تمام روزگارمان و ما در مقابل ذوق کردیم برای شلوارجین وزیر جوانمان. انگار خودمان هم با بالادستیها همدست شدهایم تا به شعور خودمان و تمام راه سختی که سالهاست آمدهایم، توهین کنیم.
آقای خاتمی!
هزاران نفر چون من، تنها از سر صداقت، ایمان و عشق به وطن، هم قسم شدند با شعار همراه شو عزیز کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود. تا دردهای این سرزمین را درمان کنند. و تاریخ گواه است که در این همراهی چه خطرها که به جان نخریدند، چه گذشتها که نکردند، و چه نامهای ننگینی را که بر صفحهی رای ننوشتند و چه چشمها که نبستند بر اکراههای قلبیشان تا بلکه بدون خونخواهی و کینه و زخم به پایان برسانند این فصل دردناک قصهی میهن را. و حالا شما بگویید اگر این اتحاد میلیونی که ۲۰ سال است در برابر هر طوفانی مقاومت کرده، اما نه تنها قدمی حتی پیش نرفته که حالا امیدش خاموش، جوانیاش تباه، جیبش خالی و مطالبات اجتماعیاش به جای وصول به حقوق اولیهی انسانی تنزل یافته، چنین سرخورده و خسته و از پا افتاده است، چه کسی نادیده گرفته اینهمه موهبت انسانی را؟ چه کسی پاسخگوی این جماعت است؟
من باور دارم که اشتباه شما آنجاست که گمان میکنید قدرت نفوذ کلامتان را وامدار احزاب وابسته به خویشید.حال آنکه آن نیروی عظیم انسانی که هربار با امید جدیدی در میدانی که شما دعوت کردید حاضر شدند، گمان دارند که شاید گاندی دیگری در ایران هست که با دستخالی و شعارهای اصلاحطلبانه و صلحجویانه، مسیری مدنی و بیخشونت را برای رشد و توسعهی کشور در پیش گرفته و مدافع حقوق و آزادیهای جوانان این سرزمین است. اما سالهاست جز تبریک و تسلیت و بیانیههای انتخاباتی یا موضعگیریهای جناحی از شما چیزی نخواندهام تا از این حجم بزرگ حس تنهایی و بیپشتوانگی که گریبان بسیاری از مردم را گرفته اندکی کاسته شود.
من در تمام این ده سال گذشته رای دادم تا این زنجیرهی انسانی که در خرداد ۸۸ شکل گرفته پشت سکوت و تحریم، یکدیگر را گم نکنند. تا در رسمیترین آمار جمهوری اسلامی یعنی انتخابات ثبت بشود که جمعیت واقعی و فعال سبزها حتی بدون شمارش تحریمی ها تا چه حد بسیار است. امروز هم خود را کوچکتر از آن میدانم که دربارهی درستی یا نادرستی شرکت در انتخابات یا رای دادن اظهار نظری بکنم که من همیشه راه دموکراسی را از مسیر صندوق رأی میشناسم اما، بعد از آنکه خودیها جای شایستگان مستقل را در لیست امید گرفتند، بعد از آنکه نمایندهي لیست امید از پشت تریبون مجلس سهمش از سفرهی انقلاب را طلب کرد، بعد از آنکه برادرناتنی لیست امید، با بیانی طلبکارانه، به حمایت از اظهارات وقیحانهی فرزند ژن نااهلش درآمد و بعد از هزار ماجرای دیگر، باید بگویم این جناحبندی سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا برایم چنان رنگباخته و بیهویت است که دیگر حاضر نیستم سالهای بیشتری از هویت تلاشهایم برای آبادی سرزمینم را به کار جناحی گره بزنم.
میدانم این نامه پراز دلشکستگیست. چه برای موافقانش و چه برای مخالفانش. میدانم ادبیات این نامه گاهی از ادبی که من به آن پایبندم کمی دور است. این تندی کلام شاعریست که ده سال است چه در فضای امنیتی و چه در فضای مجازی روح و لطافت طبع و صداقتش را چنگ زدهاند. که این هم عادتمان شده هرروز یکی از خودمان را با حرفها، تهمتها، قضاوتها و حملههایمان سلاخی کنیم و تکههایش را تقدیم آدمخوارهای پشت دیوار کنیم تا برایمان کف بزنند که درستش همین است و حقش همین بود. ما حتی دیگر به اخلاقی که سالها پیش از آن دم میزدیم پایبند نیستیم.
آقای خاتمی!
نمیگویم کاری بکنید. نمیگویم حرفی بزنید. فقط نخواهید که بیش از این سقوط این کوه اتحاد را که به تراژدیترین شکل دارد فرو میپاشد فقط نظارهگر باشید.
خدا به همراهتان
و نفس گرم اهورایی پاسدار این سرزمین مظلوم .
هیلاصدیقی
آقای خاتمی!
هزاران نفر چون من، تنها از سر صداقت، ایمان و عشق به وطن، هم قسم شدند با شعار همراه شو عزیز کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود. تا دردهای این سرزمین را درمان کنند. و تاریخ گواه است که در این همراهی چه خطرها که به جان نخریدند، چه گذشتها که نکردند، و چه نامهای ننگینی را که بر صفحهی رای ننوشتند و چه چشمها که نبستند بر اکراههای قلبیشان تا بلکه بدون خونخواهی و کینه و زخم به پایان برسانند این فصل دردناک قصهی میهن را. و حالا شما بگویید اگر این اتحاد میلیونی که ۲۰ سال است در برابر هر طوفانی مقاومت کرده، اما نه تنها قدمی حتی پیش نرفته که حالا امیدش خاموش، جوانیاش تباه، جیبش خالی و مطالبات اجتماعیاش به جای وصول به حقوق اولیهی انسانی تنزل یافته، چنین سرخورده و خسته و از پا افتاده است، چه کسی نادیده گرفته اینهمه موهبت انسانی را؟ چه کسی پاسخگوی این جماعت است؟
من باور دارم که اشتباه شما آنجاست که گمان میکنید قدرت نفوذ کلامتان را وامدار احزاب وابسته به خویشید.حال آنکه آن نیروی عظیم انسانی که هربار با امید جدیدی در میدانی که شما دعوت کردید حاضر شدند، گمان دارند که شاید گاندی دیگری در ایران هست که با دستخالی و شعارهای اصلاحطلبانه و صلحجویانه، مسیری مدنی و بیخشونت را برای رشد و توسعهی کشور در پیش گرفته و مدافع حقوق و آزادیهای جوانان این سرزمین است. اما سالهاست جز تبریک و تسلیت و بیانیههای انتخاباتی یا موضعگیریهای جناحی از شما چیزی نخواندهام تا از این حجم بزرگ حس تنهایی و بیپشتوانگی که گریبان بسیاری از مردم را گرفته اندکی کاسته شود.
من در تمام این ده سال گذشته رای دادم تا این زنجیرهی انسانی که در خرداد ۸۸ شکل گرفته پشت سکوت و تحریم، یکدیگر را گم نکنند. تا در رسمیترین آمار جمهوری اسلامی یعنی انتخابات ثبت بشود که جمعیت واقعی و فعال سبزها حتی بدون شمارش تحریمی ها تا چه حد بسیار است. امروز هم خود را کوچکتر از آن میدانم که دربارهی درستی یا نادرستی شرکت در انتخابات یا رای دادن اظهار نظری بکنم که من همیشه راه دموکراسی را از مسیر صندوق رأی میشناسم اما، بعد از آنکه خودیها جای شایستگان مستقل را در لیست امید گرفتند، بعد از آنکه نمایندهي لیست امید از پشت تریبون مجلس سهمش از سفرهی انقلاب را طلب کرد، بعد از آنکه برادرناتنی لیست امید، با بیانی طلبکارانه، به حمایت از اظهارات وقیحانهی فرزند ژن نااهلش درآمد و بعد از هزار ماجرای دیگر، باید بگویم این جناحبندی سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا برایم چنان رنگباخته و بیهویت است که دیگر حاضر نیستم سالهای بیشتری از هویت تلاشهایم برای آبادی سرزمینم را به کار جناحی گره بزنم.
میدانم این نامه پراز دلشکستگیست. چه برای موافقانش و چه برای مخالفانش. میدانم ادبیات این نامه گاهی از ادبی که من به آن پایبندم کمی دور است. این تندی کلام شاعریست که ده سال است چه در فضای امنیتی و چه در فضای مجازی روح و لطافت طبع و صداقتش را چنگ زدهاند. که این هم عادتمان شده هرروز یکی از خودمان را با حرفها، تهمتها، قضاوتها و حملههایمان سلاخی کنیم و تکههایش را تقدیم آدمخوارهای پشت دیوار کنیم تا برایمان کف بزنند که درستش همین است و حقش همین بود. ما حتی دیگر به اخلاقی که سالها پیش از آن دم میزدیم پایبند نیستیم.
آقای خاتمی!
نمیگویم کاری بکنید. نمیگویم حرفی بزنید. فقط نخواهید که بیش از این سقوط این کوه اتحاد را که به تراژدیترین شکل دارد فرو میپاشد فقط نظارهگر باشید.
خدا به همراهتان
و نفس گرم اهورایی پاسدار این سرزمین مظلوم .
هیلاصدیقی
اعتراف يك نماينده مجلس به وجود يك توان نيروي سومي و البته فروكاهيدن ان به انتخابات: جعفرزاده ایمنآبادی : اصولگرایان فکر نکنند پیروز انتخابات مجلس هستند/جریان سومی در راه است/صحبتهای خاتمی موجب ایجاد وفاق خواهد شد/ یک لیست پوپولیستی در انتخابات پیش رو رأی میآورد.
@thirdpower
@thirdpower
محمد محبي نوشته خوبي دارد با عنوان " بدفهمي در باره مفهوم توسعه و تحقير ملت در ايران در شماره 17 قلمیاران
محبي مي نويسد :
بدفهمی های منتقدان توسعه در عصر قبل از انقلاب ، به ادبيات توسعه گرايان عصر جمهوري اسلامي سرايت كرد ، به طوری كه ، در زمان كنوني ، عملن ضد توسعه هستند.
يكي از مهم ترين مصاديق اين بدفهمي ، مقصر جلوه دادن ملت در توسعه نيافتگي است . اين بدفهمي تا مرحله توهين و تحقير ملت پيش رفت ، تا جايي كه در ادبيات نخبگان جريان های اصلاح طلب ، جريان هاي مصدقي و ملي مذهبي و بسياري از جريان هاي چپ مذهبي و غير مذهبي و ضد مذهبي ، در رابطه با توسعه ، چيزی جز تحقير ملت ايران ديده نمي شود و تمام كأسه كوزه ها سر ملت شكسته شده است
به نظر مي رسد حقي وجود دارد به نام " حق با وجود بي لياقتي " طبق اين حق ، ملت در هر حالتي لايق بهترين هاست ، حتي اگر نادان باشد چون اين ناداني نتيجه طبيعي تاسيس دولت در هر جامعه ای است . تصور ملت دانا تصوری سطحي نگرانه است و گزاره " ملت ناداني كه مستحق مصائب است " يك گزاره بي رحمانه است.
@thirdpower
محبي مي نويسد :
بدفهمی های منتقدان توسعه در عصر قبل از انقلاب ، به ادبيات توسعه گرايان عصر جمهوري اسلامي سرايت كرد ، به طوری كه ، در زمان كنوني ، عملن ضد توسعه هستند.
يكي از مهم ترين مصاديق اين بدفهمي ، مقصر جلوه دادن ملت در توسعه نيافتگي است . اين بدفهمي تا مرحله توهين و تحقير ملت پيش رفت ، تا جايي كه در ادبيات نخبگان جريان های اصلاح طلب ، جريان هاي مصدقي و ملي مذهبي و بسياري از جريان هاي چپ مذهبي و غير مذهبي و ضد مذهبي ، در رابطه با توسعه ، چيزی جز تحقير ملت ايران ديده نمي شود و تمام كأسه كوزه ها سر ملت شكسته شده است
به نظر مي رسد حقي وجود دارد به نام " حق با وجود بي لياقتي " طبق اين حق ، ملت در هر حالتي لايق بهترين هاست ، حتي اگر نادان باشد چون اين ناداني نتيجه طبيعي تاسيس دولت در هر جامعه ای است . تصور ملت دانا تصوری سطحي نگرانه است و گزاره " ملت ناداني كه مستحق مصائب است " يك گزاره بي رحمانه است.
@thirdpower
خرس مهربان: مراد ثقفي در گفتگو با انديشه پويا شماره 58 مي گويد :
- آل احمد روشنفكران را به پنچ گروه تقسيم مي كند
دسته مركزی هنرمندان شاعران متخصصان
دسته بعدي استادان قضات وكلا دبيران
دسته سوم طبيبان مهندسان محققان
دسته چهارم اموزگاران كارمندان اداري
دسته پنجم گويندگان و نويسندگان راديو تلويزيون ، ناشران روزنامه نويسان خبرنگاران و ديگر دست اندركاران علم و فرهنگ
مشخصات اين روشنفكران و در حقيقت گروه هاي مياني جامعه از نظر ال احمد ؛ فرنگي مآبي ، بي ديني و يا تظاهر به درس خواندگي ؟ اين چيست جز نفرت ؟ و اين نفرت شامل همه مي شود از نويسنده و روزنامه نگار ، معلم استاد دانشگاه ، قاضي تا تمام كساني كه آجرهاي ساختن دولت مدرن را روي دوش شان حمل كرده اند.
- چرا در برخي محافل اعتراض بازنشستگان آن قدر بازتاب پيدا نمي كند كه اعتراض كارگران هفت تپه ؟
هر دو اعتراض به حق است و من نمي خواهم هيچ كدام را در مقابل ديگري بگذارم اما آيا اعتراض بازنشستگان ما به صندوق هايي كه ورشكسته شده اند ، هم نشان دهنده مشكلات واقعي نيست ؟ چرا اين يكي را نمي بينيم و آن يكي را مي بينيم ؟
- چرا خواست يك گروه گسترده اجتماعي را كه رهايي برايش اين است كه به استاديوم برود و فوتبال ببيند نازل مي كني و مي گذاري در مقابل اعتراض كارگران براي دستمزد ؟
@thirdpower
- آل احمد روشنفكران را به پنچ گروه تقسيم مي كند
دسته مركزی هنرمندان شاعران متخصصان
دسته بعدي استادان قضات وكلا دبيران
دسته سوم طبيبان مهندسان محققان
دسته چهارم اموزگاران كارمندان اداري
دسته پنجم گويندگان و نويسندگان راديو تلويزيون ، ناشران روزنامه نويسان خبرنگاران و ديگر دست اندركاران علم و فرهنگ
مشخصات اين روشنفكران و در حقيقت گروه هاي مياني جامعه از نظر ال احمد ؛ فرنگي مآبي ، بي ديني و يا تظاهر به درس خواندگي ؟ اين چيست جز نفرت ؟ و اين نفرت شامل همه مي شود از نويسنده و روزنامه نگار ، معلم استاد دانشگاه ، قاضي تا تمام كساني كه آجرهاي ساختن دولت مدرن را روي دوش شان حمل كرده اند.
- چرا در برخي محافل اعتراض بازنشستگان آن قدر بازتاب پيدا نمي كند كه اعتراض كارگران هفت تپه ؟
هر دو اعتراض به حق است و من نمي خواهم هيچ كدام را در مقابل ديگري بگذارم اما آيا اعتراض بازنشستگان ما به صندوق هايي كه ورشكسته شده اند ، هم نشان دهنده مشكلات واقعي نيست ؟ چرا اين يكي را نمي بينيم و آن يكي را مي بينيم ؟
- چرا خواست يك گروه گسترده اجتماعي را كه رهايي برايش اين است كه به استاديوم برود و فوتبال ببيند نازل مي كني و مي گذاري در مقابل اعتراض كارگران براي دستمزد ؟
@thirdpower
🔴 فکر می کنم اصلاح سیستم کنونی ایران دیگر ممکن نیست و نیازمند یک نیروی آلترناتیو در داخل ایران هستیم.
✍🏻هاشم آقاجری
:به میزانی که رابطه سیستم و زیست جهان پارادوکسیکال می شود کار اصلاحطلبان حکومتی هم دشوارتر میشود. به میزانی که به سیستم نزدیک میشوند از مردم دور میشوند و به میزانی که به مردم نزدیک میشوند از سیستم دور میشوند. بالاخره این نیرو در نقطهای دوپاره میشود و یک پاره آن در سیستم جذب میشود و یک بخش آن در زیست جهان و مردم ادغام میشود. در این خصوص اصلاحطلبها باید به این پرسش پاسخ بدهند که سیستم قابل اصلاح است یا نه؟ با روشن شدن این پرسش حداقل این امکان را فراهم میکند که از یک توهم بیرون بیایند و خروج از توهم موجود خود میتواند مقدمهای برای پیدا کردن راهحل بدیل باشد. من هم بنا به دلایل تاریخی یعنی تاریخ اصلاحات در دو دهه اخیر و هم بنا به دلایل منطقی فکر میکنم که اصلاح در سیستم ایران کنونی ناممکن است.
🔹واقعیت این است که همانند سیستم، دو نیروی سیاسی اصولگرایی به معنای مرسوم جاری و اصلاحطلبی از جامعه عقب و هیچکدام جامعه ایران را نمایندگی نمیکنند و جامعه امروز در یک خلأ فقدان نمایندگی به سر میبرد؛ یعنی امروز ما با یک تنواره اجتماعی روبهرو هستیم که این تن واره اجتماعی فاقد یک سر است. یک تنه بزرگ و متحول شده که البته اعضا و جوارح اش از هم پراکنده است و هیچ نماینده، سخنگو و کانون معین و منسجم نمایندگی ندارد.
🔹اینیکی از کمبودهای جنبش اجتماعی در ایران است و درعینحال یکی از مخاطرات آن نیز هست. قطعاً جنبشهای اجتماعی خودانگیخته و بدون سازمانیابی در بزنگاههای نامنتظره جامعه را متلاطم میکنند اما از این تلاطم و غلیان و فوران خیلی چیزهای غافلگیرکننده هم میتواند بیرون آید؛ یعنی از خطاهای بزرگ غیر دموکراتیک و استبدادی همین است بهطوریکه رژیمهای استبدادی و غیر دموکراتیک سعی میکنند نمایندگیهای اجتماعی را از بین ببرند، فرصت و مجال تشکل یابی و سازماندهی به بخشهای مختلف جامعه را ندهند، جامعه را متفرق و فاقد پیکر واره های سازمانیافته میخواهند تا بتوانند بهتر کنترل و سرکوب کنند؛ اما اتفاقاً اشتباه آنان همین است. ظاهراً کنترل میکنند اما واقعاً جامعه را از دسترس خود خارج میکنند و قدرت پیشبینی و امکانسنجی را از خود میگیرند. بعد این جامعه در بزنگاهها آنها را غافلگیر میکند.
🔹بنابراین تا زمانی که خلأ رهبری برای هدایت اعتراضات و جنبش گسترده اجتماعی پر نشود جنبشهای اجتماعی تنها میتوانند بهاصطلاح در مرحله نفی مؤثر واقع شوند اما گذر از نفی به اثبات و جایگزین کردن یک نظم نوین بهجای نظم قدیم ناممکن است. نمونه شورشهای دی ۹۶ یک نمونه خیلی مهم است. جنبش ۹۶ هیچ رهبری معینی نداشت هیچ کانون نمایندگی مشخصی نداشت یک جنبش خود به خودی پراکنده در حدود ۱۰۰ شهر ایران بود. در هر حال به نظر میرسد امروز شرایط عینی و موجود ایران، خواست تحول و انتظار تحول و اینکه این وضع قابلتداوم نیست کاملاً محسوس است. در فضای جامعه و در گفتگوی با قشرهای مختلف مردم میتوان به این احساس رسیدکه این وضع قابلدوام نیست؛ اما اینکه به کدام سمتوسو خواهد رفت، چه اتفاقی خواهد افتاد، مشخص نیست. اصلاحطلبان دیگر توان و امکان چنین نمایندگی را ندارند و گفتمان آنها هم آنچنان سیر تنازلی پیداکرده است که حتی مترقیترینشان یعنی بهاصطلاح رادیکالترینشان خواستهاش نبود نظارت استصوابی در انتخابات است به عبارتی این خواسته اوج رادیکالیزم اصلاحطلبی است. مردم نیز در تجربه زیستی و زندگی روزمره خود گام هایی را در این مسیر برداشته اند. مقاومت مردم در مقابل پدیدههای مختلف مثل ماجرای ورود خانمها به استادیومها، اعتراض و تحصن کارگران و مالباختگان همه نمونههای مقاومت مردم است. درهرصورت ما نیازمند یک نیروی آلترناتیو در داخل ایران هستیم.
@thirdpower
✍🏻هاشم آقاجری
:به میزانی که رابطه سیستم و زیست جهان پارادوکسیکال می شود کار اصلاحطلبان حکومتی هم دشوارتر میشود. به میزانی که به سیستم نزدیک میشوند از مردم دور میشوند و به میزانی که به مردم نزدیک میشوند از سیستم دور میشوند. بالاخره این نیرو در نقطهای دوپاره میشود و یک پاره آن در سیستم جذب میشود و یک بخش آن در زیست جهان و مردم ادغام میشود. در این خصوص اصلاحطلبها باید به این پرسش پاسخ بدهند که سیستم قابل اصلاح است یا نه؟ با روشن شدن این پرسش حداقل این امکان را فراهم میکند که از یک توهم بیرون بیایند و خروج از توهم موجود خود میتواند مقدمهای برای پیدا کردن راهحل بدیل باشد. من هم بنا به دلایل تاریخی یعنی تاریخ اصلاحات در دو دهه اخیر و هم بنا به دلایل منطقی فکر میکنم که اصلاح در سیستم ایران کنونی ناممکن است.
🔹واقعیت این است که همانند سیستم، دو نیروی سیاسی اصولگرایی به معنای مرسوم جاری و اصلاحطلبی از جامعه عقب و هیچکدام جامعه ایران را نمایندگی نمیکنند و جامعه امروز در یک خلأ فقدان نمایندگی به سر میبرد؛ یعنی امروز ما با یک تنواره اجتماعی روبهرو هستیم که این تن واره اجتماعی فاقد یک سر است. یک تنه بزرگ و متحول شده که البته اعضا و جوارح اش از هم پراکنده است و هیچ نماینده، سخنگو و کانون معین و منسجم نمایندگی ندارد.
🔹اینیکی از کمبودهای جنبش اجتماعی در ایران است و درعینحال یکی از مخاطرات آن نیز هست. قطعاً جنبشهای اجتماعی خودانگیخته و بدون سازمانیابی در بزنگاههای نامنتظره جامعه را متلاطم میکنند اما از این تلاطم و غلیان و فوران خیلی چیزهای غافلگیرکننده هم میتواند بیرون آید؛ یعنی از خطاهای بزرگ غیر دموکراتیک و استبدادی همین است بهطوریکه رژیمهای استبدادی و غیر دموکراتیک سعی میکنند نمایندگیهای اجتماعی را از بین ببرند، فرصت و مجال تشکل یابی و سازماندهی به بخشهای مختلف جامعه را ندهند، جامعه را متفرق و فاقد پیکر واره های سازمانیافته میخواهند تا بتوانند بهتر کنترل و سرکوب کنند؛ اما اتفاقاً اشتباه آنان همین است. ظاهراً کنترل میکنند اما واقعاً جامعه را از دسترس خود خارج میکنند و قدرت پیشبینی و امکانسنجی را از خود میگیرند. بعد این جامعه در بزنگاهها آنها را غافلگیر میکند.
🔹بنابراین تا زمانی که خلأ رهبری برای هدایت اعتراضات و جنبش گسترده اجتماعی پر نشود جنبشهای اجتماعی تنها میتوانند بهاصطلاح در مرحله نفی مؤثر واقع شوند اما گذر از نفی به اثبات و جایگزین کردن یک نظم نوین بهجای نظم قدیم ناممکن است. نمونه شورشهای دی ۹۶ یک نمونه خیلی مهم است. جنبش ۹۶ هیچ رهبری معینی نداشت هیچ کانون نمایندگی مشخصی نداشت یک جنبش خود به خودی پراکنده در حدود ۱۰۰ شهر ایران بود. در هر حال به نظر میرسد امروز شرایط عینی و موجود ایران، خواست تحول و انتظار تحول و اینکه این وضع قابلتداوم نیست کاملاً محسوس است. در فضای جامعه و در گفتگوی با قشرهای مختلف مردم میتوان به این احساس رسیدکه این وضع قابلدوام نیست؛ اما اینکه به کدام سمتوسو خواهد رفت، چه اتفاقی خواهد افتاد، مشخص نیست. اصلاحطلبان دیگر توان و امکان چنین نمایندگی را ندارند و گفتمان آنها هم آنچنان سیر تنازلی پیداکرده است که حتی مترقیترینشان یعنی بهاصطلاح رادیکالترینشان خواستهاش نبود نظارت استصوابی در انتخابات است به عبارتی این خواسته اوج رادیکالیزم اصلاحطلبی است. مردم نیز در تجربه زیستی و زندگی روزمره خود گام هایی را در این مسیر برداشته اند. مقاومت مردم در مقابل پدیدههای مختلف مثل ماجرای ورود خانمها به استادیومها، اعتراض و تحصن کارگران و مالباختگان همه نمونههای مقاومت مردم است. درهرصورت ما نیازمند یک نیروی آلترناتیو در داخل ایران هستیم.
@thirdpower
نگاهي به جامعه شناسي سرمايه داري پزشكي در ايران در مطلب زير:
@thirdpower
@thirdpower
خرس مهربان: در شماره 49 ایران فردا مطلبي از " ايواز طاها " منتشر شده است با عنوان مردم الجزاير و سودان : ارحلو جميعا همگي گم شويد.
ايواز طاها از روشنفکران بسيار باسواد و خوش فكر آذربايجان است كه همراه با بقيه فعالان ملي اذربايجان در نشريات مركزگرا ناديده مي شوند و اين اولين بار است كه در نشريات ملي و مذهبي مطلبي از اين طيف منتشر مي شود شايد به خاطر حضور عباس پوراظهری در ايران فردا .
.
ايواز طاها مي نويسد :
انقلاب ميخك در پرتقال ، انقلاب های مخملي در شرق اروپا و انقلاب لاله در گرجستان ، اوكراين و قيرقيزستان در نهايت به تعميق دموكراسي انجاميدند و تجربه جديدی از انقلاب را به نمايش گذاشتند ؛ تجربه ای عاری از خشونت پيشاانقلابي مردم و ديكتاتوري پساانقلابي رهبران .
بهار عرب تجربه ی سومي بود كه كل خاورميانه را در نورديد ، انقلابي بدون سوژه ی ممتاز ، رهبري واحد و ايدئولوژی همه گير .
انقلاب تا آستانه ی خلوت ديكتاتوري ها پيش رفت و آن ها را يكي پس از ديگري از تخت به زير كشيد . اينكه چرا انقلاب به كودتاي سيسي در مصر ، هرج و مرج در ليبي و جنگ نيابتي حوثي ها در يمن عليه دولت برآمده از انقلاب انجاميد ، دلايلي دارد كه نبايد آن ها را در افق ضرورت ديد .
واقعيت اين است كه شورش ها و انقلاب ها مي توانند بي هيچ تشكلي از هيچ آغاز شوند ، آن هم در وقتي نامنتظر و در مكاني نامعلوم . انسان ها پيش از پديداري رخداد ، ذاتي به نام " سوژه ي تغيير " ندارند ، آن ها را در جريان رخداد است كه سوژه مي شوند .
@thirdpower
ايواز طاها از روشنفکران بسيار باسواد و خوش فكر آذربايجان است كه همراه با بقيه فعالان ملي اذربايجان در نشريات مركزگرا ناديده مي شوند و اين اولين بار است كه در نشريات ملي و مذهبي مطلبي از اين طيف منتشر مي شود شايد به خاطر حضور عباس پوراظهری در ايران فردا .
.
ايواز طاها مي نويسد :
انقلاب ميخك در پرتقال ، انقلاب های مخملي در شرق اروپا و انقلاب لاله در گرجستان ، اوكراين و قيرقيزستان در نهايت به تعميق دموكراسي انجاميدند و تجربه جديدی از انقلاب را به نمايش گذاشتند ؛ تجربه ای عاری از خشونت پيشاانقلابي مردم و ديكتاتوري پساانقلابي رهبران .
بهار عرب تجربه ی سومي بود كه كل خاورميانه را در نورديد ، انقلابي بدون سوژه ی ممتاز ، رهبري واحد و ايدئولوژی همه گير .
انقلاب تا آستانه ی خلوت ديكتاتوري ها پيش رفت و آن ها را يكي پس از ديگري از تخت به زير كشيد . اينكه چرا انقلاب به كودتاي سيسي در مصر ، هرج و مرج در ليبي و جنگ نيابتي حوثي ها در يمن عليه دولت برآمده از انقلاب انجاميد ، دلايلي دارد كه نبايد آن ها را در افق ضرورت ديد .
واقعيت اين است كه شورش ها و انقلاب ها مي توانند بي هيچ تشكلي از هيچ آغاز شوند ، آن هم در وقتي نامنتظر و در مكاني نامعلوم . انسان ها پيش از پديداري رخداد ، ذاتي به نام " سوژه ي تغيير " ندارند ، آن ها را در جريان رخداد است كه سوژه مي شوند .
@thirdpower
خرس مهربان: بابك مينا مقاله ای دارد با عنوان " حقوق بشر حقوقي بورژوايي است " در نقد ماركس ، كلودلوفور و دفاع از حقوق بشر .
بابك مينا مي نويسد :
عصاره سخن ماركس در رساله " مسئله يهود " اين است كه حقوق بشر حقوقي انتزاعي است كه به فردی جدا شده از اجتماع تعلق مي گيرد.
ماركسيست ها معمولن حقوق بشر و حقوق بورژوايي را در كل ، حقوقي صوری قلمداد مي كنند كه پرده ای قانوني بر واقعيت بهره كشي در جوامع سرمايه داري مي كشد . يناير اين عجيب نيست كه تحول حقوقي مدرن هيچ وقت به عنوان پديده ای مستقل و شايسته تامل جدي نظري مورد توجه ماركسيست ها قرار نگرفت.
بابك مينا ادامه مي دهد :
بخش بزرگي از مقاله " حقوق بشر و سياست " لوفور شامل سنجش انتقادی تحليل ماركس از حقوق بشر در رساله " مسئله يهود " است . لوفور نقد خود به ماركس را با الهام از روش خود او آغاز مي كند ؛ وي مي گويد ماركس در " مسئله يهود " قرباني چيزي شده است كه خود همواره از آن با استادی تمام كشف حجاب كرده است : ايدئولوژي .
ماركس در نقدش به حقوق بشر در سطح نسخه ايدئولوژيك حقوق بشر باقي مانده است بي آنكه به كاركرد عملي اعلاميه حقوق بشر و شهروند در جامعه فرانسه دوران انقلاب توجه كند.
بابك مينا تاكيد مي كند كه لوفور انكار نمي كند كه نسخه اي ايدئولوژيك و بورژوا از حقوق بشر وجود دارد. انچه در تحليل ماركس هدف انتقاد او است اين كه چرا ماركس نمي تواند ببيند كه حقوق بشر به نسخه فردگرا - بورژوايي آن فروكاستني نيست چرا كه امكاناتي دارد براي فرا رفتن از مفهومي فردگرا از حق بشری
@thirdpower
بابك مينا مي نويسد :
عصاره سخن ماركس در رساله " مسئله يهود " اين است كه حقوق بشر حقوقي انتزاعي است كه به فردی جدا شده از اجتماع تعلق مي گيرد.
ماركسيست ها معمولن حقوق بشر و حقوق بورژوايي را در كل ، حقوقي صوری قلمداد مي كنند كه پرده ای قانوني بر واقعيت بهره كشي در جوامع سرمايه داري مي كشد . يناير اين عجيب نيست كه تحول حقوقي مدرن هيچ وقت به عنوان پديده ای مستقل و شايسته تامل جدي نظري مورد توجه ماركسيست ها قرار نگرفت.
بابك مينا ادامه مي دهد :
بخش بزرگي از مقاله " حقوق بشر و سياست " لوفور شامل سنجش انتقادی تحليل ماركس از حقوق بشر در رساله " مسئله يهود " است . لوفور نقد خود به ماركس را با الهام از روش خود او آغاز مي كند ؛ وي مي گويد ماركس در " مسئله يهود " قرباني چيزي شده است كه خود همواره از آن با استادی تمام كشف حجاب كرده است : ايدئولوژي .
ماركس در نقدش به حقوق بشر در سطح نسخه ايدئولوژيك حقوق بشر باقي مانده است بي آنكه به كاركرد عملي اعلاميه حقوق بشر و شهروند در جامعه فرانسه دوران انقلاب توجه كند.
بابك مينا تاكيد مي كند كه لوفور انكار نمي كند كه نسخه اي ايدئولوژيك و بورژوا از حقوق بشر وجود دارد. انچه در تحليل ماركس هدف انتقاد او است اين كه چرا ماركس نمي تواند ببيند كه حقوق بشر به نسخه فردگرا - بورژوايي آن فروكاستني نيست چرا كه امكاناتي دارد براي فرا رفتن از مفهومي فردگرا از حق بشری
@thirdpower
اعتراف يك اصلاح طلب به شكست و فروپاشي دو جناح رانتي و خانوادگي:
الویری به اصولگرایان: حتی یک رأی ریزشی اصلاح طلبان به سبد شما نمی آید/مشارکت پایین باشد، شانس پیروزی با شماست
مرتضی الویری، عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به خبرآنلاین، گفت:
اگر تصور کنیم رای جریان اصلاحات ریزش داشته و این ریزش به سبد جریان اصولگرا منتقل شده در اشتباه بسیار جدی هستیم. حتی یک رأی ریزشی اصلاحطلبان به صندوق اصولگراها نمیرود
به ضرس قاطع اعلام می کنم امروز حتی یک نفر از کسانی که بنا به دلایل مختلف انگیزه فعالیت سیاسی در کمپ اصلاح طلبان را از دست دادند شناسایی نکردم که جذب اصولگرایان شده باشند.
آرای خاکستری یا رای خاموش می شوند یا به سمت براندازی می روند. اما بازهم تاکید می کنم که ریزش رای هم در آرا اصلاح طلبان و هم اصولگرایان اتفاق افتاده است.
اگر میزان مشارکت پایین بیاید جریان اصولگرایی با همان آرا کم شانس بیشتری دارد.
@thirdpower
الویری به اصولگرایان: حتی یک رأی ریزشی اصلاح طلبان به سبد شما نمی آید/مشارکت پایین باشد، شانس پیروزی با شماست
مرتضی الویری، عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به خبرآنلاین، گفت:
اگر تصور کنیم رای جریان اصلاحات ریزش داشته و این ریزش به سبد جریان اصولگرا منتقل شده در اشتباه بسیار جدی هستیم. حتی یک رأی ریزشی اصلاحطلبان به صندوق اصولگراها نمیرود
به ضرس قاطع اعلام می کنم امروز حتی یک نفر از کسانی که بنا به دلایل مختلف انگیزه فعالیت سیاسی در کمپ اصلاح طلبان را از دست دادند شناسایی نکردم که جذب اصولگرایان شده باشند.
آرای خاکستری یا رای خاموش می شوند یا به سمت براندازی می روند. اما بازهم تاکید می کنم که ریزش رای هم در آرا اصلاح طلبان و هم اصولگرایان اتفاق افتاده است.
اگر میزان مشارکت پایین بیاید جریان اصولگرایی با همان آرا کم شانس بیشتری دارد.
@thirdpower
گويا احمدي نژاد در پي مصادره عنوان جريان سوم به نفع خود، هواداران و دوستانش است و بخش مالي اين پروژه را هم قاليباف بر عهده دارد. اما اين ها نو اصول گراياني بيش نيستند كه تنها با حضور جناح تقلبي مقابل تعريف مي شوند. اكنون بايد مراقب پوپوليسم چپ و راست و وسط بود!
@thirdpower
@thirdpower
📝📝📝نامهی پنجاه تشکل دانشجویی خطاب به رئیس جمهور
✅جمعی از تشکل های اسلامی دانشجویان در نامهای خطاب به رئیس جمهور نسبت به شرایط دانشگاه ها اعتراض کردند که تا پایان شهریور ماه ۱۳۹۸ درخواست آنها را برآورده سازند. در غیر این صورت تشکل های ذیل از نهایت حقوق قانونی و مدنی خود برای اعتراضات گسترده و سراسری حداکثر استفاده را خواهند برد
✅در بخشهایی از این نامه آمده است:
✅قاطبه وزرا و مدیران آموزش عالی با مماشات، ترس و دورویی و به کارگیری سیاست های غیراخلاقی و غیرقانونی، پا در مسیری گذاشته اند که جز اضمحلال تشکل های دیرپا و وزین دانشجویی نتیجه ای در پی نخواهد داشت. از نگاه این مدیران، فعالیت تشکل های اصلاح طلب دردسر ساز است و لذا به بهانه هایی چون دخالت نهادهای خارج از دانشگاه، کمبود بودجه، درگیر ساختن دانشجو در بروکراسی فشل اداری و یا با تنگ نظری و محافظه کاری شدید بر سر راه تشکل های دانشجویی مانع تراشی مینمایند.
✅ما انجمن های اسلامی زیر، بنا به آن اندکی که گفتیم و آن بسیاری که مجال بیانش را نیافتیم، از دولت شما دو مطالبۀ اصلی داریم:
✅۱- صدور مجوز نهایی اتحادیه های دانشجویان اصلاح طلب و تحول خواه.
✅۲- ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت تشکل های اصلاح طلب.
✅از شما می خواهیم ضمن هشدار مؤکد به وزرای علوم و بهداشت، به ایشان دستور دهید که تا پایان شهریور ماه ۱۳۹۸ درخواست های فوق را برآورده سازند. در غیر این صورت تشکل های ذیل از نهایت حقوق قانونی و مدنی خود برای اعتراضات گسترده و سراسری حداکثر استفاده را خواهند برد.
@thirdpower
✅جمعی از تشکل های اسلامی دانشجویان در نامهای خطاب به رئیس جمهور نسبت به شرایط دانشگاه ها اعتراض کردند که تا پایان شهریور ماه ۱۳۹۸ درخواست آنها را برآورده سازند. در غیر این صورت تشکل های ذیل از نهایت حقوق قانونی و مدنی خود برای اعتراضات گسترده و سراسری حداکثر استفاده را خواهند برد
✅در بخشهایی از این نامه آمده است:
✅قاطبه وزرا و مدیران آموزش عالی با مماشات، ترس و دورویی و به کارگیری سیاست های غیراخلاقی و غیرقانونی، پا در مسیری گذاشته اند که جز اضمحلال تشکل های دیرپا و وزین دانشجویی نتیجه ای در پی نخواهد داشت. از نگاه این مدیران، فعالیت تشکل های اصلاح طلب دردسر ساز است و لذا به بهانه هایی چون دخالت نهادهای خارج از دانشگاه، کمبود بودجه، درگیر ساختن دانشجو در بروکراسی فشل اداری و یا با تنگ نظری و محافظه کاری شدید بر سر راه تشکل های دانشجویی مانع تراشی مینمایند.
✅ما انجمن های اسلامی زیر، بنا به آن اندکی که گفتیم و آن بسیاری که مجال بیانش را نیافتیم، از دولت شما دو مطالبۀ اصلی داریم:
✅۱- صدور مجوز نهایی اتحادیه های دانشجویان اصلاح طلب و تحول خواه.
✅۲- ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت تشکل های اصلاح طلب.
✅از شما می خواهیم ضمن هشدار مؤکد به وزرای علوم و بهداشت، به ایشان دستور دهید که تا پایان شهریور ماه ۱۳۹۸ درخواست های فوق را برآورده سازند. در غیر این صورت تشکل های ذیل از نهایت حقوق قانونی و مدنی خود برای اعتراضات گسترده و سراسری حداکثر استفاده را خواهند برد.
@thirdpower
بی جان ولی پر بیان!
💧دیروز در زمینی سنگلاخی مشغول صاف کردن مسیری بودم تا ماشین بتواند رفت وآمد کند. برخی سنگها انقدر بزرگ و چسبیده به زمین بودند که نمیتوانستم جابجایشان کنم. تقریبا مستاصل شده بودم ناگاه فکری به ذهنم رسید؛ این فکر کارگر افتاد و سنگهای بزرگ را جابجا کردم. فکر بکر ما این شد که سنگ کوچکی را ابزار دست خود کردم و چند ضربه جانانه را بر گُرده سنگ بزرگ میزدم و از جایش تکان خورده و لق می شد وسپس از جایش بر میداشتم وبه کناری پرتاب میکردم. خوب ظاهرا تا اینجا اتفاق خاصی نیفتاده است ولی از قضا، اتفاق بزرگی در مرءآ و منظر من رخ داده بود چرا که همین کار ساده ، بنده را به یاد کسی انداخت که نقش همین سنگ کوچک را در سیاست ایفا کرده بود و هشت سال مملکت را به مَغاقِ محنت فروکشانده بود. همان کسی که بعد از استعمالش، رهایش کردند و حتی رخصت خود_ نمایی مجدد که حق مسلم شهروندی او بود را از او سلب کردند! سنگهای بزرگی توسط او از جایشان در آورده بودند و خود نیز همچون سنگِ دستِ امروزِ من ، باید به کناری پرتاب میشد و شد!
برای درگیری و حذف اشخاص بزرگ وسترگ، کافی است از افراد کوچک بهره ببریم، بی ملاحظه ضربه میزند و با تشویق، ریشه ها را میزند! و با احساس تکلیف مقدس، خرمن ها را میسوزاند ( البته پر واضح است که کار بسیار غیر اخلاقی و نادرستی است)
💧عجب درس آموزند این اشیاء بی جان پیرامون ما؛ تهی از زبان اما فربه از بیان!
ابراهیم مهرابی
۲۷ بهمن ۹۶
@thirdpower
💧دیروز در زمینی سنگلاخی مشغول صاف کردن مسیری بودم تا ماشین بتواند رفت وآمد کند. برخی سنگها انقدر بزرگ و چسبیده به زمین بودند که نمیتوانستم جابجایشان کنم. تقریبا مستاصل شده بودم ناگاه فکری به ذهنم رسید؛ این فکر کارگر افتاد و سنگهای بزرگ را جابجا کردم. فکر بکر ما این شد که سنگ کوچکی را ابزار دست خود کردم و چند ضربه جانانه را بر گُرده سنگ بزرگ میزدم و از جایش تکان خورده و لق می شد وسپس از جایش بر میداشتم وبه کناری پرتاب میکردم. خوب ظاهرا تا اینجا اتفاق خاصی نیفتاده است ولی از قضا، اتفاق بزرگی در مرءآ و منظر من رخ داده بود چرا که همین کار ساده ، بنده را به یاد کسی انداخت که نقش همین سنگ کوچک را در سیاست ایفا کرده بود و هشت سال مملکت را به مَغاقِ محنت فروکشانده بود. همان کسی که بعد از استعمالش، رهایش کردند و حتی رخصت خود_ نمایی مجدد که حق مسلم شهروندی او بود را از او سلب کردند! سنگهای بزرگی توسط او از جایشان در آورده بودند و خود نیز همچون سنگِ دستِ امروزِ من ، باید به کناری پرتاب میشد و شد!
برای درگیری و حذف اشخاص بزرگ وسترگ، کافی است از افراد کوچک بهره ببریم، بی ملاحظه ضربه میزند و با تشویق، ریشه ها را میزند! و با احساس تکلیف مقدس، خرمن ها را میسوزاند ( البته پر واضح است که کار بسیار غیر اخلاقی و نادرستی است)
💧عجب درس آموزند این اشیاء بی جان پیرامون ما؛ تهی از زبان اما فربه از بیان!
ابراهیم مهرابی
۲۷ بهمن ۹۶
@thirdpower
وقتی هر دو جریان منحرف پی به ماهیت جریان مردمی نسل سوم و پایان فریب اصول گرا و اصلاح طلب برده اند .برخی سعی در همراهی با مردم دارند و برخی موضع گیری
هدف هر دو منتفع شدن دوباره از قدرت و فریب مجدد هستند ...
✅عماد افروغ: به آنهایی كه شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سردادند می گویم؛ احسنت!
🔹متاسفانه برخی سیاستهای ما که محدود به دوره خاصی هم نیست، موجب جدایی قدرت اجتماعی از قدرت سیاسی میشوند و قدرت سیاسی با اینکه وانمود میکند نماینده قدرت اجتماعی است، ولی اینگونه نیست.
🔹مردم نیازی به قیم ندارند که برایشان سند بنویسند. بلکه باید ظرف لازم برای حضور مردم مهیا باشد.
🔹مشکل ما این است که شعار مشارکت مردم سر میدهیم اما ظرف لازم را برای این مشارکت فراهم نمیکنیم. انتخابات یکی از این ظرفهاست که سطوح مختلف دارد. همین ظرف را هم باید طوری طراحی کنند که به فیلترهای مختلف برخورد نکند.
🔹این مجلس مطلوب نیست؛ به خاطر اینکه نمایندگی جامعه را نمیکند و فیلترها نیز فیلترهای خاصی هستند که باید آسیب شناسی شوند.
🔹اگر تقابلی میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی ایجاد شود این خود زمینهای برای انقلاب است. قدرت اجتماعی مخدوم و قدرت سیاسی خادم است.
🔹 نمونهها و جرقههایی از یک انقلاب را شاهد بودهایم. باید به زنگ خطرها به مثابه یک هشدار توجه کرد.
🔹 پیچیدهترین شکل اعمال قدرت اغواست. زیرا اعمال شونده، اعمالکننده را نمیشناسد. در صورتی که ما باید به سمتی حرکت کنیم که نه زور روی سرمان باشد نه فریب، بلکه اقناع و نفوذ است.
@thirdpower
هدف هر دو منتفع شدن دوباره از قدرت و فریب مجدد هستند ...
✅عماد افروغ: به آنهایی كه شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سردادند می گویم؛ احسنت!
🔹متاسفانه برخی سیاستهای ما که محدود به دوره خاصی هم نیست، موجب جدایی قدرت اجتماعی از قدرت سیاسی میشوند و قدرت سیاسی با اینکه وانمود میکند نماینده قدرت اجتماعی است، ولی اینگونه نیست.
🔹مردم نیازی به قیم ندارند که برایشان سند بنویسند. بلکه باید ظرف لازم برای حضور مردم مهیا باشد.
🔹مشکل ما این است که شعار مشارکت مردم سر میدهیم اما ظرف لازم را برای این مشارکت فراهم نمیکنیم. انتخابات یکی از این ظرفهاست که سطوح مختلف دارد. همین ظرف را هم باید طوری طراحی کنند که به فیلترهای مختلف برخورد نکند.
🔹این مجلس مطلوب نیست؛ به خاطر اینکه نمایندگی جامعه را نمیکند و فیلترها نیز فیلترهای خاصی هستند که باید آسیب شناسی شوند.
🔹اگر تقابلی میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی ایجاد شود این خود زمینهای برای انقلاب است. قدرت اجتماعی مخدوم و قدرت سیاسی خادم است.
🔹 نمونهها و جرقههایی از یک انقلاب را شاهد بودهایم. باید به زنگ خطرها به مثابه یک هشدار توجه کرد.
🔹 پیچیدهترین شکل اعمال قدرت اغواست. زیرا اعمال شونده، اعمالکننده را نمیشناسد. در صورتی که ما باید به سمتی حرکت کنیم که نه زور روی سرمان باشد نه فریب، بلکه اقناع و نفوذ است.
@thirdpower