Film Credits
Ólafur Arnalds
این آهنگ من رو میبره به کتابفروشی آقای هچارد، لندن، سال ۱۸۷۲📜
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ادبیات واقعا جادوییترین چیزیه که وجود داره!
هر اتفاقی که برات بیُفته اون کنارته تا تو رو در آغوش بکشه و بهت احساس امنیت بده.
با شعرها میتونی احساس کنی که درک میشی، با داستانها فرصت زندگی کردن در دنیاهای مختلف رو داری، با اسطورهها و افسانههاش از احساسات منفی دور میشی و در نهایت با نوشتن و قرار دادن کلمات کنار هم، خالق یه دنیای جدید میشی!
ادبیات سراسر احساسات جادوییه✨ تاابد عاشقش میمونم.
هر اتفاقی که برات بیُفته اون کنارته تا تو رو در آغوش بکشه و بهت احساس امنیت بده.
با شعرها میتونی احساس کنی که درک میشی، با داستانها فرصت زندگی کردن در دنیاهای مختلف رو داری، با اسطورهها و افسانههاش از احساسات منفی دور میشی و در نهایت با نوشتن و قرار دادن کلمات کنار هم، خالق یه دنیای جدید میشی!
ادبیات سراسر احساسات جادوییه✨ تاابد عاشقش میمونم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
مقدمهای بر ادبیات🍂
"به هر اثر مکتوب ادبیات گفته میشود." این سادهترین و کلیترین تعریفیه که از ادبیات وجود داره. "ادبیات" چیزیه که نسبت به سخنان عادی برتری داره و دارای کلمات زیباتر، دقیقتر و شایستهتر هست. به این صورت که مردم گاهی برای بیان بهتر احساسات درونیشون از ادبیات…
http://RainyMood.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Rainymood
Rainy Mood
The world's #1 rain sounds. Sleep, study, and relax with the sound of rain.
واقعا از بیرون رفتن متنفرم.
زنده باد خانهنشینی😭
زنده باد خانهنشینی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تقریبا بیشتر از یک سال از اولین باری که کتاب "زمین بر پشت لاکپشتها" رو خوندم میگذره و هنوز هم هیچ کتابی رو ندیدم که احساس "درک نشدن" رو انقدر دقیق توصیف کنه.
زمستون ۱۴۰۱، بین قفسهها دنبال کتاب میگشتم که چشمم خورد به این کتاب.
قبلاً هم از آثار "جان گرین" خونده بودم و میدونستم که قرار نیست با خریدنش ناامید بشم؛ اما هرگز فکر نمیکردم که انقدر دوستداشتنی باشه و وارد لیست کتابهای موردعلاقهم بشه.
زمستون ۱۴۰۱، بین قفسهها دنبال کتاب میگشتم که چشمم خورد به این کتاب.
قبلاً هم از آثار "جان گرین" خونده بودم و میدونستم که قرار نیست با خریدنش ناامید بشم؛ اما هرگز فکر نمیکردم که انقدر دوستداشتنی باشه و وارد لیست کتابهای موردعلاقهم بشه.
داستان راجب یه دختر به اسم "ایزا"ست که از وسواس فکری شدید رنج میبره و دچار ترس شدید از آلودگی و میکروبهاست.
ایزا به اصرار دوستش، دیزی، برای پیدا کردن میلیاردر فراری، راسل پیکت، سعی میکنه که از منطقه امنش بیرون بیاد؛ ولی آشنایی قدیمیای که ایزا با دیویس (پسر راسل) داره، کار رو سختتر میکنه، چون ایزا نمیتونه زندگی تنها کسی که همیشه درکش کرده رو خراب کنه و پدر دیویس رو به پلیس تحویل بده.
ایزا به اصرار دوستش، دیزی، برای پیدا کردن میلیاردر فراری، راسل پیکت، سعی میکنه که از منطقه امنش بیرون بیاد؛ ولی آشنایی قدیمیای که ایزا با دیویس (پسر راسل) داره، کار رو سختتر میکنه، چون ایزا نمیتونه زندگی تنها کسی که همیشه درکش کرده رو خراب کنه و پدر دیویس رو به پلیس تحویل بده.
داستان ایزا، همونطور که روی جلد کتاب نوشته شده، داستان یک رنج بیپایانه.
ایزا فکر میکنه که هیچکس هرگز متوجه درد و رنجی که اون داره میکشه نمیشه (مثل احساسی که ما بیشتر روزها باهاش سر و کله میزنیم)
ایزا فکر میکنه که هیچکس هرگز متوجه درد و رنجی که اون داره میکشه نمیشه (مثل احساسی که ما بیشتر روزها باهاش سر و کله میزنیم)
ولی این کتاب نشون میده که بالاخره کسایی رو پیدا میکنی که مثل تو به دنیا نگاه کنن!
از خوندنش پشیمون نمیشید🙃
از خوندنش پشیمون نمیشید
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هیچوقت از من نپرس: «خونهای؟»
بله، خونهم. من همیشه خونهم. از عکسام نمیفهمی اصلا؟
بله، خونهم. من همیشه خونهم. از عکسام نمیفهمی اصلا؟
صبح خود را با شعرهای باروک آغاز میکنیم باشد که رستگار شویم🙏🏻
(شعر حباب، ریچارد کرشاو)
(شعر حباب، ریچارد کرشاو)
بچهها یه موضوعی رو بگم؛
همهی عکسهایی که داخل این چنل هستن رو خودم میگیرم (چه عکس از کتاب و چه عکس طبیعت) و عکسهای گرافیکی رو هم خودم درست میکنم.
متنهای بینام و نشون اینجا هم نوشتهی خودم هستن.
و خوشحالم که میبینم عکسها و متنهام رو فوروارد میکنین و کپی نمیکنین❤️
همهی عکسهایی که داخل این چنل هستن رو خودم میگیرم (چه عکس از کتاب و چه عکس طبیعت) و عکسهای گرافیکی رو هم خودم درست میکنم.
متنهای بینام و نشون اینجا هم نوشتهی خودم هستن.
و خوشحالم که میبینم عکسها و متنهام رو فوروارد میکنین و کپی نمیکنین
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
امیلی دیکنسون 🪶
امیلی الیزابت دیکنسون در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۸۳۰، امهرست، ماساچوست، توی خانوادهای سطح بالا به دنیا اومد. امیلی کودکی خوبی داشت و به دختری کنجکاو و پرانرژی شناخته میشد. پدرش به مدت ۴۰ سال خزانهدار کالج امهرست بود (کالجی که امیلی هفت سال در اونجا مشغول تحصیل…