امروز میخوام راجع به یه مقاله عجیب و جالب از جاناتان سوییفت بگم🎠
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مقالهی "پیشنهاد مودبانه" یا همون "a modest proposal" در سال ۱۷۲۹ به چاپ رسید.
اون زمان مردم ایرلند توی فقر شدیدی به سر میبردند. جمعیت زیاد بود و اوضاع اقتصادی اصلا خوب نبود.
جاناتان سوییفت میاد و یه پیشنهاد مودبانه به پادشاه میده.
سوییفت به پادشاه میگه: «بچههای کوچیک خیلی مغذیان و توی این سن خوشمزهن. شما میتونین بچهها رو از خانوادههای فقیرشون بخرید، بپزید و بخوریدشون!»
با این پیشنهاد جمعیت کم و اقتصاد درست میشد، فقرا یه پولی به جیب میزنن و در آخر ثروتمندان هم یه غذای خوشمزه و مقوی دارن.
اون زمان مردم ایرلند توی فقر شدیدی به سر میبردند. جمعیت زیاد بود و اوضاع اقتصادی اصلا خوب نبود.
جاناتان سوییفت میاد و یه پیشنهاد مودبانه به پادشاه میده.
سوییفت به پادشاه میگه: «بچههای کوچیک خیلی مغذیان و توی این سن خوشمزهن. شما میتونین بچهها رو از خانوادههای فقیرشون بخرید، بپزید و بخوریدشون!»
با این پیشنهاد جمعیت کم و اقتصاد درست میشد، فقرا یه پولی به جیب میزنن و در آخر ثروتمندان هم یه غذای خوشمزه و مقوی دارن.
و این رو هم بگم که سوییفت این پیشنهاد رو به منظور مسخره کردن داده.
یعنی با حالت طنزگونهای به طور مستقیم به دولت انگلیس توهین میکنه.
یعنی با حالت طنزگونهای به طور مستقیم به دولت انگلیس توهین میکنه.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این هم یه فیلم کوتاه ۱۲ دقیقهای هست که از روی همین مقاله ساخته شده.
به محض رسیدنم به خونه، معرفی یه کتاب فانتزی رو میذارم💃
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دو سرزمین باختر و خاور که دشمن همدیگهان... و دشمن دیرینهای که در آستانهٔ بیدار شدنه. یک اژدها!
کتاب "دیر درخت نارنج" نوشتهی سامانتا شنن، داستان قهرمانی و رهبری یک زن رو تعریف میکنه. زنی بسیار قدرتمندی که حالا باید سرزمین و مردمش رو حفظ کنه!
کتاب "دیر درخت نارنج" نوشتهی سامانتا شنن، داستان قهرمانی و رهبری یک زن رو تعریف میکنه. زنی بسیار قدرتمندی که حالا باید سرزمین و مردمش رو حفظ کنه!
هزار سال از حکمرانی برتنتها به قلمروی "اینیس" میگذره.
سرزمینی که فرمانروای اون باید یک زن باشه!
حالا ملکه "سبران" که هنوز ازدواج نکرده، باید برای حفاظت از قلمرو، صاحب یک دختر بشه.
اما دشمنهای ملکه به قصر نفوذ کردن و جون ملکه سبران در خطره!
سرزمینی که فرمانروای اون باید یک زن باشه!
حالا ملکه "سبران" که هنوز ازدواج نکرده، باید برای حفاظت از قلمرو، صاحب یک دختر بشه.
اما دشمنهای ملکه به قصر نفوذ کردن و جون ملکه سبران در خطره!
ندیمهی ملکه، "اید" که به طور مخفیانه جادوگره، در تلاشه تا دور از چشم ملکه با جادویی ممنوع ازش محافظت کنه🪄
قلمروی اینیس سالها پیش به علت اختلاف زیاد، به دو قسمت باختر و خاور تقسیم شده.
ملکه سبران برای یکپارچگی و متحد کردن دو سرزمین به سختی تلاش میکنه، چون اختلافات بین اونها باعث شده که دشمن اصلیشون رو فراموش کنن.
چون حالا زمان بیدار شدن دشمنی دیرینه رسیده!
اژدها که به مدت هزار سال خواب بوده حالا بیدار شده و به قصد نابودی سرزمینها قدم برداشته🐉
اژدها که به مدت هزار سال خواب بوده حالا بیدار شده و به قصد نابودی سرزمینها قدم برداشته
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
و اگه ملکه صاحب یک وارث دختر نشه اژدها همه چیز رو از بین میبره!
پینوشت: این کتاب به قدری جذاب و گیرا بود که باعث شد ۴۸ ساعت نخوابم تا به اتمام برسونمش😭
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM