دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
چامسکی خطاب به آمریکایی‌هایی که رای ندادند: اشتباه کردید!

🔸«نوآم چامسکی» زبان‌شناس و نظریه‌پرداز سرشناس آمریکایی درباره انتخابات آمریکا خطاب به کسانی که به هیلاری کلینتون رای ندادند تا جلوی دونالد ترامپ را بگیرند، گفت که مرتکب خطای بزرگی شده‌اند.

🔹او درخصوص تاثیر ترامپ بر عرصه مسائل داخلی و خارجی گفت: ترامپ در هیچ طیفی نمی‌گنجد. او در هیچکدام از فعالیت‌های سیاسی تجربه‌ای ندارد. او هرگز مقامی نداشته است. او هیچگونه موقعیت سیاسی شناخته‌ شده هم ندارد.

🔹او اساسا یک "شو من" است. او فردی نادان، حساس و شری بزرگتر نسبت به هیلاری کلینتون است.

@irannewspaper
1. درد بدترین چیز عالم است. شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم که درد همان بدی است، هرچند از دو وجهه نظر متفاوت، یکی از منظری طبیعی و دیگری از منظری هنجارین و ارزشی. در یک کلام ناآزموده، چه بسا بتوان گفت که همه رذایل اخلاقی قابل فروکاست به دردند، هرچند صحت و سقم جهانشمولیتِ این ادعا باید در مورد تک تک این رذایل مورد بررسی قرار گیرد. اما برای اینکه بدیِ درد را بهتر تصور کنیم اندکی روی این واقعیت درنگ کنیم که هنگام درد کشیدن حاضریم چه کارها که نکنیم؟! نگاهی به تنوعی از داروهای مسکن و ضددرد به نحو خاص، و کل داروها و تجهیزات پزشکی به نحو عام که امروزه بشر ابداع و تولید کرده است، در اشاره به همین مطلبند که همّ و غمّ اصلی پزشکی، البته با مسامحه، همین کاستن از درد بوده است. ما در هنگام درد کشیدن، مادامیکه این درد حاصل انتخاب خودآگاهِ خودمان نباشد، به زمین و زمان چنگ میزنیم که به هر قیمتی که شده آنرا فرو بنشانیم. چه بسا چیزی را مصرف کنیم که، ولو به قیمت وارد ساختن آسیب جدی به دیگر اعضای بدنمان، به مدت کوتاهی هم که شده این درد را آرام کند. براین اساس، پر بیراه نبود که جان استوارت میل درد را معادل بدی میگرفت.

2. اما نکته اینجاست که این تنها ما انسانها نیستیم که در تجربه درد با یکدیگر سهیم هستیم. ما در تجربه این درد با خویشاوندانِ غیر انسانی مان (که برچسب عام و فراگیر «حیوانات» را طوری به آنها میزنیم که انگار خودمان تافته ای جدا بافته از آنان هستیم) مشترک هستیم. به همان اندازه که من و شما، آگاهانه، دردی را برنمی گزینیم، و ترجیح نمیدهیم، این در مورد گونه های دیگرِ حیوانی نیز صادق است. هیچ حیوانی، دستکم به صورت آگاهانه، برنمیگزیند که در درد باشد. به نحو خاص و مشخص، هیچ حیوانی کشته شدن، آسیب دیدن، و رنج کشیدن را انتخاب نمیکند. ترس و فرار از منبع آن، در همه گونه ها شاهدی بر این مدعاست. ترجیح همه گونه های حیوانی، من جمله خودِ ما، گریز و دوری از منبع درد است. درد درد است و درد بد است، خواه توسط کودکی احساس شده باشد، یا سیاهی، زنی یا مردی، و یا حیوانی. درد برای همه درد است، ولو افرادی متفاوت با آستانه های متفاوت از تجربه درد.

3. حال مسئله اصلی در بی تفاوتی ما به دردِ گونه های دیگر و به هیچ گرفتن آن است. ما بنا به دلایل بسیار زیادی دردِ گونه های دیگر را نمیبینیم، و یا اینگونه ترجیح میدهیم که نبینیم. منظورم از گونه های دیگر صرفا حیواناتی نیستند که در حیات وحش به صورت طبیعی زندگی میکنند و یا صرفا سگها و گربه های محلمان. بلکه گستره بسیار بیکرانی از جانورانی که برای خوراک، پوشاک، آزمایش، سرگرمی و . . . پرورش میدهیم. این گستره به قدری انبوه و بیکران هستند که به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان (به استثنای ماهیها و دیگر آبزیان) حیوان در این راستا از میان میروند و تنها فدای منافعِ یک گونه خاص میشوند (اینکه چرا آمریکا را مثال زدم به خاطر شفافیت نسبیِ آمار این کشور در این زمینه است). مسئله اصلی ما در داشتن معیارهای دوگانه، یا دابل استاندارد، است. ما در حالیکه درد را برخود نمیپسندیم، آنرا در بدترین شکلش برای گونه های دیگر میپسندیم و روا میشمریم. ما هنوز گونه های دیگر را در سپهر اخلاقیِ خود نگنجانیده ایم، یا اینگونه ترجیح میدهیم که نگنجانیم، و با آنها به مثابه «دیگری»یی که باید به دردشان توجه کرد رفتار نمیکنیم. هنوز در این وهمِ دکارتی به سر میبریم که آنها ماشینهایی هستند مرکب از فنر و چرخ دنده، در حالیکه ما در نقطه مقابل آنها «روح در ماشینِ» تنیم. گرایش ما نسبت به آنها، در بهترین حالت، بی تفاوتی، و در بدترین حالت، عاملِ مستقیمی شدن برای دردشان است.

@BeKhodnotes
Thoughts Of A Dying Atheist
Muse
آهنگ «افکار یک ملحد در حال مرگ» [Thoughts Of A dying Atheist]

کاری از میوز [Muse] گروه راک بریتانیایی

از آلبوم آمرزش [Absolution]
شعر: متیو بلیمی [Matthew Bellamy]
@Bekhodnotes
«افکار یک ملحد در حال مرگ» [Thoughts Of A dying Atheist]


Eerie whispers trapped beneath my pillow
نجواهای مرموز گرفتار در زیر بالشت من
Won't let me sleep, your memories
خاطراتت، خواب را در چشمانم نخواهد خفت
I know you're in this room, I'm sure I heard you sigh
میدانم که در این اتاقی، مطمئنم که آه و حسرتت را شنیدم
Floating in between where our worlds collide
جاری در برزخ
It scares the hell out of me
هراسان از دوزخِ بیرون
And the end is all I can see
و پایان، تنها چیزی که میبینم
And it scares the hell out of me
و هراسان از دوزخِ بیرون
And the end is all I can see
و پایان، تنها چیزی که میبینم
I know the moment's near
میدانم که آن لحظه نزدیک است
And there's nothing we can do
و کاری از دست ما ساخته نیست
Look through a faithless eye
به چشمان یک بی ایمان به دقت نگاه کن
Are you afraid to die?
آیا از مرگ میهراسی؟
. . .

ظاهرا بلیمی این شعر را درباره الحادِ خود نوشته.

@Bekhodnotes
🍂ترجمه کامل مدخل «خودکشی» دائره المعارف فلسفی استنفورد🍂
نویسنده: مایکل چابی
ترجمه: #بهنام_خداپناه


خودکشی پدیده ­ای مبهم و آشفته­ کننده است. به دلیل ناتوانیِ دیگران در درگیریِ مستقیم با جهانِ ذهنی شخص اقدام کننده به خودکشی، این­طور به نظر می­رسد که خودکشی از تبیینی آسان طفره می­رود. این خصوصیّت تبیین ­ناپذیریِ خودکشی به شکل شگفت­ آوری توسط جِفری یوجِنایدس در رمان­ اش با عنوان خودکشی دوشیزگان بدست داده شده است. در رمان مذکور، راوی واکنش پنج پسر نوجوان را نسبت به خودکشی خواهرانشان شرح می­دهد. پسرانِ داستان مجموعه­ ای از متعلَّقات دختران مرده را نزد خود نگاهداری می­کنند، که در تلاشهایی مکررا بی­ فایده می­ کوشند تا از طریق وارسی آنها به ماهیّتِ مرگ دختران پی ببرند.

حتی زمانی که می­کوشیم پدیده ­ای همچون خودکشی را به شکلی دقیق توصیف کنیم، به طرز شگفت­ آوری، دشواری­های فلسفی مربوط به آن ظاهر می­شود، و این مسئله در مورد تلاشهایی که به منظور معرفی مسائل پیچیده­ ای درباره­ ی چگونگی توصیف و تبیین کنش انسانی صورت می­گیرد نیز صادق است. و در مورد خودکشی به نحو خاصّ، تشخیص مجموعه­ ای از شرایط ضروری و کافی که به خوبی با کاربرد معمول ما از این واژه جور درآید به شکل خاصّی چالش برانگیز است.

گفتمان فلسفی درباره ­ی خودکشی حداقل به زمان افلاطون باز می­گردد. گرچه، حداقل تا قبل از رواقیون، خودکشی نه به شکلی نظام­ مند بل به نحوی جسته و گریخته توجه فیلسوفان جهان سنّتی مدیترانه­ ای را معطوف خود ساخته بود. همانگونه که جان کوپر خاطر نشان کرده است (Cooper 1989, 10)، نه یونان باستان و نه جهان لاتینی واجد واژه­ ی مجزایی که به شکل شایسته ­ای ترجمان واژه ­ی امروزی ‘suicide’ باشد نبودند، ولو اینکه بیشتر دولت-شهرهای باستان خود-کشی را به عنوان عملی غیر قانونی منع کرده بودند.

شاید مهم­ترین رویداد در تاریخِ فلسفی خودکشی ظهورِ مسیحیتِ رسمی باشد، زیرا تعالیم مسیحیت روی هم رفته بر این باور بوده است که خودکشی به لحاظ اخلاقی امری نادرست است، آنهم به رغم این واقعیت که هیچ متنی در کتاب مقدس به شکل صریحی خودکشی را محکوم نمی­کند. در حالیکه یزدانشناسی مسیحی خودکشی را به عنوان «رابطه­ ای میان شیطان و فردِ گناهکار» در نظر می­گرفت (Minois 1999, 300)، فیلسوفان روشنگری بر آن بودند که خودکشی را بر حسب اصطلاحاتِ سکولار، و به عنوان واقعیتهایی درباره­ ی افراد، روانشناسی­های طبیعی­شان، و محیط خاصّ اجتماعی آنها به درک آورند.

*این مقاله پیشتر به صورت کوتاه­شده در ماهنامه علمی-تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، آذر ماه ۱۳۹۲، دفتر مرگ اندیشی ۲، به چاپ رسیده بود. متن کامل آن هم اکنون در سایت صدانت قابل مشاهده است👇
goo.gl/vN6Hgk
@Bekhodnotes | @sedanet
اگر تاکنون خودکشی، به نحوی، ذهنتان را درگیر خود ساخته است، مقاله نسبتا مفصل بالا از دائره المعارف فلسفی استنفورد، که البته حکم یک کتابچه را دارد، از دست ندهید.🖕🖕🖕🖕
روح خیابان [Street Spirit] با عنوان فرعی محو شدن [Fade out]🖕🖕

یکی از معروفترین آهنگهای گروه راک بریتانیایی ریدیوهد [Radiohead] که تاکنون توسط افراد و گروههای دیگر نیز به انحاء مختلف مورد بازخوانی و اجرای مجدد قرار گرفته است. و اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک اجازه دهند من نیز قصد دارم در آینده آنرا با شعری فارسی اجرا کنم.

متن و ترجمه پیشنهادی من از شعر آن:

Rows of houses all bearing down on me
ردیفی از خانه ها به سوی من حمله ور میشوند
I can feel their blue hands touching me
میتوانم دستان آبی شان را حس کنم که مرا لمس میکنند
All these things into position
همه اینها به جای خود
All these things we'll one day swallow whole
یک روز همه اینها را خواهیم بلعید
And fade out again
و دوباره محو میشویم
And fade out
و محو
This machine will, will not communicate
این ماشین
These thoughts and the strain I am under
این افکار و فشاری را که زیر آن هستم منتقل نخواهد کرد
Be a world child, form a circle
کودکِ جهان باش، دایره ای بساز
Before we all go under
پیش از آنکه همگی مدفون شویم
And fade out again
و دوباره محو شویم
And fade out again
و دوباره محو
Cracked eggs, dead birds
تخم مرغهای شکسته، پرندگانِ مرده
Scream as they fight for life
درحالیکه برای حیات میجنگند ناله سر میدهند
I can feel death, can see its beady eyes
میتوانم مرگ را حس کنم، چشمانِ ریزش را ببینم
All these things into position
همه اینها به جای خود
All these things we'll one day swallow whole
یک روز همه اینها را خواهیم بلعید
And fade out again
و دوباره محو میشویم
And fade out again
و دوباره محو
Immerse your soul in love
روح خود را در عشق غرق کن

تام یورک [Tom York] خواننده و ترانه سرای گروه ریدیوهد که این آهنگ را نیز سروده است آن را «غمگین‌ترین آهنگ گروه معرفی می‌کند» و آن رابه «تونلی که هیچ نوری در انتهای آن نیست» تشبیه می‌کند. «روح خیابان» در جدول بریتانیا به رتبه پنجم رسید که بهترین رتبه تک‌اهنگ‌های ریدیوهد بعد از آهنگ «پارانوید اندروید» است که به رتبه سوم رسید. یورک میگوید: من هیچ وقت سعی نمی‌کنم چیزی بنویسم که ناامید کننده باشد. همه آهنگ‌های غمگین ما روزنهٔ امیدی در خود دارند حداقل پرتو نوری برای بهبود اما این آهنگ هیچ نقطه روشنی را نشان نمی‌دهد. مانند تونل تاریکی است که در انتهایش روشنی نیست. این آهنگ همه احساسات تراژیکی را که آزار دهنده هستند با ملودی خود بیان می‌کند و همه ما بهانه‌ای برای ارتباط برقرار کردن با آن داریم و این همان جداسازی و کناره‌گیری است. [این پاراگراف آخر برگرفته از ویکی پدیا است.]

@BeKhodnotes
شوان مانسون [Shuan Manson] در مستند رقت انگیز و تاثیرگذار خود با عنوان «ساکنین زمین» که دیدنِ آن به هر انسانِ صاحب درد و وجدانی اکیدا توصیه می شود، شیوه های استفاده ما از حیوانات را در سه دسته ی کلی تقسیم بندی میکند که از مهمترین آنها میتوان به استفاده ما از حیوانات برای خوراک، پوشاک، سرگرمی، آزمایش برای مقاصد گوناگون پزشکی، آرایشی-بهداشتی، نظامی و . . . اشاره کرد. این مستند را به عبارتی میتوان چکیده ای تصویری از کتاب «آزادیِ حیوانات» [Animal Liberation] اثر فیلسوف و اخلاقدان استرالیایی پیتر سینگر دانست.

پیتر سینگر [Peter Singer] درباره ی این مستند گفته است: "اگر میتوانستم کاری کنم که هرکسی در جهان یک فیلم را ببیند، این فیلم «ساکنینِ زمین» بود." و تام ریگان [Tom Regan]، دیگر فیلسوف نامدار اخلاق و از مدافعانِ حقوق حیوانات نیز درباره این مستند گفته است: "برای کسانی که «ساکنین زمین» را ببینند، جهان هرگز مثل سابق نخواهد بود."

این مستند را از لینک زیر میتوانید به صورت رایگان دانلود و تماشا کنید:

http://www.downloadha.com/1393/11/earthlings-2005/
کانال بشقاب سبز یک کانال خوب برای گیاهخواران و وِگَن ها با دستورالعملهای بسیار زیاد غذاهای عاری از ستم [cruelty free]

https://news.1rj.ru/str/boshghabesabz
جمله ای هست از ژان روستان [Jean Rostand]، زیست شناس و نویسنده فرانسوی با این مضمون که: "یک نفر را بکش تا قاتل خوانده شوی، میلیونها نفر را بکش تا فاتح خوانده شوی، و همه را بکش تا خدا." منظور این گزین گویه تقریبا روشن است: جنایت هرچه بزرگتر میشود، جنایتگر نه تنها کمتر دیده شده، یا اصلا دیده نمیشود، بلکه تقدیس هم میشود. شاید نگاهی به مواردی همچون کشتارهای عراق و سوریه در چندسال اخیر، و کشتارهای موردی در کشورهای غربی به روشنی گویای این مطلب باشد. درحالیکه به طور تقریبی شاید در روز به طور میانگین ده تا بیست سوری در اثر جنگهای اخیر جان خود را از دست داده اند و همچنان هم میدهند، بدون آنکه چندان توجهی را بربیانگیزند، و بدون آنکه جنایتگرانِ این جنایتها دیده شوند، تنها کشتاری بیست تا سی نفره در پاریس کافیست که تمرکز رسانه های جهان را به خود جلب کرده و موجی از محکومیتها را در پی داشته باشد.

اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلونیایی تبار، نیز زمانیکه درباره خشونت سخن میگوید به همین مطلب اشاره دارد:

"حرف چامسکی دقیقاً این است که وقتی کشتار انتزاعی ـ بی‌نام و نشانِ هزاران نفر را تحمل می‌کنیم ولی موارد منفرد نقض حقوق بشر را محکوم می‌شماریم دچار نوعی ریاکاری هستیم. چرا باید جنایت کیسینجر را در هنگام صدور دستور بمباران نقطه به نقطه‌ی کامبوج که منجر به مرگ ده‌ها هزار تن شد سبک‌تر از کسانی بدانیم که مسئول ویرانی برج‌های دوقلو [ی مرکز تجارت جهانی] بودند؟ آیا علت این نیست که ما قربانی نوعی «فریب اخلاقی» هستیم؟ جزئیات حادثه‌ی هولناک ۱۱ سپتامبر در رسانه‌ها ارائه شد ولی تلویزیون الجزیره را به‌خاطر نشان دادن صحنه‌های کوتاهی از نتایج بمباران فلوجه توسط ایالات متحده و به اتهام همدستی با تروریست‌ها محکوم کردند."(خشونت | اسلاوی ژیژک | ترجمه‌ی علی‌رضا پاکنهاد)
@BeKhodnotes
«سگ کشی شبانه در پرند»

از به اشتراک گذاشتن این تصاویر تلخ با شما متاسفم اما چشم بستن بر آن به تکرار اتفاقات وحشتناک مشابه خواهد انجامید. این تصاویر نیمه شب پنجم اسفند ماه در «پرند» ثبت شده اند و در آن به وضوح کشتار وحشیانه سگها توسط ماموران شهرداری به وسیله اسلحه گرم مشخص است. سگ وحشتزده که با گلوله اول از پا در نیامده، همچنان لنگ زنان قصد فرار دارد که با گلوله دوم که از داخل پراید شلیک می شود زمینگیر می شود و مامور دیگر بدن نیمه جانش او را پشت وانت می اندازد و هر دو ماشین با عجله به تعقیب سگ دیگری که در حال فرار است می روند. بعد از اتفاقات ناگوار سال گذشته در رابطه با حیوان آزاری، بدون شک حامیان حقوق حیوانات این رفتار وحشیانه را با جدیت پیگیری خواهند کرد و شهرداری آن منطقه باید پاسخگوی این عمل کثیف خود باشد.
#یغماگلرویی

@iranian_animal_rights
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏بابت این تصاویر متاسفم ؛ #سگ_کشی شبانه در #پرند ، ماموران #شهرداری در پنجم اسفند نود و پنج #سگ ها را با اسلحه گرم وحشیانه کشتار کردند
@iranian_animal_rights
من هم بابت به اشتراک گذاری این تصاویر متاسفم. اصلن بابت وجودِ شهرداریها، که نه به انسان و نه به حیوان رحم میکنند، متاسفم، اصلن بابت وجودِ انسان از موجوداتِ دیگر عذرخواهی میکنم😔😞

@BeKhodnotes
Forwarded from اتچ بات
بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار [Spring, Summer, Fall, Winter and Spring]

فیلمی به کارگردانی کارگردانِ خوبِ کره ای کیم کی دوک [Kim Ki-duk]

فیلمی که اگر به فضاهای فکر شرقی، و خصوصن آئین بودیسم، علاقمند باشید دیدنِ آن بسیار برایتان دلنشین خواهد بود. فیلمی که زبانِ اصلیِ آن «سکوت» و «نماد» است. فیلمی درباره رنجِ بودن [Dukkha] و چرخه تکرارپذیر این رنج [Karma]. کلِ دیالوگهای این فیلمِ یک ساعت و چهل و شش دقیقه ای متجاوز از پنج دقیقه نیست. هر فصل نمادی از مراحلی از زندگی است. اما به نحو کلی، فیلم چرخه ی رنج آلودی (زندگی) را نشان میدهد که موتور محرکه آن شهوت و به تبعِ آن خشم است، و انسان به عنوان موجودی گرفتار در این چرخه که هم رنج میکشد و هم رنج می آفریند، خواه رنجی بر خود (آنهم با پیگیریِ امیالش)، و خواه رنجی بر دیگران (با آزار دادنِ موجوداتِ دیگر و یا با عاملی شدن برای خلقِ موجودی دیگر).

@BeKhodnotes
Forwarded from utubebot
Spring, summer, fall, winter -- and spri.3gp
3.4 MB
Spring, summer, fall, winter -- and spring (Trailer).3gp (3.41MB)
Channel name was changed to «نوشتارها و آثاری در فلسفه، اخلاق و موسیقی»