دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
خالقان به شکلی خودآزارنده خود را در تیررس قرار میدهند

@BeKhodnotes
آهنگ «سایه روز» یا Shadow of the day

مشخصات آهنگ:
Genre Alternative rock
Length 4:54 (album version)
4:16 (single version)
Songwriter(s) Linkin Park
Producer(s)
Rick Rubin Mike Shinoda

و ترجمه من از این آهنگ:
I close both locks below the window
I close both blinds and turn away
هر دو قفل زیرین پنجره را میبندم
هردو پرده را میکشم و دور میشوم
Sometimes solutions aren't so simple
Sometimes goodbye's the only way, oh
گاهی راه حلها خیلی آسان نیست
گاهی بدرود تنها راه است،
[Chorus]
And the sun will set for you
The sun will set for you
و خورشید برای تو غروب خواهد کرد
And the shadow of the day
Will embrace the world in gray
And the sun will set for you
و سایه روز
جهان را به تیرگی فرو خواهد برد
و خورشید برای تو غروب خواهد کرد
In cards and flowers on your window
Your friends all plead for you to stay
در کارت پستالها و گلهای روی پنجره
دوستانت همگی خواهان ماندنت هستند
Sometimes beginnings aren't so simple
Sometimes goodbye's the only way, oh
گاهی شروع خیلی آسان نیست
گاهی بدرود تنها راه است،
.
.
.

@BeKhodnotes
Forwarded from utubebot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Shadow Of The Day (Official Video) - Linkin Park.mp4 (14.82MB)
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Procreation as gambling.pdf
. . . به داعش بیاندیشید. مگر کسی فکرش را می کرد که در قرن بیست ویکم گروه هایی به وجود بیایند که در وحشیانه ترین شکل دست به قتل و غارت انسانها بزنند. و از روشهایی برای کشتار و شکنجه استفاده کنند که در نوعِ خود بی نظیر هستند. تجربه برخورد با چنین گروه هایی، ولو اندک هم باشد، آنچنان زخمی بر روان فرد برجای خواهد گذاشت که شاید تنها راهِ درمانش مرگ باشد. شاید قبل از پیدایش گروه هایی از این دست، اگر با کسی درباره چنین گروه هایی سخن گفته می شد، آنرا بیشتر به خیالپردازی و فیلمهای ترسناک تشبیه می کرد که واقعیت ندارند. اما دیدیم که چگونه گروه هایی از این دست بوجود آمدند و چگونه مثل ویروسی به جان بشریت افتادند و میلیونها انسان را از خانه و کاشانه خود آواره کرده و صدها هزاران نفر را به وحشیانه ترین شکل شکنجه کرده و کشتند. کم نبودند انسانهایی که پیش از شکل گیریِ این گروه ها، در آرامش به سر می بردند و به قول خودشان از «خوشبختیِ» نسبی برخوردار بودند. اما همین انسانهای نسبتا خوشبخت، به یکباره مورد تاخت و تاز چنین جانورانی قرار گرفته و به بدترین شکل کشته شدند. آیا فکرش را هم می کردند؟ من و شما چطور؟ از کجا می دانیم که در فرایند زندگی مان در آینده قرار است چه رویدادهایی به سرمان بیاید؟ . . .

بخشی از مقاله «قمار تولیدمثل»

@BeKhodnotes
🍀🍀در این بخش، اسامی و مشخصات برخی از مهمترین مقالاتی که تاکنون در این کانال منتشر گردیده، به همراه لینک آنها را جهت دسترسی آسانتر در اختیار شما قرار میدهم. برای دسترسی به هر مقاله کافیست روی لینک آبی رنگ کنار آن کلیک کنید:



🖊همه حیوانات برابرند/ نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/13)

🖊پيشرفت اخلاقي و رفاه حيوانات/ نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/27)

🖊پول خود را برای بیشترین خیر اهدا کنید / نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/34)

🖊مسووليت اخلاقي ما در برابر تغييرات آب و هوايي/ نویسنده: پیتر سینگر، تِنگ فی/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/44)

🖊نگاهی به کتاب «هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ/ نوشته: دانیل دالستروم (دانشگاه بوستون)/ برگردان و کوتاهسازی: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/50)

🖊شركت هاي بزرگ غذايي و اخلاق/ نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/53)

🖊اخلاق و كشاورزي/ نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/58)

🖊نگره ای انتقادی بر اخلاقیات اگزیستانسیالیستی/ نویسنده: دیوید کوپر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/69)

🖊ذن بودیسم / نویسنده: آلِن ویلسن واتز/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/90)

🖊تاملاتی فلسفی-اخلاقی بر پورنوگرافی / نویسنده: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/103)

🖊تلخی شکر/ نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/110)

🖊اخلاق خورد و خوراک / نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/116)

🖊چگونه 25 دسامبر به عنوان تاریخ کریسمس [عید میلاد عیسی] انتخاب شد؟/ نویسنده: اَندرو مَک گوان/ ترجمه و تلخیص: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/125)

🖊آيا چيزي اهميت دارد؟/نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/134)

🖊شوپنهاور و فروید /نویسنده: جولیان یانگ/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/139)

🖊آزادی حیوانات: موانع و پیشرفتها/نویسنده: پیتر سینگر/ برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/157)

🖊یادداشتی درباره درد و جایگاه آن در اخلاق / نویسنده: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/166)

🖊ترجمه کامل مدخل «خودکشی» دائره المعارف فلسفی استنفورد/ نویسنده: مایکل چابی / برگردان: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/169)

🖊خداحافظ «پدر حقوقِ حیوانات»/ نویسنده: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/189)

🖊جایگاهِ اخلاقی حیوانات در «فلسفه اسلامی» (1) / نوشته: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/217)

🖊جایگاهِ اخلاقی حیوانات در «فلسفه اسلامی» (2) / نوشته: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/219)

🖊نگاهی به سارتر و معنای زندگی/ نوشته: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/251)

🖊درنگی در گونه پرستی [speciesism] / نوشته: بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/262)

🖊قمار تولیدمثل- تاملی بر اخلاق زاد و ولد/ نوشته بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/280)

🖊قمار تولیدمثل: پاسخ به چند نقد/ نوشته بهنام خداپناه (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/283)

@BeKhodnotes
☘️ خدمت اجباری و نبرد
جنسیت پرستیِ دوم (تبعیض جنسیتی علیه مردان)

✍️ دیوید بِناتار
مترجم: بهنام خداپناه

در آندسته جوامعی که در آنها تبعیض جنسی به عنوان امری خطا درنظر گرفته شده است، واکنش به این شکل تبعیض آندسته نگرشها و رویه هایی را هدف قرار داده است که (عمدتا) به ضرر زنان و دختران بوده است. در بالاترین شکل، تنها توجه بسیار اندکی به آندسته نمودهایی از تبعیض جنسی صورت گرفته است که قربانیان اصلیِ آنها مردان و پسران بوده اند. بازشناسیِ اندکی که نسبت به تبعیض علیه مردان وجود داشته است بسیار به ندرت به اصلاحات و بهبودی در این زمینه منتج شده است. بنا به این دلایل، ما می توانیم به تبعیض علیه مردان، با اتخاذ عبارت مشهور سیمون دوبوار ، به عنوان «جنسیت پرستیِ دوم» اشاره کنیم. جنسیت پرستیِ دوم جنسیت پرستیِ مغفول است، جنسیت پرستی یی که حتی بوسیله اکثر کسانی که مخالف تبعیض جنسیتی هستند (یا دستکم ادعای چنین مخالفتی را دارند) نیز به جد گرفته نمی شود. این نه تنها به خاطر استلزاماتش برای تبعیضِ جاری علیه مردان بلکه همچنین به خاطر اینکه تبعیض علیه زنان نمی تواند بدون توجه به همه اَشکالِ جنسیت پرستی به خوبی مطرح شود مایه تاسف است.

شاید آشکارترین نمونه برای وضع نامناسب مردان، تاریخ طولانی مدتِ فشارهای اجتماعی و قانونی روی مردان، و نه زنان، برای ورود به ارتش و مبارزه در جنگ بوده است، که به موجب آن زندگیِ خود و سلامتِ روانی خود را به خطر بیاندازند. آنجا که فشار برای پیوستن به ارتش شکل خدمت اجباری را به خود گرفته است، هزینه های خودداری از این کار عبارت بوده از: تبعید تحمیل شده بر خود، زندانی کردن، حمله فیزیکی یا در شدیدترین شرایط اعدام. میلیونها مرد به خدمت اجباری گرفته شده و وادار به جنگیدن شده اند. خیلیهای دیگر نیز به زور به خدمت در نیروی دریایی واداشته می شدند. درحالیکه خدمت اجباری در شمار رو به رشدی از کشورها - دستکم تا به امروز- فسخ شده است، همچنان، به اشکال مختلفی، در بیش از 80 کشور جهان بکار بسته می شود. این کشورها شامل بسیاری از لیبرال دموکراسیهای توسعه یافته هستند که در آنها موانع قانونی برای پیشرفت زنان (تقریبا) به طور کامل از میان برداشته شده است.

در زمانها و کشورهایی که فشار بر مردان برای پیوستن به ارتش اجتماعی و نه قانونی بوده است، هزینه های نام نویسی نکردن از سوی مردان یا شرمساری بوده و یا محرومیت از بسیاری از حقوق اجتماعی. چه بسا برای مردم در کشورهای معاصر غربی فهم این مطلب دشوار باشد که آن نیروها در بسترهای دیگر از چه قدرتی برخوردار بوده اند. اما، مردان جوان، و حتی پسرها، احساس کرده اند، و حتی این احساس در آنها بوجود آورده شده که مردانگی شان زیرسوال خواهد رفت اگر نتوانند برای خدمت در ارتش نام نویسی کنند. به عبارت دیگر، اگر آنها از پاسخ به فراخوان برای پیوستن به ارتش کوتاهی می کردند ترسو خوانده می شدند. زنان، بی توجه نسبت به مزیت خود در معاف شدن از چنین فشارها و انتظاراتی، گاهی در شرمسار کردنِ مردانی که همین زنان فکر می کردند که آنها باید برای نام نویسی داوطلب می شدند، پیشگام بوده اند.

اینطور نیست که همه مردانی که به خدمت سربازی می روند شاهد جنگ باشند، اما خدمت سربازی حتی در نبودِ جنگ نیز یک زیانِ شایان توجه است. کسانی که به خدمت می روند روند زندگی شان دچار انقطاع می شود. سربازان از خانواده شان جدا می شوند. در معرض انواع هتک حرمتها نسبت به حریم خصوصی شان، محدودیتها بر آزادی شان، رفتارهای تحقیرآمیز و نظم و تادیب شدید قرار می گیرند. حتی امروزه، برای مثال در ارتش روسیه، «نظامی توهین آمیز از تادیب که به عنوان dedovshchina شناخته می شود» مورد اعمال قرار می گیرد. همه ساله هزاران مورد گزارش می شود و شماری از سربازان همه ساله در نتیجه این تادیب جان می دهند. صدها نفر نیز تن به خودکشی می دهند.


متن کامل 👇
goo.gl/dYP1f8
🌾 @sedanet | @Bekhodnotes
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
دوره مهارتهای کاربردی ترجمه با محوریت متون علوم انسانی (متون فلسفی) آغاز دوره: 14 اردیبهشت ماه مهلت ثبت نام: تا 10 ادریبهشت مدرس: بهنام خداپناه تماس با شماره های در بنر و یا آی دی زیر @Teachingtransla
قابل توجه دوستان شرکت کننده در کارگاه مهارتهای ترجمه:

سه جلسه پایانی دوره جاری (جلسات 8،9،10) از ساعت یک الی سه در جهاد دانشگاهی علامه طباطبایی برگزار خواهد شد.

باتشکر
مردان و تبعیض جنسیتی علیه خودشان


«امّا همواره باید نسبت به سخن گفتن از «آخرین شکلِ باقیمانده تبعیض» محتاط باشیم. اگر ما از جنبشهای آزادیخواه چیزی فرا گرفته باشیم، باید آموخته باشیم که آگاه بودن از پیشداوریهای نهفته در نگرشهایمان نسبت به گروههای خاصّ تا زمانیکه این پیشداوریها به نحو نیرومندی به ما گوشزد نشوند تا چه اندازه کار دشواری است.» (پیتر سینگر، «آزادی حیوانات»)

1. یکی از مغفولترین تبعیضهایی که به شکلی سیستماتیک در برخی از جوامع، من جمله جامعه ما، وجود دارد «خدمت سربازی» است. تبعیضی که متاسفانه به هیچ وجه بدان پرداخته نمیشود. تبعیضی که بیشترین قربانی را به خود میگیرد اما آه از نهاد هیچکس بلند نمیشود. جای تاسف آنجاست که خودِ کسانیکه این تبعیض علیه شان صورت می گیرد، علیه خود و جنسِ خود گرایشات تبعیض آمیز دارند: یعنی مردان. به چه صورت؟ به این شکل که کمترین اعتراضها در این خصوص از ناحیه همین مردان صورت میگیرد. منظورم مردانی است که علیه به اصطلاح تبعیض جنسیتی به مخالفت می پردازند. اینان علیه برخی تبعیضها علیه جنس مخالف خود (یعنی زنان)، به اَشکال مختلف، دست به اعتراضهای پیاپی می زنند (مثلن عدم حضور زنان در ورزشگاهها) اما برای یکبار هم که شده سخنی از تبعیضی به این بزرگی و با بالاترین میزان آسیبها و مضرات برای جنسِ خودشان به میان نمی آورند. آیا در خصوص موجودی که زن نامیده میشود، دارای خودآگاهی است، قدرت استدلال و دفاع از خود را دارد، نباید مبارزه جهت تبعیض علیه جنس خودش را در درجه اول به خود او محول کرد؟ آیا این مردانِ مخالف تبعیضی که به انحاء مختلف علیه تبعیض علیه زنان واکنش نشان میدهند و تبعیض را تنها به معنای تبعیض علیه زنان درنظر میگیرند، نباید وقت و زمان بیشتری را صرف مخالفت علیه تبعیض با جنس خود کنند؟ هرچه نباشد، هر جنس محدودیتهای رفته بر جنس خود را بهتر میفهمد، چرا که با همان محدودیتها زندگی کرده است.

2. میشل فوکو بدن سرباز را به عنوان سرمشقِ یک بدن مطیع معرفی میکند: به این معنا که اگر میخواهیم بفهمیم که بدنِ مطیع، فرمانبردار و سرکوب شده چیست باید به یک سرباز نگاه کنیم. خدمت سربازی یکی از بزرگترین تبعیضهای جنسیتی، و چه بسا بزرگترینِ آنهاست. سربازی تبعیضی است با بیشترین میزان آسیب و ضرر. متاسفانه هیچ آمار رسمی یی درباره آسیبهای سربازی وجود ندارد. اما کافیست که خود تجربه ای از آن داشته باشید و یا پای صحبت کسانیکه به خدمت رفته اند بنشینید تا از مضرات و زیانهای آن آگاه شوید. هر سربازی تقریبن یکی یا چند مورد از این علائم یا رویدادها را یا در خود و یا در دوستانِ سربازش تجربه کرده است: اقدام به خودکشی، افسردگی، اضمحلال خانواده، اعتیاد، انقطاع جریانِ عادیِ زندگی، سرخوردگی، انواع تحقیرهای روانی، احساس بیهودگی، مرگ و ... . این را مقایسه کنید با تبعیضهای گوناگونی که علیه زنان صورت گرفته است. کدامیک این همه ضرر و زیان را به همراه داشته اند؟ تقریبن هیچیک. پس چرا تبعیضها علیه زنان تا این اندازه پررنگ میشود اما حتی اشاره ای جزئی هم به چنین تبعیضی با نتایجی اینچنین فاجعه بار نمی شود؟ آیا جز این است که ما در مخالفت با تبعیض هم تبعیض به خرج می دهیم؟

3. فراموش نکنیم. خدمت سربازی یک رویداد معمولی در زندگیِ پسران یا مردان نیست. چه بسا بتوان گفت که این رویداد زندگیِ هر مردی را به دوران قبل و بعد از خدمت تقسیم میکند. چه قبل از خدمت، چه در حین خدمت و چه بعد از آن، اثراتِ خاص خود را دارد. پسران قبل از خدمت، خود را به آب و آتش می زنند تا یا آن را به تعویق بیاندازند ویا با هزار دوز و کلک نوعی از معافیت را برای خود جور کنند. همه اینها یعنی استرسهای قبل خدمت. اما در صورت جواب ندادنِ این راهها، باید به خدمت اعزام شوند. شروع استرسهای واقعی، آشوبهای روانی، انواع تنبیهات و مجازاتهای بدنی و روانی، بی حرمتی ها، سرکوبها و . . . اینجاست. چوب خط انداختن برای پایان خدمت فرساینده ترین کاری است که هر سرباز با شروع خدمت به انجام آن مبادرت می ورزد. و اما بعد از خدمت: فردی سرخورده با زخمهای بسیاری بر روانش که تازه باید از نو آغاز کند. همزمان با همه این استرسها برای مردان چه بسا بزرگترین دغدغه و استرس دخترانی در همان سن و موقعیت انتخاب رنگ لاک ناخنشان باشد!
4. پرسشِ واقعی اینجاست: چرا؟ آیا این تاوانِ مردانگی است؟ چرا کسی به مجردِ مرد بودن و هیبت مردانه داشتنش باید مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردد اما کسی دیگر به مجرد زن بودن و هیبت زنانه داشتنش خیر؟! وقتی از برابری جنسیتی سخن می گوییم و با تبعیض جنسیتی به مخالفت می پردازیم یا باید خدمت اجباری را برای هر دو جنس بخواهیم یا برای هیچکدام. تجربه در بسیاری از کشورها که در آنها خدمت سربازی وجود دارد و زنان همپای مردان به خدمت فرستاده میشوند نشان داده که رفتن به خدمت سربازی امری ناممکن برای زنان نیست.

5. نهایتن در حیرتم از زنان و مردانی که با وجود این همه مخاطرات و موانعی که خود هم بسیاری شان آنها را تجربه میکنند، باز هم بر زاد و ولد و فرزندآوری اصرار دارند! فرزندانِ پسری که روزی قرار است مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردند!
@BeKhodnotes
Climbing Up The Walls
Radiohead
Climbing Up the Walls

Album:OK Computer
Date: Released 26 May 1997
Author:Radiohead

@BeKhodnotes
نوشته زیر، متن آهنگ Climbing Up the Walls از گروه راک بریتانیایی، ریدیوهد، است. به عنوان یک فارسی زبان که موسیقیِ خارجی گوش میکند، آنهم با مضامین و فُرمهای عجیب و غریب و نامانوسِ گروهی همچون ریدیوهد، اولین چیزی که مرا متاثر میسازد ملودی و فُرم آهنگ است. اگر ملودی به تعبیری به دلم نشست سپس به دنبال کشف مضمون و پیشینه آهنگ میروم، چه فهم محتوای آهنگهایی از این دست از طریق گوش، برای یک انگلیسی زبان کار دشواری است، فارسی زبان که جای خود دارد.

ترجمه متن این آهنگ کار دشواری است. کلن ترجمه متنهای آهنگهای این گروه کار دشواری است، آنهم با ذهنهای عجیب و غریب افراد این گروه! نامانوسیت کلن در همه آهنگهای این گروه امر کاملن مشخصی است و این درباره آهنگ جاری نیز صادق است. ترجمه زیر را بر اساس مطالبی که در سایتهای گوناگون و با توجه به پیشینه این آهنگ خواندم پیشنهاد میکنم. اما باید متذکر شوم که این ترجمه، قطعن ترجمه دقیقی نیست.

اگر بخواهم چیزی درباره خودِ آهنگ بگویم به گفته تام یورک، نوازنده اصلی و خواننده آن درباره آن اشاره میکنم: «این آهنگ درباره امری توصیف ناپذیر است. چیزی که ذهن را به هم میریزد. من آنرا در زمانیکه در یک بیمارستان روانی کار میکردم نوشتم، دوره ای که طرح مراقبت در اجتماع [Care in the Community] شروع شده بود. و ما می دانستیم که قرار بود چه اتفاقی بیافتد. و آن یکی از وحشتناکترین چیزهایی بود که در این کشور رخ داد . . .»

بسیاری این آهنگ را درباره بیماران روانی میدانند. بسیاری دیگر نیز آنرا ناظر به خودِ هرشخص و زوایای پنهان ناخودآگاهِ آدمی. بسیاری دیگر نیز درباره افسردگی و کمین-نشستِ آن در هر لحظه در انتظار آدمی! تفسیر با خودِ شما

I am the key to the lock in your house
That keeps your toys in the basement
And if you get too far inside
You'll only see my reflection
من کلید قفل خانه ی توام
که اسباب بازیهایت را در سردابش نگه میدارد
و اگر زیادی داخل شوی
تنها انعکاس مرا خواهی دید
It's always best when the light is off
I am the pick in the ice
Do not cry out or hit the alarm
You know we're friends till we die

همیشه بهترین وقتی است که چراغها خاموش باشد
من [مثل] ابزار یخ شکن در یخم
فریاد نزن یا زنگ هشدار را به صدا در نیاور
تو میدانی که ما تا دم مرگ دوستیم

And either way you turn
I'll be there
Open up your skull
I'll be there
Climbing up the walls
و هرطرف که سر بگردانی
آنجا خواهم بود
کاسه سرت را باز کنی
آنجا خواهم بود
از دیوار بالا روی
It's always best when the light is off
It's always better on the outside
Fifteen blows to the back of your head
Fifteen blows to your mind
همیشه بهترین وقتی است که چراغها خاموش باشد
همیشه بهتر اینکه بیرون باشی
پانزده دَم تا پشتِ سرت
پانزده دَم تا ذهنت
I lock the kids up safe tonight
I shut the eyes in the cupboard
I've got the smell of a local man
Who's got the loneliest feeling
بچه ها را امشب در جای امن قرار میدهم
چشمها را در گنجه
من بوی مردی محلی را میدهم
که تنهاترین حس را دارد

That either way he turns
I'll be there
Open up your skull
I'll be there
که هرطرف که سر بگرداند
آنجا خواهم بود
کاسه سرت را باز کنی
آنجا خواهم بود
از دیوار بالا روی
Climbing up the walls

@BeKhodnotes
☘️ نگاهی به کتاب «درآمدی بر فهم هرمنوتیک» اثر لارنس. اشمیت
✍️ #بهنام_خداپناه (مترجم کتاب)

متن معرفی کتاب👇
3danet.ir/mrL3l
🌾 @sedanet | @BeKhodnotes
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
مردان و تبعیض جنسیتی علیه خودشان «امّا همواره باید نسبت به سخن گفتن از «آخرین شکلِ باقیمانده تبعیض» محتاط باشیم. اگر ما از جنبشهای آزادیخواه چیزی فرا گرفته باشیم، باید آموخته باشیم که آگاه بودن از پیشداوریهای نهفته در نگرشهایمان نسبت به گروههای خاصّ تا زمانیکه…
یک سرباز در پادگان نیروی زمینی ارتش در آبیک با تیراندازی، ۳ هم‌خدمتی‌اش را کشت و ۵ سرباز دیگر را زخمی کرد و در پایان اقدام به خودزنی کرد و جان باخت -مهر
گفته می‌شود ضارب پادگان آبیک قزوین بعلت اینکه با درخواست انتقالی او به شهر مورد نظر موافقت نشده، اقدام به این کار کرده است.

⭕️این تنها یک مورد از موارد بیشمارِ تلفاتِ خدمت سربازی است که رسانه ای میشود. سالیانه صدها مورد خودزنی، خودکشی و مواردی از این دست در پادگانهای کشور رخ میدهد. چه سربازها که در حین عملیات جان خود را از دست میدهند. اما آیا کسی به مبارزه علیه این بیداد همت میگمارد!؟
وقتی خبر خودکشی چستر بنینگتون، خواننده سرشناس گروه لینکین پارک را شنیدم، حسی از بُهت همراه با ناباوری و حسرت به من دست داد. این حسرت و ناباوری به این خاطر بود که به نظرم این خواننده صدای کم نظیری داشت. ناباوری من هم به خاطر وجودِ مضامینِ اغلب مسیحی در برخی از اشعار این گروه بود. چراکه مسیحیت، مخالف سرسخت خودکشی است. وگرنه فکر میکنم برای کسی که اقدام به خودکشی میکند هیچگاه نباید ناراحت بود. چرا که هیچکس بهتر از خودِ فرد نمیتواند دلسوزتر برای خود و جانِ خودش باشد. این حرف اگر به نحو کلی صادق نباشد، دستکم برای انسان عاقل، بالغ و با استعدادی همچون این خواننده صادق بود.

البته برای بنینگتونِ 41 ساله با شش فرزند، خودکشی به گمانم به هیچ وجه انتخابِ اخلاقی یی قلمداد نمیشود، البته مادامیکه تحت سلامتِ عقلی صورت گرفته باشد. روی هم رفته، خودکشی یی که باعث ضربه شدید به بازماندگان شود، نه تنها خودکشی، که دیگرکشی هم هست، اقدامی خودخواهانه و غیراخلاقی، مگر اینکه ارتباط بین فرد اقدام کننده به خودکشی و بازماندگان روبه صفر نهاده باشد! که البته من خبری از ارتباط این خواننده با خانواده و فرزندانش ندارم.

ویدئوکلیپ بالا، آهنگی است با نام «آنچه کرده ام» [What I've done]، از گروه لینکین پارک، با صدای بنینگتون.

متن شعرِ آهنگ، و ترجمه تقریبی من از آن:

In this farewell
There's no blood, there's no alibi
'Cause I've drawn regret
From the truth of a thousand lies
So let mercy come and wash away
What I've done
در این وداع
خونی نیست، بهانه ای نیست
زیرا من احساس پشیمانی میکنم
از حقیقتِ هزاران دروغ
پس بگذار تا شفقت وارد شود و بشوید
آنچه کرده ام
I'll face myself to cross out what I've become
Erase myself
And let go of what I've done
با خود مواجه خواهم شد تا آنچه شده ام را خط بزنم
خود را پاک کنم
و از آنچه کرده ام رها شوم
Put to rest what you thought of me
While I clean this slate
With the hands of uncertainty
So let mercy come and wash away
What I've done
آنچه درباره من فکر میکردی را کنار بگذار
درحالیکه این لوح سنگی را
با دستانی متزلزل پاک میکنم
پس بگذار تا شفقت وارد شود و بشوید
آنچه کرده ام
I'll face myself to cross out what I've become
Erase myself
And let go of what I've done
با خود مواجه خواهم شد تا آنچه شده ام را خط بزنم
خود را پاک کنم
و از آنچه کرده ام رها شوم
For what I've done
I start again
And whatever pain may come
Today this ends
I'm forgiving what I've done
به خاطر آنچه کرده ام
دوباره شروع میکنم
حال هر دردی که میخواهد سر برآورد
امروز این پایان می یابد
و من از آنچه کرده ام احساس ندامت میکنم
@BeKhodnotes
کتاب زیر به زبان انگلیسی، با عنوان «Radiohead and Philosophy»، کتابی است که به تفسیر فلسفیِ اشعار و آهنگهای گروه موسیقیِ راکِ بریتانیایی ریدیوهد می پردازد. کتاب، به صورت مجموعه مقالاتی است که هر کدام از آنها را شخصی نوشته است. نویسندگان آن هم از اساتید فلسفه تا دانشجویان و علاقمندان موسیقی، و نوازنده و . . . متغیر است.

پیشتر هم چندین آهنگ به همراه متن شعرِ آثار این گروه را به اشتراک گذاشته بودم.

روح خیابان (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/171)
همه نیاز من (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/254)
جور شدن جورچین (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/107)
دیوارها (https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/295)
«اندر پدید آمدن عشق»

تنها شکم بود و زیرشکم
شکم پُر از خالی
عشقی در کار نبود.
شکم پُر از پُر شد.
زیرشکم به کار افتاد.
عشق پدید آمد و آتش به همه عالم زد

@BeKhodnotes
چند تامل درباره «کارگریِ جنسی»

1. این را میدانیم که هر شغلی محاسن و معایب خود را دارد. و تقریبن هیچ شغلی را نمیتوان یافت که از عیب تهی باشد. حتی میتوان اینگونه اذعان داشت که در اکثر مشاغل، معایب بر محاسن غلبه دارند. این مخصوصن زمانی برجسته میشود که مشاغل را در چارچوب نظامِ شغلی دوران و زمانه جاری ببینیم. خصوصن مشاغل رسمی که شخص شاغل به مدت سی سال باید در شغل موردنظر به صورت ربات گونه، و به عنوان «منبع» انسانی»، کار کند. معلم، ذهن و روان خود را در سر و کله زدن با دانش آموز تحلیل میبرد، پزشک، نیز به خاطر فشار و استرس شدید ناشی از کار دچار انواع آسیبهای درونی و بیرونی میشود (منوط به اینکه معلم و پزشک مورد نظر ما افراد باوجدان و دارای صلاحیتی در شغل خود باشند). این از مشاغل رسمی. در خصوص مشاغل غیررسمی مسئله به مراتب حادتر هم هست. اینجا گرچه به نظر آزادی ظاهری وجود دارد، و شخص در بندِ ارگانی دولتی (مثل سازمان آموزش و پرورش یا شبکه بهداشت و درمان) نیست، اما نبرد حقیقی نبرد بر سر بودن یا نبودن است. مثلن مترجم، مغز و چشمان خود را در راه ترجمه هایی قربانی میکند که نهایتن هم وقعی بدان نهاده نمیشود و نتیجه مبلغی بسیار بسیار بسیار ناچیز است.

2. این را هم میدانیم که اکثر ما آدمها، از شغل موردنظر خود رضایت قلبی نداریم. گویی در انجام شغلمان، خود را ناچار می یابیم. از معلم گرفته تا وکیل و پزشک و . . . . این ناچاری یا گاهی به معنای کسب حداقلی از درآمد است (همچون معلمی) و یا کسب حداکثری از درآمد (وکالت یا پزشکی): یعنی شخصِ x برای کسب حداقلی از درآمد و از سر ناچاری اقدام به انتخاب معلمی میکند، و از طرف دیگر، شخص y یا z نیز دلیل خود برای انتخاب طبابت یا وکالت را درآمدِ پایینِ مشاغل یا رشته هایی میداند که علاقه اصلی او را تشکیل میدادند. مثلن، چه طبیبهایی که به ادبیات علاقمند بوده اما از آنجاییکه درآمدی از راه تحصیل ادبیات حاصل نمیشود، روی به طبابت آورده اند. در هر صورت، اکثر ما انسانها همواره به نوعی خود را نسبت به شغلمان ناخرسند میدانیم، یا ناخرسند نشان میدهیم.

3. حالا با توجه به دو مقدمه بالا، این را مقایسه کنید با کسانیکه به کارگری جنسی به عنوان شغل خود و راه کسب درآمد روی می آورند. منظورم از کارگران جنسی افرادی است که در قبال ارائه خدمات جنسی پول دریافت میکنند. تقریبن در اکثر جوامع کارگری جنسی کاری نادرست محسوب میشود. از دلایل ارائه شده علیه این شکل از کار، یکی این است که کارگران جنسی در معرض انواع خطرات روانی و فیزیکی قرار میگیرند. مثلن، بیماریهای مقاربتی، به عنوان خطرات فیزیکی، و اعتیادهای روانی، به عنوان خطرات روانی. اما همانگونه که گفته شد، هر شغلی خطرات، معایب و معضلات خاص خود را دارد: از کارمندی که در جریان دوری و چرخه تکراریِ شرایط کار دچار افسردگی میشود، تا معلمی که دچار آشفتگی های روانی میشود. از دیگر دلایل ارائه شده علیه این شکل از کار این است که کارگران جنسی، از سر ناچاری و بالاجبار به این کار تن میدهند. متاسفانه این فرض هم درخصوص تقریبن اکثر مشاغل دیگر صادق است. تقریبن اکثر افراد خود را در انتخاب شغل موردنظرشان ناچار میدانند. مترجمی که برای گذران زندگی مجبور است ماشین وار به ترجمه انبوهی از کتابها و مقالات، آنهم به رغم میل باطنی خود، تن دهد، نمونه ای از موارد بسیار زیاد و پرشمار است.

4. نتیجه اینکه، دلایل ارائه شده علیه کارگریِ جنسی، در مجموع، علیه خودِ کار به نحو کلی، در شرایط فعلی است. اگر قرار باشد با توجه به دو دلیل ارائه شده بالا، کارگریِ جنسی خطا باشد، تقریبن همه مشاغل دیگر هم خطا خواهند بود. اگر قرار بر خطا بودنِ کارگریِ جنسی بر مبنای دلایلی غیر از دلایلِ ایدئولوژیک باشد، دلایل بالا چنگی به دل نمی زند.

@BeKhodnotes