دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
Forwarded from من ابژه نیستم (Saasaan Shekaari)
فایل های صوتی بصورت جداگانه 👇
Ardeshir Mansoori
<unknown>
نشست «حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟»
جلسه پنجم ، ۶ خرداد ۹۷
سخنرانی آقای اردشیر منصوری
عنوان : ملاحظات اخلاقی درباره سنت قربانی کردن حیوانات

@i_am_not_object
Behnaam Khodaapanaah
<unknown>
نشست «حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟»
جلسه پنجم ، ۶ خرداد ۹۷
سخنرانی آقای بهنام خداپناه
عنوان : ابژه اخلاقی و شخص بودگی در اخلاق فایده باورانه پیتر سینگر

@i_am_not_object
Questions
<unknown>
نشست «حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟»
جلسه پنجم ، ۶ خرداد ۹۷
بخش پرسش و پاسخ

@i_am_not_object
اخلاق حیوانات، نقدی بر کتاب آزادی حیوانات، روزنامه سازندگی شماره 52 1397/3/5
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز به یک خرگوش شلیک نکنید!

شاید خرگوش‌های دیگری منتظر او هستند.

این ویدیو را حتما ببینید!

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوکو، گوریلی با تواناییِ سخن گفتن به زبان اشاره (فهم 2000 واژه-نشانه و سخن گفتن به بیش از 1000 واژه- نشانۀ انگلیسی)، در سن 46 سالگی درگذشت.
@BeKhodnotes
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند«گفتگویی با کوکو» به انگلیسی که تواناییِ نخستی سانان در فراگیریِ زبان و ابراز احساساتِ پیچیده شان را در آن نشان میدهد.
لینک مستند به همراه زیرنویس انگلیسی
www.youtube.com/watch?v=ADySPfNHs60
تلاش میکنم هرچند وقت یکبار، هرزمان برایم مقدور بود، متن انیمیشنهای Filosofix را که انیمیشنهایی فلسفی هستند به فارسی برگردانده، زیرنویس کنم و در فیسبوک و تلگرام آپلود کنم. این انیمیشنهای دو تا سه دقیقه ای میکوشند برخی از مهمترین مباحث فلسفی، شامل آزمونهای فکری را، به زبانی ساده و جذاب برای بیننده بازگو کنند. در پست بعدی نخستین انیمیشن را با زیرنویس فارسی آپلود میکنم. امید به اینکه مفید افتد.
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آزمون_فکری «گوشت انسانی» #Filosofix
طراح: ریشارد پرشت
برگردان و زیرنویس فارسی: بهنام خداپناه
"Human Flesh" thought experiment
By: Richard Precht
@BeKhodnotes
ما صبح تا به شب، با جوالدوزِ نقد، در ذمّ سیاستمداران سخن میگوییم و می نویسیم و آنها را سرکوبگر میخوانیم. بسیار خُب! اما آیا کمی هم شده که سوزنِ نقد را به خود بکوبیم؟ مایی که خود یک سرِ دیگرِ چماقِ سرکوبیم. هر یک از ماها، من و شما. آیا به راستی فرق ما و سیاستمداران جز در کمیّتِ قدرت و متعلَّقِ سرکوب چیزِ دیگری هم هست؟ متعلَّقِ سرکوبِ آنها در وهلۀ اول مردمانِ زیردستشان است و اما متعلَّقِ سرکوب ما زیردستان، زیردستانِ دیگری که در سیطرۀ قدرتِ یکایک ما انسانها قرار دارند: حیواناتِ غیر انسان. درحالیکه متعلَّقهای سرکوب نوع اول پس از مدتی دادِ فریاد علیه سرکوب سر میدهند و به نوعی علیه آن موضعگیری میکنند، متعلَّقهای نوع دوم توانِ ابراز این داد را ندارند: درست مثل اینکه جمعی انسانِ مجنون را در جایی دور از شهر و مردمانش محبوس کرده و به انواع طرق ممکن از آنها بهره کشی کنند. تفاوت متعلَّقهای سرکوب در ابراز دادشان علیه سرکوبگران است؛ سیاستمدارانی که شهروندانشان را سرکوب میکنند و شهروندانی که حیواناتِ زیردستشان را.
نگوییم در جامعه ای که حقوقِ انسانها رعایت نمیشود سخن گفتن از حقوقِ حیواناتِ غیرانسان یاوه است، چرا که سرکوبگرانِ اصلیِ این موجوداتِ بی زبان خودِ ماییم، ماهایی که صدایشان را نمی شنویم که هیچ، اگر کسی هم تلاش کند تا صدایشان باشد به نوعی خفه اش میکنیم. اگر مجریِ اصلی و اولیۀ حقوق انسانها دولتها هستند، مجری اصلیِ حقوقِ حیوانات من و شماییم، من و شمایی که حاضر نیستیم، ولو به قیمتِ یکبار امتحانش هم که شده، کوچکترین تغییری در بسیاری از عاداتمان صورت دهیم که در نوعِ خود سرکوبگرانه اند. عاداتِ خوراکی، پوشاکی، اعتقادی، سرگرمی، غیره و غیرۀ خودِ من و شما که عامل اصلیِ سرکوب هستند. مادامیکه این عادتها در من و شما وجود دارند، مادامیکه ذره ای سوزنِ نقد را به بدن خود نمی کوبیم و فقط کارمان کوبیدنِ جوالدوزِ انتقاد به سیاستمداران است، آیا میتوان انتظار آن را داشت که سرکوب التیام پیدا کند؟!
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و بازهم صنعتِ مرغ: اینبار روش خفه سازیِ مرغها با فوم بجای زنده بگور کردنِ آنها تنها به ظن بیماری!

این است قساوتِ سیستماتیکِ انسانی که همۀ ما انسانها درگیر آنیم، خصوصن مصرف کنندگانِ گوشت.
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«گوشتِ پاک» یا «گوشتِ آزمایشگاهی» چیست و چه مزایایی میتواند داشته باشد؟ ویدئوی آموزشی با زیرنویس انگلیسی
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فیلِ نابینا، پس از سالها اسارت و بیگاری در دستان انسانها اکنون فرصت این را پیدا کرده که طعم آزادی را به همراه موسیقی بچشد. به حرکات موزون و همراه با طمانینۀ او دقت کنید!
@BeKhodnotes
غربیها هنر نمیکنند . . .

به جرات میتوانم ادعا کنم غربیهایی که امروز در چنین شرایطی زندگی میکنند آنچنان هنری نمیکنند؛ اینان برآیند شرایط و محیطهای خوب اجتماعی شان هستند. محیطهایی که آن را وامدار پدرانشان هستند. شرایطی که پدارنشان برایشان نهادینه اش کردند. اگر ما هم در این شرایط فلاکت باریم، از بی هنریمان نیست. ما هم وامدار پدارنمانیم. پدران ما این میراث را برایمان برجای گذاشتند. هنر واقعی را چه بسا مایی میکنیم که در این فلاکت کاری میکنیم، بی هیچ چشم داشت، به تعبیری فی سبیل ا... در والاترین درجۀ ممکن. آنهم در حوزه ای که هرچه در آن یافت شود، نان و نام در آن نیست: علوم انسانی و خصوصن فلسفه. گفته هایم را با تجربه زیسته خود ملموستر و عینی تر می کنم; من دستکم پس از هفت سال، شش کتاب را در حوزه های گوناگون فلسفی ترجمه و چاپ کردم. هزینۀ حق ترجمۀ این کتابها به جرات تاکنون به ده میلیون تومان یعنی کمتر از هزار یورو رسیده است. آنهم نه ده میلیون تومان در یک زمان و یکجا؛ در طی همین بازۀ زمانیِ هفت ساله! این را آنوقت مقایسه کنید با دانشجوی دکترای اروپایی که ماهانه مبلغی در حدود دوهزار یورو دریافت میکند: سالی بیست و چهار هزار یورو، و با احتساب چهار سال دورۀ دکتری، میشود چیزی درحدود نود و شش هزاریورو. به پول ما چیزی بیش از یک میلیارد تومان! این مبلغ البته سوای از مخارج سفر و خرید کتاب و بیمه و . . . است.
یا اگر فکر میکنید قیاس من مع الفارق است، آنرا با یک مترجم در غرب مقایسه میکنم که برای ترجمۀ اثری میتواند درخواست داده و اگر درخواستش پذیرش شد ماهی از حدود دوهزار یورو به بالا بسته به مدت زمان کارش دریافت کند. این کمک هزینه البته غیر از هزینه قابل توجهی است که مترجم میتواند از قِبَل فروش ترجمه های خود عایدش شود.
در چنین شرایطی به نظر شما کدامیک بیشتر هنر میکنند؟ آنکس که غرق در مال است و تنها دغدغه اش خواندن و نوشتن و مسافرت و تفریح به موقع اش، یا آنکه غرق در بی مالی است و یک سر دارد و هزار سودا، اما برای فرار از همۀ این سوداها تنها به نوشتن و خواندن روی می آورد آنهم با علم به اینکه تقریبن از قِبَل آثارش در ابتدایی ترین شکل ممکن هم نمیتواند زیست کند؟ با این توصیفات بعید میدانم دستۀ اول آنچنان هنری بکنند. اینان تنها میراث بر پدرانشان هستند که هنر اصلی را برایشان کردند و آنها اکنون درحال برداشت ثمرهایش.
@BeKhodnotes
Forwarded from Hot Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_کوتاه

حفره سیاهThe Black Hole
کارگردان: فیلیپ سانسوم _ اُلی ویلیامز
محصول: 2008
به سبکی خلاقانه، تخیلی و بامزه، ماجرای مردی خسته و درمانده است

برنده 4 جایزه بین المللی

JOIN ➡️ @HotMovies1
Hot Movies
#فیلم_کوتاه حفره سیاهThe Black Hole کارگردان: فیلیپ سانسوم _ اُلی ویلیامز محصول: 2008 به سبکی خلاقانه، تخیلی و بامزه، ماجرای مردی خسته و درمانده است برنده 4 جایزه بین المللی JOIN ➡️ @HotMovies1
حفره های سیاه اخلاقی

این فیلم کوتاه به گمانم حال و هوای این روزهای ما را به خوبی نشان میدهد. مردمی که به بار کامیونی چپ شده یا کامیونی حامل بار که درب کانتینرش به یکباره باز شده هجوم می برند و مثل دزدانِ سرگردنه محموله را به غارت میبرند مثل نقشِ مردِ فیلم بالا هستند که حفره ای سیاه را برای منفعت طلبی خود پیدا میکند. این حفرۀ سیاه درواقع قرار گرفتن در وضعیت بهره برداریهای شخصی به نفع خود بدون پیامدهای کیفری-قانونی است. این نشان از آن دارد که آنچه ما اخلاق می نامیم، تا به چه اندازه شکننده است. کافیست مرجعی قدرتمند نباشد که توی سرمان بزند، درغیر اینصورت این خودمان هستیم که توی سر یکدیگر میزنیم.
به گمانم، ما زمانی میتوانیم به معنای راستینِ کلمه خود را اخلاقی بنامیم که واکنش خود را در موقعیتِ فرضیِ «حفرۀ سیاه» برآورد کنیم: یعنی ببینیم در نبودِ مرجعی مقتدر و رعب آور که از ترس او قوانین اخلاقی را رعایت کنیم، آیا از مرز و محدودۀ خود پا را فراتر میگذاریم یا خیر؟ اگر آری، پس این نشان از آن دارد که ما به معنای واقعی کلمه اخلاقی نیستیم و اگر شرایط برای بهره برداریهای شخصی مان مهیا شود و به تعبیر مجازی کلمه در موقعیتِ حفرۀ سیاه قرار بگیریم از کوچکترین زیاده خواهی فروگذار نخواهیم کرد. به گمانم بیشترمان در این آزمون رفوزه ایم!
@BeKhodnotes
با تشکر از خانم دکتر رامک روشنایی، بنیانگذار "موسسه جایگزین های آزمایش روی حیوانات"، که با زحمات بسیار اقدام به تهیه و انتشار الکترونیکیِ کتاب "جایگزین های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی" کردند که در پست زیر میتوانید نسخۀ پی دی اف کتاب را دانلود کنید و دربارۀ آن بیشتر بدانید. من هم مقدمۀ کوتاهی برای آن نگاشته ام.👇👇👇
Forwarded from Hot Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_کوتاه

خاکستری grey
کارگردان: Andre Rehal
محصول: 2010
مردی نقشه یک قتل را دارد، در انتهای کار دوباره موبایل او زنگ می خورد

زیرنویس فارسی

JOIN ➡️ @HotMovies1
Hot Movies
#فیلم_کوتاه خاکستری grey کارگردان: Andre Rehal محصول: 2010 مردی نقشه یک قتل را دارد، در انتهای کار دوباره موبایل او زنگ می خورد زیرنویس فارسی JOIN ➡️ @HotMovies1
کشتن به مثابۀ معنای زندگی: امپریالیسم معنا

شاید عنوان عجیبی باشد که چگونه قتل و کشتن میتواند معنای زندگی باشد؛ اما میتواند. آنگونه که فیلم کوتاهِ grey یا خاکستری به خوبی آنرا به نمایش گذاشته است. قاتلی که اگر تلفنش زنگ نخورد تا نقشۀ قتل بعدی را به او بگوید خود را خواهد کشت به خوبی نشان از همان چیزی دارد که میتوان آنرا «امپریالیسم معنای زندگی» نامگذاری کرد. منظور از عبارت امپریالیسم معنای زندگی عبارتست از آنچه که میتوان آنرا سیطرۀ منطقِ معناداری بر زندگیها خواند. و این سیطرۀ معنا به قدری فراخ است که میتواند هرچیزی را در خود فرو بلعد و هرچیزی را به مثابۀ معنا برای زندگی عرضه کند؛ حتی قتل. و منظور از معنا از برای زندگی هرچیزی است که من و شما را به زندگیمان «بند کند». از اینرو امپریالیسم معنای زندگی عبارت میشود از سیطرۀ روایتها و ماجراهایی که من و شما را به زندگی بند میکند. یک لحظه در ذهن خود مرور کنید که چه چیزهایی چه افرادی را به زندگیهاشان بند کرده است: از پزشکِ باوجدانی که (البته به ندرت هم یافت میشود!) هدفش نجات بیمارانش است تا قاتلی که هدفش کشتن و هرچه بیشتر کشتن است. معنای زندگیِ آن پزشک نجات بیمارانش است و معنای زندگیِ قاتل کشتن و هرچه بیشتر کشتن. آنچه پزشک باوجدان را به زندگی اش بند کرده و ماجرای زندگی اش را شکل میدهد خدمت به خلق است و آنچه قاتل را به زندگی اش بند کرده کشتن. هردوی این موارد به ظاهر بسیار متفاوت از یک منطق مشابه پیروی میکنند و این عبارتست از داشتنِ روایتی برای خود که مانع از خودکشی فرد میشود.

از اینرو، آنچه امپریالیسم معنا حاکی از آن است بیش از همه تنه به تنۀ نوعی «نسبی گروی اخلاقی» میزند. به این صورت که از آنجاییکه روایتهای بیشماری میتواند وجود داشته باشد که به زندگیِ افراد معنا میبخشد، یعنی آنها را به زندگیشان بند میکند، به همین میزان هم همۀ این روایتها مادامیکه فرد را به زندگی اش بند میکند خواهد توانست از آزمون معناداری به سلامت عبور کنند. اینگونه است که معنای زندگی به مثابۀ امری ضداخلاقی خود را نشان میدهد. امپریالیسم معنای زندگی نهایتن سر از امپریالیسم نسبی گروی در خواهد آورد.

@BeKhodnotes