ما صبح تا به شب، با جوالدوزِ نقد، در ذمّ سیاستمداران سخن میگوییم و می نویسیم و آنها را سرکوبگر میخوانیم. بسیار خُب! اما آیا کمی هم شده که سوزنِ نقد را به خود بکوبیم؟ مایی که خود یک سرِ دیگرِ چماقِ سرکوبیم. هر یک از ماها، من و شما. آیا به راستی فرق ما و سیاستمداران جز در کمیّتِ قدرت و متعلَّقِ سرکوب چیزِ دیگری هم هست؟ متعلَّقِ سرکوبِ آنها در وهلۀ اول مردمانِ زیردستشان است و اما متعلَّقِ سرکوب ما زیردستان، زیردستانِ دیگری که در سیطرۀ قدرتِ یکایک ما انسانها قرار دارند: حیواناتِ غیر انسان. درحالیکه متعلَّقهای سرکوب نوع اول پس از مدتی دادِ فریاد علیه سرکوب سر میدهند و به نوعی علیه آن موضعگیری میکنند، متعلَّقهای نوع دوم توانِ ابراز این داد را ندارند: درست مثل اینکه جمعی انسانِ مجنون را در جایی دور از شهر و مردمانش محبوس کرده و به انواع طرق ممکن از آنها بهره کشی کنند. تفاوت متعلَّقهای سرکوب در ابراز دادشان علیه سرکوبگران است؛ سیاستمدارانی که شهروندانشان را سرکوب میکنند و شهروندانی که حیواناتِ زیردستشان را.
نگوییم در جامعه ای که حقوقِ انسانها رعایت نمیشود سخن گفتن از حقوقِ حیواناتِ غیرانسان یاوه است، چرا که سرکوبگرانِ اصلیِ این موجوداتِ بی زبان خودِ ماییم، ماهایی که صدایشان را نمی شنویم که هیچ، اگر کسی هم تلاش کند تا صدایشان باشد به نوعی خفه اش میکنیم. اگر مجریِ اصلی و اولیۀ حقوق انسانها دولتها هستند، مجری اصلیِ حقوقِ حیوانات من و شماییم، من و شمایی که حاضر نیستیم، ولو به قیمتِ یکبار امتحانش هم که شده، کوچکترین تغییری در بسیاری از عاداتمان صورت دهیم که در نوعِ خود سرکوبگرانه اند. عاداتِ خوراکی، پوشاکی، اعتقادی، سرگرمی، غیره و غیرۀ خودِ من و شما که عامل اصلیِ سرکوب هستند. مادامیکه این عادتها در من و شما وجود دارند، مادامیکه ذره ای سوزنِ نقد را به بدن خود نمی کوبیم و فقط کارمان کوبیدنِ جوالدوزِ انتقاد به سیاستمداران است، آیا میتوان انتظار آن را داشت که سرکوب التیام پیدا کند؟!
@BeKhodnotes
نگوییم در جامعه ای که حقوقِ انسانها رعایت نمیشود سخن گفتن از حقوقِ حیواناتِ غیرانسان یاوه است، چرا که سرکوبگرانِ اصلیِ این موجوداتِ بی زبان خودِ ماییم، ماهایی که صدایشان را نمی شنویم که هیچ، اگر کسی هم تلاش کند تا صدایشان باشد به نوعی خفه اش میکنیم. اگر مجریِ اصلی و اولیۀ حقوق انسانها دولتها هستند، مجری اصلیِ حقوقِ حیوانات من و شماییم، من و شمایی که حاضر نیستیم، ولو به قیمتِ یکبار امتحانش هم که شده، کوچکترین تغییری در بسیاری از عاداتمان صورت دهیم که در نوعِ خود سرکوبگرانه اند. عاداتِ خوراکی، پوشاکی، اعتقادی، سرگرمی، غیره و غیرۀ خودِ من و شما که عامل اصلیِ سرکوب هستند. مادامیکه این عادتها در من و شما وجود دارند، مادامیکه ذره ای سوزنِ نقد را به بدن خود نمی کوبیم و فقط کارمان کوبیدنِ جوالدوزِ انتقاد به سیاستمداران است، آیا میتوان انتظار آن را داشت که سرکوب التیام پیدا کند؟!
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و بازهم صنعتِ مرغ: اینبار روش خفه سازیِ مرغها با فوم بجای زنده بگور کردنِ آنها تنها به ظن بیماری!
این است قساوتِ سیستماتیکِ انسانی که همۀ ما انسانها درگیر آنیم، خصوصن مصرف کنندگانِ گوشت.
@BeKhodnotes
این است قساوتِ سیستماتیکِ انسانی که همۀ ما انسانها درگیر آنیم، خصوصن مصرف کنندگانِ گوشت.
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«گوشتِ پاک» یا «گوشتِ آزمایشگاهی» چیست و چه مزایایی میتواند داشته باشد؟ ویدئوی آموزشی با زیرنویس انگلیسی
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فیلِ نابینا، پس از سالها اسارت و بیگاری در دستان انسانها اکنون فرصت این را پیدا کرده که طعم آزادی را به همراه موسیقی بچشد. به حرکات موزون و همراه با طمانینۀ او دقت کنید!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
غربیها هنر نمیکنند . . .
به جرات میتوانم ادعا کنم غربیهایی که امروز در چنین شرایطی زندگی میکنند آنچنان هنری نمیکنند؛ اینان برآیند شرایط و محیطهای خوب اجتماعی شان هستند. محیطهایی که آن را وامدار پدرانشان هستند. شرایطی که پدارنشان برایشان نهادینه اش کردند. اگر ما هم در این شرایط فلاکت باریم، از بی هنریمان نیست. ما هم وامدار پدارنمانیم. پدران ما این میراث را برایمان برجای گذاشتند. هنر واقعی را چه بسا مایی میکنیم که در این فلاکت کاری میکنیم، بی هیچ چشم داشت، به تعبیری فی سبیل ا... در والاترین درجۀ ممکن. آنهم در حوزه ای که هرچه در آن یافت شود، نان و نام در آن نیست: علوم انسانی و خصوصن فلسفه. گفته هایم را با تجربه زیسته خود ملموستر و عینی تر می کنم; من دستکم پس از هفت سال، شش کتاب را در حوزه های گوناگون فلسفی ترجمه و چاپ کردم. هزینۀ حق ترجمۀ این کتابها به جرات تاکنون به ده میلیون تومان یعنی کمتر از هزار یورو رسیده است. آنهم نه ده میلیون تومان در یک زمان و یکجا؛ در طی همین بازۀ زمانیِ هفت ساله! این را آنوقت مقایسه کنید با دانشجوی دکترای اروپایی که ماهانه مبلغی در حدود دوهزار یورو دریافت میکند: سالی بیست و چهار هزار یورو، و با احتساب چهار سال دورۀ دکتری، میشود چیزی درحدود نود و شش هزاریورو. به پول ما چیزی بیش از یک میلیارد تومان! این مبلغ البته سوای از مخارج سفر و خرید کتاب و بیمه و . . . است.
یا اگر فکر میکنید قیاس من مع الفارق است، آنرا با یک مترجم در غرب مقایسه میکنم که برای ترجمۀ اثری میتواند درخواست داده و اگر درخواستش پذیرش شد ماهی از حدود دوهزار یورو به بالا بسته به مدت زمان کارش دریافت کند. این کمک هزینه البته غیر از هزینه قابل توجهی است که مترجم میتواند از قِبَل فروش ترجمه های خود عایدش شود.
در چنین شرایطی به نظر شما کدامیک بیشتر هنر میکنند؟ آنکس که غرق در مال است و تنها دغدغه اش خواندن و نوشتن و مسافرت و تفریح به موقع اش، یا آنکه غرق در بی مالی است و یک سر دارد و هزار سودا، اما برای فرار از همۀ این سوداها تنها به نوشتن و خواندن روی می آورد آنهم با علم به اینکه تقریبن از قِبَل آثارش در ابتدایی ترین شکل ممکن هم نمیتواند زیست کند؟ با این توصیفات بعید میدانم دستۀ اول آنچنان هنری بکنند. اینان تنها میراث بر پدرانشان هستند که هنر اصلی را برایشان کردند و آنها اکنون درحال برداشت ثمرهایش.
@BeKhodnotes
به جرات میتوانم ادعا کنم غربیهایی که امروز در چنین شرایطی زندگی میکنند آنچنان هنری نمیکنند؛ اینان برآیند شرایط و محیطهای خوب اجتماعی شان هستند. محیطهایی که آن را وامدار پدرانشان هستند. شرایطی که پدارنشان برایشان نهادینه اش کردند. اگر ما هم در این شرایط فلاکت باریم، از بی هنریمان نیست. ما هم وامدار پدارنمانیم. پدران ما این میراث را برایمان برجای گذاشتند. هنر واقعی را چه بسا مایی میکنیم که در این فلاکت کاری میکنیم، بی هیچ چشم داشت، به تعبیری فی سبیل ا... در والاترین درجۀ ممکن. آنهم در حوزه ای که هرچه در آن یافت شود، نان و نام در آن نیست: علوم انسانی و خصوصن فلسفه. گفته هایم را با تجربه زیسته خود ملموستر و عینی تر می کنم; من دستکم پس از هفت سال، شش کتاب را در حوزه های گوناگون فلسفی ترجمه و چاپ کردم. هزینۀ حق ترجمۀ این کتابها به جرات تاکنون به ده میلیون تومان یعنی کمتر از هزار یورو رسیده است. آنهم نه ده میلیون تومان در یک زمان و یکجا؛ در طی همین بازۀ زمانیِ هفت ساله! این را آنوقت مقایسه کنید با دانشجوی دکترای اروپایی که ماهانه مبلغی در حدود دوهزار یورو دریافت میکند: سالی بیست و چهار هزار یورو، و با احتساب چهار سال دورۀ دکتری، میشود چیزی درحدود نود و شش هزاریورو. به پول ما چیزی بیش از یک میلیارد تومان! این مبلغ البته سوای از مخارج سفر و خرید کتاب و بیمه و . . . است.
یا اگر فکر میکنید قیاس من مع الفارق است، آنرا با یک مترجم در غرب مقایسه میکنم که برای ترجمۀ اثری میتواند درخواست داده و اگر درخواستش پذیرش شد ماهی از حدود دوهزار یورو به بالا بسته به مدت زمان کارش دریافت کند. این کمک هزینه البته غیر از هزینه قابل توجهی است که مترجم میتواند از قِبَل فروش ترجمه های خود عایدش شود.
در چنین شرایطی به نظر شما کدامیک بیشتر هنر میکنند؟ آنکس که غرق در مال است و تنها دغدغه اش خواندن و نوشتن و مسافرت و تفریح به موقع اش، یا آنکه غرق در بی مالی است و یک سر دارد و هزار سودا، اما برای فرار از همۀ این سوداها تنها به نوشتن و خواندن روی می آورد آنهم با علم به اینکه تقریبن از قِبَل آثارش در ابتدایی ترین شکل ممکن هم نمیتواند زیست کند؟ با این توصیفات بعید میدانم دستۀ اول آنچنان هنری بکنند. اینان تنها میراث بر پدرانشان هستند که هنر اصلی را برایشان کردند و آنها اکنون درحال برداشت ثمرهایش.
@BeKhodnotes
Forwarded from Hot Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_کوتاه
حفره سیاهThe Black Hole
کارگردان: فیلیپ سانسوم _ اُلی ویلیامز
محصول: 2008
به سبکی خلاقانه، تخیلی و بامزه، ماجرای مردی خسته و درمانده است
برنده 4 جایزه بین المللی
JOIN ➡️ @HotMovies1
حفره سیاهThe Black Hole
کارگردان: فیلیپ سانسوم _ اُلی ویلیامز
محصول: 2008
به سبکی خلاقانه، تخیلی و بامزه، ماجرای مردی خسته و درمانده است
برنده 4 جایزه بین المللی
JOIN ➡️ @HotMovies1
Hot Movies
#فیلم_کوتاه حفره سیاهThe Black Hole کارگردان: فیلیپ سانسوم _ اُلی ویلیامز محصول: 2008 به سبکی خلاقانه، تخیلی و بامزه، ماجرای مردی خسته و درمانده است برنده 4 جایزه بین المللی JOIN ➡️ @HotMovies1
حفره های سیاه اخلاقی
این فیلم کوتاه به گمانم حال و هوای این روزهای ما را به خوبی نشان میدهد. مردمی که به بار کامیونی چپ شده یا کامیونی حامل بار که درب کانتینرش به یکباره باز شده هجوم می برند و مثل دزدانِ سرگردنه محموله را به غارت میبرند مثل نقشِ مردِ فیلم بالا هستند که حفره ای سیاه را برای منفعت طلبی خود پیدا میکند. این حفرۀ سیاه درواقع قرار گرفتن در وضعیت بهره برداریهای شخصی به نفع خود بدون پیامدهای کیفری-قانونی است. این نشان از آن دارد که آنچه ما اخلاق می نامیم، تا به چه اندازه شکننده است. کافیست مرجعی قدرتمند نباشد که توی سرمان بزند، درغیر اینصورت این خودمان هستیم که توی سر یکدیگر میزنیم.
به گمانم، ما زمانی میتوانیم به معنای راستینِ کلمه خود را اخلاقی بنامیم که واکنش خود را در موقعیتِ فرضیِ «حفرۀ سیاه» برآورد کنیم: یعنی ببینیم در نبودِ مرجعی مقتدر و رعب آور که از ترس او قوانین اخلاقی را رعایت کنیم، آیا از مرز و محدودۀ خود پا را فراتر میگذاریم یا خیر؟ اگر آری، پس این نشان از آن دارد که ما به معنای واقعی کلمه اخلاقی نیستیم و اگر شرایط برای بهره برداریهای شخصی مان مهیا شود و به تعبیر مجازی کلمه در موقعیتِ حفرۀ سیاه قرار بگیریم از کوچکترین زیاده خواهی فروگذار نخواهیم کرد. به گمانم بیشترمان در این آزمون رفوزه ایم!
@BeKhodnotes
این فیلم کوتاه به گمانم حال و هوای این روزهای ما را به خوبی نشان میدهد. مردمی که به بار کامیونی چپ شده یا کامیونی حامل بار که درب کانتینرش به یکباره باز شده هجوم می برند و مثل دزدانِ سرگردنه محموله را به غارت میبرند مثل نقشِ مردِ فیلم بالا هستند که حفره ای سیاه را برای منفعت طلبی خود پیدا میکند. این حفرۀ سیاه درواقع قرار گرفتن در وضعیت بهره برداریهای شخصی به نفع خود بدون پیامدهای کیفری-قانونی است. این نشان از آن دارد که آنچه ما اخلاق می نامیم، تا به چه اندازه شکننده است. کافیست مرجعی قدرتمند نباشد که توی سرمان بزند، درغیر اینصورت این خودمان هستیم که توی سر یکدیگر میزنیم.
به گمانم، ما زمانی میتوانیم به معنای راستینِ کلمه خود را اخلاقی بنامیم که واکنش خود را در موقعیتِ فرضیِ «حفرۀ سیاه» برآورد کنیم: یعنی ببینیم در نبودِ مرجعی مقتدر و رعب آور که از ترس او قوانین اخلاقی را رعایت کنیم، آیا از مرز و محدودۀ خود پا را فراتر میگذاریم یا خیر؟ اگر آری، پس این نشان از آن دارد که ما به معنای واقعی کلمه اخلاقی نیستیم و اگر شرایط برای بهره برداریهای شخصی مان مهیا شود و به تعبیر مجازی کلمه در موقعیتِ حفرۀ سیاه قرار بگیریم از کوچکترین زیاده خواهی فروگذار نخواهیم کرد. به گمانم بیشترمان در این آزمون رفوزه ایم!
@BeKhodnotes
با تشکر از خانم دکتر رامک روشنایی، بنیانگذار "موسسه جایگزین های آزمایش روی حیوانات"، که با زحمات بسیار اقدام به تهیه و انتشار الکترونیکیِ کتاب "جایگزین های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی" کردند که در پست زیر میتوانید نسخۀ پی دی اف کتاب را دانلود کنید و دربارۀ آن بیشتر بدانید. من هم مقدمۀ کوتاهی برای آن نگاشته ام.👇👇👇
Forwarded from به جای آزمایش روی حیوان
♥️🐭چگونه بدون حیوان آزمایشگاهی، دامپزشک ماهر و مهربانی بشویم؟🐸♥️
انتشار کتاب
🕊 جایگزین های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی🕊
noanimaltesting.ir/?p=2028
@noanimaltestin
انتشار کتاب
🕊 جایگزین های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی🕊
noanimaltesting.ir/?p=2028
@noanimaltestin
No Animal Testing
انتشار کتاب جایگزینهای حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی
کتاب جایگزینهای حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی توسط موسسه جایگزینهای آزمایش روی حیوانات منتشر شد.
این کتاب اولین بانک اطلاعاتی جایگزینهای حیوانات ( آلترناتیوها ) در آموزش علوم زیستی به زبان فارسی میباشد.
در این کتاب ابزارها و روشهای جایگزین…
این کتاب اولین بانک اطلاعاتی جایگزینهای حیوانات ( آلترناتیوها ) در آموزش علوم زیستی به زبان فارسی میباشد.
در این کتاب ابزارها و روشهای جایگزین…
Forwarded from Hot Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_کوتاه
خاکستری grey
کارگردان: Andre Rehal
محصول: 2010
مردی نقشه یک قتل را دارد، در انتهای کار دوباره موبایل او زنگ می خورد
زیرنویس فارسی
JOIN ➡️ @HotMovies1
خاکستری grey
کارگردان: Andre Rehal
محصول: 2010
مردی نقشه یک قتل را دارد، در انتهای کار دوباره موبایل او زنگ می خورد
زیرنویس فارسی
JOIN ➡️ @HotMovies1
Hot Movies
#فیلم_کوتاه خاکستری grey کارگردان: Andre Rehal محصول: 2010 مردی نقشه یک قتل را دارد، در انتهای کار دوباره موبایل او زنگ می خورد زیرنویس فارسی JOIN ➡️ @HotMovies1
کشتن به مثابۀ معنای زندگی: امپریالیسم معنا
شاید عنوان عجیبی باشد که چگونه قتل و کشتن میتواند معنای زندگی باشد؛ اما میتواند. آنگونه که فیلم کوتاهِ grey یا خاکستری به خوبی آنرا به نمایش گذاشته است. قاتلی که اگر تلفنش زنگ نخورد تا نقشۀ قتل بعدی را به او بگوید خود را خواهد کشت به خوبی نشان از همان چیزی دارد که میتوان آنرا «امپریالیسم معنای زندگی» نامگذاری کرد. منظور از عبارت امپریالیسم معنای زندگی عبارتست از آنچه که میتوان آنرا سیطرۀ منطقِ معناداری بر زندگیها خواند. و این سیطرۀ معنا به قدری فراخ است که میتواند هرچیزی را در خود فرو بلعد و هرچیزی را به مثابۀ معنا برای زندگی عرضه کند؛ حتی قتل. و منظور از معنا از برای زندگی هرچیزی است که من و شما را به زندگیمان «بند کند». از اینرو امپریالیسم معنای زندگی عبارت میشود از سیطرۀ روایتها و ماجراهایی که من و شما را به زندگی بند میکند. یک لحظه در ذهن خود مرور کنید که چه چیزهایی چه افرادی را به زندگیهاشان بند کرده است: از پزشکِ باوجدانی که (البته به ندرت هم یافت میشود!) هدفش نجات بیمارانش است تا قاتلی که هدفش کشتن و هرچه بیشتر کشتن است. معنای زندگیِ آن پزشک نجات بیمارانش است و معنای زندگیِ قاتل کشتن و هرچه بیشتر کشتن. آنچه پزشک باوجدان را به زندگی اش بند کرده و ماجرای زندگی اش را شکل میدهد خدمت به خلق است و آنچه قاتل را به زندگی اش بند کرده کشتن. هردوی این موارد به ظاهر بسیار متفاوت از یک منطق مشابه پیروی میکنند و این عبارتست از داشتنِ روایتی برای خود که مانع از خودکشی فرد میشود.
از اینرو، آنچه امپریالیسم معنا حاکی از آن است بیش از همه تنه به تنۀ نوعی «نسبی گروی اخلاقی» میزند. به این صورت که از آنجاییکه روایتهای بیشماری میتواند وجود داشته باشد که به زندگیِ افراد معنا میبخشد، یعنی آنها را به زندگیشان بند میکند، به همین میزان هم همۀ این روایتها مادامیکه فرد را به زندگی اش بند میکند خواهد توانست از آزمون معناداری به سلامت عبور کنند. اینگونه است که معنای زندگی به مثابۀ امری ضداخلاقی خود را نشان میدهد. امپریالیسم معنای زندگی نهایتن سر از امپریالیسم نسبی گروی در خواهد آورد.
@BeKhodnotes
شاید عنوان عجیبی باشد که چگونه قتل و کشتن میتواند معنای زندگی باشد؛ اما میتواند. آنگونه که فیلم کوتاهِ grey یا خاکستری به خوبی آنرا به نمایش گذاشته است. قاتلی که اگر تلفنش زنگ نخورد تا نقشۀ قتل بعدی را به او بگوید خود را خواهد کشت به خوبی نشان از همان چیزی دارد که میتوان آنرا «امپریالیسم معنای زندگی» نامگذاری کرد. منظور از عبارت امپریالیسم معنای زندگی عبارتست از آنچه که میتوان آنرا سیطرۀ منطقِ معناداری بر زندگیها خواند. و این سیطرۀ معنا به قدری فراخ است که میتواند هرچیزی را در خود فرو بلعد و هرچیزی را به مثابۀ معنا برای زندگی عرضه کند؛ حتی قتل. و منظور از معنا از برای زندگی هرچیزی است که من و شما را به زندگیمان «بند کند». از اینرو امپریالیسم معنای زندگی عبارت میشود از سیطرۀ روایتها و ماجراهایی که من و شما را به زندگی بند میکند. یک لحظه در ذهن خود مرور کنید که چه چیزهایی چه افرادی را به زندگیهاشان بند کرده است: از پزشکِ باوجدانی که (البته به ندرت هم یافت میشود!) هدفش نجات بیمارانش است تا قاتلی که هدفش کشتن و هرچه بیشتر کشتن است. معنای زندگیِ آن پزشک نجات بیمارانش است و معنای زندگیِ قاتل کشتن و هرچه بیشتر کشتن. آنچه پزشک باوجدان را به زندگی اش بند کرده و ماجرای زندگی اش را شکل میدهد خدمت به خلق است و آنچه قاتل را به زندگی اش بند کرده کشتن. هردوی این موارد به ظاهر بسیار متفاوت از یک منطق مشابه پیروی میکنند و این عبارتست از داشتنِ روایتی برای خود که مانع از خودکشی فرد میشود.
از اینرو، آنچه امپریالیسم معنا حاکی از آن است بیش از همه تنه به تنۀ نوعی «نسبی گروی اخلاقی» میزند. به این صورت که از آنجاییکه روایتهای بیشماری میتواند وجود داشته باشد که به زندگیِ افراد معنا میبخشد، یعنی آنها را به زندگیشان بند میکند، به همین میزان هم همۀ این روایتها مادامیکه فرد را به زندگی اش بند میکند خواهد توانست از آزمون معناداری به سلامت عبور کنند. اینگونه است که معنای زندگی به مثابۀ امری ضداخلاقی خود را نشان میدهد. امپریالیسم معنای زندگی نهایتن سر از امپریالیسم نسبی گروی در خواهد آورد.
@BeKhodnotes
Forwarded from اتچ بات
بُز یهودا
در برخی از کشتارگاهها بُزی هست که به نام «بز یهودا» مشهور است. وظیفۀ این بز که در خودِ کشتارگاه ساکن است تخلیۀ گوسفندانی است که روانۀ کشتارگاه میشوند. درواقع گوسفندان به تبع غریزۀ زندگیِ گله ای شان به دنبال این بز به راه می افتند غافل از اینکه بزِ یهودا آنها را به سوی مرگ هدایت میکند. عنوان یهودا اشاره ای است به روایت کتاب مقدس مسیحیان از یهودا که به مسیح خیانت کرد و او را روانۀ مقتلش کرد!
ببینید ما انسانها چگونه حسِّ خیانتگریِ خود را به یکی از نجیب ترین موجودات روی زمین منتقل کرده و از غرایزشان به نفع منافع خود سوءِاستفاده میکنیم!
@BeKhodnotes
در برخی از کشتارگاهها بُزی هست که به نام «بز یهودا» مشهور است. وظیفۀ این بز که در خودِ کشتارگاه ساکن است تخلیۀ گوسفندانی است که روانۀ کشتارگاه میشوند. درواقع گوسفندان به تبع غریزۀ زندگیِ گله ای شان به دنبال این بز به راه می افتند غافل از اینکه بزِ یهودا آنها را به سوی مرگ هدایت میکند. عنوان یهودا اشاره ای است به روایت کتاب مقدس مسیحیان از یهودا که به مسیح خیانت کرد و او را روانۀ مقتلش کرد!
ببینید ما انسانها چگونه حسِّ خیانتگریِ خود را به یکی از نجیب ترین موجودات روی زمین منتقل کرده و از غرایزشان به نفع منافع خود سوءِاستفاده میکنیم!
@BeKhodnotes
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انیمیشن زیبایی از #Steve_Cutts به نام "خوشی" که به ظرافت، مفهومِ "صنعت یا تجارت خوشی" را به تصویر میکشد. خوشی یی که نهایتن به پول ختم میشود و برای رسیدن بدان باید مطیع وضع موجود شد!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
Forwarded from hekmatpub
🌐
معــرفـی کـتآب « فلـسفه قارهای و معنای زندگی » در روزنامه همشهری آنلاین :
• #خبر
• #فلسفه_قارهای_و_معنای_زندگی
• #انتشارات_حکمت #نشر_حکمت
http://www.hamshahrionline.ir/details/415307/Culture/literature
معــرفـی کـتآب « فلـسفه قارهای و معنای زندگی » در روزنامه همشهری آنلاین :
• #خبر
• #فلسفه_قارهای_و_معنای_زندگی
• #انتشارات_حکمت #نشر_حکمت
http://www.hamshahrionline.ir/details/415307/Culture/literature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آشویتس یا بهتر «میل آشویتس سازیِ» انسان تمام نشده، فقط در زمانۀ به ظاهر پسا-آشویتس، این میل به شکل دیگری ارضاء میشود!
#دامداری_صنعتی
@BeKhodnotes
#دامداری_صنعتی
@BeKhodnotes
تفاوتها میان Ethics و Morality
کسانیکه با متون فلسفی و اخلاقی در زبان انگلیسی آشنایی داشته یا بدان برخورد کرده اند حتمن بارها و به دفعات با دو واژۀ متفاوتِ Ethics, Ethical و Morality, Moral برخورد داشته اند. واقعیتش اینجاست که این دو واژه در زبان انگلیسی و همچنین متون تخصصیِ فلسفی و اخلاقی بسیار به جای هم مورد استفاده قرار میگیرند و همچنین در ترجمۀ این دو واژه به زبان فارسی نیز ما واژگان «اخلاق» یا «اخلاقی» را به جای هم استعمال میکنیم. اما هرچند این دو واژه در کاربرد عمومی و تخصصی به جای هم مینشینند اما به بیان دقیقتر کلمه باهم تفاوتهایی دارند که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
1. به بیان دقیق کلمه Moral و یا Morality، در اشاره به اخلاقیاتِ شخصی و «بایدها و نبایدهای» فردی هستند، در حالیکه Ethics و یا Ethical، در اشاره به اخلاقیات در هیبت یک سیستم یا مجموعه. درواقع، Moralها فردی تر و Ethicsها جمعی تر و گروهی ترند. مثالی میزنیم. در حالیکه به عنوان مثال عملی مانند رابطۀ غیرمتعارف جنسی که در استعمال سنتی به عنوان زنا شناخته میشود میتواند در عرف اخلاقی یا قانونیِ یک جامعه یا گروه امری نادرست و غیراخلاقی دانسته شود یعنی unethical تلقی شود، چه بسا در مرامنامۀ اخلاقیِ فردِ x که اتفاقن در همان جامعه یا گروه هم زندگی میکند امری غیراخلاقی دانسته نشود. در اینصورت و مطابق تفاوت گفته شده، زنا در چنین حالتی unethical اما moral است. یا بالعکس، درحالیکه زنا میتواند در نظر شخص x غیراخلاقی یا immoral دانسته شود، در نظر جامعه یا گروهی که فرد بدان تعلق دارد ethical یا اخلاقی باشد. در اینصورت، زنا ethical اما immoral است. شاید اگر بخواهیم مطابق زبان فارسی به بهترین شکل تفاوت معنایی این دو واژه را نشان دهیم بتوانیم از moral به عنوان «منش اخلاقیِ فردی» و از ethical به عنوان «منش اخلاقیِ جمعی» یا «مشروعیت یا مقبولیت اجتماعی» یاد کنیم.
2. درحالیکه مرجع درست و غلط در moralها فردی است و به تعبیری در قضاوتها و وجدان شخصی فرد است، در ethicsها مرجع راست و غلط در خارج قرار میگیرد. یعنی ولو جامعه یا گروهی که بدان تعلق دارم بگوید که زنا بد نیست، از نظر منش و شخصیت فردی من میتواند خطا دانسته شود. من میتوانم مرتکب آن شوم بدون آنکه قانونِ اخلاقِ اجتماعی را زیرپا گذاشته و مستوجب مجازات باشم درحالیکه وجدانِ فردی خود را زیرپا گذارم و دچار عذاب وجدان شوم!
شاید اینها را بتوان از تفاوتهای باریک میان morality و ethics دانست اما این تفاوتها آنقدرها عمیق و مبنایی نبوده اند که باعث شوند این دو واژه به جای هم استعمال نگردند.
*منبع این یادداشت دائره المعارف بریتانیکا و چند سایت دیگر است
@BeKhodnotes
کسانیکه با متون فلسفی و اخلاقی در زبان انگلیسی آشنایی داشته یا بدان برخورد کرده اند حتمن بارها و به دفعات با دو واژۀ متفاوتِ Ethics, Ethical و Morality, Moral برخورد داشته اند. واقعیتش اینجاست که این دو واژه در زبان انگلیسی و همچنین متون تخصصیِ فلسفی و اخلاقی بسیار به جای هم مورد استفاده قرار میگیرند و همچنین در ترجمۀ این دو واژه به زبان فارسی نیز ما واژگان «اخلاق» یا «اخلاقی» را به جای هم استعمال میکنیم. اما هرچند این دو واژه در کاربرد عمومی و تخصصی به جای هم مینشینند اما به بیان دقیقتر کلمه باهم تفاوتهایی دارند که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
1. به بیان دقیق کلمه Moral و یا Morality، در اشاره به اخلاقیاتِ شخصی و «بایدها و نبایدهای» فردی هستند، در حالیکه Ethics و یا Ethical، در اشاره به اخلاقیات در هیبت یک سیستم یا مجموعه. درواقع، Moralها فردی تر و Ethicsها جمعی تر و گروهی ترند. مثالی میزنیم. در حالیکه به عنوان مثال عملی مانند رابطۀ غیرمتعارف جنسی که در استعمال سنتی به عنوان زنا شناخته میشود میتواند در عرف اخلاقی یا قانونیِ یک جامعه یا گروه امری نادرست و غیراخلاقی دانسته شود یعنی unethical تلقی شود، چه بسا در مرامنامۀ اخلاقیِ فردِ x که اتفاقن در همان جامعه یا گروه هم زندگی میکند امری غیراخلاقی دانسته نشود. در اینصورت و مطابق تفاوت گفته شده، زنا در چنین حالتی unethical اما moral است. یا بالعکس، درحالیکه زنا میتواند در نظر شخص x غیراخلاقی یا immoral دانسته شود، در نظر جامعه یا گروهی که فرد بدان تعلق دارد ethical یا اخلاقی باشد. در اینصورت، زنا ethical اما immoral است. شاید اگر بخواهیم مطابق زبان فارسی به بهترین شکل تفاوت معنایی این دو واژه را نشان دهیم بتوانیم از moral به عنوان «منش اخلاقیِ فردی» و از ethical به عنوان «منش اخلاقیِ جمعی» یا «مشروعیت یا مقبولیت اجتماعی» یاد کنیم.
2. درحالیکه مرجع درست و غلط در moralها فردی است و به تعبیری در قضاوتها و وجدان شخصی فرد است، در ethicsها مرجع راست و غلط در خارج قرار میگیرد. یعنی ولو جامعه یا گروهی که بدان تعلق دارم بگوید که زنا بد نیست، از نظر منش و شخصیت فردی من میتواند خطا دانسته شود. من میتوانم مرتکب آن شوم بدون آنکه قانونِ اخلاقِ اجتماعی را زیرپا گذاشته و مستوجب مجازات باشم درحالیکه وجدانِ فردی خود را زیرپا گذارم و دچار عذاب وجدان شوم!
شاید اینها را بتوان از تفاوتهای باریک میان morality و ethics دانست اما این تفاوتها آنقدرها عمیق و مبنایی نبوده اند که باعث شوند این دو واژه به جای هم استعمال نگردند.
*منبع این یادداشت دائره المعارف بریتانیکا و چند سایت دیگر است
@BeKhodnotes
Forwarded from نشر کرگدن
نشر کرگدن بهزودی کتاب "حق حیوان، خطای انسان: درآمدی به فلسفه اخلاق" (نوشته تام ریگان، ترجمه بهنام خداپناه) را که از متنهای کلاسیک در دفاع از حقوق حیوانات است منتشر خواهد کرد.
http://www.tabnak.ir/fa/news/784654/مرگ-آخرین-کرگدن-سفید-شمالی-نر-در-کره-زمین
@kargadanpub
http://www.tabnak.ir/fa/news/784654/مرگ-آخرین-کرگدن-سفید-شمالی-نر-در-کره-زمین
@kargadanpub
تابناک | TABNAK
مرگ آخرین کرگدن سفید شمالی نر در کره زمین
با مرگ "سودان" آخرین کرگدن نر سفید شمالی در سن ۴۵ سالگی، اکنون فقط دو کرگدن ماده از این نوع در دنیا زنده هستند.
Forwarded from نشر کرگدن
کتابهای پاییزی نشر کرگدن (در دست انتشار) - ۱
حق حیوان، خطای انسان: درآمدی به فلسفه اخلاق
تام ریگان، ترجمه بهنام خداپناه، نشر کرگدن
@kargadanpub
حق حیوان، خطای انسان: درآمدی به فلسفه اخلاق
تام ریگان، ترجمه بهنام خداپناه، نشر کرگدن
@kargadanpub
مقاله ای خواندنی از جناب آقای حسین رسول زاده با عنوان «این گوشت چیست نیست»، در فصلنامۀ تخصصی صنوبر، با محوریت کتاب «آزادی حیوانات» پیتر سینگر. با تشکر از ایشان بابت ارسال مقاله برای اینجانب👇👇👇
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
مقالۀ خواندنی از جناب آقای حسین رسول زاده با عنوان «این گوشت چیست نیست»، در فصلنامۀ تخصصی صنوبر، با محوریت کتاب «آزادی حیوانات» پیتر سینگر. با تشکر از ایشان بابت ارسال مقاله برای اینجانب
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes