Forwarded from اتچ بات
موفقیت کوچک: حمایت «بنیاد ریشه» از فیلم تالان
(بنیاد ریشه - @Ri_sheh1)
✅ حقیقت این است که فیلم «تالان» چنان سیلی محکمی به گوشمان خواهد زد که در بهت و حیرت بمانیم و ترس و تردید در عمق جانمان ریشه بدواند.
✅ «تالان» - فیلمی درباره سرنوشت آبهای زیرزمینی - به مسألهای میپردازد که پنجاه سال است به درازا کشیده.
✅ نقطهی پایان این مسأله کجاست؟ چگونه این مسأله را درمان خواهیم کرد؟ چه باید کرد؟
✅ «بنیاد ریشه» برای کمک به دیدهشدن فیلم تالان از آن حمایت میکند.
✅ اگر امکانش را دارید به ما (@Ri_sheh1) پیام دهید تا فیلم را در مدارس یا دانشگاهتان اکران کنیم.
✅ #تالان، #آب_زیرزمینی
✅ #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://news.1rj.ru/str/IR_S_S
(بنیاد ریشه - @Ri_sheh1)
✅ حقیقت این است که فیلم «تالان» چنان سیلی محکمی به گوشمان خواهد زد که در بهت و حیرت بمانیم و ترس و تردید در عمق جانمان ریشه بدواند.
✅ «تالان» - فیلمی درباره سرنوشت آبهای زیرزمینی - به مسألهای میپردازد که پنجاه سال است به درازا کشیده.
✅ نقطهی پایان این مسأله کجاست؟ چگونه این مسأله را درمان خواهیم کرد؟ چه باید کرد؟
✅ «بنیاد ریشه» برای کمک به دیدهشدن فیلم تالان از آن حمایت میکند.
✅ اگر امکانش را دارید به ما (@Ri_sheh1) پیام دهید تا فیلم را در مدارس یا دانشگاهتان اکران کنیم.
✅ #تالان، #آب_زیرزمینی
✅ #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://news.1rj.ru/str/IR_S_S
Telegram
attach 📎
تاملی درباب لذت و معنا
نیچه [نقل به مضمون] میگوید، "انسان نه در جستجوی لذت، که در جستجوی معناست. تنها یک فرد انگلیسی در پی لذت بر میآید."
در اینجا تنها میخواهم به چند ملاحظۀ کوچک دربارۀ نسبت بین معنا و لذت بپردازم.
نخست اینکه آیا زندگیِ معنادار ضرورتن زندگیِ لذتبخشی هم هست؟
پیش از آنکه بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم، نخست باید ببینیم که منظور از معناداری چیست. وقتی میگوییم زندگی یی واجد معناست اصلن منظورمان چیست؟ در یک معنای کلی، زندگی یی معنادار دانسته میشود که برای خود «رسالت» یا «ماموریتی» را تعریف کرده باشد. «رسالت» و «ماموریتی» که به کل زندگیِ فرد معنا و جهت میبخشد و به تعبیری آنرا نسبت به چیزی «متمرکز» میسازد. اگر معنای زندگیِ من پزشک شدن برای خدمت به خلق باشد، من تمامیِ تلاش خود را مصروف آن خواهم ساخت که هرچه بیشتر به مردم بیشتری کمک و یاری برسانم تا از این طریق «رسالت» خود را تحقق بخشم. اینگونه است که تمامِ زندگیِ من «رنگ پزشک شدن» به خود میگیرد. اما تا چه اندازه یک چنین زندگی یی «لذتبخش» هم خواهد بود؟ قطعن وقتی فرد در راه محقق ساختن رسالت خویش است، رسالتی که سخت بدان اعتقاد دارد، از محقق شدن آن لذت هم خواهد برد.
اما مسئله اینجاست که آیا میتوان رسالتهایی از این دست را به «لذت» فروکاست؟ هستند موارد بسیاری که آن رسالت را به امری خلاف لذت تبدیل میکنند. آیا کمک به بیماران و زخمیها در یک منطقۀ جنگی، قابل فروکاستن به لذتِ صرف است؟ گمان نمیکنم! به نظر نمیرسد هر رسالتی قابل فروکاستن به لذت باشد، مادامیکه فرد هدف خود را تحقق آن «ماموریت» یا «رسالت» بداند. رسالتی همچون پزشکی و کمک رساندن به افراد در شرایط بغرنج (مادامیکه از روی وجدان کاری و براساس معیارهای اخلاقی صورت گیرد)، در اکثر موارد کاری لذتبخش نیستند که هیچ، بلکه بسیار رنج آور، مشمئزکننده، و تحلیل برندۀ روان هم خواهد بود. از اینرو، رسالاتی از این دست، که میتوانند برای کسی در مقام معنای زندگیِ او باشند، همچون «پزشک شدن به معنای کمک به خلق در مقام معنای زندگی»، به نظر میرسد که در موارد بسیاری، در درجۀ اول، نسبت اندکی با لذت پیدا میکنند. در اینگونه موارد، معناداری بیشتر نوعی «فداکاری»، یا به تعبیری «فراموش کردنِ خود» است و لذت امری است فرعی و برآمده از حس فداکاری. در واقع، زندگیِ معنادار بیش از آنکه در پی لذت باشد، در پی تحقق ارزشهایی اخلاقی است که لذت به عنوان امری فرعی و تبعی از آنها ناشی میشود. اینگونه است که به سختی میتوان چنین زندگی یی را به صرفِ لذت بردن فرو کاست.
اما آیا نمیتوان رسالت [یا معنای زندگیِ] خود را «لذت بردنِ هرچه بیشتر» تعریف کرد؟ مسئله اینجاست که زمانیکه لذت به عنوان هدف اصلی انتخاب میشود نسبت اندکی با فداکاری به عنوان یکی از مولفه های اصلی زندگیِ معنادار پیدا میکند. از آنجاییکه شخص طالب لذت در طلب لذت بردنِ هرچه بیشتر بر میآید، به لذاتی سوق پیدا میکند که به لحاظ شدّت در بالاترین حد خود قرار دارند. عجیب نیست که آرمان زندگیِ لذت طلبانه یک زندگیِ صرفن جنسی است با متعلَّقهای بیشماری برای برآورده ساختن: به تعبیر کی یر کگاردی کلمه، آرمان چنین زندگی یی دون ژوان شدن است که روز تا شب تمام تلاش خود را میکرد که یک موردِ بیشتر به متعلَّقهای جنسی خود بیافزاید. طبیعی است که چنین زندگی یی با افراد دیگر نه در مقام «دیگرانِ حقیقی» که در موارد بسیاری شایستۀ توجه و فداکاری اند، بلکه در مقام منابعی برای بهره برداری، و خصوصن بهره برداری جنسی، برخورد میکند.
ایراد دیگر این نوع زندگی، به طرز تلقی اش از لذت بر میگردد: یعنی لذت را به مثابۀ امری کمّی لحاظ میکند و تفاوت در لذتها را تفاوت در شدت و ضعفشان میداند به جای آنکه آنها را به مثابۀ اموری کیفیتن متفاوت لحاظ کند. به عنوان مثال، طبق این نگاه، لذت خوردن یک عدد موز در مقایسه با لذت خوردن یک سیب، در مقدار بیشتر لذتی دانسته میشود که از خوردن موز بدست میآید. این در حالیست که برخوردی کیفیتن متفاوت با لذت میتواند به این نتیجه برسد که لذت خوردنِ موز یک چیز است و لذت خوردن سیب چیزی دیگر؛ هرکدام کیفیت خود را دارند و هیچکدام نمیتواند به جای دیگری بنشیند. مطابق همین مثال، شخص طالب لذت با برخورد کمّی گرایانه اش با لذت، بصیرت نسبت به جایگاه هر لذتی به جای خود را از دست میدهد، و صرفن در پی شدیدترین، دم دست ترین و سهل الوصول ترین لذتها برمیآید. ایدئال طالب لذت، از اینرو، خور و خواب و یک زندگیِ جنسی با متعلَّقهای بیشمار است. کانونِ زندگیِ لذت طلبانه نه «دیگری»، در مقام شخصیتی شایستۀ فداکاری و توجه حقیقی، بلکه خودِ فرد و امیال خودخواهانۀ اوست.
خلاصه اینکه، در حالیکه کانونِ حقیقیِ زندگی معنادار «دیگری» است، کانون حقیقیِ زندگیِ لذت طلبانه «خود» است و این حاکی از آن است که زندگیِ معنادار با لذت طلبی جور در نمیآید!
@BeKhodnotes
نیچه [نقل به مضمون] میگوید، "انسان نه در جستجوی لذت، که در جستجوی معناست. تنها یک فرد انگلیسی در پی لذت بر میآید."
در اینجا تنها میخواهم به چند ملاحظۀ کوچک دربارۀ نسبت بین معنا و لذت بپردازم.
نخست اینکه آیا زندگیِ معنادار ضرورتن زندگیِ لذتبخشی هم هست؟
پیش از آنکه بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم، نخست باید ببینیم که منظور از معناداری چیست. وقتی میگوییم زندگی یی واجد معناست اصلن منظورمان چیست؟ در یک معنای کلی، زندگی یی معنادار دانسته میشود که برای خود «رسالت» یا «ماموریتی» را تعریف کرده باشد. «رسالت» و «ماموریتی» که به کل زندگیِ فرد معنا و جهت میبخشد و به تعبیری آنرا نسبت به چیزی «متمرکز» میسازد. اگر معنای زندگیِ من پزشک شدن برای خدمت به خلق باشد، من تمامیِ تلاش خود را مصروف آن خواهم ساخت که هرچه بیشتر به مردم بیشتری کمک و یاری برسانم تا از این طریق «رسالت» خود را تحقق بخشم. اینگونه است که تمامِ زندگیِ من «رنگ پزشک شدن» به خود میگیرد. اما تا چه اندازه یک چنین زندگی یی «لذتبخش» هم خواهد بود؟ قطعن وقتی فرد در راه محقق ساختن رسالت خویش است، رسالتی که سخت بدان اعتقاد دارد، از محقق شدن آن لذت هم خواهد برد.
اما مسئله اینجاست که آیا میتوان رسالتهایی از این دست را به «لذت» فروکاست؟ هستند موارد بسیاری که آن رسالت را به امری خلاف لذت تبدیل میکنند. آیا کمک به بیماران و زخمیها در یک منطقۀ جنگی، قابل فروکاستن به لذتِ صرف است؟ گمان نمیکنم! به نظر نمیرسد هر رسالتی قابل فروکاستن به لذت باشد، مادامیکه فرد هدف خود را تحقق آن «ماموریت» یا «رسالت» بداند. رسالتی همچون پزشکی و کمک رساندن به افراد در شرایط بغرنج (مادامیکه از روی وجدان کاری و براساس معیارهای اخلاقی صورت گیرد)، در اکثر موارد کاری لذتبخش نیستند که هیچ، بلکه بسیار رنج آور، مشمئزکننده، و تحلیل برندۀ روان هم خواهد بود. از اینرو، رسالاتی از این دست، که میتوانند برای کسی در مقام معنای زندگیِ او باشند، همچون «پزشک شدن به معنای کمک به خلق در مقام معنای زندگی»، به نظر میرسد که در موارد بسیاری، در درجۀ اول، نسبت اندکی با لذت پیدا میکنند. در اینگونه موارد، معناداری بیشتر نوعی «فداکاری»، یا به تعبیری «فراموش کردنِ خود» است و لذت امری است فرعی و برآمده از حس فداکاری. در واقع، زندگیِ معنادار بیش از آنکه در پی لذت باشد، در پی تحقق ارزشهایی اخلاقی است که لذت به عنوان امری فرعی و تبعی از آنها ناشی میشود. اینگونه است که به سختی میتوان چنین زندگی یی را به صرفِ لذت بردن فرو کاست.
اما آیا نمیتوان رسالت [یا معنای زندگیِ] خود را «لذت بردنِ هرچه بیشتر» تعریف کرد؟ مسئله اینجاست که زمانیکه لذت به عنوان هدف اصلی انتخاب میشود نسبت اندکی با فداکاری به عنوان یکی از مولفه های اصلی زندگیِ معنادار پیدا میکند. از آنجاییکه شخص طالب لذت در طلب لذت بردنِ هرچه بیشتر بر میآید، به لذاتی سوق پیدا میکند که به لحاظ شدّت در بالاترین حد خود قرار دارند. عجیب نیست که آرمان زندگیِ لذت طلبانه یک زندگیِ صرفن جنسی است با متعلَّقهای بیشماری برای برآورده ساختن: به تعبیر کی یر کگاردی کلمه، آرمان چنین زندگی یی دون ژوان شدن است که روز تا شب تمام تلاش خود را میکرد که یک موردِ بیشتر به متعلَّقهای جنسی خود بیافزاید. طبیعی است که چنین زندگی یی با افراد دیگر نه در مقام «دیگرانِ حقیقی» که در موارد بسیاری شایستۀ توجه و فداکاری اند، بلکه در مقام منابعی برای بهره برداری، و خصوصن بهره برداری جنسی، برخورد میکند.
ایراد دیگر این نوع زندگی، به طرز تلقی اش از لذت بر میگردد: یعنی لذت را به مثابۀ امری کمّی لحاظ میکند و تفاوت در لذتها را تفاوت در شدت و ضعفشان میداند به جای آنکه آنها را به مثابۀ اموری کیفیتن متفاوت لحاظ کند. به عنوان مثال، طبق این نگاه، لذت خوردن یک عدد موز در مقایسه با لذت خوردن یک سیب، در مقدار بیشتر لذتی دانسته میشود که از خوردن موز بدست میآید. این در حالیست که برخوردی کیفیتن متفاوت با لذت میتواند به این نتیجه برسد که لذت خوردنِ موز یک چیز است و لذت خوردن سیب چیزی دیگر؛ هرکدام کیفیت خود را دارند و هیچکدام نمیتواند به جای دیگری بنشیند. مطابق همین مثال، شخص طالب لذت با برخورد کمّی گرایانه اش با لذت، بصیرت نسبت به جایگاه هر لذتی به جای خود را از دست میدهد، و صرفن در پی شدیدترین، دم دست ترین و سهل الوصول ترین لذتها برمیآید. ایدئال طالب لذت، از اینرو، خور و خواب و یک زندگیِ جنسی با متعلَّقهای بیشمار است. کانونِ زندگیِ لذت طلبانه نه «دیگری»، در مقام شخصیتی شایستۀ فداکاری و توجه حقیقی، بلکه خودِ فرد و امیال خودخواهانۀ اوست.
خلاصه اینکه، در حالیکه کانونِ حقیقیِ زندگی معنادار «دیگری» است، کانون حقیقیِ زندگیِ لذت طلبانه «خود» است و این حاکی از آن است که زندگیِ معنادار با لذت طلبی جور در نمیآید!
@BeKhodnotes
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستندی جالب از داستان مرد کشاورزی که دست از پرورش حیوانات برداشت، جان گاوههای خود را نجات داد و آنرا با کِشتِ سبزیجاتِ وگن جایگزین کرد . . .
⭕️بدون زیرنویس انگلیسی و فارسی
@BeKhodnotes
⭕️بدون زیرنویس انگلیسی و فارسی
@BeKhodnotes
نسخه همراه با زیرنویس فارسی مستند بالا را در پست زیر میتوانید مشاهده کنید. با تشکر از آقای علی بنی اسد برای ارسال آن👇👇👇
Forwarded from رسانه VEG🌱 (Hamid Delbari🌱)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند کوتاهِ سرگذشت دامداری که وگان شد و به کشاورزی ارگانیکِ وگان روی آورد🌿
برندۀ بهترین فیلم در فستیوال بینالمللی فیلم وگان🎞
🔗 کیفیت بالاتر
#کشاورزی #دامداری #کشاورزی_ارگانیک_وگان
@IranVEG
@VEGMedia
برندۀ بهترین فیلم در فستیوال بینالمللی فیلم وگان🎞
🔗 کیفیت بالاتر
#کشاورزی #دامداری #کشاورزی_ارگانیک_وگان
@IranVEG
@VEGMedia
از نجاست تا خشونت
نقدی بر نوشتار حسن اسلامی «با عنوان سگ اصحاب کهف» در روزنامۀ اعتماد
چند روز پیش مطلبی را از آقای حسن اسلامی راجع به این موضوع میخواندم که ایشان استدلال کرده بودند ربطی میان مفهوم نجاست سگ و خشونتی که این روزها به انحاء مختلف در جامعۀ ما بر این حیوانات مظلوم وارد میشود وجود ندارد. در حالیکه دغدغه مندیهای اخلاقی ایشان را بسیار ارج مینهم و در موارد بسیاری با ایشان همدلیهای بسیاری دارم، اما با ادعای اصلی نوشتۀ ایشان نمیتوانم موافق باشم. طبق استدلال ایشان، "کسانی که با سگها رفتار وحشیانهای دارند، در کنار دلایل متعدد، گاه به نجس بودن آنها اشاره میکنند و نتیجه میگیرند رفتارشان موجه است. زین رو، به دو نکته باید پرداخت؛ یکی نجس بودن سگها و دیگری مجاز بودن رفتار خشن با سگها به دلیل نجس بودنشان. میان این دو مساله منطقا هیچ ربطی وجود ندارد، با این حال چنان این دو در پی هم میآیند که خیلی افراد باور دارند نجاست سگها دلیل خوبی است برای رفتار وحشیانه با آنها."
قصد من در اینجا بر این است که نشان دهم اتفاقن ربطی منطقی میان مفهوم نجس خواندن یک موجود زنده و خشونت ورزیدن نسبت به آن وجود دارد. سعی میکنم گفتۀ خود را مرحله به مرحله و با تدقیق در مفاهیم فقهی در اینباره نشان دهم:
1. مفهوم نجس: واژه نجس در اصطلاح فقهی به چیزهایی گفته میشود که از نظر شرعی پاک یا طاهر نیستند. به تعبیر دیگر، فرق است میان نجس بودن و آلوده بودن. در واقع، اگر بخواهم از تعبیرات فلسفی استفاده کنم، آنچه نجس خوانده میشود دارای نوعی آلودگیِ انتولوژیک [یا هستی شناسانه] است، یعنی نفسِ آن چیز یا خودِ آن چیز بالذات دارای نوعی از آلودگیِ الهیاتی [فقهی] است. چیزی که چه بسا حتی با شستشو هم پاک نشود، آنگونه که موارد دهگانۀ نجاسات، مطابق فقه شیعی، اینگونه اند.
2. مصادیق نجاسات: مطابق نظر غالب در میان فقهای شیعی، ده چیز هستند که «عین نجاستند»، یعنی اینها ذاتشان آلوده است، به نوعی که این آلودگی را به هیچ عنوان نمیتوان از ایشان زدود. خون، ادرار، مدفوع، مَنی، مردار، سگ، خوک، کافر، شراب، آبجو.
3. احکام نجاسات: در حالیکه آنچه نجس شده است (متجنِّس)، را میتوان طبق شرایطی پاک کرد، مثلن لباسی را که آغشته به خون شده باشد میتوان با شستنِ خون از آن تطهیر کرد، اما آندسته از چیزهایی را که عین نجاستند تحت هیچ شرایطی نمیتوان تطهیر کرد. به تعبیر دیگر، شما هر بلایی سر خون بیاورید، خون به خودیِ خود هیچگاه تطهیر نمیشود. در مورد چیزهایی که در اثر برخورد به این مصادیق نجاست به تعبیر فقها متجنِّس میشوند، تنها با زدودنِ نجاست از آنها، گاهی طی مناسکی، میتوان آن چیزِ را از نجاست پاک کرد.
4. از نجاست به خشونت: همانگونه که دیدیم، سگ، خوک، کافر، مدفوع، ادرار و غیره همه از نظر فقهی و حکم پاکیزگیِ شرعی در یک ردیف قرار دارند: همه عین نجاست و آلودگی اند، به نحوی که هیچ شرایطی را نمیتوان متصور شد که آنها طبق آن شرایط پاک باشند. در واقع، طبق ادبیات فقهی، خونِ پاک، یا سگِ پاک نوعی تناقض گویی به نظر میرسد. کافر نیز مادامیکه کافر است، یعنی به اصول و معتقدات دینی معتقد نیست، عین نجاست است و همواره باید از آن اجتناب و دوری کرد. در یک بیان کلی، طبق ادبیات فقهی، آنچه را نجس خوانده میشود باید «زدود» (مثل خون، ادرار، یا مدفوع روی لباس)، «طرد کرد» و «منزوی ساخت» و حتی آنها را «از میان برداشت» (مثل کافران).
در حالیکه این طرز تلقی شاید درخصوص اموری همچون ادرار، مدفوع و خون مشکل ساز نباشد، اما همینکه موجودِ جانداری متصف به صفت نجاست گردد و عین نجاست خوانده شود، «زدودن»، «طرد کردن» و «منزوی ساختنِ» آن موجود و به تعبیر دیگر کنار گذاشتن آنها از عرصۀ مناسباتِ زندگیِ مومن و مومنان سر از سرکوب و از میان برداشتنشان در خواهد آورد. اگر سرکوبِ ادرار، مدفوع و خون به واسطۀ پست و نازل خوانده شدنشان بی معناست، اما همینکه پای موجوداتِ جاندار به میان بیاید، این پستی و دنائتِ وجودی و هستی شناسانه که در سرشتِ این موجودات قرار دارد، خواه و ناخواه سر از رفع، طرد، از میان برداشتن، و به تعبیر دیگر سرکوب در خواهد آورد. اینچنین است که آنچه نجس خوانده میشود دارای پایین ترین و پست ترین مراتب وجودی دانسته شده و بدین گونه خشونت به عنوان نتیجۀ گریزناپذیر این دیدگاه سر بر می آورد. نجس خواندن جاندارانی مثل سگ و خوک، و معادل گرفتنِ این موجودات با ادرار و مدفوع، خود به خوبی نشان میدهد که در جهانشناسی فقهی، این موجودات از چه جایگاهی برخوردارند. فاصلۀ نجاست تا خشونت و سرکوب کمتر از یک تار مو به نظر میرسد.
لینک یادداشت سید حسن اسلامی در کانال تلگرامی ایشان:
https://news.1rj.ru/str/hassan_eslami/314
دربارۀ توضیح بیشتر مفاهیمِ فقهی «نجس» و «کافر» میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
http://bit.do/eHM25
http://bit.do/eHM3n
@BeKhodnotes
نقدی بر نوشتار حسن اسلامی «با عنوان سگ اصحاب کهف» در روزنامۀ اعتماد
چند روز پیش مطلبی را از آقای حسن اسلامی راجع به این موضوع میخواندم که ایشان استدلال کرده بودند ربطی میان مفهوم نجاست سگ و خشونتی که این روزها به انحاء مختلف در جامعۀ ما بر این حیوانات مظلوم وارد میشود وجود ندارد. در حالیکه دغدغه مندیهای اخلاقی ایشان را بسیار ارج مینهم و در موارد بسیاری با ایشان همدلیهای بسیاری دارم، اما با ادعای اصلی نوشتۀ ایشان نمیتوانم موافق باشم. طبق استدلال ایشان، "کسانی که با سگها رفتار وحشیانهای دارند، در کنار دلایل متعدد، گاه به نجس بودن آنها اشاره میکنند و نتیجه میگیرند رفتارشان موجه است. زین رو، به دو نکته باید پرداخت؛ یکی نجس بودن سگها و دیگری مجاز بودن رفتار خشن با سگها به دلیل نجس بودنشان. میان این دو مساله منطقا هیچ ربطی وجود ندارد، با این حال چنان این دو در پی هم میآیند که خیلی افراد باور دارند نجاست سگها دلیل خوبی است برای رفتار وحشیانه با آنها."
قصد من در اینجا بر این است که نشان دهم اتفاقن ربطی منطقی میان مفهوم نجس خواندن یک موجود زنده و خشونت ورزیدن نسبت به آن وجود دارد. سعی میکنم گفتۀ خود را مرحله به مرحله و با تدقیق در مفاهیم فقهی در اینباره نشان دهم:
1. مفهوم نجس: واژه نجس در اصطلاح فقهی به چیزهایی گفته میشود که از نظر شرعی پاک یا طاهر نیستند. به تعبیر دیگر، فرق است میان نجس بودن و آلوده بودن. در واقع، اگر بخواهم از تعبیرات فلسفی استفاده کنم، آنچه نجس خوانده میشود دارای نوعی آلودگیِ انتولوژیک [یا هستی شناسانه] است، یعنی نفسِ آن چیز یا خودِ آن چیز بالذات دارای نوعی از آلودگیِ الهیاتی [فقهی] است. چیزی که چه بسا حتی با شستشو هم پاک نشود، آنگونه که موارد دهگانۀ نجاسات، مطابق فقه شیعی، اینگونه اند.
2. مصادیق نجاسات: مطابق نظر غالب در میان فقهای شیعی، ده چیز هستند که «عین نجاستند»، یعنی اینها ذاتشان آلوده است، به نوعی که این آلودگی را به هیچ عنوان نمیتوان از ایشان زدود. خون، ادرار، مدفوع، مَنی، مردار، سگ، خوک، کافر، شراب، آبجو.
3. احکام نجاسات: در حالیکه آنچه نجس شده است (متجنِّس)، را میتوان طبق شرایطی پاک کرد، مثلن لباسی را که آغشته به خون شده باشد میتوان با شستنِ خون از آن تطهیر کرد، اما آندسته از چیزهایی را که عین نجاستند تحت هیچ شرایطی نمیتوان تطهیر کرد. به تعبیر دیگر، شما هر بلایی سر خون بیاورید، خون به خودیِ خود هیچگاه تطهیر نمیشود. در مورد چیزهایی که در اثر برخورد به این مصادیق نجاست به تعبیر فقها متجنِّس میشوند، تنها با زدودنِ نجاست از آنها، گاهی طی مناسکی، میتوان آن چیزِ را از نجاست پاک کرد.
4. از نجاست به خشونت: همانگونه که دیدیم، سگ، خوک، کافر، مدفوع، ادرار و غیره همه از نظر فقهی و حکم پاکیزگیِ شرعی در یک ردیف قرار دارند: همه عین نجاست و آلودگی اند، به نحوی که هیچ شرایطی را نمیتوان متصور شد که آنها طبق آن شرایط پاک باشند. در واقع، طبق ادبیات فقهی، خونِ پاک، یا سگِ پاک نوعی تناقض گویی به نظر میرسد. کافر نیز مادامیکه کافر است، یعنی به اصول و معتقدات دینی معتقد نیست، عین نجاست است و همواره باید از آن اجتناب و دوری کرد. در یک بیان کلی، طبق ادبیات فقهی، آنچه را نجس خوانده میشود باید «زدود» (مثل خون، ادرار، یا مدفوع روی لباس)، «طرد کرد» و «منزوی ساخت» و حتی آنها را «از میان برداشت» (مثل کافران).
در حالیکه این طرز تلقی شاید درخصوص اموری همچون ادرار، مدفوع و خون مشکل ساز نباشد، اما همینکه موجودِ جانداری متصف به صفت نجاست گردد و عین نجاست خوانده شود، «زدودن»، «طرد کردن» و «منزوی ساختنِ» آن موجود و به تعبیر دیگر کنار گذاشتن آنها از عرصۀ مناسباتِ زندگیِ مومن و مومنان سر از سرکوب و از میان برداشتنشان در خواهد آورد. اگر سرکوبِ ادرار، مدفوع و خون به واسطۀ پست و نازل خوانده شدنشان بی معناست، اما همینکه پای موجوداتِ جاندار به میان بیاید، این پستی و دنائتِ وجودی و هستی شناسانه که در سرشتِ این موجودات قرار دارد، خواه و ناخواه سر از رفع، طرد، از میان برداشتن، و به تعبیر دیگر سرکوب در خواهد آورد. اینچنین است که آنچه نجس خوانده میشود دارای پایین ترین و پست ترین مراتب وجودی دانسته شده و بدین گونه خشونت به عنوان نتیجۀ گریزناپذیر این دیدگاه سر بر می آورد. نجس خواندن جاندارانی مثل سگ و خوک، و معادل گرفتنِ این موجودات با ادرار و مدفوع، خود به خوبی نشان میدهد که در جهانشناسی فقهی، این موجودات از چه جایگاهی برخوردارند. فاصلۀ نجاست تا خشونت و سرکوب کمتر از یک تار مو به نظر میرسد.
لینک یادداشت سید حسن اسلامی در کانال تلگرامی ایشان:
https://news.1rj.ru/str/hassan_eslami/314
دربارۀ توضیح بیشتر مفاهیمِ فقهی «نجس» و «کافر» میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
http://bit.do/eHM25
http://bit.do/eHM3n
@BeKhodnotes
پاسخی به یک نقد
جناب آقای حسن اسلامی در واکنش به نقدی که بنده در نوشتار قبل نسبت به نوشتۀ ایشان ارائه کرده بودم به عنوان نقیضه ای برای آن به این مطلب اشاره میکنند "که همان فقهایی که سگ را نجس میدانند، خرید و فروش و نگهداری و پرورش آن را مجاز میشمارند و افزون بر آن حیواناتی را که این سگهای شکاری صید میکنند خوردنی میدانند."
اما گمان نمیکنم چنین ملاحظه ای بتواند به یک موجود جایگاه و ارزشی در جهانشناسیِ فقهی اسلامی ببخشد. در واقع این نگاه، از لوازمِ همان نجس خواندن سگ است که در بهترین حالت سر از نوعی «صِرفِ نگاه ابزاری» نسبت به حیوان و در بدترین حالت سر از «طرد»، «منزوی ساختن» و «از میان برداشتن» در میآورد. مشکل اینجاست که این نگاه نه نگاهی ابزاری است، بلکه فراتر از آن نگاهی «مطلقن و صرفن ابزاری» است. به عنوان مثال، همۀ ما انسانها هم از یکدیگر به عنوان وسیله و ابزار استفاده میکنیم. کافیست به مشاغل مختلف پیرامونمان نگاه کنیم تا متوجه شویم که تا چه اندازه همه از لوله کش گرفته تا بنا و معلم و رانندۀ تاکسی، غیره و غیره، در مقام وسایل و ابزاری هستیم برای غایاتی مثل تعمیر لوله آب، ساختن خانه، آموزش و . . . . اما در کنار این استفادۀ ابزاری که ما از یکدیگر میبریم، در درجۀ اول به عنوان موجوداتی صاحب حق و حقوقِ اخلاقی یا قانونی هم به یکدیگر احترام میگذاریم. همین احترام قائل شدن برای یکدیگر و تشخیص منزلت و جایگاهِ یک موجود دارای منافع است که باعث میشود استفاده مان از یکدیگر، ولو ابزاری هم باشد، اما استفاده ای صرفن و مطلقن ابزاری نباشد که براساس آن از یکدیگر بهره کشی کنیم و یکدیگر را به مثابۀ بردگانی برای منافعِ شخصی مان به کار بگیریم، که اگر اینگونه باشد آن نشان از جامعه ای به لحاظ اخلاقی بیمار دارد. این در حالیست که نجس خواندن یک موجود، از اساس ناقض منزلت و جایگاهی برای آن موجود است و در بهترین حالت، آن موجود را مادامی ارزشمند میداند که تنها از برای وسیله ای برای مقاصد انسانی دانسته شود. چندان عجیب نیست که مطابق دیدگاهِ غالبِ فقها، سگ به خودیِ خود فاقد ارزش و بهائی است، و تنها سگهایی که دارای کارکردی برای انسانها هستند، مثل، سگِ گله، سگِ شکاری، سگِ مزرعه، سگ نگهبان و غیره، ارزشمند دانسته میشوند و تکلیف باقیِ سگها مشخص است.
مسئله اینجاست که این نگاه به ظاهر تلطیف شدۀ فقهی به مقولۀ نجاست یک حیوان هم نمیتواند نگاهی پذیرفته باشد. این دو نگاه دو سر طیف یک منشور را نشان میدهند؛ یعنی منشور نجاست. مشکل اساسی از خودِ این منشور است. منشوری که به غایت گونه پرستانه است.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ احکام فقهی دربارۀ «سگ» به لینک زیر نگاه کنید:
https://goo.gl/5kRWxR
@BeKhodnotes
جناب آقای حسن اسلامی در واکنش به نقدی که بنده در نوشتار قبل نسبت به نوشتۀ ایشان ارائه کرده بودم به عنوان نقیضه ای برای آن به این مطلب اشاره میکنند "که همان فقهایی که سگ را نجس میدانند، خرید و فروش و نگهداری و پرورش آن را مجاز میشمارند و افزون بر آن حیواناتی را که این سگهای شکاری صید میکنند خوردنی میدانند."
اما گمان نمیکنم چنین ملاحظه ای بتواند به یک موجود جایگاه و ارزشی در جهانشناسیِ فقهی اسلامی ببخشد. در واقع این نگاه، از لوازمِ همان نجس خواندن سگ است که در بهترین حالت سر از نوعی «صِرفِ نگاه ابزاری» نسبت به حیوان و در بدترین حالت سر از «طرد»، «منزوی ساختن» و «از میان برداشتن» در میآورد. مشکل اینجاست که این نگاه نه نگاهی ابزاری است، بلکه فراتر از آن نگاهی «مطلقن و صرفن ابزاری» است. به عنوان مثال، همۀ ما انسانها هم از یکدیگر به عنوان وسیله و ابزار استفاده میکنیم. کافیست به مشاغل مختلف پیرامونمان نگاه کنیم تا متوجه شویم که تا چه اندازه همه از لوله کش گرفته تا بنا و معلم و رانندۀ تاکسی، غیره و غیره، در مقام وسایل و ابزاری هستیم برای غایاتی مثل تعمیر لوله آب، ساختن خانه، آموزش و . . . . اما در کنار این استفادۀ ابزاری که ما از یکدیگر میبریم، در درجۀ اول به عنوان موجوداتی صاحب حق و حقوقِ اخلاقی یا قانونی هم به یکدیگر احترام میگذاریم. همین احترام قائل شدن برای یکدیگر و تشخیص منزلت و جایگاهِ یک موجود دارای منافع است که باعث میشود استفاده مان از یکدیگر، ولو ابزاری هم باشد، اما استفاده ای صرفن و مطلقن ابزاری نباشد که براساس آن از یکدیگر بهره کشی کنیم و یکدیگر را به مثابۀ بردگانی برای منافعِ شخصی مان به کار بگیریم، که اگر اینگونه باشد آن نشان از جامعه ای به لحاظ اخلاقی بیمار دارد. این در حالیست که نجس خواندن یک موجود، از اساس ناقض منزلت و جایگاهی برای آن موجود است و در بهترین حالت، آن موجود را مادامی ارزشمند میداند که تنها از برای وسیله ای برای مقاصد انسانی دانسته شود. چندان عجیب نیست که مطابق دیدگاهِ غالبِ فقها، سگ به خودیِ خود فاقد ارزش و بهائی است، و تنها سگهایی که دارای کارکردی برای انسانها هستند، مثل، سگِ گله، سگِ شکاری، سگِ مزرعه، سگ نگهبان و غیره، ارزشمند دانسته میشوند و تکلیف باقیِ سگها مشخص است.
مسئله اینجاست که این نگاه به ظاهر تلطیف شدۀ فقهی به مقولۀ نجاست یک حیوان هم نمیتواند نگاهی پذیرفته باشد. این دو نگاه دو سر طیف یک منشور را نشان میدهند؛ یعنی منشور نجاست. مشکل اساسی از خودِ این منشور است. منشوری که به غایت گونه پرستانه است.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ احکام فقهی دربارۀ «سگ» به لینک زیر نگاه کنید:
https://goo.gl/5kRWxR
@BeKhodnotes
گزارش خبرگزاریِ ایرنا از کتاب «فلسفۀ قاره ای و معنای زندگی»:
http://www.irna.ir/fa/News/83135900
@BeKhodnotes
http://www.irna.ir/fa/News/83135900
@BeKhodnotes
ایرنا
فلسفه قارهای با طعم معنای زندگی
تهران- ایرنا- دردمندان پرسش سهمگین معنای زندگی و کنجکاوان سر در آوردن از فلسفه قارهای اگر میخواهند هر دو درد و کنجکاوی را در یک کتاب به موازات هم دنبال کنند، اثر جولیان یانگ یکی از بهترین پیشنهادهاست.
معرفی و نقد کتاب "حق حیوان، خطای انسان" (تام ریگان، ترجمه بهنام خداپناه، نشر کرگدن) نوشته محسن زمانی در سایت معرفی و نقد کتاب وینش
⭕️ متاسفانه عنوان اصلی اثر به اشتباه The Case for Animal Rights ذکر شده، درحالیکه ترجمۀ فارسی، برگردان اثر اخیرتر ریگان یعنی Animal Rights, Human Wrongs است!
http://tiny.cc/ymrh3y
@BeKhodnotes
⭕️ متاسفانه عنوان اصلی اثر به اشتباه The Case for Animal Rights ذکر شده، درحالیکه ترجمۀ فارسی، برگردان اثر اخیرتر ریگان یعنی Animal Rights, Human Wrongs است!
http://tiny.cc/ymrh3y
@BeKhodnotes
Forwarded from نشر کرگدن
انسانها همه ساله هفتاد میلیارد حیوان را برای خوراک میکشند
درحالیکه
شمردن تا یک میلیارد سی سال زمان میبرد!!
@BeKhodnotes
درحالیکه
شمردن تا یک میلیارد سی سال زمان میبرد!!
@BeKhodnotes
Forwarded from به جای آزمایش روی حیوان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شنبه ای را که پشت سر گذاشتیم (یعنی چهارمین شنبه ماه مارچ)، به عنوان روز جهانی 'پایان ماهیگیری' انتخاب شده است. برآورد میشود همه ساله 790 تا 2300 میلیارد ماهی توسط انسانها کشته میشوند. همچنانکه ما ایرانیان نیز علاوه بر کشتن ماهیها برای مقاصد خوراکی، در این روزهای ابتدایی سال نو از آنها به عنوان وسیله ای زینتی استفاده کرده که خیلی زود و با تحویل سال کارآیی شان را برای ما از دست داده و به موجوداتی بی مصرف تبدیل میشوند. کمپین مذبور ویدئو کلیپی هم درباره رنجی که ما بر این طیف وسیع از موجودات حساس وارد میسازیم تهیه کرده است که دیدن آن آگاهی بخش است.
این ویدئو و اطلاعات آن از صفحه فیسبوک #پیترسینگر برگرفته شده است.
@BeKhodnotes
این ویدئو و اطلاعات آن از صفحه فیسبوک #پیترسینگر برگرفته شده است.
@BeKhodnotes
Forwarded from نشر کرگدن
نشر کرگدن بهتدریج نسخه الکترونیکی کتابهای خود را بر روی سایت طاقچه قرار خواهد داد.
لینک کتاب حق حیوان، خطای انسان بر روی سایت طاقچه
https://bit.ly/2Z4vLfc
@kargadanpub
لینک کتاب حق حیوان، خطای انسان بر روی سایت طاقچه
https://bit.ly/2Z4vLfc
@kargadanpub
خوشحالم از اینکه کتاب «#آزادی_حیوانات» #پیترسینگر به چاپ دوم رسیده است! سال گذشته دوستان بسیاری لطف کردند و خطاهای موجود در کتاب را، چه خطاهای نگارشی و چه خطاهای محتوایی، به من نشان دادند. آنها را برای ناشر ارسال کردم، اما نمیدانم که آیا در چاپ دوم خطاها مورد اصلاح قرار گرفته اند یا نه! امیدوارم این کتاب بیشتر و بیشتر از اینها دیده شود، چه دیده شدن هرچه بیشتر آن تلاش برای بهتر شدن و مهربانی است.
http://bit.do/eNRvf
@BeKhodnotes
http://bit.do/eNRvf
@BeKhodnotes
انتشارات ققنوس
آزادی حیوانات
پیتیر سینگر , 2 , 1397 , شومیز , حقوق حیوانات - گیاهخواری , 462 , , آزادی حیوانات : کتابی که انقلاب به پا کرد. این اثرِ برجسته به قلم پیتر سینگر، از زمان انتشارِ اولیهاش در سال 1975، با الهامبخشیِ جنبشی جهانی با هدفِ دگرگون ساختنِ نحوه رفتار با حیوانات،…
Forwarded from نشر کرگدن
صفحه اندیشه 15 اعتماد 26 فروردین 98.pdf
1.7 MB
صفحه اندیشه 15 اعتماد 26 فروردین 98.pdf
گفتوگوی روزنامه اعتماد با جناب اردشیر منصوری درباره کتاب حق حیوان، خطای انسان
@kargadanpub
گفتوگوی روزنامه اعتماد با جناب اردشیر منصوری درباره کتاب حق حیوان، خطای انسان
@kargadanpub
📚 در نمایشگاه کتاب امسال، من نیز با پنج اثر زیر که همه ترجمه هستند همراهتان خواهم بود:
📖 هایدگر واپسین؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت
📖 درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛ لارنس اشمیت، انتشارات ققنوس
📖 آزادی حیوانات؛ پیترسینگر، انتشارات ققنوس (چاپ دوم)
📖 فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت (چاپ دوم)
📖 حق حیوان، خطای انسان؛ تام ریگان، نشر کرگدن
@BeKhodnotes
📖 هایدگر واپسین؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت
📖 درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛ لارنس اشمیت، انتشارات ققنوس
📖 آزادی حیوانات؛ پیترسینگر، انتشارات ققنوس (چاپ دوم)
📖 فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت (چاپ دوم)
📖 حق حیوان، خطای انسان؛ تام ریگان، نشر کرگدن
@BeKhodnotes
دوست عزیز، آقای فرید ذاکری اخیرن کانالی را راه اندازی کرده اند که در آن اقدام به ترجمه و اشتراک گذاری یکی از جدیدترین کتابهای گری فرانسیون، از متفکران رادیکال دیدگاه حقوق حیوانات، با عنوان Advocate for Animals یا "حامی حیوانات باش" میکنند. با تشکر از زحمات ایشان، میتوانید در کانال ایشان عضو شوید و هر شب ترجمه بخشی از این کتاب را مطالعه کنید:
@Advocate4AnimalsFa
@Advocate4AnimalsFa
Forwarded from نشر کرگدن
کتاب «حق حیوان، خطای انسان» را هماکنون در اپلیکیشن طاقچه بخوانید.
اینکه حیوانات از حقوق اخلاقی برخوردارند یا نه چه تفاوتی ایجاد میکند؟ اگر حیوانات از حقوقی برخوردار نباشند، هیچ یک از شیوههای بهرهکشی انسانها از آنها اصولا خطا نیست. از سوی دیگر، اگر حیوانات از حقوقی برخوردار باشند، همۀ اَشکال بهرهکشی ما از آنها اصولا خطاست و بیدرنگ باید متوقف شود. برخورداری یا عدم برخورداری حیوانات از حقوق تا این اندازه برجسته و مبنایی است.
اگر زمانی که حیوانات برای خوراک پرورش داده میشوند، برای پوستشان به دام انداخته میشوند، یا به منزلۀ ابزار پژوهش استفاده میشوند، حقوقشان نقض میشود، پس وظیفۀ ما خواهد بود شیوۀ زندگی خود را، از خوراکی که میخوریم (یا نمیخوریم) تا لباسهایی که بر تن میکنیم (یا نمیکنیم)، تغییر دهیم. هیچ چیز بهتر از پرسش دربارۀ حقوق حیوانات توضیح نمیدهد که چگونه نظریههای اخلاق به زندگی روزانه ما سرریز میکنند.
حق حیوان، خطای انسان؛ درآمدی به فلسفۀ اخلاق
نوشتۀ تام ریگان
ترجمۀ بهنام خداپناه
@kargadanpub
کتاب «حق حیوان، خطای انسان» را هماکنون در اپلیکیشن طاقچه بخوانید.
اینکه حیوانات از حقوق اخلاقی برخوردارند یا نه چه تفاوتی ایجاد میکند؟ اگر حیوانات از حقوقی برخوردار نباشند، هیچ یک از شیوههای بهرهکشی انسانها از آنها اصولا خطا نیست. از سوی دیگر، اگر حیوانات از حقوقی برخوردار باشند، همۀ اَشکال بهرهکشی ما از آنها اصولا خطاست و بیدرنگ باید متوقف شود. برخورداری یا عدم برخورداری حیوانات از حقوق تا این اندازه برجسته و مبنایی است.
اگر زمانی که حیوانات برای خوراک پرورش داده میشوند، برای پوستشان به دام انداخته میشوند، یا به منزلۀ ابزار پژوهش استفاده میشوند، حقوقشان نقض میشود، پس وظیفۀ ما خواهد بود شیوۀ زندگی خود را، از خوراکی که میخوریم (یا نمیخوریم) تا لباسهایی که بر تن میکنیم (یا نمیکنیم)، تغییر دهیم. هیچ چیز بهتر از پرسش دربارۀ حقوق حیوانات توضیح نمیدهد که چگونه نظریههای اخلاق به زندگی روزانه ما سرریز میکنند.
حق حیوان، خطای انسان؛ درآمدی به فلسفۀ اخلاق
نوشتۀ تام ریگان
ترجمۀ بهنام خداپناه
@kargadanpub
ممنوعیت و لغو مجوز چاپ دو اثر؛ تجربۀ اخذ مجوز کتاب «آزادی حیوانات»
امروز خبر ممنوعیت و لغو مجوز انتشار دو کتاب پرفروش و معروف یووال نوح هراری، مورخ اسرائیلی، را دیدم: «انسان خردمند» و «انسان خداگونه». به یاد دارم چندسال قبل، وقتی درحال ترجمۀ کتاب «آزادی حیوانات» پیتر سینگر بودم، نخست با این نویسنده آشنا شدم. زیرا هراری بر ویراست سال 2015 کتاب آزادی حیوانات مقدمه ای چندصفحه ای نوشته بود که در ترجمۀ فارسی اثر نیز آنرا میتوانید مشاهده کنید. این نخستین باری بود که با نام این نویسنده آشنا شدم و مقدمۀ او بر کتاب آزادی حیوانات من را نسبت به او کنجکاوتر کرد. همان زمان اصل کتاب «هوموساپینس» یا همان «انسان خردمند» را یافتم و نگاهی گذرا به آن انداختم. کتاب جذابی به نظر میرسید. گفتم شاید بد نباشد کتابی که به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است ترجمه ای فارسی هم داشته باشد. اما همین نگاه گذرا به فهرست کتاب من را به این نتیجه رساند که احتمال اینکه کتاب بتواند از سد ممیزی ارشاد عبور کند نسبتن اندک است، خصوصن آنکه تجربۀ بسیار بدی هم بابت مجوز کتاب «آزادی حیوانات» از ارشاد داشتم که مختصرن به آن هم اشاره میکنم. برای همین فکر ترجمۀ آنرا از سرم بیرون کردم. تا اینکه مدتی بعد دیدم که کتاب به فارسی ترجمه شده و خوشبختانه از سد ارشاد هم عبور کرده است. خیلی خوشحال شدم. فهمیدم که ممیزِ اثر در ارشاد، همچون اکثر آثار دیگر، خوشبختانه سر از محتوای کتاب در نیاورده و این کتاب شناخته شده توانسته بود به فارسی ترجمه شده و به یکی از کتابهای پرفروش هم تبدیل شود. همین پرفروشی کتاب و جلب توجه آن خصوصن در نمایشگاه کتاب امسال احتمالن یکی از دلایل اصلی برای لغو و ممنوعیت مجوز آن بوده است. به هر حال آنچه مهم بود که انجام شود انجام شد؛ یعنی ترجمه و چاپ کتاب. و قطعن همین ممنوعیت اقبال به سمت این کتاب را بیش از پیش میکند. باید به مترجمان اثر تبریک گفت!
اما مختصری هم دربارۀ ماجرای مجوز گرفتنِ کتاب «آزادی حیوانات». بعد از یکسال و اندی زمان برای ترجمه و مقدمه نویسی بر این کتاب، کتاب برای مجوز به ارشاد رفت. احتمال این را که کتاب با مشکل جدی مواجه شود خیلی کم میدانستم تا اینکه بعد از گذشت یکماه از تحویل کتاب به ارشاد، ناشر با من تماس گرفت که کتاب مشمول حذفیات بسیاری شده است. وقتی حذفیات و دلایلِ ممیز را دیدم مثل چوب خشکم زده بود که چطور میشود کسی تا این اندازه از روی نادانی و بدون وجدانی اخلاقی دربارۀ اثری که یک مترجم بیش از یکسال از عمرش را صرف ترجمۀ آن کرده است حکم صادر کند، آنهم احکامی کاملن غلط. تقریبن چیزی درحدود شصت تا هفت صفحۀ کتاب به حکم ممیز باید حذف میشد و بخشهایی هم بودند که باید مطابق میل ارزیاب اصلاح میشدند. به عنوان مثال، هرجا واژۀ «خوک» آمده بود، ارزیاب حکم داده بود که آن بخش باید از کتاب حذف میشد، بعلاوۀ تصاویری از این حیوان. دلیل آن؟ بررِس «گمان» کرده بود، بله گمان، که کتاب دربارۀ پرورش خوک است. درحالیکه، سینگر برای توصیف شرایط رقت بار و غیراخلاقیِ حاکم بر دامداری صنعتی، شرایط پرورش و تولید خوکها را توصیف و محکوم کرده بود. تعمدن از واژۀ گمان استفاده میکنم به این دلیل که تجربۀ من نشان داده است که این افراد کتابها را نمیخوانند. تنها به صورت اتفاقی به برخی از بخشهای کتاب نگاهی می اندازند، بدون آنکه دقیقن بدانند موضوع اصلی کتاب اصلن چیست. (این هم میتواند خوب و هم بد باشد. خوب به این خاطر که هرچه ارزیابان کمتر از محتوای کتابها سر در بیاورند احتمال اینکه کتابهای بیشتری از سد ارشاد عبور کنند بیشتر است. میتواند بد باشد به این دلیل که همین سر درنیاوردن و نفهمیدن اثری میتواند آنها را دچار سوءبرداشت در فهم محتوای اثر کرده و اثری را که چندان حساسیت برانگیز نیست، حساسیت برانگیز تعبیر کنند، مثل همین کتاب آزادی حیوانات.) و احتمالن برخی واژگان ممنوعه هم در لیستِ خط قرمزهایشان هست که آنرا در متن کتاب با نرم افزار جستجو میکنند و حکم به حذف یا تغییر آن واژه، پاراگرافی که آن واژه در آن هست، آن صفحه یا چه بسا حکم به حذف آن فصل میدهند.
خوشبختانه، آن زمان با کمک برخی از دوستان توانستم به حکم صادره درخصوص نظر ارزیاب اعتراض کرده و پس از طی مراحلی، آنهم با تحمل استرس و فشارهای بسیاری، مجوز چاپ کتاب را بدون هیچگونه حذفیاتی دریافت کنم. خلاصه اینکه، اخذ مجوز کتاب از ارشاد، همچون بسیاری از موارد دیگر در کشورمان، فرایندی است به شدت تابع بخت و اقبال. اینکه در چه شرایطی کتاب به ارشاد برود، کتاب برای بررسی زیر دست چه کسی بیافتد، مزاج فرد بررِس در آن روزها چطور باشد، غیره و غیره. و بیچاره نویسند و مترجمی که باید خود را به این شرایط بسپارد!
@BeKhodnotes
امروز خبر ممنوعیت و لغو مجوز انتشار دو کتاب پرفروش و معروف یووال نوح هراری، مورخ اسرائیلی، را دیدم: «انسان خردمند» و «انسان خداگونه». به یاد دارم چندسال قبل، وقتی درحال ترجمۀ کتاب «آزادی حیوانات» پیتر سینگر بودم، نخست با این نویسنده آشنا شدم. زیرا هراری بر ویراست سال 2015 کتاب آزادی حیوانات مقدمه ای چندصفحه ای نوشته بود که در ترجمۀ فارسی اثر نیز آنرا میتوانید مشاهده کنید. این نخستین باری بود که با نام این نویسنده آشنا شدم و مقدمۀ او بر کتاب آزادی حیوانات من را نسبت به او کنجکاوتر کرد. همان زمان اصل کتاب «هوموساپینس» یا همان «انسان خردمند» را یافتم و نگاهی گذرا به آن انداختم. کتاب جذابی به نظر میرسید. گفتم شاید بد نباشد کتابی که به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است ترجمه ای فارسی هم داشته باشد. اما همین نگاه گذرا به فهرست کتاب من را به این نتیجه رساند که احتمال اینکه کتاب بتواند از سد ممیزی ارشاد عبور کند نسبتن اندک است، خصوصن آنکه تجربۀ بسیار بدی هم بابت مجوز کتاب «آزادی حیوانات» از ارشاد داشتم که مختصرن به آن هم اشاره میکنم. برای همین فکر ترجمۀ آنرا از سرم بیرون کردم. تا اینکه مدتی بعد دیدم که کتاب به فارسی ترجمه شده و خوشبختانه از سد ارشاد هم عبور کرده است. خیلی خوشحال شدم. فهمیدم که ممیزِ اثر در ارشاد، همچون اکثر آثار دیگر، خوشبختانه سر از محتوای کتاب در نیاورده و این کتاب شناخته شده توانسته بود به فارسی ترجمه شده و به یکی از کتابهای پرفروش هم تبدیل شود. همین پرفروشی کتاب و جلب توجه آن خصوصن در نمایشگاه کتاب امسال احتمالن یکی از دلایل اصلی برای لغو و ممنوعیت مجوز آن بوده است. به هر حال آنچه مهم بود که انجام شود انجام شد؛ یعنی ترجمه و چاپ کتاب. و قطعن همین ممنوعیت اقبال به سمت این کتاب را بیش از پیش میکند. باید به مترجمان اثر تبریک گفت!
اما مختصری هم دربارۀ ماجرای مجوز گرفتنِ کتاب «آزادی حیوانات». بعد از یکسال و اندی زمان برای ترجمه و مقدمه نویسی بر این کتاب، کتاب برای مجوز به ارشاد رفت. احتمال این را که کتاب با مشکل جدی مواجه شود خیلی کم میدانستم تا اینکه بعد از گذشت یکماه از تحویل کتاب به ارشاد، ناشر با من تماس گرفت که کتاب مشمول حذفیات بسیاری شده است. وقتی حذفیات و دلایلِ ممیز را دیدم مثل چوب خشکم زده بود که چطور میشود کسی تا این اندازه از روی نادانی و بدون وجدانی اخلاقی دربارۀ اثری که یک مترجم بیش از یکسال از عمرش را صرف ترجمۀ آن کرده است حکم صادر کند، آنهم احکامی کاملن غلط. تقریبن چیزی درحدود شصت تا هفت صفحۀ کتاب به حکم ممیز باید حذف میشد و بخشهایی هم بودند که باید مطابق میل ارزیاب اصلاح میشدند. به عنوان مثال، هرجا واژۀ «خوک» آمده بود، ارزیاب حکم داده بود که آن بخش باید از کتاب حذف میشد، بعلاوۀ تصاویری از این حیوان. دلیل آن؟ بررِس «گمان» کرده بود، بله گمان، که کتاب دربارۀ پرورش خوک است. درحالیکه، سینگر برای توصیف شرایط رقت بار و غیراخلاقیِ حاکم بر دامداری صنعتی، شرایط پرورش و تولید خوکها را توصیف و محکوم کرده بود. تعمدن از واژۀ گمان استفاده میکنم به این دلیل که تجربۀ من نشان داده است که این افراد کتابها را نمیخوانند. تنها به صورت اتفاقی به برخی از بخشهای کتاب نگاهی می اندازند، بدون آنکه دقیقن بدانند موضوع اصلی کتاب اصلن چیست. (این هم میتواند خوب و هم بد باشد. خوب به این خاطر که هرچه ارزیابان کمتر از محتوای کتابها سر در بیاورند احتمال اینکه کتابهای بیشتری از سد ارشاد عبور کنند بیشتر است. میتواند بد باشد به این دلیل که همین سر درنیاوردن و نفهمیدن اثری میتواند آنها را دچار سوءبرداشت در فهم محتوای اثر کرده و اثری را که چندان حساسیت برانگیز نیست، حساسیت برانگیز تعبیر کنند، مثل همین کتاب آزادی حیوانات.) و احتمالن برخی واژگان ممنوعه هم در لیستِ خط قرمزهایشان هست که آنرا در متن کتاب با نرم افزار جستجو میکنند و حکم به حذف یا تغییر آن واژه، پاراگرافی که آن واژه در آن هست، آن صفحه یا چه بسا حکم به حذف آن فصل میدهند.
خوشبختانه، آن زمان با کمک برخی از دوستان توانستم به حکم صادره درخصوص نظر ارزیاب اعتراض کرده و پس از طی مراحلی، آنهم با تحمل استرس و فشارهای بسیاری، مجوز چاپ کتاب را بدون هیچگونه حذفیاتی دریافت کنم. خلاصه اینکه، اخذ مجوز کتاب از ارشاد، همچون بسیاری از موارد دیگر در کشورمان، فرایندی است به شدت تابع بخت و اقبال. اینکه در چه شرایطی کتاب به ارشاد برود، کتاب برای بررسی زیر دست چه کسی بیافتد، مزاج فرد بررِس در آن روزها چطور باشد، غیره و غیره. و بیچاره نویسند و مترجمی که باید خود را به این شرایط بسپارد!
@BeKhodnotes