دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
Forwarded from نشر کرگدن
نشر کرگدن به‌تدریج نسخه الکترونیکی کتاب‌های خود را بر روی سایت طاقچه قرار خواهد داد.

لینک کتاب حق حیوان، خطای انسان بر روی سایت طاقچه

https://bit.ly/2Z4vLfc

@kargadanpub
خوشحالم از اینکه کتاب «#آزادی_حیوانات» #پیترسینگر به چاپ دوم رسیده است! سال گذشته دوستان بسیاری لطف کردند و خطاهای موجود در کتاب را، چه خطاهای نگارشی و چه خطاهای محتوایی، به من نشان دادند. آنها را برای ناشر ارسال کردم، اما نمیدانم که آیا در چاپ دوم خطاها مورد اصلاح قرار گرفته اند یا نه! امیدوارم این کتاب بیشتر و بیشتر از اینها دیده شود، چه دیده شدن هرچه بیشتر آن تلاش برای بهتر شدن و مهربانی است.

http://bit.do/eNRvf

@BeKhodnotes
Forwarded from نشر کرگدن
صفحه اندیشه 15 اعتماد 26 فروردین 98.pdf
1.7 MB
صفحه اندیشه 15 اعتماد 26 فروردین 98.pdf

گفت‌وگوی روزنامه اعتماد با جناب اردشیر منصوری درباره کتاب حق حیوان، خطای انسان

@kargadanpub
📚 در نمایشگاه کتاب امسال، من نیز با پنج اثر زیر که همه ترجمه هستند همراهتان خواهم بود:

📖 هایدگر واپسین؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت

📖 درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛ لارنس اشمیت، انتشارات ققنوس

📖 آزادی حیوانات؛ پیترسینگر، انتشارات ققنوس (چاپ دوم)

📖 فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛ جولیان یانگ، انتشارات حکمت (چاپ دوم)

📖 حق حیوان، خطای انسان؛ تام ریگان، نشر کرگدن

@BeKhodnotes
دوست عزیز، آقای فرید ذاکری اخیرن کانالی را راه اندازی کرده اند که در آن اقدام به ترجمه و اشتراک گذاری یکی از جدیدترین کتابهای گری فرانسیون، از متفکران رادیکال دیدگاه حقوق حیوانات، با عنوان Advocate for Animals یا "حامی حیوانات باش" میکنند. با تشکر از زحمات ایشان، میتوانید در کانال ایشان عضو شوید و هر شب ترجمه بخشی از این کتاب را مطالعه کنید:

@Advocate4AnimalsFa
Forwarded from نشر کرگدن

کتاب «حق حیوان، خطای انسان» را هم‌اکنون در اپلیکیشن طاقچه بخوانید.

اینکه حیوانات از حقوق اخلاقی برخوردارند یا نه چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ اگر حیوانات از حقوقی برخوردار نباشند، هیچ یک از شیوه‌های بهره‌کشی انسان‌ها از آن‌ها اصولا خطا نیست. از سوی دیگر، اگر حیوانات از حقوقی برخوردار باشند، همۀ اَشکال بهره‌کشی ما از آن‌ها اصولا خطاست و بی‌درنگ باید متوقف شود. برخورداری یا عدم برخورداری حیوانات از حقوق تا این اندازه برجسته و مبنایی است.

اگر زمانی که حیوانات برای خوراک پرورش داده می‌شوند، برای پوست‌شان به دام انداخته می‌شوند، یا به منزلۀ ابزار پژوهش استفاده می‌شوند، حقوق‌شان نقض می‌شود، پس وظیفۀ ما خواهد بود شیوۀ زندگی خود را، از خوراکی که می‌خوریم (یا نمی‌خوریم) تا لباس‌هایی که بر تن می‌کنیم (یا نمی‌کنیم)، تغییر دهیم. هیچ چیز بهتر از پرسش دربارۀ حقوق حیوانات توضیح نمی‌دهد که چگونه نظریه‌های اخلاق به زندگی روزانه ما سرریز می‌کنند.

حق حیوان، خطای انسان؛ درآمدی به فلسفۀ اخلاق
نوشتۀ تام ریگان
ترجمۀ بهنام خداپناه
@kargadanpub
ممنوعیت و لغو مجوز چاپ دو اثر؛ تجربۀ اخذ مجوز کتاب «آزادی حیوانات»

امروز خبر ممنوعیت و لغو مجوز انتشار دو کتاب پرفروش و معروف یووال نوح هراری، مورخ اسرائیلی، را دیدم: «انسان خردمند» و «انسان خداگونه». به یاد دارم چندسال قبل، وقتی درحال ترجمۀ کتاب «آزادی حیوانات» پیتر سینگر بودم، نخست با این نویسنده آشنا شدم. زیرا هراری بر ویراست سال 2015 کتاب آزادی حیوانات مقدمه ای چندصفحه ای نوشته بود که در ترجمۀ فارسی اثر نیز آنرا میتوانید مشاهده کنید. این نخستین باری بود که با نام این نویسنده آشنا شدم و مقدمۀ او بر کتاب آزادی حیوانات من را نسبت به او کنجکاوتر کرد. همان زمان اصل کتاب «هوموساپینس» یا همان «انسان خردمند» را یافتم و نگاهی گذرا به آن انداختم. کتاب جذابی به نظر میرسید. گفتم شاید بد نباشد کتابی که به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است ترجمه ای فارسی هم داشته باشد. اما همین نگاه گذرا به فهرست کتاب من را به این نتیجه رساند که احتمال اینکه کتاب بتواند از سد ممیزی ارشاد عبور کند نسبتن اندک است، خصوصن آنکه تجربۀ بسیار بدی هم بابت مجوز کتاب «آزادی حیوانات» از ارشاد داشتم که مختصرن به آن هم اشاره میکنم. برای همین فکر ترجمۀ آنرا از سرم بیرون کردم. تا اینکه مدتی بعد دیدم که کتاب به فارسی ترجمه شده و خوشبختانه از سد ارشاد هم عبور کرده است. خیلی خوشحال شدم. فهمیدم که ممیزِ اثر در ارشاد، همچون اکثر آثار دیگر، خوشبختانه سر از محتوای کتاب در نیاورده و این کتاب شناخته شده توانسته بود به فارسی ترجمه شده و به یکی از کتابهای پرفروش هم تبدیل شود. همین پرفروشی کتاب و جلب توجه آن خصوصن در نمایشگاه کتاب امسال احتمالن یکی از دلایل اصلی برای لغو و ممنوعیت مجوز آن بوده است. به هر حال آنچه مهم بود که انجام شود انجام شد؛ یعنی ترجمه و چاپ کتاب. و قطعن همین ممنوعیت اقبال به سمت این کتاب را بیش از پیش میکند. باید به مترجمان اثر تبریک گفت!

اما مختصری هم دربارۀ ماجرای مجوز گرفتنِ کتاب «آزادی حیوانات». بعد از یکسال و اندی زمان برای ترجمه و مقدمه نویسی بر این کتاب، کتاب برای مجوز به ارشاد رفت. احتمال این را که کتاب با مشکل جدی مواجه شود خیلی کم میدانستم تا اینکه بعد از گذشت یکماه از تحویل کتاب به ارشاد، ناشر با من تماس گرفت که کتاب مشمول حذفیات بسیاری شده است. وقتی حذفیات و دلایلِ ممیز را دیدم مثل چوب خشکم زده بود که چطور میشود کسی تا این اندازه از روی نادانی و بدون وجدانی اخلاقی دربارۀ اثری که یک مترجم بیش از یکسال از عمرش را صرف ترجمۀ آن کرده است حکم صادر کند، آنهم احکامی کاملن غلط. تقریبن چیزی درحدود شصت تا هفت صفحۀ کتاب به حکم ممیز باید حذف میشد و بخشهایی هم بودند که باید مطابق میل ارزیاب اصلاح میشدند. به عنوان مثال، هرجا واژۀ «خوک» آمده بود، ارزیاب حکم داده بود که آن بخش باید از کتاب حذف میشد، بعلاوۀ تصاویری از این حیوان. دلیل آن؟ بررِس «گمان» کرده بود، بله گمان، که کتاب دربارۀ پرورش خوک است. درحالیکه، سینگر برای توصیف شرایط رقت بار و غیراخلاقیِ حاکم بر دامداری صنعتی، شرایط پرورش و تولید خوکها را توصیف و محکوم کرده بود. تعمدن از واژۀ گمان استفاده میکنم به این دلیل که تجربۀ من نشان داده است که این افراد کتابها را نمیخوانند. تنها به صورت اتفاقی به برخی از بخشهای کتاب نگاهی می اندازند، بدون آنکه دقیقن بدانند موضوع اصلی کتاب اصلن چیست. (این هم میتواند خوب و هم بد باشد. خوب به این خاطر که هرچه ارزیابان کمتر از محتوای کتابها سر در بیاورند احتمال اینکه کتابهای بیشتری از سد ارشاد عبور کنند بیشتر است. میتواند بد باشد به این دلیل که همین سر درنیاوردن و نفهمیدن اثری میتواند آنها را دچار سوءبرداشت در فهم محتوای اثر کرده و اثری را که چندان حساسیت برانگیز نیست، حساسیت برانگیز تعبیر کنند، مثل همین کتاب آزادی حیوانات.) و احتمالن برخی واژگان ممنوعه هم در لیستِ خط قرمزهایشان هست که آنرا در متن کتاب با نرم افزار جستجو میکنند و حکم به حذف یا تغییر آن واژه، پاراگرافی که آن واژه در آن هست، آن صفحه یا چه بسا حکم به حذف آن فصل میدهند.
خوشبختانه، آن زمان با کمک برخی از دوستان توانستم به حکم صادره درخصوص نظر ارزیاب اعتراض کرده و پس از طی مراحلی، آنهم با تحمل استرس و فشارهای بسیاری، مجوز چاپ کتاب را بدون هیچگونه حذفیاتی دریافت کنم. خلاصه اینکه، اخذ مجوز کتاب از ارشاد، همچون بسیاری از موارد دیگر در کشورمان، فرایندی است به شدت تابع بخت و اقبال. اینکه در چه شرایطی کتاب به ارشاد برود، کتاب برای بررسی زیر دست چه کسی بیافتد، مزاج فرد بررِس در آن روزها چطور باشد، غیره و غیره. و بیچاره نویسند و مترجمی که باید خود را به این شرایط بسپارد!
@BeKhodnotes
Forwarded from ندانوشت (Ned Ka)
📚حق حیوان، خطای انسان. تام ریگان، انتشارات کرگدن.

گاه عنوان یک کتاب، حق مطلب را در مورد محتوای آن ادا نمی کند. کتاب حق حیوان، خطای انسان از این دسته کتاب ها است. این کتاب را تنها نمی توان در زمره ی آثار مرتبط با حقوق حیوانات طبقه بندی کرد و یا آن را تنها متعلق به مجموعه ی فلسفه ی اخلاق دانست. محتوای کتاب گویی نوشته شده است تا به اصلی ترین پرسش ها در خصوص حقوق، اعم از حقوق انسان و حیوان پاسخ دهد، آن هم نه پرسش های انتزاعی، بلکه پرسش هایی که ممکن است ما به صورت روزمره با آن روبرو شویم.

به دلیل همین ویژگی و البته ساده و روان بودن کتاب است که احتمالا می تواند خوانندگان غیرحرفه ای را هم تا حدودی با خود همراه سازد و به پرسش های آن ها پاسخ دهد. در مقام مقایسه با آثار مطرح دیگر در حوزه ی حقوق حیوانات،  نویسنده با فهم دقیق چالش های فرارروی حقوق حیوانات، به بیان نظرات خود پرداخته است و به همین دلیل ابتدا خود را ملزم دانسته که از حقوق انسان و چرایی انتخاب یک نظریه ی اخلاقی حق بنیاد در این خصوص دفاع کند. گویی تام ریگان، استاد بازنشسته ی دانشگاه کارولینای شمالی، نه از ابتدا، بلکه از انتها شروع به نوشتن کرده است.

فصل هایی از کتاب که به حقوقِ انسان پرداخته شده به خوبی می تواند منبعی آموزشی برای درس حقوق بشر و یا فلسفه ی حق باشد. حق حیوان، خطای انسان، هرچند مانند آثار مشابه خود در خصوص حقوق حیوانات، صفحات زیادی را به اشکال متفاوت ظلم و ستم به حیوانات از سوی انسان ها اختصاص داده است، اما از انسان ها به این دلیل که گوشت خوارند و یا خز استفاده می کنند، هیولا نساخته است.

ترجمه ی کتاب روان، دقیق و به ویژه در فصول حقوقی، با واژگان معادل مناسب همراه است، هرچند مانند دیگر آثار فلسفی ترجمه شده، گاه طولانی بودن احتمالی جملات در متن اصلی، گریبان ترجمه ی فارسی را هم گرفته و فهم خوب مطلب را دچار مشکل کرده است.

باید از مترجم کتاب تشکر کرد که بعد از کتاب آزادی حیوانات پیتر سینگر، به ترجمه ی اثری روی آورده که به خوبی، نظریات فایده باورانه ی سینگر را به چالش کشیده است. خواندن دو اثر با یکدیگر می تواند چشم انداز نسبتا مناسبی از مبانی و چالش های فلسفی و اخلاقی حقوق حیوانات در اختیار خواننده بگذارد و البته شیوه ی علمی و اخلاقی یک نقد علمی را هم به ما یادآور شود.

📚ما هرگز نمی توانیم تعارض های وجدان را با تمارض به اینکه وجود ندارند حل کنیم.

📚احترام به حقوق افراد، مهم ترین ملاحظه در بازی اخلاق است.

📚زمانی که ما حقوق خود را طلب می کنیم، در حال درخواست سخاوت از ناحیه ی دیگری نیستیم.

📚ژرفای شرارتی که ما انسان ها می توانیم در آن غوطه ور شویم همیشه تکانمان می دهد.

📚فضیلت مهربانی یک چیز است، درستی اخلاقی افعال ما چیز دیگر.

📚ارزیابی اخلاقی افراد متمایز است از ارزیابی های اخلاقی آنچه انجام می دهند.

📚انسجام قطعا فضیلت است اما انسجام ضامن حقیقت نیست.

📚به میزانی که برای چیزی نامی وجود نداشته باشد، آن چیز برای توجه جدی ما ارزش چندانی ندارد.

📚باورها تا جایی محافظه کارانه هستند که در معرض تغییر نباشند.

📚این گونه نیست که همه ی کسانی که دارای منش معیوب اخلاقی هستند، از روی عادت از نقض حقوق دیگران لذت ببرند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگر هنوز هم فکر میکنید که چرا این وگنهای احمق افراطی (عنوانی که مخالفان وگنیسم به طرفداران این مشی میدهند) مصرف فرآورده های لبنی را، در بین دیگر فرآورده های حیوانی، منع کرده اند، این جرات را به خود بدهید که این ویدئو را که از یکی از بزرگترین شرکتهای تولید لبنیات در آمریکا، فِیر اوک فارمز، همین اخیرن تهیه شده است ببنید تا دلیل آن را متوجه شوید. این شرکت بارها توسط بازرسان مختلف به عنوان یکی از عادلانه ترین شرکتها برحسب قوانین مربوط به رفاه حیوانات تایید شده است.
ویدئو از صفحۀ توئیتر پیتر سینگر

@BeKhodnotes
نه هر سکوتی از رضاء است!

چند روز پیش دوستی مطلبی را که نوشتۀ خودش هم بود برایم فرستاد نقل به این مضمون که چرا مدعیان فرهنگ، و خصوصن کسانیکه در زمان انتخابات به نفع رئیس جمهور فعلی طومار امضاء میکردند و دیگران را تشویق به رای دادن به ایشان میکردند اکنون، به تعبیر من، خفه خون گرفته اند؟ من دربارۀ دیگران و اینکه چرا بقیه سکوت کرده اند خیلی نمیتوانم اظهار نظری کنم چون نیتِ افراد برای تشویق دیگران به رای دادن به حسن روحانی و مبنای قضاوتشان برای انتخاب ایشان میتواند متفاوت بوده باشد. اما در اینجا قصد دارم کمی دربارۀ سکوتِ خود در اینباره چیزی بگویم.

من خود از کسانی بودم که به نفع حسن روحانی طومار امضاء کردم و حتی دیگران را نیز تشویق به رای دادن به ایشان کردم، چه در کانالهای تلگرامی، چه در فیسبوک و چه در دنیای واقعی. اما ملاک من برای حمایت از روحانی نه وعده های انتخاباتیِ او بلکه کارنامۀ چهارسال اول و همچنین صلاحیتِ او در نسبت با دیگر کاندیداها بود. من هیچگاه به شعارهای انتخاباتی خوشبین نبوده و نیستم و آنها را جز در حد شعار برای رای جمع کردن نمیبینم، از همین رو تصمیم خود برای رای دادن به روحانی را هم مبتنی بر شعارهای او نکرده بودم، بلکه بیشتر کارنامۀ کاری چهارسال اول ریاست جمهوریِ او و سهل گیری های سیاسی اش من را به این سمت سوق داده بود که در میان کاندیداهای دور دوم بهترین گزینه (یا به تعبیری گزینۀ بد در مقابل گزینه های بدتر) است. اما برگ طور دیگری رقم خورد و اکنون میدانیم که این روحانی با روحانیِ چهار سال اول زمین تا آسمان فرق دارد. شاید یکی از دلایلِ این تفاوتِ مواضع، شکست برجامی باشد که برگ برنده و دستاورد دولت او محسوب میشد، و یا شاید هم دلایلِ دیگری . . .! اما یک چیز را اکنون خیلی خوب میدانیم و آن اینکه با توجه به مواضع روحانیِ دوم، سیاستهای داخلی اش و حتی خارجی اش و . . . عملن تفاوتی نمیکرد که او رئیس جمهور بشود یا دیگر کاندیداها. از نظر من کاری که روحانی کرد از بین بردن همین تمایز میان انتخاب بین بد و بدتر بود؛ او خود تبدیل به یکی از همان گزینه های بدتر شد! رئیس جمهوری که تنها کاری که از عهده اش بر می آید انتقاد کردن از شرایط و محدودیتهای قدرتش است انگار نه انگار که او انتخاب شده است که همین محدودیتها را پشت سر بگذارد، چون اگر به انتقاد بود هریک از ما اکنون به بزرگترین ناقدان تبدیل شده ایم. رئیس جمهوری که حتی در حوزه هایی که مستقیمن مربوط به حیطۀ قدرتیِ اوست بدترین انتخابها را کرده و کمترین اعتناها را متوجه منتقدانش کرده است؛ یک نمونۀ کوچک رئیس سازمان محیط زیست است که به رغم انتقادات بسیاری از سوی فعالین محیط زیست به خاطر انتخاب شدنش، هیچ تغییری در تغییر او صورت نگرفت و وضعیت محیط زیستی کشور هم که خود گویای ماجراست؛ یا پیگیری سیاستهای وحشتناکِ کنونی در حوزۀ خودرو، ارز، مسکن و . . . ..

من نه خود را یک فعال سیاسی میدانم و نه اینکه در این زمینه سررشته ای دارم، تنها به عنوان فردی با دغدغه های فلسفی-اخلاقی تلاش داشتم در آن زمان بهترین گزینه (یا گزینۀ بد در مقابل گزینه های بدتر) را انتخاب کنم و نظرم را هم با دیگران در این زمینه به اشتراک بگذارم که متاسفانه باید اعتراف کنم انتخابم انتخاب خطایی بوده است. البته این خطا هم چیزی نیست که بتوان جلوی آنرا گرفت، وقتی پی بردن به نیت انسانها چندان آسان نیست و ما مجبوریم انتخابمان را از افراد بر اساس سوابقشان، دیدگاههایشان و مشی فکریشان صورت دهیم. وقتی فردی به یکباره از مواضع سابق خودش عدول میکند و به نوعی به اعتماد همۀ افرادی دهن کجی میکند که او را انتخاب کرده اند، به نظر میرسد تقصیر اصلی بر گردن اعتمادکنندگان نیست، همچون مسافرانی که از روی اعتماد به راننده اتوبوس و شرکت مسافربری به خاطر سابقۀ خوبش، سوار بر اتوبوس میشوند اما فارغ از اینکه راننده شب قبلش به درستی نخوابیده و شرکت هم این مطلب را به درستی بررسی نکرده که همین امر باعث تصادف سهمگینی میشود. دستکم اینجا تقصیر بر گردن هرکه باشد برگردن مسافران نیست چون در زندگیِ واقعی راهِ دیگری برای اعتماد به دیگران وجود ندارد مگر با مراجعه به کارنامه یا سوابق افراد یا شرکتها؛ در غیر اینصورت باید مشی بی عملی در پیش گرفت و به هیچکس اعتماد نکرد!

آری، این سکوت نه از رضاء، بلکه به خاطر این حس بود که انگار به منِ اعتمادکننده خیانت شده بود. انگار همۀ چهار سال اول قدرت برنامه ای بود برای چهارسال دوم قدرتگیری برای مقاصدی غیر از آنچه در دورۀ اول انجام شده بود. این سکوت از روی شرمساری از چنین انتخابی بود نه از سر رضاء . . .

@BeKhodnotes
Forwarded from خانه کتاب
معرفی و بررسی کتاب «حق حیوان، خطای انسانی؛ درآمدی به فلسفه اخلاق»
📆 یک شنبه (۹ تیرماه)
🕧ساعت ۱۶
با حضور
👤 دکتر امیر حسین خدا پرست و
👤دکتر اردشیر منصوری
🏡در سرای اهل قلم
@khaneyeketab
با تشکر از خانم رامک روشنایی عزیز به خاطر تلاشهای شبانه روزی شان برای تصویب بخشنامه منع تشریح و آزمایش روی حیوانات در مدارس کشور👇👇
Forwarded from اتچ بات
🌱 «به نام ایزد منان»🌱

🕊 به استحضار هم میهنان عزیز می‌رساند،

  ✔️ سرانجام ممنوعیت آزمایش، زنده شکافی، تشریح و استفاده از جاندارن و حیوانات، در تمامی آزمایشگاه‌ها و کلاس‌های درسی و مسابقات آزمایشگاهی،‌ رسماً در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۰۵ ، به تمامی مدیران کل و معاونین آموزش متوسطه و ابتدایی، و همچنین تمامی واحد‌های آموزشی و مدارس‌ کل کشور ابلاغ گردید.

  ♦️ بدین وسیله نهایت قدردانی و سپاس را، خدمت جناب آقای دکتر ذوعلم، معاون وزیر و رئیس محترم سازمان پژوهش، برنامه‌ و آموزش، وزارت آموزش و پرورش کل کشور و زحل و همت بی‌دریغ جناب آقایان مهندس سلطانیان مدیر کل آموزش متوسطه، و دکتر علیرضا کمرئی، معاونت محترم آموزش متوسطه در ابلاغ بخشنامه مذکور و جناب آقای مهندس جعفری، و همچنین یاری بی‌مضایقه حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محمدیان معاون وزیر و رئیس محترم وقت آن سازمان و جناب آقایان دکتر عمادی و مهندس زرافشان، معاونین وقت آموزش متوسطه، و تمامی مسئولان، همکاران و دست اندرکاران، گرانقدر آن سازمان و وزارتخانه، داریم.

🌱  با امید به سرافرازی روز افزون کشور عزیزمان ایران،

        بخشنامه به پیوست تقدیم حضورتان می‌باشد.
تقویت تلقیِ زنانگی و اخته سازیِ مردانگی

پیش از آنکه غرب را از نزدیک زندگی کنم (که الان یک سال و نیمی میشود) تصاویر آرمانشهری بسیاری از آن در سرم بود که آبشخور اکثر آنها سینما، رسانه و حتی شاید برخی کتابها بود. یکی از این تصاویر آرمانشهری مربوط میشد به روابط زن و مرد. وقتی در ایران بودم تصورم از روابط زن و مرد در مغرب زمین این بود که آن نگاهِ جنسی که در کشور ما بر روابط دو جنس مخالف به نحو حداکثری غالب است و شکلِ روابط را در اساس به روابط جنسی تبدیل میکند در اینجا دستکم اثری حداکثری از آن وجود ندارد. گمانم این بود که تفکیک جنسیتی در جامعۀ ما، که از همان آغازِ دوران ابتدایی آغاز و حتی تا دانشگاه هم ادامه پیدا میکند، عامل اصلیِ دوریِ دو جنس مخالف از هم و غلبۀ حداکثریِ نگاهِ اروتیک بر روابط زن و مرد است. و همین را عاملی میدانستم برای تقویتِ دو مفهومِ مردانگی و زنانگی؛ مرد به مثابۀ سوژه وفاعل مقتدرِ جنسی و زن به مثابۀ ابژۀ ظریفِ جنسی که هنر اصلی اش عشوه و افاده گری، تن نمایی و غیره و غیره است. فرضم بر این بود که عامل اصلیِ تقویت این دو تلقی از زن و مرد همین تفکیک جنسیتی و دوریِ دو جنس از هم است. فکر میکردم چون این مانع در مغرب زمین نیست روابط دو جنس سالمتر، دوگانگیِ زنانه/مردانه کم رنگ تر و روابط بیش از آنکه مبتنی بر غرایزِ کور میان دو جنس باشد بیشتر مبتنی بر احترام و درک متقابل هر دو طرف صرفنظر از عامل جنسیت است. این تصویر یوتوپیایی چیزی بود که من از مغرب زمین داشتم و تردیدی ندارم که رسانه و سینما در شکل گیریِ آن نقشی اساسی داشته است!

اما اکنون که به تجربۀ یک و سال و نیمیِ خودم از زندگی در اینجا نگاهی میکنم بیشتر به عمق ناپختگیِ آن نگاه و تحلیلِ سابق پی میبرم. به نظر من، اینجا به رغم آنکه تفکیک جنسیتی تقریبن وجود ندارد، زنان همانقدر و چه بسا بیشتر زنانه هستند که زنان در ایران، و چه بسا زنانگیِ پررنگ و لعاب تری! زنانگی در همان معنای سنتی اش، اما با فرم و لعابِ مدرن/پست مدرنش! همان زنِ عشوه گرِ و افاده ایِ تن نمایی که هنر اصلی اش را در هرچه به بازی گرفتنِ بیشتر امیال مردانه میداند. اما شاید تفاوت اصلی در نوعِ مردانگیِ این دو نوع جوامع باشد؛ مردانگی اما اینجا دیگر به نظر نمیرسد که دارای آن معنای سوژه گریِ مقتدرانۀ جنسی اش باشد. چیزی که البته در جامعۀ ما هم خیلی وقت است که رنگ باخته است اما هنوز فاصلۀ بسیاری دارد تا مثل اینجا آخرین تیرها به پیکرۀ بیجانش اصابت کند. (فاعلیتی که به بهترین شکل در مفهوم «غیرتِ» مردانه خود را نشان میدهد) مردانگی در عوض تبدیل به ابژۀ منفعل (اختۀ) جنسی شده است. ابژه ای که اثری از «غیرتِ» مردانه در معنای سنتی اش در آن دیده نمیشود. درواقع، به نظر تنها جای دو طرف رابطه عوض شده باشد: زنانگیِ عشوه گرِ فعال که هرچه میخواهد میکند و مردانگی منفعلی که تنها باید ناظر بیطرفِ این عشوه و افاده گریِ تن-نمایانۀ زنانه باشد، تا با آن انفعال و به بازی گرفته شدنی که از خود نشان میدهد شعلۀ آتشِ غرایزِ «دیده شدنِ» زنانگی را شعله ورتر کرده و تنور آنرا داغ نگه دارد، ضمن اینکه به شدت مراقب باشد دست از پا خطا نکند تا مبادا شعلۀ این آتش دامنگیرش شود و انگ تجاوز جنسی بر او زده شود؛ انگی خانمان سوز! در این مردانگی هرچه باشد دیگر اثری از سوژه گری و فاعلیتی به چشم نمیخورد. روحِ حاکم بر روابط زن و مرد در اینجا به خاطر صنعتِ مُد، سینما و مدیایی که به شدت پرنوگرافیک شده به مراتب بیمارگونه تر و چه بسا جنسی تر از جامعۀ ما باشد!

@BeKhodnotes
این روزها که در همه جا سخن از دختر آبی و تبعیض علیه زنان است، بد هم نیست یادی کنیم از پسران و مردان رنگارنگی که در پادگانها و سربازخانه ها بیشترین ظلم و ستمها برایشان میرود، خیلی از آنها خودکشی میکنند، اما هیچ جا هیچ خبری از آنها پخش و رسانه ای نمیشود و هیچ نهاد بین المللی هم خواهان منع خدمت سربازی نمیگردد! ضمن اینکه سوای از خدمت سربازی، در همین چندسال اخیر مردان بسیاری هم به خاطر مشکلات معیشتی و ... دست به خودسوزی زدند اما باز هم خبر خودسوزیشان تنها در حد یک خبر معمولی و پیش پا افتاده رسانه ای نشد و هیچ جریان رسانه ای هم برایشان راه نیافتاد!
این مطلب را چند سال قبل درباره تبعیض سیستماتیک علیه مردان نوشتم که به نظرم با حال و هوای این روزها خیلی میخواند.👇👇
مردان و تبعیض جنسیتی علیه خودشان


«امّا همواره باید نسبت به سخن گفتن از «آخرین شکلِ باقیمانده تبعیض» محتاط باشیم. اگر ما از جنبشهای آزادیخواه چیزی فرا گرفته باشیم، باید آموخته باشیم که آگاه بودن از پیشداوریهای نهفته در نگرشهایمان نسبت به گروههای خاصّ تا زمانیکه این پیشداوریها به نحو نیرومندی به ما گوشزد نشوند تا چه اندازه کار دشواری است.» (پیتر سینگر، «آزادی حیوانات»)

1. یکی از مغفولترین تبعیضهایی که به شکلی سیستماتیک در برخی از جوامع، من جمله جامعه ما، وجود دارد «خدمت سربازی» است. تبعیضی که متاسفانه به هیچ وجه بدان پرداخته نمیشود. تبعیضی که بیشترین قربانی را به خود میگیرد اما آه از نهاد هیچکس بلند نمیشود. جای تاسف آنجاست که خودِ کسانیکه این تبعیض علیه شان صورت می گیرد، علیه خود و جنسِ خود گرایشات تبعیض آمیز دارند: یعنی مردان. به چه صورت؟ به این شکل که کمترین اعتراضها در این خصوص از ناحیه همین مردان صورت میگیرد. منظورم مردانی است که علیه به اصطلاح تبعیض جنسیتی به مخالفت می پردازند. اینان علیه برخی تبعیضها علیه جنس مخالف خود (یعنی زنان)، به اَشکال مختلف، دست به اعتراضهای پیاپی می زنند (مثلن عدم حضور زنان در ورزشگاهها) اما برای یکبار هم که شده سخنی از تبعیضی به این بزرگی و با بالاترین میزان آسیبها و مضرات برای جنسِ خودشان به میان نمی آورند. آیا در خصوص موجودی که زن نامیده میشود، دارای خودآگاهی است، قدرت استدلال و دفاع از خود را دارد، نباید مبارزه جهت تبعیض علیه جنس خودش را در درجه اول به خود او محول کرد؟ آیا این مردانِ مخالف تبعیضی که به انحاء مختلف علیه تبعیض علیه زنان واکنش نشان میدهند و تبعیض را تنها به معنای تبعیض علیه زنان درنظر میگیرند، نباید وقت و زمان بیشتری را صرف مخالفت علیه تبعیض با جنس خود کنند؟ هرچه نباشد، هر جنس محدودیتهای رفته بر جنس خود را بهتر میفهمد، چرا که با همان محدودیتها زندگی کرده است.

2. میشل فوکو بدن سرباز را به عنوان سرمشقِ یک بدن مطیع معرفی میکند: به این معنا که اگر میخواهیم بفهمیم که بدنِ مطیع، فرمانبردار و سرکوب شده چیست باید به یک سرباز نگاه کنیم. خدمت سربازی یکی از بزرگترین تبعیضهای جنسیتی، و چه بسا بزرگترینِ آنهاست. سربازی تبعیضی است با بیشترین میزان آسیب و ضرر. متاسفانه هیچ آمار رسمی یی درباره آسیبهای سربازی وجود ندارد. اما کافیست که خود تجربه ای از آن داشته باشید و یا پای صحبت کسانیکه به خدمت رفته اند بنشینید تا از مضرات و زیانهای آن آگاه شوید. هر سربازی تقریبن یکی یا چند مورد از این علائم یا رویدادها را یا در خود و یا در دوستانِ سربازش تجربه کرده است: اقدام به خودکشی، افسردگی، اضمحلال خانواده، اعتیاد، انقطاع جریانِ عادیِ زندگی، سرخوردگی، انواع تحقیرهای روانی، احساس بیهودگی، مرگ و ... . این را مقایسه کنید با تبعیضهای گوناگونی که علیه زنان صورت گرفته است. کدامیک این همه ضرر و زیان را به همراه داشته اند؟ تقریبن هیچیک. پس چرا تبعیضها علیه زنان تا این اندازه پررنگ میشود اما حتی اشاره ای جزئی هم به چنین تبعیضی با نتایجی اینچنین فاجعه بار نمی شود؟ آیا جز این است که ما در مخالفت با تبعیض هم تبعیض به خرج می دهیم؟

3. فراموش نکنیم. خدمت سربازی یک رویداد معمولی در زندگیِ پسران یا مردان نیست. چه بسا بتوان گفت که این رویداد زندگیِ هر مردی را به دوران قبل و بعد از خدمت تقسیم میکند. چه قبل از خدمت، چه در حین خدمت و چه بعد از آن، اثراتِ خاص خود را دارد. پسران قبل از خدمت، خود را به آب و آتش می زنند تا یا آن را به تعویق بیاندازند ویا با هزار دوز و کلک نوعی از معافیت را برای خود جور کنند. همه اینها یعنی استرسهای قبل خدمت. اما در صورت جواب ندادنِ این راهها، باید به خدمت اعزام شوند. شروع استرسهای واقعی، آشوبهای روانی، انواع تنبیهات و مجازاتهای بدنی و روانی، بی حرمتی ها، سرکوبها و . . . اینجاست. چوب خط انداختن برای پایان خدمت فرساینده ترین کاری است که هر سرباز با شروع خدمت به انجام آن مبادرت می ورزد. و اما بعد از خدمت: فردی سرخورده با زخمهای بسیاری بر روانش که تازه باید از نو آغاز کند. همزمان با همه این استرسها برای مردان چه بسا بزرگترین دغدغه و استرس دخترانی در همان سن و موقعیت انتخاب رنگ لاک ناخنشان باشد!
4. پرسشِ واقعی اینجاست: چرا؟ آیا این تاوانِ مردانگی است؟ چرا کسی به مجردِ مرد بودن و هیبت مردانه داشتنش باید مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردد اما کسی دیگر به مجرد زن بودن و هیبت زنانه داشتنش خیر؟! وقتی از برابری جنسیتی سخن می گوییم و با تبعیض جنسیتی به مخالفت می پردازیم یا باید خدمت اجباری را برای هر دو جنس بخواهیم یا برای هیچکدام. تجربه در بسیاری از کشورها که در آنها خدمت سربازی وجود دارد و زنان همپای مردان به خدمت فرستاده میشوند نشان داده که رفتن به خدمت سربازی امری ناممکن برای زنان نیست.

5. نهایتن در حیرتم از زنان و مردانی که با وجود این همه مخاطرات و موانعی که خود هم بسیاری شان آنها را تجربه میکنند، باز هم بر زاد و ولد و فرزندآوری اصرار دارند! فرزندانِ پسری که روزی قرار است مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردند!
@BeKhodnotes
☘️ خدمت اجباری و نبرد
جنسیت پرستیِ دوم (تبعیض جنسیتی علیه مردان)

✍️ دیوید بِناتار
مترجم: بهنام خداپناه

🔅در آندسته جوامعی که در آنها تبعیض جنسی به عنوان امری خطا درنظر گرفته شده است، واکنش به این شکل تبعیض آندسته نگرشها و رویه هایی را هدف قرار داده است که (عمدتا) به ضرر زنان و دختران بوده است. در بالاترین شکل، تنها توجه بسیار اندکی به آندسته نمودهایی از تبعیض جنسی صورت گرفته است که قربانیان اصلیِ آنها مردان و پسران بوده اند. بازشناسیِ اندکی که نسبت به تبعیض علیه مردان وجود داشته است بسیار به ندرت به اصلاحات و بهبودی در این زمینه منتج شده است.

🔅 بنا به این دلایل، ما می توانیم به تبعیض علیه مردان، با اتخاذ عبارت مشهور سیمون دوبوار ، به عنوان «جنسیت پرستیِ دوم» اشاره کنیم. جنسیت پرستیِ دوم جنسیت پرستیِ مغفول است، جنسیت پرستی یی که حتی بوسیله اکثر کسانی که مخالف تبعیض جنسیتی هستند (یا دستکم ادعای چنین مخالفتی را دارند) نیز به جد گرفته نمی شود. این نه تنها به خاطر استلزاماتش برای تبعیضِ جاری علیه مردان بلکه همچنین به خاطر اینکه تبعیض علیه زنان نمی تواند بدون توجه به همه اَشکالِ جنسیت پرستی به خوبی مطرح شود مایه تاسف است.

🔅شاید آشکارترین نمونه برای وضع نامناسب مردان، تاریخ طولانی مدتِ فشارهای اجتماعی و قانونی روی مردان، و نه زنان، برای ورود به ارتش و مبارزه در جنگ بوده است، که به موجب آن زندگیِ خود و سلامتِ روانی خود را به خطر بیاندازند. آنجا که فشار برای پیوستن به ارتش شکل خدمت اجباری را به خود گرفته است، هزینه های خودداری از این کار عبارت بوده از: تبعید تحمیل شده بر خود، زندانی کردن، حمله فیزیکی یا در شدیدترین شرایط اعدام.

🔅 میلیونها مرد به خدمت اجباری گرفته شده و وادار به جنگیدن شده اند. خیلیهای دیگر نیز به زور به خدمت در نیروی دریایی واداشته می شدند. درحالیکه خدمت اجباری در شمار رو به رشدی از کشورها - دستکم تا به امروز- فسخ شده است، همچنان، به اشکال مختلفی، در بیش از 80 کشور جهان بکار بسته می شود. این کشورها شامل بسیاری از لیبرال دموکراسیهای توسعه یافته هستند که در آنها موانع قانونی برای پیشرفت زنان (تقریبا) به طور کامل از میان برداشته شده است.

🔅در زمانها و کشورهایی که فشار بر مردان برای پیوستن به ارتش اجتماعی و نه قانونی بوده است، هزینه های نام نویسی نکردن از سوی مردان یا شرمساری بوده و یا محرومیت از بسیاری از حقوق اجتماعی. چه بسا برای مردم در کشورهای معاصر غربی فهم این مطلب دشوار باشد که آن نیروها در بسترهای دیگر از چه قدرتی برخوردار بوده اند. اما، مردان جوان، و حتی پسرها، احساس کرده اند، و حتی این احساس در آنها بوجود آورده شده که مردانگی شان زیرسوال خواهد رفت اگر نتوانند برای خدمت در ارتش نام نویسی کنند. به عبارت دیگر، اگر آنها از پاسخ به فراخوان برای پیوستن به ارتش کوتاهی می کردند ترسو خوانده می شدند. زنان، بی توجه نسبت به مزیت خود در معاف شدن از چنین فشارها و انتظاراتی، گاهی در شرمسار کردنِ مردانی که همین زنان فکر می کردند که آنها باید برای نام نویسی داوطلب می شدند، پیشگام بوده اند.

🔅اینطور نیست که همه مردانی که به خدمت سربازی می روند شاهد جنگ باشند، اما خدمت سربازی حتی در نبودِ جنگ نیز یک زیانِ شایان توجه است. کسانی که به خدمت می روند روند زندگی شان دچار انقطاع می شود. سربازان از خانواده شان جدا می شوند. در معرض انواع هتک حرمتها نسبت به حریم خصوصی شان، محدودیتها بر آزادی شان، رفتارهای تحقیرآمیز و نظم و تادیب شدید قرار می گیرند. حتی امروزه، برای مثال در ارتش روسیه، «نظامی توهین آمیز از تادیب که به عنوان dedovshchina شناخته می شود» مورد اعمال قرار می گیرد. همه ساله هزاران مورد گزارش می شود و شماری از سربازان همه ساله در نتیجه این تادیب جان می دهند. صدها نفر نیز تن به خودکشی می دهند...

متن کامل 👇
3danet.ir/ktQ88
🌾 @Sedanet | @Bekhodnotes
‏پشت دیوارهای کشتارگاه

مقاله ای روشنگرانه از روزنامه "شرق" که چندی پیش به قلم مرضیه بیانی درباره زندگی کارگران ‎#کشتارگاه ها‍ نوشته شد: خبرنگار شخصا به یک کشتارگاه رفت و از زندگی توامان فلاکت بار سلاخ و حیوان بخت برگشته این گزارش رو تهیه کرد.

Siavash Ardalan
@iranian_animal_rights