Forwarded from دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
4. پرسشِ واقعی اینجاست: چرا؟ آیا این تاوانِ مردانگی است؟ چرا کسی به مجردِ مرد بودن و هیبت مردانه داشتنش باید مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردد اما کسی دیگر به مجرد زن بودن و هیبت زنانه داشتنش خیر؟! وقتی از برابری جنسیتی سخن می گوییم و با تبعیض جنسیتی به مخالفت می پردازیم یا باید خدمت اجباری را برای هر دو جنس بخواهیم یا برای هیچکدام. تجربه در بسیاری از کشورها که در آنها خدمت سربازی وجود دارد و زنان همپای مردان به خدمت فرستاده میشوند نشان داده که رفتن به خدمت سربازی امری ناممکن برای زنان نیست.
5. نهایتن در حیرتم از زنان و مردانی که با وجود این همه مخاطرات و موانعی که خود هم بسیاری شان آنها را تجربه میکنند، باز هم بر زاد و ولد و فرزندآوری اصرار دارند! فرزندانِ پسری که روزی قرار است مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردند!
@BeKhodnotes
5. نهایتن در حیرتم از زنان و مردانی که با وجود این همه مخاطرات و موانعی که خود هم بسیاری شان آنها را تجربه میکنند، باز هم بر زاد و ولد و فرزندآوری اصرار دارند! فرزندانِ پسری که روزی قرار است مشمول چنین سیستمی از سرکوب گردند!
@BeKhodnotes
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
☘️ خدمت اجباری و نبرد
جنسیت پرستیِ دوم (تبعیض جنسیتی علیه مردان)
✍️ دیوید بِناتار
مترجم: بهنام خداپناه
🔅در آندسته جوامعی که در آنها تبعیض جنسی به عنوان امری خطا درنظر گرفته شده است، واکنش به این شکل تبعیض آندسته نگرشها و رویه هایی را هدف قرار داده است که (عمدتا) به ضرر زنان و دختران بوده است. در بالاترین شکل، تنها توجه بسیار اندکی به آندسته نمودهایی از تبعیض جنسی صورت گرفته است که قربانیان اصلیِ آنها مردان و پسران بوده اند. بازشناسیِ اندکی که نسبت به تبعیض علیه مردان وجود داشته است بسیار به ندرت به اصلاحات و بهبودی در این زمینه منتج شده است.
🔅 بنا به این دلایل، ما می توانیم به تبعیض علیه مردان، با اتخاذ عبارت مشهور سیمون دوبوار ، به عنوان «جنسیت پرستیِ دوم» اشاره کنیم. جنسیت پرستیِ دوم جنسیت پرستیِ مغفول است، جنسیت پرستی یی که حتی بوسیله اکثر کسانی که مخالف تبعیض جنسیتی هستند (یا دستکم ادعای چنین مخالفتی را دارند) نیز به جد گرفته نمی شود. این نه تنها به خاطر استلزاماتش برای تبعیضِ جاری علیه مردان بلکه همچنین به خاطر اینکه تبعیض علیه زنان نمی تواند بدون توجه به همه اَشکالِ جنسیت پرستی به خوبی مطرح شود مایه تاسف است.
🔅شاید آشکارترین نمونه برای وضع نامناسب مردان، تاریخ طولانی مدتِ فشارهای اجتماعی و قانونی روی مردان، و نه زنان، برای ورود به ارتش و مبارزه در جنگ بوده است، که به موجب آن زندگیِ خود و سلامتِ روانی خود را به خطر بیاندازند. آنجا که فشار برای پیوستن به ارتش شکل خدمت اجباری را به خود گرفته است، هزینه های خودداری از این کار عبارت بوده از: تبعید تحمیل شده بر خود، زندانی کردن، حمله فیزیکی یا در شدیدترین شرایط اعدام.
🔅 میلیونها مرد به خدمت اجباری گرفته شده و وادار به جنگیدن شده اند. خیلیهای دیگر نیز به زور به خدمت در نیروی دریایی واداشته می شدند. درحالیکه خدمت اجباری در شمار رو به رشدی از کشورها - دستکم تا به امروز- فسخ شده است، همچنان، به اشکال مختلفی، در بیش از 80 کشور جهان بکار بسته می شود. این کشورها شامل بسیاری از لیبرال دموکراسیهای توسعه یافته هستند که در آنها موانع قانونی برای پیشرفت زنان (تقریبا) به طور کامل از میان برداشته شده است.
🔅در زمانها و کشورهایی که فشار بر مردان برای پیوستن به ارتش اجتماعی و نه قانونی بوده است، هزینه های نام نویسی نکردن از سوی مردان یا شرمساری بوده و یا محرومیت از بسیاری از حقوق اجتماعی. چه بسا برای مردم در کشورهای معاصر غربی فهم این مطلب دشوار باشد که آن نیروها در بسترهای دیگر از چه قدرتی برخوردار بوده اند. اما، مردان جوان، و حتی پسرها، احساس کرده اند، و حتی این احساس در آنها بوجود آورده شده که مردانگی شان زیرسوال خواهد رفت اگر نتوانند برای خدمت در ارتش نام نویسی کنند. به عبارت دیگر، اگر آنها از پاسخ به فراخوان برای پیوستن به ارتش کوتاهی می کردند ترسو خوانده می شدند. زنان، بی توجه نسبت به مزیت خود در معاف شدن از چنین فشارها و انتظاراتی، گاهی در شرمسار کردنِ مردانی که همین زنان فکر می کردند که آنها باید برای نام نویسی داوطلب می شدند، پیشگام بوده اند.
🔅اینطور نیست که همه مردانی که به خدمت سربازی می روند شاهد جنگ باشند، اما خدمت سربازی حتی در نبودِ جنگ نیز یک زیانِ شایان توجه است. کسانی که به خدمت می روند روند زندگی شان دچار انقطاع می شود. سربازان از خانواده شان جدا می شوند. در معرض انواع هتک حرمتها نسبت به حریم خصوصی شان، محدودیتها بر آزادی شان، رفتارهای تحقیرآمیز و نظم و تادیب شدید قرار می گیرند. حتی امروزه، برای مثال در ارتش روسیه، «نظامی توهین آمیز از تادیب که به عنوان dedovshchina شناخته می شود» مورد اعمال قرار می گیرد. همه ساله هزاران مورد گزارش می شود و شماری از سربازان همه ساله در نتیجه این تادیب جان می دهند. صدها نفر نیز تن به خودکشی می دهند...
متن کامل 👇
✨ → 3danet.ir/ktQ88
🌾 @Sedanet | @Bekhodnotes
جنسیت پرستیِ دوم (تبعیض جنسیتی علیه مردان)
✍️ دیوید بِناتار
مترجم: بهنام خداپناه
🔅در آندسته جوامعی که در آنها تبعیض جنسی به عنوان امری خطا درنظر گرفته شده است، واکنش به این شکل تبعیض آندسته نگرشها و رویه هایی را هدف قرار داده است که (عمدتا) به ضرر زنان و دختران بوده است. در بالاترین شکل، تنها توجه بسیار اندکی به آندسته نمودهایی از تبعیض جنسی صورت گرفته است که قربانیان اصلیِ آنها مردان و پسران بوده اند. بازشناسیِ اندکی که نسبت به تبعیض علیه مردان وجود داشته است بسیار به ندرت به اصلاحات و بهبودی در این زمینه منتج شده است.
🔅 بنا به این دلایل، ما می توانیم به تبعیض علیه مردان، با اتخاذ عبارت مشهور سیمون دوبوار ، به عنوان «جنسیت پرستیِ دوم» اشاره کنیم. جنسیت پرستیِ دوم جنسیت پرستیِ مغفول است، جنسیت پرستی یی که حتی بوسیله اکثر کسانی که مخالف تبعیض جنسیتی هستند (یا دستکم ادعای چنین مخالفتی را دارند) نیز به جد گرفته نمی شود. این نه تنها به خاطر استلزاماتش برای تبعیضِ جاری علیه مردان بلکه همچنین به خاطر اینکه تبعیض علیه زنان نمی تواند بدون توجه به همه اَشکالِ جنسیت پرستی به خوبی مطرح شود مایه تاسف است.
🔅شاید آشکارترین نمونه برای وضع نامناسب مردان، تاریخ طولانی مدتِ فشارهای اجتماعی و قانونی روی مردان، و نه زنان، برای ورود به ارتش و مبارزه در جنگ بوده است، که به موجب آن زندگیِ خود و سلامتِ روانی خود را به خطر بیاندازند. آنجا که فشار برای پیوستن به ارتش شکل خدمت اجباری را به خود گرفته است، هزینه های خودداری از این کار عبارت بوده از: تبعید تحمیل شده بر خود، زندانی کردن، حمله فیزیکی یا در شدیدترین شرایط اعدام.
🔅 میلیونها مرد به خدمت اجباری گرفته شده و وادار به جنگیدن شده اند. خیلیهای دیگر نیز به زور به خدمت در نیروی دریایی واداشته می شدند. درحالیکه خدمت اجباری در شمار رو به رشدی از کشورها - دستکم تا به امروز- فسخ شده است، همچنان، به اشکال مختلفی، در بیش از 80 کشور جهان بکار بسته می شود. این کشورها شامل بسیاری از لیبرال دموکراسیهای توسعه یافته هستند که در آنها موانع قانونی برای پیشرفت زنان (تقریبا) به طور کامل از میان برداشته شده است.
🔅در زمانها و کشورهایی که فشار بر مردان برای پیوستن به ارتش اجتماعی و نه قانونی بوده است، هزینه های نام نویسی نکردن از سوی مردان یا شرمساری بوده و یا محرومیت از بسیاری از حقوق اجتماعی. چه بسا برای مردم در کشورهای معاصر غربی فهم این مطلب دشوار باشد که آن نیروها در بسترهای دیگر از چه قدرتی برخوردار بوده اند. اما، مردان جوان، و حتی پسرها، احساس کرده اند، و حتی این احساس در آنها بوجود آورده شده که مردانگی شان زیرسوال خواهد رفت اگر نتوانند برای خدمت در ارتش نام نویسی کنند. به عبارت دیگر، اگر آنها از پاسخ به فراخوان برای پیوستن به ارتش کوتاهی می کردند ترسو خوانده می شدند. زنان، بی توجه نسبت به مزیت خود در معاف شدن از چنین فشارها و انتظاراتی، گاهی در شرمسار کردنِ مردانی که همین زنان فکر می کردند که آنها باید برای نام نویسی داوطلب می شدند، پیشگام بوده اند.
🔅اینطور نیست که همه مردانی که به خدمت سربازی می روند شاهد جنگ باشند، اما خدمت سربازی حتی در نبودِ جنگ نیز یک زیانِ شایان توجه است. کسانی که به خدمت می روند روند زندگی شان دچار انقطاع می شود. سربازان از خانواده شان جدا می شوند. در معرض انواع هتک حرمتها نسبت به حریم خصوصی شان، محدودیتها بر آزادی شان، رفتارهای تحقیرآمیز و نظم و تادیب شدید قرار می گیرند. حتی امروزه، برای مثال در ارتش روسیه، «نظامی توهین آمیز از تادیب که به عنوان dedovshchina شناخته می شود» مورد اعمال قرار می گیرد. همه ساله هزاران مورد گزارش می شود و شماری از سربازان همه ساله در نتیجه این تادیب جان می دهند. صدها نفر نیز تن به خودکشی می دهند...
متن کامل 👇
✨ → 3danet.ir/ktQ88
🌾 @Sedanet | @Bekhodnotes
Forwarded from حقوق حیوانات در ایران
پشت دیوارهای کشتارگاه
مقاله ای روشنگرانه از روزنامه "شرق" که چندی پیش به قلم مرضیه بیانی درباره زندگی کارگران #کشتارگاه ها نوشته شد: خبرنگار شخصا به یک کشتارگاه رفت و از زندگی توامان فلاکت بار سلاخ و حیوان بخت برگشته این گزارش رو تهیه کرد.
Siavash Ardalan
@iranian_animal_rights
مقاله ای روشنگرانه از روزنامه "شرق" که چندی پیش به قلم مرضیه بیانی درباره زندگی کارگران #کشتارگاه ها نوشته شد: خبرنگار شخصا به یک کشتارگاه رفت و از زندگی توامان فلاکت بار سلاخ و حیوان بخت برگشته این گزارش رو تهیه کرد.
Siavash Ardalan
@iranian_animal_rights
چرا رسانه ها هستند به جای اینکه نباشند؟
یا «آیا متفکر باید با رسانه همکاری کند؟»
مدتهای مدیدی است که دوستان اندیشمند و متفکر بسیاری را میبینم که یا با شبکه های رسمی داخل ج.ا. همکاری میکنند و یا با شبکه های فارسی زبان خارجی. در این حین اما، همواره این پرسش را رو در روی خود دیده ام که به چه میزان همکاریِ یک اندیشمند با یک رسانه میتواند اخلاقن امری مجاز باشد؟ اما پیش از پاسخ به این پرسش، نخست باید پرسش دیگری را مطرح کرد و بدان پاسخ داد و آن پرسش از فلسفۀ وجودیِ رسانه است: اینکه «چرا رسانه ها هستند به جای اینکه نباشند؟»
1. خب، در پاسخ به این پرسش وجودی، میتوان گفت که رسانه ها هستند تا من و شما را از وضع امور آگاه سازند و به سان آینه ای، واقعیتهای جهان خارجی را آنگونه که هست نشانمان دهند. اما یک نگاه سَرسَری و گذرا به چند مورد خطا بودن این فرض را میتواند نشانمان دهد: تنها کافیست به رسانه های ایدئولوژیک داخلی نگاهی بیاندازیم تا بفهمیم که ایدئال و آرمان آنها نه «نشان دادن وضع امور بدانگونه که هست» بلکه «نشان دادنِ وضع امور بدان گونه که باید باشد» است. این «باید» را هم ایدئولوژیِ حاکم است که مشخص میکند چطور «بایدی» باید باشد. و برای همین میلیونها دلار هزینۀ آن میکند. این مسئله اما تنها مختص به رسانه ها و شبکه های داخلی نیست، و درخصوص شبکه های فارسیِ زبان خارجی هم صادق است. تنها کافیست به یک نمونۀ کوچک تاثیر رادیو بی بی سی فارسی بر افکار عمومی در جریان کودتای 28 مرداد توجه کنیم که متوجه هدفمند بودنِ برنامه های این شبکه ها در جهت تاثیر روی افکار عمومی شویم. صرف بودجه های هنگفت از طرف سرمایه گذاران خارجی که اکثر آنها هم ظاهرن وابستۀ دولتهای خارجی هستند بدون آنکه این شبکه های فارسی زبان اصلن درآمدزا باشند خود حاکی از این است که تاثیرگذاری و دستکاریِ افکار عمومی در جهت به تصویر کشیدنِ واقعیتِ مطلوب موردنظرِ سرمایه گذاران آن، خواه نظام دولتی داخلی باشد خواه خارجی، هدف اصلی و وجودیِ این رسانه هاست. تاثیرگذاری یی که در واقع نوعی به دست گرفتن «قدرت» است. درواقع رسانه «ابزار قدرت» است برای کنترل دیدگاه افراد در زمینه های مختلف.
2. آنچه این روزها به عنوان رسانۀ حرفه ای شناخته میشود، در واقع، میتواند به عنوان اجرایی کردنِ «حرفه ایِ» تغییر افکار عمومی در جهت سیاستهای اصلی آن رسانه قلمداد شود. چیزی که میتوان آنرا به نوعی شبیه به مکانیسم نیش زدن عقرب دانست. در این فرایند، رسانه، خود را به نوعی، آینۀ بدون زنگارِ واقعیت نشان میدهد، سعی در انعکاسِ اندیشه ها و افکار گوناگون، ولو اندیشه هایی مخالف همان رسانه، میگیرد، در حالیکه خودِ همین فرایند هم از سیاستهای کلان همان رسانه تبعیت میکند، و به هر ترتیب تلاش میکند ماهیتِ ارزشی خود را پوشیده نگه دارد. بدین گونه، پس از جذب حداکثری مخاطب، و جلب اعتماد او، در وقت مناسب و آنگاه که زمانش فرا رسیده باشد ضربۀ نهایی را وارد میکند. مثل عقرب که اول طعمه را در چنگالهای خود نگاه میدارد و در وقت مناسب نیشش را بر پیکر طعمه اش وارد میسازد.
3. اما، رسانه ها با ترفندهای مختلف سعی در جذب حداکثریِ افراد از اقشار مختلف جامعه را دارند و به خصوص این قشر اندیشمند و متفکر جامعه هستند که برای رسانه ها میتوانند نوعی «ابزار کسب وجهه» قلمداد شوند. رسانه ها از همین رو همواره تلاش میکنند برنامه هایی را با حضور اندیشمندان و متفکرانِ آن جامعه در خصوص موضوعات گوناگون ترتیب دهند تا از این طریق علاوه بر جذب مخاطبانی از اقشار فرهیخته تر جامعه، خودِ همان متفکرانِ گوناگون را هم به درون حلقۀ خود وارد سازند. متفکران مهمتر از آشپزان، معماران و چه بسا ورزشکارانند چون به لحاظ فکری میتوانند به یک رسانه وجاهت و مشروعیت بخشند. به عنوان مثال، وقتی عبدالکریم سروش یا داریوش آشوری در برنامۀ پرگار بی بی سی فارسی حضور پیدا میکنند، یا بیژن عبدالکریمی یا ابراهیم دینانی در فلان برنامۀ شبکه چهار سیما، اینها ولو مخالفترین حرفها را هم در جهتی خلافِ رسانۀ مورد نظر بزنند، اما به نوعی برای آن رسانه و جذب مخاطبانِ به اصطلاح فرهیخته اش وجاهت و مشروعیت دست و پا میکنند.
یا «آیا متفکر باید با رسانه همکاری کند؟»
مدتهای مدیدی است که دوستان اندیشمند و متفکر بسیاری را میبینم که یا با شبکه های رسمی داخل ج.ا. همکاری میکنند و یا با شبکه های فارسی زبان خارجی. در این حین اما، همواره این پرسش را رو در روی خود دیده ام که به چه میزان همکاریِ یک اندیشمند با یک رسانه میتواند اخلاقن امری مجاز باشد؟ اما پیش از پاسخ به این پرسش، نخست باید پرسش دیگری را مطرح کرد و بدان پاسخ داد و آن پرسش از فلسفۀ وجودیِ رسانه است: اینکه «چرا رسانه ها هستند به جای اینکه نباشند؟»
1. خب، در پاسخ به این پرسش وجودی، میتوان گفت که رسانه ها هستند تا من و شما را از وضع امور آگاه سازند و به سان آینه ای، واقعیتهای جهان خارجی را آنگونه که هست نشانمان دهند. اما یک نگاه سَرسَری و گذرا به چند مورد خطا بودن این فرض را میتواند نشانمان دهد: تنها کافیست به رسانه های ایدئولوژیک داخلی نگاهی بیاندازیم تا بفهمیم که ایدئال و آرمان آنها نه «نشان دادن وضع امور بدانگونه که هست» بلکه «نشان دادنِ وضع امور بدان گونه که باید باشد» است. این «باید» را هم ایدئولوژیِ حاکم است که مشخص میکند چطور «بایدی» باید باشد. و برای همین میلیونها دلار هزینۀ آن میکند. این مسئله اما تنها مختص به رسانه ها و شبکه های داخلی نیست، و درخصوص شبکه های فارسیِ زبان خارجی هم صادق است. تنها کافیست به یک نمونۀ کوچک تاثیر رادیو بی بی سی فارسی بر افکار عمومی در جریان کودتای 28 مرداد توجه کنیم که متوجه هدفمند بودنِ برنامه های این شبکه ها در جهت تاثیر روی افکار عمومی شویم. صرف بودجه های هنگفت از طرف سرمایه گذاران خارجی که اکثر آنها هم ظاهرن وابستۀ دولتهای خارجی هستند بدون آنکه این شبکه های فارسی زبان اصلن درآمدزا باشند خود حاکی از این است که تاثیرگذاری و دستکاریِ افکار عمومی در جهت به تصویر کشیدنِ واقعیتِ مطلوب موردنظرِ سرمایه گذاران آن، خواه نظام دولتی داخلی باشد خواه خارجی، هدف اصلی و وجودیِ این رسانه هاست. تاثیرگذاری یی که در واقع نوعی به دست گرفتن «قدرت» است. درواقع رسانه «ابزار قدرت» است برای کنترل دیدگاه افراد در زمینه های مختلف.
2. آنچه این روزها به عنوان رسانۀ حرفه ای شناخته میشود، در واقع، میتواند به عنوان اجرایی کردنِ «حرفه ایِ» تغییر افکار عمومی در جهت سیاستهای اصلی آن رسانه قلمداد شود. چیزی که میتوان آنرا به نوعی شبیه به مکانیسم نیش زدن عقرب دانست. در این فرایند، رسانه، خود را به نوعی، آینۀ بدون زنگارِ واقعیت نشان میدهد، سعی در انعکاسِ اندیشه ها و افکار گوناگون، ولو اندیشه هایی مخالف همان رسانه، میگیرد، در حالیکه خودِ همین فرایند هم از سیاستهای کلان همان رسانه تبعیت میکند، و به هر ترتیب تلاش میکند ماهیتِ ارزشی خود را پوشیده نگه دارد. بدین گونه، پس از جذب حداکثری مخاطب، و جلب اعتماد او، در وقت مناسب و آنگاه که زمانش فرا رسیده باشد ضربۀ نهایی را وارد میکند. مثل عقرب که اول طعمه را در چنگالهای خود نگاه میدارد و در وقت مناسب نیشش را بر پیکر طعمه اش وارد میسازد.
3. اما، رسانه ها با ترفندهای مختلف سعی در جذب حداکثریِ افراد از اقشار مختلف جامعه را دارند و به خصوص این قشر اندیشمند و متفکر جامعه هستند که برای رسانه ها میتوانند نوعی «ابزار کسب وجهه» قلمداد شوند. رسانه ها از همین رو همواره تلاش میکنند برنامه هایی را با حضور اندیشمندان و متفکرانِ آن جامعه در خصوص موضوعات گوناگون ترتیب دهند تا از این طریق علاوه بر جذب مخاطبانی از اقشار فرهیخته تر جامعه، خودِ همان متفکرانِ گوناگون را هم به درون حلقۀ خود وارد سازند. متفکران مهمتر از آشپزان، معماران و چه بسا ورزشکارانند چون به لحاظ فکری میتوانند به یک رسانه وجاهت و مشروعیت بخشند. به عنوان مثال، وقتی عبدالکریم سروش یا داریوش آشوری در برنامۀ پرگار بی بی سی فارسی حضور پیدا میکنند، یا بیژن عبدالکریمی یا ابراهیم دینانی در فلان برنامۀ شبکه چهار سیما، اینها ولو مخالفترین حرفها را هم در جهتی خلافِ رسانۀ مورد نظر بزنند، اما به نوعی برای آن رسانه و جذب مخاطبانِ به اصطلاح فرهیخته اش وجاهت و مشروعیت دست و پا میکنند.
4. حال با این مقدمات نسبتن طولانی بیایید به این پرسش توجه کنیم که «آیا همکاری یک متفکر و اندیشمند با یک رسانه، به لحاظ اخلاقی میتواند مجاز باشد؟» با فرض اینکه هر رسانه ابزارِ کسب قدرتِ یک نهاد یا دولت خاص است، چیزی که دستکم درخصوص رسانه های داخلی و رسانه های فارسی زبان خارجی به وضوح روشن است، و با فرض اینکه رسانه ها همۀ توانِ خود را بکار میگیرند که افکار عمومی را با خود همسو کرده و در آن بزنگاهِ اصلی ضربۀ اصلی خود را بر فکر و اندیشۀ مخاطبانشان وارد سازند که در این راه برای کسب وجهه و مشروعیتی فزون، متفکران و اندیشمندان یک جامعه را برای جلب توجه اقشار خاص و حتی عام بکار میگیرند، به نظر میرسد هر اندیشمند و متفکر پیش از همکاری با یک رسانه باید این پرسش را رو در روی خود ببیند و آن را از خود مطرح کند که «من تا چه اندازه با همکاری با فلان رسانه، پیشبرندۀ سیاستهای آن خواهم بود؟». سیاستهایی که تاکنون به نفع هرکسی بوده اند جز به نفع مردم و منافعِ مردمانِ همان کشور!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
یک آمریکایی کشته شد و در عوض آمریکاییها ۳۵ عراقی و ایرانی را در مجموع کشتند و ترور کردند. بماند که ۱۰ نفر اخیر نه از افراد عادی و معمولی که از سران بلندپایه نیروهای نظامی و سیاسی کشوری دیگر بودند. منطق نهفته در پس این رویداد یعنی ارزش جان یک آمریکایی با ارزش جان ۳۵ خاورمیانه ای برابری میکند. منطق ترامپیسم منطق نازیسم و برتری نژادی است که هولوکاست از تبعات احتمالی آن در آینده خواهد بود.
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
Forwarded from کتب فلسفی | Philosophic Books (Mohammad.Tupchi)
دکتر یاسر میردامادی:
#پیتر_سینگر (متولد ۱۹۴۶) فیلسوف اخلاق شهیر استرالیایی در این مقاله استدلال میکند که «ترور #قاسم_سیلمانی از سوی امریکا در هفته گذشته نه توجیه قانونی داشته است نه توجیه اخلاقی». از سینگر چندین کتاب به فارسی ترجمه شده از جمله اخیرا کتاب #دیگردوستی_موثر.
https://www.project-syndicate.org/commentary/suleimani-assassination-legally-ethically-unjustified-by-peter-singer-2020-01?fbclid=IwAR2yM529ZIPj4bmRkSH8YV4MU3p07_GEwCylMEBWOMsAx5W4_4vlOlAn7yQ
#پیتر_سینگر (متولد ۱۹۴۶) فیلسوف اخلاق شهیر استرالیایی در این مقاله استدلال میکند که «ترور #قاسم_سیلمانی از سوی امریکا در هفته گذشته نه توجیه قانونی داشته است نه توجیه اخلاقی». از سینگر چندین کتاب به فارسی ترجمه شده از جمله اخیرا کتاب #دیگردوستی_موثر.
https://www.project-syndicate.org/commentary/suleimani-assassination-legally-ethically-unjustified-by-peter-singer-2020-01?fbclid=IwAR2yM529ZIPj4bmRkSH8YV4MU3p07_GEwCylMEBWOMsAx5W4_4vlOlAn7yQ
Project Syndicate
Was Killing Suleimani Justified? | by Peter Singer - Project Syndicate
Peter Singer argues that the assassination of Iran's top military commander was both illegal and unethical.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستند «آزادی»، به کارگردانی رضا فرهمند و کمیل سهیلی دربارۀ قتل عام پرندگانِ مهاجری است که همه ساله وارد تالابهای میانکاله و فریدونکار میشوند اما بسیاری از آنها به بدترین شکل شکار شده و نهایتن سر از بازار پرنده فروشان در می آورند.
کارگردان مستند تلاش کرده است که به درون باند شکارچیان یا دامگذاران نفوذ کرده تا پرده از واقعیتهای بسیاری بردارد و حقیقتن بسیار موفق عمل کرده است!
به نظر من این مستند، صرفنظر از دغدغه های محیط زیستی و حمایت از حیوانات، پرده از یکی از بزرگترین معضلاتِ جامعۀ ایرانی برمیدارد، یعنی مرض دروغگوییِ نظام مند و سیستماتیک. مرضی که تقریبن همۀ افرادِ به نمایش درآمده، از مسئولان سازمان محیط زیست گرفته تا شکارچیان و دامگذاران و غیره، گرفتار آنند و با گستاخیِ تمام به دوربینِ مستندساز زُل زده، همدیگر را متهم کرده و دروغ میگویند. آنقدر که عکس العمل ناخودآگاه خودِ من در مقام بیننده تا پایان مستند بهت و حیرت از اینهمه فریب، دروغ و دورویی بود.
از لینک زیر میتوانید به صورت رایگان به مستند دسترسی داشته و آنرا تماشا کنید:
https://bit.ly/37P670Z
@BeKhodnotes
کارگردان مستند تلاش کرده است که به درون باند شکارچیان یا دامگذاران نفوذ کرده تا پرده از واقعیتهای بسیاری بردارد و حقیقتن بسیار موفق عمل کرده است!
به نظر من این مستند، صرفنظر از دغدغه های محیط زیستی و حمایت از حیوانات، پرده از یکی از بزرگترین معضلاتِ جامعۀ ایرانی برمیدارد، یعنی مرض دروغگوییِ نظام مند و سیستماتیک. مرضی که تقریبن همۀ افرادِ به نمایش درآمده، از مسئولان سازمان محیط زیست گرفته تا شکارچیان و دامگذاران و غیره، گرفتار آنند و با گستاخیِ تمام به دوربینِ مستندساز زُل زده، همدیگر را متهم کرده و دروغ میگویند. آنقدر که عکس العمل ناخودآگاه خودِ من در مقام بیننده تا پایان مستند بهت و حیرت از اینهمه فریب، دروغ و دورویی بود.
از لینک زیر میتوانید به صورت رایگان به مستند دسترسی داشته و آنرا تماشا کنید:
https://bit.ly/37P670Z
@BeKhodnotes
مهم نیست که آیا آپولو به ماه میفرستیم، یا زمین را با مدرنترین تجهیزات تا هسته اش میشکافیم؛ ویروسی بسیار ناچیز به ما نشان میدهد که تا چه اندازه عاجز و ناتوانیم. پس، خودت را باد مکن، کوچکترین سوزن تو را میترکاند!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
این روزها وقتی با قفسه های خالی فروشگاهها در کشورهایی با برچسب جهان اول مواجه میشوم، کشورهایی که هنوز درصد مبتلایان به ویروس جدید کرونا در آنها چیزی کمتر از ۰.۲ است، (مثلن در همین فنلاند تا به امروز از جمعیت تقریبن ۶ میلیونی کشور چیزی درحدود ۲۱۰ نفر ابتلایشان قطعی اعلام شده است)، بیشتر متوجه این مطلب میشوم که غالب انسانها چقدر شبیه به هم رفتار میکنند، فارغ از اینکه در کدام کشور و با کدام برچسب ارزشی سکونت داشته باشند. بیشتر پی میبرم که چقدر هایدگر راست میگفت که انسانها مثل بلندگوهایی هستند که از همگان صدای یک نفر (داس من) به گوش میرسد. بیشتر به جنبه خود-تحقیری و خود-کم بینی یی که مثل مرضی مسری میان ما ایرانیان رواج یافته پی میبرم که تا هر نقص و خبط و خطایی در میانمان میبینیم آنرا سریع به نژادمان نسبت میدهیم که ایرانی فلان است و بیسار و هرچه بر سرش آید حقش است و اباطیلی از این دست. بیشتر به این مطلب پی میبرم که چقدر زیاد ج.ا در تقویت و ترویج این دیدگاه خود-تحقیری و بت سازی از غیرایرانی با بستن مرزهایش به روی شهروندانش نقش داشته، که آنقدر امکان تجربه مردمانی دیگر را برایمان دشوار و محدود کرده است که گمان میکنیم همه کس غیر از ایرانیان (و البته اکثر خاور میانه)، گویا موجوداتی اند از سیاراتی دیگر با ژنومی متفاوت و برتر ازما. و بیشتر به تحلیلهای غلط و یاوه گویی روشنفکرانی مثل امثال دیهیمی پی میبرم که هر خطایی صورت میگیرد و هر بحرانی که شکل میگیرد عامل اصلی آنرا در میان مردمان جستجو میکنند. بیشتر به این مطلب پی میبرم که از قضا ما نشان داده ایم که در بحرانها به مراتب مردمانی نجیبتر هستیم. آری، این ویروس با همه فلاکت و بدبختی اش، دستکم یکسری حقایق را روشن کرد!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
⭕️ معدومسازی جوجههای نر یکروزه!
این اتفاقی است که همهساله در مقیاس میلیونی اتفاق میافتد و این اولین سالی است که تصاویر آن در این مقیاس رسانهای میشوند. جوجههای یکروزه نر را به علت صرفه اقتصادی نداشتن در صنعت گوشت و تخممرغ زنده زنده دفن میکنند. این تنها گوشهای از جنایات صنعت مرغ و تخم مرغ است. تنها در یکی از سالهای اخیر حدود چهل و پنج میلیون جوجه نر ظرف یکسال به این شکل وحشیانه معدوم شدند.
اگر هم تخممرغ مصرف میکنید، سعی کنید از تخممرغهای محلی استفاده کنید که متضمن چنین فرایندهای وحشیانه تولید انبوه نباشند.
@BeKhodnotes
این اتفاقی است که همهساله در مقیاس میلیونی اتفاق میافتد و این اولین سالی است که تصاویر آن در این مقیاس رسانهای میشوند. جوجههای یکروزه نر را به علت صرفه اقتصادی نداشتن در صنعت گوشت و تخممرغ زنده زنده دفن میکنند. این تنها گوشهای از جنایات صنعت مرغ و تخم مرغ است. تنها در یکی از سالهای اخیر حدود چهل و پنج میلیون جوجه نر ظرف یکسال به این شکل وحشیانه معدوم شدند.
اگر هم تخممرغ مصرف میکنید، سعی کنید از تخممرغهای محلی استفاده کنید که متضمن چنین فرایندهای وحشیانه تولید انبوه نباشند.
@BeKhodnotes
👍1
دو مستند درباره زندگی و اندیشههای احمد فردید
احمد فردید از زمره یکی از تاثیرگذارترین متفکران ایران معاصر به شمار میرود که نام او با نام مارتین هایدگر (یا به زعم فردید هَیدگر) گره خورده است، زیرا این فردید بود که اندیشههای هایدگر را وارد جامعه و گفتمان فلسفی ایران معاصر کرد و خود نیز بهره و استفاده خودش را از تفکرات هایدگر در جهت پروژه فکری خودش برد. در ادامه دو مستند را درباره او خواهم گذاشت که هرکدام از زاویه خاص خود در تلاش است که به فردید و نقش او در سیاست پس از انقلاب، بویژه نقش او به عنوان تئوریسین جمهوری اسلامی، نگاهی بیاندازد. مستند دوم اما علاوه بر نگاه به فردید و افکار او، به شکل خاصتری به رابطه او با عبدالکریم سروش هم میپردازد.
👇👇👇👇
@BeKhodnotes
احمد فردید از زمره یکی از تاثیرگذارترین متفکران ایران معاصر به شمار میرود که نام او با نام مارتین هایدگر (یا به زعم فردید هَیدگر) گره خورده است، زیرا این فردید بود که اندیشههای هایدگر را وارد جامعه و گفتمان فلسفی ایران معاصر کرد و خود نیز بهره و استفاده خودش را از تفکرات هایدگر در جهت پروژه فکری خودش برد. در ادامه دو مستند را درباره او خواهم گذاشت که هرکدام از زاویه خاص خود در تلاش است که به فردید و نقش او در سیاست پس از انقلاب، بویژه نقش او به عنوان تئوریسین جمهوری اسلامی، نگاهی بیاندازد. مستند دوم اما علاوه بر نگاه به فردید و افکار او، به شکل خاصتری به رابطه او با عبدالکریم سروش هم میپردازد.
👇👇👇👇
@BeKhodnotes
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
The Fabulous Life and Thought of Ahmad Fardid حیات شگفتانگیز احمد فردید
کاری از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
لینک مستند در یوتیوب
https://youtu.be/BJ8ZtHALcX4
@BeKhodnotes
کاری از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
لینک مستند در یوتیوب
https://youtu.be/BJ8ZtHALcX4
@BeKhodnotes
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند تئوریسین خشونت - اندیشهها و تفکرات احمد فردید
کاری از محسن کوقان
لینک در یوتیوب
https://youtu.be/-Q_SFwaaGdk
@BeKhodnotes
کاری از محسن کوقان
لینک در یوتیوب
https://youtu.be/-Q_SFwaaGdk
@BeKhodnotes
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
هایدگر واپسین نویسنده: جولیان یانگ ترجمه: بهنام خداپناه تعداد صفحات: 208 صفحه ناشر: حکمت، بهار 1394
چاپ دوم کتاب "هایدگر واپسین"
کتاب "هایدگر واپسین"، نوشته جولیان یانگ با ترجمه بهنام خداپناه توسط انتشارات حکمت تجدید چاپ شد. این اثر برای نخستین بار در سال ۱۳۹۴ چاپ شده بود.
https://www.instagram.com/p/CAiHMgopIE-/?igshid=ua6auka5e504
نقد و بررسی کتاب و ترجمه آن، به قلم خانم مرضیه افراسیابی در این لینک
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/151
نگاهی به کتاب هایدگر واپسین به قلم دانیل دالستروم:
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/154
@BeKhodanotes
کتاب "هایدگر واپسین"، نوشته جولیان یانگ با ترجمه بهنام خداپناه توسط انتشارات حکمت تجدید چاپ شد. این اثر برای نخستین بار در سال ۱۳۹۴ چاپ شده بود.
https://www.instagram.com/p/CAiHMgopIE-/?igshid=ua6auka5e504
نقد و بررسی کتاب و ترجمه آن، به قلم خانم مرضیه افراسیابی در این لینک
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/151
نگاهی به کتاب هایدگر واپسین به قلم دانیل دالستروم:
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/154
@BeKhodanotes
Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
معرفی و نقد کتاب «هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ، با ترجمه: بهنام خداپناه
نویسنده: مرضیه افراسیابی
@preparing
نویسنده: مرضیه افراسیابی
@preparing
لغت نامه ها ثبت احوال کلماتند
یادداشت های بی سرانجام♦️
حسین رسول زاده🔶
نشر حکمت کلمه♦️
۱۳۹۹🔻
@BeKhodnotes
یادداشت های بی سرانجام♦️
حسین رسول زاده🔶
نشر حکمت کلمه♦️
۱۳۹۹🔻
@BeKhodnotes