دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
در اینجا ترجمه انگلیسی فهرست رساله نفس را به همراه متن اصلی خود اثر با شما به اشتراک می گذارم:

باب اول: در بیان حد نفس
باب دوم: در باب قوتهای نفس
باب سیم: در شرح سبب اختلاف احوال های قوت دریافتن نفس
باب چهارم: در بیان آن قوتی که صورت جزوی دریابد که آن دریافتن جز به آلت جسمانی نتواند بود
باب پنجم: در ذکر قوتی که صورت کلی دریابد که این دریافت به آلت جسمانی نتواند بود
باب ششم: در بیان کیفیت استعانت نفس ببدن و شرح آن وقت که وی را حاجت باشد بدین استعانت و آن وقتی که مستغنی باشد از این استعانت و آن وقت که بدن ضرر کند و مانع باشد مر نفس را از مقصود خویش
باب هفتم: در درست کردن ثبات نفس مردم به ذات خویش و مستغنی شدن او از بدن و هرچه بدین پیوندد
باب هشتم: در تصحیح حدوث نفس با حدوث بدن
باب نهم: در ذکر برهان بر بقاء نفس و نامردن نفس به مردن بدن
باب دهم: در بیان امتناع انتقال نفس از بدن به بدنی دیگر
باب یازدهم: در ذکر آنکه قوت های نفسانی جمله آلت نفس واحد است
باب دوازدهم: در بیان عقل عملی و کیفیت بیرون آمدن او از قوت به فعل
باب سیزدهم: در بیان نبوت و احوال خواب
باب چهاردهم: در غایت رتبتی که در حق نفس مردم ممکن باشد از شرف در این عالم
باب پانزدهم: در دلالت بر حال نفس چون از بدن مفارقت کند و شرح اصناف سعادت و شقاوت
باب شانزدهم: در ختم این فصول


Chapter one: On the definition of the soul

Chapter 2: On the faculties of the soul

Chapter 3: On (the explication of the reason for) the differentiation of the states of the soul’s perceptive power

Chapter 4: On explication of the faculty that perceives the particular form which is performed just by means of the bodily organ

Chapter 5: On the faculty which perceives the universal form and this perception is not performed by the bodily organ

Chapter 6: On how the body assists the soul and explication of once the soul needs its assistance and when the soul is self-sufficient from that assistance and the time that the body gets harmed and obstructs the soul to reach its goal

Chapter 7: On establishing the stability of the human soul in its essence and its self-sufficiency from the body and whatever else which belongs to it

Chapter 8: On establishing the soul’s temporal existence with the temporal existence of the body

Chapter 9: On providing the proof for the soul’s survival and immortality after the death of the body

Chapter 10: On refutation of the transmigration of the soul from a body to another body

Chapter 11: On explication that all the soul’s faculties are instruments for one soul

Chapter 12: On the practical intellect and how it gets out of potentiality into actuality

Chapter 13: On the prophecy and the quality of dreaming

Chapter 14: On the ultimate status of the superiority which is possible for the human soul in this world

Chapter 15: On the state of the soul when it separates from the body and the explication of the sorts of happiness and misery

Chapter 16: Concluding chapter

@BeKhodnotes
👍1
امروز صبح که بیدار شدم و پرده را کنار زدم با درختانی پوشیده از انبوه برف مواجه شدم. انگار آسمان به زمین آمده بود و ابرها همه جا را پوشانده بودند. همه چیز خیلی رویایی بود انگار. بی‌درنگ به بیرون زدم برای قدم زدن در جنگل و روی دریاچه یخ زده کنار خانه. نتیجه شد این تصاویر خیال‌انگیز و سورئال. ناخودآگاه یاد این شعر سهراب افتادم:

آنی بود، درها وا شده بود.
برگی نه، شاخی نه،
باغِ فنا پیدا شده بود.
مرغانِ مکان خاموش،
این خاموش، آن خاموش،
خاموشی گویا شده بود.

آن پهنه چه بود:
با میشی، گرگی همپا شده بود.
نقشِ صدا کم‌رنگ،
نقشِ ندا کم‌رنگ،
پرده مگر تا شده بود؟
من رفته، او رفته، ما بی ما شده بود.
زیبایی تنها شده بود.
هر رودی، دریا،
هر بودی، بودا شده بود.

سهراب سپهری/هشت کتاب

@BeKhodnotes
این مستند از زندگی این بانوی معلول بدون دست را به صورت اتفاقی دیدم و آنچنان مبهوت آن شدم که متوجه نشدم کی تمام شد! در تمام مدت، یاد ناشکیبایی‌ها و بی تابیهای خود می‌افتادم و اینکه تا چه اندازه قدردان داشته‌هایم نبوده‌ام و مدام عرق شرم بر پیشانی داشتم.

https://telewebion.com/episode/2443076

@BeKhodnotes
Forwarded from انصاف نیوز
«تفاسیر نوین از متون مقدس می‌توانند خلا ابزاری شدن حیوانات را برطرف کنند» | گفتگو با یک پژوهشگر اخلاق حیوانات

پارسا زمانی، انصاف نیوز: «بهنام خداپناه» پژوهشگر حوزه‌ی اخلاق حیوانات می‌گوید:«گرایشات و جریان‌هایی شکل گرفته که برای جایگزینی تفاسیر جدید است تا متون مقدس را به شکل متفاوتی بفهمیم که حیوانات را هم در دایره‌ی اخلاقی بگنجانیم. یعنی حیوانات استثنا نباشند و صرفا حیثیت ابزاری برای انسان‌ها نداشته باشند».

مساله‌ی غیراخلاقی بودن گوشت‌خواری و روی‌ آوردن به مصرف محصولات گیاهی، به بحثی مهم تبدیل شده است. اهمیت این مساله سویه‌های مختلفی دارد؛ درد و رنج حیوانات در فرآیند پرورش و مصرف، نگاه کالایی به حیوان، و مشکلات زیست‌محیطی ناشی از گوشت‌خواری از جمله مواردی است که موضوع بحث و بررسی فلاسفه‌ی اخلاق شده است. در کنار این مباحثات، مساله‌ی نگاه ادیان و متون مقدس به حیوانات هم از جمله موضوعاتی است که می‌تواند به بازخوانی این متون و علاوه بر آن به توسعه‌ی این بحث کمک کند و حتی چشم‌اندازهایی را برای ما به‌وجود آورد.

انصاف‌نیوز سعی کرده در گفتگوی خود با بهنام خداپناه که پژوهشگر این حوزه است، اجمالا به بررسی این موضوعات بپردازد.

متن این مصاحبه را در لینک بخوانید:
http://www.ensafnews.com/321460
@ensafnews
مرگ: فقدان یا موهبت

چند روز پیش تیک نان هان، راهب تاثیرگذار بودایی در سن ۹۵ سالگی در زادگاهش در ویتنام درگذشت. وی را یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌ها در معرفی آموزه آگاهی و حضور یا همان مایندفولنس در دنیای معاصر و به خصوص در مغرب زمین میدانند.

اما مرگ حتی در سن ۹۵ سالگی هم می تواند یک کمبود یا فقدان به حساب آید. در مقابل چه بسا مرگ در سنین بسیار پایین یک موهبت به شمار آید. در واقع مرگ همچون نبود یک مجموعه است. هر انسان و چه بسا هر موجودی ترکیب منحصر به فردی از اجزا و عناصر مختلف گوناگون به شمار می رود. به عنوان مثال شخص الف و ب را در نظر بگیرید. شخص الف را مجموعه الف متشکل از این اجزا در نظر بگیرید: {۱,۲,۳,۴,۹,۶,۵}؛ و در مقابل شخص ب را متشکل از این اجزا: {۱,۲,۳,۵,۹,۶,۴}. هر کدام از این اعداد را به عنوان یک مولفه اساسی در شکل گیری یک موجود در نظر بگیرید: مولفه هایی همچون زمان, مکان, فرهنگ, خلق و خوی روانی, تاریخ و ... . هر فرد به مثابه یک مجموعه ولو آنکه از عناصر هم جنس هم تشکیل شده اما جزئیات این عناصر و کیفیت ترکیب آنها با یکدیگر باعث شکل گیری مجموعه های متفاوت و منحصر به فردی می‌شود. از این رو هر فرد مجموعه منحصر به فرد و تکرارناشدنی خود است. مجموعه الف و مجموعه ب گرچه از اعدادی از نوع یکسانی تشکیل شده اند اما تفاوت این چینش مجموعه‌های متفاوتی را به بار آورده است. از این رو مرگ هر یک فرد مساوی است با نبود یک مجموعه که ترکیب منحصر به فرد خود را داشته است. اندیشمندان گذشته ما به این مجموعه تحت تاثیر فیلسوفان یونانی در اصطلاح مزاج میگفتند، که به معنای ترکیب عناصر است. در ادبیات بودایی هم به ترکیبهای عناصر گوناگون که خود را در هیبت اَشکال و صورتهای مختلف نمایان می‌کند به اصطلاح سامسکارا به معنای صورت و فُرم می‌گویند.

اما ارزش گذاری مرگ یا نبود یک مجموعه به عنوان فقدان یا کمبود و یا در مقابل به عنوان موهبت مسئله دیگری است. نبود یک مجموعه زمانی می‌تواند به عنوان فقدان یا کمبود در نظر گرفته شود که نحوه وجود آن مجموعه در مقام آن فرد خاص عامل خیرها و برکت های بسیار باشد. در این صورت فرقی نمیکند که این مجموعه کی و در چه زمانی به عناصر سازنده خود فرو می‌پاشد. در واقع نبود چنین مجموعه گرانبهایی همواره برای جهان و افراد آن نوعی کمبود و کاستی به شمار خواهد رفت. در مقابل مرگ یک مجموعه در مقام یک فرد خاص که عامل هیچ خیر و برکتی نه برای جهان و نه برای موجودات آن به شمار می رود نه تنها یک فقدان نیست بلکه نوعی موهبت هم به شمار می رود. از هم گسستنِ این مجموعه هرچه زودتر صورت گیرد احتمالاً عامل خیر و برکت بیشتری است. کم نیستند و کم نبوده اند افرادی که اگر هرگز به وجود نمی آمدند عدم شان احتمالاً اسباب خیر و برکت بیشتری میشد. و در مقابل هستند افرادی که نبودشان همواره به‌مثابه یک کاستی و فقدان برای جهان و موجودات آن به شمار خواهد رفت. مرگ تیک نات هان فقدان چنین مجموعه‌ای است. هرچند او با کتابها، آموزه‌ها، شاگردان و میراثی که برجای گذاشته زنده است، اما با این حال نبودش همواره نوعی کاستی به شمار خواهد رفت.

به امید آنکه همه ما به گونه‌ای زندگی کنیم که مرگمان یک فقدان و کاستی برای جهان به شمار رود نه یک موهبت! 🙏🏼

@BeKhodnotes

https://youtu.be/zXk4jFKfzO0
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Thich Nhat hanh – افسردگی و حضور خود شمایید
افسردگی و حضور خود شمایید- بخش ۲
تیک نات هان
ترجمه بخش دوم سخنرانی تیک نات هان با عنوان «افسردگی و حضور خودِ شمایید»، که در آن بر اساس روانشناسی بودایی در صدد تبیین ساختار آگاهی و ذهن، دلایل بروز افسردگی و نحوه مواجهه آگاهانه با آن است. تیک نات هان در این سخنرانی به تعریف دقیقی از اصطلاح حضور یا آگاهی که معادل واژه انگلیسی mindfulness است می پردازد و آن را راه حل اصلی برای مواجهه با مشکلات خلقی و روانی می‌داند.

ترجمه و گوینده: بهنام خداپناه

لطفن این سخنرانی را با حضور و توجه گوش دهید 🙏🏼

برای دسترسی به فایل اصلی سخنرانی به زبان انگلیسی هم می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

https://youtu.be/Pkk5W8C9KMg

@BeKhodnotes
جشن سده و رنج حیوانی

دو روز قبل، دهم بهمن ماه در تقویم با عنوان جشن سده شناخته میشود، که از دوران باستان تا ایران پس از اسلام این جشن با برپا کردن آتشی بزرگ بزرگداشته میشده است، هرچند این روزها دیگر اثری از آن در جامعه ایرانی دیده نمیشود و ظاهرن به برخی از شهرهای ایران و جوامع کوچک زردشتی محدود شده است!

چند روز پیش مطلبی را در کانال دکتر شفیعی کدکنی درباره جشن سده دیدم که نقل قولی از تاریخ بیهقی درباره بزرگداشت این جشن در زمان غزنویان است. مطلب درباره رنجی است که انسانها از دوران قدیم تا به امروز به انحا و اشکال مختلف بر سر حیوانات آورده اند، و جشنهای ایرانی هم از این قاعده مستثنی نبوده اند:

"و سَده نزدیک بود، اُشترانِ سلطانی را و از آن همهٔ لشکر به‌صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید. و گز می‌آوردند در صحرایی که جویِ آب بزرگ بود، بر آن شَرَف [مکان بلند] می‌افگندند، تا به بالایِ قلعتی برآمد. و چهارطاق‌ها بساختند از چوبِ سختْ بلند و آن را به گز بیاگَندند. و گزِ دیگر که سختِ بسیار بود بالایِ کوهی برآمد بزرگ. و الهٔ [عقاب] بسیار و کبوتر و آنچه رسم است از دارات این شب به‌دست کردند.
[...]
و سَده فراز آمد، نخست شبْ امیر بر آن لبِ جویِ آب که شِراعی [چادر] زده ­بودند بنشست و ندیمان و مُطربان بیامدند و آتش به هیزم زدند– و پس از آن شنیدم که قریبِ دَه فرسنگ فُروغِ آن آتش بدیده بودند– و کبوتران نفط‌اندود [آغشته به نفت] بگذاشتند و دَدَگان [حیوانات] به قارندود [قیراندود] و آتش زده دویدن گرفتند، و چنان سَده­‌یی بود که دیگر آن چنان ندیدم، و آن به‌خرّمی به‌پایان آمد." {تاریخ بیهقی، جلد پنجم، صص 72-571، ناشر دنیای کتاب}

در همان کانال، البته مطلبی در نقد و نکوهش این آئین با این مضمون آمده که:

"️نکته‌ای که لازم است متذکر گردیم این است که آتش زدن به جانوران و پرندگان سودمند با آن احترام و تقدیسی که در دین مزدیسنا به جانوران (بویژه جانوران سودمند) می‌شده است، بدون شك از رسوم و آداب ایرانِ پس از اسلام است، چه، از طرفی در دین زرتشتی آزار جانوران سودمند اهورائی از گناهان بزرگی بوده است و چنانکه می‌دانیم زرتشتیان امروزه نیز در این جشن چنین رسمی را معمول نمی‌دارند و حال آنکه اگر آتش زدن حیوانات جزء رسوم و آداب باستانی آنان بود بدون شک سنّت دیرین خود را نگاه می‌داشتند، به علاوه چنانکه ملاحظه شد و از این پس نیز خواهد آمد این رسم تنها در دربار پادشاهان و امیران معمول بوده است نه در جای دیگر، گو اینکه اساساً بی‌جان کردن جانداری برای پدید آوردن سرور و شادی و انبساطِ خاطر دور از جوانمردی و مردمی است و به همین جهت است که ابوریحان در آثار الباقیه (ص ۲۲۷ چاپ زاخو) پس از ذکر رسم فوق می‌گوید:
خداوند از کسانی که از آزار رساندن جانوران و جانداران لذت می‌برند انتقام گیرد." {براهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی، ص ۱۶}

البته بعید میدانم حتی اگر جانوری توسط انسانی غیرسودمند هم لحاظ شود، باز بتوان از سوزاندن آن و مشاهده اش لذت برد! سوءاستفاده و بهره کشی از حیوانات در اَشکالی سادیتستی همچون این در فرهنگهای باستانی دیگر هم رواج داشته یا همچنان دارد. مثلن در روم باستان، مورخی بنام لِکی درباره بازیهای رومی و آزار و اذیت بردگان انسانی [گلادیاتورها] و بردگان غیر-انسان یا همان حیوانات اینگونه نقل میکند:
"سرانجام مبارزه­ ساده خسته ­کننده شد و انواع قساوت­ها به منظور برانگیختنِ این علاقه­ روبه ­ضعف توصیه شد. در یک وهله خرسی و گاو نری، در حالیکه به هم زنجیر شده بودند، در نبردی وحشیانه در شن­ها[ی کف کلوزیوم] می­غلتیدند؛ در وهله­ ای دیگر، مجرمانی که پوست­های وحوش به تن کرده بودند به جلوی گاوهای نری افکنده می­شدند که با آهن­های داغِ گداخته یا تیرهایی که نوکشان به قیرِ مذاب اندود شده بود دیوانه شده بودند. تحت فرمانروایی کالیگولا چهارصد خرس ظرف مدت یک روز کشته شدند. . . . تحت حکمرانیِ نرون، چهارصد ببر با گاوهای نر و فیلها مبارزه کردند. در روزِ دیگری، که توسط تیتوس به کلوزیوم اختصاص داده شده بود، پنج هزار حیوان هلاک شدند. تحت حکمرانیِ تِراجان، بازی­ها برای یکصد و بیست و سه روزِ متوالی ادامه پیدا کرد. از شیرها، ببرها، فیلها، کرگدن­ها، اسب­های آبی، زرافه­ ها، گاوهای نر، گوزن­های نر، حتی کروکودیل­ها و مارهای غول­ پیکر استفاده می­شد تا باعث نوآوری در این نمایش گردد. هیچیک از این نمایش­ها عاری از رنج انسانی نبود. . . . ده هزار انسان در خلال بازی­های تِراجان با یکدیگر جنگیدند. نِرون باغ­های خود را در شب با مسیحیانی روشن می­کرد که لباس­های قیراندودِ مشتعلی بر تن داشتند. تحت حکمرانیِ دومیتیان، ارتشی متشکل از کوتوله ­های ضعیف مجبور به جنگیدن شده بودند. . . . میل به خونریزی آنچنان شدید بود که در صورتیکه شاهزاده­ ای از توزیعِ غلات غفلت می­کرد در مقایسه با زمانیکه از این بازی­ها غفلت کرده بود عدم ­محبوبیتِ کمتری داشت" [آزادی حیوانات، پیتر سینگر، صص 68-367، نشر ققنوس]

از همین رو، با سنت و گذشته باید همواره به شکلی منتقدانه مواجه شد، جنبه های مثبت و سازنده آنرا حفظ و جنبه های منفی اش را به تیغ نقد سپرد. و انواع بهره کشی و ستم را در این جریان نباید برتافت. هرچند، نباید فراموش کرد، که قربانیان اصلی مراسم آتش بازی این روزها هم همچنان حیوانات هستند. هرچند حیوانی به شکلی مستقیم و عیان قیراندود و سوزانده نمیشود، اما به چشم خود شاهد مراسم آتش بازی سال نو در شب بوده ام و حیواناتِ سراسیمه و آشفته را دیده ام که چگونه وحشت زده در میانه شب به ناکجا میگریزند. خیلیهاشان هم در جریان این مراسمها در اثر استرسهای ناشی از صدای انفجار دچار سکته و مرگ میشوند.


لینک مطلب در کانال دکتر کدکنی:

https://news.1rj.ru/str/shafiei_kadkani/1968

@BeKhodnotes
این حکایت طنزآمیز و رندانه از کتاب قابوس نامه یکی از بهترین نمونه‌ها برای توضیح قیاس ذوحدّین یا dilemma است که می‌توان آنرا به دو راهه ناخوشایند هم تعبیر کرد، چه اینکه انتخاب هریک از طرفین، نتیجه ناخوشایندی در پی دارد.

خلاصه حکایت: جوانکی پیرمرد فقیهی را به کفر متهم کرد و فقیه نیز او را حرامزاده خواند. جوان به حاکم شکایت برد. حاکم هم فقیه را فراخواند و عذر او را خواست. فقیه نپذیرفت و گفت: اگر طبق گفته جوان من کافرم پس او حتمن حرامزاده است، زیرا خطبه عقد پدر و مادر او را خود خوانده‌ام و خطبه‌ای که کافر بخواند پذیرفته نیست. پس او حاصل عقدی باطل است و حرامزاده؛ و یا اینکه برخلاف آنچه او مدعی است من کافر نیستم، که در این صورت او دروغ گفته است باید حد بر او جاری شود!

@BeKhodnotes