دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
116 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
زن، زندگی، آزادی؛ مرد، مُردگی، بردگی!

این روزها همه از تبعیض ساختاری جامعه ایرانی علیه زنان سخن می گویند و ماهیت اعتراضات اخیر کشور را تظلم خواهی برای حقوق سرکوب شده و تبعیض ساختاری جامعه ایرانی علیه زنان میدانند، شعار زن، زندگی، آزادی سر می‌دهند، تو گویی جامعه ما بهشت برین مردان و دوزخ زنان است که این زنان سرکوب شده برده های آن مردانِ در ناز و نعمتند. انگار نه انگار که در همین جامعه است که مردانی زندانی مهریه هستند، تنها به این جرم که روزی به اشتباه در عشق زنی گرفتار شده‌اند و حالا باید تاوان آنرا با زندان و حبس بکشند! انگار نه انگار که در همین جامعه که انگ مردسالاری بدان میزنند پسران و مردانش از روزی که به سن قانونی میرسند مدام باید با کابوس خدمت اجباری، و آن ساختار تحقیرآمیز و نگاه برده‌وارانه‌اش به سرباز، شب را به صبح برسانند و به انواع لطایف الحیل و دروغ و فریب هم که شده بکوشند راهی برای فرار از آن و یا کمتر کردن مدت دوره آن به هر قیمتی هم که شده بیابند. چه جانها که در همین دوره خدمت اجباری گرفته نمی‌شود و چه خانواده‌ها که دچار انواع بحرانهای ریز و درشت نمی‌شوند! این حجم از بی‌توجهی و نادیده گرفتن رنج، و به یک معنا به حساب نیاوردن و تبعیض قائل شدن نسبت به رنجِ مردبودن واقعن از کجا ناشی می‌شود؟! جز از این مفهوم تبعیض‌آمیز که رنج مفرط را از لوازم ضروری مردانگی می‌دانند! به عبارت دیگر، رنجهایی که بر مردان تحمیل می‌شود امری عادی و نرمال قلمداد می‌شود که اصلن حتی فرصت مطرح شدن به عنوان درد و رنج را هم نمی‌یابد، و کوچکترین رنجهای زنانه، در قیاس با آنهمه رنج  عظیم و جانکاه مردانه، در این ساختار بیشترین اهمیت را یافته و با شدیدترین شکل ممکنش توسط رسانه‌ها برجسته می‌شود و کل حرکت اعتراضی در یک کشور بدان تقلیل داده می‌شود!

فکر میکنم این میزان از تقلیل‌گرایی مسئله جامعه امروز ایرانی به صرف مسائل زنان و مسائل ریز و درشت مربوط به آن، و این ميزان از بی‌توجهی به مسائل دیگر، که از قضا خودِ مردان، اعم از تحلیلگر و عامی‌اش هم برجسته‌ترین نقش را در این تبعیض علیه خود ایفا می‌کنند، کم بی‌شباهت به این مطلب نیست که مسائل مربوط به حمایت از حیوانات را به صرف مسائل مربوط به نگهداری از حیوانات خانگی تقلیل دهیم و درمقابل تبعیضهای به مراتب ساختاری‌تر و گسترده‌تری همچون درد و رنجی که حیوانات دیگری در جریان دامداری صنعتی متحمل آن می‌شوند را فراموش کنیم!

@BeKhodnotes
👎6👏4👍1
Forwarded from خانه ابرهای سپید (Armin Khabbaz)
شخصی از من پرسید که: «آیا در مورد وضعیت جهان نگران نیستم؟»، من به خودم اجازه دادم تا نفسی بکشم و بعد گفتم: «مهم‌ترین چیز اینه که نذاری اضطرابی که در مورد اتفاقات جهان داری قلبت رو پر کنه. اگه قلبت پر از تشویش شده باشه، بیمار می‌شی و قادر به کمک نخواهی بود.»
تیک نات هان

@WhiteCloudsHouse Channel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قصد داشتم مطلبی درباره خطر این رسانه‌ها و آینده ایران بنویسم اما این کارشناس به بهترین شکل ممکن و به صورت مصداقی حق مطلب را ادا کرد. یادمان باشد اگر رسانه‌های خبری داخلی و خصوصن اخبار صدا و سیما را با استدلال بر سوگیری و جانبداریشان دنبال نمی‌کنیم، سرخوشانه در این وهم فرو نیوفتیم که این خارج‌نشینها واقعیات را انعکاس می‌دهند و در دام رسانه‌ایشان بیوفتیم!

@BeKhodnotes
👎8👍1
چند روز قبل با دوستی درباره شرایط کنونی کشور و آینده آن گفتگو میکردیم. من از نگرانی‌هایم درباره آینده ایران میگفتم. از فضای رادیکال و دو قطبی که جامعه ایران را به دو جناح خیر و شر تقسیم کرده، که البته مقصر آن در درجه اول نظام سیاسی داخلی است و سیاست آن در حذف رقبای اهل گفتگو و تساهل و تسامح و اصلاح، و حذف رسانه های منصف در داخل و از آن طرف، جولان رسانه های فارسی‌زبان خارج نشین که همه و همه در شکل‌گیری این فضای رادیکال نقش اصلی خود را ایفا کرده‌اند، و در کنار همه اینها بیفزایید عوامل دیگری همچون تحریم، فساد و شرایط اقتصادی نامناسب. فضای رادیکالی که هر یک از طرفین خود را خیر محض و دیگری را شر مطلق میخواند؛ صدا و سیما از افراد انقلابیِ خیرخواه محض در مقابل اغتشاشگران شرور سخن می‌گوید و از آن طرف هم رسانه‌های خارج نشین مدام بر دو قطبی پلیس/سپاهی/بسیجی/ آخوند شرور در مقابل اعتراض‌کنندگانِ خیرخواه مطلق! شعارها و کنش‌های معترضین هم روزبروز خشن‌تر و رادیکال‌تر.

استدلال من این بود که از این فضای رادیکال هرچه برآید یک نظام سیاسی اهل گفتگو و مدارا در نخواهد آمد، چون گفتگو و مدارا در درجه اول نه در فضای سفید و سیاه و دو قطبی کنونی که هریک از طرفین خود را خیر مطلق و طرف مقابل را شر مطلق میداند، بلکه در فضایی خاکستری شکل خواهد گرفت که طرفین با عینکی سیاه و سفید به یکدیگر ننگرند. فکر می‌کنم این مسئله خصوصن درباره معترضینی صادق است که طرف حاکم را به رفتار مستبدانه و خودکامگی محکوم می‌کنند. معترضینی که به نظر درصدد انقلابند، فارغ از اینکه وضعیت سیاسی فعلی نیز خود حاصل انقلاب بود!

اینکه چه باید کرد پرسش دیگری است اما از صمیم قلب امیدوارم نظام سیاسی خود اسباب اصلاح و جرح و تعدیل را فراهم و زمینه را برای نوعی فضای گفتگو و آشتی ملی فراهم آورد، پیش از آنکه بیش از این دیر شود. در غیراینصورت، شرایط کنونی هرچه بیشتر به سوی رادیکالیسم و افراط پیش خواهد رفت که حتی در صورت وقوع انقلابی دیگر نیز نهایتن سر از استبدادی دیگر اما اینبار از نوع لائیک و ضد-مذهبی‌اش در خواهد آورد و یا همان رادیکالیسم و افراط و دو قطبیت جامعه به دو نیروی خیر و شر، شرایط را به سوی هرج و مرج و وقوع نوعی از جنگ داخلی سوق خواهد داد!

باشد که رستگار شویم . . .

@BeKhodnotes
👍6👎6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به قول شیخ عطار:

کار عالم عبرت است و حسرت است
حیرت است و حیرت است و حیرت است

اما ظاهرن ما مدرن‌زیستها از وقتی آسمان شب را از دست دادیم به راحتی حس حیرت و شگفتی را نیز از دست دادیم. اما کافیست هرگاه حس حیرت و شگفتی را از دست دادید و به ورطه هولناک وهم همه‌چیزدانی و علم مطلق افتادید در شبی تاریک و به دور از آلودگی‌های نوری زندگی مدرن به آسمان شب خیره شوید، همان آسمانی که الهام بخش بزرگانمان بود که به قول حافظ:

چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست!

@BeKhodnotes
1
چندسالی هست که به صورت گاه و بیگاه مستندی را دنبال میکنم به نام Ghost Adventures، از سری مستندهای رویدادهای خارق‌العاده یا paranormal activities. مستند که از سال ۲۰۰۸ تا به امروز در حال فیلمبرداری است، گروهی چند نفره را نشان می‌دهد که به دنبال بررسی مستند جاهایی می‌روند که عده‌ای پیشتر در آن تجربیات نامتعارف و نامعمولی داشته‌اند، چیزی همچون برخورد با ارواح و نیروهای خارق‌العاده. برای بررسی آن هم از مجموعه‌ای از دستگاه‌های مختلف استفاده می‌کنند، از دوربین‌های حرراتی گرفته، تا دستگاه‌های تشخیص و تبدیل انرژی الکترومغناطیسی به صدا، حروف و الکتریسیته، دوربین‌های تشخیصی و ... و در این مجموعه رویدادهای نامتعارفی که بسیار در مکان‌های مختلف تکرار می‌شوند عبارتند از صداهای مرموز مثل قدم زدن، سایه‌های تاریک، صداهای زنانه، مردانه، کودکانه، نقطه‌های نورانی معلق در فضا، و ... بدون اینکه منبع مشخصی داشته باشند، صداهایی که ظاهرن هوشمندند و به رویدادهای محیطی واکنش‌های آگاهانه نشان می‌دهند، و یا در مواردی آثار ضربه و کبودی بر بدن سازندگان و ...، که سازندگان این مستند آنها را به ارواح افرادی از سکنه آن منطقه نسبت می‌دهند و به نوعی درصدد ارتباط با آنها بر می‌آیند.

نخست که این مستند را از روی بی‌میلی و سرسری می‌دیدم آنرا همچون مجموعه‌های ساختگی و مستند-گونه می‌پنداشتم که اصلن محل اعتنا نیست، تا اینکه کمی کنجکاو شدم و کمی از این طرف و آن طرف مطالبی درباره صحت و سقم آن خواندم. جایی را نیافتم که ادعاهای مطرح شده در آن را انکار کند یا آنرا ساختگی و جعلی بداند. از آنروز به بعد تقریبن به شکل نسبتن جدی‌تری آنرا دنبال میکنم، هرچند محتاطانه! فکر می‌کنم اگر دستکاری‌یی در داده‌های آن توسط سازندگانش صورت نگرفته باشد، پدیده‌هایی که در آن رخ می‌دهد بسیار قابل تأمل و شگفت انگیز است. هرچند سازوکار دستگاه‌های بکار رفته در جریان تولید آن هم خود محل بحث و تحقیق بسیار جدی است! و از طرف دیگر، اینکه چقدر پدیده‌هایی که روی می‌دهد حقیقتن بتواند قابل استناد به ارواح باشد! به هر روی دیدن این مستند را به طرفداران مسائل فراروانشناسی یا پاراسایکولوژی پیشنهاد میکنم.

باشد که رستگار شویم . . .

https://en.wikipedia.org/wiki/Ghost_Adventures?wprov=sfla1


@BeKhodnotes
درباره شب چله و زایش مهر
دکتر ژاله آموزگار
🎙 سخنرانی دکتر ژاله آموزگار
درباره شب چله و زایش مهر
در یکی از نشست‌های شب‌های بخارا

🗝 @IslamicPhilosophy
🖥 instagram.com/IranianPhilosophy
🖋تاملی درباره آموزه معاد/رستاخیز و ارتباط دو واژه کَفَن و کافین (coffin)

۱. مدتی است مجموعه مستندی را دنبال میکنم درباره مصر باستان و مومیایی‌ها و فرایند مومیایی‌ کردن. ظاهرن مصریان باستان جنازه را به این خاطر مومیایی‌ می‌کردند که اعتقادشان بر این بوده که روح پس از مرگ از بدن مرده جدا شده و موقت به جهان دیگری می‌رود تا اینکه روزی دوباره به جنازه برگشت می‌کند تا دوباره در جنازه حلول کرده و مرده در جهان پس از مرگ زندگی دوباره پیدا کند. حال طبق این باور هرچه جنازه بهتر حفظ شود روح در بازگشتش به بدن کار راحت تری خواهد داشت و بهتر و سریعتر و بی مشکلی، بدنی که پیشتر در آن بوده را خواهد یافت و رستاخیز یا معادش آسان‌تر و سریعتر خواهد بود. به همین دلیل مومیایی‌ کردن فرایند حفظ بدن را ایفا میکرده و هرچه شخص جایگاه اجتماعی بالاتری داشته کیفیت این کار هم بهتر انجام میشده است. البته فرایند مومیایی کردن نیز از دوره‌ای به دوره دیگر متفاوت بوده‌. چنانکه در دوره‌هایی امحا و احشا درون بدن مرده را نیز در خمره‌هایی کنار جسد مومیایی می‌کردند که وقتی روح به بدن بازگشت اعضای درونی بدن نیز به راحتی دوباره به بدن بپیوندد. جالب‌تر اینکه کل فرایند مومیایی کردن با مراسمی همراه با گفتن اذکار و اوراد صورت می‌گرفته است.

۲. این آموزه ناخودآگاه مرا به یاد آموزه ادیان ابراهیمی درباره کفن و دفن مرده و فرایند انجام این کار انداخت. در واقع در سه دین یهود، مسیحیت و اسلام نیز بدن مرده همچنان یا در تابوت و یا در کَفَن دفن می‌شود که چه بسا این عمل دفنِ با تابوت در آیین یهود و مسیحیت و همچنین عمل دفن با پیچیدن مرده در کفن، به همین منظورِ حفظ جنازه برای روزی که دوباره روح به بدن بازگردد صورت میگرید. هرچند این تحلیل نیاز به تحقیق و کار بیشتری دارد اما اینکه این ادیان این آموزه را از مصر باستان برداشت کرده باشند چیز عجیبی نخواهد بود هم به خاطر قدمت بیشتر تمدن مصریان باستان که قدمتی ۵۰۰۰ ساله یا حتی بیشتر دارد و هم اینکه میان مصریان باستان و بنی اسرائیل به عنوان یهودیان اولیه و همچنین تمدنهای میان رودان ارتباط وجود داشته!

۳. شاید آنچه بیشتر کارکرد مشابه نوع فرایند کفن و دفن در این ادیان را نشان دهد واژه کَفَن در عربی به معنای پارچه مخصوص برای درهم پیچیدن مرده و کافین (coffin) در زبان‌های لاتین و انگلیسی به معنای تابوت باشد که در اصل از واژه یونانی kophinos به معنای سبد، که انگار یک واژه‌اند هم به لحاظ ریخت و هم به لحاظ محتوا و معنا! اینکه چطور این واژه وارد زبان عربی شده البته خود نیازمند کار و پژوهش است، اما ظاهرن آنچه ما با عنوان آموزه رستاخیز یا معاد جسمانی می‌شناسیم و قرنها میان فلاسفه‌ی مسلمان درباره چگونگی و امکان یا عدم امکان آن بحث وجود داشته آموزه‌ای است که خاستگاه‌های آنرا باید در مصر باستان و تلقی ایشان از مرگ و زندگی پس از مرگ جستجو کرد که بعدها در ادیان ابراهیمی به اشکال کمی متفاوت‌تری وارد و حفظ شده است.

۴. این نحو از حفظ جسد در شکل‌های مومیایی کردن، در تابوت گذاشتن یا کفن پیچ کردن مرده که همه ظاهرن با هدفی مشابه انجام شده‌اند را مقایسه کنید با کاری که در آیین زرتشت با مرده انجام می‌دادند، یعنی قرار دادن جسد در استودان که جایی بوده در نوک کوهها که جنازه مرده را در معرض هوای باز قرار می‌دادند تا خوراک پرندگان و کرکسها گردد، زیرا به باور زرتشتیان جنازه آلوده است و دفن آن یا سوزاندنش باعث آلوده کردن زمین و آتش می‌شده؛ یا در مقابل با آموزه سوزاندن جسد در ادیان هندی و شرقی: که در هردوی آنها حفظ جسد اهمیتی نداشته است، و دست‌کم در آیین زرتشت که ما همچنان در آن با آموزه معاد و رستاخیز سروکار داریم، رستاخیز بیشتر رستاخیز روحانی بوده تا جسمانی، آنگونه که روایت سفر روح به جهان پس از مرگ در کتاب ارداویراف‌نامه خود به روشنی گویای این مطلب است.
@BeKhodnotes
آیا میدانستید مولانا در دیوان کبیر اشعاری به زبان یونانی هم دارد؟ اشعاری به زبان یونانی و اما با وزن اشعار فارسی. این مقاله ارزشمند درباره اشعار یونانی مولاناست و به بررسی و گردآوری آنها پرداخته است:

https://tinyurl.com/yp7bubvp

@BeKhodnotes
کافی است نسل نوجوان و جوان ما با تاريخ کهن ايران و تمدن ايرانی و اسلامی، با تاريخ ايرانشهر، با تاريخ هويت ايرانی و تاریخ زبان ملی، با تاريخ شکلگيری دولت ملی در دوران صفويه و عناصر تشکيل دهنده دولت ملی صفويه در ايران، با تاريخ دويست سال اخير ايران، از دوران جنگ های ايران و روس گرفته تا دو جنگ جهانی و نقش اشغالگرانه روسيه (/شوروی) و انگليس، با کودتای 28 مرداد و با تاريخ تجاوز صدام به ايران و تاريخ دفاع ايرانيان از خاک و ميهن و هويت ملی و دينی شان آشنا باشند و در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها به دور از تبليغات به شيوه درست علمی تاريخ ايران را فرا بگيرند تا به تبليغات و "تحليل" های تلويزيون هایی مانند بی بی سی فارسی، تلویزیون من و تو، و بوق رسانه ای سعودی ها در موضوعات مرتبط با ايران مطلقا اعتماد نکنند. در يک کلمه ضرورت امروز ما تقويت آگاهی تاريخی ملی است.

https://news.1rj.ru/str/azbarresihayetarikhi
3
امروز در تقویم ایرانی مصادف بود با جشن باستانی سده که نزد ایرانیان بزرگداشته میشد. روایت‌های گوناگونی درباره علت نامگذاری این جشن با عنوان جشن سده وجود دارد اما یکی از جالبترین آنها را استاد عبدالحسین زرین کوب در کتاب تاریخ ایران خود از این قرار روایت می‌کند:

"جشن سده در واقع جشن بزرگداشت صدمین روز زمستان بوده است. در ایران باستان کل ماه های سال به دو فصل، هفت ماه تابستان و ۵ ماه زمستان تقسیم شده است. و دهم بهمن ماه به عنوان صدمین روز زمستان یعنی ۵۰ روز مانده به نوروز جشن گرفته می شده است".

چند سال پیش هم مطلبی با عنوان جشن سده و رنج حیوانی را در همین کانال نوشته بودم که می‌توانید آنرا در لینک زیر بیابید:

https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/653

@BeKhodnotes
Forwarded from پژوهشگاه ایران‌شناسی (داریوش میرزاخانی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"باز هوای وطنم آرزوست"
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#فیلم
سه تار نوازی و آواز

زنده یاد استاد محمدرضا لطفی

@atorabanorg
خدای نخواسته اگر روزی برای کردستان یا آذربایجان در اثر حوادثی پیشامد بدی روی دهد و مانند بادکوبه، گنجۀ نظامی، شیروان خاقانی، مرو عسجدی، دیاربکر، تیسفون، بغداد یا بحرین گردد، بر فرض که آبادتر شود، اقتصاد و اجتماعش خوب، آزادی و دموکراسی کامل و عدالت اجتماعی هم در آنجا برقرار گردد و به‌اصطلاح فردوس روی زمین یا «بهشت کمونیست» شود، برای ما که ایرانی هستیم وقتی آنها دیگر ایرانی نباشند جز تأثر چه نتیجۀ دیگر خواهد داشت؟ درست این بدان ماند که کسی ده یا خانۀ خرابی داشته باشد، همسایه آن را به زور یا حیله بستاند و برای خود آباد کند و صاحب اصلی خوشحالی کند که خانه و دهم آباد شد!
پس وحدت ملی باید اساس و پایۀ تمام نظرها، امیدها، آرزوها، سیاست‌ها، حزب‌ها، خلاصه «ایده‌آل» و آمال همۀ ملت ایران باشد. تعمیم زبان فارسی هم شرط مسلّم و جدانشدنی این وحدت است.

دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹ = دی‌ماه ۱۳۳۸

[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
چاپ چهارم کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

اخیرن مطلع شدم که کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی نوشته جولیان یانگ و با ترجمه بنده به چاپ چهارم رسیده است. خوشحالم که به رغم همه سختی‌ها و مشکلات موجود اقتصادی، و بی‌مهری‌های زمانه اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی به کتاب و کتابخوانی، همچنان یک کتاب می‌تواند اقبال آن را پیدا کند که به چاپ چهارم برسد. شاید یک معنای ضمنی آن این باشد که صرفنظر از شرایط، حکمت و اندیشه‌ورزی برای ما ایرانیان همواره مهم است و میراث عظیم فلسفی‌مان خود شاهد گویایی بر این مطلب است.

https://t.ly/-RK-

اخیرن نیز گزارشی را در یکی از سایت‌ها درباره معرفی کتاب دیدم که در دو فرسته بعدی قرار خواهم داد.

@BeKhodnotes
👍1
معرفی کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از جولیان یانگ

آرش شمسی

کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از یکی از نویسنده‌های نام‌آشنا در ایران، کتابی ست مناسب برای آشنایی با کلیت فلسفه‌ی قاره‌ای. جولیان یانگ، که پیش از این کتاب چند کتاب دیگر نیز از او به فارسی برگردانده شده بود، از جمله کتاب «شوپنهاور» و کتاب «هنر از نگاه هایدگر»، در کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی به طریقی – به زعمِ من – عالی به کلیت فلسفه قاره‌ای نگریسته است. در این نوشتار به معرفی کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از جولیان یانگ با برگردان بسیار خوب آقای بهنام خداپناه خواهم پرداخت.

کلیت کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

از نگاه جولیان یانگ، فلسفه‌ی قاره‌ای یعنی «فلسفه‌ای که وظیفه‌ی اولیه‌ی آن، عبارت است از جست‌وجوی پاسخی برای این پرسش که در پرتو مرگ خدای مسیحیت سنتی، درباره‌ی معنای زندگی چه می‌توان گفت؟» [جولیان یانگ، فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی، برگردان ب. خداپناه، تهران، انتشارات حکمت، 1396، صص 26-27.]
همین تعریف عیان می‌سازد که جولیان یانگ از چه نظرگاهی به فلسفه‌ی قاره‌ای نظر انداخته و در این کتاب نظریات‌اش را گردآورده است. البته که کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی تا حد زیادی کتابی ست در شرح اندیشه‌های فلاسفه‌ای که عمدتاً نام قاره‌ای روی آن‌ها می‌گذارند، اما جولیان یانگ از انتقاد و همچنین ابراز نظر خود در این کتاب نگذشته و در جای‌جای کتاب می‌توان نظریات او را نیز خواند و بهره جست.

یانگ کتاب خود را به دو قسمت تبدیل کرده: قسمتِ نخست کتاب به فلاسفه‌ای می‌پردازد که از نگاه او فلسفه‌شان به‌نوعی همانند کلیتِ فلسفه‌ی مسیحیت است. منظور از فلسفه‌ی مسیحیت چیست؟ منظور فلسفه و جهان‌بینی‌ای است که در آن یک هدف، یک جهان ورای این جهان، یک جای خوب، یک آرمانشهر وجود دارد که پس از تحمل این جهان و تحمل پلیدی‌های‌اش سرانجام بدان می‌رسیم و خستگیِ این جهان و پلیدی‌های‌اش از تن‌مان خارج می‌شود. منظور فلسفه‌ای است که عمدتاً بیان‌گر نوعی دوگانگی است: دوگانگی میان پلیدی این‌جا و پاکی و سرزندگی جایی دیگر، دوگانگی میان مَجاز این‌جا و حقیقتِ جایی دیگر.
یانگ در بخش نخست از افلاطون آغاز می‌کند و بحث‌اش به نیچه‌ی جوان، یعنی نیچه‌ی کتاب زایش تراژدی که بسی تحت تأثیر شوپنهاور، یا به قول یانگ بودیسمِ اروپاییِ شوپنهاور، است، ختم می‌گردد.

اما بخش دوم کتاب عیان‌گر اندیشه‌های فلاسفه‌ای است که از نگاه جولیان یانگ فلسفه و اندیشه‌ی‌شان متفاوت است از فلسفه و اندیشه‌ی فلاسفه‌ی بخش نخست. از نگاه این دسته از فلاسفه‌ی قاره‌ای، آن جهانِ حقیقی، آن آرمانشهر، دیگر وجود ندارد و ما هستیم و دنیایی ناشی از مرگِ آن جهان حقیقی، دنیایی فاقد آن اندیشه‌های آرمانشهرپرست، دنیایی که نیهیلیسم گریبانِ آن را گرفته است.

زمانی که نیچه اعلام کرد خدا مرده است، دقیقاً همین مرگ آن جهان‌های حقیقی و آرمانشهرها را اعلام داشت، زمانی که پسامدرن‌هایی که خود در جوانی مارکسیست یا حداقل سوسیالیست بودند، رفته‌رفته از مارکسیسم یا حداقل سوسیالیسم دست شستند، زمانی که اندیشه‌های پیشرفت‌انگارانه‌ی هگل مردند و امثال فوکو اعلام داشتند که تاریخ خطی نیست بل هر دوران اپیستمه‌ی خود را دارد و هیچ «مطلقی» هم به‌مثابه‌ی هدف این تاریخ در کار نیست، مرگ آرمانشهرها را اعلام داشتند.

یانگ در بخش دوم از نیچه‌ی واپسین [یعنی نیچه‌ی فراسوی خیر و شر، چنین گفت زرتشت و تبارشناسی اخلاق] می‌آغازد و به هایدگر واپسین [یعنی هایدگرِ پس از سال 1935] می‌رسد.

بخش نخست کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

همانطور که گفتم در بخش نخست، جولیان یانگ به فلاسفه‌ای که به نوعی دوگانگی باور داشتند می‌پردازد. فصل نخست این بخش به اندیشه‌های افلاطون اختصاص  داده شده. البته در این فصل معنای زندگی از نگاهِ افلاطونِ موجود در رساله‌ی فایدروس مورد بررسی قرار گرفته که البته برای جولیان یانگی که قرار است در این کتاب به فلاسفه‌ی قاره‌ای در پرتو دو دسته بپردازد مفید است، اما از نگاه من برای بررسی معنای زندگی در اندیشه‌های افلاطون لااقل سه رساله‌ی دیگر نیز مفید اند و شاخص: نخست رساله‌ی گرگیاس است که سقراط در آن رساله صراحتاً در بحث با کالیکلس موضوع بحث‌شان را موضوعی مهم معرفی می‌کند و می‌گوید که در حال بحث در باب چگونگی زیستن اند، دوم رساله‌ی ضیافت یا مهمانی است که از نگاه من برای بررسی «تعالی» از نگاه افلاطون بسیار مهم است و سوم رساله‌ی فیلبُس: رساله‌ای که اختصاصاً به بحث درباب برتری زندگی فلسفی بر زندگی لذت‌گرایانه می‌پردازد.

@BeKhodnotes
👍1