Audio
#کتاب_صوتی
#دوستان
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت اول
#دوستان
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت اول
#خرد_سنجشگر
#گزاره_چیست؟
#تفکر_نقادانه
#م_ناجی
🔆🔆🔆گزاره🔆🔆🔆
مفهوم گزاره معمولا بین معمول دانش آموزان و دانشجویان مفهومی گنگ و مبهم می نماید به طوری که برخی آن را مترادف جمله می پندارند و برخی آن را مترادف قضیه یا اظهار(مترادف تازه عرضه شده ی قضیه) و برخی هم بی آنکه معنای دقیقی از آن را در ذهن داشته باشند به نوعی با ابهامش کنار می آیند.
آنچه بنده از جست و جوهای خود در این زمینه دریافته ام این است که علت این ابهام و نیافتن پاسخ دقیق و صحیح به این پرسش که( گزاره چیست؟) ناشی از این است که با خواستگاه و زمینه ی ظهور و بروز این اصطلاح کمتر توجه می شود یا اصلا توجه نمی شود.
سابقه ی پیدایش و زیست و قدمت این اصطلاح منطقی به قدمت منطق جدید یا منطق ریاضی یا منطق نمادهاست.
همچنانکه می دانید منطق جدید یا منطق ریاضی برای اینکه بتواند دقت و سرعت خود را در چینش و بررسی استدلالهای منطقی- که انسان در تمام شئونات زندگی خود اعم از علمی و غیرعلمی و اعم از علوم فیزیک و مکانیک و ریاضی و نیز دانشهای فلسفی و علوم انسانی به کار می برد- بیشتر کند اقدام به استفاده از نمادهابه عنوان نماینده و جانشین جملات و قضایایی کرد که در استدلالهای خود از آنها بهره می برد
مثلا برای سهولت کار به جای جمله ی انسان حیوان ناطق است از یک نماد (برای مثال:الف) استفاده کردکه الف در اینجا نماینده جمله ای بود که قابلیت صدق و کذب دارد یعنی میتواند وصف صادق یا کاذب را حقیقتا بپذیرد .
و همین الف و ب و ج ها کوچکترین واحد در منطق جدید تلقی می شدند.
چنانکه گفتیم این نمادهایی که به عنوان نمونه های فرضی جملات صدق و کذب پذیر در این منطق به کار برده میشدند اتم های منطق جدید محسوب می شوند. یعنی واحدهایی که قابلیت تجزیه و تقسیم به جزءهای ریزتر را ندارند.اما از نظر محتوی چگونه اند؟ از نظر محتوی حامل یک معنای بسیط صدق و کذب بردار . یعنی مضمون یک جمله ی ساده(ونه مرکب) خبری که می تواند صادق یا کاذب باشد.
اگر دقت بکنید گفتیم واجد یک معنا و نگفتیم واجد یک جمله. چرا؟
زیرا فرض ما این است که این بسته ها حاوی معنا هستند و نه جمله
فرقشان در کجاست؟
فرقشان در این است که:
اولا مستقل از زبان خاص هستند. یعنی اگر الف نماینده ی جمله ی علی آمد باشد همان الف در عین حال نماینده ی- جاء علی- (به زبان عربی) و نیز نماینده ی-علی گلدی-(به زبان آذری) هم هست
ثانیا:نسبت به تغییرات زبانی بی تفاوت است. مثلا همان الف نماینده ی (آمد علی ) نیز هست
این الف و ب و ج ها که در واقع اتم منطق جدید محسوب می شوند اسمشان گزاره است
یعنی گزاره یک بسته ی معنایی دارای ارزش صدق و کذب است که بسیط است و غیر قابل تجزیه به بسته های معنایی دارای ارزش صدق و کذب و از آنجا که بسیط است همواره ارزش واحدی دارد (یا صادق است یا کاذب و ممکن نیست نه صادق باشد و نه کاذب و نیز ممکن نیست هم صادق باشد و هم کاذب)َ
#گزاره_چیست؟
#تفکر_نقادانه
#م_ناجی
🔆🔆🔆گزاره🔆🔆🔆
مفهوم گزاره معمولا بین معمول دانش آموزان و دانشجویان مفهومی گنگ و مبهم می نماید به طوری که برخی آن را مترادف جمله می پندارند و برخی آن را مترادف قضیه یا اظهار(مترادف تازه عرضه شده ی قضیه) و برخی هم بی آنکه معنای دقیقی از آن را در ذهن داشته باشند به نوعی با ابهامش کنار می آیند.
آنچه بنده از جست و جوهای خود در این زمینه دریافته ام این است که علت این ابهام و نیافتن پاسخ دقیق و صحیح به این پرسش که( گزاره چیست؟) ناشی از این است که با خواستگاه و زمینه ی ظهور و بروز این اصطلاح کمتر توجه می شود یا اصلا توجه نمی شود.
سابقه ی پیدایش و زیست و قدمت این اصطلاح منطقی به قدمت منطق جدید یا منطق ریاضی یا منطق نمادهاست.
همچنانکه می دانید منطق جدید یا منطق ریاضی برای اینکه بتواند دقت و سرعت خود را در چینش و بررسی استدلالهای منطقی- که انسان در تمام شئونات زندگی خود اعم از علمی و غیرعلمی و اعم از علوم فیزیک و مکانیک و ریاضی و نیز دانشهای فلسفی و علوم انسانی به کار می برد- بیشتر کند اقدام به استفاده از نمادهابه عنوان نماینده و جانشین جملات و قضایایی کرد که در استدلالهای خود از آنها بهره می برد
مثلا برای سهولت کار به جای جمله ی انسان حیوان ناطق است از یک نماد (برای مثال:الف) استفاده کردکه الف در اینجا نماینده جمله ای بود که قابلیت صدق و کذب دارد یعنی میتواند وصف صادق یا کاذب را حقیقتا بپذیرد .
و همین الف و ب و ج ها کوچکترین واحد در منطق جدید تلقی می شدند.
چنانکه گفتیم این نمادهایی که به عنوان نمونه های فرضی جملات صدق و کذب پذیر در این منطق به کار برده میشدند اتم های منطق جدید محسوب می شوند. یعنی واحدهایی که قابلیت تجزیه و تقسیم به جزءهای ریزتر را ندارند.اما از نظر محتوی چگونه اند؟ از نظر محتوی حامل یک معنای بسیط صدق و کذب بردار . یعنی مضمون یک جمله ی ساده(ونه مرکب) خبری که می تواند صادق یا کاذب باشد.
اگر دقت بکنید گفتیم واجد یک معنا و نگفتیم واجد یک جمله. چرا؟
زیرا فرض ما این است که این بسته ها حاوی معنا هستند و نه جمله
فرقشان در کجاست؟
فرقشان در این است که:
اولا مستقل از زبان خاص هستند. یعنی اگر الف نماینده ی جمله ی علی آمد باشد همان الف در عین حال نماینده ی- جاء علی- (به زبان عربی) و نیز نماینده ی-علی گلدی-(به زبان آذری) هم هست
ثانیا:نسبت به تغییرات زبانی بی تفاوت است. مثلا همان الف نماینده ی (آمد علی ) نیز هست
این الف و ب و ج ها که در واقع اتم منطق جدید محسوب می شوند اسمشان گزاره است
یعنی گزاره یک بسته ی معنایی دارای ارزش صدق و کذب است که بسیط است و غیر قابل تجزیه به بسته های معنایی دارای ارزش صدق و کذب و از آنجا که بسیط است همواره ارزش واحدی دارد (یا صادق است یا کاذب و ممکن نیست نه صادق باشد و نه کاذب و نیز ممکن نیست هم صادق باشد و هم کاذب)َ
Audio
#کتاب_صوتی
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت دوم
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت دوم
Audio
#کتاب_صوتی
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت سوم
#خرد_سنجشگر
#کتاب_راهنمای_تفکر_نقادانه
#م_ناجی
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
کتاب راهنمای تفکر نقادانه- پرسیدن سوالهای بجا
ترجمه ی کورش کامیاب
📗📗📗📗📗📗📗📗📗
فصل ششم
قسمت سوم
#خرد_سنجشگر
#گروه_تمرین_سنجشگری
#تفکر_نقادانه
#م_ناجی
🔆🔆🔆تفکر سنجشگرانه🔆🔆🔆
این روزها مساله تفکر نقادانه به مساله ای جدی در ذهن بخش وسیعی از مردم بدل شده است. تحصیلکرده ها و آنهایی که به واسطه ی آزادی نسبتا مناسبی که در دسترسی به شبکه های اجتماعی و خصوصا تلگرام در ایران ایجاد شده است و با هجوم بی امان اخبار و اطلاعات گوناگون در باره اغلب مسایل زندگی مواجه شده اند با سوال بزرگی مواجهند. در مقابل این همه اخبار متناقض و متضاد و این آرای پراکنده در مسایل خانوادگی ، بهداشتی، سیاسی،فرهنگی چگونه راست و دروغ را از هم تشخیص دهیم؟ چگونه صواب و خطا را از هم بازشناسیم؟ چگونه بفهمیم که کدامین سخن بر دیگری ترجیح دارد؟ ملاک انتخاب بین رای های گوناگون چیست؟
چرا باید ما در مقابل این آرای پراکنده مثل شاخه ای لرزان در مقابل باد باشیم و با هر سخنی به جهتی دیگر بوزیم؟ چگونه می توانیم برای خود ملاکهای مطمئنی برای انتخابهای خود دست و پا کنیم؟
همه اینها دست به دست هم داده و گویی یادگیری تفکر سنجشگرانه را راه مطمئنی برای پاسخ به این نیاز حیاتی یافته اند.
اما سخن این است که تفکر سنجشگرانه چیست و چه خصوصیاتی دارد؟
مگر تا به امروز ما جماعت تحصیلکرده که سالها صرف آموزش و یادگیری کرده ایم نمی اندیشیدیم که امروزه باید از نو اندیشیدن را یاد بگیریم؟
چه اشکالی در سیستم آموزشی بوده است که ما را به اندیشیدن خلاق توانمند نساخته است و ملاکهای کافی برای ما در باره ی سنجش ایده ها و نظرات گوناگون و یافتن نقصها و عیوب آنها به دست نداده است؟
اساسا اندیشه چیست؟ و با چه مکانیزمی در ذهن ما جاری است؟
از کجا می توانیم مطمئن باشیم که تفکر نقادانه می تواند در این راه به ما کمک کند؟
اساسا آیا درست و نادرست از کجا فهمیده می شود؟ و آیا معیارهای مشخصی برای درستی و نادرستی آرا و افکار وجود دارد یا نه؟
همه اینها سوالاتی است که در ذهن جوانان امروز می چرخد و می چرخد و جواب مناسب نمی یابد
ما در این گروه دور هم جمع شده ایم که با کمک همدیگر به این سوالات پاسخ پیدا کنیم و خود را با فنون و روشهایی مجهز کنیم که ما را قادر می سازد در مواجهه با هر فکری بتوانین نقاط قوت و ضعف آن را تشخیص دهیم و در یک گفتگوی روامدارانه با هم به مرزهای حقیقت نزدیک شویم
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDetCXFGiXrrAMA
#گروه_تمرین_سنجشگری
#تفکر_نقادانه
#م_ناجی
🔆🔆🔆تفکر سنجشگرانه🔆🔆🔆
این روزها مساله تفکر نقادانه به مساله ای جدی در ذهن بخش وسیعی از مردم بدل شده است. تحصیلکرده ها و آنهایی که به واسطه ی آزادی نسبتا مناسبی که در دسترسی به شبکه های اجتماعی و خصوصا تلگرام در ایران ایجاد شده است و با هجوم بی امان اخبار و اطلاعات گوناگون در باره اغلب مسایل زندگی مواجه شده اند با سوال بزرگی مواجهند. در مقابل این همه اخبار متناقض و متضاد و این آرای پراکنده در مسایل خانوادگی ، بهداشتی، سیاسی،فرهنگی چگونه راست و دروغ را از هم تشخیص دهیم؟ چگونه صواب و خطا را از هم بازشناسیم؟ چگونه بفهمیم که کدامین سخن بر دیگری ترجیح دارد؟ ملاک انتخاب بین رای های گوناگون چیست؟
چرا باید ما در مقابل این آرای پراکنده مثل شاخه ای لرزان در مقابل باد باشیم و با هر سخنی به جهتی دیگر بوزیم؟ چگونه می توانیم برای خود ملاکهای مطمئنی برای انتخابهای خود دست و پا کنیم؟
همه اینها دست به دست هم داده و گویی یادگیری تفکر سنجشگرانه را راه مطمئنی برای پاسخ به این نیاز حیاتی یافته اند.
اما سخن این است که تفکر سنجشگرانه چیست و چه خصوصیاتی دارد؟
مگر تا به امروز ما جماعت تحصیلکرده که سالها صرف آموزش و یادگیری کرده ایم نمی اندیشیدیم که امروزه باید از نو اندیشیدن را یاد بگیریم؟
چه اشکالی در سیستم آموزشی بوده است که ما را به اندیشیدن خلاق توانمند نساخته است و ملاکهای کافی برای ما در باره ی سنجش ایده ها و نظرات گوناگون و یافتن نقصها و عیوب آنها به دست نداده است؟
اساسا اندیشه چیست؟ و با چه مکانیزمی در ذهن ما جاری است؟
از کجا می توانیم مطمئن باشیم که تفکر نقادانه می تواند در این راه به ما کمک کند؟
اساسا آیا درست و نادرست از کجا فهمیده می شود؟ و آیا معیارهای مشخصی برای درستی و نادرستی آرا و افکار وجود دارد یا نه؟
همه اینها سوالاتی است که در ذهن جوانان امروز می چرخد و می چرخد و جواب مناسب نمی یابد
ما در این گروه دور هم جمع شده ایم که با کمک همدیگر به این سوالات پاسخ پیدا کنیم و خود را با فنون و روشهایی مجهز کنیم که ما را قادر می سازد در مواجهه با هر فکری بتوانین نقاط قوت و ضعف آن را تشخیص دهیم و در یک گفتگوی روامدارانه با هم به مرزهای حقیقت نزدیک شویم
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDetCXFGiXrrAMA
Telegram
خرد سنجشگر
کلوب بحث های سنجشگرانه
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_اول
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_تمرین_سنجشگری
#چه_نیازی_است_به_سنجشگری
#م_ناجی
🔆🔆🔆چه نیازی است به سنجشگری؟🔆🔆🔆
آقای سرگشته تصمیم داشت یخچال فریزری برای خونه شون بخره. یخچال فعلیشون از کار افتاده بود. از اداره بیرون اومده بود و با دوستش راهی خونه.
به دوستش که فردی مطلع به مسایل روز بود مساله رو مطرح کرد و نظرش رو پرسید. او بی درنگ پاسخ داد که این که خیلی تامل نمی خواد. تو باید یکی از محصولات وطنی رو انتخاب کنی. این وظیفه ی تک تک ماست. ما باید با انتخابهای خودمان از صنایع داخلی حمایت کنیم. میدونی که یکی از مهمترین علل افزایش بیکاری چیه؟ اینه که مردم ما در انتخابهای خود از صنایع داخلی حمایت نمی کنن. همش به دنبال اجناس خارجی اند و محصولات وطنی باد میکنه و کارخانه ها مجبور میشن ظرفیت تولید رو پایین بیارن و این باعث میشه که قسمتی از کارگران مازاد تشخیص داده بشند و اخراج بشند.
دوست دیگرش که حرفهای اونارو گوش می کرد یهو پرید وسط حرفش و گفت: مبادا این اشتباه رو بکنی اا . من یکی اینکارو کردم الان پشیمونیش رو می کشم. چند ماه که کار کرد موتورش از کار افتاد و دوست اولی در پاسخش گفت برادرجان با یه مورد که نمیشه در مورد محصولات یه کارخونه قضاوت کرد.
در حالی که در ذهن خودش حرفهای دوستانش را بالا و پایین می کرد به خونه رسید.
موقع خوردن ناهار نظرات دوستش در مورد خرید محصول وطنی رو با همسرش و دختراش مطرح کرد ولی هنوز حرفاش تموم نشده بود که صدای بچه ها بلند شد
بابا اونا چیه آخه؟ اصلا همین خرابه بمونه بهتر از اینه که آدم اونا رو بذاره آشپزخونه. خیلی دهاتی ان. آبروی آدمو می برن. آدم به فک و فامیلا چی بگه؟
دیگه هیشکی تو خونش از اونا نداره. بابا لطفا یه دونه ساید بای ساید بخر
-آخه دخترم قیمت اونا تقریبا 5 برابر قیمت یخچالهای معمولیه در ثانی اونقدر پول ندارم واسه خرید یخچال
همسرش گفت عوضش واسه تموم عمر ما کفایت میکنه. هم زیبا هستند هم با کیفیت هم با ضمانت
در مورد پولشم یه وام میگیریم یا اقساطی می خریم
- اخه فکر میکنی ارزش اون همه پولو دارن؟
معلومه که دارند اگر نداشتند که این همه مردم نمی خریدند. همسایه هامون اگثرشون از اونا دارند. بقیه دیگه از مد افتادند.
پدرش شب قبل بهش گفته بود که پسرم حواست به چشم هم چشمی های مردم ساده دل باشه همینا باعث میشه که مغازه دارها برخی اجناس رو به خاطر رغبت زیاد مردم به دو برابر قیمت واقعی به خورد مردم بدهند
حرف یکی از تعمیرکارا هم در ذهنش طنین داشت که یخچالی بخر که در بورس باشه. مارکهای گمنام اگرچه ارزونترند ولی لوازم یدکی و قطعاتش پیدا نمی شند . خدای ناکرده اگر خراب بشه باید دورش بندازی
سرش گیج می رفت. واقعا نمی دونست چیکار کنه. به حرف کی گوش بده و چه نوعی رو انتخاب بکنه که بعدا پشیمون نشه
این یکی از هزاران موقعیت هایی است که هر روزه برای تصمیم گیری در مقابل داریم.
مشخص است که نحوه ی تصمیم گیری ما در زندگی عینی ما موثر خواهد بود. برخی تصمیمها بعدا موجب پشیمانی انسان می شود و انسان آرزو میکند که کاش بهتر و بیشتر تامل می کرد و تصمیم مناسبتری می گرفت ولی می دانیم که پشیمانی دردهای بجا مانده از تصمیم را دوا نمی کند.
اینجا بود که اقای سرگشته تصمیم گرفت که کمی بیشتر تامل کند و سعی کند که بیشترین بهره را از نیروی اندیشه و تفکر بگیرد و سعی کند تصمیمی بگیرد که حتی المقدور پشیمانی بعدی نداشته باشد. یاد آن بیت زیبای سعدی افتاد:
تیر از کمان چو رفت، نیاید به شست باز
پس واجب است در همه کاری ، تاملی
با خودش گفت که من اول باید یاد بگیرم که در هر موردی چگونه خوب بیندیشم و چه اطلاعاتی برای هر تصمیم لازم است و به چه منابعی میتوانم اعتماد کنم؟
هر کس نظری داشت و به نظر می رسید که همه در دلایل خود محق بودند و برای نظر خود دلیل کافی داشتند. اما نمی شود که نظر همه آنها راست باشد پس من باید راهی پیدا کنم که بتوانم اولا به طور کامل استدلال هر یک را فهم کنم و سپس اشکالات استدلالشان را بفهمم تا از بین آن همه نظر و آن همه دلیل دلیل درست را پیدا کنم و به نتیجه ی آن عمل کنم.
این را با یکی از دوستانش که معلم منطق بود در میان گذاشت و او برایش توضیح داد که اشکال کار در این است که ما متاسفانه یاد نگرفته ایم که همه جانبه نگر باشیم و موقع استدلال و تصمیم گیری به تمام ابعاد مساله بیندیشیم و تمام معیارهایی را که برای تصمیم گیری لازم است کنار هم جمع کنیم و سپس اولویت ها مشخص کنیم و سپس بر اساس اطلاعات درست و دقیق و معتبر و بر اولویتهایی که در نظر داریم به تصمیمی جامع و مستدل دست پیدا کنیم و به او پیشنهاد کرد که یک دوره ی آموزش سنجشگرانه اندیشی شرکت کند و به او این اطمینان را داد که کار سختی نیست و با کمی تمرین می تواند به زودی در خود این توان را حس کند که در هر مورد تصمیمهای درست و دقیق و بجا بگیرد
#بخش_اول
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_تمرین_سنجشگری
#چه_نیازی_است_به_سنجشگری
#م_ناجی
🔆🔆🔆چه نیازی است به سنجشگری؟🔆🔆🔆
آقای سرگشته تصمیم داشت یخچال فریزری برای خونه شون بخره. یخچال فعلیشون از کار افتاده بود. از اداره بیرون اومده بود و با دوستش راهی خونه.
به دوستش که فردی مطلع به مسایل روز بود مساله رو مطرح کرد و نظرش رو پرسید. او بی درنگ پاسخ داد که این که خیلی تامل نمی خواد. تو باید یکی از محصولات وطنی رو انتخاب کنی. این وظیفه ی تک تک ماست. ما باید با انتخابهای خودمان از صنایع داخلی حمایت کنیم. میدونی که یکی از مهمترین علل افزایش بیکاری چیه؟ اینه که مردم ما در انتخابهای خود از صنایع داخلی حمایت نمی کنن. همش به دنبال اجناس خارجی اند و محصولات وطنی باد میکنه و کارخانه ها مجبور میشن ظرفیت تولید رو پایین بیارن و این باعث میشه که قسمتی از کارگران مازاد تشخیص داده بشند و اخراج بشند.
دوست دیگرش که حرفهای اونارو گوش می کرد یهو پرید وسط حرفش و گفت: مبادا این اشتباه رو بکنی اا . من یکی اینکارو کردم الان پشیمونیش رو می کشم. چند ماه که کار کرد موتورش از کار افتاد و دوست اولی در پاسخش گفت برادرجان با یه مورد که نمیشه در مورد محصولات یه کارخونه قضاوت کرد.
در حالی که در ذهن خودش حرفهای دوستانش را بالا و پایین می کرد به خونه رسید.
موقع خوردن ناهار نظرات دوستش در مورد خرید محصول وطنی رو با همسرش و دختراش مطرح کرد ولی هنوز حرفاش تموم نشده بود که صدای بچه ها بلند شد
بابا اونا چیه آخه؟ اصلا همین خرابه بمونه بهتر از اینه که آدم اونا رو بذاره آشپزخونه. خیلی دهاتی ان. آبروی آدمو می برن. آدم به فک و فامیلا چی بگه؟
دیگه هیشکی تو خونش از اونا نداره. بابا لطفا یه دونه ساید بای ساید بخر
-آخه دخترم قیمت اونا تقریبا 5 برابر قیمت یخچالهای معمولیه در ثانی اونقدر پول ندارم واسه خرید یخچال
همسرش گفت عوضش واسه تموم عمر ما کفایت میکنه. هم زیبا هستند هم با کیفیت هم با ضمانت
در مورد پولشم یه وام میگیریم یا اقساطی می خریم
- اخه فکر میکنی ارزش اون همه پولو دارن؟
معلومه که دارند اگر نداشتند که این همه مردم نمی خریدند. همسایه هامون اگثرشون از اونا دارند. بقیه دیگه از مد افتادند.
پدرش شب قبل بهش گفته بود که پسرم حواست به چشم هم چشمی های مردم ساده دل باشه همینا باعث میشه که مغازه دارها برخی اجناس رو به خاطر رغبت زیاد مردم به دو برابر قیمت واقعی به خورد مردم بدهند
حرف یکی از تعمیرکارا هم در ذهنش طنین داشت که یخچالی بخر که در بورس باشه. مارکهای گمنام اگرچه ارزونترند ولی لوازم یدکی و قطعاتش پیدا نمی شند . خدای ناکرده اگر خراب بشه باید دورش بندازی
سرش گیج می رفت. واقعا نمی دونست چیکار کنه. به حرف کی گوش بده و چه نوعی رو انتخاب بکنه که بعدا پشیمون نشه
این یکی از هزاران موقعیت هایی است که هر روزه برای تصمیم گیری در مقابل داریم.
مشخص است که نحوه ی تصمیم گیری ما در زندگی عینی ما موثر خواهد بود. برخی تصمیمها بعدا موجب پشیمانی انسان می شود و انسان آرزو میکند که کاش بهتر و بیشتر تامل می کرد و تصمیم مناسبتری می گرفت ولی می دانیم که پشیمانی دردهای بجا مانده از تصمیم را دوا نمی کند.
اینجا بود که اقای سرگشته تصمیم گرفت که کمی بیشتر تامل کند و سعی کند که بیشترین بهره را از نیروی اندیشه و تفکر بگیرد و سعی کند تصمیمی بگیرد که حتی المقدور پشیمانی بعدی نداشته باشد. یاد آن بیت زیبای سعدی افتاد:
تیر از کمان چو رفت، نیاید به شست باز
پس واجب است در همه کاری ، تاملی
با خودش گفت که من اول باید یاد بگیرم که در هر موردی چگونه خوب بیندیشم و چه اطلاعاتی برای هر تصمیم لازم است و به چه منابعی میتوانم اعتماد کنم؟
هر کس نظری داشت و به نظر می رسید که همه در دلایل خود محق بودند و برای نظر خود دلیل کافی داشتند. اما نمی شود که نظر همه آنها راست باشد پس من باید راهی پیدا کنم که بتوانم اولا به طور کامل استدلال هر یک را فهم کنم و سپس اشکالات استدلالشان را بفهمم تا از بین آن همه نظر و آن همه دلیل دلیل درست را پیدا کنم و به نتیجه ی آن عمل کنم.
این را با یکی از دوستانش که معلم منطق بود در میان گذاشت و او برایش توضیح داد که اشکال کار در این است که ما متاسفانه یاد نگرفته ایم که همه جانبه نگر باشیم و موقع استدلال و تصمیم گیری به تمام ابعاد مساله بیندیشیم و تمام معیارهایی را که برای تصمیم گیری لازم است کنار هم جمع کنیم و سپس اولویت ها مشخص کنیم و سپس بر اساس اطلاعات درست و دقیق و معتبر و بر اولویتهایی که در نظر داریم به تصمیمی جامع و مستدل دست پیدا کنیم و به او پیشنهاد کرد که یک دوره ی آموزش سنجشگرانه اندیشی شرکت کند و به او این اطمینان را داد که کار سختی نیست و با کمی تمرین می تواند به زودی در خود این توان را حس کند که در هر مورد تصمیمهای درست و دقیق و بجا بگیرد
Forwarded from Hosein
#گروه_تمرین_سنجشگری
#خرد_سنجشگر
#اهمیت_واضح_اندیشی
#م_ناجی
☀️☀️واضح اندیشی و واضح سازی گامی مهم در اعتلای اندیشه☀️☀️
معرفت هموچون منبع نوری است که بر هر بخشی بتابد به آن روشنی و وضوح می بخشد
اگر کسی در ذهن خود در مواجهه با امری احساس ابهام میکند و گویی در فضایی تاریک یا نیمه تاریک است این بدان معناست که نور کافی بر آن حوزه برنتابیده است و نیاز به روشنی بیشتری در آن موقعیت است.
یکی از مهمترین عواملی که سبب ابهام و تاریکی و مه آلودی فضای اندیشه می شود ابهامی است که از تعریف نشدن واضح و کافی و جامع و مانع واژگان و اصطلاحاتی است که می شنویم یا به کار می بریم
یکی از مواردی که در این گروه به آن اهمیت کافی خواهیم داد و بر آن تاکید خواهیم کرد تعریف های جامع و مانع و روشن و بیانگری است که در کنار هم برای واژه ها و لغات و کلمات خصوصا واژه های تخصصی در حوزه ی منطق و فلسفه به دست خواهیم آورد.
روشن است که شرکت پیشرفت جمهی مشارکت جمعی است.
برای بهبود وضعیت اندیشگی خویش باید از به کار بستن اندیشه نهراسیم. هیچ اختلاف نظری مبین نقص قطعی ما و کمال قطعی مخاطب نیست. و همانگونه که قبلا گفتم تنها راه کشف حقیقت یا لااقل تقرب به حقیقت تضارب آرا و مطرح شدن ایده های گوناگون در باره ی موضوع واحد و بحث و بررسی نظرات مختلف و نقاط ضعف و قوت آنهاست
در کنار هم باشیم🌸🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌸
#خرد_سنجشگر
#اهمیت_واضح_اندیشی
#م_ناجی
☀️☀️واضح اندیشی و واضح سازی گامی مهم در اعتلای اندیشه☀️☀️
معرفت هموچون منبع نوری است که بر هر بخشی بتابد به آن روشنی و وضوح می بخشد
اگر کسی در ذهن خود در مواجهه با امری احساس ابهام میکند و گویی در فضایی تاریک یا نیمه تاریک است این بدان معناست که نور کافی بر آن حوزه برنتابیده است و نیاز به روشنی بیشتری در آن موقعیت است.
یکی از مهمترین عواملی که سبب ابهام و تاریکی و مه آلودی فضای اندیشه می شود ابهامی است که از تعریف نشدن واضح و کافی و جامع و مانع واژگان و اصطلاحاتی است که می شنویم یا به کار می بریم
یکی از مواردی که در این گروه به آن اهمیت کافی خواهیم داد و بر آن تاکید خواهیم کرد تعریف های جامع و مانع و روشن و بیانگری است که در کنار هم برای واژه ها و لغات و کلمات خصوصا واژه های تخصصی در حوزه ی منطق و فلسفه به دست خواهیم آورد.
روشن است که شرکت پیشرفت جمهی مشارکت جمعی است.
برای بهبود وضعیت اندیشگی خویش باید از به کار بستن اندیشه نهراسیم. هیچ اختلاف نظری مبین نقص قطعی ما و کمال قطعی مخاطب نیست. و همانگونه که قبلا گفتم تنها راه کشف حقیقت یا لااقل تقرب به حقیقت تضارب آرا و مطرح شدن ایده های گوناگون در باره ی موضوع واحد و بحث و بررسی نظرات مختلف و نقاط ضعف و قوت آنهاست
در کنار هم باشیم🌸🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌸
Hosein
#گروه_تمرین_سنجشگری #خرد_سنجشگر #اهمیت_واضح_اندیشی #م_ناجی ☀️☀️واضح اندیشی و واضح سازی گامی مهم در اعتلای اندیشه☀️☀️ معرفت هموچون منبع نوری است که بر هر بخشی بتابد به آن روشنی و وضوح می بخشد اگر کسی در ذهن خود در مواجهه با امری احساس ابهام میکند و گویی…
خطای تایپی:
روشن است که شرط پیشرفت جمعی، مشارکت جمعی است
روشن است که شرط پیشرفت جمعی، مشارکت جمعی است
Forwarded from Ali Sadegh Daghighi
This is a national forum associated to Iranian Association for Logic (IAL). It is founded to connect the entire community of Iranian logicians inside the country and abroad together.
Invitation link:
https://telegram.me/joinchat/CHCYWj-iwl9AjSGUDR9L3w
Invitation link:
https://telegram.me/joinchat/CHCYWj-iwl9AjSGUDR9L3w
#گروه_تمرین_سنجشگری
#کانال_خرد_سنجشگر
#تفکر_چیست
#م_ناجی
🍁🍁🍁اما در مورد تفکر🍁🍁🍁
شکی نیست که کاری که من و شما همین الان در حال انجام دادنش هستیم همان چیزی است که می خواهیم تعریفش کنیم و به تعبیر دقیقتر همین کار یکی از مصادیق آن مفهوم است.یعنی اگر بخواهیم برای کسی از طریق مثال و مصداق اندیشه و تفکر را تعریف کنیم می توانیم به اشاره ی ذهنی به همین تلاشی که برای تعریف تفکر انجام می دهیم اشاره کنیم
اگر نقطه ای را که دیشب به آن اشاره کردم نقطه ی مبداء و آغاز حرکت فکری خود برای تعریف فکر حساب کنیم. یعنی اگر تعریف ارسطو از انسان را بپذیریم که در آن ناطقیت یعنی همان تفکر به عنوان فصل تام تعریف حدی انسان لحاظ شده است و فرق فارق بین انسان و دیگر حیوانات را تفکر دانسته است . در این صورت پذیرفته ایم که تفکر چیزی است که فقط در انسان وجود دارد و در توانایی های شناخت هیچ حیوان دیگری چیزی به نام تفکر وجود ندارد.
اگر این را بپذیریم باید شروع کنیم به مطالعه فرقی که در توانایی های شناخت انسان با حیوانات دیگر وجود دارد.
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDetCXFGiXrrAMA
#کانال_خرد_سنجشگر
#تفکر_چیست
#م_ناجی
🍁🍁🍁اما در مورد تفکر🍁🍁🍁
شکی نیست که کاری که من و شما همین الان در حال انجام دادنش هستیم همان چیزی است که می خواهیم تعریفش کنیم و به تعبیر دقیقتر همین کار یکی از مصادیق آن مفهوم است.یعنی اگر بخواهیم برای کسی از طریق مثال و مصداق اندیشه و تفکر را تعریف کنیم می توانیم به اشاره ی ذهنی به همین تلاشی که برای تعریف تفکر انجام می دهیم اشاره کنیم
اگر نقطه ای را که دیشب به آن اشاره کردم نقطه ی مبداء و آغاز حرکت فکری خود برای تعریف فکر حساب کنیم. یعنی اگر تعریف ارسطو از انسان را بپذیریم که در آن ناطقیت یعنی همان تفکر به عنوان فصل تام تعریف حدی انسان لحاظ شده است و فرق فارق بین انسان و دیگر حیوانات را تفکر دانسته است . در این صورت پذیرفته ایم که تفکر چیزی است که فقط در انسان وجود دارد و در توانایی های شناخت هیچ حیوان دیگری چیزی به نام تفکر وجود ندارد.
اگر این را بپذیریم باید شروع کنیم به مطالعه فرقی که در توانایی های شناخت انسان با حیوانات دیگر وجود دارد.
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDetCXFGiXrrAMA
Telegram
خرد سنجشگر
کلوب بحث های سنجشگرانه
خرد سنجشگر
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی #بخش_اول #کانال_خرد_سنجشگر #گروه_تمرین_سنجشگری #چه_نیازی_است_به_سنجشگری #م_ناجی 🔆🔆🔆چه نیازی است به سنجشگری؟🔆🔆🔆 آقای سرگشته تصمیم داشت یخچال فریزری برای خونه شون بخره. یخچال فعلیشون از کار افتاده بود. از اداره بیرون اومده…
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_دوم
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_تمرین_سنجشگری
#ضرورت_انتخاب
#م_ناجی
🔆🔆🔆ضرورت انتخاب🔆🔆🔆
آقای سرگشته هنوز نمی دانست چکار باید بکند.
با هرکسی که در مورد خرید یخچال حرف می زد نظر تازه ای می شنید .
با خودش می گفت: یاد حاج آقامارمولک بخیر که می گفت به تعداد آدمها راه برای رسیدن به خدا هست. الان هم من به این نتیجه رسیدم که به تعداد آدمها در مورد خرید یخچال ، رای و نظر و عقیده موجود است!
اما یک چیز را به وضوح در مورد خودش مشاهده می کرد و آن این بود که وقتی با کسی در مورد خریدن یخچال مشورت می کرد بعد از تمام شدن حرفهای او حس میکرد که دوست دارد بر طبق نظراو عمل کند. یعنی همیشه حرفهای آخرین فردی که در این مورد نظر داده بود در مقابل چشمش می آمد و نسبت به نظرهای دیگر سنگینی می کرد.
خدا رحم کرده بود که آرای متفاوت و سلیقه های متضاد دختر و همسر و پدر و مادر همیشه حی و حاضر بودند و الا تا همین الان صد دفعه این یخچال گور به گور را خریده بود و هر بار هم یخچالی متفاوت از آن یکی!!
به نظرش چنین می آمد که گویی در درون خودش یک دفتر تحقیق دارد که کلی پرونده ناقص در مورد یخچال وجود دارد و نظرات مختلف هرکدام در پوشه ای جدا گذاشته شده که وقتی با او حرف می زند این پرونده از بین انبوه پرونده ها بیرون می خزد و خود را به روی همه ی پرونده ها می کشد و خود را مسلط بر دیگران میکند و نظر این آقای کارآگاه مفلوک با نظر پرونده ی رویی یکی می شود!
با خودش می گفت این دیگر چه مرضیه؟ یعنی من تمام عمرم این چنین بوده ام؟ یعنی تصمیم هایم را دیگران گرفته اند و من خبر نداشته ام؟یعنی چه که همیشه پرونده ی آخرین فردی که باهاش برخورد و صحبت کرده ام باید بالای همه پرونده ها باشد و از بخت بد همان هم مفتوح باشد؟این ذهن من مثل کی برد کامپیوترم عمل میکند و فقط حرفهای آخرین فردی را بر پیشانی ام می نویسد که با او صحبت کرده ام!
اینطوری که نمی شود. من برای خودم آدمی هستم. اگر نتوانم خودم برای خرید یک یخچال تصمیم بگیرم یعنی برای هیچیک از تصمیم های مهم زندگی ام هم قدرت و توان و ظرفیت تصمیم گیری ندارم!من تا به امروز با چه حسابی فکر می کردم که من آدم متفکری هستم که با استقلال رای انتخاب میکنم و بر طبق نظر شخصی خودم رفتار می کنم؟مصمم بود که به این وضعیت پایان دهد می دانست که انسان فرصت زیادی در این زندگی ندارد. می دانست که هر انسانی و بلکه هر موجود زنده ای فقط یک بار شانس زندگی کردن دارد و همچنین می دانست که زندگی و تصمیماتش چیزی شبیه بازی شطرنجه. از چه جهت؟ از این جهت که هیچ حرکتی قابل برگشت نیست. حرکت که کردی، کردی و نمی توانی آن را از حیات و سرنوشت خود پس بگیری
و بدتر از آن ، اینکه هر حرکتی موقعیت تو را برای حرکت بعدی محدود می کند یعنی آنهایی که در شطرنج می بازند یک دفعه نمی بازند بلکه مجموع حرکتهایی که از اول بازی کرده اند نهایتا آنهایی را به موقعیتی می رساند که اسمش موقعیت باخت است! پس اگر خبره تر بودند و می توانستند حرکتها را از اول بخوانند می فهمیدند که هر حرکت آنها گامی به سوی شکست بود و نمی دانستند! حس میکرد تا اینجایش هم خیبلی باخته است اما هنوز امیدوار بود . ایمان داشت که در هر جای راه می شود به اصلاح مسیر و بالاتر از آن به اصلاح روش اقدام کرد . برای اصلاح مسیر یقینا باید روش هم اصلاح شود. در واقع عامل اصلی انحراف در مسیر و سنگینترین عامل ضعف و کاستی است که در روش موجود باشد. آنچه او را اذیت می کرد این بود که ذهنش توانایی لازم برای بررسی مساله ی پیش رو و جمع آوری اطلاعات لازم و درست و قابل تکیه و اعتماد ،ملاکهای لازم برای بررسی منابع و طبقه بندی درخور اطلاعات و پیداکردن روشهای دقیق برای تحلیل و ارزیابی و جمع بندی آنها و نیز روشهای درست و موثر برای فهم و ارزیابی نظرات و استدلالهایی که با آن مواجه می شود و.... را ندارد.
احساس می کرد تا امروز از این جنبه های ذهنی خود و از این کاستیها غافل بوده است و به یاد تصمیمهایی که خصوصا در مواقع حساس گرفته بود و بعدها حس کرده بود که این تصمیم او را از چه موقعیتهایی محروم کرده بود که اگر دیگرگونه تصمیم میگرفت و عمل می کرد شرایط خیلی متفاوتتر بود.
در یک چیز شک نداشت. همیشه وقت برای تصمیم گیزی تنگ است. در هر لحظه تصمیم نگرفتن و انتخاب نکردن هم خود انتخابی است و بدترین انتخاب درست مثل رها کردن فرمان اتومبیل به هنگام حرکت در وسط جاده!
بله باید تصمیم می گرفت و باید یاد میگرفت که از این بعد با روشهای جدیدتر برای ارزیابی آرا و نظرات دیگران مواجه شود. باید قدرت ارزیابی و نقادی خود را به هر قیمت که شده تقویت کند. باید یاد بگیرد که در هر لحظه انتخابهای شایسته تر و دقیقتری داشته باشد. راه دیگری نیست. باید دقیقتر بود
#بخش_دوم
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_تمرین_سنجشگری
#ضرورت_انتخاب
#م_ناجی
🔆🔆🔆ضرورت انتخاب🔆🔆🔆
آقای سرگشته هنوز نمی دانست چکار باید بکند.
با هرکسی که در مورد خرید یخچال حرف می زد نظر تازه ای می شنید .
با خودش می گفت: یاد حاج آقامارمولک بخیر که می گفت به تعداد آدمها راه برای رسیدن به خدا هست. الان هم من به این نتیجه رسیدم که به تعداد آدمها در مورد خرید یخچال ، رای و نظر و عقیده موجود است!
اما یک چیز را به وضوح در مورد خودش مشاهده می کرد و آن این بود که وقتی با کسی در مورد خریدن یخچال مشورت می کرد بعد از تمام شدن حرفهای او حس میکرد که دوست دارد بر طبق نظراو عمل کند. یعنی همیشه حرفهای آخرین فردی که در این مورد نظر داده بود در مقابل چشمش می آمد و نسبت به نظرهای دیگر سنگینی می کرد.
خدا رحم کرده بود که آرای متفاوت و سلیقه های متضاد دختر و همسر و پدر و مادر همیشه حی و حاضر بودند و الا تا همین الان صد دفعه این یخچال گور به گور را خریده بود و هر بار هم یخچالی متفاوت از آن یکی!!
به نظرش چنین می آمد که گویی در درون خودش یک دفتر تحقیق دارد که کلی پرونده ناقص در مورد یخچال وجود دارد و نظرات مختلف هرکدام در پوشه ای جدا گذاشته شده که وقتی با او حرف می زند این پرونده از بین انبوه پرونده ها بیرون می خزد و خود را به روی همه ی پرونده ها می کشد و خود را مسلط بر دیگران میکند و نظر این آقای کارآگاه مفلوک با نظر پرونده ی رویی یکی می شود!
با خودش می گفت این دیگر چه مرضیه؟ یعنی من تمام عمرم این چنین بوده ام؟ یعنی تصمیم هایم را دیگران گرفته اند و من خبر نداشته ام؟یعنی چه که همیشه پرونده ی آخرین فردی که باهاش برخورد و صحبت کرده ام باید بالای همه پرونده ها باشد و از بخت بد همان هم مفتوح باشد؟این ذهن من مثل کی برد کامپیوترم عمل میکند و فقط حرفهای آخرین فردی را بر پیشانی ام می نویسد که با او صحبت کرده ام!
اینطوری که نمی شود. من برای خودم آدمی هستم. اگر نتوانم خودم برای خرید یک یخچال تصمیم بگیرم یعنی برای هیچیک از تصمیم های مهم زندگی ام هم قدرت و توان و ظرفیت تصمیم گیری ندارم!من تا به امروز با چه حسابی فکر می کردم که من آدم متفکری هستم که با استقلال رای انتخاب میکنم و بر طبق نظر شخصی خودم رفتار می کنم؟مصمم بود که به این وضعیت پایان دهد می دانست که انسان فرصت زیادی در این زندگی ندارد. می دانست که هر انسانی و بلکه هر موجود زنده ای فقط یک بار شانس زندگی کردن دارد و همچنین می دانست که زندگی و تصمیماتش چیزی شبیه بازی شطرنجه. از چه جهت؟ از این جهت که هیچ حرکتی قابل برگشت نیست. حرکت که کردی، کردی و نمی توانی آن را از حیات و سرنوشت خود پس بگیری
و بدتر از آن ، اینکه هر حرکتی موقعیت تو را برای حرکت بعدی محدود می کند یعنی آنهایی که در شطرنج می بازند یک دفعه نمی بازند بلکه مجموع حرکتهایی که از اول بازی کرده اند نهایتا آنهایی را به موقعیتی می رساند که اسمش موقعیت باخت است! پس اگر خبره تر بودند و می توانستند حرکتها را از اول بخوانند می فهمیدند که هر حرکت آنها گامی به سوی شکست بود و نمی دانستند! حس میکرد تا اینجایش هم خیبلی باخته است اما هنوز امیدوار بود . ایمان داشت که در هر جای راه می شود به اصلاح مسیر و بالاتر از آن به اصلاح روش اقدام کرد . برای اصلاح مسیر یقینا باید روش هم اصلاح شود. در واقع عامل اصلی انحراف در مسیر و سنگینترین عامل ضعف و کاستی است که در روش موجود باشد. آنچه او را اذیت می کرد این بود که ذهنش توانایی لازم برای بررسی مساله ی پیش رو و جمع آوری اطلاعات لازم و درست و قابل تکیه و اعتماد ،ملاکهای لازم برای بررسی منابع و طبقه بندی درخور اطلاعات و پیداکردن روشهای دقیق برای تحلیل و ارزیابی و جمع بندی آنها و نیز روشهای درست و موثر برای فهم و ارزیابی نظرات و استدلالهایی که با آن مواجه می شود و.... را ندارد.
احساس می کرد تا امروز از این جنبه های ذهنی خود و از این کاستیها غافل بوده است و به یاد تصمیمهایی که خصوصا در مواقع حساس گرفته بود و بعدها حس کرده بود که این تصمیم او را از چه موقعیتهایی محروم کرده بود که اگر دیگرگونه تصمیم میگرفت و عمل می کرد شرایط خیلی متفاوتتر بود.
در یک چیز شک نداشت. همیشه وقت برای تصمیم گیزی تنگ است. در هر لحظه تصمیم نگرفتن و انتخاب نکردن هم خود انتخابی است و بدترین انتخاب درست مثل رها کردن فرمان اتومبیل به هنگام حرکت در وسط جاده!
بله باید تصمیم می گرفت و باید یاد میگرفت که از این بعد با روشهای جدیدتر برای ارزیابی آرا و نظرات دیگران مواجه شود. باید قدرت ارزیابی و نقادی خود را به هر قیمت که شده تقویت کند. باید یاد بگیرد که در هر لحظه انتخابهای شایسته تر و دقیقتری داشته باشد. راه دیگری نیست. باید دقیقتر بود