Forwarded from خرد سنجشگر
⁉️نظر هرکسی محترم است؟اصلا و ابدا⁉️
پاتریک استوکس/علی کوچکیOctober 06, 2017
کانورسیشن — هر سال میکوشم دستکم یک بار، دو چیز را روی دانشجویانم امتحان کنم. نخست آنکه آنان را «فیلسوف!» خطاب میکنم؛ تعبیری که چندان جدی نیست، اما امیدوارم باعث تشویق آنان به فراگیری فعال شود.
دوم، این بحث را پیش میکشم: «مطمئناً این عبارت را شنیدهاید که ’هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند‘. شاید حتی خودتان نیز این تعبیر را به کار برده باشید و چه بسا برای جلوگیری از یک استدلال یا در بنبست قرار دادن کسی، این کار را کرده باشید. خب، به محض اینکه به این کلاس وارد میشوید، دیگر آن حق را ندارید. شما حق ندارید نظر خودتان را داشته باشید. فقط حق چیزی را دارید که بتوانید استدلالی بر آن بیاورید.»
شاید کمی تند باشد؛ اما آموزگاران فلسفه این را به دانشجویانمان بدهکارند که به آنها بیاموزند چگونه استدلال کنند و چگونه از استدلالشان دفاع کنند؛ و وقتی به باوری دفاعناپذیر میرسند، آن را تشخیص دهند.
مشکل تعبیر «من حق دارم نظر خودم را داشته باشم» این است که این عبارت در غالب موارد، برای محافظت از باورهایی است که باید کنارشان بگذاریم. این عبارت، صورتی کوتاهشده از این گزاره است که «من میتوانم هر چه دلم بخواهد، بگویم و یا هر طور دلم بخواهد، بیاندیشم»؛ و با تعمیم این معنا، ادامۀ استدلال علیه گوینده تا حدی بیاحترامی خواهد بود. به نظر من، این نگرش به برابری کاذب میان متخصصان و غیرمتخصصان منجر میشود و این یکی از ویژگیهای زیانبار گفتمان عمومی ماست که در حال گسترش است.
اولاً یک نظر چیست؟
افلاطون میان نظرات یا باورهای رایج (دکسا) و معرفت یقینی تمایز مینهاد؛ و این تمایز امروز نیز همچنان کارآمد است: برخلاف دو گزارۀ «۲=۱+۱» یا «هیچ دایرۀ مربعی وجود ندارد»، یک نظر، درجهای از ذهنگرایی و عدم قطعیت با خود دارد؛ اما مسئله اینجاست که دامنۀ «عقیده» از ذوقیات یا سلیقهها شروع میشود و کشیده میشود تا عقایدِ مربوط به مسائلی که برای غالب افراد پر اهمیت است، مانند مصلحتاندیشی یا سیاست، و ادامه مییابد تا همۀ دیدگاههایی که از تخصصهای فنی ریشه میگیرند، مثلاً نظرات قانونی یا علمی.
دربارۀ نوع اول نظرات، واقعاً نمیشود بحث و استدلال کرد. احمقانه است که اصرار کنم اشتباه میکنید که فکر میکنید بستنی توتفرنگی خوشمزهتر از شکلات است. مشکل این است که گاهی چنین به نظر میرسد که به طور ضمنی عقاید نوع دوم و حتی عقاید نوع سوم را نیز غیرقابلبحث و استدلال فرض میکنیم؛ یعنی همان فرضی که در مسائل ذوقی و سلیقهای داریم. شاید این یکی از دلایلی باشد (بیشک دلایل دیگری هم هست) که چرا تازهکارهای پرشور فکر میکنند حق مخالفت با دانشمندان آبوهوا و ایمونولوژیستها۱ را دارند و عقاید خودشان را «محترم» قلمداد میکنند.
مریل دوری بنیانگذار شبکۀ واکسیناسیون استرالیا۲ است؛ شبکهای که بر خلاف نامش، شدیداً مخالف واکسن است. خانم دوری هیچ صلاحیت پزشکیای ندارد اما استدلال میکند که اگر باب براون۳ با آنکه فیزیکدان نیست حق دارد دربارۀ نیروی هستهای نظر بدهد، او نیز باید اجازۀ نظردادن دربارۀ واکسن را داشته باشد. بااینحال، کسی فرض نکرده که دکتر براون، حق دارد دربارۀ فیزیک شکافت هستهای نظر بدهد؛ کاری که او میکند اظهارنظر دربارۀ شیوۀ واکنش به این علم است، نه دربارۀ خود این علم.
در این صورت، معنای اینکه حق داریم نظر بدهیم چیست؟
اگر «هر کسی حق دارد نظر خودش را داشته باشد» فقط به این معنا باشد که هیچ کس حق ندارد جلوی فکرکردن افراد و بیان چیزی که میخواهند، بگیرد، در این صورت عبارت یادشده درست است، اما نکتهای است کاملاً پیشپاافتاده. هیچکس نمیتواند جلوی شما را بگیرد که بگویید واکسنها باعث اوتیسم میشوند، مهم نیست که بارها نادرستی این ادعا ثابت شده باشد.
دوشنبه، برنامۀ مدیاواچ ایبیسی، وین تیوی ولونگوگ۴ را برای پخش گزارشی دربارۀ شیوع سرخک سرزنش کرد؛ گزارشی که دربردارندۀ اظهارنظری از مریل دوری بود. وین تیوی در پاسخ به شکایت یک بیننده، گفت که این گزارش «دقیق، بیطرف و متعادل بود و دیدگاههای پزشکان و گروههای نخبه را نشان میداد». اما معنای این پاسخ، این است که هر دو طرف بحث، حق مساویای دارند تا دربارۀ موضوعی سخن بگویند که فقط یکی از آنها تخصص مرتبط با آن موضوع را دارد. علاوهبراین، اگر پاسخ وین تیوی دربارۀ شیوۀ واکنش به علم باشد، پاسخی پذیرفتنی است؛ اما «مناظرۀ» موردنظر، دربارۀ خود علم بود، و اگر مخالفت این «گروههای نخبه» را احتمالاً باید نادرست تلقی کرد، واقعاً حق پخش از تلویزیون را نداشتند.
مجری مدیاواچ، جاناتان هولمز، بسیار بیپردهتر بود: «هم شاهد وجود دارد و هم حرف مفت» و این بخشی از کار گزارشگر نیست که در مقابل تخصص جدی، به حرف مفت، فرصتی برابر بدهد.
پاتریک استوکس/علی کوچکیOctober 06, 2017
کانورسیشن — هر سال میکوشم دستکم یک بار، دو چیز را روی دانشجویانم امتحان کنم. نخست آنکه آنان را «فیلسوف!» خطاب میکنم؛ تعبیری که چندان جدی نیست، اما امیدوارم باعث تشویق آنان به فراگیری فعال شود.
دوم، این بحث را پیش میکشم: «مطمئناً این عبارت را شنیدهاید که ’هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند‘. شاید حتی خودتان نیز این تعبیر را به کار برده باشید و چه بسا برای جلوگیری از یک استدلال یا در بنبست قرار دادن کسی، این کار را کرده باشید. خب، به محض اینکه به این کلاس وارد میشوید، دیگر آن حق را ندارید. شما حق ندارید نظر خودتان را داشته باشید. فقط حق چیزی را دارید که بتوانید استدلالی بر آن بیاورید.»
شاید کمی تند باشد؛ اما آموزگاران فلسفه این را به دانشجویانمان بدهکارند که به آنها بیاموزند چگونه استدلال کنند و چگونه از استدلالشان دفاع کنند؛ و وقتی به باوری دفاعناپذیر میرسند، آن را تشخیص دهند.
مشکل تعبیر «من حق دارم نظر خودم را داشته باشم» این است که این عبارت در غالب موارد، برای محافظت از باورهایی است که باید کنارشان بگذاریم. این عبارت، صورتی کوتاهشده از این گزاره است که «من میتوانم هر چه دلم بخواهد، بگویم و یا هر طور دلم بخواهد، بیاندیشم»؛ و با تعمیم این معنا، ادامۀ استدلال علیه گوینده تا حدی بیاحترامی خواهد بود. به نظر من، این نگرش به برابری کاذب میان متخصصان و غیرمتخصصان منجر میشود و این یکی از ویژگیهای زیانبار گفتمان عمومی ماست که در حال گسترش است.
اولاً یک نظر چیست؟
افلاطون میان نظرات یا باورهای رایج (دکسا) و معرفت یقینی تمایز مینهاد؛ و این تمایز امروز نیز همچنان کارآمد است: برخلاف دو گزارۀ «۲=۱+۱» یا «هیچ دایرۀ مربعی وجود ندارد»، یک نظر، درجهای از ذهنگرایی و عدم قطعیت با خود دارد؛ اما مسئله اینجاست که دامنۀ «عقیده» از ذوقیات یا سلیقهها شروع میشود و کشیده میشود تا عقایدِ مربوط به مسائلی که برای غالب افراد پر اهمیت است، مانند مصلحتاندیشی یا سیاست، و ادامه مییابد تا همۀ دیدگاههایی که از تخصصهای فنی ریشه میگیرند، مثلاً نظرات قانونی یا علمی.
دربارۀ نوع اول نظرات، واقعاً نمیشود بحث و استدلال کرد. احمقانه است که اصرار کنم اشتباه میکنید که فکر میکنید بستنی توتفرنگی خوشمزهتر از شکلات است. مشکل این است که گاهی چنین به نظر میرسد که به طور ضمنی عقاید نوع دوم و حتی عقاید نوع سوم را نیز غیرقابلبحث و استدلال فرض میکنیم؛ یعنی همان فرضی که در مسائل ذوقی و سلیقهای داریم. شاید این یکی از دلایلی باشد (بیشک دلایل دیگری هم هست) که چرا تازهکارهای پرشور فکر میکنند حق مخالفت با دانشمندان آبوهوا و ایمونولوژیستها۱ را دارند و عقاید خودشان را «محترم» قلمداد میکنند.
مریل دوری بنیانگذار شبکۀ واکسیناسیون استرالیا۲ است؛ شبکهای که بر خلاف نامش، شدیداً مخالف واکسن است. خانم دوری هیچ صلاحیت پزشکیای ندارد اما استدلال میکند که اگر باب براون۳ با آنکه فیزیکدان نیست حق دارد دربارۀ نیروی هستهای نظر بدهد، او نیز باید اجازۀ نظردادن دربارۀ واکسن را داشته باشد. بااینحال، کسی فرض نکرده که دکتر براون، حق دارد دربارۀ فیزیک شکافت هستهای نظر بدهد؛ کاری که او میکند اظهارنظر دربارۀ شیوۀ واکنش به این علم است، نه دربارۀ خود این علم.
در این صورت، معنای اینکه حق داریم نظر بدهیم چیست؟
اگر «هر کسی حق دارد نظر خودش را داشته باشد» فقط به این معنا باشد که هیچ کس حق ندارد جلوی فکرکردن افراد و بیان چیزی که میخواهند، بگیرد، در این صورت عبارت یادشده درست است، اما نکتهای است کاملاً پیشپاافتاده. هیچکس نمیتواند جلوی شما را بگیرد که بگویید واکسنها باعث اوتیسم میشوند، مهم نیست که بارها نادرستی این ادعا ثابت شده باشد.
دوشنبه، برنامۀ مدیاواچ ایبیسی، وین تیوی ولونگوگ۴ را برای پخش گزارشی دربارۀ شیوع سرخک سرزنش کرد؛ گزارشی که دربردارندۀ اظهارنظری از مریل دوری بود. وین تیوی در پاسخ به شکایت یک بیننده، گفت که این گزارش «دقیق، بیطرف و متعادل بود و دیدگاههای پزشکان و گروههای نخبه را نشان میداد». اما معنای این پاسخ، این است که هر دو طرف بحث، حق مساویای دارند تا دربارۀ موضوعی سخن بگویند که فقط یکی از آنها تخصص مرتبط با آن موضوع را دارد. علاوهبراین، اگر پاسخ وین تیوی دربارۀ شیوۀ واکنش به علم باشد، پاسخی پذیرفتنی است؛ اما «مناظرۀ» موردنظر، دربارۀ خود علم بود، و اگر مخالفت این «گروههای نخبه» را احتمالاً باید نادرست تلقی کرد، واقعاً حق پخش از تلویزیون را نداشتند.
مجری مدیاواچ، جاناتان هولمز، بسیار بیپردهتر بود: «هم شاهد وجود دارد و هم حرف مفت» و این بخشی از کار گزارشگر نیست که در مقابل تخصص جدی، به حرف مفت، فرصتی برابر بدهد.
Forwarded from رادیو فلسفه برای کودکان (مدرسه مهارتهای تفکر) (Elham)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Through You
کارگردان: Iucette Braune
"از میان تو"
چه مفاهیم و برداشت هایی دارید؟
با رادیو فبک به اشتراک بگذارید.
#طرح_بحث
#یک_انیمیشن
#یک_پیشنهاد
@RadioP4C
کارگردان: Iucette Braune
"از میان تو"
چه مفاهیم و برداشت هایی دارید؟
با رادیو فبک به اشتراک بگذارید.
#طرح_بحث
#یک_انیمیشن
#یک_پیشنهاد
@RadioP4C
خرد سنجشگر
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی #بخش_دوازده #کانال_خرد_سنجشگر #گروه_خرد_سنجشگر #تلگرام_و_سنجشگر #م_ناجی ☘️☘️☘️تلگرام و سنجشگر☘️☘️☘️ شب بود. سرگشته فرصتی یافته بود برای خلوت با خود. پشت میز کامپیوتر نشسته بود و حواسش به این بود که از چه راههایی میتواند…
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_دوازده+یک
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_خرد_سنجشگر
#پیشفرضها
#م_ناجی
🔐🔐🔐پیشفرضها🔐🔐🔐
امروز برای سرگشته روز خاصی بود. گویی به ساحت تازه ای از زندگی ورود می کرد.
حس می کرد که این اشنایی راههای تازه ای را به روی وی خواهد گشود. در طول روز در مورد حرفهایی که قرار بود با سنجشگر در موردش حرف بزند فکر می کرد. آخر تا زه با این دنیا آشنا شده ود. دنیایی که بر خلاف دنیای معمول قبلی بی حد و اندازه است. قبلا ابعاد دنیایش را چشمهایش تعیین می کردند. افق دید او تا جایی بود که چشم می دید و تشخیص می داد. و نهایتا گوشهایش می شنید. اما الان فهمیده بود که هر سوال تازه کلیدی است که دنیایی تازه را به رویش می تواند بگشاید. هرچه سوال بیشتر بر ذهنش افزوده می شد، دنیا برایش شگفت انگیز تر می گردید و این حس برایش لذتبخش بود.یک چیز را به طور غریب و اما مبهم می توانست تخیل کند. اینکه اگر دنیا برایش تا به حال ساده و بی معما می بود و فکر میکرد که مساله ای برای حل کردن و معمایی برای گشودن نیست، در واقع عکس روی خودش را در آیینه ی خیالش می دیده است. یعنی چون ذهنش ساده و فاقد درک پیچیدگی ها بود دنیا برایش ساده و دور از ابهام می رسیده است . و این پرده از یک راز روانی شگفت انگیز برمی داشت . آن راز اینکه هرکس دنیا را به رنگ خود میبیند. سوالهای زیادی را در ذهن خود ردیف کرده بود که با سنجشگر مطرح کند.البته به شرط اینکه او به پیامش پاسخ دهد و علاقمند بوده باشد که به او کمک کند. ته دلش روشن بود و فکر می کرد که او پاسخ پیامش را دریافت خواهد کرد.
بالاخره توانست کارهای روزمره خود را به پایان رساند و خود را به شب موعود برساند.
بر سرکامپیوتر نشست و کارهای معمول و وصال به اینترنت و باز کرده برنامه ی تلگرام.
با دیدن پیامهای رسیده از سنجشگر چشمهایش برق خود. خوشحال پیامها را باز کرد. حدسش درست بود. سنجشگر از آشنایی ابراز خوشحالی کرده بود و آمادگی خود را برای همکاری اعلام .
برایش جواب نوشت: سلام و درود آقای سنجشگر.متشکرم از اینکه پاسخ نوشته اید و خوشحالم از اینکه می توانم از شما بیاموزم.
سنجشگر در انتهای کلامش نوشته بود که : در ضمن اگر حضور داشته باشید بنده راس ساعت ده شب به تلگرام سر می زنم. اگر حضور داشتید کمی صحبت میکنیم.
ازینرو در پاسخش نوشت که با کمال میل سر ساعت ده خدمت می رسم.
***
یکی دو دقیقه مانده به ده حاضر و آماده در تلگرام بود و منتظر سنجشگر که سلام حضور را از ایشان گرفت و آشنایی مقدماتی و تعارفات معمول
حالا شما از کجا فهمیدید که بنده مرد هستم که مرا با عنوان اقا خطاب کردید؟ یا جایی که یادم می آید اولین برخورد ما با هم بود و بنده جایی از جنسیتم سخن نگفته ام.
سرگشته: شما خانوم هستین؟ من عذر می خواهم که بی جهت شما را اقا خطاب کردم.
سنجشگر: یعنی الان حرفهایی که بنده زدم به این معنی بود که بنده خانوم هستم؟
سرگشته: خوب طبیعیه که اگر عنوان اقا برای شما درست نباشه حتما خانوم هستین دیگه.
سنجشگر: پس از نظر شما بنده اظهار کردم که عنوان اقا مناسب بنده نیست؟
سرگشته: مگر شما نفرمودید که عنوان اقا بی مناسبت گفته شده؟
سنجشگر: تا جایی که یادم می آید بنده فقط از شما سوال کردم که بر اساس کدامین اطلاعات یا نشانه ها، شما تشخیص دادید که بنده مرد هستم؟
سرگشته: خوب اگر مرد بودید که این سوال را از من نمی کردید و به راحتی عنوان را می پذیرفتید.
سنجشگر: یعنی به نظر شما بنده حق ندارم مبانی باورهای شما را حتی اگر مربوط به بنده هم باشد بدانم؟
شما وقتی فرمودید( آقا) در واقع اظهار کردید که بنده اطلاع دارم که شما مرد هستید. برای من جالب بود بدانم که شما از چه راهی استنباط کردید که سنجشگر یک مرد است و نه یک خانوم.و علت سوال کردن من همین کنجکاویم در باره استنباط شما بود.
سرگشته: یعنی شما مرد هستید؟
سنجشگر: بنده اینگونه اظهار کردم؟
سرگشته: من واقعا گیج شدم. بالاخره یکی از ایندو است. شما یا مرد هستید یا زن. گرچه عقلا احتمال سومی هم هست که خدای ناکرده بعضا اتفاق می افته!
سنجشگر: با( علامت خنده) نه ،من به شما قول میدهم که در مورد بنده حالت سوم وجود نداره!!!
اما در مورد شما می توانست حالت سومی وجود داشته باشه!
سرگشته: من؟؟؟؟ چه ربطی به بنده داره؟ مساله در مورد مرد بودن یا خانوم بودن شماست نه من! شما میگین حالت سوم در من وجود داشته باشه؟
سنجشگر: بله عرض کردم حالت سوم در شما ممکن بود وجود داشته باشه . اما کدام حالت سوم؟ شما نپرسیدین ولی بنده عرض میکنم.
اگر حالت اول را مرد بودن من و حالت دوم را خانوم بودن من در نظر می گرفتیم حالت سوم در شما می توانست این باشد که من هنوز نمی دانم که سنجشگر مرد است یا زن!
ولی شما به هر علت یا دلیلی فرض کردید که بنده مرد هستم و با عنوانی مناسب مردان مرا مورد خطاب قرار دادید.
#بخش_دوازده+یک
#کانال_خرد_سنجشگر
#گروه_خرد_سنجشگر
#پیشفرضها
#م_ناجی
🔐🔐🔐پیشفرضها🔐🔐🔐
امروز برای سرگشته روز خاصی بود. گویی به ساحت تازه ای از زندگی ورود می کرد.
حس می کرد که این اشنایی راههای تازه ای را به روی وی خواهد گشود. در طول روز در مورد حرفهایی که قرار بود با سنجشگر در موردش حرف بزند فکر می کرد. آخر تا زه با این دنیا آشنا شده ود. دنیایی که بر خلاف دنیای معمول قبلی بی حد و اندازه است. قبلا ابعاد دنیایش را چشمهایش تعیین می کردند. افق دید او تا جایی بود که چشم می دید و تشخیص می داد. و نهایتا گوشهایش می شنید. اما الان فهمیده بود که هر سوال تازه کلیدی است که دنیایی تازه را به رویش می تواند بگشاید. هرچه سوال بیشتر بر ذهنش افزوده می شد، دنیا برایش شگفت انگیز تر می گردید و این حس برایش لذتبخش بود.یک چیز را به طور غریب و اما مبهم می توانست تخیل کند. اینکه اگر دنیا برایش تا به حال ساده و بی معما می بود و فکر میکرد که مساله ای برای حل کردن و معمایی برای گشودن نیست، در واقع عکس روی خودش را در آیینه ی خیالش می دیده است. یعنی چون ذهنش ساده و فاقد درک پیچیدگی ها بود دنیا برایش ساده و دور از ابهام می رسیده است . و این پرده از یک راز روانی شگفت انگیز برمی داشت . آن راز اینکه هرکس دنیا را به رنگ خود میبیند. سوالهای زیادی را در ذهن خود ردیف کرده بود که با سنجشگر مطرح کند.البته به شرط اینکه او به پیامش پاسخ دهد و علاقمند بوده باشد که به او کمک کند. ته دلش روشن بود و فکر می کرد که او پاسخ پیامش را دریافت خواهد کرد.
بالاخره توانست کارهای روزمره خود را به پایان رساند و خود را به شب موعود برساند.
بر سرکامپیوتر نشست و کارهای معمول و وصال به اینترنت و باز کرده برنامه ی تلگرام.
با دیدن پیامهای رسیده از سنجشگر چشمهایش برق خود. خوشحال پیامها را باز کرد. حدسش درست بود. سنجشگر از آشنایی ابراز خوشحالی کرده بود و آمادگی خود را برای همکاری اعلام .
برایش جواب نوشت: سلام و درود آقای سنجشگر.متشکرم از اینکه پاسخ نوشته اید و خوشحالم از اینکه می توانم از شما بیاموزم.
سنجشگر در انتهای کلامش نوشته بود که : در ضمن اگر حضور داشته باشید بنده راس ساعت ده شب به تلگرام سر می زنم. اگر حضور داشتید کمی صحبت میکنیم.
ازینرو در پاسخش نوشت که با کمال میل سر ساعت ده خدمت می رسم.
***
یکی دو دقیقه مانده به ده حاضر و آماده در تلگرام بود و منتظر سنجشگر که سلام حضور را از ایشان گرفت و آشنایی مقدماتی و تعارفات معمول
حالا شما از کجا فهمیدید که بنده مرد هستم که مرا با عنوان اقا خطاب کردید؟ یا جایی که یادم می آید اولین برخورد ما با هم بود و بنده جایی از جنسیتم سخن نگفته ام.
سرگشته: شما خانوم هستین؟ من عذر می خواهم که بی جهت شما را اقا خطاب کردم.
سنجشگر: یعنی الان حرفهایی که بنده زدم به این معنی بود که بنده خانوم هستم؟
سرگشته: خوب طبیعیه که اگر عنوان اقا برای شما درست نباشه حتما خانوم هستین دیگه.
سنجشگر: پس از نظر شما بنده اظهار کردم که عنوان اقا مناسب بنده نیست؟
سرگشته: مگر شما نفرمودید که عنوان اقا بی مناسبت گفته شده؟
سنجشگر: تا جایی که یادم می آید بنده فقط از شما سوال کردم که بر اساس کدامین اطلاعات یا نشانه ها، شما تشخیص دادید که بنده مرد هستم؟
سرگشته: خوب اگر مرد بودید که این سوال را از من نمی کردید و به راحتی عنوان را می پذیرفتید.
سنجشگر: یعنی به نظر شما بنده حق ندارم مبانی باورهای شما را حتی اگر مربوط به بنده هم باشد بدانم؟
شما وقتی فرمودید( آقا) در واقع اظهار کردید که بنده اطلاع دارم که شما مرد هستید. برای من جالب بود بدانم که شما از چه راهی استنباط کردید که سنجشگر یک مرد است و نه یک خانوم.و علت سوال کردن من همین کنجکاویم در باره استنباط شما بود.
سرگشته: یعنی شما مرد هستید؟
سنجشگر: بنده اینگونه اظهار کردم؟
سرگشته: من واقعا گیج شدم. بالاخره یکی از ایندو است. شما یا مرد هستید یا زن. گرچه عقلا احتمال سومی هم هست که خدای ناکرده بعضا اتفاق می افته!
سنجشگر: با( علامت خنده) نه ،من به شما قول میدهم که در مورد بنده حالت سوم وجود نداره!!!
اما در مورد شما می توانست حالت سومی وجود داشته باشه!
سرگشته: من؟؟؟؟ چه ربطی به بنده داره؟ مساله در مورد مرد بودن یا خانوم بودن شماست نه من! شما میگین حالت سوم در من وجود داشته باشه؟
سنجشگر: بله عرض کردم حالت سوم در شما ممکن بود وجود داشته باشه . اما کدام حالت سوم؟ شما نپرسیدین ولی بنده عرض میکنم.
اگر حالت اول را مرد بودن من و حالت دوم را خانوم بودن من در نظر می گرفتیم حالت سوم در شما می توانست این باشد که من هنوز نمی دانم که سنجشگر مرد است یا زن!
ولی شما به هر علت یا دلیلی فرض کردید که بنده مرد هستم و با عنوانی مناسب مردان مرا مورد خطاب قرار دادید.
خرد سنجشگر
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی #بخش_دوازده #کانال_خرد_سنجشگر #گروه_خرد_سنجشگر #تلگرام_و_سنجشگر #م_ناجی ☘️☘️☘️تلگرام و سنجشگر☘️☘️☘️ شب بود. سرگشته فرصتی یافته بود برای خلوت با خود. پشت میز کامپیوتر نشسته بود و حواسش به این بود که از چه راههایی میتواند…
و به تعبیری دیگر شما مرد بودن سنجشگر را پیشفرض سخنتان گرفتید.
همه ما اگر به کلمات خودمان یا دیگران دقت کنیم همیشه قضیه ها یا گزاره ها و یا به تعبیر کلی معرفتهایی را به عنوان پیشفرض در گفتارمان نهان داریم که حتی شاید خودمان هم متوجه آنها نباشیم و معمولا همین بخش پنهان و ناگفته اسباب سوء تفاهمها و بدفهمی های متقابل می شود و چون متوجه آنها نیستیم معمولا توان رفع سوء تفاهمها را هم نداریم.
آنچه بنده اشاره کردم مورد بسیار پیش پا افتاده ی همین پیشفرضها بود.
سرگشته: چه جالب! اصلا تا به حال به این مساله توجه نکرده بودم آقای ....... عذر می خوام خانوم ..... سرگشته!
الان باید من به شما آقا بگم یا خانوم؟ شما به کلی مرا گیج کردید.
سنجشگر: فرقی نمی کنه. هرچی دوست دارین . همین اقا بگین که کار ما راحتتر پیش بره. گرچه مباحث ما اصلا آقا و خانوم بردار نیست.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
همه ما اگر به کلمات خودمان یا دیگران دقت کنیم همیشه قضیه ها یا گزاره ها و یا به تعبیر کلی معرفتهایی را به عنوان پیشفرض در گفتارمان نهان داریم که حتی شاید خودمان هم متوجه آنها نباشیم و معمولا همین بخش پنهان و ناگفته اسباب سوء تفاهمها و بدفهمی های متقابل می شود و چون متوجه آنها نیستیم معمولا توان رفع سوء تفاهمها را هم نداریم.
آنچه بنده اشاره کردم مورد بسیار پیش پا افتاده ی همین پیشفرضها بود.
سرگشته: چه جالب! اصلا تا به حال به این مساله توجه نکرده بودم آقای ....... عذر می خوام خانوم ..... سرگشته!
الان باید من به شما آقا بگم یا خانوم؟ شما به کلی مرا گیج کردید.
سنجشگر: فرقی نمی کنه. هرچی دوست دارین . همین اقا بگین که کار ما راحتتر پیش بره. گرچه مباحث ما اصلا آقا و خانوم بردار نیست.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
کانال خرد سنجشگر
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
گروه خرد سنجشگر
کانال خرد سنجشگر
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
گروه خرد سنجشگر
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
کانال خرد سنجشگر
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
گروه خرد سنجشگر
کانال خرد سنجشگر
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
گروه خرد سنجشگر