چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون میسازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارتهای پیچیدهتری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارتها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.
در چند سال اخیر، پژوهشهای دانشگاهی بسیاری در حوزه گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلیشان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزه علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد میکنند، کاملا بینارشتهای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزههای متنوعی از علوم میشود؛ عصبشناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهشها کمک کرده است.
این حوزه علمی در پی یافتن پاسخ پرسشهایی درباره نحوه شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه درباره جهان میاندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک میکنیم؟ آیا مکانیسمهای پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را درباره جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته میکنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل میکنند؟ آیا میتوان با شناخت این مکانیسمهای پنهان به درک متفاوتتری از جهان رسید؟ فرایند طبقهبندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیتهای ذهنی و بهرهوری افراد را با شناخت بیشتر ذهن میتوانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی میافتیم؟ و سوالاتی از این دست.
به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق میشود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته میکند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد، جهتگیری یا سوگیری ذهنی مینامند.
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند.
به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تاییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.
اصطلاح جهتگیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخههای علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تایید میکند.
بگذارید با مثال در حوزه باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشنتر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرتهایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت میکند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری میرساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین میکند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل میکند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچگاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلا رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
ادامه در:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/444
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون میسازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارتهای پیچیدهتری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارتها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.
در چند سال اخیر، پژوهشهای دانشگاهی بسیاری در حوزه گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلیشان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزه علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد میکنند، کاملا بینارشتهای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزههای متنوعی از علوم میشود؛ عصبشناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهشها کمک کرده است.
این حوزه علمی در پی یافتن پاسخ پرسشهایی درباره نحوه شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه درباره جهان میاندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک میکنیم؟ آیا مکانیسمهای پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را درباره جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته میکنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل میکنند؟ آیا میتوان با شناخت این مکانیسمهای پنهان به درک متفاوتتری از جهان رسید؟ فرایند طبقهبندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیتهای ذهنی و بهرهوری افراد را با شناخت بیشتر ذهن میتوانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی میافتیم؟ و سوالاتی از این دست.
به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق میشود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته میکند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد، جهتگیری یا سوگیری ذهنی مینامند.
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند.
به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تاییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.
اصطلاح جهتگیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخههای علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تایید میکند.
بگذارید با مثال در حوزه باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشنتر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرتهایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت میکند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری میرساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین میکند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل میکند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچگاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلا رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
ادامه در:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/444
Telegram
خرد سنجشگر
ادامه ی:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر…
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر…
ادامه ی:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتریجویی اجتماعی را مثبت جلوه میدهد، به آن توجه ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
جهتگیری تاییدی حتی بر شکلگیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلا در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آن دسته از موقعیتهای اجتماعی قرار میدهیم که رویکرد مثبتی به این باورهای ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی میکنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر میکنند. فرصت درک چشماندازهای متفاوت را از خودمان میگیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هر کسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتریجویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور میکنیم و با آنان وارد گفتگو نمیشویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوه زیست متفاوتی دارند.
یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده با موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند. شواهد فراوان نشان میدهد که جهتگیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می دهد: توجه گزینشی به دادههای علمی موجود و نادیده گرفتن دادههایی که باورهای پیشین را باطل میکند.
جهتگیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایهگذاریهای کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟
اگر میخواهیم فکری باز داشته باشیم، نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زیستمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تامل درباره زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
در حوزه مالی، سبد خرید روزانه را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایهگذاری و خرید و فروش داراییهایمان، درباره استراتژیهای گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینههای موجود را سبک سنگین و بعد تصمیمگیری کنیم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتریجویی اجتماعی را مثبت جلوه میدهد، به آن توجه ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
جهتگیری تاییدی حتی بر شکلگیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلا در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آن دسته از موقعیتهای اجتماعی قرار میدهیم که رویکرد مثبتی به این باورهای ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی میکنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر میکنند. فرصت درک چشماندازهای متفاوت را از خودمان میگیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هر کسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتریجویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور میکنیم و با آنان وارد گفتگو نمیشویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوه زیست متفاوتی دارند.
یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده با موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند. شواهد فراوان نشان میدهد که جهتگیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می دهد: توجه گزینشی به دادههای علمی موجود و نادیده گرفتن دادههایی که باورهای پیشین را باطل میکند.
جهتگیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایهگذاریهای کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟
اگر میخواهیم فکری باز داشته باشیم، نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زیستمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تامل درباره زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
در حوزه مالی، سبد خرید روزانه را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایهگذاری و خرید و فروش داراییهایمان، درباره استراتژیهای گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینههای موجود را سبک سنگین و بعد تصمیمگیری کنیم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید…
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید…
یک تمرین و سه حل.pdf
362 KB
یک نمرین آموزشی از کتاب راهنمای تفکر نقادانه -پرسیدن سوالهای بجا و سه پاسخ متفاوت
Forwarded from Hosein
🍁ورود به بخش ارزیابی متن🍁
فکر میکنم کسانی که در این مدت مباحث کانال و گروه را دنبال کرده اند تا حدودی با خوانش و فهم متن آشنا شده اند و از این پس نیز با تمرینات بیشتر، تسلطشان بیشتر خواهد شد.
برخی از قواعد که در کتاب به عنوان بخشی از اصول فهم متن نامبرده شده است ، بیشتر به مرحله ی ارزیابی متن مربوط است و در ضمن ارزیابی ها بیشتر معنا و مفهوم خواهد یافت. از جمله مبحث واژه های کلیدی و مهمتر از آن واژه های کلیدی مبهم
تا اینجا مثالهایی که برای فهم متن می آوردیم بدون توجه به محتوای آن و کاملا تصادفی بود.
اما از این پس این کار ممکن نخواهد بود و ما با روال خاص و به صورت منظم به بررسی متون مختلف از لحاظ نوع دلایلی که در آنها به کار رفته است خواهیم پرداخت.
یک نکته که در این کتاب به آن اشاره نشده و در کتاب واضح اندیشیدن به آن پرداخته شده مساله ی تمایز و تمییز بین استدلال و تبیین است .
بنده طی مقاله ای فرق این دو را بیان خواهم کرد.
از این پس ما از صورت های ساده استدلالهایی که در متون از آنها بهره برده می شود شروع خواهیم کرد و کم کم به اواع پیجیده استدلالها خواهیم پرداخت . و در نهایت اگر کسی تمام تمرینات را انجام دهد به طور ضمنی تا حدودی هم با بحثهای معرفت شناسانه آشنا خواهد شد.
فکر میکنم کسانی که در این مدت مباحث کانال و گروه را دنبال کرده اند تا حدودی با خوانش و فهم متن آشنا شده اند و از این پس نیز با تمرینات بیشتر، تسلطشان بیشتر خواهد شد.
برخی از قواعد که در کتاب به عنوان بخشی از اصول فهم متن نامبرده شده است ، بیشتر به مرحله ی ارزیابی متن مربوط است و در ضمن ارزیابی ها بیشتر معنا و مفهوم خواهد یافت. از جمله مبحث واژه های کلیدی و مهمتر از آن واژه های کلیدی مبهم
تا اینجا مثالهایی که برای فهم متن می آوردیم بدون توجه به محتوای آن و کاملا تصادفی بود.
اما از این پس این کار ممکن نخواهد بود و ما با روال خاص و به صورت منظم به بررسی متون مختلف از لحاظ نوع دلایلی که در آنها به کار رفته است خواهیم پرداخت.
یک نکته که در این کتاب به آن اشاره نشده و در کتاب واضح اندیشیدن به آن پرداخته شده مساله ی تمایز و تمییز بین استدلال و تبیین است .
بنده طی مقاله ای فرق این دو را بیان خواهم کرد.
از این پس ما از صورت های ساده استدلالهایی که در متون از آنها بهره برده می شود شروع خواهیم کرد و کم کم به اواع پیجیده استدلالها خواهیم پرداخت . و در نهایت اگر کسی تمام تمرینات را انجام دهد به طور ضمنی تا حدودی هم با بحثهای معرفت شناسانه آشنا خواهد شد.
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_کیست؟
#م_ناجی
‼️من مالک باورهایم هستم یا آنها مالک من؟‼️
آخرین باری که سرگشته آقای سنجشگر را در تلگرام ملاقات کرده بود ، از وی سوالی کرده بود .قرار بود روی آن فکر کند و بعد در باره ی آن با هم بحث کنند.
سوال خیلی ساده بود. اما وقتی که باهاش روبه رو می شدی عظمت و هیبتش هویدا می شد.
به نظرت ما مالک افکار و عقاید و باورهایمان هستیم یا اونها مالک ما؟ سوال این بود.
اولش که با سوال مواجه شد خنده اش گرفت یعنی چه؟ خوب معلومه وقتی من می گویم افکار و عقاید من، همین اضافه ی مالکیت به وضوح نشان می دهد که افکار و عقاید مال من هستند و من مالک و صاحب آنها. این چه سوالی است که آقای سنجشگر از من کرد؟
مگه افکار و عقاید من برای خودشان هویت دارند که بتوانند مالک من بشوند؟ برای اینکه اونها مالک من باشند باید برای خودشان هویت مستقلی داشته باشند و سپس مثلا به فکر تصاحب من بیفتند!
اما وقتی هم که اینها رو با خودش می گفت یه گوشه ی ذهنش هم یه چراغ کوچکی روشن و خاموش می شد که سرگشته ، اینقدر هم سهل و ساده نگیر! حتما یه حکمتی تو این سوال خوابیده که سنجشگر اینو ازت پرسید.
دوباره سوال رو در دهنش مرور می کرد که من صاحب افکار و باورهای خودم هستم یا اونا صاحب من؟
عصر بود تازه از خواب بعد از ظهرش که عادت داشت بعد از برگشتن از کار نیم ساعتی بخوابد بیدار شده بود که یکی از همکاراش زنگ زد قرار بود برای عیادت یکی از دوستاش که چندی پیش در یک تصادف رانندگی پاش شکسته بود دیدن کنند. لباس پوشید و از خونه بیرون آمد . دوستش دم در منتظرش بود. تو راه بود که همکارش سر صحبت را باز کرد و در مورد پسرش که تازه به دانشگاه می رفت حرف زد.
گویا پسرش تازگیا با دختری آشنا شده بود .پسرش اومده بود پیش باباش و مساله را با وی در میان گذاشته بود و ازش اجازه خواسته بود که عصرها حدود نیم ساعت در کامپیوتر خونه با وی چت کند. دوستش خوشحال بود از اینکه پسرش اینقدر به وی اعتماد داره و می گفت که من به پسرم افتخار می کنم که ناگهان سرگشته برگشت و گفت: به عقیده من این کارها اصلا درست نیست. پسر چقدر باید پررو و بی حیا باشه که در آن سن و سال به فکر رابطه با دخترها بیفته بعدش هم بیاد و گستاخانه و بی خجالت اینو به پدرش بگه. از من گفتن اگه اینقدر رو بدی به پسرت ، دیگه نمیتونی کنترلش کنی.
همکارش گفت: سرگشته معذرت می خوام من تو رو اینقدر خشکه مغز و مال عهد عتیق نمیدونستم. مرد حسابی تو حواست کجاست؟ الان دیگه دوره ای که پدران و پدر بزرگهای ما در آن می زیستند گذشته. در آن دوره پدرسالاری می تونست جواب بده ولی الان به صرف اینکه سنت بالاست یا رئیس خونه هستی نمی تونی توقع داشته باشی که اعضای خانه در مقابل هرچی گفتی دست روی چشم و ابرویشان بگذارند و بگویند چشم سمعا و طاعتا هرچی شما می فرمایید!
آهان! صدای پتکی بود که بر کله اش خورد! سخن همکارش براش خیلی گران و سنگین اومد.رنگ رویش عوض شد. یک زلزله ی ده ریشتری در تمام بدنش حس کرد.
برگشت و با صدایی که از ناراحتی می لرزید به وی گفت : این حرفها چیه میزنی؟ این سنت آباء و اجدادی ماست. ارتباط دختر و پسرقثط و فقط بعد از ازدواج، آن هم با رسم و رسوم و آداب خاص خودش! اینکه امروز بچه ها چند تا فیلم تو ماهواره ببیند و بخواهند از روی آن کپی برداری بکنند که نمی شه. باید مقابل این افکار و عقاید فرنگی ایستاد و باهاشون مقابله کرد و الا باید طومار غیرت و شرف و حیثیت و سنت و همه چی را بست و گذاشت کنار.
دوستش خشم را در لحن صدای او حس کرد. ساکت شد و دیگر حرفی نزد.
اما سرگشته یه چیز رو دید. اون چراغ چشمک زن کوچک در گوشه ی ذهنش، نورش زیادتر شده بود. متوجه شد که وقتی کسی می خواد به افکار و عقاید اون دست بزنه و چیزی مخالف آنها به وی بگوید تمام وجودش به لرزه درمی آد، خشمگین می شود، رنگش تغییر می کنه، لحن صداش عوض می شه و گویی افکار و عقایدش به خاطر بی حرمتی که به اونها شده او را توبیخ میکنند.
یه لحظه ایستاد و با خودش گفت اگر اونها مال من بودند که نباید می تونستند تا این حد منو تادیب کنند یا تحت فشار قرار بدهند.
اگر من مال افکار و عقایدم نبودم به راحتی می تونستم در مقابل حرفهای همکارم از او علت این رفتار او را بپرسم و از معایب و محاسنش سوال کنم و با او در مورد رفتار درست با بچه ها بحث کنم و سعی کنم چیزی بیاموزم و اگر هم افکار من پشتوانه محکمتری داشت دوستم شاید حرفهای مرا تایید می کرد.
دوزاریش افتاد! حس کرد سنجشگر می خواسته همین نکته رو بهش بفهمونه. اینکه افکار و عقاید ما مثل یک مستاجر قلدر و پرروکم کم خودشون رو صاحبخونه می دونند و سند خانه را به اسم خودشون می کنند و خود را حاکم و مالک اعلام میکنند.
واسه همین هرکسی را که با اونا غریبه باشه نمی ذارن از در بیاد تو.
ادامه در👇👇👇
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/455
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_کیست؟
#م_ناجی
‼️من مالک باورهایم هستم یا آنها مالک من؟‼️
آخرین باری که سرگشته آقای سنجشگر را در تلگرام ملاقات کرده بود ، از وی سوالی کرده بود .قرار بود روی آن فکر کند و بعد در باره ی آن با هم بحث کنند.
سوال خیلی ساده بود. اما وقتی که باهاش روبه رو می شدی عظمت و هیبتش هویدا می شد.
به نظرت ما مالک افکار و عقاید و باورهایمان هستیم یا اونها مالک ما؟ سوال این بود.
اولش که با سوال مواجه شد خنده اش گرفت یعنی چه؟ خوب معلومه وقتی من می گویم افکار و عقاید من، همین اضافه ی مالکیت به وضوح نشان می دهد که افکار و عقاید مال من هستند و من مالک و صاحب آنها. این چه سوالی است که آقای سنجشگر از من کرد؟
مگه افکار و عقاید من برای خودشان هویت دارند که بتوانند مالک من بشوند؟ برای اینکه اونها مالک من باشند باید برای خودشان هویت مستقلی داشته باشند و سپس مثلا به فکر تصاحب من بیفتند!
اما وقتی هم که اینها رو با خودش می گفت یه گوشه ی ذهنش هم یه چراغ کوچکی روشن و خاموش می شد که سرگشته ، اینقدر هم سهل و ساده نگیر! حتما یه حکمتی تو این سوال خوابیده که سنجشگر اینو ازت پرسید.
دوباره سوال رو در دهنش مرور می کرد که من صاحب افکار و باورهای خودم هستم یا اونا صاحب من؟
عصر بود تازه از خواب بعد از ظهرش که عادت داشت بعد از برگشتن از کار نیم ساعتی بخوابد بیدار شده بود که یکی از همکاراش زنگ زد قرار بود برای عیادت یکی از دوستاش که چندی پیش در یک تصادف رانندگی پاش شکسته بود دیدن کنند. لباس پوشید و از خونه بیرون آمد . دوستش دم در منتظرش بود. تو راه بود که همکارش سر صحبت را باز کرد و در مورد پسرش که تازه به دانشگاه می رفت حرف زد.
گویا پسرش تازگیا با دختری آشنا شده بود .پسرش اومده بود پیش باباش و مساله را با وی در میان گذاشته بود و ازش اجازه خواسته بود که عصرها حدود نیم ساعت در کامپیوتر خونه با وی چت کند. دوستش خوشحال بود از اینکه پسرش اینقدر به وی اعتماد داره و می گفت که من به پسرم افتخار می کنم که ناگهان سرگشته برگشت و گفت: به عقیده من این کارها اصلا درست نیست. پسر چقدر باید پررو و بی حیا باشه که در آن سن و سال به فکر رابطه با دخترها بیفته بعدش هم بیاد و گستاخانه و بی خجالت اینو به پدرش بگه. از من گفتن اگه اینقدر رو بدی به پسرت ، دیگه نمیتونی کنترلش کنی.
همکارش گفت: سرگشته معذرت می خوام من تو رو اینقدر خشکه مغز و مال عهد عتیق نمیدونستم. مرد حسابی تو حواست کجاست؟ الان دیگه دوره ای که پدران و پدر بزرگهای ما در آن می زیستند گذشته. در آن دوره پدرسالاری می تونست جواب بده ولی الان به صرف اینکه سنت بالاست یا رئیس خونه هستی نمی تونی توقع داشته باشی که اعضای خانه در مقابل هرچی گفتی دست روی چشم و ابرویشان بگذارند و بگویند چشم سمعا و طاعتا هرچی شما می فرمایید!
آهان! صدای پتکی بود که بر کله اش خورد! سخن همکارش براش خیلی گران و سنگین اومد.رنگ رویش عوض شد. یک زلزله ی ده ریشتری در تمام بدنش حس کرد.
برگشت و با صدایی که از ناراحتی می لرزید به وی گفت : این حرفها چیه میزنی؟ این سنت آباء و اجدادی ماست. ارتباط دختر و پسرقثط و فقط بعد از ازدواج، آن هم با رسم و رسوم و آداب خاص خودش! اینکه امروز بچه ها چند تا فیلم تو ماهواره ببیند و بخواهند از روی آن کپی برداری بکنند که نمی شه. باید مقابل این افکار و عقاید فرنگی ایستاد و باهاشون مقابله کرد و الا باید طومار غیرت و شرف و حیثیت و سنت و همه چی را بست و گذاشت کنار.
دوستش خشم را در لحن صدای او حس کرد. ساکت شد و دیگر حرفی نزد.
اما سرگشته یه چیز رو دید. اون چراغ چشمک زن کوچک در گوشه ی ذهنش، نورش زیادتر شده بود. متوجه شد که وقتی کسی می خواد به افکار و عقاید اون دست بزنه و چیزی مخالف آنها به وی بگوید تمام وجودش به لرزه درمی آد، خشمگین می شود، رنگش تغییر می کنه، لحن صداش عوض می شه و گویی افکار و عقایدش به خاطر بی حرمتی که به اونها شده او را توبیخ میکنند.
یه لحظه ایستاد و با خودش گفت اگر اونها مال من بودند که نباید می تونستند تا این حد منو تادیب کنند یا تحت فشار قرار بدهند.
اگر من مال افکار و عقایدم نبودم به راحتی می تونستم در مقابل حرفهای همکارم از او علت این رفتار او را بپرسم و از معایب و محاسنش سوال کنم و با او در مورد رفتار درست با بچه ها بحث کنم و سعی کنم چیزی بیاموزم و اگر هم افکار من پشتوانه محکمتری داشت دوستم شاید حرفهای مرا تایید می کرد.
دوزاریش افتاد! حس کرد سنجشگر می خواسته همین نکته رو بهش بفهمونه. اینکه افکار و عقاید ما مثل یک مستاجر قلدر و پرروکم کم خودشون رو صاحبخونه می دونند و سند خانه را به اسم خودشون می کنند و خود را حاکم و مالک اعلام میکنند.
واسه همین هرکسی را که با اونا غریبه باشه نمی ذارن از در بیاد تو.
ادامه در👇👇👇
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/455
Telegram
خرد سنجشگر
ادامه بخش نوزده👆👆👆
در حالی که اگر من مالک اونها بودم و یکی به من می گفت که مثلا یکی از اینها کهنه است بیا من یکی بهترش رو بهت بدم باید استقبال می کردم و کهنه را می انداختم دور و تازه را جایگزین می کردم و خیلی هم ممنونش می شدم.
بعدش برگشت و به خودش گفت: منظورم…
در حالی که اگر من مالک اونها بودم و یکی به من می گفت که مثلا یکی از اینها کهنه است بیا من یکی بهترش رو بهت بدم باید استقبال می کردم و کهنه را می انداختم دور و تازه را جایگزین می کردم و خیلی هم ممنونش می شدم.
بعدش برگشت و به خودش گفت: منظورم…
ادامه بخش نوزده👆👆👆
در حالی که اگر من مالک اونها بودم و یکی به من می گفت که مثلا یکی از اینها کهنه است بیا من یکی بهترش رو بهت بدم باید استقبال می کردم و کهنه را می انداختم دور و تازه را جایگزین می کردم و خیلی هم ممنونش می شدم.
بعدش برگشت و به خودش گفت: منظورم از کهنه در اینجا فکر نادرست یا فکرَ و ایده ای است که نسبت به یکی دیگه ضعیفتر و ناقصتر و کم فایده تر هستش نه اینکه تاریخش قدیمی بوده باشد.
دیگه رسیده بودند دم در خانه ی دوستشان. که سرگشته برگشت به دوستش که به نظرمی رسد من باید کمی بیشتر راجع به رفتاری که تو با پسرت کردی فکر کنم. اگه اجازه بدی در فرصتی دیگه علاقمندم در این مورد با هم حرف بزنیم. و دوستش با تحویل لبخندی گفت : با کمال میل!
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
در حالی که اگر من مالک اونها بودم و یکی به من می گفت که مثلا یکی از اینها کهنه است بیا من یکی بهترش رو بهت بدم باید استقبال می کردم و کهنه را می انداختم دور و تازه را جایگزین می کردم و خیلی هم ممنونش می شدم.
بعدش برگشت و به خودش گفت: منظورم از کهنه در اینجا فکر نادرست یا فکرَ و ایده ای است که نسبت به یکی دیگه ضعیفتر و ناقصتر و کم فایده تر هستش نه اینکه تاریخش قدیمی بوده باشد.
دیگه رسیده بودند دم در خانه ی دوستشان. که سرگشته برگشت به دوستش که به نظرمی رسد من باید کمی بیشتر راجع به رفتاری که تو با پسرت کردی فکر کنم. اگه اجازه بدی در فرصتی دیگه علاقمندم در این مورد با هم حرف بزنیم. و دوستش با تحویل لبخندی گفت : با کمال میل!
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Forwarded from Hosein
متن زیر را ترجمه کرده و به سوالها پاسخ دهید.
Defining critical thinking
_______________________
Critical thinking has been defined in many different ways. Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’. However, these definitions are often too general to be useful to students.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.
Exercise 1
_________
Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.
“I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all”
“No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution”
“Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”
“My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”
“I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”
“Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”
“I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”
“I question the authority of evidence before I accept it”
Defining critical thinking
_______________________
Critical thinking has been defined in many different ways. Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’. However, these definitions are often too general to be useful to students.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.
Exercise 1
_________
Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.
“I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all”
“No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution”
“Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”
“My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”
“I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”
“Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”
“I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”
“I question the authority of evidence before I accept it”
Hosein
متن زیر را ترجمه کرده و به سوالها پاسخ دهید. Defining critical thinking _______________________ Critical thinking has been defined in many different ways. Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’. However…
#کانال_خرد_سنجشگر
#تمرین_ترجمه
#م_ناجی
Defining critical thinking
تعریف نقادانه اندیشی
Critical thinking has been defined in many different ways.
نقادانه اندیشی به طرق مختلفی تعریف شده است.
Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’.
طیف وسیعی از تعریف ها شامل عبارت هایی نظیر این هستند که:
تعریفی است که غایتی چنین دارد یا تعریفی است که شامل حکم بازتابی یا تاملی است
However, these definitions are often too general to be useful to students.
به هرحال، این تعاریف اغلب عامتر از آن هستند که برای دانش آموزان و دانشجویان مفید باشند.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.
اجازه بدهید با تامل در برخی رویکرد ها در قبال مشکلات و مسایل شروع کنیم که آیا از طرف نقادانه اندیشان می تواند اتخاذ شود یا نه.
Exercise 1
تمرین یک
Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.
اظهارهای زیر را بخوانید و آنهایی را که فکر می کنید از طرف یک نقادانه اندیش گفته شده باشد علامت بزنید.
“1) I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all
من از نمایش های گفتاری که در آن مردم نظرات خود را بیان می کنند بی آنکه هیچگونه دلیلی بر مدعایشان بیاورند متنفرم.
“2) No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution
مهم نیست که مشکل چقدر پیچیده باشد، تو می تونی شرط ببندی که راه حل ساده ای خواهد داشت
“3) Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”
صرف اینکه اطلاعات در یک کتابچه نوشته شده لزوما به معنای قابل اعتماد بودن آن نیست.
“4) My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”
افکار و آراء و نظرگاههای من احتمالا به وسیله ی گروه های اجنماعی و افتصادی که به آن تعلق دارم شکل داده می شوند.
“5) I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”
من متنفرم از اینکه آموزگاران به جای دادن اطلاعات در مورد مشکلات و مسائل بحث و بررسی می کنند.
“6) Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”
فروش یک ایده مثل فروش ماشین است، تو هرچه را که کار می کند بر زبان می آوری.
“7) I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”
من دوست دارم در مورد اینکه آیا نظرگاه های یک فرد تجربه ی تمام گروه های مردمی را منعکس می کند یا نه بیندیشم.
“I question the authority of evidence before I accept it”8)
من در مورد اعتبار و وثاقت (خبر)یک حادثه قبل از اینکه آن را بپذیرم پرس و جو میکنم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
#تمرین_ترجمه
#م_ناجی
Defining critical thinking
تعریف نقادانه اندیشی
Critical thinking has been defined in many different ways.
نقادانه اندیشی به طرق مختلفی تعریف شده است.
Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’.
طیف وسیعی از تعریف ها شامل عبارت هایی نظیر این هستند که:
تعریفی است که غایتی چنین دارد یا تعریفی است که شامل حکم بازتابی یا تاملی است
However, these definitions are often too general to be useful to students.
به هرحال، این تعاریف اغلب عامتر از آن هستند که برای دانش آموزان و دانشجویان مفید باشند.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.
اجازه بدهید با تامل در برخی رویکرد ها در قبال مشکلات و مسایل شروع کنیم که آیا از طرف نقادانه اندیشان می تواند اتخاذ شود یا نه.
Exercise 1
تمرین یک
Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.
اظهارهای زیر را بخوانید و آنهایی را که فکر می کنید از طرف یک نقادانه اندیش گفته شده باشد علامت بزنید.
“1) I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all
من از نمایش های گفتاری که در آن مردم نظرات خود را بیان می کنند بی آنکه هیچگونه دلیلی بر مدعایشان بیاورند متنفرم.
“2) No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution
مهم نیست که مشکل چقدر پیچیده باشد، تو می تونی شرط ببندی که راه حل ساده ای خواهد داشت
“3) Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”
صرف اینکه اطلاعات در یک کتابچه نوشته شده لزوما به معنای قابل اعتماد بودن آن نیست.
“4) My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”
افکار و آراء و نظرگاههای من احتمالا به وسیله ی گروه های اجنماعی و افتصادی که به آن تعلق دارم شکل داده می شوند.
“5) I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”
من متنفرم از اینکه آموزگاران به جای دادن اطلاعات در مورد مشکلات و مسائل بحث و بررسی می کنند.
“6) Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”
فروش یک ایده مثل فروش ماشین است، تو هرچه را که کار می کند بر زبان می آوری.
“7) I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”
من دوست دارم در مورد اینکه آیا نظرگاه های یک فرد تجربه ی تمام گروه های مردمی را منعکس می کند یا نه بیندیشم.
“I question the authority of evidence before I accept it”8)
من در مورد اعتبار و وثاقت (خبر)یک حادثه قبل از اینکه آن را بپذیرم پرس و جو میکنم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Forwarded from ربات حذف ✂️
دنیای سوفی
کلاه شعبده باز 02
🎧 کتاب صوتی:
📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 2 : کلاه شعبده باز
📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 2 : کلاه شعبده باز
Forwarded from کتابخانه دانشگاهی
اسب، اسب به دنیا می آید ؛
اما انسان، انسان به دنیا نمیآید ...!
باید او را آموزش و تعلیم داد،
تا انسان شود ...!
📙 دنیای سوفی
✍🏻 #جاستین_گردر
🆑 @Academic_Library
اما انسان، انسان به دنیا نمیآید ...!
باید او را آموزش و تعلیم داد،
تا انسان شود ...!
📙 دنیای سوفی
✍🏻 #جاستین_گردر
🆑 @Academic_Library
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_بیست
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_باید_من_باشد
#م_ناجی
✅صاحبخانه_باید_من_باشد✅
سرگشته با سوالی که سنجشگر از وی پرسیده بود کلنجار می رفت.
به نظرش سوال مهمی بود. نمی شد به راحتی از کنارش رد شد.
مساله این بود که وقتی به خودش رجوع می کرد یک امر را به وضوح تمام در درونش حس می کرد.
من خودم را دوست دارم. یعنی مهمترین چیز دوست داشتنی در تمام دنیا برای او، خودش بود.
قبول داشت که پدر و مادرش را ، پدر بزرگ و مادر بزرگهایش را همسرش را دو فرزندش را دوست دارد. غیر از آنها افراد و چیزهای دیگری را هم دوست داشت اما وقتی میزان دوست داشتن هر یک را در یک کفه ی ترازو که قرار می داد وقتی خودش در کفه ی دیگر ترازو قرار می گرفت، کفه ی خودی سنگینتر بود.
و بلکه بالاتر از این، حس می کرد که همه چیزهایی را که در کفه ی مقابل قرار می گیرند را به خاطر خودش دوست داشت. یعنی چون خودش را دوست داشت ، آنها را هم دوست می داشت و می توانست دوست داشته باشد. مادرش را دوست داشت چون حس می کرد که نقش بسیار بزرگی را برای حیات وی بازی کرده است و می کند، چون باز به محبتش و به جضورش و وجودش نیازمند است چون اگر نباشد چیز بزرگی کم خواهد داشت.
و همسنطور بقیه افراد و اشیا
مثلا اگر ماشینش را دوست داشت به خاطر این بود که زندگی اش را سهلتر و بلکه لذتبخشتر می کرد.
و می فهمید که چنان به نظر می رسد که همه ی دوست داشتنهایش گویی به خاطر همین دوست داشتن خود است.
اما وقتی به افکار و عقاید که می رسید حس می کرد که با همه ی موارد دیگر فرق دارد.
اوقاتی را به خاطر می آورد که در می یافت که گویی آن افکار و عقاید است که بر وی حاکمند.
گویی آنها هستند که بر وی حکم می کنند که چه چیزهایی را دوست داشته باشد و از چه چیزهایی گریزان باشد.
از خودش می پرسید اگر من تا این حد خودم را دوست دارم که فکر می کنم همه ی دنیا را هم به خاطر خودم دوست دارم از کجا بفهمم که افکار و عقایدم که اینگونه مرا به این سو و آنسو می کشند هم مرا به اندازه ی خودم دوست دارند؟ نکند آنها هم خودشان را بیش از من دوست داشته باشند و حاضر باشند به خاطر خود مرا قربانی کنند؟
سوال وحشتناکی بود.
اگر اینگونه باشد، یعنی در واقع تلاشی که من برای رسیدن به سعادت خود می کنم ممکن است اسیر پنهان خواست ها و مقاصدی باشد که افکار و عقایدم بر من چیره کرده اند.
نه خیر، اینگونه ممکن نیست. من باید کاری بکنم که بر آنها هم کنترل داشته باشم. باید راههایی بیابم که یقین کنم افکار و عقاید من در کنترل خودم هستند و فرصت زیرکی های پنهان را از افکار و عقایدم بستانم.
اما چطور؟
هنوز به آن حد از مهارت و قدرت ارزیابی نرسیده بود که پاسخ سوال خودش را بیابد. اما در حال حاضر یک چیز برایش واضح می نمود.
اینکه در مواجهه با دیگران وقتی که با آرا و نظراتی مواجه می شود که موافق طبع افکار و عقایدش نیستند و آنها او را به شدت تحت فشار قرار می دهند که در مقابل آنها بشورد و کلام آنها را نشنود یا در مقابلش با شدت و حدت برخورد کند ، به خواست افکار و عقایدش تن ندهد و خود را برای شنیدن حرفهای مخالف آماده سازد و این را فرصتی بداند برای سنجش حقانیت افکار و آرای خود.
عقایدش را مجبور سازد که حرفهای دیگران را با کمال دقت گوش کنند و اگر می توانند از خودشان دفاع کنند. اگر توانستند با منطقی قویتر و با حجتهای متقن از خود دفاع کنند صداقتشان را ثابت کرده اند و اگر نتوانستند از خود دفاع کنند یعنی خطاهایی داشتند و از من پنهانش کرده اند.
اگر برحق بودند لابد باید هیچوقت از مقابله با افکار دیگر پریشان نمی شدند.
برای همین تصمیم گرفت از این پس ، همیشه از شنیدن افکار و نظراتی که مخالف عقاید و باورهای خودش است استقبال کند و سعی کند حرفهای مدعیان را با دلایلش به طور کامل گوش کند و سپس از عقایدش بخواهد که اگر دلایلی بر نادرستی دلایل طرف مقابل دارند به صورت روشن و شفاف و منظم بیان کنند و از خود دفاع کنند و در این عرصه شاید بر پختگی آنها افزوده شود یا اشتباهی و فریبی هم باشد آشکار شود و برایش قطعی شود که افکار و عقایدش مصلحت او را می خواهند و نه مصلحت خود را.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
#بخش_بیست
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_باید_من_باشد
#م_ناجی
✅صاحبخانه_باید_من_باشد✅
سرگشته با سوالی که سنجشگر از وی پرسیده بود کلنجار می رفت.
به نظرش سوال مهمی بود. نمی شد به راحتی از کنارش رد شد.
مساله این بود که وقتی به خودش رجوع می کرد یک امر را به وضوح تمام در درونش حس می کرد.
من خودم را دوست دارم. یعنی مهمترین چیز دوست داشتنی در تمام دنیا برای او، خودش بود.
قبول داشت که پدر و مادرش را ، پدر بزرگ و مادر بزرگهایش را همسرش را دو فرزندش را دوست دارد. غیر از آنها افراد و چیزهای دیگری را هم دوست داشت اما وقتی میزان دوست داشتن هر یک را در یک کفه ی ترازو که قرار می داد وقتی خودش در کفه ی دیگر ترازو قرار می گرفت، کفه ی خودی سنگینتر بود.
و بلکه بالاتر از این، حس می کرد که همه چیزهایی را که در کفه ی مقابل قرار می گیرند را به خاطر خودش دوست داشت. یعنی چون خودش را دوست داشت ، آنها را هم دوست می داشت و می توانست دوست داشته باشد. مادرش را دوست داشت چون حس می کرد که نقش بسیار بزرگی را برای حیات وی بازی کرده است و می کند، چون باز به محبتش و به جضورش و وجودش نیازمند است چون اگر نباشد چیز بزرگی کم خواهد داشت.
و همسنطور بقیه افراد و اشیا
مثلا اگر ماشینش را دوست داشت به خاطر این بود که زندگی اش را سهلتر و بلکه لذتبخشتر می کرد.
و می فهمید که چنان به نظر می رسد که همه ی دوست داشتنهایش گویی به خاطر همین دوست داشتن خود است.
اما وقتی به افکار و عقاید که می رسید حس می کرد که با همه ی موارد دیگر فرق دارد.
اوقاتی را به خاطر می آورد که در می یافت که گویی آن افکار و عقاید است که بر وی حاکمند.
گویی آنها هستند که بر وی حکم می کنند که چه چیزهایی را دوست داشته باشد و از چه چیزهایی گریزان باشد.
از خودش می پرسید اگر من تا این حد خودم را دوست دارم که فکر می کنم همه ی دنیا را هم به خاطر خودم دوست دارم از کجا بفهمم که افکار و عقایدم که اینگونه مرا به این سو و آنسو می کشند هم مرا به اندازه ی خودم دوست دارند؟ نکند آنها هم خودشان را بیش از من دوست داشته باشند و حاضر باشند به خاطر خود مرا قربانی کنند؟
سوال وحشتناکی بود.
اگر اینگونه باشد، یعنی در واقع تلاشی که من برای رسیدن به سعادت خود می کنم ممکن است اسیر پنهان خواست ها و مقاصدی باشد که افکار و عقایدم بر من چیره کرده اند.
نه خیر، اینگونه ممکن نیست. من باید کاری بکنم که بر آنها هم کنترل داشته باشم. باید راههایی بیابم که یقین کنم افکار و عقاید من در کنترل خودم هستند و فرصت زیرکی های پنهان را از افکار و عقایدم بستانم.
اما چطور؟
هنوز به آن حد از مهارت و قدرت ارزیابی نرسیده بود که پاسخ سوال خودش را بیابد. اما در حال حاضر یک چیز برایش واضح می نمود.
اینکه در مواجهه با دیگران وقتی که با آرا و نظراتی مواجه می شود که موافق طبع افکار و عقایدش نیستند و آنها او را به شدت تحت فشار قرار می دهند که در مقابل آنها بشورد و کلام آنها را نشنود یا در مقابلش با شدت و حدت برخورد کند ، به خواست افکار و عقایدش تن ندهد و خود را برای شنیدن حرفهای مخالف آماده سازد و این را فرصتی بداند برای سنجش حقانیت افکار و آرای خود.
عقایدش را مجبور سازد که حرفهای دیگران را با کمال دقت گوش کنند و اگر می توانند از خودشان دفاع کنند. اگر توانستند با منطقی قویتر و با حجتهای متقن از خود دفاع کنند صداقتشان را ثابت کرده اند و اگر نتوانستند از خود دفاع کنند یعنی خطاهایی داشتند و از من پنهانش کرده اند.
اگر برحق بودند لابد باید هیچوقت از مقابله با افکار دیگر پریشان نمی شدند.
برای همین تصمیم گرفت از این پس ، همیشه از شنیدن افکار و نظراتی که مخالف عقاید و باورهای خودش است استقبال کند و سعی کند حرفهای مدعیان را با دلایلش به طور کامل گوش کند و سپس از عقایدش بخواهد که اگر دلایلی بر نادرستی دلایل طرف مقابل دارند به صورت روشن و شفاف و منظم بیان کنند و از خود دفاع کنند و در این عرصه شاید بر پختگی آنها افزوده شود یا اشتباهی و فریبی هم باشد آشکار شود و برایش قطعی شود که افکار و عقایدش مصلحت او را می خواهند و نه مصلحت خود را.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Forwarded from ArefM
🔴تفکر نقادانه؛ پرسشها و پاسخهای بنیادین
✍️ ریچارد پاول
مترجم: خدیجه حسینی
♦️در این مصاحبه که در مجلهی تفکر (شمارهی ماه آوریل، سال ۱۹۹۲) منتشر شده است، ریچارد پاول تفکر نقادانه و موضوعات پیرامون آن را به اختصار شرح میدهد. تعریف تفکر نقادانه، اشتباهات رایج در ارزیابی آن، رابطهی آن با مهارتهای ارتباطی، اعتماد به نفس، یادگیری گروهی، ایجاد انگیزه، کنجکاوی، مهارتهای شغلی برای آینده و …
❔پرسش: تفکر نقادانه برای یادگیری مؤثر و داشتن زندگی پربار ضروری است. ممکن است لطفاً تعریف خودتان از تفکر نقادانه را ارائه دهید؟
♦️پاول: اولاً از آنجا که تفکر نقادانه را میتوان بهگونههای مختلف و البته سازگار با هم تعریف کرد، نباید برای هیچکدام از این تعاریف وزن و اعتبار زیادی قائل شد. تعاریف در بهترین حالت نقش داربست را برای ذهن ایفا میکنند. در این صورت، این تعریف میتواند تا حدودی چارچوبی ذهنی به دست ما دهد: تفکر نقادانه عبارت است از فکر کردن درباره تفکر (هنگامی که تفکر میورزید) با این هدف که تفکر خود را بهبود بخشید و کیفیت آن را ارتقاء دهید. دو نکته در اینجا حیاتی است:
۱) تفکر نقادانه، تفکر تنها نیست، بلکه تفکری است که پیشرفت و تکامل اندیشهورزی آدمی را در پی دارد.
۲) این پیشرفت و تکامل محصول مهارت در استفاده از معیارهایی است که شخص به وسیله آنها باورها و عقاید مختلف را به نحوی شایسته مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد. بهطور خلاصه، تفکر نقادانه عبارت است از اصلاح و تکامل اندیشهورزی از طریق به کار بستن اصول و قواعد سنجش باورها.
♦️خوب اندیشیدن عبارت است از بکار بستن اصول و قواعدی در اندیشهورزیمان تا تفکر خود را به سطح عالی یا دستکم فراتر از تفکر عوامانهای که در آن خبری از قواعد و ضوابط عقلانی نیست- ارتقاء دهیم. گسترهی تفکر نقادانه مطابق تلقی حداقلی آن عبارت است از «معیارهای عقلانی».
بیشتر معلمان نیاموختهاند که چگونه باید افکار و اندیشهها را با استفاده از معیارهایی ارزیابی کرد؛ در واقع طرز تفکر خودِ معلمان اغلب بیقاعده و ناسنجیده است، و حکایت از آن دارد که معیارهای عقلانی هنوز ملکهی ذهنشان نشده است...
متن کامل را در instant مطالعه كنيد👇👇
http://telegra.ph/%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86-11-26
🆔 @S_Imagination
✍️ ریچارد پاول
مترجم: خدیجه حسینی
♦️در این مصاحبه که در مجلهی تفکر (شمارهی ماه آوریل، سال ۱۹۹۲) منتشر شده است، ریچارد پاول تفکر نقادانه و موضوعات پیرامون آن را به اختصار شرح میدهد. تعریف تفکر نقادانه، اشتباهات رایج در ارزیابی آن، رابطهی آن با مهارتهای ارتباطی، اعتماد به نفس، یادگیری گروهی، ایجاد انگیزه، کنجکاوی، مهارتهای شغلی برای آینده و …
❔پرسش: تفکر نقادانه برای یادگیری مؤثر و داشتن زندگی پربار ضروری است. ممکن است لطفاً تعریف خودتان از تفکر نقادانه را ارائه دهید؟
♦️پاول: اولاً از آنجا که تفکر نقادانه را میتوان بهگونههای مختلف و البته سازگار با هم تعریف کرد، نباید برای هیچکدام از این تعاریف وزن و اعتبار زیادی قائل شد. تعاریف در بهترین حالت نقش داربست را برای ذهن ایفا میکنند. در این صورت، این تعریف میتواند تا حدودی چارچوبی ذهنی به دست ما دهد: تفکر نقادانه عبارت است از فکر کردن درباره تفکر (هنگامی که تفکر میورزید) با این هدف که تفکر خود را بهبود بخشید و کیفیت آن را ارتقاء دهید. دو نکته در اینجا حیاتی است:
۱) تفکر نقادانه، تفکر تنها نیست، بلکه تفکری است که پیشرفت و تکامل اندیشهورزی آدمی را در پی دارد.
۲) این پیشرفت و تکامل محصول مهارت در استفاده از معیارهایی است که شخص به وسیله آنها باورها و عقاید مختلف را به نحوی شایسته مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد. بهطور خلاصه، تفکر نقادانه عبارت است از اصلاح و تکامل اندیشهورزی از طریق به کار بستن اصول و قواعد سنجش باورها.
♦️خوب اندیشیدن عبارت است از بکار بستن اصول و قواعدی در اندیشهورزیمان تا تفکر خود را به سطح عالی یا دستکم فراتر از تفکر عوامانهای که در آن خبری از قواعد و ضوابط عقلانی نیست- ارتقاء دهیم. گسترهی تفکر نقادانه مطابق تلقی حداقلی آن عبارت است از «معیارهای عقلانی».
بیشتر معلمان نیاموختهاند که چگونه باید افکار و اندیشهها را با استفاده از معیارهایی ارزیابی کرد؛ در واقع طرز تفکر خودِ معلمان اغلب بیقاعده و ناسنجیده است، و حکایت از آن دارد که معیارهای عقلانی هنوز ملکهی ذهنشان نشده است...
متن کامل را در instant مطالعه كنيد👇👇
http://telegra.ph/%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86-11-26
🆔 @S_Imagination
Telegraph
تفکر نقادانه؛ پرسشها و پاسخهای بنیادین
تفکر نقادانه؛ پرسشها و پاسخهای بنیادین ✍️ ریچارد پاول مترجم: خدیجه حسینی در این مصاحبه که در مجلهی تفکر (شمارهی ماه آوریل، سال ۱۹۹۲) منتشر شده است، ریچارد پاول تفکر نقادانه و موضوعات پیرامون آن را به اختصار شرح میدهد. تعریف تفکر نقادانه، اشتباهات رایج…