خرد سنجشگر – Telegram
خرد سنجشگر
494 subscribers
888 photos
256 videos
122 files
755 links
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue

آغاز کانال:

https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Download Telegram
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_کیست؟
#م_ناجی



‼️من مالک باورهایم هستم یا آنها مالک من؟‼️


آخرین باری که سرگشته آقای سنجشگر را در تلگرام ملاقات کرده بود ، از وی سوالی کرده بود .قرار بود روی آن فکر کند و بعد در باره ی آن با هم بحث کنند.
سوال خیلی ساده بود. اما وقتی که باهاش روبه رو می شدی عظمت و هیبتش هویدا می شد.
به نظرت ما مالک افکار و عقاید و باورهایمان هستیم یا اونها مالک ما؟ سوال این بود.
اولش که با سوال مواجه شد خنده اش گرفت یعنی چه؟ خوب معلومه وقتی من می گویم افکار و عقاید من، همین اضافه ی مالکیت به وضوح نشان می دهد که افکار و عقاید مال من هستند و من مالک و صاحب آنها. این چه سوالی است که آقای سنجشگر از من کرد؟
مگه افکار و عقاید من برای خودشان هویت دارند که بتوانند مالک من بشوند؟ برای اینکه اونها مالک من باشند باید برای خودشان هویت مستقلی داشته باشند و سپس مثلا به فکر تصاحب من بیفتند!
اما وقتی هم که اینها رو با خودش می گفت یه گوشه ی ذهنش هم یه چراغ کوچکی روشن و خاموش می شد که سرگشته ، اینقدر هم سهل و ساده نگیر! حتما یه حکمتی تو این سوال خوابیده که سنجشگر اینو ازت پرسید.
دوباره سوال رو در دهنش مرور می کرد که من صاحب افکار و باورهای خودم هستم یا اونا صاحب من؟
عصر بود تازه از خواب بعد از ظهرش که عادت داشت بعد از برگشتن از کار نیم ساعتی بخوابد بیدار شده بود که یکی از همکاراش زنگ زد قرار بود برای عیادت یکی از دوستاش که چندی پیش در یک تصادف رانندگی پاش شکسته بود دیدن کنند. لباس پوشید و از خونه بیرون آمد . دوستش دم در منتظرش بود. تو راه بود که همکارش سر صحبت را باز کرد و در مورد پسرش که تازه به دانشگاه می رفت حرف زد.
گویا پسرش تازگیا با دختری آشنا شده بود .پسرش اومده بود پیش باباش و مساله را با وی در میان گذاشته بود و ازش اجازه خواسته بود که عصرها حدود نیم ساعت در کامپیوتر خونه با وی چت کند. دوستش خوشحال بود از اینکه پسرش اینقدر به وی اعتماد داره و می گفت که من به پسرم افتخار می کنم که ناگهان سرگشته برگشت و گفت: به عقیده من این کارها اصلا درست نیست. پسر چقدر باید پررو و بی حیا باشه که در آن سن و سال به فکر رابطه با دخترها بیفته بعدش هم بیاد و گستاخانه و بی خجالت اینو به پدرش بگه. از من گفتن اگه اینقدر رو بدی به پسرت ، دیگه نمیتونی کنترلش کنی.
همکارش گفت: سرگشته معذرت می خوام من تو رو اینقدر خشکه مغز و مال عهد عتیق نمیدونستم. مرد حسابی تو حواست کجاست؟ الان دیگه دوره ای که پدران و پدر بزرگهای ما در آن می زیستند گذشته. در آن دوره پدرسالاری می تونست جواب بده ولی الان به صرف اینکه سنت بالاست یا رئیس خونه هستی نمی تونی توقع داشته باشی که اعضای خانه در مقابل هرچی گفتی دست روی چشم و ابرویشان بگذارند و بگویند چشم سمعا و طاعتا هرچی شما می فرمایید!
آهان! صدای پتکی بود که بر کله اش خورد! سخن همکارش براش خیلی گران و سنگین اومد.رنگ رویش عوض شد. یک زلزله ی ده ریشتری در تمام بدنش حس کرد.
برگشت و با صدایی که از ناراحتی می لرزید به وی گفت : این حرفها چیه میزنی؟ این سنت آباء و اجدادی ماست. ارتباط دختر و پسرقثط و فقط بعد از ازدواج، آن هم با رسم و رسوم و آداب خاص خودش! اینکه امروز بچه ها چند تا فیلم تو ماهواره ببیند و بخواهند از روی آن کپی برداری بکنند که نمی شه. باید مقابل این افکار و عقاید فرنگی ایستاد و باهاشون مقابله کرد و الا باید طومار غیرت و شرف و حیثیت و سنت و همه چی را بست و گذاشت کنار.
دوستش خشم را در لحن صدای او حس کرد. ساکت شد و دیگر حرفی نزد.
اما سرگشته یه چیز رو دید. اون چراغ چشمک زن کوچک در گوشه ی ذهنش، نورش زیادتر شده بود. متوجه شد که وقتی کسی می خواد به افکار و عقاید اون دست بزنه و چیزی مخالف آنها به وی بگوید تمام وجودش به لرزه درمی آد، خشمگین می شود، رنگش تغییر می کنه، لحن صداش عوض می شه و گویی افکار و عقایدش به خاطر بی حرمتی که به اونها شده او را توبیخ میکنند.
یه لحظه ایستاد و با خودش گفت اگر اونها مال من بودند که نباید می تونستند تا این حد منو تادیب کنند یا تحت فشار قرار بدهند.
اگر من مال افکار و عقایدم نبودم به راحتی می تونستم در مقابل حرفهای همکارم از او علت این رفتار او را بپرسم و از معایب و محاسنش سوال کنم و با او در مورد رفتار درست با بچه ها بحث کنم و سعی کنم چیزی بیاموزم و اگر هم افکار من پشتوانه محکمتری داشت دوستم شاید حرفهای مرا تایید می کرد.
دوزاریش افتاد! حس کرد سنجشگر می خواسته همین نکته رو بهش بفهمونه. اینکه افکار و عقاید ما مثل یک مستاجر قلدر و پرروکم کم خودشون رو صاحبخونه می دونند و سند خانه را به اسم خودشون می کنند و خود را حاکم و مالک اعلام میکنند.
واسه همین هرکسی را که با اونا غریبه باشه نمی ذارن از در بیاد تو.
ادامه در👇👇👇
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/455
ادامه بخش نوزده👆👆👆

در حالی که اگر من مالک اونها بودم و یکی به من می گفت که مثلا یکی از اینها کهنه است بیا من یکی بهترش رو بهت بدم باید استقبال می کردم و کهنه را می انداختم دور و تازه را جایگزین می کردم و خیلی هم ممنونش می شدم.
بعدش برگشت و به خودش گفت: منظورم از کهنه در اینجا فکر نادرست یا فکرَ و ایده ای است که نسبت به یکی دیگه ضعیفتر و ناقصتر و کم فایده تر هستش نه اینکه تاریخش قدیمی بوده باشد.
دیگه رسیده بودند دم در خانه ی دوستشان. که سرگشته برگشت به دوستش که به نظرمی رسد من باید کمی بیشتر راجع به رفتاری که تو با پسرت کردی فکر کنم. اگه اجازه بدی در فرصتی دیگه علاقمندم در این مورد با هم حرف بزنیم. و دوستش با تحویل لبخندی گفت : با کمال میل!
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Forwarded from ربات حذف ✂️
دنیای سوفی
باغ بهشت 01
🎧 کتاب صوتی:

📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 1: باغ بهشت
Forwarded from Hosein
متن زیر را ترجمه کرده و به سوالها پاسخ دهید.



Defining critical thinking
_______________________


Critical thinking has been defined in many different ways. Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’. However, these definitions are often too general to be useful to students.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.

Exercise 1
_________

Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.

“I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all”

“No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution”

“Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”

“My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”

“I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”

“Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”

“I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”

“I question the authority of evidence before I accept it”
Hosein
متن زیر را ترجمه کرده و به سوالها پاسخ دهید. Defining critical thinking _______________________ Critical thinking has been defined in many different ways. Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’. However…
#کانال_خرد_سنجشگر
#تمرین_ترجمه
#م_ناجی



Defining critical thinking
تعریف نقادانه اندیشی
Critical thinking has been defined in many different ways.
نقادانه اندیشی به طرق مختلفی تعریف شده است.
Very broad definitions include ’thinking which has a purpose’ or ‘reflective judgement’.
طیف وسیعی از تعریف ها شامل عبارت هایی نظیر این هستند که:
تعریفی است که غایتی چنین دارد یا تعریفی است که شامل حکم بازتابی یا تاملی است
However, these definitions are often too general to be useful to students.
به هرحال، این تعاریف اغلب عامتر از آن هستند که برای دانش آموزان و دانشجویان مفید باشند.
Let’s begin by reflecting on some approaches that critical thinkers may or may not take to problems and issues.
اجازه بدهید با تامل در برخی رویکرد ها در قبال مشکلات و مسایل شروع کنیم که آیا از طرف نقادانه اندیشان می تواند اتخاذ شود یا نه.
Exercise 1
تمرین یک
Read through the following statements and tick those that you think may come from critical thinkers.
اظهارهای زیر را بخوانید و آنهایی را که فکر می کنید از طرف یک نقادانه اندیش گفته شده باشد علامت بزنید.
“1) I hate talk shows where people just state their opinions but never give any reasons at all
من از نمایش های گفتاری که در آن مردم نظرات خود را بیان می کنند بی آنکه هیچگونه دلیلی بر مدعایشان بیاورند متنفرم.
“2) No matter how complex a problem, you can bet there will be a simple solution
مهم نیست که مشکل چقدر پیچیده باشد، تو می تونی شرط ببندی که راه حل ساده ای خواهد داشت
“3) Just because information is in a textbook, doesn’t necessarily mean it can be trusted”
صرف اینکه اطلاعات در یک کتابچه نوشته شده لزوما به معنای قابل اعتماد بودن آن نیست.
“4) My views are probably shaped by the social and economic groups I belong to”
افکار و آراء و نظرگاههای من احتمالا به وسیله ی گروه های اجنماعی و افتصادی که به آن تعلق دارم شکل داده می شوند.
“5) I hate it when teachers discuss problems instead of just giving the information”
من متنفرم از اینکه آموزگاران به جای دادن اطلاعات در مورد مشکلات و مسائل بحث و بررسی می کنند.
“6) Selling an idea is like selling cars, you say whatever works”
فروش یک ایده مثل فروش ماشین است، تو هرچه را که کار می کند بر زبان می آوری.

“7) I like to think about whether someone’s views reflects the experience of all groups of people”
من دوست دارم در مورد اینکه آیا نظرگاه های یک فرد تجربه ی تمام گروه های مردمی را منعکس می کند یا نه بیندیشم.

“I question the authority of evidence before I accept it”8)
من در مورد اعتبار و وثاقت (خبر)یک حادثه قبل از اینکه آن را بپذیرم پرس و جو میکنم.


https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
از کتاب آشنایی با معرفت شناسی-منصور شمس
Forwarded from ربات حذف ✂️
دنیای سوفی
کلاه شعبده باز 02
🎧 کتاب صوتی:

📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 2 : کلاه شعبده باز
اسب، اسب به دنیا می آید ؛
اما انسان، انسان به دنیا نمی‌آید ...!

باید او را آموزش و تعلیم داد،
تا انسان شود ...!

📙 دنیای سوفی
✍🏻 #جاستین_گردر

🆑 @Academic_Library
Forwarded from ربات حذف ✂️
دنیای سوفی
اساطیر 03
🎧 کتاب صوتی:

📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 3 : اساطیر
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_بیست
#کانال_خرد_سنجشگر
#صاحبخانه_باید_من_باشد
#م_ناجی




صاحبخانه_باید_من_باشد



سرگشته با سوالی که سنجشگر از وی پرسیده بود کلنجار می رفت.
به نظرش سوال مهمی بود. نمی شد به راحتی از کنارش رد شد.
مساله این بود که وقتی به خودش رجوع می کرد یک امر را به وضوح تمام در درونش حس می کرد.
من خودم را دوست دارم. یعنی مهمترین چیز دوست داشتنی در تمام دنیا برای او، خودش بود.
قبول داشت که پدر و مادرش را ، پدر بزرگ و مادر بزرگهایش را همسرش را دو فرزندش را دوست دارد. غیر از آنها افراد و چیزهای دیگری را هم دوست داشت اما وقتی میزان دوست داشتن هر یک را در یک کفه ی ترازو که قرار می داد وقتی خودش در کفه ی دیگر ترازو قرار می گرفت، کفه ی خودی سنگینتر بود.
و بلکه بالاتر از این، حس می کرد که همه چیزهایی را که در کفه ی مقابل قرار می گیرند را به خاطر خودش دوست داشت. یعنی چون خودش را دوست داشت ، آنها را هم دوست می داشت و می توانست دوست داشته باشد. مادرش را دوست داشت چون حس می کرد که نقش بسیار بزرگی را برای حیات وی بازی کرده است و می کند، چون باز به محبتش و به جضورش و وجودش نیازمند است چون اگر نباشد چیز بزرگی کم خواهد داشت.
و همسنطور بقیه افراد و اشیا
مثلا اگر ماشینش را دوست داشت به خاطر این بود که زندگی اش را سهلتر و بلکه لذتبخشتر می کرد.
و می فهمید که چنان به نظر می رسد که همه ی دوست داشتنهایش گویی به خاطر همین دوست داشتن خود است.
اما وقتی به افکار و عقاید که می رسید حس می کرد که با همه ی موارد دیگر فرق دارد.
اوقاتی را به خاطر می آورد که در می یافت که گویی آن افکار و عقاید است که بر وی حاکمند.
گویی آنها هستند که بر وی حکم می کنند که چه چیزهایی را دوست داشته باشد و از چه چیزهایی گریزان باشد.
از خودش می پرسید اگر من تا این حد خودم را دوست دارم که فکر می کنم همه ی دنیا را هم به خاطر خودم دوست دارم از کجا بفهمم که افکار و عقایدم که اینگونه مرا به این سو و آنسو می کشند هم مرا به اندازه ی خودم دوست دارند؟ نکند آنها هم خودشان را بیش از من دوست داشته باشند و حاضر باشند به خاطر خود مرا قربانی کنند؟
سوال وحشتناکی بود.
اگر اینگونه باشد، یعنی در واقع تلاشی که من برای رسیدن به سعادت خود می کنم ممکن است اسیر پنهان خواست ها و مقاصدی باشد که افکار و عقایدم بر من چیره کرده اند.
نه خیر، اینگونه ممکن نیست. من باید کاری بکنم که بر آنها هم کنترل داشته باشم. باید راههایی بیابم که یقین کنم افکار و عقاید من در کنترل خودم هستند و فرصت زیرکی های پنهان را از افکار و عقایدم بستانم.
اما چطور؟
هنوز به آن حد از مهارت و قدرت ارزیابی نرسیده بود که پاسخ سوال خودش را بیابد. اما در حال حاضر یک چیز برایش واضح می نمود.
اینکه در مواجهه با دیگران وقتی که با آرا و نظراتی مواجه می شود که موافق طبع افکار و عقایدش نیستند و آنها او را به شدت تحت فشار قرار می دهند که در مقابل آنها بشورد و کلام آنها را نشنود یا در مقابلش با شدت و حدت برخورد کند ، به خواست افکار و عقایدش تن ندهد و خود را برای شنیدن حرفهای مخالف آماده سازد و این را فرصتی بداند برای سنجش حقانیت افکار و آرای خود.
عقایدش را مجبور سازد که حرفهای دیگران را با کمال دقت گوش کنند و اگر می توانند از خودشان دفاع کنند. اگر توانستند با منطقی قویتر و با حجتهای متقن از خود دفاع کنند صداقتشان را ثابت کرده اند و اگر نتوانستند از خود دفاع کنند یعنی خطاهایی داشتند و از من پنهانش کرده اند.
اگر برحق بودند لابد باید هیچوقت از مقابله با افکار دیگر پریشان نمی شدند.
برای همین تصمیم گرفت از این پس ، همیشه از شنیدن افکار و نظراتی که مخالف عقاید و باورهای خودش است استقبال کند و سعی کند حرفهای مدعیان را با دلایلش به طور کامل گوش کند و سپس از عقایدش بخواهد که اگر دلایلی بر نادرستی دلایل طرف مقابل دارند به صورت روشن و شفاف و منظم بیان کنند و از خود دفاع کنند و در این عرصه شاید بر پختگی آنها افزوده شود یا اشتباهی و فریبی هم باشد آشکار شود و برایش قطعی شود که افکار و عقایدش مصلحت او را می خواهند و نه مصلحت خود را.


https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Forwarded from ArefM
🔴تفکر نقادانه؛ پرسش‌ها و پاسخ‌های بنیادین
✍️ ریچارد پاول
مترجم: خدیجه حسینی

♦️در این مصاحبه که در مجله‌ی تفکر (شماره‌ی ماه آوریل، سال ۱۹۹۲) منتشر شده است، ریچارد پاول تفکر نقادانه و موضوعات پیرامون آن را به اختصار شرح می‌دهد. تعریف تفکر نقادانه، اشتباهات رایج در ارزیابی آن، رابطه‌ی آن با مهارت‌های ارتباطی، اعتماد به نفس، یادگیری گروهی، ایجاد انگیزه، کنجکاوی، مهارت‌های شغلی برای آینده و …


پرسش: تفکر نقادانه برای یادگیری مؤثر و داشتن زندگی پربار ضروری است. ممکن است لطفاً تعریف خودتان از تفکر نقادانه را ارائه دهید؟

♦️پاول: اولاً از آنجا که تفکر نقادانه را می‌توان به‌گونه‌های مختلف و البته سازگار با هم تعریف کرد، نباید برای هیچ‌کدام از این تعاریف وزن و اعتبار زیادی قائل شد. تعاریف در بهترین حالت نقش داربست را برای ذهن ایفا می‌کنند. در این صورت، این تعریف می‌تواند تا حدودی چارچوبی ذهنی به دست ما دهد: تفکر نقادانه عبارت است از فکر کردن درباره تفکر (هنگامی که تفکر می‌ورزید) با این هدف که تفکر خود را بهبود بخشید و کیفیت آن را ارتقاء دهید. دو نکته در اینجا حیاتی است:

۱) تفکر نقادانه، تفکر تنها نیست، بلکه تفکری است که پیشرفت و تکامل اندیشه‌ورزی آدمی را در پی دارد.

۲) این پیشرفت و تکامل محصول مهارت در استفاده از معیارهایی است که شخص به وسیله آنها باورها و عقاید مختلف را به نحوی شایسته مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دهد. به‌طور خلاصه، تفکر نقادانه عبارت است از اصلاح و تکامل اندیشه‌ورزی از طریق به کار بستن اصول و قواعد سنجش باورها.

♦️خوب اندیشیدن عبارت است از بکار بستن اصول و قواعدی در اندیشه‌ورزی‌مان تا تفکر خود را به سطح عالی یا دست‌کم فراتر از تفکر عوامانه‌ای که در آن خبری از قواعد و ضوابط عقلانی نیست- ارتقاء دهیم. گستره‌ی تفکر نقادانه مطابق تلقی حداقلی آن عبارت است از «معیارهای عقلانی».

بیشتر معلمان نیاموخته‌اند که چگونه باید افکار و اندیشه‌ها را با استفاده از معیارهایی ارزیابی کرد؛ در واقع طرز تفکر خودِ معلمان اغلب بی‌قاعده و ناسنجیده است، و حکایت از آن دارد که معیارهای عقلانی هنوز ملکه‌ی ذهن‌شان نشده است...

متن کامل را در instant مطالعه كنيد👇👇
http://telegra.ph/%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86-11-26



🆔 @S_Imagination
Forwarded from ArefM
تفکر انتقادی

تفکر انتقادی که بنامهای تفکر نقادانه / تفکر سنجشگرانه / تفکرمتاملانه / تفکر بازتابی / سنجشگرانه اندیشی ذکر میشود که در حقیقت همان critical thinking میباشد.
علمی تقریبا جدید و نوین میباشد.
اما تفکر انتقادی چیست ؟

روزانه اتفاقات مختلف زیادی پیرامون ما اتفاق می افتد و اخبار گوناگون از رسانه های دیداری وشنیداری و نوشتاری و سایتهای مختلف به ما میرسد که باید بتوانیم این اطلاعات را بصورت منطقی پردازش و بررسی کنیم و از اطلاعات صحیح و بدرد بخور استفاده کنیم.
در غیر اینصورت بارش اطلاعات و داده هایی که بعضا در تناقض باهم هستند باعث میشوند که انسان سرسام بگیرد و دچار پریشانی شود و نتواند درست تصمیم بگیرد .
سوال : آیا تاکنون فکر کرده اید چرا بعضی از خبرها را قبول و بعضی را رد میکنیم؟

گاهی اوقات شخصی از ما میخواهد که قضیه ای را قبول/رد کنیم یا اینکه کاری را انجام دهیم / ندهیم .
دراینصورت اگر نتوانیم درست تصمیم بگیریم ممکن است به خود یا به دیگران ضرر و زیان برسانیم یا دچار مشکل شویم . ما باید بتوانیم بدرستی قضاوت یا داوری کنیم و در نتیجه آن تصمیمگیری کنیم.
سوال : آیا تاکنون با خود اندیشیدید که اساس و مبنای این قضاوتها و داوری ها چیست؟

این قضاوتها و تصمیمات بر اساس باورهای انسان انجام میشوند که این باورها از کودکی در ذهن شخص شکل میگیرند و بمرور زمان و در خانواده / اجتماع / مدرسه / دانشگاه / محل کار و ... تجدید وتحکیم و تثبیت میشوند و معمولا افراد در درون خود این باورها را درست و بدیهی تلقی میکنند و هیچ گاه راجع به درستی یا نادرستی آنها و اینکه از کجا آمده اند و چرا آنها را قبول دارد تحقیق و بررسی انجام نمیدهد.
بارها بر اساس باورهایمان راجع به یک قضیه تصمیم گرفته ایم و سپس مشخص میشود که این تصمیم اشتباه بوده ولی معمولا بجای بررسی اشکال و اینکه ببینیم چرا اشتباه کردیم شروع به دلیل تراشی میکنیم و مشکل را در جای دیگر میپنداریم.
بارها کسی از ما ایرادی گرفته یا انتقادی کرده ولی چونکه احساس میکنیم که به باورهای ما حمله کرده بجای اینکه ببینیم درست میگوید یا نه شروع به دفاع از آنها میکنیم و تقصیر را بر گردن دیگران یا شرایط میاندازیم چونکه احساس میکنیم که باورهای ما جزیی از وجودمان هستند .
از طرفی در جامعه سنتی ما معمولا بعضی از تصمیمات ما بر اساس عرف جامعه و زمانه / فرهنگ محلی / نحوه تربیت خانوادگی / قوانین و مقررات طایفه ای و محلی و ... میباشند و معمولا نسبت به آنها تعصب داریم لیکن اگر بطور دقیق و منطقی برخی از این تصمیمات را بررسی و بازنگری کنیم مشاهده میکنیم که فاقد هرگونه منطق و دلیل هستند.

چه باید کرد؟

اگر کسی بتواند باورها و تفکرات خودش را بازنگری کند و بر روند تحقق تفکرات خویش نظارت کند و تفکرات خودش را از نظر منطقی بودن یا نبودن بسنجد و در آنها تامل کند در حقیقت تفکر بازتابی یا انتقادی را انجام داده است.
تفکر انتقادی هنر تحلیل و بررسی و ارزشگذاری نحوه اندیشیدن با هدف ارتقا و اعتلابخشی آن است یعنی در حقیقت تفکر و نظارت بر نحوه شکل گیری اندیشه ها میباشد.
تفکر انتقادی فعالیتی است که با هدف افزایش توانایی ما در استدلال کردن و اندیشیدن و نقد کردن اندیشه هایمان است که در نهایت بر کیفیت اندیشیدن ما تاثیر میگذارد و با ابزارهایی که در اختیارمان قرار میدهد باعث توانایی بررسی عقلانی و منطقی بودن تفکراتمان را میدهد.
مهمترین بخش تفکر انتقادی هنر سوال کردن است که سوالات درست و بجا همانند نوری که بر تاریکی تابیده میشود و زوایای تاریک را روشن میکند باعث میشوند که دلایل تفکرات را بدانیم و نیز نحوه ارتباط دلایل به مسئله را بدانیم.
تفکر انتقادی باعث میشود که از فریب خوردن توسط دیگران جلوگیری کنیم و هر سخن و مطلبی را براحتی قبول نکنیم.
با تفکر انتقادی میتوان با پرسیدن سوال به طرف مقابل بفهمانیم که تفکراتش چه اشکالی دارد و نقاط ضعف آنها چیست.

۲ نکته نهم راجع به تفکر انتقادی ؛

۱- با تفکر انتقادی درمیابیم کهدرباره هر موضوع واحدی لزوما فقط یک راه حل ندارد و ممکن است راههای مختلفی وجود داشته باشد پس نباید نسبت به راه حلی که ارائه میدهیم تعصب داشته باشیم چه بسا راه حل دیگران بهتر باشد.

۲- در جاهاییکه فقط سلیقه مهم است مانند اینکه من از چه رنگی خوشم میآید یا اینکه تو چه مزه ای را دوست داری تفکر انتقادی هیچ کارکردی ندارد

تهیه کننده : عارف مشکوری ۱۳۹۶/۹/۱۷
با تشکر از جناب آقای ناجی
Forwarded from ArefM
💥برتراند راسل در مقاله «چگونه از تعصب بیجا دوری کنیم» می‌نویسد :

اساسن وحشيانه‌ترين مشاجره‌ها غالبن بر سر موضوعاتي درمي‌گيرد که دليل محکمي بر رد يا اثبات آن‌ها وجود ندارد... بنابراين، هر وقت ديديد که از شنيدن يک عقيده مخالف عصباني مي‌شويد، مراقب باشيد. زيرا ممکن است با امتحان کردن و سنجيدن عقيده خود، متقاعد شويد که نظر شما دور از شواهد و واقعيت‌هاست.

🌱يکي از راه‌هاي خوب خلاص شدن از بعضي تنگ‌نظري‌ها، مطلع بودن از عقايدي است که در محافل اجتماعي مخالف شما ابراز مي‌شود. با آدم هايي تماس داشته باشيد که مخالف نظر شما هستند و روزنامه‌اي بخوانيد که متعلق به جناح مخالف شماست. آنگاه اگر حرف‌هاي آن کسان و روزنامه‌ها به نظرتان جنون‌آميز، نامعقول و خبيثانه آمد، يادتان باشد که آن ها هم درباره شما همين فکر را مي‌کنند. گاهي ممکن است نظر هر دو جناح درباره يک موضوع، درست باشد؛ اما بعيد است که هر دو درباره يک موضوع واحد اشتباه کنند و اين امر را بايد هشداري جدي تلقي کرد.
Forwarded from ربات حذف ✂️
دنیای سوفی
فیلسوفان طبیعی 04
🎧 کتاب صوتی:

📚 دنیای سوفی
🎤قسمت 4 : فیلسوفان طبیعی