مُداخِلات – Telegram
مُداخِلات
467 subscribers
44 photos
5 videos
41 files
197 links
اظهارات و مکتوبات یک جامعه‌روزشناس‌نامه‌شعرنگار
Download Telegram
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
او به مردم باور داشت

این یادداشت کوتاه را برای #ایرنا نوشتم اما به دلایلی، تمایل‌شان را به انتشار آن از دست دادند. به هر حال اینجا می‌گذارم‌اش و امیدوارم خوانده شود. در واقع پاسخی کوتاه به دو اتهامی است که علیه #فریبرز_رییس‌دانا مطرح شده است.

@interventions

https://bit.ly/2Jdoh2K
1👍1
نشست معرفی کتاب «درباره‌ی شر»

@interventions
🔶انجمن علمی_دانش‌جویی مطالعات فرهنگی برگزار می‌کند:

[تأملات مطالعات فرهنگی - ۱]

🔷نگاهی به کتاب «درباره‌ی شر» نوشته‌ی تری ایگلتون

🔷با حضور: روزبه آقاجری (مترجم کتاب)

🔶جمعه، ۲۹اردی‌بهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱

🔶لینک نشست:
meet.google.com/gsp-bpzo-eea

@ATUculturalstudies
👍1
نسخه‌ی صوتی «درباره‌ی شر»

@interventions
1
درباره‌ی مضحکه‌ای جدید در ساختار پژوهشی دانشگاه ایرانی

روزبه آقاجری

مضحکه‌ی جدیدی در نظام پژوهشی دانشگاهی (نظام مقاله‌نویسی) پا گرفته است و چنان تأسف‌آور و احمقانه است که واقعاً نمی‌شود آن را با صفت‌های ملایم‌تری توصیف کرد.
اول در پستی در همین‌جا به موضوع پرداختم. آن پست را حذف کردم و در لینک زیر نسخه‌ی کامل‌تر یادداشت را گذاشته‌ام.

@interventions

https://bit.ly/3N2cZjH
در میانه‌ی موج «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاه‌ها، پرسشی درست را عباس کاظمی مطرح کرد که به نظرم پاسخ درست به آن دربردارنده‌ی پاسخ به پرسشی است که باید پیش از آن مطرح شود. کاظمی در یادداشتی در کانال تلگرامی شخصی‌اش پرسیده است که «بعد از اخراج اغلب اهالی علوم انسانی که بی‌پشتوانه‌اند، چه باید بکنند». در این یادداشت کوتاه به این موضوع پرداخته‌ام که علم‌وران علوم انسانی‌اجتماعی در برابر سرکوب چه کرده‌اند یا چه راهبردهایی را پیش می‌گرفته‌اند.

@interventions

https://bit.ly/3L819D0
👍1
...
یکی از عجیب‌ترین و بی‌معنی‌ترین تغییرات در نوشتار فارسی که، تا آنجا که می‌دانم، در آغاز در برخی متون فارسی منتشرشده در اروپا و امریکا دیده شد و تا امروز در دو متن ترجمه آن را دیده‌ام، تبدیل تنوین به -ن است. برای نمونه مثلاً را مثلن می‌نویسد. اخیراً در ترجمه‌ی کتاب «ایدئولوژی و برنامه‌ی درسی»، اثر گرانسنگ #مایکل_دبلیو_اپل، با ترجمه‌ی #نازنین_میرزابیگی و همین دیروز بار دیگر چنین کاری را در ترجمه‌ی «تاریخ طبیعی تفکر انسان»، اثر برجسته‌ی #مایکل_توماسیو، با ترجمه‌ی #جهانشاه_میرزابیگی دیدم.
چنین کاری نه صرفاً نادرست که نازیباست. بحث درباره‌ی دلایل‌اش بماند برای بعد. حال آنکه هر دو ترجمه از کیفیت و خوانایی برخوردارند اما چنین کاری باعث شده که خواندن این آثار بسی عذاب‌آور شود.
https://www.instagram.com/p/CyN9kXotz4y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
👍3
واقعاً شنیدنی و دیدنی برای اینکه سطح مواجهه‌ی استاد اقتصاد، دکتر #مسعود_نیلی، را با مسائل اقتصادی‌سیاسی و نظری مرتبط درک کنیم.
و بحث‌ها و استدلال‌های دکتر #محمد_مالجو، واقعاً برای درک یک بحث شایسته و دقیق بسیار آموزنده است.

@interventions
👍3👏1
کلاف
(انیمیشنِ کوتاه)

نویسنده و کارگردان: ملیحه غلام‌زاده
تهیه‌کننده: سید جواد حسینی‌نژاد
طراحِ کاراکتر و فضا، استوری‌بورد، استوری‌ریل، انیمیت، رنگ، کامپوزیت: ملیحه غلام زاده
آهنگ‌ساز: هومن راد
صداگذاری: علی قاسمی
تدوین: ناصر فکور
جلوه‌های بصری: سجاد صبور
پوستر: جمال رحمتی
سالِ تولید: ۱۳۹۷ خورشیدی (2019)

برگرفته از کانال تلگرامی «آواز سنگ»

https://youtu.be/aC3y0Mr0h5Q

@interventions
1
...
چه #واژه_گزینی و چه #واژه_سازی دانش و دقت و ظرافت ادبی می‌خواهد. نمی‌توان سهل‌انگارانه و دل‌به‌خواهانه هر چه خواستیم را، به گمان اینکه واژه‌های سره هستند، کنار هم بگذاریم و گمان کنیم آن‌چه ساخته شده است، چون دارای اجزای سره‌ی فارسی است پس جایگزینی درست برای یک کلمه می‌تواند باشد. این‌طور نیست‌. در عکس‌برگه می‌توانید نمونه‌ای از این نوع واژه‌گزینی نادرست را ببینید‌.
اولا نکته این است که هر دو جمله، از نظر ساخت زبانی، «درست»اند. بدا اینکه جمله‌ی اول را فارسی‌زبان‌ها در مکان و زمان درستش می‌فهمند اما دومی را همچون بازنویسی‌ای ادبی از اولی در نظر می‌گیرند.
ثانیاً واژه دودگساری نادرست است چرا که گساردن به معنای درمیان‌گذاشتن، سپری‌کردن، خوردن، محوکردن و هضم‌کردن آمده (نک. دهخدا) و می‌گساری به معنای مصرف‌کردن می نیست که دودگساری به معنای مصرف دود باشد (با فرض اینکه دود ابتدائاًّ معادل مناسبی برای دخانیات است که چنین نیست). دودگساری به طرزی غلط ساخته شده و کم‌سوادی و سطحی‌نگری سره‌گرایانه‌ی برسازندگان را لو می‌دهد.
https://www.instagram.com/p/C0ETjhYNp20/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==

@interventions
...
فیلم #نبودن فیلم دیدنی‌ای است. چرا نباشد؟ هم خوش‌ساخت است هم دارای پیرنگ جالبی است. همچنین این ویژگی خوب را دارد که با بخشی از تاریخ ناگفته‌‌ی پس از کودتای محمدرضاشاهی هم آشنا می‌شویم (کشتار ‌و شکنجه و مهاجرت کمونیست‌ها به شوروی و اروپای شرقی)، همان‌طور که بخشی از زیبایی‌های شهر زیبای پراگ را هم می‌بینیم.
با وجود این سروصدای زیادی هم حول آن بلند شده و یک جمله که گویا چپ‌ستیزی آشکاری در آن وجود دارد، نقل می‌شود: «گذشته‌ی پدر تو آینده‌ی خیلی‌ها نابود کرد. پس گور پدرت». البته مثل همیشه، راست‌های ایرانی که از توان زبانی و عقلی چندانی برخوردار نیستند و با آب دیگران باغچه خود را سرسبز نگه می‌دارند، آن را برجسته کردند. راستش را بخواهید اگر این جمله را در بافتار فیلم بگذاریم هیچ معنای بدتری ندارد از مثلاً آنچه در رمان زیبای #راهنمای_مردن_با_گیاهان_دارویی #عطیه_عطارزاده توصیف می‌شود یا به شکلی بسیار سخیف‌تر و کینه‌توزانه‌تر در رمان خواندنی #کورسرخی #عالیه_عطایی بیان می‌شود.
برای من مهم‌تر از اینجای فیلم که پسری دارد پدرش را قضاوت می‌کند و شاید هم حق داشته باشد، بخش دیگری از این فیلم است که ازقضا پته‌ی راست‌هایی را روی آب می‌ریزد که از هر شکل بازخوانی حتا تندوتیز تاریخ چپ می‌خواهند برای خودشان کلاهی بسازند. شخصیت اصلی در کافه نشسته است و یکی از این همه‌چیزدان‌های مفنگی که خودشان را شایسته داوری هر چیزی می‌دانند و به همین دلیل عقل درست‌وحسابی ندارند، وقتی می‌فهمد پدر شخصیت اصلی کمونیست بوده می‌گوید: «مادرقحبه». شخصیت اصلی و دختر کافی‌چی با دهن باز نگاهش می‌کنند. کمی می‌گذرد و این ابله که تازه فهمیده درواقع با توهین به پدر کمونیست شخصیت داستان ما به مادربزرگش توهین کرده،به تته‌پته می‌افتد و چیزهایی شبیه معذرت‌خواهی بلغور می‌کند. اگر می‌خواهید ببینید راست ایرانی که در دوران بی‌سروته ما به شکلی ابلهانه به جایگاه داوری تاریخ‌ چپ برکشیده شده است، چطور موجودی است، این بخش فیلم را بادقت ببینید‌ و به این شخصیت فرعی فیلم خوب دقت کنید.
به هر روی نبودن فیلمی دیدنی‌ای است و آن بازخوانی‌ای که در خودش به دست می‌دهد - چه کارگردانی راست داشته باشد که با تصویر یک کمونیست خیالی جاسوس و زن‌باره و دروغ‌گو بخواهد دست به تعمیم‌های بی‌پایه‌واساس بزند یا نه، چه راست‌های ایرانی از چنین چیزی سوءاستفاده کنند یا نه - بازخوانی‌ای است که خود چپ‌ها در صورت‌بندی و ارائه‌ی آن پیشقدم بوده‌اند و البته به شکلی ابلهانه بارها و بارها از سوی راست‌های لیبرال و ناسیونالیست بازگو شده است.
https://www.instagram.com/p/C0KO4kuRgG1/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==
👍1
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
دختر / زن / «مادر تنها»ی خیابان انقلاب

«درست یک روز قبل از رویدادهایی که بعدها به اسم رویدادهای دی ۹۶ شناخته شدند، در خیابان انقلاب که تاریخاً مرکز و صحنه‌ی دگرگونی‌های اجتماعی‌سیاسی در هفتاد سال اخیر بوده، «زن»ی/«مادر»ی به شکلی عجیب به حجاب اجباری اعتراض کرد: او روسری سفیدش را روی چوب بست و آن را در هوا تکان داد.
ویدا موحد چه کرد و این کنش او چگونه ممکن شد؟»

@interventions

https://bit.ly/3qsgx22
3
ترجمه‌های گروندریسه (1).pdf
578.1 KB
در تابستان و پاییز امسال فرصتی فراهم شد که گروندریسه یعنی دست‌نوشته‌های اقتصادی ۱۸۵۷ ـ ۱۸۵۸ کارل مارکس را با ترجمه‌ی حسن مرتضوی و کمال خسروی بخوانم. در این روند البته نیم‌نگاهی هم به ترجمه‌ی باقر پرهام و احمد تدیُّن داشتم. یادداشت زیر درواقع دربردارنده‌ی نکاتی درباره‌ی این دو ترجمه، به‌ویژه ترجمه‌ی مرتضوی و خسروی، است.

@interventions
👍5
👍4
«مسئولیت اجتماعی دانشگاه» در این روزها بیش از هر چیز به عبارتی کلیدی برای توجیه بازاری‌سازی دانشگاه‌ها بدل شده است. به این معنا که گویا اگر دانشگاهی بخواهد باارزش باشد باید نخست خود را به «جامعه» (بخوانید «جامعه‌ی بازار») ثابت کند. صرفاً بازارگرایان نیستند که از این عبارت بهره می‌برند بلکه هر شکلی از سخن‌گفتن از آن به معنای پیش‌فرض‌گرفتن شکلی از دانشگاه است که به شکلی خاص سازمان یافته باشد. در این مقاله کوشیده شده که همین شکل‌های پیش‌فرض‌گرفته‌شده، اما اغلب درک‌ناشده یا ابرازنشده، در گفتارهای حول «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» واکاوی شوند و از خلال نقدشان بدیلی واقعی پیش گذاشته شود.
این مقاله به همراه دکتر #عباس_کاظمی، دکتر #رضا_ماحوزی و دکتر #محمدرضا_کلاهی نوشته شده و در فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران انتشار یافته است.

https://www.jicr.ir/article_503.html

@interventions
مقاله‌ی «کشاکش‌های گفتمانی و قدرت کارگران» مقاله‌ای علمی‌پژوهشی است برگرفته از پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدم که همراه با دکتر #بهرنگ_صدیقی شکل نهایی خود را یافت.
همان‌طور که در عنوان آمده است، تحلیلی از میدان گفتمانیتی است که حول اعتصاب کارگران/کارکنان سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در زمستان ۱۳۸۳ پدید آمد. در این مقاله مفهوم آشنای «قدرت کارگران» خود را در لابه‌لای کشاکش‌های گفتمانی در آن برهه‌ی مهم از تاریخ سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و مدیریت شرکت و نهادهای موازی کارگری آشکار می‌کند.
این مقاله به شکل برخط در وبگاه فصلنامه‌ی مطالعات فرهنگی و ارتباطات مننتشر شده است.

@interventions

https://www.jcsc.ir/article_708992.html