Forwarded from انجمن علمی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی
🔶انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی برگزار میکند:
[تأملات مطالعات فرهنگی - ۱]
🔷نگاهی به کتاب «دربارهی شر» نوشتهی تری ایگلتون
🔷با حضور: روزبه آقاجری (مترجم کتاب)
🔶جمعه، ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱
🔶لینک نشست:
meet.google.com/gsp-bpzo-eea
@ATUculturalstudies
[تأملات مطالعات فرهنگی - ۱]
🔷نگاهی به کتاب «دربارهی شر» نوشتهی تری ایگلتون
🔷با حضور: روزبه آقاجری (مترجم کتاب)
🔶جمعه، ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱
🔶لینک نشست:
meet.google.com/gsp-bpzo-eea
@ATUculturalstudies
👍1
Forwarded from انجمن علمی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی
تهیه نسخه الکترونیک کتاب «درباره شر»(تری ایگلتون/ ترجمه روزبه آقاجری)
https://fidibo.com/book/152271-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B4%D8%B1
https://taaghche.com/audiobook/147469/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D8%B1
https://fidibo.com/book/152271-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B4%D8%B1
https://taaghche.com/audiobook/147469/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D8%B1
دربارهی مضحکهای جدید در ساختار پژوهشی دانشگاه ایرانی
روزبه آقاجری
مضحکهی جدیدی در نظام پژوهشی دانشگاهی (نظام مقالهنویسی) پا گرفته است و چنان تأسفآور و احمقانه است که واقعاً نمیشود آن را با صفتهای ملایمتری توصیف کرد.
اول در پستی در همینجا به موضوع پرداختم. آن پست را حذف کردم و در لینک زیر نسخهی کاملتر یادداشت را گذاشتهام.
@interventions
https://bit.ly/3N2cZjH
روزبه آقاجری
مضحکهی جدیدی در نظام پژوهشی دانشگاهی (نظام مقالهنویسی) پا گرفته است و چنان تأسفآور و احمقانه است که واقعاً نمیشود آن را با صفتهای ملایمتری توصیف کرد.
اول در پستی در همینجا به موضوع پرداختم. آن پست را حذف کردم و در لینک زیر نسخهی کاملتر یادداشت را گذاشتهام.
@interventions
https://bit.ly/3N2cZjH
Telegraph
دربارهی مضحکهای جدید در ساختار پژوهشی دانشگاه ایرانی
مضحکهی جدیدی در نظام پژوهشی دانشگاهی (نظام مقالهنویسی) پا گرفته است و چنان تأسفآور و احمقانه است که واقعاً نمیشود آن را با صفتهای ملایمتری توصیف کرد. فرض کنید شما یک مقاله به فارسی مینویسید که طبیعتاً شامل منابع فارسی و انگلیسی است. نمیدانم از چه…
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
گزارشی از بخشی از کتاب #دیالکتیک_روشنگری
این گزارش در اسفند ۱۳۹۲ نوشته شده است. به نظرم آمد میتواند #روشنگرانه باشد.
@interventions
https://bit.ly/2o3AAYx
این گزارش در اسفند ۱۳۹۲ نوشته شده است. به نظرم آمد میتواند #روشنگرانه باشد.
@interventions
https://bit.ly/2o3AAYx
Telegraph
گزارشی از بخش «مفهومِ روشنگری» در دیالکتیکِ روشنگری
آدورنو و هورکهایمر در «مفهومِ روشنگری» با ژست (gesture)ی روشنگرانه، سویههای تاریکِ ’روشنگری‘ را تا ژرفاهایِ عمل و تفکرِ خودِ آن میکاوند. پرسشی که با آن آغاز میکنند اهمیتی بنیادی دارد: ”نابودیِ روشنگری به دستِ خویش“ (آدورنو و هورکهایمر، 1384: 20). آنها…
در میانهی موج «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها، پرسشی درست را عباس کاظمی مطرح کرد که به نظرم پاسخ درست به آن دربردارندهی پاسخ به پرسشی است که باید پیش از آن مطرح شود. کاظمی در یادداشتی در کانال تلگرامی شخصیاش پرسیده است که «بعد از اخراج اغلب اهالی علوم انسانی که بیپشتوانهاند، چه باید بکنند». در این یادداشت کوتاه به این موضوع پرداختهام که علموران علوم انسانیاجتماعی در برابر سرکوب چه کردهاند یا چه راهبردهایی را پیش میگرفتهاند.
@interventions
https://bit.ly/3L819D0
@interventions
https://bit.ly/3L819D0
Telegraph
سرکوب و راهبردهای علوم انسانیاجتماعی
در میانهی موج «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها، پرسشی درست را عباس کاظمی مطرح کرد که به نظرم پاسخ درست به آن دربردارندهی پاسخ به پرسشی است که باید پیش از آن مطرح شود. کاظمی در یادداشتی در کانال تلگرامی شخصیاش پرسیده است که «بعد از اخراج اغلب اهالی علوم…
👍1
...
یکی از عجیبترین و بیمعنیترین تغییرات در نوشتار فارسی که، تا آنجا که میدانم، در آغاز در برخی متون فارسی منتشرشده در اروپا و امریکا دیده شد و تا امروز در دو متن ترجمه آن را دیدهام، تبدیل تنوین به -ن است. برای نمونه مثلاً را مثلن مینویسد. اخیراً در ترجمهی کتاب «ایدئولوژی و برنامهی درسی»، اثر گرانسنگ #مایکل_دبلیو_اپل، با ترجمهی #نازنین_میرزابیگی و همین دیروز بار دیگر چنین کاری را در ترجمهی «تاریخ طبیعی تفکر انسان»، اثر برجستهی #مایکل_توماسیو، با ترجمهی #جهانشاه_میرزابیگی دیدم.
چنین کاری نه صرفاً نادرست که نازیباست. بحث دربارهی دلایلاش بماند برای بعد. حال آنکه هر دو ترجمه از کیفیت و خوانایی برخوردارند اما چنین کاری باعث شده که خواندن این آثار بسی عذابآور شود.
https://www.instagram.com/p/CyN9kXotz4y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
یکی از عجیبترین و بیمعنیترین تغییرات در نوشتار فارسی که، تا آنجا که میدانم، در آغاز در برخی متون فارسی منتشرشده در اروپا و امریکا دیده شد و تا امروز در دو متن ترجمه آن را دیدهام، تبدیل تنوین به -ن است. برای نمونه مثلاً را مثلن مینویسد. اخیراً در ترجمهی کتاب «ایدئولوژی و برنامهی درسی»، اثر گرانسنگ #مایکل_دبلیو_اپل، با ترجمهی #نازنین_میرزابیگی و همین دیروز بار دیگر چنین کاری را در ترجمهی «تاریخ طبیعی تفکر انسان»، اثر برجستهی #مایکل_توماسیو، با ترجمهی #جهانشاه_میرزابیگی دیدم.
چنین کاری نه صرفاً نادرست که نازیباست. بحث دربارهی دلایلاش بماند برای بعد. حال آنکه هر دو ترجمه از کیفیت و خوانایی برخوردارند اما چنین کاری باعث شده که خواندن این آثار بسی عذابآور شود.
https://www.instagram.com/p/CyN9kXotz4y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
👍3
واقعاً شنیدنی و دیدنی برای اینکه سطح مواجههی استاد اقتصاد، دکتر #مسعود_نیلی، را با مسائل اقتصادیسیاسی و نظری مرتبط درک کنیم.
و بحثها و استدلالهای دکتر #محمد_مالجو، واقعاً برای درک یک بحث شایسته و دقیق بسیار آموزنده است.
@interventions
و بحثها و استدلالهای دکتر #محمد_مالجو، واقعاً برای درک یک بحث شایسته و دقیق بسیار آموزنده است.
@interventions
👍3👏1
مُداخِلات
دربارهی مضحکهای جدید در ساختار پژوهشی دانشگاه ایرانی روزبه آقاجری مضحکهی جدیدی در نظام پژوهشی دانشگاهی (نظام مقالهنویسی) پا گرفته است و چنان تأسفآور و احمقانه است که واقعاً نمیشود آن را با صفتهای ملایمتری توصیف کرد. اول در پستی در همینجا به موضوع…
باور کنید نهادهای رسمی علوم اجتماعی در ایران خودشان هم نمیدانند دارند چه میکنند. فقط وقت و انرژیمان را تلف میکنند برای انجام کارهای احمقانه.
@interventions
@interventions
👍1
کلاف
(انیمیشنِ کوتاه)
نویسنده و کارگردان: ملیحه غلامزاده
تهیهکننده: سید جواد حسینینژاد
طراحِ کاراکتر و فضا، استوریبورد، استوریریل، انیمیت، رنگ، کامپوزیت: ملیحه غلام زاده
آهنگساز: هومن راد
صداگذاری: علی قاسمی
تدوین: ناصر فکور
جلوههای بصری: سجاد صبور
پوستر: جمال رحمتی
سالِ تولید: ۱۳۹۷ خورشیدی (2019)
برگرفته از کانال تلگرامی «آواز سنگ»
https://youtu.be/aC3y0Mr0h5Q
@interventions
(انیمیشنِ کوتاه)
نویسنده و کارگردان: ملیحه غلامزاده
تهیهکننده: سید جواد حسینینژاد
طراحِ کاراکتر و فضا، استوریبورد، استوریریل، انیمیت، رنگ، کامپوزیت: ملیحه غلام زاده
آهنگساز: هومن راد
صداگذاری: علی قاسمی
تدوین: ناصر فکور
جلوههای بصری: سجاد صبور
پوستر: جمال رحمتی
سالِ تولید: ۱۳۹۷ خورشیدی (2019)
برگرفته از کانال تلگرامی «آواز سنگ»
https://youtu.be/aC3y0Mr0h5Q
@interventions
YouTube
TANGLE ( کلاف ) 2019
“Tangle” is about the people who lost their homes in the war and were forced to leave all their memories and loved ones behind. It is also about life and striving to survive on the geographical borders of hope and depression while reaching for all the things…
❤1
...
چه #واژه_گزینی و چه #واژه_سازی دانش و دقت و ظرافت ادبی میخواهد. نمیتوان سهلانگارانه و دلبهخواهانه هر چه خواستیم را، به گمان اینکه واژههای سره هستند، کنار هم بگذاریم و گمان کنیم آنچه ساخته شده است، چون دارای اجزای سرهی فارسی است پس جایگزینی درست برای یک کلمه میتواند باشد. اینطور نیست. در عکسبرگه میتوانید نمونهای از این نوع واژهگزینی نادرست را ببینید.
اولا نکته این است که هر دو جمله، از نظر ساخت زبانی، «درست»اند. بدا اینکه جملهی اول را فارسیزبانها در مکان و زمان درستش میفهمند اما دومی را همچون بازنویسیای ادبی از اولی در نظر میگیرند.
ثانیاً واژه دودگساری نادرست است چرا که گساردن به معنای درمیانگذاشتن، سپریکردن، خوردن، محوکردن و هضمکردن آمده (نک. دهخدا) و میگساری به معنای مصرفکردن می نیست که دودگساری به معنای مصرف دود باشد (با فرض اینکه دود ابتدائاًّ معادل مناسبی برای دخانیات است که چنین نیست). دودگساری به طرزی غلط ساخته شده و کمسوادی و سطحینگری سرهگرایانهی برسازندگان را لو میدهد.
https://www.instagram.com/p/C0ETjhYNp20/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==
@interventions
چه #واژه_گزینی و چه #واژه_سازی دانش و دقت و ظرافت ادبی میخواهد. نمیتوان سهلانگارانه و دلبهخواهانه هر چه خواستیم را، به گمان اینکه واژههای سره هستند، کنار هم بگذاریم و گمان کنیم آنچه ساخته شده است، چون دارای اجزای سرهی فارسی است پس جایگزینی درست برای یک کلمه میتواند باشد. اینطور نیست. در عکسبرگه میتوانید نمونهای از این نوع واژهگزینی نادرست را ببینید.
اولا نکته این است که هر دو جمله، از نظر ساخت زبانی، «درست»اند. بدا اینکه جملهی اول را فارسیزبانها در مکان و زمان درستش میفهمند اما دومی را همچون بازنویسیای ادبی از اولی در نظر میگیرند.
ثانیاً واژه دودگساری نادرست است چرا که گساردن به معنای درمیانگذاشتن، سپریکردن، خوردن، محوکردن و هضمکردن آمده (نک. دهخدا) و میگساری به معنای مصرفکردن می نیست که دودگساری به معنای مصرف دود باشد (با فرض اینکه دود ابتدائاًّ معادل مناسبی برای دخانیات است که چنین نیست). دودگساری به طرزی غلط ساخته شده و کمسوادی و سطحینگری سرهگرایانهی برسازندگان را لو میدهد.
https://www.instagram.com/p/C0ETjhYNp20/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==
@interventions
...
فیلم #نبودن فیلم دیدنیای است. چرا نباشد؟ هم خوشساخت است هم دارای پیرنگ جالبی است. همچنین این ویژگی خوب را دارد که با بخشی از تاریخ ناگفتهی پس از کودتای محمدرضاشاهی هم آشنا میشویم (کشتار و شکنجه و مهاجرت کمونیستها به شوروی و اروپای شرقی)، همانطور که بخشی از زیباییهای شهر زیبای پراگ را هم میبینیم.
با وجود این سروصدای زیادی هم حول آن بلند شده و یک جمله که گویا چپستیزی آشکاری در آن وجود دارد، نقل میشود: «گذشتهی پدر تو آیندهی خیلیها نابود کرد. پس گور پدرت». البته مثل همیشه، راستهای ایرانی که از توان زبانی و عقلی چندانی برخوردار نیستند و با آب دیگران باغچه خود را سرسبز نگه میدارند، آن را برجسته کردند. راستش را بخواهید اگر این جمله را در بافتار فیلم بگذاریم هیچ معنای بدتری ندارد از مثلاً آنچه در رمان زیبای #راهنمای_مردن_با_گیاهان_دارویی #عطیه_عطارزاده توصیف میشود یا به شکلی بسیار سخیفتر و کینهتوزانهتر در رمان خواندنی #کورسرخی #عالیه_عطایی بیان میشود.
برای من مهمتر از اینجای فیلم که پسری دارد پدرش را قضاوت میکند و شاید هم حق داشته باشد، بخش دیگری از این فیلم است که ازقضا پتهی راستهایی را روی آب میریزد که از هر شکل بازخوانی حتا تندوتیز تاریخ چپ میخواهند برای خودشان کلاهی بسازند. شخصیت اصلی در کافه نشسته است و یکی از این همهچیزدانهای مفنگی که خودشان را شایسته داوری هر چیزی میدانند و به همین دلیل عقل درستوحسابی ندارند، وقتی میفهمد پدر شخصیت اصلی کمونیست بوده میگوید: «مادرقحبه». شخصیت اصلی و دختر کافیچی با دهن باز نگاهش میکنند. کمی میگذرد و این ابله که تازه فهمیده درواقع با توهین به پدر کمونیست شخصیت داستان ما به مادربزرگش توهین کرده،به تتهپته میافتد و چیزهایی شبیه معذرتخواهی بلغور میکند. اگر میخواهید ببینید راست ایرانی که در دوران بیسروته ما به شکلی ابلهانه به جایگاه داوری تاریخ چپ برکشیده شده است، چطور موجودی است، این بخش فیلم را بادقت ببینید و به این شخصیت فرعی فیلم خوب دقت کنید.
به هر روی نبودن فیلمی دیدنیای است و آن بازخوانیای که در خودش به دست میدهد - چه کارگردانی راست داشته باشد که با تصویر یک کمونیست خیالی جاسوس و زنباره و دروغگو بخواهد دست به تعمیمهای بیپایهواساس بزند یا نه، چه راستهای ایرانی از چنین چیزی سوءاستفاده کنند یا نه - بازخوانیای است که خود چپها در صورتبندی و ارائهی آن پیشقدم بودهاند و البته به شکلی ابلهانه بارها و بارها از سوی راستهای لیبرال و ناسیونالیست بازگو شده است.
https://www.instagram.com/p/C0KO4kuRgG1/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==
فیلم #نبودن فیلم دیدنیای است. چرا نباشد؟ هم خوشساخت است هم دارای پیرنگ جالبی است. همچنین این ویژگی خوب را دارد که با بخشی از تاریخ ناگفتهی پس از کودتای محمدرضاشاهی هم آشنا میشویم (کشتار و شکنجه و مهاجرت کمونیستها به شوروی و اروپای شرقی)، همانطور که بخشی از زیباییهای شهر زیبای پراگ را هم میبینیم.
با وجود این سروصدای زیادی هم حول آن بلند شده و یک جمله که گویا چپستیزی آشکاری در آن وجود دارد، نقل میشود: «گذشتهی پدر تو آیندهی خیلیها نابود کرد. پس گور پدرت». البته مثل همیشه، راستهای ایرانی که از توان زبانی و عقلی چندانی برخوردار نیستند و با آب دیگران باغچه خود را سرسبز نگه میدارند، آن را برجسته کردند. راستش را بخواهید اگر این جمله را در بافتار فیلم بگذاریم هیچ معنای بدتری ندارد از مثلاً آنچه در رمان زیبای #راهنمای_مردن_با_گیاهان_دارویی #عطیه_عطارزاده توصیف میشود یا به شکلی بسیار سخیفتر و کینهتوزانهتر در رمان خواندنی #کورسرخی #عالیه_عطایی بیان میشود.
برای من مهمتر از اینجای فیلم که پسری دارد پدرش را قضاوت میکند و شاید هم حق داشته باشد، بخش دیگری از این فیلم است که ازقضا پتهی راستهایی را روی آب میریزد که از هر شکل بازخوانی حتا تندوتیز تاریخ چپ میخواهند برای خودشان کلاهی بسازند. شخصیت اصلی در کافه نشسته است و یکی از این همهچیزدانهای مفنگی که خودشان را شایسته داوری هر چیزی میدانند و به همین دلیل عقل درستوحسابی ندارند، وقتی میفهمد پدر شخصیت اصلی کمونیست بوده میگوید: «مادرقحبه». شخصیت اصلی و دختر کافیچی با دهن باز نگاهش میکنند. کمی میگذرد و این ابله که تازه فهمیده درواقع با توهین به پدر کمونیست شخصیت داستان ما به مادربزرگش توهین کرده،به تتهپته میافتد و چیزهایی شبیه معذرتخواهی بلغور میکند. اگر میخواهید ببینید راست ایرانی که در دوران بیسروته ما به شکلی ابلهانه به جایگاه داوری تاریخ چپ برکشیده شده است، چطور موجودی است، این بخش فیلم را بادقت ببینید و به این شخصیت فرعی فیلم خوب دقت کنید.
به هر روی نبودن فیلمی دیدنیای است و آن بازخوانیای که در خودش به دست میدهد - چه کارگردانی راست داشته باشد که با تصویر یک کمونیست خیالی جاسوس و زنباره و دروغگو بخواهد دست به تعمیمهای بیپایهواساس بزند یا نه، چه راستهای ایرانی از چنین چیزی سوءاستفاده کنند یا نه - بازخوانیای است که خود چپها در صورتبندی و ارائهی آن پیشقدم بودهاند و البته به شکلی ابلهانه بارها و بارها از سوی راستهای لیبرال و ناسیونالیست بازگو شده است.
https://www.instagram.com/p/C0KO4kuRgG1/?igshid=OTU1ODAwZWUxYg==
👍1
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
دختر / زن / «مادر تنها»ی خیابان انقلاب
«درست یک روز قبل از رویدادهایی که بعدها به اسم رویدادهای دی ۹۶ شناخته شدند، در خیابان انقلاب که تاریخاً مرکز و صحنهی دگرگونیهای اجتماعیسیاسی در هفتاد سال اخیر بوده، «زن»ی/«مادر»ی به شکلی عجیب به حجاب اجباری اعتراض کرد: او روسری سفیدش را روی چوب بست و آن را در هوا تکان داد.
ویدا موحد چه کرد و این کنش او چگونه ممکن شد؟»
@interventions
https://bit.ly/3qsgx22
«درست یک روز قبل از رویدادهایی که بعدها به اسم رویدادهای دی ۹۶ شناخته شدند، در خیابان انقلاب که تاریخاً مرکز و صحنهی دگرگونیهای اجتماعیسیاسی در هفتاد سال اخیر بوده، «زن»ی/«مادر»ی به شکلی عجیب به حجاب اجباری اعتراض کرد: او روسری سفیدش را روی چوب بست و آن را در هوا تکان داد.
ویدا موحد چه کرد و این کنش او چگونه ممکن شد؟»
@interventions
https://bit.ly/3qsgx22
Telegraph
دختر / زن / «مادر تنها»ی خیابان انقلاب
این یادداشت تقدیم میشود به زهرا و نفیسه و نفیسه مادران تنهای بینظیر دیروز «روز دختران خیابان انقلاب» بود؛ ششم دی هزار و سیصد و نود و شش که ویدا موحد در تقاطع خیابان انقلاب و وصال روی پست برق رفت و روسریاش را بر سر چوب گذاشت و تکاناش داد. این کنشِ خیابانی…
❤3
ترجمههای گروندریسه (1).pdf
578.1 KB
در تابستان و پاییز امسال فرصتی فراهم شد که گروندریسه یعنی دستنوشتههای اقتصادی ۱۸۵۷ ـ ۱۸۵۸ کارل مارکس را با ترجمهی حسن مرتضوی و کمال خسروی بخوانم. در این روند البته نیمنگاهی هم به ترجمهی باقر پرهام و احمد تدیُّن داشتم. یادداشت زیر درواقع دربردارندهی نکاتی دربارهی این دو ترجمه، بهویژه ترجمهی مرتضوی و خسروی، است.
@interventions
@interventions
👍5
«مسئولیت اجتماعی دانشگاه» در این روزها بیش از هر چیز به عبارتی کلیدی برای توجیه بازاریسازی دانشگاهها بدل شده است. به این معنا که گویا اگر دانشگاهی بخواهد باارزش باشد باید نخست خود را به «جامعه» (بخوانید «جامعهی بازار») ثابت کند. صرفاً بازارگرایان نیستند که از این عبارت بهره میبرند بلکه هر شکلی از سخنگفتن از آن به معنای پیشفرضگرفتن شکلی از دانشگاه است که به شکلی خاص سازمان یافته باشد. در این مقاله کوشیده شده که همین شکلهای پیشفرضگرفتهشده، اما اغلب درکناشده یا ابرازنشده، در گفتارهای حول «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» واکاوی شوند و از خلال نقدشان بدیلی واقعی پیش گذاشته شود.
این مقاله به همراه دکتر #عباس_کاظمی، دکتر #رضا_ماحوزی و دکتر #محمدرضا_کلاهی نوشته شده و در فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران انتشار یافته است.
https://www.jicr.ir/article_503.html
@interventions
این مقاله به همراه دکتر #عباس_کاظمی، دکتر #رضا_ماحوزی و دکتر #محمدرضا_کلاهی نوشته شده و در فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران انتشار یافته است.
https://www.jicr.ir/article_503.html
@interventions
مقالهی «کشاکشهای گفتمانی و قدرت کارگران» مقالهای علمیپژوهشی است برگرفته از پایاننامهی کارشناسی ارشدم که همراه با دکتر #بهرنگ_صدیقی شکل نهایی خود را یافت.
همانطور که در عنوان آمده است، تحلیلی از میدان گفتمانیتی است که حول اعتصاب کارگران/کارکنان سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در زمستان ۱۳۸۳ پدید آمد. در این مقاله مفهوم آشنای «قدرت کارگران» خود را در لابهلای کشاکشهای گفتمانی در آن برههی مهم از تاریخ سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و مدیریت شرکت و نهادهای موازی کارگری آشکار میکند.
این مقاله به شکل برخط در وبگاه فصلنامهی مطالعات فرهنگی و ارتباطات مننتشر شده است.
@interventions
https://www.jcsc.ir/article_708992.html
همانطور که در عنوان آمده است، تحلیلی از میدان گفتمانیتی است که حول اعتصاب کارگران/کارکنان سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در زمستان ۱۳۸۳ پدید آمد. در این مقاله مفهوم آشنای «قدرت کارگران» خود را در لابهلای کشاکشهای گفتمانی در آن برههی مهم از تاریخ سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و مدیریت شرکت و نهادهای موازی کارگری آشکار میکند.
این مقاله به شکل برخط در وبگاه فصلنامهی مطالعات فرهنگی و ارتباطات مننتشر شده است.
@interventions
https://www.jcsc.ir/article_708992.html
آیا جشن سپندارمذگان را میتوان روز عشق نامید؟
امروز ۲۹ بهمن روز سپندارمذگان است و برخی تلاش کردهاند امروز را در برابر ولنتاین به عنوان روز ایرانی عشق جا بزنند. اما آیا میتوان جشن سپندارمذگان را روز عشق نامید؟
سپندارمذگان جشنی کهن است که برای بزرگداشت یکی از ایزدبانوان و امشاسپندان یعنی سپنتهآرمیتی برگزار میشده است. البته همینجا بگویم که این جشن نه در روز ۲۹ بهمن که در روز پنجم از ماه اسفند برگزار میشده، چیزی که مثلاً دکتر رضا مرادی غياثآبادی از پژوهشگران ایرانپژوه و دیگران بر آن تأکید کردهاند. سپنتهآرمیتی از دو بخش سپنته (به معنای مقدس) و ارمیتی (به معنای فروتنی و بردباری) تشکیل شده. سپنتهآرمیتی محافظ زمین و مظهر تمکین و تقواست. آرمیتی زمین را خرّم و بارور میکند و هر کس که زمینی را آباد کند، خشنودی او را فراهم کرده. گیاه او بیدمشک است.
رسم بوده که مردان در این روز به زنان هدایایی میداده و آنها را گرامی میداشتهاند. پیوند زنان با باروری و فرزندآوری و اهمیت آن برای جامعههای کشاورزیمحور بوده که زنان را در این روز در مرکز توجهات قرار میداده. دکتر جلال خالقیمطلق مینویسد که «ابوريحان بيروني در كتاب آثارالباقيه که در سال 391 هجري تأليف کرده است، آنجا که درباره جشنهاي ايراني سخن ميگويد، از جشني نام ميبرد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ برگزار ميشد. در ايران کهن، يک جشن بهاري زنان بوده که در آن روز زنان از آزادي بيشتري برخوردار بودند و بهويژه دختران «دم بخت» به همسرگزيني تشويق ميشدند و از اين رو اين جشن را «مردگيران» ميناميدند. سپستر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يکسال پارسايي و خانهداري و شوهردوستي هديه ميگرفتند، تا اينکه همين نيز رفته رفته فراموش شده است».
در آن زمان، هر نوع درکی از عشق بهسرعت با باروری و فرزندآوری گره میخورده است و بخشی جداییناپذیر از آن در نظر گرفته میشده. امروز اما چنین نیست. عشق برای ما موضوعی مربوط به فرزندآوری و باروری زنان نیست و نه مردان و نه زنان، عشق را در چنین چارچوبی تعریف نمیکنند. به همین دلیل است که انتخاب این روز تنها از آن منظری توجیهپذیر است که عشق را با باروری مربوط میکند در حالی که عشق آزادانه و برابرانه هیچ ربطی به «باروری» ندارد.
درک دقیق از همین موضوع بوده است که برای نمونه ابراهیم پورداوود اسطورهشناس و فرهنگپژوه بزرگ ایرانی نیم قرنی قبل پیشنهاد داد که این روز به عنوان روز پرستار گرامی داشته شود و تا سالها پیش از انقلاب هم همینطور بود. البته شاید بشود این روز را روز زمین هم در نظر گرفت اما به هیچ شکلی نمیتوان آن را به عنوان روز عشق قالب کرد و انتظار داشت بیانگر روز عشقی برابر و رها میان زن و مرد باشد.
با وجود این یکی دیگر از ایزدان هست که میشود زادروزش را یکی از گزینههای خوب برای روز عشق و مهربانی عاشقانه در نظر گرفت: ایزد روشنایی و پیمان، میثْرَه یا میترا که، در روایات کهنتر، ایزد پشتیبان جنگجویان هم بوده است. او آمیزهای از مهر و کین و روشنایی و تاریکی است؛ آمیزهای که خود را بهتمامی در عشق آشکار میکند. نکتهی مهم این است که میثره ایزد مادینه نیست و ایزدی نرینه است اما در روند تاریخی جالبی که نمیدانیم چگونه سپری شده است، میترا به نامی تماماً زنانه بدل شده است. این دوچهرگی خاص میثره است که میتواند معنای عمیقتری به روزی درخور عشق میان زن و مرد بدهد.
همهی این ویژگیها، زادروز او، یعنی ۱۶ مهر، را درخور روز عشق کرده است. در اوستا، در مهریشت، او چنین توصیف میشود [تخلیص از من است]: «میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را، میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد. میستاییم مهرِ دارندهی دشتهای پهناور را؛ او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمنآرایی که دارای هزار گوش است، آن خـوشاندامی که دارای هزار چشم است، آن بلندبالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و بهخوابنرونده است. کسی که رزمآوران بر بالای پشتِ اسب به او نماز میبرند و برای توانایی اسب و تندرستی خود، از او یاری میخواهند؛ تا بتوانند دشمنان را از دوردست بشناسند و هماوردان را بازدارنده باشند و بر دشمن بدخواه چیره آیند. [...]. او که اگر با او به دروغ نباشند، مردمان را از نیازمندی و آسیب برهاند». این توصیف به شکلی جالب گویی دارد از عشق و دوستداشتن میگوید، از پیمانی که بر راستی و بیدروغی بنا شده است.
@interventions
امروز ۲۹ بهمن روز سپندارمذگان است و برخی تلاش کردهاند امروز را در برابر ولنتاین به عنوان روز ایرانی عشق جا بزنند. اما آیا میتوان جشن سپندارمذگان را روز عشق نامید؟
سپندارمذگان جشنی کهن است که برای بزرگداشت یکی از ایزدبانوان و امشاسپندان یعنی سپنتهآرمیتی برگزار میشده است. البته همینجا بگویم که این جشن نه در روز ۲۹ بهمن که در روز پنجم از ماه اسفند برگزار میشده، چیزی که مثلاً دکتر رضا مرادی غياثآبادی از پژوهشگران ایرانپژوه و دیگران بر آن تأکید کردهاند. سپنتهآرمیتی از دو بخش سپنته (به معنای مقدس) و ارمیتی (به معنای فروتنی و بردباری) تشکیل شده. سپنتهآرمیتی محافظ زمین و مظهر تمکین و تقواست. آرمیتی زمین را خرّم و بارور میکند و هر کس که زمینی را آباد کند، خشنودی او را فراهم کرده. گیاه او بیدمشک است.
رسم بوده که مردان در این روز به زنان هدایایی میداده و آنها را گرامی میداشتهاند. پیوند زنان با باروری و فرزندآوری و اهمیت آن برای جامعههای کشاورزیمحور بوده که زنان را در این روز در مرکز توجهات قرار میداده. دکتر جلال خالقیمطلق مینویسد که «ابوريحان بيروني در كتاب آثارالباقيه که در سال 391 هجري تأليف کرده است، آنجا که درباره جشنهاي ايراني سخن ميگويد، از جشني نام ميبرد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ برگزار ميشد. در ايران کهن، يک جشن بهاري زنان بوده که در آن روز زنان از آزادي بيشتري برخوردار بودند و بهويژه دختران «دم بخت» به همسرگزيني تشويق ميشدند و از اين رو اين جشن را «مردگيران» ميناميدند. سپستر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يکسال پارسايي و خانهداري و شوهردوستي هديه ميگرفتند، تا اينکه همين نيز رفته رفته فراموش شده است».
در آن زمان، هر نوع درکی از عشق بهسرعت با باروری و فرزندآوری گره میخورده است و بخشی جداییناپذیر از آن در نظر گرفته میشده. امروز اما چنین نیست. عشق برای ما موضوعی مربوط به فرزندآوری و باروری زنان نیست و نه مردان و نه زنان، عشق را در چنین چارچوبی تعریف نمیکنند. به همین دلیل است که انتخاب این روز تنها از آن منظری توجیهپذیر است که عشق را با باروری مربوط میکند در حالی که عشق آزادانه و برابرانه هیچ ربطی به «باروری» ندارد.
درک دقیق از همین موضوع بوده است که برای نمونه ابراهیم پورداوود اسطورهشناس و فرهنگپژوه بزرگ ایرانی نیم قرنی قبل پیشنهاد داد که این روز به عنوان روز پرستار گرامی داشته شود و تا سالها پیش از انقلاب هم همینطور بود. البته شاید بشود این روز را روز زمین هم در نظر گرفت اما به هیچ شکلی نمیتوان آن را به عنوان روز عشق قالب کرد و انتظار داشت بیانگر روز عشقی برابر و رها میان زن و مرد باشد.
با وجود این یکی دیگر از ایزدان هست که میشود زادروزش را یکی از گزینههای خوب برای روز عشق و مهربانی عاشقانه در نظر گرفت: ایزد روشنایی و پیمان، میثْرَه یا میترا که، در روایات کهنتر، ایزد پشتیبان جنگجویان هم بوده است. او آمیزهای از مهر و کین و روشنایی و تاریکی است؛ آمیزهای که خود را بهتمامی در عشق آشکار میکند. نکتهی مهم این است که میثره ایزد مادینه نیست و ایزدی نرینه است اما در روند تاریخی جالبی که نمیدانیم چگونه سپری شده است، میترا به نامی تماماً زنانه بدل شده است. این دوچهرگی خاص میثره است که میتواند معنای عمیقتری به روزی درخور عشق میان زن و مرد بدهد.
همهی این ویژگیها، زادروز او، یعنی ۱۶ مهر، را درخور روز عشق کرده است. در اوستا، در مهریشت، او چنین توصیف میشود [تخلیص از من است]: «میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را، میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد. میستاییم مهرِ دارندهی دشتهای پهناور را؛ او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمنآرایی که دارای هزار گوش است، آن خـوشاندامی که دارای هزار چشم است، آن بلندبالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و بهخوابنرونده است. کسی که رزمآوران بر بالای پشتِ اسب به او نماز میبرند و برای توانایی اسب و تندرستی خود، از او یاری میخواهند؛ تا بتوانند دشمنان را از دوردست بشناسند و هماوردان را بازدارنده باشند و بر دشمن بدخواه چیره آیند. [...]. او که اگر با او به دروغ نباشند، مردمان را از نیازمندی و آسیب برهاند». این توصیف به شکلی جالب گویی دارد از عشق و دوستداشتن میگوید، از پیمانی که بر راستی و بیدروغی بنا شده است.
@interventions
👍3👎1
PhD presentation
ارائهی دفاع از رسالهی دکتری
رسالهی دکتریام دربارهی مسألهی مهارت در علوم انسانیاجتماعی است که آن را با راهنمایی دکتر عباس کاظمی و مشاورهی دکتر رضا کلاهی و دکتر رضا ماحوزی به انجام رساندم و ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ در حضور داوران دکتر مقصود فراستخواه، دکتر عباس صالحیعمران، دکتر فرهاد بیانی، دکتر رضا مهدی و دکتر حسین ابراهیمآبادی از آن دفاع کردم. عنوان آن «بازآرایی مفهومی مهارت و مسألهی شکوفایی در علوم اجتماعی» است هر چند از این مُجمل نمیشود حدیث مفصل رساله را خواند. امیدوارم بهزودی بشود آن را یا در قالب مقالات پیوسته یا کتاب منتشر کرد.
علیالحساب بخشی از جلسهی دفاع را که در آن در مدت بیست دقیقه خلاصهای کلی از رساله ارائه میدهم، اینجا میگذارم. بیش از هر چیز نمایی کلی از رساله به دست خواهد داد.
@interventions
رسالهی دکتریام دربارهی مسألهی مهارت در علوم انسانیاجتماعی است که آن را با راهنمایی دکتر عباس کاظمی و مشاورهی دکتر رضا کلاهی و دکتر رضا ماحوزی به انجام رساندم و ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ در حضور داوران دکتر مقصود فراستخواه، دکتر عباس صالحیعمران، دکتر فرهاد بیانی، دکتر رضا مهدی و دکتر حسین ابراهیمآبادی از آن دفاع کردم. عنوان آن «بازآرایی مفهومی مهارت و مسألهی شکوفایی در علوم اجتماعی» است هر چند از این مُجمل نمیشود حدیث مفصل رساله را خواند. امیدوارم بهزودی بشود آن را یا در قالب مقالات پیوسته یا کتاب منتشر کرد.
علیالحساب بخشی از جلسهی دفاع را که در آن در مدت بیست دقیقه خلاصهای کلی از رساله ارائه میدهم، اینجا میگذارم. بیش از هر چیز نمایی کلی از رساله به دست خواهد داد.
@interventions
❤15👍2
مقالهی «رویکردهای بازارمحورانه در آموزش عالی در دههی ۹۰ شمسی» مقالهای علمیپژوهشی است برگرفته از رسالهی دکتریام که همراه با دکتر #عباس_کاظمی نوشته شده است.
در آغاز چکیدهی آن آمده است که «بازاریسازی آموزش عالی مجموعهای از ساختارها و رویّهها و پراتیکهاست که موجب میشوند نظام دانشگاهی هر چه بیشتر تحت الزامات بازار قرار بگیرد. در این مقاله در آغاز کوشیدیم که ابعاد این بازاریسازی را شرح دهیم و نشان دهیم که در چه سطوحی عمل میکند». کاری که کوشیدم همهی رساله به سمت آن جهت یابد.
این مقاله به شکل برخط در وبگاه فصلنامهی پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی منتشر شده است.
@interventions
https://journal.irphe.ac.ir/article_706942.html
در آغاز چکیدهی آن آمده است که «بازاریسازی آموزش عالی مجموعهای از ساختارها و رویّهها و پراتیکهاست که موجب میشوند نظام دانشگاهی هر چه بیشتر تحت الزامات بازار قرار بگیرد. در این مقاله در آغاز کوشیدیم که ابعاد این بازاریسازی را شرح دهیم و نشان دهیم که در چه سطوحی عمل میکند». کاری که کوشیدم همهی رساله به سمت آن جهت یابد.
این مقاله به شکل برخط در وبگاه فصلنامهی پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی منتشر شده است.
@interventions
https://journal.irphe.ac.ir/article_706942.html
journal.irphe.ac.ir
رویکردهای بازارمحورانه در آموزش عالی در دهه ۹۰ شمسی
بازاریسازی آموزش عالی مجموعهای از ساختارها و رویّهها و پراتیکهاست که موجب میشوند نظام دانشگاهی هر چه بیشتر تحت الزامات بازار قرار بگیرد. در این مقاله در آغاز کوشیدیم که ابعاد این بازاریسازی را شرح دهیم و نشان دهیم که در چه سطوحی عمل میکند. سطح مهمی…
❤5👍1