نیهیلیسم عارفانه در تاریخ مذکر ایرانی
در سوگ امیرحسین جیرانیزاده
1️⃣امیرحسین جیرانیزاده دانشجوی نخبه و پاکباز عضو هیئت الزهرای دانشگاه شریف بود که چند روز پیش حین جمع کردن سیاهی گنبد مسجد دانشگاه شریف سقوط کرد و جان سپرد. اخلاص این جوانان در مقابل بیاعتنایی سیستم الهیاتی-سیاسی فراگیری که زیر دست و پا کشته شدن هموطنانمان در تشییع جنازه سردار سلیمانی را «کرمان به قربانت» و ریخته شدن خون مسافران هواپیمای مسافربری را یک «خطای انسانی» کاملاً قابل اغماض دربرابر «حماسه انتقام سخت» دانست و طبعاً از دست رفتن یک انسان، یک جوان مخلص و فعال هیئتی را «یکی از هزاران هزینهای که برای برافراشتن پرچم امام حسین باید داد» تفسیر میکند و با یک «عاقبت به خیر شد» گفتن با سردی روزمرهای از کنار آن عبور خواهد کرد، مرا بر آن داشت که به احترام او چیزی بنویسم. مسأله در اینجا نه زیر سؤال بردن مراسم محرم و نه زیر سؤال بردن هیئت الزهرای دانشگاه شریف است (که محرم امسال با دعوت از روشنفکران دینی تمایز دانشگاهی با خود هیئات دیگر را نشان داد) بلکه مسأله درباره قدر و منزلت ناچیز انسان در سازمانهای مذهبی است ولو در دانشگاه شریف و در زمینه محاسبات هرروزه ضریب ایمنی مهندسی قرار داشته باشند، چیزی که هر آنکس که تجربهای از کار در تشکلهای دینی یا سازمانهایی که اندکی صبغه ایدئولوژیک و مذهبی داشته باشد آنرا به خوبی درک میکند. با توجه به یادداشت جامعهشناسی آزادی دقیقتر اگر بخواهم سخن بگویم، مسأله درباره «توزیع نابرابر قدر و منزلت انسان در سازمانهای مذهبی» است.
2️⃣دیروز به بهانه پژوهشی گزارشی خواندم از کتابی با نام «انکشاف جهانهای جدید» disclosing new worlds نوشته اسپینوزا،فلورس و دریفوس، چاپ دانشگاه امآیتی در سال ۱۹۹۷. اهل فلسفه میدانند که انکشاف مفهومی هایدگری است و نویسندگان در این کتاب در مقابل وجه مخرب انکشاف مدرن یعنی تکنولوژی، «کارآفرینی، عمل دموکراتیک و پرورش جنبشهای اجتماعی» را به عنوان سه امکان جدید در انکشاف جهان مطرح میکنند. برای من بسیار عجیب است که تفکر هایدگر در امریکا زمینهساز چه بازاندیشیهای بنیادینی در زمینه هایی مثل هوش مصنوعی، برنامهریزی، دموکراسی و کارآفرینی شده اما همین هایدگر وقتی داخل در خاک ایران میشود به کلی به چیز دیگری تبدیل میشود: به زغال تازهای برای منقل عالمسوز تصوف و عرفان!
3️⃣تا کنون اینرا مورد پژوهش جدی قرار ندادیم که انقلاب ما را چه شد که تاریخ ما را مانند توپی پیش پای بازی صوفیان انداخت؟ شریعتی و جلال آلاحمد و طالقانی و بهشتی و بنیصدر و بازرگان و پیمان و براهنی و حکیمی و مصطفی رحیمی و مقدم مراغهای و سیدجوادی که علی رغم همه اختلاف نظرها رویی گشوده به «زندهگی» داشتند، رفتند و عالم و آدم بازیچه نزاع صوفیانه داوری اردکانی و سروش و مرتضی آوینی و مصباح یزدی و جوادی آملی شد؟ چه شد که هایدگر و پوپر و کانت و هگل و حتی هابرماس و فوکو وقتی به ایران آمدند لباس صوفیان به تن کردند و یک پای بازی شدند تا اباذری نظریه انتقادی جامعهشناسی را چکشی کند بر سر پاشایی که شجریان را بر تارک بنشاند و کچوئیان فوکو را دستآویزی کند برای دفاع از فراتاریخ ملکوتی شیعی؟ آیا مشکلی در این خاک نیست؟
4️⃣صوفی سائق مرگ است و چون رو به جهان کند مرگ میپراکند. «زهد دنیوی» صوفی از آن جنسی نیست که ماکس وبر درباره پروتستانهای آغازگر سرمایهداری میشناسد. سالها سرمایهداری و تکنولوژی غربی را شماتت کردیم که چون در کار «جهانسازی» برمیآید عالم و آدم را ابزار هوای نفس خویش میسازد، اما درنیافتیم که صوفی نیز تکنولوژی منحصر به فرد خویش را دارد که «جهانسوز» است. صوفی نیز چون در کار جهان میشود آنرا به ابزار مصرفی خود تبدیل میکند اما دقیقاً به شکلی وارونه و در خلاف جهت، نه برای آنکه حاصلی از جهان بیابد بلکه برای آنکه با نفی زندهگی سکون و قرار اخروی خویش را بازیابد و در قهقرای استعلایی مازوخیسم صوفیانه خود بالاتر رود. دقیقاً کاری که صوفی با نفس و بدن خویش و البته با زن در خانهی خویش میکند. صوفی جهان را در آتش میاندازد نه برای اینکه از کورهی آن کالایی برای خود دست و پا کند، بلکه تنها برای آنکه در آتش بنگرد و از خیره شدن در حرارت و شعلههایی که زندهگی را در خود میسوزاند، لذت برد و آرامش یابد.
5️⃣نه غرب و نه سنت، بلکه هم غرب و هم قرآن، و بیشتر از آن جان و آن تاریخ دیگر در انتظار ما، تا اطلاع ثانوی فروافتاده در سیاهچاله نیهیلیسم صوفیانهی تاریخ مذکر ماست. سیاهچالهای که انقلاب ۵۷ با همه عظمتش به هیزم پرتوانی در کوره عطشان او که هل من مزید میگوید مبدل شد. ما نیازمند سوژهای هستیم که «زندهگی» را به ماهو زندگی گرامی بدارد و قدر و منزلت آدمی را به هیچ نینگارد. همان سوژه زنانهای که تاریخ مذکر ما هوشمندانه قرنها در خانهها محبوس کرده است.
در سوگ امیرحسین جیرانیزاده
1️⃣امیرحسین جیرانیزاده دانشجوی نخبه و پاکباز عضو هیئت الزهرای دانشگاه شریف بود که چند روز پیش حین جمع کردن سیاهی گنبد مسجد دانشگاه شریف سقوط کرد و جان سپرد. اخلاص این جوانان در مقابل بیاعتنایی سیستم الهیاتی-سیاسی فراگیری که زیر دست و پا کشته شدن هموطنانمان در تشییع جنازه سردار سلیمانی را «کرمان به قربانت» و ریخته شدن خون مسافران هواپیمای مسافربری را یک «خطای انسانی» کاملاً قابل اغماض دربرابر «حماسه انتقام سخت» دانست و طبعاً از دست رفتن یک انسان، یک جوان مخلص و فعال هیئتی را «یکی از هزاران هزینهای که برای برافراشتن پرچم امام حسین باید داد» تفسیر میکند و با یک «عاقبت به خیر شد» گفتن با سردی روزمرهای از کنار آن عبور خواهد کرد، مرا بر آن داشت که به احترام او چیزی بنویسم. مسأله در اینجا نه زیر سؤال بردن مراسم محرم و نه زیر سؤال بردن هیئت الزهرای دانشگاه شریف است (که محرم امسال با دعوت از روشنفکران دینی تمایز دانشگاهی با خود هیئات دیگر را نشان داد) بلکه مسأله درباره قدر و منزلت ناچیز انسان در سازمانهای مذهبی است ولو در دانشگاه شریف و در زمینه محاسبات هرروزه ضریب ایمنی مهندسی قرار داشته باشند، چیزی که هر آنکس که تجربهای از کار در تشکلهای دینی یا سازمانهایی که اندکی صبغه ایدئولوژیک و مذهبی داشته باشد آنرا به خوبی درک میکند. با توجه به یادداشت جامعهشناسی آزادی دقیقتر اگر بخواهم سخن بگویم، مسأله درباره «توزیع نابرابر قدر و منزلت انسان در سازمانهای مذهبی» است.
2️⃣دیروز به بهانه پژوهشی گزارشی خواندم از کتابی با نام «انکشاف جهانهای جدید» disclosing new worlds نوشته اسپینوزا،فلورس و دریفوس، چاپ دانشگاه امآیتی در سال ۱۹۹۷. اهل فلسفه میدانند که انکشاف مفهومی هایدگری است و نویسندگان در این کتاب در مقابل وجه مخرب انکشاف مدرن یعنی تکنولوژی، «کارآفرینی، عمل دموکراتیک و پرورش جنبشهای اجتماعی» را به عنوان سه امکان جدید در انکشاف جهان مطرح میکنند. برای من بسیار عجیب است که تفکر هایدگر در امریکا زمینهساز چه بازاندیشیهای بنیادینی در زمینه هایی مثل هوش مصنوعی، برنامهریزی، دموکراسی و کارآفرینی شده اما همین هایدگر وقتی داخل در خاک ایران میشود به کلی به چیز دیگری تبدیل میشود: به زغال تازهای برای منقل عالمسوز تصوف و عرفان!
3️⃣تا کنون اینرا مورد پژوهش جدی قرار ندادیم که انقلاب ما را چه شد که تاریخ ما را مانند توپی پیش پای بازی صوفیان انداخت؟ شریعتی و جلال آلاحمد و طالقانی و بهشتی و بنیصدر و بازرگان و پیمان و براهنی و حکیمی و مصطفی رحیمی و مقدم مراغهای و سیدجوادی که علی رغم همه اختلاف نظرها رویی گشوده به «زندهگی» داشتند، رفتند و عالم و آدم بازیچه نزاع صوفیانه داوری اردکانی و سروش و مرتضی آوینی و مصباح یزدی و جوادی آملی شد؟ چه شد که هایدگر و پوپر و کانت و هگل و حتی هابرماس و فوکو وقتی به ایران آمدند لباس صوفیان به تن کردند و یک پای بازی شدند تا اباذری نظریه انتقادی جامعهشناسی را چکشی کند بر سر پاشایی که شجریان را بر تارک بنشاند و کچوئیان فوکو را دستآویزی کند برای دفاع از فراتاریخ ملکوتی شیعی؟ آیا مشکلی در این خاک نیست؟
4️⃣صوفی سائق مرگ است و چون رو به جهان کند مرگ میپراکند. «زهد دنیوی» صوفی از آن جنسی نیست که ماکس وبر درباره پروتستانهای آغازگر سرمایهداری میشناسد. سالها سرمایهداری و تکنولوژی غربی را شماتت کردیم که چون در کار «جهانسازی» برمیآید عالم و آدم را ابزار هوای نفس خویش میسازد، اما درنیافتیم که صوفی نیز تکنولوژی منحصر به فرد خویش را دارد که «جهانسوز» است. صوفی نیز چون در کار جهان میشود آنرا به ابزار مصرفی خود تبدیل میکند اما دقیقاً به شکلی وارونه و در خلاف جهت، نه برای آنکه حاصلی از جهان بیابد بلکه برای آنکه با نفی زندهگی سکون و قرار اخروی خویش را بازیابد و در قهقرای استعلایی مازوخیسم صوفیانه خود بالاتر رود. دقیقاً کاری که صوفی با نفس و بدن خویش و البته با زن در خانهی خویش میکند. صوفی جهان را در آتش میاندازد نه برای اینکه از کورهی آن کالایی برای خود دست و پا کند، بلکه تنها برای آنکه در آتش بنگرد و از خیره شدن در حرارت و شعلههایی که زندهگی را در خود میسوزاند، لذت برد و آرامش یابد.
5️⃣نه غرب و نه سنت، بلکه هم غرب و هم قرآن، و بیشتر از آن جان و آن تاریخ دیگر در انتظار ما، تا اطلاع ثانوی فروافتاده در سیاهچاله نیهیلیسم صوفیانهی تاریخ مذکر ماست. سیاهچالهای که انقلاب ۵۷ با همه عظمتش به هیزم پرتوانی در کوره عطشان او که هل من مزید میگوید مبدل شد. ما نیازمند سوژهای هستیم که «زندهگی» را به ماهو زندگی گرامی بدارد و قدر و منزلت آدمی را به هیچ نینگارد. همان سوژه زنانهای که تاریخ مذکر ما هوشمندانه قرنها در خانهها محبوس کرده است.
Telegram
هیأت الزهرا(س) دانشگاه شریف
#تسلیت
◾️ انا لله و انا الیه راجعون
▪️ با قلبی شکسته و با کمال تأسف و تأثر، درگذشت خادم هیأت الزهرا(س)، رفیق و برادر عزیزتر از جانمان، امیرحسین جیرانیزاده را تسلیت می گوییم. ان شاءالله خداوند روح ایشان را با حضرت اباعبدالله الحسین(ع) محشور و به بازماندگان،…
◾️ انا لله و انا الیه راجعون
▪️ با قلبی شکسته و با کمال تأسف و تأثر، درگذشت خادم هیأت الزهرا(س)، رفیق و برادر عزیزتر از جانمان، امیرحسین جیرانیزاده را تسلیت می گوییم. ان شاءالله خداوند روح ایشان را با حضرت اباعبدالله الحسین(ع) محشور و به بازماندگان،…
Forwarded from دکتر نعمت الله فاضلی
@DrNematallahFazeli-نقد زنانه شدن شهر.pdf
4.7 MB
@Drnematallahfazeli
📝 گزارش مکتوب میزگرد نقد و بررسی ایده زنانه شدن شهر
✅ نشریه عصر اندیشه، شهریور 1400
📝 گزارش مکتوب میزگرد نقد و بررسی ایده زنانه شدن شهر
✅ نشریه عصر اندیشه، شهریور 1400
New Recording
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"
محمدحسین بادامچی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
محمدحسین بادامچی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
چکیده مقاله شفاهی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"؛
✍️محمدحسین بادامچی
مکتب تفکیک و علامه حکیمی عمدتاً بخاطر رد فلسفه اسلامی و تاکید بر مکتب اهل بیت و رجوع مستقیم به قرآن و حدیث در زمره اخباری گرایان و خالص گرایان عقیدتی و قشریون سنتی حوزوی قلمداد می شوند و شواهدی از این هم در آثار او وجود دارد. با اینحال سوال اینجاست که در اینصورت چرا برونداد سیاسی محمدرضا حکیمی و اسلام گرایان مکتب مشهد با تاکیدات همیشگی بر کرامت انسان و عدالت و آزادی و علم و تعقل و ارزش حیات با عمده قشریون و متحجران مسلط بر تریبونهای رسمی تفاوت دارد؟
در این مقاله شفاهی با استفاده از ابزار مفهومی «پایان تئولوژی» دکتر بیژن عبدالکریمی تلاش میکنم نشان دهم که گفتمان اسلام گرایی علامه حکیمی در نقد تئولوژی حوزه های علمیه در سالهای پیش از انقلاب ساخته و پرداخته شد، اما با پیروزی انقلاب در ورطه ناب گرایی ایدئولوژیک فروغلطید و وجوه پساتئولوژیک آن فراموش شد. از این حیث کتاب «مکتب تفکیک» محمدرضا حکیمی را باید به مثابه اثری مشابه «نقد عقل عربی عابدالجابری» به مثابه دیرینه شناسی و بعضا تبارشناسی علوم دینی و نقد عقل تاریخی شیعی فهمید که می کوشد با نظریه زدایی از مواجهه با متن دینی در گفتمانهای عرفانی و فلسفی به مواجهه ای دست اولتر به متن دست یابد.. با این حال پرسش اساسی این است که آیا با گذر از جنبه تنزیهی و سلبی نقد عقل تاریخی شیعه، حکیمی روش شناسی نویی برای فهم قرآن و سخن و کردار اهل بیت در اختیار ما می گذارد یا به ورطه ساده انگاری و نقل گرایی در می غلطد؟
در پاسخ به این سوال است که من به سراغ عبدالجواد فلاطوری، دانشمند گمنامی رفته ام که حکیمی در سپیده باوران و همینطور یادنامه دو جلدی ای که به نام او منتشر کرده از او به عنوان یکی از ستونهای مکتب تفکیک یاد می کند. از نظر فلاطوری جهان اسلام و مشخصا جهان تشیع دچار انسداد فکر دینی است که بخاطر آمیخته شدن فلسفه به دین پدید آمده است و تنها با در هم شکستن پروژه «جمع دین و حکمت» فلسفه اسلامی و آزادسازی عقل است که امکان تجدید فکر دینی در مواجهه با واقعیتهای ایمانی/علمی/سیاسی فراهم می شود.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1164
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"؛
✍️محمدحسین بادامچی
مکتب تفکیک و علامه حکیمی عمدتاً بخاطر رد فلسفه اسلامی و تاکید بر مکتب اهل بیت و رجوع مستقیم به قرآن و حدیث در زمره اخباری گرایان و خالص گرایان عقیدتی و قشریون سنتی حوزوی قلمداد می شوند و شواهدی از این هم در آثار او وجود دارد. با اینحال سوال اینجاست که در اینصورت چرا برونداد سیاسی محمدرضا حکیمی و اسلام گرایان مکتب مشهد با تاکیدات همیشگی بر کرامت انسان و عدالت و آزادی و علم و تعقل و ارزش حیات با عمده قشریون و متحجران مسلط بر تریبونهای رسمی تفاوت دارد؟
در این مقاله شفاهی با استفاده از ابزار مفهومی «پایان تئولوژی» دکتر بیژن عبدالکریمی تلاش میکنم نشان دهم که گفتمان اسلام گرایی علامه حکیمی در نقد تئولوژی حوزه های علمیه در سالهای پیش از انقلاب ساخته و پرداخته شد، اما با پیروزی انقلاب در ورطه ناب گرایی ایدئولوژیک فروغلطید و وجوه پساتئولوژیک آن فراموش شد. از این حیث کتاب «مکتب تفکیک» محمدرضا حکیمی را باید به مثابه اثری مشابه «نقد عقل عربی عابدالجابری» به مثابه دیرینه شناسی و بعضا تبارشناسی علوم دینی و نقد عقل تاریخی شیعی فهمید که می کوشد با نظریه زدایی از مواجهه با متن دینی در گفتمانهای عرفانی و فلسفی به مواجهه ای دست اولتر به متن دست یابد.. با این حال پرسش اساسی این است که آیا با گذر از جنبه تنزیهی و سلبی نقد عقل تاریخی شیعه، حکیمی روش شناسی نویی برای فهم قرآن و سخن و کردار اهل بیت در اختیار ما می گذارد یا به ورطه ساده انگاری و نقل گرایی در می غلطد؟
در پاسخ به این سوال است که من به سراغ عبدالجواد فلاطوری، دانشمند گمنامی رفته ام که حکیمی در سپیده باوران و همینطور یادنامه دو جلدی ای که به نام او منتشر کرده از او به عنوان یکی از ستونهای مکتب تفکیک یاد می کند. از نظر فلاطوری جهان اسلام و مشخصا جهان تشیع دچار انسداد فکر دینی است که بخاطر آمیخته شدن فلسفه به دین پدید آمده است و تنها با در هم شکستن پروژه «جمع دین و حکمت» فلسفه اسلامی و آزادسازی عقل است که امکان تجدید فکر دینی در مواجهه با واقعیتهای ایمانی/علمی/سیاسی فراهم می شود.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1164
Telegram
جمهورى سوم
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"
محمدحسین بادامچی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
محمدحسین بادامچی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
Audio
🔺مصاحبه درباره «مسائل فرهنگی کنونی ایران»؛ از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی
مصاحبهکننده درباره مهمترین مسائل فرهنگی ایران میپرسد که باید در اولویت مسائل و رویکردها در بخش فرهنگی برنامه هفتم توسعه قرار گیرد. پاسخ من این است که در شرایط فعلی مهمترین مشکل فرهنگی کشور عقبماندگی و تصلب خود نهادهای فرهنگی رسمی و رویکرد نادرست پدرسالارانه در بنیاد سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی است که به نظر لاینحل مینماید. با تغییر دیدگاه از منظر دولتی به منظر اجتماعی متوجه میشویم که جامعه ایران در شرایطی مقاومتی و حاشیهای و علیرغم همه مشکلات در حال بازسازی فرهنگ عمومی است؛ هرچند کمتر گزارشی از این جریان پراکنده و پنهان در سطوح زیرین وجود دارد.
مصاحبهکننده درباره مهمترین مسائل فرهنگی ایران میپرسد که باید در اولویت مسائل و رویکردها در بخش فرهنگی برنامه هفتم توسعه قرار گیرد. پاسخ من این است که در شرایط فعلی مهمترین مشکل فرهنگی کشور عقبماندگی و تصلب خود نهادهای فرهنگی رسمی و رویکرد نادرست پدرسالارانه در بنیاد سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی است که به نظر لاینحل مینماید. با تغییر دیدگاه از منظر دولتی به منظر اجتماعی متوجه میشویم که جامعه ایران در شرایطی مقاومتی و حاشیهای و علیرغم همه مشکلات در حال بازسازی فرهنگ عمومی است؛ هرچند کمتر گزارشی از این جریان پراکنده و پنهان در سطوح زیرین وجود دارد.
جامعهشناسی آگاهی؛
به بهانه سریال بازی مرکب squid game
🔴سریال بازی مرکب در ایران مورد استقبال قرار گرفته، احتمالاً بیش از همه به این دلیل که نوعی از آگاهی اجتماعی ضمنی و مبهم به بازیهایی کثیفی که زیر پوششهای مقدس و شیک دینی و اخلاقی و علمی و قانونی و اشرافی-بورژوایی زیربنای عمده مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما را شکل میدهد در حال تسری یافتن است. مواجهه عریان و بیپرده با زشتی و خشونت زننده بازی البته همانطور که این سریال نیز به خوبی نشان میدهد باطل کننده سحر اغواگر بازی و مقدمهای بر طلب برهم زدن بساط آن نیست بلکه تنها با کمک به برداشته شدن نقابها و برملا کردن تزویرها و ریاکاریها به نحو پارادوکسیکالی صحنه را اخلاقیتر و منصفانهتر میکند. نسل جدید جوانان و نوجوانان ایرانی ترجیح میدهند که به جای آنکه مانند نسل ما دهه شصتیها با روبناها درگیر شوند و وقتشان را تلف کنند، مستقیماً با واقعیت سرد و خشن بازی چشم در چشم شوند.
🔴این زاویه دید از جهاتی نسل جدید جوانان و نوجوانان را به نسل پدربزرگها شبیه میکند. در واقع در ساخت پدرسالار جامعه ایرانی در چنددهه اخیر، ما نه با فقدان آگاهی بلکه با شکاف طبقاتی در آگاهی اجتماعی میان نسل پدربزرگهای حاکم (دهه بیست و سی و چهلی ها) و نسل پیرجوانان آرمانگرا (دهه پنجاه و شصت و تا حدودی هفتادیها) مواجهیم: هرچه از بالا به سمت پایین حرکت میکنیم آگاهی به قواعد زیربنایی بازی کاهش مییابد و در عوض پردههای روبنایی تزویر چگالتر و ضخیمتر میشود. ایدئولوژی در طبقه حاکمان به گسیختگی روانی منجر نمیشود چون در نسل حاکمان فاصلهای میان زیربنا و روبنا نیست و در واقع نوعی اینهمانی میان آرمانهای روشن و قواعد خشن بازی تصور میشود. این همان تنور مذاب دهه شصت است که نسل حاکمان روان خود را در آن آبدیده کردند. از نظر آنها قواعد بازی عین عدالت است!
🔴اما هرچه از بالا به پایین و در طول تاریخ به سمت امروز حرکت میکنیم فاصله میان زیربنا و روبنا روح و روان دهه شصتی را که به مقاومت عادت کرده تا مرز از هم گسیختگی پیش میبرد. «جوان مؤمن حزب اللهی» که به واسطه تماس بیواسطه با نسل پدربزرگها از کودکی درون واقعیت کثیف بازی بالیده و بیمقدار بودن جان و کرامت آدمی، پیش پاافتادهترین واقعیت بازی نزد اوست، با رها کردن قلبیِ روبنا خیلی زود در موقعیت فرادستی و بازسازی ساخت آگاهی طبقاتی در گام دوم قرار میگیرد و بقیه در بحرانی ایمانی و روانی و سیاسی و اقتصادی به صفوف در هم فشرده «بازندگان» پرتاب میشوند.
♦️بازی مرکب آن آگاهی اجتماعی است که جامعهشناسی انتقادی و روشنفکری و روحانیت واقعی باید برای جلوگیری از سقوط اجتماعی ما در چهاردهه اخیر تمهید میکردند، اما در ابعاد عجیب و دهشتناک بازی ایرانی همین بس که آنها نیز خیلی زود به رکن مهمی از بازی تبدیل شدند. همانطور که بازی مرکب میگوید، تنها در فروپاشی مطلق روبناهای اخلاقی است که شاید بتوان نوزایی بارقهای از امید و اخلاق و انسانیت را، آن هم از غیرمنتظره ترین نقاط جامعه، انتظار کشید.
مطالب مرتبط:
جامعهشناسی آزادی
نیهیلیسم عارفانه (در جامعهشناسی ارزش جان انسان)
جوان ایرانی در اسارت پدرسالاری
نظریه دولت بیژنی
به بهانه سریال بازی مرکب squid game
🔴سریال بازی مرکب در ایران مورد استقبال قرار گرفته، احتمالاً بیش از همه به این دلیل که نوعی از آگاهی اجتماعی ضمنی و مبهم به بازیهایی کثیفی که زیر پوششهای مقدس و شیک دینی و اخلاقی و علمی و قانونی و اشرافی-بورژوایی زیربنای عمده مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما را شکل میدهد در حال تسری یافتن است. مواجهه عریان و بیپرده با زشتی و خشونت زننده بازی البته همانطور که این سریال نیز به خوبی نشان میدهد باطل کننده سحر اغواگر بازی و مقدمهای بر طلب برهم زدن بساط آن نیست بلکه تنها با کمک به برداشته شدن نقابها و برملا کردن تزویرها و ریاکاریها به نحو پارادوکسیکالی صحنه را اخلاقیتر و منصفانهتر میکند. نسل جدید جوانان و نوجوانان ایرانی ترجیح میدهند که به جای آنکه مانند نسل ما دهه شصتیها با روبناها درگیر شوند و وقتشان را تلف کنند، مستقیماً با واقعیت سرد و خشن بازی چشم در چشم شوند.
🔴این زاویه دید از جهاتی نسل جدید جوانان و نوجوانان را به نسل پدربزرگها شبیه میکند. در واقع در ساخت پدرسالار جامعه ایرانی در چنددهه اخیر، ما نه با فقدان آگاهی بلکه با شکاف طبقاتی در آگاهی اجتماعی میان نسل پدربزرگهای حاکم (دهه بیست و سی و چهلی ها) و نسل پیرجوانان آرمانگرا (دهه پنجاه و شصت و تا حدودی هفتادیها) مواجهیم: هرچه از بالا به سمت پایین حرکت میکنیم آگاهی به قواعد زیربنایی بازی کاهش مییابد و در عوض پردههای روبنایی تزویر چگالتر و ضخیمتر میشود. ایدئولوژی در طبقه حاکمان به گسیختگی روانی منجر نمیشود چون در نسل حاکمان فاصلهای میان زیربنا و روبنا نیست و در واقع نوعی اینهمانی میان آرمانهای روشن و قواعد خشن بازی تصور میشود. این همان تنور مذاب دهه شصت است که نسل حاکمان روان خود را در آن آبدیده کردند. از نظر آنها قواعد بازی عین عدالت است!
🔴اما هرچه از بالا به پایین و در طول تاریخ به سمت امروز حرکت میکنیم فاصله میان زیربنا و روبنا روح و روان دهه شصتی را که به مقاومت عادت کرده تا مرز از هم گسیختگی پیش میبرد. «جوان مؤمن حزب اللهی» که به واسطه تماس بیواسطه با نسل پدربزرگها از کودکی درون واقعیت کثیف بازی بالیده و بیمقدار بودن جان و کرامت آدمی، پیش پاافتادهترین واقعیت بازی نزد اوست، با رها کردن قلبیِ روبنا خیلی زود در موقعیت فرادستی و بازسازی ساخت آگاهی طبقاتی در گام دوم قرار میگیرد و بقیه در بحرانی ایمانی و روانی و سیاسی و اقتصادی به صفوف در هم فشرده «بازندگان» پرتاب میشوند.
♦️بازی مرکب آن آگاهی اجتماعی است که جامعهشناسی انتقادی و روشنفکری و روحانیت واقعی باید برای جلوگیری از سقوط اجتماعی ما در چهاردهه اخیر تمهید میکردند، اما در ابعاد عجیب و دهشتناک بازی ایرانی همین بس که آنها نیز خیلی زود به رکن مهمی از بازی تبدیل شدند. همانطور که بازی مرکب میگوید، تنها در فروپاشی مطلق روبناهای اخلاقی است که شاید بتوان نوزایی بارقهای از امید و اخلاق و انسانیت را، آن هم از غیرمنتظره ترین نقاط جامعه، انتظار کشید.
مطالب مرتبط:
جامعهشناسی آزادی
نیهیلیسم عارفانه (در جامعهشناسی ارزش جان انسان)
جوان ایرانی در اسارت پدرسالاری
نظریه دولت بیژنی
Telegram
جمهورى سوم
جامعهشناسی آزادی
🔴آزادی در قاموس اسلامگرایی پالایش شده از روشنفکری انقلابی «فسق»، «گناه» «بیبندوباری» و در یک کلام «کلمه قبیحه آزادی» است. اما نکتهای که تا کنون کمتر مورد تأمل قرار گرفته این است که اساساً ممکن نیست که کسی مخالف آزادی باشد. آزادی قابل…
🔴آزادی در قاموس اسلامگرایی پالایش شده از روشنفکری انقلابی «فسق»، «گناه» «بیبندوباری» و در یک کلام «کلمه قبیحه آزادی» است. اما نکتهای که تا کنون کمتر مورد تأمل قرار گرفته این است که اساساً ممکن نیست که کسی مخالف آزادی باشد. آزادی قابل…
🔺صوت ارائه کوتاهم در نقد طرح صیانت از فضای مجازی در لایو مشترک با ابوطالب صفدری در صفحه اینستاگرام سروش پلاس/ دوشنبه ده آبان ۱۴۰۰/ لینک فایل تصویری و کامل لایو
حسن حنفی، نظریهپرداز «چپ اسلامی» درگذشت
✍️یادداشتی از میثم بادامچی - پژوهشگر فلسفه سیاسی
حسن حنفی (۲۰۲۱-۱۹۳۵م)، فیلسوف و نواندیش دینی شناخته شده مصری، ۲۱ام اکتبر در ۸۶ سالگی درگذشت. حنفی که از دانشگاه سوربون مدرک دکترایش را دریافت کرده بود، دبیر کل جمعیت فلسفی مصر و رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه قاهره بود. این یادداشت به پاسداشت میراث فکری او نگاشته شده، با این پیشفرض که ما ایرانیان نیکوست افکار متفکران کشورهای همسایه را جدیتر بگیریم.
آثار
حنفی کتابها و مقالات متعددی دارد. از مهمترین آثار او که همزمان باعث شهرت بسیارش در دنیای عرب شد کتاب التراث و التجدید (سنت و نوسازی) است که در چهار جلد در موضوع نسبت سنت و تجدد منتشر شده است.
نام او شاید بیش از هرجیزی به نام «چپ اسلامی» در مصر گره خورده است، مفهومی که خودش ابداع کرد و در برساخت آن احتمالا تاحدودی متاثر از متفکرانی چون علی شریعتی هم بود. (حنفی در جوانی و زمانی که در اروپا به سر میبرد، با علی شریعتی دیدار کرده بود و میان ایندو رابطه دوستی برقرار بود.) کتابهای الدین و الثوره فی مصر [دین و انقلاب در مصر] (۱۹۸۱-۱۹۵۲)، که نوعی تاریخنگاری اندیشه در ۸ جلد است، و نیز الیمین و الیسار فی الفکر الدینی (جناح چپ و راست در اندیشه دینی) از آثار مهم دیگر او هستند.
در واقع نام حنفی، مانند برخی دیگر از روشنفکران همنسلش چون عابد الجابری، در محافل روشنفکری خصوصا در ایام پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میان اعراب و اسرائیل و بحرانی که از نظر فکری آن شکست در اندیشه مسلمانان ایجاد کرد، بر زبانها افتاد. مناظره مکتوب او در سال ۱۹۸۹ با عابد الجابری (۲۰۱۰–۱۹۳۵م) فیلسوف مراکشی صاحب نظریهی «نقد عقل عربی» در باب موضوعاتی چون نواندیشی دینی، سنت و مدرنیته، ناصریسم (میراث جمال عبدالناصر) و ملیگرایی عربی در قالب کتابی با عنوان حوارالمشرق والمغرب: نحو اعاده بناء الفکر القومی العربی (که با عنوان گفتوگوی شرق و غرب جهان اسلام به زبان فارسی هم ترجمه شده) منتشر شده است.
یکی از ثمرات فکری حسن حنفی، فارغ از میزان انطباق آنها با واقعیت سیاسی که بعدا در مصر و سایر کشورهای مسلمان همچون ایران رخ داد، تاملات او در مورد اسلامگرایی (یا به تعبیر خودش جنبش اصلاح دینی) است که مختصر بدان اشاره میکنیم.
اصلاح دینی؛ بنیادگرا یا مدرنیسم بومی؟
حنفی با خوانشی همدلانه جنبش اصلاح دینی را که از قرن نوزدهم شروع شد جریانی تحولخواه میداند و آنرا به دو دسته بنیادگرا و سلفی (که سرشاخه آن در دنیای اهل سنت محمد عبدالوهاب عربستانی است) و نوگرایانه (که بانی آن سید جمالالدین افغانی بود) تقسیم میکند. وجه تمایز شاخه دوم (که حنفی با آن طبیعتا همدلی بیشتری دارد) با دسته اول، با وجود برخی شعارهای مشترک تحولخواهانه و همینطور دغدغه مشترک هردو در مورد یگانگی ملتهای مسلمان در برابر خطر تسلط سیاسی و فرهنگی غرب، اعتنای جدی به عقل، فلسفه، و اجتهاد/نوآوری در دومی برخلاف اولی است. (بنگرید به حسن حنفی، ۱۹۸۹، الدین و الثوره فیالمصر،۱۹۸۱-۱۹۵۲، ج.۵)
حنفی حد وسط بین بنیادگرایی و جریانهای سکولار (از نوع ستیزهجو با دین) در جوامع مسلمان عصر حاضر را چپ اسلامی میداند و توضیح میدهد که چپ اسلامی مورد نظر او ادامه جریان احیاگری دینی سید جمالالدین افغانی، و در واقع گرایش اعتزالی و نواعتزالی در اندیشه دینی است.
خط مشی اصلاحطلبان اسلامی اولیه از عصر سید جمال تا زمان سید قطب اول (اندیشه سید قطب پیش از آنکه در سال ۱۹۵۴ به زندان جمال عبدالناصر بیفتد و روحیاتش با دیدن بدرفتاری با اعضای اخوان المسلمین در زندان عوض شود) موردعلاقه حنفی بود. حنفی مخالف عقاید رادیکال و بنیادگرایانه و ضد مدرنیستی سید قطب متاخر در کتاب معالم فی الطریق (نشانههای راه، اثری که در کنار تفسیر فیظلالالقرآن قطب در زندان نوشت بود. (بنگرید به مقاله لیلا تقوی سنگدهی و بهرام امانی، «بررسی تطبیقی اندیشههای سیاسی سید قطب و حسن حنفی»، مطالعات تاریخ اسلام، شماره ۱۶، بهار ۱۳۹۲، صص. ۱۹-۱۸)
حنفی معتقد بود در تجربه غرب سکولاریسم ضددین بود. غربیها نتوانستند میان دیانت و تعقل جمع خوردند و «از این رو شکافی بین قدیم و جدید» ایجاد شد. او در نقطه مقابل میگوید راهی که او با عنوان چپ اسلامی پیشنهاد میدهد قرار است ازدرون «سنت اسلامی» راهی به درون مدرنیته باز کند. اصلا اجتهاد معنایی جز «مدرنیزه کردن سنت» ندارد. تجربه غرب متفاوت از تجربه مسلمانان میتواند باشد: «در تجربه غربی سکولاریسم ضددین است، » اما در جهان اسلام، «مدرنیسم از سنت میآید. ضد آن نیست». (مصاحبه در حاشیه همایش حکمت مطهر در ایران)
لینک متن کامل
✍️یادداشتی از میثم بادامچی - پژوهشگر فلسفه سیاسی
حسن حنفی (۲۰۲۱-۱۹۳۵م)، فیلسوف و نواندیش دینی شناخته شده مصری، ۲۱ام اکتبر در ۸۶ سالگی درگذشت. حنفی که از دانشگاه سوربون مدرک دکترایش را دریافت کرده بود، دبیر کل جمعیت فلسفی مصر و رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه قاهره بود. این یادداشت به پاسداشت میراث فکری او نگاشته شده، با این پیشفرض که ما ایرانیان نیکوست افکار متفکران کشورهای همسایه را جدیتر بگیریم.
آثار
حنفی کتابها و مقالات متعددی دارد. از مهمترین آثار او که همزمان باعث شهرت بسیارش در دنیای عرب شد کتاب التراث و التجدید (سنت و نوسازی) است که در چهار جلد در موضوع نسبت سنت و تجدد منتشر شده است.
نام او شاید بیش از هرجیزی به نام «چپ اسلامی» در مصر گره خورده است، مفهومی که خودش ابداع کرد و در برساخت آن احتمالا تاحدودی متاثر از متفکرانی چون علی شریعتی هم بود. (حنفی در جوانی و زمانی که در اروپا به سر میبرد، با علی شریعتی دیدار کرده بود و میان ایندو رابطه دوستی برقرار بود.) کتابهای الدین و الثوره فی مصر [دین و انقلاب در مصر] (۱۹۸۱-۱۹۵۲)، که نوعی تاریخنگاری اندیشه در ۸ جلد است، و نیز الیمین و الیسار فی الفکر الدینی (جناح چپ و راست در اندیشه دینی) از آثار مهم دیگر او هستند.
در واقع نام حنفی، مانند برخی دیگر از روشنفکران همنسلش چون عابد الجابری، در محافل روشنفکری خصوصا در ایام پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میان اعراب و اسرائیل و بحرانی که از نظر فکری آن شکست در اندیشه مسلمانان ایجاد کرد، بر زبانها افتاد. مناظره مکتوب او در سال ۱۹۸۹ با عابد الجابری (۲۰۱۰–۱۹۳۵م) فیلسوف مراکشی صاحب نظریهی «نقد عقل عربی» در باب موضوعاتی چون نواندیشی دینی، سنت و مدرنیته، ناصریسم (میراث جمال عبدالناصر) و ملیگرایی عربی در قالب کتابی با عنوان حوارالمشرق والمغرب: نحو اعاده بناء الفکر القومی العربی (که با عنوان گفتوگوی شرق و غرب جهان اسلام به زبان فارسی هم ترجمه شده) منتشر شده است.
یکی از ثمرات فکری حسن حنفی، فارغ از میزان انطباق آنها با واقعیت سیاسی که بعدا در مصر و سایر کشورهای مسلمان همچون ایران رخ داد، تاملات او در مورد اسلامگرایی (یا به تعبیر خودش جنبش اصلاح دینی) است که مختصر بدان اشاره میکنیم.
اصلاح دینی؛ بنیادگرا یا مدرنیسم بومی؟
حنفی با خوانشی همدلانه جنبش اصلاح دینی را که از قرن نوزدهم شروع شد جریانی تحولخواه میداند و آنرا به دو دسته بنیادگرا و سلفی (که سرشاخه آن در دنیای اهل سنت محمد عبدالوهاب عربستانی است) و نوگرایانه (که بانی آن سید جمالالدین افغانی بود) تقسیم میکند. وجه تمایز شاخه دوم (که حنفی با آن طبیعتا همدلی بیشتری دارد) با دسته اول، با وجود برخی شعارهای مشترک تحولخواهانه و همینطور دغدغه مشترک هردو در مورد یگانگی ملتهای مسلمان در برابر خطر تسلط سیاسی و فرهنگی غرب، اعتنای جدی به عقل، فلسفه، و اجتهاد/نوآوری در دومی برخلاف اولی است. (بنگرید به حسن حنفی، ۱۹۸۹، الدین و الثوره فیالمصر،۱۹۸۱-۱۹۵۲، ج.۵)
حنفی حد وسط بین بنیادگرایی و جریانهای سکولار (از نوع ستیزهجو با دین) در جوامع مسلمان عصر حاضر را چپ اسلامی میداند و توضیح میدهد که چپ اسلامی مورد نظر او ادامه جریان احیاگری دینی سید جمالالدین افغانی، و در واقع گرایش اعتزالی و نواعتزالی در اندیشه دینی است.
خط مشی اصلاحطلبان اسلامی اولیه از عصر سید جمال تا زمان سید قطب اول (اندیشه سید قطب پیش از آنکه در سال ۱۹۵۴ به زندان جمال عبدالناصر بیفتد و روحیاتش با دیدن بدرفتاری با اعضای اخوان المسلمین در زندان عوض شود) موردعلاقه حنفی بود. حنفی مخالف عقاید رادیکال و بنیادگرایانه و ضد مدرنیستی سید قطب متاخر در کتاب معالم فی الطریق (نشانههای راه، اثری که در کنار تفسیر فیظلالالقرآن قطب در زندان نوشت بود. (بنگرید به مقاله لیلا تقوی سنگدهی و بهرام امانی، «بررسی تطبیقی اندیشههای سیاسی سید قطب و حسن حنفی»، مطالعات تاریخ اسلام، شماره ۱۶، بهار ۱۳۹۲، صص. ۱۹-۱۸)
حنفی معتقد بود در تجربه غرب سکولاریسم ضددین بود. غربیها نتوانستند میان دیانت و تعقل جمع خوردند و «از این رو شکافی بین قدیم و جدید» ایجاد شد. او در نقطه مقابل میگوید راهی که او با عنوان چپ اسلامی پیشنهاد میدهد قرار است ازدرون «سنت اسلامی» راهی به درون مدرنیته باز کند. اصلا اجتهاد معنایی جز «مدرنیزه کردن سنت» ندارد. تجربه غرب متفاوت از تجربه مسلمانان میتواند باشد: «در تجربه غربی سکولاریسم ضددین است، » اما در جهان اسلام، «مدرنیسم از سنت میآید. ضد آن نیست». (مصاحبه در حاشیه همایش حکمت مطهر در ایران)
لینک متن کامل
Radiozamaneh
حسن حنفی، نظریهپرداز «سکولاریسم اسلامی»
میثم بادامچی – حسن حنفی درگذشت. این متفکر مصری میگفت راه مطلوب او در میانه ارتجاع دینی و ضدیت با دین، نوعی سکولاریسم اسلامی است «که آموزههای سنتی را میگیرد و بر آنها تفاسیر جدید و منطبق با دانشهای مدرن عرضه میکند.»
تغییر پارادایم در برنامهریزی توسعه
🔺از حدود سال ۱۳۹۳ در کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر درگیر مطالعات انتقادی برنامهریزی توسعه در ایران معاصر بودیم و به تدریج به سمت تدوین رویکرد بدیلی تحت عنوان «الگوی توسعه مشارکتی جامعهمحور» حرکت کردیم که از تجدید نظر در سهلایه الهیاتی-گفتمان توسعه و دستگاه برنامهریزی دولتی- اقدام سیاسی بوجود میآید. در این فایل صوتی به بهانه یک فراخوان پژوهشی طرحی از این رویکرد بدیل ارائه شده است.
🔺تداوم سربازی اجباری به جایگاه نظامیان در دولت-ملتسازی در یک سده اخیر بازمیگردد
🔖مصاحبه با ویژهنامه مجله انجمن اسلامی دانشگاه شریف درباره سربازی اجباری/ لینک فایل کامل مجله
🔖مصاحبه با ویژهنامه مجله انجمن اسلامی دانشگاه شریف درباره سربازی اجباری/ لینک فایل کامل مجله
در مذمت اینهمانی اصلاح و دین
🔴دین در شکل فقهی آن صورتی خشک و مکانیکی از قواعدی است که با معنازدایی و زمینهزدایی از فکر و عمل مقلدین میکوشد آنها را در چارچوب یک نظم منطقی-ریاضیاتی مقدسِ پیشینی به انضباط بکشاند، نظمی که از هر نوع تلاش برای درک معناداری زمینی آن در نسبت با نیازهای بشری میگریزد و با ارجاع به نظمی آسمانی خود را رویینتن و نفوذناپذیر مینمایاند.
🔴اما دین هرگز اینچنین مدید در تاریخ و بویژه در ایران دوام نمیآورد اگر این سبک دینداری فقهی-مناسکی پدرسالارانه بیوقفه بر عالم دینداران مسلط بود و روح و بدن و زندهگی را میفرسود. از همینجا آشکار میشود که آنچه ما به صورتی خطّی و منطقی و نظری «دین» مینامیم حتماً در مقاطع تاریخی مهمی «روح تازهای» در آن دمیده شده و الّا کالبد مردهی آن بارها و بارها در زیر سنگ آسیاب تاریخ خرد شده بود.
🔴اما این ادوار «تجدید دین» چیزی نیست که به راحتی به چشم بیاید و بتوان گزارشی از آن فراهم کرد، چرا که این ادوار، لحظات گسستی در تاریخ دین هستند که بلافاصله پس از گسست، توسط فقها و متکلمین پاسدار نظم دینی رفو میشوند و آثار آنها به سرعت از تاریخ فکری و عینی زدوده میشود تا دیگر کسی را یارا و امکان آن نباشد که از این پلکان بالا رود و در کار و بار «صاحبان (خودخوانده) دین» مداخله کند.
🔴از دلایل بنیادی این سیر قهقرایی و استثنا ماندن لحظات «تفکر و عمل دینی» در تاریخ ما یکی از مهمترینها این است که احیاگران که خود سرپل انتقال از دورهای قدیم به دورهای جدید در دینداری هستند، برای این انتقال از گفتاری استفاده می کنند که در اینجا آنرا «اینهمانی» می نامم و بهترین نمونه آن مفهوم «اسلام ناب» در ایران معاصر ماست. اینهمانی یعنی آنکه مصلحی که پای بر زمین دارد و کهنه و مندرس و منسوخ و متعفن شدن نظم دینی زمانه را با گوشت و پوست و جان و دل درک میکند و چون تشنگان در کویر به هرآنچه در زمانه خود مییابد چنگ میاندازد که جرعهای از کرامت و آزادی و خرد و علم آدمی بچشد و آنرا آیین آزادگی نوین خود قرار دهد، در گفتگو با مردم زمانه خود استراتژی «این همانی» پیشه میکند و هر آنچه از خوبیها میشناسد به اصل و باطن دین و هرآنچه از بدیها میشناسد به انحراف تاریخی از دین منسوب میکند تا با همان نیروی دین بر کهنه متحجرین پاسدار دین بشورد.
🔴در دوره معاصر ما این اتفاق حداقل دوبار در مقیاس بزرگ در دوران مشروطه و انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده و تبعات خسارت بار این استراتژی «اینهمانانه»ی روشنفکران و مصلحان دینی هنوز از سوی نسل جدید به قدر کافی مورد مطالعه قرار نگرفته تا جاییکه که در فقدان راه حلی قابل اعتنا، گروهی را به این نتیجه رسانده که عطای دین را در مسیر ترقی ملی به لقای او ببخشند و سکولاریسم و حتی الحاد نظری و عملی پیشه خود سازند.
♦️در بحثی که اخیرا در بزرگداشت استاد حکیمی مطرح کردم، کوشیدم «تفکیک میان دین و زندگی» اعم از فکر و فلسفه و سیاست و جامعه و فرهنگ را با خوانشی پساتئولوژیک به عنوان راه حلی برای خروج از این چرخه قهقرایی «اصلاح-اینهمانی-زوال و انحطاط- سلطه فقهی و قشریگری- آشوب- و سالها انتظار تجدید دوباره» مطرح کنم. امروز ما قطعاً در یکی از سنگینتریم ایام زوال تفکر و عمل دینی قرار گرفتهایم و پیش از آغاز دور تازهای از «اینهمانی» که در فقدان تفکر مترقی مصلحین حاصلی جز بنیادگرایی خشن و آنتیتز آن سکولاریسم ستیزنده نخواهد داشت، وظیفهای دو چندان بر عهده داریم: هم گشودن دوباره باب گمشدهی تجدید دینی و هم تلاش برای باز نگه داشتن سیستماتیک این باب برای آیندگان.
🔴دین در شکل فقهی آن صورتی خشک و مکانیکی از قواعدی است که با معنازدایی و زمینهزدایی از فکر و عمل مقلدین میکوشد آنها را در چارچوب یک نظم منطقی-ریاضیاتی مقدسِ پیشینی به انضباط بکشاند، نظمی که از هر نوع تلاش برای درک معناداری زمینی آن در نسبت با نیازهای بشری میگریزد و با ارجاع به نظمی آسمانی خود را رویینتن و نفوذناپذیر مینمایاند.
🔴اما دین هرگز اینچنین مدید در تاریخ و بویژه در ایران دوام نمیآورد اگر این سبک دینداری فقهی-مناسکی پدرسالارانه بیوقفه بر عالم دینداران مسلط بود و روح و بدن و زندهگی را میفرسود. از همینجا آشکار میشود که آنچه ما به صورتی خطّی و منطقی و نظری «دین» مینامیم حتماً در مقاطع تاریخی مهمی «روح تازهای» در آن دمیده شده و الّا کالبد مردهی آن بارها و بارها در زیر سنگ آسیاب تاریخ خرد شده بود.
🔴اما این ادوار «تجدید دین» چیزی نیست که به راحتی به چشم بیاید و بتوان گزارشی از آن فراهم کرد، چرا که این ادوار، لحظات گسستی در تاریخ دین هستند که بلافاصله پس از گسست، توسط فقها و متکلمین پاسدار نظم دینی رفو میشوند و آثار آنها به سرعت از تاریخ فکری و عینی زدوده میشود تا دیگر کسی را یارا و امکان آن نباشد که از این پلکان بالا رود و در کار و بار «صاحبان (خودخوانده) دین» مداخله کند.
🔴از دلایل بنیادی این سیر قهقرایی و استثنا ماندن لحظات «تفکر و عمل دینی» در تاریخ ما یکی از مهمترینها این است که احیاگران که خود سرپل انتقال از دورهای قدیم به دورهای جدید در دینداری هستند، برای این انتقال از گفتاری استفاده می کنند که در اینجا آنرا «اینهمانی» می نامم و بهترین نمونه آن مفهوم «اسلام ناب» در ایران معاصر ماست. اینهمانی یعنی آنکه مصلحی که پای بر زمین دارد و کهنه و مندرس و منسوخ و متعفن شدن نظم دینی زمانه را با گوشت و پوست و جان و دل درک میکند و چون تشنگان در کویر به هرآنچه در زمانه خود مییابد چنگ میاندازد که جرعهای از کرامت و آزادی و خرد و علم آدمی بچشد و آنرا آیین آزادگی نوین خود قرار دهد، در گفتگو با مردم زمانه خود استراتژی «این همانی» پیشه میکند و هر آنچه از خوبیها میشناسد به اصل و باطن دین و هرآنچه از بدیها میشناسد به انحراف تاریخی از دین منسوب میکند تا با همان نیروی دین بر کهنه متحجرین پاسدار دین بشورد.
🔴در دوره معاصر ما این اتفاق حداقل دوبار در مقیاس بزرگ در دوران مشروطه و انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده و تبعات خسارت بار این استراتژی «اینهمانانه»ی روشنفکران و مصلحان دینی هنوز از سوی نسل جدید به قدر کافی مورد مطالعه قرار نگرفته تا جاییکه که در فقدان راه حلی قابل اعتنا، گروهی را به این نتیجه رسانده که عطای دین را در مسیر ترقی ملی به لقای او ببخشند و سکولاریسم و حتی الحاد نظری و عملی پیشه خود سازند.
♦️در بحثی که اخیرا در بزرگداشت استاد حکیمی مطرح کردم، کوشیدم «تفکیک میان دین و زندگی» اعم از فکر و فلسفه و سیاست و جامعه و فرهنگ را با خوانشی پساتئولوژیک به عنوان راه حلی برای خروج از این چرخه قهقرایی «اصلاح-اینهمانی-زوال و انحطاط- سلطه فقهی و قشریگری- آشوب- و سالها انتظار تجدید دوباره» مطرح کنم. امروز ما قطعاً در یکی از سنگینتریم ایام زوال تفکر و عمل دینی قرار گرفتهایم و پیش از آغاز دور تازهای از «اینهمانی» که در فقدان تفکر مترقی مصلحین حاصلی جز بنیادگرایی خشن و آنتیتز آن سکولاریسم ستیزنده نخواهد داشت، وظیفهای دو چندان بر عهده داریم: هم گشودن دوباره باب گمشدهی تجدید دینی و هم تلاش برای باز نگه داشتن سیستماتیک این باب برای آیندگان.
Telegram
جمهورى سوم
چکیده مقاله شفاهی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"؛
✍️محمدحسین بادامچی
مکتب تفکیک و علامه حکیمی عمدتاً بخاطر رد فلسفه اسلامی و تاکید بر مکتب…
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"؛
✍️محمدحسین بادامچی
مکتب تفکیک و علامه حکیمی عمدتاً بخاطر رد فلسفه اسلامی و تاکید بر مکتب…
👍1🥰1
🔺نشست مجازی ارائه و بحث علمی با یاسر خوشنویس درباره کتاب به تازگی ترجمه شدهی ذهن برتر از ماشین، نوشته برادران دریفوس/ چهارشنبه ۱۹ آبان ساعت ۱۳ در آدرس b2n.ir/iscs
📍اهمیت این کتاب به عقیده من بسیار فراتر از نقد هوش مصنوعی است و میتواند هایدگرشناسی، مطالعات فناوری، آموزش، مدیریت و سیاستگذاری منسوخ میراث پهلوی در ایران را با چند دهه تأخیر دگرگون کند. کتاب احیای علوم اجتماعی با عقل عملی نوشته بنت فلوبیر که در دست ترجمه دارم حاصل تنها یکی از شاخههای تأثیر بنیادی این کتاب در علوم اجتماعی است.
📍اهمیت این کتاب به عقیده من بسیار فراتر از نقد هوش مصنوعی است و میتواند هایدگرشناسی، مطالعات فناوری، آموزش، مدیریت و سیاستگذاری منسوخ میراث پهلوی در ایران را با چند دهه تأخیر دگرگون کند. کتاب احیای علوم اجتماعی با عقل عملی نوشته بنت فلوبیر که در دست ترجمه دارم حاصل تنها یکی از شاخههای تأثیر بنیادی این کتاب در علوم اجتماعی است.
Forwarded from طریقت
📌در سالگرد حوادث آبان ۹۸:
"صدای مردم"
مناظره با حضور:
👤محمدحسین بادامچی
👤حجت الاسلام سیدجوادی
👤حجت الاسلام باقرزاده
🗓شنبه ۲۲ آبان
⏰ ساعت ۱۵:۳۰
🌐پخش زنده در سامانه فرهنگی۱
🆔 @tarighat_sut
"صدای مردم"
مناظره با حضور:
👤محمدحسین بادامچی
👤حجت الاسلام سیدجوادی
👤حجت الاسلام باقرزاده
🗓شنبه ۲۲ آبان
⏰ ساعت ۱۵:۳۰
🌐پخش زنده در سامانه فرهنگی۱
🆔 @tarighat_sut
جمهورى سوم
🔺نشست مجازی ارائه و بحث علمی با یاسر خوشنویس درباره کتاب به تازگی ترجمه شدهی ذهن برتر از ماشین، نوشته برادران دریفوس/ چهارشنبه ۱۹ آبان ساعت ۱۳ در آدرس b2n.ir/iscs 📍اهمیت این کتاب به عقیده من بسیار فراتر از نقد هوش مصنوعی است و میتواند هایدگرشناسی، مطالعات…
بررسی_کتاب_ذهن_برتر_از_ماشین_دریفوس.mpeg
45.8 MB
🔺صوت نشست مجازی ارائه و بحث علمی با یاسر خوشنویس درباره کتاب به تازگی ترجمه شدهی ذهن برتر از ماشین، نوشته برادران دریفوس/ موسسه مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم با همکاری پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی
Forwarded from طریقت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیزر #مناظره
"صدای مردم"
«مردم درانتقاد و خردهگیری غیرمغرضانه از مسئولان آزادی مطلق دارند...»
📆 شنبه ۲۲ آبان
⏰ ساعت ۱۵:۳۰
🌐 پخش زنده در سامانه مجازی فرهنگی۱
🆔 @tarighat_sut
"صدای مردم"
«مردم درانتقاد و خردهگیری غیرمغرضانه از مسئولان آزادی مطلق دارند...»
📆 شنبه ۲۲ آبان
⏰ ساعت ۱۵:۳۰
🌐 پخش زنده در سامانه مجازی فرهنگی۱
🆔 @tarighat_sut
مناظره صدای مردم
🔺صوت نشست صدای مردم؛ مناظره با حجج اسلام باقرزاده و سیدجوادی/ ۲۲ آبان ۱۴۰۰/ سالن جابربن حیان دانشگاه شریف / به همت بسیج دانشجویی دانشگاه شریف
🔺فهرست انتصابی جدید هیئت امنای دانشگاه تهران
⁉️وزیر محترم علوم توجه ندارند که مطابق فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر « اینکه ما یک جوانی را نسبت به آیندهی کشور ناامید کنیم، دلسرد کنیم، آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند، این را من واقعاً یک خیانتی میدانم که بایستی دنبال کنیم.» (بیانات در دیدار نخبگان ۱۴۰۰/۸/۲۶) اینگونه انتصابها که عملا نهادی به نام دانشگاه تهران را بلاموضوع کرده موجی از یأس و ناامیدی در دل نخبگان کشور پدید میآورد ممکن است شائبه عدم ولایتپذیری و خدای ناکرده خیانت به کشور را به همراه داشته باشد؟!
⁉️وزیر محترم علوم توجه ندارند که مطابق فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر « اینکه ما یک جوانی را نسبت به آیندهی کشور ناامید کنیم، دلسرد کنیم، آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند، این را من واقعاً یک خیانتی میدانم که بایستی دنبال کنیم.» (بیانات در دیدار نخبگان ۱۴۰۰/۸/۲۶) اینگونه انتصابها که عملا نهادی به نام دانشگاه تهران را بلاموضوع کرده موجی از یأس و ناامیدی در دل نخبگان کشور پدید میآورد ممکن است شائبه عدم ولایتپذیری و خدای ناکرده خیانت به کشور را به همراه داشته باشد؟!
Forwarded from راهیانه
♦️پیامی که رسید♦️
(چگونه جامعهی ایران به سمت ِ پختگی میرود؟)
▪️برخی قابها، زبان ِ زمانهاند. کوتاه و بریدهاند اما داستانی عظیم دارند. تاریخی را روایت میکنند. حالِ جامعهای را بازمیگویند. این را قبلاً هم نوشتهبودم.
▪️قاب ِ کوتاه ِ سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیهای گفتگوی کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی با طلبهی جوان، از این قابهای خاص لست. یک هفته است که هر روز، چندین بار آن را دیدهام و حیرتم کم نشدهاست. چقدر غنی است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیه. چقدر حرف دارد. چقدر روایتگر تاریخ است. چقدر ما و داستان ما و اینجا و اکنون ما و دردهای ما و مسیری که آمدهایم و صد و اندی سال پس از مشروطه را ذره، ذره روایت میکند. چقدر سنگین است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانبه.
▪️سال 1340 که حسین بروجردی، مرجع عام شیعیان ایران فوت کرد، جمعی از اندیشمندان و فعالان اجتماعی مذهبی ایران جمع شدند و هر کدام درباره آن موقعیت و آن خلاء پس از مرجعیت او نوشتند. کتابچهی کوچک اما مهم «بحثی درباره روحانیت و مرجعیت» که نوعی تأمل عمیق در نسبت دین و جامعه آن زمانه بود. مهدی بازرگان، در آن کتابچه، مقالهای دارد با عنوان «انتظار مردم از مراجع». در آنجا، بازرگان، شاید برای نخستین بار، مفهوم «انتظارات اجتماعی از نهاد دین» را صورتبندی میکند.
▪️از بحث بازرگان در 1341، همواره روشنفکری دینی و اصلاحگرایان اجتماعی، تلاش کردهاند دین را نسبت به مسائل اجتماعی پاسخگو کنند. از دین، چه متن دینی، چه نهاد دین و چه دینداران، بخواهند که در جهت رستگاری "این جهانی" جامعه بکوشند. از دین خواسته اند که دکان و دستگاه نباشد. از دین خواستهاند که فقر و تبعیض و استبداد و استعمار و بیکاری مردم برایش مهم باشد. از دین خواستهاند که توانش را برای بهبود زندگی مردم به کار بگیرد. اما این خواسته، خواستهای نخبگانی بود. صاحبان این صدا، غالباً روشنفکران دینی و اصلاحگرایان درون و بیرون حوزه بودند. جامعه اما غالباً دنبالهروی نهاد دین بود.
▪️انقلاب شد. بخشی قابل توجه از حوزویان، در مصدر قدرت قرار گرفتند. حالا دین و دنیا به هم پیوند خوردهبود. وقت ِ نشان دادن کارآیی دین در اداره جامعه بود. کارآیی در بهتر کردن زندگی کردم. سررسید ِ نقد کردن ِ وعدهها.
▪️برای من، صدای این کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی، طنین تمام ِ صدای مصلحان دینی از سیدجمال تا سروش را دارد. کلماتش، انگار از حلق یک تاریخ ِ تلاش برای پاسخگو کردن نهاد دین برمیآید. مطالبهاش، مطالبهی آب و زایندهرود و اصفهان نیست. مطالبهاش، لحناش، مثالهایش، پختگیاش، پختگی یک فرد تنها نیست. او، شاید بیآنکه خود بداند، محصول یک تاریخ ِ صدساله از فداکاری و مطالبه و تحمل رنج و تکفیر و داغ و درفش و تنهایی است: من در صدای او و در مطالبات به غایت منطقی و عمیق او، جامعهای را میبینم که صد سال بعد، در اعماقش، در روستاهای اصفهان، پیام ِ جان ِ شیدای سیدجمال بر بستر مرگ و ملکالمتکلیمن در سیاهچال و میرزاحسن رشدیهی بغض کرده در برابر مدرسههای آتش گرفتهاش را شنیده، پذیرفته و حالا از آن خود کردهاست.
▪️به مطالبات این کشاورز سادهی اصفهانی یکبار دیگر گوش کنید! صداهای سایر مطالبات ِ بیچهرههای پشت دوربین را بشنوید: دغدغهی قلبی برای محیط زیست، مسوولیت اجتماعی دین، انسانیتی فراتر از مرز ادیان، فایدهی اجتماعی دین، نقد ِ بلای ِ دروغ و سرطان ِ ریا، فریاد بر نابرابری، ... آشنا نیست؟ اینها عناوین ِ غریوهای مصلحان اجتماعی ِ این صدساله نیستند که اینک از زبان این مردمان ِ شریف ِ بیادعا جاری میشوند؟
▪️حاکمیت بشنود، یا نشنود. بتاراند یا بپذیرد. در بند کند یا به آغوش کشد. این مسأله نیست. بازی بزرگ این نیست. بازی بزرگ، قد کشیدن ِ آن جامعهای است که فقط در صد سال، پیام ِ فداکاران ِ پاکباختهاش را شنیده، پسندیده و امروز در خیابان، مطالبهاش میکند. این جامعه، عقب نمیرود. نمیماند. تسلیم نمیشود. جامعه پیش رفته. عُرف، قد کشیده. حاکماناند که جا ماندهاند. و درس تاریخ این است: صدای ِ حاکمان بلندتر، اما عمر ِ جامعه، بسی درازتر است. همین است منطق "وراثت مستضعفین بر زمین": جامعه است که میماند.
▪️این گفتگوی کوتاه را باید بر مزار سیدجمال و صوراسرافیل و ستارخان و طالقانی و شریعتی و توران میرهادی و شاملو پخش کرد و دستمریزاد گفت. هفتهی دیگر، ارائهای در دانشگاهم در سوئیس دارم دربارهی «اسلام اجتماعی». این قاب عجیب تاریخی را زیرنویس انگلیسی کردم. بحثم را با پخش این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیهی افتخارآمیز آغاز خواهم کرد و خواهم گفت: این است ثمرهی صد سال تلاش ِ مصلحان ِ سرزمین ما. ایران ِ ما. تبار ِ ما. میوههای ثمردادهی امیدهای ما. افتخار ما!
لینک ویدئو:https://aparat.com/v/4lCB2
#جامعه|#روشنا|#ما
@raahiane
ایده نوشتهای مهدی سلیمانیه
(چگونه جامعهی ایران به سمت ِ پختگی میرود؟)
▪️برخی قابها، زبان ِ زمانهاند. کوتاه و بریدهاند اما داستانی عظیم دارند. تاریخی را روایت میکنند. حالِ جامعهای را بازمیگویند. این را قبلاً هم نوشتهبودم.
▪️قاب ِ کوتاه ِ سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیهای گفتگوی کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی با طلبهی جوان، از این قابهای خاص لست. یک هفته است که هر روز، چندین بار آن را دیدهام و حیرتم کم نشدهاست. چقدر غنی است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیه. چقدر حرف دارد. چقدر روایتگر تاریخ است. چقدر ما و داستان ما و اینجا و اکنون ما و دردهای ما و مسیری که آمدهایم و صد و اندی سال پس از مشروطه را ذره، ذره روایت میکند. چقدر سنگین است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانبه.
▪️سال 1340 که حسین بروجردی، مرجع عام شیعیان ایران فوت کرد، جمعی از اندیشمندان و فعالان اجتماعی مذهبی ایران جمع شدند و هر کدام درباره آن موقعیت و آن خلاء پس از مرجعیت او نوشتند. کتابچهی کوچک اما مهم «بحثی درباره روحانیت و مرجعیت» که نوعی تأمل عمیق در نسبت دین و جامعه آن زمانه بود. مهدی بازرگان، در آن کتابچه، مقالهای دارد با عنوان «انتظار مردم از مراجع». در آنجا، بازرگان، شاید برای نخستین بار، مفهوم «انتظارات اجتماعی از نهاد دین» را صورتبندی میکند.
▪️از بحث بازرگان در 1341، همواره روشنفکری دینی و اصلاحگرایان اجتماعی، تلاش کردهاند دین را نسبت به مسائل اجتماعی پاسخگو کنند. از دین، چه متن دینی، چه نهاد دین و چه دینداران، بخواهند که در جهت رستگاری "این جهانی" جامعه بکوشند. از دین خواسته اند که دکان و دستگاه نباشد. از دین خواستهاند که فقر و تبعیض و استبداد و استعمار و بیکاری مردم برایش مهم باشد. از دین خواستهاند که توانش را برای بهبود زندگی مردم به کار بگیرد. اما این خواسته، خواستهای نخبگانی بود. صاحبان این صدا، غالباً روشنفکران دینی و اصلاحگرایان درون و بیرون حوزه بودند. جامعه اما غالباً دنبالهروی نهاد دین بود.
▪️انقلاب شد. بخشی قابل توجه از حوزویان، در مصدر قدرت قرار گرفتند. حالا دین و دنیا به هم پیوند خوردهبود. وقت ِ نشان دادن کارآیی دین در اداره جامعه بود. کارآیی در بهتر کردن زندگی کردم. سررسید ِ نقد کردن ِ وعدهها.
▪️برای من، صدای این کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی، طنین تمام ِ صدای مصلحان دینی از سیدجمال تا سروش را دارد. کلماتش، انگار از حلق یک تاریخ ِ تلاش برای پاسخگو کردن نهاد دین برمیآید. مطالبهاش، مطالبهی آب و زایندهرود و اصفهان نیست. مطالبهاش، لحناش، مثالهایش، پختگیاش، پختگی یک فرد تنها نیست. او، شاید بیآنکه خود بداند، محصول یک تاریخ ِ صدساله از فداکاری و مطالبه و تحمل رنج و تکفیر و داغ و درفش و تنهایی است: من در صدای او و در مطالبات به غایت منطقی و عمیق او، جامعهای را میبینم که صد سال بعد، در اعماقش، در روستاهای اصفهان، پیام ِ جان ِ شیدای سیدجمال بر بستر مرگ و ملکالمتکلیمن در سیاهچال و میرزاحسن رشدیهی بغض کرده در برابر مدرسههای آتش گرفتهاش را شنیده، پذیرفته و حالا از آن خود کردهاست.
▪️به مطالبات این کشاورز سادهی اصفهانی یکبار دیگر گوش کنید! صداهای سایر مطالبات ِ بیچهرههای پشت دوربین را بشنوید: دغدغهی قلبی برای محیط زیست، مسوولیت اجتماعی دین، انسانیتی فراتر از مرز ادیان، فایدهی اجتماعی دین، نقد ِ بلای ِ دروغ و سرطان ِ ریا، فریاد بر نابرابری، ... آشنا نیست؟ اینها عناوین ِ غریوهای مصلحان اجتماعی ِ این صدساله نیستند که اینک از زبان این مردمان ِ شریف ِ بیادعا جاری میشوند؟
▪️حاکمیت بشنود، یا نشنود. بتاراند یا بپذیرد. در بند کند یا به آغوش کشد. این مسأله نیست. بازی بزرگ این نیست. بازی بزرگ، قد کشیدن ِ آن جامعهای است که فقط در صد سال، پیام ِ فداکاران ِ پاکباختهاش را شنیده، پسندیده و امروز در خیابان، مطالبهاش میکند. این جامعه، عقب نمیرود. نمیماند. تسلیم نمیشود. جامعه پیش رفته. عُرف، قد کشیده. حاکماناند که جا ماندهاند. و درس تاریخ این است: صدای ِ حاکمان بلندتر، اما عمر ِ جامعه، بسی درازتر است. همین است منطق "وراثت مستضعفین بر زمین": جامعه است که میماند.
▪️این گفتگوی کوتاه را باید بر مزار سیدجمال و صوراسرافیل و ستارخان و طالقانی و شریعتی و توران میرهادی و شاملو پخش کرد و دستمریزاد گفت. هفتهی دیگر، ارائهای در دانشگاهم در سوئیس دارم دربارهی «اسلام اجتماعی». این قاب عجیب تاریخی را زیرنویس انگلیسی کردم. بحثم را با پخش این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیهی افتخارآمیز آغاز خواهم کرد و خواهم گفت: این است ثمرهی صد سال تلاش ِ مصلحان ِ سرزمین ما. ایران ِ ما. تبار ِ ما. میوههای ثمردادهی امیدهای ما. افتخار ما!
لینک ویدئو:https://aparat.com/v/4lCB2
#جامعه|#روشنا|#ما
@raahiane
ایده نوشتهای مهدی سلیمانیه
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
گفتگو