بدون روشنفكرى انقلابى جلال، تنها راه پيش روى جامعه ايران پس از كودتا، سياهكل بود
به نظر من آلاحمد را میتوان یک لنگرگاه نجات دانست. او یک نقطهی مهم از تاریخ ایران است به طوری که میتوان آن را به دوران قبل و بعد از آلاحمد تقسیم کرد. جلال بعد از مرگش به ساختاری منجر شد که آن چیزی نبود که نقطهی عطف جلال طرح کرده بود. از یک نظر ما دوباره در نقطهی عطف جلال قرار گرفتهایم. در دههی 40 جلال در دورانی زندگی کرد که یک دورهی طولانی گذار از قدیم به جدید طی شده است. این دورهی طولانی از مکتب تبریز تا انقلاب سفید ادامه دارد. جلال طرح گذار از دوران جدید به قدیم را یک شکست کامل میداند و میخواهد طرح جدیدی ارائه دهد.
شکل رادیکال گذار قدیم به جدید تغییر خط و زبان است. در دوران رضاخان به نوعی ابداع زبان شکل میگیرد چون از زبان منشیانهی دوران قاجار فاصله میگیریم. پس دولت محور گذار است. به اعتقاد جلال نتیجهی این پروژهی دولتی ابتذال زبان است و نماد این ابتذال، رادیو و تلویزیون. جلال در «غربزدگی»، «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» به این ابتذال اشاره میکند. جلال به زبان عامه برمیگردد تا گسستی ایجاد کند و با آن به جنگ تکنوکراتها برود.
جلال در این گسست مفهوم مردم را خلق میکند. او یک قدم جلوتر از خلیل ملکی است. ملکی مردم را تودهای بیزبان میداند و معتقد است باید به چشم شیء به آن نگاه کرد. در این نوع نگاه باید با دید علمی و تکنیک به مردم نگاه کرد. دولت نیز با همین دید به مردم نگاه میکند و برای آنها ارزشی قائل نیست. جلال مردم را از خلق بیجان به مردم دارای زبان، اراده و شعور تبدیل میکند. جلال مفهوم این گسست را بازگشت به خویشتن میداند. این مفهوم در دههی پنجاه به بحث دیگری به نام اصالت تبدیل شد. این بحث اصالت به بحثهای ذاتباوری در شرقگرایی و اسلامگرایی رسید و به نظر من به نوعی ما را به قهقرا برد. البته گذار قدیم به جدید جلال یک پروژهی ارتجاعی نیست. او عامدانه نشان میدهد توجهی که به سنت دارد سنتگرایانه و ارتجاعی نیست.
جلال در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» سعی میکند به قیام 15 خرداد حیثیت بدهد، چون از نظر روشنفکران آن دوره این قیام یک قیام ارتجاعی بازگشت به عقب بود. مخالفت با اصلاحات ارضی، بازگشت به سیستمهای فئودالی، بازگشت زنها به خانه و جلوگیری از دادن حق رأی به اقلیتهای دینی تمام چیزهایی است که روشنفکران آن دوران با آنها مخالفند و در قیام 15 خرداد مطرح میشوند. در این دوران خود مذهبیون هم بعد از شکست مشروطه از عقاید مذهبیشان دفاع نمیکنند. اما قیام 15 خرداد مانند خود جلال نظریات روشنفکران آن دوران را رد میکند. به دلیل حمایت جلال از قیام 15 خرداد، توجه تازهی او به سنت سوءتعبیر شده است، در حالی که به واسطهی این حمایت جلال از این زمان به بعد مذهب در روند فعالیتهای انقلابی مردم شکل و قدرت دیگری میگیرد.
جلال در نقطهای پس از رکود سنت و ابتذال مدرنیته قرار گرفته است. نتیجهی کل پروژهی روشنفکری در دوران او به این نقطه رسیده است. جلال معتقد است باید در یک تلاش جدید مدرنیته و تجدد درون خود ما شکل بگیرد. به نظر من این حرکت جلال خیلی مهم است. انقلاب اسلامی و خود امام خمینی مدیون جلال است. قیام 15 خرداد بدون جلال یک پروژهی ارتجاعی بود و زود فراموش میشد.
من میتوانم شواهد تاریخی بیاورم که این حرکت جلال ما را نجات داد. چرا مرگ جلال نزدیک به اتفاقات سیاهکل است؟ چون هیچ راه دیگری پیش پا نبود. انقلاب سفید همهچیز را مصادره کرد، یعنی تمام حرفهایی که روشنفکران راست و چپ زدند داخلش بود؛ از اصلاحات ارضی، بحث زنان و آموزش که از نظرات چپیها بود تا بحث توسعه، اقتدار، صنعتی شدن و ملیگرایی که در بحثهای راستگرایان وجود داشت. به همین دلیل بعد از 28 مرداد تنها راه سازش نکردن با رژیم سیاهکل بود.
https://news.1rj.ru/str/shahrestanadab/3987
🔻مشروح و گزارش تصویری نوزدهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون دوگانگی در جهانِ جلال)
برای خواندن متن کامل سخنان #محمدحسین_بادامچی، #مجتبی_گلستانی، #محمدقائم_خانی و #علیرضا_سمیعی دربارهی دوگانگی در جهانِ جلال این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9849
به نظر من آلاحمد را میتوان یک لنگرگاه نجات دانست. او یک نقطهی مهم از تاریخ ایران است به طوری که میتوان آن را به دوران قبل و بعد از آلاحمد تقسیم کرد. جلال بعد از مرگش به ساختاری منجر شد که آن چیزی نبود که نقطهی عطف جلال طرح کرده بود. از یک نظر ما دوباره در نقطهی عطف جلال قرار گرفتهایم. در دههی 40 جلال در دورانی زندگی کرد که یک دورهی طولانی گذار از قدیم به جدید طی شده است. این دورهی طولانی از مکتب تبریز تا انقلاب سفید ادامه دارد. جلال طرح گذار از دوران جدید به قدیم را یک شکست کامل میداند و میخواهد طرح جدیدی ارائه دهد.
شکل رادیکال گذار قدیم به جدید تغییر خط و زبان است. در دوران رضاخان به نوعی ابداع زبان شکل میگیرد چون از زبان منشیانهی دوران قاجار فاصله میگیریم. پس دولت محور گذار است. به اعتقاد جلال نتیجهی این پروژهی دولتی ابتذال زبان است و نماد این ابتذال، رادیو و تلویزیون. جلال در «غربزدگی»، «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» به این ابتذال اشاره میکند. جلال به زبان عامه برمیگردد تا گسستی ایجاد کند و با آن به جنگ تکنوکراتها برود.
جلال در این گسست مفهوم مردم را خلق میکند. او یک قدم جلوتر از خلیل ملکی است. ملکی مردم را تودهای بیزبان میداند و معتقد است باید به چشم شیء به آن نگاه کرد. در این نوع نگاه باید با دید علمی و تکنیک به مردم نگاه کرد. دولت نیز با همین دید به مردم نگاه میکند و برای آنها ارزشی قائل نیست. جلال مردم را از خلق بیجان به مردم دارای زبان، اراده و شعور تبدیل میکند. جلال مفهوم این گسست را بازگشت به خویشتن میداند. این مفهوم در دههی پنجاه به بحث دیگری به نام اصالت تبدیل شد. این بحث اصالت به بحثهای ذاتباوری در شرقگرایی و اسلامگرایی رسید و به نظر من به نوعی ما را به قهقرا برد. البته گذار قدیم به جدید جلال یک پروژهی ارتجاعی نیست. او عامدانه نشان میدهد توجهی که به سنت دارد سنتگرایانه و ارتجاعی نیست.
جلال در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» سعی میکند به قیام 15 خرداد حیثیت بدهد، چون از نظر روشنفکران آن دوره این قیام یک قیام ارتجاعی بازگشت به عقب بود. مخالفت با اصلاحات ارضی، بازگشت به سیستمهای فئودالی، بازگشت زنها به خانه و جلوگیری از دادن حق رأی به اقلیتهای دینی تمام چیزهایی است که روشنفکران آن دوران با آنها مخالفند و در قیام 15 خرداد مطرح میشوند. در این دوران خود مذهبیون هم بعد از شکست مشروطه از عقاید مذهبیشان دفاع نمیکنند. اما قیام 15 خرداد مانند خود جلال نظریات روشنفکران آن دوران را رد میکند. به دلیل حمایت جلال از قیام 15 خرداد، توجه تازهی او به سنت سوءتعبیر شده است، در حالی که به واسطهی این حمایت جلال از این زمان به بعد مذهب در روند فعالیتهای انقلابی مردم شکل و قدرت دیگری میگیرد.
جلال در نقطهای پس از رکود سنت و ابتذال مدرنیته قرار گرفته است. نتیجهی کل پروژهی روشنفکری در دوران او به این نقطه رسیده است. جلال معتقد است باید در یک تلاش جدید مدرنیته و تجدد درون خود ما شکل بگیرد. به نظر من این حرکت جلال خیلی مهم است. انقلاب اسلامی و خود امام خمینی مدیون جلال است. قیام 15 خرداد بدون جلال یک پروژهی ارتجاعی بود و زود فراموش میشد.
من میتوانم شواهد تاریخی بیاورم که این حرکت جلال ما را نجات داد. چرا مرگ جلال نزدیک به اتفاقات سیاهکل است؟ چون هیچ راه دیگری پیش پا نبود. انقلاب سفید همهچیز را مصادره کرد، یعنی تمام حرفهایی که روشنفکران راست و چپ زدند داخلش بود؛ از اصلاحات ارضی، بحث زنان و آموزش که از نظرات چپیها بود تا بحث توسعه، اقتدار، صنعتی شدن و ملیگرایی که در بحثهای راستگرایان وجود داشت. به همین دلیل بعد از 28 مرداد تنها راه سازش نکردن با رژیم سیاهکل بود.
https://news.1rj.ru/str/shahrestanadab/3987
🔻مشروح و گزارش تصویری نوزدهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون دوگانگی در جهانِ جلال)
برای خواندن متن کامل سخنان #محمدحسین_بادامچی، #مجتبی_گلستانی، #محمدقائم_خانی و #علیرضا_سمیعی دربارهی دوگانگی در جهانِ جلال این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9849
Telegram
شهرستان ادب
33934.pdf
1.1 MB
🔺 گزارش روزنامه فرهيختگان از نشست "مصلحت عدالت" كه هفته پيش در دانشكده علوم اجتماعى برگزار شد.
📍 من در اين نشست گفته بودم "در اين ساختار به طور سيستماتيك بى عدالتى توليد مى شود و الهياتى وجود دارد كه به طور سيستماتيك مانع فهم اين بى عدالتى ميشود" و جالب اينكه اين عبارت بدون سانسور در روزنامه درج شده است. هرچند اشاره من به بازداشت آقاى صدرالساداتى حذف شده است اما در مجموع از امانت دارى و سعه صدر روزنامه فرهيختگان ممنونم
📍 من در اين نشست گفته بودم "در اين ساختار به طور سيستماتيك بى عدالتى توليد مى شود و الهياتى وجود دارد كه به طور سيستماتيك مانع فهم اين بى عدالتى ميشود" و جالب اينكه اين عبارت بدون سانسور در روزنامه درج شده است. هرچند اشاره من به بازداشت آقاى صدرالساداتى حذف شده است اما در مجموع از امانت دارى و سعه صدر روزنامه فرهيختگان ممنونم
Forwarded from سیدجواد میری مینق
سمینار فارابی: بازخوانی روایت قاسم پورحسن از فارابی
۴ دیماه ۱۳۹۷ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری گروه کشورهای اسلامیِ انجمن جامعه شناسی ایران از ساعت ۱۰ الی ۱۹ برگزار خواهد شد. مهمان ویژه این سمینار استاد سید فرید العطاس از دانشگاه ملی سنگاپور است که درباره اهمیت سنت فکری کلاسیک در جهان اسلام در خوانشی غیریوروسنتریک سخنرانی خواهد کرد.
@seyedjavadmiri
۴ دیماه ۱۳۹۷ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری گروه کشورهای اسلامیِ انجمن جامعه شناسی ایران از ساعت ۱۰ الی ۱۹ برگزار خواهد شد. مهمان ویژه این سمینار استاد سید فرید العطاس از دانشگاه ملی سنگاپور است که درباره اهمیت سنت فکری کلاسیک در جهان اسلام در خوانشی غیریوروسنتریک سخنرانی خواهد کرد.
@seyedjavadmiri
Forwarded from سیدجواد میری مینق
فارابی را از زیر آوار «فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی» نجات دهید!
محمدحسین بادامچی- دکتری جامعه شناسی فرهنگی و پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
چکیده:
کتاب «فلسفه فارابی» قاسم پورحسن را باید حاشیه ای بر خوانش رضا داوری اردکانی و سیدجواد طباطبایی از فارابی به حساب آورد. دو خوانشی که هر دو در حاشیه روایتِ هانری کربنی از تاریخ ایران و اسلام دو ستونِ بعد از انقلابیِ گفتمان وسیع و شایعی محسوب می شوند که می توان آنرا «فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی» نامید. «فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی» ابرروایتی است که در سالهای دهه پنجاه شمسی در حلقه فلسفی سیدحسین نصر و به مثابه فلسفه تاریخ پایه ای برای رژیم پهلوی و «تمدن ایرانی-اسلامی» در حال تکوین است و برنامه پژوهشی بزرگی در دفتر فرح پهلوی، شورای عالی فرهنگ و هنر، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران حول آن شکل می گیرد که از جمله کنگره بزرگ فارابی در سال 54 و رساله دکتری رضا داوری اردکانی در آن مقطع و همینطور پژوهشهای سیدجوادطباطبایی در یک دهه بعد را می توان بخشی از همین برنامه پژوهشی دانست.
محور هویتی این روایت کلان ارائه تفسیری فلسفی از «شرق» است که نوعی تلقّی اشراقی، شهودی و وجودی را در تمایز از متافیزیک ارسطویی یونان و سوبجکتیویسم مدرن را به عنوان محور هویتی تاریخ شرق در نظر می گیرد و از طریق حکمت خسروانی و قول به تداوم آن در ابن سینا و سهروردی و با اتکا به حکمت متعالیه ملاصدرا خطی پیوسته از ایران قبل از اسلام تا امروز را به هم متصل می کند. از آنجا که این روایت اساساً صوفیانه، فرافقهی و ضد سیاسی است، «فارابی» در آن به یک مشکل اساسی تبدیل می شود و با توجه به نقش مؤسس او در فلسفه اسلامی، لازم می آید که خوانشی ایرانی-اشراقی از او ارائه شود. رضا داوری اردکانی در رساله دکتری خود و سیدجواد طباطبایی در اولین کتاب خود پس از تحصیل در فرانسه یعنی «زوال اندیشه سیاسی در ایران» تلاش بسیاری در این مسیر به کار می بندند.
مهمترین مشخصه این ابرروایت بی اعتنایی به سیاست، مدینه و فلسفه مدنی منحصر به فرد فارابی و اصالت دادن به متافیزیک او و برجسته کردن آثار مشکوک و منحولی چون فصوص الحکم است. در این روایت اگرچه به جمع دین و فلسفه به عنوان مهمترین نوآوری و وجه مؤسس بودن فارابی اشاره می شود، اما مسأله «نسبت عقل و وحی» به عنوان مسأله ای صرفاً متافیزیکی و قابل پیگیری در معرفت شناسی و هستی شناسی یا به قول فارابی «علوم الهی» شمرده می شود. این در حالیست که ابتکار جاودان و بی نظیر فارابی جمع عقل و دین و سیاست و از حیثی دیگر طبیعت و خدا و انسان نه در عرصه الهیات بلکه در متن مدینه است. فارابی فیلسوف اراده و انسان و مدینه است و تمام دستگاه فلسفه نظری او تمهیدی برای توضیح موقعیت انسان در مدینه و شکل دهی نوعی عقلانیت سیاسی برای توضیح «جهانی است که به دست انسان ساخته می شود». فارابی مؤسس «علوم انسانی» است و حال آنکه در روایت ایدئولوژیک «شرقی-ایرانی» تنها به عنوان جاده باز کن ملاصدرا و الهیات استعلایی و صوفیانه ای معرفی می شود که اگرچه انسان ایرانی را از اراده سیاسی و عقل سیاسی تهی می کند، اما می تواند به عنوان دستگاه مشروعیت بخش هر نوع «نظام تمدن شرقی-ایرانی-اسلامی» که مدعی نمایندگی آن باشد، به کار رود.
@seyedjavadmiri
محمدحسین بادامچی- دکتری جامعه شناسی فرهنگی و پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
چکیده:
کتاب «فلسفه فارابی» قاسم پورحسن را باید حاشیه ای بر خوانش رضا داوری اردکانی و سیدجواد طباطبایی از فارابی به حساب آورد. دو خوانشی که هر دو در حاشیه روایتِ هانری کربنی از تاریخ ایران و اسلام دو ستونِ بعد از انقلابیِ گفتمان وسیع و شایعی محسوب می شوند که می توان آنرا «فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی» نامید. «فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی» ابرروایتی است که در سالهای دهه پنجاه شمسی در حلقه فلسفی سیدحسین نصر و به مثابه فلسفه تاریخ پایه ای برای رژیم پهلوی و «تمدن ایرانی-اسلامی» در حال تکوین است و برنامه پژوهشی بزرگی در دفتر فرح پهلوی، شورای عالی فرهنگ و هنر، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران حول آن شکل می گیرد که از جمله کنگره بزرگ فارابی در سال 54 و رساله دکتری رضا داوری اردکانی در آن مقطع و همینطور پژوهشهای سیدجوادطباطبایی در یک دهه بعد را می توان بخشی از همین برنامه پژوهشی دانست.
محور هویتی این روایت کلان ارائه تفسیری فلسفی از «شرق» است که نوعی تلقّی اشراقی، شهودی و وجودی را در تمایز از متافیزیک ارسطویی یونان و سوبجکتیویسم مدرن را به عنوان محور هویتی تاریخ شرق در نظر می گیرد و از طریق حکمت خسروانی و قول به تداوم آن در ابن سینا و سهروردی و با اتکا به حکمت متعالیه ملاصدرا خطی پیوسته از ایران قبل از اسلام تا امروز را به هم متصل می کند. از آنجا که این روایت اساساً صوفیانه، فرافقهی و ضد سیاسی است، «فارابی» در آن به یک مشکل اساسی تبدیل می شود و با توجه به نقش مؤسس او در فلسفه اسلامی، لازم می آید که خوانشی ایرانی-اشراقی از او ارائه شود. رضا داوری اردکانی در رساله دکتری خود و سیدجواد طباطبایی در اولین کتاب خود پس از تحصیل در فرانسه یعنی «زوال اندیشه سیاسی در ایران» تلاش بسیاری در این مسیر به کار می بندند.
مهمترین مشخصه این ابرروایت بی اعتنایی به سیاست، مدینه و فلسفه مدنی منحصر به فرد فارابی و اصالت دادن به متافیزیک او و برجسته کردن آثار مشکوک و منحولی چون فصوص الحکم است. در این روایت اگرچه به جمع دین و فلسفه به عنوان مهمترین نوآوری و وجه مؤسس بودن فارابی اشاره می شود، اما مسأله «نسبت عقل و وحی» به عنوان مسأله ای صرفاً متافیزیکی و قابل پیگیری در معرفت شناسی و هستی شناسی یا به قول فارابی «علوم الهی» شمرده می شود. این در حالیست که ابتکار جاودان و بی نظیر فارابی جمع عقل و دین و سیاست و از حیثی دیگر طبیعت و خدا و انسان نه در عرصه الهیات بلکه در متن مدینه است. فارابی فیلسوف اراده و انسان و مدینه است و تمام دستگاه فلسفه نظری او تمهیدی برای توضیح موقعیت انسان در مدینه و شکل دهی نوعی عقلانیت سیاسی برای توضیح «جهانی است که به دست انسان ساخته می شود». فارابی مؤسس «علوم انسانی» است و حال آنکه در روایت ایدئولوژیک «شرقی-ایرانی» تنها به عنوان جاده باز کن ملاصدرا و الهیات استعلایی و صوفیانه ای معرفی می شود که اگرچه انسان ایرانی را از اراده سیاسی و عقل سیاسی تهی می کند، اما می تواند به عنوان دستگاه مشروعیت بخش هر نوع «نظام تمدن شرقی-ایرانی-اسلامی» که مدعی نمایندگی آن باشد، به کار رود.
@seyedjavadmiri
Forwarded from سیدجواد میری مینق
Voice 013.m4a
34.8 MB
سخنرانی محمد حسین بادامچی در فلسفه فارابی
فارابی را از زیر آوار فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی نجات دهید!
۴ دیماه ۱۳۹۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
فارابی را از زیر آوار فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی نجات دهید!
۴ دیماه ۱۳۹۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
👍1
🔺 نقد دكتر پورحسن و دكتر سليمان حشمت بر ارائه من در همايش "فلسفه فارابى" درباره وجوه ايدئولوژيك پروژه هانرى كربن، سيدحسين نصر و به تبع آن پورحسن و ماهيت تمدن ايرانى- اسلامى محمدرضاشاه
📍بعد از اين مباحثه به سخنرانى بسيار عالى دكتر ميرى درباره وجوه ناسيوناليستى پروژه خرد ايرانى دكتر پورحسن هم گوش دهيد
https://news.1rj.ru/str/seyedjavadmiri/6037
📍بعد از اين مباحثه به سخنرانى بسيار عالى دكتر ميرى درباره وجوه ناسيوناليستى پروژه خرد ايرانى دكتر پورحسن هم گوش دهيد
https://news.1rj.ru/str/seyedjavadmiri/6037
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (طرح دانشجویی ابوذر)
‼️ پیچ و خمهای #ابوذر_دوم
دومین دوره طرح ابوذر شب گذشته (۹۷/۱۰/۷) با برگزاری تمام نشستهای برنامهریزی شده به پایان رسید. اما این همه ماجرا نبود!
🔺 صبح روز پنجشنبه پس از افتتاحیه، نشست اول با حضور دکتر داوری تا ساعت ۱۳ برگزار شد. بعد از گذشت دو ساعت از ناهار و نماز در حالی که آمادهٔ نشست دوم میشدیم به یکباره مسئول حسینیه کنارم آمد و با حالت هراس گفت: "از چند جا تماس گرفتهاند و مرا تهدید کردهاند که اگر همین الان تخلیه نکنید شما را #بازداشت میکنیم".
🔺 ما که از قبل چنین اتفاقی را پیش بینی کرده بودیم بلافاصله عزیزان شرکتکننده را به #اسکان_دوم منتقل، و نشست دوم را با حضور آقایان محمد یلماز و مجتبی احمدی برگزار کردیم که تا یک ساعت بعد از نماز مغرب ادامه یافت.
در حال صرف شام، مسئول اسکان دوم نیز به کنارم آمد و گفت: " گفتهاند اینها را بیرون کنید." من متحیر از این اتفاق و متعجب از #پیگیری_باورنکردنی_نهادها، درخواست کردم تا ۹ صبح فرصت داده شود تا عزیزان حاضر در دوره بتوانند برای مراجعت به خانههایشان برنامهریزی کنند.پس از گرفتن این فرصت، آخرین میزگرد روز اول نیز با حضور آقایان حیدر عباسی و هادی مسعودی دایر شد.
🔺 بعد از اتمام میزگرد سوم، بنده در حالی که میخواستم پایان طرح را در همین روز اول اعلام کنم یکی از دانشجویان متاهل اعلام کرد #خانهاش را حاضر است در اختیار دوره قرار دهد تا برنامههای روز دوم نیز برگزار شود. لذا با به انجام رسیدن #تمامی_نشستها در این روز با سخنرانی دکتر امامی، دکتر عبدالکریمی و دکتر زیباکلام دومین دورهٔ طرح ابوذر به پایان رسید.
🔺🔺 این گزارش باید داده میشد تا به حسب ظلمی که در حق ابوذریها رخ داد، سکوت شکل نگیرد. هرچند رویشهای این دوره، برنامهریزی و همکاری همهٔ دوستان برای ادامه یافتن طرح، ما را قانع کرد تا این برخوردها را به حاشیه برانیم و به فکر امتداد دوره حضرت ابوذر علیهالسلام باشیم.
✍ مجیب دهش
💥 طرح ابوذر محفلی است برای پاسداشت مردم و کرامت انسانی یعنی عشق، آزادی و عدالت. دوستان خود را #ابوذری کنید.
✅ @abuzar_ghafari
دومین دوره طرح ابوذر شب گذشته (۹۷/۱۰/۷) با برگزاری تمام نشستهای برنامهریزی شده به پایان رسید. اما این همه ماجرا نبود!
🔺 صبح روز پنجشنبه پس از افتتاحیه، نشست اول با حضور دکتر داوری تا ساعت ۱۳ برگزار شد. بعد از گذشت دو ساعت از ناهار و نماز در حالی که آمادهٔ نشست دوم میشدیم به یکباره مسئول حسینیه کنارم آمد و با حالت هراس گفت: "از چند جا تماس گرفتهاند و مرا تهدید کردهاند که اگر همین الان تخلیه نکنید شما را #بازداشت میکنیم".
🔺 ما که از قبل چنین اتفاقی را پیش بینی کرده بودیم بلافاصله عزیزان شرکتکننده را به #اسکان_دوم منتقل، و نشست دوم را با حضور آقایان محمد یلماز و مجتبی احمدی برگزار کردیم که تا یک ساعت بعد از نماز مغرب ادامه یافت.
در حال صرف شام، مسئول اسکان دوم نیز به کنارم آمد و گفت: " گفتهاند اینها را بیرون کنید." من متحیر از این اتفاق و متعجب از #پیگیری_باورنکردنی_نهادها، درخواست کردم تا ۹ صبح فرصت داده شود تا عزیزان حاضر در دوره بتوانند برای مراجعت به خانههایشان برنامهریزی کنند.پس از گرفتن این فرصت، آخرین میزگرد روز اول نیز با حضور آقایان حیدر عباسی و هادی مسعودی دایر شد.
🔺 بعد از اتمام میزگرد سوم، بنده در حالی که میخواستم پایان طرح را در همین روز اول اعلام کنم یکی از دانشجویان متاهل اعلام کرد #خانهاش را حاضر است در اختیار دوره قرار دهد تا برنامههای روز دوم نیز برگزار شود. لذا با به انجام رسیدن #تمامی_نشستها در این روز با سخنرانی دکتر امامی، دکتر عبدالکریمی و دکتر زیباکلام دومین دورهٔ طرح ابوذر به پایان رسید.
🔺🔺 این گزارش باید داده میشد تا به حسب ظلمی که در حق ابوذریها رخ داد، سکوت شکل نگیرد. هرچند رویشهای این دوره، برنامهریزی و همکاری همهٔ دوستان برای ادامه یافتن طرح، ما را قانع کرد تا این برخوردها را به حاشیه برانیم و به فکر امتداد دوره حضرت ابوذر علیهالسلام باشیم.
✍ مجیب دهش
💥 طرح ابوذر محفلی است برای پاسداشت مردم و کرامت انسانی یعنی عشق، آزادی و عدالت. دوستان خود را #ابوذری کنید.
✅ @abuzar_ghafari
Forwarded from دادسخن
🇮🇷 به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میگردد:
🔷 انقلاب و گردش نخبگان در سپهر قدرت
🔶 انقلاب و تمدن نوین اسلامی
🔷 انقلاب و آینده نهاد دانشگاه در ایران
🔶 انقلاب و اسلامی شدن علم و دانشگاه
🕰 ۲۷ تا ۳۰ بهمن ماه
🏢 سالن کنفرانس ساختمان شهید رضایی
--
💥 اخبار دانشگاه شریف @sharifclub
🔷 انقلاب و گردش نخبگان در سپهر قدرت
🔶 انقلاب و تمدن نوین اسلامی
🔷 انقلاب و آینده نهاد دانشگاه در ایران
🔶 انقلاب و اسلامی شدن علم و دانشگاه
🕰 ۲۷ تا ۳۰ بهمن ماه
🏢 سالن کنفرانس ساختمان شهید رضایی
--
💥 اخبار دانشگاه شریف @sharifclub
مشک آنست که ببوید، نه آنکه عطار بگوید
🔴باید دو سه ساعتی در نوبت مطب، توی ماشین دم در بیمارستان مفید منتظر می ماندیم. دختر کوچکترم نورا، همان چند دقیقه اول عکسی از امام را که سالها از آینه وسط ماشین آویزان بود کند و در دستم گذاشت. به رغم این همه تبلیغات رسمی در چهلمین سال انقلاب، چهره اش هنوز اصیل و زنده به نظر می رسید. ناخودآگاه این ضرب المثل تکراری و آشنای ایرانی به خاطرم افتاد که “مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید”. خیلی خیلی ظاهر ساده ای دارد ولی عجیب پر مغز است. حداقل آنکه همین تک گزاره ی خردمندانه ی برخاسته از عقل سلیم ایرانی اگر اندکی جدی گرفته میشد، فلسفه وجودی تمام دستگاه عریض و طویلی که امروز در کشور ما مصروف “تبلیغات” است، مورد تردید و بازنگری اساسی قرار می گرفت.
🔴بچه که بودم و این تعبیر شگرف سعدی را در کتاب فارسی می خواندیم، خیلی خوب متوجه نبودم که میان «مشکی که خود ببوید» و «مشکی که عطار بگوید» چه فاصله کهکشانی ای وجود دارد. بعد از سالها غور در مباحث فلسفی و معرفت شناختی و فرهنگی و جامعه شناختی و سیاسی و تاریخی تازه بازگشته ام به عظمت آنچه در این جمله نهفته است، چرا که ما در جامعه عطاران زندگی می کنیم. ما سالهاست که هیچ مشکی را نبوییده ایم. ما اصلا شامه ای نداریم و معنی مشک را فراموش کرده ایم. عطاران مفاهیم را اعدام کرده اند. شامه ها آنچنان سالها بی استفاده مانده اند که می رود که در نسلهای جدید به کلی منقرض شوند. عطاران هر روز از بوی خوش مشک می گویند اما کسی درباره شامه و بوی مشک چیزی نمی داند و طرفه آنکه اندک گروهی که هنوز در خفا چیزی از مشک و بوی آن می دانند به عنوان جماعتی خطرناک، دیوانه یا فتنه گر طرد می شوند. در جامعه عطاران این «الفاظ» هستند که کار می کنند. فلسفه و علم و دانشگاه و حوزه هم همه درباره همین «الفاظ» صحبت می کنند. بحثی درباره «بوی مشک» و اعتبار آن نیست، بلکه بحث بر سر گفته های عطار و فروش کالای دکان عطاری است. کلمات نه آبستن معانی که آبستن «تبلیغات» اند. به راستی در جهان گمگشتگی معانی، قدرت تبلیغات از کجا نشأت می گیرد؟ پاسخ تنها یک چیز است: از گذشته، از تاریخ!
🔴تفاوت مشکی که خود ببوید و مشکی که عطار بگوید، تفاوت نهضت و نظام است. نهضت، «عطار»ی نداشت که تبلیغش را کند و به فروشش رساند، اصلا نهضت مشک دکان عطاری نبود که محتاج تبلیغ عطار باشد. نهضت عطر جهان بود و بی هیچ تبلیغ و سخنی مردمان در تمنای آن بودند. رایگان بود و در عین حال نمی شد روی آن قیمتی گذاشت. مالکی نداشت و در عین حال از آن همگان بود. عطاری نداشت و در عین حال هر دلخسته ای از بوی گند زمانه جان خود را در طبق عطاری آن می گذاشت. اما هر نظامی لاجرم حتی اگر با خوی عطاری بر سرکار نیاید، با خوی عطاری بر سر کار می ماند. نهضت، مشکی شد در دست عطار مشک فروش. اینک مشک آن نبود که خود ببوید بلکه آنی بود که عطار بگوید. صاحب نفسی نبود که مشک را ببوید اما مشک همچنان مشتری داشت. لفظ میان تهی عطار کار می کرد و اما این لفظ میان تهی نبود که اثر می کرد بلکه تاریخ مشک بود که در قامت الفاظ می سوخت و بنای نظام را برپا نگه می داشت.
🔴عطار نه مشکی را که می گفت، بلکه «نام مشکی را که روزگاری خود بوییده بود» فروخته بود. خریداران نه با شامه که با گوش خریده بودند اما رسم جهان این نیست که جهان، آن هم ایران ما، لحظه ای از صاحبان شامه و مشک شناسان خالی باشد. «نام» می سوزد و می سازد و رنگ می بازد و همزمان زمزمه هایی در میان خریداران بالا می گیرد. نورای من که عکس امام خمینی را از آینه می کند و در دست من می گذارد و مرا با آینه تنها می گذارد، به اقتضای کودکی و پاکی فطرتش می بوید اما نمی شنود. ما نسل آن پدران نادانی که گوش را تقدیس و مشام را سرکوب می کردند، پشت سرگذاشته ایم. گام اول را عطاران برداشتند، اما داستان گام دوم، داستان دیگری است.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/712
🔴باید دو سه ساعتی در نوبت مطب، توی ماشین دم در بیمارستان مفید منتظر می ماندیم. دختر کوچکترم نورا، همان چند دقیقه اول عکسی از امام را که سالها از آینه وسط ماشین آویزان بود کند و در دستم گذاشت. به رغم این همه تبلیغات رسمی در چهلمین سال انقلاب، چهره اش هنوز اصیل و زنده به نظر می رسید. ناخودآگاه این ضرب المثل تکراری و آشنای ایرانی به خاطرم افتاد که “مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید”. خیلی خیلی ظاهر ساده ای دارد ولی عجیب پر مغز است. حداقل آنکه همین تک گزاره ی خردمندانه ی برخاسته از عقل سلیم ایرانی اگر اندکی جدی گرفته میشد، فلسفه وجودی تمام دستگاه عریض و طویلی که امروز در کشور ما مصروف “تبلیغات” است، مورد تردید و بازنگری اساسی قرار می گرفت.
🔴بچه که بودم و این تعبیر شگرف سعدی را در کتاب فارسی می خواندیم، خیلی خوب متوجه نبودم که میان «مشکی که خود ببوید» و «مشکی که عطار بگوید» چه فاصله کهکشانی ای وجود دارد. بعد از سالها غور در مباحث فلسفی و معرفت شناختی و فرهنگی و جامعه شناختی و سیاسی و تاریخی تازه بازگشته ام به عظمت آنچه در این جمله نهفته است، چرا که ما در جامعه عطاران زندگی می کنیم. ما سالهاست که هیچ مشکی را نبوییده ایم. ما اصلا شامه ای نداریم و معنی مشک را فراموش کرده ایم. عطاران مفاهیم را اعدام کرده اند. شامه ها آنچنان سالها بی استفاده مانده اند که می رود که در نسلهای جدید به کلی منقرض شوند. عطاران هر روز از بوی خوش مشک می گویند اما کسی درباره شامه و بوی مشک چیزی نمی داند و طرفه آنکه اندک گروهی که هنوز در خفا چیزی از مشک و بوی آن می دانند به عنوان جماعتی خطرناک، دیوانه یا فتنه گر طرد می شوند. در جامعه عطاران این «الفاظ» هستند که کار می کنند. فلسفه و علم و دانشگاه و حوزه هم همه درباره همین «الفاظ» صحبت می کنند. بحثی درباره «بوی مشک» و اعتبار آن نیست، بلکه بحث بر سر گفته های عطار و فروش کالای دکان عطاری است. کلمات نه آبستن معانی که آبستن «تبلیغات» اند. به راستی در جهان گمگشتگی معانی، قدرت تبلیغات از کجا نشأت می گیرد؟ پاسخ تنها یک چیز است: از گذشته، از تاریخ!
🔴تفاوت مشکی که خود ببوید و مشکی که عطار بگوید، تفاوت نهضت و نظام است. نهضت، «عطار»ی نداشت که تبلیغش را کند و به فروشش رساند، اصلا نهضت مشک دکان عطاری نبود که محتاج تبلیغ عطار باشد. نهضت عطر جهان بود و بی هیچ تبلیغ و سخنی مردمان در تمنای آن بودند. رایگان بود و در عین حال نمی شد روی آن قیمتی گذاشت. مالکی نداشت و در عین حال از آن همگان بود. عطاری نداشت و در عین حال هر دلخسته ای از بوی گند زمانه جان خود را در طبق عطاری آن می گذاشت. اما هر نظامی لاجرم حتی اگر با خوی عطاری بر سرکار نیاید، با خوی عطاری بر سر کار می ماند. نهضت، مشکی شد در دست عطار مشک فروش. اینک مشک آن نبود که خود ببوید بلکه آنی بود که عطار بگوید. صاحب نفسی نبود که مشک را ببوید اما مشک همچنان مشتری داشت. لفظ میان تهی عطار کار می کرد و اما این لفظ میان تهی نبود که اثر می کرد بلکه تاریخ مشک بود که در قامت الفاظ می سوخت و بنای نظام را برپا نگه می داشت.
🔴عطار نه مشکی را که می گفت، بلکه «نام مشکی را که روزگاری خود بوییده بود» فروخته بود. خریداران نه با شامه که با گوش خریده بودند اما رسم جهان این نیست که جهان، آن هم ایران ما، لحظه ای از صاحبان شامه و مشک شناسان خالی باشد. «نام» می سوزد و می سازد و رنگ می بازد و همزمان زمزمه هایی در میان خریداران بالا می گیرد. نورای من که عکس امام خمینی را از آینه می کند و در دست من می گذارد و مرا با آینه تنها می گذارد، به اقتضای کودکی و پاکی فطرتش می بوید اما نمی شنود. ما نسل آن پدران نادانی که گوش را تقدیس و مشام را سرکوب می کردند، پشت سرگذاشته ایم. گام اول را عطاران برداشتند، اما داستان گام دوم، داستان دیگری است.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/712
Telegram
جمهورى سوم
گام دوم و بازگشت به نهضت
بخوانید در
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/713
بخوانید در
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/713
Forwarded from مدرسه ادبیات، انسان، شهر
🔆 مدرسه ادبیات، انسان، شهر
🔷 نگاهی به انسان، زندگی، عشق و تمدن، از منظر فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ
✅ اساتید: خرمشاهی، دینانی، میرشکاک، چاوشی، هادی، اسفندقه، مودب، علی زمانی، وکیلی، شهرستانی و...
📌 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ شروع مدرسه از یکم اسفند
🔶 ثبت نام و شرایط تخفیف:
🌐 evnd.co/9v2lz
🔸 شرایط تخفیف، پاسخ به سؤالات و اطلاعات بیشتر در:
🆔 @Adabiat_Ensan_Shahr
🔷 نگاهی به انسان، زندگی، عشق و تمدن، از منظر فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ
✅ اساتید: خرمشاهی، دینانی، میرشکاک، چاوشی، هادی، اسفندقه، مودب، علی زمانی، وکیلی، شهرستانی و...
📌 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ شروع مدرسه از یکم اسفند
🔶 ثبت نام و شرایط تخفیف:
🌐 evnd.co/9v2lz
🔸 شرایط تخفیف، پاسخ به سؤالات و اطلاعات بیشتر در:
🆔 @Adabiat_Ensan_Shahr
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 پیشنهادهایی برای اومانیسم اسلامی
🔶 دومین پیش نشست مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر
🔸 پروفسور محمد لگنهاوسن
🔹 استاد سابق فلسفه دانشگاه تگزاس امریکا
🔹 عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
🚪 دانشگاه شریف، آمفی تئاتر مرکزی
⏰ سه شنبه، 30 بهمن ماه، ساعت 14:30
🔸 ارائه به زبان فارسی خواهدبود.
💠 ثبت نام جهت هماهنگی برای ورود به دانشگاه(حضور برای عموم رایگان و آزاد است):
http://yon.ir/kaT3a
🔶 دومین پیش نشست مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر
🔸 پروفسور محمد لگنهاوسن
🔹 استاد سابق فلسفه دانشگاه تگزاس امریکا
🔹 عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
🚪 دانشگاه شریف، آمفی تئاتر مرکزی
⏰ سه شنبه، 30 بهمن ماه، ساعت 14:30
🔸 ارائه به زبان فارسی خواهدبود.
💠 ثبت نام جهت هماهنگی برای ورود به دانشگاه(حضور برای عموم رایگان و آزاد است):
http://yon.ir/kaT3a
چه باید کرد با بیماری که دوست و دشمنش را نمی شناسد؟
🔴درباره بیماری که صحبت می کنی، بلافاصله یک کسی که همیشه آن اطراف ایستاده از راه می رسد و می گوید: «حرف بس است نسخه ات چیست؟» بیمار هم یک نگاهی به مکالمه تو و آن جناب می اندازد و می گوید «بله بله حق با ایشان است، نسخه ات کو؟» و با نگاهشان به تو می گویند که «خاطرمان را مکدر کردی، لطفا رفع مزاحمت کن و گرنه طور دیگری باشما برخورد خواهد شد»
🔴اما بیمار در اینجا هم یک بار دیگر اشتباه کرده است. یک سطح معلوم بحث که امروز هر بچه دبستانی هم آنرا می فهمد این است که آشکارا آنکه درباره بیماری صحبت می کند خیرخواه بیمار و آنکه با پیش کشیدن بحث نسخه، دغدغه مند بیمار و بیماری را متواری می کند خائن است و اساسا همین خیانت سیستماتیک است که با خواب کردن بیمار و «خبری نیست» و «همه چیز بر وفق مراد است» خواندن در گوش بیمار، یا به قول مولوی با ضیافت «خر برفت و خربرفت» صاحب مال را بر خر مراد تخیلاندن، نهایتا به مرگ بیمار و بالاکشیده شدن مایملک او توسط همین جماعت منجر خواهد شد.
🔴یک سطح بالاتر مساله که نیمه تاریک و نیمه روشن است و با اشارتی هر طالب علمی آنرا تصدیق خواهد کرد هم مد نظرم نیست و آن اینکه «نسخه» یک مائده آسمانی حاضر و آماده نیست که چون هلویی در گلوی بیماری که مرض تا مغز استخوانش رسوخ کرده برود و او را در دم شفا دهد، بلکه نسخه، محصول مواجهه ی طبیب حاذق با وضع بیمار و مجاهده ی هماهنگ میان طبیب و بیمار و اهل و عیال بیمار برای ریشه کن کردن بیماری و حفظ سلامتی بیمار پس از آن است و طی چنین فرآیندی علاوه بر صبر و تحمل یک چیز اساسی می خواهد و آن «عقل» است که چیزی است در مقابل «هوس » و «نفع» و «ترس» و «عجب» و «طمع» و «کبر» که وجود هریک در بیمار یا اطرافیان یحتمل ذی نفع او، می تواند کل مسیر درمان را به انحرافی بدتر از بیماری سوق دهد.
♦️اما پس از این دو مرحله، سطح بالاتری از مساله هست که طبیب دلسوخته خیرخواه را در تنگنایی عجیب قرار می دهد و محفلی از صاحبان علم و تجربه هم در پاسخ به آن در می ماند و آن مواجهه با بیماری است که دوست را از دشمن تشخیص نمی دهد. به راستی چه باید کرد با بیماری که نه بیماری می شناسد و نه طبیب و نه حتی اراده ای به درمان خویش دارد؟ چه باید کرد با بیماری که پاره تن توست و در تب می سوزد اما ناصحان خیرخواه خویش را می راند و کذابان عنترصفت را مقرب درگاه خویش می کند؟ بحث بر سر نسخه نیست برادران من (که آن هم با همت و هم اندیشی دوستان نه به سهل و سادگی بلکه به جد و جهد دست یافتنی است)، چه باید کرد با آنی که دوست و دشمنش را نمی شناسد و فاجعه آمیزتر آنکه دوست را دشمن و دشمن را دوست می پندارد؟
🔴درباره بیماری که صحبت می کنی، بلافاصله یک کسی که همیشه آن اطراف ایستاده از راه می رسد و می گوید: «حرف بس است نسخه ات چیست؟» بیمار هم یک نگاهی به مکالمه تو و آن جناب می اندازد و می گوید «بله بله حق با ایشان است، نسخه ات کو؟» و با نگاهشان به تو می گویند که «خاطرمان را مکدر کردی، لطفا رفع مزاحمت کن و گرنه طور دیگری باشما برخورد خواهد شد»
🔴اما بیمار در اینجا هم یک بار دیگر اشتباه کرده است. یک سطح معلوم بحث که امروز هر بچه دبستانی هم آنرا می فهمد این است که آشکارا آنکه درباره بیماری صحبت می کند خیرخواه بیمار و آنکه با پیش کشیدن بحث نسخه، دغدغه مند بیمار و بیماری را متواری می کند خائن است و اساسا همین خیانت سیستماتیک است که با خواب کردن بیمار و «خبری نیست» و «همه چیز بر وفق مراد است» خواندن در گوش بیمار، یا به قول مولوی با ضیافت «خر برفت و خربرفت» صاحب مال را بر خر مراد تخیلاندن، نهایتا به مرگ بیمار و بالاکشیده شدن مایملک او توسط همین جماعت منجر خواهد شد.
🔴یک سطح بالاتر مساله که نیمه تاریک و نیمه روشن است و با اشارتی هر طالب علمی آنرا تصدیق خواهد کرد هم مد نظرم نیست و آن اینکه «نسخه» یک مائده آسمانی حاضر و آماده نیست که چون هلویی در گلوی بیماری که مرض تا مغز استخوانش رسوخ کرده برود و او را در دم شفا دهد، بلکه نسخه، محصول مواجهه ی طبیب حاذق با وضع بیمار و مجاهده ی هماهنگ میان طبیب و بیمار و اهل و عیال بیمار برای ریشه کن کردن بیماری و حفظ سلامتی بیمار پس از آن است و طی چنین فرآیندی علاوه بر صبر و تحمل یک چیز اساسی می خواهد و آن «عقل» است که چیزی است در مقابل «هوس » و «نفع» و «ترس» و «عجب» و «طمع» و «کبر» که وجود هریک در بیمار یا اطرافیان یحتمل ذی نفع او، می تواند کل مسیر درمان را به انحرافی بدتر از بیماری سوق دهد.
♦️اما پس از این دو مرحله، سطح بالاتری از مساله هست که طبیب دلسوخته خیرخواه را در تنگنایی عجیب قرار می دهد و محفلی از صاحبان علم و تجربه هم در پاسخ به آن در می ماند و آن مواجهه با بیماری است که دوست را از دشمن تشخیص نمی دهد. به راستی چه باید کرد با بیماری که نه بیماری می شناسد و نه طبیب و نه حتی اراده ای به درمان خویش دارد؟ چه باید کرد با بیماری که پاره تن توست و در تب می سوزد اما ناصحان خیرخواه خویش را می راند و کذابان عنترصفت را مقرب درگاه خویش می کند؟ بحث بر سر نسخه نیست برادران من (که آن هم با همت و هم اندیشی دوستان نه به سهل و سادگی بلکه به جد و جهد دست یافتنی است)، چه باید کرد با آنی که دوست و دشمنش را نمی شناسد و فاجعه آمیزتر آنکه دوست را دشمن و دشمن را دوست می پندارد؟
Forwarded from انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات
💢انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار میکند:
🔺"جلسه بررسی گام دوم انقلاب"🔻
🎙با حضور:
- میلاد دخانچی
-محمد حسین بادامچی
- محمد صادق شهبازی
🗓یکشنبه، ۵ اسفند/از ساعت ۲۰
🆔 @dawat_isu
🔺"جلسه بررسی گام دوم انقلاب"🔻
🎙با حضور:
- میلاد دخانچی
-محمد حسین بادامچی
- محمد صادق شهبازی
🗓یکشنبه، ۵ اسفند/از ساعت ۲۰
🆔 @dawat_isu
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 مدرسه علوم انسانی اندیشکده مهاجر برگزار می کند:
🔸 نقش سنت در علوم انسانی
🔻
علوم انسانی از آن رو که مواجه با اعمال معنادار انسانی و نیازمند تاویل و تفسیر آن است، خواه ناخواه درگیر الگوهای فهم یا فهم واره هایی است که توان شناسایی این امور را برای محقق این علوم فراهم آورد. در واقع علوم انسانی از دو جنبه درگیر مسئله سنت است؛ اولا از این رو که فهم اعمال انسانی در بستر جامعه و در ذیل سنت امکان پذیر است یا به بیان دیگر معناداری و التفاتی بودن اعمال انسانی صرفا در زمینه اجتماعی-زبانی و در بستار سنت ممکن است و ثانیا به این دلیل که الگوهای فهم و تحلیل یا پیش بینی اعمال انسانی و اجتماعی نیز صرفا یا اغلب در نتیجه انباشت گفتگوها در زمینه ایده ها و نقد و تکمیل آنها به ثمر می رسد ویا به بیان دیگر در ضمن یک سنت فکری تکمیل شده و رشد می یابند.
🔺
⭕️⭕️⭕️
پیش همایش سوم، دو شنبه 6 اسفند، ساعت 15
مدرس شهید مطهری، مسجد دانشگاه شریف
⭕️⭕️⭕️
🔶 مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر:
@humanities_school
🌐 کارگروه علوم انسانی و توسعه
@humanities_development
🔸جهت هماهنگی ورود از بیرون، با ادمین کانال هماهنگ نمایید.
🔸 نقش سنت در علوم انسانی
🔻
علوم انسانی از آن رو که مواجه با اعمال معنادار انسانی و نیازمند تاویل و تفسیر آن است، خواه ناخواه درگیر الگوهای فهم یا فهم واره هایی است که توان شناسایی این امور را برای محقق این علوم فراهم آورد. در واقع علوم انسانی از دو جنبه درگیر مسئله سنت است؛ اولا از این رو که فهم اعمال انسانی در بستر جامعه و در ذیل سنت امکان پذیر است یا به بیان دیگر معناداری و التفاتی بودن اعمال انسانی صرفا در زمینه اجتماعی-زبانی و در بستار سنت ممکن است و ثانیا به این دلیل که الگوهای فهم و تحلیل یا پیش بینی اعمال انسانی و اجتماعی نیز صرفا یا اغلب در نتیجه انباشت گفتگوها در زمینه ایده ها و نقد و تکمیل آنها به ثمر می رسد ویا به بیان دیگر در ضمن یک سنت فکری تکمیل شده و رشد می یابند.
🔺
⭕️⭕️⭕️
پیش همایش سوم، دو شنبه 6 اسفند، ساعت 15
مدرس شهید مطهری، مسجد دانشگاه شریف
⭕️⭕️⭕️
🔶 مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر:
@humanities_school
🌐 کارگروه علوم انسانی و توسعه
@humanities_development
🔸جهت هماهنگی ورود از بیرون، با ادمین کانال هماهنگ نمایید.
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
🔆 مدرسه زمستانه «علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو»
✅ اساتید: لگنهاوسن، بهشتی، چاوشی، معین زاده، سفیدخوش، شفاه، نیلی
🔷 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ ۱۶،۱۵ و ۱۸ اسفند
🚪دانشگاه شریف
🔹 اسکان برای عزیزان غیر تهرانی امکان پذیر است.
🔸 ثبت نام در:
🌐 evnd.co/JZBDH
🔹 لینک متن بیان شرایط تخفیف ثبت نام:
🌐 https://news.1rj.ru/str/humanities_school/102
🔸 شرایط تخفیفی، معرفی اساتید و برنامه ها، نحوه ثبت نام و اطلاعات بیشتر:
🔆 @humanities_school
✅ اساتید: لگنهاوسن، بهشتی، چاوشی، معین زاده، سفیدخوش، شفاه، نیلی
🔷 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ ۱۶،۱۵ و ۱۸ اسفند
🚪دانشگاه شریف
🔹 اسکان برای عزیزان غیر تهرانی امکان پذیر است.
🔸 ثبت نام در:
🌐 evnd.co/JZBDH
🔹 لینک متن بیان شرایط تخفیف ثبت نام:
🌐 https://news.1rj.ru/str/humanities_school/102
🔸 شرایط تخفیفی، معرفی اساتید و برنامه ها، نحوه ثبت نام و اطلاعات بیشتر:
🔆 @humanities_school
سایه سنگین جنگ بر سر ایران مدرن: ازعباس میرزا تا امروز
🔴جنگهای ایران و روس را به حق باید آغاز ایران مدرن دانست، هرچند در اینکه آنرا آغاز بیداری ایرانیان بدانیم می توان تردید کرد. مدرنیته ایرانی مدرنیته نظامی است و دولت مدرن ایرانی در دویست سال اخیر زیر سایه جنگ است که پدید آمده و صریحتر بگویم از پستان جنگ است که نوشیده و بالیده. جنگ، «ترس» را بر وجود ما سایه انداخته و ترس «بقا» را غایت حیات ایرانی دانسته و بقا «امنیت» را بعنوان ارزشمندترین کالا و مهمترین دستآورد لویاتان ایرانی تثبیت کرده. دولت مدرن در ایران بعنوان نگهبان ملت پدید آمد اما نه نگهبان ملت به آن صورتی که ایرانیان قدیم سلطان را شبان و ملت را رمه می پنداشتند. سلطنت قدیم که آن هم امنیت را کارویژه اصلی و مایه مشروعیت خود می دانست، چون تکیه گاه و مستمسکی جز ملت نداشت، چون پولش از مالیات و حاصل کار ملت بود، چون سپاهش را گروه های خودمختار ایلات و عشایر تامین می کردند و چون حکم جهادش را علما می دادند، «ملت را منشأ قدرت می دانست» اما دولت جدید به تکنولوژی بهره کشی از توان ملت دست یافته بود. ارتش متحد منظم یونیفرم غیرمردمی اولین نهاد مدرن ایران بود که نه بخشی از جامعه بلکه بخشی از دیوان سالاری تازه ای بود که بر فراز جامعه ایران روییده بود و بلافاصله با برآمدن ارتش، دولت دست اندرکار ورود به باقی احات حیات اجتماعی ایرانیان شد. «علم» اولین فرزند مقدس ملت بود که در محضر لویاتان قربانی شد و با تاسیس دارالفنون علم جدید که در پوستین علم قدیم فرو رفته بود، در خدمت امنیت و نظامی گری قرار گرفت. بعد از آن بود که جامعه ایران در شیب مصرف شدن توسط دولت برای تأمین اقتدار دولت قرار گرفت.
🔴اینچنین بود که شکست ایران از روس چنان تاثیر سهمگینی در روح دولت جدید ایرانی گذاشت که بی شک تا همین امروز ساختار اصلی نگریستن حاکمان ما به خود، به طبیعت، به غرب، به دین و به همه جهان اطرافمان به حساب می آید. مقام معظم رهبری در فرازی از بیانیه گام دوم از تعابیری استفاده می کنند که بی شک طنینی عباس میرزایی در خود دارد:
🔹دانش آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.
در همینجاست که طرح بزرگ ایران جدید زاییده شده است: سوار کردن هویت سنتی بر کالبدی نو از فناوری؛ اخذ تکنیک غربی و طرد فکر و فرهنگ و علوم انسانی غربی؛ دولت را بعنوان هسته سخت و محل تداوم سنت در اختیار گرفتن و جامعه را در جهت اقتدار یافتن دوباره دولت از نو مهندسی کردن. این همان استعاره بزرگ «تمدن نوین ایرانی» است که در تمام طول این دو قرن بر فراز ایران پرواز کرده است.
♦️این روایت رسمی و البته شنیدنی تاریخ فراز و فرود دولت مدرن در ایران است و از این جهت هر نظامی کاملا محق است که دستآوردهای خود را به رخ رژیمهای پیش از خود بکشاند. اما این اگرچه روایت رسمی و اصلی است اما تنها روایت نیست. روایت دیگری هم هست که می گوید جنگ و دولت امنیتی بر آمده از شالوده ی هولناک ترسی که بنیان وجودی ما شده است، خود مهمترین عاملی است که مدنیت و تمدن ما را به تعلیق در آورده است. روح مدنی ایرانی در این روایت خود اسیر کالبدی است که مدعی است برای حفاظت از خود پدید آمده است. نگهبانی که به تدریج چنان از جریان روح مدنی ایرانی غافل می شود که نمی داند چگونه این سایه امن مدتهاست که به صورت زندانی سراسری بر روح ها و قلبهای هنوز زنده سنگینی می کند. این روایت حاشیه ای می گوید ترس از مرگ، بدتر از خود مرگ است و بنابراین چه بهتر که به استقبال شهادت رفت. این روایت آن روح زنده و انکارناپذیر ایرانی است که آخرین بار نام «انقلاب اسلامی» به خود گرفت و همچنان خون را در رگهای مردمان این مرزوبوم به جوشش در می آورد.
🔴جنگهای ایران و روس را به حق باید آغاز ایران مدرن دانست، هرچند در اینکه آنرا آغاز بیداری ایرانیان بدانیم می توان تردید کرد. مدرنیته ایرانی مدرنیته نظامی است و دولت مدرن ایرانی در دویست سال اخیر زیر سایه جنگ است که پدید آمده و صریحتر بگویم از پستان جنگ است که نوشیده و بالیده. جنگ، «ترس» را بر وجود ما سایه انداخته و ترس «بقا» را غایت حیات ایرانی دانسته و بقا «امنیت» را بعنوان ارزشمندترین کالا و مهمترین دستآورد لویاتان ایرانی تثبیت کرده. دولت مدرن در ایران بعنوان نگهبان ملت پدید آمد اما نه نگهبان ملت به آن صورتی که ایرانیان قدیم سلطان را شبان و ملت را رمه می پنداشتند. سلطنت قدیم که آن هم امنیت را کارویژه اصلی و مایه مشروعیت خود می دانست، چون تکیه گاه و مستمسکی جز ملت نداشت، چون پولش از مالیات و حاصل کار ملت بود، چون سپاهش را گروه های خودمختار ایلات و عشایر تامین می کردند و چون حکم جهادش را علما می دادند، «ملت را منشأ قدرت می دانست» اما دولت جدید به تکنولوژی بهره کشی از توان ملت دست یافته بود. ارتش متحد منظم یونیفرم غیرمردمی اولین نهاد مدرن ایران بود که نه بخشی از جامعه بلکه بخشی از دیوان سالاری تازه ای بود که بر فراز جامعه ایران روییده بود و بلافاصله با برآمدن ارتش، دولت دست اندرکار ورود به باقی احات حیات اجتماعی ایرانیان شد. «علم» اولین فرزند مقدس ملت بود که در محضر لویاتان قربانی شد و با تاسیس دارالفنون علم جدید که در پوستین علم قدیم فرو رفته بود، در خدمت امنیت و نظامی گری قرار گرفت. بعد از آن بود که جامعه ایران در شیب مصرف شدن توسط دولت برای تأمین اقتدار دولت قرار گرفت.
🔴اینچنین بود که شکست ایران از روس چنان تاثیر سهمگینی در روح دولت جدید ایرانی گذاشت که بی شک تا همین امروز ساختار اصلی نگریستن حاکمان ما به خود، به طبیعت، به غرب، به دین و به همه جهان اطرافمان به حساب می آید. مقام معظم رهبری در فرازی از بیانیه گام دوم از تعابیری استفاده می کنند که بی شک طنینی عباس میرزایی در خود دارد:
🔹دانش آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.
در همینجاست که طرح بزرگ ایران جدید زاییده شده است: سوار کردن هویت سنتی بر کالبدی نو از فناوری؛ اخذ تکنیک غربی و طرد فکر و فرهنگ و علوم انسانی غربی؛ دولت را بعنوان هسته سخت و محل تداوم سنت در اختیار گرفتن و جامعه را در جهت اقتدار یافتن دوباره دولت از نو مهندسی کردن. این همان استعاره بزرگ «تمدن نوین ایرانی» است که در تمام طول این دو قرن بر فراز ایران پرواز کرده است.
♦️این روایت رسمی و البته شنیدنی تاریخ فراز و فرود دولت مدرن در ایران است و از این جهت هر نظامی کاملا محق است که دستآوردهای خود را به رخ رژیمهای پیش از خود بکشاند. اما این اگرچه روایت رسمی و اصلی است اما تنها روایت نیست. روایت دیگری هم هست که می گوید جنگ و دولت امنیتی بر آمده از شالوده ی هولناک ترسی که بنیان وجودی ما شده است، خود مهمترین عاملی است که مدنیت و تمدن ما را به تعلیق در آورده است. روح مدنی ایرانی در این روایت خود اسیر کالبدی است که مدعی است برای حفاظت از خود پدید آمده است. نگهبانی که به تدریج چنان از جریان روح مدنی ایرانی غافل می شود که نمی داند چگونه این سایه امن مدتهاست که به صورت زندانی سراسری بر روح ها و قلبهای هنوز زنده سنگینی می کند. این روایت حاشیه ای می گوید ترس از مرگ، بدتر از خود مرگ است و بنابراین چه بهتر که به استقبال شهادت رفت. این روایت آن روح زنده و انکارناپذیر ایرانی است که آخرین بار نام «انقلاب اسلامی» به خود گرفت و همچنان خون را در رگهای مردمان این مرزوبوم به جوشش در می آورد.
بازگشت به فلسفه سیاسی و حکمت عملی
شرحی از کتاب «احیای علوم سیاسی» دکتر حسین بشیریه
«امر سیاسی» و «فلسفه سیاسی» و تجربه زیست جهانی به نام «مدینه» در دوران قرون وسطای مسیحی و اسلامی فراموش شد و این غفلت از سیاست حتی با رنسانس و ظهور مدرنیته نیز ادامه داشت تا اینکه در چند دهه اخیر بار دیگر سخن از «امرسیاسی » و بازگشت به «حکمت عملی باستان» در میان اندیشمندان و متفکران به میان آمد و سرنوشت فراموش شده امر سیاسی در تاریخ بشر مورد پرسش قرار گرفت.
فایل صوتی ضمیمه شده شرح اینجانب بر آخرین کتاب دکتر حسین بشیریه «احیای علوم سیاسی» است که شیفت مهمی از «علوم اجتماعی و سیاسی» به «فلسفه عملی» را در دیدگاه خود دکتر بشیریه و در جریان مهمی از جامعه علمی روایت می کند. شرح من بر این کتاب بیشتر مبتنی بر روایت هانا آرنت از زوال امر سیاسی در دوران مدرن و غلبه علم و جامعه توده ای بر جهان است و در کنار آن از روایت کارل پوپر از فرود و فراز انسان و جامعه سیاسی در تاریخ بشر هم کمک گرفته ام.
مساله اصلی اینجاست که نه علوم اجتماعی (به معنای کاربست رویکرد علوم طبیعی درباره جامعه و سیاست و تاریخ بشر) ، نه مدیریت و سیاستگذاری که علم اداره و کنترل جوامع بشری به نفع قدرت بر پایه همین علوم اجتماعی است و نه فلسفه نظری و برداشتهای افلاطونی و متافیزیکی از سیر انسان و جامعه و تاریخ هر سه دانشهای مرتبط با موقعیت انسان توده وار اقتصادی و غیرسیاسی و مسلوب الاختیار هستند و تنها حکمت عملی است که می تواند موقعیت و حرکت انسان در جهان مدنی و در گذار انتقادی از جامعه بسته و غیرسیاسی به مدینه باز شهروندان حاکم بر سرنوشت خویش را توضیح و صورت بندی کند. در نسبت با موقعیت ایران این تنها حکمت عملی است که به ما نشان می دهد که چگونه اشکال قدیمی فقه و متافیزیک و سیاست نامه نگاری و اشکال جدیدتر علم و سیاستگذاری و ایدئولوژی همگی بخشی از ساختار کلی سیاست زدایی از جامعه ایرانی در اعصار گوناگون بوده اند.
https://news.1rj.ru/str/humanities_school/125
شرحی از کتاب «احیای علوم سیاسی» دکتر حسین بشیریه
«امر سیاسی» و «فلسفه سیاسی» و تجربه زیست جهانی به نام «مدینه» در دوران قرون وسطای مسیحی و اسلامی فراموش شد و این غفلت از سیاست حتی با رنسانس و ظهور مدرنیته نیز ادامه داشت تا اینکه در چند دهه اخیر بار دیگر سخن از «امرسیاسی » و بازگشت به «حکمت عملی باستان» در میان اندیشمندان و متفکران به میان آمد و سرنوشت فراموش شده امر سیاسی در تاریخ بشر مورد پرسش قرار گرفت.
فایل صوتی ضمیمه شده شرح اینجانب بر آخرین کتاب دکتر حسین بشیریه «احیای علوم سیاسی» است که شیفت مهمی از «علوم اجتماعی و سیاسی» به «فلسفه عملی» را در دیدگاه خود دکتر بشیریه و در جریان مهمی از جامعه علمی روایت می کند. شرح من بر این کتاب بیشتر مبتنی بر روایت هانا آرنت از زوال امر سیاسی در دوران مدرن و غلبه علم و جامعه توده ای بر جهان است و در کنار آن از روایت کارل پوپر از فرود و فراز انسان و جامعه سیاسی در تاریخ بشر هم کمک گرفته ام.
مساله اصلی اینجاست که نه علوم اجتماعی (به معنای کاربست رویکرد علوم طبیعی درباره جامعه و سیاست و تاریخ بشر) ، نه مدیریت و سیاستگذاری که علم اداره و کنترل جوامع بشری به نفع قدرت بر پایه همین علوم اجتماعی است و نه فلسفه نظری و برداشتهای افلاطونی و متافیزیکی از سیر انسان و جامعه و تاریخ هر سه دانشهای مرتبط با موقعیت انسان توده وار اقتصادی و غیرسیاسی و مسلوب الاختیار هستند و تنها حکمت عملی است که می تواند موقعیت و حرکت انسان در جهان مدنی و در گذار انتقادی از جامعه بسته و غیرسیاسی به مدینه باز شهروندان حاکم بر سرنوشت خویش را توضیح و صورت بندی کند. در نسبت با موقعیت ایران این تنها حکمت عملی است که به ما نشان می دهد که چگونه اشکال قدیمی فقه و متافیزیک و سیاست نامه نگاری و اشکال جدیدتر علم و سیاستگذاری و ایدئولوژی همگی بخشی از ساختار کلی سیاست زدایی از جامعه ایرانی در اعصار گوناگون بوده اند.
https://news.1rj.ru/str/humanities_school/125
Telegram
مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 گزارش صوتی سومین پیش همایش "مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل و گفتگو"
🔶 موضوع سمپوزیوم:
🔹نقش سنت در علوم انسانی🔹
🔶 ارائه دهنده اول:
🔹دکتر محمدحسین بادامچی🔹
🔺 گزارش و صوت پیش نشست، و اخبار مدرسه را در کانال مدرسه دنبال کنید.
🌐 مدرسه علوم انسانی:
@humanities_school…
🔶 موضوع سمپوزیوم:
🔹نقش سنت در علوم انسانی🔹
🔶 ارائه دهنده اول:
🔹دکتر محمدحسین بادامچی🔹
🔺 گزارش و صوت پیش نشست، و اخبار مدرسه را در کانال مدرسه دنبال کنید.
🌐 مدرسه علوم انسانی:
@humanities_school…