Forwarded from سیدجواد میری مینق
Voice 013.m4a
34.8 MB
سخنرانی محمد حسین بادامچی در فلسفه فارابی
فارابی را از زیر آوار فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی نجات دهید!
۴ دیماه ۱۳۹۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
فارابی را از زیر آوار فلسفه تاریخ شرقی-ایرانی نجات دهید!
۴ دیماه ۱۳۹۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
👍1
🔺 نقد دكتر پورحسن و دكتر سليمان حشمت بر ارائه من در همايش "فلسفه فارابى" درباره وجوه ايدئولوژيك پروژه هانرى كربن، سيدحسين نصر و به تبع آن پورحسن و ماهيت تمدن ايرانى- اسلامى محمدرضاشاه
📍بعد از اين مباحثه به سخنرانى بسيار عالى دكتر ميرى درباره وجوه ناسيوناليستى پروژه خرد ايرانى دكتر پورحسن هم گوش دهيد
https://news.1rj.ru/str/seyedjavadmiri/6037
📍بعد از اين مباحثه به سخنرانى بسيار عالى دكتر ميرى درباره وجوه ناسيوناليستى پروژه خرد ايرانى دكتر پورحسن هم گوش دهيد
https://news.1rj.ru/str/seyedjavadmiri/6037
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (طرح دانشجویی ابوذر)
‼️ پیچ و خمهای #ابوذر_دوم
دومین دوره طرح ابوذر شب گذشته (۹۷/۱۰/۷) با برگزاری تمام نشستهای برنامهریزی شده به پایان رسید. اما این همه ماجرا نبود!
🔺 صبح روز پنجشنبه پس از افتتاحیه، نشست اول با حضور دکتر داوری تا ساعت ۱۳ برگزار شد. بعد از گذشت دو ساعت از ناهار و نماز در حالی که آمادهٔ نشست دوم میشدیم به یکباره مسئول حسینیه کنارم آمد و با حالت هراس گفت: "از چند جا تماس گرفتهاند و مرا تهدید کردهاند که اگر همین الان تخلیه نکنید شما را #بازداشت میکنیم".
🔺 ما که از قبل چنین اتفاقی را پیش بینی کرده بودیم بلافاصله عزیزان شرکتکننده را به #اسکان_دوم منتقل، و نشست دوم را با حضور آقایان محمد یلماز و مجتبی احمدی برگزار کردیم که تا یک ساعت بعد از نماز مغرب ادامه یافت.
در حال صرف شام، مسئول اسکان دوم نیز به کنارم آمد و گفت: " گفتهاند اینها را بیرون کنید." من متحیر از این اتفاق و متعجب از #پیگیری_باورنکردنی_نهادها، درخواست کردم تا ۹ صبح فرصت داده شود تا عزیزان حاضر در دوره بتوانند برای مراجعت به خانههایشان برنامهریزی کنند.پس از گرفتن این فرصت، آخرین میزگرد روز اول نیز با حضور آقایان حیدر عباسی و هادی مسعودی دایر شد.
🔺 بعد از اتمام میزگرد سوم، بنده در حالی که میخواستم پایان طرح را در همین روز اول اعلام کنم یکی از دانشجویان متاهل اعلام کرد #خانهاش را حاضر است در اختیار دوره قرار دهد تا برنامههای روز دوم نیز برگزار شود. لذا با به انجام رسیدن #تمامی_نشستها در این روز با سخنرانی دکتر امامی، دکتر عبدالکریمی و دکتر زیباکلام دومین دورهٔ طرح ابوذر به پایان رسید.
🔺🔺 این گزارش باید داده میشد تا به حسب ظلمی که در حق ابوذریها رخ داد، سکوت شکل نگیرد. هرچند رویشهای این دوره، برنامهریزی و همکاری همهٔ دوستان برای ادامه یافتن طرح، ما را قانع کرد تا این برخوردها را به حاشیه برانیم و به فکر امتداد دوره حضرت ابوذر علیهالسلام باشیم.
✍ مجیب دهش
💥 طرح ابوذر محفلی است برای پاسداشت مردم و کرامت انسانی یعنی عشق، آزادی و عدالت. دوستان خود را #ابوذری کنید.
✅ @abuzar_ghafari
دومین دوره طرح ابوذر شب گذشته (۹۷/۱۰/۷) با برگزاری تمام نشستهای برنامهریزی شده به پایان رسید. اما این همه ماجرا نبود!
🔺 صبح روز پنجشنبه پس از افتتاحیه، نشست اول با حضور دکتر داوری تا ساعت ۱۳ برگزار شد. بعد از گذشت دو ساعت از ناهار و نماز در حالی که آمادهٔ نشست دوم میشدیم به یکباره مسئول حسینیه کنارم آمد و با حالت هراس گفت: "از چند جا تماس گرفتهاند و مرا تهدید کردهاند که اگر همین الان تخلیه نکنید شما را #بازداشت میکنیم".
🔺 ما که از قبل چنین اتفاقی را پیش بینی کرده بودیم بلافاصله عزیزان شرکتکننده را به #اسکان_دوم منتقل، و نشست دوم را با حضور آقایان محمد یلماز و مجتبی احمدی برگزار کردیم که تا یک ساعت بعد از نماز مغرب ادامه یافت.
در حال صرف شام، مسئول اسکان دوم نیز به کنارم آمد و گفت: " گفتهاند اینها را بیرون کنید." من متحیر از این اتفاق و متعجب از #پیگیری_باورنکردنی_نهادها، درخواست کردم تا ۹ صبح فرصت داده شود تا عزیزان حاضر در دوره بتوانند برای مراجعت به خانههایشان برنامهریزی کنند.پس از گرفتن این فرصت، آخرین میزگرد روز اول نیز با حضور آقایان حیدر عباسی و هادی مسعودی دایر شد.
🔺 بعد از اتمام میزگرد سوم، بنده در حالی که میخواستم پایان طرح را در همین روز اول اعلام کنم یکی از دانشجویان متاهل اعلام کرد #خانهاش را حاضر است در اختیار دوره قرار دهد تا برنامههای روز دوم نیز برگزار شود. لذا با به انجام رسیدن #تمامی_نشستها در این روز با سخنرانی دکتر امامی، دکتر عبدالکریمی و دکتر زیباکلام دومین دورهٔ طرح ابوذر به پایان رسید.
🔺🔺 این گزارش باید داده میشد تا به حسب ظلمی که در حق ابوذریها رخ داد، سکوت شکل نگیرد. هرچند رویشهای این دوره، برنامهریزی و همکاری همهٔ دوستان برای ادامه یافتن طرح، ما را قانع کرد تا این برخوردها را به حاشیه برانیم و به فکر امتداد دوره حضرت ابوذر علیهالسلام باشیم.
✍ مجیب دهش
💥 طرح ابوذر محفلی است برای پاسداشت مردم و کرامت انسانی یعنی عشق، آزادی و عدالت. دوستان خود را #ابوذری کنید.
✅ @abuzar_ghafari
Forwarded from دادسخن
🇮🇷 به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میگردد:
🔷 انقلاب و گردش نخبگان در سپهر قدرت
🔶 انقلاب و تمدن نوین اسلامی
🔷 انقلاب و آینده نهاد دانشگاه در ایران
🔶 انقلاب و اسلامی شدن علم و دانشگاه
🕰 ۲۷ تا ۳۰ بهمن ماه
🏢 سالن کنفرانس ساختمان شهید رضایی
--
💥 اخبار دانشگاه شریف @sharifclub
🔷 انقلاب و گردش نخبگان در سپهر قدرت
🔶 انقلاب و تمدن نوین اسلامی
🔷 انقلاب و آینده نهاد دانشگاه در ایران
🔶 انقلاب و اسلامی شدن علم و دانشگاه
🕰 ۲۷ تا ۳۰ بهمن ماه
🏢 سالن کنفرانس ساختمان شهید رضایی
--
💥 اخبار دانشگاه شریف @sharifclub
مشک آنست که ببوید، نه آنکه عطار بگوید
🔴باید دو سه ساعتی در نوبت مطب، توی ماشین دم در بیمارستان مفید منتظر می ماندیم. دختر کوچکترم نورا، همان چند دقیقه اول عکسی از امام را که سالها از آینه وسط ماشین آویزان بود کند و در دستم گذاشت. به رغم این همه تبلیغات رسمی در چهلمین سال انقلاب، چهره اش هنوز اصیل و زنده به نظر می رسید. ناخودآگاه این ضرب المثل تکراری و آشنای ایرانی به خاطرم افتاد که “مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید”. خیلی خیلی ظاهر ساده ای دارد ولی عجیب پر مغز است. حداقل آنکه همین تک گزاره ی خردمندانه ی برخاسته از عقل سلیم ایرانی اگر اندکی جدی گرفته میشد، فلسفه وجودی تمام دستگاه عریض و طویلی که امروز در کشور ما مصروف “تبلیغات” است، مورد تردید و بازنگری اساسی قرار می گرفت.
🔴بچه که بودم و این تعبیر شگرف سعدی را در کتاب فارسی می خواندیم، خیلی خوب متوجه نبودم که میان «مشکی که خود ببوید» و «مشکی که عطار بگوید» چه فاصله کهکشانی ای وجود دارد. بعد از سالها غور در مباحث فلسفی و معرفت شناختی و فرهنگی و جامعه شناختی و سیاسی و تاریخی تازه بازگشته ام به عظمت آنچه در این جمله نهفته است، چرا که ما در جامعه عطاران زندگی می کنیم. ما سالهاست که هیچ مشکی را نبوییده ایم. ما اصلا شامه ای نداریم و معنی مشک را فراموش کرده ایم. عطاران مفاهیم را اعدام کرده اند. شامه ها آنچنان سالها بی استفاده مانده اند که می رود که در نسلهای جدید به کلی منقرض شوند. عطاران هر روز از بوی خوش مشک می گویند اما کسی درباره شامه و بوی مشک چیزی نمی داند و طرفه آنکه اندک گروهی که هنوز در خفا چیزی از مشک و بوی آن می دانند به عنوان جماعتی خطرناک، دیوانه یا فتنه گر طرد می شوند. در جامعه عطاران این «الفاظ» هستند که کار می کنند. فلسفه و علم و دانشگاه و حوزه هم همه درباره همین «الفاظ» صحبت می کنند. بحثی درباره «بوی مشک» و اعتبار آن نیست، بلکه بحث بر سر گفته های عطار و فروش کالای دکان عطاری است. کلمات نه آبستن معانی که آبستن «تبلیغات» اند. به راستی در جهان گمگشتگی معانی، قدرت تبلیغات از کجا نشأت می گیرد؟ پاسخ تنها یک چیز است: از گذشته، از تاریخ!
🔴تفاوت مشکی که خود ببوید و مشکی که عطار بگوید، تفاوت نهضت و نظام است. نهضت، «عطار»ی نداشت که تبلیغش را کند و به فروشش رساند، اصلا نهضت مشک دکان عطاری نبود که محتاج تبلیغ عطار باشد. نهضت عطر جهان بود و بی هیچ تبلیغ و سخنی مردمان در تمنای آن بودند. رایگان بود و در عین حال نمی شد روی آن قیمتی گذاشت. مالکی نداشت و در عین حال از آن همگان بود. عطاری نداشت و در عین حال هر دلخسته ای از بوی گند زمانه جان خود را در طبق عطاری آن می گذاشت. اما هر نظامی لاجرم حتی اگر با خوی عطاری بر سرکار نیاید، با خوی عطاری بر سر کار می ماند. نهضت، مشکی شد در دست عطار مشک فروش. اینک مشک آن نبود که خود ببوید بلکه آنی بود که عطار بگوید. صاحب نفسی نبود که مشک را ببوید اما مشک همچنان مشتری داشت. لفظ میان تهی عطار کار می کرد و اما این لفظ میان تهی نبود که اثر می کرد بلکه تاریخ مشک بود که در قامت الفاظ می سوخت و بنای نظام را برپا نگه می داشت.
🔴عطار نه مشکی را که می گفت، بلکه «نام مشکی را که روزگاری خود بوییده بود» فروخته بود. خریداران نه با شامه که با گوش خریده بودند اما رسم جهان این نیست که جهان، آن هم ایران ما، لحظه ای از صاحبان شامه و مشک شناسان خالی باشد. «نام» می سوزد و می سازد و رنگ می بازد و همزمان زمزمه هایی در میان خریداران بالا می گیرد. نورای من که عکس امام خمینی را از آینه می کند و در دست من می گذارد و مرا با آینه تنها می گذارد، به اقتضای کودکی و پاکی فطرتش می بوید اما نمی شنود. ما نسل آن پدران نادانی که گوش را تقدیس و مشام را سرکوب می کردند، پشت سرگذاشته ایم. گام اول را عطاران برداشتند، اما داستان گام دوم، داستان دیگری است.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/712
🔴باید دو سه ساعتی در نوبت مطب، توی ماشین دم در بیمارستان مفید منتظر می ماندیم. دختر کوچکترم نورا، همان چند دقیقه اول عکسی از امام را که سالها از آینه وسط ماشین آویزان بود کند و در دستم گذاشت. به رغم این همه تبلیغات رسمی در چهلمین سال انقلاب، چهره اش هنوز اصیل و زنده به نظر می رسید. ناخودآگاه این ضرب المثل تکراری و آشنای ایرانی به خاطرم افتاد که “مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید”. خیلی خیلی ظاهر ساده ای دارد ولی عجیب پر مغز است. حداقل آنکه همین تک گزاره ی خردمندانه ی برخاسته از عقل سلیم ایرانی اگر اندکی جدی گرفته میشد، فلسفه وجودی تمام دستگاه عریض و طویلی که امروز در کشور ما مصروف “تبلیغات” است، مورد تردید و بازنگری اساسی قرار می گرفت.
🔴بچه که بودم و این تعبیر شگرف سعدی را در کتاب فارسی می خواندیم، خیلی خوب متوجه نبودم که میان «مشکی که خود ببوید» و «مشکی که عطار بگوید» چه فاصله کهکشانی ای وجود دارد. بعد از سالها غور در مباحث فلسفی و معرفت شناختی و فرهنگی و جامعه شناختی و سیاسی و تاریخی تازه بازگشته ام به عظمت آنچه در این جمله نهفته است، چرا که ما در جامعه عطاران زندگی می کنیم. ما سالهاست که هیچ مشکی را نبوییده ایم. ما اصلا شامه ای نداریم و معنی مشک را فراموش کرده ایم. عطاران مفاهیم را اعدام کرده اند. شامه ها آنچنان سالها بی استفاده مانده اند که می رود که در نسلهای جدید به کلی منقرض شوند. عطاران هر روز از بوی خوش مشک می گویند اما کسی درباره شامه و بوی مشک چیزی نمی داند و طرفه آنکه اندک گروهی که هنوز در خفا چیزی از مشک و بوی آن می دانند به عنوان جماعتی خطرناک، دیوانه یا فتنه گر طرد می شوند. در جامعه عطاران این «الفاظ» هستند که کار می کنند. فلسفه و علم و دانشگاه و حوزه هم همه درباره همین «الفاظ» صحبت می کنند. بحثی درباره «بوی مشک» و اعتبار آن نیست، بلکه بحث بر سر گفته های عطار و فروش کالای دکان عطاری است. کلمات نه آبستن معانی که آبستن «تبلیغات» اند. به راستی در جهان گمگشتگی معانی، قدرت تبلیغات از کجا نشأت می گیرد؟ پاسخ تنها یک چیز است: از گذشته، از تاریخ!
🔴تفاوت مشکی که خود ببوید و مشکی که عطار بگوید، تفاوت نهضت و نظام است. نهضت، «عطار»ی نداشت که تبلیغش را کند و به فروشش رساند، اصلا نهضت مشک دکان عطاری نبود که محتاج تبلیغ عطار باشد. نهضت عطر جهان بود و بی هیچ تبلیغ و سخنی مردمان در تمنای آن بودند. رایگان بود و در عین حال نمی شد روی آن قیمتی گذاشت. مالکی نداشت و در عین حال از آن همگان بود. عطاری نداشت و در عین حال هر دلخسته ای از بوی گند زمانه جان خود را در طبق عطاری آن می گذاشت. اما هر نظامی لاجرم حتی اگر با خوی عطاری بر سرکار نیاید، با خوی عطاری بر سر کار می ماند. نهضت، مشکی شد در دست عطار مشک فروش. اینک مشک آن نبود که خود ببوید بلکه آنی بود که عطار بگوید. صاحب نفسی نبود که مشک را ببوید اما مشک همچنان مشتری داشت. لفظ میان تهی عطار کار می کرد و اما این لفظ میان تهی نبود که اثر می کرد بلکه تاریخ مشک بود که در قامت الفاظ می سوخت و بنای نظام را برپا نگه می داشت.
🔴عطار نه مشکی را که می گفت، بلکه «نام مشکی را که روزگاری خود بوییده بود» فروخته بود. خریداران نه با شامه که با گوش خریده بودند اما رسم جهان این نیست که جهان، آن هم ایران ما، لحظه ای از صاحبان شامه و مشک شناسان خالی باشد. «نام» می سوزد و می سازد و رنگ می بازد و همزمان زمزمه هایی در میان خریداران بالا می گیرد. نورای من که عکس امام خمینی را از آینه می کند و در دست من می گذارد و مرا با آینه تنها می گذارد، به اقتضای کودکی و پاکی فطرتش می بوید اما نمی شنود. ما نسل آن پدران نادانی که گوش را تقدیس و مشام را سرکوب می کردند، پشت سرگذاشته ایم. گام اول را عطاران برداشتند، اما داستان گام دوم، داستان دیگری است.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/712
Telegram
جمهورى سوم
گام دوم و بازگشت به نهضت
بخوانید در
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/713
بخوانید در
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/713
Forwarded from مدرسه ادبیات، انسان، شهر
🔆 مدرسه ادبیات، انسان، شهر
🔷 نگاهی به انسان، زندگی، عشق و تمدن، از منظر فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ
✅ اساتید: خرمشاهی، دینانی، میرشکاک، چاوشی، هادی، اسفندقه، مودب، علی زمانی، وکیلی، شهرستانی و...
📌 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ شروع مدرسه از یکم اسفند
🔶 ثبت نام و شرایط تخفیف:
🌐 evnd.co/9v2lz
🔸 شرایط تخفیف، پاسخ به سؤالات و اطلاعات بیشتر در:
🆔 @Adabiat_Ensan_Shahr
🔷 نگاهی به انسان، زندگی، عشق و تمدن، از منظر فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ
✅ اساتید: خرمشاهی، دینانی، میرشکاک، چاوشی، هادی، اسفندقه، مودب، علی زمانی، وکیلی، شهرستانی و...
📌 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ شروع مدرسه از یکم اسفند
🔶 ثبت نام و شرایط تخفیف:
🌐 evnd.co/9v2lz
🔸 شرایط تخفیف، پاسخ به سؤالات و اطلاعات بیشتر در:
🆔 @Adabiat_Ensan_Shahr
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 پیشنهادهایی برای اومانیسم اسلامی
🔶 دومین پیش نشست مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر
🔸 پروفسور محمد لگنهاوسن
🔹 استاد سابق فلسفه دانشگاه تگزاس امریکا
🔹 عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
🚪 دانشگاه شریف، آمفی تئاتر مرکزی
⏰ سه شنبه، 30 بهمن ماه، ساعت 14:30
🔸 ارائه به زبان فارسی خواهدبود.
💠 ثبت نام جهت هماهنگی برای ورود به دانشگاه(حضور برای عموم رایگان و آزاد است):
http://yon.ir/kaT3a
🔶 دومین پیش نشست مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر
🔸 پروفسور محمد لگنهاوسن
🔹 استاد سابق فلسفه دانشگاه تگزاس امریکا
🔹 عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
🚪 دانشگاه شریف، آمفی تئاتر مرکزی
⏰ سه شنبه، 30 بهمن ماه، ساعت 14:30
🔸 ارائه به زبان فارسی خواهدبود.
💠 ثبت نام جهت هماهنگی برای ورود به دانشگاه(حضور برای عموم رایگان و آزاد است):
http://yon.ir/kaT3a
چه باید کرد با بیماری که دوست و دشمنش را نمی شناسد؟
🔴درباره بیماری که صحبت می کنی، بلافاصله یک کسی که همیشه آن اطراف ایستاده از راه می رسد و می گوید: «حرف بس است نسخه ات چیست؟» بیمار هم یک نگاهی به مکالمه تو و آن جناب می اندازد و می گوید «بله بله حق با ایشان است، نسخه ات کو؟» و با نگاهشان به تو می گویند که «خاطرمان را مکدر کردی، لطفا رفع مزاحمت کن و گرنه طور دیگری باشما برخورد خواهد شد»
🔴اما بیمار در اینجا هم یک بار دیگر اشتباه کرده است. یک سطح معلوم بحث که امروز هر بچه دبستانی هم آنرا می فهمد این است که آشکارا آنکه درباره بیماری صحبت می کند خیرخواه بیمار و آنکه با پیش کشیدن بحث نسخه، دغدغه مند بیمار و بیماری را متواری می کند خائن است و اساسا همین خیانت سیستماتیک است که با خواب کردن بیمار و «خبری نیست» و «همه چیز بر وفق مراد است» خواندن در گوش بیمار، یا به قول مولوی با ضیافت «خر برفت و خربرفت» صاحب مال را بر خر مراد تخیلاندن، نهایتا به مرگ بیمار و بالاکشیده شدن مایملک او توسط همین جماعت منجر خواهد شد.
🔴یک سطح بالاتر مساله که نیمه تاریک و نیمه روشن است و با اشارتی هر طالب علمی آنرا تصدیق خواهد کرد هم مد نظرم نیست و آن اینکه «نسخه» یک مائده آسمانی حاضر و آماده نیست که چون هلویی در گلوی بیماری که مرض تا مغز استخوانش رسوخ کرده برود و او را در دم شفا دهد، بلکه نسخه، محصول مواجهه ی طبیب حاذق با وضع بیمار و مجاهده ی هماهنگ میان طبیب و بیمار و اهل و عیال بیمار برای ریشه کن کردن بیماری و حفظ سلامتی بیمار پس از آن است و طی چنین فرآیندی علاوه بر صبر و تحمل یک چیز اساسی می خواهد و آن «عقل» است که چیزی است در مقابل «هوس » و «نفع» و «ترس» و «عجب» و «طمع» و «کبر» که وجود هریک در بیمار یا اطرافیان یحتمل ذی نفع او، می تواند کل مسیر درمان را به انحرافی بدتر از بیماری سوق دهد.
♦️اما پس از این دو مرحله، سطح بالاتری از مساله هست که طبیب دلسوخته خیرخواه را در تنگنایی عجیب قرار می دهد و محفلی از صاحبان علم و تجربه هم در پاسخ به آن در می ماند و آن مواجهه با بیماری است که دوست را از دشمن تشخیص نمی دهد. به راستی چه باید کرد با بیماری که نه بیماری می شناسد و نه طبیب و نه حتی اراده ای به درمان خویش دارد؟ چه باید کرد با بیماری که پاره تن توست و در تب می سوزد اما ناصحان خیرخواه خویش را می راند و کذابان عنترصفت را مقرب درگاه خویش می کند؟ بحث بر سر نسخه نیست برادران من (که آن هم با همت و هم اندیشی دوستان نه به سهل و سادگی بلکه به جد و جهد دست یافتنی است)، چه باید کرد با آنی که دوست و دشمنش را نمی شناسد و فاجعه آمیزتر آنکه دوست را دشمن و دشمن را دوست می پندارد؟
🔴درباره بیماری که صحبت می کنی، بلافاصله یک کسی که همیشه آن اطراف ایستاده از راه می رسد و می گوید: «حرف بس است نسخه ات چیست؟» بیمار هم یک نگاهی به مکالمه تو و آن جناب می اندازد و می گوید «بله بله حق با ایشان است، نسخه ات کو؟» و با نگاهشان به تو می گویند که «خاطرمان را مکدر کردی، لطفا رفع مزاحمت کن و گرنه طور دیگری باشما برخورد خواهد شد»
🔴اما بیمار در اینجا هم یک بار دیگر اشتباه کرده است. یک سطح معلوم بحث که امروز هر بچه دبستانی هم آنرا می فهمد این است که آشکارا آنکه درباره بیماری صحبت می کند خیرخواه بیمار و آنکه با پیش کشیدن بحث نسخه، دغدغه مند بیمار و بیماری را متواری می کند خائن است و اساسا همین خیانت سیستماتیک است که با خواب کردن بیمار و «خبری نیست» و «همه چیز بر وفق مراد است» خواندن در گوش بیمار، یا به قول مولوی با ضیافت «خر برفت و خربرفت» صاحب مال را بر خر مراد تخیلاندن، نهایتا به مرگ بیمار و بالاکشیده شدن مایملک او توسط همین جماعت منجر خواهد شد.
🔴یک سطح بالاتر مساله که نیمه تاریک و نیمه روشن است و با اشارتی هر طالب علمی آنرا تصدیق خواهد کرد هم مد نظرم نیست و آن اینکه «نسخه» یک مائده آسمانی حاضر و آماده نیست که چون هلویی در گلوی بیماری که مرض تا مغز استخوانش رسوخ کرده برود و او را در دم شفا دهد، بلکه نسخه، محصول مواجهه ی طبیب حاذق با وضع بیمار و مجاهده ی هماهنگ میان طبیب و بیمار و اهل و عیال بیمار برای ریشه کن کردن بیماری و حفظ سلامتی بیمار پس از آن است و طی چنین فرآیندی علاوه بر صبر و تحمل یک چیز اساسی می خواهد و آن «عقل» است که چیزی است در مقابل «هوس » و «نفع» و «ترس» و «عجب» و «طمع» و «کبر» که وجود هریک در بیمار یا اطرافیان یحتمل ذی نفع او، می تواند کل مسیر درمان را به انحرافی بدتر از بیماری سوق دهد.
♦️اما پس از این دو مرحله، سطح بالاتری از مساله هست که طبیب دلسوخته خیرخواه را در تنگنایی عجیب قرار می دهد و محفلی از صاحبان علم و تجربه هم در پاسخ به آن در می ماند و آن مواجهه با بیماری است که دوست را از دشمن تشخیص نمی دهد. به راستی چه باید کرد با بیماری که نه بیماری می شناسد و نه طبیب و نه حتی اراده ای به درمان خویش دارد؟ چه باید کرد با بیماری که پاره تن توست و در تب می سوزد اما ناصحان خیرخواه خویش را می راند و کذابان عنترصفت را مقرب درگاه خویش می کند؟ بحث بر سر نسخه نیست برادران من (که آن هم با همت و هم اندیشی دوستان نه به سهل و سادگی بلکه به جد و جهد دست یافتنی است)، چه باید کرد با آنی که دوست و دشمنش را نمی شناسد و فاجعه آمیزتر آنکه دوست را دشمن و دشمن را دوست می پندارد؟
Forwarded from انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات
💢انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار میکند:
🔺"جلسه بررسی گام دوم انقلاب"🔻
🎙با حضور:
- میلاد دخانچی
-محمد حسین بادامچی
- محمد صادق شهبازی
🗓یکشنبه، ۵ اسفند/از ساعت ۲۰
🆔 @dawat_isu
🔺"جلسه بررسی گام دوم انقلاب"🔻
🎙با حضور:
- میلاد دخانچی
-محمد حسین بادامچی
- محمد صادق شهبازی
🗓یکشنبه، ۵ اسفند/از ساعت ۲۰
🆔 @dawat_isu
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 مدرسه علوم انسانی اندیشکده مهاجر برگزار می کند:
🔸 نقش سنت در علوم انسانی
🔻
علوم انسانی از آن رو که مواجه با اعمال معنادار انسانی و نیازمند تاویل و تفسیر آن است، خواه ناخواه درگیر الگوهای فهم یا فهم واره هایی است که توان شناسایی این امور را برای محقق این علوم فراهم آورد. در واقع علوم انسانی از دو جنبه درگیر مسئله سنت است؛ اولا از این رو که فهم اعمال انسانی در بستر جامعه و در ذیل سنت امکان پذیر است یا به بیان دیگر معناداری و التفاتی بودن اعمال انسانی صرفا در زمینه اجتماعی-زبانی و در بستار سنت ممکن است و ثانیا به این دلیل که الگوهای فهم و تحلیل یا پیش بینی اعمال انسانی و اجتماعی نیز صرفا یا اغلب در نتیجه انباشت گفتگوها در زمینه ایده ها و نقد و تکمیل آنها به ثمر می رسد ویا به بیان دیگر در ضمن یک سنت فکری تکمیل شده و رشد می یابند.
🔺
⭕️⭕️⭕️
پیش همایش سوم، دو شنبه 6 اسفند، ساعت 15
مدرس شهید مطهری، مسجد دانشگاه شریف
⭕️⭕️⭕️
🔶 مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر:
@humanities_school
🌐 کارگروه علوم انسانی و توسعه
@humanities_development
🔸جهت هماهنگی ورود از بیرون، با ادمین کانال هماهنگ نمایید.
🔸 نقش سنت در علوم انسانی
🔻
علوم انسانی از آن رو که مواجه با اعمال معنادار انسانی و نیازمند تاویل و تفسیر آن است، خواه ناخواه درگیر الگوهای فهم یا فهم واره هایی است که توان شناسایی این امور را برای محقق این علوم فراهم آورد. در واقع علوم انسانی از دو جنبه درگیر مسئله سنت است؛ اولا از این رو که فهم اعمال انسانی در بستر جامعه و در ذیل سنت امکان پذیر است یا به بیان دیگر معناداری و التفاتی بودن اعمال انسانی صرفا در زمینه اجتماعی-زبانی و در بستار سنت ممکن است و ثانیا به این دلیل که الگوهای فهم و تحلیل یا پیش بینی اعمال انسانی و اجتماعی نیز صرفا یا اغلب در نتیجه انباشت گفتگوها در زمینه ایده ها و نقد و تکمیل آنها به ثمر می رسد ویا به بیان دیگر در ضمن یک سنت فکری تکمیل شده و رشد می یابند.
🔺
⭕️⭕️⭕️
پیش همایش سوم، دو شنبه 6 اسفند، ساعت 15
مدرس شهید مطهری، مسجد دانشگاه شریف
⭕️⭕️⭕️
🔶 مدرسه زمستانه علوم انسانی اندیشکده مهاجر:
@humanities_school
🌐 کارگروه علوم انسانی و توسعه
@humanities_development
🔸جهت هماهنگی ورود از بیرون، با ادمین کانال هماهنگ نمایید.
Forwarded from مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
🔆 مدرسه زمستانه «علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو»
✅ اساتید: لگنهاوسن، بهشتی، چاوشی، معین زاده، سفیدخوش، شفاه، نیلی
🔷 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ ۱۶،۱۵ و ۱۸ اسفند
🚪دانشگاه شریف
🔹 اسکان برای عزیزان غیر تهرانی امکان پذیر است.
🔸 ثبت نام در:
🌐 evnd.co/JZBDH
🔹 لینک متن بیان شرایط تخفیف ثبت نام:
🌐 https://news.1rj.ru/str/humanities_school/102
🔸 شرایط تخفیفی، معرفی اساتید و برنامه ها، نحوه ثبت نام و اطلاعات بیشتر:
🔆 @humanities_school
✅ اساتید: لگنهاوسن، بهشتی، چاوشی، معین زاده، سفیدخوش، شفاه، نیلی
🔷 ارائه گواهی از #دانشگاه_شریف
⏰ ۱۶،۱۵ و ۱۸ اسفند
🚪دانشگاه شریف
🔹 اسکان برای عزیزان غیر تهرانی امکان پذیر است.
🔸 ثبت نام در:
🌐 evnd.co/JZBDH
🔹 لینک متن بیان شرایط تخفیف ثبت نام:
🌐 https://news.1rj.ru/str/humanities_school/102
🔸 شرایط تخفیفی، معرفی اساتید و برنامه ها، نحوه ثبت نام و اطلاعات بیشتر:
🔆 @humanities_school
سایه سنگین جنگ بر سر ایران مدرن: ازعباس میرزا تا امروز
🔴جنگهای ایران و روس را به حق باید آغاز ایران مدرن دانست، هرچند در اینکه آنرا آغاز بیداری ایرانیان بدانیم می توان تردید کرد. مدرنیته ایرانی مدرنیته نظامی است و دولت مدرن ایرانی در دویست سال اخیر زیر سایه جنگ است که پدید آمده و صریحتر بگویم از پستان جنگ است که نوشیده و بالیده. جنگ، «ترس» را بر وجود ما سایه انداخته و ترس «بقا» را غایت حیات ایرانی دانسته و بقا «امنیت» را بعنوان ارزشمندترین کالا و مهمترین دستآورد لویاتان ایرانی تثبیت کرده. دولت مدرن در ایران بعنوان نگهبان ملت پدید آمد اما نه نگهبان ملت به آن صورتی که ایرانیان قدیم سلطان را شبان و ملت را رمه می پنداشتند. سلطنت قدیم که آن هم امنیت را کارویژه اصلی و مایه مشروعیت خود می دانست، چون تکیه گاه و مستمسکی جز ملت نداشت، چون پولش از مالیات و حاصل کار ملت بود، چون سپاهش را گروه های خودمختار ایلات و عشایر تامین می کردند و چون حکم جهادش را علما می دادند، «ملت را منشأ قدرت می دانست» اما دولت جدید به تکنولوژی بهره کشی از توان ملت دست یافته بود. ارتش متحد منظم یونیفرم غیرمردمی اولین نهاد مدرن ایران بود که نه بخشی از جامعه بلکه بخشی از دیوان سالاری تازه ای بود که بر فراز جامعه ایران روییده بود و بلافاصله با برآمدن ارتش، دولت دست اندرکار ورود به باقی احات حیات اجتماعی ایرانیان شد. «علم» اولین فرزند مقدس ملت بود که در محضر لویاتان قربانی شد و با تاسیس دارالفنون علم جدید که در پوستین علم قدیم فرو رفته بود، در خدمت امنیت و نظامی گری قرار گرفت. بعد از آن بود که جامعه ایران در شیب مصرف شدن توسط دولت برای تأمین اقتدار دولت قرار گرفت.
🔴اینچنین بود که شکست ایران از روس چنان تاثیر سهمگینی در روح دولت جدید ایرانی گذاشت که بی شک تا همین امروز ساختار اصلی نگریستن حاکمان ما به خود، به طبیعت، به غرب، به دین و به همه جهان اطرافمان به حساب می آید. مقام معظم رهبری در فرازی از بیانیه گام دوم از تعابیری استفاده می کنند که بی شک طنینی عباس میرزایی در خود دارد:
🔹دانش آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.
در همینجاست که طرح بزرگ ایران جدید زاییده شده است: سوار کردن هویت سنتی بر کالبدی نو از فناوری؛ اخذ تکنیک غربی و طرد فکر و فرهنگ و علوم انسانی غربی؛ دولت را بعنوان هسته سخت و محل تداوم سنت در اختیار گرفتن و جامعه را در جهت اقتدار یافتن دوباره دولت از نو مهندسی کردن. این همان استعاره بزرگ «تمدن نوین ایرانی» است که در تمام طول این دو قرن بر فراز ایران پرواز کرده است.
♦️این روایت رسمی و البته شنیدنی تاریخ فراز و فرود دولت مدرن در ایران است و از این جهت هر نظامی کاملا محق است که دستآوردهای خود را به رخ رژیمهای پیش از خود بکشاند. اما این اگرچه روایت رسمی و اصلی است اما تنها روایت نیست. روایت دیگری هم هست که می گوید جنگ و دولت امنیتی بر آمده از شالوده ی هولناک ترسی که بنیان وجودی ما شده است، خود مهمترین عاملی است که مدنیت و تمدن ما را به تعلیق در آورده است. روح مدنی ایرانی در این روایت خود اسیر کالبدی است که مدعی است برای حفاظت از خود پدید آمده است. نگهبانی که به تدریج چنان از جریان روح مدنی ایرانی غافل می شود که نمی داند چگونه این سایه امن مدتهاست که به صورت زندانی سراسری بر روح ها و قلبهای هنوز زنده سنگینی می کند. این روایت حاشیه ای می گوید ترس از مرگ، بدتر از خود مرگ است و بنابراین چه بهتر که به استقبال شهادت رفت. این روایت آن روح زنده و انکارناپذیر ایرانی است که آخرین بار نام «انقلاب اسلامی» به خود گرفت و همچنان خون را در رگهای مردمان این مرزوبوم به جوشش در می آورد.
🔴جنگهای ایران و روس را به حق باید آغاز ایران مدرن دانست، هرچند در اینکه آنرا آغاز بیداری ایرانیان بدانیم می توان تردید کرد. مدرنیته ایرانی مدرنیته نظامی است و دولت مدرن ایرانی در دویست سال اخیر زیر سایه جنگ است که پدید آمده و صریحتر بگویم از پستان جنگ است که نوشیده و بالیده. جنگ، «ترس» را بر وجود ما سایه انداخته و ترس «بقا» را غایت حیات ایرانی دانسته و بقا «امنیت» را بعنوان ارزشمندترین کالا و مهمترین دستآورد لویاتان ایرانی تثبیت کرده. دولت مدرن در ایران بعنوان نگهبان ملت پدید آمد اما نه نگهبان ملت به آن صورتی که ایرانیان قدیم سلطان را شبان و ملت را رمه می پنداشتند. سلطنت قدیم که آن هم امنیت را کارویژه اصلی و مایه مشروعیت خود می دانست، چون تکیه گاه و مستمسکی جز ملت نداشت، چون پولش از مالیات و حاصل کار ملت بود، چون سپاهش را گروه های خودمختار ایلات و عشایر تامین می کردند و چون حکم جهادش را علما می دادند، «ملت را منشأ قدرت می دانست» اما دولت جدید به تکنولوژی بهره کشی از توان ملت دست یافته بود. ارتش متحد منظم یونیفرم غیرمردمی اولین نهاد مدرن ایران بود که نه بخشی از جامعه بلکه بخشی از دیوان سالاری تازه ای بود که بر فراز جامعه ایران روییده بود و بلافاصله با برآمدن ارتش، دولت دست اندرکار ورود به باقی احات حیات اجتماعی ایرانیان شد. «علم» اولین فرزند مقدس ملت بود که در محضر لویاتان قربانی شد و با تاسیس دارالفنون علم جدید که در پوستین علم قدیم فرو رفته بود، در خدمت امنیت و نظامی گری قرار گرفت. بعد از آن بود که جامعه ایران در شیب مصرف شدن توسط دولت برای تأمین اقتدار دولت قرار گرفت.
🔴اینچنین بود که شکست ایران از روس چنان تاثیر سهمگینی در روح دولت جدید ایرانی گذاشت که بی شک تا همین امروز ساختار اصلی نگریستن حاکمان ما به خود، به طبیعت، به غرب، به دین و به همه جهان اطرافمان به حساب می آید. مقام معظم رهبری در فرازی از بیانیه گام دوم از تعابیری استفاده می کنند که بی شک طنینی عباس میرزایی در خود دارد:
🔹دانش آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.
در همینجاست که طرح بزرگ ایران جدید زاییده شده است: سوار کردن هویت سنتی بر کالبدی نو از فناوری؛ اخذ تکنیک غربی و طرد فکر و فرهنگ و علوم انسانی غربی؛ دولت را بعنوان هسته سخت و محل تداوم سنت در اختیار گرفتن و جامعه را در جهت اقتدار یافتن دوباره دولت از نو مهندسی کردن. این همان استعاره بزرگ «تمدن نوین ایرانی» است که در تمام طول این دو قرن بر فراز ایران پرواز کرده است.
♦️این روایت رسمی و البته شنیدنی تاریخ فراز و فرود دولت مدرن در ایران است و از این جهت هر نظامی کاملا محق است که دستآوردهای خود را به رخ رژیمهای پیش از خود بکشاند. اما این اگرچه روایت رسمی و اصلی است اما تنها روایت نیست. روایت دیگری هم هست که می گوید جنگ و دولت امنیتی بر آمده از شالوده ی هولناک ترسی که بنیان وجودی ما شده است، خود مهمترین عاملی است که مدنیت و تمدن ما را به تعلیق در آورده است. روح مدنی ایرانی در این روایت خود اسیر کالبدی است که مدعی است برای حفاظت از خود پدید آمده است. نگهبانی که به تدریج چنان از جریان روح مدنی ایرانی غافل می شود که نمی داند چگونه این سایه امن مدتهاست که به صورت زندانی سراسری بر روح ها و قلبهای هنوز زنده سنگینی می کند. این روایت حاشیه ای می گوید ترس از مرگ، بدتر از خود مرگ است و بنابراین چه بهتر که به استقبال شهادت رفت. این روایت آن روح زنده و انکارناپذیر ایرانی است که آخرین بار نام «انقلاب اسلامی» به خود گرفت و همچنان خون را در رگهای مردمان این مرزوبوم به جوشش در می آورد.
بازگشت به فلسفه سیاسی و حکمت عملی
شرحی از کتاب «احیای علوم سیاسی» دکتر حسین بشیریه
«امر سیاسی» و «فلسفه سیاسی» و تجربه زیست جهانی به نام «مدینه» در دوران قرون وسطای مسیحی و اسلامی فراموش شد و این غفلت از سیاست حتی با رنسانس و ظهور مدرنیته نیز ادامه داشت تا اینکه در چند دهه اخیر بار دیگر سخن از «امرسیاسی » و بازگشت به «حکمت عملی باستان» در میان اندیشمندان و متفکران به میان آمد و سرنوشت فراموش شده امر سیاسی در تاریخ بشر مورد پرسش قرار گرفت.
فایل صوتی ضمیمه شده شرح اینجانب بر آخرین کتاب دکتر حسین بشیریه «احیای علوم سیاسی» است که شیفت مهمی از «علوم اجتماعی و سیاسی» به «فلسفه عملی» را در دیدگاه خود دکتر بشیریه و در جریان مهمی از جامعه علمی روایت می کند. شرح من بر این کتاب بیشتر مبتنی بر روایت هانا آرنت از زوال امر سیاسی در دوران مدرن و غلبه علم و جامعه توده ای بر جهان است و در کنار آن از روایت کارل پوپر از فرود و فراز انسان و جامعه سیاسی در تاریخ بشر هم کمک گرفته ام.
مساله اصلی اینجاست که نه علوم اجتماعی (به معنای کاربست رویکرد علوم طبیعی درباره جامعه و سیاست و تاریخ بشر) ، نه مدیریت و سیاستگذاری که علم اداره و کنترل جوامع بشری به نفع قدرت بر پایه همین علوم اجتماعی است و نه فلسفه نظری و برداشتهای افلاطونی و متافیزیکی از سیر انسان و جامعه و تاریخ هر سه دانشهای مرتبط با موقعیت انسان توده وار اقتصادی و غیرسیاسی و مسلوب الاختیار هستند و تنها حکمت عملی است که می تواند موقعیت و حرکت انسان در جهان مدنی و در گذار انتقادی از جامعه بسته و غیرسیاسی به مدینه باز شهروندان حاکم بر سرنوشت خویش را توضیح و صورت بندی کند. در نسبت با موقعیت ایران این تنها حکمت عملی است که به ما نشان می دهد که چگونه اشکال قدیمی فقه و متافیزیک و سیاست نامه نگاری و اشکال جدیدتر علم و سیاستگذاری و ایدئولوژی همگی بخشی از ساختار کلی سیاست زدایی از جامعه ایرانی در اعصار گوناگون بوده اند.
https://news.1rj.ru/str/humanities_school/125
شرحی از کتاب «احیای علوم سیاسی» دکتر حسین بشیریه
«امر سیاسی» و «فلسفه سیاسی» و تجربه زیست جهانی به نام «مدینه» در دوران قرون وسطای مسیحی و اسلامی فراموش شد و این غفلت از سیاست حتی با رنسانس و ظهور مدرنیته نیز ادامه داشت تا اینکه در چند دهه اخیر بار دیگر سخن از «امرسیاسی » و بازگشت به «حکمت عملی باستان» در میان اندیشمندان و متفکران به میان آمد و سرنوشت فراموش شده امر سیاسی در تاریخ بشر مورد پرسش قرار گرفت.
فایل صوتی ضمیمه شده شرح اینجانب بر آخرین کتاب دکتر حسین بشیریه «احیای علوم سیاسی» است که شیفت مهمی از «علوم اجتماعی و سیاسی» به «فلسفه عملی» را در دیدگاه خود دکتر بشیریه و در جریان مهمی از جامعه علمی روایت می کند. شرح من بر این کتاب بیشتر مبتنی بر روایت هانا آرنت از زوال امر سیاسی در دوران مدرن و غلبه علم و جامعه توده ای بر جهان است و در کنار آن از روایت کارل پوپر از فرود و فراز انسان و جامعه سیاسی در تاریخ بشر هم کمک گرفته ام.
مساله اصلی اینجاست که نه علوم اجتماعی (به معنای کاربست رویکرد علوم طبیعی درباره جامعه و سیاست و تاریخ بشر) ، نه مدیریت و سیاستگذاری که علم اداره و کنترل جوامع بشری به نفع قدرت بر پایه همین علوم اجتماعی است و نه فلسفه نظری و برداشتهای افلاطونی و متافیزیکی از سیر انسان و جامعه و تاریخ هر سه دانشهای مرتبط با موقعیت انسان توده وار اقتصادی و غیرسیاسی و مسلوب الاختیار هستند و تنها حکمت عملی است که می تواند موقعیت و حرکت انسان در جهان مدنی و در گذار انتقادی از جامعه بسته و غیرسیاسی به مدینه باز شهروندان حاکم بر سرنوشت خویش را توضیح و صورت بندی کند. در نسبت با موقعیت ایران این تنها حکمت عملی است که به ما نشان می دهد که چگونه اشکال قدیمی فقه و متافیزیک و سیاست نامه نگاری و اشکال جدیدتر علم و سیاستگذاری و ایدئولوژی همگی بخشی از ساختار کلی سیاست زدایی از جامعه ایرانی در اعصار گوناگون بوده اند.
https://news.1rj.ru/str/humanities_school/125
Telegram
مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل، گفتگو
💠 گزارش صوتی سومین پیش همایش "مدرسه علوم انسانی؛ سنت، عمل و گفتگو"
🔶 موضوع سمپوزیوم:
🔹نقش سنت در علوم انسانی🔹
🔶 ارائه دهنده اول:
🔹دکتر محمدحسین بادامچی🔹
🔺 گزارش و صوت پیش نشست، و اخبار مدرسه را در کانال مدرسه دنبال کنید.
🌐 مدرسه علوم انسانی:
@humanities_school…
🔶 موضوع سمپوزیوم:
🔹نقش سنت در علوم انسانی🔹
🔶 ارائه دهنده اول:
🔹دکتر محمدحسین بادامچی🔹
🔺 گزارش و صوت پیش نشست، و اخبار مدرسه را در کانال مدرسه دنبال کنید.
🌐 مدرسه علوم انسانی:
@humanities_school…
امپریالیسم و حراست از امنیت، ثبات و توسعه سرمایه داری دولتی در ایران
معرفی کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» (۱۹۷۹) نوشته فرد هالیدی
🔴تریبونهای رسمی در هر حکومتی معمولا چنین تبلیغ می کنند که بیگانگان به دنبال بر هم زدن نظم و امنیت، فروپاشی و تجزیه کشور و از حرکت ایستاندن چرخ توسعه و سرمایه داری اند و از این طریق است که حفظ تمامیت ارضی و امنیت و صیانت از سرمایه داری برای دولتهای مرکزی می تواند با ژستی استقلال گرایانه و ضدبیگانه همراه شود. با اینحال نگاهی به تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که تجربه تاریخی ما نه تنها چنین چیزی را نشان نمی کند بلکه عکس آن را اثبات می کند. منافع امپریالیستی روسیه، انگلیس و امریکا در یکصد سال اخیر در ایران نه تنها همسویی با نهضتهای آزادیبخش و عدالتخواه و اعتراضی را ایجاب نمی کرده است بلکه به عکس درهمه برهه های اعتراضات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ملت ایران این قدرتهای سلطه گر محکم در کنار دولتهای مرکزی ایستاده و از انها و در واقع از منافع خود حفاظت کرده اند.
🔴در خوانشهای پسا انقلابی از رژیم پهلوی عمدتا این دو جنبه اساسی رژیم توسط مخالفان و موافقان رژیم گذشته از هم تفکیک شده اند: مخالفان بر جنبه دیکتاتوری و امپریالیسم انگشت گذاشته اند و گامهای اساسی رژیم پهلوی در نوسازی ایران را نادیده انگاشته اند و موافقان بر توسعه و نوسازی تاکید کرده اند و وجه دیکتاتوری و امپریالیسم را مغفول رها کرده اند. چنین تفسیری از «بدیها و خوبیهای رژیم» البته از جهت مناسبات سیاسی بعد از انقلاب کاملا قابل درک است چه این تقسیم به مخالفان کمک می کند که با موضع گیری علیه امپریالیسم بتوانند مشروعیتی را برای نوسازی و تداوم آن در دوران بعد از جنگ حفظ کنند و از سوی دیگر به موافقان کمک می کند که نوسازی را از ارتباط ارگانیک با دیکتاتوری و امپریالیسم تطهیر کنند و بار دیگر به تکرار ادبیات نوسازی و برنامه ریزی توسعه اقتصادی در ایران بپردازند. با اینحال مطالعه دقیقتر رژیم پهلوی نشان می دهد که هر دورویکرد افسانه هایی سیاسی هستند و چه موافقان رژیم پهلوی و چه مخالفان آن باید بدانند که میان «توسعه، دیکتاتوری و امپریالیسم» پیوندی اساسی وجود دارد.
🔴کتاب «ایران:دیکتاتوری و توسعه»* نوشته فرد هالیدی از این منظر کتاب فوق العاده ایست که از منظری مستقل و تا حدی زیادی منتقدانه به کالبدشکافی آناتومی رژیم پهلوی پرداخته است و به نظر می رسد در این هدف که بتواند ابعاد امنیتی، اقتصادی، و سیاست خارجی رژیم را ذیل یک تحلیل جامعه شناختی جامع از «ماهیت دولت پهلوی» گرد هم آورد موفق بوده است. این کتاب دقیقا در آستانه انقلاب اسلامی ایران در امریکا منتشر شده و جالب است که اگرچه نسخه فارسی آن بلافاصله در ایران به همت خودجوش ناشران و مترجمان به چاپ می رسد از آن تاریخ (۱۳۵۸) تا کنون هرگز تجدید چاپ نشده است.
🔻این فراز از کتاب به خوبی پیوند میان بورژوازی رانتی و نیروهای سرمایه داری ایرانی با دولت ذیل حمایت امپریالیسم خارجی را توضیح می دهد، ساختاری از منافع مشترک که بویژه با سرکوب قیامهای آزادیخواه و عدالتخواه در یکصدوپنجاه سال اخیر با نام حفظ امنیت و توسعه و ثبات و تمامیت ارضی بر سرپا ایستاده است:
📝بورژوازی ای که در ایران رشده کرده به عنوان شعبه ای از دولت رشده کرده است. بورژوازی که بنابر طبیعت شکل توسعه سرمایه داری در ایران قدرت سیاسی و اقتصادی را به خود دولت سپرده است. اگر رشد اقتصادی اخیر ایران محصول توسعه تولیدات صنعتی خصوصی یا حتی تولیدات صنعتی دولتی بود که طبقه ای از مدیران ممتازی را به وجود می آورد، آنگاه زندگی سیاسی بازتری که در آن گفت و شنود و جناح های مشخصی به چشم می خوردند می توانست پدید آید… اگرچه نیرویی نبوده است که با دولت با موفقیت دست و پنجه نرم کند معهذا موفقیتهایی بوده که در آن قدرت جنبشهای توده ای در ایران خود برای دولت پهلوی و درباریان خارجی آن تهدیدی شده اند و عکس العمل خشنی را برانگیخته اند. موفقیت انقلاب مشروطه مداخله روسیه را پس از 1908 تحریک کرد، یا خطر جنبشی به رهبری کمونیستها در کوه های گیلان نزدیک بحر خزر، همراه با از هم پاشیدن کلی کشور، انگلیسها را ترغیب کرد که به رضاخان اصرار ورزند کودتای خود را در ۱۳۰۰ به راه اندازد. حمایت وسیع مردم از حزب توده و وجود جمهوریهای خودمختار و طرفدار شوروی در آذربایجان و کردستان، و سپس خطری که حکومت مصدق پیش آورده بود، ایالات متحده را پس از جنگ جهانی دوم تشویق کرد که حامی اصلی دولت پهلوی گردد. به همین نحو آمیزه ای از سرکوب و تحولات اقتصادی که پس از ۱۳۴۰ آغاز شد پاسخی بود به بی ثباتی رژیم که آنرا در معرض خطر مقاومت داخلی قرار می داد. به نظر می رسد که تا کنون تنها یک رژیم دیکتاتوری از این نوع توانسته و می تواند منافع طبقه حاکم و متحدان بین المللی آنرا تضمین کند. (ص ۳۴)
* https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/728
معرفی کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» (۱۹۷۹) نوشته فرد هالیدی
🔴تریبونهای رسمی در هر حکومتی معمولا چنین تبلیغ می کنند که بیگانگان به دنبال بر هم زدن نظم و امنیت، فروپاشی و تجزیه کشور و از حرکت ایستاندن چرخ توسعه و سرمایه داری اند و از این طریق است که حفظ تمامیت ارضی و امنیت و صیانت از سرمایه داری برای دولتهای مرکزی می تواند با ژستی استقلال گرایانه و ضدبیگانه همراه شود. با اینحال نگاهی به تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که تجربه تاریخی ما نه تنها چنین چیزی را نشان نمی کند بلکه عکس آن را اثبات می کند. منافع امپریالیستی روسیه، انگلیس و امریکا در یکصد سال اخیر در ایران نه تنها همسویی با نهضتهای آزادیبخش و عدالتخواه و اعتراضی را ایجاب نمی کرده است بلکه به عکس درهمه برهه های اعتراضات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ملت ایران این قدرتهای سلطه گر محکم در کنار دولتهای مرکزی ایستاده و از انها و در واقع از منافع خود حفاظت کرده اند.
🔴در خوانشهای پسا انقلابی از رژیم پهلوی عمدتا این دو جنبه اساسی رژیم توسط مخالفان و موافقان رژیم گذشته از هم تفکیک شده اند: مخالفان بر جنبه دیکتاتوری و امپریالیسم انگشت گذاشته اند و گامهای اساسی رژیم پهلوی در نوسازی ایران را نادیده انگاشته اند و موافقان بر توسعه و نوسازی تاکید کرده اند و وجه دیکتاتوری و امپریالیسم را مغفول رها کرده اند. چنین تفسیری از «بدیها و خوبیهای رژیم» البته از جهت مناسبات سیاسی بعد از انقلاب کاملا قابل درک است چه این تقسیم به مخالفان کمک می کند که با موضع گیری علیه امپریالیسم بتوانند مشروعیتی را برای نوسازی و تداوم آن در دوران بعد از جنگ حفظ کنند و از سوی دیگر به موافقان کمک می کند که نوسازی را از ارتباط ارگانیک با دیکتاتوری و امپریالیسم تطهیر کنند و بار دیگر به تکرار ادبیات نوسازی و برنامه ریزی توسعه اقتصادی در ایران بپردازند. با اینحال مطالعه دقیقتر رژیم پهلوی نشان می دهد که هر دورویکرد افسانه هایی سیاسی هستند و چه موافقان رژیم پهلوی و چه مخالفان آن باید بدانند که میان «توسعه، دیکتاتوری و امپریالیسم» پیوندی اساسی وجود دارد.
🔴کتاب «ایران:دیکتاتوری و توسعه»* نوشته فرد هالیدی از این منظر کتاب فوق العاده ایست که از منظری مستقل و تا حدی زیادی منتقدانه به کالبدشکافی آناتومی رژیم پهلوی پرداخته است و به نظر می رسد در این هدف که بتواند ابعاد امنیتی، اقتصادی، و سیاست خارجی رژیم را ذیل یک تحلیل جامعه شناختی جامع از «ماهیت دولت پهلوی» گرد هم آورد موفق بوده است. این کتاب دقیقا در آستانه انقلاب اسلامی ایران در امریکا منتشر شده و جالب است که اگرچه نسخه فارسی آن بلافاصله در ایران به همت خودجوش ناشران و مترجمان به چاپ می رسد از آن تاریخ (۱۳۵۸) تا کنون هرگز تجدید چاپ نشده است.
🔻این فراز از کتاب به خوبی پیوند میان بورژوازی رانتی و نیروهای سرمایه داری ایرانی با دولت ذیل حمایت امپریالیسم خارجی را توضیح می دهد، ساختاری از منافع مشترک که بویژه با سرکوب قیامهای آزادیخواه و عدالتخواه در یکصدوپنجاه سال اخیر با نام حفظ امنیت و توسعه و ثبات و تمامیت ارضی بر سرپا ایستاده است:
📝بورژوازی ای که در ایران رشده کرده به عنوان شعبه ای از دولت رشده کرده است. بورژوازی که بنابر طبیعت شکل توسعه سرمایه داری در ایران قدرت سیاسی و اقتصادی را به خود دولت سپرده است. اگر رشد اقتصادی اخیر ایران محصول توسعه تولیدات صنعتی خصوصی یا حتی تولیدات صنعتی دولتی بود که طبقه ای از مدیران ممتازی را به وجود می آورد، آنگاه زندگی سیاسی بازتری که در آن گفت و شنود و جناح های مشخصی به چشم می خوردند می توانست پدید آید… اگرچه نیرویی نبوده است که با دولت با موفقیت دست و پنجه نرم کند معهذا موفقیتهایی بوده که در آن قدرت جنبشهای توده ای در ایران خود برای دولت پهلوی و درباریان خارجی آن تهدیدی شده اند و عکس العمل خشنی را برانگیخته اند. موفقیت انقلاب مشروطه مداخله روسیه را پس از 1908 تحریک کرد، یا خطر جنبشی به رهبری کمونیستها در کوه های گیلان نزدیک بحر خزر، همراه با از هم پاشیدن کلی کشور، انگلیسها را ترغیب کرد که به رضاخان اصرار ورزند کودتای خود را در ۱۳۰۰ به راه اندازد. حمایت وسیع مردم از حزب توده و وجود جمهوریهای خودمختار و طرفدار شوروی در آذربایجان و کردستان، و سپس خطری که حکومت مصدق پیش آورده بود، ایالات متحده را پس از جنگ جهانی دوم تشویق کرد که حامی اصلی دولت پهلوی گردد. به همین نحو آمیزه ای از سرکوب و تحولات اقتصادی که پس از ۱۳۴۰ آغاز شد پاسخی بود به بی ثباتی رژیم که آنرا در معرض خطر مقاومت داخلی قرار می داد. به نظر می رسد که تا کنون تنها یک رژیم دیکتاتوری از این نوع توانسته و می تواند منافع طبقه حاکم و متحدان بین المللی آنرا تضمین کند. (ص ۳۴)
* https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/728
Telegram
جمهورى سوم
غیبت حکمت عملی و اسارت مدینه ایرانی در میراث حوزوی فقه و متافیزیک
📝این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در جنبهی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است… در این تردیدی نیست؛ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است. (مقام معظم رهبری، سیزدهم اسفند ۹۷)
🔴در سالهای اواخر دهه هشتاد که بحث علوم انسانی اسلامی داغ شد، برای من که آن موقع دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی بودم سوال شد که چرا علی رغم این همه بحث درباره نیاز به نوعی علوم انسانی اسلامی که پاسخگوی نیازهای تمدنی ما باشد، عملا همه به مباحث پوچ معرفت شناختی و روش شناختی مشغولند و هیچکس به دو مؤسس و اسطوره بزرگ علوم انسانی در جهان اسلام یعنی فارابی و ابن خلدون توجهی نمی کند و حال آنکه آراء این دو نفر همین امروز هم محافل پژوهشی مهمی در دانشگاه های غربی را به خود مشغول کرده است. با همین نیت بود که عزم خود را جزم کردم که در مقطع دکتری روی آراء فارابی کار کنم و به همین دلیل برای ادامه تحصیل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را که ظاهرا برای تأمین همین مقاصد تأسیس شده است انتخاب کردم. عنوان رساله دکتری من «نقد تمدن غرب معاصر بر پایه فلسفه مدنی فارابی» بود و طی آن در طول ۵ سال پژوهش کوشیدم که برخی وجوه مدنی فارابی را از زیر آوار فلسفه اشراقی حوزوی و دانشگاهی بعد از انقلاب یرون بکشم و برخی قوتهای فلسفه مدنی فارابی را در تطبیق با مباحث فلسفه سیاسی معاصر پوپر و آرنت متذکر شوم.
🔴از آنجا که قانون افتضاح «دکتری پژوهشی» من را در طول این ۵ سال و دو سال بعد از آن مجبور کرد که برای جلب حمایت از این پژوهش به هر درِ مربوط و نامربوط به علوم انسانی اسلامی در این کشور بکوبم، شهادت می دهم که «حکمت عملی» ارزن اهمیتی برای ارگانهای فعال در حوزه علوم انسانی و اسلامی در این کشور ندارد. من کاملا با مقام معظم رهبری موافقم که فلسفه اسلامی حوزوی در متافیزیک خلاصه شده است و چون محصولی در حکمت عملی نداشته بی مایه است، اما به آن اضافه می کنم که بر هم نخوردن این وضع هم از خواسته های تصمیم گیران صحنه علوم انسانی و اسلامی بوده است. فقیهان و اهالی متافیزیک در یک تقسیم کار هوشمندانه حکمت عملی را از صحنه اخراج کرده اند و میراث آن را در میان خود به تاراج برده اند. حکمت عملی که هم عقلی است و هم عملی، عقلش را فلسفه اسلامی ای به میراث برده که نه تنها در جهت عملی عقیم است، بلکه در پرده نهایی خود ضد عقل است و ره به سوی عرفان و مکاشفه می سپارد؛ و عملش را به فقهی سپرده که نه تنها عقلی نیست، بلکه خود ضد عمل است و تنها جهانی که می تواند تحلیل کند عالم بسته رفتارهای مناسکی متشرعین و فرقه ای ترین اقشار مردمان است. این تقسیم کار البته جنبه ای دیگر هم دارد و آن اینکه فلسفه اسلامی اگرچه در عمل هیچ در چنته ندارد، با گرفتن نیمی از بودجه اسلامی سازی علوم وظیفه قلع و قمع رقیبان صاحب علم و عمل دیگر را بر عهده گرفته است و بعد از منکوب کردن تمام علوم انسانی جهان به نام «عدم دستیابی به یقین و حقیقت» صحنه را یکپارچه در اختیار فقها می گذارد، انگار نه انگار که عارفان و صوفیه قدیم حداقل در همین مسیر صادق بودند و پیش و بیش از دیگر مردمان جهان، فقیهان را از قافله اهل حق پیاده می کردند و چنین بود که عمدتا شهید و مقتول و تبعید شده شهر شرعی را ترک می کردند. (مثلا نگاه کنید به تحسین جلال آل احمد از عرفا در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» و دقیقا به همین دلیل که چون رام آیین تعبد و تقلید فقیهان نشدند در قافله روشنفکران جهان اسلام بودند)
👇👇👇ادامه
📝این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در جنبهی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است… در این تردیدی نیست؛ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است. (مقام معظم رهبری، سیزدهم اسفند ۹۷)
🔴در سالهای اواخر دهه هشتاد که بحث علوم انسانی اسلامی داغ شد، برای من که آن موقع دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی بودم سوال شد که چرا علی رغم این همه بحث درباره نیاز به نوعی علوم انسانی اسلامی که پاسخگوی نیازهای تمدنی ما باشد، عملا همه به مباحث پوچ معرفت شناختی و روش شناختی مشغولند و هیچکس به دو مؤسس و اسطوره بزرگ علوم انسانی در جهان اسلام یعنی فارابی و ابن خلدون توجهی نمی کند و حال آنکه آراء این دو نفر همین امروز هم محافل پژوهشی مهمی در دانشگاه های غربی را به خود مشغول کرده است. با همین نیت بود که عزم خود را جزم کردم که در مقطع دکتری روی آراء فارابی کار کنم و به همین دلیل برای ادامه تحصیل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را که ظاهرا برای تأمین همین مقاصد تأسیس شده است انتخاب کردم. عنوان رساله دکتری من «نقد تمدن غرب معاصر بر پایه فلسفه مدنی فارابی» بود و طی آن در طول ۵ سال پژوهش کوشیدم که برخی وجوه مدنی فارابی را از زیر آوار فلسفه اشراقی حوزوی و دانشگاهی بعد از انقلاب یرون بکشم و برخی قوتهای فلسفه مدنی فارابی را در تطبیق با مباحث فلسفه سیاسی معاصر پوپر و آرنت متذکر شوم.
🔴از آنجا که قانون افتضاح «دکتری پژوهشی» من را در طول این ۵ سال و دو سال بعد از آن مجبور کرد که برای جلب حمایت از این پژوهش به هر درِ مربوط و نامربوط به علوم انسانی اسلامی در این کشور بکوبم، شهادت می دهم که «حکمت عملی» ارزن اهمیتی برای ارگانهای فعال در حوزه علوم انسانی و اسلامی در این کشور ندارد. من کاملا با مقام معظم رهبری موافقم که فلسفه اسلامی حوزوی در متافیزیک خلاصه شده است و چون محصولی در حکمت عملی نداشته بی مایه است، اما به آن اضافه می کنم که بر هم نخوردن این وضع هم از خواسته های تصمیم گیران صحنه علوم انسانی و اسلامی بوده است. فقیهان و اهالی متافیزیک در یک تقسیم کار هوشمندانه حکمت عملی را از صحنه اخراج کرده اند و میراث آن را در میان خود به تاراج برده اند. حکمت عملی که هم عقلی است و هم عملی، عقلش را فلسفه اسلامی ای به میراث برده که نه تنها در جهت عملی عقیم است، بلکه در پرده نهایی خود ضد عقل است و ره به سوی عرفان و مکاشفه می سپارد؛ و عملش را به فقهی سپرده که نه تنها عقلی نیست، بلکه خود ضد عمل است و تنها جهانی که می تواند تحلیل کند عالم بسته رفتارهای مناسکی متشرعین و فرقه ای ترین اقشار مردمان است. این تقسیم کار البته جنبه ای دیگر هم دارد و آن اینکه فلسفه اسلامی اگرچه در عمل هیچ در چنته ندارد، با گرفتن نیمی از بودجه اسلامی سازی علوم وظیفه قلع و قمع رقیبان صاحب علم و عمل دیگر را بر عهده گرفته است و بعد از منکوب کردن تمام علوم انسانی جهان به نام «عدم دستیابی به یقین و حقیقت» صحنه را یکپارچه در اختیار فقها می گذارد، انگار نه انگار که عارفان و صوفیه قدیم حداقل در همین مسیر صادق بودند و پیش و بیش از دیگر مردمان جهان، فقیهان را از قافله اهل حق پیاده می کردند و چنین بود که عمدتا شهید و مقتول و تبعید شده شهر شرعی را ترک می کردند. (مثلا نگاه کنید به تحسین جلال آل احمد از عرفا در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» و دقیقا به همین دلیل که چون رام آیین تعبد و تقلید فقیهان نشدند در قافله روشنفکران جهان اسلام بودند)
👇👇👇ادامه
👆👆👆ادامه
♦️حکمت عملی اگر زنده شود نه تنها فقیهان و فیلسوفان اسلامیِ متوقف در متافیزیک را از صحنه طرد و به کناری می راند، بلکه مهمتر از همه با نفی تصور شایع از سیاست و طرح امر سیاسی کهن، سیاستمداران و سیاستگذاران کنونی را هم در زمره کارشناسان مدینه های متغلبه و ضروریه که هیچ بویی از مدنیت و فضیلت نبرده اند، به عنوان نگهبانان مدینه های جاهله معرفی خواهد کرد. حکمت عملی اگر زنده شود از بهترین رژیمی می پرسد که بهتر و بیشتر از دیگر الگوهای حکمرانی مدنیت و اخلاق را در شهر نهادینه می کند، رژیمی که نه تنها ساختارهای مختلفی از سلطه گری و استثمار و زراندوزی و لذت جویی و تبلیغات را بر سر مردم آوار نکند، بلکه تمام هم و غمش آسودگی مردم از نیازهای ضروریه حیوانی و گشوده شدن راه عقلانیت و تکامل اخلاقی و مدنی در گوشه گوشه شهر باشد. حتی آرمان این مدینه فاضله در قلبها هم می تواند تهدیدی برای امنیت مدینه های جاهله و فاسقه باشد، همانطور که خاطره آن در تمام طول قرون میانه لحظه ای خاطر دستگاه خلافت اسلامی را آرام نگذاشت.
♦️حکمت عملی اگر زنده شود نه تنها فقیهان و فیلسوفان اسلامیِ متوقف در متافیزیک را از صحنه طرد و به کناری می راند، بلکه مهمتر از همه با نفی تصور شایع از سیاست و طرح امر سیاسی کهن، سیاستمداران و سیاستگذاران کنونی را هم در زمره کارشناسان مدینه های متغلبه و ضروریه که هیچ بویی از مدنیت و فضیلت نبرده اند، به عنوان نگهبانان مدینه های جاهله معرفی خواهد کرد. حکمت عملی اگر زنده شود از بهترین رژیمی می پرسد که بهتر و بیشتر از دیگر الگوهای حکمرانی مدنیت و اخلاق را در شهر نهادینه می کند، رژیمی که نه تنها ساختارهای مختلفی از سلطه گری و استثمار و زراندوزی و لذت جویی و تبلیغات را بر سر مردم آوار نکند، بلکه تمام هم و غمش آسودگی مردم از نیازهای ضروریه حیوانی و گشوده شدن راه عقلانیت و تکامل اخلاقی و مدنی در گوشه گوشه شهر باشد. حتی آرمان این مدینه فاضله در قلبها هم می تواند تهدیدی برای امنیت مدینه های جاهله و فاسقه باشد، همانطور که خاطره آن در تمام طول قرون میانه لحظه ای خاطر دستگاه خلافت اسلامی را آرام نگذاشت.
گزارشی از این نشست که روز گذشته برگزار شد را در این لینک بخوانید
http://yon.ir/zMo4A
http://yon.ir/zMo4A
Z0000045
My Recording
🔺فایل صوتی مناظره دکتر عباس سلیمی نمین و دکتر محمدحسین بادامچی درباره کتاب نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن