This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فراخوانی برای اتحادهای مقدس میهنی در برابر اتحاد نامقدس توهم، جهل و رانت
(هرمز کیش، قشم مات؟)
✅ ...و اما پیشنهادی برای حکومت...لطفا آن همه نهادهایی که مأموریتشان امر به معروف است و آن بخش از نیروی انتظامی که مسئولیت مدیریت زلف بانوان ایرانی را دارد، همه را در پلیس زلف ایران مجتمع کنید...
✅ ...اکنون دیگر وقت آن است که علیه اتحاد نامقدس توهم، جهل و رانت دست به اتحادهای مقدس میهنی بزنیم وگرنه برای نسلهای آیندهٔ کشور، آیندهای باقی نخواهد ماند.
محسن رنانی
شانزدهم دیماه ۱۴۰۰
#ایران_نامه
#هرمز
#قشم
#محسن_رنانی
#پویش_فکری_توسعه
#سجاد_فتاحی
https://news.1rj.ru/str/SIAGS
(هرمز کیش، قشم مات؟)
✅ ...و اما پیشنهادی برای حکومت...لطفا آن همه نهادهایی که مأموریتشان امر به معروف است و آن بخش از نیروی انتظامی که مسئولیت مدیریت زلف بانوان ایرانی را دارد، همه را در پلیس زلف ایران مجتمع کنید...
✅ ...اکنون دیگر وقت آن است که علیه اتحاد نامقدس توهم، جهل و رانت دست به اتحادهای مقدس میهنی بزنیم وگرنه برای نسلهای آیندهٔ کشور، آیندهای باقی نخواهد ماند.
محسن رنانی
شانزدهم دیماه ۱۴۰۰
#ایران_نامه
#هرمز
#قشم
#محسن_رنانی
#پویش_فکری_توسعه
#سجاد_فتاحی
https://news.1rj.ru/str/SIAGS
آیتالله خمینی، بازرگان و اینشتین
(اسلام برای ایران؟ یا ایران برای اسلام؟)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
مهندس مهدی بازرگان جملۀ معروفی دارد که به خوبی ریشۀ اختلاف او با آیتالله خمینی در سالهای پس از انقلاب را نشان میدهد؛ و البته میتوان بر اساس همین جمله اصل ائتلاف او و سایر ایرانگرایان با جریان انقلابی به رهبری آیتالله خمینی در سالهای پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ را مورد نقد قرار داد. بازرگان در کتاب «بازیابی ارزشها» میگوید:
«ایشان [آیتالله خمینی] ایران را برای اسلام میخواست و من اسلام را برای ایران میخواستم.»
وجه تمایز «ایرانگرایان» و «اسلامگرایان» به خوبی در این جمله نشان داده شده است؛ ایرانگرایی جریانی است که کلیت ایران برای آن (با در نظر داشتن تمام عناصر فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی این سرزمین) در درجۀ نخست اهمیت قرار دارد؛ اما اسلامگرایی، با تمامی تکثرهایی که در این جریان وجود دارد، جریانی است که تمامی ایران را در خدمت یکی از اجزای فرهنگی و دینی این سرزمین، یعنی اسلام، میخواهد.
اگرچه قانونِ اساسی و نظامِ سیاسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ ملغمهای نامتجانس از همهچيز است؛ اما در نهایت، انقلابیون اسلامگرا موفق شدهاند که در این قانون اساسی و نظام سیاسی، ایران را ذیل اسلام مورد پسند خود تعریف کنند و این یکی از بنیادیترین آسیبهای موجود در قانون اساسی کنونی و یکی از مهمترین ریشههای بحرانهای سترگ ایرانِ امروز است.
در تمامی سالهای پس از انقلاب، گروههایی از جریان اصلاحطلب تلاش کردهاند تا بین ایرانگرایی و اسلامگرایی آشتی برقرار نموده و تعارض بنیادین این دو جریان را نادیده بگیرند؛ فارغ از اینکه این تعارض حل ناشدنی و هر جریان و کنشگر سیاسی، در نهایت ناگزیر است تا بین ایرانگرایی و اسلامگرایی یکی را برگزیند؛ این موضوع یکی از آشفتگیهای نظری جریان اصلاحطلب ایرانی نیز هست، که این آشفتگی نظری به آشفتگی عملی در بین آنها انجامیده است و بخشی از علت شکست خود را باید در آن جستجو کنند.
آلبرت اینشتین جملهای دارد با این مضمون که: «ما نمیتوانیم مشکلاتمان را با همان طرز فکری حل کنیم که با آن، مشکلات را بهوجود آوردهایم»؛ با اتکا به منطق نهفته در این جمله میتوان گفت که «ما نمیتوانیم مشکلات کنونی ایران را با همان قانونِ اساسی و نظام سیاسی حل کنیم که با آن، مشکلات را بهوجود آوردهایم».
از اینروست که بازنویسی قانون اساسی و دمیدن روح ایرانگرایی در آن، گزینهای ناگزیر برای بهبود وضعیت ایران است و باید آن را به خواستی عمومی تبدیل کرد.
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
مطالب مرتبط
کارزار بازنویسی قانون اساسی
قانون اساسی، تورم و اخلاق
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#ایرانگرایی
#اسلامگرایی
#سجاد_فتاحی
(اسلام برای ایران؟ یا ایران برای اسلام؟)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
مهندس مهدی بازرگان جملۀ معروفی دارد که به خوبی ریشۀ اختلاف او با آیتالله خمینی در سالهای پس از انقلاب را نشان میدهد؛ و البته میتوان بر اساس همین جمله اصل ائتلاف او و سایر ایرانگرایان با جریان انقلابی به رهبری آیتالله خمینی در سالهای پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ را مورد نقد قرار داد. بازرگان در کتاب «بازیابی ارزشها» میگوید:
«ایشان [آیتالله خمینی] ایران را برای اسلام میخواست و من اسلام را برای ایران میخواستم.»
وجه تمایز «ایرانگرایان» و «اسلامگرایان» به خوبی در این جمله نشان داده شده است؛ ایرانگرایی جریانی است که کلیت ایران برای آن (با در نظر داشتن تمام عناصر فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی این سرزمین) در درجۀ نخست اهمیت قرار دارد؛ اما اسلامگرایی، با تمامی تکثرهایی که در این جریان وجود دارد، جریانی است که تمامی ایران را در خدمت یکی از اجزای فرهنگی و دینی این سرزمین، یعنی اسلام، میخواهد.
اگرچه قانونِ اساسی و نظامِ سیاسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ ملغمهای نامتجانس از همهچيز است؛ اما در نهایت، انقلابیون اسلامگرا موفق شدهاند که در این قانون اساسی و نظام سیاسی، ایران را ذیل اسلام مورد پسند خود تعریف کنند و این یکی از بنیادیترین آسیبهای موجود در قانون اساسی کنونی و یکی از مهمترین ریشههای بحرانهای سترگ ایرانِ امروز است.
در تمامی سالهای پس از انقلاب، گروههایی از جریان اصلاحطلب تلاش کردهاند تا بین ایرانگرایی و اسلامگرایی آشتی برقرار نموده و تعارض بنیادین این دو جریان را نادیده بگیرند؛ فارغ از اینکه این تعارض حل ناشدنی و هر جریان و کنشگر سیاسی، در نهایت ناگزیر است تا بین ایرانگرایی و اسلامگرایی یکی را برگزیند؛ این موضوع یکی از آشفتگیهای نظری جریان اصلاحطلب ایرانی نیز هست، که این آشفتگی نظری به آشفتگی عملی در بین آنها انجامیده است و بخشی از علت شکست خود را باید در آن جستجو کنند.
آلبرت اینشتین جملهای دارد با این مضمون که: «ما نمیتوانیم مشکلاتمان را با همان طرز فکری حل کنیم که با آن، مشکلات را بهوجود آوردهایم»؛ با اتکا به منطق نهفته در این جمله میتوان گفت که «ما نمیتوانیم مشکلات کنونی ایران را با همان قانونِ اساسی و نظام سیاسی حل کنیم که با آن، مشکلات را بهوجود آوردهایم».
از اینروست که بازنویسی قانون اساسی و دمیدن روح ایرانگرایی در آن، گزینهای ناگزیر برای بهبود وضعیت ایران است و باید آن را به خواستی عمومی تبدیل کرد.
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
مطالب مرتبط
کارزار بازنویسی قانون اساسی
قانون اساسی، تورم و اخلاق
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#ایرانگرایی
#اسلامگرایی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
چرا انقلاب شد و چرا انقلابی دوباره در راه است؟!
✍️ سجاد فتاحی
«اگر فرادستان، در دموکراسی، قدرت سیاسی خیلی زیادی داشته باشند، دموکراسی نخواهد توانست رفاه اکثریت را بهبود قابلِملاحظهای ببخشد. در این حالت، دموکراسی راهحلی برای تعارضات اجتماعی نخواهد بود و نتیجه، انقلاب یا وضعیتی میشود که فرادستان با سرکوب خود را در رأس قدرت حفظ میکنند.» (ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی، ص. ۷۷)
«اگر دموکراسی هیچچیز به شهروندان نمیدهد، آنگاه انقلاب برای شهروندان و سرکوب برای فرادستان جذاب میشود.» (همان، ص. ۴۶۱)
پرسشِ چرایی وقوع انقلاب در جوامع، پرسشی است که اندیشمندان گوناگونی تلاش کردهاند تا به آن پاسخ دهند. یکی از کاملترین پاسخها به این پرسش را میتوان در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» اثر دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون دید.
عجماوغلو و رابینسون در این کتاب، بدون آنکه نگاهی ارزشی و مبتنی بر ستایش یا ترس از انقلاب داشته باشند، به این پرسش پاسخ میدهند که تحت تأثیر چه عواملی در یک جامعه، «فرادستان» (بخوانید حاکمان) به جای امتیاز دادن و پذیرش حق مشروع مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، به سمت گزینهای چون «سرکوب» حرکت میکنند و به این ترتیب انقلاب را به تنها گزینۀ پیشروی «فرودستان» (بخوانید ما مردم) تبدیل مینمایند.
بنابراین در وقوع انقلاب بیش از آنکه «ما مردم» نقشی داشته باشیم، «حاکمان» نقش دارند؛ حاکمان و فرادستانی که از کلیه ابزارهای قانونگذاری و اجرا به نفع خود استفاده میکنند، و منافع فراوانی از نظم موجود به دست میآورند و منفعتشان در حفظ آن است. در چنین شرایطی «اعتراض»، «اعتصاب» و سرانجام «انقلاب» تنها ابزارِ «ما مردم» برای اعمالِ قدرتِ عملی و کسبِ حقی است که باید از آن برخوردار باشیم. بنابراین در چنین شرایطی که حاکمان و فرادستان به جای «امتیاز دادن» و «دموکراسیسازی»، تنها، گزینۀ «سرکوب» را انتخاب میکنند، آنان که فرودستان را از استفاده از ابزارهای اعمالِ قدرتِ عملیِ خود یعنی اعتراض، اعتصاب و انقلاب میترسانند خواسته یا ناخواسته در خدمت حفظ نظمِ تأمینکنندۀ منافعِ فرادستان حاکمند.
عجماوغلو و رابینسون معتقدند انتخاب فرادستان در یک جامعه از بین گزینههایی چون «امتیاز دادن»، «دموکراسیسازی» و «سرکوب» تحت تأثیر این هفت عامل است:
جامعۀ مدنی، تکانهها و بحرانها، نوع ساختار اقتصادی و داراییهای فرادستان، نوع نهادهای سیاسی، سطح نابرابری، طبقۀ متوسط و دست آخر هم جهانی شدن
برای مطالعۀ شرح کامل این عوامل و نظریۀ عجماوغلو و رابینسون میتوانید به کتاب آنها مراجعه کنید اما نکتۀ مهم برای ما در چهلوسومین سالگردِ انقلاب ۱۳۵۷ این است که بواسطۀ ضعف و ناتوانیِ ایرانیان در بنیانگذاریِ قانونِ اساسی و نظام سیاسی مناسب در فردای پس از انقلاب، تمامی هفت عاملی که زمینهساز «سرکوب» توسط «فرادستان» و «انقلاب» توسط «فرودستان» در سال ۱۳۵۷ شد، همچنان و با شدتی بیشتر در جامعۀ کنونی ایران حضور دارند و از این روست که هرچه پیشتر میرویم برای «ما مردم»، گزینهای جز انقلاب باقی نخواهد ماند.
انقلاب ۱۳۵۷، از نظرگاه عجماوغلو و رابینسون، نتیجۀ «ضعف و تضعیف سیستماتیک جامعۀ مدنی»، «وابستگی شدید فرادستان و حاکمان به درآمدهای نفتی»، «ضعفهای موجود در قانون اساسی مشروطه»، «نابرابری شدید در جامعۀ ایرانی»، «عدم ارتباط طبقۀ متوسط با فرادستان حاکم و ائتلاف آنان با فرودستان» و نهایتاً جهانی شدن بود.
این عوامل بودند که فرادستان و حاکمانِ دوران پهلوی را در طول دوران حکمرانی خود به سمت انتخاب گزینۀ سرکوب هدایت کردند و باعث شدند که جز در زمانی نامناسب به گزینههایی چون «دموکراسیسازی» و «امتیاز دادن» توجه نکنند؛ و در چنین شرایطی طبیعی بود که مردم و فرودستان سرکوب شده به سمت استفادۀ حداکثری از قدرت عملی خود در شکل انقلاب حرکت کنند.
باید گفت که در ایرانِ امروز نیز بواسطۀ ضعف در بنیانگذاری یک قانونِ اساسی مناسب و یک نظام سیاسی کارآمد، تمامی این عوامل حتی با شدتی بیشتر فعالند.
ادامه مطلب را در یکی از پيوندهای زیر بخوانید:
نمای فوری تلگراف
وبلاگ ایراننامه
✍️ سجاد فتاحی
«اگر فرادستان، در دموکراسی، قدرت سیاسی خیلی زیادی داشته باشند، دموکراسی نخواهد توانست رفاه اکثریت را بهبود قابلِملاحظهای ببخشد. در این حالت، دموکراسی راهحلی برای تعارضات اجتماعی نخواهد بود و نتیجه، انقلاب یا وضعیتی میشود که فرادستان با سرکوب خود را در رأس قدرت حفظ میکنند.» (ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی، ص. ۷۷)
«اگر دموکراسی هیچچیز به شهروندان نمیدهد، آنگاه انقلاب برای شهروندان و سرکوب برای فرادستان جذاب میشود.» (همان، ص. ۴۶۱)
پرسشِ چرایی وقوع انقلاب در جوامع، پرسشی است که اندیشمندان گوناگونی تلاش کردهاند تا به آن پاسخ دهند. یکی از کاملترین پاسخها به این پرسش را میتوان در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» اثر دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون دید.
عجماوغلو و رابینسون در این کتاب، بدون آنکه نگاهی ارزشی و مبتنی بر ستایش یا ترس از انقلاب داشته باشند، به این پرسش پاسخ میدهند که تحت تأثیر چه عواملی در یک جامعه، «فرادستان» (بخوانید حاکمان) به جای امتیاز دادن و پذیرش حق مشروع مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، به سمت گزینهای چون «سرکوب» حرکت میکنند و به این ترتیب انقلاب را به تنها گزینۀ پیشروی «فرودستان» (بخوانید ما مردم) تبدیل مینمایند.
بنابراین در وقوع انقلاب بیش از آنکه «ما مردم» نقشی داشته باشیم، «حاکمان» نقش دارند؛ حاکمان و فرادستانی که از کلیه ابزارهای قانونگذاری و اجرا به نفع خود استفاده میکنند، و منافع فراوانی از نظم موجود به دست میآورند و منفعتشان در حفظ آن است. در چنین شرایطی «اعتراض»، «اعتصاب» و سرانجام «انقلاب» تنها ابزارِ «ما مردم» برای اعمالِ قدرتِ عملی و کسبِ حقی است که باید از آن برخوردار باشیم. بنابراین در چنین شرایطی که حاکمان و فرادستان به جای «امتیاز دادن» و «دموکراسیسازی»، تنها، گزینۀ «سرکوب» را انتخاب میکنند، آنان که فرودستان را از استفاده از ابزارهای اعمالِ قدرتِ عملیِ خود یعنی اعتراض، اعتصاب و انقلاب میترسانند خواسته یا ناخواسته در خدمت حفظ نظمِ تأمینکنندۀ منافعِ فرادستان حاکمند.
عجماوغلو و رابینسون معتقدند انتخاب فرادستان در یک جامعه از بین گزینههایی چون «امتیاز دادن»، «دموکراسیسازی» و «سرکوب» تحت تأثیر این هفت عامل است:
جامعۀ مدنی، تکانهها و بحرانها، نوع ساختار اقتصادی و داراییهای فرادستان، نوع نهادهای سیاسی، سطح نابرابری، طبقۀ متوسط و دست آخر هم جهانی شدن
برای مطالعۀ شرح کامل این عوامل و نظریۀ عجماوغلو و رابینسون میتوانید به کتاب آنها مراجعه کنید اما نکتۀ مهم برای ما در چهلوسومین سالگردِ انقلاب ۱۳۵۷ این است که بواسطۀ ضعف و ناتوانیِ ایرانیان در بنیانگذاریِ قانونِ اساسی و نظام سیاسی مناسب در فردای پس از انقلاب، تمامی هفت عاملی که زمینهساز «سرکوب» توسط «فرادستان» و «انقلاب» توسط «فرودستان» در سال ۱۳۵۷ شد، همچنان و با شدتی بیشتر در جامعۀ کنونی ایران حضور دارند و از این روست که هرچه پیشتر میرویم برای «ما مردم»، گزینهای جز انقلاب باقی نخواهد ماند.
انقلاب ۱۳۵۷، از نظرگاه عجماوغلو و رابینسون، نتیجۀ «ضعف و تضعیف سیستماتیک جامعۀ مدنی»، «وابستگی شدید فرادستان و حاکمان به درآمدهای نفتی»، «ضعفهای موجود در قانون اساسی مشروطه»، «نابرابری شدید در جامعۀ ایرانی»، «عدم ارتباط طبقۀ متوسط با فرادستان حاکم و ائتلاف آنان با فرودستان» و نهایتاً جهانی شدن بود.
این عوامل بودند که فرادستان و حاکمانِ دوران پهلوی را در طول دوران حکمرانی خود به سمت انتخاب گزینۀ سرکوب هدایت کردند و باعث شدند که جز در زمانی نامناسب به گزینههایی چون «دموکراسیسازی» و «امتیاز دادن» توجه نکنند؛ و در چنین شرایطی طبیعی بود که مردم و فرودستان سرکوب شده به سمت استفادۀ حداکثری از قدرت عملی خود در شکل انقلاب حرکت کنند.
باید گفت که در ایرانِ امروز نیز بواسطۀ ضعف در بنیانگذاری یک قانونِ اساسی مناسب و یک نظام سیاسی کارآمد، تمامی این عوامل حتی با شدتی بیشتر فعالند.
ادامه مطلب را در یکی از پيوندهای زیر بخوانید:
نمای فوری تلگراف
وبلاگ ایراننامه
Telegraph
چرا انقلاب شد و چرا انقلابی دوباره در راه است؟!
«اگر فرادستان، در دموکراسی، قدرت سیاسی خیلی زیادی داشته باشند، دموکراسی نخواهد توانست رفاه اکثریت را بهبود قابلِملاحظهای ببخشد. در این حالت، دموکراسی راهحلی برای تعارضات اجتماعی نخواهد بود و نتیجه، انقلاب یا وضعیتی میشود که فرادستان با سرکوب خود را در…
«فروغ»، نماد اهمیت حکومت در وضعیت زنان
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
علیرغم تمامی نقدهایی که به دوران پهلوی اول و دوم وارد است، یکی از بزرگترین خدمات این دوران ایجاد تحولی آشکار در وضعیت زنان ایران بود. تحولی که اگر رخ نمیداد بنا بر گفتۀ جامعهشناسانی چون «احمد اشرف» وضعیت امروز زنان ایران تفاوت چندانی با وضعیت زنان در افغانستان نداشت.
«فروغ فرخزاد» و زنان پیشرویی چون او پروردۀ فضایی اجتماعی بودند که بواسطۀ حمایتها و قانونگذاریهای حامیِ زنان، بندهای سنت و فرهنگ را تا حدی گسست و امکان رشد و بالندگی زنان جامعۀ ایران را فراهم نمود. در این دوران زنانی اثرگذار و توانمند در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فرصت پرورش یافتند که فروغ یکی از برجستهترین آنها در حوزۀ شعر و ادب است.
برای آنکه نقش و اهمیت قوانین و نوع نظام سیاسی را در وضعیت زنان درک کنیم تنها کافی است که تصور کنیم فروغ به جای تولد در هشتم دیماه ۱۳۱۳ در سالهای میانی دهۀ هزاروسیصدوشصت، هفتاد یا هشتاد خورشیدی متولد میشد؛ یا کافی است تصور کنیم که او در چنین روزی در سال ۱۳۴۵ در نمیگذشت و به حیات خود ادامه میداد؛ تا سالهای پس از انقلاب، و تا امروز. به گمانم اگر زنده بود یا مدتی را در زندان سپری کرده بود، یا کنج عزلت گزیده بود یا مجبور به مهاجرت شده بود.
حکومتها و قوانین اساسیِ کشورها، باید حل کنندۀ مسائل و برطرف کنندۀ موانع فرهنگی پیشروی رشد و بالندگی یک سرزمین باشند؛ اما شوربختانه نظام سیاسی و قانون اساسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷، بیشتر از آنکه حل کنندۀ مسائل زنان باشد مسئلهساز و محدودکنندۀ آنهاست.
شاید فروغ اگر هنوز زنده بود و آنچه در دهههای گذشته بر زنان این سرزمین گذشت را میدید با شعر خود ما را چنین پند میداد که:
«هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد»
ایران نیازمند تحولی بنیادین در حقوق و حکومت است تا زنان آیندۀ ایران همچنان این شعر فروغ را تکرار نکنند:
«گفتم
که بانگ هستی خود باشم
اما
دریغ و درد
که زن بودم»
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
#بیست_چهارم_بهمن
#فروغ_فرخزاد
#تبعیض_علیه_زنان
#تبعیض_جنسیتی
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
علیرغم تمامی نقدهایی که به دوران پهلوی اول و دوم وارد است، یکی از بزرگترین خدمات این دوران ایجاد تحولی آشکار در وضعیت زنان ایران بود. تحولی که اگر رخ نمیداد بنا بر گفتۀ جامعهشناسانی چون «احمد اشرف» وضعیت امروز زنان ایران تفاوت چندانی با وضعیت زنان در افغانستان نداشت.
«فروغ فرخزاد» و زنان پیشرویی چون او پروردۀ فضایی اجتماعی بودند که بواسطۀ حمایتها و قانونگذاریهای حامیِ زنان، بندهای سنت و فرهنگ را تا حدی گسست و امکان رشد و بالندگی زنان جامعۀ ایران را فراهم نمود. در این دوران زنانی اثرگذار و توانمند در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فرصت پرورش یافتند که فروغ یکی از برجستهترین آنها در حوزۀ شعر و ادب است.
برای آنکه نقش و اهمیت قوانین و نوع نظام سیاسی را در وضعیت زنان درک کنیم تنها کافی است که تصور کنیم فروغ به جای تولد در هشتم دیماه ۱۳۱۳ در سالهای میانی دهۀ هزاروسیصدوشصت، هفتاد یا هشتاد خورشیدی متولد میشد؛ یا کافی است تصور کنیم که او در چنین روزی در سال ۱۳۴۵ در نمیگذشت و به حیات خود ادامه میداد؛ تا سالهای پس از انقلاب، و تا امروز. به گمانم اگر زنده بود یا مدتی را در زندان سپری کرده بود، یا کنج عزلت گزیده بود یا مجبور به مهاجرت شده بود.
حکومتها و قوانین اساسیِ کشورها، باید حل کنندۀ مسائل و برطرف کنندۀ موانع فرهنگی پیشروی رشد و بالندگی یک سرزمین باشند؛ اما شوربختانه نظام سیاسی و قانون اساسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷، بیشتر از آنکه حل کنندۀ مسائل زنان باشد مسئلهساز و محدودکنندۀ آنهاست.
شاید فروغ اگر هنوز زنده بود و آنچه در دهههای گذشته بر زنان این سرزمین گذشت را میدید با شعر خود ما را چنین پند میداد که:
«هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد»
ایران نیازمند تحولی بنیادین در حقوق و حکومت است تا زنان آیندۀ ایران همچنان این شعر فروغ را تکرار نکنند:
«گفتم
که بانگ هستی خود باشم
اما
دریغ و درد
که زن بودم»
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
#بیست_چهارم_بهمن
#فروغ_فرخزاد
#تبعیض_علیه_زنان
#تبعیض_جنسیتی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
نظامهای سیاسی و مناسبتهای ملی
(نقدی بر انتخاب سیزدهم رجب به عنوان روز مرد و پدر)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
نظامهای حکمرانی و سیاسی ایران برای گزینش مناسبتهای ملی باید به موارد گوناگونی توجه نمایند که یکی از مهمترین این موارد مورد توافق بودن آن مناسبت در بین تمامی ایرانیان با گرایشهای گوناگون دینی، مذهبی و فرهنگی است.
در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷، بیست و چهارم اسفند زادروز «رضا شاه» را به عنوان روز پدر نامگذاری کرده بودند و پس از انقلاب نیز این روز به سیزدهم رجب زادروز «علی بن ابیطالب»، امام نخست شیعیان تغییر یافت. که هر دو نامگذاری با در نظر داشتن اصل فوق، اشتباه و نامناسب است. گرچه نامگذاری دوم جدا از مناسبت انتخاب شده، ایراد دیگری نیز دارد و آن این است که این مناسبت به واسطۀ آنکه بر اساس تقویم قمری است در تقویم خورشیدی ایران هر سال جابجا میشود.
اینکه در ایران چه روزی را باید به نام روز پدر یا مرد نامید که مورد توافق تمامی ایرانیان باشد، موضوعی تخصصی است که متخصصین تاریخ و فرهنگ ایران باید در مورد آن اظهار نظر کنند؛ اما در این امر که بیستوچهارم اسفند یا سیزدهم رجب را نمیتوان به عنوان مناسبتی ملی، روز مرد یا پدر نامید تردیدی نیست و این روز نیز با ایجاد تغییر در نظام سیاسی به سرنوشت روز پدر در پیش از انقلاب مبتلا خواهد شد.
چنین گزینشهایی بیانگر آن است که نظام سیاسی، نمایندۀ تمامی ایرانیان با گرایشهای گوناگون دینی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی نیست؛ و این بزرگترین آسیب وارد بر نظام جمهوری اسلامی است؛ که بسیاری از آسیبها و بحرانهای کنونی ایران از آن سرچشمه میگیرد.
ما ایرانیان نیز بهتر است که اختیار احساس خود را به دست نظامهایی سیاسی ندهیم، که انتخاب مناسبتهای ملی را بازیچۀ تعلقات فکری و ایدئولوژیک خود میکنند؛ نظامهایی که سعی در معرفی مناسبتهایی به عنوان مناسبت ملی دارند که گرچه مشروعیتبخش قدرت سیاسیشان است، اما مورد توافق تمامی ایرانیان نیست.
سیزدهم رجب را از آنرو که زادروز پیشوای اول شیعیان است، میتوان به تمامی شیعیان تبریک گفت اما نمیتوان به عنوان روز ملی پدر یا مرد نامگذاری کرد.
یکی از پیسنگهایی که در بازنویسی قانون اساسی و بازآرایی نظام حکمرانی ایران باید به آن توجه نمود این است که:
«مناسبتهای ملی، مناسبتهایی است که مورد توافق تمامی ایرانیان فارغ از تفاوتهای دینی، مذهبی و فرهنگی آنان است».
#بیست_و_ششم_بهمن
#مناسبت_های_ملی
#سیزدهم_رجب
#روز_پدر
#روز_مرد
#حکمرانی
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#پی_سنگ_های_قانون_اساسی
(نقدی بر انتخاب سیزدهم رجب به عنوان روز مرد و پدر)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
نظامهای حکمرانی و سیاسی ایران برای گزینش مناسبتهای ملی باید به موارد گوناگونی توجه نمایند که یکی از مهمترین این موارد مورد توافق بودن آن مناسبت در بین تمامی ایرانیان با گرایشهای گوناگون دینی، مذهبی و فرهنگی است.
در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷، بیست و چهارم اسفند زادروز «رضا شاه» را به عنوان روز پدر نامگذاری کرده بودند و پس از انقلاب نیز این روز به سیزدهم رجب زادروز «علی بن ابیطالب»، امام نخست شیعیان تغییر یافت. که هر دو نامگذاری با در نظر داشتن اصل فوق، اشتباه و نامناسب است. گرچه نامگذاری دوم جدا از مناسبت انتخاب شده، ایراد دیگری نیز دارد و آن این است که این مناسبت به واسطۀ آنکه بر اساس تقویم قمری است در تقویم خورشیدی ایران هر سال جابجا میشود.
اینکه در ایران چه روزی را باید به نام روز پدر یا مرد نامید که مورد توافق تمامی ایرانیان باشد، موضوعی تخصصی است که متخصصین تاریخ و فرهنگ ایران باید در مورد آن اظهار نظر کنند؛ اما در این امر که بیستوچهارم اسفند یا سیزدهم رجب را نمیتوان به عنوان مناسبتی ملی، روز مرد یا پدر نامید تردیدی نیست و این روز نیز با ایجاد تغییر در نظام سیاسی به سرنوشت روز پدر در پیش از انقلاب مبتلا خواهد شد.
چنین گزینشهایی بیانگر آن است که نظام سیاسی، نمایندۀ تمامی ایرانیان با گرایشهای گوناگون دینی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی نیست؛ و این بزرگترین آسیب وارد بر نظام جمهوری اسلامی است؛ که بسیاری از آسیبها و بحرانهای کنونی ایران از آن سرچشمه میگیرد.
ما ایرانیان نیز بهتر است که اختیار احساس خود را به دست نظامهایی سیاسی ندهیم، که انتخاب مناسبتهای ملی را بازیچۀ تعلقات فکری و ایدئولوژیک خود میکنند؛ نظامهایی که سعی در معرفی مناسبتهایی به عنوان مناسبت ملی دارند که گرچه مشروعیتبخش قدرت سیاسیشان است، اما مورد توافق تمامی ایرانیان نیست.
سیزدهم رجب را از آنرو که زادروز پیشوای اول شیعیان است، میتوان به تمامی شیعیان تبریک گفت اما نمیتوان به عنوان روز ملی پدر یا مرد نامگذاری کرد.
یکی از پیسنگهایی که در بازنویسی قانون اساسی و بازآرایی نظام حکمرانی ایران باید به آن توجه نمود این است که:
«مناسبتهای ملی، مناسبتهایی است که مورد توافق تمامی ایرانیان فارغ از تفاوتهای دینی، مذهبی و فرهنگی آنان است».
#بیست_و_ششم_بهمن
#مناسبت_های_ملی
#سیزدهم_رجب
#روز_پدر
#روز_مرد
#حکمرانی
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#پی_سنگ_های_قانون_اساسی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
قانون اساسی و خانهای که روی آب است!
(خواستِ بازنویسیِ قانون اساسی، کانون همگرایی تحولخواهانِ ایرانی)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
پردۀ اول
خانهای را تصور کنید که به خاطر کهنه بودن و فرسوده بودن قواعد و نظم موجود در آن، هر روز آسیب و مصیبتی بر آن وارد میشود. روزی پسر خانواده معتاد میشود؛ روزی دیگر دختر جوان خانواده به بهانۀ حفاظت از ناموس به دست برادران خود کشته میشود؛ روزی دیوارهای قدیمی خانه که بواسطۀ قدمت، اکنون ارزشی تاریخی پیدا کردهاند از آنرو که در قواعد خانه، ساکنان توجهی به ضرورت حفظ و مرمت آن ندارند ترک میخورد و فرو میریزد؛ روزی دیگر مادر خانواده که دیگر تابوتحمل این همه مصیبت را ندارد خودکشی میکند و خلاصه هر روز مصیبتی از پی مصیبتی دیگر به مبارکبادشان میآید.
داستان خانهای روی آب، یا خانه و خانوادهای در حال فروپاشی چند دههای است که دستمایۀ ساخت فیلمهایی در ایران شده است، که به نظر میرسد تمامی آنها اشاره و ارجاعی است به خانۀ همۀ ما یعنی ایران؛ خانهای که هر روز گرفتار مصیبت و رنجی تازه میشود و گرچه برخی ساکنان آن نیز به اعتیاد برادر خود، کشته شدن خواهر به دست برادران دیگر، خودکشی مادر خانواده، فروریختن دیوارهای کهن و تاریخی خانه و مصیبتهای دیگر اعتراض میکنند، اما از آنرو که به علل ریشهای و اصلی این همه مصیبت نمیاندیشند و اعتراضها و خواست تغییرشان را بر علل بنیادین به وجود آمدن وضعیت کنونی متمرکز نمیکنند، اعتراضاتشان از حد ذکر مصیبتهایی چند روزه که در پی مصیبتی تازه به فراموشی سپرده میشود فراتر نمیرود... بماند که برای برخی ساکنان این خانه، همین مرثیهخوانی بر مصیبتهای هر روزه خود محلی برای کسب درآمد و شهرت شده است.
پردۀ دوم
در کشورهایی چون ایران، برای آنکه اعتراضات و نارضایتیها به تغییراتی بنیادین و راهگشا منتهی نشود، یکی از مهمترین روشها، جلوگیری از بههم پیوستن آنهاست؛ این درس را متخصصان علوم اجتماعی بهخوبی به سیاستمداران آموختهاند و چون آنها به این آموزه سخت علاقمندند آن را نیز به خوبی فراگرفته و با مهارت به کار میگیرند.
هنگامی که اعتراضات گوناگون در حوزههای مختلف همانند
اعتراضهای محیطزیستی،
اعتراضهایی نسبت به وضعیت معیشتی کارگران و معلمان،
اعتراضهایی نسبت به سیاستهای خارجی تحقیر کنندۀ غرور ملّی،
اعتراضهایی نسبت به وضعیت ناگوار یادمانهای تاریخی این سرزمین،
اعتراضهایی به نادیده گرفتن و نقض بدیهیترین حقوق کودکان و زنان و بسیاری اعتراضهای دیگر،
صرفاً اعتراضهایی پراکنده باشند، میتوان با روشهایی این اعتراضها را پایان داد؛ سران و سازماندهندگان آنها را شناسایی نمود و آنگاه بدون آنکه هر یک از این اعتراضها به نتیجهای مشخص برسند و خطری برای نظمِ کنونی داشته باشند آنها را ناکام گذاشت و بر خیل ناامیدان جامعۀ ایرانی به ایجاد تغییر و بهبود شرایطِ ناگوار کنونی افزود. ناامیدان از ایجاد تغییر نیز اگرچه ممکن است به شکلهایی چون اعتیاد (پسر خانواده)، خودکشی (مادر خانواده)، پرخاشگری و... به خود و نزدیکانشان آسیب برسانند اما خطری برای نظم مستقر نخواهند داشت.
شوربختانه در شرایط موجود، نحوۀ کنشگری بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی، اجتماعی و محیطزیستی ایران نیز ناخواسته در راستای چنین سیاستی است؛ یعنی آنها اگرچه در حسننیتشان شکی نیست اما صرفاً با مطرح کردن مظاهر بحرانهای ایران در حوزههای مختلف و بدون آنکه به ریشههای این ناکارآمدیها و راهکارهای اصلی برطرف نمودن آنها بپردازند، هر روز یا هرچند روز یکبار موضوعی در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی را طرح مینمایند، مدتی پیرامون آن مرثیهای میخوانند و در نهایت چند توصیۀ اخلاقی در قالب نصیحتالملوک به فرادستان و حاکمان طرح نموده و روز و روزهای بعد به دنبال مطرح کردن بحران، فاجعه و مصیبتی دیگر میروند. چنین روشی اگرچه در شبکههای اجتماعی موجود، به کار جذب مخاطب میآید اما مطمئناً به خیر جمعی منتهی نخواهد شد. به گمانم این نحوۀ کنشگری در راستای منافع و خواست فرادستان و حامیان حفظ وضع موجود نیز هست؛ چون بدون آنکه به نتیجهای منجر شود، انرژی اجتماعی و احساسی ناراضیان را تخلیه میکند.
راه رهایی از این شرایط و گریز از دام ناامیدی و تخلیۀ انرژی اجتماعی، آن است که...
ادامۀ مطلب را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید
نمای فوری تلگراف
وبلاگ ایراننامه
(خواستِ بازنویسیِ قانون اساسی، کانون همگرایی تحولخواهانِ ایرانی)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
پردۀ اول
خانهای را تصور کنید که به خاطر کهنه بودن و فرسوده بودن قواعد و نظم موجود در آن، هر روز آسیب و مصیبتی بر آن وارد میشود. روزی پسر خانواده معتاد میشود؛ روزی دیگر دختر جوان خانواده به بهانۀ حفاظت از ناموس به دست برادران خود کشته میشود؛ روزی دیوارهای قدیمی خانه که بواسطۀ قدمت، اکنون ارزشی تاریخی پیدا کردهاند از آنرو که در قواعد خانه، ساکنان توجهی به ضرورت حفظ و مرمت آن ندارند ترک میخورد و فرو میریزد؛ روزی دیگر مادر خانواده که دیگر تابوتحمل این همه مصیبت را ندارد خودکشی میکند و خلاصه هر روز مصیبتی از پی مصیبتی دیگر به مبارکبادشان میآید.
داستان خانهای روی آب، یا خانه و خانوادهای در حال فروپاشی چند دههای است که دستمایۀ ساخت فیلمهایی در ایران شده است، که به نظر میرسد تمامی آنها اشاره و ارجاعی است به خانۀ همۀ ما یعنی ایران؛ خانهای که هر روز گرفتار مصیبت و رنجی تازه میشود و گرچه برخی ساکنان آن نیز به اعتیاد برادر خود، کشته شدن خواهر به دست برادران دیگر، خودکشی مادر خانواده، فروریختن دیوارهای کهن و تاریخی خانه و مصیبتهای دیگر اعتراض میکنند، اما از آنرو که به علل ریشهای و اصلی این همه مصیبت نمیاندیشند و اعتراضها و خواست تغییرشان را بر علل بنیادین به وجود آمدن وضعیت کنونی متمرکز نمیکنند، اعتراضاتشان از حد ذکر مصیبتهایی چند روزه که در پی مصیبتی تازه به فراموشی سپرده میشود فراتر نمیرود... بماند که برای برخی ساکنان این خانه، همین مرثیهخوانی بر مصیبتهای هر روزه خود محلی برای کسب درآمد و شهرت شده است.
پردۀ دوم
در کشورهایی چون ایران، برای آنکه اعتراضات و نارضایتیها به تغییراتی بنیادین و راهگشا منتهی نشود، یکی از مهمترین روشها، جلوگیری از بههم پیوستن آنهاست؛ این درس را متخصصان علوم اجتماعی بهخوبی به سیاستمداران آموختهاند و چون آنها به این آموزه سخت علاقمندند آن را نیز به خوبی فراگرفته و با مهارت به کار میگیرند.
هنگامی که اعتراضات گوناگون در حوزههای مختلف همانند
اعتراضهای محیطزیستی،
اعتراضهایی نسبت به وضعیت معیشتی کارگران و معلمان،
اعتراضهایی نسبت به سیاستهای خارجی تحقیر کنندۀ غرور ملّی،
اعتراضهایی نسبت به وضعیت ناگوار یادمانهای تاریخی این سرزمین،
اعتراضهایی به نادیده گرفتن و نقض بدیهیترین حقوق کودکان و زنان و بسیاری اعتراضهای دیگر،
صرفاً اعتراضهایی پراکنده باشند، میتوان با روشهایی این اعتراضها را پایان داد؛ سران و سازماندهندگان آنها را شناسایی نمود و آنگاه بدون آنکه هر یک از این اعتراضها به نتیجهای مشخص برسند و خطری برای نظمِ کنونی داشته باشند آنها را ناکام گذاشت و بر خیل ناامیدان جامعۀ ایرانی به ایجاد تغییر و بهبود شرایطِ ناگوار کنونی افزود. ناامیدان از ایجاد تغییر نیز اگرچه ممکن است به شکلهایی چون اعتیاد (پسر خانواده)، خودکشی (مادر خانواده)، پرخاشگری و... به خود و نزدیکانشان آسیب برسانند اما خطری برای نظم مستقر نخواهند داشت.
شوربختانه در شرایط موجود، نحوۀ کنشگری بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی، اجتماعی و محیطزیستی ایران نیز ناخواسته در راستای چنین سیاستی است؛ یعنی آنها اگرچه در حسننیتشان شکی نیست اما صرفاً با مطرح کردن مظاهر بحرانهای ایران در حوزههای مختلف و بدون آنکه به ریشههای این ناکارآمدیها و راهکارهای اصلی برطرف نمودن آنها بپردازند، هر روز یا هرچند روز یکبار موضوعی در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی را طرح مینمایند، مدتی پیرامون آن مرثیهای میخوانند و در نهایت چند توصیۀ اخلاقی در قالب نصیحتالملوک به فرادستان و حاکمان طرح نموده و روز و روزهای بعد به دنبال مطرح کردن بحران، فاجعه و مصیبتی دیگر میروند. چنین روشی اگرچه در شبکههای اجتماعی موجود، به کار جذب مخاطب میآید اما مطمئناً به خیر جمعی منتهی نخواهد شد. به گمانم این نحوۀ کنشگری در راستای منافع و خواست فرادستان و حامیان حفظ وضع موجود نیز هست؛ چون بدون آنکه به نتیجهای منجر شود، انرژی اجتماعی و احساسی ناراضیان را تخلیه میکند.
راه رهایی از این شرایط و گریز از دام ناامیدی و تخلیۀ انرژی اجتماعی، آن است که...
ادامۀ مطلب را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید
نمای فوری تلگراف
وبلاگ ایراننامه
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۹ بهمن، زادروز صدایی اساطیری
موسیقی، یکی از ستونهای اساسی فرهنگ ایرانی است که از روزگاران اساطیری تا کنون با جان مردمان این سرزمین آمیخته شده است.
موسیقی ایرانی در طول تاریخ بر شانۀ مردان و زنانی استوار مانده است که در سختترین دورانهای تاریخ این سرزمین و در زمانههایی که عبوسان، ساز را میشکستند و شادی را علامت ممنوع میزدند، ایستادند و راوی غمها و شادیهای مردمان این سرزمین شدند.
امروز، زادروز استاد «شهرام ناظری» است؛ دردانهای که علیرغم سمومی که بر بوستان موسیقی ایران در دهههای گذشته وزید یکی از رازهای وجود بوی گل است و رنگ نسترن.
تندرست و مانا باشد.
#بیست_و_نهم_بهمن
#شهرام_ناظری
#موسیقی
#سجاد_فتاحی
موسیقی، یکی از ستونهای اساسی فرهنگ ایرانی است که از روزگاران اساطیری تا کنون با جان مردمان این سرزمین آمیخته شده است.
موسیقی ایرانی در طول تاریخ بر شانۀ مردان و زنانی استوار مانده است که در سختترین دورانهای تاریخ این سرزمین و در زمانههایی که عبوسان، ساز را میشکستند و شادی را علامت ممنوع میزدند، ایستادند و راوی غمها و شادیهای مردمان این سرزمین شدند.
امروز، زادروز استاد «شهرام ناظری» است؛ دردانهای که علیرغم سمومی که بر بوستان موسیقی ایران در دهههای گذشته وزید یکی از رازهای وجود بوی گل است و رنگ نسترن.
تندرست و مانا باشد.
#بیست_و_نهم_بهمن
#شهرام_ناظری
#موسیقی
#سجاد_فتاحی
Audio
قانون اساسی و خانهای که روی آب است!
🎙🖋 سجاد فتاحی
در این فایل صوتی که نسخهٔ شنیداری يادداشتی با همین عنوان است تلاش کردهام به صورت خلاصه ضرورت طرح ایدهٔ بازنگری در قانون اساسی و اهمیت تبدیل نمودن آن به خواستِ مشترک همهٔ تحولخواهان ایرانی را توضیح دهم.
این یادداشت را میتوانید در پیوند زیر بخوانید:
https://news.1rj.ru/str/SIAGS/478
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#تحول_خواهان
#سجاد_فتاحی
🎙🖋 سجاد فتاحی
در این فایل صوتی که نسخهٔ شنیداری يادداشتی با همین عنوان است تلاش کردهام به صورت خلاصه ضرورت طرح ایدهٔ بازنگری در قانون اساسی و اهمیت تبدیل نمودن آن به خواستِ مشترک همهٔ تحولخواهان ایرانی را توضیح دهم.
این یادداشت را میتوانید در پیوند زیر بخوانید:
https://news.1rj.ru/str/SIAGS/478
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#تحول_خواهان
#سجاد_فتاحی
«داد» و «بیداد»
(۲۰ فوریه، اول اسفند، روز جهانی دادگری اجتماعی)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
«عدل» یا «داد» و «عدالت» یا «دادگری» یکی از خواستههای کهن مردمان ایرانزمین است که میتوان تاریخ این سرزمین و ماندگاری یا فروپاشی نظامهای سیاسی آن را بر این اساس تحلیل و تبیین کرد.
واژۀ «داد» از از ریشۀ «داتا»ی فارسی باستان است که میتوان آن را مفهومی معادل «قانون» دانست.
برابری همگان در برابر قانون، فارغ از جنسیت، نژاد، دین، مذهب و ثروت، سادهترین تعریف برای دادگری یا عدالت است.
اگر در سرزمینی مردان حقوقی بیش از زنان، پیروان ادیان و مذاهبی خاص حقوقی بیش از پیروان ادیان و مذاهب دیگر و ثروتمندان حقوقی بیش از فقرا داشته باشند، یا قدرتمندان، روحانیان و ثروتمندان بتوانند به بهانههای گوناگون قانون را در خدمت منافع خود به حالت تعلیق درآورند در آن کشور «داد» نیست و «بیداد» هست.
استقرار «داد» و پرهیز از «بیداد» در یک سرزمین به دو عامل اصلی وابسته است:
نخست قانونی بنیادین که حقوق برابر تمامی انسانها فارغ از تفاوتهای جنسی، عقیدتی، دینی و مذهبی را به رسمیت شناخته باشد، و در آن تمامی ساکنان آن سرزمین از حقوقی برابر با یکدیگر برخوردار باشند،
و دوم دستگاه دادگستری مستقلی که بتواند اجرای بیطرفانۀ این قانون را تضمین نماید.
از قانونی که مبتنی بر نابرابری بین زنان و مردان، خداباوران و خداناباوران، مسلمانان و پیروان سایر ادیان، شیعیان و پیروان سایر مذاهب اسلامی در یک سرزمین است، و از یک نظام حکمرانی که در طراحی آن به اهمیت و ضرورت وجود یک دستگاه دادگستری مستقل توجهی نشده است نمیتوان امیدی به استقرار داد و دادگری داشت و «بیداد» خروجی و نتیجۀ محتوم این قانون و نظام حکمرانی است.
و وقتی در سرزمینی «بیداد» بر جای «داد» نشست
افزایش فقر
خشک شدن رودخانهها
مهاجرت مردمان
و رخت بستن شادی از آن سرزمین
امری محتوم است.
البته تاریخ ایران، از داستان اسطورهای «قیام کاوۀ دادخواه» تا به امروز نشان داده است که مردان و زنان این سرزمین برای همیشه «بیداد» را تحمل نمیکنند و روزی، حتی اگر به رهبری آهنگری گمنام چون «کاوه» نیز باشد بر «بیداد ضحاک» خواهند شورید.
تنها باید «ایرانیان دادخواه» یادشان باشد که استقرار داد در این سرزمین و به بند کشیده شدن ضحاک بیدادگر برای همیشۀ تاریخ در دماوند، نیازمند استقرار یک قانونِ بنیادین و یک نظام حکمرانی «داددوست» و «دادمحور» است که اگر استقرار نیافت، به راحتی هرچه تمامتر رهبران دادخواه به حاکمانی «بیدادگر» و «دادستیز» تبدیل خواهند شد.
مطالب مرتبط
اهمیت داد، دادخواهی و دادگستری در تاریخِ ایران
#بیست_فوریه
#دادگری_اجتماعی
#عدالت_اجتماعی
#داد
#بیداد
#ایرانیان_دادخواه
#قانون_اساسی
#معماری_نظام_حکمرانی
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
(۲۰ فوریه، اول اسفند، روز جهانی دادگری اجتماعی)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
«عدل» یا «داد» و «عدالت» یا «دادگری» یکی از خواستههای کهن مردمان ایرانزمین است که میتوان تاریخ این سرزمین و ماندگاری یا فروپاشی نظامهای سیاسی آن را بر این اساس تحلیل و تبیین کرد.
واژۀ «داد» از از ریشۀ «داتا»ی فارسی باستان است که میتوان آن را مفهومی معادل «قانون» دانست.
برابری همگان در برابر قانون، فارغ از جنسیت، نژاد، دین، مذهب و ثروت، سادهترین تعریف برای دادگری یا عدالت است.
اگر در سرزمینی مردان حقوقی بیش از زنان، پیروان ادیان و مذاهبی خاص حقوقی بیش از پیروان ادیان و مذاهب دیگر و ثروتمندان حقوقی بیش از فقرا داشته باشند، یا قدرتمندان، روحانیان و ثروتمندان بتوانند به بهانههای گوناگون قانون را در خدمت منافع خود به حالت تعلیق درآورند در آن کشور «داد» نیست و «بیداد» هست.
استقرار «داد» و پرهیز از «بیداد» در یک سرزمین به دو عامل اصلی وابسته است:
نخست قانونی بنیادین که حقوق برابر تمامی انسانها فارغ از تفاوتهای جنسی، عقیدتی، دینی و مذهبی را به رسمیت شناخته باشد، و در آن تمامی ساکنان آن سرزمین از حقوقی برابر با یکدیگر برخوردار باشند،
و دوم دستگاه دادگستری مستقلی که بتواند اجرای بیطرفانۀ این قانون را تضمین نماید.
از قانونی که مبتنی بر نابرابری بین زنان و مردان، خداباوران و خداناباوران، مسلمانان و پیروان سایر ادیان، شیعیان و پیروان سایر مذاهب اسلامی در یک سرزمین است، و از یک نظام حکمرانی که در طراحی آن به اهمیت و ضرورت وجود یک دستگاه دادگستری مستقل توجهی نشده است نمیتوان امیدی به استقرار داد و دادگری داشت و «بیداد» خروجی و نتیجۀ محتوم این قانون و نظام حکمرانی است.
و وقتی در سرزمینی «بیداد» بر جای «داد» نشست
افزایش فقر
خشک شدن رودخانهها
مهاجرت مردمان
و رخت بستن شادی از آن سرزمین
امری محتوم است.
البته تاریخ ایران، از داستان اسطورهای «قیام کاوۀ دادخواه» تا به امروز نشان داده است که مردان و زنان این سرزمین برای همیشه «بیداد» را تحمل نمیکنند و روزی، حتی اگر به رهبری آهنگری گمنام چون «کاوه» نیز باشد بر «بیداد ضحاک» خواهند شورید.
تنها باید «ایرانیان دادخواه» یادشان باشد که استقرار داد در این سرزمین و به بند کشیده شدن ضحاک بیدادگر برای همیشۀ تاریخ در دماوند، نیازمند استقرار یک قانونِ بنیادین و یک نظام حکمرانی «داددوست» و «دادمحور» است که اگر استقرار نیافت، به راحتی هرچه تمامتر رهبران دادخواه به حاکمانی «بیدادگر» و «دادستیز» تبدیل خواهند شد.
مطالب مرتبط
اهمیت داد، دادخواهی و دادگستری در تاریخِ ایران
#بیست_فوریه
#دادگری_اجتماعی
#عدالت_اجتماعی
#داد
#بیداد
#ایرانیان_دادخواه
#قانون_اساسی
#معماری_نظام_حکمرانی
#کارزار_بازنویسی_قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
کودتای ۱۲۹۹، آیتالله جنتی و بانو دلکش
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
سوم اسفندماه، سالروز چند رخداد است که به نظرم میتوان آنها را به یکدیگر ارتباط داد:
کودتای ۱۲۹۹
زادروز بانو دلکش، در ۱۳۰۳،
و زادروز آیتالله احمد جنتی در ۱۳۰۵ خورشیدی
آیتالله جنتی امروز از مرز ۹۵ سالگی میگذرد و در این سن، ایشان، هم یکی از اعضای شورای نگهبان و البته دبیر این شورا، هم عضو مجلس خبرگان رهبری و البته رئیس این مجلس، هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و هم عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ ۴ نهادی که از نظر ساختار نظام جمهوری اسلامی از جمله نهادهای مهم این نظام به شمار میروند. البته به نظر من اگر از منظر پایداری و پیشرفت ایران بنگریم بود یا نبود این نهادها چندان تفاوتی به حال ایران نمیکند و بلکه برخی از آنها اگر نباشند ایران احتمالا مسیر پیشرفت را با موانع کمتری خواهد پیمود. اما دوست داشته باشیم یا نه، این نهادها، نهادهایی مهم در نظام جمهوری اسلامی هستند که تصمیمهای آنها بر سرنوشت تمامی ایرانیان اثرگذار است؛ از این منظر قرار گرفتن فردی با این سن و سال، در ۴ نهاد مهم سیاسی کشور به گمانم سادهترین روش برای به ریشخند گرفتن اصول حکمرانی و دولتمداری در جهان امروز است.
تاریخ نشان داده است که کم اهمیت پنداشتن کارآمدی و توانمندی کنشگران کلیدی حاضر در ساختارها و نهادهای سیاسی کشورها، هزینههایی سنگین برای حکومتها و جوامع در پی داشته است؛ هزینههایی که خود را در شکل بحرانهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان دادهاند. هنگامی که این بحرانها نیز از راه رسیدند، رفته رفته جامعه به سمت هرجومرج و آشوب حرکت میکند، و در گام بعد وضعیت سیاسی ناپایدار میشود؛ در چنین شرایطی نظامیان رفته رفته سودای قدرت میکنند و زمینه برای ورود آنها به سیاست و در دست گرفتن سرنوشت کشورها از طریق روشهایی چون کودتا فراهم میشود. تاریخ را که بخوانیم کودتای ۱۲۹۹ در چنین شرایطی امکان وقوع یافت.
امروز زادروز بانو دلکش، یکی از زنان نامآور موسیقی ایران نیز هست؛ که طبیعتاً در نظام اندیشهای آیتالله جنتی، و شورای عالی انقلاب فرهنگی که برای سرزمینِ فرهنگخیزِ ایران سیاستگذاری میکنند صدایش و هنرش گناهی نابخشودنی است.
یادش گرامی. اسفند است و لحظه به لحظه به نوروز نزدیک میشویم پس همصدا با او بخوانیم
آمد نوبهار
طی شد هجر یار
مطرب نی بزن
ساقی می بیار...
#سوم_اسفند
#بانو_دلکش
#کودتای_۱۲۹۹
#احمد_جنتی
#نظام_حکمرانی
#کیفیت_حکمرانی
#پایداری_ايران
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
سوم اسفندماه، سالروز چند رخداد است که به نظرم میتوان آنها را به یکدیگر ارتباط داد:
کودتای ۱۲۹۹
زادروز بانو دلکش، در ۱۳۰۳،
و زادروز آیتالله احمد جنتی در ۱۳۰۵ خورشیدی
آیتالله جنتی امروز از مرز ۹۵ سالگی میگذرد و در این سن، ایشان، هم یکی از اعضای شورای نگهبان و البته دبیر این شورا، هم عضو مجلس خبرگان رهبری و البته رئیس این مجلس، هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و هم عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ ۴ نهادی که از نظر ساختار نظام جمهوری اسلامی از جمله نهادهای مهم این نظام به شمار میروند. البته به نظر من اگر از منظر پایداری و پیشرفت ایران بنگریم بود یا نبود این نهادها چندان تفاوتی به حال ایران نمیکند و بلکه برخی از آنها اگر نباشند ایران احتمالا مسیر پیشرفت را با موانع کمتری خواهد پیمود. اما دوست داشته باشیم یا نه، این نهادها، نهادهایی مهم در نظام جمهوری اسلامی هستند که تصمیمهای آنها بر سرنوشت تمامی ایرانیان اثرگذار است؛ از این منظر قرار گرفتن فردی با این سن و سال، در ۴ نهاد مهم سیاسی کشور به گمانم سادهترین روش برای به ریشخند گرفتن اصول حکمرانی و دولتمداری در جهان امروز است.
تاریخ نشان داده است که کم اهمیت پنداشتن کارآمدی و توانمندی کنشگران کلیدی حاضر در ساختارها و نهادهای سیاسی کشورها، هزینههایی سنگین برای حکومتها و جوامع در پی داشته است؛ هزینههایی که خود را در شکل بحرانهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان دادهاند. هنگامی که این بحرانها نیز از راه رسیدند، رفته رفته جامعه به سمت هرجومرج و آشوب حرکت میکند، و در گام بعد وضعیت سیاسی ناپایدار میشود؛ در چنین شرایطی نظامیان رفته رفته سودای قدرت میکنند و زمینه برای ورود آنها به سیاست و در دست گرفتن سرنوشت کشورها از طریق روشهایی چون کودتا فراهم میشود. تاریخ را که بخوانیم کودتای ۱۲۹۹ در چنین شرایطی امکان وقوع یافت.
امروز زادروز بانو دلکش، یکی از زنان نامآور موسیقی ایران نیز هست؛ که طبیعتاً در نظام اندیشهای آیتالله جنتی، و شورای عالی انقلاب فرهنگی که برای سرزمینِ فرهنگخیزِ ایران سیاستگذاری میکنند صدایش و هنرش گناهی نابخشودنی است.
یادش گرامی. اسفند است و لحظه به لحظه به نوروز نزدیک میشویم پس همصدا با او بخوانیم
آمد نوبهار
طی شد هجر یار
مطرب نی بزن
ساقی می بیار...
#سوم_اسفند
#بانو_دلکش
#کودتای_۱۲۹۹
#احمد_جنتی
#نظام_حکمرانی
#کیفیت_حکمرانی
#پایداری_ايران
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
مراحل بازبینی قانون اساسی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
هرچه پیشتر میرویم موضوع بازبینی قانون اساسی بیش از گذشته تبدیل به بحث اصلیِ فضای سیاسی و اجتماعی ایران میشود؛ بحثی که در آینده گروهها و جریانهای سیاسی، پیرامون آن صفآرایی خواهند کرد.
ایدۀ بازبینی قانون اساسی، برای آنکه تبدیل به ایدهای اجرایی و اثربخش شود و نتیجهای نیکو برای آیندۀ ایران داشته باشد باید ۴ گام را بهدرستی، صبر و دقت بپیماید:
گام نخست سخن گفتن از ضرورت پرداختن به این موضوع و تبدیل نمودن آن به مطالبهای عمومی است. در شرایط موجود برخی گروههای تحولخواه نسبت به ضرورت طرح و پیگیری این مطالبه تردید دارند؛ که این تردیدها بیانگر آن است که همچنان باید در مورد ضرورت پرداختن به این موضوع گفتگو کرد. حامیان ایدۀ بازبینی قانون اساسی باید بهگونهای مستدل و شفاف توضیح دهند که چرا معتقدند ریشۀ اصلی بحرانهای کنونی ایران را باید در قانون اساسی و معماری نظام سیاسی کنونی جستجو کرد.
گام دوم، پرداختن به بنیانها و پیسنگهایی است که باید قانون اساسی بر آن مبنا بازبینی شود. این مرحله بسیار مهم است و باید با حوصله و صبر پیموده شود؛ چرا که اختلافها و اشتراکهای گروهها و جریانهای اجتماعی و سیاسی کشور، در این گام خود را نشان خواهد داد؛ تجربۀ انقلاب ۱۳۵۷ برای ما کافی است که بدانیم لزوما شکلگیری ائتلافی گسترده بر سر مخالفت با وضع و نظام سیاسی موجود به آیندهای بهتر برای ایران منتهی نمیشود.
گام سوم، طرح اصول قانون اساسی، بر بنیانِ پیسنگهای طرح شده در گام دوم است. طراحی و معماری نظام حکمرانی و سیاسی آیندۀ ایران که در حقیقت اصول قانون اساسی را در عمل پیادهسازی و اجرا خواهد کرد، یکی از مهمترین بخشهای این مرحله است که باید با دقت به آن پرداخته شود.
اهمیت طراحی و معماری نظام حکمرانی و سیاسی در آن است که بهترین قوانین اساسی میتوانند با نظامهای حکمرانی و سیاسی بدریخت تعطیل شده و معلق شوند؛ همانطور که برخی اصول قانون اساسی کنونی ایران به همین دلیل تعطیل شده است.
پس از طی این سه گام، که بیشتر در قلمرو اندیشه و نظر است، به گام چهارم خواهیم رسید که پیادهسازی و اجرای قانون اساسی و نظام حکمرانی در واقعیت است.
در شرایط موجود، جامعۀ ایرانی و تحولخواهان، عموماً در حال پیمودن مرحلۀ نخستند؛ یعنی فعلاً بحثهایی مقدماتی در ضرورت بازبینی قانون اساسی مطرح است و تا تبديل شدنِ این خواست به خواستی عمومی فاصله داریم.
گروهها و جریانهای سیاسی حامی ایدۀ بازنگری در قانون اساسی و بازبینی در نظام سیاسی، ضمن بحث در مورد اهمیت و ضرورت این موضوع، باید ایدههای خود را به صورت شفاف در ارتباط با گامهای دوم و سوم نیز طرح نموده و آن را به بحث عمومی بگذارند؛ یعنی باید نسخههایی از پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی خود را که در آن به دقت پیسنگها، اصول قانون اساسی و طراحی نظام حکمرانی مشخص شده است، تهیه و به صورت عمومی منتشر کنند؛ تنها بر اساس چنین متنهایی است که میتوان به نسخهای مناسب از قانون اساسی آیندۀ ایران رسید.
پینوشت: در مدتی که به موضوع قانون اساسی پرداختهام در حد توان، تلاش کردهام تا به گامهای اول و دوم بپردازم. مطالب مرتبط با هر یک از این گامها را میتوانید در پیوندهای زیر مشاهده کنید.
مطالب مرتبط با بحث ضرورت بازبینی قانون اساسی
مطالب مرتبط با بحث پیسنگهای قانون اساسی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
هرچه پیشتر میرویم موضوع بازبینی قانون اساسی بیش از گذشته تبدیل به بحث اصلیِ فضای سیاسی و اجتماعی ایران میشود؛ بحثی که در آینده گروهها و جریانهای سیاسی، پیرامون آن صفآرایی خواهند کرد.
ایدۀ بازبینی قانون اساسی، برای آنکه تبدیل به ایدهای اجرایی و اثربخش شود و نتیجهای نیکو برای آیندۀ ایران داشته باشد باید ۴ گام را بهدرستی، صبر و دقت بپیماید:
گام نخست سخن گفتن از ضرورت پرداختن به این موضوع و تبدیل نمودن آن به مطالبهای عمومی است. در شرایط موجود برخی گروههای تحولخواه نسبت به ضرورت طرح و پیگیری این مطالبه تردید دارند؛ که این تردیدها بیانگر آن است که همچنان باید در مورد ضرورت پرداختن به این موضوع گفتگو کرد. حامیان ایدۀ بازبینی قانون اساسی باید بهگونهای مستدل و شفاف توضیح دهند که چرا معتقدند ریشۀ اصلی بحرانهای کنونی ایران را باید در قانون اساسی و معماری نظام سیاسی کنونی جستجو کرد.
گام دوم، پرداختن به بنیانها و پیسنگهایی است که باید قانون اساسی بر آن مبنا بازبینی شود. این مرحله بسیار مهم است و باید با حوصله و صبر پیموده شود؛ چرا که اختلافها و اشتراکهای گروهها و جریانهای اجتماعی و سیاسی کشور، در این گام خود را نشان خواهد داد؛ تجربۀ انقلاب ۱۳۵۷ برای ما کافی است که بدانیم لزوما شکلگیری ائتلافی گسترده بر سر مخالفت با وضع و نظام سیاسی موجود به آیندهای بهتر برای ایران منتهی نمیشود.
گام سوم، طرح اصول قانون اساسی، بر بنیانِ پیسنگهای طرح شده در گام دوم است. طراحی و معماری نظام حکمرانی و سیاسی آیندۀ ایران که در حقیقت اصول قانون اساسی را در عمل پیادهسازی و اجرا خواهد کرد، یکی از مهمترین بخشهای این مرحله است که باید با دقت به آن پرداخته شود.
اهمیت طراحی و معماری نظام حکمرانی و سیاسی در آن است که بهترین قوانین اساسی میتوانند با نظامهای حکمرانی و سیاسی بدریخت تعطیل شده و معلق شوند؛ همانطور که برخی اصول قانون اساسی کنونی ایران به همین دلیل تعطیل شده است.
پس از طی این سه گام، که بیشتر در قلمرو اندیشه و نظر است، به گام چهارم خواهیم رسید که پیادهسازی و اجرای قانون اساسی و نظام حکمرانی در واقعیت است.
در شرایط موجود، جامعۀ ایرانی و تحولخواهان، عموماً در حال پیمودن مرحلۀ نخستند؛ یعنی فعلاً بحثهایی مقدماتی در ضرورت بازبینی قانون اساسی مطرح است و تا تبديل شدنِ این خواست به خواستی عمومی فاصله داریم.
گروهها و جریانهای سیاسی حامی ایدۀ بازنگری در قانون اساسی و بازبینی در نظام سیاسی، ضمن بحث در مورد اهمیت و ضرورت این موضوع، باید ایدههای خود را به صورت شفاف در ارتباط با گامهای دوم و سوم نیز طرح نموده و آن را به بحث عمومی بگذارند؛ یعنی باید نسخههایی از پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی خود را که در آن به دقت پیسنگها، اصول قانون اساسی و طراحی نظام حکمرانی مشخص شده است، تهیه و به صورت عمومی منتشر کنند؛ تنها بر اساس چنین متنهایی است که میتوان به نسخهای مناسب از قانون اساسی آیندۀ ایران رسید.
پینوشت: در مدتی که به موضوع قانون اساسی پرداختهام در حد توان، تلاش کردهام تا به گامهای اول و دوم بپردازم. مطالب مرتبط با هر یک از این گامها را میتوانید در پیوندهای زیر مشاهده کنید.
مطالب مرتبط با بحث ضرورت بازبینی قانون اساسی
مطالب مرتبط با بحث پیسنگهای قانون اساسی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
مطالب مرتبط با بحث ضرورت بازبینی قانون اساسی
✅ گام نخست در بازبینی قانون اساسی، بیان اهمیت اين ایده و تبدیل نمودن آن به مطالبهای عمومی است. در ماههای گذشته در مطالب زیر تلاش شده است تا به این موضوع پرداخته شود.
✅ کارزارِ اصلاحِ قانون اساسی و بازنگری در نظامِ سیاسی (بخش اول)
✅ کارزارِ اصلاح/ بازنویسیِ قانونِ اساسی و بازنگری در نظامِ سیاسی (بخش دوّم: بازنویسی یا اصلاح؛ مسئله این نیست!)
✅ چرا انقلاب شد و چرا انقلابی دوباره در راه است؟!
✅ قانون اساسی و خانهای که روی آب است! (خواستِ بازنویسیِ قانون اساسی، کانون همگرایی تحولخواهانِ ایرانی)
✅ گام نخست در بازبینی قانون اساسی، بیان اهمیت اين ایده و تبدیل نمودن آن به مطالبهای عمومی است. در ماههای گذشته در مطالب زیر تلاش شده است تا به این موضوع پرداخته شود.
✅ کارزارِ اصلاحِ قانون اساسی و بازنگری در نظامِ سیاسی (بخش اول)
✅ کارزارِ اصلاح/ بازنویسیِ قانونِ اساسی و بازنگری در نظامِ سیاسی (بخش دوّم: بازنویسی یا اصلاح؛ مسئله این نیست!)
✅ چرا انقلاب شد و چرا انقلابی دوباره در راه است؟!
✅ قانون اساسی و خانهای که روی آب است! (خواستِ بازنویسیِ قانون اساسی، کانون همگرایی تحولخواهانِ ایرانی)
Telegram
ایراننامه
کارزارِ اصلاحِ قانون اساسی و بازنگری در نظامِ سیاسی
(بخش اول)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
از سال ۱۳۸۶ که تحصیل در رشتۀ جامعهشناسی را شروع کردم، اندیشیدن و نوشتن دربارۀ مسائل و بحرانهای گوناگون ایران، بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمرهام بوده است؛ حضور در…
(بخش اول)
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
از سال ۱۳۸۶ که تحصیل در رشتۀ جامعهشناسی را شروع کردم، اندیشیدن و نوشتن دربارۀ مسائل و بحرانهای گوناگون ایران، بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمرهام بوده است؛ حضور در…
مطالب مرتبط با بحث پیسنگهای قانون اساسی
✅ گام دوم در بازبینی قانون اساسی، پرداختن به بنیانها یا پیسنگهایی است که قانون اساسی نوین ایران باید بر آنها مبتنی باشد. در ماههای گذشته در مطالب زیر تلاش شده است تا به این موضوع پرداخته شود.
✅ لیلیت تریان و پیسنگ اوّل
✅ فاطمیّه و پیسنگِ دوّمِ قانونِ اساسی
✅ فاجعۀ پرواز 752 و پیسنگ سوّم قانون اساسی
✅ هاشمی رفسنجانی و پیسنگِ چهارمِ قانونِ اساسی (مسئلۀ جانشینی)
✅ شورای سلطنت و پیسنگِ پنجمِ قانونِ اساسی (اصلاحات زمان دارد!)
✅ ایرج پزشکزاد، رادیو تراژدی و پیسنگِ سوّم قانونِ اساسی
✅ خروج شاه و پیسنگِ ششمِ قانونِ اساسی (توزیع متوازنِ قدرت در نظام سیاسی)
✅ محیطزیستِ ایران و پیسنگِ هفتم قانون اساسی (زیستن در چارچوب محدودیتهای محیطزیستِ ایران)
✅ محمّد فاضلی و پیسنگِ هشتم قانونِ اساسی
✅ پیسنگ نهم قانون اساسی: تناسب بین مسئولیت و قدرت
✅ قانون اساسی، تورم و اخلاق (پیسنگ دهم قانونِ اساسی: استقلال بانک مرکزی)
✅ نفت و توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی(پیسنگ یازدهم قانون اساسی)
✅ قانون اساسی، فراگیر یا انحصارگرا؟ (پیسنگ دوازدهم قانون اساسی)
✅ تاراج امانت ملّت بوسیلۀ دولت
(پیسنگ سیزدهم قانونِ اساسی: تفسیرپذیری و ناکارآمدی قانونِ اساسی)
✅ آیتالله خمینی، بازرگان و اینشتین (اسلام برای ایران؟ یا ایران برای اسلام؟)
✅ گام دوم در بازبینی قانون اساسی، پرداختن به بنیانها یا پیسنگهایی است که قانون اساسی نوین ایران باید بر آنها مبتنی باشد. در ماههای گذشته در مطالب زیر تلاش شده است تا به این موضوع پرداخته شود.
✅ لیلیت تریان و پیسنگ اوّل
✅ فاطمیّه و پیسنگِ دوّمِ قانونِ اساسی
✅ فاجعۀ پرواز 752 و پیسنگ سوّم قانون اساسی
✅ هاشمی رفسنجانی و پیسنگِ چهارمِ قانونِ اساسی (مسئلۀ جانشینی)
✅ شورای سلطنت و پیسنگِ پنجمِ قانونِ اساسی (اصلاحات زمان دارد!)
✅ ایرج پزشکزاد، رادیو تراژدی و پیسنگِ سوّم قانونِ اساسی
✅ خروج شاه و پیسنگِ ششمِ قانونِ اساسی (توزیع متوازنِ قدرت در نظام سیاسی)
✅ محیطزیستِ ایران و پیسنگِ هفتم قانون اساسی (زیستن در چارچوب محدودیتهای محیطزیستِ ایران)
✅ محمّد فاضلی و پیسنگِ هشتم قانونِ اساسی
✅ پیسنگ نهم قانون اساسی: تناسب بین مسئولیت و قدرت
✅ قانون اساسی، تورم و اخلاق (پیسنگ دهم قانونِ اساسی: استقلال بانک مرکزی)
✅ نفت و توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی(پیسنگ یازدهم قانون اساسی)
✅ قانون اساسی، فراگیر یا انحصارگرا؟ (پیسنگ دوازدهم قانون اساسی)
✅ تاراج امانت ملّت بوسیلۀ دولت
(پیسنگ سیزدهم قانونِ اساسی: تفسیرپذیری و ناکارآمدی قانونِ اساسی)
✅ آیتالله خمینی، بازرگان و اینشتین (اسلام برای ایران؟ یا ایران برای اسلام؟)
Telegram
ایراننامه
لیلیت تریان و پیسنگ اوّل
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
در مطلبی که به زودی منتشر خواهد شد توضیح میدهم که چرا در شرایط کنونی ایران، پافشاری بر اصلاحِ اساسیِ قانون اساسی، مهم و حیاتی، و تنها راه باقیماندۀ اصلاح در این سرزمین پیش از وقوع شورشها و انقلاب کنترل…
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
در مطلبی که به زودی منتشر خواهد شد توضیح میدهم که چرا در شرایط کنونی ایران، پافشاری بر اصلاحِ اساسیِ قانون اساسی، مهم و حیاتی، و تنها راه باقیماندۀ اصلاح در این سرزمین پیش از وقوع شورشها و انقلاب کنترل…
فداکاری اینان و نفعپرستی آنان
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
هواپیمای جنگندۀ اف ۵ دچار نقص فنی شده است و خلبانان در برابر دو گزینهاند:
اجکت، نجات جان خود، و سقوط هواپیما در منطقهای مسکونی که مشخص نیست چه فاجعهای را به دنبال خواهد داشت و باقی ماندن در هواپیما، از دست دادن جان خود و تلاش برای آنکه در منطقهای کمتر خطرناک سقوط کند.
دوشنبه، دوم اسفندماه ۱۴۰۰، سرهنگ خلبان «صادق فلاحی» و سرگرد خلبان «علیرضا حنیفهزاد» گزینۀ دوم را انتخاب کردند.
تاریخ ایران سرشار از حضور مردان و زنانی چون این دو بوده است که در برهههای گوناگون، گزینۀ دوم را انتخاب کردهاند و ایران، بر شانههای آنها ایران شده است و ایران مانده است.
بگذریم از اینکه در تاریخ این سرزمین، سیاستمداران و سیاستپیشگانی نیز بودهاند که سرمایههای ایران و مردمانش را قربانی منافع شخصی و خواستههای کوتهنظرانۀ خود کردهاند و فجایع و سختیهای بزرگی را برای ایرانیان رقم زدهاند.
در شرایطی که هر روز کوتهنظری، نفعپرستی و خامی سیاستمداران این سرزمین، فاجعهای را بر سر مردمان ایران، ویران میکند، که فرسودگی ناوگان هوایی ایران نیز یکی از آنهاست، از دست دادن انسانهایی چون صادق فلاحی و علیرضا حنیفهزاد غمی سنگینتر را بر دل مینشاند.
امروز سالروز تأسیس هواپیمایی ملی ایران (هما)، در سال ۱۳۴۰ است؛ ناوگان هوایی ایران و نیروی هوایی ایران در دهههای گذشته فاصله یکی از بهترین و کارآمدترین ناوگانهای هوایی در خاورميانه و جهان، و یکی از ضعیفترین آنها را با سرعتی باورنکردنی پیموده است؛ که این معجزه حکمرانی ناکارآمد است؛ که سرمایههای انسانی ارزشمندی چون فلاحی و حنیفهزاد هزینه آن را میدهند.
#دوم_اسفند
#سقوط_جنگنده
#صادق_فلاحی
#علیرضا_حنیفه_زاد
#هما
#هواپیمایی_ملی_ایران
#حکمرانی
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
هواپیمای جنگندۀ اف ۵ دچار نقص فنی شده است و خلبانان در برابر دو گزینهاند:
اجکت، نجات جان خود، و سقوط هواپیما در منطقهای مسکونی که مشخص نیست چه فاجعهای را به دنبال خواهد داشت و باقی ماندن در هواپیما، از دست دادن جان خود و تلاش برای آنکه در منطقهای کمتر خطرناک سقوط کند.
دوشنبه، دوم اسفندماه ۱۴۰۰، سرهنگ خلبان «صادق فلاحی» و سرگرد خلبان «علیرضا حنیفهزاد» گزینۀ دوم را انتخاب کردند.
تاریخ ایران سرشار از حضور مردان و زنانی چون این دو بوده است که در برهههای گوناگون، گزینۀ دوم را انتخاب کردهاند و ایران، بر شانههای آنها ایران شده است و ایران مانده است.
بگذریم از اینکه در تاریخ این سرزمین، سیاستمداران و سیاستپیشگانی نیز بودهاند که سرمایههای ایران و مردمانش را قربانی منافع شخصی و خواستههای کوتهنظرانۀ خود کردهاند و فجایع و سختیهای بزرگی را برای ایرانیان رقم زدهاند.
در شرایطی که هر روز کوتهنظری، نفعپرستی و خامی سیاستمداران این سرزمین، فاجعهای را بر سر مردمان ایران، ویران میکند، که فرسودگی ناوگان هوایی ایران نیز یکی از آنهاست، از دست دادن انسانهایی چون صادق فلاحی و علیرضا حنیفهزاد غمی سنگینتر را بر دل مینشاند.
امروز سالروز تأسیس هواپیمایی ملی ایران (هما)، در سال ۱۳۴۰ است؛ ناوگان هوایی ایران و نیروی هوایی ایران در دهههای گذشته فاصله یکی از بهترین و کارآمدترین ناوگانهای هوایی در خاورميانه و جهان، و یکی از ضعیفترین آنها را با سرعتی باورنکردنی پیموده است؛ که این معجزه حکمرانی ناکارآمد است؛ که سرمایههای انسانی ارزشمندی چون فلاحی و حنیفهزاد هزینه آن را میدهند.
#دوم_اسفند
#سقوط_جنگنده
#صادق_فلاحی
#علیرضا_حنیفه_زاد
#هما
#هواپیمایی_ملی_ایران
#حکمرانی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
دو ابتهاج و غم نهفته در تاریخ معاصر ایران
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
ششم اسفندماه زادروز سایۀ شعر ایران است. از منظر اجتماعی، شعر امیرهوشنگ ابتهاج را میتوان آیینهای تمامنما از غمها و ناامیدیهای تاریخ معاصر ایران دانست.
شعرهای سایه، غمی سنگین را بر دل مخاطب مینشاند؛ غمی که ریشههای آن را میتوان در تکتک رخدادهای غمانگیز تاریخ معاصر ایران به نظاره نشست؛ غمی که برآمده از دویدنها و نرسیدنهای ملتی است که تاریخ نیز از نرسیدن آن در عجب مانده است. اما همچنان باید با او و برای او، که ارغوان شعر ایران نیز هست، خواند:
ارغوان، بیرق گلگون، بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من...
امروز در تصادفی جالب سالروز درگذشت ابوالحسن ابتهاج، یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران، و البته عموی امیرهوشنگ ابتهاج نیز هست، او در طی دوران ریاست خود بر سازمان برنامه (۱۳۳۷-۱۳۳۳)، تحولی عظیم را در این سازمان و برنامههای عمرانی ایران بهوجود آورد؛ بهگونهای که تا سالها، اثر خدمات او بر وضعیت ایران و رشدی که در دهۀ ۱۳۴۰، پدید آمد قابل مشاهده بود؛ دههای که میتوان آن را دهۀ طلایی اقتصاد و رشد ایران در قرنی دانست که در روزهای پایانی آن هستیم؛ دههای که اگر ادامه مییافت ایران، شباهتی با آنچه که امروز است نداشت؛ اما دریغ و درد که نظامهای سیاسی ایران در دوران پیش و پس از انقلاب به جای آنکه ابتهاجدوست و ابتهاجپرور باشند؛ ابتهاجستیز بودند و سرنوشت ابتهاجستیزی نیز جز بردن عرض خود و زحمت دادن ملت چیز دیگری نیست.
ابوالحسن ابتهاج که با اتهاماتی واهی در آبان ۱۳۴۰ بازداشت شد، با صراحت و شفافیت ستودنی خود به درستی میگفت که:
«در مملکتی که دزدها آزادانه راه میروند، من باید به زندان بروم.»
#ششم_اسفند
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#سایه
#ابوالحسن_ابتهاج
#ايران #حکمرانی #پایداری
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
ششم اسفندماه زادروز سایۀ شعر ایران است. از منظر اجتماعی، شعر امیرهوشنگ ابتهاج را میتوان آیینهای تمامنما از غمها و ناامیدیهای تاریخ معاصر ایران دانست.
شعرهای سایه، غمی سنگین را بر دل مخاطب مینشاند؛ غمی که ریشههای آن را میتوان در تکتک رخدادهای غمانگیز تاریخ معاصر ایران به نظاره نشست؛ غمی که برآمده از دویدنها و نرسیدنهای ملتی است که تاریخ نیز از نرسیدن آن در عجب مانده است. اما همچنان باید با او و برای او، که ارغوان شعر ایران نیز هست، خواند:
ارغوان، بیرق گلگون، بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من...
امروز در تصادفی جالب سالروز درگذشت ابوالحسن ابتهاج، یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران، و البته عموی امیرهوشنگ ابتهاج نیز هست، او در طی دوران ریاست خود بر سازمان برنامه (۱۳۳۷-۱۳۳۳)، تحولی عظیم را در این سازمان و برنامههای عمرانی ایران بهوجود آورد؛ بهگونهای که تا سالها، اثر خدمات او بر وضعیت ایران و رشدی که در دهۀ ۱۳۴۰، پدید آمد قابل مشاهده بود؛ دههای که میتوان آن را دهۀ طلایی اقتصاد و رشد ایران در قرنی دانست که در روزهای پایانی آن هستیم؛ دههای که اگر ادامه مییافت ایران، شباهتی با آنچه که امروز است نداشت؛ اما دریغ و درد که نظامهای سیاسی ایران در دوران پیش و پس از انقلاب به جای آنکه ابتهاجدوست و ابتهاجپرور باشند؛ ابتهاجستیز بودند و سرنوشت ابتهاجستیزی نیز جز بردن عرض خود و زحمت دادن ملت چیز دیگری نیست.
ابوالحسن ابتهاج که با اتهاماتی واهی در آبان ۱۳۴۰ بازداشت شد، با صراحت و شفافیت ستودنی خود به درستی میگفت که:
«در مملکتی که دزدها آزادانه راه میروند، من باید به زندان بروم.»
#ششم_اسفند
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#سایه
#ابوالحسن_ابتهاج
#ايران #حکمرانی #پایداری
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
موضع جمهوری اسلامی در برابر تهاجم به اوکراین و مسئلهٔ جانشینی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
ماهها پيش از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، در سلسله یادداشتهایی درباره مسئلهٔ جانشینی در ایران گفته شد که تا اطلاع ثانوی موضع جمهوری اسلامی در برابر تمامی تحولات مهم داخلی و خارجی را باید بر اساس بحران جانشینی پیشروی این نظام سیاسی تحليل کرد. نحوهٔ مواجهۀ جمهوری اسلامی با موضوعاتی چون انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، سند همکاری ایران و چین، طرح محدودیت اینترنت و تهاجم نظامی روسيه به اوکراین در همین راستا قابل تحلیل و بررسی است.
بر خلاف برخی فعالین سیاسی و اجتماعی که تصور میکنند جمهوری اسلامی نمیداند چه میکند و به تبعات تصمیمهای خود آگاه نیست و پیوسته این نظام سیاسی و سیاستمداران حاکم را نصیحت میکنند، (بدون آنکه از خود بپرسند چرا اين نصیحتها شنیده و عملی نمیشود؟)، تصور میکنم از قضا جمهوری اسلامی به خوبی به تبعات تصمیمهای خود آگاه است؛ اما برای حفظ این ساختار چارهای جز این تصمیمها نیست. یعنی اگر منتقدین این تصمیمها نیز در همین ساختار قرار میگرفتند و میخواستند بدون تغییرات اساسی در این نظام سیاسی، بقای آن را برای مدت زمان بیشتری تأمین کنند آنها نیز چارهای جز همین انتخابها نداشتند.
نظامهای سياسی برای بقا نیازمند کارآمدی و مشروعیت داخلی هستند؛ وقتی این دو، به هر دلیلی فرو ریخت، وابستگی به قدرتهای منطقهای و جهانی تنها راه بقاست. جمهوری اسلامی که به خاطر نقصهای ساختاری اصولا امکان و ظرفيت کارآمدی را ندارد، در طول دهههای گذشته بواسطۀ همین ناکارآمدی، سرمايه اجتماعی و مشروعیت خود را نیز در بین بخشهای قابل توجهی از جامعهٔ ایرانی از دست داده است؛ روابط ایران با غرب هم در شرایط مناسبی نیست و در چنین صحنهای تنها گزینۀ بقا وابستگی و تبدیل شدن به مستعمره پنهان روسيه و چین است. این موضوع زمانی که بحران جانشینی نیز نزديک و نزدیکتر میشود فشار بیشتری را بر نظام سياسی جهت وابستگی هرچه بیشتر به روسيه و چین اعمال میکند؛ چون با بروز مسئلهٔ جانشینی، حمایت روسیه و چین برای گذر از این بحران، ضروری است.
اینگونه است که در شرایط موجود جمهوری اسلامی گزینهای جز تبعیت از سیاستهای روسيه به صورت عام و مسئلهٔ تهاجم نظامی روسيه به اوکراین به صورت خاص ندارد.
فعالین سیاسی که از جمهوری اسلامی میخواهند موضعی متفاوت از مواضع کنونی در برابر اینترنت و تهاجم به اوکراین اتخاذ کند تکلیف مالایطاق میکنند.
#تهاجم_نظامی_به_اوکراین
#روسیه
#مسئله_جانشینی
#ايران #حکمرانی #قانون_اساسی #پایداری
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
ماهها پيش از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، در سلسله یادداشتهایی درباره مسئلهٔ جانشینی در ایران گفته شد که تا اطلاع ثانوی موضع جمهوری اسلامی در برابر تمامی تحولات مهم داخلی و خارجی را باید بر اساس بحران جانشینی پیشروی این نظام سیاسی تحليل کرد. نحوهٔ مواجهۀ جمهوری اسلامی با موضوعاتی چون انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، سند همکاری ایران و چین، طرح محدودیت اینترنت و تهاجم نظامی روسيه به اوکراین در همین راستا قابل تحلیل و بررسی است.
بر خلاف برخی فعالین سیاسی و اجتماعی که تصور میکنند جمهوری اسلامی نمیداند چه میکند و به تبعات تصمیمهای خود آگاه نیست و پیوسته این نظام سیاسی و سیاستمداران حاکم را نصیحت میکنند، (بدون آنکه از خود بپرسند چرا اين نصیحتها شنیده و عملی نمیشود؟)، تصور میکنم از قضا جمهوری اسلامی به خوبی به تبعات تصمیمهای خود آگاه است؛ اما برای حفظ این ساختار چارهای جز این تصمیمها نیست. یعنی اگر منتقدین این تصمیمها نیز در همین ساختار قرار میگرفتند و میخواستند بدون تغییرات اساسی در این نظام سیاسی، بقای آن را برای مدت زمان بیشتری تأمین کنند آنها نیز چارهای جز همین انتخابها نداشتند.
نظامهای سياسی برای بقا نیازمند کارآمدی و مشروعیت داخلی هستند؛ وقتی این دو، به هر دلیلی فرو ریخت، وابستگی به قدرتهای منطقهای و جهانی تنها راه بقاست. جمهوری اسلامی که به خاطر نقصهای ساختاری اصولا امکان و ظرفيت کارآمدی را ندارد، در طول دهههای گذشته بواسطۀ همین ناکارآمدی، سرمايه اجتماعی و مشروعیت خود را نیز در بین بخشهای قابل توجهی از جامعهٔ ایرانی از دست داده است؛ روابط ایران با غرب هم در شرایط مناسبی نیست و در چنین صحنهای تنها گزینۀ بقا وابستگی و تبدیل شدن به مستعمره پنهان روسيه و چین است. این موضوع زمانی که بحران جانشینی نیز نزديک و نزدیکتر میشود فشار بیشتری را بر نظام سياسی جهت وابستگی هرچه بیشتر به روسيه و چین اعمال میکند؛ چون با بروز مسئلهٔ جانشینی، حمایت روسیه و چین برای گذر از این بحران، ضروری است.
اینگونه است که در شرایط موجود جمهوری اسلامی گزینهای جز تبعیت از سیاستهای روسيه به صورت عام و مسئلهٔ تهاجم نظامی روسيه به اوکراین به صورت خاص ندارد.
فعالین سیاسی که از جمهوری اسلامی میخواهند موضعی متفاوت از مواضع کنونی در برابر اینترنت و تهاجم به اوکراین اتخاذ کند تکلیف مالایطاق میکنند.
#تهاجم_نظامی_به_اوکراین
#روسیه
#مسئله_جانشینی
#ايران #حکمرانی #قانون_اساسی #پایداری
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
۱۷ اسفند ۱۳۵۷، اولین اعتراض نسبت به عقبگرد
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
امروز ۸ مارس روز جهانی زن و سالروز راهپیمایی بزرگ گروهی از زنان ایران در مخالفت با حجاب اجباری در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ است. زنانی که ناباورانه از دست رفتن بسیاری از آزادیهای اجتماعی خود را به نظاره نشسته بودند و شعار میدادند:
ما انقلاب نکردیم / تا به عقب برگردیم
اما دوست داشته باشیم یا نه، این انقلاب در بسیاری از حوزههای اجتماعی و از جمله حوزۀ زنان نه گامی به پیش بلکه چند گام به پس بود و راهپیمایی ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ نیز نخستین اعتراض به عقبگرد در حوزهٔ حقوق زنان.
«لغو قانون حمایت خانواده» و «اجباری شدن حجاب اسلامی» که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب و با دستور آیتالله خمینی رخ داد تکلیف مسئلۀ زنان در قانون اساسی آینده و نظام سیاسی برآمده از آن را تا حدود زیادی مشخص کرد.
زنان ایران در چند دهۀ گذشته هزینههای فراوانی دادهاند تا سطح نگرش مقامهای بلندپایه در نظام جمهوری اسلامی نسبت به مسئلۀ زنان تعدیل و اصلاح شود؛ و البته موفق نیز بودهاند؛ اما مسئلۀ اصلی آن است که این اصلاح و تعدیل نگرش در هر سطحی که باشد همیشه چند گام از آنچه که باید عقبتر است و همین موضوع هزینههای مادی و معنوی فراوانی را بر جامعه و زنان ایرانی تحمیل میکند.
کشورها برای پیشرفت نیازمند قوانین اساسی، نظامهای سیاسی و مقامهای سیاسی عالیرتبهای هستند که اگر مسیر پیشرفت جامعه را هموار نمیکنند، دستکم خود تبدیل به مانع و وزنهای سنگین برای حرکت به سمت آیندهای بهتر نباشند؛ این موضوع در قانون اساسی و طراحی نظام سیاسی کنونی به کل نادیده گرفته شده است؛ و مسئلۀ زنان ایران یکی از بارزترین مصادیق آن است.
#هشت_مارس
#هفدهم_اسفند
#حقوق_زنان
#حجاب_اجباری
#ايران #پایداری #قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
امروز ۸ مارس روز جهانی زن و سالروز راهپیمایی بزرگ گروهی از زنان ایران در مخالفت با حجاب اجباری در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ است. زنانی که ناباورانه از دست رفتن بسیاری از آزادیهای اجتماعی خود را به نظاره نشسته بودند و شعار میدادند:
ما انقلاب نکردیم / تا به عقب برگردیم
اما دوست داشته باشیم یا نه، این انقلاب در بسیاری از حوزههای اجتماعی و از جمله حوزۀ زنان نه گامی به پیش بلکه چند گام به پس بود و راهپیمایی ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ نیز نخستین اعتراض به عقبگرد در حوزهٔ حقوق زنان.
«لغو قانون حمایت خانواده» و «اجباری شدن حجاب اسلامی» که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب و با دستور آیتالله خمینی رخ داد تکلیف مسئلۀ زنان در قانون اساسی آینده و نظام سیاسی برآمده از آن را تا حدود زیادی مشخص کرد.
زنان ایران در چند دهۀ گذشته هزینههای فراوانی دادهاند تا سطح نگرش مقامهای بلندپایه در نظام جمهوری اسلامی نسبت به مسئلۀ زنان تعدیل و اصلاح شود؛ و البته موفق نیز بودهاند؛ اما مسئلۀ اصلی آن است که این اصلاح و تعدیل نگرش در هر سطحی که باشد همیشه چند گام از آنچه که باید عقبتر است و همین موضوع هزینههای مادی و معنوی فراوانی را بر جامعه و زنان ایرانی تحمیل میکند.
کشورها برای پیشرفت نیازمند قوانین اساسی، نظامهای سیاسی و مقامهای سیاسی عالیرتبهای هستند که اگر مسیر پیشرفت جامعه را هموار نمیکنند، دستکم خود تبدیل به مانع و وزنهای سنگین برای حرکت به سمت آیندهای بهتر نباشند؛ این موضوع در قانون اساسی و طراحی نظام سیاسی کنونی به کل نادیده گرفته شده است؛ و مسئلۀ زنان ایران یکی از بارزترین مصادیق آن است.
#هشت_مارس
#هفدهم_اسفند
#حقوق_زنان
#حجاب_اجباری
#ايران #پایداری #قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ايران به روايت حسين بشیریه
امشب در صفحهٔ اینستاگرام ايرانِ پایدار با محمد فاضلی عزیز در مورد استادی گفتگو خواهم کرد که میتوان او را در زمرۀ اثرگذارترین اندیشمندان علوم سیاسی ایران در سدهٔ اخیر دانست.
دانشی مردی که بر خلاف گروهی که ما را به امید واهی به رستگاری در ساختار سیاسی کنونی میخوانند، معایب و نواقص ستُرگ آن را سالها پیش در برابر چشمانمان نهاد و به ما آموخت که تا این نواقص برقرار است در بر همین پاشنه خواهد چرخید؛ و امید به منبع ناامیدی، بیهودهترین کاری است که میتوان انجام داد.
تحمیل رنج دوری از وطن نیز مجازات روشنگری او در این زمینه است.
به امید دیدار دوبارهٔ او در ایران
#ایران_پایدار
https://news.1rj.ru/str/iranepaydar_official
#روایت_ایران
#حسین_بشیریه
#محمد_فاضلی
https://news.1rj.ru/str/fazeli_mohammad
#سجاد_فتاحی
امشب در صفحهٔ اینستاگرام ايرانِ پایدار با محمد فاضلی عزیز در مورد استادی گفتگو خواهم کرد که میتوان او را در زمرۀ اثرگذارترین اندیشمندان علوم سیاسی ایران در سدهٔ اخیر دانست.
دانشی مردی که بر خلاف گروهی که ما را به امید واهی به رستگاری در ساختار سیاسی کنونی میخوانند، معایب و نواقص ستُرگ آن را سالها پیش در برابر چشمانمان نهاد و به ما آموخت که تا این نواقص برقرار است در بر همین پاشنه خواهد چرخید؛ و امید به منبع ناامیدی، بیهودهترین کاری است که میتوان انجام داد.
تحمیل رنج دوری از وطن نیز مجازات روشنگری او در این زمینه است.
به امید دیدار دوبارهٔ او در ایران
#ایران_پایدار
https://news.1rj.ru/str/iranepaydar_official
#روایت_ایران
#حسین_بشیریه
#محمد_فاضلی
https://news.1rj.ru/str/fazeli_mohammad
#سجاد_فتاحی
من عصبانی هستم؛ این گام نخست برای بهبود شرایط است!
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
«دارون عجماوغلو» و «جیمز رابینسون» در کتاب ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی به درستی میگویند که:
«شهروندان، مادامی میتوانند در غیردموکراسی قدرت سیاسی داشته باشند که زمینهساز تهدیدی معتبر به انقلاب یا ناآرامی اجتماعی به شکل جدی شوند؛ بهگونهای که به منافع اقتصادی و اجتماعی فرادستانی که قدرت سیاسی رسمی را کنترل میکنند، آسیب رسانند.» (ص. ۲۷۰)
ما فرودستان در برابر سوء استفادۀ فرادستان از «قدرت قانونی»، ابزاری جز استفاده از «قدرت عملی» خود در شکل «اعتراض»، «اعتصاب» و حتی «انقلاب» نداریم و فرادستان نیز میتوانند از بین گزینههای «امتیاز دادن»، «دموکراسیسازی» و «سرکوب» گزینۀ مطلوب خود را برگزینند.
آگاهی فرادستانِ ایران از عصبانیت ما از شرایط کنونی و خسته شدن همۀ ما از این شرایط برای همه بهتر است
برای ایران
برای خودمان
و حتی برای فرادستانی که در صورت ادامۀ این مسیر گرفتار خشم سهمگین فرودستان خواهند شد.
اگر هیچ راهی به ذهنمان برای بهبود شرایط نمیرسد اما میتوانیم دستکم فریاد بزنیم و بگوییم:
من عصبانی هستم و دیگر حاضر نیستم این وضع را تحمل کنم!
در طول تاریخ، این نقطۀ شروع، برای بهبود شرایط بوده است.
فقط باید یادمان باشد که فریاد اعتراض، اگرچه برای بهبود شرایط لازم است اما کافی نیست!
#شبکه
#دارون_عجم_اوغلو
#جیمز_رابینسون
#ریشههای_اقتصادی_دیکتاتوری_و_دموکراسی
#ایران #پایداری #قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
«دارون عجماوغلو» و «جیمز رابینسون» در کتاب ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی به درستی میگویند که:
«شهروندان، مادامی میتوانند در غیردموکراسی قدرت سیاسی داشته باشند که زمینهساز تهدیدی معتبر به انقلاب یا ناآرامی اجتماعی به شکل جدی شوند؛ بهگونهای که به منافع اقتصادی و اجتماعی فرادستانی که قدرت سیاسی رسمی را کنترل میکنند، آسیب رسانند.» (ص. ۲۷۰)
ما فرودستان در برابر سوء استفادۀ فرادستان از «قدرت قانونی»، ابزاری جز استفاده از «قدرت عملی» خود در شکل «اعتراض»، «اعتصاب» و حتی «انقلاب» نداریم و فرادستان نیز میتوانند از بین گزینههای «امتیاز دادن»، «دموکراسیسازی» و «سرکوب» گزینۀ مطلوب خود را برگزینند.
آگاهی فرادستانِ ایران از عصبانیت ما از شرایط کنونی و خسته شدن همۀ ما از این شرایط برای همه بهتر است
برای ایران
برای خودمان
و حتی برای فرادستانی که در صورت ادامۀ این مسیر گرفتار خشم سهمگین فرودستان خواهند شد.
اگر هیچ راهی به ذهنمان برای بهبود شرایط نمیرسد اما میتوانیم دستکم فریاد بزنیم و بگوییم:
من عصبانی هستم و دیگر حاضر نیستم این وضع را تحمل کنم!
در طول تاریخ، این نقطۀ شروع، برای بهبود شرایط بوده است.
فقط باید یادمان باشد که فریاد اعتراض، اگرچه برای بهبود شرایط لازم است اما کافی نیست!
#شبکه
#دارون_عجم_اوغلو
#جیمز_رابینسون
#ریشههای_اقتصادی_دیکتاتوری_و_دموکراسی
#ایران #پایداری #قانون_اساسی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ایران، سدۀ نو، نظم نو، قانون نو
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
در مرز پایان یک سده و آغاز سدهای نو ایستادهایم.
وضعیت ایران در پایان سدۀ چهاردهم خورشیدی از منظر شاخصهای محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و حکمرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، وضعیتی نامناسب است (برای گزارشی دربارۀ وضعیت پایداری ایران اینجا را ببینید)؛ ما با محیطزیستی فرسوده، اقتصادی ورشکسته، و جامعهای سرخورده به سدۀ جدید پا میگذاریم.
اگرچه میتوان عوامل درونی و بیرونی گوناگونی را برای توضیح این وضعیت و شکستها و ناکامیهای سدۀ گذشته برشمرد؛ اما به گمانم دو دلیل از همه مهمترند:
نخست قوانین اساسی نامناسب، که بواسطۀ بیتوجهی به پیسنگها و بنیانهایی که یک قانون اساسی کارآمد باید بر آنها مبتنی باشد؛ قوانینی بودهاند که از دل آنها استبداد، سرکوب، کودتا، انقلاب، تورم و جنگ زاده شده است.
دومین عامل، معماری و طراحی نظامهای سیاسی پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ است؛ که خود زادۀ علت نخست است. این نظامها بواسطۀ برخوردار نبودن از ویژگیهایی چون، شفافیت، پاسخگویی، توازن و تفکیک قوا و... اصول مثبت موجود در قوانین اساسی را نیز بیاثر و تعطیل کردهاند.
طنز تلخ داستان سدۀ پیش آن است که قانون اساسی و نظام سیاسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷، که زادۀ ناکارآمدیهای نظم سیاسی پیشین بود، به مراتب ناکارآمدتر و نامناسبتر از قانون اساسی مشروطه و نظام پهلوی بود؛ تفاوت آن قانون و نظام سیاسی و این قانون و نظام سیاسی را میتوان در جایگاه ایران در منطقه و جهان در امروز و دیروز دید.
سایر شکستها و تلخکامیهای این سده برآمده از دو عامل بنیادین فوق است.
بدون توجه به این عوامل، نادیده گرفتن آنها در تحلیل و عدم تغییر آنها، سدۀ نو تکرار تلخ سدۀ گذشته خواهد بود در ظاهری جدید.
بر این اساس است که در ساعات، روزها، هفتهها و ماههای نخستین این سده باید خواست بازنگری قانونِ اساسی و بازآرایی نظام سیاسی را به خواستی عمومی تبدیل کرد، دربارۀ آن سخن گفت، بدیلهای قانون اساسی و نظام سیاسی کنونی را طرح کرد و برای فرصتی آماده شد که دیر یا زود از راه خواهد رسید و فرصتی برای بنیانگذاری دوباره است:
بنیانگذاری قانونِ نو و نظمِ سیاسیِ نو در سدهای نو.
نوروز بر همۀ دوستداران آن فرخنده باد.
مطالب مرتبط
پیسنگهای قانون اساسی
#سده_پانزدهم
#نوروز
#ایران #پایداری #قانون_اساسی
#بازنگری_قانون_اساسی
#بازآرایی_نظام_سیاسی
#سجاد_فتاحی
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
در مرز پایان یک سده و آغاز سدهای نو ایستادهایم.
وضعیت ایران در پایان سدۀ چهاردهم خورشیدی از منظر شاخصهای محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و حکمرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، وضعیتی نامناسب است (برای گزارشی دربارۀ وضعیت پایداری ایران اینجا را ببینید)؛ ما با محیطزیستی فرسوده، اقتصادی ورشکسته، و جامعهای سرخورده به سدۀ جدید پا میگذاریم.
اگرچه میتوان عوامل درونی و بیرونی گوناگونی را برای توضیح این وضعیت و شکستها و ناکامیهای سدۀ گذشته برشمرد؛ اما به گمانم دو دلیل از همه مهمترند:
نخست قوانین اساسی نامناسب، که بواسطۀ بیتوجهی به پیسنگها و بنیانهایی که یک قانون اساسی کارآمد باید بر آنها مبتنی باشد؛ قوانینی بودهاند که از دل آنها استبداد، سرکوب، کودتا، انقلاب، تورم و جنگ زاده شده است.
دومین عامل، معماری و طراحی نظامهای سیاسی پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ است؛ که خود زادۀ علت نخست است. این نظامها بواسطۀ برخوردار نبودن از ویژگیهایی چون، شفافیت، پاسخگویی، توازن و تفکیک قوا و... اصول مثبت موجود در قوانین اساسی را نیز بیاثر و تعطیل کردهاند.
طنز تلخ داستان سدۀ پیش آن است که قانون اساسی و نظام سیاسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷، که زادۀ ناکارآمدیهای نظم سیاسی پیشین بود، به مراتب ناکارآمدتر و نامناسبتر از قانون اساسی مشروطه و نظام پهلوی بود؛ تفاوت آن قانون و نظام سیاسی و این قانون و نظام سیاسی را میتوان در جایگاه ایران در منطقه و جهان در امروز و دیروز دید.
سایر شکستها و تلخکامیهای این سده برآمده از دو عامل بنیادین فوق است.
بدون توجه به این عوامل، نادیده گرفتن آنها در تحلیل و عدم تغییر آنها، سدۀ نو تکرار تلخ سدۀ گذشته خواهد بود در ظاهری جدید.
بر این اساس است که در ساعات، روزها، هفتهها و ماههای نخستین این سده باید خواست بازنگری قانونِ اساسی و بازآرایی نظام سیاسی را به خواستی عمومی تبدیل کرد، دربارۀ آن سخن گفت، بدیلهای قانون اساسی و نظام سیاسی کنونی را طرح کرد و برای فرصتی آماده شد که دیر یا زود از راه خواهد رسید و فرصتی برای بنیانگذاری دوباره است:
بنیانگذاری قانونِ نو و نظمِ سیاسیِ نو در سدهای نو.
نوروز بر همۀ دوستداران آن فرخنده باد.
مطالب مرتبط
پیسنگهای قانون اساسی
#سده_پانزدهم
#نوروز
#ایران #پایداری #قانون_اساسی
#بازنگری_قانون_اساسی
#بازآرایی_نظام_سیاسی
#سجاد_فتاحی
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link