Forwarded from روزهای زیبای زندگی
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
امروز برای تدریس درس «تفکر و سبک زندگی» به مدرسه روستای مجاور رفتم.
ساعت اول برای دانشآموزان پایه هفتم قرار بود از «اصالت» بگویم و ساعت دوم با دانشآموزان پایه هشتم قرار بود «گفتگو» را تمرین کنیم.
با هفتمیها از صفحهی ۱۰۵ کتابشان داستان «بز یا سگ» را خواندیم: مردی روستایی که بزی خریده بود و به روستا میبرد و سه شیاد به او میگویند که او فریفته شده و به جای بز 🐐، یک سگ را 🐶 با خود حمل میکند. مرد روستایی هم در نهایت حرفشان را باور میکند؛ بز را رها میکند و آنها بز را میربایند...
بعد به این فکر کردیم که چه جاهایی ممکن است ما هم با چنین موقعیتی مواجه شویم: اگر باور داریم که کارمان درست است و دیگران به ما بگویند کارمان غلط است، چه کاری باید انجام دهیم...
بعد از آن هم در مورد مثالهای مرتبط با تصمیمهای مهمی در زندگیمان گفتگو کردیم:
درس خواندن، ازدواج، کار کردن، محل زندگی و ...
کلاس هفتم را با بازی «مخزن عمر» و گفتگو در مورد استفاده از عمرمان به پایان بردیم...
@ahakelan
کلاس هشتم را با صحبت در مورد «گفتگو در سکوت» شروع کردیم و با یک بازی ادامه دادیم: اسامی سه گروه که روی پیشانی افراد چسبانده شده بود و بدون دانستن اینکه چه اسمی روی پیشانیشان چسبانده شده، باید همگروهیهایشان را پیدا میکردند.
بعد به ترتیب قد ایستادن بدون کلام و دست زدن به یکدیگر را تمرین کردیم. تمرین بعدی همگروه شدن بدون کلام، با افرادی بود که حس مشابه خودمان داشتند و بعد همه احساسشان را نقاشی کردند و به هم نشان دادند.
کلاس را با گفتگو در مورد احساسات و اهمیت و اثرات آن به پایان بردیم.
ممنون از همهی بچههای روستا و ممنون از مدیر مدرسه برای ایجاد فرصت همراهی و یادگیری با بچهها...
@ahakelan
امروز برای تدریس درس «تفکر و سبک زندگی» به مدرسه روستای مجاور رفتم.
ساعت اول برای دانشآموزان پایه هفتم قرار بود از «اصالت» بگویم و ساعت دوم با دانشآموزان پایه هشتم قرار بود «گفتگو» را تمرین کنیم.
با هفتمیها از صفحهی ۱۰۵ کتابشان داستان «بز یا سگ» را خواندیم: مردی روستایی که بزی خریده بود و به روستا میبرد و سه شیاد به او میگویند که او فریفته شده و به جای بز 🐐، یک سگ را 🐶 با خود حمل میکند. مرد روستایی هم در نهایت حرفشان را باور میکند؛ بز را رها میکند و آنها بز را میربایند...
بعد به این فکر کردیم که چه جاهایی ممکن است ما هم با چنین موقعیتی مواجه شویم: اگر باور داریم که کارمان درست است و دیگران به ما بگویند کارمان غلط است، چه کاری باید انجام دهیم...
بعد از آن هم در مورد مثالهای مرتبط با تصمیمهای مهمی در زندگیمان گفتگو کردیم:
درس خواندن، ازدواج، کار کردن، محل زندگی و ...
کلاس هفتم را با بازی «مخزن عمر» و گفتگو در مورد استفاده از عمرمان به پایان بردیم...
@ahakelan
کلاس هشتم را با صحبت در مورد «گفتگو در سکوت» شروع کردیم و با یک بازی ادامه دادیم: اسامی سه گروه که روی پیشانی افراد چسبانده شده بود و بدون دانستن اینکه چه اسمی روی پیشانیشان چسبانده شده، باید همگروهیهایشان را پیدا میکردند.
بعد به ترتیب قد ایستادن بدون کلام و دست زدن به یکدیگر را تمرین کردیم. تمرین بعدی همگروه شدن بدون کلام، با افرادی بود که حس مشابه خودمان داشتند و بعد همه احساسشان را نقاشی کردند و به هم نشان دادند.
کلاس را با گفتگو در مورد احساسات و اهمیت و اثرات آن به پایان بردیم.
ممنون از همهی بچههای روستا و ممنون از مدیر مدرسه برای ایجاد فرصت همراهی و یادگیری با بچهها...
@ahakelan
Forwarded from روزهای زیبای زندگی
دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷
امروز در جلسه انجمن اولیا و مربیان دبیرستان مولوی ماسال، دو مساله را مطرح کردم:
۱- برای آماده کردن دانشآموزان پایه دوازدهم برای کنکور، #مدرسه چه برنامهای دارد؟
۲- برای دانشآموزان پایه دهم و یازدهم، مدرسه برای آموزش مهارتهایی که دانشآموزان را برای بازار کار آماده کند، چه برنامهای دارد؟
در این دو مورد، هنوز مدرسه برنامهای ندارد.
با این حال در مورد اول، کادر مدیریت مدرسه اعلام علاقمندی و آمادگی برای همکاری کردند.
با توجه به اینکه در جلسه امروز به عنوان نماینده انجمن اولیا و مربیان مدرسه انتخاب شدم، امیدوارم بتوانیم قدمهایی در این زمینهها در مدرسه برداریم.
@ahakelan
امروز در جلسه انجمن اولیا و مربیان دبیرستان مولوی ماسال، دو مساله را مطرح کردم:
۱- برای آماده کردن دانشآموزان پایه دوازدهم برای کنکور، #مدرسه چه برنامهای دارد؟
۲- برای دانشآموزان پایه دهم و یازدهم، مدرسه برای آموزش مهارتهایی که دانشآموزان را برای بازار کار آماده کند، چه برنامهای دارد؟
در این دو مورد، هنوز مدرسه برنامهای ندارد.
با این حال در مورد اول، کادر مدیریت مدرسه اعلام علاقمندی و آمادگی برای همکاری کردند.
با توجه به اینکه در جلسه امروز به عنوان نماینده انجمن اولیا و مربیان مدرسه انتخاب شدم، امیدوارم بتوانیم قدمهایی در این زمینهها در مدرسه برداریم.
@ahakelan
Forwarded from Deleted Account
مدرسه غیرانتفاعی نیک سیرت اما کاملا بی پول و بدون سرمایه در استان همدان است. در یک روستایی دور افتاده با 25 دانش آموز که توسط چندین دانش آموخته دانشگاهی اداره می شود. دانش آموزان نهایت شهریه شون در سال 50 هزار تومان است که با اون فقط میشه گچ و ماژیک خرید. حال خیرین خدا جو ماهانه یک میلیون پول واریز می کنند تا حداقلیاتی به معلمان داده شود.
♻️زنگ تفکر و سبک زندگی پابه هشتم :
امروز سرکلاس برای بیان بحث زیبایی شناسی، از بچه ها خواستم که هر آنچکه پیرامونشون برای آن ها زیباست را بیان کنند.
سپس گفتم هر آنچه که این زیبایی ها را برهم میزند بیان کنید.
دو مورد از این زشتی ها را براساس نظر کلاس انتخاب کردیم تا در طول سال تحصیلی حلش کنیم.
سپس دایره توانایی ها را ترسیم کردیم. تا از این توانایی ها برای حل مشکل استفاده کنیم.
بعد بررسی به این نتیجه رسیدیم که نیازمند ارتباط با گروه ها و افراد متفاوت هستیم.
هرکسی یک نهاد یا گروهی را نام برد.
یکی گروه همسالان دیگری نهاد خانواده، دیگری آموزش و پرورش منطقه را بیان کرد.
مسله های که انتخاب شده بود؛ 1-تهمت و افترا به دختران جوان در محیط روستا توسط خود زنان و دختران
2-مسله ازدواج دختران در سن کودکی بود.
راه حل های پیشنهادی متفاوتی را بیان کردند:
♦️تذکر دوستانه و مهربانانه به اطرافیان و مخصوصا زنان غیبت کن در مجلس تهمت و غیبت
♦️عوض کردن فضای مجلس و ایجاد حواس پرتی
🔰حل مسله ازدواج زود هنگام
♦️برگزاری کارگاه مادرانه در مدرسه و طرح مسئله
♦️ارتباط با سازمان تبلیغات جهت سخنرانی در مساجد و اماکن مذهبی
♦️برگزاری جلسه ای با مدارس پسرانه بجهت عدم ازدواج با دختران کودک
در نهایت عنوان درسمون گذاشتیم:
📚یادگیری برای حل مسائل واقعی جامعه
#حل_مسئله
#تفکر_زندگی
زارعی/ معلم تفکر و سبک زندگی
♻️زنگ تفکر و سبک زندگی پابه هشتم :
امروز سرکلاس برای بیان بحث زیبایی شناسی، از بچه ها خواستم که هر آنچکه پیرامونشون برای آن ها زیباست را بیان کنند.
سپس گفتم هر آنچه که این زیبایی ها را برهم میزند بیان کنید.
دو مورد از این زشتی ها را براساس نظر کلاس انتخاب کردیم تا در طول سال تحصیلی حلش کنیم.
سپس دایره توانایی ها را ترسیم کردیم. تا از این توانایی ها برای حل مشکل استفاده کنیم.
بعد بررسی به این نتیجه رسیدیم که نیازمند ارتباط با گروه ها و افراد متفاوت هستیم.
هرکسی یک نهاد یا گروهی را نام برد.
یکی گروه همسالان دیگری نهاد خانواده، دیگری آموزش و پرورش منطقه را بیان کرد.
مسله های که انتخاب شده بود؛ 1-تهمت و افترا به دختران جوان در محیط روستا توسط خود زنان و دختران
2-مسله ازدواج دختران در سن کودکی بود.
راه حل های پیشنهادی متفاوتی را بیان کردند:
♦️تذکر دوستانه و مهربانانه به اطرافیان و مخصوصا زنان غیبت کن در مجلس تهمت و غیبت
♦️عوض کردن فضای مجلس و ایجاد حواس پرتی
🔰حل مسله ازدواج زود هنگام
♦️برگزاری کارگاه مادرانه در مدرسه و طرح مسئله
♦️ارتباط با سازمان تبلیغات جهت سخنرانی در مساجد و اماکن مذهبی
♦️برگزاری جلسه ای با مدارس پسرانه بجهت عدم ازدواج با دختران کودک
در نهایت عنوان درسمون گذاشتیم:
📚یادگیری برای حل مسائل واقعی جامعه
#حل_مسئله
#تفکر_زندگی
زارعی/ معلم تفکر و سبک زندگی
به نام خدا
#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم
قسمت اول
حل مسأله های دنیای واقعی با چیزهایی که در مدرسه یادمی گیریم، دغدغه جدی من است. پس از اینکه با بچه ها در این باره چشم انداز متشترکی پیدا کردیم، از آنها خواستم در طول یک هفته کل کتاب درسی شان را ورق بزنند و از مطالب کتاب، دو مسأله ای که بقدری ناراحت شان می کند که حاضرند برای حل شدن آن چیزهای جدید یادبگیرند و آن را حل کنند، انتخاب کنند و به کلاس بیاورند.
برای حل مسأله ها در مدرسه به بستری نیاز داریم که بچه ها در آن بتوانند یادبگیرند و روی مسأله های واقعی خود کار کنند.
برای طراحی این بستر با جمعی از دوستانم در طول تابستان جلسات متعددی برگزار کردیم. در طراحی اولیه به چهار پروژه فعالیت محور فکر کردیم که تقریبا مسأله های زیادی را پوشش می داد و قرار شد یک به یک آنها را در طول سال تحصیلی اجرا کنم.
پروژه «خودآگاهی» شامل تمام مسأله هایی که با یادگیری مهارت های عاطفی و اجتماعی، مهارت های فکری، مهارت های انتخاب و تصمیم گیری، طراحی مسیر زندگی، هویت و اصالت، حل می شود.
پروژه «اداره مدرسه» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های حق ومسئولیت، قانون و قانون گذاری، اداره کشور و قوای سه گانه، تعاون، همکاری و همدلی، کارگروهی، گفت و گو، حل تعارض و طراحی چشم انداز مشترک، حل می شود.
پروژه «تولید و مصرف» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های منابع طبیعی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، مواد اولیه، تولید و مصرف، صنعت، خدمات، محیط زیست، بهره وری و صرفه جویی، حل می شود.
پروژه «انسان، زمین، زمان» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های تاریخ و جغرافیا از نگاه یک انسان که از سه هزار سال پیش تا الان روی زمین زندگی کرده است، حل می شود.
با وجود تمام این فکرها یک جای کار ایراد داشت، در ساختار مدرسه باید یک تشکیلات قانونی وجود می داشت که بچه ها در آن مسأله های شان را حل کنند. روزهای گذشته این موضوع به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده و برای پیدا کردن راه حل، دوباره با دوستان و همکاران زیادی مشورت کردم و در یکی از گفت و گو ها ایده «شورای دانش آموزی» مطرح شد.
به سایت وزارت آموزش و پرورش رفتم و مصوبات و آیین نامه ها و چارچوب های شورای دانش آموزی را کامل مطالعه کردم. شورای دانش آموزی همان بستری بود که دنبالش بودم. در شورای دانش آموزی بچه ها می توانند کمیسیون های مختلفی تشکیل دهند و در آن کمیسیون ها به صورت رسمی و قانونی مسأله ها را حل کنند.
پروژه «اداره مدرسه» را به پروژه «طراحی و راه اندازی شورای دانش آموزی» تغییر دادم. آنچه می خوانید گزارش کلاس مطالعات اجتماعی هفتم و هشتم از شروع این پروژه است.
وارد کلاس شدم و روی میز هر یک از بچه ها دو برگ استیکی نوت چسباندم و گفتم روی این دو برگه دو مسأله ای که شما را ناراحت می کند و می خواهید امسال برای حل آن چیزهای جدیدی یاد بگیرید، بنویسید.
سپس پنج میز در وسط کلاس قرار دادم و به سه نفر از بچه ها گفتم مسأله های شان را روی میزها قرار دهند. سپس به مابقی بچه ها گفتم گروه گروه بیایند و مساله های شان را روی میزها قرار دهند. اگر مسأله ای که نوشتند مشابه دارد، آن را روی میز مشابه قرار دهند و اگر ندارد روی میز جدید بگذارند و اگر لازم است میز اضافه کنند.
وقتی همه مسأله ها را روی میز گذاشتند، از همه خواستم از جای شان بلند شوند و همه مسأله ها را بخوانند و اگر لازم است جای مسأله ای تغییر کند، این کار را انجام دهند.
سپس یک استیکی نوت دیگر روی هر میز چسباندم و گفتم برای هر گروه مسأله یک عنوان انتخاب کنید.
وقتی عنوان ها نوشته شد و بچه ها مطمئن شدند جای مسأله ها درست است، سر جای خود نشستند و وارد مرحله گفت و گو شدیم.
از بچه ها پرسیدم برای اینکه این مسأله ها را حل کنیم به چه تشکیلات قانونی در مدرسه نیاز داریم؟
• تشکیلاتی که در آن با هم مشورت کنیم.
• تشکیلاتی که در آن بتوانیم با هم همکاری کنیم.
• تشکیلاتی که در آن افرادی که هم دغدغه ما هستند، ما را پیدا کنند.
• تشکیلاتی که در آن کسانی که می خواهند حامی ما شوند، بتوانند کمک مان کنند.
سپس از آنها پرسیدم این تشکیلات در مدرسه کجاست و پس از چند پاسخ به شورای دانش آموزی رسیدند.
ادامه دارد ...
@SocialSystemsThinking
#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم
قسمت اول
حل مسأله های دنیای واقعی با چیزهایی که در مدرسه یادمی گیریم، دغدغه جدی من است. پس از اینکه با بچه ها در این باره چشم انداز متشترکی پیدا کردیم، از آنها خواستم در طول یک هفته کل کتاب درسی شان را ورق بزنند و از مطالب کتاب، دو مسأله ای که بقدری ناراحت شان می کند که حاضرند برای حل شدن آن چیزهای جدید یادبگیرند و آن را حل کنند، انتخاب کنند و به کلاس بیاورند.
برای حل مسأله ها در مدرسه به بستری نیاز داریم که بچه ها در آن بتوانند یادبگیرند و روی مسأله های واقعی خود کار کنند.
برای طراحی این بستر با جمعی از دوستانم در طول تابستان جلسات متعددی برگزار کردیم. در طراحی اولیه به چهار پروژه فعالیت محور فکر کردیم که تقریبا مسأله های زیادی را پوشش می داد و قرار شد یک به یک آنها را در طول سال تحصیلی اجرا کنم.
پروژه «خودآگاهی» شامل تمام مسأله هایی که با یادگیری مهارت های عاطفی و اجتماعی، مهارت های فکری، مهارت های انتخاب و تصمیم گیری، طراحی مسیر زندگی، هویت و اصالت، حل می شود.
پروژه «اداره مدرسه» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های حق ومسئولیت، قانون و قانون گذاری، اداره کشور و قوای سه گانه، تعاون، همکاری و همدلی، کارگروهی، گفت و گو، حل تعارض و طراحی چشم انداز مشترک، حل می شود.
پروژه «تولید و مصرف» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های منابع طبیعی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، مواد اولیه، تولید و مصرف، صنعت، خدمات، محیط زیست، بهره وری و صرفه جویی، حل می شود.
پروژه «انسان، زمین، زمان» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های تاریخ و جغرافیا از نگاه یک انسان که از سه هزار سال پیش تا الان روی زمین زندگی کرده است، حل می شود.
با وجود تمام این فکرها یک جای کار ایراد داشت، در ساختار مدرسه باید یک تشکیلات قانونی وجود می داشت که بچه ها در آن مسأله های شان را حل کنند. روزهای گذشته این موضوع به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده و برای پیدا کردن راه حل، دوباره با دوستان و همکاران زیادی مشورت کردم و در یکی از گفت و گو ها ایده «شورای دانش آموزی» مطرح شد.
به سایت وزارت آموزش و پرورش رفتم و مصوبات و آیین نامه ها و چارچوب های شورای دانش آموزی را کامل مطالعه کردم. شورای دانش آموزی همان بستری بود که دنبالش بودم. در شورای دانش آموزی بچه ها می توانند کمیسیون های مختلفی تشکیل دهند و در آن کمیسیون ها به صورت رسمی و قانونی مسأله ها را حل کنند.
پروژه «اداره مدرسه» را به پروژه «طراحی و راه اندازی شورای دانش آموزی» تغییر دادم. آنچه می خوانید گزارش کلاس مطالعات اجتماعی هفتم و هشتم از شروع این پروژه است.
وارد کلاس شدم و روی میز هر یک از بچه ها دو برگ استیکی نوت چسباندم و گفتم روی این دو برگه دو مسأله ای که شما را ناراحت می کند و می خواهید امسال برای حل آن چیزهای جدیدی یاد بگیرید، بنویسید.
سپس پنج میز در وسط کلاس قرار دادم و به سه نفر از بچه ها گفتم مسأله های شان را روی میزها قرار دهند. سپس به مابقی بچه ها گفتم گروه گروه بیایند و مساله های شان را روی میزها قرار دهند. اگر مسأله ای که نوشتند مشابه دارد، آن را روی میز مشابه قرار دهند و اگر ندارد روی میز جدید بگذارند و اگر لازم است میز اضافه کنند.
وقتی همه مسأله ها را روی میز گذاشتند، از همه خواستم از جای شان بلند شوند و همه مسأله ها را بخوانند و اگر لازم است جای مسأله ای تغییر کند، این کار را انجام دهند.
سپس یک استیکی نوت دیگر روی هر میز چسباندم و گفتم برای هر گروه مسأله یک عنوان انتخاب کنید.
وقتی عنوان ها نوشته شد و بچه ها مطمئن شدند جای مسأله ها درست است، سر جای خود نشستند و وارد مرحله گفت و گو شدیم.
از بچه ها پرسیدم برای اینکه این مسأله ها را حل کنیم به چه تشکیلات قانونی در مدرسه نیاز داریم؟
• تشکیلاتی که در آن با هم مشورت کنیم.
• تشکیلاتی که در آن بتوانیم با هم همکاری کنیم.
• تشکیلاتی که در آن افرادی که هم دغدغه ما هستند، ما را پیدا کنند.
• تشکیلاتی که در آن کسانی که می خواهند حامی ما شوند، بتوانند کمک مان کنند.
سپس از آنها پرسیدم این تشکیلات در مدرسه کجاست و پس از چند پاسخ به شورای دانش آموزی رسیدند.
ادامه دارد ...
@SocialSystemsThinking
#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم
قسمت دوم
روی تخته ساختار کلی شورای دانش آموزی ای که در آن بتوانیم مسأله ها را حل کنیم رسم کردم و به بچه ها گفتم شورای امسال با شوراهای قبلی فرق می کند. در شوراهای قبلی کادر مدرسه همه کارها را انجام می دادند و شما رای می دادید و بعد هم تقریبا کار مهمی انجام نمی شد، بچه ها با تکان دادن سرهای شان حرفم را تأیید کردند و من ادامه دادم شورای امسال را از ابتدا تا انتها خودتان طراحی و برگزار می کنید و عوامل مدرسه اگر شما کاری از آنها بخواهید انجام می دهند زیرا شورا برای شما است.بچه ها حسابی شگفت زده شده بودند و پرسیدند باید چه کار کنیم؟
به آنها گفتم ابتدا باید انتخابات را برگزار کنیم، برای برگزاری انتخابات باید چه کارهایی انجام دهیم؟
1. شورای دانش آموزی و اهداف آن را اطلاع رسانی کنیم.
2. افرادی که مایل هستند در شورا باشند را ثبت نام کنیم.
3. آنها را تأیید صلاحیت کنیم.
4. به آنها مهلت تبلیغات دهیم.
5. انتخابات را برگزار کنیم.
سپس به آنها گفتم حالا گروه بندی شوید و برای هر کدام از این مرحله ها جدولی که پای تخته می کشم را پر کنید. حواس تان باشد این گروه بندی فقط برای پر کردن جدول است و برای انجام کارها بعد از اینکه ساختار کارمان مشخص شد تصمیم گیری می کنیم.
جدول را کشیدم و بچه ها کار را شروع کردند.
با شور و اشتیاق فراوان با هم گفت و گو می کردند و نظرات شان را مطرح می کردند و آنها را ثبت می کردند.
تمام آنچه که می خواستم با سرفصل های حق و مسئولیت، قانون و قانون گذاری، همدلی و گفت و گو، اختلاف نظر و حل تعارض به بچه ها بگویم در کلاس داشت محقق می شد و بچه ها از آن لذت می بردند.
در پیام بعدی درباره نحوه عملکردشان در پر کردن جدول می نویسم.
بهاره میرزاپور
19مهر1397
@SocialSystemsThinking
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم
قسمت دوم
روی تخته ساختار کلی شورای دانش آموزی ای که در آن بتوانیم مسأله ها را حل کنیم رسم کردم و به بچه ها گفتم شورای امسال با شوراهای قبلی فرق می کند. در شوراهای قبلی کادر مدرسه همه کارها را انجام می دادند و شما رای می دادید و بعد هم تقریبا کار مهمی انجام نمی شد، بچه ها با تکان دادن سرهای شان حرفم را تأیید کردند و من ادامه دادم شورای امسال را از ابتدا تا انتها خودتان طراحی و برگزار می کنید و عوامل مدرسه اگر شما کاری از آنها بخواهید انجام می دهند زیرا شورا برای شما است.بچه ها حسابی شگفت زده شده بودند و پرسیدند باید چه کار کنیم؟
به آنها گفتم ابتدا باید انتخابات را برگزار کنیم، برای برگزاری انتخابات باید چه کارهایی انجام دهیم؟
1. شورای دانش آموزی و اهداف آن را اطلاع رسانی کنیم.
2. افرادی که مایل هستند در شورا باشند را ثبت نام کنیم.
3. آنها را تأیید صلاحیت کنیم.
4. به آنها مهلت تبلیغات دهیم.
5. انتخابات را برگزار کنیم.
سپس به آنها گفتم حالا گروه بندی شوید و برای هر کدام از این مرحله ها جدولی که پای تخته می کشم را پر کنید. حواس تان باشد این گروه بندی فقط برای پر کردن جدول است و برای انجام کارها بعد از اینکه ساختار کارمان مشخص شد تصمیم گیری می کنیم.
جدول را کشیدم و بچه ها کار را شروع کردند.
با شور و اشتیاق فراوان با هم گفت و گو می کردند و نظرات شان را مطرح می کردند و آنها را ثبت می کردند.
تمام آنچه که می خواستم با سرفصل های حق و مسئولیت، قانون و قانون گذاری، همدلی و گفت و گو، اختلاف نظر و حل تعارض به بچه ها بگویم در کلاس داشت محقق می شد و بچه ها از آن لذت می بردند.
در پیام بعدی درباره نحوه عملکردشان در پر کردن جدول می نویسم.
بهاره میرزاپور
19مهر1397
@SocialSystemsThinking
Forwarded from روزهای زیبای زندگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
کلاس تلفیقی «تفکر و پژوهش» و «کار و فناوری» برای دانشآموزان پنجم و ششم دبستان روستا
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷
@ahakelan
کلاس تلفیقی «تفکر و پژوهش» و «کار و فناوری» برای دانشآموزان پنجم و ششم دبستان روستا
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷
@ahakelan
Forwarded from روزهای زیبای زندگی
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷
کلاس تلفیقی «تفکر و پژوهش» و «کار و فناوری» برای دانشآموزان پنجم و ششم دبستان روستا
امسال دومین سالیست که با خانم مهندس فربد و آقای دکتر جهانزاد میهمان دبستان شهید محمدی آهکلان هستیم.
کلاسهای مدرسه مختلط و «دو پایه» است. یعنی مثلا دانشآموزان پسر و دختری که کلاس پنجم و ششم هستند، با هم در یک کلاس هستند. ابتدای کلاس، دانشآموزان کلاس ششم که سال قبل کلاس پنجمی بودند، فعالیتهای سال قبل و نتایجش را برای کلاس پنجمیها توضیح دادند.
فعالیت بعدی که طبق طرح دانشآموزان قرار است در مدرسه انجام شود، ساخت سرویس بهداشتیست. برای فهم مساله گفتگویی در کلاس انجام شد و میزان استفاده دانشآموزان از سرویس بهداشتی و دلایل استفاده نکردن از سرویس بهداشتی را بررسی کردیم:
- استفاده نمیکنیم چون کثیف است؛ ترسناک است؛
- استفاده میکنم چون مجبورم
- کثیف است چون قابل تمیز شدن نیست
- ترسناک است چون سقفش کوتاه است
- جایش خوب نیست چون فضای بازی را گرفته
- صبر میکنیم تا مدرسه تعطیل شود و بعد برای استفاده از سرویس بهداشتی تا خانهمان میدویم...
گفتگوی بچهها به چاه دستشویی کشیده شد و در مورد روش ساخت چاه و ابعاد و کارکرد چاه فاضلاب بحثهای خوبی شکل گرفت:
- فضولات انسانی یک بخش مایع و یک بخش جامد دارد
- بخش مایع جذب زمین میشود.
- بخش جامد، توسط باکتریها به گاز متان و گازهای دیگر تبدیل میشود.
- گاز متان قابل استفاده برای گرمایش و پخت و پز است.
- اگر گاز مجرایی برای خروج نداشته باشد، امکان انفجار و ریزش چاه وجود دارد.
- اگر بخش مایع جذب زمین نشود، چاه خیلی زود پر میشود.
- بخش مایع که به زمین میرود، آبهای زیرزمینی را آلوده میکند.
- چاه توالت و حمام باید یکی باشد یا متفاوت باشد؟
- به جای ساخت چاههای سنتی، میتوانیم از مخازن سپتیک پلیاتیلنی استفاده کنیم (ساختار و مزایای این مخازن را در کلاس با جزییات بررسی کردیم).
- بخش جامد گاهی خوب تجزیه نمیشود و چاه پر میشود (مخصوصا اگر برای از بین بردن سوسک، مواد نفتی در چاه ریخته شود که فعالیت باکتریها را مختل میکند).
- کسانی که چاه را تخلیه میکنند، فضولات را کجا میبرند؟!
بدترین قسمت ماجرا آنجا بود که یکی از دانشآموزان گفت:
- آقا ما دیدهایم کجا میبرند. میبرند دم رودخانه آنجا خالی میکنند و مخزنشان را هم همانجا با آب رودخانه میشویند!!! 😳😳😳
گفتگو در مورد سرویس بهداشتی و روش ترسیم نقشه و تعداد سرویسهای لازم و جانمایی سرویسهای دخترها و پسرها و جای روشوییها و نکات دیگری که برای دانشآموزان مهم بود ادامه پیدا کرد و به پیشنهادهای اولیهای برای طراحی سرویسهای بهداشتی رسیدیم.
تلاش برای حل مسالههای واقعی، سرشار از فرصتهای یادگیری است. هم تمرین ریاضی کردیم؛ هم چیزهایی از علوم یاد گرفتیم؛ هم با روش نقشهکشی ساختمان آشنا شدیم؛ هم در مورد محیط زیست و آلودگی آب و خاک گفتگو کردیم.
علاوه بر این، در طول مدت کلاس، تمام بچهها با تمام وجود در بحث شرکت میکردند، چون موضوع کلاس به آنها مربوط بود...
@ahakelan
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷
کلاس تلفیقی «تفکر و پژوهش» و «کار و فناوری» برای دانشآموزان پنجم و ششم دبستان روستا
امسال دومین سالیست که با خانم مهندس فربد و آقای دکتر جهانزاد میهمان دبستان شهید محمدی آهکلان هستیم.
کلاسهای مدرسه مختلط و «دو پایه» است. یعنی مثلا دانشآموزان پسر و دختری که کلاس پنجم و ششم هستند، با هم در یک کلاس هستند. ابتدای کلاس، دانشآموزان کلاس ششم که سال قبل کلاس پنجمی بودند، فعالیتهای سال قبل و نتایجش را برای کلاس پنجمیها توضیح دادند.
فعالیت بعدی که طبق طرح دانشآموزان قرار است در مدرسه انجام شود، ساخت سرویس بهداشتیست. برای فهم مساله گفتگویی در کلاس انجام شد و میزان استفاده دانشآموزان از سرویس بهداشتی و دلایل استفاده نکردن از سرویس بهداشتی را بررسی کردیم:
- استفاده نمیکنیم چون کثیف است؛ ترسناک است؛
- استفاده میکنم چون مجبورم
- کثیف است چون قابل تمیز شدن نیست
- ترسناک است چون سقفش کوتاه است
- جایش خوب نیست چون فضای بازی را گرفته
- صبر میکنیم تا مدرسه تعطیل شود و بعد برای استفاده از سرویس بهداشتی تا خانهمان میدویم...
گفتگوی بچهها به چاه دستشویی کشیده شد و در مورد روش ساخت چاه و ابعاد و کارکرد چاه فاضلاب بحثهای خوبی شکل گرفت:
- فضولات انسانی یک بخش مایع و یک بخش جامد دارد
- بخش مایع جذب زمین میشود.
- بخش جامد، توسط باکتریها به گاز متان و گازهای دیگر تبدیل میشود.
- گاز متان قابل استفاده برای گرمایش و پخت و پز است.
- اگر گاز مجرایی برای خروج نداشته باشد، امکان انفجار و ریزش چاه وجود دارد.
- اگر بخش مایع جذب زمین نشود، چاه خیلی زود پر میشود.
- بخش مایع که به زمین میرود، آبهای زیرزمینی را آلوده میکند.
- چاه توالت و حمام باید یکی باشد یا متفاوت باشد؟
- به جای ساخت چاههای سنتی، میتوانیم از مخازن سپتیک پلیاتیلنی استفاده کنیم (ساختار و مزایای این مخازن را در کلاس با جزییات بررسی کردیم).
- بخش جامد گاهی خوب تجزیه نمیشود و چاه پر میشود (مخصوصا اگر برای از بین بردن سوسک، مواد نفتی در چاه ریخته شود که فعالیت باکتریها را مختل میکند).
- کسانی که چاه را تخلیه میکنند، فضولات را کجا میبرند؟!
بدترین قسمت ماجرا آنجا بود که یکی از دانشآموزان گفت:
- آقا ما دیدهایم کجا میبرند. میبرند دم رودخانه آنجا خالی میکنند و مخزنشان را هم همانجا با آب رودخانه میشویند!!! 😳😳😳
گفتگو در مورد سرویس بهداشتی و روش ترسیم نقشه و تعداد سرویسهای لازم و جانمایی سرویسهای دخترها و پسرها و جای روشوییها و نکات دیگری که برای دانشآموزان مهم بود ادامه پیدا کرد و به پیشنهادهای اولیهای برای طراحی سرویسهای بهداشتی رسیدیم.
تلاش برای حل مسالههای واقعی، سرشار از فرصتهای یادگیری است. هم تمرین ریاضی کردیم؛ هم چیزهایی از علوم یاد گرفتیم؛ هم با روش نقشهکشی ساختمان آشنا شدیم؛ هم در مورد محیط زیست و آلودگی آب و خاک گفتگو کردیم.
علاوه بر این، در طول مدت کلاس، تمام بچهها با تمام وجود در بحث شرکت میکردند، چون موضوع کلاس به آنها مربوط بود...
@ahakelan
#شناخت_احساسات_خود
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر
قسمت اول
در ادامه مبحث شناخت احساسات خود در هفته گذشته، در هفته جاری با دانش آموزان تمرین های دیگری انجام دادیم.
این کلاس ها 40 دقیقه ای هستند.
در کلاس اول قبل از ورود، عنوان حس های مختلف را به تعداد دانش آموزان، روی کاغذهای جداگانه نوشته بودم و وقتی وارد کلاس شدم از هر دانش آموز خواستم یک کاغذ بردارد و به صورتی که در آن نوشته شده است به همه سلام کند.
در کلاس دوم از بچه ها خواستم دور یک دایره بایستند و 30 ثانیه دست های خود را مشت کنند و سپس به آرامی رها کنند و درباره این تمرین گفت و گو کردیم.
در کلاس سوم برای 4 حس خوشحالی، غم، غرور و چندش با بچه ها صندلی بازی کردیم.
در کلاس چهارم تمرین جلسه قبل را ادامه دادیم؛ اجرای حس و نمایش آن و بیان موقعیت هایی که وقتی در آن قرار می گیریم دچار این حس می شویم.
آنچه می خوانید مروری بر یادگیری های من از اتفاقات کلاس چهارم است.
وقتی وارد کلاس شدم از گروه «خوشحالی» خواستم برای ارائه بیایند.
پس از پایان ارائه، به یکی از اعضای گروه گفتم: چه چیزی تو را 1 عدد خوشحال می کند؟
- وقتی دوستم را می بینم.
بعد به او گفتم حالا 1 عدد خوشحالی را نشان بده و یک لبخند زد.
دوباره از او پرسیدم: اگر بخواهی به بالاترین مقدار خوشحالی یک عدد اختصاص بدهی چه عددی را اختصاص می دهی؟
- عدد 1000
سپس پرسیدم چه چیزی تو را 1000 تا خوشحال می کند؟
- اینکه مامانم و بابام از من راضی باشند
بعد به او گفتم: حالا هزار تا خوشحالی را نشان بده و این بار کمی بیشتر از دفعه قبلی لبخند زد.
به او گفتم خوشحالی 1 با خوشحالی 1000 راچقدر شبیه هم نشان دادی؟ پاسخ داد همین طور است و تفاوت این دو حالت در صورت من خیلی مشخص نیست.
بعد از بچه ها پرسیدم آیا لازم است ابراز احساسات مان در شرایط مختلف متفاوت باشد؟
- لازم است زیرا ممکن است مثلا یک نفر به ما یک هدیه بدهد و ما از آن 10 عدد خوشحال شویم و 100 عدد خوشحالی نشان بدهیم و آن فرد فکر کند که ما را 100 عدد خوشحال کرده است و از این به بعد برای ما همان کار را تکرار کند، این در حالی است که ما از هدیه او فقط 10 تا خوشحال می شویم.
- خانم این اتفاق برای من افتاد. یک نفر برایم یک روسری خرید و من خیلی ابراز خوشحالی کردم. تازه روسری ای که گرفته بود خیلی هم زشت بود و من اصلا آن را دوست نداشتم ولی خیلی تشکر و قدردانی کردم و او دفعه بعدی هم یک روسری دیگر هدیه گرفت.
بحث مان از اهمیت #ابراز_احساسات به سمت #ابراز_وجود و #جرأت_ورزی رفت. از بچه ها پرسیدم در این جور مواقع چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
- کاری نمی توانیم انجام دهیم زیرا اگر یک نفر چیزی برای ما بخرد و ما به او بگوییم که این را دوست نداریم، بد می شود.
- من فکر می کنم به افرادی که برای مان مهم هستند باید بتوانیم بگوییم، زیرا اگر نگوییم مدام آن کار را تکرار می کنند و تصورشان هم این است که دارند ما را خوشحال می کنند در حالی که ما ناراحت و ناراحت تر می شویم.
بعد یکی از بچه ها گفت: من کوچک بودم و یک نفر از نزدیکان برای تولدم یک هدیه آورد که خراب بود. پای تلفن از او تشکر کردم و بعد گفتم البته هدیه ام خراب بود و درست کار نمی کرد. مامانم که کنارم نشسته بود من را سرزنش کرد و گفت کار بدی کردی، آدم که از هدیه ایراد نمی گیرد، یک نفر دیگر هم پیش مامانم نشسته بود و حرف مامانم را تأیید کرد. من هم یادگرفتم که از این به بعد اگر یک هدیه گرفتم و خراب بود به کسی نگویم که خراب است.
از او برای اینکه کلاس را امین دانسته و خاطره شخصی اش را با ما به اشتراک گذاشته است تشکر کردم و گفتم بچه ها چه کسانی مشابه این اتفاق برای شان افتاده و احساس ناراحتی زیادی را تجربه کرده اند و همراه با آنها دست خودم را هم بالا بردم و پس از چند لحظه به آنها گفتم بیایید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. ما حدود 3000 سال حکومت پادشاهی داشتیم، حکومت پادشاهی چه ویژگی هایی دارد؟
- همه باید به حرف پادشاه گوش دهند و هر کس از فرمان پادشاه سرپیچی کند مجازات می شود.
- اگر در مقابل پادشاه حرفی بزنی که پادشاه ناراحت شود مجازات می شوی.
- چون نمی توانی حرفت را رو در روی پادشاه بزنی پنهان کاری می کنی.
- برای اینکه پادشاه به خواسته ات گوش کند باید چاپلوسی کنی.
بعد رو به آنها گفتم البته پادشاهی انواع دارد، اما در بیشتر پادشاهی ها این ویژگی هایی که شما گفتید هست. حالا به این فکر کنید که پدر و مادر ما و پدربزرگ و مادربزرگ ما و اجداد ما همه و همه در فرهنگی بزرگ شدند که ناخودآگاه پنهان کردن احساسات را یادگرفته اند و اگر به ما هم اینطور یادداده اند تقصیری نداشته اند اما این دلیل نمی شود که ما هم این طور باشیم و با فرزندان این طور رفتار کنیم.
ادامه دارد ..
@SocialSystemsThinking
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر
قسمت اول
در ادامه مبحث شناخت احساسات خود در هفته گذشته، در هفته جاری با دانش آموزان تمرین های دیگری انجام دادیم.
این کلاس ها 40 دقیقه ای هستند.
در کلاس اول قبل از ورود، عنوان حس های مختلف را به تعداد دانش آموزان، روی کاغذهای جداگانه نوشته بودم و وقتی وارد کلاس شدم از هر دانش آموز خواستم یک کاغذ بردارد و به صورتی که در آن نوشته شده است به همه سلام کند.
در کلاس دوم از بچه ها خواستم دور یک دایره بایستند و 30 ثانیه دست های خود را مشت کنند و سپس به آرامی رها کنند و درباره این تمرین گفت و گو کردیم.
در کلاس سوم برای 4 حس خوشحالی، غم، غرور و چندش با بچه ها صندلی بازی کردیم.
در کلاس چهارم تمرین جلسه قبل را ادامه دادیم؛ اجرای حس و نمایش آن و بیان موقعیت هایی که وقتی در آن قرار می گیریم دچار این حس می شویم.
آنچه می خوانید مروری بر یادگیری های من از اتفاقات کلاس چهارم است.
وقتی وارد کلاس شدم از گروه «خوشحالی» خواستم برای ارائه بیایند.
پس از پایان ارائه، به یکی از اعضای گروه گفتم: چه چیزی تو را 1 عدد خوشحال می کند؟
- وقتی دوستم را می بینم.
بعد به او گفتم حالا 1 عدد خوشحالی را نشان بده و یک لبخند زد.
دوباره از او پرسیدم: اگر بخواهی به بالاترین مقدار خوشحالی یک عدد اختصاص بدهی چه عددی را اختصاص می دهی؟
- عدد 1000
سپس پرسیدم چه چیزی تو را 1000 تا خوشحال می کند؟
- اینکه مامانم و بابام از من راضی باشند
بعد به او گفتم: حالا هزار تا خوشحالی را نشان بده و این بار کمی بیشتر از دفعه قبلی لبخند زد.
به او گفتم خوشحالی 1 با خوشحالی 1000 راچقدر شبیه هم نشان دادی؟ پاسخ داد همین طور است و تفاوت این دو حالت در صورت من خیلی مشخص نیست.
بعد از بچه ها پرسیدم آیا لازم است ابراز احساسات مان در شرایط مختلف متفاوت باشد؟
- لازم است زیرا ممکن است مثلا یک نفر به ما یک هدیه بدهد و ما از آن 10 عدد خوشحال شویم و 100 عدد خوشحالی نشان بدهیم و آن فرد فکر کند که ما را 100 عدد خوشحال کرده است و از این به بعد برای ما همان کار را تکرار کند، این در حالی است که ما از هدیه او فقط 10 تا خوشحال می شویم.
- خانم این اتفاق برای من افتاد. یک نفر برایم یک روسری خرید و من خیلی ابراز خوشحالی کردم. تازه روسری ای که گرفته بود خیلی هم زشت بود و من اصلا آن را دوست نداشتم ولی خیلی تشکر و قدردانی کردم و او دفعه بعدی هم یک روسری دیگر هدیه گرفت.
بحث مان از اهمیت #ابراز_احساسات به سمت #ابراز_وجود و #جرأت_ورزی رفت. از بچه ها پرسیدم در این جور مواقع چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
- کاری نمی توانیم انجام دهیم زیرا اگر یک نفر چیزی برای ما بخرد و ما به او بگوییم که این را دوست نداریم، بد می شود.
- من فکر می کنم به افرادی که برای مان مهم هستند باید بتوانیم بگوییم، زیرا اگر نگوییم مدام آن کار را تکرار می کنند و تصورشان هم این است که دارند ما را خوشحال می کنند در حالی که ما ناراحت و ناراحت تر می شویم.
بعد یکی از بچه ها گفت: من کوچک بودم و یک نفر از نزدیکان برای تولدم یک هدیه آورد که خراب بود. پای تلفن از او تشکر کردم و بعد گفتم البته هدیه ام خراب بود و درست کار نمی کرد. مامانم که کنارم نشسته بود من را سرزنش کرد و گفت کار بدی کردی، آدم که از هدیه ایراد نمی گیرد، یک نفر دیگر هم پیش مامانم نشسته بود و حرف مامانم را تأیید کرد. من هم یادگرفتم که از این به بعد اگر یک هدیه گرفتم و خراب بود به کسی نگویم که خراب است.
از او برای اینکه کلاس را امین دانسته و خاطره شخصی اش را با ما به اشتراک گذاشته است تشکر کردم و گفتم بچه ها چه کسانی مشابه این اتفاق برای شان افتاده و احساس ناراحتی زیادی را تجربه کرده اند و همراه با آنها دست خودم را هم بالا بردم و پس از چند لحظه به آنها گفتم بیایید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. ما حدود 3000 سال حکومت پادشاهی داشتیم، حکومت پادشاهی چه ویژگی هایی دارد؟
- همه باید به حرف پادشاه گوش دهند و هر کس از فرمان پادشاه سرپیچی کند مجازات می شود.
- اگر در مقابل پادشاه حرفی بزنی که پادشاه ناراحت شود مجازات می شوی.
- چون نمی توانی حرفت را رو در روی پادشاه بزنی پنهان کاری می کنی.
- برای اینکه پادشاه به خواسته ات گوش کند باید چاپلوسی کنی.
بعد رو به آنها گفتم البته پادشاهی انواع دارد، اما در بیشتر پادشاهی ها این ویژگی هایی که شما گفتید هست. حالا به این فکر کنید که پدر و مادر ما و پدربزرگ و مادربزرگ ما و اجداد ما همه و همه در فرهنگی بزرگ شدند که ناخودآگاه پنهان کردن احساسات را یادگرفته اند و اگر به ما هم اینطور یادداده اند تقصیری نداشته اند اما این دلیل نمی شود که ما هم این طور باشیم و با فرزندان این طور رفتار کنیم.
ادامه دارد ..
@SocialSystemsThinking
#شناخت_احساسات_خود
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر
قسمت دوم
بعد یکی از بچه ها گفت خانم اصلا نمی شود، دو حالت دارد:
حالت اول اگر کسی کاری می کند که ما از آن کار ناراحت می شویم و بخواهیم درباره آن ابراز ناراحتی کنیم، می گوید به من بی احترامی کردی دختره پررو؟ بعد هم یکی می زند در گوش مان و می گوید ساکت باش، چه کسی به تو حق اظهارنظر داد و یا مؤدبانه تر می گوید به شما ربطی ندارد و خیلی محترمانه شخصیت ما را با خاک یکسان می کند.
حالت دوم ما به کسی که او را ناراحت کردیم اجازه دهیم که درباره کاری که او را ناراحت کرده صحبت کند و حرف او را بپذیریم از سر و کول مان بالا می رود و پررو می شود. برای همین در هیچ حالتی اصلا نمی شود ناراحتی را ابراز کرد و یا اجازه داد که کسی ناراحتی اش را ابراز کند و بعضی از بچه های کلاس با سر حرف های او را تأیید کردند.
به بچه ها گفتم این همان روحیه است که نسل به نسل در ما نهادینه شده و لازم است کم کم آن را تغییر دهیم تا هر روزی که می گذرد زندگی بهتری را تجربه کنیم.
بعد رو به آنها گفتم شروع کلاس مان را به خاطر بیاورید، من یک جمله گفتم: «من از ناهماهنگی هایی که در انجام پروژه شورای دانش آموزی وجود داشت و برخی مسئولیت ها نیمه کاره رها شد، ناراحت شدم».
آیا به کسی بی احترامی کردم؟ ممکن بود بگویم: «شما واقعا دانش آموزان بی مسئولیتی هستید که وظیفه خود را رها کردید» چه تفاوتی بین این دو حالت وجود دارد؟
- خوب در این صورت شخصیت ما را زیر سؤال برده بودید و ما بسیار ناراحت می شدیم اما در حالت اول نه تنها ناراحت نشدیم، به فکر هم فرو رفتیم.
- پس لازم است راهش را یادبگیریم.
- خانم این خیلی سخت است، واقعا همان دو حالتی که من گفتم بهتر است، هر وقت کسی ناراحت مان کرد بریزیم درون خودمان و چیزی نگوییم و هر کسی را هم ناراحت کردیم به روی خودمان نیاوریم.
- نه این راه اصلا خوب نیست، زیرا همیشه در وجودمان با خودمان دعوا داریم.
رو به همه گفتم بچه ها این یک مهارت است و باید کم کم آن را تمرین کنیم و کلاس را ادامه دادیم.
در ادامه خوشحالی ها یکی از بچه ها ناخودآگاه گفت: من از «ماکان بند» خیلی خوشم می آید و دیگری گفت: «ماکان بند» افتضاح است. با لبخند رو به او گفتم می توانم بگویم «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست. دست هایش را به علامت تسلیم بالا گرفت و بعد گفت بله و رو به دوستش کرد و با لبخند و #احترام گفت: «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست و کلاس را ادامه دادیم.
آخرهای کلاس بود که یک باره همه بچه ها با هم سروصدا کردند و به حرف هم گوش نمی دادند و من ناخودآگاه با لحن جدی تری گفتم: "بچه ها شما واقعا خیلی شیطنت می کنی" آمدم حرف دال کلمه «می کنید» را بگویم حرفم را پس گرفتم و گفتم: "عذرخواهی می کنم، بچه ها میزان سروصدای کلاس زیاد شده و به نظر من در این سروصدا میزان توجه پایین می آید، ممکن است به حرف های هم با توجه بیشتری گوش دهید، متشکرم".
یک لحظه همه کلاس ساکت شد و همه با تعجب نگاه می کردند، یکی از آنها سکوت را شکست و گفت خانم شما چطور می توانید انقدر به اعصاب تان مسلط باشید و این طور صحبت کنید؟ با لبخند به او گفتم: با تمرین.
کلاس به پایان رسید و از بچه ها خواستم یک دفتر بردارند و هر نامی که دوست دارند برای آن انتخاب کنند و تمرین بعدی را در آن انجام دهند. تمرین بعدی #گام_های_تفکر است.
کلاس های دیگر هم روی موضوع شناخت احساسات خود و با تم هایی چون «مقابله با نگرانی و استرس»، «مقابله با خشم» و «مقابله با حسادت» پیش رفت.
پایان
بهاره میرزاپور
27 مهر 1397
@SocialSystemsThinking
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر
قسمت دوم
بعد یکی از بچه ها گفت خانم اصلا نمی شود، دو حالت دارد:
حالت اول اگر کسی کاری می کند که ما از آن کار ناراحت می شویم و بخواهیم درباره آن ابراز ناراحتی کنیم، می گوید به من بی احترامی کردی دختره پررو؟ بعد هم یکی می زند در گوش مان و می گوید ساکت باش، چه کسی به تو حق اظهارنظر داد و یا مؤدبانه تر می گوید به شما ربطی ندارد و خیلی محترمانه شخصیت ما را با خاک یکسان می کند.
حالت دوم ما به کسی که او را ناراحت کردیم اجازه دهیم که درباره کاری که او را ناراحت کرده صحبت کند و حرف او را بپذیریم از سر و کول مان بالا می رود و پررو می شود. برای همین در هیچ حالتی اصلا نمی شود ناراحتی را ابراز کرد و یا اجازه داد که کسی ناراحتی اش را ابراز کند و بعضی از بچه های کلاس با سر حرف های او را تأیید کردند.
به بچه ها گفتم این همان روحیه است که نسل به نسل در ما نهادینه شده و لازم است کم کم آن را تغییر دهیم تا هر روزی که می گذرد زندگی بهتری را تجربه کنیم.
بعد رو به آنها گفتم شروع کلاس مان را به خاطر بیاورید، من یک جمله گفتم: «من از ناهماهنگی هایی که در انجام پروژه شورای دانش آموزی وجود داشت و برخی مسئولیت ها نیمه کاره رها شد، ناراحت شدم».
آیا به کسی بی احترامی کردم؟ ممکن بود بگویم: «شما واقعا دانش آموزان بی مسئولیتی هستید که وظیفه خود را رها کردید» چه تفاوتی بین این دو حالت وجود دارد؟
- خوب در این صورت شخصیت ما را زیر سؤال برده بودید و ما بسیار ناراحت می شدیم اما در حالت اول نه تنها ناراحت نشدیم، به فکر هم فرو رفتیم.
- پس لازم است راهش را یادبگیریم.
- خانم این خیلی سخت است، واقعا همان دو حالتی که من گفتم بهتر است، هر وقت کسی ناراحت مان کرد بریزیم درون خودمان و چیزی نگوییم و هر کسی را هم ناراحت کردیم به روی خودمان نیاوریم.
- نه این راه اصلا خوب نیست، زیرا همیشه در وجودمان با خودمان دعوا داریم.
رو به همه گفتم بچه ها این یک مهارت است و باید کم کم آن را تمرین کنیم و کلاس را ادامه دادیم.
در ادامه خوشحالی ها یکی از بچه ها ناخودآگاه گفت: من از «ماکان بند» خیلی خوشم می آید و دیگری گفت: «ماکان بند» افتضاح است. با لبخند رو به او گفتم می توانم بگویم «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست. دست هایش را به علامت تسلیم بالا گرفت و بعد گفت بله و رو به دوستش کرد و با لبخند و #احترام گفت: «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست و کلاس را ادامه دادیم.
آخرهای کلاس بود که یک باره همه بچه ها با هم سروصدا کردند و به حرف هم گوش نمی دادند و من ناخودآگاه با لحن جدی تری گفتم: "بچه ها شما واقعا خیلی شیطنت می کنی" آمدم حرف دال کلمه «می کنید» را بگویم حرفم را پس گرفتم و گفتم: "عذرخواهی می کنم، بچه ها میزان سروصدای کلاس زیاد شده و به نظر من در این سروصدا میزان توجه پایین می آید، ممکن است به حرف های هم با توجه بیشتری گوش دهید، متشکرم".
یک لحظه همه کلاس ساکت شد و همه با تعجب نگاه می کردند، یکی از آنها سکوت را شکست و گفت خانم شما چطور می توانید انقدر به اعصاب تان مسلط باشید و این طور صحبت کنید؟ با لبخند به او گفتم: با تمرین.
کلاس به پایان رسید و از بچه ها خواستم یک دفتر بردارند و هر نامی که دوست دارند برای آن انتخاب کنند و تمرین بعدی را در آن انجام دهند. تمرین بعدی #گام_های_تفکر است.
کلاس های دیگر هم روی موضوع شناخت احساسات خود و با تم هایی چون «مقابله با نگرانی و استرس»، «مقابله با خشم» و «مقابله با حسادت» پیش رفت.
پایان
بهاره میرزاپور
27 مهر 1397
@SocialSystemsThinking