Anarchonomy – Telegram
Anarchonomy
42.3K subscribers
6.75K photos
547 videos
27 files
1.32K links
خروجی‌های مکتوب یک ذهن خشن

آدرس سیمپل‌ایکس جهت ارسال پیام:
https://smp19.simplex.im/a#gWAkhT3txZiJvgY4cR3eIZ9EqW5cSthv8JZzr28um94
Download Telegram
Ketabe Rahayi
Parsa Yousefi
فالوعرهای هنرمند من
از آفریقا دانشجو می‌پذیرند که بیاد مسکو مثلا درس بخونه. با مواد مخدر یه پاپوش براش درست می‌کنند که بیفته زندان. بعد بش میگن یا اینجا میپوسی یا میری اوکراین می‌جنگی. میره اوکراین، کشته میشه. دولت آفریقایی میگه شهروند من اونجا چیکار می‌کرد اصلا؟ و بش جواب میدن پسر خوبی بود، بش گفتیم چرا اومدی به ما کمک کنی، و گفت چون شما ما رو از دست استعمارگرها نجات دادید، اومدم جبران کنم!

وقتت رو با فکر کردن به اینکه روس‌ها حروم‌زاده‌اند تلف نکن. برای دنیایی که حروم‌زاده‌ها توش قدرت دارند، برنامه داشته باش.
اینکه به یکشنبه میگی یکشنبه به تورات مربوط میشه، و اینکه همه‌جای دنیا تعطیله برای این بوده که کار نکنند و به جاش عبادت کنند‌. دارند عبادت می‌کنند؟ نه، فقط کار نمی‌کنند.
حروم‌زاده یه زمانی معنای مذهبی خودش رو داشت، ولی الان ازون معنی عبور کرده، و یعنی کسی که منشأ وجودش از منبع کثافاته.

در دوره دبستان یه بار تو امتحان دیکته همه «به» ها رو «ب» نوشتم و معلم بم پنج داد. گریه کردم، و ازون به بعد تصمیم گرفتم بدون غلط بنویسم. امیدوارم شما همیشه بدون گریه کردن متحول بشید.
«آدم نگران زنانی که حجاب ندارند میشه. حتی اگه این بیشرف‌ها از حجاب عقب‌نشینی کنند که بعیده، مذهبی‌ها کنار نمیان و ممکنه یه شری درست کنند».


جای نگرانی نیست. وقتی سد بشکنه، اونایی که پایین‌دست هستند باید نگران باشند. تا وقتی نظام حقوقی تغییر نکرده، هیچ‌چیز تثبیت‌شده نیست، و تا وقتی داعش پوچ‌گرا زنده‌ست باید انتظار هرچیزی رو ازش داشت و آماده هرچیزی بود. اما هیچ راهکاری برای این اوباش کار نخواهد کرد، حتی اگه به روش‌های دهه شصتی رجوع کنند. اون موقع که فتوای اسیدپاشی رو از پشت تریبون نماز جمعه می‌دادند هم کار نکرد، چه برسه الان که قبح اقدام متقابل ریخته شده. برای اون‌هایی که هرشب یه پایگاه بسیج رو نورانی می‌کنند، تلافی اسیدی یه کار راحته. این دیگه عمامه نیست که وقتی افتاد خم بشه برداره دوباره بذاره سرش.

در مورد مذهبی‌ها هم جای نگرانی نیست. ما در حال تجربه دوباره سکولاریسم رضاخانی نیستیم. اون یک پدیده وارداتی بود، نه چیزی که از دل هر خانواده ایرانی در هر گوشه ایران بجوشه. برای همین خانواده‌ای که در اون سنت پابرجا بود، و خانواده غربی‌شده، کاملا از هم جدا و منفک بودند. الان دنیایی که توش حجاب هست و دنیایی که توش حجاب نیست، در همدیگه فرو رفتن، و هر نوع واکنش افراطی به یک خودزنی تبدیل خواهد شد.
میگن پیامبر تو جنگ اولش به اسرا گفت هر کدوم‌تون به چندنفر از ما سواد یاد بدید، آزاد بشید. یعنی خودت، خودت رو بخر.‌
حالا شما هم که فهمیدید اسیر ندانستن‌های خودتون بودید، با کردستانی کردن هرچند نفری که می‌تونید، خودتون خودتون رو بخرید.
جقی حکومتی با جقی معمولی فرق داره. جقی معمولی حوصله رقابت جنسی رایج در جامعه رو نداره و کلا رهاش کرده‌. اما جقی حکومتی می‌خواد تو رقابت جنسی بمونه، اما چیزی هم گیرش نمیاد.
به پول مفت دسترسی دارند، و به همه‌جا وصل هستند، اما دخترانی که نصیب‌شون میشه از ۴ از ۱۰ فراتر نمیره‌. منی که جزء سربداران هستم اگه اراده‌ای وجود داشت ازین حالت سنگی خارج بشم می‌تونستم یه کلوب از دختران ۱۰ از ۱۰ برپا کنم. البته که ظواهر، ملاک اصلی نیست. اما ما می‌تونیم ۱۰ از ۱۰ رو انتخاب نکنیم، اگه ملاک‌های دیگه‌ای داشته باشیم. اما جقی حکومتی این انتخاب رو نداره، و برای همین همیشه حس بازندگی داره، و برای همین همیشه دستپاچه‌ست، و برای همین تا یه روسپی درون‌سازمانی رو تو استادیوم می‌بینه زرت میپره بش شماره میده و خودش رو مضحکه هشتاد میلیون نفر می‌کنه. جقی حکومتی نمیتونه بفهمه چرا ما دستپاچه نیستیم، و چرا انتخاب داریم.
جذب زن ضعیف با پول میسره. اما الان دیگه دوران زنان ضعیف نیست. و برای جذب زنانی که دیگه ضعیف نیستند، دیگه پول کافی نیست. ما زن‌ها رو بلدیم، و می‌تونیم بدون اینکه براشون چارچوب تعیین کنیم مردشون باشیم. جقی حکومتی این رو نمیفهمه و فکر می‌کنه ما یه کد رمزی داریم که با اون کد با دخترها حرف میزنیم، و ازینکه خودش اون کد رو نداره عصبانیه. وقتی با ساچمه صورت دختری رو خراب می‌کنه، هدفش صرفا انتقام از دختری که نمیتونه بدستش بیاره نیست، داره غیر مستقیم به ما مردها شلیک می‌کنه، که می‌تونیم بدستش بیاریم. داره از مایی که انتخاب داریم، انتقام می‌گیره.
زن زندگی آزادی، تو خودش مرد هم داره. لازم نیست شعار مکملی بش اضافه بشه‌.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدبار هم پلی می‌کنم باز اشکم درمیاد

- چطوریه که تو آسیایی‌ها زیاد سندروم داون نمی‌بینیم؟
- با نژادپرستانه‌ترین حرف جوابتو میدم چون انداختیم تو تله‌ای که جواب نژادپرستانه بدم: بعضی وقتا تو کره‌ای‌ها نمیشه تشخیص داد! ما همون درصدی سندروم داون داریم تو خودمون که شما سفیدها دارید، ولی بعضی وقتا نمیشه تشخیص داد.

#لبخند_شبانه
غر زدن مجازه؟
اوکی پس...

آغاز غر:

وقتی کشتی داره میره زیر آب، اگه کسی بشینه گریه کنه که ساعت مچیم که داییم بم یادگاری داده بود مونده تو کابین، بش نمیگن پاشو بریم پیداش کنیم بیاریم. میزنند تو دهنش میگن پاشو خودتو تکون بده سوار قایق شو. اونجا جای «وای درکت می‌کنم عزیزم بیا بغلم» نیست. بچه‌های مردم رو دارن رندوم با تیر میزنند بعد تو برای تعلیق شدن از کلاس دانشگاه آبغوره می‌گیری؟ به درک که تعلیق شدی. پونزده سال حبس میبرن برای بچه‌ای که فقط نیم ساعت تو خیابون بوده، بعد تو از شش برابر شدن قیمت مدرک لیسانس، خونت به جوش میاد؟ به درک که نمیتونی مدرکت رو آزاد کنی. وقتی کسی بت میگه به درک منظورش این نیست که مهم نیستی. منظورش اینه که خودت هم نمیدونی چی مهمه. رندوم شلیک کردن به مردم تأیید کل نظام رو داره، نه به این دلیل که حکمش رو گرفتن قبلا. به این دلیل که سال‌هاست زمینه‌ش رو ترتیب دادن. تو محفل‌هاشون، مجالس‌شون، کلاس‌های امام‌شناسی‌شون، اینکه مخالف ولایت، انسان نیست رو تئوریزه کردند. تو از نظر اون‌ها حیوون هم نیستی،‌ برای همین راحت بت تیر خلاص میزنند، برای همین تو فیلم‌های دوربین مداربسته مدرسه دنبال بچه پونزده ساله میگردن. چون اون بچه پونزده ساله رو بچه انسان نمی‌بینند، بچه حیوون می‌بینند. بعد آبغوره گرفتی که این نجاسات تعلیقت کردن؟
پاشو گمشو خودتو جمع کن.

پایان غر.
چینی مقیم آمریکا وقتی چپ‌های آمریکایی رو می‌بینه که اعتراضات در چین رو به سازمان سیا نسبت میدن، میگه شماها از راستگراها نژادپرست‌ترید، چون باور نمی‌کنید یه چینی بتونه خودش انقدر استقلال فکری پیدا کنه که بدون تحریک و تشویق و ترغیب کسی جلوی دولت بایسته.
یکم دیر اینو فهمید. می‌تونست زودتر بفهمه. و با رویدادهایی خیلی پیش پا افتاده‌تر. مثل جام جهانی. وقتی آفریقای جنوبی برای میزبانی شهر رو از حلبی‌آبادها «پاکسازی» کرد، و عده‌ای اعتراض کردند، چپ آمریکایی برگشت گفت شما چشم‌تون برنمی‌داره یه کشور استعمارزده در جنوب، پیشرفت کنه! انگار نژاد آفریقایی در حدی نیست که بخواد حقوق بشر رو به توسعه عمرانی ترجیح بده! وقتی با ووووزلا گوش تماشاچیان و بازیکنان رو کر می‌کردند، گفتند این فرهنگ بومی این‌هاست باید بش احترام بذارید. انگار نژاد آفریقایی در حدی نیست که عادت غلط رو کنار بگذاره.
Anarchonomy
این ورشکستگی زیباست.
معمولا خودکشی بعد ازینکه از جهنم میای بیرون رخ میده، نه داخلش. برای همین مردم خودکشیت رو جدی نمی‌گیرن، چون با خودشون میگن اگه جدی بود تو همون جهنم انجامش میداد، نه وقتی اومد بیرون. چون نمی‌تونند هضم کنند که وقتی از سیاهچال میای بیرون، تازه میفهمی جهنم واقعی اون بیرون بوده. تو سیاهچال آدم‌هایی مثل خودت رو می‌دیدی، که با اینکه تفاوت داشتند اما در اینکه زیر تیغ ضحاکند اشتراک داشتند. اما میای بیرون و آدم‌هایی رو می‌بینی که انگار در یه سیاره دیگه هستند، برای ضحاک پا می‌کوبند، عکسش رو بالای میزشون می‌زنند، بش میگن سید اولاد پیغمبر.
تو قرآن درباره مردی که به قوم گناهکار هشدار میده میگه «از شهر دوری آمد». نمیخواد بگه مسافر بود. میخواد بگه از یه دنیای دیگه بود.
در جامعه‌ای که تحت استبداد بوده، و این تحت استبداد بودن زیادی طول کشیده، طرز حرف زدن مردم هم متناسب با فضای استبداد میشه. هیچ‌کس اون چیزی که واقعا در ذهنشه رو به زبان نمیاره. این با دورویی تفاوت داره. آدم دورو دو کاراکتر جدا از هم میسازه، یکی برای بیرون، و یکی برای درون. بنابراین با برنامه فریب، حرف میزنه. اما عموم مردم فقط با یک کاراکتر زندگی می‌کنند، و همون یک کاراکتر منظورش رو به زبان نمیاره، و پشت این برنامه‌ای در کار نیست. در همون لحظه‌ست، که منظورشون رو قورت میدن، یا خلافش رو به زبان میارن. این رو وقتی میفهمی که مثل قفل صندوق بررسی‌شون کنی. شبیه فیلم‌های سینمایی که متخصص باز کردن قفل، از صدای کلیک داخلش میفهمه رمز چیه. عوام استبدادزده، یاد گرفته که دائما مراقب موقعیت خودش باشه. برای چنین افرادی، حرف به خودی خود اهمیتی نداره، بلکه موقعیتی که بیان کردنش ایجاد می‌کنه اهمیت داره. حرف ایکس را می‌زنم چون بیان حرف ایکس، موقعیت آ را برایم ایجاد می‌کند، و حرف ایگرگ را نمی‌زنم چون بیان حرف ایگرگ، موقعیت ب را برایم ایجاد می‌کند.‌ در واقع اول موقعیت رو انتخاب می‌کنه، سپس حرف متناسب با اون موقعیت رو. و این محاسبه درباره موقعیت‌ها، میتونه خیلی کلان باشه، و میتونه خیلی جزئی و محلی باشه، یعنی حتی در مقابل پسرخاله‌ش.
بنابراین هر نوع نظرخواهی در چنین جامعه‌ای، یا بیهوده‌ست، یا نیاز به مهندسی معکوس داره تا بشه ازش معنا استخراج کرد. وقتی بپرسی نظرت درباره اعتصاب چیست، نظرش رو درباره اعتصاب بت تحویل نمیده، چون قبلش محاسبه کرده اگه بگه موافقه چه موقعیتی در برابرت پیدا می‌کنه، و اگه بگه مخالفه چه موقعیتی. ممکنه بره جلوی یک نفر دیگه، و یه موقعیت دیگه رو انتخاب کنه. نه تنها در سیاست، و نه تنها حتی در عقاید مذهبی، بلکه حتی در مورد مسائل زندگی شخصی هم دائما درگیر و گرفتار این محاسباته.
کسی که میخواد در مبارزاتش افعی باشه نباید به نظرات توجهی کنه‌‌. وقتی بازی بهم خورد، وقتی زمین بازی عوض شد، وقتی ترکیب بازیگرها تغییر کردند، وقتی انگیزه‌ها به سمت دیگه‌ای هدایت شدند، بدون اینکه بحث و صحبتی صورت بگیره، همه نظرات آپدیت میشن.
گلوله روس‌ها و جمجمه سرباز اوکراینی.
چندوقت پیش یک نفر نوشت حالا خیلی هم روی اراده روسیه حساب نکنید، درسته این حرومزاده‌ها تا همه‌جا رو نابود نکنند ول نمی‌کنند، اما از طرفی دولت هروقت دلش خواست می‌تونه برنامه رو عوض کنه و مردمش هیچ غلطی نمی‌تونند بکنند. مثلا اگه دید اوضاع اونجوری که میخواد پیش نمیره، میتونه تو تلویزیون بگه یه تعداد نازی تو اوکراین بود، همه رو از بین بردیم و امنیت برقرار شد و می‌تونیم برگردیم به حالت عادی. اعتراضی داری؟ برو زندان!

الان مصداق حرفش در چین اتفاق افتاده. دو سال ملت رو چپوندن تو کانکس یا مثل سگ تو آپارتمان قرنطینه‌شون کردند، تا چندتا تجمع اعتراضی اتفاق افتاد گفتن «چیزه.. الان که خوب فکر می‌کنیم می‌بینیم این واریانت جدید خیلی هم کشنده نیست، میتونیم محدودیت‌ها رو یواش یواش برداریم». حالا هم اگه کسی اعتراض کنه که اون دو سال چی بود، الان چیه؟ میگن با بازگشایی مشاغل و بهبود وضع اقتصادی مخالفی؟ برو زندان!
اشتباه برای کسیه که هدف و مسیر داره. برای شیعه‌ی پوچ‌گرا هدف و مسیری وجود نداره، پس براش اشتباه تعریف‌نشده‌ست. تا وقتی تشکیلات سر جاشه، هرکاری که انجام بدهند، کاری که منجر به بقای بیشتر شده، تلقی خواهد شد. مثل معتادی که بعد از هربار تزریق نتیجه می‌گیره اگه نمی‌زدم داغون می‌شدم! حتی شمخانی که «کسخل حکیم» محسوب میشه بین‌شون، کل نبوغش اینه که تشخیص بده از لحاظ تبلیغاتی و روایتی باخته‌اند، نه در هیچ زمینه دیگه‌ای.
همه این‌ها در دراز مدت به نفع مردم تموم خواهد شد.
صداسیما برای تیتر یکی از برنامه‌هاش یه موزیک ویدئو داره درباره «چه همه‌چی خوبه چه خوشبختیم». ازین بگذریم که اینجا هیچ‌کس ادعا نمی‌کنه خوشبخته، و اگه بکنه بقیه فرض رو میذارن بر اینکه آسایشگاه‌های روانی تهران جا نداشتن و پذیرشش نکردن، چون شهرستان که ازین امکانات نداره، پس فعلا مجبوره در بین بقیه مردم تردد کنه. مشکل بزرگتر اینه که کلیپ تو یه خونه تاریخی فیلمبرداری شده که تو کل جغرافیای شهری فعلی نمونه‌ش وجود نداره، و حداکثر بشه تو کاشان چنین چیزی پیدا کرد، و اونم دیگه خونه نیست و هتل گردشگریه. نود درصد مردم اینجا در آپارتمان‌هایی زندگی می‌کنند که اگه درآمدشون کوچکترین جهشی پیدا کنه ازش فرار خواهند کرد.
خوشبختی یه چیز ذهنیه و نمیشه به تصویر کشیدش. فقط میشه به طور خیلی ناقص و دور، به ظواهر بدنی ترجمه‌ش کرد. مثل رقص، مثل بازی و خنده، مثل در آغوش کشیدن همدیگه. ازونجایی که همه این بدنی‌جات در چارچوب زندگی‌ستیزی شیعی، اهریمنی محسوب میشن، ناچارند بدن ساختمان رو جایگزین بدن انسان کنند. و ازونجایی که بدن آپارتمان تعریفی نداره، مجبورند از بدن یک ساختمان خیالی استفاده کنند.

آدم‌ها هرچقدر به طور مصنوعی حواس‌شون رو به اینطرف و اونطرف پرت کنند، بالاخره باید به بدن‌شون برگردند. هیچ گریزی ازش نیست، و هر نوع مقاومتی در این مراجعه، فقط صحنه‌های مضحک میسازه.
آدم‌ها خودشون رو بواسطه آدم‌های دیگه میشناسند. تو چیزی درباره خودت میگی، و من ازون نتیجه‌ای درباره خودم می‌گیرم.
در یک مطالعه روانشناسی، به تعدادی از افرادی که فکر می‌کردند دچار یک سندروم خاص هستند ویدئویی نشان داده شد که در اون فردی که واقعا مبتلا به اون سندروم بود، علائمش رو شرح میداد. وقتی این افراد فهمیدند علائم خودشون ربطی به علائم این آقا نداره، میزان استرس‌شون کاهش پیدا کرد. هیچ اتفاق فیزیکی اون بیرون، و یا در بدن‌شون رخ نداده بود، فقط با دیدن یک نفر دیگه، فهمیدند درباره خودشون اشتباه می‌کردند.
فضای یک قیام اجتماعی، پنجره‌ای باز می‌کنه که مردم خیلی بیشتر از قبل همدیگه رو ببینند، و سپس بفهمند اون کسی که فکر می‌کردند هستند، نیستند. در نتیجه امروز یک تهرانی خیلی بیشتر ازونی که تا الان معمول بوده تحت تأثیر کردهاست، و یک بلوچ خیلی بیشتر ازونی که تا الان معمول بوده تحت تأثیر تهرانی‌هاست، و بالعکس.
برای کسانی که هنوز با تئوری #گله_گاو‌ آشنا نشده‌اند، و پس هنوز توی بولتن‌های محرمانه لو رفته و فایل‌های صوتی سهون و یا عمدن نشت یافته، چیزهایی براشون وجود داره تا براشون جنبه خبری داشته باشه، استخاره رییس‌جمهور برای انتخاب وزیر هم تازگی داره؛ غافل ازینکه این ساده‌ترین کاریه که جلاد دهه شصت برای انجامش استخاره می‌کنه. بچه‌شیعه پوچ‌گرا برای اعدام جوانان مردم هم استخاره می‌کرد.

برای بسیاری از باکره‌ها، شیعه و پوچ‌گرا دو‌ کلمه متناقض هستند. اما نیستند. سرنخ اینکه چرا فکر می‌کنند متناقض هستند، جای دوری نیست. لابد دیده‌اند که قاضی حزب‌اللهی برای صدور حکمی که ممکنه حق‌الناس رو ضایع کنه، دچار لرزش دست میشه، و از خودشون می‌پرسند کسی که نگرانه بابت حکمی که صادر می‌کنه نتونه از پل صراط عبور کنه چطور میتونه پوچ‌گرا باشه؟ این ابهام رو باید کسی رفع کنه که از روده‌های سگ عبور کرده باشه.

در مطب یکی از بهترین روانپزشکان کشور، که همیشه شلوغ بود و هیچ چاره‌ای نبود جز اینکه مجلات تاریخ گذشته رو بخونی تا نوبتت بشه، هر هفته مرد میانسالی می‌اومد می‌نشست که در مقایسه با بقیه در بهترین وضع ظاهری ممکن بود. جایی که موضوع اصلی درماندگی، درونیات هستند، وضع ظاهری اصلا معیار مناسبی برای قضاوت درباره وضع کلی فرد نیست. اما به مرور و با صحبت‌ها و حرف‌هایی که رد و بدل می‌کردیم، برای بقیه منتظران مطب روشن شد که واقعا چیزیش نیست. پول اضافه‌ای که داشت، خرج این می‌کرد که دقایقی رو با یک پزشک بگذرونه، تا به بهانه اون چند دقیقه، چندساعتی رو در اتاق انتظار مطب در کنار بقیه بشینه، تا جزء کسانی باشه که مشکل دارند! اینکه این یک رفتار نرمال نیست و ازین جهت باید یک آدم مشکل‌دار حسابش کرد، یک بحث دیگه‌ست. بحث اصلی اینه که یک مشکل روانی نبود، یک مشکل فکری بود. ممکنه انسان کاری رو انجام بده، که فکر می‌کنه به طور کاملا خودخواهانه برای خودش انجام میده، اما نتیجه مستقیم دوست نداشتن خودشه. در نگاه خودش یک عادت بیمارگونه برای خودش طراحی کرده بود، و خودخواهانه پول خرج اون عادت می‌کرد، اما اینکه تن به چنین عادتی داده بود به این برمی‌گشت که خودش رو دوست نداشت. چون آدمی که خودش رو دوست داره، خودش رو در چنین موقعیت بیمارگونه‌ای قرار نمیده. پوچی محضی که ازین آدم دیدم، تکان‌دهنده بود. مثل بچه‌ای که برای اولین بار صورت یک غریبه که قبلا دچار سوختگی شده رو می‌بینه و با حیرت آغشته به ترس میاد به مادرش توضیح بده که چه چیز بهت‌آوری دیده، چون تا قبل ازون تصور نمی‌کرده صورت یک نفر بتونه انقدر دفرمه باشه.
برای اینکه خودت رو دوست داشته باشی، باید به عقلت احترام بگذاری. نمودی ازین رابطه، در سنت‌ مکتب‌های شرقی وجود داره، وقتی که در برابر استاد باید احترام، ادب، و تسلیم رو چنان به اوج رسوند، که در نهایتش به محبت، یا اون چیزی که در فرهنگ ایرانی بش میگیم «مِهر» برسه؛ به این معنی که راه مهرورزی، فقط از یک کانال میسره و اون ادب و تسلیمه.

این پاراگراف رو یکم کند بخونید:
هر انسانی بالاخره تسلیم خواهد شد. یا به استاد، یا به کسی در سطح خودش. کسی که خودش رو دوست داره باید تسلیم استاد بشه، اما چون استاد در تربیت بی‌رحمه، ازش فرار می‌کنند، چون تصور می‌کنند اینکه خودت رو دوست داشته باشی باید به این منجر بشه که خودت رو از بیرحمی دور کنی. کسی که در سطح خودشونه، بشون رحم خواهد کرد. مرید کسی میشن که هم‌سطح خودشونه، سپس طوری خودشون رو وقفش می‌کنند که انگار خیلی متعالی‌تر از خودشونه. اونی که مریدش شدن بشون تکلیف خواهد داد، بشون زحمت خواهد داد، اما باشون بی‌رحم نخواهد بود. مثلا بشون یاد خواهد داد که از پل صراط بترسند، اما هیچوقت ازشون نخواهد خواست که هرچه که قبلا بودند رو نابود کنند و از نو بسازند. تسلیم به کسی در سطح خودت، رها کردن مسیره. چون از انتهاش میترسی. و کسی که رها می‌کنه، نه مبدأ داره و نه مقصد. و پوچی از همین جا شروع میشه.
از وقتی این کانال رو استارت زدم تا همین الان بیشترین سوالی که ازم شده اینه که به نظرت آمریکا یا اسراییل حمله می‌کنند؟ گویی علم غیب دارم. آخه چطور باید از قبل جواب چنین سوالی رو داشت؟
اما ازین گذشته، مسئله ما حمله نظامی نیست. اون مسئله آمریکاست و اسراییل. اگه جدی نگیرند آخوند شیعه بمب اتمش رو به همه توله‌های منطقه‌ایش تحویل خواهد داد، یا دامنه شرپراکنی‌های خودش رو گسترده‌تر خواهد کرد. به خودشون مربوطه که حاضرند این ریسک رو بپذیرند یا نه. به خودشون مربوطه که تا کجا حاضرند اجازه بدن کسانی که روی اسلحه‌شون می‌نویسند «لعنت بر یهود» آزادی عمل داشته باشند. به ما مربوط نیست. دلیلی نداره انقدر توجه و دغدغه صرفش بشه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو روز روشن، وسط مسکو، اومدن آندری لیفانوف رو از تو بنتلی که سوارش بود کشیدن بیرون، چپوندن تو ون، و ازش پسورد والتش رو خواستن. چون دویست و پنجاه‌ تا بیت‌کوین داره.

ذهن ضعیف با خودش میگه آزادی خوبه، ولی پول مهم‌تره. پول باشه، پنت‌هاوس باشه، بنتلی باشه، آیفون باشه، حالا با خفقان یه جوری کنار میاییم. اما یه روز وقتی صورتش رو گذاشتن رو آسفالت، میفهمه خیلی بد محاسبه کرده بوده. جایی که آزادی نیست، اوباش به سروری خواهند رسید.
خودش با رتبه صد نشست سر کلاس اما کسی رو نشوندن کنارش که رتبه بیست و پنج هزار بود، و خندید، و گفت به من چه، من اومدم درسم رو بخونم و بعدش برم خارج. اما همونی که کنارش بود لوش داد و حالا باید ببینه براش پنج سال حبس میبرند، یا ده سال. بدون حجاب رفت مسابقه داد، و اومدن بش گفتن برای خودت دردسر درست نکن ما خطرناکیم، و فکر کرد اگه جلوی دوربین همون چیزی که اونا میخوان رو بگه دست از سرش برمی‌دارند، اما برنداشتند و سراغ برادرش هم رفتند. فکر کرد اگه صداش رو درنیاره که بچه هفده ساله‌ش رو گرفتن، یه تعهد می‌گیرن و ولش می‌کنند، اما سکوت کرد و حالا باید بره برای قاضی گریه کنه تا محاربه رو تبدیل بکنند به پونزده سال حبس.
اما کرد چیکار می‌کنه؟ کرد تا دید یکی رو زدن، میره جلوی بیمارستان زنجیره انسانی تشکیل میده. اگه دید جنازه رو دزدیدن، میره جنازه رو از جنازه‌دزد میدزده. میره با اونی که به جلاد شکلات تعارف می‌کنه «گفتگو» می‌کنه‌.

خیلی مهمه که بزرگترت کی باشه. چون میتونه سرنوشتت رو تغییر بده. بزرگترهای بچه‌های امروز کردستان آدمایی‌اند که چهل ساله دارند به حکومت میگن «نه». اما بزرگترهای بچه‌های امروز شهرهای دیگه، در طول دهه‌های گذشته یک مشت کونده بوده‌اند. کون می‌دادند تا مدرسه نزدیکتر بچه‌شون رو ثبت‌نام کنه. کون می‌دادند تا کارگرهای شهرداری یه مقدار از آسفالتی که تو خیابون اصلی میریزن رو بیان سر کوچه خودش هم بریزن. حتی کون می‌دادند که فیش حج بخرند و زودتر حاجی بشن! کون می‌دادند تا معافیت از خدمت بگیرند. کون می‌دادند تا جواز کسب بگیرند. کون می‌دادند تا جواز ساخت بگیرند. این اواخر مطالبه‌شون این بود که برای ثبت مالکیت ماشین باید به دو جا کون بدهیم، لطفا کاری کنید به یک جا کون بدهیم! کون می‌دادند تا یک کونده دیگر که قبلا کون داده بود تا استخدام شود، به یک کونکش دیگر سفارش کند تا استخدامشان کند. این کونده‌های بالفطره، پدر و مادر، خواهر بزرگتر و برادر بزرگتر، عمو و دایی این بچه‌های باکره و پرت و گیج و دهان‌باز هستند. بزرگترهایی نابالغ و بزدل که اوج میراث معنوی‌شون برای نسل بعد اینه که بشون یاد بدن باید چطور کون داد تا کلاه‌مان را باد نبرد، قطعا نمی‌تونند فرزندانی تربیت کنند که می‌تونند تشخیص بدن با چه چیزی طرفند.

تو حتی شاید چیزی که نوشتم رو تأیید کنی، اما کونش رو نداری جایی فوروارد کنی. چون کونده‌های گروه‌های خانوادگیت ممکنه از ادبیات رکیک آزرده‌خاطر بشن.