Forwarded from شیشهی عمر
واقعا یکی از بزرگترین کلاههایی که سرم رفته، این بوده که تو کلهم کردهن همیشه صدِ خودم رو ارائه بدم.
بعضی چیزا رو میشه با ۸۰٪ جمع کرد. بعضی چیزا با ۶۰٪ مقبولن و اگه بخوای منتظرِ ۱۰۰٪ بمونی هرگز جلو نمیرن. بعضی چیزها اصلا ارزششو ندارن؛ بعضی چیزها رو واقعا باید ماستمالی و سرهمبندی کرد.
مگه آدم چقدر انرژی و توان داره که واسه تکتک مسائل روز صدِ خودشو بذاره؟
بعضی چیزا رو میشه با ۸۰٪ جمع کرد. بعضی چیزا با ۶۰٪ مقبولن و اگه بخوای منتظرِ ۱۰۰٪ بمونی هرگز جلو نمیرن. بعضی چیزها اصلا ارزششو ندارن؛ بعضی چیزها رو واقعا باید ماستمالی و سرهمبندی کرد.
مگه آدم چقدر انرژی و توان داره که واسه تکتک مسائل روز صدِ خودشو بذاره؟
Forwarded from «سهشنبهها با دایانودو🦕.» (﮼دایان؛)
الان به چیزی که نیاز دارم مکانیسم ماچه.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
بعضی وقتها ما به آدمها نزدیک نمیشیم، چون از دست دادنِ چیزی که هرگز نداشتیم، کار خیلی آسونتریه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من قبل آشنایی با گوشی و دنیای کامپیوتر:
👍1
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
گاهی کسی که مدام نصیحت میکنه، در واقع نمیتونه با حال بدت کنار بیاد؛ پس فوری میره سمت راه حل.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
ما تحمل دیدن رنج عزیزمون رو نداریم، دوست داریم زودتر حالش خوب شه، از رنج او مضطرب میشیم. نتیجه؟ به جای درک و همدلی و رفاقت، نصیحت و توبیخ و راه حل میاد بیرون.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
اضطراب ما از رنجِ دوست، تولید رنج بیشتری میکنه. تناقض روان!
Forwarded from Already Broken.
کی به ما یاد داد فقط وقتی لیاقت خواستن چیزای خوبو داریم که قبلش خودمونو کشته باشیم از شخم زدن مسیر؟
پشیمانی به نوعی آیینه آینده است که اگر با خرد همراه شود، دیگر محدود به آه و حسرت نیست؛ تبدیل میشود به «قدرت انتخاب دوباره»، که به تو نشان میدهد چه چیزی را دوباره تجربه کنی، چه چیزی را رها کنی و چه چیزی را بسازی.
👍1🤔1
گمونم زندگی مثل آشپزی یه غذای زمانبر برای اولین باره
نمیدونی داری دقیقا داری چیکار میکنی
وسط مسطا ناخونک میزنی و یا خوشت میاد یا بدت میاد و انگولکش میکنی
اما در آخرشه که میفهمی چیزی که تو این مدت طولانی پخت و پز کردی (زندگی کردی) قابل خوردن شده(ارزش زندگی داشت) یا تموم مواد غذایی(عمرت) رو تبدیل یهعن کردی
نمیدونی داری دقیقا داری چیکار میکنی
وسط مسطا ناخونک میزنی و یا خوشت میاد یا بدت میاد و انگولکش میکنی
اما در آخرشه که میفهمی چیزی که تو این مدت طولانی پخت و پز کردی (زندگی کردی) قابل خوردن شده(ارزش زندگی داشت) یا تموم مواد غذایی(عمرت) رو تبدیل یه
👍2
باگ نویس فعلی، کشاورز آینده
پشیمانی به نوعی آیینه آینده است که اگر با خرد همراه شود، دیگر محدود به آه و حسرت نیست؛ تبدیل میشود به «قدرت انتخاب دوباره»، که به تو نشان میدهد چه چیزی را دوباره تجربه کنی، چه چیزی را رها کنی و چه چیزی را بسازی.
بیشتر وقتا پشیمونی با احساس شرم و گناه قاطی میشه. اما فرق داره؛ شرم میگه «من بدم»، پشیمونی میگه «انتخابم بد بود». این تمایز میتونه زندگی آدمو عوض کنه، چون از له شدن زیر بار سرزنش، میرسی به دیدن راه جبران.
پشیمونی دشمن تکراره، حسرت دشمن آرامش
پشیمونی دشمن تکراره، حسرت دشمن آرامش
👍2
La maza
Soledad Bravo
ما که بیداریم (دوباره تایم خوابم گند کشیده شده)
@averagebpdguy
@averagebpdguy
باگ نویس فعلی، کشاورز آینده
Soledad Bravo – La maza
If I didn't believe in madness
Si no creyera en la locura
from the mockingbird's throat
de la garganta del sinsonte
If I didn't believe that on the mountain
si no creyera que en el monte
the trill and the pavura are hidden.
se esconde el trino y la pavura.
If I didn't believe in the balance
Si no creyera en la balanza
in the balance ratio
en la razón del equilibrio
if I didn't believe in delirium
si no creyera en el delirio
If I didn't believe in hope.
si no creyera en la esperanza.
If I didn't believe in what I said
Si no creyera en lo que agencio
if I didn't believe in my path
si no creyera en mi camino
if I didn't believe in my sound
si no creyera en mi sonido
If I didn't believe in my silence.
si no creyera en mi silencio.
What a thing it was
Que cosa fuera
What was the mace without a quarry?
Que cosa fuera la maza sin cantera
a mass made of ropes and tendons
un amasijo hecho de cuerdas y tendones
a jumble of meat with wood
un revoltijo de carne con madera
an instrument without better glare
un instrumento sin mejores resplandores
what little lights set up for the scene
que lucecitas montadas para escena
what was it -heart- what was it
que cosa fuera -corazón- que cosa fuera
What was the mace without a quarry?
que cosa fuera la maza sin cantera
a front man of the applause traitor
un testaferro del traidor de los aplausos
a server of the past in a new glass
un servidor de pasado en copa nueva
an eternalizer of gods of the sunset
un eternizador de dioses del ocaso
boiled jubilee with rag and sequin
jubilo hervido con trapo y lentejuela
what was it -heart- what was it
que cosa fuera -corazón- que cosa fuera
What was the mace without a quarry?
que cosa fuera la maza sin cantera
what was it -heart- what was it
que cosa fuera -corazón- que cosa fuera
What a thing the mace was without a quarry.
que cosa fuera la maza sin cantera.
@averagebpdguy
Remember Summer Days
Anri
هیچی ترکای Anri نمیشه
@averagebpdguy
@averagebpdguy