Forwarded from امید در لب مرز
کودک وقتی نمیتونه والدش رو تغییر بده، خودش رو تغییر میده! و همین تغییر بعدها به شکل"من کافی نیستم" توی همهی رابطهها تکرار میشه، و یاد میگیره برای پذیرفته شدن دیگه خودش نباشه.
👏1
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
ما دو نوع صدای اصلی توی ذهنمون داریم:
یکی صدای «منتقد درونی» که میگه: بیعرضهای، اشتباه کردی، به اندازه کافی خوب نیستی. هیچکس دوستت نداره.
یکی هم صدای «حامی درونی» که میگه: اشتباه کردی؟ طبیعیه، همه اشتباه میکنن. دوباره امتحان کن. من دوستت دارم.
یکی صدای «منتقد درونی» که میگه: بیعرضهای، اشتباه کردی، به اندازه کافی خوب نیستی. هیچکس دوستت نداره.
یکی هم صدای «حامی درونی» که میگه: اشتباه کردی؟ طبیعیه، همه اشتباه میکنن. دوباره امتحان کن. من دوستت دارم.
Forwarded from آبیِ سنگین
حقیقتا بیشتر وقتها صدای منتقد درونی پررنگتره تو زندگیم انگار اون زودتر میاد و بلندتر حرف میزنه ولی حامی درونی رو هم دارم هرچند آرومتره شبیه نوریه که وقتی تاریک میشه به چشم میاد. یاد گرفتم هیچکدوم رو حذف نکنم منتقد باعث میشه رشد کنم، حامی باعث میشه ادامه بدم. شاید هنر ما این باشه که تعادل بین این دو صدا رو پیدا کنیم.
بیشتر آدما توی روزمرهشون صدای منتقد رو بیشتر میشنون ولی تمرین میخواد که به مرور صدای حامی رو تقویت کنیم تا تعادل برقرار بشه.
بیشتر آدما توی روزمرهشون صدای منتقد رو بیشتر میشنون ولی تمرین میخواد که به مرور صدای حامی رو تقویت کنیم تا تعادل برقرار بشه.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
تو بیشتر کدوم صدا رو میشنوی؟ منتقد یا حامی؟
روزمرگیهای یک رواندرمانگر
تو بیشتر کدوم صدا رو میشنوی؟ منتقد یا حامی؟
مشاورم بهم یاد داد که خیلی اوقات صدای منتقده، مثل یه پدر مادریه ایه که از ترس شکست تنبیهت میکنن که کم نیاری، اما نیت بدی ندارن و فقط راه درستشو بلد نیستن
و همین باعث شد که جاهایی که منتقد درون درست میگه رو بشنوم ولی نذارم خفه کننده حامی درونم باشه
و همین باعث شد که جاهایی که منتقد درون درست میگه رو بشنوم ولی نذارم خفه کننده حامی درونم باشه
👏1
عه یه بیننده جدید اومد
خوش اومدی
چقد خوشحال میشم وقتی در نظر ادما جالب بنظر میام D':
خوش اومدی
چقد خوشحال میشم وقتی در نظر ادما جالب بنظر میام D':
🎃1
Forwarded from من چراغها را روشن میکنم.
براتون «خیالِ راحت» میخوام. تازگیا فهمیدم چقدر مهمه.
«انسان وقتی با همسطح خودش رابطه برقرار نکنه، فرسوده میشه»
چیزی که ما اسمشو «رابطه» میذاریم، فقط با کسی معنا پیدا میکنه که انرژی و سازگاری روانیش با ما همتراز باشه، در غیر اینصورت چیزی جز بار و رنج مضاعف نخواهد بود...
چیزی که ما اسمشو «رابطه» میذاریم، فقط با کسی معنا پیدا میکنه که انرژی و سازگاری روانیش با ما همتراز باشه، در غیر اینصورت چیزی جز بار و رنج مضاعف نخواهد بود...
Athena
توضیحات بیشتر لطفا
جوزعییات ادیت میشود و گذاریده میشود*
درحال پاریده شدنم و زیاد دسترسی به عنترنت ندارم*
یکی از مواردی که این موضوع بهش اشاره میکنه رو میشه با هرم مازلو توضیح دادش:
درحال پاریده شدنم و زیاد دسترسی به عنترنت ندارم*
یکی از مواردی که این موضوع بهش اشاره میکنه رو میشه با هرم مازلو توضیح دادش:
«انسان وقتی با همسطح خودش رابطه برقرار نکنه، فرسوده میشه»
باگ نویس فعلی، کشاورز آینده
جوزعییات ادیت میشود و گذاریده میشود* درحال پاریده شدنم و زیاد دسترسی به عنترنت ندارم* یکی از مواردی که این موضوع بهش اشاره میکنه رو میشه با هرم مازلو توضیح دادش: «انسان وقتی با همسطح خودش رابطه برقرار نکنه، فرسوده میشه»
فرض کن در سطح چهارم هرم (از پایین) هستی و با کسی (بهش میگیم Z) وارد رابطه میشی که در سطح دوم قرار داره.
- چرا و چطور این رابطه فرساینده میشه؟
- چطور خیلیها با این شرایط باهم کنار میان؟
واقعیت اینه که در بیشتر مواقع (حتی اگر بهزور هم شده) فردی که در سطح بالاتره، ناخواسته درگیر مشکلات سطح پایینتر میشه. اغلب هم این اتفاق میفته که فرد پایینتر، طرف مقابلش رو با خودش به پایین میکشونه.
- چرا و چطور این رابطه فرساینده میشه؟
- چطور خیلیها با این شرایط باهم کنار میان؟
واقعیت اینه که در بیشتر مواقع (حتی اگر بهزور هم شده) فردی که در سطح بالاتره، ناخواسته درگیر مشکلات سطح پایینتر میشه. اغلب هم این اتفاق میفته که فرد پایینتر، طرف مقابلش رو با خودش به پایین میکشونه.
شما که سه سطح اول رو پشت سر گذاشتی و الان در مرحله «نیاز به احترام و ارزشمندی» (esteem) هستی، دیگه دغدغهات مشکلات اولیه مثل بقا یا امنیت نیست؛ اینها رو حل کردی و الان تمرکزت روی رشد و تکامل شخصی قرار گرفته.شما هرچقدرم که به جناب Z کمک کنی، تا زمانی که خودش نتونه به جلو رفتن مسلط بشه و این مراحل رو طی کنه و دوباره درگیرش نشه، جناب Z قراره با کله بخوره زمین و برگرده سر خونه اول
اما حالا میای وارد رابطهای میشه با کسی که هنوز در سطح دوم گیر کرده؛ یعنی هنوز دنبال امنیت زندگی خودشه، کار و درآمد پایدار نداره، و حتی سقفی برای خودش فراهم نکرده. مشخصا تمرکز جناب تمرکز Z بهجای ارزش انسانی و احترام، روی گذران روزمره و زنده موندنه
* بله استثناعاتی هست که فرد لول پایین با دست رسوندن فرد بالایی موفق میشه و خودشو به سطح بالاتر میرسونه، و این افراد پیش میاد که بخاطر شرایط زندگی امکانات رد کردن لول پیش روشون رو نداشتن ولی درحدی بودن که لول های بعدی رو به سرعت به دست میاوردن
باگ نویس فعلی، کشاورز آینده
انرژی و سازگاری روانیش با ما همتراز باشه، در غیر اینصورت چیزی جز بار و رنج مضاعف نخواهد بود...
تا بخش های زیادی، این بحث تفاوت سطحه شامل همین میشه:
شما تو هر سطحی هم باشی، خواه ناخواه درگیر مشکلاته سطح آدمی میشی که باهاش تو رابطه، چون هی در تلاشی به خودت برسونیش و ممکنه که فرد به هر دلیلی قصد بالا اومدن نداشته باشه، و همین باعث میشه که شمارو بکشونه عقب
میدونیم که استثنا هم هست اما اینکه چطور بفهمیم فرد لول پایین ماجرا بدرد ما میخوره، اینه که ببینی اصلا میل بالا اومدن داره یا نه!
ببینی اونقدری ذهنش قوی بوده که هدفش رد کردن این مسائل و پیشرفت خودشه یا تموم ذهنش با این مشکلات شکل داده شده و خود زندگیش شده مشکلاتش
مثل کسی میمونه که توی گل گیر کرده، شما هرچقدرم طناب بندازی و بخوای بکشیش بالا، تا وقتی خودش طنابو نگیره ببنده به خودش و حواس جمعی کنه که بیشتر فرو نره، نمیتونی نجاتش بدی!
شما تو هر سطحی هم باشی، خواه ناخواه درگیر مشکلاته سطح آدمی میشی که باهاش تو رابطه، چون هی در تلاشی به خودت برسونیش و ممکنه که فرد به هر دلیلی قصد بالا اومدن نداشته باشه، و همین باعث میشه که شمارو بکشونه عقب
میدونیم که استثنا هم هست اما اینکه چطور بفهمیم فرد لول پایین ماجرا بدرد ما میخوره، اینه که ببینی اصلا میل بالا اومدن داره یا نه!
ببینی اونقدری ذهنش قوی بوده که هدفش رد کردن این مسائل و پیشرفت خودشه یا تموم ذهنش با این مشکلات شکل داده شده و خود زندگیش شده مشکلاتش
مثل کسی میمونه که توی گل گیر کرده، شما هرچقدرم طناب بندازی و بخوای بکشیش بالا، تا وقتی خودش طنابو نگیره ببنده به خودش و حواس جمعی کنه که بیشتر فرو نره، نمیتونی نجاتش بدی!
باگ نویس فعلی، کشاورز آینده
«انسان وقتی با همسطح خودش رابطه برقرار نکنه، فرسوده میشه» چیزی که ما اسمشو «رابطه» میذاریم، فقط با کسی معنا پیدا میکنه که انرژی و سازگاری روانیش با ما همتراز باشه، در غیر اینصورت چیزی جز بار و رنج مضاعف نخواهد بود...
خلاصه مطالبمو عمو ژپتو (GPT) برخلاف من به زبون قابل فهم تر نوشت:
رابطهی همسطح@averagebpdguy
«انسان وقتی با همسطح خودش رابطه برقرار نکنه، فرسوده میشه.»
رابطه فقط وقتی معنا پیدا میکنه که سطح روانی و انرژی دو طرف با هم هماهنگ باشه؛ وگرنه چیزی جز بار اضافه و رنج نیست.
---
هرم مازلو و تفاوت سطحها
فرض کن تو در سطح چهارم هرم مازلو هستی (نیاز به احترام و ارزشمندی) و با کسی وارد رابطه میشی که هنوز در سطح دوم گیر کرده (نیاز به امنیت).
تو دغدغهی رشد شخصیتی داری، اون هنوز درگیر سقف بالای سر و درآمد پایدارشه.
نتیجه؟ تو ناخواسته دوباره میافتی توی مشکلات پایهای که سالها قبل حل کرده بودی. همین باعث میشه انرژیات تخلیه و روانت فرسوده بشه.
---
چرا خیلیها تحمل میکنن؟
چون فکر میکنن عشق کافیه و میشه طرف مقابل رو بالا کشید.
چون از تنهایی یا قضاوت بقیه میترسن.
یا چون خودشون هم ته دل هنوز آمادهی سطح بالاتر نیستن و ناخودآگاه توی «امنیت سطح پایینتر» گیر میکنن.
---
استثناها
بعضی وقتها فردی که در سطح پایینتره، واقعاً ظرفیت رشد داره ولی شرایط زندگی فرصت نداده.
وقتی چنین کسی وارد رابطه با فرد سطح بالاتر میشه، ممکنه خیلی سریع رشد کنه و سطحش رو بالا بیاره. اینجا رابطه میشه سکوی پرش، نه بار اضافه.
---
معیار اصلی
باید ببینی طرف مقابل «میل بالا اومدن» داره یا نه.
اگه ذهنش آمادهی عبور باشه، میشه روش حساب کرد.
اما اگه کل وجودش با مشکلات سطح پایین تعریف شده و قصد تغییر نداره، تو فقط درگیر گل و لای اون میشی.
---
مثال گل و طناب
مثل کسیه که توی گل گیر کرده؛
تو هرچقدر هم طناب بندازی، تا وقتی خودش طنابو نگیره و ببنده به خودش، نهتنها بالا نمیاد، بلکه ممکنه تو رو هم پایین بکشه.
---
خلاصه اینکه: رابطه وقتی «رابطه» حساب میشه که هر دو طرف حداقل توی یک سطح باشن یا هر دو در مسیر رشد رو به بالا. وگرنه فقط فرسایشه.