" ࡄِ❟ࡅ࡙ߺܝߊ "
بیشترین میل به فرار، در موقعیتهایی که بیشترین نیاز به لمس و تجربه وجود داره، حس میشه. دقیقا اونجایی که ترسیدی و میخوای عقب بکشی، باید جای پاتو سفتتر کنی؛ چون تنها در صورتی که متفاوت ببینی و متفاوت عمل کنی، چیزی در تو برای همیشه تغییر میکنه.
کاش عمل به این حرف ها
مثل گفتنشون هم آسون بود
مثل گفتنشون هم آسون بود
روز موزیک
Faramarz Aslani
متاسفانه منبع همیشگیم این آهنگ رو نداشت که متادیتا سالمی بخواد داشته باشه، ولی خب لذت ببرید
@averagebpdguy
@averagebpdguy
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
رهایی از گذشته یعنی ایجاد یک آیندهی قابلزیستن، نه پاک کردن خاطرات. نمیشه حافظه رو پاک کرد، اما میشه معناهای جدیدی براش ساخت. گذشته همراه ما خواهد بود، اما دیگه اونقدر برامون آزار دهنده نیست.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
حمل کردن رازها فشار جسمی ایجاد میکنه. سکوت طولانی، شکل منحصر به فردی از خستگیه که عضلات، خواب و حافظه رو آشفته میکنه.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
حرف بزن، تنها نرو.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
بخشش کسی، به معنای رفع مسئولیت از اون فرد یا نادیده گرفتن عواقب کارهاش نیست. بلکه به این معناست که دیگه حاضر نیستی خودت رو تا ابد به درد و خشم گذشته زنجیر کنی. بخشش یعنی قبول کنی اون اتفاق افتاده، سهم واقعیات رو در تجربهات ببینی و از چرخه تکرار رنج خارج بشی.
Forwarded from آبیِ سنگین
گاهی بالغترین کار اینه که بگی: من نمیکشم و از یک نفر کمک بخوای
Forwarded from Arianverse | آرین شعبانی
حباب توانایی!
خیلی وقته میخوام راجب این موضوع بنویسم ولی فرصت نمیشد. احساس میکنم خیلی از ادم هایی که حداقل من باهاشون ارتباط دارم درگیر یک بیماری به نام حباب توانایی ان ، منظورم چیه از این اصطلاح ساختگی؟ یعنی اینکه بیش از چیزی که تا به حال انجام دادن یا بودن نسبت به توانایی هاشون درآینده خوشبینن.
حالا فکر کنید این وسط یه چیزی به اسم هوش مصنوعی «Chat gpt, Gemini و..» هم میاد این اختلاف توانایی رو بیشتر میکنه و درواقع این حباب رو باد میکنه.
مثلا شما ازش بپرسید چطور میتونم در یک برنامه ی ۴ساله به سمت مشاور اقتصادی ترامپ در کاخ سفید برسم. میاد برای شما گام ها ومسیر رو رسم میکنه و میگه که ایول که انقدر بزرگ فکر میکنی!!
یا به قول یه دوستی طرف هنوز برای خرید روزمره ی زندگیش نمیتونه مذاکره کنه، به فکر اینه چطور میتونیم داروهای تولید داخل رو صادر کنیم به کشور های حاشیه خلیج فارسی در۲۱ سالگی!
خیلی وقت ها اهدافمون و خواسته هامون سرعت رشدش جلوتر از سرعت رشد خودمون ، توانایی هامون و شخصیتمون میره و این فاصله ی بین این هارو یسری چیز هامثل این هوش مصنوعی ها بیشتر هم میکنه.
نتیجه میشه چی؟ میشه سرخوردگی و احساس ناتوانی کردن و درنهایت از دست دادن ارزش و انگیزه برای انجام دان کار ها واهدافی در سایز و اندازه ی خود فرد .
مخالف رویا پردازی و هدف های بزرگ داشتن نیستم ولی بنظرم بهتره این هدف ها یا رویاها رو خیلی اولا تبدیلش به حباب نکنیم ودوم این که مسیر رشد اهدافمون رو حداقل با رشد خودمون متناظر کنیم.
خیلی وقته میخوام راجب این موضوع بنویسم ولی فرصت نمیشد. احساس میکنم خیلی از ادم هایی که حداقل من باهاشون ارتباط دارم درگیر یک بیماری به نام حباب توانایی ان ، منظورم چیه از این اصطلاح ساختگی؟ یعنی اینکه بیش از چیزی که تا به حال انجام دادن یا بودن نسبت به توانایی هاشون درآینده خوشبینن.
حالا فکر کنید این وسط یه چیزی به اسم هوش مصنوعی «Chat gpt, Gemini و..» هم میاد این اختلاف توانایی رو بیشتر میکنه و درواقع این حباب رو باد میکنه.
مثلا شما ازش بپرسید چطور میتونم در یک برنامه ی ۴ساله به سمت مشاور اقتصادی ترامپ در کاخ سفید برسم. میاد برای شما گام ها ومسیر رو رسم میکنه و میگه که ایول که انقدر بزرگ فکر میکنی!!
یا به قول یه دوستی طرف هنوز برای خرید روزمره ی زندگیش نمیتونه مذاکره کنه، به فکر اینه چطور میتونیم داروهای تولید داخل رو صادر کنیم به کشور های حاشیه خلیج فارسی در۲۱ سالگی!
خیلی وقت ها اهدافمون و خواسته هامون سرعت رشدش جلوتر از سرعت رشد خودمون ، توانایی هامون و شخصیتمون میره و این فاصله ی بین این هارو یسری چیز هامثل این هوش مصنوعی ها بیشتر هم میکنه.
نتیجه میشه چی؟ میشه سرخوردگی و احساس ناتوانی کردن و درنهایت از دست دادن ارزش و انگیزه برای انجام دان کار ها واهدافی در سایز و اندازه ی خود فرد .
مخالف رویا پردازی و هدف های بزرگ داشتن نیستم ولی بنظرم بهتره این هدف ها یا رویاها رو خیلی اولا تبدیلش به حباب نکنیم ودوم این که مسیر رشد اهدافمون رو حداقل با رشد خودمون متناظر کنیم.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
احساس «بیحسی هیجانی» برخلاف ظاهرش یک دفاع فعاله. بدن برای جلوگیری از فروپاشی، شدت احساسات رو پایین میآره. این خاموشی، خودش یک پیام واضح داره: ظرفیت تموم شده.
روزمرگیهای یک رواندرمانگر
احساس «بیحسی هیجانی» برخلاف ظاهرش یک دفاع فعاله. بدن برای جلوگیری از فروپاشی، شدت احساسات رو پایین میآره. این خاموشی، خودش یک پیام واضح داره: ظرفیت تموم شده.
ماکه هیچ کاری نمیکنیم
این ظرف ما چی توشو رسوب بسته که دیگه حالا ظرفیتی هم نداره...
این ظرف ما چی توشو رسوب بسته که دیگه حالا ظرفیتی هم نداره...
❤1
Forwarded from ونسان
این پیام تا ۴۸ ساعت آینده هر چقدر ویو بخوره، به همون اندازه هفته دیگه از دم خونه خودم راه میوفتم یه مسیری رو مستقیم میگیرم راه میوفتم قدم میزنم میرم تا به یه جایی بریم.
۲ کا ویو؟ ۲ هزار قدم. بدون وقفه
ویو بیشتر؟ خب آره قدم بیشتر
۱) اینجا گزارش میدم ازش
۲) ازش یه ویدیو یوتوب درست میکنم
پ.ن: میخواستم سوپرایز باشه ولی اسم تمام کانالا رو چاپ میکنم، جدا جدا به یه ستونی توی شهر میچسبونم.
۲ کا ویو؟ ۲ هزار قدم. بدون وقفه
ویو بیشتر؟ خب آره قدم بیشتر
۱) اینجا گزارش میدم ازش
۲) ازش یه ویدیو یوتوب درست میکنم
پ.ن: میخواستم سوپرایز باشه ولی اسم تمام کانالا رو چاپ میکنم، جدا جدا به یه ستونی توی شهر میچسبونم.
Forwarded from Néant (Rey)
زندگی باعث میشه به خودت شک کنی تا ایمان بیاری که انسان جایز الخطاست و میتونی گاهی تو زندگیت از خط فرضیای که برای خودت رسم کردی حتی به اشتباه اونورتر بری.
قدیما از اینکه تا صبح بیدار میموندم و بقیه خواب بودن ناراحت بودم
اما الان، اینکه بیخوابی سراغم اومده و میبینم بقیه هم مثل خودم بیدارن،
عمیقاً غمگینم میکنه.
چی به سرمون اومده....
اما الان، اینکه بیخوابی سراغم اومده و میبینم بقیه هم مثل خودم بیدارن،
عمیقاً غمگینم میکنه.
چی به سرمون اومده....
💔2
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
خستگیِ تصمیم (decision fatigue) چیه؟ بعد از چند تصمیم پشت سر هم، ذهن دیگه نمیتونه فرقِ مهم و کماهمیت رو تشخیص بده، به همین دلیل کیفیت تصمیمهایی که میگیری شدیدا افت میکنه. تسلیم شدن در برابر یه تیکه پیتزای چرب و پر از پنیر، در انتهای روز، خیلی سادهتره، چون ذهنت از صبح، کلی تصمیم ریز و درشت گرفته. پس مهمه روزت رو طوری بچینی که انرژی تصمیمگیریت برای موضوعات مهم و اصلی حفظ بشه.
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
آدمها گاهی ناگهان فرو میریزن، نه چون ضعیفن، بلکه چون سالها قوی بودنشون دیده نشده و بدن بالاخره میگه «دیگه بسه».