هیچ چیز به اندازه؛
ادب، صداقت، ذات خوب نمیتونه به کسی زیبایی و اعتبار ببخشه!
ادب، صداقت، ذات خوب نمیتونه به کسی زیبایی و اعتبار ببخشه!
Forwarded from Néant (Rey)
تو باتلاق انتظار کشیدن که میافتی، همهچیز برات یک خلاء بین ناامیدی و امید میشه.
Forwarded from Néant (Negin)
شاید کودکی در روحام زندانی شده که مجبورم به دیوانگی میکند
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
- چرا وقتی یه نفر میخواد بهم کمک کنه، عصبانی میشم؟
+ چون کمک برات معنای "تو نتونستی" داره، جای اینکه معنای "تو ارزشمندی و نیازی نیست تنهایی از پس همه چیز بر بیای" داشته باشه.
+ چون کمک برات معنای "تو نتونستی" داره، جای اینکه معنای "تو ارزشمندی و نیازی نیست تنهایی از پس همه چیز بر بیای" داشته باشه.
نوشته بود :
بیاموز آنچه می اندیشی را فوراً ابراز نکنی،
چیزی که می شنوی را زیاد جدی نگیری، و از دیگران بیش از اندازه انتظار نداشته باشی...
بیاموز آنچه می اندیشی را فوراً ابراز نکنی،
چیزی که می شنوی را زیاد جدی نگیری، و از دیگران بیش از اندازه انتظار نداشته باشی...
Forwarded from mosTafa Arshadi
مغز ما برای بقا طراحی شده. مغز برای حفظ انرژی و جلوگیری از فروپاشی آنی، نرخ پایین تغییرات رو به فرصت های رشد نمایی ترجیح میده. حتی اگه در بلند مدت منجر به فروپاشی های بزرگتر بشه. فقط میخواد فروپاشی رو کند تر کنه. اینه که خارج شدن از منطقه امنت و پیاده سازی ایده های توی ذهنت و ریسک کردن روشون برات انقدر سخته.
اگه این مکانیسم رو تو وجودت نشناسی و باهاش نجنگی، محکوم به درجا زدن و فروپاشی آهسته هستی. تنها راهش اینه که بفهمی موندن مساوی زواله، و تغییر، حتی با ریسک از دست دادن، تنها شانس رشد و شکوفاییه. هزینه داره، ولی هزینهی موندن، در طولانی مدت خیلی بیشتره.
@hamidreza01
اگه این مکانیسم رو تو وجودت نشناسی و باهاش نجنگی، محکوم به درجا زدن و فروپاشی آهسته هستی. تنها راهش اینه که بفهمی موندن مساوی زواله، و تغییر، حتی با ریسک از دست دادن، تنها شانس رشد و شکوفاییه. هزینه داره، ولی هزینهی موندن، در طولانی مدت خیلی بیشتره.
@hamidreza01
👍1
Forwarded from مثلاً روانشناسم!
مهمترین نوع رابطه، رابطه تو با خودته. از بهبود رابطهت با خودت غافل نشو.
Forwarded from «سهشنبهها با دایانودو🦕.» (﮼دایان؛)
من به خوبی حس میکنم توی زندگیم دورانی داره تموم میشه، و دوران جدیدی در راهه. اینجا که من هستم، دیگه کار نمیکنه. کاراشو کرده.
👍1
من انگار یه تسک ناتموم دارم که مشخص هم نیست چیه
و همون یدونه گیره تا برم سطح بعدی
و همون یدونه گیره تا برم سطح بعدی
👍1
- تعریف تو از پیشرفت چیه؟
+بتونم خودم تا قبل الانو دست برتر بهش داشته باشم و ازش بهتر باشم
-ما قرار نیست کاری کنیم با خودت بجنگی، ما قراره کاری کنیم با خودت به صلح برسی...
+بتونم خودم تا قبل الانو دست برتر بهش داشته باشم و ازش بهتر باشم
-ما قرار نیست کاری کنیم با خودت بجنگی، ما قراره کاری کنیم با خودت به صلح برسی...
Forwarded from انبار فکری
نوشته بود: بیشتر تنش ها و ناامیدی های ما ناشی از نیازهای اجباری، برای ایفای نقش کسیه که نیستیم.
👍1
Forwarded from کُنجی در هیاهوی زمان
تو هم نیاز داری یکی هواتو داشته باشه، حالا وقتشه خودت اون «یکی» باشی.
👍1
Forwarded from Honeymoon (Asal)
شاید شجاعانهترین کاری که میتونی بکنی اینه که
یه چیزی که یه زمانی برات مهم بوده رو بذاری کنار؛ نه چون بیارزشه، فقط چون دیگه با مسیرت همجهت نیست.
یه چیزی که یه زمانی برات مهم بوده رو بذاری کنار؛ نه چون بیارزشه، فقط چون دیگه با مسیرت همجهت نیست.
👍1
Forwarded from روزمرگیهای یک رواندرمانگر (Danial)
گفت: دلم میخواست کسی باشه، که بشه تو آغوشش گریه کرد بدون اینکه بپرسه «چی شده؟»
👍1
No Surprises
Radiohead
A heart that's full up like a landfill
A job that slowly kills you
Bruises that won't heal
You look so tired, unhappy
Bring down the government
They don't, they don't speak for us
I'll take a quiet life
A handshake of carbon monoxide
With no alarms and no surprises
No alarms and no surprises
No alarms and no surprises
Silent, silent
This is my final fit
My final bellyache
With no alarms and no surprises
No alarms and no surprises
No alarms and no surprises, please
Such a pretty house
And such a pretty garden
No alarms and no surprises
No alarms and no surprises
No alarms and no surprises, please
@averagebpdguy
👏1
Forwarded from «سهشنبهها با دایانودو🦕.» (﮼دایان؛)
آنقدر بر سرم درس ریختهاند که فرصت زندگی ندارم.
Forwarded from Néant (Rey)
در اواخر کودکی بود که انتظار آغاز شد. پس از مرگمان بود که شروع کردیم به انتظار کشیدن.
چند قدمی از کودکی بیرون میآییم. بعد خیلی زود میایستیم، مثل یک ماهی که بر روی ماسهها افتاده، مثل کسی هستیم که درون مرگ خود قدم میزند..
چند قدمی از کودکی بیرون میآییم. بعد خیلی زود میایستیم، مثل یک ماهی که بر روی ماسهها افتاده، مثل کسی هستیم که درون مرگ خود قدم میزند..
-بوبن