ما و اسطوره توسعه – Telegram
ما و اسطوره توسعه
163 subscribers
72 photos
1 video
15 files
49 links
کانال تلگرامی کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر

سایت اندیشکده مهاجر
www.mohaajer.ir

ارتباط با ادمین
@mahditahmasbi
Download Telegram
گزارش نشست «بانگ آب و کرّ خواب»

✍️نویسنده: محمد خانی

💢 در روز دوشنبه ۲۰ آذرماه، نشستی با عنوان «بانگ آب و کرّ خواب» در سالن کنفرانس شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی برگزار شد که میزبان دو سخنران بود تا همراه با پخش مستند «مادرکشی»، به بحث درباره مسئله آب بپردازند.

💢 جلسه با سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی با موضوع کلی اقتصاد بادآورده و اثر آن بر مسأله آب شروع شد و پس از صحبت‌های مهندس محمد درویش درباره محیط‌ زیست و مستند مادرکشی، مستند به نمایش درآمد. نقد و بررسی بحران کمبود آب و معضلات زیست‌محیطی باید در فرصتی مفصل انجام شود اما در این فرصت می‌توان به سه نکته جالب درباره این جلسه اشاره کرد.

1️⃣ نکته مهمی که باید در مورد مستند «مادرکشی» عنوان کرد، پرداخت جدی و عمیق آن به بحران کم‌آبی بود که خود این ویژگی، در اثر دیدگاه خاص مستندساز به وجود آمده بود. مستندهای اجتماعی که در ایران ساخته می‌شود، معمولاً بدون پشتوانه فکری و بدون دیدگاه هستند و به‌اصطلاح خودشان تنها به «توصیف» بی‌طرفانه پدیده می‌پردازند. ارائه توصیف بدون تبیین و توضیح، نشانه بی‌طرفی و بی‌غرضی نیست بلکه نمایانگر نبود دیدگاه و منظر در سازندگان مستند است. گاهی هم که شخصی می‌خواهد دیدگاهی ارائه دهد، با نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت حوزه سیاسی، با فرافکنی نگاه‌ها را از موضوع اصلی منحرف کرده و تمام موضوع را به دعوای سیاسی پوچی تبدیل می‌کند که در اثر موضع‌گیری‌های قدرت مدارانه، مباحثات را بی‌معنی و تهی از معرفت می‌گرداند. مادرکشی این‌چنین نیست و به‌ وضوح دارد از ریشه‌های معضلی که به آن پرداخته صحبت می‌کند. و جالب این‌که کارگردان در ریشه‌یابی هم سرسری عمل‌نکرده و به عمق فاجعه نزدیک شده است. مستند به‌ درستی بر ماجرای تغییرات ایجادشده پس از اصل ۴ ترومن در ایران تمرکز می‌کند و با ارائه بینشی تاریخی در نسبت با تکنوکراسی در ایران، بی‌آبی را درون کلیتی به نام مدرنیزاسیون و با جامعیت خاص خود مطرح می‌کند.

2️⃣ نکته مهم دیگر به سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی برمی‌گردد. در معمول چنین جلساتی، سخنرانی به جلسه دعوت می‌شود که نسبتی عقلانی و عمیق با موضوع ندارد و از منظری سیاسی یا صرفاً با نگاهی محدود سعی در پیشبرد اهداف خاصی دارند. دکتر فرهادی در سخنرانی خویش سعی کرد که مسأله را در یک طرح کلان اجتماعی-اقتصادی مطرح کند و از جزئی‌نگری گمراه‌کننده بپرهیزد. توجه خاص او به مسأله توسعه ناشی از اقتصاد بادآورده و مصرف‌زدگی حداکثری در دولت جدید که بدون خبرگی و خرد تنها به ریخت‌وپاش در ابعاد وسیع می‌پردازد، در تبیین مشکل بزرگی که مستند به آن می‌پردازد، ابعاد تازه‌ای پیش روی بحران کم‌آبی و نسبت آن با توسعه برداشت. و باز جالب این بود که دکتر فرهادی به‌جای ترجمه طوطی‌وار نظریه‌های جدید اقتصادی و جستجوی بی‌هدف و بدون دیدگاه در مقالات روز دنیا، به تاریخ اقتصادی ایران توجه کرده و با غور در ساخت ویژه جامعه ایرانی و نسبتش با دولت‌های بین‌المللی، سعی در فهم ریشه اصلی معضل داشت. البته همان‌طور که خود دکتر فرهادی اشاره کرد، سال‌ها پس از نظریه او درموردمشکل بنیادین اقتصاد ایران، بیماری آزار هلندی در مجامع بین‌المللی به‌عنوان یک نظریه مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت، اما او فهم خویش را نه از راه ترجمه صرف بلکه با رجوع به تاریخ ایران به دست آورده بود و به همین دلیل توانسته بود آن را با ادبیاتی دیگر در داخل ایران مطرح سازد. چنین رویکردهایی را می‌توان بارقه‌های شکل‌گیری عقل نقاد ایرانی در جامعه پسامدرنیزاسیونی امروز دانست.

3️⃣ نکته آخر به جو جلسه و مخاطبان حاضر در سالن دانشکده علوم اجتماعی برمی‌گشت. برخلاف دانشکده‌های فنی که مواجهه افراد با چنین مسائلی صرفاً نمایشی و یا در بهترین حالت کاملاً ذهنی است، دانشجوبان و اساتید حاضر در آن سالن، کاملاً واقعی و با تمام وجود با مسأله برخورد می‌کردند. آن‌هایی که سن و سال بیشتری داشتند از تجربه خویش در مواجهه با مسأله توسعه صحبت می‌کردند و به‌ خوبی با تاریخ توسعه در ایران نسبت برقرار می‌کردند. همین مسأله باعث می‌شد که احساسی مشترک در جلسه حاکم باشد که با وجود تفاوت‌هایی که بین افراد مختلف وجود داشت، آن‌ها را در فهم اهمیت و عمق بحران کم‌آبی در کشور یاری برساند. نقطه عزیمت افراد به این مسأله به‌ ظاهر جزئی، نه مفاهیم و الفاظ ذهنی بی‌نسبت با واقعیت توسعه در ایران، که شکاف‌های واقعی و کشمکش‌های زنده موجود در جامعه بوده است. فضای جلسه نه‌تنها نمایشی و تصنعی نبود و افراد درگیر یک بازی ذهنی صرف با مفاهیم نبودند، بلکه سخنان با اهداف شخصی و آگاهی فردی پیوند عمیقی داشت و گفتگویی جدی بر سر مسائل موجود در کشور در جریان بود.

—------------
کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
@humanities_development
4_5920543401706521135.pdf
85.1 KB
برنامه سمینار "تشیع علوی و تشیع صفوی"

شنبه ۹ دی ۱۳۹۶

۹ الی ۲۰

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri
Audio
#سخنرانی محمد حسین بادامچی

۹ دی ۱۳۹۶

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri
#ارائه_کتاب

📚 مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته #جان_فوران

🏢 مکان : دفتر جامعه اسلامی
📅 زمان : دوشنبه، ۱۴ اسفند ساعت ۱۵ الی ۱۶

🌠 @Sharif_Islamic_Society
کارگروه اخلاق و فناوری اندیشکدۀ مهاجر دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
سلسله نشست های هنر و تکنولوژی
نشست اول: از چرخدنده تا دریاچه
نگاهی به اثر ادبی "والدن" اثر هنری دیوید ثورو
@ethics_technology
جلسات کاپیتال خوانی کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر
گزارش جلسه سوم و چهارم کاپیتال (قسمت اول)

💢 با گردش کالا و وساطت پول، سرمایه آرام آرام زاده می شود. تا وقتی که پول تنها واسطه انتقال کالا باشد، هنوز امکان پدید آمدن سرمایه ایجاد نشده است، اما به محض آنکه پول خود به هدف تجارت تبدیل شود و کالا تنها واسطه ای باشد برای خرید و فروش و انباشت پول، سرمایه متولد می شود. و یا به عبارت بهتر، افزایش سرمایه تنها خودش را در معامله پول با کالا برای رسیدن به پول بیشتر نشان می دهد. این نقطه، زمانی است که دیگر ارزش مصرفی کالاها و محتوای مادی آنها اصالت ندارد و خود دست یابی به پول اهمیت می یابد. البته این دست یابی برای خرید بعدی است و احتکار پول یا ذخیره کردن آن و یا هر اتفاق دیگری که سلسله خرید و فروش را قطع کند، به نابودی سرمایه می انجامد. تا وقتی که سرمایه داران پولی برای خرید کالا دارند و کالایی را به منظور جمع پول بیشتر می فروشند، سرمایه وجود دارد و رشد می کند. پس در نهایت سرمایه در صورتی رشد می کند که مبادله پول با پول انجام شود و کالا صرفا بهانه ای برای خرید و فروش باشد.

💢 در نظام مبادله ای پیش از سرمایه داری، هدف مبادله کالا و مصرف کالا بود و پول صرفا نقش واسطه گری (و یا نقش های فرعی دیگر) داشت ولی در نظام سرمایه داری، هدف از مبادله پول است و نقش واسطه گری به کالا منتقل شده است. این جابه‌جایی از آن رو ممکن است که پول خود نوعی کالاست، اما کالایی که همواره در دسترس همه هست و هصوصیت خاصی جز همین مسأله ندارد. این ویژگی باعث می شود که پول بتواند به عنوان یک منبع قدرت و توانایی بالقوه رفع هر حاجتی، از حالت واسطه ای بیرون بیاید و خود هدف مبادله قرار بگیرد و رشد کند. در حقیقت سرمایه که مبتنی بر تولید ارزش از درون شکل گرفته، می تواند از طریق رشد پول انباشته شده و مدام به سمت افزایش درونی پیش برود. در نظام قدیم ارزش مصرفی محرک اقتصاد بوده ولی در نظام سرمایه داری، ارزش مبادله ای به محرک اصلی تبدیل می شود.

💢 در نظام قدیم کالای فروخته شده و کالای خریداری شده از یک جنس نیستند و بنابراین امکان انباشت را به وجود نمی آورند. خرید و فروش از کران یک کالا شروع می شوند و به کران کالایی دیگر ختم می گردند. اما در نظام سرمایه داری، خرید و فروش از کران پول آغاز می شود و به کران پول خاتمه می یابد. این گونه است که زمینه انباشت سرمایه به وجود آمده و با هر خرید و فروش، پولی جدید خلق می شود. این است که مالک پول، به سرمایه دار تبدلی می‌شود. او از این پس یک سرمایه تشخص یافته است که دارای اراده و آگاهی است و عمل می کند. او تا وقتی که مبادله می کند، سرمایه در او رشد می‌کند و به محض از کار انداختن سرمایه و تجمیع ثروت، از چرخه رشد باز می‌ماند. یک مال اندوز، سرمایه داری دیوانه است و سرمایه دار، یک مال اندوز عاقل.

💢 در این حالت پول با خرید و فروش کالاها افزایش پیدا می کند تا رشد ارزش، در آن متجلی شود. ارزش با پول برابر نیست و پول، تنها تجلی آن در بازار است. بنابراین رشد پول نشانه افزایش ارزشی است که هیچ غایتی جز خود ندارد و از گام به گام از درون توسعه می یابد. ارزش پیوسته از یک شکل به شکل دیگر تغییر می کند و در این تغییر، به سوژه ای خودکار تبدیل می شود که سوای از پدیدارهایش، مدام خویشتن را در شکل های گوناگون کالا و پول متجلی می کند تا افزایش ارزش پدید آید. و از آنجا که حرکتی که ارزش در جریان آن ارزش اضافی می‌افزاید، همانا حرکت خود ارزش است، بنابراین حرکت ارزش افزایی آن نیز همانا خودارزش‌افزایی است. ارزش در مقام سوژه مسلط این فرایند که متناوبا به شکل کالا و پول درمی آید، خود را در تمام تغییرات حفظ میکند و گسترش می دهد. در گردش ساده کالا، ارزش به شکل پول در می آید ولی در حالت فعلی، خود را به عنوان جوهری خودجنباننده در اشکال مختلف نشان می‌دهد. این حرکت همان است که مرکانتلیست ها اولین بار با عنوان «پولی که پول می زاید» به آن اشاره کرده بودند.

—------------
کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
@humanities_development
گزارش جلسه سوم و چهارم کاپیتال (قسمت دوم)

💢 این حالت دوگانه باعث می شود سرمای هدار شخصیتی دوگانه (و یا حتی می وشد گفت دورو) داشته باشد. سرمایه دار در هنگام خرید و فروش با سرمایه دار در هنگام فکر کردن به پول متمایز است. سرمایه دار هنگام حضوردر بازار، کاملا به عنوان یک خریدار و فروشنده وارد معامله می شود چون در غیر این صورت مبادله انجام نمی‌شود. اگر طرف معامله بداند که سرمایه دار هیچ ارزشی برای کالایی که می فروشد و یا قرار است بخرد قائل نیست و تنها به رشد پول می اندیشد، اهل بازار از او فرار می کنند و حاضر به معامله با او نمی شوند. بنابراین او هنگام خرید یا فروش همواره در موضع یک خریدار یا فروشنده واقعی قرار می گیرد تا مبادله در شکل واقعی آن انجام شود و زنجیره خرید و فروش قطع نگردد، چرا که رشد سرمایه به همین گردش مداوم وابسته است.

💢 البته ممکن است یک سرمایه دار ورشکست شود و از دور بازی بازار خارج شود ولی کل طبقه سرمایه دار همواره در موقعیت موفقیت آمیز مبادله قرار می گیرد تا سوژه خودافزای سرمای در آنها متجلی شود. طبقه سرمایه دار در کلیت خویش نمی خواهد و نمی تواند سر خود کلاه بگذارد.

💢 اما سوال اینجاست که منشأ این رشد چیست؟ مارکس عقیده دارد که ارزش فقط با تولید و کار کارگر ایجاد می شود. بنابراین منشأ این رشد را هم در آنجا دنبال می کند. واقعا سوال مهم اینجاست که در زمانی که ما از نظر مالی هیچ رشدی نداریم، رشد سرمایه از کجا ناشی می شود؟ جواب او از طریق تمرکز بر کار داده می شود. تا قبل از نظام سرمایه داری، آنچه مبادله می شد کار متعین کارگر بود. تولید به محصولاتی می رسید و با وساطت پول در چرخه مبادله کالا، دست به دست می شد و به تملک دیگران در می آمد. اما در نظام سرمایه داری، تنها کار به تملک سرمایه دار در نمی آید بلکه خود کارگر هم به مالکیت او درمی‌آید؛ همین تملک هم منشأ رشد سرمایه داری است. کارگر چشمه ای است که کار از آن می جوشد و منبع لایزال تولید است که منجر به خودافزایی ارزش و گسترش سوژه می شود. بنابراین در زمانی که رشد مالی و تجاری هم وجود نداشته باشد، باز سرمایه رشد پیدا می کند.

—------------
کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
@humanities_development
نگاهی به رمان ر-ه-ش
با حضور:
رضا امیرخانی (مولف رمان) زمان: یکشنبه، 2 اردیبهشت ساعت 16 الی 18 دانشگاه صنعتی شریف
@ethics_technology
🔺 نشست تخصصى "بازانديشى در نسبت مذهب و فناورى"

با ارائه
🔸 دكتر بابك رحيمى(استاد دانشگاه يو سى سنديگو) و نقد و بررسي پژوهشگران جوان

🚩دوشنبه ٣ ارديبهشت، دانشگاه شريف


🔗https://news.1rj.ru/str/engric/27
Forwarded from H4E
🔷 نخستین گردهمایی دانشجویی
"علوم انسانی برای نخبگان"

📆 ۲۲ تا ۲۵ اردیبهشت ماه
📍دانشگاه صنعتی شریف

🔍 @H4E97
Forwarded from صور سکوت
کتاب « حوای سرگردان » منتشر شد

کتاب کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر


ورود توسعه باعث شده است ما بی‌تاریخ شویم؛ و یا شاید دچار بی‌تاریخی شدیم که توسعه را پذیرفتیم. بحث بر سر واکاوی علت و معلول در این ماجرا نیست. مسئله پذیرش این واقعیت است که ما امروز بی‌تاریخ شده‌ایم. و چون بی‌تاریخ شده‌ایم، جغرافیا هم نداریم. ازاین‌رو فهمی از جغرافیایی به نام ایران و پیشینه آن نداریم. همین باعث می‌شود که نتوانیم روایتی از درون ایران پیشینه‌مند ارائه دهیم و مجبور می‌شویم همواره از بیرون (که همان منظر غربی عامل توسعه باشد) به خود نگاه کنیم. در این نگاه کردن هم دو اتفاق به‌صورت هم‌زمان می‌افتد. یکی اینکه ایران معادل تهران (که تجلی ایران مدرن است) نگاشته می‌شود و دیگری اینکه خود تهران هم به‌عنوان پیرامون مرکزیت جهان توسعه‌یافته دیده می‌شود. از همین رو، روایت همواره تقلیدی و معطوف به عقب‌ماندگی انجام می‌شود. اگر بتوان روایتی از پیشرفت ایران ارائه کرد که به پیشینه آن متصل باشد، روایت از زوایه‌ای بیرون از تهران و معطوف به مسئله پیرامونگی (یا استعمار) خواهد بود. از طرف دیگر پیشینه داشتن ایران باعث می‌شود که روایت از فرم تقلیدی بیرون بیاید و اشکال خود را پیدا بکند. بنابراین روایتِ بخشی از ایرانِ پیرامونی معطوف به ساختار استعماری تهران-شهرستان و شهر-روستا می‌تواند یکی از مهم‌ترین اولویت‌های پرداختن به موضوع توسعه باشد. کارگروه «توسعه و علوم انسانی» اندیشکده مهاجر با توجه به اهمیت چنین روایتِ اصیلی به سراغ منطقه شمالی کشور رفته است تا پیشینه رابطه این منطقه را با ایران معاصر، در یک منظومه ارائه داده و از زوایای مختلف، به موضوعی پرداخته که به‌ظاهر در معرض دید همه قرار دارد ولی درواقع وجوه اصلی آن نادیده گرفته شده است. نتیجه این فرایند مجموعه داستانی شده است با نام «حوای سرگردان» که سعی کرده روایتی اصیل و در عین حال متناسب گفتمان‌های توسعه موجود در کشور و دنیا ارائه دهد و نگاهی دیگر به توسعه ایران را به مخاطبان پیشنهاد دهد.

@mqkhani
Forwarded from صور سکوت
حوای سرگردان
همزمان با حلول ماه مبارک ربیع الاول، فعالیت کانال تلگرامی "ما و اسطوره توسعه" با برنامه ای جدید آغاز می شود.

با ما همراه باشید. @humanities_development
🔸رونمایی از کتب جدیدالانتشار کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر

سه شنبه ساعت 12:30
🏣 آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف

📞برای ورود از بیرون دانشگاه، با ادمین تماس بگیرید

@humanities_development
🔶 نشست رونمایی از کتب جدیدالانتشار اندیشکده مهاجر
🗓 سه شنبه 22 آبان ساعت 12:30
🚪آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف

🔷 حوای سرگردان
🖌 محمدقائم خانی

🔺ورود توسعه باعث شده است ما بی‌تاریخ شویم؛ و یا شاید دچار بی‌تاریخی شدیم که توسعه را پذیرفتیم. بحث بر سر واکاوی علت و معلول در این ماجرا نیست. مسئله پذیرش این
واقعیت است که ما امروز بی‌تاریخ شده‌ایم. و چون بی‌تاریخ شده‌ایم، جغرافیا هم نداریم. ازاین‌رو فهمی از جغرافیایی به نام ایران و پیشینه آن نداریم. همین باعث می‌شود که نتوانیم روایتی از درون ایران پیشینه‌مند ارائه دهیم و مجبور می‌شویم همواره از بیرون (که همان منظر غربی عامل توسعه باشد) به خود نگاه کنیم.

🔺در این نگاه کردن هم دو اتفاق به‌صورت هم‌زمان می‌افتد. یکی اینکه ایران معادل تهران (که تجلی ایران مدرن است) نگاشته می‌شود و دیگری اینکه خود تهران هم به‌عنوان پیرامون مرکزیت جهان توسعه‌یافته دیده می‌شود.

🔺از همین رو، روایت همواره تقلیدی و معطوف به عقب‌ماندگی انجام می‌شود. اگر بتوان روایتی از پیشرفت ایران ارائه کرد که به پیشینه آن متصل باشد، روایت از زوایه‌ای بیرون از تهران و معطوف به مسئله پیرامونگی (یا استعمار) خواهد بود.

🔺از طرف دیگر پیشینه داشتن ایران باعث می‌شود که روایت از فرم تقلیدی بیرون بیاید و اشکال خود را پیدا بکند. بنابراین روایتِ بخشی از ایرانِ پیرامونی معطوف به ساختار استعماری تهران-شهرستان و شهر-روستا می‌تواند یکی از مهم‌ترین اولویت‌های پرداختن به موضوع توسعه باشد.

🔸کارگروه «توسعه و علوم انسانی» اندیشکده مهاجر با توجه به اهمیت چنین روایتِ اصیلی به سراغ منطقه شمالی کشور رفته است تا پیشینه رابطه این منطقه را با ایران معاصر، در یک منظومه ارائه داده و از زوایای مختلف، به موضوعی پرداخته که به‌ظاهر در معرض دید همه قرار دارد ولی درواقع وجوه اصلی آن نادیده گرفته شده است. نتیجه این فرایند مجموعه داستانی شده است با نام «حوای سرگردان» که سعی کرده روایتی اصیل و در عین حال متناسب گفتمان‌های توسعه موجود در کشور و دنیا ارائه دهد و نگاهی دیگر به توسعه ایران را به مخاطبان پیشنهاد دهد.



https://news.1rj.ru/str/humanities_development
رونمایی از حوای سرگردان

با سخنرانی ابراهیم فیاض، ابراهیم سوزنچی و مجید قیصری

سه شنبه 22 آبان،ساعت 12:30
آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف
@humanities_development
⭕️ رونمایی از کتب جدیدالانتشار اندیشکده مهاجر
🗓سه شنبه 22آبان ساعت 12:30
🚪آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف

🔶 درباره ترجمه کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن»
🖌 دکتر محمدحسین بادامچی
(بخش یک از دو)

1️⃣ کتاب «Education and the Making of Modern Iran» نوشته دیوید مناشری یکی از ایران شناسان مطرح غربی است که در سال 1992 توسط انتشارات دانشگاه کرنل به چاپ رسیده است . به باور بسیاری از کارشناسانی که این کتاب را در مجلات معتبر مورد نقد و ارزیابی قرار داده‌اند؛ این کتاب جامع‌ترین و مهم‌ترین کتابی است که در حوزه تاریخ آموزش کشور ایران به نگارش درآمده است.

2️⃣ مناشری آن‌طور که خود می‌گوید بیش از 15 سال را ـ پیش از اولین سفر خود به ایران در 1353 تا انتشار کتاب در 1371 ـ صرف تحقیق و تدوین این کتاب کرده است و در تدوین آن از منابع و اسناد دست‌اول، صدها مصاحبه حضوری با صاحب‌نظران، سیاست‌گذاران، مدیران و اساتید متنفذ در رژیم پهلوی و همین‌طور اغلب آثار مهمی که تا آن تاریخ در تحلیل آموزش جدید ایرانی و نقش آن در تحولات تاریخ جدید ایران به فارسی و انگلیسی نوشته‌شده بود، بهره برده است.

3️⃣ مهم‌ترین امتیاز کتاب حاضر در رویکرد آن است که آموزش جدید را به‌عنوان اهرم اصلی، موتور محرک و مهم‌ترین ابزار مدرنیزاسیون ایران ـ به‌عنوان یک برنامه کلان تاریخی، فلسفی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دو سده اخیر ـ معرفی کرده است. نویسنده به‌خوبی توانسته نفوذ گام‌به‌گام آموزش جدید (غربی) در نظام اجتماعی سنتی دوره قاجار و نقش آن در تغییر تدریجی نظام ایران قدیم و ظهور ایران مدرن را از سال 1۱۹۰ یعنی تاریخ اولین اعزام دانشجویان به فرنگ توسط عباس‌میرزا تا پایان سلطنت پهلوی و سپس در دهه اول جمهوری اسلامی را به تصویر کشد. کتاب مراحل ورود نظام آموزشی غربی، نحوه ورود و نقش آن در تحول جامعه ایرانی را در سه بخش تحت عنوان دوره قاجار (۱۱۵۸-1۳۰۴) دوره رضا پهلوی (1۳۰۴-1۳۲۰) و دوره محمدرضا پهلوی (1۳۲۰-1۳۵۷) و یک‌فصل خاتمه در بررسی دوره جمهوری اسلامی (1۳۵۷-1۳۷۰) مورد بررسی قرار می‌دهد.

4️⃣ روش‌شناسی و رویکرد مطالعاتی مناشری به‌گونه‌ایست که با خواندن کتاب این احساس برای خواننده به‌وجود می‌آید که «نظام آموزشی دقیقاً در جای درست خود در تاریخ معاصر ایران نشسته است.» در واقع مناشری در روش مطالعه تاریخ آموزش ایران اولاً نهاد آموزش را یک ‌نهاد مستقل در نظر نگرفته و آن را در متن مناسبات این نهاد با کل ساخت اجتماعی ایرانی مطالعه کرده است؛ ثانیاً در تحلیل مناسبات آموزش و جامعه برای آموزش نقش بالادستی، اصیل، فعال و تحول‌ساز در نظر گرفته که برخلاف رویکردهایی است که آموزش را به‌عنوان یک‌نهاد تبعی محافظه‌کار، منفعل و ثانوی در نظر می‌گیرند؛ ثالثاً نقش آموزش در تاریخ ایران را در نسبت با مفهوم عمیق مدرنیزاسیون مورد تحلیل قرار داده که برخلاف دیدگاه‌های سطحی‌تری است که با وسط گذاشتن مفهوم توسعه، به‌سادگی غایت دارالفنون را خدمت به توسعه نظامی، غایت تأسیس دانشگاه تهران را تأمین دانش و نیروی انسانی جاده‌کشی و راه‌آهن و هدف از تأسیس دانشگاه آریامهر (شریف) را تأمین متخصصین موردنیاز فولاد و ذوب‌آهن اصفهان تلقی می‌کند؛ رابعاً در تحلیل مدرنیزاسیون، از غلبه علم اقتصاد و جامعه‌شناسی در امان می‌ماند و به‌خوبی از منظری فلسفی به بررسی روند تحولات ایران قدیم به جدید می‌پردازد و خامساً به‌خوبی اتصال سه قلمرو فلسفه سیاسی، فلسفه آموزشی و مدیریت آموزشی را در سیاست‌گذاری آموزشی 180 سالۀ مورد مطالعه خود نشان می‌دهد.

5️⃣ این کتاب بی‌شک یکی از بهترین کتاب‌هایی است که با برقرار کردن پیوند اندیشه و عمل در تاریخ معاصر ایران، بینش نوینی نسبت به‌نظام آموزشی کنونی جامعه ما که میراث 168 سال تلاش برای غربی کردن آموزش و جامعه ایران در ادوار قاجار و پهلوی است، به روی نسل جدید ایرانیان می‌گشاید.


https://news.1rj.ru/str/humanities_development
⭕️ رونمایی از کتب جدیدالانتشار اندیشکده مهاجر
🗓سه شنبه 22آبان ساعت 12:30
🚪آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف

🔶 درباره ترجمه کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن»
🖌 دکتر محمدحسین بادامچی
(بخش دو از دو)

6️⃣ مهمترین ضعف کتاب نظام آموزشی که در نقد و بررسی انتهای کتاب به تفصیل مطرح شده است، بی اعتنایی به نقش بیگانگان و مقاصد استعماری در تاریخ آموزش جدید ایران است.
مثلاً یکی از فرازهای مهم کتاب توجه به نقش امریکاییان در تاسیس دانشگاه تهران است که بدون تحلیل رها می شود. نویسنده در فصل هفتم به خوبی نگاه ساده لوحانه‌ای که توسط علی اصغر حکمت (وزیر فرهنگ وقت) درباره تأسیس دانشگاه تهران رواج یافته به نقد می کشد و وضعیت معمّاگونه طراحی دانشگاه تهران را که توسط عیسی صدیق و با همکاری بنیاد راکفلر امریکا آن هم با حضور او در امریکا در سفری که به نظر می رسد کاملاً برای چنین مقصودی به درخواست شاه و از سوی مؤسسه آموزش بین المللی ایالات متحده ترتیب داده شده است ، آشکار می کند، هرچند خود تعمداً از روی نکات دقیقتر این نحوه تأسیس عبور می کند.

7️⃣ به علاوه بخش سوم کتاب به دلایل نامشخصی مقوله بسیار مهم جابه جایی قدرت وگردش نخبگان از پهلوی اول به پهلوی دوم بویژه پس از کودتای 28 مرداد را سربسته باقی می گذارد و تنها بصورت جسته و گریخته و بویژه در لفافه‌ی بحث استقلال دانشگاه تهران، به نزاع پنهان میان محمدرضاشاه و دانشگاه تهران که دانشگاه پهلوی پدر و کانون نخبگان نسل قبل بود اشاره می کند.
مشابه همین، مناشری بحث درباره ماهیت اصلی «انقلاب آموزشی» دهه چهل شمسی را مسکوت می گذارد. انقلاب آموزشی‌ای که به کلی الگوی آموزش و هویت طبقه نخبگان را در ایران تغییر می دهد و تأسیس نسل جدیدی از دانشگاه های ایران یعنی آریامهر (شریف)، پهلوی (شیراز)، اصفهان، فرح پهلوی (الزهرا)، بوعلی همدان، گیلان و همینطور تربیت معلم و سپاهیان انقلاب (شاهرود) را به دنبال دارد.
با توجه به رابطه نزدیک نویسنده با مهمترین چهره های سیاسی-آموزشی پیش از کودتای 28 مرداد چون علی اکبر سیاسی و غلامحسین صدیقی و توجه ویژه او به انزوای نخبگان روشنفکر نسل قبل که آنها را در کتاب «روشنفکران لیبرال طرفدار مصدق» می نامد و فصل مستوفایی را تحت عنوان «مبارزه برای آزادی دانشگاهی» (فصل سیزدهم) به آنها اختصاص می دهد، بعید به نظر می رسد که نویسنده از چنین تحول عمیق و بزرگی در لایه نخبگان بی اطلاع باشد.

8️⃣ بنابراین چندان دور از ذهن نیست اگر تعمدی در نپرداختن به این مسأله از سوی مناشری وجود داشته است. یکی از نکاتی که وجود چنین تعمّدی را محتملتر می سازد سکوت سنگین و بسیار تعجب برانگیز آن درباره نقش دولت های استعماری اروپایی (تا پیش از جنگ جهانی اول) خصوصاً انگلیس (از کودتای رضاخان) و مهمتر از همه امریکا (از قرن نوزدهم و بویژه در بازه کودتای 28 مرداد 32 تا انقلاب اسلامی) و همینطور یونسکو (در کل دوره پهلوی دوم تا کنون) در طراحی، تأسیس، شکل‌دهی، برنامه ریزی، هدایت، مدیریت، نظارت، ارزیابی و بازنگری کل نظام آموزش مدرن در ایران است.
بی اعتنایی به نقش هیئت های میسیونری و مدارس امریکایی در قرن نوزدهم، تغافل از نقش فراماسونری انگلیس و فرانسه در تأسیس و تحولات دارالفنون، بی توجهی به نقش مستشاران اروپایی در تأسیس و اداره مدارس عالی دوره انقلاب مشروطه، عبور از نقش وزارت مستعمرات بریتانیا و وزارت خارجه ایالات متحده در تأسیس دانشگاه تهران، گذشتن از رابطه شرق شناسی و پژوهشهای علوم انسانی در دانشگاه تهران، مسکوت گذاشتن نقش اداره اصل چهار در برنامه ریزی آموزشی بویژه پس از کودتا، بی توجهی به نقش واسط یونسکو در برنامه ریزی آموزشی کشورهای جهان سوم و بخصوص ایران، و از همه ی اینها مهمتر بی اعتنایی کامل به تأسیس آشکار یا پنهان شعب دانشگاه های امریکایی در دوره انقلاب سفید، تنها گوشه ای از فهرست بلندبالایی است که بسیار بعید به نظر می رسد که دیوید مناشری اطلاعی از آنها نداشته باشد.
در واقع مناشری و بسیاری از محققان غربی خاورمیانه به خوبی واقفند که اشاره به چنین مواردی نه تنها اساساً سرشت برنامه مدرنیزاسیون ایران و پروژه «ایران مدرن» را تغییر داده رابطه آنرا با استعمار و سیاست خارجی غرب برملا می سازد، بلکه به عریان شدن باطن استعماری تحقیقات به ظاهر علمی و حقیقت جویانه ایران شناسی غربی می انجامد. در واقع چنین به نظر می رسد که با گذر از تحقیقات یک‌سویه‌نگرانه‌ی موجود، تنها با در نظر گرفتن سه جریان عمده «تجددخواهی بومی»، «مدرنیزاسیون استبدادی» و «برنامه های استعمار خارجی» و روابط پیچیده میان این سه جریان است که درک و ارزیابی واقع بینانه ابعاد کامل ایران نوین ممکن خواهد بود.

https://news.1rj.ru/str/humanities_development
رونمایی از «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن»

با سخنرانی سیدجواد میری، جمیله علم الهدی، حسین میرزایی

سه شنبه 22 آبان، ساعت 12:30
آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف

https://news.1rj.ru/str/humanities_development