Forwarded from حلقهی بازخوانی انتقادی کاپیتال
💢 جلسه نخست دورهی جدید حلقهی کاپیتال مارکس، فردا یکشنبه ۱۲ آذر، ساعت ۱۵ در محل دفتر جامعه اسلامی شریف (واقع در همکف ابن سینا) برگزار میگردد.
____
@Sharif_Kapital
____
@Sharif_Kapital
✅درباره مقاله «دانش اداره» و دیدگاه وودرو ویلسون در نسبت سیاست و مدیریت*
📝محمدحسین بادامچی
💢 اگرچه رشته مدیریت بیش از شصت سال است که وارد ایران شده است و امروز شاخههای مختلف آن یکی از محبوبترین رشتههای تحصیلات تکمیلی محسوب میشود، درباره رابطه «اداره و سیاست» که بنیاد تأسیس «علم اداره» است، هیچ سخن قابلاعتنایی در زبان فارسی وجود ندارد و دانشکدههای مدیریت نیز بهکلی گسسته از اندیشه سیاسی به آموزش و پژوهش خود مشغولاند. این در حالی است که به لحاظ تقسیمبندی علوم، رشته مدیریت شاخهای از علم سیاست محسوب میشود.
💢 محققان و مورخین، از وودرو ویلسون و مقاله «دانش اداره» بهعنوان آغاز و تأسیس دانش مدیریت یاد میکنند. این مقاله در سال ۱۸۸۷ در نقطه عطفی در حال نگارش است که دولت ایالاتمتحده پس از یک دوره تأسیس قانونی و استقرار سیاسی حالا درصدد اخذ علم مدیریت از دولت پروس است. همانطور که ویلسون در این مقاله توضیح میدهد پروس (امپراتوری آلمان) دارای یکی از توسعهیافتهترین و کارآمدترین بوروکراسیها در آن سالهای نیمه دوم قرن نوزدهم بوده و افکار عمومی آمریکاییان با توجه به تلازم استبداد و بوروکراسی در پادشاهی پروس در مقابل واردکردن این علم از آلمان مقاومت داشته است. در مقابل ویلسون میکوشد که با ارائه بازتفسیری از رابطه میان سیاست و مدیریت و درواقع تفکیک بنیادین میان این دو، نحوه هماهنگ کردن سازمان و علم اداره آلمانی با قانون اساسی و نظام سیاسی دموکراتیک و فدرال امریکا را نشان دهد. ازآنجاکه ویلسون ۱۵ سال بعد رئیس دانشگاه پرینستون و ۲۵ سال بعد رئیسجمهوری امریکا میشود، این مقاله نه یک نوشته صرفاً نظری بلکه یک سند سیاستگذارانه تاریخی محسوب میشود.
💢 علاوه بر بازشناسی رابطه میان مدیریت و سیاست که در اندیشه سیاسی و حکمرانی ایران کنونی مغفول است، این مقاله از جهت شناخت چرخش مهم نظام سیاسی ایالاتمتحده از «وضعیت سیاسی-حقوقی» به «سازمان حکمرانی و اداره» بسیار مهم است. از سوی دیگر ایران نیز دقیقاً در همان مقطع تاریخی درگیر همین انتخاب میان «اصلاحات سیاسی» و «تنظیمات اداری» است و هر دو گروه در میان روشنفکران داخل و خارج از حکومت قاجار وجود دارند. جالب اینکه برخلاف مورد امریکا ایران دارای یک تاریخ طولانی دیوانسالاری است و علاوه بر مسئله نحوه تطبیق مفاهیم اداری قدیم و جدید در آن مقطع باید درباره واردکردن اصول سیاسی و حقوقی (مشروطیت) هم که سابقهای از آن ندارد، تصمیم بگیرد.
💢 درمجموع این مطالعه این پرسش را پیش روی ما قرار میدهد که نظام حکمرانی کنونی جمهوری اسلامی درباره این مهمترین پرسش یعنی «نحوه ارتباط میان سیاست و مدیریت» چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی چه پاسخی ارائه داده است؟آیا حکمرانی عملی ما بر اساس الگوی ویلسونی تفکیک مدیریت از سیاست و اخذ نظامات اداری از کشورهای پیشرفته عمل کرده است؟ آیا تناسبی میان سازمان مدیریتی حاکمیت و اصول و اهداف سیاسی جمهوری اسلامی وجود دارد؟ و اگر چنین است تفکر اخذ و تطبیق مدیریت اروپایی یا آمریکایی با قانون اساسی ایران در کدام نهاد یا مراکز فکری و تصمیمگیری طی شده است؟
💢 علاوه بر این به نظر میرسد اصل دیدگاه ویلسون درباره تفکیک مدیریت از سیاست، پس از حدود ۱۵۰ سال پیادهسازی این اندیشه خود میتواند مورد نقد و ارزیابی مجدد قرار گیرد. اینکه نسبت مدیریت به سیاست مانند نسبت چاقو به کاربرِ آن، یا بدن به اراده است، متضمن نوعی تلقی ساده انگارانه از رابطه وسیله و هدف است که از منظر رویکردهای هرمنوتیکی در فلسفه فناوری که این دو را در یک بافت و موقعیت مشترک قرار میدهند، بهشدت محل اشکال میباشد. از این منظر وقت آنهم رسیده که با توجه به چالش ۱۵۰ ساله سیاست و مدیریت در ایران معاصر و رویکردهای مطالعاتی جدید به بازاندیشی در نسبت سیاست و مدیریت بپردازیم.
* https://news.1rj.ru/str/humanities_development/147
🔻پى نوشت:
۱) ترجمه و تلخیص مقاله ویلسون را در این لینک ببینید
https://goo.gl/kr12zS
۲) پیش از این مقاله ای از همین قلم درباره تفکیک Politics و Policy در همین کانال منتشر شده بود:
https://news.1rj.ru/str/humanities_development/125
https://news.1rj.ru/str/humanities_development/126
۳) سعید حجاریان نیز اخیرا در مقاله ای با عنوان «سیاست گذاری یا سیاست گزاری» خواستار توجه سیاستگذاران به تمایز میان Politics و Policy شده و از بی فایدگی سیاستگذاری در غیبت سیاست ورزی سخن گفته است که متن یادداشت ایشان، نقد دکتر کیومرث اشتریان بر وی و پاسخ دوباره حجاریان در لینک زیر منتشر شده است:
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1008
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1009
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1010
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1011
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1012
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1013
📝محمدحسین بادامچی
💢 اگرچه رشته مدیریت بیش از شصت سال است که وارد ایران شده است و امروز شاخههای مختلف آن یکی از محبوبترین رشتههای تحصیلات تکمیلی محسوب میشود، درباره رابطه «اداره و سیاست» که بنیاد تأسیس «علم اداره» است، هیچ سخن قابلاعتنایی در زبان فارسی وجود ندارد و دانشکدههای مدیریت نیز بهکلی گسسته از اندیشه سیاسی به آموزش و پژوهش خود مشغولاند. این در حالی است که به لحاظ تقسیمبندی علوم، رشته مدیریت شاخهای از علم سیاست محسوب میشود.
💢 محققان و مورخین، از وودرو ویلسون و مقاله «دانش اداره» بهعنوان آغاز و تأسیس دانش مدیریت یاد میکنند. این مقاله در سال ۱۸۸۷ در نقطه عطفی در حال نگارش است که دولت ایالاتمتحده پس از یک دوره تأسیس قانونی و استقرار سیاسی حالا درصدد اخذ علم مدیریت از دولت پروس است. همانطور که ویلسون در این مقاله توضیح میدهد پروس (امپراتوری آلمان) دارای یکی از توسعهیافتهترین و کارآمدترین بوروکراسیها در آن سالهای نیمه دوم قرن نوزدهم بوده و افکار عمومی آمریکاییان با توجه به تلازم استبداد و بوروکراسی در پادشاهی پروس در مقابل واردکردن این علم از آلمان مقاومت داشته است. در مقابل ویلسون میکوشد که با ارائه بازتفسیری از رابطه میان سیاست و مدیریت و درواقع تفکیک بنیادین میان این دو، نحوه هماهنگ کردن سازمان و علم اداره آلمانی با قانون اساسی و نظام سیاسی دموکراتیک و فدرال امریکا را نشان دهد. ازآنجاکه ویلسون ۱۵ سال بعد رئیس دانشگاه پرینستون و ۲۵ سال بعد رئیسجمهوری امریکا میشود، این مقاله نه یک نوشته صرفاً نظری بلکه یک سند سیاستگذارانه تاریخی محسوب میشود.
💢 علاوه بر بازشناسی رابطه میان مدیریت و سیاست که در اندیشه سیاسی و حکمرانی ایران کنونی مغفول است، این مقاله از جهت شناخت چرخش مهم نظام سیاسی ایالاتمتحده از «وضعیت سیاسی-حقوقی» به «سازمان حکمرانی و اداره» بسیار مهم است. از سوی دیگر ایران نیز دقیقاً در همان مقطع تاریخی درگیر همین انتخاب میان «اصلاحات سیاسی» و «تنظیمات اداری» است و هر دو گروه در میان روشنفکران داخل و خارج از حکومت قاجار وجود دارند. جالب اینکه برخلاف مورد امریکا ایران دارای یک تاریخ طولانی دیوانسالاری است و علاوه بر مسئله نحوه تطبیق مفاهیم اداری قدیم و جدید در آن مقطع باید درباره واردکردن اصول سیاسی و حقوقی (مشروطیت) هم که سابقهای از آن ندارد، تصمیم بگیرد.
💢 درمجموع این مطالعه این پرسش را پیش روی ما قرار میدهد که نظام حکمرانی کنونی جمهوری اسلامی درباره این مهمترین پرسش یعنی «نحوه ارتباط میان سیاست و مدیریت» چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی چه پاسخی ارائه داده است؟آیا حکمرانی عملی ما بر اساس الگوی ویلسونی تفکیک مدیریت از سیاست و اخذ نظامات اداری از کشورهای پیشرفته عمل کرده است؟ آیا تناسبی میان سازمان مدیریتی حاکمیت و اصول و اهداف سیاسی جمهوری اسلامی وجود دارد؟ و اگر چنین است تفکر اخذ و تطبیق مدیریت اروپایی یا آمریکایی با قانون اساسی ایران در کدام نهاد یا مراکز فکری و تصمیمگیری طی شده است؟
💢 علاوه بر این به نظر میرسد اصل دیدگاه ویلسون درباره تفکیک مدیریت از سیاست، پس از حدود ۱۵۰ سال پیادهسازی این اندیشه خود میتواند مورد نقد و ارزیابی مجدد قرار گیرد. اینکه نسبت مدیریت به سیاست مانند نسبت چاقو به کاربرِ آن، یا بدن به اراده است، متضمن نوعی تلقی ساده انگارانه از رابطه وسیله و هدف است که از منظر رویکردهای هرمنوتیکی در فلسفه فناوری که این دو را در یک بافت و موقعیت مشترک قرار میدهند، بهشدت محل اشکال میباشد. از این منظر وقت آنهم رسیده که با توجه به چالش ۱۵۰ ساله سیاست و مدیریت در ایران معاصر و رویکردهای مطالعاتی جدید به بازاندیشی در نسبت سیاست و مدیریت بپردازیم.
* https://news.1rj.ru/str/humanities_development/147
🔻پى نوشت:
۱) ترجمه و تلخیص مقاله ویلسون را در این لینک ببینید
https://goo.gl/kr12zS
۲) پیش از این مقاله ای از همین قلم درباره تفکیک Politics و Policy در همین کانال منتشر شده بود:
https://news.1rj.ru/str/humanities_development/125
https://news.1rj.ru/str/humanities_development/126
۳) سعید حجاریان نیز اخیرا در مقاله ای با عنوان «سیاست گذاری یا سیاست گزاری» خواستار توجه سیاستگذاران به تمایز میان Politics و Policy شده و از بی فایدگی سیاستگذاری در غیبت سیاست ورزی سخن گفته است که متن یادداشت ایشان، نقد دکتر کیومرث اشتریان بر وی و پاسخ دوباره حجاریان در لینک زیر منتشر شده است:
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1008
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1009
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1010
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1011
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1012
https://news.1rj.ru/str/irpublicpolicy/1013
Telegram
ما و اسطوره توسعه
✅ مدیریت و سیاست
گزارشی از مقاله ویلسون از تاسیس رشته مدیریت در آمریکا
💢با ارائه محمد حسین بادامچی
🕖یکشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۱۹ ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔴مسجد دانشگاه شریف، مدرس شهید مطهری
گزارشی از مقاله ویلسون از تاسیس رشته مدیریت در آمریکا
💢با ارائه محمد حسین بادامچی
🕖یکشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۱۹ ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔴مسجد دانشگاه شریف، مدرس شهید مطهری
✅ جای خالی تفکر ایرانی درباره توسعه
جلسه اول «رضاخان؛ پدر ایران نوین یا عامل عقب ماندگی؟»
✍️ نویسنده: محمد خانی
💢 در فهم از ماهیت و مسائل توسعه در ایران، چه نیازی به تفکر هست؟ مگر به همه رهنمودهای اقتصاددانان درباره توسعه عمل شده که متفکرین از ناتوانی این دانشمندان در تحلیل کلان توسعه در ایران سخن می گویند؟ مگر جامعه شناسان توسعه و دیگران که معطوف به توسعه صحبت کرده اند، اثری بر جریان توسعه کشور بوده اند که محکم و بااطمینان بتوان از ناقص بودن این رشته ها در فهم توسعه در ایران دفاع کرد؟ جواب منفی است، ولی متفکرین با تحلیل نظری توسعه و تاریخ تجدد در ایران به این نتیجه می رسند که بخشی از واقعیت توسعه در ایران، توسط هیچ یک از نظریه پردازان غیرایرانی تبیین نشده است که اتفاقا اثرات بنیادینی بر اینده حرکت توسعه کشور دارد. همین نیاز به نظریه تبیین گر که نقاط بسیار مهمی از تاریخ ایران معاصر را نادیده انگاشته است، ما را به سمت تفکر نظری پیرامون مسأله توسعه هل می دهد.
💢 ما باید به این سوال بیندیشیم که چرا در میان کشورهای آسیایی، تنها ژاپن بود که با تجدد نسبت برقرار کرد و به قطار کشورهای توسعه یافته پیوست؟ چرا روسیه که همزمان با اولین کشورهای اروپایی به سوی مدرنیته آغوش گشود، هیچ گاه به صورت کامل با این کاروان همراه نشد و اولین نقدهای بنیادین به تجدد را به جهانیان عرضه کرد؟ چرا ترکیه پس از جنگ جهانی اول موفق به تأسیس جمهوری شد اما ایران نظام پادشاهی را حفظ کرد؟ و سوالات متعددی که با ترجمه نظریات غربیان درباره توسعه پاسخی پیدا نمی کنند و در عین حال برای فهم توسعه در ایران ضروری هستند. همه این نیازها، ما را به سمت ضرورت فهم تاریخی از ایران و نیز تجدد رهنمون می شوند که بدون اتکا بر سنتی عقلانی در خود ایران، امکان تولید و بسط یافتن پیدا نمی کنند.
—------------
✨کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
جلسه اول «رضاخان؛ پدر ایران نوین یا عامل عقب ماندگی؟»
✍️ نویسنده: محمد خانی
💢 در فهم از ماهیت و مسائل توسعه در ایران، چه نیازی به تفکر هست؟ مگر به همه رهنمودهای اقتصاددانان درباره توسعه عمل شده که متفکرین از ناتوانی این دانشمندان در تحلیل کلان توسعه در ایران سخن می گویند؟ مگر جامعه شناسان توسعه و دیگران که معطوف به توسعه صحبت کرده اند، اثری بر جریان توسعه کشور بوده اند که محکم و بااطمینان بتوان از ناقص بودن این رشته ها در فهم توسعه در ایران دفاع کرد؟ جواب منفی است، ولی متفکرین با تحلیل نظری توسعه و تاریخ تجدد در ایران به این نتیجه می رسند که بخشی از واقعیت توسعه در ایران، توسط هیچ یک از نظریه پردازان غیرایرانی تبیین نشده است که اتفاقا اثرات بنیادینی بر اینده حرکت توسعه کشور دارد. همین نیاز به نظریه تبیین گر که نقاط بسیار مهمی از تاریخ ایران معاصر را نادیده انگاشته است، ما را به سمت تفکر نظری پیرامون مسأله توسعه هل می دهد.
💢 ما باید به این سوال بیندیشیم که چرا در میان کشورهای آسیایی، تنها ژاپن بود که با تجدد نسبت برقرار کرد و به قطار کشورهای توسعه یافته پیوست؟ چرا روسیه که همزمان با اولین کشورهای اروپایی به سوی مدرنیته آغوش گشود، هیچ گاه به صورت کامل با این کاروان همراه نشد و اولین نقدهای بنیادین به تجدد را به جهانیان عرضه کرد؟ چرا ترکیه پس از جنگ جهانی اول موفق به تأسیس جمهوری شد اما ایران نظام پادشاهی را حفظ کرد؟ و سوالات متعددی که با ترجمه نظریات غربیان درباره توسعه پاسخی پیدا نمی کنند و در عین حال برای فهم توسعه در ایران ضروری هستند. همه این نیازها، ما را به سمت ضرورت فهم تاریخی از ایران و نیز تجدد رهنمون می شوند که بدون اتکا بر سنتی عقلانی در خود ایران، امکان تولید و بسط یافتن پیدا نمی کنند.
—------------
✨کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
Forwarded from جامعه اسلامی شریف
Rezakhan | jalase1
Sharif Islamic Society
💢 رضاخان؛ پدر ایران نوین یا عامل عقب ماندگی؟
🎵 صوت جلسه اول
👤 با ارائه: محمد خانی
📅 شنبه ۴ آذر
🌠 @Sharif_Islamic_Society
🎵 صوت جلسه اول
👤 با ارائه: محمد خانی
📅 شنبه ۴ آذر
🌠 @Sharif_Islamic_Society
Forwarded from جامعه اسلامی شریف
💢 #دومین_جلسه ازدورهی جدید حلقهی کاپیتال مارکس، امروز یکشنبه ۱۹ آذر، ساعت ۱۵ در محل دفتر جامعه اسلامی شریف (واقع در همکف ابن سینا) برگزار میگردد.
🌠 @Sharif_Islamic_Society
🌠 @Sharif_Islamic_Society
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢محمد حسین بادامچی در نشست روز دانشجو: سیاستزدایی از دانشگاه از طریق تکنوکرات کردن دانشگاهیان برنامه آگاهانه رژیم پهلوی بود
--------------
✨کانال کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر
--------------
✨کانال کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر
✅گزارش نشست «بانگ آب و کرّ خواب»
✍️نویسنده: محمد خانی
💢 در روز دوشنبه ۲۰ آذرماه، نشستی با عنوان «بانگ آب و کرّ خواب» در سالن کنفرانس شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی برگزار شد که میزبان دو سخنران بود تا همراه با پخش مستند «مادرکشی»، به بحث درباره مسئله آب بپردازند.
💢 جلسه با سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی با موضوع کلی اقتصاد بادآورده و اثر آن بر مسأله آب شروع شد و پس از صحبتهای مهندس محمد درویش درباره محیط زیست و مستند مادرکشی، مستند به نمایش درآمد. نقد و بررسی بحران کمبود آب و معضلات زیستمحیطی باید در فرصتی مفصل انجام شود اما در این فرصت میتوان به سه نکته جالب درباره این جلسه اشاره کرد.
1️⃣ نکته مهمی که باید در مورد مستند «مادرکشی» عنوان کرد، پرداخت جدی و عمیق آن به بحران کمآبی بود که خود این ویژگی، در اثر دیدگاه خاص مستندساز به وجود آمده بود. مستندهای اجتماعی که در ایران ساخته میشود، معمولاً بدون پشتوانه فکری و بدون دیدگاه هستند و بهاصطلاح خودشان تنها به «توصیف» بیطرفانه پدیده میپردازند. ارائه توصیف بدون تبیین و توضیح، نشانه بیطرفی و بیغرضی نیست بلکه نمایانگر نبود دیدگاه و منظر در سازندگان مستند است. گاهی هم که شخصی میخواهد دیدگاهی ارائه دهد، با نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت حوزه سیاسی، با فرافکنی نگاهها را از موضوع اصلی منحرف کرده و تمام موضوع را به دعوای سیاسی پوچی تبدیل میکند که در اثر موضعگیریهای قدرت مدارانه، مباحثات را بیمعنی و تهی از معرفت میگرداند. مادرکشی اینچنین نیست و به وضوح دارد از ریشههای معضلی که به آن پرداخته صحبت میکند. و جالب اینکه کارگردان در ریشهیابی هم سرسری عملنکرده و به عمق فاجعه نزدیک شده است. مستند به درستی بر ماجرای تغییرات ایجادشده پس از اصل ۴ ترومن در ایران تمرکز میکند و با ارائه بینشی تاریخی در نسبت با تکنوکراسی در ایران، بیآبی را درون کلیتی به نام مدرنیزاسیون و با جامعیت خاص خود مطرح میکند.
2️⃣ نکته مهم دیگر به سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی برمیگردد. در معمول چنین جلساتی، سخنرانی به جلسه دعوت میشود که نسبتی عقلانی و عمیق با موضوع ندارد و از منظری سیاسی یا صرفاً با نگاهی محدود سعی در پیشبرد اهداف خاصی دارند. دکتر فرهادی در سخنرانی خویش سعی کرد که مسأله را در یک طرح کلان اجتماعی-اقتصادی مطرح کند و از جزئینگری گمراهکننده بپرهیزد. توجه خاص او به مسأله توسعه ناشی از اقتصاد بادآورده و مصرفزدگی حداکثری در دولت جدید که بدون خبرگی و خرد تنها به ریختوپاش در ابعاد وسیع میپردازد، در تبیین مشکل بزرگی که مستند به آن میپردازد، ابعاد تازهای پیش روی بحران کمآبی و نسبت آن با توسعه برداشت. و باز جالب این بود که دکتر فرهادی بهجای ترجمه طوطیوار نظریههای جدید اقتصادی و جستجوی بیهدف و بدون دیدگاه در مقالات روز دنیا، به تاریخ اقتصادی ایران توجه کرده و با غور در ساخت ویژه جامعه ایرانی و نسبتش با دولتهای بینالمللی، سعی در فهم ریشه اصلی معضل داشت. البته همانطور که خود دکتر فرهادی اشاره کرد، سالها پس از نظریه او درموردمشکل بنیادین اقتصاد ایران، بیماری آزار هلندی در مجامع بینالمللی بهعنوان یک نظریه مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت، اما او فهم خویش را نه از راه ترجمه صرف بلکه با رجوع به تاریخ ایران به دست آورده بود و به همین دلیل توانسته بود آن را با ادبیاتی دیگر در داخل ایران مطرح سازد. چنین رویکردهایی را میتوان بارقههای شکلگیری عقل نقاد ایرانی در جامعه پسامدرنیزاسیونی امروز دانست.
3️⃣ نکته آخر به جو جلسه و مخاطبان حاضر در سالن دانشکده علوم اجتماعی برمیگشت. برخلاف دانشکدههای فنی که مواجهه افراد با چنین مسائلی صرفاً نمایشی و یا در بهترین حالت کاملاً ذهنی است، دانشجوبان و اساتید حاضر در آن سالن، کاملاً واقعی و با تمام وجود با مسأله برخورد میکردند. آنهایی که سن و سال بیشتری داشتند از تجربه خویش در مواجهه با مسأله توسعه صحبت میکردند و به خوبی با تاریخ توسعه در ایران نسبت برقرار میکردند. همین مسأله باعث میشد که احساسی مشترک در جلسه حاکم باشد که با وجود تفاوتهایی که بین افراد مختلف وجود داشت، آنها را در فهم اهمیت و عمق بحران کمآبی در کشور یاری برساند. نقطه عزیمت افراد به این مسأله به ظاهر جزئی، نه مفاهیم و الفاظ ذهنی بینسبت با واقعیت توسعه در ایران، که شکافهای واقعی و کشمکشهای زنده موجود در جامعه بوده است. فضای جلسه نهتنها نمایشی و تصنعی نبود و افراد درگیر یک بازی ذهنی صرف با مفاهیم نبودند، بلکه سخنان با اهداف شخصی و آگاهی فردی پیوند عمیقی داشت و گفتگویی جدی بر سر مسائل موجود در کشور در جریان بود.
—------------
✨کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍️نویسنده: محمد خانی
💢 در روز دوشنبه ۲۰ آذرماه، نشستی با عنوان «بانگ آب و کرّ خواب» در سالن کنفرانس شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی برگزار شد که میزبان دو سخنران بود تا همراه با پخش مستند «مادرکشی»، به بحث درباره مسئله آب بپردازند.
💢 جلسه با سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی با موضوع کلی اقتصاد بادآورده و اثر آن بر مسأله آب شروع شد و پس از صحبتهای مهندس محمد درویش درباره محیط زیست و مستند مادرکشی، مستند به نمایش درآمد. نقد و بررسی بحران کمبود آب و معضلات زیستمحیطی باید در فرصتی مفصل انجام شود اما در این فرصت میتوان به سه نکته جالب درباره این جلسه اشاره کرد.
1️⃣ نکته مهمی که باید در مورد مستند «مادرکشی» عنوان کرد، پرداخت جدی و عمیق آن به بحران کمآبی بود که خود این ویژگی، در اثر دیدگاه خاص مستندساز به وجود آمده بود. مستندهای اجتماعی که در ایران ساخته میشود، معمولاً بدون پشتوانه فکری و بدون دیدگاه هستند و بهاصطلاح خودشان تنها به «توصیف» بیطرفانه پدیده میپردازند. ارائه توصیف بدون تبیین و توضیح، نشانه بیطرفی و بیغرضی نیست بلکه نمایانگر نبود دیدگاه و منظر در سازندگان مستند است. گاهی هم که شخصی میخواهد دیدگاهی ارائه دهد، با نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت حوزه سیاسی، با فرافکنی نگاهها را از موضوع اصلی منحرف کرده و تمام موضوع را به دعوای سیاسی پوچی تبدیل میکند که در اثر موضعگیریهای قدرت مدارانه، مباحثات را بیمعنی و تهی از معرفت میگرداند. مادرکشی اینچنین نیست و به وضوح دارد از ریشههای معضلی که به آن پرداخته صحبت میکند. و جالب اینکه کارگردان در ریشهیابی هم سرسری عملنکرده و به عمق فاجعه نزدیک شده است. مستند به درستی بر ماجرای تغییرات ایجادشده پس از اصل ۴ ترومن در ایران تمرکز میکند و با ارائه بینشی تاریخی در نسبت با تکنوکراسی در ایران، بیآبی را درون کلیتی به نام مدرنیزاسیون و با جامعیت خاص خود مطرح میکند.
2️⃣ نکته مهم دیگر به سخنرانی دکتر مرتضی فرهادی برمیگردد. در معمول چنین جلساتی، سخنرانی به جلسه دعوت میشود که نسبتی عقلانی و عمیق با موضوع ندارد و از منظری سیاسی یا صرفاً با نگاهی محدود سعی در پیشبرد اهداف خاصی دارند. دکتر فرهادی در سخنرانی خویش سعی کرد که مسأله را در یک طرح کلان اجتماعی-اقتصادی مطرح کند و از جزئینگری گمراهکننده بپرهیزد. توجه خاص او به مسأله توسعه ناشی از اقتصاد بادآورده و مصرفزدگی حداکثری در دولت جدید که بدون خبرگی و خرد تنها به ریختوپاش در ابعاد وسیع میپردازد، در تبیین مشکل بزرگی که مستند به آن میپردازد، ابعاد تازهای پیش روی بحران کمآبی و نسبت آن با توسعه برداشت. و باز جالب این بود که دکتر فرهادی بهجای ترجمه طوطیوار نظریههای جدید اقتصادی و جستجوی بیهدف و بدون دیدگاه در مقالات روز دنیا، به تاریخ اقتصادی ایران توجه کرده و با غور در ساخت ویژه جامعه ایرانی و نسبتش با دولتهای بینالمللی، سعی در فهم ریشه اصلی معضل داشت. البته همانطور که خود دکتر فرهادی اشاره کرد، سالها پس از نظریه او درموردمشکل بنیادین اقتصاد ایران، بیماری آزار هلندی در مجامع بینالمللی بهعنوان یک نظریه مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت، اما او فهم خویش را نه از راه ترجمه صرف بلکه با رجوع به تاریخ ایران به دست آورده بود و به همین دلیل توانسته بود آن را با ادبیاتی دیگر در داخل ایران مطرح سازد. چنین رویکردهایی را میتوان بارقههای شکلگیری عقل نقاد ایرانی در جامعه پسامدرنیزاسیونی امروز دانست.
3️⃣ نکته آخر به جو جلسه و مخاطبان حاضر در سالن دانشکده علوم اجتماعی برمیگشت. برخلاف دانشکدههای فنی که مواجهه افراد با چنین مسائلی صرفاً نمایشی و یا در بهترین حالت کاملاً ذهنی است، دانشجوبان و اساتید حاضر در آن سالن، کاملاً واقعی و با تمام وجود با مسأله برخورد میکردند. آنهایی که سن و سال بیشتری داشتند از تجربه خویش در مواجهه با مسأله توسعه صحبت میکردند و به خوبی با تاریخ توسعه در ایران نسبت برقرار میکردند. همین مسأله باعث میشد که احساسی مشترک در جلسه حاکم باشد که با وجود تفاوتهایی که بین افراد مختلف وجود داشت، آنها را در فهم اهمیت و عمق بحران کمآبی در کشور یاری برساند. نقطه عزیمت افراد به این مسأله به ظاهر جزئی، نه مفاهیم و الفاظ ذهنی بینسبت با واقعیت توسعه در ایران، که شکافهای واقعی و کشمکشهای زنده موجود در جامعه بوده است. فضای جلسه نهتنها نمایشی و تصنعی نبود و افراد درگیر یک بازی ذهنی صرف با مفاهیم نبودند، بلکه سخنان با اهداف شخصی و آگاهی فردی پیوند عمیقی داشت و گفتگویی جدی بر سر مسائل موجود در کشور در جریان بود.
—------------
✨کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
Forwarded from سیدجواد میری مینق
4_5920543401706521135.pdf
85.1 KB
برنامه سمینار "تشیع علوی و تشیع صفوی"
شنبه ۹ دی ۱۳۹۶
۹ الی ۲۰
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
شنبه ۹ دی ۱۳۹۶
۹ الی ۲۰
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
Forwarded from سیدجواد میری مینق
Audio
Forwarded from جامعه اسلامی شریف
#ارائه_کتاب
📚 مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته #جان_فوران
🏢 مکان : دفتر جامعه اسلامی
📅 زمان : دوشنبه، ۱۴ اسفند ساعت ۱۵ الی ۱۶
🌠 @Sharif_Islamic_Society
📚 مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته #جان_فوران
🏢 مکان : دفتر جامعه اسلامی
📅 زمان : دوشنبه، ۱۴ اسفند ساعت ۱۵ الی ۱۶
🌠 @Sharif_Islamic_Society
Forwarded from تقاطع اخلاق و فناوری
کارگروه اخلاق و فناوری اندیشکدۀ مهاجر دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
سلسله نشست های هنر و تکنولوژی
نشست اول: از چرخدنده تا دریاچه
نگاهی به اثر ادبی "والدن" اثر هنری دیوید ثورو
@ethics_technology
سلسله نشست های هنر و تکنولوژی
نشست اول: از چرخدنده تا دریاچه
نگاهی به اثر ادبی "والدن" اثر هنری دیوید ثورو
@ethics_technology
✅ گزارش جلسه سوم و چهارم کاپیتال (قسمت اول)
💢 با گردش کالا و وساطت پول، سرمایه آرام آرام زاده می شود. تا وقتی که پول تنها واسطه انتقال کالا باشد، هنوز امکان پدید آمدن سرمایه ایجاد نشده است، اما به محض آنکه پول خود به هدف تجارت تبدیل شود و کالا تنها واسطه ای باشد برای خرید و فروش و انباشت پول، سرمایه متولد می شود. و یا به عبارت بهتر، افزایش سرمایه تنها خودش را در معامله پول با کالا برای رسیدن به پول بیشتر نشان می دهد. این نقطه، زمانی است که دیگر ارزش مصرفی کالاها و محتوای مادی آنها اصالت ندارد و خود دست یابی به پول اهمیت می یابد. البته این دست یابی برای خرید بعدی است و احتکار پول یا ذخیره کردن آن و یا هر اتفاق دیگری که سلسله خرید و فروش را قطع کند، به نابودی سرمایه می انجامد. تا وقتی که سرمایه داران پولی برای خرید کالا دارند و کالایی را به منظور جمع پول بیشتر می فروشند، سرمایه وجود دارد و رشد می کند. پس در نهایت سرمایه در صورتی رشد می کند که مبادله پول با پول انجام شود و کالا صرفا بهانه ای برای خرید و فروش باشد.
💢 در نظام مبادله ای پیش از سرمایه داری، هدف مبادله کالا و مصرف کالا بود و پول صرفا نقش واسطه گری (و یا نقش های فرعی دیگر) داشت ولی در نظام سرمایه داری، هدف از مبادله پول است و نقش واسطه گری به کالا منتقل شده است. این جابهجایی از آن رو ممکن است که پول خود نوعی کالاست، اما کالایی که همواره در دسترس همه هست و هصوصیت خاصی جز همین مسأله ندارد. این ویژگی باعث می شود که پول بتواند به عنوان یک منبع قدرت و توانایی بالقوه رفع هر حاجتی، از حالت واسطه ای بیرون بیاید و خود هدف مبادله قرار بگیرد و رشد کند. در حقیقت سرمایه که مبتنی بر تولید ارزش از درون شکل گرفته، می تواند از طریق رشد پول انباشته شده و مدام به سمت افزایش درونی پیش برود. در نظام قدیم ارزش مصرفی محرک اقتصاد بوده ولی در نظام سرمایه داری، ارزش مبادله ای به محرک اصلی تبدیل می شود.
💢 در نظام قدیم کالای فروخته شده و کالای خریداری شده از یک جنس نیستند و بنابراین امکان انباشت را به وجود نمی آورند. خرید و فروش از کران یک کالا شروع می شوند و به کران کالایی دیگر ختم می گردند. اما در نظام سرمایه داری، خرید و فروش از کران پول آغاز می شود و به کران پول خاتمه می یابد. این گونه است که زمینه انباشت سرمایه به وجود آمده و با هر خرید و فروش، پولی جدید خلق می شود. این است که مالک پول، به سرمایه دار تبدلی میشود. او از این پس یک سرمایه تشخص یافته است که دارای اراده و آگاهی است و عمل می کند. او تا وقتی که مبادله می کند، سرمایه در او رشد میکند و به محض از کار انداختن سرمایه و تجمیع ثروت، از چرخه رشد باز میماند. یک مال اندوز، سرمایه داری دیوانه است و سرمایه دار، یک مال اندوز عاقل.
💢 در این حالت پول با خرید و فروش کالاها افزایش پیدا می کند تا رشد ارزش، در آن متجلی شود. ارزش با پول برابر نیست و پول، تنها تجلی آن در بازار است. بنابراین رشد پول نشانه افزایش ارزشی است که هیچ غایتی جز خود ندارد و از گام به گام از درون توسعه می یابد. ارزش پیوسته از یک شکل به شکل دیگر تغییر می کند و در این تغییر، به سوژه ای خودکار تبدیل می شود که سوای از پدیدارهایش، مدام خویشتن را در شکل های گوناگون کالا و پول متجلی می کند تا افزایش ارزش پدید آید. و از آنجا که حرکتی که ارزش در جریان آن ارزش اضافی میافزاید، همانا حرکت خود ارزش است، بنابراین حرکت ارزش افزایی آن نیز همانا خودارزشافزایی است. ارزش در مقام سوژه مسلط این فرایند که متناوبا به شکل کالا و پول درمی آید، خود را در تمام تغییرات حفظ میکند و گسترش می دهد. در گردش ساده کالا، ارزش به شکل پول در می آید ولی در حالت فعلی، خود را به عنوان جوهری خودجنباننده در اشکال مختلف نشان میدهد. این حرکت همان است که مرکانتلیست ها اولین بار با عنوان «پولی که پول می زاید» به آن اشاره کرده بودند.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
💢 با گردش کالا و وساطت پول، سرمایه آرام آرام زاده می شود. تا وقتی که پول تنها واسطه انتقال کالا باشد، هنوز امکان پدید آمدن سرمایه ایجاد نشده است، اما به محض آنکه پول خود به هدف تجارت تبدیل شود و کالا تنها واسطه ای باشد برای خرید و فروش و انباشت پول، سرمایه متولد می شود. و یا به عبارت بهتر، افزایش سرمایه تنها خودش را در معامله پول با کالا برای رسیدن به پول بیشتر نشان می دهد. این نقطه، زمانی است که دیگر ارزش مصرفی کالاها و محتوای مادی آنها اصالت ندارد و خود دست یابی به پول اهمیت می یابد. البته این دست یابی برای خرید بعدی است و احتکار پول یا ذخیره کردن آن و یا هر اتفاق دیگری که سلسله خرید و فروش را قطع کند، به نابودی سرمایه می انجامد. تا وقتی که سرمایه داران پولی برای خرید کالا دارند و کالایی را به منظور جمع پول بیشتر می فروشند، سرمایه وجود دارد و رشد می کند. پس در نهایت سرمایه در صورتی رشد می کند که مبادله پول با پول انجام شود و کالا صرفا بهانه ای برای خرید و فروش باشد.
💢 در نظام مبادله ای پیش از سرمایه داری، هدف مبادله کالا و مصرف کالا بود و پول صرفا نقش واسطه گری (و یا نقش های فرعی دیگر) داشت ولی در نظام سرمایه داری، هدف از مبادله پول است و نقش واسطه گری به کالا منتقل شده است. این جابهجایی از آن رو ممکن است که پول خود نوعی کالاست، اما کالایی که همواره در دسترس همه هست و هصوصیت خاصی جز همین مسأله ندارد. این ویژگی باعث می شود که پول بتواند به عنوان یک منبع قدرت و توانایی بالقوه رفع هر حاجتی، از حالت واسطه ای بیرون بیاید و خود هدف مبادله قرار بگیرد و رشد کند. در حقیقت سرمایه که مبتنی بر تولید ارزش از درون شکل گرفته، می تواند از طریق رشد پول انباشته شده و مدام به سمت افزایش درونی پیش برود. در نظام قدیم ارزش مصرفی محرک اقتصاد بوده ولی در نظام سرمایه داری، ارزش مبادله ای به محرک اصلی تبدیل می شود.
💢 در نظام قدیم کالای فروخته شده و کالای خریداری شده از یک جنس نیستند و بنابراین امکان انباشت را به وجود نمی آورند. خرید و فروش از کران یک کالا شروع می شوند و به کران کالایی دیگر ختم می گردند. اما در نظام سرمایه داری، خرید و فروش از کران پول آغاز می شود و به کران پول خاتمه می یابد. این گونه است که زمینه انباشت سرمایه به وجود آمده و با هر خرید و فروش، پولی جدید خلق می شود. این است که مالک پول، به سرمایه دار تبدلی میشود. او از این پس یک سرمایه تشخص یافته است که دارای اراده و آگاهی است و عمل می کند. او تا وقتی که مبادله می کند، سرمایه در او رشد میکند و به محض از کار انداختن سرمایه و تجمیع ثروت، از چرخه رشد باز میماند. یک مال اندوز، سرمایه داری دیوانه است و سرمایه دار، یک مال اندوز عاقل.
💢 در این حالت پول با خرید و فروش کالاها افزایش پیدا می کند تا رشد ارزش، در آن متجلی شود. ارزش با پول برابر نیست و پول، تنها تجلی آن در بازار است. بنابراین رشد پول نشانه افزایش ارزشی است که هیچ غایتی جز خود ندارد و از گام به گام از درون توسعه می یابد. ارزش پیوسته از یک شکل به شکل دیگر تغییر می کند و در این تغییر، به سوژه ای خودکار تبدیل می شود که سوای از پدیدارهایش، مدام خویشتن را در شکل های گوناگون کالا و پول متجلی می کند تا افزایش ارزش پدید آید. و از آنجا که حرکتی که ارزش در جریان آن ارزش اضافی میافزاید، همانا حرکت خود ارزش است، بنابراین حرکت ارزش افزایی آن نیز همانا خودارزشافزایی است. ارزش در مقام سوژه مسلط این فرایند که متناوبا به شکل کالا و پول درمی آید، خود را در تمام تغییرات حفظ میکند و گسترش می دهد. در گردش ساده کالا، ارزش به شکل پول در می آید ولی در حالت فعلی، خود را به عنوان جوهری خودجنباننده در اشکال مختلف نشان میدهد. این حرکت همان است که مرکانتلیست ها اولین بار با عنوان «پولی که پول می زاید» به آن اشاره کرده بودند.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅ گزارش جلسه سوم و چهارم کاپیتال (قسمت دوم)
💢 این حالت دوگانه باعث می شود سرمای هدار شخصیتی دوگانه (و یا حتی می وشد گفت دورو) داشته باشد. سرمایه دار در هنگام خرید و فروش با سرمایه دار در هنگام فکر کردن به پول متمایز است. سرمایه دار هنگام حضوردر بازار، کاملا به عنوان یک خریدار و فروشنده وارد معامله می شود چون در غیر این صورت مبادله انجام نمیشود. اگر طرف معامله بداند که سرمایه دار هیچ ارزشی برای کالایی که می فروشد و یا قرار است بخرد قائل نیست و تنها به رشد پول می اندیشد، اهل بازار از او فرار می کنند و حاضر به معامله با او نمی شوند. بنابراین او هنگام خرید یا فروش همواره در موضع یک خریدار یا فروشنده واقعی قرار می گیرد تا مبادله در شکل واقعی آن انجام شود و زنجیره خرید و فروش قطع نگردد، چرا که رشد سرمایه به همین گردش مداوم وابسته است.
💢 البته ممکن است یک سرمایه دار ورشکست شود و از دور بازی بازار خارج شود ولی کل طبقه سرمایه دار همواره در موقعیت موفقیت آمیز مبادله قرار می گیرد تا سوژه خودافزای سرمای در آنها متجلی شود. طبقه سرمایه دار در کلیت خویش نمی خواهد و نمی تواند سر خود کلاه بگذارد.
💢 اما سوال اینجاست که منشأ این رشد چیست؟ مارکس عقیده دارد که ارزش فقط با تولید و کار کارگر ایجاد می شود. بنابراین منشأ این رشد را هم در آنجا دنبال می کند. واقعا سوال مهم اینجاست که در زمانی که ما از نظر مالی هیچ رشدی نداریم، رشد سرمایه از کجا ناشی می شود؟ جواب او از طریق تمرکز بر کار داده می شود. تا قبل از نظام سرمایه داری، آنچه مبادله می شد کار متعین کارگر بود. تولید به محصولاتی می رسید و با وساطت پول در چرخه مبادله کالا، دست به دست می شد و به تملک دیگران در می آمد. اما در نظام سرمایه داری، تنها کار به تملک سرمایه دار در نمی آید بلکه خود کارگر هم به مالکیت او درمیآید؛ همین تملک هم منشأ رشد سرمایه داری است. کارگر چشمه ای است که کار از آن می جوشد و منبع لایزال تولید است که منجر به خودافزایی ارزش و گسترش سوژه می شود. بنابراین در زمانی که رشد مالی و تجاری هم وجود نداشته باشد، باز سرمایه رشد پیدا می کند.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
💢 این حالت دوگانه باعث می شود سرمای هدار شخصیتی دوگانه (و یا حتی می وشد گفت دورو) داشته باشد. سرمایه دار در هنگام خرید و فروش با سرمایه دار در هنگام فکر کردن به پول متمایز است. سرمایه دار هنگام حضوردر بازار، کاملا به عنوان یک خریدار و فروشنده وارد معامله می شود چون در غیر این صورت مبادله انجام نمیشود. اگر طرف معامله بداند که سرمایه دار هیچ ارزشی برای کالایی که می فروشد و یا قرار است بخرد قائل نیست و تنها به رشد پول می اندیشد، اهل بازار از او فرار می کنند و حاضر به معامله با او نمی شوند. بنابراین او هنگام خرید یا فروش همواره در موضع یک خریدار یا فروشنده واقعی قرار می گیرد تا مبادله در شکل واقعی آن انجام شود و زنجیره خرید و فروش قطع نگردد، چرا که رشد سرمایه به همین گردش مداوم وابسته است.
💢 البته ممکن است یک سرمایه دار ورشکست شود و از دور بازی بازار خارج شود ولی کل طبقه سرمایه دار همواره در موقعیت موفقیت آمیز مبادله قرار می گیرد تا سوژه خودافزای سرمای در آنها متجلی شود. طبقه سرمایه دار در کلیت خویش نمی خواهد و نمی تواند سر خود کلاه بگذارد.
💢 اما سوال اینجاست که منشأ این رشد چیست؟ مارکس عقیده دارد که ارزش فقط با تولید و کار کارگر ایجاد می شود. بنابراین منشأ این رشد را هم در آنجا دنبال می کند. واقعا سوال مهم اینجاست که در زمانی که ما از نظر مالی هیچ رشدی نداریم، رشد سرمایه از کجا ناشی می شود؟ جواب او از طریق تمرکز بر کار داده می شود. تا قبل از نظام سرمایه داری، آنچه مبادله می شد کار متعین کارگر بود. تولید به محصولاتی می رسید و با وساطت پول در چرخه مبادله کالا، دست به دست می شد و به تملک دیگران در می آمد. اما در نظام سرمایه داری، تنها کار به تملک سرمایه دار در نمی آید بلکه خود کارگر هم به مالکیت او درمیآید؛ همین تملک هم منشأ رشد سرمایه داری است. کارگر چشمه ای است که کار از آن می جوشد و منبع لایزال تولید است که منجر به خودافزایی ارزش و گسترش سوژه می شود. بنابراین در زمانی که رشد مالی و تجاری هم وجود نداشته باشد، باز سرمایه رشد پیدا می کند.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
Forwarded from تقاطع اخلاق و فناوری
نگاهی به رمان ر-ه-ش
با حضور:
رضا امیرخانی (مولف رمان) زمان: یکشنبه، 2 اردیبهشت ساعت 16 الی 18 دانشگاه صنعتی شریف
@ethics_technology
با حضور:
رضا امیرخانی (مولف رمان) زمان: یکشنبه، 2 اردیبهشت ساعت 16 الی 18 دانشگاه صنعتی شریف
@ethics_technology
Forwarded from اندیشکده راهبردی مهاجر
🔺 نشست تخصصى "بازانديشى در نسبت مذهب و فناورى"
با ارائه
🔸 دكتر بابك رحيمى(استاد دانشگاه يو سى سنديگو) و نقد و بررسي پژوهشگران جوان
🚩دوشنبه ٣ ارديبهشت، دانشگاه شريف
🔗https://news.1rj.ru/str/engric/27
با ارائه
🔸 دكتر بابك رحيمى(استاد دانشگاه يو سى سنديگو) و نقد و بررسي پژوهشگران جوان
🚩دوشنبه ٣ ارديبهشت، دانشگاه شريف
🔗https://news.1rj.ru/str/engric/27
Forwarded from صور سکوت
کتاب « حوای سرگردان » منتشر شد
کتاب کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر
ورود توسعه باعث شده است ما بیتاریخ شویم؛ و یا شاید دچار بیتاریخی شدیم که توسعه را پذیرفتیم. بحث بر سر واکاوی علت و معلول در این ماجرا نیست. مسئله پذیرش این واقعیت است که ما امروز بیتاریخ شدهایم. و چون بیتاریخ شدهایم، جغرافیا هم نداریم. ازاینرو فهمی از جغرافیایی به نام ایران و پیشینه آن نداریم. همین باعث میشود که نتوانیم روایتی از درون ایران پیشینهمند ارائه دهیم و مجبور میشویم همواره از بیرون (که همان منظر غربی عامل توسعه باشد) به خود نگاه کنیم. در این نگاه کردن هم دو اتفاق بهصورت همزمان میافتد. یکی اینکه ایران معادل تهران (که تجلی ایران مدرن است) نگاشته میشود و دیگری اینکه خود تهران هم بهعنوان پیرامون مرکزیت جهان توسعهیافته دیده میشود. از همین رو، روایت همواره تقلیدی و معطوف به عقبماندگی انجام میشود. اگر بتوان روایتی از پیشرفت ایران ارائه کرد که به پیشینه آن متصل باشد، روایت از زوایهای بیرون از تهران و معطوف به مسئله پیرامونگی (یا استعمار) خواهد بود. از طرف دیگر پیشینه داشتن ایران باعث میشود که روایت از فرم تقلیدی بیرون بیاید و اشکال خود را پیدا بکند. بنابراین روایتِ بخشی از ایرانِ پیرامونی معطوف به ساختار استعماری تهران-شهرستان و شهر-روستا میتواند یکی از مهمترین اولویتهای پرداختن به موضوع توسعه باشد. کارگروه «توسعه و علوم انسانی» اندیشکده مهاجر با توجه به اهمیت چنین روایتِ اصیلی به سراغ منطقه شمالی کشور رفته است تا پیشینه رابطه این منطقه را با ایران معاصر، در یک منظومه ارائه داده و از زوایای مختلف، به موضوعی پرداخته که بهظاهر در معرض دید همه قرار دارد ولی درواقع وجوه اصلی آن نادیده گرفته شده است. نتیجه این فرایند مجموعه داستانی شده است با نام «حوای سرگردان» که سعی کرده روایتی اصیل و در عین حال متناسب گفتمانهای توسعه موجود در کشور و دنیا ارائه دهد و نگاهی دیگر به توسعه ایران را به مخاطبان پیشنهاد دهد.
@mqkhani
کتاب کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر
ورود توسعه باعث شده است ما بیتاریخ شویم؛ و یا شاید دچار بیتاریخی شدیم که توسعه را پذیرفتیم. بحث بر سر واکاوی علت و معلول در این ماجرا نیست. مسئله پذیرش این واقعیت است که ما امروز بیتاریخ شدهایم. و چون بیتاریخ شدهایم، جغرافیا هم نداریم. ازاینرو فهمی از جغرافیایی به نام ایران و پیشینه آن نداریم. همین باعث میشود که نتوانیم روایتی از درون ایران پیشینهمند ارائه دهیم و مجبور میشویم همواره از بیرون (که همان منظر غربی عامل توسعه باشد) به خود نگاه کنیم. در این نگاه کردن هم دو اتفاق بهصورت همزمان میافتد. یکی اینکه ایران معادل تهران (که تجلی ایران مدرن است) نگاشته میشود و دیگری اینکه خود تهران هم بهعنوان پیرامون مرکزیت جهان توسعهیافته دیده میشود. از همین رو، روایت همواره تقلیدی و معطوف به عقبماندگی انجام میشود. اگر بتوان روایتی از پیشرفت ایران ارائه کرد که به پیشینه آن متصل باشد، روایت از زوایهای بیرون از تهران و معطوف به مسئله پیرامونگی (یا استعمار) خواهد بود. از طرف دیگر پیشینه داشتن ایران باعث میشود که روایت از فرم تقلیدی بیرون بیاید و اشکال خود را پیدا بکند. بنابراین روایتِ بخشی از ایرانِ پیرامونی معطوف به ساختار استعماری تهران-شهرستان و شهر-روستا میتواند یکی از مهمترین اولویتهای پرداختن به موضوع توسعه باشد. کارگروه «توسعه و علوم انسانی» اندیشکده مهاجر با توجه به اهمیت چنین روایتِ اصیلی به سراغ منطقه شمالی کشور رفته است تا پیشینه رابطه این منطقه را با ایران معاصر، در یک منظومه ارائه داده و از زوایای مختلف، به موضوعی پرداخته که بهظاهر در معرض دید همه قرار دارد ولی درواقع وجوه اصلی آن نادیده گرفته شده است. نتیجه این فرایند مجموعه داستانی شده است با نام «حوای سرگردان» که سعی کرده روایتی اصیل و در عین حال متناسب گفتمانهای توسعه موجود در کشور و دنیا ارائه دهد و نگاهی دیگر به توسعه ایران را به مخاطبان پیشنهاد دهد.
@mqkhani