📌بازخوانی دیدگاههای تام باراک درباره سیاست ایالات متحده در نشست منامه
🔹تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه و نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه در نشست منامه ضمن تشریح سیاستهای دولت دونالد ترامپ در خاورمیانه، کوشید چارچوبی تازه برای نقش ایالات متحده در منطقه ترسیم کند. او توضیح داد که هدفش ارائه تصویری روشن از «چشمانداز ترامپ» است، بیآنکه شنوندگان را درگیر نظریهپردازیهای پیچیده کند.
🔹به گفته او، پیام اصلی ترامپ این بود که «نباید تلاش را با نتیجه اشتباه گرفت»؛ شعاری که از دید باراک، مبنای سیاست خارجی جدید آمریکا بر پایه اقدام جسورانه و نتایج ملموس بود. وی تأکید کرد که واشنگتن قصد دارد با شتاب در تصمیمگیری و همکاری منطقهای، ساختار کهنه دیپلماسی خاورمیانه را که از زمان توافق سایکس–پیکو دچار فرسایش شده، دگرگون سازد.
🔹در بخش نخست سخنانش، باراک با اشاره به ناکامی الگوهای غربی در منطقه، اظهار داشت که از پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، مداخلات آمریکا و اروپا عمدتاً با شکست روبهرو بوده و «۲۷ تغییر رژیم» تنها بیثباتی بیشتری بهجا گذاشته است.
🔹او گفت که ترامپ دیگر به دنبال «صادرات مدلهای حکومتی» نیست، بلکه میخواهد با اتکا به ظرفیتهای منطقهای، مسیر توسعه را از درون جوامع آغاز کند. از دید او، الگوی مطلوب برای همکاری، همان چیزی است که آن را «مدل منامه» نامید:
یعنی ترکیب حاکمیت ملی با مشارکت بینالمللی. باراک عنوان کرد که حاکمیت بدون اتحاد منطقهای دوام ندارد و ائتلافهای اقتصادی و امنیتی میتوانند جایگزین سیاستهای فرسوده و رقابتهای ایدئولوژیک شوند.
🔹در ادامه، باراک به مسئله لبنان پرداخت و با لحنی تند از آنچه وی ساختار فرقهای این کشور نامید، انتقاد کرد.
🔹او نظام کنفسیونی ناشی از قیمومت فرانسه را «غیرواقعی و پوسیده» خواند و گفت لبنان امروز در عمل به «دولت ورشکسته» بدل شده است.
🔹وی مدعی شد که حزبالله، هم بهعنوان حزب سیاسی و هم بهعنوان نیروی نظامی، جایگزین ساختار رسمی حکومت شده است. به گفتهی او، در شرایطی که ارتش ملی با کمبود منابع دستوپنجه نرم میکند و نظام بانکی فروپاشیده، انتظار بازگشت حاکمیت کامل دولت بیاساس است. از نظر باراک، راهحل در «تغییر گفتمان» نهفته است؛ یعنی پذیرش گفتوگوی مستقیم با اسرائیل و عبور از تابوهای سیاسی گذشته، هرچند او تصریح کرد که ایالات متحده قصد ندارد مستقیماً در درگیریهای داخلی لبنان دخالت کند.
🔹در محور دیگر سخنرانی، او بر نقش ترکیه در تحولات اخیر منطقه تأکید کرد و گفت که روابط شخصی و سیاسی میان رؤسایجمهور دو کشور در شکلگیری آتشبس غزه و ثبات نسبی در سوریه نقش اساسی داشته است.
🔹وی افزود که همگرایی میان آنکارا، ریاض و تلآویو میتواند به ایجاد «بافت تازهای از همکاری» در خاورمیانه بینجامد؛ بافتی که به باور او باید بر پایه اقتصاد، فناوری و پیوندهای فرهنگی استوار باشد نه تقابلهای مذهبی. او حتی احتمال عادیسازی تدریجی روابط ترکیه و اسرائیل را مطرح کرد و این روند را بخشی از «نقشهی جدید منطقهای» دانست که دولت ترامپ در پی آن است.
🔹در همین چارچوب، باراک به ایران نیز اشاره کرد و جایگاه آن را در سیاست ضدتروریسم دولت ترامپ تبیین نمود. او ادعا کرد که اختلاف واشنگتن نه با مردم ایران بلکه با ساختارهای نظامی و امنیتی مانند سپاه پاسداران است که به گفتهی او، با حمایت از گروههایی چون حزبالله و حوثیها در یمن، ثبات منطقه را تهدید میکنند. باراک تصریح کرد که آمریکا قصد درگیری مستقیم با ایران را ندارد، اما هرگونه تهدید علیه متحدانش، بهویژه در سوریه و لبنان با واکنش هماهنگ ائتلافهای منطقهای روبهرو خواهد شد. از دید او، مهار نفوذ ایران در خاورمیانه باید از مسیر «همکاری منطقهای و فشار اقتصادی هدفمند» انجام گیرد، نه از راه جنگ یا مداخله نظامی.
🔹در پایان، باراک جمعبندی کرد که سیاست کنونی واشنگتن بر اصل «رهبری از دور» استوار است؛ بدین معنا که آمریکا دیگر نه تمایل دارد و نه توان دارد که با حضور مستقیم نظامی یا سرمایهگذاری سنگین درگیر منازعات شود. او یادآور شد که تجربه یک قرن گذشته از مداخلات غرب در منطقه، از معاهدات پاریس و سانریموی پس از جنگ جهانی اول تا توافقهای ناکام اسلو، نشان داده که تحمیل مدلهای غربی نتیجهبخش نیست. از دید او، تنها نظامهایی که ثبات و مشروعیت خود را از درون جامعه میگیرندبهویژه پادشاهیهای خلیج فارس توانستهاند مسیر توسعهی بومی را ادامه دهند. باراک نتیجه گرفت که مأموریت ایالات متحده اکنون «تسهیل همکاری منطقهای» است نه تعیین تکلیف سیاسی و خاورمیانه باید خود با اتکا به منابع، سرمایه و نیروی انسانیاش مسیر تازهای بهسوی رفاه و ثبات ترسیم کند.
@meshkatanalysis
https://youtu.be/gen88Or4Cgw?si=uXiHlqXIukkZb6TT
🔹تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه و نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه در نشست منامه ضمن تشریح سیاستهای دولت دونالد ترامپ در خاورمیانه، کوشید چارچوبی تازه برای نقش ایالات متحده در منطقه ترسیم کند. او توضیح داد که هدفش ارائه تصویری روشن از «چشمانداز ترامپ» است، بیآنکه شنوندگان را درگیر نظریهپردازیهای پیچیده کند.
🔹به گفته او، پیام اصلی ترامپ این بود که «نباید تلاش را با نتیجه اشتباه گرفت»؛ شعاری که از دید باراک، مبنای سیاست خارجی جدید آمریکا بر پایه اقدام جسورانه و نتایج ملموس بود. وی تأکید کرد که واشنگتن قصد دارد با شتاب در تصمیمگیری و همکاری منطقهای، ساختار کهنه دیپلماسی خاورمیانه را که از زمان توافق سایکس–پیکو دچار فرسایش شده، دگرگون سازد.
🔹در بخش نخست سخنانش، باراک با اشاره به ناکامی الگوهای غربی در منطقه، اظهار داشت که از پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، مداخلات آمریکا و اروپا عمدتاً با شکست روبهرو بوده و «۲۷ تغییر رژیم» تنها بیثباتی بیشتری بهجا گذاشته است.
🔹او گفت که ترامپ دیگر به دنبال «صادرات مدلهای حکومتی» نیست، بلکه میخواهد با اتکا به ظرفیتهای منطقهای، مسیر توسعه را از درون جوامع آغاز کند. از دید او، الگوی مطلوب برای همکاری، همان چیزی است که آن را «مدل منامه» نامید:
یعنی ترکیب حاکمیت ملی با مشارکت بینالمللی. باراک عنوان کرد که حاکمیت بدون اتحاد منطقهای دوام ندارد و ائتلافهای اقتصادی و امنیتی میتوانند جایگزین سیاستهای فرسوده و رقابتهای ایدئولوژیک شوند.
🔹در ادامه، باراک به مسئله لبنان پرداخت و با لحنی تند از آنچه وی ساختار فرقهای این کشور نامید، انتقاد کرد.
🔹او نظام کنفسیونی ناشی از قیمومت فرانسه را «غیرواقعی و پوسیده» خواند و گفت لبنان امروز در عمل به «دولت ورشکسته» بدل شده است.
🔹وی مدعی شد که حزبالله، هم بهعنوان حزب سیاسی و هم بهعنوان نیروی نظامی، جایگزین ساختار رسمی حکومت شده است. به گفتهی او، در شرایطی که ارتش ملی با کمبود منابع دستوپنجه نرم میکند و نظام بانکی فروپاشیده، انتظار بازگشت حاکمیت کامل دولت بیاساس است. از نظر باراک، راهحل در «تغییر گفتمان» نهفته است؛ یعنی پذیرش گفتوگوی مستقیم با اسرائیل و عبور از تابوهای سیاسی گذشته، هرچند او تصریح کرد که ایالات متحده قصد ندارد مستقیماً در درگیریهای داخلی لبنان دخالت کند.
🔹در محور دیگر سخنرانی، او بر نقش ترکیه در تحولات اخیر منطقه تأکید کرد و گفت که روابط شخصی و سیاسی میان رؤسایجمهور دو کشور در شکلگیری آتشبس غزه و ثبات نسبی در سوریه نقش اساسی داشته است.
🔹وی افزود که همگرایی میان آنکارا، ریاض و تلآویو میتواند به ایجاد «بافت تازهای از همکاری» در خاورمیانه بینجامد؛ بافتی که به باور او باید بر پایه اقتصاد، فناوری و پیوندهای فرهنگی استوار باشد نه تقابلهای مذهبی. او حتی احتمال عادیسازی تدریجی روابط ترکیه و اسرائیل را مطرح کرد و این روند را بخشی از «نقشهی جدید منطقهای» دانست که دولت ترامپ در پی آن است.
🔹در همین چارچوب، باراک به ایران نیز اشاره کرد و جایگاه آن را در سیاست ضدتروریسم دولت ترامپ تبیین نمود. او ادعا کرد که اختلاف واشنگتن نه با مردم ایران بلکه با ساختارهای نظامی و امنیتی مانند سپاه پاسداران است که به گفتهی او، با حمایت از گروههایی چون حزبالله و حوثیها در یمن، ثبات منطقه را تهدید میکنند. باراک تصریح کرد که آمریکا قصد درگیری مستقیم با ایران را ندارد، اما هرگونه تهدید علیه متحدانش، بهویژه در سوریه و لبنان با واکنش هماهنگ ائتلافهای منطقهای روبهرو خواهد شد. از دید او، مهار نفوذ ایران در خاورمیانه باید از مسیر «همکاری منطقهای و فشار اقتصادی هدفمند» انجام گیرد، نه از راه جنگ یا مداخله نظامی.
🔹در پایان، باراک جمعبندی کرد که سیاست کنونی واشنگتن بر اصل «رهبری از دور» استوار است؛ بدین معنا که آمریکا دیگر نه تمایل دارد و نه توان دارد که با حضور مستقیم نظامی یا سرمایهگذاری سنگین درگیر منازعات شود. او یادآور شد که تجربه یک قرن گذشته از مداخلات غرب در منطقه، از معاهدات پاریس و سانریموی پس از جنگ جهانی اول تا توافقهای ناکام اسلو، نشان داده که تحمیل مدلهای غربی نتیجهبخش نیست. از دید او، تنها نظامهایی که ثبات و مشروعیت خود را از درون جامعه میگیرندبهویژه پادشاهیهای خلیج فارس توانستهاند مسیر توسعهی بومی را ادامه دهند. باراک نتیجه گرفت که مأموریت ایالات متحده اکنون «تسهیل همکاری منطقهای» است نه تعیین تکلیف سیاسی و خاورمیانه باید خود با اتکا به منابع، سرمایه و نیروی انسانیاش مسیر تازهای بهسوی رفاه و ثبات ترسیم کند.
@meshkatanalysis
https://youtu.be/gen88Or4Cgw?si=uXiHlqXIukkZb6TT
YouTube
FULL REMARKS: Trump’s Envoy Barrack Unveils Bold Middle East Strategy at Manama Dialogue | AC1G
U.S. Ambassador to Türkiye and Special Envoy for Syria, Thomas J. Barrack, delivered a bold vision for the Middle East at the Manama Dialogue 2025. Speaking on behalf of President Donald Trump, Barrack outlined Washington’s new regional approach — prioritizing…
❤1👍1🕊1
🔻نشریه نشنال اینترست: پهپادهای شاهد ایران، چهرهی آینده جنگها را تغییر دادهاند
🔹نشریه آمریکایی نشنال اینترست در گزارشی تحلیلی به بررسی نقش پهپادهای شاهد ساخت ایران در نبردهای معاصر پرداخته و تأکید کرده است که این پرندههای بیسرنشین ارزانقیمت نهتنها معادلات جنگ اوکراین را دگرگون کردهاند بلکه در خاورمیانه نیز به ابزار راهبردی متحدان ایران تبدیل شدهاند. در این گزارش آمده است که آمریکا در تولید پهپادهای مشابه از رقبای خود عقب مانده و ضرورت توسعه سریع این فناوری را بهخوبی درک کرده است.
🔹در گزارش نشنال اینترست آمده است که پهپادهای شاهد ایران در میدانهای نبرد مختلف از اوکراین تا غزه دیده میشوند و حضور گسترده آنها بهویژه در جنگ اوکراین، نشان داده است که تهران توانسته با هزینهای بسیار پایین، فناوری تأثیرگذاری را در اختیار خود و متحدانش بگذارد. به گفته نویسنده، این پهپادها که در عملیاتهای روسیه علیه زیرساختهای انرژی و غیرنظامی اوکراین استفاده شدهاند، اکنون به نماد «جنگ ارزان اما مؤثر» تبدیل شدهاند؛ جنگی که قواعد نبرد هوایی را بازنویسی کرده است.
🔹این نشریه با اشاره به اظهارات ژنرال جیمز بارتولومیس، فرمانده لشکر بیستوپنجم پیادهنظام آمریکا مینویسد که ارتش ایالات متحده از تجربیات جنگ اوکراین در زمینه پهپادها درس گرفته و بهدنبال جبران عقبماندگی خود در تولید سامانههای مشابه است. این مقام آمریکایی تأکید کرده است که نیروهای مسلح آمریکا باید هرچه سریعتر توانایی ساخت و آزمایش پهپادهای تهاجمی دوربرد را کسب کنند، زیرا این فناوری به یکی از پایههای اصلی نبردهای آینده تبدیل خواهد شد.
🔹در بخش دیگری از گزارش آمده است که سری پهپادهای شاهد از جمله مدلهای ۱۳۱ و ۱۳۶ بهعنوان «مهمات پرسهزن» یا «پهپادهای انتحاری» شناخته میشوند که با قیمتی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار ساخته میشوند؛ رقمی که در مقایسه با هزینه سامانههای موشکی متعارف بسیار ناچیز است.
🔹به گفته این نشریه این پهپادها با موتور چینی MD550 به سرعتی حدود ۱۸۵ کیلومتر در ساعت میرسند و توانستهاند به یکی از پرطرفدارترین صادرات نظامی ایران بدل شوند. گزارش همچنین به آمار مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی اشاره دارد که طبق آن، روسیه از سپتامبر ۲۰۲۴ تا مارس ۲۰۲۵ استفاده از این پهپادها را از ۲۰۰ به بیش از ۱۰۰۰ پرتاب در هفته افزایش داده است.
🔹در پایان، نشریه یادشده خاطرنشان میکند که پهپادهای ایرانی تنها در اروپا حضور ندارند؛ بلکه در خاورمیانه نیز توسط گروههایی چون حماس، حزبالله و انصاراللله علیه اسرائیل مورد استفاده قرار گرفتهاند.
🔹به باور نویسنده، این گستردگی نشان میدهد که جنگهای آینده دیگر به انحصار ارتشهای بزرگ و تجهیزات گرانقیمت نخواهد بود. در جهانی که فناوری در دسترس همگان قرار گرفته «پهپادهای شاهد» نمونهای از دگرگونی بنیادی در مفهوم قدرت نظامی به شمار میروند دگرگونیای که حتی آمریکا را واداشته تا بار دیگر تعریف خود از برتری نظامی را بازنگری کند.
@meshkatanalysis
https://nationalinterest.org/blog/buzz/irans-shahed-uavs-future-of-warfare-has-america-noticed-mc-110325
🔹نشریه آمریکایی نشنال اینترست در گزارشی تحلیلی به بررسی نقش پهپادهای شاهد ساخت ایران در نبردهای معاصر پرداخته و تأکید کرده است که این پرندههای بیسرنشین ارزانقیمت نهتنها معادلات جنگ اوکراین را دگرگون کردهاند بلکه در خاورمیانه نیز به ابزار راهبردی متحدان ایران تبدیل شدهاند. در این گزارش آمده است که آمریکا در تولید پهپادهای مشابه از رقبای خود عقب مانده و ضرورت توسعه سریع این فناوری را بهخوبی درک کرده است.
🔹در گزارش نشنال اینترست آمده است که پهپادهای شاهد ایران در میدانهای نبرد مختلف از اوکراین تا غزه دیده میشوند و حضور گسترده آنها بهویژه در جنگ اوکراین، نشان داده است که تهران توانسته با هزینهای بسیار پایین، فناوری تأثیرگذاری را در اختیار خود و متحدانش بگذارد. به گفته نویسنده، این پهپادها که در عملیاتهای روسیه علیه زیرساختهای انرژی و غیرنظامی اوکراین استفاده شدهاند، اکنون به نماد «جنگ ارزان اما مؤثر» تبدیل شدهاند؛ جنگی که قواعد نبرد هوایی را بازنویسی کرده است.
🔹این نشریه با اشاره به اظهارات ژنرال جیمز بارتولومیس، فرمانده لشکر بیستوپنجم پیادهنظام آمریکا مینویسد که ارتش ایالات متحده از تجربیات جنگ اوکراین در زمینه پهپادها درس گرفته و بهدنبال جبران عقبماندگی خود در تولید سامانههای مشابه است. این مقام آمریکایی تأکید کرده است که نیروهای مسلح آمریکا باید هرچه سریعتر توانایی ساخت و آزمایش پهپادهای تهاجمی دوربرد را کسب کنند، زیرا این فناوری به یکی از پایههای اصلی نبردهای آینده تبدیل خواهد شد.
🔹در بخش دیگری از گزارش آمده است که سری پهپادهای شاهد از جمله مدلهای ۱۳۱ و ۱۳۶ بهعنوان «مهمات پرسهزن» یا «پهپادهای انتحاری» شناخته میشوند که با قیمتی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار ساخته میشوند؛ رقمی که در مقایسه با هزینه سامانههای موشکی متعارف بسیار ناچیز است.
🔹به گفته این نشریه این پهپادها با موتور چینی MD550 به سرعتی حدود ۱۸۵ کیلومتر در ساعت میرسند و توانستهاند به یکی از پرطرفدارترین صادرات نظامی ایران بدل شوند. گزارش همچنین به آمار مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی اشاره دارد که طبق آن، روسیه از سپتامبر ۲۰۲۴ تا مارس ۲۰۲۵ استفاده از این پهپادها را از ۲۰۰ به بیش از ۱۰۰۰ پرتاب در هفته افزایش داده است.
🔹در پایان، نشریه یادشده خاطرنشان میکند که پهپادهای ایرانی تنها در اروپا حضور ندارند؛ بلکه در خاورمیانه نیز توسط گروههایی چون حماس، حزبالله و انصاراللله علیه اسرائیل مورد استفاده قرار گرفتهاند.
🔹به باور نویسنده، این گستردگی نشان میدهد که جنگهای آینده دیگر به انحصار ارتشهای بزرگ و تجهیزات گرانقیمت نخواهد بود. در جهانی که فناوری در دسترس همگان قرار گرفته «پهپادهای شاهد» نمونهای از دگرگونی بنیادی در مفهوم قدرت نظامی به شمار میروند دگرگونیای که حتی آمریکا را واداشته تا بار دیگر تعریف خود از برتری نظامی را بازنگری کند.
@meshkatanalysis
https://nationalinterest.org/blog/buzz/irans-shahed-uavs-future-of-warfare-has-america-noticed-mc-110325
The National Interest
Iran’s Shahed UAVs Are the Future of Warfare. Has America Noticed?
In addition to their ubiquity in Ukraine, Iranian-made Shahed drones have popped up in other conflicts—chiefly those fought against Israel by Tehran’s regional allies and proxy groups.
👍1👏1🕊1
🔻از مسقط تا ریاض؛ دو قرائت از امنیت خلیج فارس در برابر سیاست تعاملگرای ایران
🔹در تازهترین دور از گفتوگوهای امنیتی منامه، شکاف در رویکرد کشورهای عربی نسبت به ایران بار دیگر آشکار شد. در حالی که وزیر خارجه عمان بر ضرورت گفتوگو و تعامل میان کشورهای خلیج فارس و تهران تأکید کرد و اسرائیل را منشأ اصلی بیثباتی منطقه دانست، شاهزاده ترکی الفیصل، مقام پیشین سعودی با تکرار اتهامات قدیمی علیه ایران از آنچه «رفتار مداخلهگرانه تهران از سال ۱۹۷۹» خواند انتقاد کرد. این دوگانگی در روایت نشان میدهد که علیرغم بهبود نسبی روابط تهران و ریاض به میانجیگری چین، نگاه امنیتمحور در بخشی از نخبگان عربستانی همچنان بر گفتمان همکاریمحور ایران سایه انداخته است.
🔹 بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان در سخنرانی خود در نشست منامه خواستار افزایش تعامل میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ایران شد و گفت که «اسرائیل، نه ایران، منبع اصلی بیثباتی در منطقه است» و تأکید کرد که گفتوگو، نه انزوا، میتواند به کاهش تنشها کمک کند.
🔹 البوسعیدی عنوان کرد که پنج دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده با میانجیگری عمان «پیشرفت قابل توجهی داشته»، اما این روند پیش از آغاز دور ششم در ماه ژوئن، «با اقدامات خرابکارانه و غیرقانونی اسرائیل متوقف شد». او اضافه کرد که «اسرائیل عمداً تنشها را طولانی میکند» و در عین حال، «ایران در برابر این تحریکها رفتاری محتاطانه از خود نشان داده است».
🔹اما ساعاتی بعد ترکی الفیصل، رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی در سخنانی که نوعی پاسخ به اظهارات وزیر خارجه عمان تلقی شد، دیدگاه متفاوتی ارائه داد. او گفت که «از ایران تصویری ساخته میشود که گویی قربانی تلاشهای بینالمللی برای مهار و منزویسازی است»، در حالیکه بهزعم او «ایران از سال ۱۹۷۹ تاکنون با سیاستهای مداخلهگرانه و رویکردی جنگطلبانه در امور کشورهای منطقه دخالت کرده است».
🔹ترکی الفیصل همچنین مدعی شد که در حالی از ایران سخن گفته میشود، «رفتارهای اسرائیل نیز در جای خود نیازمند نقد است»، اما تأکید کرد که «نمیتوان چشم بر نقشهها و جاهطلبیهای آقای نتانیاهو بست که از نیل تا فرات را به عنوان «اسرائیل بزرگ» تصویر میکند».
این مقام سعودی افزود که «برای بازسازی ثبات در مشرق عربی، باید دید آیا ایران واقعاً آماده است از سیاستهای گذشته فاصله بگیرد و به شریکی مسئول در منطقه و جهان تبدیل شود یا نه».
در حالی که در این سوی خلیج فارس، ایران پس از توافق با عربستان به میانجیگری چین، مسیر تعامل، حسن نیت و همکاری منطقهای را در پیش گرفته است، به نظر میرسد ریاض هنوز راهی متفاوت را دنبال میکند.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹در تازهترین دور از گفتوگوهای امنیتی منامه، شکاف در رویکرد کشورهای عربی نسبت به ایران بار دیگر آشکار شد. در حالی که وزیر خارجه عمان بر ضرورت گفتوگو و تعامل میان کشورهای خلیج فارس و تهران تأکید کرد و اسرائیل را منشأ اصلی بیثباتی منطقه دانست، شاهزاده ترکی الفیصل، مقام پیشین سعودی با تکرار اتهامات قدیمی علیه ایران از آنچه «رفتار مداخلهگرانه تهران از سال ۱۹۷۹» خواند انتقاد کرد. این دوگانگی در روایت نشان میدهد که علیرغم بهبود نسبی روابط تهران و ریاض به میانجیگری چین، نگاه امنیتمحور در بخشی از نخبگان عربستانی همچنان بر گفتمان همکاریمحور ایران سایه انداخته است.
🔹 بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان در سخنرانی خود در نشست منامه خواستار افزایش تعامل میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ایران شد و گفت که «اسرائیل، نه ایران، منبع اصلی بیثباتی در منطقه است» و تأکید کرد که گفتوگو، نه انزوا، میتواند به کاهش تنشها کمک کند.
🔹 البوسعیدی عنوان کرد که پنج دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده با میانجیگری عمان «پیشرفت قابل توجهی داشته»، اما این روند پیش از آغاز دور ششم در ماه ژوئن، «با اقدامات خرابکارانه و غیرقانونی اسرائیل متوقف شد». او اضافه کرد که «اسرائیل عمداً تنشها را طولانی میکند» و در عین حال، «ایران در برابر این تحریکها رفتاری محتاطانه از خود نشان داده است».
🔹اما ساعاتی بعد ترکی الفیصل، رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی در سخنانی که نوعی پاسخ به اظهارات وزیر خارجه عمان تلقی شد، دیدگاه متفاوتی ارائه داد. او گفت که «از ایران تصویری ساخته میشود که گویی قربانی تلاشهای بینالمللی برای مهار و منزویسازی است»، در حالیکه بهزعم او «ایران از سال ۱۹۷۹ تاکنون با سیاستهای مداخلهگرانه و رویکردی جنگطلبانه در امور کشورهای منطقه دخالت کرده است».
🔹ترکی الفیصل همچنین مدعی شد که در حالی از ایران سخن گفته میشود، «رفتارهای اسرائیل نیز در جای خود نیازمند نقد است»، اما تأکید کرد که «نمیتوان چشم بر نقشهها و جاهطلبیهای آقای نتانیاهو بست که از نیل تا فرات را به عنوان «اسرائیل بزرگ» تصویر میکند».
این مقام سعودی افزود که «برای بازسازی ثبات در مشرق عربی، باید دید آیا ایران واقعاً آماده است از سیاستهای گذشته فاصله بگیرد و به شریکی مسئول در منطقه و جهان تبدیل شود یا نه».
در حالی که در این سوی خلیج فارس، ایران پس از توافق با عربستان به میانجیگری چین، مسیر تعامل، حسن نیت و همکاری منطقهای را در پیش گرفته است، به نظر میرسد ریاض هنوز راهی متفاوت را دنبال میکند.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
🔻چهار مانع بزرگ در مسیر احیای گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا
🔹کارنگی در گزارشی به بررسی وضعیت تنشزای مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده پرداخته و تأکید کرده است که دو کشور برای رسیدن به توافقی پایدار باید چهار چالش اساسی را پشت سر بگذارند.
🔹این گزارش با مرور وقایع نظامی و دیپلماتیک ماههای اخیر، از جمله حملات اسرائیل و درگیری دوازدهروزه، نشان میدهد که بیاعتمادی، فشارهای سیاسی و اهداف متناقض همچنان مسیر دیپلماسی را ناهموار کردهاند.
🔹 بر اساس گزارش کارنگی، نخستین مانع اصلی در مسیر مذاکرات چرخهی پرتنش «فشار از سوی آمریکا و مقابله از سوی ایران» بود که نهتنها سطح تنشها را افزایش داد بلکه اعتماد متقابل را نیز از میان برد. در حالیکه واشنگتن وعده تعلیق تحریمها را میداد، همزمان تحریمها و تهدیدهای تازهای علیه تهران اعمال کرد و ایران نیز در واکنش با لحن تهدیدآمیز و کاهش همکاریهای هستهای پاسخ داد. به باور نویسنده، اگرچه فشارهای واشنگتن در نهایت ایران را به گفتوگو ترغیب کرد، اما استمرار همین سیاست تقابلی به رویارویی مستقیم دو کشور در قالب جنگ دوازدهروزه انجامید.
🔹چالش دوم از دید کارنگی، اختلاف در ترجیحات و شیوه مذاکره میان دو طرف بود. واشنگتن بهدنبال گفتوگوهای مستقیم و توافقی جامع بود، در حالی که تهران مانند تجربههای گذشته به مذاکرات غیرمستقیم و مرحلهای تمایل داشت. به باور گزارش، ایران طرحی سهمرحلهای ارائه داده بود که شامل کاهش تدریجی غنیسازی و لغو گامبهگام تحریمها میشد، اما رویکرد حداکثری دولت ترامپ مانع پیشرفت این روند شد.
🔹سومین مانع در مسیر گفتوگوها، «حداکثرگرایی آمریکایی» در موضوع غنیسازی اورانیوم و ذخایر هستهای ایران بود. بر اساس گزارش کارنگی، دولت ترامپ در تمام مراحل مذاکرات بر سیاست «غنیسازی صفر» پافشاری کرد، موضوعی که برای تهران غیرقابل پذیرش بود. هرچند آمریکا در مقاطعی وعده داده بود اجازه غنیسازی محدود برای مصارف صلحآمیز را بدهد، اما دوباره به مواضع پیشین خود بازگشت و همین بیثباتی، روند اعتمادسازی را مختل کرد.
📌به باور گزارش، دخالت و نفوذ اسرائیل و کنگره آمریکا نیز از عوامل تعیینکننده در شکست مذاکرات بود. نتانیاهو با فشار بر ترامپ او را به اتخاذ مواضع سختتر علیه تهران واداشت و نهایتاً حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، عملاً مذاکرات را متوقف کرد. کارنگی نتیجه میگیرد که احیای دیپلماسی میان دو کشور تنها در صورتی ممکن است که واشنگتن بتواند چرخهی فشار و تهدید را متوقف سازد، بر اختلافات ساختاری در قالب مذاکرات واقعبینانه غلبه کند و نفوذ بازیگران خارجی را مهار نماید.
https://carnegieendowment.org/research/2025/11/the-united-states-and-iran-must-overcome-four-challenges-for-nuclear-talks-to-succeed?lang=en
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹کارنگی در گزارشی به بررسی وضعیت تنشزای مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده پرداخته و تأکید کرده است که دو کشور برای رسیدن به توافقی پایدار باید چهار چالش اساسی را پشت سر بگذارند.
🔹این گزارش با مرور وقایع نظامی و دیپلماتیک ماههای اخیر، از جمله حملات اسرائیل و درگیری دوازدهروزه، نشان میدهد که بیاعتمادی، فشارهای سیاسی و اهداف متناقض همچنان مسیر دیپلماسی را ناهموار کردهاند.
🔹 بر اساس گزارش کارنگی، نخستین مانع اصلی در مسیر مذاکرات چرخهی پرتنش «فشار از سوی آمریکا و مقابله از سوی ایران» بود که نهتنها سطح تنشها را افزایش داد بلکه اعتماد متقابل را نیز از میان برد. در حالیکه واشنگتن وعده تعلیق تحریمها را میداد، همزمان تحریمها و تهدیدهای تازهای علیه تهران اعمال کرد و ایران نیز در واکنش با لحن تهدیدآمیز و کاهش همکاریهای هستهای پاسخ داد. به باور نویسنده، اگرچه فشارهای واشنگتن در نهایت ایران را به گفتوگو ترغیب کرد، اما استمرار همین سیاست تقابلی به رویارویی مستقیم دو کشور در قالب جنگ دوازدهروزه انجامید.
🔹چالش دوم از دید کارنگی، اختلاف در ترجیحات و شیوه مذاکره میان دو طرف بود. واشنگتن بهدنبال گفتوگوهای مستقیم و توافقی جامع بود، در حالی که تهران مانند تجربههای گذشته به مذاکرات غیرمستقیم و مرحلهای تمایل داشت. به باور گزارش، ایران طرحی سهمرحلهای ارائه داده بود که شامل کاهش تدریجی غنیسازی و لغو گامبهگام تحریمها میشد، اما رویکرد حداکثری دولت ترامپ مانع پیشرفت این روند شد.
🔹سومین مانع در مسیر گفتوگوها، «حداکثرگرایی آمریکایی» در موضوع غنیسازی اورانیوم و ذخایر هستهای ایران بود. بر اساس گزارش کارنگی، دولت ترامپ در تمام مراحل مذاکرات بر سیاست «غنیسازی صفر» پافشاری کرد، موضوعی که برای تهران غیرقابل پذیرش بود. هرچند آمریکا در مقاطعی وعده داده بود اجازه غنیسازی محدود برای مصارف صلحآمیز را بدهد، اما دوباره به مواضع پیشین خود بازگشت و همین بیثباتی، روند اعتمادسازی را مختل کرد.
📌به باور گزارش، دخالت و نفوذ اسرائیل و کنگره آمریکا نیز از عوامل تعیینکننده در شکست مذاکرات بود. نتانیاهو با فشار بر ترامپ او را به اتخاذ مواضع سختتر علیه تهران واداشت و نهایتاً حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، عملاً مذاکرات را متوقف کرد. کارنگی نتیجه میگیرد که احیای دیپلماسی میان دو کشور تنها در صورتی ممکن است که واشنگتن بتواند چرخهی فشار و تهدید را متوقف سازد، بر اختلافات ساختاری در قالب مذاکرات واقعبینانه غلبه کند و نفوذ بازیگران خارجی را مهار نماید.
https://carnegieendowment.org/research/2025/11/the-united-states-and-iran-must-overcome-four-challenges-for-nuclear-talks-to-succeed?lang=en
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
Carnegie Endowment for International Peace
The United States and Iran Must Overcome Four Challenges for Nuclear Talks to Succeed
The challenges from previous negotiations reveal how much needs to be done.
👍1🕊1
🔻فایز: ایران دیگر بازیگر واکنشی نیست، طراح صحنه خاورمیانه است
🔹عبدالقادر فايز @abdalkaderfaeez مدير دفتر شبکه الجزیره در تهران در گفتوگویی جدید با پادکست «اثیر» به مسائل مختلفی از جمله جنگ اخیر ایران و اسرائیل، سیاست منطقهای تهران، ماهیت جامعه ایرانی و هویت تاریخی این کشور پرداخت. او در آغاز با اشاره به درگیری مستقیم اخیر میان تهران و تلآویو گفت آنچه رخ داد، نه یک جنگ تمامعیار بلکه «مرحله نخست» از تقابل میان دو دشمن دیرینه بود. فایز معتقد است ایران با پاسخ محدود به حمله اسرائیل توانست معادلهای تازه در بازدارندگی ایجاد کند؛ پیامی که نشان میداد تهران آمادهی جنگ بزرگ نیست، اما عقبنشینی هم نخواهد کرد.
📌 لازم به ذکر است که هدف از ترجمهی چنین گفتوگوهایی، آشنایی مخاطب فارسیزبان با نوع نگاه، تحلیل و زاویه دیدِ کنشگران و فعالان رسانهای عرب است و نقل این محتوا به منزله تایید یا رد آن نیست.
🔹او با مرور گذشتهی تاریخی روابط دو کشور یادآور شد که ایران پس از انقلاب از ابتدا دشمن ذاتی اسرائیل نبود و حتی در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳، حجم فروش سلاحهای اسرائیلی به ایران به حدود ۵۰۰ میلیون دلار میرسید. با این حال به گفتهی فایز یکی از پایههای اصلی مشروعیت جمهوری اسلامی بعدها بر حمایت از آرمان فلسطین و مقاومت ضد اسرائیل بنا شد. او افزود حتی با تغییر رویکرد از «ایران انقلابی» به «ایران دولت»، موضوع فلسطین همچنان رکن ایدئولوژیک نظام باقی مانده است و هرگونه تهدید اسرائیل علیه ایران، انسجام ملی را افزایش میدهد؛ همانگونه که در سالهای گذشته مردم با تشکیل حلقههای انسانی در اطراف تأسیسات هستهای در برابر تهدیدات تلآویو ایستادند.
🔹در ادامه، فایز به جنبهی رسانهای و روانی جنگ اشاره میکند و میگوید تهران در پاسخ به تلاش نتانیاهو برای تحریک افکار عمومی ایران از حضور سربازان یهودی در ارتش جمهوری اسلامی سخن گفت و تأکید کرد که بمبارانهای اسرائیل حتی مناطقی متعلق به اقلیت یهودی را هدف قرار داده است. او این اقدامات را بخشی از «جنگ روایتها» میان دو طرف دانست؛ نبردی که در آن هر یک میکوشند تصویر خود را در افکار عمومی خاورمیانه تثبیت کنند.
🔹در بخش دیگری از گفتوگو، فایز تحولات خاورمیانه پس از سقوط بغداد و کابل را نقطهی چرخش در سیاست منطقهای ایران توصیف کرد. از نظر او، تهران پس از تجربهی انزوای دههی ۱۹۸۰ دریافت که باید در نظم جدید جهانی جایگاهی فعال بیابد. او اصطلاح «پراگماتیسم انقلابی» را برای توصیف سیاست ایران بهکار برد؛ رویکردی که میان ایدئولوژی و مصلحت در کنار هم جمع میشود. نمونهی این رفتار را در همکاری تاکتیکی ایران با آمریکا برای سرنگونی طالبان و همزمان حمایت از نیروهای ضدآمریکایی در عراق دانست.
🔹او همچنین سیاست ایران در برابر تحولات موسوم به «بهار عربی» را «واقعگرایانه و مصلحتمحور» توصیف کرد. به گفتهی فایز ایران انقلابهای مصر، تونس و لیبی را فرصت تلقی کرد، اما از همان ابتدا نسبت به بحران سوریه موضعی متفاوت داشت، زیرا دمشق برای تهران «حلقهی طلایی محور مقاومت» محسوب میشد. از اینرو، حمایت از دولت اسد در نگاه جمهوری اسلامی نه اقدامی اخلاقی بلکه تصمیمی استراتژیک در چارچوب حفظ عمق دفاعی ایران بود.
🔹در بخش پایانی، عبدالقادر فایز با نگاهی جامعهشناختی به ایران، شخصیت ایرانی را ترکیبی از ترس تاریخی از زوال و میل به بقا دانست؛ ملتی که در تاریخ خود بارها بخشهایی از سرزمین و قدرت را از دست داده و به همین دلیل از خلأ، چه در سیاست و چه در فرهنگ، گریزان است. او ایران را کشوری توصیف کرد که «در شعر، هنر و سیاست از فضای خالی میهراسد و همیشه میکوشد آن را پر کند». به باور او، جنگ اخیر با اسرائیل نه تنها آزمونی برای توان نظامی، بلکه مرحلهای تازه در بازتعریف نقش ایران در خاورمیانه است؛ ایران امروز دیگر بازیگر واکنشی نیست، بلکه یکی از طراحان صحنهی منطقهای است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://youtu.be/VqDu6XYzRYo?si=VHJi6phWMoEzZ_4z
🔹عبدالقادر فايز @abdalkaderfaeez مدير دفتر شبکه الجزیره در تهران در گفتوگویی جدید با پادکست «اثیر» به مسائل مختلفی از جمله جنگ اخیر ایران و اسرائیل، سیاست منطقهای تهران، ماهیت جامعه ایرانی و هویت تاریخی این کشور پرداخت. او در آغاز با اشاره به درگیری مستقیم اخیر میان تهران و تلآویو گفت آنچه رخ داد، نه یک جنگ تمامعیار بلکه «مرحله نخست» از تقابل میان دو دشمن دیرینه بود. فایز معتقد است ایران با پاسخ محدود به حمله اسرائیل توانست معادلهای تازه در بازدارندگی ایجاد کند؛ پیامی که نشان میداد تهران آمادهی جنگ بزرگ نیست، اما عقبنشینی هم نخواهد کرد.
📌 لازم به ذکر است که هدف از ترجمهی چنین گفتوگوهایی، آشنایی مخاطب فارسیزبان با نوع نگاه، تحلیل و زاویه دیدِ کنشگران و فعالان رسانهای عرب است و نقل این محتوا به منزله تایید یا رد آن نیست.
🔹او با مرور گذشتهی تاریخی روابط دو کشور یادآور شد که ایران پس از انقلاب از ابتدا دشمن ذاتی اسرائیل نبود و حتی در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳، حجم فروش سلاحهای اسرائیلی به ایران به حدود ۵۰۰ میلیون دلار میرسید. با این حال به گفتهی فایز یکی از پایههای اصلی مشروعیت جمهوری اسلامی بعدها بر حمایت از آرمان فلسطین و مقاومت ضد اسرائیل بنا شد. او افزود حتی با تغییر رویکرد از «ایران انقلابی» به «ایران دولت»، موضوع فلسطین همچنان رکن ایدئولوژیک نظام باقی مانده است و هرگونه تهدید اسرائیل علیه ایران، انسجام ملی را افزایش میدهد؛ همانگونه که در سالهای گذشته مردم با تشکیل حلقههای انسانی در اطراف تأسیسات هستهای در برابر تهدیدات تلآویو ایستادند.
🔹در ادامه، فایز به جنبهی رسانهای و روانی جنگ اشاره میکند و میگوید تهران در پاسخ به تلاش نتانیاهو برای تحریک افکار عمومی ایران از حضور سربازان یهودی در ارتش جمهوری اسلامی سخن گفت و تأکید کرد که بمبارانهای اسرائیل حتی مناطقی متعلق به اقلیت یهودی را هدف قرار داده است. او این اقدامات را بخشی از «جنگ روایتها» میان دو طرف دانست؛ نبردی که در آن هر یک میکوشند تصویر خود را در افکار عمومی خاورمیانه تثبیت کنند.
🔹در بخش دیگری از گفتوگو، فایز تحولات خاورمیانه پس از سقوط بغداد و کابل را نقطهی چرخش در سیاست منطقهای ایران توصیف کرد. از نظر او، تهران پس از تجربهی انزوای دههی ۱۹۸۰ دریافت که باید در نظم جدید جهانی جایگاهی فعال بیابد. او اصطلاح «پراگماتیسم انقلابی» را برای توصیف سیاست ایران بهکار برد؛ رویکردی که میان ایدئولوژی و مصلحت در کنار هم جمع میشود. نمونهی این رفتار را در همکاری تاکتیکی ایران با آمریکا برای سرنگونی طالبان و همزمان حمایت از نیروهای ضدآمریکایی در عراق دانست.
🔹او همچنین سیاست ایران در برابر تحولات موسوم به «بهار عربی» را «واقعگرایانه و مصلحتمحور» توصیف کرد. به گفتهی فایز ایران انقلابهای مصر، تونس و لیبی را فرصت تلقی کرد، اما از همان ابتدا نسبت به بحران سوریه موضعی متفاوت داشت، زیرا دمشق برای تهران «حلقهی طلایی محور مقاومت» محسوب میشد. از اینرو، حمایت از دولت اسد در نگاه جمهوری اسلامی نه اقدامی اخلاقی بلکه تصمیمی استراتژیک در چارچوب حفظ عمق دفاعی ایران بود.
🔹در بخش پایانی، عبدالقادر فایز با نگاهی جامعهشناختی به ایران، شخصیت ایرانی را ترکیبی از ترس تاریخی از زوال و میل به بقا دانست؛ ملتی که در تاریخ خود بارها بخشهایی از سرزمین و قدرت را از دست داده و به همین دلیل از خلأ، چه در سیاست و چه در فرهنگ، گریزان است. او ایران را کشوری توصیف کرد که «در شعر، هنر و سیاست از فضای خالی میهراسد و همیشه میکوشد آن را پر کند». به باور او، جنگ اخیر با اسرائیل نه تنها آزمونی برای توان نظامی، بلکه مرحلهای تازه در بازتعریف نقش ایران در خاورمیانه است؛ ایران امروز دیگر بازیگر واکنشی نیست، بلکه یکی از طراحان صحنهی منطقهای است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://youtu.be/VqDu6XYzRYo?si=VHJi6phWMoEzZ_4z
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍2😁1🕊1
بهرغم آگاهی بسیاری از مدیران کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی از مسائل و چالشهای ساختاری موجود، نوعی محافظهکاری نهادی و فردی در میان آنان مشاهده میشود که مانع از بیان صریح و شفاف واقعیتها میگردد.
این امر ریشه در فقدان «جسارت انتقادی» و هراس از هزینههای اجتماعی و سیاسی پذیرش مسئولیت دارد.
در نتیجه، ترجیح منافع شخصی، گروهی و کوتاهمدت بر خیر جمعی و منافع بلندمدت ملی به الگویی مسلط در رفتار مدیریتی بدل شده است. این وضعیت نهتنها بازتولیدکنندهی چرخهی ناکارآمدی در ساختار تصمیمگیری است، بلکه مانع شکلگیری اعتماد نهادی و انسجام اجتماعی در سطوح مختلف جامعه میشود.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://x.com/hamzeh_ir/status/1988177245559525578?s=46
این امر ریشه در فقدان «جسارت انتقادی» و هراس از هزینههای اجتماعی و سیاسی پذیرش مسئولیت دارد.
در نتیجه، ترجیح منافع شخصی، گروهی و کوتاهمدت بر خیر جمعی و منافع بلندمدت ملی به الگویی مسلط در رفتار مدیریتی بدل شده است. این وضعیت نهتنها بازتولیدکنندهی چرخهی ناکارآمدی در ساختار تصمیمگیری است، بلکه مانع شکلگیری اعتماد نهادی و انسجام اجتماعی در سطوح مختلف جامعه میشود.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://x.com/hamzeh_ir/status/1988177245559525578?s=46
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍2❤1🔥1🕊1
🔻 پیوند غیرمنتظرهٔ تایوان و فلسطین در سیاست خارجی چین: تحلیلی بر تنش تازهٔ پکن و تلآویو
🔹 پایگاه تحلیلی سوهو چین در گزارشی تلاش کرده توضیح دهد که چگونه یک اقدام ظاهراً ساده از سوی چند نمایندهٔ کنست، به بحرانی دیپلماتیک میان چین و اسرائیل تبدیل شد؛ و چرا واکنش پکن نه در حوزهٔ تایوان، بلکه در موضوع فلسطین نمایان شد. نویسندگان گزارش تأکید میکنند که در فضای پیچیدهٔ ژئوپلیتیک سال ۲۰۲۵، حساسیتهای قدرتهای بزرگ بهقدری درهمتنیده شده که حتی یک حرکت کوچک میتواند پیامدهای گسترده و پیشبینینشده رقم بزند.
🔹 به گفتهٔ سوهو، ماجرا از آنجا آغاز شد که ۱۳ نمایندهٔ اسرائیلی ظرف ۲۴ ساعت بیانیهای صادر کردند و از عضویت «ناظر» تایوان در سازمان جهانی بهداشت حمایت نمودند. از نگاه تحلیلگران، این اقدام بیشتر با هدف «جلب رضایت واشنگتن» انجام شده بود. در گزارش آمده است که این نمایندگان تصور داشتند چین صرفاً واکنشی محدود و نمادین نشان میدهد؛ اما آنان حساسیت بالای پکن نسبت به مسئلهٔ تایوان را نادیده گرفتند و عملاً زمینهٔ یک تنش گستردهتر را فراهم ساختند.
🔹 سوهو توضیح میدهد که پشت این اقدام، تنها انگیزههای خارجی وجود نداشت. برخی از این نمایندگان روی روابط نظامی-تجاری با تایوان حساب باز کرده بودند. بهویژه سیاستمداران وابسته به جناحهای راست مذهبی و طیفهای لیبرال میانهرو با اشاره به این واقعیت که «تایوان دومین بازار مهم صادرات تسلیحات اسرائیل پس از هند است»، تلاش داشتند از این حمایت سیاسی بهعنوان ابزاری برای تقویت همکاریهای دفاعی پنهان استفاده کنند. همچنین در شرایط بحرانی داخلی، کاهش محبوبیت دولت و فشار جنگ غزه، چنین مواضعی برای برخی سیاستمداران فرصتی برای «نمایش قدرت و کسب حمایت داخلی» محسوب میشد.
🔹 اما برخلاف انتظار اسرائیلیها، چین تمرکز خود را بهسرعت از موضوع تایوان به نقطهٔ آسیبپذیر اسرائیل یعنی فلسطین منتقل کرد. طبق گزارش سوهو، تنها سه ساعت پس از انتشار بیانیه، سفارت چین در تلآویو پرسشهایی صریح مطرح کرد؛ از جمله اینکه آیا این اقدام در راستای «جریانهای تجزیهطلب» است یا اینکه عمداً روابط دو طرف را به سمت «منطقهٔ خطر» میبرد. کمتر از یک شبانهروز بعد، وزارت خارجهٔ چین اعلام کرد که قصد دارد روند عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل را فعالانه پیگیری کند و برای برگزاری نشست بینالمللی اجرای راهحل دوکشوری تلاش خواهد کرد. به تعبیر گزارش، چین با این اقدام پیام داد که «تحرکات مرتبط با تایوان بیواسطه بر حوزههای حساس طرف مقابل اثر خواهد گذاشت».
🔹 در پایان گزارش، سوهو نتیجه میگیرد که پیامدهای این اقدام برای اسرائیل بسیار فراتر از برآورد اولیهٔ آن نمایندگان بود. با توجه به طولانی شدن جنگ غزه، ناکامی در حذف حماس، فشار نهادهای حقوقی بینالمللی و افزایش انتقادهای جهانی، اسرائیل در موقعیتی شکننده قرار داشت و واکنش چین این شکنندگی را «آشکارتر و ساختاریتر» کرد. در جمعبندی گزارش آمده است که چین در پیگیری منافع راهبردی خود بهویژه در موضوع تایوان در روشها انعطافپذیر اما در هدف کاملاً قاطع است و دخالت ۱۳ نمایندهٔ اسرائیلی نه تنها تغییری در وضعیت تایوان ایجاد نکرد، بلکه موجب شد پکن در مسئلهٔ فلسطین موضعی فعالتر و حتی هجومیتر اتخاذ کند؛ تحولی که فشار سیاسی بر اسرائیل را بهطور محسوسی افزایش داد.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://m.sohu.com/a/950516321_121982861/?pvid=000115_3w_a&scm=10008.1479_13-1479_13-68_68.0-4192002.0.0&spm=smpc.content%2F362_2.fd-d.11.1762236916334vFIoN7C
🔹 پایگاه تحلیلی سوهو چین در گزارشی تلاش کرده توضیح دهد که چگونه یک اقدام ظاهراً ساده از سوی چند نمایندهٔ کنست، به بحرانی دیپلماتیک میان چین و اسرائیل تبدیل شد؛ و چرا واکنش پکن نه در حوزهٔ تایوان، بلکه در موضوع فلسطین نمایان شد. نویسندگان گزارش تأکید میکنند که در فضای پیچیدهٔ ژئوپلیتیک سال ۲۰۲۵، حساسیتهای قدرتهای بزرگ بهقدری درهمتنیده شده که حتی یک حرکت کوچک میتواند پیامدهای گسترده و پیشبینینشده رقم بزند.
🔹 به گفتهٔ سوهو، ماجرا از آنجا آغاز شد که ۱۳ نمایندهٔ اسرائیلی ظرف ۲۴ ساعت بیانیهای صادر کردند و از عضویت «ناظر» تایوان در سازمان جهانی بهداشت حمایت نمودند. از نگاه تحلیلگران، این اقدام بیشتر با هدف «جلب رضایت واشنگتن» انجام شده بود. در گزارش آمده است که این نمایندگان تصور داشتند چین صرفاً واکنشی محدود و نمادین نشان میدهد؛ اما آنان حساسیت بالای پکن نسبت به مسئلهٔ تایوان را نادیده گرفتند و عملاً زمینهٔ یک تنش گستردهتر را فراهم ساختند.
🔹 سوهو توضیح میدهد که پشت این اقدام، تنها انگیزههای خارجی وجود نداشت. برخی از این نمایندگان روی روابط نظامی-تجاری با تایوان حساب باز کرده بودند. بهویژه سیاستمداران وابسته به جناحهای راست مذهبی و طیفهای لیبرال میانهرو با اشاره به این واقعیت که «تایوان دومین بازار مهم صادرات تسلیحات اسرائیل پس از هند است»، تلاش داشتند از این حمایت سیاسی بهعنوان ابزاری برای تقویت همکاریهای دفاعی پنهان استفاده کنند. همچنین در شرایط بحرانی داخلی، کاهش محبوبیت دولت و فشار جنگ غزه، چنین مواضعی برای برخی سیاستمداران فرصتی برای «نمایش قدرت و کسب حمایت داخلی» محسوب میشد.
🔹 اما برخلاف انتظار اسرائیلیها، چین تمرکز خود را بهسرعت از موضوع تایوان به نقطهٔ آسیبپذیر اسرائیل یعنی فلسطین منتقل کرد. طبق گزارش سوهو، تنها سه ساعت پس از انتشار بیانیه، سفارت چین در تلآویو پرسشهایی صریح مطرح کرد؛ از جمله اینکه آیا این اقدام در راستای «جریانهای تجزیهطلب» است یا اینکه عمداً روابط دو طرف را به سمت «منطقهٔ خطر» میبرد. کمتر از یک شبانهروز بعد، وزارت خارجهٔ چین اعلام کرد که قصد دارد روند عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل را فعالانه پیگیری کند و برای برگزاری نشست بینالمللی اجرای راهحل دوکشوری تلاش خواهد کرد. به تعبیر گزارش، چین با این اقدام پیام داد که «تحرکات مرتبط با تایوان بیواسطه بر حوزههای حساس طرف مقابل اثر خواهد گذاشت».
🔹 در پایان گزارش، سوهو نتیجه میگیرد که پیامدهای این اقدام برای اسرائیل بسیار فراتر از برآورد اولیهٔ آن نمایندگان بود. با توجه به طولانی شدن جنگ غزه، ناکامی در حذف حماس، فشار نهادهای حقوقی بینالمللی و افزایش انتقادهای جهانی، اسرائیل در موقعیتی شکننده قرار داشت و واکنش چین این شکنندگی را «آشکارتر و ساختاریتر» کرد. در جمعبندی گزارش آمده است که چین در پیگیری منافع راهبردی خود بهویژه در موضوع تایوان در روشها انعطافپذیر اما در هدف کاملاً قاطع است و دخالت ۱۳ نمایندهٔ اسرائیلی نه تنها تغییری در وضعیت تایوان ایجاد نکرد، بلکه موجب شد پکن در مسئلهٔ فلسطین موضعی فعالتر و حتی هجومیتر اتخاذ کند؛ تحولی که فشار سیاسی بر اسرائیل را بهطور محسوسی افزایش داد.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
https://m.sohu.com/a/950516321_121982861/?pvid=000115_3w_a&scm=10008.1479_13-1479_13-68_68.0-4192002.0.0&spm=smpc.content%2F362_2.fd-d.11.1762236916334vFIoN7C
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍2🔥1🕊1
🔻درهمتنیدگی سیاست داخلی و خارجی در چین؛ تصویری از اقتصاد، فرهنگ و روایتسازی رسانهای
🔹مؤسسه مطالعات چین در گزارشی با عنوان «مباحثات داخلی چین زیر سایه ژئوپولیتیک» به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تحولات بینالمللی بهویژه تشدید رقابت چین و ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ موجب شده است مرز میان مسائل داخلی و خارجی در چین بیش از گذشته درهمآمیزد. این گزارش نشان میدهد که چالشهای اقتصادی، فرهنگی و رسانهای چین اکنون در چارچوبی تفسیر میشوند که بهشدت تحت تأثیر فشارهای بیرونی و رقابتهای ژئوپولیتیک قرار دارد؛ بهطوری که تحلیل وضعیت داخلی چین بدون درنظرگرفتن این پیوندهای خارجی ممکن نیست.
🔹طبق گزارش یکی از محورهای اصلی بحث در چین موضوع «رقابت فرسایشی» است؛ وضعیتی که در آن شرکتها تولید را افزایش میدهند و قیمتها را پایین میآورند، اما سود و بهرهوری کاهش مییابد. تحلیلگران چینی این مسئله را هم یک مشکل اقتصادی و هم یک نگرانی ژئوپولیتیکی میدانند، زیرا تداوم آن میتواند توان رقابتی چین را در برابر آمریکا تضعیف کند.
🔹گزارش تلاش دارد نشان دهد که در فضای کارشناسی دو رویکرد عمده وجود دارد: گروهی خواستار مداخله قویتر دولت برای کنترل جنگ قیمتی و ساماندهی بازار هستند، در حالی که گروهی دیگر نقش بیشفعال دولتهای محلی را عامل اصلی این اختلال دانسته و بر اصلاحات بازارمحور و کاهش یارانهپراکنی تأکید میکنند. این تقابل به تعبیر گزارش، بازتابدهنده تنش ساختاری میان دولتگرایی و سازوکار بازار در اقتصاد چین است.
🔹گزارش در ادامه با اشاره به حوزه فرهنگ بیان میکند که محصولات تجاری-فرهنگی چین در سالهای اخیر جایگاه جهانی چشمگیری یافتهاند. رشد محبوبیت برندهایی مانند بازی Black Myth: Wukong، عروسک لابوبو و پلتفرم Xiaohongshu نشان میدهد که بخش خصوصی چین توانسته است با وجود محدودیتهای نظارتی، خلاقیت خود را به بازارهای بینالمللی منتقل کند. علاوه بر این، سیاستهایی مانند لغو ویزای ۳۰روزه برای گردشگران و معرفی ویزای جدید برای متخصصان خارجی، تصویر چین را بهعنوان کشوری بازتر و جذابتر تقویت کرده است. با این حال، گزارش یادآور میشود که برخی کاربران چینی از رشد Temu انتقاد کرده و آن را تهدیدی برای اعتبار «ساخت چین» دانستهاند؛ زیرا از نظر آنان اتکای بیشازحد به کالاهای ارزانقیمت میتواند تلاشهای سالهای اخیر برای ارتقای برند ملی چین را خنثی کند.
🔹در بخش پایانی، گزارش نقش رسانههای دیجیتال چین را در شکلدادن به برداشت عمومی از نظم جهانی بررسی میکند. یافتهها نشان میدهد که پلتفرم خبری Toutiao در سال ۲۰۲۵ سهم قابلتوجهی از پوشش خود را به ایالات متحده اختصاص داده و آن را بهطور مکرر در قالب «قدرتی رو به افول» و گرفتار بحرانهای داخلی و خارجی بازنمایی کرده است. این روایت رسانهای در کنار برجستهسازی ثبات و عقلانیت چین، در واقع بخشی از تلاش گستردهتر برای تقویت اعتماد داخلی و مشروعیت نظام تلقی میشود.
📌هدف این گزارش آن است که روشن سازد چگونه تحولات خارجی از رقابت راهبردی گرفته تا جنگ روایتها به لایههای عمیق اقتصاد، هویت فرهنگی و دستگاه معنایی رسانهای چین نفوذ کرده و نوعی درهمتنیدگی تازه میان سیاست داخلی و ژئوپولیتیک جهانی پدید آورده است؛ درهمتنیدگیای که بدون فهم آن تحلیل چین معاصر ناقص خواهد ماند.
منبع:
merics.org/en/report/chin…
لینک عضویت در کانال مشکاتاندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹مؤسسه مطالعات چین در گزارشی با عنوان «مباحثات داخلی چین زیر سایه ژئوپولیتیک» به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تحولات بینالمللی بهویژه تشدید رقابت چین و ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ موجب شده است مرز میان مسائل داخلی و خارجی در چین بیش از گذشته درهمآمیزد. این گزارش نشان میدهد که چالشهای اقتصادی، فرهنگی و رسانهای چین اکنون در چارچوبی تفسیر میشوند که بهشدت تحت تأثیر فشارهای بیرونی و رقابتهای ژئوپولیتیک قرار دارد؛ بهطوری که تحلیل وضعیت داخلی چین بدون درنظرگرفتن این پیوندهای خارجی ممکن نیست.
🔹طبق گزارش یکی از محورهای اصلی بحث در چین موضوع «رقابت فرسایشی» است؛ وضعیتی که در آن شرکتها تولید را افزایش میدهند و قیمتها را پایین میآورند، اما سود و بهرهوری کاهش مییابد. تحلیلگران چینی این مسئله را هم یک مشکل اقتصادی و هم یک نگرانی ژئوپولیتیکی میدانند، زیرا تداوم آن میتواند توان رقابتی چین را در برابر آمریکا تضعیف کند.
🔹گزارش تلاش دارد نشان دهد که در فضای کارشناسی دو رویکرد عمده وجود دارد: گروهی خواستار مداخله قویتر دولت برای کنترل جنگ قیمتی و ساماندهی بازار هستند، در حالی که گروهی دیگر نقش بیشفعال دولتهای محلی را عامل اصلی این اختلال دانسته و بر اصلاحات بازارمحور و کاهش یارانهپراکنی تأکید میکنند. این تقابل به تعبیر گزارش، بازتابدهنده تنش ساختاری میان دولتگرایی و سازوکار بازار در اقتصاد چین است.
🔹گزارش در ادامه با اشاره به حوزه فرهنگ بیان میکند که محصولات تجاری-فرهنگی چین در سالهای اخیر جایگاه جهانی چشمگیری یافتهاند. رشد محبوبیت برندهایی مانند بازی Black Myth: Wukong، عروسک لابوبو و پلتفرم Xiaohongshu نشان میدهد که بخش خصوصی چین توانسته است با وجود محدودیتهای نظارتی، خلاقیت خود را به بازارهای بینالمللی منتقل کند. علاوه بر این، سیاستهایی مانند لغو ویزای ۳۰روزه برای گردشگران و معرفی ویزای جدید برای متخصصان خارجی، تصویر چین را بهعنوان کشوری بازتر و جذابتر تقویت کرده است. با این حال، گزارش یادآور میشود که برخی کاربران چینی از رشد Temu انتقاد کرده و آن را تهدیدی برای اعتبار «ساخت چین» دانستهاند؛ زیرا از نظر آنان اتکای بیشازحد به کالاهای ارزانقیمت میتواند تلاشهای سالهای اخیر برای ارتقای برند ملی چین را خنثی کند.
🔹در بخش پایانی، گزارش نقش رسانههای دیجیتال چین را در شکلدادن به برداشت عمومی از نظم جهانی بررسی میکند. یافتهها نشان میدهد که پلتفرم خبری Toutiao در سال ۲۰۲۵ سهم قابلتوجهی از پوشش خود را به ایالات متحده اختصاص داده و آن را بهطور مکرر در قالب «قدرتی رو به افول» و گرفتار بحرانهای داخلی و خارجی بازنمایی کرده است. این روایت رسانهای در کنار برجستهسازی ثبات و عقلانیت چین، در واقع بخشی از تلاش گستردهتر برای تقویت اعتماد داخلی و مشروعیت نظام تلقی میشود.
📌هدف این گزارش آن است که روشن سازد چگونه تحولات خارجی از رقابت راهبردی گرفته تا جنگ روایتها به لایههای عمیق اقتصاد، هویت فرهنگی و دستگاه معنایی رسانهای چین نفوذ کرده و نوعی درهمتنیدگی تازه میان سیاست داخلی و ژئوپولیتیک جهانی پدید آورده است؛ درهمتنیدگیای که بدون فهم آن تحلیل چین معاصر ناقص خواهد ماند.
منبع:
merics.org/en/report/chin…
لینک عضویت در کانال مشکاتاندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍3🔥1🕊1
🔹 اشرف ریفی، وزیر سابق دادگستری و نمایندهٔ پارلمان لبنان، در گفتوگو با پادکست «عربکاست» به موضوعات مختلفی پرداخت.
🔹وی در بخشی از این مصاحبه، خاطرهای از دورهٔ آموزشی سال ۲۰۰۰ در فرانسه روایت میکند و مدعی میشود یکی از افسران اطلاعاتی فرانسه او را به شهر محل اقامت امام خمینی برده و برایش توضیح داده که سرویسهای اطلاعاتی فرانسه در آن زمان تمامی سخنرانیها و مواعظ امام را ثبت و حتی در سطح اروپا توزیع میکردهاند.
🔹به گفتهٔ ریفی او در همان مسیر از آن افسر پرسیده که چرا غرب لیبرال به سقوط شاه متحد خود کمک کرد و زمینهٔ قدرتگیری نظامی را فراهم ساخت که از نظر ایدئولوژیک بسیار دورتر بود.
🔹افسر فرانسوی به روایت ریفی در پاسخ گفته است: پس از ۲۰ یا ۳۰ سال هدف را خواهید فهمید؛
📌ریفی حال در این گفتوگو در پاسخ به آن سؤال میگوید که بهنظر او استراتژی آن دوره بر این بنا بوده که اعراب بهویژه جوامع اهلسنتبهتدریج به این جمعبندی برسند که خطر ایران بزرگتر از خطر اسرائیل است؛ تحلیلی که از دید او بهمنزلهٔ تغییر جهت و منحرف کردن افکار عمومی عرب از تهدید اصلی یعنی اسرائیل تفسیر میشود. ریفی میافزاید که «طبیعت انسان چنین است که از خطر بزرگتر میگریزد و خطر کوچکتر را میپذیرد.
🔻 نکته: ترجمه و انتشار این بخش از گفتوگو بهمنزلهٔ تأیید محتوای آن نیست؛ بلکه صرفاً با هدف آشنایی مخاطب فارسیزبان با موضوعاتی ارائه میشود که در پادکستها و گفتوگوهای تحلیلی عربزبان میان کنشگران، تحلیلگران و مهمانان برنامهها مطرح میگردد.
لینک عضویت در کانال مشکاتاندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹وی در بخشی از این مصاحبه، خاطرهای از دورهٔ آموزشی سال ۲۰۰۰ در فرانسه روایت میکند و مدعی میشود یکی از افسران اطلاعاتی فرانسه او را به شهر محل اقامت امام خمینی برده و برایش توضیح داده که سرویسهای اطلاعاتی فرانسه در آن زمان تمامی سخنرانیها و مواعظ امام را ثبت و حتی در سطح اروپا توزیع میکردهاند.
🔹به گفتهٔ ریفی او در همان مسیر از آن افسر پرسیده که چرا غرب لیبرال به سقوط شاه متحد خود کمک کرد و زمینهٔ قدرتگیری نظامی را فراهم ساخت که از نظر ایدئولوژیک بسیار دورتر بود.
🔹افسر فرانسوی به روایت ریفی در پاسخ گفته است: پس از ۲۰ یا ۳۰ سال هدف را خواهید فهمید؛
📌ریفی حال در این گفتوگو در پاسخ به آن سؤال میگوید که بهنظر او استراتژی آن دوره بر این بنا بوده که اعراب بهویژه جوامع اهلسنتبهتدریج به این جمعبندی برسند که خطر ایران بزرگتر از خطر اسرائیل است؛ تحلیلی که از دید او بهمنزلهٔ تغییر جهت و منحرف کردن افکار عمومی عرب از تهدید اصلی یعنی اسرائیل تفسیر میشود. ریفی میافزاید که «طبیعت انسان چنین است که از خطر بزرگتر میگریزد و خطر کوچکتر را میپذیرد.
🔻 نکته: ترجمه و انتشار این بخش از گفتوگو بهمنزلهٔ تأیید محتوای آن نیست؛ بلکه صرفاً با هدف آشنایی مخاطب فارسیزبان با موضوعاتی ارائه میشود که در پادکستها و گفتوگوهای تحلیلی عربزبان میان کنشگران، تحلیلگران و مهمانان برنامهها مطرح میگردد.
لینک عضویت در کانال مشکاتاندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
سوریهِ پس از الشرع؛ نقشهخوانی تلآویو از آینده دمشق
پایگاه پژوهشی - امنیتی «آلما» در گزارشی تحلیلی به قلم تال بئری به بررسی یکی از حساسترین تحولات خاورمیانه پرداخته است: آینده حکومت احمد الشرع در سوریه و سناریوهای خطرناک روز پس از حذف او. در این گزارش، اهمیت موضوع از آن جهت برجسته میشود که احتمال حذف یا ترور احمد الشّرع چه توسط جریانهای تندرو در درون ارتش و دستگاه امنیتی و چه توسط داعش بسیار بالا ارزیابی شده است. گزارش نشان میدهد که سقوط احتمالی الشرع نهتنها سوریه را وارد دورهای تازه از بیثباتی و جنگ درونی خواهد کرد، بلکه خطر مستقیم علیه اقلیتها بهویژه دروزیها و پیامدهای راهبردی برای اسرائیل، آمریکا و منطقه خواهد داشت.
شکنندگی ساختاری حکومت الشرع و «ثبات در بیثباتی» سوریه
به گفته گزارش، «ناظران امور سوریه معتقدند» که دولت جدید الشرع در ظاهر بر پایه بازسازی و نظم استوار شده، اما «در عمل» با مجموعهای از مشکلات بنیادین روبهروست. از جمله: تنشهای قومی، بحران اقتصادی، نارضایتی اقلیتها، و وجود حدود ۱۳۰ گروه شبهنظامی که صرفاً تغییر نام دادهاند و همچنان حامل «دیانای جهادی» هستند.
دشمنان داخلی: از اقلیتها تا داعش و محور شیعی
در گزارش تأکید میشود که «به باور نویسنده»، مهمترین تهدید علیه الشرع نه از بیرون، بلکه از داخل کشور برخاسته است. حکومت او از یکسو با نارضایتی علویان و دروزیها که هدف سرکوبهای خونین قرار گرفتند روبهروست و از سوی دیگر با حضور قدرتمند کردها که با حمایت خارجی از موقعیت خاصی برخوردارند. علاوه بر این، داعش در ماههای اخیر با انجام انفجارها، حملات انتحاری و هدف قرار دادن مراکز مذهبی، فعالیت خود را «بهطور چشمگیری افزایش داده است». همزمان، محور شیعی شامل ایران، حزبالله و گروههای فلسطینی نیز با حکومت رابطهای خصمانه و پرتنش دارند.
تهدید ترور: نقش سرنوشتساز مذاکرات امنیتی با اسرائیل
بر اساس گزارش، شواهد میدانی حاکی از آن است که یکی از عوامل کلیدی افزایش خطر ترور، مذاکرات مستقیم امنیتی میان سوریه و اسرائیل با میانجیگری آمریکا است؛ مذاکراتی که برای تندروهای سلفی و جهادی در ارتش، دستگاه امنیتی و داعش نوعی «پرچم قرمز» تلقی شده است. نویسنده میگوید که چهار نفر از شش فرمانده ستاد ارتش و ۱۳ نفر از ۲۱ فرمانده لشکر دارای پیشینه جهادیاند و این ترکیب، احتمال اقدام داخلی علیه الشرع را به شدت افزایش میدهد.
روز پس از الشرع: سناریوی محتمل فروپاشی و هرجومرج
گزارش توضیح میدهد که «در سناریوی غالب»، حذف یا ترور الشرع به فروپاشی کامل ساختار دولت، جنگ گروهی «همه علیه همه»، تجزیه ارتش جدید، نبردهای منطقهای و بازگشت داعش به جنوب سوریه منجر خواهد شد. بنا بر تحلیل تجربه خشونتهای ماههای مارس و ژوئیه ۲۰۲۵ علیه علویان و دروزیها نشان میدهد که «اراده کشتار اقلیتها از پیش وجود داشته» و در شرایط فروپاشی، این روند به یک «قتلعام گسترده» تبدیل خواهد شد.
https://israel-alma.org/syria-the-threat-to-al-shara-the-dangerous-scenarios-for-the-day-after-and-the-israeli-challenge/
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
پایگاه پژوهشی - امنیتی «آلما» در گزارشی تحلیلی به قلم تال بئری به بررسی یکی از حساسترین تحولات خاورمیانه پرداخته است: آینده حکومت احمد الشرع در سوریه و سناریوهای خطرناک روز پس از حذف او. در این گزارش، اهمیت موضوع از آن جهت برجسته میشود که احتمال حذف یا ترور احمد الشّرع چه توسط جریانهای تندرو در درون ارتش و دستگاه امنیتی و چه توسط داعش بسیار بالا ارزیابی شده است. گزارش نشان میدهد که سقوط احتمالی الشرع نهتنها سوریه را وارد دورهای تازه از بیثباتی و جنگ درونی خواهد کرد، بلکه خطر مستقیم علیه اقلیتها بهویژه دروزیها و پیامدهای راهبردی برای اسرائیل، آمریکا و منطقه خواهد داشت.
شکنندگی ساختاری حکومت الشرع و «ثبات در بیثباتی» سوریه
به گفته گزارش، «ناظران امور سوریه معتقدند» که دولت جدید الشرع در ظاهر بر پایه بازسازی و نظم استوار شده، اما «در عمل» با مجموعهای از مشکلات بنیادین روبهروست. از جمله: تنشهای قومی، بحران اقتصادی، نارضایتی اقلیتها، و وجود حدود ۱۳۰ گروه شبهنظامی که صرفاً تغییر نام دادهاند و همچنان حامل «دیانای جهادی» هستند.
دشمنان داخلی: از اقلیتها تا داعش و محور شیعی
در گزارش تأکید میشود که «به باور نویسنده»، مهمترین تهدید علیه الشرع نه از بیرون، بلکه از داخل کشور برخاسته است. حکومت او از یکسو با نارضایتی علویان و دروزیها که هدف سرکوبهای خونین قرار گرفتند روبهروست و از سوی دیگر با حضور قدرتمند کردها که با حمایت خارجی از موقعیت خاصی برخوردارند. علاوه بر این، داعش در ماههای اخیر با انجام انفجارها، حملات انتحاری و هدف قرار دادن مراکز مذهبی، فعالیت خود را «بهطور چشمگیری افزایش داده است». همزمان، محور شیعی شامل ایران، حزبالله و گروههای فلسطینی نیز با حکومت رابطهای خصمانه و پرتنش دارند.
تهدید ترور: نقش سرنوشتساز مذاکرات امنیتی با اسرائیل
بر اساس گزارش، شواهد میدانی حاکی از آن است که یکی از عوامل کلیدی افزایش خطر ترور، مذاکرات مستقیم امنیتی میان سوریه و اسرائیل با میانجیگری آمریکا است؛ مذاکراتی که برای تندروهای سلفی و جهادی در ارتش، دستگاه امنیتی و داعش نوعی «پرچم قرمز» تلقی شده است. نویسنده میگوید که چهار نفر از شش فرمانده ستاد ارتش و ۱۳ نفر از ۲۱ فرمانده لشکر دارای پیشینه جهادیاند و این ترکیب، احتمال اقدام داخلی علیه الشرع را به شدت افزایش میدهد.
روز پس از الشرع: سناریوی محتمل فروپاشی و هرجومرج
گزارش توضیح میدهد که «در سناریوی غالب»، حذف یا ترور الشرع به فروپاشی کامل ساختار دولت، جنگ گروهی «همه علیه همه»، تجزیه ارتش جدید، نبردهای منطقهای و بازگشت داعش به جنوب سوریه منجر خواهد شد. بنا بر تحلیل تجربه خشونتهای ماههای مارس و ژوئیه ۲۰۲۵ علیه علویان و دروزیها نشان میدهد که «اراده کشتار اقلیتها از پیش وجود داشته» و در شرایط فروپاشی، این روند به یک «قتلعام گسترده» تبدیل خواهد شد.
https://israel-alma.org/syria-the-threat-to-al-shara-the-dangerous-scenarios-for-the-day-after-and-the-israeli-challenge/
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Alma Research and Education Center
Syria: The Threat to Al-Shara, the Dangerous Scenarios for the “Day After,” and the Israeli Challenge
Syria represents a “stability of instability.” Al-Shara, his regime, and his policies face significant challenges and enemies from within.
👍3🔥1🕊1
🔻تحلیل مرشایمر از جنگ دوازدهروزه: بازدارندگی ایران، سردرگمی آمریکا، و بحران استراتژیک اسرائیل
🔹جان مرشایمر، استاد برجسته روابط بینالملل و یکی از نظریهپردازان اصلی رئالیسم تهاجمی در گفتوگو با شبکه الجزیره ارزیابی دقیق و صریحی از جنگ اخیر ایران و اسرائیل، آینده برنامه هستهای ایران، نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست آمریکا، و پیامدهای منطقهای و جهانی این تحولات ارائه میکند.
🔹او در این گفتوگو، برخلاف روایتهای جریان غالب در غرب، تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت میسازد؛ تصویری که برای مخاطب ایرانی اهمیت ویژهای دارد، چون مستقیماً موقعیت ایران در توازن قدرتهای منطقهای و جهانی را توضیح میدهد.
🔹مرشایمر در ابتدا توضیح میدهد که برخلاف نمایش رسانههای غربی عملکرد اسرائیل در جنگ دوازدهروزه «موفق» نبوده و حتی میتوان آن را شکست استراتژیک دانست.
🔹به گفته او، اسرائیل نه توانست تأسیسات و توان غنیسازی ایران را نابود کند و نه قادر شد ساختار سیاسی این کشور را دچار فروپاشی کند. او تأکید میکند که حملات اسرائیل عملاً باعث نزدیکی بیشتر مردم و حکومت ایران شد و نشان داد که تخریب کامل ظرفیت هستهای ایران از مسیر نظامی اساساً ناممکن است.
🔹مرشایمر همچنین با اشاره به توان موشکی تهران میگوید که ایران امروز قادر است با قدرت به اسرائیل ضربه بزند و هر جنگ تازه از بستن هرمز گرفته تا بارش موشکهای بالستیک، هزینههایی خواهد داشت که حتی واشنگتن نیز تاب تحملش را ندارد.
🔹او در ادامه توضیح میدهد که اسرائیل تقریباً هیچ دستاوردی از جنگ به دست نیاورد و برعکس، ایران توانست قدرت بازدارندگی خود را تقویت کند.
🔹به روایت مرشایمر، اسرائیل و آمریکا همچنان بر «صفر بودن» غنیسازی در ایران اصرار دارند، اما ایران دقیقاً بر حفظ این توان پافشاری میکند و این تضاد بنیادین عملاً امکان هرگونه توافق را از بین میبرد.
🔹او یادآوری میکند که پس از خروج آمریکا از برجام و همزمانی مذاکرات عمان با حملات اسرائیل، اعتماد ایران به واشنگتن و تلآویو کاملاً فرو ریخته است. مرشایمر بهصراحت میگوید که «اسرائیل سیاست هستهای آمریکا را تعیین میکند» و تا زمانی که تلآویو خواهان حذف کامل غنیسازی باشد، هیچ مذاکره واقعی معنا نخواهد داشت.
🔹بر اساس توضیحات او، مسئله ایران تنها محدود به برنامه هستهای یا جنگ نیست؛ بلکه در قلب رقابت میان لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا قرار دارد. مرشایمر اشاره میکند که لابی اسرائیل امروز حتی از زمان انتشار مقاله معروف او و والت قویتر شده و با وجود تغییرات جدی در افکار عمومی آمریکا، همچنان میتواند دولتها را به حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل و حتی ورود به جنگ وادار کند.
🔹او یادآور میشود که اسرائیل سالها تلاش کرده آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند و در دوره اخیر نیز موفق شده واشنگتن را وارد درگیری کند. با وجود این، ابتذال خشونت در غزه و وضوح آن در شبکههای اجتماعی باعث شده بخش بزرگی از مردم آمریکا بهخصوص نسل جوان علیه اسرائیل موضع بگیرند، هرچند این تغییر اجتماعی هنوز تأثیر مستقیم بر سیاست رسمی نگذاشته است.
🔹در بخش پایانی مربوط به ایران و منطقه، مرشایمر توضیح میدهد که طرحهای آتشبس در غزه از ابتدا فاقد شانس موفقیت بودهاند، زیرا هدف اصلی اسرائیل «نسل کشی» و بیرونراندن کامل فلسطینیان است؛ هدفی که با بقای مردم غزه در سرزمینشان قابل جمع نیست.
🔹او تأکید میکند که هیچ افق سیاسی معناداری برای فلسطینیان در طرحهای آمریکا وجود ندارد و این موضوع، همراه با سیاستهای چنددههای اسرائیل در گسترش شهرکها، عملاً مرگ قطعی طرح دودولتی را رقم زده است. از نظر او، اسرائیل بهدنبال یک دولت واحد «بدون فلسطینیان» است و این نگاه، نه با مذاکره و نه با فشار خارجی تغییر نمیکند. مرشایمر در نهایت نتیجه میگیرد که بحرانهای منطقه، از ایران تا فلسطین تا زمانی که این ساختار قدرت برقرار است، وارد مرحله حلوفصل نخواهند شد.
منبع:
https://youtu.be/DwZwADXLuqo?si=3YHpWVarT46P1fDB
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹جان مرشایمر، استاد برجسته روابط بینالملل و یکی از نظریهپردازان اصلی رئالیسم تهاجمی در گفتوگو با شبکه الجزیره ارزیابی دقیق و صریحی از جنگ اخیر ایران و اسرائیل، آینده برنامه هستهای ایران، نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست آمریکا، و پیامدهای منطقهای و جهانی این تحولات ارائه میکند.
🔹او در این گفتوگو، برخلاف روایتهای جریان غالب در غرب، تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت میسازد؛ تصویری که برای مخاطب ایرانی اهمیت ویژهای دارد، چون مستقیماً موقعیت ایران در توازن قدرتهای منطقهای و جهانی را توضیح میدهد.
🔹مرشایمر در ابتدا توضیح میدهد که برخلاف نمایش رسانههای غربی عملکرد اسرائیل در جنگ دوازدهروزه «موفق» نبوده و حتی میتوان آن را شکست استراتژیک دانست.
🔹به گفته او، اسرائیل نه توانست تأسیسات و توان غنیسازی ایران را نابود کند و نه قادر شد ساختار سیاسی این کشور را دچار فروپاشی کند. او تأکید میکند که حملات اسرائیل عملاً باعث نزدیکی بیشتر مردم و حکومت ایران شد و نشان داد که تخریب کامل ظرفیت هستهای ایران از مسیر نظامی اساساً ناممکن است.
🔹مرشایمر همچنین با اشاره به توان موشکی تهران میگوید که ایران امروز قادر است با قدرت به اسرائیل ضربه بزند و هر جنگ تازه از بستن هرمز گرفته تا بارش موشکهای بالستیک، هزینههایی خواهد داشت که حتی واشنگتن نیز تاب تحملش را ندارد.
🔹او در ادامه توضیح میدهد که اسرائیل تقریباً هیچ دستاوردی از جنگ به دست نیاورد و برعکس، ایران توانست قدرت بازدارندگی خود را تقویت کند.
🔹به روایت مرشایمر، اسرائیل و آمریکا همچنان بر «صفر بودن» غنیسازی در ایران اصرار دارند، اما ایران دقیقاً بر حفظ این توان پافشاری میکند و این تضاد بنیادین عملاً امکان هرگونه توافق را از بین میبرد.
🔹او یادآوری میکند که پس از خروج آمریکا از برجام و همزمانی مذاکرات عمان با حملات اسرائیل، اعتماد ایران به واشنگتن و تلآویو کاملاً فرو ریخته است. مرشایمر بهصراحت میگوید که «اسرائیل سیاست هستهای آمریکا را تعیین میکند» و تا زمانی که تلآویو خواهان حذف کامل غنیسازی باشد، هیچ مذاکره واقعی معنا نخواهد داشت.
🔹بر اساس توضیحات او، مسئله ایران تنها محدود به برنامه هستهای یا جنگ نیست؛ بلکه در قلب رقابت میان لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا قرار دارد. مرشایمر اشاره میکند که لابی اسرائیل امروز حتی از زمان انتشار مقاله معروف او و والت قویتر شده و با وجود تغییرات جدی در افکار عمومی آمریکا، همچنان میتواند دولتها را به حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل و حتی ورود به جنگ وادار کند.
🔹او یادآور میشود که اسرائیل سالها تلاش کرده آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند و در دوره اخیر نیز موفق شده واشنگتن را وارد درگیری کند. با وجود این، ابتذال خشونت در غزه و وضوح آن در شبکههای اجتماعی باعث شده بخش بزرگی از مردم آمریکا بهخصوص نسل جوان علیه اسرائیل موضع بگیرند، هرچند این تغییر اجتماعی هنوز تأثیر مستقیم بر سیاست رسمی نگذاشته است.
🔹در بخش پایانی مربوط به ایران و منطقه، مرشایمر توضیح میدهد که طرحهای آتشبس در غزه از ابتدا فاقد شانس موفقیت بودهاند، زیرا هدف اصلی اسرائیل «نسل کشی» و بیرونراندن کامل فلسطینیان است؛ هدفی که با بقای مردم غزه در سرزمینشان قابل جمع نیست.
🔹او تأکید میکند که هیچ افق سیاسی معناداری برای فلسطینیان در طرحهای آمریکا وجود ندارد و این موضوع، همراه با سیاستهای چنددههای اسرائیل در گسترش شهرکها، عملاً مرگ قطعی طرح دودولتی را رقم زده است. از نظر او، اسرائیل بهدنبال یک دولت واحد «بدون فلسطینیان» است و این نگاه، نه با مذاکره و نه با فشار خارجی تغییر نمیکند. مرشایمر در نهایت نتیجه میگیرد که بحرانهای منطقه، از ایران تا فلسطین تا زمانی که این ساختار قدرت برقرار است، وارد مرحله حلوفصل نخواهند شد.
منبع:
https://youtu.be/DwZwADXLuqo?si=3YHpWVarT46P1fDB
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
YouTube
المقابلة | المفكر الأمريكي جون ميرشايمر
تناقش حلقة اليوم من برنامج المقابلة العديد من الملفات الدولية والإقليمية وعلى رأسها الحرب الإسرائيلية الإيرانية واحتمالات التصعيد مجدداً بين الجانبين.
كما تبحث الحلقة مستقبل وقف إطلاق النار في قطاع غزة في ظل التحديات الراهنة، إلى جانب الحرب الأوكرانية الروسية،…
كما تبحث الحلقة مستقبل وقف إطلاق النار في قطاع غزة في ظل التحديات الراهنة، إلى جانب الحرب الأوكرانية الروسية،…
👍1
Forwarded from بین دوگانگیها
۱/۳
🔵 افسانهٔ تبدیل شدن هند به «چین بعدی»
🔸یک توهم دیگر که از واقعیت و تاریخ جدا افتاده است
✍هوا بین
🔻۱۴ نوامبر ۲۰۲۵
▪️برسی اونز و ساب استک هوا بین
کارل مارکس هند را تمدنی «بدون تاریخ» توصیف کرد.
این جمله انکار وجود باستانی یا دستاوردهای فرهنگی هند نبود. بلکه بازتاب تحلیل ماتریالیستی-تاریخی او از روند توسعهٔ اجتماعی بود، بهویژه در زمینهٔ پویایی اقتصادی و مبارزهٔ طبقاتی.
مارکس در مقالهٔ سال ۱۸۵۳ خود با عنوان «نتایج آیندهٔ حکومت بریتانیا در هند» نوشت:
«جامعهٔ هندی اصلاً تاریخی ندارد، دستکم تاریخ شناختهشدهای ندارد. آنچه ما تاریخ آن مینامیم، فقط تاریخ مهاجمان پیاپی است که امپراتوریهای خود را بر پایهٔ منفعل جامعهای مقاومناپذیر (غیر مقاوم) و تغییرناپذیر بنا کردند.»
این حرف به معنای نداشتن گذشته یا تمدن نبود، بلکه ساختار اجتماعی هند — مبتنی بر جوامع روستایی و نظام کاست — از نظر او راکد و مقاوم در برابر تغییر درونی به نظر میرسید، بهویژه در مقایسه با مبارزات طبقاتی پویایی که مارکس موتور محرک پیشرفت تاریخی در اروپا میدانست.
از نظر مارکس، جامعهٔ پیشااستعماری هند از نظر اقتصادی ایستا بود و فاقد تضادهای درونی (مانند فئودالیسم در برابر بورژوازی) بود که به عقیدهٔ او تاریخ را به پیش میراند.
دیدگاه مارکس در میان مورخان هم کموبیش منحصربهفرد نبود؛ بسیاری از آنها نیز از منظر انسانشناختی هند را تمدنی «بدون تاریخ» میدانند.
برخلاف تمدنهای باستانی یونان، چین، مصر یا بینالنهرین که تاریخشان از هزاران سال پیش بهصورت مکتوب، خطی و دقیق ثبت شده، تاریخ هند فاقد اسناد مکتوب است و عمدتاً بهصورت شفاهی منتقل شده و اغلب واقعیت با افسانه و اسطوره درهم آمیخته است.
علاوه بر این، هند در طول تاریخ مفهومی جغرافیایی بوده، نه یک دولت-ملت. این سرزمین شامل صدها روستای محلی، قبیله و ماهاراجه بود که صدها زبان و به همان تعداد دین متفاوت داشتند.
در طول زمان، سرزمینی که امروز هند نامیده میشود، بهترتیب توسط مهاجمان خارجی آریاییها، پارسیان، توخاریها، مغولها، افغانها، مسلمانان و بریتانیاییها اداره شد (از پادشاهی کورو، امپراتوری هخامنشی، امپراتوری کوشان، امپراتوری گورکانی، سلسلهٔ لودی تا راج بریتانیا).
حکومت طولانیمدت استعماری خارجی، روحیهٔ مقاومت را از بومیان گرفت. این وضعیت با باور هندو به تناسخ و نظام کاست — که سرنوشت انسان را به جایگاه اجتماعی تولدش گره میزند — ترکیب شد و هویت فرهنگی «پذیرش سرنوشت» را پدید آورد.
این پذیرش منفعلانه در جنبش «عدم همکاری» گاندی در دههٔ ۱۹۴۰ به اوج رسید.
مسیر هند به سوی استقلال کاملاً متفاوت از چین بود. چین بیش از ۱۰۰ سال با مهاجمان خارجی جنگید: دو جنگ تریاک (دهههای ۱۸۳۰ تا ۱۸۶۰)، جنگ اول چین و ژاپن (۱۸۹۴-۱۸۹۵) و جنگ دوم چین و ژاپن (۱۹۳۱-۱۹۴۵).
مسیر چین راه انقلاب خشونتآمیز و آزمون با آتش بود؛ میلیونها نفر قربانی شدند. تلاش برای پایان دادن به «قرن تحقیر» ارادهای پولادین و روحیهٔ جنگجوی تسخیرناپذیر هم در حزب کمونیست حاکم و هم در مردم عادی پدید آورد.
در حالی که غرب تلاش خود برای مهار چین را شدت بخشیده، هند را بهطور فعال به این هدف جذب کرده و میکوشد آن را بهعنوان جانشین چین هم در تولید و هم در بازار مصرف بالا بکشد.
https://www.unz.com/bhua/the-myth-of-india-becoming-the-next-china/
https://x.com/FGhoddoussi/status/1990434597872562336?t=sxdeOMWmm1NvGJXcEEtlnA&s=19
@BetweenDichotomies
🔵 افسانهٔ تبدیل شدن هند به «چین بعدی»
🔸یک توهم دیگر که از واقعیت و تاریخ جدا افتاده است
✍هوا بین
🔻۱۴ نوامبر ۲۰۲۵
▪️برسی اونز و ساب استک هوا بین
کارل مارکس هند را تمدنی «بدون تاریخ» توصیف کرد.
این جمله انکار وجود باستانی یا دستاوردهای فرهنگی هند نبود. بلکه بازتاب تحلیل ماتریالیستی-تاریخی او از روند توسعهٔ اجتماعی بود، بهویژه در زمینهٔ پویایی اقتصادی و مبارزهٔ طبقاتی.
مارکس در مقالهٔ سال ۱۸۵۳ خود با عنوان «نتایج آیندهٔ حکومت بریتانیا در هند» نوشت:
«جامعهٔ هندی اصلاً تاریخی ندارد، دستکم تاریخ شناختهشدهای ندارد. آنچه ما تاریخ آن مینامیم، فقط تاریخ مهاجمان پیاپی است که امپراتوریهای خود را بر پایهٔ منفعل جامعهای مقاومناپذیر (غیر مقاوم) و تغییرناپذیر بنا کردند.»
این حرف به معنای نداشتن گذشته یا تمدن نبود، بلکه ساختار اجتماعی هند — مبتنی بر جوامع روستایی و نظام کاست — از نظر او راکد و مقاوم در برابر تغییر درونی به نظر میرسید، بهویژه در مقایسه با مبارزات طبقاتی پویایی که مارکس موتور محرک پیشرفت تاریخی در اروپا میدانست.
از نظر مارکس، جامعهٔ پیشااستعماری هند از نظر اقتصادی ایستا بود و فاقد تضادهای درونی (مانند فئودالیسم در برابر بورژوازی) بود که به عقیدهٔ او تاریخ را به پیش میراند.
دیدگاه مارکس در میان مورخان هم کموبیش منحصربهفرد نبود؛ بسیاری از آنها نیز از منظر انسانشناختی هند را تمدنی «بدون تاریخ» میدانند.
برخلاف تمدنهای باستانی یونان، چین، مصر یا بینالنهرین که تاریخشان از هزاران سال پیش بهصورت مکتوب، خطی و دقیق ثبت شده، تاریخ هند فاقد اسناد مکتوب است و عمدتاً بهصورت شفاهی منتقل شده و اغلب واقعیت با افسانه و اسطوره درهم آمیخته است.
علاوه بر این، هند در طول تاریخ مفهومی جغرافیایی بوده، نه یک دولت-ملت. این سرزمین شامل صدها روستای محلی، قبیله و ماهاراجه بود که صدها زبان و به همان تعداد دین متفاوت داشتند.
در طول زمان، سرزمینی که امروز هند نامیده میشود، بهترتیب توسط مهاجمان خارجی آریاییها، پارسیان، توخاریها، مغولها، افغانها، مسلمانان و بریتانیاییها اداره شد (از پادشاهی کورو، امپراتوری هخامنشی، امپراتوری کوشان، امپراتوری گورکانی، سلسلهٔ لودی تا راج بریتانیا).
حکومت طولانیمدت استعماری خارجی، روحیهٔ مقاومت را از بومیان گرفت. این وضعیت با باور هندو به تناسخ و نظام کاست — که سرنوشت انسان را به جایگاه اجتماعی تولدش گره میزند — ترکیب شد و هویت فرهنگی «پذیرش سرنوشت» را پدید آورد.
این پذیرش منفعلانه در جنبش «عدم همکاری» گاندی در دههٔ ۱۹۴۰ به اوج رسید.
مسیر هند به سوی استقلال کاملاً متفاوت از چین بود. چین بیش از ۱۰۰ سال با مهاجمان خارجی جنگید: دو جنگ تریاک (دهههای ۱۸۳۰ تا ۱۸۶۰)، جنگ اول چین و ژاپن (۱۸۹۴-۱۸۹۵) و جنگ دوم چین و ژاپن (۱۹۳۱-۱۹۴۵).
مسیر چین راه انقلاب خشونتآمیز و آزمون با آتش بود؛ میلیونها نفر قربانی شدند. تلاش برای پایان دادن به «قرن تحقیر» ارادهای پولادین و روحیهٔ جنگجوی تسخیرناپذیر هم در حزب کمونیست حاکم و هم در مردم عادی پدید آورد.
در حالی که غرب تلاش خود برای مهار چین را شدت بخشیده، هند را بهطور فعال به این هدف جذب کرده و میکوشد آن را بهعنوان جانشین چین هم در تولید و هم در بازار مصرف بالا بکشد.
https://www.unz.com/bhua/the-myth-of-india-becoming-the-next-china/
https://x.com/FGhoddoussi/status/1990434597872562336?t=sxdeOMWmm1NvGJXcEEtlnA&s=19
@BetweenDichotomies
The Unz Review
The Myth of India Becoming the Next China
Another delusion divorced from reality and history
🕊1
🔻آمادگی دائمی در برابر ایران؛ اسرائیل هیوم از بار مالی فزاینده برای تلآویو میگوید
🔹روزنامه اسرائیل هیوم در گزارشی به این موضوع پرداخته که نهادهای امنیتی اسرائیل در حال آمادهسازی برای «مرحله بعدی» تقابل با ایران هستند و همزمان تلاش میکنند فضای داخلی را آرام نشان دهند. در این گزارش ادعا شده که موفقیت عملیات اخیر اسرائیل موجب شده مقامهای امنیتی با اعتمادبهنفس بیشتری درباره توان اطلاعاتی و فناوری خود صحبت کنند و آن را عامل اصلی «آرامش افکار عمومی» معرفی کنند.
🔹روزنامه در ادامه با استناد به تحلیلگران اسرائیلی، چنین اظهار میکند که حفظ این سطح از آمادگی نظامی هزینههای بسیار سنگینی داشته است.
🔹در روایت گزارش آمده که جنگ اخیر کسری بودجه بزرگی برای ارتش ایجاد کرده و پرسشهای جدی درباره توان اسرائیل برای بازسازی سریع خسارات واردشده در صورت تکرار حملات مطرح شده است.
🔹نویسنده تأکید میکند که حتی در جنگی که اسرائیل خود را در موضع برتر میدانست، هزینههای اقتصادی «بیسابقه» و فراتر از برآوردهای پیشین بوده و بار مالی آن در حد میلیاردها دلار توصیف شده است.
🔹در بخش تحلیلی، روزنامه توضیح میدهد که سیاست ماندن «یک گام جلوتر» از ایران اسرائیل را به چرخهای دائمی از هزینهتراشی نظامی کشانده است.
🔹براساس این گزارش، مقامهای اسرائیلی ایران را تهدیدی جدی میخوانند و همین ارزیابی سبب شده سرمایهگذاری مداوم بر سامانههای دفاعی، حملهای و اطلاعاتی یک ضرورت ثابت تلقی شود؛ مسیری که به باور نویسنده برای مقابله با کشوری در اندازه و ظرفیت ایران بهطور طبیعی نیازمند صرف «بودجههای چندمیلیارد دلاری» است.
🔹در پایان نیز روزنامه ادعا میکند مخالفت اسرائیل با توافقهای هستهای احتمالی میان آمریکا و ایران این رژیم را در وضعیتی قرار داده که مجبور است همیشه برای دور تازهای از تنش آماده باشد.
📌در این روایت گفته میشود توافقهایی که میتوانست فاصله ایران از دستیابی به توانمندی هستهای را بیشتر کند از سوی اسرائیل رد شده و همین تصمیم، این رژیم را ناچار کرده که بهطور دائمی هزینههای بسیار سنگینی برای حفظ آمادگی امنیتی بپردازد؛ هزینههایی که در گزارش از آنها با تعبیر «بار مالی میلیاردی و فرسایشی» یاد شده است.
منبع:
https://www.israelhayom.com/2025/11/17/iran-israel-nuclear-military-spending-costs/
لینک عضویت در مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹روزنامه اسرائیل هیوم در گزارشی به این موضوع پرداخته که نهادهای امنیتی اسرائیل در حال آمادهسازی برای «مرحله بعدی» تقابل با ایران هستند و همزمان تلاش میکنند فضای داخلی را آرام نشان دهند. در این گزارش ادعا شده که موفقیت عملیات اخیر اسرائیل موجب شده مقامهای امنیتی با اعتمادبهنفس بیشتری درباره توان اطلاعاتی و فناوری خود صحبت کنند و آن را عامل اصلی «آرامش افکار عمومی» معرفی کنند.
🔹روزنامه در ادامه با استناد به تحلیلگران اسرائیلی، چنین اظهار میکند که حفظ این سطح از آمادگی نظامی هزینههای بسیار سنگینی داشته است.
🔹در روایت گزارش آمده که جنگ اخیر کسری بودجه بزرگی برای ارتش ایجاد کرده و پرسشهای جدی درباره توان اسرائیل برای بازسازی سریع خسارات واردشده در صورت تکرار حملات مطرح شده است.
🔹نویسنده تأکید میکند که حتی در جنگی که اسرائیل خود را در موضع برتر میدانست، هزینههای اقتصادی «بیسابقه» و فراتر از برآوردهای پیشین بوده و بار مالی آن در حد میلیاردها دلار توصیف شده است.
🔹در بخش تحلیلی، روزنامه توضیح میدهد که سیاست ماندن «یک گام جلوتر» از ایران اسرائیل را به چرخهای دائمی از هزینهتراشی نظامی کشانده است.
🔹براساس این گزارش، مقامهای اسرائیلی ایران را تهدیدی جدی میخوانند و همین ارزیابی سبب شده سرمایهگذاری مداوم بر سامانههای دفاعی، حملهای و اطلاعاتی یک ضرورت ثابت تلقی شود؛ مسیری که به باور نویسنده برای مقابله با کشوری در اندازه و ظرفیت ایران بهطور طبیعی نیازمند صرف «بودجههای چندمیلیارد دلاری» است.
🔹در پایان نیز روزنامه ادعا میکند مخالفت اسرائیل با توافقهای هستهای احتمالی میان آمریکا و ایران این رژیم را در وضعیتی قرار داده که مجبور است همیشه برای دور تازهای از تنش آماده باشد.
📌در این روایت گفته میشود توافقهایی که میتوانست فاصله ایران از دستیابی به توانمندی هستهای را بیشتر کند از سوی اسرائیل رد شده و همین تصمیم، این رژیم را ناچار کرده که بهطور دائمی هزینههای بسیار سنگینی برای حفظ آمادگی امنیتی بپردازد؛ هزینههایی که در گزارش از آنها با تعبیر «بار مالی میلیاردی و فرسایشی» یاد شده است.
منبع:
https://www.israelhayom.com/2025/11/17/iran-israel-nuclear-military-spending-costs/
لینک عضویت در مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Israel Hayom
The billion-dollar bill for Israel's Iran strategy without diplomacy
Israel's refusal to pursue nuclear negotiations with Iran locks the country into an endless military spending race. Maintaining technological and intelligence superiority over Tehran will cost Israeli taxpayers billions while potentially cutting essential…
🔥1🕊1
🔻سفر بنسلمان به واشنگتن؛ بازتعریف بازدارندگی، اقتصاد و معادله فلسطین
#حسن_حمزه
🔹سفر محمد بنسلمان به آمریکا و دیدارش با ترامپ را میتوان تلاشی آگاهانه برای بازتعریف چارچوب امنیتی و ژئوپولیتیکی عربستان دانست تلاشی که از دل دو سال پرتنش منطقهای بیرون آمده و بهوضوح میخواهد رابطهای کهن را از سطح همکاری موردی به یک شراکت نهادینه و بلندمدت تبدیل کند.
🔹در بعد امنیتی ریاض عملاً بهدنبال تثبیت یک چتر بازدارندگی است که بعد از جنگ غزه، درگیری مستقیم ایران و اسرائیل و ضربات موشکی به قطر بیش از هر زمان دیگری به آن احساس نیاز میکند. درخواست برای تضمینهای دفاعی، خرید F-35 و نهاییسازی همکاری هستهای در واقع واکنش عربستان به همین احساس ناامنی ساختاری است. اینجاست که پرونده «توافق هستهای» رنگ استراتژیکتری پیدا میکند. ریاض میخواهد برنامه هستهایاش نه فقط یک پروژه انرژی، بلکه بخشی از معماری بازدارندگی باشد؛ چیزی که در پایتختهای منطقه و حتی در واشنگتن، معنای خاص خودش را دارد.
🔹در حوزه اقتصادی و فناورانه سفر بنسلمان یک پیام روشن دارد: نجات پروژه چشمانداز ۲۰۳۰ بدون یک شریک تکنولوژیک قدرتمند ممکن نیست. فشار بودجهای، کاهش قیمت نفت و جاهطلبیهای فراتر از توان فعلی، عربستان را به نقطهای رسانده که برای زنده نگهداشتن موتور تحول، نیازمند جذب انبوه سرمایه، فناوری و حتی دانش مدیریتی از آمریکاست. از همین زاویه است که توافقهای بزرگ در حوزه هوش مصنوعی، مراکز داده، انرژی هستهای و عناصر نادر خاکی معنا پیدا میکند؛ پروژههایی که از یک طرف اقتصاد سعودی را متنوع میکنند و از طرف دیگر، جایگاه واشنگتن را در زنجیرههای حیاتی، مثل انرژی، معدن و فناوری در برابر چین تقویت میسازند. ریاض با هوشمندی این موضوع را فهمیده است. یعنی اگر میخواهد آمریکا را برای دهه آینده در کنار خود نگه دارد، باید بخشی از منافع حیاتی واشنگتن را به خاک خودش گره بزند.
🔹اما تمام این معماری روی یک شکاف سیاسی بزرگ بنا شده است. مسئله اسرائیل و بعد از آن، غزه. بنسلمان در این سفر عملاً تلاش میکند معادلهای را پیش ببرد که در آن «عادیسازی» نه ابزار مشروعیت اسرائیل بلکه اهرمی برای امتیازگیری در پرونده فلسطین باشد. موضع او روشن است. بدون مسیر قابلسنجش بهسوی تشکیل دولت فلسطینی، نه توافق هستهای سعودی–آمریکا کامل میشود، نه تضمین دفاعی شکل میگیرد و نه طرحهای اقتصادی بزرگی مانند آی مک. همین موضوع یک تناقض ساختاری در روابط واشنگتن و ریاض میسازد. آمریکا میخواهد سعودی را به ستون نظم منطقهای تبدیل کند، اما عربستان این نقش را منوط به حل یکی از کهنهترین بحرانهای خاورمیانه کرده است. بنابراین هرچند این سفر شتابی تازه به همکاریهای امنیتی، هستهای و اقتصادی میدهد، اما پایداریاش کاملاً به این وابسته است که واشنگتن و تلآویو تا چه اندازه حاضر باشند هزینه یک مسیر واقعی بهسوی راهحل دودولتی را بپذیرند.
لینک عضویت در مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
#حسن_حمزه
🔹سفر محمد بنسلمان به آمریکا و دیدارش با ترامپ را میتوان تلاشی آگاهانه برای بازتعریف چارچوب امنیتی و ژئوپولیتیکی عربستان دانست تلاشی که از دل دو سال پرتنش منطقهای بیرون آمده و بهوضوح میخواهد رابطهای کهن را از سطح همکاری موردی به یک شراکت نهادینه و بلندمدت تبدیل کند.
🔹در بعد امنیتی ریاض عملاً بهدنبال تثبیت یک چتر بازدارندگی است که بعد از جنگ غزه، درگیری مستقیم ایران و اسرائیل و ضربات موشکی به قطر بیش از هر زمان دیگری به آن احساس نیاز میکند. درخواست برای تضمینهای دفاعی، خرید F-35 و نهاییسازی همکاری هستهای در واقع واکنش عربستان به همین احساس ناامنی ساختاری است. اینجاست که پرونده «توافق هستهای» رنگ استراتژیکتری پیدا میکند. ریاض میخواهد برنامه هستهایاش نه فقط یک پروژه انرژی، بلکه بخشی از معماری بازدارندگی باشد؛ چیزی که در پایتختهای منطقه و حتی در واشنگتن، معنای خاص خودش را دارد.
🔹در حوزه اقتصادی و فناورانه سفر بنسلمان یک پیام روشن دارد: نجات پروژه چشمانداز ۲۰۳۰ بدون یک شریک تکنولوژیک قدرتمند ممکن نیست. فشار بودجهای، کاهش قیمت نفت و جاهطلبیهای فراتر از توان فعلی، عربستان را به نقطهای رسانده که برای زنده نگهداشتن موتور تحول، نیازمند جذب انبوه سرمایه، فناوری و حتی دانش مدیریتی از آمریکاست. از همین زاویه است که توافقهای بزرگ در حوزه هوش مصنوعی، مراکز داده، انرژی هستهای و عناصر نادر خاکی معنا پیدا میکند؛ پروژههایی که از یک طرف اقتصاد سعودی را متنوع میکنند و از طرف دیگر، جایگاه واشنگتن را در زنجیرههای حیاتی، مثل انرژی، معدن و فناوری در برابر چین تقویت میسازند. ریاض با هوشمندی این موضوع را فهمیده است. یعنی اگر میخواهد آمریکا را برای دهه آینده در کنار خود نگه دارد، باید بخشی از منافع حیاتی واشنگتن را به خاک خودش گره بزند.
🔹اما تمام این معماری روی یک شکاف سیاسی بزرگ بنا شده است. مسئله اسرائیل و بعد از آن، غزه. بنسلمان در این سفر عملاً تلاش میکند معادلهای را پیش ببرد که در آن «عادیسازی» نه ابزار مشروعیت اسرائیل بلکه اهرمی برای امتیازگیری در پرونده فلسطین باشد. موضع او روشن است. بدون مسیر قابلسنجش بهسوی تشکیل دولت فلسطینی، نه توافق هستهای سعودی–آمریکا کامل میشود، نه تضمین دفاعی شکل میگیرد و نه طرحهای اقتصادی بزرگی مانند آی مک. همین موضوع یک تناقض ساختاری در روابط واشنگتن و ریاض میسازد. آمریکا میخواهد سعودی را به ستون نظم منطقهای تبدیل کند، اما عربستان این نقش را منوط به حل یکی از کهنهترین بحرانهای خاورمیانه کرده است. بنابراین هرچند این سفر شتابی تازه به همکاریهای امنیتی، هستهای و اقتصادی میدهد، اما پایداریاش کاملاً به این وابسته است که واشنگتن و تلآویو تا چه اندازه حاضر باشند هزینه یک مسیر واقعی بهسوی راهحل دودولتی را بپذیرند.
لینک عضویت در مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
Forwarded from بین دوگانگیها
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۱/۲
🔴نظر پرفسور میرشایمر در مورد احتمال حمله هسته ای اسرائیل به ایران.
🔸قاضی ناپلیتانو: میخوام یه کلیپ براتون پخش کنم از یه مصاحبه با جان کیریاکو. شاید آقای کیریاکو رو بشناسید. اون مأمور بازنشسته سیا است. تنها کسی بود که به خاطر رژیم شکنجه بوش-چنی زندان رفت، چون خودش از چیزهایی که مجبور شده بود ببینه حالش به هم میخورد و شکنجهها و اسم شکنجهگرها رو افشا کرد. الان البته از زندان آزاد شده، این چند سال پیش بود. ولی اون یه ادعای خیلی تکاندهنده درباره اسرائیلیها داره و من نظرتون رو میخوام بدونم. پروفسور میرشایمر،
🔸قاضی ناپلیتانو:کریس کلیپ شماره سه.
🔻آغاز پخش کلیپ.
«جان کریاکو: دلیلش اینه که به من گفتن دونالد ترامپ تصمیم گرفت ایران رو بمباران کنه چون اسرائیلیها برای اولین بار گفتن: اگر شما این پناهگاههای زیرزمینی رو بمباران نکنید و این تأسیسات رو نزنید، ما خودمون از سلاح هستهای استفاده میکنیم. تا اون موقع هیچوقت چنین تهدیدی نکرده بودن. برای همین ترامپ گفت: بمباران ایران شاید واقعاً جلوی شروع جنگ جهانی سوم رو بگیره اگر مانع بشه که اسرائیلیها سلاح هستهای به کار ببرن.»
جولیان دوری: یعنی طبق منبع شما، اسرائیلیها به رئیسجمهور ایالات متحده گفتن که اگر ارتش آمریکا با قدرت خودش تأسیسات هستهای ایران رو نزنه، اسرائیل به تنهایی از سلاح هستهای استفاده میکنه.
جانکیریاکو: آره.
جولیان دوری: میبینی مشکل این حرف چیه جان؟ آره. چون اونا هیچوقت رسماً اعتراف نکردن که سلاح هستهای دارن. دقیقاً. پس تو داری به من میگی اونا به رئیسجمهور آمریکا اعتراف کردن که سلاح هستهای دارن، ولی هنوز توی معاهده آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) نیستن؟
جانکیریاکو: خب، اگر حرف افشاگرهای هستهای اسرائیل درست باشه، آره، از دهه ۵۰ شروع کردن، اواخر دهه ۶۰ یا اوایل دهه ۷۰ بهش رسیدن. برو موردخای وانونو رو ببین. میدونی، وانونو بیدلیل به خیانت متهم نشد.
🔻انتهای پخش کلیپ.
🔸قاضی ناپلیتانو: قابل قبوله، پروفسور میرشایمر؟
🔹پرفسور میرشایمر:
اوه، قطعاً قابل قبوله. من که مدرک محکمی برای تأیید حرف جان کیریاکو ندارم، نمیگم بهش شک دارم، ولی مدرک سخت ندارم. اما از نظر منطقی کاملاً معنا داره. باید یادتون باشه که اسرائیلیها واقعاً باور دارن، کاملاً محکم باور دارن که ایران با سلاح هستهای تهدید وجودی برای آنهاست. و باور دارن که همین توانایی غنیسازی هستهای که ما ۲۲ ژوئن امسال زدیم (یعنی ایالات متحده در ۲۲ ژوئن امسال زد) مقدمهای برای بهدست آوردن سلاح هستهای توسط ایران بود. برای همین خیلی خیلی مشتاق بودن که اونو نابود کنن.
ما همچنین میدونیم که خودشون به تنهایی نمیتونن این کار رو بکنن. نه فوردو رو تونستن بزنن مثل کاری که ما کردیم، نه نطنز رو. اصلاً نمیتونن. تواناییاش رو ندارن. بمبهایی ندارن که بتونه اونقدر عمیق بره. پس اگر نتونن این تهدید وجودی رو با سلاحهای متعارف از بین ببرن، ولی بتونن با سلاح هستهای (شاید حتی فکر کنن با یه سلاح هستهای کوچک هم بشه)، فکر میکنم احتمال اینکه این کار رو بکنن خیلی بالاست. فکر میکنم اگر در آینده شواهد محکمی باشه که ایران داره سلاح هستهای به دست میاره، واقعاً شواهد محکم، (که البته تابستون امسال اینطور نبود)، و اسرائیلیها نتونن اون توانایی رو با نیروهای متعارف خودشون نابود کنن، من پول زیادی شرط میبندم که از سلاح هستهای استفاده میکنن. باز هم تکرار میکنم، اونا این رو تهدید وجودی میبینن. و وقتی حرف از استفاده از نیروی نظامی علیه دشمنانشونه، اسرائیلیها تقریباً هیچ مرزی نمیشناسن.
ما این رو در سالهای اخیر دیدیم. کلمه «خویشتنداری» وقتی حرف از رفتار نظامی اسرائیلیهاست اصلاً معنایی نداره. پس فکر میکنم این یه تهدید واقعیه، نه فقط الان، بلکه یه تهدید واقعی برای آینده هم هست.
🔻منتخبی از لحظه 26:03 تا اخر گفتگوی زیر:
Prof. John Mearsheimer _ Ukraine and Reality-Judging Freedom- Andrew Napolitano-20251120Thu
https://www.youtube.com/watch?v=CwQ46qPoKKM
https://x.com/FGhoddoussi/status/1991715052005531969?t=QGTK8xWKwiefIpszY1dlVw&s=19
@BetweenDichotomies
🔴نظر پرفسور میرشایمر در مورد احتمال حمله هسته ای اسرائیل به ایران.
🔸قاضی ناپلیتانو: میخوام یه کلیپ براتون پخش کنم از یه مصاحبه با جان کیریاکو. شاید آقای کیریاکو رو بشناسید. اون مأمور بازنشسته سیا است. تنها کسی بود که به خاطر رژیم شکنجه بوش-چنی زندان رفت، چون خودش از چیزهایی که مجبور شده بود ببینه حالش به هم میخورد و شکنجهها و اسم شکنجهگرها رو افشا کرد. الان البته از زندان آزاد شده، این چند سال پیش بود. ولی اون یه ادعای خیلی تکاندهنده درباره اسرائیلیها داره و من نظرتون رو میخوام بدونم. پروفسور میرشایمر،
🔸قاضی ناپلیتانو:کریس کلیپ شماره سه.
🔻آغاز پخش کلیپ.
«جان کریاکو: دلیلش اینه که به من گفتن دونالد ترامپ تصمیم گرفت ایران رو بمباران کنه چون اسرائیلیها برای اولین بار گفتن: اگر شما این پناهگاههای زیرزمینی رو بمباران نکنید و این تأسیسات رو نزنید، ما خودمون از سلاح هستهای استفاده میکنیم. تا اون موقع هیچوقت چنین تهدیدی نکرده بودن. برای همین ترامپ گفت: بمباران ایران شاید واقعاً جلوی شروع جنگ جهانی سوم رو بگیره اگر مانع بشه که اسرائیلیها سلاح هستهای به کار ببرن.»
جولیان دوری: یعنی طبق منبع شما، اسرائیلیها به رئیسجمهور ایالات متحده گفتن که اگر ارتش آمریکا با قدرت خودش تأسیسات هستهای ایران رو نزنه، اسرائیل به تنهایی از سلاح هستهای استفاده میکنه.
جانکیریاکو: آره.
جولیان دوری: میبینی مشکل این حرف چیه جان؟ آره. چون اونا هیچوقت رسماً اعتراف نکردن که سلاح هستهای دارن. دقیقاً. پس تو داری به من میگی اونا به رئیسجمهور آمریکا اعتراف کردن که سلاح هستهای دارن، ولی هنوز توی معاهده آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) نیستن؟
جانکیریاکو: خب، اگر حرف افشاگرهای هستهای اسرائیل درست باشه، آره، از دهه ۵۰ شروع کردن، اواخر دهه ۶۰ یا اوایل دهه ۷۰ بهش رسیدن. برو موردخای وانونو رو ببین. میدونی، وانونو بیدلیل به خیانت متهم نشد.
🔻انتهای پخش کلیپ.
🔸قاضی ناپلیتانو: قابل قبوله، پروفسور میرشایمر؟
🔹پرفسور میرشایمر:
اوه، قطعاً قابل قبوله. من که مدرک محکمی برای تأیید حرف جان کیریاکو ندارم، نمیگم بهش شک دارم، ولی مدرک سخت ندارم. اما از نظر منطقی کاملاً معنا داره. باید یادتون باشه که اسرائیلیها واقعاً باور دارن، کاملاً محکم باور دارن که ایران با سلاح هستهای تهدید وجودی برای آنهاست. و باور دارن که همین توانایی غنیسازی هستهای که ما ۲۲ ژوئن امسال زدیم (یعنی ایالات متحده در ۲۲ ژوئن امسال زد) مقدمهای برای بهدست آوردن سلاح هستهای توسط ایران بود. برای همین خیلی خیلی مشتاق بودن که اونو نابود کنن.
ما همچنین میدونیم که خودشون به تنهایی نمیتونن این کار رو بکنن. نه فوردو رو تونستن بزنن مثل کاری که ما کردیم، نه نطنز رو. اصلاً نمیتونن. تواناییاش رو ندارن. بمبهایی ندارن که بتونه اونقدر عمیق بره. پس اگر نتونن این تهدید وجودی رو با سلاحهای متعارف از بین ببرن، ولی بتونن با سلاح هستهای (شاید حتی فکر کنن با یه سلاح هستهای کوچک هم بشه)، فکر میکنم احتمال اینکه این کار رو بکنن خیلی بالاست. فکر میکنم اگر در آینده شواهد محکمی باشه که ایران داره سلاح هستهای به دست میاره، واقعاً شواهد محکم، (که البته تابستون امسال اینطور نبود)، و اسرائیلیها نتونن اون توانایی رو با نیروهای متعارف خودشون نابود کنن، من پول زیادی شرط میبندم که از سلاح هستهای استفاده میکنن. باز هم تکرار میکنم، اونا این رو تهدید وجودی میبینن. و وقتی حرف از استفاده از نیروی نظامی علیه دشمنانشونه، اسرائیلیها تقریباً هیچ مرزی نمیشناسن.
ما این رو در سالهای اخیر دیدیم. کلمه «خویشتنداری» وقتی حرف از رفتار نظامی اسرائیلیهاست اصلاً معنایی نداره. پس فکر میکنم این یه تهدید واقعیه، نه فقط الان، بلکه یه تهدید واقعی برای آینده هم هست.
🔻منتخبی از لحظه 26:03 تا اخر گفتگوی زیر:
Prof. John Mearsheimer _ Ukraine and Reality-Judging Freedom- Andrew Napolitano-20251120Thu
https://www.youtube.com/watch?v=CwQ46qPoKKM
https://x.com/FGhoddoussi/status/1991715052005531969?t=QGTK8xWKwiefIpszY1dlVw&s=19
@BetweenDichotomies
👍1🕊1💯1
🔻از «نفت» تا «فناوری»؛ واکاوی دگردیسی پارادایم اقتصادی در روابط ریاض-واشنگتن
🔹واکاوی دادههای تجارت دوجانبه میان ایالات متحده و عربستان سعودی در بازه سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، گویای یک دگردیسی بنیادین در پارادایم اقتصادی دو کشور است. در دهه نخست قرن بیست و یکم، روابط اقتصادی تحت سیطرهی یک «عدم تقارن ساختاری» قرار داشت؛ جایی که منحنی واردات ایالات متحده (عمدتاً حاملهای انرژی) با نوساناتی شدید به اوج ۵۰ میلیارد دلار در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ رسید. این وابستگی یکسویه سبب شد تا تراز تجاری واشنگتن در سال ۲۰۰۸ به پایینترین سطح تاریخی خود، یعنی کسری نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار سقوط کند که بازتابدهندهی دکترین سنتی «امنیت در برابر انرژی» بود.
🔹با این حال از سال ۲۰۱۲ به بعد، شاهد یک گسست ساختاری در الگوی تجاری هستیم که میتوان آن را نقطه پایان وابستگی هیدروکربنی آمریکا دانست. دادهها نشان میدهند که واردات آمریکا از عربستان با شیبی تند و معنادار کاهش یافته و در سال ۲۰۱۶ به سطوح کمتر از ۲۰ میلیارد دلار تنزل کرده است. این تغییر که همزمان با انقلاب «شیل» و دستیابی آمریکا به استقلال انرژی رخ داد، اهرم فشار اقتصادی ریاض را به شدت تضعیف کرد و ماهیت رابطه را از یک مدل تکمحصولی به سمت مدلهای پیچیدهتر تجاری سوق داد.
🔹در مقابل افت شدید واردات، منحنی صادرات کالا و خدمات ایالات متحده روندی باثبات و صعودی را طی کرده است که نشاندهنده تغییر جایگاه آمریکا از یک «خریدار راهبردی» به یک «تأمینکننده راهبردی» است. از سال ۲۰۱۶ بدینسو، تراز تجاری برای نخستین بار در تاریخ معاصر روابط دو کشور به نفع ایالات متحده مثبت شده و این کشور توانسته است جایگاه خود را به عنوان صادرکننده خالص تثبیت نماید. این همگرایی جدید در دادهها بیانگر آن است که عربستان سعودی از نقش سنتی خود به عنوان «تأمینکننده انرژی» فاصله گرفته و به بازاری حیاتی برای فناوری، زیرساخت و تسلیحات آمریکایی بدل شده است.
📌 در تحلیل نهایی، پویاییهای مشاهدهشده در نمودار ۲۵ ساله، مؤید گذار از روابط مبتنی بر «کالاهای اولیه» به روابط مبتنی بر «سرمایه و خدمات» است. مثبت ماندن تراز تجاری به نفع واشنگتن در سالهای اخیر (با وجود نوسانات سال ۲۰۲۲)، نشان میدهد که معماری جدید روابط ریاض-واشنگتن دیگر بر پایه نیاز آمریکا به نفت استوار نیست، بلکه بر اساس ادغام اقتصاد عربستان در زنجیرههای تأمین و فناوری غربی بازتعریف شده است. این تحول ژئواکونومیک، زیربنای لازم برای قراردادهای تریلیون دلاری اخیر را فراهم آورده و موازنه قدرت اقتصادی را به نفع واشنگتن تغییر داده است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹واکاوی دادههای تجارت دوجانبه میان ایالات متحده و عربستان سعودی در بازه سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، گویای یک دگردیسی بنیادین در پارادایم اقتصادی دو کشور است. در دهه نخست قرن بیست و یکم، روابط اقتصادی تحت سیطرهی یک «عدم تقارن ساختاری» قرار داشت؛ جایی که منحنی واردات ایالات متحده (عمدتاً حاملهای انرژی) با نوساناتی شدید به اوج ۵۰ میلیارد دلار در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ رسید. این وابستگی یکسویه سبب شد تا تراز تجاری واشنگتن در سال ۲۰۰۸ به پایینترین سطح تاریخی خود، یعنی کسری نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار سقوط کند که بازتابدهندهی دکترین سنتی «امنیت در برابر انرژی» بود.
🔹با این حال از سال ۲۰۱۲ به بعد، شاهد یک گسست ساختاری در الگوی تجاری هستیم که میتوان آن را نقطه پایان وابستگی هیدروکربنی آمریکا دانست. دادهها نشان میدهند که واردات آمریکا از عربستان با شیبی تند و معنادار کاهش یافته و در سال ۲۰۱۶ به سطوح کمتر از ۲۰ میلیارد دلار تنزل کرده است. این تغییر که همزمان با انقلاب «شیل» و دستیابی آمریکا به استقلال انرژی رخ داد، اهرم فشار اقتصادی ریاض را به شدت تضعیف کرد و ماهیت رابطه را از یک مدل تکمحصولی به سمت مدلهای پیچیدهتر تجاری سوق داد.
🔹در مقابل افت شدید واردات، منحنی صادرات کالا و خدمات ایالات متحده روندی باثبات و صعودی را طی کرده است که نشاندهنده تغییر جایگاه آمریکا از یک «خریدار راهبردی» به یک «تأمینکننده راهبردی» است. از سال ۲۰۱۶ بدینسو، تراز تجاری برای نخستین بار در تاریخ معاصر روابط دو کشور به نفع ایالات متحده مثبت شده و این کشور توانسته است جایگاه خود را به عنوان صادرکننده خالص تثبیت نماید. این همگرایی جدید در دادهها بیانگر آن است که عربستان سعودی از نقش سنتی خود به عنوان «تأمینکننده انرژی» فاصله گرفته و به بازاری حیاتی برای فناوری، زیرساخت و تسلیحات آمریکایی بدل شده است.
📌 در تحلیل نهایی، پویاییهای مشاهدهشده در نمودار ۲۵ ساله، مؤید گذار از روابط مبتنی بر «کالاهای اولیه» به روابط مبتنی بر «سرمایه و خدمات» است. مثبت ماندن تراز تجاری به نفع واشنگتن در سالهای اخیر (با وجود نوسانات سال ۲۰۲۲)، نشان میدهد که معماری جدید روابط ریاض-واشنگتن دیگر بر پایه نیاز آمریکا به نفت استوار نیست، بلکه بر اساس ادغام اقتصاد عربستان در زنجیرههای تأمین و فناوری غربی بازتعریف شده است. این تحول ژئواکونومیک، زیربنای لازم برای قراردادهای تریلیون دلاری اخیر را فراهم آورده و موازنه قدرت اقتصادی را به نفع واشنگتن تغییر داده است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
🔻هشدار یک تحلیلگر اسرائیلی: اتکای کور به نیروی هوایی، امنیت اسرائیل را فرسوده میکند
🔹عوفر شلح در گزارشی در کانال ۱۲ اسرائیل به بررسی این مسئله میپردازد که تهدید اصلی علیه امنیت اسرائیل برخلاف برداشت رایج، فروش احتمالی جنگندههای اف–۳۵ به عربستان نیست، بلکه ضعف راهبردی در داخل اسرائیل است. او با استناد به تجربیات گذشته و شکست خوردن اغلب قراردادهای تسلیحاتی عربستان و امارات، توضیح میدهد که بسیاری از این اعلامها بیشتر جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارند تا کارکرد نظامی واقعی. شلح تأکید میکند که بهزعم او، تهدید بزرگتر در آنجاست که اسرائیل به جای تعریف استراتژی روشن، «قدرت نظامی کور» را جایگزین سیاست کرده است.
در ادامه، مقاله نشان میدهد که قدرت واقعی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از رفتار محتاطانه و نگاه سیاسیشان ناشی میشود. برای نمونه توضیح میدهد که عربستان حتی در زمان حملات سنگین انصارالله یا حمله موشکی ایران در سال ۲۰۱۹ واکنش نظامی معناداری نشان نداد و ترجیح داد «دیگران در برابر ایران نیروی نظامی بهکار ببرند». بر اساس توصیف مقاله، حتی اگر روزی جنگندههای پیشرفته در اختیار سعودیها قرار گیرد، محتملتر آن است که «در دفاع از عربستان، هواپیماهای اسرائیلی یا آمریکایی در آسمان ایران باشند، نه خود سعودیها».
🔹نویسنده سپس انتقاد را متوجه اسرائیل میکند و میگوید مشکل بزرگتر آن است که اسرائیل بهجای استراتژی به نیروی هوایی بهعنوان جایگزین سیاست تکیه کرده است. او با اشاره به تجربههای اخیر تأکید میکند که اسرائیل سیاست خارجی خود را بر پایه «آزادی عمل هوایی» تنظیم میکند و این وابستگی باعث شده در بحرانهای بزرگ جهانی، مانند جنگ روسیه ـ اوکراین، تصمیمگیری دولت اسرائیل تحت تأثیر محاسبات کاملاً نظامی قرار گیرد. از نگاه نویسنده، این تغییر فکری، «اسرائیل را از قدرتی راهبردی به ابزاری کند و بدون فکر» تبدیل کرده است.
🔹در جمعبندی، مقاله هشدار میدهد که تهدید اصلی امنیتی اسرائیل نه عربستان مجهز به اف-۳۵، بلکه ناتوانی اسرائیل در پیوستن به ساختار جدید امنیت منطقه است. به بیان نویسنده، کشورهای مهم منطقه ـ ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ـ در کنار آمریکا آینده خاورمیانه را طراحی میکنند، در حالیکه «اسرائیل با تکیه بر قدرت نظامی و بیتوجهی به دیپلماسی، عملاً پشت در مانده است». او تأکید میکند که تا زمانی که اسرائیل امنیت را فقط از زاویه جنگندهها و تکنولوژی ببیند، نه از زاویه اهداف سیاسی، «نه تنها قدرتی نمیسازد، بلکه تهدید اصلی را نیز نادیده میگیرد».
منبع:
https://www.mako.co.il/news-columns/2025_q4/Article-f70ec48fdbaaa91026.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹عوفر شلح در گزارشی در کانال ۱۲ اسرائیل به بررسی این مسئله میپردازد که تهدید اصلی علیه امنیت اسرائیل برخلاف برداشت رایج، فروش احتمالی جنگندههای اف–۳۵ به عربستان نیست، بلکه ضعف راهبردی در داخل اسرائیل است. او با استناد به تجربیات گذشته و شکست خوردن اغلب قراردادهای تسلیحاتی عربستان و امارات، توضیح میدهد که بسیاری از این اعلامها بیشتر جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارند تا کارکرد نظامی واقعی. شلح تأکید میکند که بهزعم او، تهدید بزرگتر در آنجاست که اسرائیل به جای تعریف استراتژی روشن، «قدرت نظامی کور» را جایگزین سیاست کرده است.
در ادامه، مقاله نشان میدهد که قدرت واقعی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از رفتار محتاطانه و نگاه سیاسیشان ناشی میشود. برای نمونه توضیح میدهد که عربستان حتی در زمان حملات سنگین انصارالله یا حمله موشکی ایران در سال ۲۰۱۹ واکنش نظامی معناداری نشان نداد و ترجیح داد «دیگران در برابر ایران نیروی نظامی بهکار ببرند». بر اساس توصیف مقاله، حتی اگر روزی جنگندههای پیشرفته در اختیار سعودیها قرار گیرد، محتملتر آن است که «در دفاع از عربستان، هواپیماهای اسرائیلی یا آمریکایی در آسمان ایران باشند، نه خود سعودیها».
🔹نویسنده سپس انتقاد را متوجه اسرائیل میکند و میگوید مشکل بزرگتر آن است که اسرائیل بهجای استراتژی به نیروی هوایی بهعنوان جایگزین سیاست تکیه کرده است. او با اشاره به تجربههای اخیر تأکید میکند که اسرائیل سیاست خارجی خود را بر پایه «آزادی عمل هوایی» تنظیم میکند و این وابستگی باعث شده در بحرانهای بزرگ جهانی، مانند جنگ روسیه ـ اوکراین، تصمیمگیری دولت اسرائیل تحت تأثیر محاسبات کاملاً نظامی قرار گیرد. از نگاه نویسنده، این تغییر فکری، «اسرائیل را از قدرتی راهبردی به ابزاری کند و بدون فکر» تبدیل کرده است.
🔹در جمعبندی، مقاله هشدار میدهد که تهدید اصلی امنیتی اسرائیل نه عربستان مجهز به اف-۳۵، بلکه ناتوانی اسرائیل در پیوستن به ساختار جدید امنیت منطقه است. به بیان نویسنده، کشورهای مهم منطقه ـ ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ـ در کنار آمریکا آینده خاورمیانه را طراحی میکنند، در حالیکه «اسرائیل با تکیه بر قدرت نظامی و بیتوجهی به دیپلماسی، عملاً پشت در مانده است». او تأکید میکند که تا زمانی که اسرائیل امنیت را فقط از زاویه جنگندهها و تکنولوژی ببیند، نه از زاویه اهداف سیاسی، «نه تنها قدرتی نمیسازد، بلکه تهدید اصلی را نیز نادیده میگیرد».
منبع:
https://www.mako.co.il/news-columns/2025_q4/Article-f70ec48fdbaaa91026.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
N12
הסכנה האמיתית היא לא F-35 בסעודיה
הסכנה הגדולה ביותר לביטחון המדינה אינה התחמשות השכנים, אלא הפיכתה של ישראל ל"נבוט קהה" המפעיל כוח צבאי עיוור כתחליף לאסטרטגיה • עפר שלח, פרשנות
❤1👍1🕊1
🔻سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن: تقویت روابط دوجانبه در سایه خلأهای امنیتی و هستهای
🔹مؤسسه خاورمیانه در گزارشی به بررسی ابعاد مختلف دیدار اخیر «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» پرداخته و تأکید کرده است که این سفر اگرچه در ظاهر با فضای مثبت و اعلام تعهدات گسترده همراه بود، اما در لایههای عمیقتر پرسشهای راهبردی مهمی را بیپاسخ گذاشته است. نویسنده با استناد به دادهها و اظهارات منتشرشده تلاش کرده نشان دهد که ماهیت این سفر بیش از آنکه حلکننده بحرانهای جاری باشد، تقویتکننده نمادین روابط دوجانبه و ایجاد تصویر جدیدی از نقش عربستان در آینده همکاریهای امنیتی و فناورانه آمریکا است.
🔹بر اساس این گزارش، سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن عمدتاً با هدف تثبیت رابطه راهبردی با آمریکا انجام شده و بهنظر میرسد که دو طرف توانستهاند در حوزههای نظامی و تکنولوژیک به نتایج ملموس دست یابند. در این میان، اعلام موافقت ترامپ با فروش جنگندههای F-35 و همچنین شکلگیری توافقهای پرحجم در حوزه هوش مصنوعی مصداقهای اصلی این دستاوردها معرفی شدهاند. گزارش یادآور میشود که این سطح از ورود بخش خصوصی آمریکا به پروژههای کلان دیجیتال عربستان میتواند نقشی مشابه همکاری تاریخی دو کشور در صنعت نفت ایفا کند و پیوندی اقتصادی ایجاد نماید که فراتر از تصمیمات سیاسی کوتاهمدت عمل کند.
🔹در ادامه تحلیل، پژوهشگران مؤسسه خاطرنشان کردهاند که با وجود این فضای مثبت، دیدار دو طرف در مسائل کلیدی منطقهای تقریباً بدون نتیجه ماند. بنا بر برداشت نویسنده، عربستان نه در خصوص پیوستن به «توافقهای ابراهیم» گام تازهای برداشت و نه تعهد مشخصی درباره حضور در طرح تثبیت غزه ارائه کرد. همچنین موضوعاتی همچون جنگ یمن، ایران و تحولات سوریه نیز عملاً در حاشیه قرار گرفتند. گزارش با اشاره به این نکته که حتی مسئله سنتی «نفت» در اولویت این دیدار نبود، نتیجه میگیرد که نوعی جابهجایی اولویتها در رابطه دو کشور در حال رخدادن است؛ جابهجاییای که فناوری و همکاریهای اقتصادی را بر موضوعات ژئوپلیتیک مقدم میکند.
🔹البته به گفته نویسنده، بخش مهمی از نتایج اعلامشده در این سفر هنوز فاقد جزئیات روشن است و همین امر ابهامات جدی ایجاد میکند. وعده سرمایهگذاری «۱ تریلیون دلاری» عربستان در آمریکا نمونهای از این ابهام عنوان شده؛ وعدهای که بدون جدول زمانی، بدون منابع مشخص و احتمالاً در مقیاسی که تحقق آن دههها طول خواهد کشید مطرح شده است. علاوه بر این، گزارش تأکید میکند که امضای «توافق دفاعی» میان دو کشور نیز بدون انتشار متن رسمی صورت گرفته و هنوز معلوم نیست آمریکا چه سطحی از تعهد عملی برای دفاع از عربستان پذیرفته است؛ مسئلهای که با توجه به تجربه حمله ۲۰۱۹ به آرامکو، برای ریاض اهمیت حیاتی دارد.
📌در بخش پایانی، گزارش به موضوع حساس همکاری هستهای اشاره میکند و توضیح میدهد که اعلام «تکمیل مذاکرات» بیشتر یک عبارت دیپلماتیک مبهم است تا انعقاد توافق واقعی. نویسنده یادآور میشود که محور اصلی اختلاف، یعنی حق عربستان برای غنیسازی اورانیوم، همچنان حلنشده باقی مانده و با الزامات قانونی آمریکا درباره منع غنیسازی ناسازگار است. در جمعبندی، مؤسسه خاورمیانه نتیجه گرفته است که هرچند سفر محمد بن سلمان از منظر تقویت روابط و کسب امتیازهای نمادین موفق بوده، اما پرسشهایی درباره آینده امنیت منطقه، همکاری هستهای و حدود واقعی تعهد دفاعی آمریکا همچنان بیپاسخ مانده و شکل نهایی این رابطه را در هالهای از عدم قطعیت قرار داده است.
منبع:
https://www.mei.edu/publications/trump-mbs-summit-good-feelings-real-commitments-and-unresolved-questions
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹مؤسسه خاورمیانه در گزارشی به بررسی ابعاد مختلف دیدار اخیر «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» پرداخته و تأکید کرده است که این سفر اگرچه در ظاهر با فضای مثبت و اعلام تعهدات گسترده همراه بود، اما در لایههای عمیقتر پرسشهای راهبردی مهمی را بیپاسخ گذاشته است. نویسنده با استناد به دادهها و اظهارات منتشرشده تلاش کرده نشان دهد که ماهیت این سفر بیش از آنکه حلکننده بحرانهای جاری باشد، تقویتکننده نمادین روابط دوجانبه و ایجاد تصویر جدیدی از نقش عربستان در آینده همکاریهای امنیتی و فناورانه آمریکا است.
🔹بر اساس این گزارش، سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن عمدتاً با هدف تثبیت رابطه راهبردی با آمریکا انجام شده و بهنظر میرسد که دو طرف توانستهاند در حوزههای نظامی و تکنولوژیک به نتایج ملموس دست یابند. در این میان، اعلام موافقت ترامپ با فروش جنگندههای F-35 و همچنین شکلگیری توافقهای پرحجم در حوزه هوش مصنوعی مصداقهای اصلی این دستاوردها معرفی شدهاند. گزارش یادآور میشود که این سطح از ورود بخش خصوصی آمریکا به پروژههای کلان دیجیتال عربستان میتواند نقشی مشابه همکاری تاریخی دو کشور در صنعت نفت ایفا کند و پیوندی اقتصادی ایجاد نماید که فراتر از تصمیمات سیاسی کوتاهمدت عمل کند.
🔹در ادامه تحلیل، پژوهشگران مؤسسه خاطرنشان کردهاند که با وجود این فضای مثبت، دیدار دو طرف در مسائل کلیدی منطقهای تقریباً بدون نتیجه ماند. بنا بر برداشت نویسنده، عربستان نه در خصوص پیوستن به «توافقهای ابراهیم» گام تازهای برداشت و نه تعهد مشخصی درباره حضور در طرح تثبیت غزه ارائه کرد. همچنین موضوعاتی همچون جنگ یمن، ایران و تحولات سوریه نیز عملاً در حاشیه قرار گرفتند. گزارش با اشاره به این نکته که حتی مسئله سنتی «نفت» در اولویت این دیدار نبود، نتیجه میگیرد که نوعی جابهجایی اولویتها در رابطه دو کشور در حال رخدادن است؛ جابهجاییای که فناوری و همکاریهای اقتصادی را بر موضوعات ژئوپلیتیک مقدم میکند.
🔹البته به گفته نویسنده، بخش مهمی از نتایج اعلامشده در این سفر هنوز فاقد جزئیات روشن است و همین امر ابهامات جدی ایجاد میکند. وعده سرمایهگذاری «۱ تریلیون دلاری» عربستان در آمریکا نمونهای از این ابهام عنوان شده؛ وعدهای که بدون جدول زمانی، بدون منابع مشخص و احتمالاً در مقیاسی که تحقق آن دههها طول خواهد کشید مطرح شده است. علاوه بر این، گزارش تأکید میکند که امضای «توافق دفاعی» میان دو کشور نیز بدون انتشار متن رسمی صورت گرفته و هنوز معلوم نیست آمریکا چه سطحی از تعهد عملی برای دفاع از عربستان پذیرفته است؛ مسئلهای که با توجه به تجربه حمله ۲۰۱۹ به آرامکو، برای ریاض اهمیت حیاتی دارد.
📌در بخش پایانی، گزارش به موضوع حساس همکاری هستهای اشاره میکند و توضیح میدهد که اعلام «تکمیل مذاکرات» بیشتر یک عبارت دیپلماتیک مبهم است تا انعقاد توافق واقعی. نویسنده یادآور میشود که محور اصلی اختلاف، یعنی حق عربستان برای غنیسازی اورانیوم، همچنان حلنشده باقی مانده و با الزامات قانونی آمریکا درباره منع غنیسازی ناسازگار است. در جمعبندی، مؤسسه خاورمیانه نتیجه گرفته است که هرچند سفر محمد بن سلمان از منظر تقویت روابط و کسب امتیازهای نمادین موفق بوده، اما پرسشهایی درباره آینده امنیت منطقه، همکاری هستهای و حدود واقعی تعهد دفاعی آمریکا همچنان بیپاسخ مانده و شکل نهایی این رابطه را در هالهای از عدم قطعیت قرار داده است.
منبع:
https://www.mei.edu/publications/trump-mbs-summit-good-feelings-real-commitments-and-unresolved-questions
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
Middle East Institute
Trump-MBS summit: Good feelings, real commitments, and unresolved questions
Mohammed bin Salman, the crown prince, prime minister, and main decision-maker in Saudi Arabia, left Washington and his summit with President Donald Trump with a number of promises made and commitments received. But several questions, including on shared…
🕊1