🔻از «نفت» تا «فناوری»؛ واکاوی دگردیسی پارادایم اقتصادی در روابط ریاض-واشنگتن
🔹واکاوی دادههای تجارت دوجانبه میان ایالات متحده و عربستان سعودی در بازه سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، گویای یک دگردیسی بنیادین در پارادایم اقتصادی دو کشور است. در دهه نخست قرن بیست و یکم، روابط اقتصادی تحت سیطرهی یک «عدم تقارن ساختاری» قرار داشت؛ جایی که منحنی واردات ایالات متحده (عمدتاً حاملهای انرژی) با نوساناتی شدید به اوج ۵۰ میلیارد دلار در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ رسید. این وابستگی یکسویه سبب شد تا تراز تجاری واشنگتن در سال ۲۰۰۸ به پایینترین سطح تاریخی خود، یعنی کسری نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار سقوط کند که بازتابدهندهی دکترین سنتی «امنیت در برابر انرژی» بود.
🔹با این حال از سال ۲۰۱۲ به بعد، شاهد یک گسست ساختاری در الگوی تجاری هستیم که میتوان آن را نقطه پایان وابستگی هیدروکربنی آمریکا دانست. دادهها نشان میدهند که واردات آمریکا از عربستان با شیبی تند و معنادار کاهش یافته و در سال ۲۰۱۶ به سطوح کمتر از ۲۰ میلیارد دلار تنزل کرده است. این تغییر که همزمان با انقلاب «شیل» و دستیابی آمریکا به استقلال انرژی رخ داد، اهرم فشار اقتصادی ریاض را به شدت تضعیف کرد و ماهیت رابطه را از یک مدل تکمحصولی به سمت مدلهای پیچیدهتر تجاری سوق داد.
🔹در مقابل افت شدید واردات، منحنی صادرات کالا و خدمات ایالات متحده روندی باثبات و صعودی را طی کرده است که نشاندهنده تغییر جایگاه آمریکا از یک «خریدار راهبردی» به یک «تأمینکننده راهبردی» است. از سال ۲۰۱۶ بدینسو، تراز تجاری برای نخستین بار در تاریخ معاصر روابط دو کشور به نفع ایالات متحده مثبت شده و این کشور توانسته است جایگاه خود را به عنوان صادرکننده خالص تثبیت نماید. این همگرایی جدید در دادهها بیانگر آن است که عربستان سعودی از نقش سنتی خود به عنوان «تأمینکننده انرژی» فاصله گرفته و به بازاری حیاتی برای فناوری، زیرساخت و تسلیحات آمریکایی بدل شده است.
📌 در تحلیل نهایی، پویاییهای مشاهدهشده در نمودار ۲۵ ساله، مؤید گذار از روابط مبتنی بر «کالاهای اولیه» به روابط مبتنی بر «سرمایه و خدمات» است. مثبت ماندن تراز تجاری به نفع واشنگتن در سالهای اخیر (با وجود نوسانات سال ۲۰۲۲)، نشان میدهد که معماری جدید روابط ریاض-واشنگتن دیگر بر پایه نیاز آمریکا به نفت استوار نیست، بلکه بر اساس ادغام اقتصاد عربستان در زنجیرههای تأمین و فناوری غربی بازتعریف شده است. این تحول ژئواکونومیک، زیربنای لازم برای قراردادهای تریلیون دلاری اخیر را فراهم آورده و موازنه قدرت اقتصادی را به نفع واشنگتن تغییر داده است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹واکاوی دادههای تجارت دوجانبه میان ایالات متحده و عربستان سعودی در بازه سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، گویای یک دگردیسی بنیادین در پارادایم اقتصادی دو کشور است. در دهه نخست قرن بیست و یکم، روابط اقتصادی تحت سیطرهی یک «عدم تقارن ساختاری» قرار داشت؛ جایی که منحنی واردات ایالات متحده (عمدتاً حاملهای انرژی) با نوساناتی شدید به اوج ۵۰ میلیارد دلار در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ رسید. این وابستگی یکسویه سبب شد تا تراز تجاری واشنگتن در سال ۲۰۰۸ به پایینترین سطح تاریخی خود، یعنی کسری نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار سقوط کند که بازتابدهندهی دکترین سنتی «امنیت در برابر انرژی» بود.
🔹با این حال از سال ۲۰۱۲ به بعد، شاهد یک گسست ساختاری در الگوی تجاری هستیم که میتوان آن را نقطه پایان وابستگی هیدروکربنی آمریکا دانست. دادهها نشان میدهند که واردات آمریکا از عربستان با شیبی تند و معنادار کاهش یافته و در سال ۲۰۱۶ به سطوح کمتر از ۲۰ میلیارد دلار تنزل کرده است. این تغییر که همزمان با انقلاب «شیل» و دستیابی آمریکا به استقلال انرژی رخ داد، اهرم فشار اقتصادی ریاض را به شدت تضعیف کرد و ماهیت رابطه را از یک مدل تکمحصولی به سمت مدلهای پیچیدهتر تجاری سوق داد.
🔹در مقابل افت شدید واردات، منحنی صادرات کالا و خدمات ایالات متحده روندی باثبات و صعودی را طی کرده است که نشاندهنده تغییر جایگاه آمریکا از یک «خریدار راهبردی» به یک «تأمینکننده راهبردی» است. از سال ۲۰۱۶ بدینسو، تراز تجاری برای نخستین بار در تاریخ معاصر روابط دو کشور به نفع ایالات متحده مثبت شده و این کشور توانسته است جایگاه خود را به عنوان صادرکننده خالص تثبیت نماید. این همگرایی جدید در دادهها بیانگر آن است که عربستان سعودی از نقش سنتی خود به عنوان «تأمینکننده انرژی» فاصله گرفته و به بازاری حیاتی برای فناوری، زیرساخت و تسلیحات آمریکایی بدل شده است.
📌 در تحلیل نهایی، پویاییهای مشاهدهشده در نمودار ۲۵ ساله، مؤید گذار از روابط مبتنی بر «کالاهای اولیه» به روابط مبتنی بر «سرمایه و خدمات» است. مثبت ماندن تراز تجاری به نفع واشنگتن در سالهای اخیر (با وجود نوسانات سال ۲۰۲۲)، نشان میدهد که معماری جدید روابط ریاض-واشنگتن دیگر بر پایه نیاز آمریکا به نفت استوار نیست، بلکه بر اساس ادغام اقتصاد عربستان در زنجیرههای تأمین و فناوری غربی بازتعریف شده است. این تحول ژئواکونومیک، زیربنای لازم برای قراردادهای تریلیون دلاری اخیر را فراهم آورده و موازنه قدرت اقتصادی را به نفع واشنگتن تغییر داده است.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
🔻هشدار یک تحلیلگر اسرائیلی: اتکای کور به نیروی هوایی، امنیت اسرائیل را فرسوده میکند
🔹عوفر شلح در گزارشی در کانال ۱۲ اسرائیل به بررسی این مسئله میپردازد که تهدید اصلی علیه امنیت اسرائیل برخلاف برداشت رایج، فروش احتمالی جنگندههای اف–۳۵ به عربستان نیست، بلکه ضعف راهبردی در داخل اسرائیل است. او با استناد به تجربیات گذشته و شکست خوردن اغلب قراردادهای تسلیحاتی عربستان و امارات، توضیح میدهد که بسیاری از این اعلامها بیشتر جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارند تا کارکرد نظامی واقعی. شلح تأکید میکند که بهزعم او، تهدید بزرگتر در آنجاست که اسرائیل به جای تعریف استراتژی روشن، «قدرت نظامی کور» را جایگزین سیاست کرده است.
در ادامه، مقاله نشان میدهد که قدرت واقعی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از رفتار محتاطانه و نگاه سیاسیشان ناشی میشود. برای نمونه توضیح میدهد که عربستان حتی در زمان حملات سنگین انصارالله یا حمله موشکی ایران در سال ۲۰۱۹ واکنش نظامی معناداری نشان نداد و ترجیح داد «دیگران در برابر ایران نیروی نظامی بهکار ببرند». بر اساس توصیف مقاله، حتی اگر روزی جنگندههای پیشرفته در اختیار سعودیها قرار گیرد، محتملتر آن است که «در دفاع از عربستان، هواپیماهای اسرائیلی یا آمریکایی در آسمان ایران باشند، نه خود سعودیها».
🔹نویسنده سپس انتقاد را متوجه اسرائیل میکند و میگوید مشکل بزرگتر آن است که اسرائیل بهجای استراتژی به نیروی هوایی بهعنوان جایگزین سیاست تکیه کرده است. او با اشاره به تجربههای اخیر تأکید میکند که اسرائیل سیاست خارجی خود را بر پایه «آزادی عمل هوایی» تنظیم میکند و این وابستگی باعث شده در بحرانهای بزرگ جهانی، مانند جنگ روسیه ـ اوکراین، تصمیمگیری دولت اسرائیل تحت تأثیر محاسبات کاملاً نظامی قرار گیرد. از نگاه نویسنده، این تغییر فکری، «اسرائیل را از قدرتی راهبردی به ابزاری کند و بدون فکر» تبدیل کرده است.
🔹در جمعبندی، مقاله هشدار میدهد که تهدید اصلی امنیتی اسرائیل نه عربستان مجهز به اف-۳۵، بلکه ناتوانی اسرائیل در پیوستن به ساختار جدید امنیت منطقه است. به بیان نویسنده، کشورهای مهم منطقه ـ ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ـ در کنار آمریکا آینده خاورمیانه را طراحی میکنند، در حالیکه «اسرائیل با تکیه بر قدرت نظامی و بیتوجهی به دیپلماسی، عملاً پشت در مانده است». او تأکید میکند که تا زمانی که اسرائیل امنیت را فقط از زاویه جنگندهها و تکنولوژی ببیند، نه از زاویه اهداف سیاسی، «نه تنها قدرتی نمیسازد، بلکه تهدید اصلی را نیز نادیده میگیرد».
منبع:
https://www.mako.co.il/news-columns/2025_q4/Article-f70ec48fdbaaa91026.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹عوفر شلح در گزارشی در کانال ۱۲ اسرائیل به بررسی این مسئله میپردازد که تهدید اصلی علیه امنیت اسرائیل برخلاف برداشت رایج، فروش احتمالی جنگندههای اف–۳۵ به عربستان نیست، بلکه ضعف راهبردی در داخل اسرائیل است. او با استناد به تجربیات گذشته و شکست خوردن اغلب قراردادهای تسلیحاتی عربستان و امارات، توضیح میدهد که بسیاری از این اعلامها بیشتر جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارند تا کارکرد نظامی واقعی. شلح تأکید میکند که بهزعم او، تهدید بزرگتر در آنجاست که اسرائیل به جای تعریف استراتژی روشن، «قدرت نظامی کور» را جایگزین سیاست کرده است.
در ادامه، مقاله نشان میدهد که قدرت واقعی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از رفتار محتاطانه و نگاه سیاسیشان ناشی میشود. برای نمونه توضیح میدهد که عربستان حتی در زمان حملات سنگین انصارالله یا حمله موشکی ایران در سال ۲۰۱۹ واکنش نظامی معناداری نشان نداد و ترجیح داد «دیگران در برابر ایران نیروی نظامی بهکار ببرند». بر اساس توصیف مقاله، حتی اگر روزی جنگندههای پیشرفته در اختیار سعودیها قرار گیرد، محتملتر آن است که «در دفاع از عربستان، هواپیماهای اسرائیلی یا آمریکایی در آسمان ایران باشند، نه خود سعودیها».
🔹نویسنده سپس انتقاد را متوجه اسرائیل میکند و میگوید مشکل بزرگتر آن است که اسرائیل بهجای استراتژی به نیروی هوایی بهعنوان جایگزین سیاست تکیه کرده است. او با اشاره به تجربههای اخیر تأکید میکند که اسرائیل سیاست خارجی خود را بر پایه «آزادی عمل هوایی» تنظیم میکند و این وابستگی باعث شده در بحرانهای بزرگ جهانی، مانند جنگ روسیه ـ اوکراین، تصمیمگیری دولت اسرائیل تحت تأثیر محاسبات کاملاً نظامی قرار گیرد. از نگاه نویسنده، این تغییر فکری، «اسرائیل را از قدرتی راهبردی به ابزاری کند و بدون فکر» تبدیل کرده است.
🔹در جمعبندی، مقاله هشدار میدهد که تهدید اصلی امنیتی اسرائیل نه عربستان مجهز به اف-۳۵، بلکه ناتوانی اسرائیل در پیوستن به ساختار جدید امنیت منطقه است. به بیان نویسنده، کشورهای مهم منطقه ـ ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ـ در کنار آمریکا آینده خاورمیانه را طراحی میکنند، در حالیکه «اسرائیل با تکیه بر قدرت نظامی و بیتوجهی به دیپلماسی، عملاً پشت در مانده است». او تأکید میکند که تا زمانی که اسرائیل امنیت را فقط از زاویه جنگندهها و تکنولوژی ببیند، نه از زاویه اهداف سیاسی، «نه تنها قدرتی نمیسازد، بلکه تهدید اصلی را نیز نادیده میگیرد».
منبع:
https://www.mako.co.il/news-columns/2025_q4/Article-f70ec48fdbaaa91026.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
N12
הסכנה האמיתית היא לא F-35 בסעודיה
הסכנה הגדולה ביותר לביטחון המדינה אינה התחמשות השכנים, אלא הפיכתה של ישראל ל"נבוט קהה" המפעיל כוח צבאי עיוור כתחליף לאסטרטגיה • עפר שלח, פרשנות
❤1👍1🕊1
🔻سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن: تقویت روابط دوجانبه در سایه خلأهای امنیتی و هستهای
🔹مؤسسه خاورمیانه در گزارشی به بررسی ابعاد مختلف دیدار اخیر «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» پرداخته و تأکید کرده است که این سفر اگرچه در ظاهر با فضای مثبت و اعلام تعهدات گسترده همراه بود، اما در لایههای عمیقتر پرسشهای راهبردی مهمی را بیپاسخ گذاشته است. نویسنده با استناد به دادهها و اظهارات منتشرشده تلاش کرده نشان دهد که ماهیت این سفر بیش از آنکه حلکننده بحرانهای جاری باشد، تقویتکننده نمادین روابط دوجانبه و ایجاد تصویر جدیدی از نقش عربستان در آینده همکاریهای امنیتی و فناورانه آمریکا است.
🔹بر اساس این گزارش، سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن عمدتاً با هدف تثبیت رابطه راهبردی با آمریکا انجام شده و بهنظر میرسد که دو طرف توانستهاند در حوزههای نظامی و تکنولوژیک به نتایج ملموس دست یابند. در این میان، اعلام موافقت ترامپ با فروش جنگندههای F-35 و همچنین شکلگیری توافقهای پرحجم در حوزه هوش مصنوعی مصداقهای اصلی این دستاوردها معرفی شدهاند. گزارش یادآور میشود که این سطح از ورود بخش خصوصی آمریکا به پروژههای کلان دیجیتال عربستان میتواند نقشی مشابه همکاری تاریخی دو کشور در صنعت نفت ایفا کند و پیوندی اقتصادی ایجاد نماید که فراتر از تصمیمات سیاسی کوتاهمدت عمل کند.
🔹در ادامه تحلیل، پژوهشگران مؤسسه خاطرنشان کردهاند که با وجود این فضای مثبت، دیدار دو طرف در مسائل کلیدی منطقهای تقریباً بدون نتیجه ماند. بنا بر برداشت نویسنده، عربستان نه در خصوص پیوستن به «توافقهای ابراهیم» گام تازهای برداشت و نه تعهد مشخصی درباره حضور در طرح تثبیت غزه ارائه کرد. همچنین موضوعاتی همچون جنگ یمن، ایران و تحولات سوریه نیز عملاً در حاشیه قرار گرفتند. گزارش با اشاره به این نکته که حتی مسئله سنتی «نفت» در اولویت این دیدار نبود، نتیجه میگیرد که نوعی جابهجایی اولویتها در رابطه دو کشور در حال رخدادن است؛ جابهجاییای که فناوری و همکاریهای اقتصادی را بر موضوعات ژئوپلیتیک مقدم میکند.
🔹البته به گفته نویسنده، بخش مهمی از نتایج اعلامشده در این سفر هنوز فاقد جزئیات روشن است و همین امر ابهامات جدی ایجاد میکند. وعده سرمایهگذاری «۱ تریلیون دلاری» عربستان در آمریکا نمونهای از این ابهام عنوان شده؛ وعدهای که بدون جدول زمانی، بدون منابع مشخص و احتمالاً در مقیاسی که تحقق آن دههها طول خواهد کشید مطرح شده است. علاوه بر این، گزارش تأکید میکند که امضای «توافق دفاعی» میان دو کشور نیز بدون انتشار متن رسمی صورت گرفته و هنوز معلوم نیست آمریکا چه سطحی از تعهد عملی برای دفاع از عربستان پذیرفته است؛ مسئلهای که با توجه به تجربه حمله ۲۰۱۹ به آرامکو، برای ریاض اهمیت حیاتی دارد.
📌در بخش پایانی، گزارش به موضوع حساس همکاری هستهای اشاره میکند و توضیح میدهد که اعلام «تکمیل مذاکرات» بیشتر یک عبارت دیپلماتیک مبهم است تا انعقاد توافق واقعی. نویسنده یادآور میشود که محور اصلی اختلاف، یعنی حق عربستان برای غنیسازی اورانیوم، همچنان حلنشده باقی مانده و با الزامات قانونی آمریکا درباره منع غنیسازی ناسازگار است. در جمعبندی، مؤسسه خاورمیانه نتیجه گرفته است که هرچند سفر محمد بن سلمان از منظر تقویت روابط و کسب امتیازهای نمادین موفق بوده، اما پرسشهایی درباره آینده امنیت منطقه، همکاری هستهای و حدود واقعی تعهد دفاعی آمریکا همچنان بیپاسخ مانده و شکل نهایی این رابطه را در هالهای از عدم قطعیت قرار داده است.
منبع:
https://www.mei.edu/publications/trump-mbs-summit-good-feelings-real-commitments-and-unresolved-questions
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹مؤسسه خاورمیانه در گزارشی به بررسی ابعاد مختلف دیدار اخیر «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» پرداخته و تأکید کرده است که این سفر اگرچه در ظاهر با فضای مثبت و اعلام تعهدات گسترده همراه بود، اما در لایههای عمیقتر پرسشهای راهبردی مهمی را بیپاسخ گذاشته است. نویسنده با استناد به دادهها و اظهارات منتشرشده تلاش کرده نشان دهد که ماهیت این سفر بیش از آنکه حلکننده بحرانهای جاری باشد، تقویتکننده نمادین روابط دوجانبه و ایجاد تصویر جدیدی از نقش عربستان در آینده همکاریهای امنیتی و فناورانه آمریکا است.
🔹بر اساس این گزارش، سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن عمدتاً با هدف تثبیت رابطه راهبردی با آمریکا انجام شده و بهنظر میرسد که دو طرف توانستهاند در حوزههای نظامی و تکنولوژیک به نتایج ملموس دست یابند. در این میان، اعلام موافقت ترامپ با فروش جنگندههای F-35 و همچنین شکلگیری توافقهای پرحجم در حوزه هوش مصنوعی مصداقهای اصلی این دستاوردها معرفی شدهاند. گزارش یادآور میشود که این سطح از ورود بخش خصوصی آمریکا به پروژههای کلان دیجیتال عربستان میتواند نقشی مشابه همکاری تاریخی دو کشور در صنعت نفت ایفا کند و پیوندی اقتصادی ایجاد نماید که فراتر از تصمیمات سیاسی کوتاهمدت عمل کند.
🔹در ادامه تحلیل، پژوهشگران مؤسسه خاطرنشان کردهاند که با وجود این فضای مثبت، دیدار دو طرف در مسائل کلیدی منطقهای تقریباً بدون نتیجه ماند. بنا بر برداشت نویسنده، عربستان نه در خصوص پیوستن به «توافقهای ابراهیم» گام تازهای برداشت و نه تعهد مشخصی درباره حضور در طرح تثبیت غزه ارائه کرد. همچنین موضوعاتی همچون جنگ یمن، ایران و تحولات سوریه نیز عملاً در حاشیه قرار گرفتند. گزارش با اشاره به این نکته که حتی مسئله سنتی «نفت» در اولویت این دیدار نبود، نتیجه میگیرد که نوعی جابهجایی اولویتها در رابطه دو کشور در حال رخدادن است؛ جابهجاییای که فناوری و همکاریهای اقتصادی را بر موضوعات ژئوپلیتیک مقدم میکند.
🔹البته به گفته نویسنده، بخش مهمی از نتایج اعلامشده در این سفر هنوز فاقد جزئیات روشن است و همین امر ابهامات جدی ایجاد میکند. وعده سرمایهگذاری «۱ تریلیون دلاری» عربستان در آمریکا نمونهای از این ابهام عنوان شده؛ وعدهای که بدون جدول زمانی، بدون منابع مشخص و احتمالاً در مقیاسی که تحقق آن دههها طول خواهد کشید مطرح شده است. علاوه بر این، گزارش تأکید میکند که امضای «توافق دفاعی» میان دو کشور نیز بدون انتشار متن رسمی صورت گرفته و هنوز معلوم نیست آمریکا چه سطحی از تعهد عملی برای دفاع از عربستان پذیرفته است؛ مسئلهای که با توجه به تجربه حمله ۲۰۱۹ به آرامکو، برای ریاض اهمیت حیاتی دارد.
📌در بخش پایانی، گزارش به موضوع حساس همکاری هستهای اشاره میکند و توضیح میدهد که اعلام «تکمیل مذاکرات» بیشتر یک عبارت دیپلماتیک مبهم است تا انعقاد توافق واقعی. نویسنده یادآور میشود که محور اصلی اختلاف، یعنی حق عربستان برای غنیسازی اورانیوم، همچنان حلنشده باقی مانده و با الزامات قانونی آمریکا درباره منع غنیسازی ناسازگار است. در جمعبندی، مؤسسه خاورمیانه نتیجه گرفته است که هرچند سفر محمد بن سلمان از منظر تقویت روابط و کسب امتیازهای نمادین موفق بوده، اما پرسشهایی درباره آینده امنیت منطقه، همکاری هستهای و حدود واقعی تعهد دفاعی آمریکا همچنان بیپاسخ مانده و شکل نهایی این رابطه را در هالهای از عدم قطعیت قرار داده است.
منبع:
https://www.mei.edu/publications/trump-mbs-summit-good-feelings-real-commitments-and-unresolved-questions
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
Middle East Institute
Trump-MBS summit: Good feelings, real commitments, and unresolved questions
Mohammed bin Salman, the crown prince, prime minister, and main decision-maker in Saudi Arabia, left Washington and his summit with President Donald Trump with a number of promises made and commitments received. But several questions, including on shared…
🕊1
Forwarded from بین دوگانگیها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملانی فیلیپس، صهیونیست، می گوید اسرائیل در حال درک این موضوع است که دیگر نمی تواند به سادگی با دشمنان خود «چمن زنی» کند.
آنها از ذهنیت سازشکارانه «گالوت» یهودیان پراکنده شده فراتر می روند و به «یهودیان تنخ» تبدیل می شوند که آماده نسل کشی تمام عیار هستند.
🔗 Chris Menahan 🇺🇸
ملانی فیلیپس، فعال صهیونیست یهودی، در کنفرانس «خشم علیه نفرت» شورات هادین، اعلام می کند که «چیزی به نام فلسطین وجود ندارد» و «چیزی به نام مردم فلسطین وجود ندارد.»
«یهودیان تنها کسانی هستند که حق داشتن هر بخشی از این سرزمین را دارند... و آنها تنها کسانی هستند که حق داشتن تمام آن را دارند.»
(این همه توجیهی برای ارتکاب نسل کشی است.)
🔗 Chris Menahan 🇺🇸
@BetweenDichotomies
آنها از ذهنیت سازشکارانه «گالوت» یهودیان پراکنده شده فراتر می روند و به «یهودیان تنخ» تبدیل می شوند که آماده نسل کشی تمام عیار هستند.
🔗 Chris Menahan 🇺🇸
ملانی فیلیپس، فعال صهیونیست یهودی، در کنفرانس «خشم علیه نفرت» شورات هادین، اعلام می کند که «چیزی به نام فلسطین وجود ندارد» و «چیزی به نام مردم فلسطین وجود ندارد.»
«یهودیان تنها کسانی هستند که حق داشتن هر بخشی از این سرزمین را دارند... و آنها تنها کسانی هستند که حق داشتن تمام آن را دارند.»
(این همه توجیهی برای ارتکاب نسل کشی است.)
🔗 Chris Menahan 🇺🇸
@BetweenDichotomies
👎1🕊1
🔻تحلیل رسانه اسرائیلی از روند قرارگیری اخوانالمسلمین در فهرست تهدیدات امنیت ملی آمریکا
🔹روزنامه معاریو در گزارشی به چرایی قرار دادن جنبش اخوانالمسلمین در فهرست گروههای تهدیدکننده امنیت داخلی آمریکا پرداخته و توضیح میدهد که این تصمیم نتیجهٔ روندی انباشته در سه دهه گذشته است.
🔹در این گزارش گفته میشود که نقطهٔ آغاز فهم نهادهای اطلاعاتی آمریکا پروندهٔ «بنیاد سرزمین مقدس» در سال ۲۰۰۹ بوده؛ پروندهای که بنا بر این روایت، نشان داد چگونه شبکهای از خیریههای قانونی و کمکهای معاف از مالیات، عملاً به کانال انتقال منابع مالی برای حماس تبدیل شدهاند. معاریو توضیح میدهد که همین محکومیت قضایی باعث شد دستگاه امنیتی آمریکا به این نتیجه برسد که فعالیت اخوان در خاک آمریکا یک پروژهٔ سازمانیافته برای ایجاد نفوذ فرهنگی، سیاسی و مالی است، نه صرفاً مجموعهای از فعالیتهای اجتماعی پراکنده.
🔹در ادامهٔ گزارش معاریو تأکید شده که یکی از مهمترین اسناد کشفشده «سند ۱۹۹۱ اخوانالمسلمین» است؛ سندی که در آن برنامهای صدساله برای اسلامیسازی تدریجی جامعهٔ آمریکا تشریح شده است.
🔹 طبق روایت گزارش، سند ۱۹۹۱ اخوانالمسلمین بر ایجاد شبکههای موازی آموزشی از پیشدبستانی تا دانشگاه، تشکیل اتحادیههای دانشجویی همسو و نفوذ تدریجی در سطوح حکومتی محلی و فدرال تمرکز دارد.
🔹روزنامه توضیح میدهد که چند نهاد مشخص، نقش بازوهای عملیاتی این راهبرد را در آمریکا ایفا میکنند؛ از جمله «مسلمانان آمریکایی برای فلسطین» (AMP) که وظیفهٔ تولید محتوا و تربیت کنشگران را بر عهده دارد، «شورای روابط آمریکایی ـ اسلامی» (CAIR) که بهعنوان بازوی حقوقی و رسانهای عمل میکند و «دانشجویان برای عدالت در فلسطین» (SJP) که محور اصلی فعالیتهای دانشگاهی و بسیج دانشجویان محسوب میشود.
🔹گزارش تأکید میکند که بهویژه SJP توانسته با بهکارگیری گفتمان عدالت هویتی و ایجاد ائتلافهای چندگروهی، روایت اخوانالمسلمین را در محیطهای دانشگاهی تثبیت و نهادینه کند.
📌در پایان گزارش معاریو اشاره میشود که پشتیبانی خارجی از این شبکه از سه مسیر تأمین میشود:
۱- ترکیه بهعنوان مرکز سیاسی و رسانهای،
۲- قطر بهعنوان منبع مالی
۳- و حماس بهعنوان الگوی اجرایی.
🔻معاریو اضافه میکند که نمونههایی چون پروژهٔ «شهر اسلامی» در تگزاس و تحولات سیاسی در هامترامک و دیربورن برای مقامهای ایالتی آمریکا حکم زنگ خطر داشته است. گزارش در نهایت مدعی است که اقدام اخیر فرماندار تگزاس در تروریستیخواندن اخوانالمسلمین و CAIR را باید نخستین مرحله از فرآیندی دانست که هدف آن «برچیدن ساختاری» شبکهٔ اخوان در ایالات متحده است، نه صرفاً اعلام موضع سیاسی.
منبع:
https://www.ynet.co.il/news/article/h13utqmz11x
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹روزنامه معاریو در گزارشی به چرایی قرار دادن جنبش اخوانالمسلمین در فهرست گروههای تهدیدکننده امنیت داخلی آمریکا پرداخته و توضیح میدهد که این تصمیم نتیجهٔ روندی انباشته در سه دهه گذشته است.
🔹در این گزارش گفته میشود که نقطهٔ آغاز فهم نهادهای اطلاعاتی آمریکا پروندهٔ «بنیاد سرزمین مقدس» در سال ۲۰۰۹ بوده؛ پروندهای که بنا بر این روایت، نشان داد چگونه شبکهای از خیریههای قانونی و کمکهای معاف از مالیات، عملاً به کانال انتقال منابع مالی برای حماس تبدیل شدهاند. معاریو توضیح میدهد که همین محکومیت قضایی باعث شد دستگاه امنیتی آمریکا به این نتیجه برسد که فعالیت اخوان در خاک آمریکا یک پروژهٔ سازمانیافته برای ایجاد نفوذ فرهنگی، سیاسی و مالی است، نه صرفاً مجموعهای از فعالیتهای اجتماعی پراکنده.
🔹در ادامهٔ گزارش معاریو تأکید شده که یکی از مهمترین اسناد کشفشده «سند ۱۹۹۱ اخوانالمسلمین» است؛ سندی که در آن برنامهای صدساله برای اسلامیسازی تدریجی جامعهٔ آمریکا تشریح شده است.
🔹 طبق روایت گزارش، سند ۱۹۹۱ اخوانالمسلمین بر ایجاد شبکههای موازی آموزشی از پیشدبستانی تا دانشگاه، تشکیل اتحادیههای دانشجویی همسو و نفوذ تدریجی در سطوح حکومتی محلی و فدرال تمرکز دارد.
🔹روزنامه توضیح میدهد که چند نهاد مشخص، نقش بازوهای عملیاتی این راهبرد را در آمریکا ایفا میکنند؛ از جمله «مسلمانان آمریکایی برای فلسطین» (AMP) که وظیفهٔ تولید محتوا و تربیت کنشگران را بر عهده دارد، «شورای روابط آمریکایی ـ اسلامی» (CAIR) که بهعنوان بازوی حقوقی و رسانهای عمل میکند و «دانشجویان برای عدالت در فلسطین» (SJP) که محور اصلی فعالیتهای دانشگاهی و بسیج دانشجویان محسوب میشود.
🔹گزارش تأکید میکند که بهویژه SJP توانسته با بهکارگیری گفتمان عدالت هویتی و ایجاد ائتلافهای چندگروهی، روایت اخوانالمسلمین را در محیطهای دانشگاهی تثبیت و نهادینه کند.
📌در پایان گزارش معاریو اشاره میشود که پشتیبانی خارجی از این شبکه از سه مسیر تأمین میشود:
۱- ترکیه بهعنوان مرکز سیاسی و رسانهای،
۲- قطر بهعنوان منبع مالی
۳- و حماس بهعنوان الگوی اجرایی.
🔻معاریو اضافه میکند که نمونههایی چون پروژهٔ «شهر اسلامی» در تگزاس و تحولات سیاسی در هامترامک و دیربورن برای مقامهای ایالتی آمریکا حکم زنگ خطر داشته است. گزارش در نهایت مدعی است که اقدام اخیر فرماندار تگزاس در تروریستیخواندن اخوانالمسلمین و CAIR را باید نخستین مرحله از فرآیندی دانست که هدف آن «برچیدن ساختاری» شبکهٔ اخوان در ایالات متحده است، نه صرفاً اعلام موضع سیاسی.
منبع:
https://www.ynet.co.il/news/article/h13utqmz11x
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
ynet
האחים המוסלמים בארה"ב: התוכנית בת מאה השנים – הסוף?
מה שקורה עכשיו בארה"ב הוא לא תופעה נקודתית. זו תגובה איטית ומאוחרת לשיטה של האחים המוסלמים שנבנתה במשך שלושה עשורים: תשתיות חינוך, קהילות, מוסדות, קמפוסים, עמותות, מימון בינלאומי ופרויקטים קהילתיים, שאמורים להוביל להשפעה תרבותית, פוליטית ומשפטית
👍1
🔻نقطه کور ناتو؛ هشدار رند درباره عقبماندگی غرب در جنگ الکترونیک
🔹مؤسسه رند در گزارشی به قلم کلارا لو گارگاسون و جیمز بلک به تبیین جایگاه حیاتی و مغفولمانده جنگ الکترونیک در دکترین نظامی غرب پرداختهاند.
🔹نویسندگان با اتخاذ رویکردی انتقادی، استدلال میکنند که تسلط بر طیف الکترومغناطیسی که در جنگ اوکراین نقشی محوری یافته است، دیگر نه یک گزینه جانبی، بلکه متغیری تعیینکننده در سرنوشت منازعات آتی خواهد بود و غفلت ناتو از این حوزه میتواند پیامدهای جبرانناپذیری در رویارویی با رقبای همتراز داشته باشد.
🔹پژوهشگران در تبیین ریشههای این عقبماندگی، خاطرنشان میسازند که اگرچه بهرهبرداری نظامی از طیف الکترومغناطیسی قدمتی تاریخی دارد، اما تمرکز استراتژیک ارتشهای غربی بر عملیاتهای ضدشورش در عراق و افغانستان طی دهههای گذشته، منجر به حاشیه رفتن توسعه فناوریهای جنگ الکترونیک در نبردهای کلاسیک شده است.
🔹گزارش تصریح میکند که مفهوم مدرن جنگ الکترونیک فراتر از ایجاد اختلالات ساده رادیویی است و امروزه قابلیتهایی نظیر تخریب شبکههای فرماندهی و کنترل، اختلال در سامانههای جیپیاس و فریب سیستمهای هدفگیری را شامل میشود؛ مؤلفههایی که برای ارتشهای دیجتالی وابسته به حسگرها و شبکههای داده، حیاتی محسوب میگردند.
🔹در تشریح وضعیت جبهه مقابل، نویسندگان اذعان دارند که روسیه برخلاف غرب، پس از فروپاشی شوروی توسعه توانمندیهای جنگ الکترونیک را متوقف نکرده و اکنون با در اختیار داشتن زرادخانهای متشکل از بیش از چهارصد سایت راداری و سامانههای پیشرفته تاکتیکی نظیر «کراسوخا-۴» و «مورمانسک-بیان»، دست برتر را در این حوزه دارد.
🔹طبق تحلیلهای ارائه شده، دکترین نظامی مسکو در اوکراین بر پایه استفاده از جنگ الکترونیک برای شناسایی، ایزوله کردن و سپس انهدام یگانهای دشمن با آتش توپخانه استوار است؛ هرچند نیروهای اوکراینی نیز با انطباقپذیری بالا و نوآوری در میدان نبرد، توانستهاند راهکارهایی برای مقابله و حتی استفاده تهاجمی از این فناوری ابداع کنند.
🔹تحلیلگران با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت ناتو، هشدار میدهند که شکاف توانمندی میان این ائتلاف و روسیه در حال گسترش است؛ چرا که فعالیتهای ناتو عمدتاً به شبیهسازیهای زمان صلح محدود مانده در حالی که روسیه در حال آزمون و ارتقای تاکتیکهای خود در میدان واقعی نبرد است.
🔹علاوه بر این، گزارش تأکید میورزد که وابستگی شدید اعضای اروپایی ناتو به ایالات متحده برای تأمین قابلیتهای کلیدی نظیر سرکوب پدافند هوایی و جمعآوری اطلاعات سیگنالی به یک آسیبپذیری استراتژیک بدل شده است؛ بهویژه آنکه چرخش تمرکز واشنگتن به سمت منطقه ایندو-پاسیفیک میتواند بازدارندگی اروپا را تضعیف کرده و روسیه را به آزمودن عزم دفاعی ناتو ترغیب کند.
📌در نهایت، نویسندگان ضمن استقبال از تشکیل ائتلاف جنگ الکترونیک میان ناتو و اوکراین، پیشنهاد میکنند که کشورهای اروپایی باید برای تضمین تابآوری در برابر تحولات ژئوپلیتیک، سرمایهگذاری در تخصص، تجهیزات و زیرساختهای بومی را در اولویت قرار دهند. بر اساس توصیههای این گزارش، ناتو باید سناریوهای جنگ الکترونیک را به صورت اجباری در مانورهای نظامی ادغام کند تا نیروها برای عملیات در شرایط قطع ارتباطات و اختلال در حسگرها آموزش ببینند و همچنین با تقویت زنجیرههای تأمین قطعات در اروپا، وابستگیهای خارجی را کاهش دهد تا آمادگی خود برای پیروزی در طیف الکترومغناطیسی را به اثبات برساند.
منبع:
https://www.rand.org/pubs/commentary/2025/11/electromagnetic-warfare-natos-blind-spot-could-decide.html
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹مؤسسه رند در گزارشی به قلم کلارا لو گارگاسون و جیمز بلک به تبیین جایگاه حیاتی و مغفولمانده جنگ الکترونیک در دکترین نظامی غرب پرداختهاند.
🔹نویسندگان با اتخاذ رویکردی انتقادی، استدلال میکنند که تسلط بر طیف الکترومغناطیسی که در جنگ اوکراین نقشی محوری یافته است، دیگر نه یک گزینه جانبی، بلکه متغیری تعیینکننده در سرنوشت منازعات آتی خواهد بود و غفلت ناتو از این حوزه میتواند پیامدهای جبرانناپذیری در رویارویی با رقبای همتراز داشته باشد.
🔹پژوهشگران در تبیین ریشههای این عقبماندگی، خاطرنشان میسازند که اگرچه بهرهبرداری نظامی از طیف الکترومغناطیسی قدمتی تاریخی دارد، اما تمرکز استراتژیک ارتشهای غربی بر عملیاتهای ضدشورش در عراق و افغانستان طی دهههای گذشته، منجر به حاشیه رفتن توسعه فناوریهای جنگ الکترونیک در نبردهای کلاسیک شده است.
🔹گزارش تصریح میکند که مفهوم مدرن جنگ الکترونیک فراتر از ایجاد اختلالات ساده رادیویی است و امروزه قابلیتهایی نظیر تخریب شبکههای فرماندهی و کنترل، اختلال در سامانههای جیپیاس و فریب سیستمهای هدفگیری را شامل میشود؛ مؤلفههایی که برای ارتشهای دیجتالی وابسته به حسگرها و شبکههای داده، حیاتی محسوب میگردند.
🔹در تشریح وضعیت جبهه مقابل، نویسندگان اذعان دارند که روسیه برخلاف غرب، پس از فروپاشی شوروی توسعه توانمندیهای جنگ الکترونیک را متوقف نکرده و اکنون با در اختیار داشتن زرادخانهای متشکل از بیش از چهارصد سایت راداری و سامانههای پیشرفته تاکتیکی نظیر «کراسوخا-۴» و «مورمانسک-بیان»، دست برتر را در این حوزه دارد.
🔹طبق تحلیلهای ارائه شده، دکترین نظامی مسکو در اوکراین بر پایه استفاده از جنگ الکترونیک برای شناسایی، ایزوله کردن و سپس انهدام یگانهای دشمن با آتش توپخانه استوار است؛ هرچند نیروهای اوکراینی نیز با انطباقپذیری بالا و نوآوری در میدان نبرد، توانستهاند راهکارهایی برای مقابله و حتی استفاده تهاجمی از این فناوری ابداع کنند.
🔹تحلیلگران با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت ناتو، هشدار میدهند که شکاف توانمندی میان این ائتلاف و روسیه در حال گسترش است؛ چرا که فعالیتهای ناتو عمدتاً به شبیهسازیهای زمان صلح محدود مانده در حالی که روسیه در حال آزمون و ارتقای تاکتیکهای خود در میدان واقعی نبرد است.
🔹علاوه بر این، گزارش تأکید میورزد که وابستگی شدید اعضای اروپایی ناتو به ایالات متحده برای تأمین قابلیتهای کلیدی نظیر سرکوب پدافند هوایی و جمعآوری اطلاعات سیگنالی به یک آسیبپذیری استراتژیک بدل شده است؛ بهویژه آنکه چرخش تمرکز واشنگتن به سمت منطقه ایندو-پاسیفیک میتواند بازدارندگی اروپا را تضعیف کرده و روسیه را به آزمودن عزم دفاعی ناتو ترغیب کند.
📌در نهایت، نویسندگان ضمن استقبال از تشکیل ائتلاف جنگ الکترونیک میان ناتو و اوکراین، پیشنهاد میکنند که کشورهای اروپایی باید برای تضمین تابآوری در برابر تحولات ژئوپلیتیک، سرمایهگذاری در تخصص، تجهیزات و زیرساختهای بومی را در اولویت قرار دهند. بر اساس توصیههای این گزارش، ناتو باید سناریوهای جنگ الکترونیک را به صورت اجباری در مانورهای نظامی ادغام کند تا نیروها برای عملیات در شرایط قطع ارتباطات و اختلال در حسگرها آموزش ببینند و همچنین با تقویت زنجیرههای تأمین قطعات در اروپا، وابستگیهای خارجی را کاهش دهد تا آمادگی خود برای پیروزی در طیف الکترومغناطیسی را به اثبات برساند.
منبع:
https://www.rand.org/pubs/commentary/2025/11/electromagnetic-warfare-natos-blind-spot-could-decide.html
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
www.rand.org
Electromagnetic Warfare: NATO's Blind Spot Could Decide the Next Conflict
The war in Ukraine has revealed a critical weakness in NATO's defenses: electromagnetic warfare (EW). While Russia dominates this invisible battlespace, Ukraine is learning in combat what the West neglected in training. To close the gap, NATO must quickly…
👍3🕊1
🔻هشدار اکونومیست درباره بازگشت تنش میان ایران و اسرائیل
🔹نشریه اکونومیست در گزارشی تازه توضیح میدهد که در ارزیابی نهادهای امنیتی اسرائیل، فضای پس از جنگ ۱۲روزه با ایران یک «وقفه موقت» تلقی میشود نه نشانهای از کاهش تنش.
🔹در این گزارش بیان شده که مقامهای اطلاعاتی اسرائیل بر این باورند تهران نمیتواند اجازه دهد تصور «پیشدستی اسرائیل در همه گامها» تثبیت شود و به همین دلیل، احتمال تلاش ایران برای نمایش قدرت یا اقدام غافلگیرانه در حال افزایش است.
🔹در ادامه گزارش تأکید میشود که میان تحلیلگران اسرائیلی دو دیدگاه عمده وجود دارد: گروهی بر این باورند که ایران برای بازیابی جایگاه از دسترفته ناگزیر به اقدام خواهد بود و گروه دیگر معتقدند ایران اکنون بیش از هر چیز تلاش دارد توان نظامی تخریبشده خود را بازسازی کند.
🔹با وجود این تفاوت، هر دو جریان بر یک نکته اشتراک دارند: تهران در نهایت به دنبال نوعی تلافی است و اختلاف تنها بر سر زمان، شکل و سطح این پاسخ است. این اشتراک دیدگاه نشان میدهد که در محاسبات اسرائیل، وضعیت امنیتی به سمت یک رویارویی جدید متمایل است.
🔹در بخش دیگری از گزارش آمده که از نگاه نهادهای امنیتی اسرائیل، تهران هماکنون در مسیر تجهیز دوباره شبکههای متحدان خود، بهویژه در لبنان، حرکت میکند و احتمال فعالسازی نیروهای همپیمان در عراق نیز مطرح است. همچنین بیم آن میرود که ایران برای دورزدن مسئولیت مستقیم به اقداماتی غیرمستقیم مانند حمله به سفارتخانهها یا اهداف نمادین متوسل شود تا واکنش اسرائیل را دشوارتر کند. با این حال، تحلیلگران اسرائیلی معتقدند چنین راهبردی مؤثر نخواهد بود و پاسخ اسرائیل، برخلاف تصور تهران، مستقیم و با شدت بالا خواهد بود.
📌در جمعبندی، گزارش اکونومیست یادآور میشود که همین ارزیابیها باعث شده تلآویو وضع موجود را نه نشانه مهار تنش، بلکه صرفاً فرصتی کوتاه برای تجدید آمادگی بداند. بر اساس این تحلیل، اسرائیل بر این باور است که درگیری آینده محتمل است، حتی اگر زمان و شکل آن روشن نباشد. از نظر نویسنده، مجموعه این عوامل نشان میدهد که چشمانداز روابط ایران و اسرائیل همچنان بر مدار تقابل است و تحولات اخیر تنها یک توقف کوتاه در چرخه تنشآفرینی میان دو طرف به شمار میآید.
منبع:
https://www.economist.com/briefing/2025/11/27/many-israelis-believe-another-war-with-iran-is-coming
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹نشریه اکونومیست در گزارشی تازه توضیح میدهد که در ارزیابی نهادهای امنیتی اسرائیل، فضای پس از جنگ ۱۲روزه با ایران یک «وقفه موقت» تلقی میشود نه نشانهای از کاهش تنش.
🔹در این گزارش بیان شده که مقامهای اطلاعاتی اسرائیل بر این باورند تهران نمیتواند اجازه دهد تصور «پیشدستی اسرائیل در همه گامها» تثبیت شود و به همین دلیل، احتمال تلاش ایران برای نمایش قدرت یا اقدام غافلگیرانه در حال افزایش است.
🔹در ادامه گزارش تأکید میشود که میان تحلیلگران اسرائیلی دو دیدگاه عمده وجود دارد: گروهی بر این باورند که ایران برای بازیابی جایگاه از دسترفته ناگزیر به اقدام خواهد بود و گروه دیگر معتقدند ایران اکنون بیش از هر چیز تلاش دارد توان نظامی تخریبشده خود را بازسازی کند.
🔹با وجود این تفاوت، هر دو جریان بر یک نکته اشتراک دارند: تهران در نهایت به دنبال نوعی تلافی است و اختلاف تنها بر سر زمان، شکل و سطح این پاسخ است. این اشتراک دیدگاه نشان میدهد که در محاسبات اسرائیل، وضعیت امنیتی به سمت یک رویارویی جدید متمایل است.
🔹در بخش دیگری از گزارش آمده که از نگاه نهادهای امنیتی اسرائیل، تهران هماکنون در مسیر تجهیز دوباره شبکههای متحدان خود، بهویژه در لبنان، حرکت میکند و احتمال فعالسازی نیروهای همپیمان در عراق نیز مطرح است. همچنین بیم آن میرود که ایران برای دورزدن مسئولیت مستقیم به اقداماتی غیرمستقیم مانند حمله به سفارتخانهها یا اهداف نمادین متوسل شود تا واکنش اسرائیل را دشوارتر کند. با این حال، تحلیلگران اسرائیلی معتقدند چنین راهبردی مؤثر نخواهد بود و پاسخ اسرائیل، برخلاف تصور تهران، مستقیم و با شدت بالا خواهد بود.
📌در جمعبندی، گزارش اکونومیست یادآور میشود که همین ارزیابیها باعث شده تلآویو وضع موجود را نه نشانه مهار تنش، بلکه صرفاً فرصتی کوتاه برای تجدید آمادگی بداند. بر اساس این تحلیل، اسرائیل بر این باور است که درگیری آینده محتمل است، حتی اگر زمان و شکل آن روشن نباشد. از نظر نویسنده، مجموعه این عوامل نشان میدهد که چشمانداز روابط ایران و اسرائیل همچنان بر مدار تقابل است و تحولات اخیر تنها یک توقف کوتاه در چرخه تنشآفرینی میان دو طرف به شمار میآید.
منبع:
https://www.economist.com/briefing/2025/11/27/many-israelis-believe-another-war-with-iran-is-coming
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
The Economist
Many Israelis believe another war with Iran is coming
The only question is whether it will be sooner or later
👍1🕊1
🔻 پیام واضح شیانگشان ۲۰۲۵: یارگیری چین از «جنوب جهانی» علیه هژمونی آمریکا
🔹این گزارش که توسط رافائل راسیکوت و کورتیس اچ. سیمپسون برای «مرکز نوآوری در حکمرانی بینالمللی» (CIGI) تهیه شده است، تحول مجمع شیانگشان پکن (BXF) را از یک رویداد حاشیهای به یک سکوی مهم جهانی بررسی میکند. نویسندگان استدلال میکنند که چین از این مجمع به عنوان ابزاری استراتژیک برای گسترش نفوذ خود، به چالش کشیدن نظم تحت رهبری غرب و جلب نظر کشورهای ناراضی از وضعیت موجود استفاده میکند.
🔹نویسندگان گزارش خاطرنشان میکنند که اهمیت مجمع شیانگشان در سال ۲۰۲۵ به طرز چشمگیری تغییر کرده است، به طوری که این رویداد اکنون به عنوان رقیبی جدی برای «گفتگوی شانگری-لا» شناخته میشود. طبق آمار ارائه شده، نشست امسال میزبان بیش از ۱۸۰۰ مهمان از ۱۰۰ کشور، شامل ۴۰ وزیر دفاع و فرمانده نظامی بوده است که این ارقام نشاندهنده دو برابر شدن مشارکت کلی نسبت به سال ۲۰۲۴ است. تحلیلگران همچنین به کاهش سطح نمایندگی ایالات متحده در این نشست اشاره کرده و آن را نشانهای از وخامت روابط پکن و واشنگتن و تلاش چین برای پر کردن خلأ قدرت ناشی از عدم قطعیت در نقش بینالمللی آمریکا میدانند.
🔹در ادامه، گزارش توضیح میدهد که پکن از این تریبون برای ترسیم چهرهای از خود به عنوان «تزریقکننده ثبات» به جهانی متلاطم استفاده کرده و تلاش میکند خود را جایگزینی صلحطلب در برابر هرجومرج ناشی از سیاستهای ایالات متحده معرفی کند. به گفته نویسندگان، مقامات چینی و در رأس آنها شی جینپینگ با استفاده از مفاهیمی همچون «جامعهای با سرنوشت مشترک» و انتقاد از «ذهنیت جنگ سرد»، سعی در جذب کشورهایی دارند که از نظم فعلی بینالمللی و فشارهای غرب ناراضی هستند. همچنین وزیر دفاع چین در سخنرانی خود بر چندجانبهگرایی تأکید کرده و ضمن انتقاد از ائتلافهای نظامی دارای منافع خودخواهانه، بر آمادگی چین برای مداخله نظامی جهت جلوگیری از استقلال تایوان تصریح کرده است.
🔹پژوهشگران در بخش دیگری از گزارش تأکید میکنند که نکته متمایز نشست امسال، همسویی آشکارتر کشورهای خارجی، بهویژه کشورهای جنوب جهانی، با ادبیات و گفتمان پکن بوده است. طبق مشاهدات آنها، برخلاف گذشته که تنها کشورهایی مانند روسیه و ایران با پیامهای چین همراهی میکردند، امسال نمایندگان کشورهایی همچون ویتنام، سنگاپور و میانمار نیز آشکارا از «هژمونی» و «یکجانبهگرایی» انتقاد کرده و از واژگان مشابه چین برای توصیف وضعیت امنیتی جهان استفاده کردهاند. این گزارش همچنین اشاره میکند که مجمع به مکانی فعال برای دیپلماسی دفاعی دوجانبه و توافقات نظامی میان کشورهای شرکتکننده تبدیل شده است.
📌در پایان، نویسندگان نتیجهگیری میکنند که چین با موفقیت شبکهای دیپلماتیک از کشورهای همفکر ایجاد کرده است که پکن را به عنوان رهبری معتبر و جایگزینی برای نظم تحت رهبری آمریکا میپذیرند. بر اساس این تحلیل، مجمع شیانگشان دیگر تنها یک رویداد گفتگو نیست، بلکه به ابزاری برای تثبیت قدرت نرم چین تبدیل شده است که در آن کشورها، بهویژه از جنوب جهانی، میتوانند بدون محدودیتهای هنجاری غرب به تبادل ایدهها و حتی معاملات تسلیحاتی بپردازند. نویسندگان هشدار میدهند که غرب نباید توانایی فزاینده چین در بازطراحی تدریجی نظم بینالمللی از طریق چنین سازوکارهایی را نادیده بگیرد.
منبع:
https://www.cigionline.org/articles/reshaping-global-order-xiangshan-forum-signals-chinas-growing-soft-power/
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹این گزارش که توسط رافائل راسیکوت و کورتیس اچ. سیمپسون برای «مرکز نوآوری در حکمرانی بینالمللی» (CIGI) تهیه شده است، تحول مجمع شیانگشان پکن (BXF) را از یک رویداد حاشیهای به یک سکوی مهم جهانی بررسی میکند. نویسندگان استدلال میکنند که چین از این مجمع به عنوان ابزاری استراتژیک برای گسترش نفوذ خود، به چالش کشیدن نظم تحت رهبری غرب و جلب نظر کشورهای ناراضی از وضعیت موجود استفاده میکند.
🔹نویسندگان گزارش خاطرنشان میکنند که اهمیت مجمع شیانگشان در سال ۲۰۲۵ به طرز چشمگیری تغییر کرده است، به طوری که این رویداد اکنون به عنوان رقیبی جدی برای «گفتگوی شانگری-لا» شناخته میشود. طبق آمار ارائه شده، نشست امسال میزبان بیش از ۱۸۰۰ مهمان از ۱۰۰ کشور، شامل ۴۰ وزیر دفاع و فرمانده نظامی بوده است که این ارقام نشاندهنده دو برابر شدن مشارکت کلی نسبت به سال ۲۰۲۴ است. تحلیلگران همچنین به کاهش سطح نمایندگی ایالات متحده در این نشست اشاره کرده و آن را نشانهای از وخامت روابط پکن و واشنگتن و تلاش چین برای پر کردن خلأ قدرت ناشی از عدم قطعیت در نقش بینالمللی آمریکا میدانند.
🔹در ادامه، گزارش توضیح میدهد که پکن از این تریبون برای ترسیم چهرهای از خود به عنوان «تزریقکننده ثبات» به جهانی متلاطم استفاده کرده و تلاش میکند خود را جایگزینی صلحطلب در برابر هرجومرج ناشی از سیاستهای ایالات متحده معرفی کند. به گفته نویسندگان، مقامات چینی و در رأس آنها شی جینپینگ با استفاده از مفاهیمی همچون «جامعهای با سرنوشت مشترک» و انتقاد از «ذهنیت جنگ سرد»، سعی در جذب کشورهایی دارند که از نظم فعلی بینالمللی و فشارهای غرب ناراضی هستند. همچنین وزیر دفاع چین در سخنرانی خود بر چندجانبهگرایی تأکید کرده و ضمن انتقاد از ائتلافهای نظامی دارای منافع خودخواهانه، بر آمادگی چین برای مداخله نظامی جهت جلوگیری از استقلال تایوان تصریح کرده است.
🔹پژوهشگران در بخش دیگری از گزارش تأکید میکنند که نکته متمایز نشست امسال، همسویی آشکارتر کشورهای خارجی، بهویژه کشورهای جنوب جهانی، با ادبیات و گفتمان پکن بوده است. طبق مشاهدات آنها، برخلاف گذشته که تنها کشورهایی مانند روسیه و ایران با پیامهای چین همراهی میکردند، امسال نمایندگان کشورهایی همچون ویتنام، سنگاپور و میانمار نیز آشکارا از «هژمونی» و «یکجانبهگرایی» انتقاد کرده و از واژگان مشابه چین برای توصیف وضعیت امنیتی جهان استفاده کردهاند. این گزارش همچنین اشاره میکند که مجمع به مکانی فعال برای دیپلماسی دفاعی دوجانبه و توافقات نظامی میان کشورهای شرکتکننده تبدیل شده است.
📌در پایان، نویسندگان نتیجهگیری میکنند که چین با موفقیت شبکهای دیپلماتیک از کشورهای همفکر ایجاد کرده است که پکن را به عنوان رهبری معتبر و جایگزینی برای نظم تحت رهبری آمریکا میپذیرند. بر اساس این تحلیل، مجمع شیانگشان دیگر تنها یک رویداد گفتگو نیست، بلکه به ابزاری برای تثبیت قدرت نرم چین تبدیل شده است که در آن کشورها، بهویژه از جنوب جهانی، میتوانند بدون محدودیتهای هنجاری غرب به تبادل ایدهها و حتی معاملات تسلیحاتی بپردازند. نویسندگان هشدار میدهند که غرب نباید توانایی فزاینده چین در بازطراحی تدریجی نظم بینالمللی از طریق چنین سازوکارهایی را نادیده بگیرد.
منبع:
https://www.cigionline.org/articles/reshaping-global-order-xiangshan-forum-signals-chinas-growing-soft-power/
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
Centre for International Governance Innovation
Reshaping Global Order: Xiangshan Forum Signals China’s Growing Soft Power
The Xiangshan Forum highlights China’s growing role in global security at a time when Western influence faces increasing constraints.
❤2👍1🕊1
🔻ارزیابی تازه کانال ۱۲: تبدیل شاهد ۱۳۶ به تهدید هوایی با نصب موشک R-60 توسط روسیه
🔹کانال 12 اسرائیل گزارش میدهد که روسیه پهپادهای شاهد ۱۳۶ ایرانی را به موشک هوا به هوای R-60 متعلق به دوران شوروی مجهز کرده و عملا این پهپادهای ارزان را به پلتفرم چندمنظوره تبدیل کرده است. طبق گزارش، این ترکیب تهدید تازهای برای جنگندهها و بالگردهای اوکراینی ایجاد میکند، چون پهپاد هنگام رهگیری میتواند موشک شلیک کند و سپس مأموریت خود را ادامه دهد. شواهد منتشرشده از سوی اوکراین نیز نشان میدهد یک نمونه از این پهپادهای مسلح ساقط شده و لاشه آن وجود چنین تجهیزی را تأیید کرده است.
🔹گزارش توضیح میدهد که هنوز نحوه دقیق شلیک مشخص نیست، اما بهاحتمال زیاد روسیه کنترل دستی شلیک را از طریق دوربین و لینک داده روی پهپاد فعال کرده است. کانال ۱۲ میافزاید: با وجود این، توان واقعی ترکیب پهپاد کند و کممانور شاهد با موشک قدیمی R-60 نامشخص باقی میماند، چون نه پهپاد سازگاری کامل با چنین مأموریتی دارد و نه موشک توان درگیری همهجهته. با این حال، همین احتمال شلیک کافی است تا خدمه اوکراینی هنگام رهگیری محتاطتر شوند و فاصله بیشتری نگه دارند، حتی اگر عملکرد عملیاتی این سامانه محدود باشد.
📌در بخش جمعبندی، گزارش این اقدام را بخشی از برنامه روسیه برای توسعه خانواده شاهد میداند؛ برنامهای که شامل نسخههای جت، قابلیتهای خودمختار و استفاده از هوش مصنوعی است. نصب موشک R-60 هرچند یک راهحل کمهزینه با تکیه بر ذخایر قدیمی شوروی است، اما نشان میدهد روسیه تلاش دارد از یک پهپاد ارزان، ابزار چندمنظورهای بسازد که هم در زمین و هم در هوا تهدید ایجاد کند و بخشی از دکترین جنگی خود را با هزینه پایین ارتقا دهد.
منبع:
https://www.mako.co.il/pzm-soldiers/Article-d6042a7f7e2ea91027.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹کانال 12 اسرائیل گزارش میدهد که روسیه پهپادهای شاهد ۱۳۶ ایرانی را به موشک هوا به هوای R-60 متعلق به دوران شوروی مجهز کرده و عملا این پهپادهای ارزان را به پلتفرم چندمنظوره تبدیل کرده است. طبق گزارش، این ترکیب تهدید تازهای برای جنگندهها و بالگردهای اوکراینی ایجاد میکند، چون پهپاد هنگام رهگیری میتواند موشک شلیک کند و سپس مأموریت خود را ادامه دهد. شواهد منتشرشده از سوی اوکراین نیز نشان میدهد یک نمونه از این پهپادهای مسلح ساقط شده و لاشه آن وجود چنین تجهیزی را تأیید کرده است.
🔹گزارش توضیح میدهد که هنوز نحوه دقیق شلیک مشخص نیست، اما بهاحتمال زیاد روسیه کنترل دستی شلیک را از طریق دوربین و لینک داده روی پهپاد فعال کرده است. کانال ۱۲ میافزاید: با وجود این، توان واقعی ترکیب پهپاد کند و کممانور شاهد با موشک قدیمی R-60 نامشخص باقی میماند، چون نه پهپاد سازگاری کامل با چنین مأموریتی دارد و نه موشک توان درگیری همهجهته. با این حال، همین احتمال شلیک کافی است تا خدمه اوکراینی هنگام رهگیری محتاطتر شوند و فاصله بیشتری نگه دارند، حتی اگر عملکرد عملیاتی این سامانه محدود باشد.
📌در بخش جمعبندی، گزارش این اقدام را بخشی از برنامه روسیه برای توسعه خانواده شاهد میداند؛ برنامهای که شامل نسخههای جت، قابلیتهای خودمختار و استفاده از هوش مصنوعی است. نصب موشک R-60 هرچند یک راهحل کمهزینه با تکیه بر ذخایر قدیمی شوروی است، اما نشان میدهد روسیه تلاش دارد از یک پهپاد ارزان، ابزار چندمنظورهای بسازد که هم در زمین و هم در هوا تهدید ایجاد کند و بخشی از دکترین جنگی خود را با هزینه پایین ارتقا دهد.
منبع:
https://www.mako.co.il/pzm-soldiers/Article-d6042a7f7e2ea91027.htm
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
mako
איום חדש בזירה: כלי טיס איראני חמוש בטיל סובייטי
רוסיה שמפעילה את כלי הטיס התוקפים מסוג "שאהד-136" מתוצרת טהרן במקור, החלה לחמש אותם בטילי אוויר-אוויר R-60 מיושנים אמנם - אבל כאלו שמייצרים איום חדש על מערך היירוט של האויב
👏1🕊1
🔻نگرانی چین از از دست رفتن شغلها به دلیل هوش مصنوعی
🔹موسسه «رند» در گزارشی که در دسامبر 2025 منتشر شد به بررسی تاثیرات منفی هوش مصنوعی بر بازار کار چین و نگرانیهای اقتصادی ناشی از آن پرداخته است. بر اساس این گزارش، چین در حالی که در تلاش است تا از مزایای هوش مصنوعی بهرهبرداری کند، با چالشهای عظیمی همچون بیکاری بالا، بهویژه در میان جوانان، و مشکلات ساختاری در بازار کار روبهروست. طبق آمارهای رسمی، بیکاری در میان جوانان 16 تا 24 ساله به 18.9 درصد رسیده است که بخشی از آن به کاهش تقاضا در بخشهایی مانند مسکن و فناوری برمیگردد. از سوی دیگر، بازار کار چین با مشکلات دیگری همچون بحران مسکن و مهاجرت نیروی کار کممهارت به بخشهای غیررسمی مانند اقتصاد آنلاین مواجه است.
🔹گزارش اشاره میکند که طبق دادهها، شغلهای سطح پایین و دستی بیش از دیگر بخشها در معرض تهدید هوش مصنوعی قرار دارند. در این زمینه، «کارگران جوان در شغلهایی که به شدت در معرض هوش مصنوعی قرار دارند، شاهد کاهش 13 درصدی در فرصتهای شغلی خود از زمان راهاندازی ChatGPT بودهاند». چین با توجه به این مشکلات ساختاری و ناتوانی در جذب فارغالتحصیلان به ویژه در بخشهایی چون مسکن و فناوری، اکنون با چالشهای تازهای روبهرو است. در پاسخ به این تهدیدات، دولت چین در تلاش است تا با برنامههایی نظیر ارائه مشوقهای مالی، آموزش مهارتهای جدید، و حتی محدودیتهایی بر خودکارسازی برخی مشاغل، از بحران اشتغال جلوگیری کند.
🔹در نهایت، گزارش به این نتیجه میرسد که چین به رغم اهمیت ویژهای که برای پیشرفت در زمینه هوش مصنوعی قائل است، تلاش میکند تا از طریق سیاستهای هدفمند، تعادلی میان پیشرفت تکنولوژیکی و حفظ اشتغال در بازار کار خود برقرار کند. این رویکرد میتواند به عنوان الگویی برای سایر کشورهای در حال توسعهای که با چالشهای مشابه روبهرو هستند، مورد استفاده قرار گیرد.
منبع:
https://www.rand.org/pubs/commentary/2025/12/china-is-worried-about-ai-job-losses.html
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹موسسه «رند» در گزارشی که در دسامبر 2025 منتشر شد به بررسی تاثیرات منفی هوش مصنوعی بر بازار کار چین و نگرانیهای اقتصادی ناشی از آن پرداخته است. بر اساس این گزارش، چین در حالی که در تلاش است تا از مزایای هوش مصنوعی بهرهبرداری کند، با چالشهای عظیمی همچون بیکاری بالا، بهویژه در میان جوانان، و مشکلات ساختاری در بازار کار روبهروست. طبق آمارهای رسمی، بیکاری در میان جوانان 16 تا 24 ساله به 18.9 درصد رسیده است که بخشی از آن به کاهش تقاضا در بخشهایی مانند مسکن و فناوری برمیگردد. از سوی دیگر، بازار کار چین با مشکلات دیگری همچون بحران مسکن و مهاجرت نیروی کار کممهارت به بخشهای غیررسمی مانند اقتصاد آنلاین مواجه است.
🔹گزارش اشاره میکند که طبق دادهها، شغلهای سطح پایین و دستی بیش از دیگر بخشها در معرض تهدید هوش مصنوعی قرار دارند. در این زمینه، «کارگران جوان در شغلهایی که به شدت در معرض هوش مصنوعی قرار دارند، شاهد کاهش 13 درصدی در فرصتهای شغلی خود از زمان راهاندازی ChatGPT بودهاند». چین با توجه به این مشکلات ساختاری و ناتوانی در جذب فارغالتحصیلان به ویژه در بخشهایی چون مسکن و فناوری، اکنون با چالشهای تازهای روبهرو است. در پاسخ به این تهدیدات، دولت چین در تلاش است تا با برنامههایی نظیر ارائه مشوقهای مالی، آموزش مهارتهای جدید، و حتی محدودیتهایی بر خودکارسازی برخی مشاغل، از بحران اشتغال جلوگیری کند.
🔹در نهایت، گزارش به این نتیجه میرسد که چین به رغم اهمیت ویژهای که برای پیشرفت در زمینه هوش مصنوعی قائل است، تلاش میکند تا از طریق سیاستهای هدفمند، تعادلی میان پیشرفت تکنولوژیکی و حفظ اشتغال در بازار کار خود برقرار کند. این رویکرد میتواند به عنوان الگویی برای سایر کشورهای در حال توسعهای که با چالشهای مشابه روبهرو هستند، مورد استفاده قرار گیرد.
منبع:
https://www.rand.org/pubs/commentary/2025/12/china-is-worried-about-ai-job-losses.html
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
www.rand.org
China Is Worried About AI Job Losses
China understands the strain that AI could place on its already fragile labor market. Beijing may be willing to accept job losses in the near term as the price of progress. But there are signs that it will take steps to ease AI-driven unemployment, even if…
🔥1🕊1
🔻نگرانی تلآویو از تعمیق شراکت تسلیحاتی میان مصر و چین
🔹نشریه نظامی ـ تحلیلی «اسرائیل دیفنس» در گزارشی به بررسی نگرانی محافل امنیتی و دفاعی اسرائیل از افزایش همکاری نظامی مصر و چین پرداخته و رونمایی از پهپاد رزمی «حمزه-2» را نقطه عطف این شراکت دانسته است. در این گزارش تأکید شده که تفاهمنامه تولید مشترک پهپاد میان «الهيئة العربية للتصنيع» و شرکت چینی «نورینکو» نه تنها جنبه خرید تسلیحاتی ندارد، بلکه انتقال فناوری و بومیسازی را هدف گرفته و این امر بهمعنای حرکت مصر به سوی استقلال صنعتی و ارتقای توان دفاعی به شمار میآید.
🔹مجله با تشریح مشخصات فنی «حمزه-2» اعلام میکند که این پهپاد بر اساس مدل چینی ASN-209 ساخته شده و از یک پلتفرم شناسایی صرف به سامانهای مجهز به تسلیحات هدایتشونده و قابلیت حمله دقیق ارتقا یافته است. این سطح از تجهیز، جهشی در توان تهاجمی قاهره قلمداد میشود و نشان میدهد مصر بهجای اتکا به واردات در مسیر توسعه داخلی سامانههای رزمی هواپایه گام برداشته است. همچنین به نقل از مسئولان نظامی، تولید این پهپاد در خاک مصر آغاز شده و بخشی از آن با قطعات بومی تأمین میشود که مؤید انتقال دانش فنی از پکن به قاهره است.
🔹در بخش دیگری از گزارش، جایگاه شرکت نورینکو بهعنوان یکی از تأمینکنندگان اصلی پهپاد و تسلیحات پیشرفته در آفریقا، خاورمیانه و آسیا برجسته شده و مصر یکی از مهمترین مشتریان سابق این شرکت معرفی میشود. نویسندگان یادآور میشوند که قاهره پیش از این نیز پهپاد، موشک کروز و جنگنده از چین وارد کرده و اکنون رویکرد «خرید اولیه و سپس تولید مشترک» را دنبال میکند؛ رویکردی که میتواند این کشور را به قطب تولید تسلیحات هوافضا در منطقه بدل سازد.
🔹در پایان، «اسرائیل دیفنس» نتیجه میگیرد که همکاری فوق پیامدهای راهبردی قابل توجهی برای توازن قدرت در خاورمیانه دارد، زیرا ورود مصر به مرحله تولید پهپادهای تهاجمی پیشرفته میتواند معادلات بازدارندگی و برتری هوایی اسرائیل را تغییر دهد. همکاری در حوزه پهپادهای رزمی که حوزهای حساس تلقی میشود سطح بالای اعتماد سیاسی میان دو کشور را نشان داده و از نگاه اسرائیل روندی است که ممکن است تأثیرات بلندمدتی بر ساختار امنیتی منطقه بر جای گذارد.
منبع:
https://www.israeldefense.co.il/en/node/67049?utm_source=chatgpt.com
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹نشریه نظامی ـ تحلیلی «اسرائیل دیفنس» در گزارشی به بررسی نگرانی محافل امنیتی و دفاعی اسرائیل از افزایش همکاری نظامی مصر و چین پرداخته و رونمایی از پهپاد رزمی «حمزه-2» را نقطه عطف این شراکت دانسته است. در این گزارش تأکید شده که تفاهمنامه تولید مشترک پهپاد میان «الهيئة العربية للتصنيع» و شرکت چینی «نورینکو» نه تنها جنبه خرید تسلیحاتی ندارد، بلکه انتقال فناوری و بومیسازی را هدف گرفته و این امر بهمعنای حرکت مصر به سوی استقلال صنعتی و ارتقای توان دفاعی به شمار میآید.
🔹مجله با تشریح مشخصات فنی «حمزه-2» اعلام میکند که این پهپاد بر اساس مدل چینی ASN-209 ساخته شده و از یک پلتفرم شناسایی صرف به سامانهای مجهز به تسلیحات هدایتشونده و قابلیت حمله دقیق ارتقا یافته است. این سطح از تجهیز، جهشی در توان تهاجمی قاهره قلمداد میشود و نشان میدهد مصر بهجای اتکا به واردات در مسیر توسعه داخلی سامانههای رزمی هواپایه گام برداشته است. همچنین به نقل از مسئولان نظامی، تولید این پهپاد در خاک مصر آغاز شده و بخشی از آن با قطعات بومی تأمین میشود که مؤید انتقال دانش فنی از پکن به قاهره است.
🔹در بخش دیگری از گزارش، جایگاه شرکت نورینکو بهعنوان یکی از تأمینکنندگان اصلی پهپاد و تسلیحات پیشرفته در آفریقا، خاورمیانه و آسیا برجسته شده و مصر یکی از مهمترین مشتریان سابق این شرکت معرفی میشود. نویسندگان یادآور میشوند که قاهره پیش از این نیز پهپاد، موشک کروز و جنگنده از چین وارد کرده و اکنون رویکرد «خرید اولیه و سپس تولید مشترک» را دنبال میکند؛ رویکردی که میتواند این کشور را به قطب تولید تسلیحات هوافضا در منطقه بدل سازد.
🔹در پایان، «اسرائیل دیفنس» نتیجه میگیرد که همکاری فوق پیامدهای راهبردی قابل توجهی برای توازن قدرت در خاورمیانه دارد، زیرا ورود مصر به مرحله تولید پهپادهای تهاجمی پیشرفته میتواند معادلات بازدارندگی و برتری هوایی اسرائیل را تغییر دهد. همکاری در حوزه پهپادهای رزمی که حوزهای حساس تلقی میشود سطح بالای اعتماد سیاسی میان دو کشور را نشان داده و از نگاه اسرائیل روندی است که ممکن است تأثیرات بلندمدتی بر ساختار امنیتی منطقه بر جای گذارد.
منبع:
https://www.israeldefense.co.il/en/node/67049?utm_source=chatgpt.com
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
Israel Defense
Egypt and China Sign Major Agreement for Joint Production of Armed Drones
Egypt and China have signed a significant agreement for the joint production of armed unmanned aerial vehicles (UAVs), marking an important and advanced step in the security and military relations between the two countries. The move signals a deepening of…
🕊1
معماری سلطه: راهبرد «صلح» اسرائیل در قبال لبنان و سوریه
📌تحلیل ابرهیم ماجد از استراژی تلآویو در قبال شامات
اسرائیل این روزها از صلح سخن میگوید؛ اما در عمل، راهبردی را پیش میبرد که بر فشار، اجبار و توسعهطلبی استوار است.
در ظاهر و در سخنان عمومی – از جمله در آخرین مصاحبه بنیامین نتانیاهو – اسرائیل خود را حامی «ثبات» معرفی میکند.
اما در جزئیات، تصویری کاملاً متفاوت پدیدار میشود: صلحی مشروط به سلطه، خلع سلاح همسایگان و تضمین ضعف ساختاری دائمی آنان.
📌 صلح به روایت اسرائیل: دیپلماسی در پوشش سلطه
سخنان نتانیاهو یک نکته را بهروشنی روشن کرد: اسرائیل خواهان صلح است، اما صلحی که فقط بر اساس معیارهای امنیتی خود تعریف شود.
در قاموس سیاسی اسرائیل، این یعنی:
• ایجاد مناطق حائل در خاک کشورهای همسایه
• تغییر مرزها و جابهجایی سرزمینی به نفع اسرائیل
• خلع سلاح مناطق مرزی در لبنان و سوریه
• کنترل منابع آبی و انرژی دریایی منطقه
• برتری نظامی دائمی برای جلوگیری از هر گونه بازدارندگی واقعی
نتانیاهو این شروط را آشکارا مطرح کرد و آنها را پیشنیاز هر توافق آینده نامید.
اما این شروط صلح نیست؛ نسخه تسلیم است.
تحقق آنها به معنای تثبیت کنترل اسرائیل بر مناطق حساس سوریه و لبنان و جلوگیری از توانگیری نظامی و اقتصادی این کشورها خواهد بود.
📌 لبنان: فشار، هراسافکنی و تلاش برای شکاف داخلی
رفتار اخیر اسرائیل در قبال لبنان نشان از الگویی حسابشده دارد: افزایش تنش، تهدید به جنگ و ساختن فضایی که بیروت را به امتیازدهی سوق دهد.
حملات به شهرهای جنوب، تنها یک روز پس از نخستین جلسه «کمیته سازوکار» – که برای نخستین بار با حضور نماینده غیرنظامی لبنان برگزار شد – پیام آشکاری داشت:
امتیازدهی لبنان باعث توقف حملات نمیشود، بلکه خواستههای اسرائیل را بیشتر میکند.
تکرار هشدارهای تلآویو درباره «جنگ ناگزیر» نیز کارکرد روانی دارد.
جامعهای مضطرب و نگران از جنگ، احتمالاً دولت خود را به عقبنشینی بیشتر وادار میکند.
اما هدف اسرائیل عمیقتر است.
تلآویو معتقد است تداوم تنش میتواند لبنان را به سمت بیثباتی داخلی سوق دهد. در چنین شرایطی:
• مقاومت درگیر بحرانهای داخلی میشود
• نهادهای ملی تضعیف میشوند
• خلأ امنیتی در جنوب شکل میگیرد
• اسرائیل میتواند واقعیتهای جدید مرزی را تحمیل کند
در محاسبات سرد اسرائیل، لبنانی گرفتار اختلاف داخلی، قدرت مقاومت در برابر خواستههای مرزی، گازی و امنیتی تلآویو را نخواهد داشت.
📌 سوریه: تهدید ترور در لباس پیشنهاد صلح
در همین حال، رویکرد اسرائیل به سوریه وارد مرحلهای از پیامرسانی آشکار سیاسی شده است.
چند روز پیش از سخنان نتانیاهو، منابع اطلاعاتی اسرائیل ادعا کردند گروههایی در سوریه قصد ترور احمد الشرع، رئیسجمهور خودخوانده سوریه را دارند؛ زمانبندی این خبر تصادفی نبود.
فردای آن روز، نتانیاهو اعلام کرد «صلح» با سوریه ممکن است؛ اما تنها در صورتی که دمشق با ایجاد منطقه حائل عظیم از جنوب سوریه تا حاشیه دمشق موافقت کند.
این یک پیشنهاد دیپلماتیک نیست؛ تهدیدی است که با زبان مذاکره بیان میشود.
پیام به الشرع واضح است:
منطقه حائل را بپذیر، وگرنه امنیت سیاسیات تضمین نخواهد شد.
همانند لبنان، در سوریه نیز بیثباتی داخلی به سود اسرائیل است؛ زیرا تضعیف حاکمیت مرکزی، توان این کشور را برای دفاع از مرزها و منابعش کاهش میدهد.
📌 تسلیم، صلح نیست
رفتار اسرائیل در قبال لبنان و سوریه، نه برای حل منازعه بلکه برای بیاثر کردن نظاممند این دو کشور طراحی شده است؛
تا نتوانند در برابر خواستههای اسرائیل درباره مرزها، آب، گاز و امنیت مقاومت کنند و در عین حال زمینه برای تصاحب منابع و داراییهای راهبردی فراهم شود.
صلحی که بر پایه برتری و تحمیل بنا شود، نامش صلح نیست؛ نسخهای است برای سلطه.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1996678272965366117?s=46
📌تحلیل ابرهیم ماجد از استراژی تلآویو در قبال شامات
اسرائیل این روزها از صلح سخن میگوید؛ اما در عمل، راهبردی را پیش میبرد که بر فشار، اجبار و توسعهطلبی استوار است.
در ظاهر و در سخنان عمومی – از جمله در آخرین مصاحبه بنیامین نتانیاهو – اسرائیل خود را حامی «ثبات» معرفی میکند.
اما در جزئیات، تصویری کاملاً متفاوت پدیدار میشود: صلحی مشروط به سلطه، خلع سلاح همسایگان و تضمین ضعف ساختاری دائمی آنان.
📌 صلح به روایت اسرائیل: دیپلماسی در پوشش سلطه
سخنان نتانیاهو یک نکته را بهروشنی روشن کرد: اسرائیل خواهان صلح است، اما صلحی که فقط بر اساس معیارهای امنیتی خود تعریف شود.
در قاموس سیاسی اسرائیل، این یعنی:
• ایجاد مناطق حائل در خاک کشورهای همسایه
• تغییر مرزها و جابهجایی سرزمینی به نفع اسرائیل
• خلع سلاح مناطق مرزی در لبنان و سوریه
• کنترل منابع آبی و انرژی دریایی منطقه
• برتری نظامی دائمی برای جلوگیری از هر گونه بازدارندگی واقعی
نتانیاهو این شروط را آشکارا مطرح کرد و آنها را پیشنیاز هر توافق آینده نامید.
اما این شروط صلح نیست؛ نسخه تسلیم است.
تحقق آنها به معنای تثبیت کنترل اسرائیل بر مناطق حساس سوریه و لبنان و جلوگیری از توانگیری نظامی و اقتصادی این کشورها خواهد بود.
📌 لبنان: فشار، هراسافکنی و تلاش برای شکاف داخلی
رفتار اخیر اسرائیل در قبال لبنان نشان از الگویی حسابشده دارد: افزایش تنش، تهدید به جنگ و ساختن فضایی که بیروت را به امتیازدهی سوق دهد.
حملات به شهرهای جنوب، تنها یک روز پس از نخستین جلسه «کمیته سازوکار» – که برای نخستین بار با حضور نماینده غیرنظامی لبنان برگزار شد – پیام آشکاری داشت:
امتیازدهی لبنان باعث توقف حملات نمیشود، بلکه خواستههای اسرائیل را بیشتر میکند.
تکرار هشدارهای تلآویو درباره «جنگ ناگزیر» نیز کارکرد روانی دارد.
جامعهای مضطرب و نگران از جنگ، احتمالاً دولت خود را به عقبنشینی بیشتر وادار میکند.
اما هدف اسرائیل عمیقتر است.
تلآویو معتقد است تداوم تنش میتواند لبنان را به سمت بیثباتی داخلی سوق دهد. در چنین شرایطی:
• مقاومت درگیر بحرانهای داخلی میشود
• نهادهای ملی تضعیف میشوند
• خلأ امنیتی در جنوب شکل میگیرد
• اسرائیل میتواند واقعیتهای جدید مرزی را تحمیل کند
در محاسبات سرد اسرائیل، لبنانی گرفتار اختلاف داخلی، قدرت مقاومت در برابر خواستههای مرزی، گازی و امنیتی تلآویو را نخواهد داشت.
📌 سوریه: تهدید ترور در لباس پیشنهاد صلح
در همین حال، رویکرد اسرائیل به سوریه وارد مرحلهای از پیامرسانی آشکار سیاسی شده است.
چند روز پیش از سخنان نتانیاهو، منابع اطلاعاتی اسرائیل ادعا کردند گروههایی در سوریه قصد ترور احمد الشرع، رئیسجمهور خودخوانده سوریه را دارند؛ زمانبندی این خبر تصادفی نبود.
فردای آن روز، نتانیاهو اعلام کرد «صلح» با سوریه ممکن است؛ اما تنها در صورتی که دمشق با ایجاد منطقه حائل عظیم از جنوب سوریه تا حاشیه دمشق موافقت کند.
این یک پیشنهاد دیپلماتیک نیست؛ تهدیدی است که با زبان مذاکره بیان میشود.
پیام به الشرع واضح است:
منطقه حائل را بپذیر، وگرنه امنیت سیاسیات تضمین نخواهد شد.
همانند لبنان، در سوریه نیز بیثباتی داخلی به سود اسرائیل است؛ زیرا تضعیف حاکمیت مرکزی، توان این کشور را برای دفاع از مرزها و منابعش کاهش میدهد.
📌 تسلیم، صلح نیست
رفتار اسرائیل در قبال لبنان و سوریه، نه برای حل منازعه بلکه برای بیاثر کردن نظاممند این دو کشور طراحی شده است؛
تا نتوانند در برابر خواستههای اسرائیل درباره مرزها، آب، گاز و امنیت مقاومت کنند و در عین حال زمینه برای تصاحب منابع و داراییهای راهبردی فراهم شود.
صلحی که بر پایه برتری و تحمیل بنا شود، نامش صلح نیست؛ نسخهای است برای سلطه.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1996678272965366117?s=46
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
👍1🕊1
🔻راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا: تمرکز بر نیمکره غربی، مهار چین و پایان اولویت خاورمیانه
🔹«راهبرد امنیت ملی آمریکا» سند رسمی اولویتهای ژئوپلیتیکی ایالات متحده است که هر رئیسجمهور معمولاً یکبار در دوره زمامداری منتشر میکند. نسخه جدید سند در دوره ترامپ با تاکید بر رویکرد «اول آمریکا»، اعلام میکند که هدف اصلی بازگرداندن توان بازدارندگی، بازسازی اقتصاد صنعتی و پایان دادن به اتکای جهان به ظرفیت آمریکا بدون پرداخت هزینه متقابل است.
🔹در این چارچوب، واشنگتن تاکید دارد که حضور نظامی و امنیت مرزی باید در نیمکره غربی تقویت شود تا مهاجرت غیرقانونی، قاچاق مواد مخدر و نفوذ رقبایی مانند چین و روسیه مهار گردد. به بیان سند، «امنیت مرزی مهمترین مولفه امنیت ملی است» و دکترین کلاسیک مونرو با ضمیمهای تازه تحت عنوان Trump Corollary احیا میشود.
🔹این راهبرد، اروپا را با لحنی بیسابقه مورد انتقاد قرار میدهد و آن را درگیر «زوال تمدنی، بحران هویتی و اتکا به آمریکا» توصیف میکند. در مقابل، تاکید دارد که آینده رقابت راهبردی جهان در آسیا رقم میخورد و محور اصلی تقابل، چین است.
🔹سند تصریح میکند که واشنگتن باید برتری فناوری، انرژی و صنایع پایه را بازیابد و رقابت را از مسیر اقتصاد، فناوریهای نو (AI، کوانتوم)، شبکههای تامین و بازدارندگی نظامی اداره کند. در حوزه اروپا، هدف اعلامشده «توقف جنگ اوکراین با حفظ ثبات، تشویق اروپا به افزایش هزینههای دفاعی و جلوگیری از شکلگیری برتری یک قدرت رقیب» است؛ بهنحوی که واشنگتن به «همپیمان، نه قیم» بدل شود.
🔹در بخش خاورمیانه، سند معتقد است که منطقه «دیگر آن عامل مزاحمت همیشگی و احتمال فاجعه قریبالوقوع گذشته نیست» و در نتیجه دیگر محور غالب سیاست خارجی واشنگتن محسوب نمیشود.
🔹در متن، سه بار به ایران اشاره شده و آن را «مهمترین عامل بیثباتی منطقه» معرفی میکند؛ همچنین ادعا میشود که ایران از زمان ۷ اکتبر ۲۰۲۳ «تحت فشار عملیات اسرائیل و حمله هستهای موسوم به عملیات چکش نیمهشب» تضعیف شده است.
🔹سند تاکید میکند که منافع آمریکا حکم میکند تنگه هرمز باز بماند، انرژی خلیجفارس به دست دشمنان مطلق نیفتد، خاورمیانه به پایگاه تروریسم بدل نشود و امنیت اسرائیل تضمین گردد. در عین حال هشدار میدهد که آمریکا باید تهدیدها را «هم ایدئولوژیک و هم نظامی» مهار کند، اما بدون بازگشت به جنگهای فرسایشی ملتسازی.
🔹در بخش آفریقا، رویکرد جدید واشنگتن «گذار از مدل کمکرسانی به مدل سرمایهگذاری و برداشت منابع راهبردی» معرفی میشود. سند خواستار تبدیل آفریقا به شریک تجاری انرژی، مواد معدنی حیاتی و فناوریهای نو است و میگوید که حضور آمریکا باید با «بازگرداندن نفوذ و محدودسازی رقبا» همراه باشد.
📌جمعبندی نهایی سند، آمریکا را در مسیری تعریف میکند که با تمرکز بر اقتصاد داخلی، فناوریهای آینده، امنیت مرزی، بازدارندگی سخت و انتقال بار امنیتی به متحدان قصد دارد نظم جهانی را نه از طریق مداخله همهجانبه، بلکه با «قدرت انتخابشده و هدفمند» مدیریت کند. به بیان نویسندگان، هدف این است که آمریکا «غنیتر، امنتر و مستقلتر از هر زمان» باقی بماند.
منبع:
https://www.whitehouse.gov/wp-content/uploads/2025/12/2025-National-Security-Strategy.pdf
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹«راهبرد امنیت ملی آمریکا» سند رسمی اولویتهای ژئوپلیتیکی ایالات متحده است که هر رئیسجمهور معمولاً یکبار در دوره زمامداری منتشر میکند. نسخه جدید سند در دوره ترامپ با تاکید بر رویکرد «اول آمریکا»، اعلام میکند که هدف اصلی بازگرداندن توان بازدارندگی، بازسازی اقتصاد صنعتی و پایان دادن به اتکای جهان به ظرفیت آمریکا بدون پرداخت هزینه متقابل است.
🔹در این چارچوب، واشنگتن تاکید دارد که حضور نظامی و امنیت مرزی باید در نیمکره غربی تقویت شود تا مهاجرت غیرقانونی، قاچاق مواد مخدر و نفوذ رقبایی مانند چین و روسیه مهار گردد. به بیان سند، «امنیت مرزی مهمترین مولفه امنیت ملی است» و دکترین کلاسیک مونرو با ضمیمهای تازه تحت عنوان Trump Corollary احیا میشود.
🔹این راهبرد، اروپا را با لحنی بیسابقه مورد انتقاد قرار میدهد و آن را درگیر «زوال تمدنی، بحران هویتی و اتکا به آمریکا» توصیف میکند. در مقابل، تاکید دارد که آینده رقابت راهبردی جهان در آسیا رقم میخورد و محور اصلی تقابل، چین است.
🔹سند تصریح میکند که واشنگتن باید برتری فناوری، انرژی و صنایع پایه را بازیابد و رقابت را از مسیر اقتصاد، فناوریهای نو (AI، کوانتوم)، شبکههای تامین و بازدارندگی نظامی اداره کند. در حوزه اروپا، هدف اعلامشده «توقف جنگ اوکراین با حفظ ثبات، تشویق اروپا به افزایش هزینههای دفاعی و جلوگیری از شکلگیری برتری یک قدرت رقیب» است؛ بهنحوی که واشنگتن به «همپیمان، نه قیم» بدل شود.
🔹در بخش خاورمیانه، سند معتقد است که منطقه «دیگر آن عامل مزاحمت همیشگی و احتمال فاجعه قریبالوقوع گذشته نیست» و در نتیجه دیگر محور غالب سیاست خارجی واشنگتن محسوب نمیشود.
🔹در متن، سه بار به ایران اشاره شده و آن را «مهمترین عامل بیثباتی منطقه» معرفی میکند؛ همچنین ادعا میشود که ایران از زمان ۷ اکتبر ۲۰۲۳ «تحت فشار عملیات اسرائیل و حمله هستهای موسوم به عملیات چکش نیمهشب» تضعیف شده است.
🔹سند تاکید میکند که منافع آمریکا حکم میکند تنگه هرمز باز بماند، انرژی خلیجفارس به دست دشمنان مطلق نیفتد، خاورمیانه به پایگاه تروریسم بدل نشود و امنیت اسرائیل تضمین گردد. در عین حال هشدار میدهد که آمریکا باید تهدیدها را «هم ایدئولوژیک و هم نظامی» مهار کند، اما بدون بازگشت به جنگهای فرسایشی ملتسازی.
🔹در بخش آفریقا، رویکرد جدید واشنگتن «گذار از مدل کمکرسانی به مدل سرمایهگذاری و برداشت منابع راهبردی» معرفی میشود. سند خواستار تبدیل آفریقا به شریک تجاری انرژی، مواد معدنی حیاتی و فناوریهای نو است و میگوید که حضور آمریکا باید با «بازگرداندن نفوذ و محدودسازی رقبا» همراه باشد.
📌جمعبندی نهایی سند، آمریکا را در مسیری تعریف میکند که با تمرکز بر اقتصاد داخلی، فناوریهای آینده، امنیت مرزی، بازدارندگی سخت و انتقال بار امنیتی به متحدان قصد دارد نظم جهانی را نه از طریق مداخله همهجانبه، بلکه با «قدرت انتخابشده و هدفمند» مدیریت کند. به بیان نویسندگان، هدف این است که آمریکا «غنیتر، امنتر و مستقلتر از هر زمان» باقی بماند.
منبع:
https://www.whitehouse.gov/wp-content/uploads/2025/12/2025-National-Security-Strategy.pdf
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
👍1🕊1
ونزوئلا، نفت خلیج فارس و محاسبهگری در تقابل احتمالی آمریکا و ایران
🔻نویسنده ابراهیم ماجد
📌 وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس
با وجود دههها تلاش برای تنوعبخشی به منابع انرژی و افزایش تولید شیل در داخل، ایالات متحده همچنان بهطور پیچیدهای به نفت خلیج فارس وابسته است.
عربستان سعودی، عراق و امارات متحده عربی با عرضه باثبات نفت خام، ستون اصلی بازار جهانی و برنامهریزی راهبردی آمریکا را تشکیل میدهند.
هرگونه اختلال ناگهانی ناشی از درگیری با ایران یا بیثباتی منطقهای میتواند موجب جهش شدید قیمت نفت، آسیب به اقتصاد آمریکا و محدود شدن توان واشنگتن در اعمال قدرت نظامی در خارج شود.
سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تاریخی طولانی دارد که حول حفظ این جریان انرژی میچرخد.
از «دکترین کارتر» که صراحتاً خلیج فارس را حوزه منافع حیاتی آمریکا معرفی کرد، تا شراکتهای استراتژیک و قراردادهای تسلیحاتی اخیر، تضمین دسترسی به نفت خلیج فارس همواره یکی از محرکهای ثابت دیپلماسی و برنامهریزی نظامی آمریکا بوده است.
📌 ایران: کانون پرریسک تنش
ایران همچنان یک مانع ژئوپلیتیک کلیدی در خلیج فارس به شمار میآید.
واشنگتن جاهطلبیهای منطقهای تهران، برنامه هستهای، توسعه موشکی و حمایت از گروههای مقاومت در خاورمیانه را تهدیدی مستقیم برای نفوذ خود و متحدانش میبیند.
اما تقابل نظامی با ایران بهای سنگینی دارد.
فراتر از خسارات انسانی، جنگ تقریباً بهطور حتم صادرات نفت خلیج فارس را مختل میکند و بازار جهانی انرژی را دچار آشوب میسازد.
برای آمریکا آغاز جنگ بدون برنامه جایگزین برای تأمین انرژی اقدامی بیمحابا و پرریسک خواهد بود.
📌 ونزوئلا: ذخیره راهبردی نفت برای آمریکا
اینجاست که ونزوئلا وارد صحنه میشود.
با داشتن بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت جهان، ونزوئلا میتواند منبع جایگزینی باشد که توان جبران اختلالات احتمالی در خلیج فارس را دارد.
تعامل آمریکا با کاراکاس، چه از طریق کاهش تحریمها، دیپلماسی یا مذاکرههای پشتپرده، فقط یک حرکت سیاسی نیست؛ بلکه میتواند بخشی از آمادهسازی برای حفظ امنیت انرژی آمریکا تلقی شود.
دستیابی به نفت ونزوئلا به واشنگتن اجازه میدهد در صورت بروز بحران در خلیج فارس، بازار جهانی را تثبیت کند.
در واقع ایجاد یک «خط جایگزین نفت» به آمریکا امکان میدهد بدون به خطر انداختن ثبات اقتصادی داخلی یا از دست دادن اهرم نفوذ در بازار انرژی، وارد رویارویی با ایران شود.
📌 زمانبندی حسابشده درگیری
منطق راهبرد آمریکا واضح است:
تا زمانی که منابع جایگزین از ونزوئلا تضمین نشده باشد، آمریکا احتمالاً از مواجهه مستقیم با ایران اجتناب میکند.
تنها زمانی که هزینه اقتصادی جنگ قابل مدیریت شود از جمله افزایش احتمالی قیمت نفت، رویارویی نظامی عملی خواهد بود.
به بیان دیگر، بحران ونزوئلا و تنش با ایران دو موضوع مجزا نیستند؛ بلکه بخشهایی مرتبط از یک پازل راهبردی واحدند.
با کنترل جریان نفت ونزوئلا، واشنگتن میتواند حتی در صورت اختلال صادرات خلیج فارس، اقتصاد وابسته به انرژی خود را حفظ کند، متحدانش را تثبیت کرده و اعتبار عملیات نظامیاش را نگه دارد.
📌 پیامدهای ژئوپلیتیک گستردهتر
این راهبرد نشان میدهد امنیت انرژی چگونه با برنامهریزی نظامی در ژئوپلیتیک معاصر گره خورده است.
ونزوئلا که سالها بیشتر در قالب بحث تغییر رژیم یا تحریمها دیده میشد، اکنون به اهرمی راهبردی در محاسبات آمریکا درباره ایران تبدیل شده است.
ایران نیز که از جایگاه حساس خود آگاه است، میداند عامل بازدارندهاش تا حدی به نبودِ منابع جایگزین نفت در سطح جهانی بستگی دارد.
با کنار هم گذاشتن نشانهها، الگو روشن میشود:
آمریکا شتابی برای جنگ با ایران ندارد، اما فعالانه در حال آمادهسازی شرایطی است که چنین درگیری از نظر اقتصادی، سیاسی و راهبردی قابل قبول شود.
نفت ونزوئلا در مرکز این محاسبه قرار دارد.
در نتیجه، بحران ونزوئلا فراتر از یک مسئله سیاسی در آمریکای لاتین است؛ این بحران بخشی از برنامهای برای تضمین ثبات انرژی و ایجاد پشتوانهای مطمئن در آستانه هر تقابل احتمالی با ایران یا دیگر کشورها به شمار میآید.
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1997042846612804024?s=46
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔻نویسنده ابراهیم ماجد
📌 وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس
با وجود دههها تلاش برای تنوعبخشی به منابع انرژی و افزایش تولید شیل در داخل، ایالات متحده همچنان بهطور پیچیدهای به نفت خلیج فارس وابسته است.
عربستان سعودی، عراق و امارات متحده عربی با عرضه باثبات نفت خام، ستون اصلی بازار جهانی و برنامهریزی راهبردی آمریکا را تشکیل میدهند.
هرگونه اختلال ناگهانی ناشی از درگیری با ایران یا بیثباتی منطقهای میتواند موجب جهش شدید قیمت نفت، آسیب به اقتصاد آمریکا و محدود شدن توان واشنگتن در اعمال قدرت نظامی در خارج شود.
سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تاریخی طولانی دارد که حول حفظ این جریان انرژی میچرخد.
از «دکترین کارتر» که صراحتاً خلیج فارس را حوزه منافع حیاتی آمریکا معرفی کرد، تا شراکتهای استراتژیک و قراردادهای تسلیحاتی اخیر، تضمین دسترسی به نفت خلیج فارس همواره یکی از محرکهای ثابت دیپلماسی و برنامهریزی نظامی آمریکا بوده است.
📌 ایران: کانون پرریسک تنش
ایران همچنان یک مانع ژئوپلیتیک کلیدی در خلیج فارس به شمار میآید.
واشنگتن جاهطلبیهای منطقهای تهران، برنامه هستهای، توسعه موشکی و حمایت از گروههای مقاومت در خاورمیانه را تهدیدی مستقیم برای نفوذ خود و متحدانش میبیند.
اما تقابل نظامی با ایران بهای سنگینی دارد.
فراتر از خسارات انسانی، جنگ تقریباً بهطور حتم صادرات نفت خلیج فارس را مختل میکند و بازار جهانی انرژی را دچار آشوب میسازد.
برای آمریکا آغاز جنگ بدون برنامه جایگزین برای تأمین انرژی اقدامی بیمحابا و پرریسک خواهد بود.
📌 ونزوئلا: ذخیره راهبردی نفت برای آمریکا
اینجاست که ونزوئلا وارد صحنه میشود.
با داشتن بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت جهان، ونزوئلا میتواند منبع جایگزینی باشد که توان جبران اختلالات احتمالی در خلیج فارس را دارد.
تعامل آمریکا با کاراکاس، چه از طریق کاهش تحریمها، دیپلماسی یا مذاکرههای پشتپرده، فقط یک حرکت سیاسی نیست؛ بلکه میتواند بخشی از آمادهسازی برای حفظ امنیت انرژی آمریکا تلقی شود.
دستیابی به نفت ونزوئلا به واشنگتن اجازه میدهد در صورت بروز بحران در خلیج فارس، بازار جهانی را تثبیت کند.
در واقع ایجاد یک «خط جایگزین نفت» به آمریکا امکان میدهد بدون به خطر انداختن ثبات اقتصادی داخلی یا از دست دادن اهرم نفوذ در بازار انرژی، وارد رویارویی با ایران شود.
📌 زمانبندی حسابشده درگیری
منطق راهبرد آمریکا واضح است:
تا زمانی که منابع جایگزین از ونزوئلا تضمین نشده باشد، آمریکا احتمالاً از مواجهه مستقیم با ایران اجتناب میکند.
تنها زمانی که هزینه اقتصادی جنگ قابل مدیریت شود از جمله افزایش احتمالی قیمت نفت، رویارویی نظامی عملی خواهد بود.
به بیان دیگر، بحران ونزوئلا و تنش با ایران دو موضوع مجزا نیستند؛ بلکه بخشهایی مرتبط از یک پازل راهبردی واحدند.
با کنترل جریان نفت ونزوئلا، واشنگتن میتواند حتی در صورت اختلال صادرات خلیج فارس، اقتصاد وابسته به انرژی خود را حفظ کند، متحدانش را تثبیت کرده و اعتبار عملیات نظامیاش را نگه دارد.
📌 پیامدهای ژئوپلیتیک گستردهتر
این راهبرد نشان میدهد امنیت انرژی چگونه با برنامهریزی نظامی در ژئوپلیتیک معاصر گره خورده است.
ونزوئلا که سالها بیشتر در قالب بحث تغییر رژیم یا تحریمها دیده میشد، اکنون به اهرمی راهبردی در محاسبات آمریکا درباره ایران تبدیل شده است.
ایران نیز که از جایگاه حساس خود آگاه است، میداند عامل بازدارندهاش تا حدی به نبودِ منابع جایگزین نفت در سطح جهانی بستگی دارد.
با کنار هم گذاشتن نشانهها، الگو روشن میشود:
آمریکا شتابی برای جنگ با ایران ندارد، اما فعالانه در حال آمادهسازی شرایطی است که چنین درگیری از نظر اقتصادی، سیاسی و راهبردی قابل قبول شود.
نفت ونزوئلا در مرکز این محاسبه قرار دارد.
در نتیجه، بحران ونزوئلا فراتر از یک مسئله سیاسی در آمریکای لاتین است؛ این بحران بخشی از برنامهای برای تضمین ثبات انرژی و ایجاد پشتوانهای مطمئن در آستانه هر تقابل احتمالی با ایران یا دیگر کشورها به شمار میآید.
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1997042846612804024?s=46
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
X (formerly Twitter)
Ibrahim Majed (@ibrahimtmajed) on X
Venezuela, Gulf Oil, and the Calculus of a U.S.-Iran Confrontation
📌The U.S. Dependence on Gulf Oil
Despite decades of energy diversification and domestic shale production, the United States remains intricately tied to oil from the Persian Gulf.
Saudi Arabia…
📌The U.S. Dependence on Gulf Oil
Despite decades of energy diversification and domestic shale production, the United States remains intricately tied to oil from the Persian Gulf.
Saudi Arabia…
👍1👏1🕊1
Forwarded from دغدغه ایران
جناب آقای مسعود پزشکیان
رئیسجمهور محترم
سلام و احترام
دیروز به دستور شما خط انتقال آب خلیج فارس به اصفهان افتتاح شد. استاندار اصفهان گفتهاند «محور اصلی این پروژه، احیای اکوسیستمهای تشنه استان است.» در ضمن گفتهاند «این پروژه مسیر را برای تخصیص آب بیشتر به زیستبوم رودخانه، حفظ کامل حقابههای زیستمحیطی تعریف شده و از همه مهمتر، احیای تالابهای پاییندست، به ویژه تالاب بینالمللی گاوخونی، هموار میکند و این یک گشایش تاریخی در مدیریت منابع آب است.»
استاندار اصفهان فقط به تاریخی دانستن این گشایش در مدیریت منابع آب قناعت نکرده و فرمودهاند «ما با تکیه بر دانش و اراده ایرانی، توانستیم بر مسافت طولانی بیش از ۴۰۰ کیلومتر و اختلاف ارتفاع چشمگیری فائق آییم و این دستاورد، الگویی موفق برای اجرای پروژههای عظیم انتقال آب در سایر مناطق خشک و نیمهخشک کشور است.»
جناب رئیسجمهور، دقت بفرمایید که در همان لحظه که این گشایش تاریخی در مدیریت منابع آب را اعلام کردهاند، از نمد آن کلاهی برای «اجرای پروژههای عظیم انتقال آب در سایر مناطق خشک و نیمهخشک» هم دوختهاند. لاجرم باید نتیجه بگیریم که این گشایش تاریخی، خوشمزه بوده است. اما من متخصصان بسیاری میشناسم که با ادلّه متقن به خسارتبار بودن این گونه پروژههای انتقال آب برای خزانه ملت، محیطزیست کشور، و سیاستگذاری منابع آبی شهادت میدهند.
من مجبورم از جنابعالی خواهش کنم از نمدمالان کلاهدوز پروژههای انتقال آب – مشخصاً همین پروژه که افتتاح فرمودید – توضیح بخواهید، و امر بفرمایید به چند سؤال زیر پاسخ دهند. اگر هم صلاح ندیدند که پاسخها را به اطلاع رعیت برسانند، اقلاً خودتان به عنوان رئیسجمهور در جریان آمار و ارقام پاسخها قرار بگیرید.
یک. کل آبی که این خط انتقال به اصفهان منتقل میکند، چند متر مکعب است؟
دو. مقدار آب انتقالی با چند هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری حاصل میشود؟
سه. هزینه عملیات انتقال (انرژی مصرفی، نگهداری و تعمیرات، و ...) سالیانه چند تومان است؟
چهار. قیمت هر متر مکعب آب انتقالیافته به اصفهان برای مصرف در صنایع چقدر است؟
پنج. مقدار آب انتقالیافته، در مقایسه با کل مصارف آب (کشاورزی، شرب و بهداشت، صنعت) حوضه آبریز زایندهرود، چند درصد مصارف را شامل میشود؟
شش. این انتقال آب، سبب افزایش مصرف آب در سراسر حوضه آبریز زایندهرود میشود یا به کاهش مصرف میانجامد؟
هفت. حرکت به سمت سطحی از پایداری منابع آب در حوضه آبریز زایندهرود، مستلزم چقدر کاهش در مصرف آب است؟
هشت. کاهش مقدار مصرف آب موضوع سؤال هفتم، مستلزم چقدر سرمایهگذاری و در چه بخشهایی است؟
نُه. سایر گزینههای در دسترس برای کمک به پایدارسازی منابع آب حوضه آبریز زایندهرود (کاهش هدررفت، بهبود کشاورزی، تصفیه و بارچرخانی، و ...) مستلزم چه مقدار هزینه بوده و این هزینهها در مقایسه با هزینههای انتقال آب خلیج فارس، چه وضعیتی دارند؟
ده. همزمان با احداث خط لوله انتقال آب خلیج فارس به اصفهان، چه مقدار در سایر فعالیتهای ضروری برای پایدارسازی منابع آب حوضه آبریز زایندهرود سرمایهگذاری و هزینه شده است؟
یازده. اثرات محیطزیستی حاصل از شیرینسازی و نمکزدایی این خط انتقال بر آب خلیج فارس، و بالاخص جزایر و نواحی ساحلی متأثر از آن چگونه مدیریت شده است؟ گزارش اثرات محیطزیستی این خط انتقال کجاست؟ چه کسی تهیه کرده و سازوکار مدیریت تأثیرات محیطزیستی آن چیست؟
دوازده. هزینه سرمایهگذاری برای ساخت خط انتقال آب خلیج فارس به اصفهان، از کدام محل تأمین شده و به چه شرکتهایی پرداخت شده است؟
سیزده. فرض کنید هزینه هر متر مکعب آب انتقالیافته به اصفهان فقط ۱ دلار است (که هزینهها بیشتر است.) حالا تصور کنید بازار آبی در حوضه آبریز زایندهرود بر مبنای خرید هر متر مکعب آب ۱ دلار راهاندازی شود که هدف از آن کاهش مصرف آب با ابزارهای اقتصادی باشد. فکر میکنید چقدر آب برای فروش در این حوضه آبریز ارائه میشود؟ و چگونه ابزار اقتصادی میتواند با ترتیبات مشخصی در خدمت کاهش مصرف آب در حوضه و پایدارسازی قرار گیرد؟
جناب آقای پزشکیان، مینویسم که در تاریخ ثبت شود و نسلهای بعد نگویند پدران ما آنقدر خِنگ بودند که نفهمیدند این لولهکشیها نه برای آب و نه برای درمان درد آب بود. شما هم حواستان باشد، برای بقیه «مناطق خشک و نیمهخشک» هم از این خوابهای لولهای دیدهاند.
۱۶ آذر ۱۴۰۴
محمد فاضلی
#انتقال_آب
@fazeli_mohammad
رئیسجمهور محترم
سلام و احترام
دیروز به دستور شما خط انتقال آب خلیج فارس به اصفهان افتتاح شد. استاندار اصفهان گفتهاند «محور اصلی این پروژه، احیای اکوسیستمهای تشنه استان است.» در ضمن گفتهاند «این پروژه مسیر را برای تخصیص آب بیشتر به زیستبوم رودخانه، حفظ کامل حقابههای زیستمحیطی تعریف شده و از همه مهمتر، احیای تالابهای پاییندست، به ویژه تالاب بینالمللی گاوخونی، هموار میکند و این یک گشایش تاریخی در مدیریت منابع آب است.»
استاندار اصفهان فقط به تاریخی دانستن این گشایش در مدیریت منابع آب قناعت نکرده و فرمودهاند «ما با تکیه بر دانش و اراده ایرانی، توانستیم بر مسافت طولانی بیش از ۴۰۰ کیلومتر و اختلاف ارتفاع چشمگیری فائق آییم و این دستاورد، الگویی موفق برای اجرای پروژههای عظیم انتقال آب در سایر مناطق خشک و نیمهخشک کشور است.»
جناب رئیسجمهور، دقت بفرمایید که در همان لحظه که این گشایش تاریخی در مدیریت منابع آب را اعلام کردهاند، از نمد آن کلاهی برای «اجرای پروژههای عظیم انتقال آب در سایر مناطق خشک و نیمهخشک» هم دوختهاند. لاجرم باید نتیجه بگیریم که این گشایش تاریخی، خوشمزه بوده است. اما من متخصصان بسیاری میشناسم که با ادلّه متقن به خسارتبار بودن این گونه پروژههای انتقال آب برای خزانه ملت، محیطزیست کشور، و سیاستگذاری منابع آبی شهادت میدهند.
من مجبورم از جنابعالی خواهش کنم از نمدمالان کلاهدوز پروژههای انتقال آب – مشخصاً همین پروژه که افتتاح فرمودید – توضیح بخواهید، و امر بفرمایید به چند سؤال زیر پاسخ دهند. اگر هم صلاح ندیدند که پاسخها را به اطلاع رعیت برسانند، اقلاً خودتان به عنوان رئیسجمهور در جریان آمار و ارقام پاسخها قرار بگیرید.
یک. کل آبی که این خط انتقال به اصفهان منتقل میکند، چند متر مکعب است؟
دو. مقدار آب انتقالی با چند هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری حاصل میشود؟
سه. هزینه عملیات انتقال (انرژی مصرفی، نگهداری و تعمیرات، و ...) سالیانه چند تومان است؟
چهار. قیمت هر متر مکعب آب انتقالیافته به اصفهان برای مصرف در صنایع چقدر است؟
پنج. مقدار آب انتقالیافته، در مقایسه با کل مصارف آب (کشاورزی، شرب و بهداشت، صنعت) حوضه آبریز زایندهرود، چند درصد مصارف را شامل میشود؟
شش. این انتقال آب، سبب افزایش مصرف آب در سراسر حوضه آبریز زایندهرود میشود یا به کاهش مصرف میانجامد؟
هفت. حرکت به سمت سطحی از پایداری منابع آب در حوضه آبریز زایندهرود، مستلزم چقدر کاهش در مصرف آب است؟
هشت. کاهش مقدار مصرف آب موضوع سؤال هفتم، مستلزم چقدر سرمایهگذاری و در چه بخشهایی است؟
نُه. سایر گزینههای در دسترس برای کمک به پایدارسازی منابع آب حوضه آبریز زایندهرود (کاهش هدررفت، بهبود کشاورزی، تصفیه و بارچرخانی، و ...) مستلزم چه مقدار هزینه بوده و این هزینهها در مقایسه با هزینههای انتقال آب خلیج فارس، چه وضعیتی دارند؟
ده. همزمان با احداث خط لوله انتقال آب خلیج فارس به اصفهان، چه مقدار در سایر فعالیتهای ضروری برای پایدارسازی منابع آب حوضه آبریز زایندهرود سرمایهگذاری و هزینه شده است؟
یازده. اثرات محیطزیستی حاصل از شیرینسازی و نمکزدایی این خط انتقال بر آب خلیج فارس، و بالاخص جزایر و نواحی ساحلی متأثر از آن چگونه مدیریت شده است؟ گزارش اثرات محیطزیستی این خط انتقال کجاست؟ چه کسی تهیه کرده و سازوکار مدیریت تأثیرات محیطزیستی آن چیست؟
دوازده. هزینه سرمایهگذاری برای ساخت خط انتقال آب خلیج فارس به اصفهان، از کدام محل تأمین شده و به چه شرکتهایی پرداخت شده است؟
سیزده. فرض کنید هزینه هر متر مکعب آب انتقالیافته به اصفهان فقط ۱ دلار است (که هزینهها بیشتر است.) حالا تصور کنید بازار آبی در حوضه آبریز زایندهرود بر مبنای خرید هر متر مکعب آب ۱ دلار راهاندازی شود که هدف از آن کاهش مصرف آب با ابزارهای اقتصادی باشد. فکر میکنید چقدر آب برای فروش در این حوضه آبریز ارائه میشود؟ و چگونه ابزار اقتصادی میتواند با ترتیبات مشخصی در خدمت کاهش مصرف آب در حوضه و پایدارسازی قرار گیرد؟
جناب آقای پزشکیان، مینویسم که در تاریخ ثبت شود و نسلهای بعد نگویند پدران ما آنقدر خِنگ بودند که نفهمیدند این لولهکشیها نه برای آب و نه برای درمان درد آب بود. شما هم حواستان باشد، برای بقیه «مناطق خشک و نیمهخشک» هم از این خوابهای لولهای دیدهاند.
۱۶ آذر ۱۴۰۴
محمد فاضلی
#انتقال_آب
@fazeli_mohammad
👏1🕊1
🔹روزنامه کالکالیست اسرائیل در گزارشی به قرارداد بزرگ فروش تسلیحات سبک میان شرکت اسلحهسازی IWI وابسته به سمی کتسب و ارتش هند پرداخته و اعلام کرده که براساس توافق جدید از ابتدای سال ۲۰۲۶ حدود ۴۱ هزار تیربار سبک نگو به هند تحویل داده خواهد شد. بخشی از این تسلیحات در اسرائیل و بخش دیگر توسط شرکت مشترک PLR در هند تولید میشود؛ شرکتی که با همکاری گروه ادانی فعالیت میکند. کالکالیست یادآور میشود گروه ادانی همان مجموعهای است که مالکیت بندر حیفا را نیز در اختیار دارد. ارزش قرارداد بر اساس قیاس با معامله پنج سال پیش که ۱۶۵۰۰ تیربار به ارزش ۱۱۶ میلیون دلار منتقل شد، حدود ۲۵۰ میلیون دلار برآورد شده است.
🔹در ادامه گزارش آمده است که IWI علاوهبر قرارداد تیربارها در آستانه نهاییکردن توافقی برای فروش ۱۷۰ هزار قبضه تفنگ تهاجمی Galil ACE به دولت هند قرار دارد. این قرارداد نتیجه مناقصه خرید بیش از ۴۲۰ هزار قبضه سلاح جدید برای ارتش هند است که IWI در آن پس از شرکت بومی Forge Bharat دوم شد، اما مطابق قوانین مناقصه قرار است ۴۰ درصد حجم نهایی خرید را تأمین کند.
🔹کالکالیست با اشاره به زمینههای سیاسی و امنیتی این همکاری مینویسد هند بزرگترین بازار صادرات دفاعی اسرائیل است و روابط دو طرف طی سالهای اخیر به شکل قابلتوجهی تقویت شده است. در جریان جنگ ۷ اکتبر نیز برخلاف بسیاری کشورها که صادرات نظامی را متوقف کردند، هند ارسال تجهیزات به اسرائیل را ادامه داد. همچنین در عملیات «سیندور» علیه پاکستان، ارتش هند از تسلیحات و فناوریهای اسرائیلی مانند موشکهای باراک ۸، سامانه اسپایدر، پهپادها و مهمات سرگردان بهره گرفت.
📌در بخش پایانی گزارش آمده است که همکاری امنیتی دو طرف به فروش سلاحهای سبک محدود نمیماند و صنایع هوافضای اسرائیل در تلاش است قراردادی بیش از ۹۰۰ میلیون دلاری برای فروش شش فروند هواپیمای بویینگ ۷۶۷ سوخترسان هوایی به هند منعقد کند؛ اقدامی که میتواند سطح همکاری دفاعی را به مرحلهای راهبردی ارتقا دهد و حضور اسرائیل را در بازار تسلیحات جنوب آسیا تثبیت کند.
منبع:
https://www.calcalist.co.il/local_news/article/rygn117xgbg
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹در ادامه گزارش آمده است که IWI علاوهبر قرارداد تیربارها در آستانه نهاییکردن توافقی برای فروش ۱۷۰ هزار قبضه تفنگ تهاجمی Galil ACE به دولت هند قرار دارد. این قرارداد نتیجه مناقصه خرید بیش از ۴۲۰ هزار قبضه سلاح جدید برای ارتش هند است که IWI در آن پس از شرکت بومی Forge Bharat دوم شد، اما مطابق قوانین مناقصه قرار است ۴۰ درصد حجم نهایی خرید را تأمین کند.
🔹کالکالیست با اشاره به زمینههای سیاسی و امنیتی این همکاری مینویسد هند بزرگترین بازار صادرات دفاعی اسرائیل است و روابط دو طرف طی سالهای اخیر به شکل قابلتوجهی تقویت شده است. در جریان جنگ ۷ اکتبر نیز برخلاف بسیاری کشورها که صادرات نظامی را متوقف کردند، هند ارسال تجهیزات به اسرائیل را ادامه داد. همچنین در عملیات «سیندور» علیه پاکستان، ارتش هند از تسلیحات و فناوریهای اسرائیلی مانند موشکهای باراک ۸، سامانه اسپایدر، پهپادها و مهمات سرگردان بهره گرفت.
📌در بخش پایانی گزارش آمده است که همکاری امنیتی دو طرف به فروش سلاحهای سبک محدود نمیماند و صنایع هوافضای اسرائیل در تلاش است قراردادی بیش از ۹۰۰ میلیون دلاری برای فروش شش فروند هواپیمای بویینگ ۷۶۷ سوخترسان هوایی به هند منعقد کند؛ اقدامی که میتواند سطح همکاری دفاعی را به مرحلهای راهبردی ارتقا دهد و حضور اسرائیل را در بازار تسلیحات جنوب آسیا تثبیت کند.
منبع:
https://www.calcalist.co.il/local_news/article/rygn117xgbg
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
calcalist
חברת הנשק של סמי קצב תמכור מקלעים להודו; הערכות: היקף העסקה - 250 מיליון דולר | כלכליסט
חברת IWI תספק כ-41 אלף מקלעים לצבא הודו, החל ב-2026; כמו כן היא צפויה לחתום בקרוב על הסכם עם הממשלה בניו דלהי לאספקת כ-170 אלף רובים מסוג גליל ACE
👏1🕊1
🔻سناریوی قیامت؛ اسرائیل در آستانه بحران چندجبههای و فروپاشی داخلی
🔹اسحاق بریک در گزارشی در روزنامه معاریو به شکافهای عمیق در ساختار امنیتی و نظامی اسرائیل پرداخته و هشدار داده است که جنگ آینده میتواند از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بهمراتب بزرگتر و ویرانگرتر باشد. بهگفته او، تهدید اصلی دیگر محدود به حملات راکتی نیست، بلکه خطر واقعی در حمله زمینی چندجبههای نهفته است؛ حملهای همزمان از لبنان، سوریه، اردن، غزه و کرانه باختری که با ناآرامی احتمالی جوامع عرب و بدویان داخل سرزمینهای اشغالی تکمیل میشود. بریک این وضعیت را تهدیدی «وجودی» برای اسرائیل توصیف میکند.
🔹در بخش دوم گزارش، او سوریه را نقطه حساس صحنه آینده مینامد و مینویسد احتمال ورود نیروهای انصارالله از خاک سوریه به جولان «قابل توجه» است. به باور بریک، حضور نیروهای همسو با ایران در سوریه مسیر جدیدی برای انتقال تجهیزات و نیرو به جبهه شمالی ایجاد کرده و شرایط را از وضعیت پشتیبانی به حالت عملیاتی فعال تغییر داده است. همزمان به باور او حزبالله پس از آتشبس با حمایت مالی گسترده ایران توانسته ساختار رزمی خود را بازسازی کرده، مسیرهای جدید انتقال سلاح ایجاد کند و نیروی انسانی بیشتری جذب کند؛ موضوعی که آمادگی این گروه برای مشارکت در یک حمله زمینی را تقویت میکند.
🔹در ادامه، گزارش به نقش ایران در انسجام محور مقاومت میپردازد. بریک ادعا میکند تهران با کمکهای مالی چندصد میلیون دلاری سالانه، انتقال دانش نظامی، آموزش، پشتیبانی لجستیکی و شبکههای پیچیده انتقال ارز، بزرگترین حامی حماس و حزبالله است. بریک همچنین به تلاش برای ایجاد زیرساختهای نظامی در اردن و کرانه باختری اشاره کرده و طرح ایران برای فعالسازی «جبهه شرقی» را بخشی از استراتژی محاصره اسرائیل میداند. وی می افزاید که حماس علیرغم آسیبهای سنگین، توانسته در بخشهایی از غزه خود را بازسازی کند و همچنان توان عملیاتی داشته باشد.
📌در جمعبندی، بریک تأکید میکند که تهدید تنها از بیرون نیست بلکه از داخل نیز اسرائیل با بحران روبهرو است؛ بحران در ذخایر تسلیحاتی، بینظمی شدید در پادگانها، سرقت گسترده سلاح، نبود محافظت از انبارهای مهمات و خطر شکلگیری درگیری داخلی در میان گروههای مسلح بدوی. او نتیجه میگیرد که اگر ارتش بازسازی نشود و ساختار امنیتی دچار اصلاح جدی نگردد، اسرائیل توان تحمل جنگی منطقهای را نخواهد داشت و احتمال فروپاشی امنیتی بسیار بالا خواهد بود.
منبع:
https://www.maariv.co.il/news/opinions/article-1259577
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
🔹اسحاق بریک در گزارشی در روزنامه معاریو به شکافهای عمیق در ساختار امنیتی و نظامی اسرائیل پرداخته و هشدار داده است که جنگ آینده میتواند از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بهمراتب بزرگتر و ویرانگرتر باشد. بهگفته او، تهدید اصلی دیگر محدود به حملات راکتی نیست، بلکه خطر واقعی در حمله زمینی چندجبههای نهفته است؛ حملهای همزمان از لبنان، سوریه، اردن، غزه و کرانه باختری که با ناآرامی احتمالی جوامع عرب و بدویان داخل سرزمینهای اشغالی تکمیل میشود. بریک این وضعیت را تهدیدی «وجودی» برای اسرائیل توصیف میکند.
🔹در بخش دوم گزارش، او سوریه را نقطه حساس صحنه آینده مینامد و مینویسد احتمال ورود نیروهای انصارالله از خاک سوریه به جولان «قابل توجه» است. به باور بریک، حضور نیروهای همسو با ایران در سوریه مسیر جدیدی برای انتقال تجهیزات و نیرو به جبهه شمالی ایجاد کرده و شرایط را از وضعیت پشتیبانی به حالت عملیاتی فعال تغییر داده است. همزمان به باور او حزبالله پس از آتشبس با حمایت مالی گسترده ایران توانسته ساختار رزمی خود را بازسازی کرده، مسیرهای جدید انتقال سلاح ایجاد کند و نیروی انسانی بیشتری جذب کند؛ موضوعی که آمادگی این گروه برای مشارکت در یک حمله زمینی را تقویت میکند.
🔹در ادامه، گزارش به نقش ایران در انسجام محور مقاومت میپردازد. بریک ادعا میکند تهران با کمکهای مالی چندصد میلیون دلاری سالانه، انتقال دانش نظامی، آموزش، پشتیبانی لجستیکی و شبکههای پیچیده انتقال ارز، بزرگترین حامی حماس و حزبالله است. بریک همچنین به تلاش برای ایجاد زیرساختهای نظامی در اردن و کرانه باختری اشاره کرده و طرح ایران برای فعالسازی «جبهه شرقی» را بخشی از استراتژی محاصره اسرائیل میداند. وی می افزاید که حماس علیرغم آسیبهای سنگین، توانسته در بخشهایی از غزه خود را بازسازی کند و همچنان توان عملیاتی داشته باشد.
📌در جمعبندی، بریک تأکید میکند که تهدید تنها از بیرون نیست بلکه از داخل نیز اسرائیل با بحران روبهرو است؛ بحران در ذخایر تسلیحاتی، بینظمی شدید در پادگانها، سرقت گسترده سلاح، نبود محافظت از انبارهای مهمات و خطر شکلگیری درگیری داخلی در میان گروههای مسلح بدوی. او نتیجه میگیرد که اگر ارتش بازسازی نشود و ساختار امنیتی دچار اصلاح جدی نگردد، اسرائیل توان تحمل جنگی منطقهای را نخواهد داشت و احتمال فروپاشی امنیتی بسیار بالا خواهد بود.
منبع:
https://www.maariv.co.il/news/opinions/article-1259577
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
www.maariv.co.il
לא למדנו דבר: ישראל מתקרבת למתקפה שתהפוך את השבעה באוקטובר לזיכרון קטן | אלוף (מיל') יצחק בריק
ישראל ניצלה ב-7 באוקטובר ממחדל גדול אף יותר, אך ממשיכה להתנהל כאילו דבר לא השתנה. מול התעצמות אויבינו, חדירה מבית ואיום של מתקפה משולבת מכל הגזרות, המדינה מסכנת את עצם קיומה בשל עיוורון מנהיגותי
❤1🔥1🕊1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با وجود انتقادات گسترده از سوی جناحهای سیاسی مختلف علیه محمدجواد ظریف که اغلب به دوران وزارت امورخارجه و مواضع رسانهای پس از آن بازمیگردد، یک واقعیت همچنان پابرجاست: او در دفاع صریح، روان و بدون لکنت از مواضع ایران در صحنه بینالمللی تواناییای دارد که کمتر در میان سیاستمداران ایرانی قابل تکرار است.
حضور او در مجمع دوحه بار دیگر نشان داد که چرا نام ظریف همچنان در سیاست خارجی ایران برجسته باقی مانده است.
واکنشها به سخنان او در فضای عربزبان پلتفرم ایکس نشان میدهد سخنان او بیاثر نبوده و توانسته دستورکار رسانهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع موید این نکته است که ظریف هنوز توانایی ایجاد بحث، جلب توجه و نمایندگی فعالانه مواضع ایران را دارد؛ قابلیتی که برای یک سیاستورز، کماهمیت نیست.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
حضور او در مجمع دوحه بار دیگر نشان داد که چرا نام ظریف همچنان در سیاست خارجی ایران برجسته باقی مانده است.
واکنشها به سخنان او در فضای عربزبان پلتفرم ایکس نشان میدهد سخنان او بیاثر نبوده و توانسته دستورکار رسانهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع موید این نکته است که ظریف هنوز توانایی ایجاد بحث، جلب توجه و نمایندگی فعالانه مواضع ایران را دارد؛ قابلیتی که برای یک سیاستورز، کماهمیت نیست.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
https://news.1rj.ru/str/meshkatanalysis
👍1👏1🕊1
🔻نظمسازی کمهزینه؛ استراتژی جدید آمریکا برای مهار منطقه توسط خودِ منطقه
🔹تأمل در اظهارات اخیر تام باراک در مصاحبه با نشنال امارات نشان میدهد واشنگتن هنوز از خاورمیانه دل نکنده چرا؟ چون انرژی، خطوط انتقال، لجستیک و مهار رقبا همچنان عناصر حیاتی قدرت آمریکا هستند. اما در عین حال، هزینههای دو دهه جنگ و مداخله مستقیم، آمریکا را از «معمار فعال نظم» به «تنظیمکننده از دور» تبدیل کرده است. این یعنی واشنگتن میخواهد نظم مطلوبش تداوم داشته باشد، اما دیگر نه با ارتش و بودجه عظیم، بلکه با ابزارهای غیرمستقیم.
🔹در سخنان باراک روشن است که آمریکا اکنون مسئولیت اجرا را به بازیگران منطقهای واگذار کرده: کشورهای عرب، ترکیه، اسرائیل و حتی ساختارهای سیاسی شکنندهای مثل لبنان و عراق. وظیفه این بازیگران اجرای همان الگویی است که در نهایت به ثباتی سازگار با منافع آمریکا منجر شود؛ حذف یا محدودسازی قدرتهای مزاحم نه با لشکرکشی آمریکا، بلکه توسط خود دولتهای منطقه از طریق توافقات امنیتی، سازوکارهای مرزی و کاهش فضای بازی بازیگران مداخلهگر. به همین دلیل است که او بر ضرورت حلوفصل پروندههای لبنان، سوریه، عراق و اسرائیل از مسیر تفاهمهای منطقهای تأکید میکند.
🔹در این طرح، ایران همان متغیر مزاحم است: بازیگری که میتواند نظم موردنظر آمریکا را مختل کند، اما آمریکا حاضر به جنگ یا رژیمچنج نیست، چون به اعتراف باراک این الگو «هیچوقت جواب نداده» و فقط خرابی تولید کرده است. بنابراین ایران از نگاه واشنگتن سه مسیر پیشرو دارد:
🔻یا در نظم منطقهای ادغام شود،
🔻یا توسط قدرتهای منطقهای محدود شود،
🔻یا زیر فشار اقتصادی و سیاسی فرساینده باقی بماند تا توان مداخلهگریاش کاهش یابد.
هدف آمریکا نابودی ساختار سیاسی ایران نیست، بلکه مهار پایدار آن است با کمترین هزینه و با استفاده از همان کشورهایی که باید نظم مطلوب واشنگتن را در منطقه به اجرا بگذارند.
منبع سخنان باراک:
youtu.be/-nIZPSdaL-s?si…
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹تأمل در اظهارات اخیر تام باراک در مصاحبه با نشنال امارات نشان میدهد واشنگتن هنوز از خاورمیانه دل نکنده چرا؟ چون انرژی، خطوط انتقال، لجستیک و مهار رقبا همچنان عناصر حیاتی قدرت آمریکا هستند. اما در عین حال، هزینههای دو دهه جنگ و مداخله مستقیم، آمریکا را از «معمار فعال نظم» به «تنظیمکننده از دور» تبدیل کرده است. این یعنی واشنگتن میخواهد نظم مطلوبش تداوم داشته باشد، اما دیگر نه با ارتش و بودجه عظیم، بلکه با ابزارهای غیرمستقیم.
🔹در سخنان باراک روشن است که آمریکا اکنون مسئولیت اجرا را به بازیگران منطقهای واگذار کرده: کشورهای عرب، ترکیه، اسرائیل و حتی ساختارهای سیاسی شکنندهای مثل لبنان و عراق. وظیفه این بازیگران اجرای همان الگویی است که در نهایت به ثباتی سازگار با منافع آمریکا منجر شود؛ حذف یا محدودسازی قدرتهای مزاحم نه با لشکرکشی آمریکا، بلکه توسط خود دولتهای منطقه از طریق توافقات امنیتی، سازوکارهای مرزی و کاهش فضای بازی بازیگران مداخلهگر. به همین دلیل است که او بر ضرورت حلوفصل پروندههای لبنان، سوریه، عراق و اسرائیل از مسیر تفاهمهای منطقهای تأکید میکند.
🔹در این طرح، ایران همان متغیر مزاحم است: بازیگری که میتواند نظم موردنظر آمریکا را مختل کند، اما آمریکا حاضر به جنگ یا رژیمچنج نیست، چون به اعتراف باراک این الگو «هیچوقت جواب نداده» و فقط خرابی تولید کرده است. بنابراین ایران از نگاه واشنگتن سه مسیر پیشرو دارد:
🔻یا در نظم منطقهای ادغام شود،
🔻یا توسط قدرتهای منطقهای محدود شود،
🔻یا زیر فشار اقتصادی و سیاسی فرساینده باقی بماند تا توان مداخلهگریاش کاهش یابد.
هدف آمریکا نابودی ساختار سیاسی ایران نیست، بلکه مهار پایدار آن است با کمترین هزینه و با استفاده از همان کشورهایی که باید نظم مطلوب واشنگتن را در منطقه به اجرا بگذارند.
منبع سخنان باراک:
youtu.be/-nIZPSdaL-s?si…
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
YouTube
Tom Barrack on Iraq, Iran and what's next for the Middle East
Trump's special envoy sits down with IMI chief international anchor Hadley Gamble for an in-depth interview on the Trump administration’s approach to the Middle East.
All the latest news: https://www.thenationalnews.com
Like us on Facebook: https://www.…
All the latest news: https://www.thenationalnews.com
Like us on Facebook: https://www.…
❤1👍1🕊1
🔻ابراهیم ماجد، تحلیلگر لبنانی، در حساب کاربری خود در پلتفرم ایکس توضیح داده که بر اساس سخنان اخیر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، میتوان فهمید که آنچه امروز در منطقه جریان دارد ریشه در سالها قبل از هفتم اکتبر دارد. او اشاره کرده که نتانیاهو در هفتم دسامبر به دیپلماتها یادآوری کرده بود همان هدفی را که تنها یک روز پس از عملیات طوفان الاقصی اعلام کرده بود؛ یعنی این ادعا که مأموریت راهبردی اسرائیل بازطراحی خاورمیانه از طریق حذف حماس، حزبالله و در نهایت ایران است.
🔹به گفته ماجد، نتانیاهو تأیید کرده که پس از وقایع ۷ اکتبر، کابینه جنگ حتی احتمال حمله فوری به لبنان را بررسی کرده، اما نهایتا تصمیم گرفته بود درگیر دو جنگ فرسایشی همزمان نشود. او توضیح داده که بر اساس این روایت، ارتش اسرائیل لبنان را تحت سیاست «بازدارندگی فعال» نگه داشته و همه توان خود را روی غزه متمرکز کرده با این نیت که پس از پایان کار حماس به سمت شمال بازگردد.
🔹ماجد سپس به گزارش یدیعوت آحارونوت اشاره کرده و گفته این روزنامه فاش کرده که فرماندهی جنوبی اسرائیل در سال ۲۰۲۲ پیشنهاد حمله پیشدستانه به غزه را مطرح کرده بود، اما رهبری سیاسی و نظامی آن را رد کرده، چون در آن زمان تمرکز راهبردی اسرائیل بر آمادهسازی برای رویارویی گستردهتر با حزبالله و ایران قرار داشت.
🔹او در ادامه توضیح داده که مطابق این اطلاعات، اسرائیل مدتها پیش از هفتم اکتبر نقشهای مرحلهبهمرحله تهیه کرده بود؛ نقشهای که هدف آن ابتدا خنثیسازی غزه، سپس مواجهه با حزبالله و در نهایت حرکت به سمت تقابل مستقیم با ایران بوده است. ماجد این برداشت را مطرح کرده که تحولات فعلی نه واکنشی ناگهانی و نه نتیجه بحران گروگانهاست، بلکه سرعت گرفتنِ طرحی است که سالها در خفا آماده میشد.
📌در جمعبندی، او تأکید کرده که جابهجایی گسترده جمعیت، تخریب زیرساختهای غیرنظامی و گسترش تنشهای منطقهای را باید محصول تصمیماتی دانست که سالها پیش اتخاذ شده بودند. به تعبیر او، رخدادهای ۷ اکتبر مسیر فعلی را ایجاد نکردهاند بلکه تنها روندی قدیمی را شتاب بخشیدهاند.
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1999107117769220265?s=46
لینک عضویت در کانال مشکات
اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹به گفته ماجد، نتانیاهو تأیید کرده که پس از وقایع ۷ اکتبر، کابینه جنگ حتی احتمال حمله فوری به لبنان را بررسی کرده، اما نهایتا تصمیم گرفته بود درگیر دو جنگ فرسایشی همزمان نشود. او توضیح داده که بر اساس این روایت، ارتش اسرائیل لبنان را تحت سیاست «بازدارندگی فعال» نگه داشته و همه توان خود را روی غزه متمرکز کرده با این نیت که پس از پایان کار حماس به سمت شمال بازگردد.
🔹ماجد سپس به گزارش یدیعوت آحارونوت اشاره کرده و گفته این روزنامه فاش کرده که فرماندهی جنوبی اسرائیل در سال ۲۰۲۲ پیشنهاد حمله پیشدستانه به غزه را مطرح کرده بود، اما رهبری سیاسی و نظامی آن را رد کرده، چون در آن زمان تمرکز راهبردی اسرائیل بر آمادهسازی برای رویارویی گستردهتر با حزبالله و ایران قرار داشت.
🔹او در ادامه توضیح داده که مطابق این اطلاعات، اسرائیل مدتها پیش از هفتم اکتبر نقشهای مرحلهبهمرحله تهیه کرده بود؛ نقشهای که هدف آن ابتدا خنثیسازی غزه، سپس مواجهه با حزبالله و در نهایت حرکت به سمت تقابل مستقیم با ایران بوده است. ماجد این برداشت را مطرح کرده که تحولات فعلی نه واکنشی ناگهانی و نه نتیجه بحران گروگانهاست، بلکه سرعت گرفتنِ طرحی است که سالها در خفا آماده میشد.
📌در جمعبندی، او تأکید کرده که جابهجایی گسترده جمعیت، تخریب زیرساختهای غیرنظامی و گسترش تنشهای منطقهای را باید محصول تصمیماتی دانست که سالها پیش اتخاذ شده بودند. به تعبیر او، رخدادهای ۷ اکتبر مسیر فعلی را ایجاد نکردهاند بلکه تنها روندی قدیمی را شتاب بخشیدهاند.
منبع:
https://x.com/ibrahimtmajed/status/1999107117769220265?s=46
لینک عضویت در کانال مشکات
اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
X (formerly Twitter)
Ibrahim Majed (@ibrahimtmajed) on X
Netanyahu Admits: Israel’s Regional War Plan Was Set Years Before October 7
Israeli PM Benjamin Netanyahu reminded diplomats on December 7 of what he declared just 24 hours after the Al-Aqsa Flood operation: Israel’s strategic mission is to reshape the Middle…
Israeli PM Benjamin Netanyahu reminded diplomats on December 7 of what he declared just 24 hours after the Al-Aqsa Flood operation: Israel’s strategic mission is to reshape the Middle…
👏1🕊1
🔻از ضربالاجل تا تهدید نظامی؛ روایت یک راهبرد فشار علیه لبنان
🔹ابراهیم ماجد، تحلیلگر لبنانی با اشاره به گزارشهای منتشرشده از سوی رسانههای عبری از نهایی شدن یک طرح تهاجمی گسترده از سوی اسرائیل علیه لبنان خبر میدهد. به گفته او، این طرح در صورتی فعال خواهد شد که دولت لبنان و ارتش این کشور تا ضربالاجل سال ۲۰۲۵ موفق به خلع سلاح حزبالله نشوند. ماجد توضیح میدهد که این برنامه توسط فرماندهان ارشد اسرائیلی طراحی شده و همزمان با آن، تمرینهای فشرده نیروی هوایی اسرائیل بر فراز لبنان و شرق مدیترانه افزایش یافته است.
🔹او همچنین مینویسد که واشنگتن، طبق این گزارشها به بیروت هشدار داده است در صورت عدم خلع سلاح مؤثر حزبالله، اسرائیل بهطور یکجانبه دست به تشدید تنش خواهد زد؛ حتی اگر این اقدام به چند روز درگیری شدید یا بازگشت کامل جنگ در جبهه شمالی منجر شود. در مقابل، مقامهای لبنانی تأکید کردهاند که این روند پیچیده است و به زمان بیشتری نیاز دارد.
🔹ماجد در تحلیل خود نتیجه میگیرد که این «طرح تهاجمی جدید» یک واقعیت ساده را آشکار میکند: لبنان آغازگر هیچ حملهای علیه اسرائیل نبوده، اما با این حال تلآویو خود را برای جنگی تازه آماده میکند. به باور او، اسرائیل صرفِ وجود یک عامل بازدارنده در لبنان را تهدیدی غیرقابل تحمل میداند و بر این اساس عمل میکند که هیچ کشوری در همسایگیاش نباید توان دفاع از خود را داشته باشد؛ بهویژه کشوری که اسرائیل بارها تلاش کرده بر منابع آبی و گاز فراساحلی آن دستاندازی کند یا شرایط خود را تحمیل نماید.
🔹این تحلیلگر لبنانی با اشاره به اختلافات مرزی دریایی و فشارهای سیاسی و اقتصادی، استدلال میکند که راهبرد اسرائیل روشن است: تضعیف نظامی دولت لبنان و سپس بهرهبرداری از ناتوانی آن در حفاظت از ثروت ملیاش. به گفته او در حالی که مقامهای لبنانی بر زمان گفتوگو و یک روند واقعبینانه تأکید دارند، پاسخ اسرائیل تمرینهای نظامی، تعیین ضربالاجل و تهدیدهای آشکار است. از نگاه ماجد، مسئله اصلی جلوگیری از درگیری نیست، بلکه حفظ نظمی منطقهای است که در آن اسرائیل بدون چالش، دست بالا را داشته باشد.
🔹او در ادامه نقش ایالات متحده را عامل تشدیدکننده میداند و تصریح میکند که واشنگتن نهتنها مانع تشدید تنش از سوی اسرائیل نمیشود، بلکه با ارسال سلاح، حمایت سیاسی و اعمال فشار اقتصادی بر لبنان، عملاً این روند را تسهیل میکند. ماجد مینویسد بهجای تلاش برای کاهش تنش، آمریکا بیروت را تهدید میکند که در صورت خلع سلاح نشدن حزبالله طبق جدول زمانی تعیینشده، اسرائیل بهطور یکجانبه اقدام خواهد کرد؛ حتی اگر نتیجه آن کشاندن لبنان به جنگی ویرانگر دیگر باشد.
📌در جمعبندی، او این همافزایی میان نظامیگری اسرائیل و فشار آمریکا را نه یک سیاست امنیتی، بلکه پروژهای برای تضعیف سیستماتیک هر دولتی میداند که حاضر نیست برتری نظامی اسرائیل را بپذیرد؛ وضعیتی که در نهایت لبنان را صرفاً بهدلیل اصرار بر حق دفاع از خود و منابعش در موقعیت انزوا، فشار و تهدید قرار میدهد.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
🔹ابراهیم ماجد، تحلیلگر لبنانی با اشاره به گزارشهای منتشرشده از سوی رسانههای عبری از نهایی شدن یک طرح تهاجمی گسترده از سوی اسرائیل علیه لبنان خبر میدهد. به گفته او، این طرح در صورتی فعال خواهد شد که دولت لبنان و ارتش این کشور تا ضربالاجل سال ۲۰۲۵ موفق به خلع سلاح حزبالله نشوند. ماجد توضیح میدهد که این برنامه توسط فرماندهان ارشد اسرائیلی طراحی شده و همزمان با آن، تمرینهای فشرده نیروی هوایی اسرائیل بر فراز لبنان و شرق مدیترانه افزایش یافته است.
🔹او همچنین مینویسد که واشنگتن، طبق این گزارشها به بیروت هشدار داده است در صورت عدم خلع سلاح مؤثر حزبالله، اسرائیل بهطور یکجانبه دست به تشدید تنش خواهد زد؛ حتی اگر این اقدام به چند روز درگیری شدید یا بازگشت کامل جنگ در جبهه شمالی منجر شود. در مقابل، مقامهای لبنانی تأکید کردهاند که این روند پیچیده است و به زمان بیشتری نیاز دارد.
🔹ماجد در تحلیل خود نتیجه میگیرد که این «طرح تهاجمی جدید» یک واقعیت ساده را آشکار میکند: لبنان آغازگر هیچ حملهای علیه اسرائیل نبوده، اما با این حال تلآویو خود را برای جنگی تازه آماده میکند. به باور او، اسرائیل صرفِ وجود یک عامل بازدارنده در لبنان را تهدیدی غیرقابل تحمل میداند و بر این اساس عمل میکند که هیچ کشوری در همسایگیاش نباید توان دفاع از خود را داشته باشد؛ بهویژه کشوری که اسرائیل بارها تلاش کرده بر منابع آبی و گاز فراساحلی آن دستاندازی کند یا شرایط خود را تحمیل نماید.
🔹این تحلیلگر لبنانی با اشاره به اختلافات مرزی دریایی و فشارهای سیاسی و اقتصادی، استدلال میکند که راهبرد اسرائیل روشن است: تضعیف نظامی دولت لبنان و سپس بهرهبرداری از ناتوانی آن در حفاظت از ثروت ملیاش. به گفته او در حالی که مقامهای لبنانی بر زمان گفتوگو و یک روند واقعبینانه تأکید دارند، پاسخ اسرائیل تمرینهای نظامی، تعیین ضربالاجل و تهدیدهای آشکار است. از نگاه ماجد، مسئله اصلی جلوگیری از درگیری نیست، بلکه حفظ نظمی منطقهای است که در آن اسرائیل بدون چالش، دست بالا را داشته باشد.
🔹او در ادامه نقش ایالات متحده را عامل تشدیدکننده میداند و تصریح میکند که واشنگتن نهتنها مانع تشدید تنش از سوی اسرائیل نمیشود، بلکه با ارسال سلاح، حمایت سیاسی و اعمال فشار اقتصادی بر لبنان، عملاً این روند را تسهیل میکند. ماجد مینویسد بهجای تلاش برای کاهش تنش، آمریکا بیروت را تهدید میکند که در صورت خلع سلاح نشدن حزبالله طبق جدول زمانی تعیینشده، اسرائیل بهطور یکجانبه اقدام خواهد کرد؛ حتی اگر نتیجه آن کشاندن لبنان به جنگی ویرانگر دیگر باشد.
📌در جمعبندی، او این همافزایی میان نظامیگری اسرائیل و فشار آمریکا را نه یک سیاست امنیتی، بلکه پروژهای برای تضعیف سیستماتیک هر دولتی میداند که حاضر نیست برتری نظامی اسرائیل را بپذیرد؛ وضعیتی که در نهایت لبنان را صرفاً بهدلیل اصرار بر حق دفاع از خود و منابعش در موقعیت انزوا، فشار و تهدید قرار میدهد.
لینک عضویت در کانال مشکات اندیشه:
t.me/meshkatanalysis
Telegram
مشکات اندیشه
راه اندیشه بیهمراهان، ره به جایی نمیبرد. ما مشتاق شنیدن دیدگاهها، نقدها و پیشنهادهای ارزشمند شما هستیم. همراهی شما فرهیختگان، سرمایهای گرانسنگ برای اعتلای «مشکات اندیشه»است.
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
پل ارتباطی:
@hamzeh2_ir
🔥1🕊1