پارینه/پالئوگرام – Telegram
پارینه/پالئوگرام
5.23K subscribers
405 photos
218 videos
102 files
628 links
دیرینه‌شناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینه‌نوشته‌های عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرین‌پال zarinp.al/erfankhosravi
حامی‌باش hamibash.com/Pal
Download Telegram
Forwarded from عجائب‌المخلوقات (Erfan Khosravi)
در_ستایش_بی‌فایدگی_علم_و_کنگره_سرکش.pdf
145.6 KB
در ستایش بی‌فایدگی علم از عطا کالیراد
و
کنگره سرکش کاخ علم از عرفان خسروی
دانستنیها، ۱۹۱، ۱۳ آبان ۹۶، صص ۱۰-۱۱
ناظر به بخش پنجم از قسمت یکم عجایب‌المخلوقات با عنوان «چرا علم؟»:
https://news.1rj.ru/str/ajamax/18
معرفی و بررسی کتاب: مواجهه با داروین: نخستین برخوردها با نظریۀ تکامل در شرق مسیحی و اسلامی

درسرای اهل قلم

عطاکالیراد(پژوهشگاه دانش‌های بنیادی)
عرفان خسروی (دانشگاه تهران)
امیرمحمد گمینی
13 آذر 17-19
پارینه/پالئوگرام
ئیُونز! The Biggest Thing That Ever Flew بزرگترین پروازگر تاریخ ئیُونز را هر هفته با ترجمه عرفان خسروی در پالئوگرام دنبال کنید! t.me/paleogram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من دایناسورم!
این قسمت: Pteranodon
در این قسمت ترانودون (که تروسور مشهوری است) راز مهمی را با ما در میان می‌گذارد.
«من دایناسورم!» را با ترجمه عرفان خسروی در پالئوگرام تماشا کنید!
t.me/paleogram/648
پاهای دایناسورها

گابریل اوگتو (Gabriel Ugueto) خزنده‌شناس و یکی از ماهرترین پالئوآرتیست‌های نسل ماست. فعالیت او در عرصه پالئوآرت و تصویرگری از جانوران منقرض‌شده چنان چشمگیر است که کارهای پژوهشی او در شناسایی و رده‌بندی خزندگان کمتر به چشم می‌آید.
او در یادداشت کوتاهی که همراه چند عکس در اینستاگرام منتشر کرده، از مشاهده تنوع پوشش شاخی پا (پودوتکا) در دایناسورهای عصر حاضر (پرندگان) در باغ وحش میامی شگفت‌زده شده و حدس می‌زند این تنوع در دایناسورهای غیرپرنده حتی بیشتر بوده باشد.
این نکته مهمی در بازسازی ظاهر دایناسورهاست که همه آن‌ها را با الگوی ظاهری ثابتی تصور نکنیم! شکل پوشش شاخی روی دست و پا، پوشش شاخی روی پوزه، الگو و ظاهر و آرایش پرها، حتی میزان چربی زیرپوستی در ظاهر دایناسورها تاثیری هم‌اندازه یا بیشتر از استخوان‌بندی دارد. در نظر داشتن تنوع ظاهری ناشی از این موارد، ویژگی مهم پالئوآرت معاصر، از جمله آثار گابریل اوگتو است.
https://www.instagram.com/p/BcNBcLTHyyt/
پارینه/پالئوگرام
نسبت خویشاوندی کدام موجودات به هم نزدیکتر است؟ 🦀 به 🐜 نزدیکتره تا به 🦂 🕷 به 🦂 نزدیکتره تا به 🐜 🦎 به 🐍 نزدیکتره تا به 🐢 🦎 به 🦅 نزدیکتره تا به 🐢 🐊 به 🦅 نزدیکتره تا به 🦎 🦕 به 🦅 نزدیکتره تا به 🐊 🦖 به 🦅 نزدیکتره تا به 🦕 🐠 به 🐋 نزدیکتره تا به 🦈 🐢 به 🐋 نزدیکتره…
آیا پنگوئن نوعی پستاندار است؟

طی چند سال سروکله‌زدن با بچه‌های المپیادی، برای این که ساز بچه‌ها را کوک‌کنم و به تکاپو وابدارمشان، راه‌های مختلفی آزمودم. یکی از بهترین راه‌ها، پرسیدن و به چالش‌کشیدن پاسخ‌های نادرست است.
از سؤالاتی که چند سال پیش در قالب آزمون پایان دوره به بچه‌های المپیادی دادم، این بود:

از میان جانوران زیر کدام‌یک نزدیک‌ترین خویشاوند پنگوئن است؟
الفـ لاک‌پشت
بـ تمساح
جـ فک
د پلاتی‌پوس

جواب درست، البته گزینه بـ است، یعنی «تمساح».

لُب کلام: تمساح‌ها و پرندگان نزدیک‌ترین خویشاوندان زنده هم و شبیه‌ترین حیوانات امروزی به یکدیگرند.
شاید تمساح شبیه‌تر به مارمولک و لاک‌پشت به نظر برسد، اما شباهت‌های تمساح با خزندگان دیگر، نشان‌دهنده گذشته تکاملی مشترک آن‌ها نیست. اشتراکات ظاهری این خزندگان فقط مجموعه‌ای از «نداشتن»هاست. فقدان ویژگی‌هایی مثل پر و مو، پاهای بلند و سوخت‌وساز خونگرم برخی از اشتراکات تمساح و مارمولک و مار و لاک‌پشت است. این مجموعه‌ را می‌توان تا ابد بسط داد: تمساح‌ها و مارمولک‌ها به‌علاوه فاقد فرستنده رادیویی، قدرت تله‌پاتی و امکان سفر میان‌ستاره‌ای‌اند. این صفات سلبی نتیجه تغییرات تکاملی در نیاکان این موجودات نیستند، بلکه از روز نخست، همینطور نَهَست بودند.
برای اینکه دو جاندار را خویشاوند تلقی کنیم، باید شباهتی در آن‌ها بیابیم که حاصل تغییری باشد؛ شباهتی که پیشینیان و دیگران فاقد آن باشند. چنین شباهتی ما را وامی‌دارد نتیجه بگیریم زمانی جانداری قدیمی زندگی کرده و در نسل آن تغییری رخ‌داده، صفتی نو پیدا شده و موجوداتی که امروز واجد این صفت‌اند، از تبار همان جانداری‌اند که نخستین‌بار این صفت نو را پیدا کرده. اشتراکات عدمی تمساح و مارمولک چنین نیست؛ اشتراکات عدمی یعنی عدم اشتراک.
در عوض میان تمساح و پرندگان شباهت‌های اختصاصی زیادی می‌بینیم: شیوه عمودی‌ایستادن پاها، ساختار چهارحفره‌ای قلب، پوسته آهکی تخم، لوله‌های عرضی انتقال هوا در شش، رفتارهای مادرانه و ساخت لانه از گیاهان، استخوان‌بندی جمجمه، دنده‌های گردنی، پلک سوم و….
بچه‌ها پیش‌تر هم منطق این نتیجه‌گیری را آموخته بودند، هم جزئیات کالبدشناسانه شباهت پرندگان و تمساح را؛ اما بهره بزرگی از آن‌ها «فک» را به عنوان پاسخ درست انتخاب کردند؛ چون درباره طبیعت پنگوئن هیچ نمی‌دانستند و اغلب، خیالشان این بود که پنگوئن هم پستانداری است، مثل فک؛ همین‌ها که قدم در راه المپیاد زیست‌شناسی گذاشتند چنین‌اند؛ باقی که هیچ.
کارنامه آموزش پزشکی‌محور و کنکور‌پسندِ زیست‌شناسی در کشور ما همین است.

www.instagram.com/p/BcUBMWzhZ_q/
مواجهه با داروین میان اعراب و ایرانیان

نشست نقد و بررسی کتاب «مواجه با داروین؛ نخستین برخوردها با نظریه تکامل در شرق مسیحی و اسلامی» دوشنبه (۱۳ آذرماه) با حضور امیرمحمد گمینی، مترجم و پژوهشگر اثر، عطا کالیراد و عرفان خسروی در سرای اهل قلم برگزار شد.
خسروی در این نشست با بیان اینکه مواجهه با نظریه داروین چندین مرحله دارد که ما را به مقایسه نخبگان ایرانی با نخبگان عرب می‌رساند، گفت: مهمترین ایرانیانی که در این کتاب نقدی بر داروین داشتند و به آن اشاره شده است سیدجمال‌الدین اسدآبادی و محمدرضا نجفی اصفهانی است که مدت‌ها پس از ارائه نظریه داروین، آن را بیش‌وکم نقد کردند؛ در حالی که در سده نوزدهم طی مدت کوتاهی جامعه روشنفکری عرب برخورد بسیار بازتری با نظریه تکامل کرد و به نقد و بررسی آن پرداخت.
وی تاریخچه‌ای از کتاب‌هایی که در این حوزه نگاشته شده ارایه کرد و گفت: کتاب «جانورنامه» (انصاری کاشانی) در سال ۱۲۸۷ قمری نوشته شد اما کوچکترین ارتباطی با نظریه داروین ندارد. زیست‌شناسی مدرن شاخصه‌ای دارد که مهمترین آن مفهوم تاریخ طبیعی است. در کتاب «جانورنامه» تاریخ طبیعی وجود دارد اما در کنار بررسی جانوران زهرناک و مضر ایران، یعنی هم‌آن‌چه از دید علمای قدیم، علوم نافع شمرده می‌شود. آن‌چه از دیرینه‌شناسی و رده‌بندی در این کتاب مطرح می‌شود ارتباطی به داروین ندارد.
کتاب اصول علم گیاه‌شناسی (ناظم‌العلوم) نیز که بعدها منتشر شد تاریخ طبیعی بسیار کمرنگی دارد. کتاب «حیوان‌شناسی» (گراویه و ولی‌الله خان) نیز فاقد اشاره به تکامل است و «علم‌الاشیاء» (بیرجندی) نیز اشاره‌ای به تاریخ طبیعی و نگاه غایت‌گرایانه دارد. بعدها کتاب «تاریخ طبیعی» (گل‌گلاب) منتشر شد که باز اشاره‌ای به دیرینه‌شناسی در آن نمی‌شود. اکنون این سوال مطرح می‌شود که آیا در این فاصله از نظریه تکامل اطلاعی نداشتند؟ پاسخ این است که با توجه به نگارش کتاب نجفی اصفهانی احتمالا نخبگان ایران از نظریه داروین اطلاع داشتند. مثلا علی‌اصغر حکمت در سال ۱۲۹۳ شمسی کتاب «فلسفه نشو و ارتقا» را ترجمه می‌کند، اما تا سال ۱۳۵۴ از ترس اتهام الحاد آن را منتشر نمی‌کند.
در سال ۱۳۱۴ که کتاب «علوم طبیعی» (هاشمی) منتشر می‌شود، نام داروین برای نخستین بار آورده می‌شود. چهار سال بعد، عباس شوقی ترجمه ناقصی از کتاب داروین با‌عنوان بنیاد انواع منتشر می‌کند. نگاهی به آثار فوق نشان می‌دهد که در ایران برخورد محتاطانه با داروین صورت گرفته است در حالی که اعراب نگاه بازتری با نظریه داروین داشته‌اند.

https://goo.gl/ff9EJu

گزارشی که ایبنا از این نشست منتشرکرده کمی مخدوش است. بعضی تاریخ‌ها و نام‌ها را اشتباه ذکر کرده‌اند. من جزئیاتی را که به صحبت‌های خودم ارتباط داشت، تصحیح کردم.
می‌توانید صوت صحبت‌های امیرمحمد گمینی، عطا کالیراد و بنده را طی این جلسه، در ترعه عجایب‌المخلوقات بشنوید:

عجایب‌المخلوقات، جلسه نقد و بررسی کتاب مواجهه با داروین

معرفی کتاب:
t.me/ajamax/53
درباره کتاب:
t.me/ajamax/54
مواجهه با زیست‌شناسی نوین در ایران:
t.me/ajamax/55
مواجهه با علوم جدید در ایران:
t.me/ajamax/56
سابقه احتمالی نظریه تکامل در ایران:
t.me/ajamax/57
سوالات دکتر شیخ‌رضایی درباره مواجهه با تکامل:
t.me/ajamax/58
مواجهه با علوم جدید در ایران:
t.me/ajamax/59
نخستین بحث‌ها پیرامون تکامل انسان در ایران:
t.me/ajamax/60
درباره انتخاب واژه تکامل:
t.me/ajamax/62
دوستان و دشمنان علم: چرا «راس گلر» دیرینه‌شناس نیست؟
منتشرشده در شماره ۱۴۳ دانستنیها، ۱۴ آذر ۱۳۹۴

یکی از ناراحت‌کننده‌ترین تجربه‌های اجتماعی دیرینه‌شناس‌ها طی سال‌های اخیر، مقایسه ایشان با راس گلر، یکی از شخصیت‌های اصلی سریال «فرندز» است. شوخی یا جدی، هیچ دیرینه‌شناسی دوست ندارد با شخصیتی مقایسه شود که ضعف‌های فراوانش در روابط شخصی و اجتماعی، سال‌ها مایه مضحکه خلق‌الله بوده است. ضمن این که راس گلر به دلایلی فنی هرگز نمی‌تواند حتی شبیه دیرینه‌شناس‌های واقعی باشد.

دنباله این یادداشت را در پیوند زیر بخوانید:
http://telegra.ph/Paleogram-12-08
پارک ژوراسیک در البرز

دایناسور جدیدی کشف و توصیف‌شده. نام آن را گذاشته‌اند هالشکاراپتور که یعنی «شکاری هالشکا» و این‌طوری نوشته می‌شود:
Halszkaraptor*

این نام را به افتخار بانوی دیرینه‌شناس فقید لهستانی، هالشکا اوسمولسکا روی این دایناسور نهاده‌اند که که سال‌ها در مغولستان و کنار دیرینه‌شناسان مغول، مثل رینچن بارزبُولد، زحمت کشید و چند سال پیش درگذشت.

هالشکاراپتور در خانواده درومیوسوریدها رده‌بندی شده، یعنی همان خانواده‌ای که شامل ولاسی‌راپتور مشهور و باهوش پارک ژوراسیک است. البته می‌دانیم خلاف تصویری که در پارک ژوراسیک از این دایناسورها دیدیم، دایناسورهایی مثل ولاسی‌راپتور و هالشکاراپتور تقریبا فرقی با پرنده‌های واقعی نداشتند و ظاهرشان کاملا شبیه پرنده‌ها بوده.

هالشکاراپتور جثه‌ای به اندازه غاز و سروگردنی شبیه این پرندگان داشته. بال‌های کوتاهش هم برای شناکردن سازگاری یافته بودند و شواهد دیگری نیز در دست است که نشان می‌دهد آبزی و ماهی‌گیر بوده است. درباره هالشکاراپتور و ابعاد علمی کشف آن مطلبی مختصر نوشته‌ام که انشالله در دانستنیها خواهید خواند.

این غازهای خوشگل و شجاع را که در حیاط مصفای دبیرستان البرز دیدم، فکر کردم اگر پارک ژوراسیک واقعی می‌بود و در آن هالشکاراپتور پرورش می‌دادند، همین شکلی بودند.

*با توجه به سابقه‌ای که از خبرنویسی بی‌تحقیق در بسیاری رسانه‌های به‌اصطلاح علمی می‌شناسم، منتظرم ببینم نام این دایناسور که باید منعکس‌کننده نامی لهستانی باشد، با کدام تلفظ‌های من‌عندی منتشر می‌شود. بی‌دقتی (یا شاید بی‌سوادی) در یکی از رسانه‌های باسابقه علمی که چند صباحی است به دست «غیر» افتاده، تا حدی است که چند روز پیش نام دیوید اتنبرو را به صورت «آتن‌بروگ» منتشر کردند. کسی که در عمرش یک ساعت مستند حیات وحش ندیده و نام اتنبرو به گوشش غریبه است٬ انتقاد خصوصی و مؤدبانه را هم با درشتی و چارویداری پاسخ می‌دهد، البته که در فضای ترویج علم «غیر» شمرده می‌شود و بی‌شک، به گزاف در این جایگاه نشسته.

https://www.instagram.com/p/BcduGtFBL8q/
جايزه چراغ
همه ي برگزيدگانِ نخستين #جایزه_چراغ .
در جست‌وجوی قاتل دایناسور

گروه ساروس جمعی از بروبچه‌های باحال و باسواد و باسلیقه‌اند که نشریه‌ای درجه یک و برازنده در حوزه ترویج علم نجوم منتشر می‌کنند.
از ویژگی‌های مثبت نشریه ساروس یکی این‌که برخط است و کاغذی نیست. ارزش این استغنای رقومی را امروز بهتر می‌توان دانست که کاغذ گران شده و کمر نشریات زیر بار گرانش خمیده. امیدوارم با توسعه و ترویج روزافزون نشریات غیرکاغذی، چرخه اقتصادی روزنامه‌نگاری برخط کامل‌تر شود تا کار و بار دشوار ترویج علم به دوش عاشقیت چنین جوان‌های انگیزه‌مندی، سنگینی نکند. گروه ساروس و نشریه‌شان، شب یلدای پارسال، به عنوان «مروج سال» برنده نخستین جایزه ترویج علم چراغ شدند.
شماره ۲۵-ام نشریه ساروس اخیرا منتشر شده. در این شماره پرونده ویژه‌ای هم درباره علت انقراض دایناسورها دیده می‌شود. بخشی از این پرونده گزارش نشست یا مصاحبه‌ای است که دوستان ساروس با بنده و دوست عزیزم، احسان مهرجو، انجام داده‌اند. شماره ۲۵-ام ساروس را می‌توانید از پیوند پایین که هم در فرسته ترعه ایشان است، بارگذاری کنید:

https://news.1rj.ru/str/sarosteam/3466
https://goo.gl/Vdncya
پارینه/پالئوگرام
چرا در ایران دایناسور نداریم؟ این سوالی بود که در دهمین [و آخرین] شماره دانشنامه به بهانه پرونده‌ای درباره تیرانوسورِس از من پرسیده شد و پاسخ آن را به صورت یادداشتی دادم که در آغاز این شماره منتشر شده
آخرین یادداشت

دو سال پیش [دهمین و] آخرین شماره دانشنامه منتشر شد. با تصویر جلد جذابی از اسکلت تیرانوسورِس و پرونده‌ای با عنوان «تبارشناسی اژدها» که مثل بقیه محتوای این پرونده، ثمر ذوق و دانش کاوه فیض‌اللهی و همکارانش بود. از من و مجید میرزایی عطاآبادی هم خواسته شد چیزی درباره دایناسورهای ایران بنویسیم. یادداشت خودم را یک سال پس از انتشار در دانشنامه، در نخستین فرسته‌های پالئوگرام بازنشر کردم:
t.me/paleogram/18
t.me/paleogram/19
t.me/paleogram/20

اکنون دو سال است که دانشنامه به ابدیت پیوسته؛ نشریه‌ای علمی و به‌قاعده که از فرط بی‌توجهی فرهنگ‌دوستان و سینه‌چاکان علم تعطیل شد.

نشریه شهر کتاب نیز که به حوزه‌های گسترده‌تر فرهنگی، از جمله علم، می‌پرداخت، پس از چهارده شماره به سرنوشتی همچنان دچار شد و برای آن مراثی نوشتم:
t.me/paleogram/307

چند ماه پس از تعطیلی شهر کتاب، فرهنگستان زبان و ادب فارسی به این نشریه جایزه‌ای داد و رتبه‌‌ای نخست، بابت «درست‌نویسی» در حوزه «افزایش سواد عمومی جامعه». ضمنا توفیق مدیران و نویسندگان و همکاران آن مجله را از خداوند متعال مسئلت کرد. البته تقصیر فرهنگستان نبود اگر نشریه‌ای فرهنگی تعطیل می‌شد، ولی این جایزه دل من و خیلی‌ها را سوزاند:
t.me/paleogram/585

به‌هرحال از آن‌جا که چشمان دوربین فرهنگستان محترم زبان و ادب فارسی، برخی مسائل نزدیک را نمی‌بیند، الوند بهاری عزیز در یادداشتی پرحسرت توضیح داد که اصلا چرا شهر کتاب تعطیل شده:
t.me/alvandbh/164

امروز که پس از دو سال، یادداشت پر از بیم‌وامّید کاوه فیض‌اللهی را درباره دانشنامه محتضر می‌خواندم، همه این خاطرات از پیش چشمم گذشت و به یاد امّهات یادداشت الوند بهاری افتادم. به‌خصوص یادداشت کاوه فیض‌اللهی با عنوان «ما زیاد نیستیم»، حالا خواندن دارد که گرانی کاغذ، گردن باقی مطبوعات را هم می‌فشارد و شنیده‌ام برخی روزنامه‌ها تصمیم گرفته‌اند چند صفحه‌ای کمتر منتشر کنند و از میان همه موضوعات، صفحات علم را به خاطر گرانی کاغذ، به مذبح برده‌اند. مبارکشان باشد!

====

ما زیاد نیستیم
کاوه فیض‌اللهی

سخن گفتن از تیراژ و فروش در میان نشریه‌داران رایج نیست. مساله ناموسی است. آدم‌های موجه نیز به اینجا که می‌رسند، اگر تسلیم وسوسه دروغ نشوند، دست‌کم از گفتن راست پرهیز می‌کنند. اما تیراژ و فروش بالا کابوس دانشنامه است. هرگز نه انتظار داشتیم «پرفروش» باشیم و نه چنین آرزویی داریم. شماره صفر دانشنامه پاییز ۱۳۹۱ منتشر شد و اکنون شماره ۱۰ آن با تیراژ ۴۵۰۰ نسخه در کشور توزیع شده. از ابتدا می‌دانستیم که کاری به شیوه دانشنامه «پرفروش» نخواهد بود و هنوز هم فروش آن به دوهزار نسخه نرسیده است. دانشنامه یک نشریه حرفه‌ای نیست، دست‌پخت خانگی است و با خون دل حاصل می‌شود. تولید نمی‌شود، به عمل می‌آید. تخمیر و تقطیر می‌شود تا عصاره‌اش را در ضیافتی با حضور شما بنوشیم. شما که بی‌کران ذهن‌تان گنجایش دریانوشی دارد.
آرزوی ماست که تعداد زیادی از هموطنان‌مان عمیقا و با جدیت به علم علاقه‌مند باشند و مطالعه آن را در برنامه بگذارند. اما واقعیت جامعه ما این است که «ما زیاد نیستیم.» جامعه‌ای پیشاعلمی هستیم و نباید اجازه دهیم سیاهی لشکر دانشجو، استاد و دانشگاه فریب‌مان دهد. مردمی هستیم که کورمال پیش رفتن را خوش‌تر داریم تا نگریستن به جهان از پس عینک علم. با این همه ناامید نیستیم. آرزو داریم که این بذر امید، در این بیابان وحشت، لگدمال جبر تاریخ و جغرافیا نشود. دانشنامه با اتکا به شما خواهد ماند و به بار خواهد نشست، زیرا این راهی است که تنها نمی‌توان پیمود.

شماره ۱۰ دانشنامه با آثاری از عبدالحسین وهاب‌زاده، ناصر کرمی، امیرمحمد گمینی، مجید میرزایی عطاآبادی، عرفان خسروی، الیور ساکس، فرانس دوال و دیگران منتشر شد.
تجربه‌ای از تدریس یک دیرینه‌شناس در دانشگاه مری‌لند

سه سال پیش، تام هولتز* پیش از آغاز درس دیرینه‌شناسی مهره‌داران، کوئیزی درباره انقراض مرز کرتاسه-پالئوژن از دانش‌جویان دانشگاه مری‌لند گرفته و نتیجه جالبی به دست آورده است. سؤال این بوده:

کدام یک از گزاره‌های زیر درباره انقراض پایان دوره کرتاسه صحیح است؟
الف. تمام دایناسورها [در این زمان] منقرض شدند. (۲ نفر مرتکب این اشتباه غیرقابل بخشش شده‌اند؛ این دو نفر فراموش‌کرده‌اند که پرنده‌های امروزی بازمانده نسل دایناسورها هستند که از انقراض مرز کرتاسه-پالئوژن جان به در برده‌اند)
ب. [این انقراض] تا حدی ناشی از عصر یخ‌بندان بوده است. (۹ نفر مرتکب این اشتباه شده‌اند)
ج. پستانداران درست بعد از این انقراض پیدا شدند. (به رغم این که موضوع درس قبلی پستانداران دوران مزوزوئیک بوده، ۶ نفر مرتکب این اشتباه غیرقابل بخشش شده‌اند)
د. بزرگ‌ترین انقراض جمعی [تاریخ زمین] بوده است. (۲۱ نفر مرتکب این اشتباه شدند)
ه. هیچ‌کدام (جواب درست همین گزینه بوده و تنها ۱۲ نفر پاسخ صحیح داده‌اند)

* مختصری درباره آقای هولتز:
دکتر تامس هولتز در فیس‌بوک فعالیتی سرخوشانه دارد، اما پیش از دوران طلایی فیس‌بوک که هفت‌درجه ارتباط به یک درجه کاهش یافته، تام هولتز را از مقالاتش می‌شناختم. وقتی هفده-هژده ساله بودم چند تا از مقاله‌های هولتز را از مجله‌های تخصصی دیرینه‌شناسی که در کتابخانه اداره اکتشاف نفت پیدا می‌شد، گیرآوردم. خواندن این مقالات باعث شد نسبت به کلادیستیک و رده‌بندی فیلوژنتیک کنجکاو شوم و سعی کنم آن‌ها را درک کنم. وقتی وارد دانشگاه شدم، سخن‌گفتن از این مطالب عجیب بود و مورد اعتراض واقع‌می‌شد. چند سالی طول کشید تا زیست‌شناسان ایرانی به این روش‌های ترسیم روابط تکاملی روی بیاورند و هنوز هم «لزوم» پیروی از این روش‌ها در دانشگاه‌های ایران به طور کامل درک نشده است.
هولتز در سال ۱۹۹۴ از رساله دکتری‌اش دفاع کرد. در خلال سال‌های ۹۴ تا ۹۸، چند مقاله بر اساس موضوع رساله‌اش و با استفاده از افزوده‌ها و داده‌های جدید نوشت. پس از آن عمده فعالیت‌هایش سرپرستی همایش‌های علمی، همکاری در نگارش یکی دو کتاب علمی-تخصصی، نگارش یک کتاب و چند مقاله علمی-ترویجی (برای مخاطب غیرمتخصص) و البته تدریس در دانشکده زمین‌شناسی دانشگاه مری‌لند بوده است. کسی هم طی این مدت متعرض او نشده که چرا به اکتشاف دایناسورها نمی‌روی، یا چرا «تولید علم» (یعنی مقاله فنی-پژوهشی یا به قول اصحاب وزارت علوم کشور ایران، مقاله آی‌اس‌آی) نداری. شاید به این دلیل مهم که همه می‌دانند، تام هولتز حتی وقتی مروج علم و فعال فیس‌بوکی است، مرزهای قسمتی از علم را حسابی تکانده است و بر افراد زیادی در جهان تأثیر گذاشته و چیزی بدهکار دانشگاه نیست.
هولتز یکی از دیرینه‌شناسان مشهور نسل گذشته است که استفاده از آنالیزهای فیلوژنتیک را در رده‌بندی دایناسورها گسترش داد. یکی از دستاوردهای مهم او و موضوع پایان‌نامه دکتری‌اش، قراردادن خانواده تیرانوسوریدها (خانواده‌ای از دایناسورهای شکارچی بزرگ اواخر کرتاسه) در میان سیلوروسورها (دایناسورهای شکارچی کوچک‌جثه) بود. پیش از تام اغلب دیرینه‌شناسان دایناسورهای گوشتخوار را به دو گروه کارنوسورها (دایناسورهای شکارچی غول‌پیکر) و سیلوروسورها (شکارچی‌های کوچک) تقسیم می‌کردند و معتقد بودند تیرانوسورها امتداد نسل کارنوسورها هستند. گرچه پیش از هولتز، دیرینه‌شناسان دیگری هم بودند که اعتقاد داشتند تیرانوسورها جزء سیلوروسورها هستند، اما کسی نتوانسته بود با استفاده از آنالیزهای فیلوژنتیک این موضوع را نشان دهد. به علاوه آنالیزهای هولتز مهر تأییدی بود بر عقیده دیرینه‌شناسانی که پیش‌تر با تحلیل‌هایی سست‌تر نشان داده‌بودند اساساً رده‌بندی دایناسورهای گوشتخوار به دو گروه کوچک‌جثه و بزرگ‌جثه اشتباه بوده است. اما مهم‌ترین دستاورد این قبیل رده‌بندی‌ها همین بوده که پرنده‌ها (بدون هیچ‌گونه استعاره و تعارفی) یک گروه از دایناسورها هستند و «جزء» آن‌ها رده‌بندی می‌شوند.

https://www.facebook.com/thomas.holtz/posts/10103223848089438
کل تک‌شاخ

این عکس را عباس اصغرزاده، محیط‌بان منطقه #شاسکوه #خراسان جنوبی گرفته؛ می‌گویند سروکله این #کل آذر ماه هر سال پیدا می‌شود.

خب چه اتفاقی برای این کل افتاده که تک‌شاخ شده؟
سه احتمال مختلف برای چنین پدیده‌ای وجود دارد: ۱ - جهش ۲ - نقص تکوینی ۳ - کنده‌شدن شاخ.
احتمالا اول یعنی #جهش تقریبا مردود است. ساختار ژن‌های بیش‌تر جانوران به‌جز خارپوستان، کیسه‌تنان، شانه‌داران و اسفنج‌ها طوری است که همه بدن تقارن دوطرفی دارد، حتی اندام‌هایی که ظاهر در میانه بدن قرار دارند، در حقیقت تقارن دوطرفی دارند. در بسیاری از جانوران، به‌خصوص مهره‌داران ریخت‌زایی در دوره جنینی معمولا به این صورت انجام می‌شود که فاکتورهای خاصی (تحت هدایت ژن‌ها) در بخش‌هایی از بدن، به بخش‌های مجاور #القا می‌کنند که به چه چیزی تبدیل شوند. به عبارت دیگر، تکوین اندام‌های همسایه، تحت القای هم‌دیگر رخ می‌دهد. اگر جهشی منجر به تک‌شاخ‌شدن این کل شده باشد، احتمالا باید روی آناتومی جمجمه و در نتیجه شکل مغز نیز تأثیر (تأثیر مخرب)‌ گذاشته باشد و منجر به مرگ حیوان در همان مراحل جنینی می‌شد.
عمده نقص‌های ریختی که در جنین مهره‌داران (از جمله انسان) دیده می‌شوند، اصلا به جهش ژنتیک ربطی ندارند و در افرادی که دچار این نقص‌ها هستند، ژن‌های مسئول ریخت‌شناسی قسمت بی‌ریخت‌شده، سالم و دست‌نخورده‌ هستند. این نقص‌ها به دلیل برهم‌خوردن تعادل فاکتورهای القاکننده ریخت طی دوران جنینی، آن‌هم بر اثر عوامل فیزیکی-شیمیایی خارجی پیدا می‌شوند و به آن #نقص_تکوینی می‌گویند.
نقص تکوینی ممکن است بر اثر مصرف برخی داروها یا افزایش جزئی حتی ریزفاکتورهایی مثل ویتامین A در جنین رخ دهد. فاجعه #تالیدوماید نمونه مشهوری بود که منجر به کشف اثر #تراتوژنیک برخی مواد و نقص‌‌های تکوینی گردید. چه‌بسا مادر این کل نیز، طی بارداری هویج یا زرده تخم‌مرغ خورده و باعث تک‌شاخ‌شدن گل‌پسرش شده باشد.
درباره فرض سوم، یعنی #کنده‌شدن_شاخ هم بحث زیادی لازم نیست. هرچند شاخ گاوسانان (از جمله بز) تهی و از جنس #کراتین است، اما پایه استخوانی روی استخوان‌های جمجمه دارد و کند‌ه‌شدن شاخ از روی پایه استخوانی با خون‌ریزی و درد شدید همراه خواهد بود. به‌علاوه ممکن است به استخوان هم آسیب وارد شود و عفونت و زخم باعث مرگ جانور شود، بنابراین این احتمال به نظر من بعید می‌آید.

goo.gl/R3U4TH

تکمله: دوست عزیزم اکبر موسوی نیز، تصویر بزی تک‌شاخ را پای فرسته من به اشتراک گذاشته که در منطقه‌ای کوهستانی در زاگرس انداخته. دست‌کم در تصویر او، اثری از پایه استخوانی شاخ گمشده دیده نمی‌شود و فرضیه سوم که کنده‌شدن شاخ است، در این مورد قطعا رد می‌شود:

goo.gl/wmq97z
با تشکر از دوست عزیزم، حسن فتاحی، که در تُرعه ارزنده «علم و جامعه»، پالئوگرام را معرفی کرده و نواخته است.

پالئوگرام به زودی یک ساله می‌شود. در یک سالگی پالئوگرام چند فرسته ویژه برای شما آماده خواهم کرد، از جمله نمایه‌ای جامع و موضوعی از همه فرسته‌های پیشین.

https://news.1rj.ru/str/Science_and_Society/89
خرافه‌های دردسرساز

وقتی سر کلاس به بچه‌ها تکامل درس می‌دهم، برخی بی‌آن‌که بخواهند چالشی بر سر تدریس تکامل مطرح کنند، پرسش‌هایی می‌پرسند که نشان می‌دهد باوری عمیق به برخی خرافه‌های ناسازگار دارند. آن‌ها از یافته‌های علمی خبر ندارند و همین خرافه‌ها را عین حقیقت می‌پندارند.

برای این که به دوستان نوجوانم نشان دهم باورشان نادرست است، نمی‌توانم به دلایل نقلی اکتفا کنم. ذهن آن‌ها مستند به دلایل ثقلانی است که از داستان‌های علمی من محکم‌تر است. تنها حشیشی که به آن متشبّث می‌شوم، صبر تلخ است و نقل شیرین دستاوردهای علم و استعانت از صلای بی‌طعم عقل.

مثلا برای تردید در وجود انسان‌های غول‌آسا در گذشته‌های دور، توضیح می‌دهم که وقتی هرکدام از ابعاد بدن انسان، دو برابر شود، حجم بدن ۲×۲×۲ برابر می‌شود، بنابراین جرم و وزن و نیاز بدن به انرژی نیز هشت برابر می‌شود؛ اما سطح بدن، سطح مقطع ماهیچه‌ها، سطح مقطع ماهیچه‌ قلب، سطح مقطع استخوان‌ها، سطح تبادل گاز در ریه‌ها، سطح تبادل مواد غذایی در روده‌ها، و سطح تبادل مواد در دیواره رگ‌ها، تنها ۲×۲ برابر می‌شود، بنابراین قدرت، استقامت، توان قلب و توان مبادله گازهای تنفسی و مواد غذایی تنها چهار برابر می‌شود. چنین فردی پس از بزرگ‌شدن جثه‌اش، نیمی از قدرت اولیه‌اش را خواهد داشت. بعد هم مورچه‌ها و حیوانات کوچک را مثال می‌زنم که به خاطر نسبت سطح به حجم زیاد، قدرتی باورنکردنی نسبت به ابعاد بدن خود دارند، ولی فیل که به پرزوری شهره است، جانوری معلول اندازه بزرگ خود و ناتوان از بلندکردن حتی یک ششم وزن بدن خود است.

این‌طوری بچه‌ها بدون این‌که دچار تعارض‌های شبه‌علمی شوند، به حرف‌های معلم خود، اعتماد می‌کنند. برخی از این خرافه‌ها را که در ذهنم پررنگ‌تر هستند، برای شما نقل می‌کنم:

۱ - نیاکان ما عمرهای طولانی داشته‌اند

۲ - نیاکان ما جثه و قامتی بلند و حتی غول‌آسا داشته‌اند

۳ - نیاکان ما زندگی سلامتی داشته‌اند و بیماری‌های امروزی، مثل سرطان و ام‌اس محصول جبر زمانه ماست

۴ - نیاکان ما گیاه‌خوار بوده‌اند

۵ - نیاکان ما از سوریه (یا هند، یا ایران یا جایی همین حوالی) به بقیه جهان پراکنده شده‌اند

۶ - همه حیوانات امروزی از نسل حیوانات کشتی نوح هستند

۷ - برخی موجودات شریف‌تر و بهتر و عالی‌تر و متکامل‌تر از برخی دیگر هستند

۸ - انسان ذاتا موجودی بی‌عیب و نقص است

۹ - چیزهای خوب و دوست‌داشتنی از قبیل احساسات مثبت و هوش و عقل و زبان مختص انسان و سبعیت و درنده‌خویی و خشم، مختص حیوانات است

۱۰ - تفاوت‌های انسان با بقیه جانوران، به قدری عمیق و گسترده است که با هیچ‌گونه تغییری در ژن‌های جانوری غیرانسانی، امکان رسیدن به ژن‌های انسان ممکن نیست

goo.gl/r1Ha5J
پارینه/پالئوگرام
دانشمندان شباهت‌های ویژه‌ای میان ساکورایتس و دانلد ترامپ کشف کردند. #نداشتن_مغز #وحدت_دهان_و_مخرج #چشمان_تنگ #دهان_گشاد #چهره_زیبا_و_جذاب نکته: وجود موهای زردرنگ و پشت مو در ساکورایتس هنوز اثبات نشده.
پرونده_ترامپ_در_بخش_علم_سالنامه.pdf
2.6 MB
ذبح مرغ دانایی به پای کدخدای بی‌سواد
عرفان خسروی
ص ۲۵۵
در کنار مطالب دیگری از
پوریا ناظمی
عرفان کسرایی
دکتر مهدی زارع
محمدرضا رضایی…
در پرونده «ترامپ»، بخش علم سالنامه ۹۵ شرق
نوروز ۱۳۹۶
t.me/paleogram
پارینه/پالئوگرام
پرونده_ترامپ_در_بخش_علم_سالنامه.pdf
آیا دجال در آمریکا ظهور کرده است؟
عرفان خسروی | منتشرشده در شماره ۱۹۴، ۲۵ آذر ۱۳۹۶، دانستنیها

نوروز امسال در سالنامه‌ی شرق، پرونده‌ی ویژه‌ای درباره پیامدهای علمی آغاز ریاست‌جمهوری «دونالد ترامپ» منتشر شد که بنده نیز در کنار دوستانی مثل پوریا ناظمی، عرفان کسرایی، دکتر مهدی زارع و محمدرضا رضایی مطلبی در آن نگاشتم.
آن روزها بیشتر نگرانی‌های اهل علم درباره‌ی سیاست‌های ترامپ به سه موضوع محدود بود: سیاست‌های زیست‌محیطی او و خصوصا مسئله‌ی خروج ایالات‌متحده از پیمان اقلیمی پاریس، نگرانی بابت سیاست‌های فضایی ترامپ و نگرانی بابت عقاید ضدبهداشتی ترامپ درباره‌ی آنچه او مضرات مایه‌کوبی سه‌گانه می‌داند. طی نه ماه اخیر، دیدیم که برخی از این کابوس‌ها تعبیر نزدیک‌تری دارند و برخی شاید هرگز عملیاتی نشوند. اواسط تابستان امسال بود که آمریکا به سازمان ملل اعلام کرد از پیمان اقلیمی پاریس خارج شده و به دنبال توافق دیگری است که در آن منافع آمریکا (استخراج و استفاده از سوخت‌های فسیلی، حتی زغال‌سنگ) محترم شمرده شود.
یادداشت من نیز به نگرانی‌هایی از این دست اشاره داشت ولی حدس من درباره‌ی سیاست‌های ضدعلمی ترامپ به جنبه‌ی دیگری نیز می‌پرداخت: دشمنی ترامپ و اعوان و انصارش با طبیعت و تاریخ طبیعی.

ادامه این یادداشت و تعبیر کوچک «کابوس شب عید»‌ مرا در این پیوند مطالعه کنید:
http://telegra.ph/Paleogram-12-16
پارینه/پالئوگرام
آخرین یادداشت دو سال پیش [دهمین و] آخرین شماره دانشنامه منتشر شد. با تصویر جلد جذابی از اسکلت تیرانوسورِس و پرونده‌ای با عنوان «تبارشناسی اژدها» که مثل بقیه محتوای این پرونده، ثمر ذوق و دانش کاوه فیض‌اللهی و همکارانش بود. از من و مجید میرزایی عطاآبادی هم…
زیباتر از پاندا
یادداشتی از کاوه فیض‌اللهی

برنامه عمران ملل متحد (UNDP) از تمدید پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی خودداری کرده و ادامه آن را به خود سازمان حفاظت محیط زیست سپرده است. یعنی به مجموعه تحت مدیریت عیسی کلانتری که معتقد است «یوزپلنگ ایرانی محکوم به نابودی است» و «مسئله آب را نباید قربانی مسئله‌ای مانند یوزپلنگ کرد.» این در حالی است که ایران نه در این پروژه و نه در پروژه‌های حفاظتی بین‌المللی دیگر به تعهدات مالی خود عمل نکرده و سهم خود را نپرداخته است. درنتیجه پروژه‌های بین‌المللی (همچون پروژه زاگرس مرکزی) با خروج طرف خارجی معمولا تعطیل می‌شوند. از نظر سازمان‌های جهانی ایران کشور فقیری نیست و تمکن مالی حفاظت از حیات‌وحش خود را دارد. فقط می‌ماند خواست و اراده. به عبارت دیگر، اگر ایران بخواهد که یوز باشد از عهده کار برمی‌آید و اگر نخواهد کاری از سازمان‌های بین‌المللی نیز ساخته نیست.

در متن زیر نویسندگان خواسته‌اند که مسئولان ایرانی حفاظت از پاندا در چین را الگوی خود قرار دهند:

https://www.nature.com/articles/d41586-017-08183-8