درسگفتار ملالت و دلزدگی دکتر مکری >>>>>>>>
https://youtube.com/@drazarakhshmokriofficial?si=hqBD_Uy1tG0Dwdcg
https://youtube.com/@drazarakhshmokriofficial?si=hqBD_Uy1tG0Dwdcg
❤5👍5
سحر نوشت
دو کلمه حرف حساب (اگر دانشجویید یا میخواید با بازار کار سر و کله بزنین شاید بیشتر به دردتون بخوره، سالار توی صفحهاش گذاشته بود و لطف کرد اینجا هم فرستاد، کل دوره رو میتونین توی مکتب خونه ببینین ولی ظاهرا این جلسه حذف شده) #محمدرضا_شعبانعلی توی مکتب خونه:…
از کتاب نوشتهی محمدرضا شعبانعلی
#کتاب باید، به عنوان همراه، فرصت تجربه سفری هدایتشده را برای خواننده فراهم آورد.
[…]
در آغاز این کتاب گفتم که اگر کتاب ماهیت سفر نداشته باشد، مکتوبی بیش نیست. اکنون که به آخرین کلمات رسیدهایم، آرزو میکنم که خود توانسته باشم چنین کتابی به شما عرضه کرده باشم.
#کتاب باید، به عنوان همراه، فرصت تجربه سفری هدایتشده را برای خواننده فراهم آورد.
[…]
در آغاز این کتاب گفتم که اگر کتاب ماهیت سفر نداشته باشد، مکتوبی بیش نیست. اکنون که به آخرین کلمات رسیدهایم، آرزو میکنم که خود توانسته باشم چنین کتابی به شما عرضه کرده باشم.
❤11👍8
سحر نوشت
از یک ژانویه شروع کرده بودم :) 153 ساعت. این هفتهی آخر رو اگر بخاطر گردن دردم صرف نظر کنیم، بقیه رو باشگاه رفتم و دوسش دارم. (چون با اپهایی که track میکنم تاریخ میلادی حساب میکنن کلا تقویم اینجور کارهارو میلادی گرفتم، قبلا آمار گذاشته بودم، شاید تکرارش…
۱۹۹ ساعت و ۵۹ دقیقه نوشتن و دور ریختن 😬
👍6❤5😢2
ده سال پیش جزوه مشتق داریوش بزرگی، استاد دیفرانسیلمان، یک غلط در سرفصلهایش داشت: مشتق اسبی. سر کلاس گفتیم و خندیدیم، نه که او بخندد، اصلا اهل شوخی و انگیزه دادن نبود درس را عمیق میگفت و میرفت. اهل گفتن چیزهایی مثل اینکه: «خوابت میاد؟ بگیر بخواب یهو بیدار میشی میبینی اینجا چقدر نوره عه پیام نوره» نبود. هیجان کلاسش به عمیق شدنش بود به اینکه فلان چیز که میخوانید کجای طبیعت الگو دارد و به کار میرود.
ولی آن روز برخلاف روند همیشگیاش، در ادامهی غلط املایی، گفت که میدانید چرا به چشم اسبهای مسابقه چشمبند میبندند؟ برای اینکه موقع دویدن حواسش به مسیرش باشد.
این روزها نیاز دارم مثل آن اسب، یک چشمبند داشته باشم. تصمیم قاطعانه بگیرم و سرم بیاندازم پایین و پیش بروم. گاهی فکر میکنم تصمیم بین بد و بدتر خیلی بهتر است تا شرایطی که هر طرفش برایت مزیتهایی دارد و یک اندازه دوستشان داری. حتی سکه که بیاندازی تا روی زمین نیوفتاده هم نمیدانی دلت میخواهد شیر بیاید یا خط.
#وبلاگ
saharshaker.com/مشتق-اسبی/
ولی آن روز برخلاف روند همیشگیاش، در ادامهی غلط املایی، گفت که میدانید چرا به چشم اسبهای مسابقه چشمبند میبندند؟ برای اینکه موقع دویدن حواسش به مسیرش باشد.
این روزها نیاز دارم مثل آن اسب، یک چشمبند داشته باشم. تصمیم قاطعانه بگیرم و سرم بیاندازم پایین و پیش بروم. گاهی فکر میکنم تصمیم بین بد و بدتر خیلی بهتر است تا شرایطی که هر طرفش برایت مزیتهایی دارد و یک اندازه دوستشان داری. حتی سکه که بیاندازی تا روی زمین نیوفتاده هم نمیدانی دلت میخواهد شیر بیاید یا خط.
#وبلاگ
saharshaker.com/مشتق-اسبی/
👍19❤12
نسیم طالب یکجا میگه بعضی از خطاهایی که یک سیستم رو نابود نمیکنه کمک میکنه جلوی یکسری بلاهای بزرگتر رو بگیره. از هنری پتروسکی نقل قول میکنه که اگر تایتانیک اون تصادف رو نمیکرد و اونقدر مصیبتبار نبود ما هنوز داشتیم اقیانوسپیماهای بزرگتر میساختیم و فاجعه بعدی خیلی بدتر میشد، برای همین افرادی که تلف شدن قربانی خیر بزرگتری شدن. میگه که هم شکست هم موفقیتهاتون اطلاعاتی به شما میده، میتونید دوستاتون رو بشناسید، وقتی یه اشتباه کوچیکی کردین که فقط خودتون مقصرش بودین میتونید شخصیت یه فرد رو بشناسید. شما هم از اشتباههای بقیه یاد میگیرین شاید هیچوقت جنس بعضی آدمها رو نشناسید مگه اینکه بهشون فرصت نقض اصول یا موازین اخلاقی بدین.
این حرفهاش من رو یاد اشتباهات کاریم میندازه، یکبار به اشتباه من، بک آپ سروری دچار مشکل شد و توی دیپلویمنت کامندی بود که کل دیتابیس رو پاک میکرد، بعد از این اشتباهم همیشه پروژههای کوچیک رو هم چک میکنم، متوجه شدم سیستم بکآپ ما کجا باگ داره، اگر اونموقع توی یه پروژه که تازه راه افتاده بود این اتفاق نمیافتاد ممکن بود این باگ و اشتباه من رو انقدر به تعویق بندازه که توی یه پروژه بزرگتر بیوفته. چی شد؟ در لحظه همه عصبی بودیم و من خودم رو گوشهی رینگ میدیدم. منتهی خوش شانس بودم مدیر خوبی داشتم و جمع شد، خیلی جاهای دیگه هم فرصت اشتباه کردن بهم داد و نذاشت راکد بمونم. من به تجربه فهمیدم از برنامهریزیهام یکم فاصله بگیرم عیب نداره این تصادفیبودن اتفاقات که بهم بیشتر یاد میده. یه درس دیگه هم یاد گرفتم مواجه من با آدمهایی بود که اشتباه میکردن، قبلا انقدر راحت نمیگرفتم همه چیز انگار باید طبق اصول و خط کشی شده پیش میرفت و هر اشتباهی یه نقطه سیاه میشد. این انعطاف رفته رفته یاد گرفتم. حیفم میاد این تیکه حرف خود نسیم طالب رو عینا نگم:
« شخصیتی که من از یک بازنده سراغ دارم، کسی است که بعد از ارتکاب اشتباه، به خودش نمیآید، از آن اشتباه بهره نمیگیرد، احساس شرمساری میکند و به جای اینکه از اطلاعات جدیدی که به دست آمده احساس غنی شدن پیدا کند دچار حالت تدافعی میشود و به جای اینکه به حرکت خودش ادامه دهد سعی میکند توضیح دهد که چرا آن اشتباه را مرتکب شده است. این نوع افراد غالبا خودشان را «قربانیان» نوعی توطئه بزرگ، یک رئیس بد یا ستم روزگار میدانند.
کسی که هرگز مرتکب گناهی نشده است از کسی که فقط یکبار مرتکب گناه شده است کمتر قابل اطمینان است. و کسی که خطاهای بسیاری کرده- تا جایی که یک خطا را بیش از یک بار مرتکب نشده باشد- قابل اطمینانتر از کسی است که هرگز هیچ خطایی نکرده باشد.»
این حرفهاش من رو یاد اشتباهات کاریم میندازه، یکبار به اشتباه من، بک آپ سروری دچار مشکل شد و توی دیپلویمنت کامندی بود که کل دیتابیس رو پاک میکرد، بعد از این اشتباهم همیشه پروژههای کوچیک رو هم چک میکنم، متوجه شدم سیستم بکآپ ما کجا باگ داره، اگر اونموقع توی یه پروژه که تازه راه افتاده بود این اتفاق نمیافتاد ممکن بود این باگ و اشتباه من رو انقدر به تعویق بندازه که توی یه پروژه بزرگتر بیوفته. چی شد؟ در لحظه همه عصبی بودیم و من خودم رو گوشهی رینگ میدیدم. منتهی خوش شانس بودم مدیر خوبی داشتم و جمع شد، خیلی جاهای دیگه هم فرصت اشتباه کردن بهم داد و نذاشت راکد بمونم. من به تجربه فهمیدم از برنامهریزیهام یکم فاصله بگیرم عیب نداره این تصادفیبودن اتفاقات که بهم بیشتر یاد میده. یه درس دیگه هم یاد گرفتم مواجه من با آدمهایی بود که اشتباه میکردن، قبلا انقدر راحت نمیگرفتم همه چیز انگار باید طبق اصول و خط کشی شده پیش میرفت و هر اشتباهی یه نقطه سیاه میشد. این انعطاف رفته رفته یاد گرفتم. حیفم میاد این تیکه حرف خود نسیم طالب رو عینا نگم:
« شخصیتی که من از یک بازنده سراغ دارم، کسی است که بعد از ارتکاب اشتباه، به خودش نمیآید، از آن اشتباه بهره نمیگیرد، احساس شرمساری میکند و به جای اینکه از اطلاعات جدیدی که به دست آمده احساس غنی شدن پیدا کند دچار حالت تدافعی میشود و به جای اینکه به حرکت خودش ادامه دهد سعی میکند توضیح دهد که چرا آن اشتباه را مرتکب شده است. این نوع افراد غالبا خودشان را «قربانیان» نوعی توطئه بزرگ، یک رئیس بد یا ستم روزگار میدانند.
کسی که هرگز مرتکب گناهی نشده است از کسی که فقط یکبار مرتکب گناه شده است کمتر قابل اطمینان است. و کسی که خطاهای بسیاری کرده- تا جایی که یک خطا را بیش از یک بار مرتکب نشده باشد- قابل اطمینانتر از کسی است که هرگز هیچ خطایی نکرده باشد.»
❤24👍15
🤣30
Radio Marz - Episode 63
Radio Marz
🎙 پادکست رادیو مرز
قسمت شصت و سه: پزشک
روایت فاصلهای که یک پزشک یا دانشجوی پزشکی با دیگران احساس میکند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
—
@radiomarz
قسمت شصت و سه: پزشک
روایت فاصلهای که یک پزشک یا دانشجوی پزشکی با دیگران احساس میکند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
—
@radiomarz
👍7
فرض کنید برای تعطیلات خرداد ماه نرسیدید و از عزاداری برای رحلت جا موندین، دوستهاتون میگن پاشو بیا شمال منتظرتیم. فرض میکنیم جاده بسته است و تصمیم میگیرین از تهران تا رشت رو پیاده برین یا بدوین. 324km مسافت رو توی 77 ساعت طول میکشه پیاده برین. اگر آقای David Goggins میخواست این مسافت رو بره به دوستهاش برسه توی 39 ساعت میرسید. توی مصاحبهاش با Joe Rogan گفته برای روزها پشت سرهم میدوه، تونسته بیوقفه 330km رو توی 39 ساعت بره.
ایشون بازنشستهی نیرو دریایی امریکا، دوندهی ماراتن هست و توی اولترا ماراتنهای زیادی هم شرکت کرده.
این مقایسههای فضایی رو کردم که بیام این رو توضیح بدم: یه اصطلاحی هست Goggins-ing it وقتی به کار میره که خودت رو تحت فشار میذاری تا به حداکثر تواناییهای فیزیکی و ذهنی برسی، یجوری به خودت برای رشد بیشتر سختی بدی. این اصطلاح از David Goggins گرفته شده چون شورشو درآورده :))) توی مصاحبهاش با هوبرمن میگه:
do not do a documentary on me, because people will not see the truth, they will see what they want to see is I don’t want to live like that.
https://youtu.be/nDLb8_wgX50?t=2481
اگر مصاحبه رو گوش بدین فکر میکنین این شخصیت خیالیه، برای یه مقایسه دیگه مثلا فیدیپیدس (Philippides)، سرباز و دوندهی یونانی بود که تقریبا 240km دوید تا برسه به اسپارت و ازشون برای نبرد ماراتن کمک بخواد، آخرشم از خستگی جان باخت.
این اپیزود رو گوش کردم و برام اونجایی جالب بود که هوبرمن توضیح میداد یه قسمتی توی مغز هست به اسم آنتریور میدسینگولیت کورتکس (Anterior Midcingulate Cortex) این قسمت وقتی آدمها کاری که دوستش ندارن، کارهایی که چالشیه انجام میدن رشد میکنه.
خیلی مهمه که اون چالش توی دستهی I don’t like it باشه، مثل رژیم گرفتن برای کاهش وزن و ورزش، دوش آب سرد. هر چی آدمها خودشون رو از یه چالش توی یه چالش دیگه میندازن این قسمت از مغز رشد میکنه. احتمالا این حس رو بعد ریکاوری از یه چالش سازنده داشتین که انگار ظرفیتتون بیشتر شده.
خلاصه به نظرم وسط چالشهای (سازنده) که دارین (پاره میشین) یه دیدتون هم این شکلی باشه تا بتونین ادامه بدین.
https://youtu.be/nDLb8_wgX50?t=2775
ایشون بازنشستهی نیرو دریایی امریکا، دوندهی ماراتن هست و توی اولترا ماراتنهای زیادی هم شرکت کرده.
این مقایسههای فضایی رو کردم که بیام این رو توضیح بدم: یه اصطلاحی هست Goggins-ing it وقتی به کار میره که خودت رو تحت فشار میذاری تا به حداکثر تواناییهای فیزیکی و ذهنی برسی، یجوری به خودت برای رشد بیشتر سختی بدی. این اصطلاح از David Goggins گرفته شده چون شورشو درآورده :))) توی مصاحبهاش با هوبرمن میگه:
do not do a documentary on me, because people will not see the truth, they will see what they want to see is I don’t want to live like that.
https://youtu.be/nDLb8_wgX50?t=2481
اگر مصاحبه رو گوش بدین فکر میکنین این شخصیت خیالیه، برای یه مقایسه دیگه مثلا فیدیپیدس (Philippides)، سرباز و دوندهی یونانی بود که تقریبا 240km دوید تا برسه به اسپارت و ازشون برای نبرد ماراتن کمک بخواد، آخرشم از خستگی جان باخت.
این اپیزود رو گوش کردم و برام اونجایی جالب بود که هوبرمن توضیح میداد یه قسمتی توی مغز هست به اسم آنتریور میدسینگولیت کورتکس (Anterior Midcingulate Cortex) این قسمت وقتی آدمها کاری که دوستش ندارن، کارهایی که چالشیه انجام میدن رشد میکنه.
خیلی مهمه که اون چالش توی دستهی I don’t like it باشه، مثل رژیم گرفتن برای کاهش وزن و ورزش، دوش آب سرد. هر چی آدمها خودشون رو از یه چالش توی یه چالش دیگه میندازن این قسمت از مغز رشد میکنه. احتمالا این حس رو بعد ریکاوری از یه چالش سازنده داشتین که انگار ظرفیتتون بیشتر شده.
خلاصه به نظرم وسط چالشهای (سازنده) که دارین (پاره میشین) یه دیدتون هم این شکلی باشه تا بتونین ادامه بدین.
https://youtu.be/nDLb8_wgX50?t=2775
YouTube
How to Build Immense Inner Strength | David Goggins
In this episode, my guest is David Goggins, retired Navy SEAL, highly accomplished ultramarathoner, best-selling author, and influential public speaker.
David explains how he mastered his inner dialogue to build extraordinary levels of discipline and mental…
David explains how he mastered his inner dialogue to build extraordinary levels of discipline and mental…
👍17❤9😢1
Forwarded from ترجمه ترانههای جهان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Françoise Hardy - Mon Amie La Rose
@learnlyric
@learnlyric
❤3👍2
Forwarded from The Catcher in the Rye
«من نه بدون دوستانم میتوانم زندگی کنم و نه بدون دشمنانم. به این نتیجه رسیدهام که آدمِ زنده، آدمی است که هم دوست داشته باشد و هم دشمن. اگر همه دوستم داشته باشند، احساس تنهایی میکنم و اگر همه دشمنم باشند، احساس بیزاری میکنم. و گرچه تعداد دشمنانم از تعداد دوستانم بیشتر است، ولی من هرگز دوست ندارم که دشمنانم از بین بروند و یا تبدیل به دوست بشوند. از دشمن انتظار دشمنی دارم و از دوست انتظار دوستی. و اگر در جایی دوست و دشمن نداشته باشم، احساس خلاء میکنم، احساس تنهایی ویرانکنندهای میکنم که از آن به آسانی شفا نمیتوانم یافت. [...] و حتی میتوانم فریاد بزنم و بگویم: دوستان! و دشمنان! من همهی شما را به یک اندازه دوست داشتهام.»
[سفر مصر – رضا براهنی]
❤6