Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
عکس پایانی کارگاه‌ «تفکر سیستمی در سازمان‌های مردم‌نهاد»
از سری کارگاه‌های «مهارت‌افزایی مدیریتی سمن‌ها»
موسسه مطالعاتی حامیان فردا
@systemsthinking
چهار درس‌ زندگی از سی تا چهل سالگی

دیروز چهل ساله شدم و یکی از دوستان خواست که چند نکته که در فاصله ۳۰ تا ۴۰ سالگی از زندگی آموختم و در مقایسه با ده سال قبل در نگاهم به خود و دنیا تغییر ایجاد کرد را بگویم. سوال جالبی بود و بعضی پاسخ‌هایم را این‌جا را این‌جا می‌نویسم تا کمی هم تنوع در حال و هوای کانال ایجاد شود.

منشاء این تغییر نگاه (غیر از گذر سن) چه بوده؟ در مورد شخص من عواملی مثل زندگی در غربت و درک موقعیت‌هایی مثل تنهایی، اقلیت بودن، تبعیض و گاه حتی مورد تحقیر واقع شدن، دوری کوتاه و بلند از وطن، فراخ‌تر شدن محدوده هم‌زیستی با آدم‌ها، دیدن زندگی‌ها، عقاید و سرنوشت‌های خیلی متنوع‌تر، اجبار مواجهه با اتفاقات شدید، تلخ و تجربه نشده در زندگی و البته یک مورد خاص هم‌نشینی بیش‌تر با سینمای جهان و سینمای مستقل و صنعت نمایش و روایت شاید از همه بیش‌تر نقش داشته‌اند. البته اگر در ایران بودم شاید جور دیگری بودم و مثلا از درس‌های ناشی از تجربه مدیریت و رهبری و تعامل با دنیای کسب و کار و نظام اداری و سیاست‌گذاری و امثال اسم ببرم که اتفاقا این دهه تقریبا به طور کامل از آن محروم بودم. به هر حال این‌ها منتخب من از این یک دهه گذشته بود. چهار نکته‌ای که می‌نویسم را احتمالا خودم و بقیه روی کاغذ و در عالم نظر خوب می‌دانیم. تفاوتش برای من آن‌جا بود که از یک عامل ذهنی تبدیل به عینکی برای دیدن دنیا و راه‌نمای عمل شدند.

۱) درس اول: سیاهی همیشگی نیست، همیشه نوری ته روزن هست! در جوانی تجربه‌ای از کوهنوردی داشتم: هوای کوه خیلی ناپایدار است خصوصا در بهار. زیاد پیش می‌آید که در روز معمولی و حین برگشتن از قله ناگهان برف و باد و باران ظرف چند دقیقه همه چیز را به هم می‌ریزد، جوری که گاهی فکر می‌کنی دیگر نمی‌توانی قدم از قدم برداری و دنیا به آخر رسیده است. ولی وقتی از دل این کولاک عبور می‌کنی بیرون می‌آیی ناگهان می‌بینی که آن پایین آفتاب درخشان و زندگی عادی در جریان است و خبری از تیره و تاری دو ساعت پیش نیست. در فاصله ۳۰-۴۰ سالگی من اتفاقاتی در کشور و زندگی ام افتاد که ابتدا تصور می‌کردم آینده زندگی‌ام وارد مسیر بی‌بازگشتی شده است. این طور نبود، مثل آن کولاک کوه، سرمای زمستان جامعه و زندگی شخصی هم موقتی است و از آن عبور می‌کنیم. دنیا این قدر قطعی نیست و سیاهی و سختی هم همیشگی و تا ابد نیست. به نظرم کسانی که می‌تو‌انند در بدترین شرایط برپا و امیدوار بمانند این نکته را برای خود درونی کرده‌اند و همیشه در افق بلند زندگی، روشنی بعد از شب تاریک را می‌بینند.

۲) درس دوم: خوش‌حالی تابعی از موفقیت تعریف شده توسط جامعه نیست! جامعه معمولا درس غلطی به افراد می‌دهد: موفقیت ممکن نیست مگر با پیمودن مسیرهای استاندارد و از پیش‌تعریف شده موفقیت (تحصیل در دانش‌گاه خوب، شغل در یک سازمان مطرح، ...). من در چهل سالگی به نتیجه عکس این رسیده‌ام: خوش‌حالی زمینی بسیار فراخ‌تر از این چند معیار تنگ است. یکی از ‌مشغولیت‌های چند سال اخیرم نگاه کردن و آموختن از زندگی انسان‌‌های خوش‌حال و پرانرژی و پراثری است که اتفاقا با معیارهای جامعه مدرن (خصوصا جامعه سرمایه‌داری) اصلا موفق محسوب نمی‌شوند. نسبت به ده سال قبلم خیلی بیش‌تر این سوال را می‌پرسم که چه چیزهایی در «درون آدم‌ها» است که آن‌ها را به این موقعیت از خوش‌حالی و رضایت از زندگی رسانده است.

۳) درس سوم: اصالت زندگی را نباید فدای فرصت‌های حقیر کرد! معمولا در کتاب‌های پرفروش مدیریت و موفقیت و بازاریابی و امثال آن به آدم‌ها می‌آموزند که «فرصت‌ها در دنیا محدود است و باید همیشه مترصد قاپیدن آن بود». این نگاه آخر سر در دل خودش «نمایش» و «تصنع» را به عنوان عوامل موفقیت تجویز می‌کند. تجربه زندگی درست برعکس این را به من نشان داد: زمین خدا وسیع است و زندگی هر کس با مقداری نوسان و چند سالی این طرف و آن طرف، دست آخر بازگشت به میانگین همه داشته‌ها و کرده‌های او است. حرص نباید داشت و در کمین فرصت‌ها هم نباید بود. اگر سر انسان به اصل کارش گرم باشد دیر یا زود بهره‌اش از زندگی را می‌برد و هر قدر این «گرم بودن سر به اصل کار» بیش‌تر باشد، ماحصل زندگی هم پایدارتر و عمیق‌تر و رضایت‌بخش‌تر خواهد بود.

۴) و نهایتا درس چهارم: هرگز هیچ موقعیت ویژه (Prilivliage) خود، طبقه، قوم، قبیله، کشور، ... را بدیهی و مفروض نگیر و هم‌واره با نگاه انتقادی و تردید به محق بودن این موقعیت‌ها و محرومیت بقیه دنیا از آن نگاه کن. به خاطر بیاور که اگر موقعیتی هم هست، چند برابر آن را به بقیه جامعه بشری مقروض و مدیون هستی.

تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
نوشتن پستی در مورد سود بانکی، سیلی از پیام‌ها و گفتگوها در پی داشت. بعضی از دوستان پیشنهاد دادند لااقل یک کتاب اقتصادی بخوانم 😊 و دوستان دیگری پرسش‌هایی مطرح کردند و خواستار توضیح بیشتر در این مورد شده‌اند.
متن اصلی:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1137

چند سوال که به تواتر طرح شده و چند نکته برای شفاف شدن بیشتر موضوع عرض می‌کنم:

۱- چه فایده ای دارد؟ ما اگر به خاطر سپرده‌مان سود نگیریم، بانک به دیگران وام ارزان‌تر نخواهد داد. این پیشنهاد شما فقط بانک‌ها را ثروتمندتر خواهد کرد.
- این نکته را من هم می‌دانم. اما به پیامدهای این مساله در طول زمان هم فکر می‌کنم. سودی که بانک می‌دهد، وسوسه کننده است. باعث می‌شود مردم تمایل داشته باشند مبالغ بیشتری در بانک‌ها نگاه دارند. اگر من و شما سودی از نگهداشتن پول در بانک نداشته باشیم، مبالغ کمتری در بانک نگاه خواهیم داشت و به فکر تبدیل مبالغ اضافه به دارایی‌های دیگری خواهیم افتاد.

۲- سودی که بانک می‌دهد به اندازه تورم هم نمی‌شود. سود بانک تنها بخشی از تورم را پوشش می‌دهد.
- اگر دوستان اقتصاد خوانده حمل بر بی‌سوادی نکنند، عرض می‌کنم که تورم یکی از مشکلات ول‌انگاری در مدیریت پول بدون پشتوانه (fiat money) است. با مسایل شرعی این نوع پول فعلا کاری ندارم و به عهده فقهاست که بگویند چطور چنین پولی از لحاظ شرعی تطهیر شده. با این حال معنی تورم این است که دولت به خودش اجازه می‌دهد هر روز و هر شب از مردم دزدی کند. راه نجات از تورم این نیست که پول‌مان را در بانک بگذاریم و سود بگیریم. اولین راه‌حلش این است که این پول بدون پشتوانه را به عنوان یک دارایی داغ نگاه کنیم و در کمترین فاصله ممکن داشته‌های‌مان را به دارایی‌های واقعی تبدیل کنیم.

۳- با توجه به اینکه قانون عملیات بانکی بدون ربا شبهه‌ی ربوی بودن سود بانک را از بین برده، چرا سود بانک را با ربا به هم پیوند می‌زنید و در کنار هم می‌آورید؟
- به عنوان کسی که سال‌ها با بانک سر و کار داشته‌ام و انواع شعبده بازی‌های بانکی را دیده‌ام عرض می‌کنم که: نه آنچه در بانک‌ها اتفاق می‌افتد، آن قانونی است که نوشته شده، و نه اجرای آن قانون مانع تفاوت عملی بین سود بانکی و ربا می‌شود. ربا اگر حرام اعلام شده و به منزله جنگ با خداست، با لباس عوض کردن و «عقد مصالحه» اگر پاک هم بشود، کارکردش عوض نمی‌شود. همان بلایی که قرار بود به سر اقتصاد بیاورد، خواهد آورد. نتیجه، همین است که می‌بینیم به سر بسیاری از فعالان اقتصادی آمده است که گرفتار بانک‌ها شده‌اند و کسب و کار و زندگیشان از کف رفته.

۴- بدون وام بانکی چطور کسب و کار راه بیاندازیم؟
- بزرگترین مصیبت برای کارآفرینان که دولت هم مدام به آن دامن می‌زند و برایش برنامه می‌دهد و بودجه می‌نویسد، راه انداختن کسب و کار با وام بانکی است. راه انداختن کسب و کار نیاز به «سرمایه» دارد نه وام! این همه تلاش در اقتصادهای بزرگ دنیا برای فعال کردن مکانیزم‌های تامین مالی کارآفرینان، برای پرهیز از مکانیزم پر اشکال وام دهی است. پس‌انداز‌های شخصی و فامیلی، فرشتگان سرمایه‌گذار، شتاب دهنده‌ها، سرمایه‌گذاران خطر پذیر، شرکت‌های سرمایه‌گذاری و بورس مراحلی هستند که برای تامین مالی کسب و کارها طراحی شده‌اند. لطفا به خودتان رحم کنید و هیچ وقت برای راه انداختن یک کسب و کار به سراغ بانک نروید.

۵- کارکرد وام بانکی ایجاد اثر اهرمی است. با استفاده از پول بانک می‌توانیم با سرمایه کمی کار زیادی انجام دهیم. اگر وام بانکی نباشد، سودآوری شرکت‌ها کم می‌شود.
- یک بار دیگر به پاسخ سوال ۴ مراجعه کنید. دندان طمع اثر اهرمی و یک شبه رفتن راه صد ساله را بکنید و شب را با آرامش بخوابید. بدون وام گرفتن از بانک شاید کمی دیرتر رشد کنید، اما با وام گرفتن از بانک، هر روز باید مراقب زمین خوردن و نابود شدن باشید.

۶- مگر مردم چقدر در این مساله سهم دارند؟ سهامداران بانک‌ها و صاحبان پول‌های درون بانک‌ها، عمدتا دولت و نهادهای حکومتی هستند.
- این نکته درست است. کلا در اقتصادی که تمامش دولتی و حکومتی است، مردم صاحب چیزی نیستند. #نه_به_سود_بانکی و #نه_به_وام_بانکی، دو جنبه دارد. قسمت اول این است که مردم را از این مسیر مصیبت بار نجات می‌دهد. قسمت دوم هم این است که فشار بر سازمان‌های دولتی و نهادهای حکومتی ایجاد می‌کند تا با مردم همراه شوند و نظام اقتصادی را اصلاح کنند.

متن طولانی شد.
باقی نکات را به امید خدا در مطلب دیگری عرض می‌کنم...

#نه_به_سود_بانکی
#نه_به_وام_بانکی
#آبشخور_غول‌ها

t.me/systemsthinking
سیاستمداران و افسانه «هویدا»*
علی میرزاخانی

نقل شده است که پس از برکناری هویدا از سمت نخست‌وزیری در سال ۱۳۵۶ و واگذاری ریاست دولت به جمشید آموزگار، یکی از مقامات بانک مرکزی نزد نخست‌وزیر جدید می‌رود و از یک خطای فاحش در سیاست ارزی دولت هویدا پرده‌ برمی‌دارد. وی به جمشید آموزگار هشدار می‌دهد که این خطا یعنی «تثبیت نرخ اسمی دلار در توفان تورمی نیمه اول دهه پنجاه» جز با افزایش نرخ دلار از هفت تومان به ۱۱ تومان قابل جبران نخواهد بود. نخست‌وزیر جدید استدلالات این مقام بانک مرکزی را می‌پذیرد اما از وی می‌خواهد که این مساله را در حضور شاه مطرح کند. پاسخ شاه ظاهرا شبیه همان افسانه‌ای بود که از هویدا درخصوص عدم تغییر قیمت کبریت یا خودکار بیک در ۱۳ سال دوره نخست‌وزیری وی نقل شده است. شاه به نخست‌وزیر اقتصاددان تشر می‌زند که هویدا ۱۳ سال نرخ دلار را در هفت تومان تثبیت کرد و حالا شما یک‌شبه می‌خواهید دلار را بیش از ۵۰ درصد گران کنید!؟

افسانه عدم تغییر قیمت‌ها در دوره هویدا به اشکال مختلفی بین مردم و سیاسیون مطرح است و به دلیل کثرت تکرار، لباس واقعیت به آن پوشانده شده است. اما واقعیت غیر از این است. آمار‌های رسمی نشان می‌دهد که اگرچه میانگین نرخ تورم در دهه ۴۰ زیر ۲ درصد بود، اما این نرخ در پی برکناری عالیخانی، معمار اقتصادی دهه ۴۰ از وزارت اقتصاد با سرعتی جهشی صعودی و دورقمی می‌شود. این جهش در حدی بود که هویدا پست نخست‌وزیری را در سال ۱۳۵۶ با تورم بیش از ۲۵ درصد که از زمان جنگ جهانی دوم بی‌سابقه بود تحویل داد. آمار رسمی بانک مرکزی گویای آن است که شاخص قیمت‌ها در نیمه اول دهه پنجاه ۲/ ۲ برابر و شاخص قیمت مسکن سه‌و‌نیم برابر شد. تثبیت نرخ ارز با اهرم دلارهای نفتی در این توفان تورمی باعث سیل واردات، ورشکستگی تولید، ارزان شدن بی‌سابقه مهاجرت به خارج، فرار سرمایه و در مجموع ورشکستگی اقتصادی شد.

تمام شواهد تاریخی گویای آن است که از شکوفایی اقتصادی دهه ۴۰ که با معماری عالیخانی و نه هویدا یا شاه شکل گرفت، در پایان دولت هویدا جز ویرانه‌ای باقی نمانده بود. این ویرانی اقتصادی اگرچه در دلارباران نفتی دهه پنجاه و سیل واردات از چشم مردم پوشیده ماند، اما بیماری هلندی ناشی از جشن دلارهای نفتی، نهال نوپای تولید در اقتصاد ایران را خشکاند و انبوهی از ورشکستگی را به ارمغان آورد. این پرده آخر از بحران مشروعیت شاه بود. کسی که در حوزه سیاسی و اجتماعی با بحران‌ مشروعیت درگیر بود در سایه جهالت و لجاجت اقتصادی، آخرین سنگر خود را نیز از دست داد و رفتنی شد. هویدا هم پایان یافت اما افسانه غیرواقعی از ثبات اقتصادی دوره نخست‌وزیری وی هرگز پایان نیافت. اکثر سیاستمداران آرزو دارند که از دوره آنها چونان دوره افسانه‌ای هویدا یاد شود؛ گویی همه آنها دارای یک هویدای درون هستند که آنها را چونان خود هویدا از درک واقعیت‌های اقتصادی عاجز می‌کند.

نگاه سیاسی به مقولات اقتصادی کار خطرناکی است اما بدترین اشتباه یک سیاستمدار می‌تواند شوخی با شاه‌نرخ اقتصاد یعنی نرخ ارز باشد. می‌توان ثابت کرد که آشفتگی اقتصادی در دولت ششم و ضعف و پریشانی اقتصاد در دولت نهم و دهم ریشه در خطای سیاست ارزی دارد و برعکس، عمده دستاوردهای دولت هفتم و هشتم محصول واقع‌بینی ارزی است. دولت یازدهم هم این خطای سیاستی را عینا تکرار کرد که تاوان آن در دولت یازدهم تشدید رکود بود و در سال آغازین دولت دوازدهم التهاب ارزی. در عین حال، نگاه ساده‌لوحانه‌ای هم وجود دارد که آشفتگی ارزی سال ۷۴ را به داستان بدهی خارجی و جهش اوایل دهه ۹۰ را به تحریم‌ها و التهاب فعلی را به گره‌های انتقال دلار ربط می‌دهد که البته این عوامل، هیچ نقشی جز تسریع ظهور بیماری ندارند.

دولت روحانی بسیار خوش‌شانس بود که خیلی زود در آخرین سال دوره اول خود اخطار تب ارزی را دریافت کرد اما به جای درمان، علائم بیماری را پوشاند تا اخطار دوم را شدیدتر دریافت کند. در قوانین آهنین اقتصاد همیشه راهی برای تصحیح خطای سیاست‌گذار وجود دارد، اما این نوع تصحیح، هزینه سنگینی بر اقتصاد تحمیل می‌کند که قابل پیشگیری است. عدم‌پیشگیری، ریشه در یک تله فکری دارد که مفهوم نرخ دلار را با ارزش پول ملی و قدرت خرید پول یکی می‌گیرد و در مرحله اول باعث زمین‌گیری تولید ملی می‌شود و در سکانس آخر به بی‌ثباتی دامن می‌زند. امید اینکه دولت روحانی دومین اخطار ارزی را به درستی تحلیل کند تا اولا مواجهه کارشناسانه با آن داشته باشد که تاکنون علائم این نوع مواجهه رؤیت نشده است، ثانیا پس از عبور کارشناسانه از این بحران مانند دفعه قبل با تصحیح بازار شوخی نکند و به عقب برنگردد و نهایتا اینکه سیاست تثبیت نرخ واقعی ارز را به جای سیاست تثبیت نرخ اسمی بنشاند تا از اخطار سوم ارزی که می‌تواند بسیار سخت‌تر باشد در امان بماند.

*سرمقاله دنیای اقتصاد
در روز شنبه ۲۱ بهمن ۹۶
T.me/eghtesademirzakhani
#معرفی #کتاب_بخوانیم

میلیونها نفر در سراسر جهان فیلم ذهن زیبا را دیده‌اند اما عده کمی ریاضیاتی را درک کرده‌اند که ذهن زیبای #جان_نش خلق کرده است.

امروزه ریاضیات زیبای نش به زبانی جهانی برای تحقیق در علوم اجتماعی تبدیل شده است و در دیگر رشته‌های علمی نظیر زیست شناسی تکاملی، علوم اعصاب و حتی فیزیک کوانتومی نیز نفوذ کرده است.

جان نش برای تحقیقات برجسته‌اش در دهه ۱۹۵۰ در زمینه نظریه بازی‌ها، برنده جایزه نوبل سال ۱۹۹۴ شد.

زیست شناسان تکاملی این نظریه را در دهه ۱۹۷۰ به کار بردند و اقتصاددانان در دهه ۱۹۸۰ آن را پذیرفتند. امروزه دانشمندان علوم اعصاب با استفاده از نظریه بازی‌ها مغز را بررسی می‌کنند و انسان‌شناسها به کمک آن خود را به مطالعه‌ی مردم فرهنگ‌های مختلف مشغول می‌کنند. زیست شناسان آن را برای تبیین تکامل به کار می‌گیرند، و ریاضیدانان از آن برای درک بهتر شبکه‌های اجتماعی بهره می‌برند.

تام سیگفرید در #کتاب "ریاضیات زیبا" شرح می‌دهد که نظریه بازی‌ها چگونه علوم زیستی، علوم اجتماعی، و علوم طبیعی را به طریقی به یکدیگر پیوند می‌دهد که رؤیای #آیزاک_آسیموف را درباره روان تاریخ یا رمز طبیعت به واقعیت نزدیکتر می‌کند.

#نظریه بازی‌ها در چند دهه‌ی گذشته پیشرفتهای چشمگیری داشته است اما متاسفانه در ایران چندان به آن پرداخته نشده و شاید فقط معدود دانشجویان ریاضی یا اقتصاد با آن آشنا باشند.
این کتاب که می‌تواند برای علاقمندان حوزه‌های مختلف علوم جذاب و خواندنی باشد، با این نیت ترجمه شده که انگیزه اولیه برای پرداختن عمیقتر به این نظریه را در محیط دانشگاهی و اجتماعی ایران ایجاد کند.

🗂 #کتاب ریاضیات زیبا. جان نش، نظریه بازی‌ها، و جست‌وجوی رمز طبیعت. #نویسنده: تام سیگفرید. #مترجم: مهدی صادقی. #نشر نی

@systemsthinking
#خودکشی در #زندان
#مدل_ذهنی
#شفافیت در #حکمرانی
#مطالبه_گری

مدتی است که خبر #خودکشی در زندان به تواتر شنیده می‌شود.
مدل‌های ذهنی متفاوتی در مورد خودکشی در زندان می‌تواند وجود داشته باشد.

مدل ذهنی یک: وقتی یک متهم به زندان برده می‌شود، فرصت دارد به اشتباهات گذشته خود فکر کند و این تفکر آنقدر عمیق است که با دیدن اشتباهات گذشته‌اش، دیگر قادر به کشیدن بار شرمساری و تحمل زندگی در این دنیا نیست و با زندگی این دنیا وداع می‌کند...

مدل ذهنی دو: وقتی یک متهم به زندان برده می‌شود، طوری با او برخورد می‌شود که در مدت کوتاهی، از زندگی سیر می‌شود و تصمیم می‌گیرد با زندگی این دنیا وداع کند...

مدل ذهنی سه: ...

مدل ذهنی چهار: اصولا فکر کردن و نوشتن در مورد این مسایل خطرناک است و درنتیجه به ما ربطی ندارد...

شاید برای افراد دیگری هم مهم باشد که بدانند کدام مدل ذهنی به واقعیت نزدیک‌تر است. برای این آگاهی هم راه‌هایی ممکن است وجود داشته باشد:

راه اول: یک راه برای فهمیدن ممکن است این باشد که صبر کنیم تا اگر برای خودمان اتفاق افتاد، به تجربه واقعیت را دریابیم.
با این حال یادگیری از چنین تجربه‌ای ممکن است بسیار دیرهنگام باشد و فرصت استفاده از این یادگیری برایمان فراهم نشود.

راه دوم: این که ساختار بازداشت و اداره زندان‌ها شفاف باشد و حقوق زندانیان در عمل هم رعایت شود و سازمان‌های مردم نهاد و کانون‌های قوی وکلا، بر آنچه در زندان‌ها اتفاق می‌افتد نظارت داشته باشند.

راه سوم: این که مردم راه دوم را مطالبه کنند و در این زمینه بگویند و بنویسند و گفتگو و مطالبه‌گری کنند.

انتخاب با ماست که چگونه فکر کنیم و چگونه عمل کنیم...

این مطلب را در سی و نهمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی نوشتم تا عرض کنم، ما عموم مردم ایران، که صاحبان واقعی این انقلاب هستیم و دغدغه حفظ نظام جمهوری اسلامی را داریم، باید خودمان مراقب این نظام باشیم تا ظلمی بر کسی و آهی بر آسمان نرود...

t.me/systemsthinking
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔊فیلم کامل صحبت‌های متفاوت کاوه مدنی؛ معاون سازمان محیط زیست در افتتاحیه سومین کنفرانس مدیریت شهری ایران

@UrbanManagementconf
#تدبیر که نباشد #امید را قربانی می‌کنیم

خبر بازداشت دکتر کاوه مدنی -معاون بین الملل سازمان محیط زیست- به فاصله کوتاهی پس از خبر حیرت‌آور مرگ دکتر کاووس سید امامی -استاد دانشگاه امام صادق و فعال محیط زیست- در زندان، جامعه علمی کشور و نخبگان و فعالان مدنی و زیست محیطی را در شوک فرو برده است.

چند ماه پیش که کاوه مدنی بازگشت به ایران و حضور در سازمان محیط زیست را پذیرفت، به نمادی برای #امید به اثرگذاری نخبگان در اداره امور کشور تبدیل شد و افراد زیادی چنین امیدی را به سرنوشت او گره خورده می‌دیدند. با این حال چند روز پس از سخنرانی اثرگذار ایشان در کنفرانس مدیریت شهری ایران و در شرایطی که افراد بسیاری نگران سرنوشت فعالان زیست محیطی بازداشت شده بودند، کاوه مدنی هم بازداشت شد.

این که نهادهای امنیتی برای حفظ امنیت کشور باید مراقب باشند و بررسی‌های لازم را انجام دهند، به جای خود حرف درستی است.
با این حال کار حفظ امنیت اطلاعاتی نباید باعث از بین رفتن #امنیت_روانی جامعه شود.

به عنوان کسی که سال ها فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف را نمایندگی کرده‌ام عرض می‌کنم که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های خوب کشور، برای ماندن و خدمت کردن به کشورشان به #امید نیاز دارند. #امید به اثرگذاری در امور کشور و #امید به اینکه بتوانند وارد حوزه مدیریت کشور شوند و کیفیت اداره کشور را ارتقا دهند.

جریان اخباری که این روزها می‌شنویم، حداقل نشان‌دهنده این است که به اهمیت و ظرایف حفظ #امنیت_روانی جامعه توجه نشده است.
چنین بی‌تدبیری‌هایی در درجه اول #امید را قربانی می‌کند و به تبع آن نخبگان و خبرگان را فراری می‌دهد.

t.me/systemsthinking
Forwarded from Return to Authenticity; theory and practice
سرمايه اجتماعي متعلق به همه اعضاي مسئول يك جامعه است و هر نسلي بايد از آن بهره مند شود تا بتواند آينده خود را با تلاش هاي جمعي بسازد. به علاوه هر نسلي بايد از سرمايه اجتماعي مراقبت كند و آنرا در شرايط بهتري به نسل بعدي منتقل كند تا مبناي مشاركت اجتماعي براي تعالي جامعه شود.

بي توجهي به افزايش بدگماني اجتماعي موجب تخريب اين سرمايه مي شود و از اينرو توجه به اصالت در مسئوليت هايي كه بر عهده داريم از جمله موضوعات كليدي عصر ما است. زيست مسئولانه، تدبير و تعهد عملي در مديريت فعاليت ها، شفافيت و پاسخگويي، شجاعت در پرداختن به اصلي ترين مسايل به جاي پرداختن به موضوعات فرعي و يادگيري واقعي براي ساختن آينده اي بهتر، از تجليات چنين اصالتي در اداي مسىوليت ها است. از پيامدهاي چنين اصالتي افزايش سرمايه اجتماعي نيز مي تواند باشد. مراقب سرمايه اجتماعي باشيم تا نسل بعدي نيز بهتر زندگي كند...

#اصالت
#سرمايه_اجتماعي
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت


چگونه مدرسه‌ای بسازیم که درآن حال افراد خوب باشد و همه شاگردی کنند و یاد بگیرند؟(3)

با استفاده از تجربیات #مدرسۀ_فرهاد در نوشته‌های مرحوم میرهادی اهمیت توجه به ساختارها و #مدل‌های_ذهنی را با هم مرور می‌کنیم.

توران میرهادی، قسمت اول: دی ان ای هر انسانی با انسان دیگر فرق دارد. یعنی هر انسانی موجودی واحد است. شباهت‌هایی ممکن است وجود داشته باشد، ولی یکی نیست؛ حتی دوقلوها. یعنی شما خودتی، تمام بچه‌ها خودشانند و این اصلا فوق العاده‌اس که شما شش میلیارد و خرده‌ای آدم دارید روی زمین و هیچ یک با دیگری یکی نیستند و هر کدام برای خودشان موجودی مستقل‌اند.

بعد وقتی #رقابت می‌گذاری، داری چی را با چی رقابت میدهی؟ این یکی دیگر است، آن یکی دیگر. درست است؟ قرار نیست این‌ها از هم جلو بزنند. اینها قرار است با هم کار کنند، همکاری کنند، همفکری کنند، سطح توانایی‌های همدیگر را بالا ببرند. تازه وقتی جلو زد چه می‌شود؟ یک مدال بهشان می‌دهند.

خوب؟ خوب که چی؟ ببینید وقتی ما با معلم های مدرسه فرهاد با هم صحبت می‌کردیم، گفتیم: “شاگرد اول، بی شاگرد اول!” شروع کردیم و با همدیگر گفتیم: “چرا که نه؟” برای این کار از یک کلاس سی نفره یک نفر اول می‌شود و بیست و نه نفر دیگر شکست می‌خوردند. و همین احساس شکست، زندگی آنها را خراب می‌کند! بی خوابشان می‌کند! احساس می‌کنند یک چیزی کم دارند. حالا آیا واقعا کم دارند؟ نه! آیا آن کسی که شاگرد اول شده چیزی اضافه دارد؟ نه! خوب این چه کاریست؟ پس شاگرد اول بی شاگرد اول! یعنی اصلا رقابت را برداشتیم.

قسمت دوم: وقتی ما دورۀ موسسه آموزش و پرورش را در اروپا تمام کردیم، بیست و هشت دختر بودیم‌ از جاهای مختلف دنیا، از ما امتحان نگرفتند. من پرسیدم: “شما هیچ جلسۀ امتحانی برگزار نمی‌کنید؟” گفتند: “ما شما را امتحان کردیم.” گفتم: “لطفا بگویید چه جوری؟” گفتند: ” ما در واقع توانایی شما را سنجیدیم.” گفتم: “آخر چه جوری؟” گفتند: “ما نظرات معلمان شما را در دورۀ کارآموزی داشتیم.

بعد از سفر شما به بلژیک و هلند، ما سنجش‌های لازم را انجام دادیم. با کارهای عملی که به شما دادیم، توانایی شما را سنجیدیم. دیگر چه می‌خواستیم بسنجیم؟ چند جواب از شما بگیریم؟ خسته نباشید!” برای اینکه به ما بیست و هشت دختر گفته بودند، “پول سفرتان را دربیاورید، پول اقامتتان با ما!” قرار بود برویم به بلژیک و هلند و موسسات تعلیم و تربیت نوینشان را ببینیم.

ما نشستیم به فکر: “از کجا پول دربیاوریم؟” یکی گفت: “نمایش عروسکی بسازیم، بلیت بفروشیم!” نمایش عروسکی ساختیم و بلیت فروختیم. “لباس بچه بدوزیم، بفروشیم!” این کار را کردیم. “اسباب بازی بسازیم، بفروشیم!” همۀ این کارها را انجام دادیم. بعد خزانه دارمان رفت به رئیس موسسه گفت: “پول بلیتمان حاضر است.” او گفت: “پس بروید بلیت بخرید!” رفتیم، بلیت دانشجویی خریدیدم. گفتیم: ” هیچکس با ما نمی‌آید؟” گفتند: ” نه، خودتان باید بروید.” خودمان رفتیم. بعد فهمیدیم این امتحانمان بود: اینکه پول خودمان را دربیاوریم و اینجاها را خودمان ببینیم.

منبع: کتاب « در جستجوی انسان وارسته امروز»، مصاحبه‌ای با توران میرهادی به کوشش سوزان حبیب، نشر قطره

http://t.me/systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

جلسه در ساختمانی بود از ساختمان‌های وابسته به معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری. چون مکان دقیق جلسه مشخص نبود؛ چون تابلو راهنمایی طبقات هم در ورودی ساختمان نصب نبود؛ چون فردی هم که باید پشت میزش می‌بود، نبود ... طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم را گشت زدم و بالاخره مکان جلسه را یافتم. انتهای آن جلسه، فرد آگاه و مطلعی از وضعیت نظام آموزشی کشور، با لبخندی گفت: "درباره وضع موجود توافقی نیست و نمی‌دانیم کجا ایستاده‌ایم. وقتی از ده سال آینده صحبت می‌کنیم، هر کسی ده سال بعد خودش را می‌بیند؛ آن هم از جایی که خودش ایستاده است و نه ده سال بعد نظام آموزشی را."

پس از آن جلسه در موقعیت‌های مختلف و به بهانه‌های گوناگون درباره صحبت انتهایی آن جلسه فکر می‌کنم. بگذارید برای چند دقیقه پیچیدگی مساله را فراموش کنیم.

تصور کنید از یک مدیر مدرسه بخواهیم که ده سال بعد مدرسه خود را توصیف کند. برای مشارکت در این فعالیت از چهار مدیر مدرسه دعوت کنیم. برای مثال یک مدیر مدرسه در محدوده بلوار معلم شهر مشهد، یک مدیر مدرسه در محدوده کوی طالقانی شهر خرمشهر، یک مدیر مدرسه در محدوده میدان هفت تیر شهر تنکابن و یک مدیر مدرسه در محدوده ولنجک تهران.

این که این چهار مدیر مدرسه چه دیدگاهی درباره وضعیت موجود مدرسه خودشان دارند و چه آینده‌ای را برای مدرسه خود در نظر دارند، پرسش مهمی است اما از سویی تفاوت‌های زمینه‌ای موجود در این چهار مدرسه با پراکندگی جغرافیایی، باید مورد توجه قرار گیرد. از سویی دیگر کلی بودن این سوال علی‌رغم ویژگی آزاد گذاشتن مدیر مدرسه در بیان فکرهایش، می‌تواند سبب سردرگمی این چهار مدیر مدرسه در پاسخ‌گویی به پرسش ما شود.

بگذارید صورت سوال و فعالیت خود را بازطراحی کنیم: از یک مدیر مدرسه بخواهیم که تصور کند در ده سال بعد، یک روز کاری خود را چگونه سپری می‌کند؟

به نظر می‌رسد اگر این پرسش را از چهار مدیر مدرسه در شهرهای مشهد، خرمشهر، تنکابن و تهران بپرسیم؛ یافته‌های متفاوت‌تری نسبت به پرسش قبل خواهیم داشت. با توجه به جامعه مخاطبان کانال تفکر سیستمی، دور از ذهن نیست که هم اکنون مدیر یک مدرسه در یکی از این چهار شهر ایران و حتی در همان محدوده و محله مورد نظر، خواننده این یادداشت باشند. و با خواندن این یادداشت به این فکر کنند که واقعا ده سال بعد، یک روز کاری ایشان چگونه سپری می‌شود؟

شاید گروهی از خوانندگان این یادداشت بگویند درباره کدام آینده صحبت می‌کنی و چگونه ذهن ما به آینده فکر کند در حالی که این روزها هم با آلودگی هوا زندگی کردیم و هم اخبار محدودیت فعالان محیط زیست را شنیدیم. بعید نیست دانش‌آموزی که این روزها به مدرسه می‌رود، آینده‌ای در انتظارش باشد که با همین محدودیتها مواجه شود.

سخت است؛ راست می‌گویید. سخن گفتن از آینده و فکر کردن درباره آینده در این روزها سخت است. اما اگر سال‌ها قبل، یک جور دیگری فکر می‌کردیم، یک جور دیگری همکاری می‌کردیم، یک جور دیگری انتخاب می‌کردیم، آیا امروز با این میزان از تنگ‌نظری‌ها و بی‌تدبیری‌ها گرفتار می‌شدیم؟

دکتر مقصود فراستخواه ۲۳ بهمن ۹۶ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره توسعه ایران سخنرانی داشت. او گفت: "بپذیریم که آموزش رسمی در کشور ما شکست خورده است."

به نظر می‌رسد نخستین گام برای توافق درباره وضع موجود نظام آموزشی همین است که فرقی نمی‌کند در کجا ایستاده‌ایم، بپذیریم که ما شکست خورده‌ایم. و بپذیریم که آینده ایران در گرو درک آموزش و یادگیری است. جهت‌گیری معطوف به آینده در یک جامعه، با همین فکرها و گفتگوهای ما درباره آینده آغاز می‌شود. بدون تردید کسانی که در موقعیت سرپرستی مدیریت مدرسه، دانشگاه، کسب و کارهای آموزشی و سازمان‌های مردم نهاد آموزشی هستند؛ مسوولیت سنگینی بر عهده دارند.

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
دولت ها در مقابل #سیستم ها

نرخ دلار امریکا امروز از مرز ۵۰۰۰ تومان هم گذشت.
این در حالیست که دولت طی پنج سال گذشته تلاش می‌کرد دلار را در مرز ۴۰۰۰ تومان نگاه دارد.
و البته این در حالیست که طی یک ماه گذشته، دولت مرتبا اعلام کرده افزایش قیمت مورد نظر دولت نیست و به هر زبانی اصرار دارد به مردم بقبولاند که نرخ دلار به مرز ۴۰۰۰ تومان باز خواهد گشت.

به حافظه‌مان که رجوع کنیم، متوجه می‌شویم که دولت‌های گذشته هم، چنین ادعا و تلاشی داشتند و در نهایت هم در مواجهه‌ی دولت‌ها با سیستم‌ها، همیشه این دولت‌ها بوده‌اند که شکست خورده‌اند و سیستم‌ها بدون اینکه منتظر دستور دولت بمانند، کار خودشان را انجام داده‌اند و البته همیشه بیشترین آسیب از محل مواجهه‌ی دولت‌ها با سیستم‌ها، متوجه ضعیف‌ترین اقشار جامعه بوده است.

توجه به این مساله سوالات متفاوتی ایجاد می‌کند:
- چرا سیستم‌ها از دولت‌ها اطاعت نمی‌کنند و اصلا سیستم‌ها چگونه کار می‌کنند؟
- چرا نرخ ارز بدون توجه به دستور دولت افزایش پیدا می‌کند؟
- تقابل دولت‌ها با سیستم‌ها در مدیریت نرخ ارز، چه پیامدهایی برای مردم دارد؟
- چرا دولت‌ها از تجربیات گذشته یاد نمی‌گیرند و خلاف سیستم‌ها و قوانین جهان هستی حرکت می‌کنند؟
- رویکرد سیستمی به مدیریت نرخ ارز چگونه می‌تواند باشد؟
- اگر دولت‌ها نخواستند یا نتوانستند یاد بگیرند، عموم مردم و صاحبان کسب و کارها چگونه می‌توانند آسیب‌های ناشی از تصمیمات غلط ارزی دولت را کم کنند؟

به امید خدا طی چند نوشته به بررسی این سوالات خواهیم پرداخت.

#اقتصاد_ایران
نرخ #ارز
#یادگیری

t.me/systemsthinking
Forwarded from ایسنا (Isna4)
وزیر خارجه هلند استعفا داد

🔹وزیر خارجه هلند پس از اینکه به دروغ بودن اظهارات خود مبنی بر نشست وی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه در سال ۲۰۰۶ اذعان کرد، از سمت خود استعفا داد.

🔹وزیر خارجه مستعفی هلند در بیانیه‌ای اعلام کرد که در آن دیدار حضور نداشته و این داستان را از زبان کسی که در آنجا بوده، شنیده است.
www.isna.ir/news/96112414068

@isna94
ایسنا
‍ وزیر خارجه هلند استعفا داد 🔹وزیر خارجه هلند پس از اینکه به دروغ بودن اظهارات خود مبنی بر نشست وی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه در سال ۲۰۰۶ اذعان کرد، از سمت خود استعفا داد. 🔹وزیر خارجه مستعفی هلند در بیانیه‌ای اعلام کرد که در آن دیدار حضور نداشته…
ایسنا از استعفای وزیر خارجه هلند به خاطر آشکار شدن یک «دروغ» خبر گذاشته است.

چیز خاصی برای گفتن ندارم.

کاش برای #خودکشی در زندان که جامعه را به شوک فروبرده، حداقل کسی شرمنده می شد و استعفا می کرد.
😔
فیلم اهدای جایزه «دستاورد یک عمر تلاش مستمر» انجمن بین‌المللی پویایی شناسی سامانه‌ها به دکتر مشایخی، و سخنرانی کامل ایشان هنگام دریافت جایزه در کنفرانس بین‌المللی پویایی‌شناسی سامانه‌ها

https://m.dideo.ir/AWR
دولت ها در مقابل #سیستم ها
آیا برخورد پلیسی در مقابل عملکرد سیستم منجر به پیروزی دولت و تغییر عملکرد سیستم می شود؟
چرا دولت ها یاد نمی گیرند و اشتباهات تاریخی را تکرار می کنند؟

مقایسه دو خبر:
#خبر اول: جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰
همشهری آنلاین

بهمنی: مقاومت دلالان ارز را درهم می‌شکنیم

رئیس‌کل بانک مرکزی از دورجدید تصمیمات و اقدامات این بانک برای کنترل بازار و کاهش نرخ ارز خبر داد و گفت:
مقاومت دلالان و واسطه‌ها را در برابر کاهش نرخ درهم می‌شکنیم.به گزارش فارس، محمود بهمنی تاکید کرد: با تحلیل کاملی از وضعیت بازار قصد جدی کاهش نرخ ارز را داریم و از فردا دوباره فعالیت‌های بانک مرکزی درراستای کاهش نرخ ارز اثر خود را بر بازار نشان خواهد داد.به گفته وی، به‌زودی رصد آنلاین فعالیت صرافان امکان‌پذیر می‌شود که هیچ تخلفی دیگر قابلیت پنهان‌سازی‌ نخواهد داشت.
رئیس‌کل بانک مرکزی همچنین درخصوص سؤالی مبنی بر اینکه دلار چه زمانی ارزان می‌شود؟ یادآور شد: یک برنامه‌ریزی یک هفته‌ای برای کاهش نرخ دلار داشتیم و طبق برنامه‌ریزی باید نرخ دلار حدود 70 تومان کاهش داشته باشد.

به گزارش همشهری، درحالی‌که ارشد‌ترین مقام پولی کشور از کاهش 70 تومانی هر دلار سخن می‌گوید، در بازار آزاد شهر تهران دوباره دلار روند صعودی به‌خود گرفته و روز پنجشنبه به 1258 تومان هم رسید.بانک مرکزی نرخ رسمی دلار را 1066 تومان اعلام کرده است.آیا رئیس‌کل بانک مرکزی می‌تواند قیمت هر دلار آمریکا را به زیر 1200 تومان در هفته جاری برساند؟

(طی چند ماه پس از این خبر نرخ دلار به بیش از ۳۰۰۰ تومان رسید)

=====================

#خبر دوم: چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶
خبرگزاری فارس

755 حساب اخلال‌گران بازار ارز با گردش مالی 20 هزار میلیارد تومان مسدود شد

یک مقام آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، با اشاره به نوسانات و التهابات اخیر بازار ارز اظهار داشت: در ادامه برخوردهای قانونی با سوداگری مخرب در بازار ارز 755 حساب دلالان ارزی بلوکه و مسدود شد.
وی افزود: مجموع گردش مالی این حساب‌ها نزدیک به 20 هزار میلیارد تومان بوده است.
این مقام آگاه تأکید کرد: این اقدامات در آینده نیز به صورت جدی ادامه خواهد یافت و مجازات‌های سنگینی گریبان سوداگران و تخریب‌گران بازار را خواهد گرفت.
به گزارش فارس،‌ پیش از این بعضی مقامات مسئول از مسدود شدن حساب‌های دلالان بازار ارز خبر داده بودند.
بر این اساس از نهادهای نظارتی و امنیتی و نهادهای مسئول بازار ارز انتظار می‌رود ساماندهی و کنترل بازار ارز را نه در مقاطع خاص بلکه به صورت یک وظیفه دائمی و غیر مقطعی دنبال کنند.

(این خبر در حالی منتشر شده که نرخ دلار طی یک ماه گذشته با افزایش نرخ ۱۰۰۰ تومانی به حدود ۵۰۰۰ تومان رسیده است)

#اقتصاد_ایران
نرخ #ارز
#یادگیری

t.me/systemsthinking

http://www.hamshahrionline.ir/details/147753/Economy/commercial
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13961125000665

عملیات پلیس برای دستگیری دلالان ارز:
asriran.com/fa/news/592866
goo.gl/F7zD6K
دولت ها در مقابل #سیستم ها
چرا دولت ها یاد نمی گیرند و تجربه ملانصرالدین را تکرار می کنند؟

یکی از مفاهیم اولیه در سیستم های اقتصادی و اجتماعی، فاصله داشتن علت و معلول است.
علت و معلول می توانند فاصله زمانی و فاصله مکانی داشته باشند.

با این حال روش یادگیری انسان ها معمولا به این صورت است که علت و معلول را در کنار هم می بینند.
مثلا به شعله دست می زنیم و دستمان می سوزد و نتیجه میگیریم که علت سوختن دستمان حرارت شعله است.
این یادگیری ممکن است باعث شود که دیگر بی محابا دستمان را به سمت شعله دراز نکنیم.

در مواقعی که علت و معلول فاصله زمانی و مکانی داشته باشند، یادگیری مشکل می شود و به سطح پیچیده تری از شناخت و نظریه پردازی نیاز داریم.
مثلا در مورد نرخ ارز، عامل افزایش نرخ ارز و التهابات بازار، تصمیمات غلط گذشته دولت است که به شکاف نرخ ارز واقعی و نرخ ارز بازار منتج شده است.
اما دولت به جای اینکه تصمیمات خودش را بازبینی کند و افرادی که در هیات دولت چنین تصمیم هایی را گرفتند و تمایلات و تکدرات شخصی شان را بر نظر اقتصاددانان ترجیح دادند مواخذه و بازخواست کند، به کف خیابان ها آمده و دلالان ارزی را دستگیر می کند.

همین تجربه را از دولت قبل هم به یاد داریم که فردی به اسم «جمشید بسم ا...» را دستگیر و به عنوان اخلال گر ارزی معرفی کردند و فکر کردند مشکل التهابات ارزی حل شد.

این حکایت ها که جا دارد روزی به ضرب المثل تبدیل شود، یادآور حکایت های ملانصرالدین است که در روشنایی کوچه به دنبال کلیدی می گشت که در تاریکی حیاط خانه گم کرده بود.
نه ملانصرالدین توانست کلیدش را در کوچه پیدا کند و نه دولت خواهد توانست با اقدامات پلیسی در کف خیابان ها التهابات نرخ ارز را حل کند.

#اقتصاد_ایران
نرخ #ارز
#یادگیری

t.me/systemsthinking

مصاحبه معاون اول دولت دهم و معرفی «جمشید بسم ا...» به عنوان تعیین کننده قیمت ارز:
https://goo.gl/jYQhEq
خبر ۳ بهمن ۱۳۹۳ خبرگزاری مهر در مورد دستگیری دلالان ارز:
https://goo.gl/DGSDHc

اخبار امروز ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ در خصوص دستگیری دلالان ارز:
asriran.com/fa/news/592866
goo.gl/F7zD6K
Forwarded from رشته پویايي شناسی سيستم ها (Ali Saryazdi)
Dear sir/madam.

I am one of the organisers of the System Dynamics Colloquium, previously known as the PhD colloquium. The colloquium will take place on the day before the System Dynamics Conference this year, in Reykjavik, Iceland. The colloquium is meant to foster exchange amongst early career system dynamicists as well as exchange between them and those who are already established in the field.

We would appreciate it if you could encourage any early stage system dynamics members of your chapter to submit their work to the colloquium this year.

We would also like to draw your attention to the fact, that this year, scholarships will be available for application, for individuals that have submitted, and had their papers approved by the colloquium. This is an effort from our part, and the Student Chapter, to encourage participation from individuals using system dynamics from all over the world, and from a variety of fields.

Please find all of the information about the System Dynamics Colloquium in this brochure:

https://sds.memberclicks.net/assets/docs/2018phdcolcfp.pdf

I thank you in advance, and please divert any questions to us, should you have any.

Best regards on behalf of the System Dynamics Colloquium planning team - and I hope to see you in Reykjavik soon,

Johanna Gisladottir
PhD student
University of Iceland
Forwarded from مُستشار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😊 با مهربانی از خود #مراقبت کنیم.

@mostashaar