#هم_نت
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
در انتظار همراهي با مردم خوب روستاي سيور
ساعت پنج بعد از ظهر روز دوشنبه سي ام فروردين ١٣٩٥ به همراه دكتر منتظري به سمت اصفهان حركت كرديم.
ساعت ١٢ تا ٢ بامداد كنار زنده رود خروشان قدم زديم تا كمي غم هاي زمان خشكي اين سمبل زندگي تسكين يابد و آرزو كرديم زاينده رود تا هميشه زنده و پر آب و خروشان بماند.
ساعت پنج و نيم صبح به سمت شهر سميرم حركت كرديم. به اميد خدا تا قبل از ساعت نه به روستاي سيور در ٦٥ كيلومتري جنوب سميرم خواهيم رسيد تا در جمع دانش آموزان كلاس هاي هفتم تا نهم اين مدرسه، مشق زندگي كنيم.
هماهنگي هاي اين برنامه را بنياد نخبگان استان اصفهان انجام داده و در كنار رويداد هم نت روستا كه با هدف كارآفريني روستايي برگزار مي شود، قرار است با تمرين مهارت هاي تفكر سيستمي همراه فرزندان روستاهاي سيور و كفران باشيم.
به اميد خدا تجربه هاي اين روزهايمان را در كانال تلگرامي تفكر سيستمي به اشتراك خواهم گذاشت...
پي نوشت:
نزديك سميرم هستيم. برف شديدي در حال باريدن است و زمين سفيدپوش شده. صبح روز ٣١ فروردين!
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
در انتظار همراهي با مردم خوب روستاي سيور
ساعت پنج بعد از ظهر روز دوشنبه سي ام فروردين ١٣٩٥ به همراه دكتر منتظري به سمت اصفهان حركت كرديم.
ساعت ١٢ تا ٢ بامداد كنار زنده رود خروشان قدم زديم تا كمي غم هاي زمان خشكي اين سمبل زندگي تسكين يابد و آرزو كرديم زاينده رود تا هميشه زنده و پر آب و خروشان بماند.
ساعت پنج و نيم صبح به سمت شهر سميرم حركت كرديم. به اميد خدا تا قبل از ساعت نه به روستاي سيور در ٦٥ كيلومتري جنوب سميرم خواهيم رسيد تا در جمع دانش آموزان كلاس هاي هفتم تا نهم اين مدرسه، مشق زندگي كنيم.
هماهنگي هاي اين برنامه را بنياد نخبگان استان اصفهان انجام داده و در كنار رويداد هم نت روستا كه با هدف كارآفريني روستايي برگزار مي شود، قرار است با تمرين مهارت هاي تفكر سيستمي همراه فرزندان روستاهاي سيور و كفران باشيم.
به اميد خدا تجربه هاي اين روزهايمان را در كانال تلگرامي تفكر سيستمي به اشتراك خواهم گذاشت...
پي نوشت:
نزديك سميرم هستيم. برف شديدي در حال باريدن است و زمين سفيدپوش شده. صبح روز ٣١ فروردين!
https://telegram.me/systemsthinking
#هم_نت
#عدالت_آموزشي
#محمدعلي
همراه با آقاي داربين دهيار روستاي سيور و آقاي حسين باباملكي دهيار روستاي چهارراه و آقاي دكتر منتظري از همراهان خوب گروه آسمان از روستاي سيور حركت كرديم و در مسير روستاي كفران هستيم.
طي مسير مشغول صحبت در مورد راهكارهاي راه اندازي دبيرستان نوبت دوم براي فرزندان روستاهاي سيور، علي آباد و ماندگان هستيم.
دانش آموزان كلاس نهم اين روستاها براي تحصيل در پايه دهم بايد به مدرسه شبانه روزي در سميرم بروند. نتيجه اين است كه اكثر بچه ها ترك تحصيل مي كنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#عدالت_آموزشي
#محمدعلي
همراه با آقاي داربين دهيار روستاي سيور و آقاي حسين باباملكي دهيار روستاي چهارراه و آقاي دكتر منتظري از همراهان خوب گروه آسمان از روستاي سيور حركت كرديم و در مسير روستاي كفران هستيم.
طي مسير مشغول صحبت در مورد راهكارهاي راه اندازي دبيرستان نوبت دوم براي فرزندان روستاهاي سيور، علي آباد و ماندگان هستيم.
دانش آموزان كلاس نهم اين روستاها براي تحصيل در پايه دهم بايد به مدرسه شبانه روزي در سميرم بروند. نتيجه اين است كه اكثر بچه ها ترك تحصيل مي كنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#هم_نت
#عدالت_آموزشي
#مدل_ذهني
#محمدعلي
چرا تنبيه! چرا؟
چهار روز همراهي با فرزندان روستاهاي سيور، علي آباد، ماندگان و كفران به پايان رسيد.
مطالب زيادي براي نوشتن هست، اما چيزي كه بيش از همه فكر من را به خود مشغول كرده، اين واقعيت است كه هنوز بچه ها به شدت در مدرسه تنبيه مي شوند.
آقا بريم خط كش رو بياريم؟
آقا ما اينجوري ساكت نميشيم!
خط كش رو كه بياريم دو نفر رو كه بزنيد ساكت ميشيم!
آقا راست ميگه، ما بريم خط كش رو بياريم؟!
بچه ها به دلايل مختلفي تنبيه مي شوند.
براي شلوغ كردن در كلاس، براي انجام ندادن تكاليف، براي بلد نبودن درس ها و براي دلايل ديگر...
اين آخرين دليلي كه ياد گرفته ام را حتي نوشتنش هم سخت است:
آقا ما از وزير آموزش و پرورش مي خواهيم كه براي همه ي مدرسه ها نمازخانه بزرگ بسازند تا مجبور نباشيم در آفتاب نماز بخوانيم. آفتاب خيلي گرم است، زير آفتاب تند تر نماز مي خوانيم تا بتوانيم زودتر به كلاس برويم، آنوقت ما را با چوب مي زنند تا دوباره زير آفتاب برويم و نمازمان را از نو بخوانيم!!!
بايد فكري به حال اين مدارس كرد.
اين روند تنبيه و تحقير دانش آموزان بايد پايان يابد...
https://telegram.me/systemsthinking
#عدالت_آموزشي
#مدل_ذهني
#محمدعلي
چرا تنبيه! چرا؟
چهار روز همراهي با فرزندان روستاهاي سيور، علي آباد، ماندگان و كفران به پايان رسيد.
مطالب زيادي براي نوشتن هست، اما چيزي كه بيش از همه فكر من را به خود مشغول كرده، اين واقعيت است كه هنوز بچه ها به شدت در مدرسه تنبيه مي شوند.
آقا بريم خط كش رو بياريم؟
آقا ما اينجوري ساكت نميشيم!
خط كش رو كه بياريم دو نفر رو كه بزنيد ساكت ميشيم!
آقا راست ميگه، ما بريم خط كش رو بياريم؟!
بچه ها به دلايل مختلفي تنبيه مي شوند.
براي شلوغ كردن در كلاس، براي انجام ندادن تكاليف، براي بلد نبودن درس ها و براي دلايل ديگر...
اين آخرين دليلي كه ياد گرفته ام را حتي نوشتنش هم سخت است:
آقا ما از وزير آموزش و پرورش مي خواهيم كه براي همه ي مدرسه ها نمازخانه بزرگ بسازند تا مجبور نباشيم در آفتاب نماز بخوانيم. آفتاب خيلي گرم است، زير آفتاب تند تر نماز مي خوانيم تا بتوانيم زودتر به كلاس برويم، آنوقت ما را با چوب مي زنند تا دوباره زير آفتاب برويم و نمازمان را از نو بخوانيم!!!
بايد فكري به حال اين مدارس كرد.
اين روند تنبيه و تحقير دانش آموزان بايد پايان يابد...
https://telegram.me/systemsthinking
بزرگآقا به شهرزاد:
«توی این دنیا تو تنها کسی نیستی که دلت شکسته و به اونچه میخواستی نرسیدی ... اصل، توی این دنیا نرسیدنه! وقتی برسی، عجیبه»
#مدل_ذهنی
@systemsthinking
«توی این دنیا تو تنها کسی نیستی که دلت شکسته و به اونچه میخواستی نرسیدی ... اصل، توی این دنیا نرسیدنه! وقتی برسی، عجیبه»
#مدل_ذهنی
@systemsthinking
#هم_نت
#همدلي
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
هديه روز پدر
روز پنجشنبه دوم ارديبهشت ٩٥ اولين روز كلاس درسمان براي دانش آموزان كلاس پنجم و ششم دبستان پسرانه ابوذر در روستاي كفران بود.
كلاس را با نمايش خوشحالي ها و ناراحتي ها شروع كرديم و بچه ها با نمايش نشان مي دادند كه چه چيزهايي و چه مقدار آنها را خوشحال و ناراحت مي كند.
يكي از بچه ها گفت هديه دادن من را خوشحال مي كند و يكي ديگر از بچه ها گفت: مثل امروز كه روز پدر است و ما با هديه دادن پدرمان را خوشحال مي كنيم.
از بچه ها خواستم بگويند چه هديه هايي به پدرشان مي توانند بدهند كه به پول نياز نداشته باشد. آقا ميتونيم برا پدرمون نقاشي بكشيم؛ ميتونيم بوسش كنيم؛ ميتونيم نمرات خوبمون رو بهش نشون بديم؛ ميتونيم بغلش كنيم و بهش بگيم چقدر دوستش داريم؛ ميتونيم براش غذا درست كنيم؛ ميتونيم براش كيك درست كنيم؛ ميتونيم براش با خط زيبا بنويسيم: پدر دوستت دارم...
بچه ها با شادي حرف مي زدند و مشاركت خوبي در بحث داشتند، اما متوجه شدم يكي از بچه ها حالش بدتر و بدتر مي شود. يكدفعه فكري به ذهنم رسيد كه نگرانيم را تشديد كرد.
پرسيدم: بچه ها كسي هست كه پدرش رو از دست داده باشه؟ همان دانش آموز و دانش آموز ديگري در انتهاي ديگر كلاس دستشان را بلند كردند. من هم دستم را بلند كردم و گفتم: بچه ها ما سه نفر هستيم كه در اين كلاس پدرهايمان را از دست داده ايم. به نظر شما ما چه هديه اي مي توانيم براي روز پدر به پدرانمان بدهيم؟
آقا ميتونيد براشون دعا كنيد؛ ميتونيد كارهاي خوب كنيد كه بقيه براي پدرتون دعا كنند؛ ميتونيد براشون صلوات و فاتحه بفرستيد...
از همه كلاس خواستم كه دسته جمعي هديه اي براي پدراني كه از دست داده ايم بفرستيم. يكي از بچه ها گفت: آقا براي پدر بزرگ هايي كه از دست داده ايم هم مي توانيم هديه بفرستيم.
همراه با تمام بچه هاي كلاس با صداي بلند براي اين عزيزان درگذشته صلوات و فاتحه و اخلاص خوانديم.
دو دانش آموز يتيم كلاسمان صورتشان از اشك خيس بود... همراهي امروز هم كلاسي ها و معلمشان تسكيني براي دردهاي ناگفته شان بود...
https://telegram.me/systemsthinking
#همدلي
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
هديه روز پدر
روز پنجشنبه دوم ارديبهشت ٩٥ اولين روز كلاس درسمان براي دانش آموزان كلاس پنجم و ششم دبستان پسرانه ابوذر در روستاي كفران بود.
كلاس را با نمايش خوشحالي ها و ناراحتي ها شروع كرديم و بچه ها با نمايش نشان مي دادند كه چه چيزهايي و چه مقدار آنها را خوشحال و ناراحت مي كند.
يكي از بچه ها گفت هديه دادن من را خوشحال مي كند و يكي ديگر از بچه ها گفت: مثل امروز كه روز پدر است و ما با هديه دادن پدرمان را خوشحال مي كنيم.
از بچه ها خواستم بگويند چه هديه هايي به پدرشان مي توانند بدهند كه به پول نياز نداشته باشد. آقا ميتونيم برا پدرمون نقاشي بكشيم؛ ميتونيم بوسش كنيم؛ ميتونيم نمرات خوبمون رو بهش نشون بديم؛ ميتونيم بغلش كنيم و بهش بگيم چقدر دوستش داريم؛ ميتونيم براش غذا درست كنيم؛ ميتونيم براش كيك درست كنيم؛ ميتونيم براش با خط زيبا بنويسيم: پدر دوستت دارم...
بچه ها با شادي حرف مي زدند و مشاركت خوبي در بحث داشتند، اما متوجه شدم يكي از بچه ها حالش بدتر و بدتر مي شود. يكدفعه فكري به ذهنم رسيد كه نگرانيم را تشديد كرد.
پرسيدم: بچه ها كسي هست كه پدرش رو از دست داده باشه؟ همان دانش آموز و دانش آموز ديگري در انتهاي ديگر كلاس دستشان را بلند كردند. من هم دستم را بلند كردم و گفتم: بچه ها ما سه نفر هستيم كه در اين كلاس پدرهايمان را از دست داده ايم. به نظر شما ما چه هديه اي مي توانيم براي روز پدر به پدرانمان بدهيم؟
آقا ميتونيد براشون دعا كنيد؛ ميتونيد كارهاي خوب كنيد كه بقيه براي پدرتون دعا كنند؛ ميتونيد براشون صلوات و فاتحه بفرستيد...
از همه كلاس خواستم كه دسته جمعي هديه اي براي پدراني كه از دست داده ايم بفرستيم. يكي از بچه ها گفت: آقا براي پدر بزرگ هايي كه از دست داده ايم هم مي توانيم هديه بفرستيم.
همراه با تمام بچه هاي كلاس با صداي بلند براي اين عزيزان درگذشته صلوات و فاتحه و اخلاص خوانديم.
دو دانش آموز يتيم كلاسمان صورتشان از اشك خيس بود... همراهي امروز هم كلاسي ها و معلمشان تسكيني براي دردهاي ناگفته شان بود...
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكرسيستمي
#آموزش_مهندسي
#محمدعلي
عصر شنبه ١١ارديبهشت ٩٥ به همراه حسين توحيدي طي يك كارگاه سه ساعته تفكر سيستمي همراه هيات مديره سازمان نظام مهندسي ساختمان استان تهران بوديم.
كارگاه مثل هميشه تعاملي و همراه با بازي هاي تفكر سيستمي و گفتگو بود.
در ميان صحبت ها يك نكته جديد ياد گرفتم و با جمع به اشتراك گذاشتم:
سازمان هايي مثل نظام مهندسي ساختمان، مي توانند و بايد در طراحي رشته هاي آموزشي مورد نياز جامعه و محتواي آموزشي دانشگاه ها و جهت دهي به جوانان براي ادامه تحصيل در رشته هايي كه بيشتر مورد نياز كشور هستند، مشاركت كنند.
در حال حاضر ظرفيت دانشگاه ها و تمايل افراد براي انتخاب رشته، گذشته نگر است و با توجه به تاخير اطلاعاتي در سيستم هاي اجتماعي، از يك سو با اشباع رشته هاي موجود و بي كاري فارغ التحصيلان رشته هاي مهندسي و از سوي ديگر نداشتن افراد خبره در حوزه هاي مورد نياز كشور مواجه هستيم و اين مساله ها در طي زمان تشديد هم خواهند شد.
https://telegram.me/systemsthinking
#آموزش_مهندسي
#محمدعلي
عصر شنبه ١١ارديبهشت ٩٥ به همراه حسين توحيدي طي يك كارگاه سه ساعته تفكر سيستمي همراه هيات مديره سازمان نظام مهندسي ساختمان استان تهران بوديم.
كارگاه مثل هميشه تعاملي و همراه با بازي هاي تفكر سيستمي و گفتگو بود.
در ميان صحبت ها يك نكته جديد ياد گرفتم و با جمع به اشتراك گذاشتم:
سازمان هايي مثل نظام مهندسي ساختمان، مي توانند و بايد در طراحي رشته هاي آموزشي مورد نياز جامعه و محتواي آموزشي دانشگاه ها و جهت دهي به جوانان براي ادامه تحصيل در رشته هايي كه بيشتر مورد نياز كشور هستند، مشاركت كنند.
در حال حاضر ظرفيت دانشگاه ها و تمايل افراد براي انتخاب رشته، گذشته نگر است و با توجه به تاخير اطلاعاتي در سيستم هاي اجتماعي، از يك سو با اشباع رشته هاي موجود و بي كاري فارغ التحصيلان رشته هاي مهندسي و از سوي ديگر نداشتن افراد خبره در حوزه هاي مورد نياز كشور مواجه هستيم و اين مساله ها در طي زمان تشديد هم خواهند شد.
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكرسيستمي
#تفكر_درونزا
#كاوشگري
#گفتگو
#محمدعلي
روز چهارشنبه و پنجشنبه هشتم و نهم ارديبهشت ٩٥ من و حسين توحيدي به همراه سي نفر از مديران و كاركنان يكي از شركت هاي پيشرو مهندسي كشور، كارگاه تفكر سيستمي و گفتگو داشتيم.
اين كارگاه كه پنج روزه طراحي شده است بخشي از برنامه حركت به سمت سازمان يادگيرنده است كه از سال گذشته شروع شده است.
صبح روز اول طي فرآيندي تعاملي مهمترين مسايل سازمان شناسايي شدند و با توجه به علاقه شركت كنندگان، پنج گروه براي بررسي اين مسايل شكل گرفتند.
با توجه به مهارت هاي مختلف تفكر سيستمي، مجموعه سوال هايي طرح كردم كه به تيم ها كمك مي كرد از زواياي مختلف به مساله ها نگاه كنند و به شناخت بهتري برسند.
تجربه اين سوال ها در سازمان هاي مختلف بسيار جالب است. سفري كه افراد با پاسخ به اين سوال ها شروع مي كنند، آنها را به سرزميني هدايت مي كند كه آنجا همه خود را مرتبط و مسوول و توانمند در حل مساله ها مي بينند.
يكي از گروه ها در سومين ارايه اي كه داشتند روي برگه نوشتند: از ماست كه بر ماست.
تجربه جالب ديگر اين بود كه با پيشرفت فعاليت گروه ها، پنج مساله بسيار به هم نزديك ديده شدند، به گونه اي كه انگار بخش هايي از يك مساله بزرگ تر هستند و همه بايد با هم و در ارتباط با هم بهبود پيدا كنند.
در اين روش از برگزاري كارگاه كه به ظاهر آموزشي در كار نيست و فقط سوال هاي پي در پي پرسيده مي شود، هميشه نگران بوده ام كه چقدر يادگيري براي افراد وجود دارد.
بازخورد مديرعامل شركت براي من بسيار اميد بخش بود:
سال گذشته طي سه ماه كار فشرده تلاش كرديم مهمترين مسايل شركت را بشناسيم و راه هاي بهبود آنها را پيدا كنيم. با اين وجود خروجي آن سه ماه بسيار كمتر از خروجي توليد شده در روز اول كارگاه تفكر سيستمي بود...
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكر_درونزا
#كاوشگري
#گفتگو
#محمدعلي
روز چهارشنبه و پنجشنبه هشتم و نهم ارديبهشت ٩٥ من و حسين توحيدي به همراه سي نفر از مديران و كاركنان يكي از شركت هاي پيشرو مهندسي كشور، كارگاه تفكر سيستمي و گفتگو داشتيم.
اين كارگاه كه پنج روزه طراحي شده است بخشي از برنامه حركت به سمت سازمان يادگيرنده است كه از سال گذشته شروع شده است.
صبح روز اول طي فرآيندي تعاملي مهمترين مسايل سازمان شناسايي شدند و با توجه به علاقه شركت كنندگان، پنج گروه براي بررسي اين مسايل شكل گرفتند.
با توجه به مهارت هاي مختلف تفكر سيستمي، مجموعه سوال هايي طرح كردم كه به تيم ها كمك مي كرد از زواياي مختلف به مساله ها نگاه كنند و به شناخت بهتري برسند.
تجربه اين سوال ها در سازمان هاي مختلف بسيار جالب است. سفري كه افراد با پاسخ به اين سوال ها شروع مي كنند، آنها را به سرزميني هدايت مي كند كه آنجا همه خود را مرتبط و مسوول و توانمند در حل مساله ها مي بينند.
يكي از گروه ها در سومين ارايه اي كه داشتند روي برگه نوشتند: از ماست كه بر ماست.
تجربه جالب ديگر اين بود كه با پيشرفت فعاليت گروه ها، پنج مساله بسيار به هم نزديك ديده شدند، به گونه اي كه انگار بخش هايي از يك مساله بزرگ تر هستند و همه بايد با هم و در ارتباط با هم بهبود پيدا كنند.
در اين روش از برگزاري كارگاه كه به ظاهر آموزشي در كار نيست و فقط سوال هاي پي در پي پرسيده مي شود، هميشه نگران بوده ام كه چقدر يادگيري براي افراد وجود دارد.
بازخورد مديرعامل شركت براي من بسيار اميد بخش بود:
سال گذشته طي سه ماه كار فشرده تلاش كرديم مهمترين مسايل شركت را بشناسيم و راه هاي بهبود آنها را پيدا كنيم. با اين وجود خروجي آن سه ماه بسيار كمتر از خروجي توليد شده در روز اول كارگاه تفكر سيستمي بود...
https://telegram.me/systemsthinking
#حجاب
#مدل_ذهني
#محمدعلي
لباس جديد مردم شهر ما
شايد داستان لباس جديد پادشاه را به خاطر داشته باشيد.
دو خياط به شهر مي آيند و لباسي ويژه براي پادشاه مي دوزند كه ادعا مي كنند فقط انسان هاي عاقل آن را مي بينند و انسان هاي نادان توان ديدن آن را ندارند.
اطرافيان پادشاه و مردم و خود پادشاه هم از ترس اينكه در نظر ديگران نادان انگاشته شوند، از لباسي كه در واقع وجود نداشت تعريف و تمجيد مي كنند و پادشاه با تني عريان به خيابان مي رود تا مردم لباس مخصوص او را ببينند.
ناگهان در ميان جمع كودكي فرياد مي زند كه پادشاه عريان است و با تكرار اين گفته ديگران هم جرات مي كنند و عرياني و حماقت پادشاه براي او رسوايي به بار مي آورد.
اين روزها آن دو خياط به شهرهاي ما آمده اند. در خيابان افراد زيادي را مي بينيم كه آن دو خياط برايشان لباس دوخته اند. اطرافيان هم از ترس متهم شدن به ناداني و عقب ماندگي، توصيف ها در زيبايي لباس هايي كه در واقع وجود ندارند سر مي دهند.
كجاست كودك آزاده اي كه در خيابان هاي شهر من عرياني مشتريان اين خياط ها را فرياد زند!
https://telegram.me/systemsthinking
#مدل_ذهني
#محمدعلي
لباس جديد مردم شهر ما
شايد داستان لباس جديد پادشاه را به خاطر داشته باشيد.
دو خياط به شهر مي آيند و لباسي ويژه براي پادشاه مي دوزند كه ادعا مي كنند فقط انسان هاي عاقل آن را مي بينند و انسان هاي نادان توان ديدن آن را ندارند.
اطرافيان پادشاه و مردم و خود پادشاه هم از ترس اينكه در نظر ديگران نادان انگاشته شوند، از لباسي كه در واقع وجود نداشت تعريف و تمجيد مي كنند و پادشاه با تني عريان به خيابان مي رود تا مردم لباس مخصوص او را ببينند.
ناگهان در ميان جمع كودكي فرياد مي زند كه پادشاه عريان است و با تكرار اين گفته ديگران هم جرات مي كنند و عرياني و حماقت پادشاه براي او رسوايي به بار مي آورد.
اين روزها آن دو خياط به شهرهاي ما آمده اند. در خيابان افراد زيادي را مي بينيم كه آن دو خياط برايشان لباس دوخته اند. اطرافيان هم از ترس متهم شدن به ناداني و عقب ماندگي، توصيف ها در زيبايي لباس هايي كه در واقع وجود ندارند سر مي دهند.
كجاست كودك آزاده اي كه در خيابان هاي شهر من عرياني مشتريان اين خياط ها را فرياد زند!
https://telegram.me/systemsthinking
به قول محمد درویش، "شاید نتوان از این بهتر شرح داد که چرا شلیک به حیات وحش، زدن تیر خلاص به زندگی است ..."
منبع: کانال زمین آنلاین
@systemsthinking
منبع: کانال زمین آنلاین
@systemsthinking
#مدل_ذهني
#تفكر_در_طول_زمان
#صبر
#مشيري
کودک در حال حل مسئله است. چشمان مربی و والدین نظاره گر او هستند. گاهی آن قدر غرق تفکر است که از این نگاه ها عبور می کند. نگاه هایی که گاه سنگین هستند. چرا سنگین؟ الان می گویم.
کودک در حال تجربه است. مراحل فکر کردن، دوران دادن مهره و چرخاندن آن و جای دادن در پازل، گاهی برای او کندتر از پدر و مادر یا مربی است.
اما والدینش را میبینی که ناصبورانه میگویند:
دقت کن...
حواست رو جمع کن...
ببین اینجوریه...
و ...
نه فرصت کافی برای تفکر میدهند و نه فرصت اشتباه.
و تو افسوس می خوری.
گاهی هم تلاش میکنی برایشان توضیح دهی و میگویی:
اجازه دهید کودک اشتباه کند...
فرصت دهید تا راه حلش را بیازماید...
و حرفهایی شبیه این:
اجازه دهید من کمکش میکنم.
انگار فکر میکنند اگر قدری طول بکشد یا اشتباه حل شود، آبرویشان میرود،
شاید هم ناصبورند.
تفاوت تفکر منطقی با آزمون و خطا را می دانم اما اینجا سخنم از درد دیگری است.
از درد ناشکیبایی...
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكر_در_طول_زمان
#صبر
#مشيري
کودک در حال حل مسئله است. چشمان مربی و والدین نظاره گر او هستند. گاهی آن قدر غرق تفکر است که از این نگاه ها عبور می کند. نگاه هایی که گاه سنگین هستند. چرا سنگین؟ الان می گویم.
کودک در حال تجربه است. مراحل فکر کردن، دوران دادن مهره و چرخاندن آن و جای دادن در پازل، گاهی برای او کندتر از پدر و مادر یا مربی است.
اما والدینش را میبینی که ناصبورانه میگویند:
دقت کن...
حواست رو جمع کن...
ببین اینجوریه...
و ...
نه فرصت کافی برای تفکر میدهند و نه فرصت اشتباه.
و تو افسوس می خوری.
گاهی هم تلاش میکنی برایشان توضیح دهی و میگویی:
اجازه دهید کودک اشتباه کند...
فرصت دهید تا راه حلش را بیازماید...
و حرفهایی شبیه این:
اجازه دهید من کمکش میکنم.
انگار فکر میکنند اگر قدری طول بکشد یا اشتباه حل شود، آبرویشان میرود،
شاید هم ناصبورند.
تفاوت تفکر منطقی با آزمون و خطا را می دانم اما اینجا سخنم از درد دیگری است.
از درد ناشکیبایی...
https://telegram.me/systemsthinking
#مدل_ذهني
#خطاهاي_ادراكي
#محمدعلي
چند روز پيش كه مادر براي زيارت عتبات رفته بودند، در مسجد سهله تسبيحي از خواهرشان مي گيرند و مشغول ذكر مي شوند.
چند دقيقه بعد جايشان را عوض مي كنند و مشغول نماز مي شوند. دو زن عراقي كنارشان مي نشينند و تسبيح را بر مي دارند كه ذكر بگويند. مادر تذكر مي دهند كه تسبيح متعلق به خواهر من است و زني كه تسبيح را در دست داشت، تسبيح را به ايشان مي دهد.
بار ديگر تسبيح را زمين مي گذارند و همان زن دوباره تسبيح را بر مي دارد و مي خواهد برود كه مادر تذكر مي دهند كه تسبيح مال من نيست و امانت است و نمي توانم به شما بدهم. زن عرب هم كه فارسي بلد نبوده و متوجه مي شود امكان مكالمه ندارند، تسبيح را به مادر مي دهد و خداحافظي مي كند.
قسمت جالب ماجرا وقتيست كه مادر تسبيح را به خواهرشان پس مي دهند و خواهرشان مي گويد كه تسبيح همان جاي اول كه نشسته بودند جا مانده بوده و آن را برداشته اند و تسبيح زن عرب صرفا شبيه به تسبيح ايشان بوده...
https://telegram.me/systemsthinking
#خطاهاي_ادراكي
#محمدعلي
چند روز پيش كه مادر براي زيارت عتبات رفته بودند، در مسجد سهله تسبيحي از خواهرشان مي گيرند و مشغول ذكر مي شوند.
چند دقيقه بعد جايشان را عوض مي كنند و مشغول نماز مي شوند. دو زن عراقي كنارشان مي نشينند و تسبيح را بر مي دارند كه ذكر بگويند. مادر تذكر مي دهند كه تسبيح متعلق به خواهر من است و زني كه تسبيح را در دست داشت، تسبيح را به ايشان مي دهد.
بار ديگر تسبيح را زمين مي گذارند و همان زن دوباره تسبيح را بر مي دارد و مي خواهد برود كه مادر تذكر مي دهند كه تسبيح مال من نيست و امانت است و نمي توانم به شما بدهم. زن عرب هم كه فارسي بلد نبوده و متوجه مي شود امكان مكالمه ندارند، تسبيح را به مادر مي دهد و خداحافظي مي كند.
قسمت جالب ماجرا وقتيست كه مادر تسبيح را به خواهرشان پس مي دهند و خواهرشان مي گويد كه تسبيح همان جاي اول كه نشسته بودند جا مانده بوده و آن را برداشته اند و تسبيح زن عرب صرفا شبيه به تسبيح ايشان بوده...
https://telegram.me/systemsthinking
#یادگیری
مهارت های عمومی برای مدیران
انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
کمیته مدیریت و اقتصاد
فرم ثبت نام:
http://goo.gl/forms/Y8iRmheOSt
مهارت های عمومی برای مدیران
انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
کمیته مدیریت و اقتصاد
فرم ثبت نام:
http://goo.gl/forms/Y8iRmheOSt
به نام خدا
کانال تفکر سیستمی به آموزش و ترويج مهارت هاي فكري و گفتگو مي پردازد.
من و دوستانم در گروه آموزشی و پژوهشی آسمان در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف تلاش می کنیم مطالب نظری و کاربردی مرتبط با تفکر سیستمی و گفتگو را در این کانال به اشتراک بگذاریم.
پیشنهاد می کنم عضویت در این کانال را به دوستانتان هدیه دهید.
https://telegram.me/systemsthinking
کانال تفکر سیستمی به آموزش و ترويج مهارت هاي فكري و گفتگو مي پردازد.
من و دوستانم در گروه آموزشی و پژوهشی آسمان در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف تلاش می کنیم مطالب نظری و کاربردی مرتبط با تفکر سیستمی و گفتگو را در این کانال به اشتراک بگذاریم.
پیشنهاد می کنم عضویت در این کانال را به دوستانتان هدیه دهید.
https://telegram.me/systemsthinking
#اردوی #یادگیری و #تفکرسیستمی_در_مدرسه #خرد
ویژه دانش آموزان دختر پایه چهارم تا ششم
دوره اول:
19 تا 23 تیرماه
دوره دوم:
6 تا 10 شهریور
محل برگزاری:موسسه منظومه خرد
تماس در تلگرام:
@systemsthinker
ویژه دانش آموزان دختر پایه چهارم تا ششم
دوره اول:
19 تا 23 تیرماه
دوره دوم:
6 تا 10 شهریور
محل برگزاری:موسسه منظومه خرد
تماس در تلگرام:
@systemsthinker
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#مدل_ذهنی
#فساد
#حسین
رتبهش چهارصد انسانی شده بود و داشت توی دانشگاه تهران الهیات (فقه و حقوق) میخوند. گفت داییش قاضیه و اونم میخواد مسیر وکالت و قضاوت رو پیش بگیره. میگفت با این گرایشی که توی الهیات انتخاب کرده میتونه وکیل و قاضی بشه اما داره تلاش میکنه تا رشتهشو به حقوق دانشگاه قم تغییر بده که کارش در ادامه راحتتر بشه؛ گفت پارتیش هم جور شده ...
- عجب قاضی و وکیلی از آب در بیاد وقتی از اولش با پارتیبازی شروع بشه!
- آقا تو فک کردی دنیا همه چیزش گل و بلبله که من بخوام این کارو نکنم؟! آدم باید تا جایی که میتونه از پارتیا و رابطههاش استفاده کنه (اینو در حالی میگفت که خوشحالی و ذوق عجیبی در چهرهش نمایان بود) ...
حیف که صحبتمون ادامهدار نشد و من باید از مترو پیاده میشدم، وگرنه جملهٔ بعدیم این بود:
ایندفعه جیکجیک مستونی و پارتیت جوره، ولی اگه یه جا دیدی یه نفر پارتی داره و تو نداری و حقت داره پامال میشه، نامردی اگه شاکی بشی و به در و دیوار ناسزا بگی! اگه پارتیبازی رو بهعنوان یه قاعدهٔ بازی پذیرفتی و بر مبنای اون عمل میکنی، منتظر باش که یه روز بقیه هم ازش استفاده کنن ...
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#فساد
#حسین
رتبهش چهارصد انسانی شده بود و داشت توی دانشگاه تهران الهیات (فقه و حقوق) میخوند. گفت داییش قاضیه و اونم میخواد مسیر وکالت و قضاوت رو پیش بگیره. میگفت با این گرایشی که توی الهیات انتخاب کرده میتونه وکیل و قاضی بشه اما داره تلاش میکنه تا رشتهشو به حقوق دانشگاه قم تغییر بده که کارش در ادامه راحتتر بشه؛ گفت پارتیش هم جور شده ...
- عجب قاضی و وکیلی از آب در بیاد وقتی از اولش با پارتیبازی شروع بشه!
- آقا تو فک کردی دنیا همه چیزش گل و بلبله که من بخوام این کارو نکنم؟! آدم باید تا جایی که میتونه از پارتیا و رابطههاش استفاده کنه (اینو در حالی میگفت که خوشحالی و ذوق عجیبی در چهرهش نمایان بود) ...
حیف که صحبتمون ادامهدار نشد و من باید از مترو پیاده میشدم، وگرنه جملهٔ بعدیم این بود:
ایندفعه جیکجیک مستونی و پارتیت جوره، ولی اگه یه جا دیدی یه نفر پارتی داره و تو نداری و حقت داره پامال میشه، نامردی اگه شاکی بشی و به در و دیوار ناسزا بگی! اگه پارتیبازی رو بهعنوان یه قاعدهٔ بازی پذیرفتی و بر مبنای اون عمل میکنی، منتظر باش که یه روز بقیه هم ازش استفاده کنن ...
@systemsthinking
اعياد شعبانيه مبارك
پنجشنبه ٢٣ ارديبهشت ١٣٩٥
ديدن اين گل زيبا صبح امروز روحيه من را شاداب تر كرد
سعى كنيم زيبايى صبح هر روز همديگر باشيم
@systemsthinking
پنجشنبه ٢٣ ارديبهشت ١٣٩٥
ديدن اين گل زيبا صبح امروز روحيه من را شاداب تر كرد
سعى كنيم زيبايى صبح هر روز همديگر باشيم
@systemsthinking