#پلاسکو
#مدل_ذهنی
تصور کنید من به عنوان یکی از شخصیت های نظام می خواهم نقش تاثیرگذاری در فرآیند حل مساله های بحران پلاسکو ایفا کنم.
باید آگاه باشم که در " لحظه اکنون " می توانم چه کارهایی کنم.
- مدل ذهنی شخصیت ها از بازدید خودشان از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی امدادگران از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی خبرنگاران از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی مردم از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
بگذارید قدری درباره " لحظه اکنون " فکر کنم.
نمی دانم
دارم فکر می کنم شاید به عنوان یک شخصیت راه حل بازدید از محل حادثه در " لحظه اکنون " را انتخاب نکنم!
اما قبل از تصمیم نهایی به اثرات این کارم فکر می کنم.
...
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
تصور کنید من به عنوان یکی از شخصیت های نظام می خواهم نقش تاثیرگذاری در فرآیند حل مساله های بحران پلاسکو ایفا کنم.
باید آگاه باشم که در " لحظه اکنون " می توانم چه کارهایی کنم.
- مدل ذهنی شخصیت ها از بازدید خودشان از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی امدادگران از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی خبرنگاران از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
- مدل ذهنی مردم از بازدید شخصیت ها از محل یک حادثه چیست؟
بگذارید قدری درباره " لحظه اکنون " فکر کنم.
نمی دانم
دارم فکر می کنم شاید به عنوان یک شخصیت راه حل بازدید از محل حادثه در " لحظه اکنون " را انتخاب نکنم!
اما قبل از تصمیم نهایی به اثرات این کارم فکر می کنم.
...
@systemsthinking
#پلاسکو
برداشت اول:
آتش در ساختمان منتشر می شود و واحدی بعد از واحد دیگر و طبقه ای بعد از طبقه دیگر آتش می گیرد.
ساختمان سیستم اعلام و اطفاء حریق ندارد و آتش به سادگی ساختمان را فرا می گیرد.
تکنولوژی وجود دارد. نیاز وجود دارد. بازرسی وجود دارد. اخطار داده می شود. اما تجهیز صورت نمی گیرد. هنوز تصورمان این است که حادثه برای دیگران است. برای حادثه آماده نمی شویم.
سوال:
آیا ساختمان محل کار و سکونت ما در مقابل حوادث ایمن سازی شده است؟ نقش ما و وظیفه ما در این زمینه چیست؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت اول:
آتش در ساختمان منتشر می شود و واحدی بعد از واحد دیگر و طبقه ای بعد از طبقه دیگر آتش می گیرد.
ساختمان سیستم اعلام و اطفاء حریق ندارد و آتش به سادگی ساختمان را فرا می گیرد.
تکنولوژی وجود دارد. نیاز وجود دارد. بازرسی وجود دارد. اخطار داده می شود. اما تجهیز صورت نمی گیرد. هنوز تصورمان این است که حادثه برای دیگران است. برای حادثه آماده نمی شویم.
سوال:
آیا ساختمان محل کار و سکونت ما در مقابل حوادث ایمن سازی شده است؟ نقش ما و وظیفه ما در این زمینه چیست؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#پلاسکو
برداشت دوم:
ساختمان در آتش می سوزد. کسبه اخطارهای آتشنشان ها را نادیده می گیرند و به درون ساختمان می روند. چرا؟
چک ها و سفته هایی که از خریداران گرفته اند درون گاوصندوق است و اسناد حسابداری داخل کامپیوترهاست. اگر این اسناد و فایل ها از بین برود مطالبات را نمی شود نقد کرد ولی چک هایی که داده اند از شنبه در بانک ها منتظرشان هستند. جانشان را به خطر می اندازند تا این اسناد و فایل ها را نجات دهند.
زمان گذشته و روش کارکردن عوض شده اما کسبه هنوز از روش های قدیمی برای کار استفاده می کنند. تکنولوژی در دسترس است. رایانش ابری با هزینه های بسیار پایین و حتی رایگان در اختیار است اما هنوز فایل ها را روی هارد دیسک ها ذخیره می کنیم. بانک ها خدمات مناسبی برای نگهداری و وصول اسناد دریافتنی ارایه می کنند اما هنوز این اسناد را در گاوصندوق نگهداری می کنیم.
سوال: چقدر به تکنولوژی روز تسلط داریم و از آن برای کاهش ریسک های اطلاعاتی و مالی ناشی از حوادث استفاده می کنیم؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت دوم:
ساختمان در آتش می سوزد. کسبه اخطارهای آتشنشان ها را نادیده می گیرند و به درون ساختمان می روند. چرا؟
چک ها و سفته هایی که از خریداران گرفته اند درون گاوصندوق است و اسناد حسابداری داخل کامپیوترهاست. اگر این اسناد و فایل ها از بین برود مطالبات را نمی شود نقد کرد ولی چک هایی که داده اند از شنبه در بانک ها منتظرشان هستند. جانشان را به خطر می اندازند تا این اسناد و فایل ها را نجات دهند.
زمان گذشته و روش کارکردن عوض شده اما کسبه هنوز از روش های قدیمی برای کار استفاده می کنند. تکنولوژی در دسترس است. رایانش ابری با هزینه های بسیار پایین و حتی رایگان در اختیار است اما هنوز فایل ها را روی هارد دیسک ها ذخیره می کنیم. بانک ها خدمات مناسبی برای نگهداری و وصول اسناد دریافتنی ارایه می کنند اما هنوز این اسناد را در گاوصندوق نگهداری می کنیم.
سوال: چقدر به تکنولوژی روز تسلط داریم و از آن برای کاهش ریسک های اطلاعاتی و مالی ناشی از حوادث استفاده می کنیم؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#پلاسکو
برداشت سوم:
در میان بهت و حیرت یک ملت، در اثر گرمای آتش و انبساط تیرهای آهنی، جوش های اتصال دهنده تیرآهن ها می شکند و سقف فرو می ریزد و ضربه هر سقف، سقف پایینی را فرو می پاشد و طی چند ثانیه تمام ساختمان ۱۵ طبقه #پلاسکو بر سر عزیزترین فرزندان این سرزمین ویران می شود.
ثانیه های بهت و حیرت که می گذرد گروهی به دنبال یافتن راهی برای شناسایی موقعیت آتش نشانان گرفتار در زیر آوار می گردند. سگ ها و دستگاه های زنده یاب، مایوسانه و بی اثر به کار گرفته می شوند و من در حیرتم که در دنیای اینترنت اشیا و GPS چگونه ممکن است ندانیم آتش نشان ها دقیقا کجا هستند!!!
لباس های آتش نشان ها به ساده ترین تجهیزات موقعیت یابی که قیمتی چند هزار تومانی دارند، مجهز نیستند و درحالیکه چنین خطرهایی همواره با آتش نشان ها همراه است، عذرهای بدتر از تقصیر در این خصوص از مسوولین آتش نشانی می شنویم.
سوال: آیا دستگاه های خدمت رسان عمومی مثل آتش نشانی و هلال احمر و اورژانس و پلیس، به حداقل های ابزارهای تکنولوژیک مورد نیاز در دنیای امروز مجهز و مسلط هستند؟
شواهد فعلی چنین چیزی را نشان نمی دهد.
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت سوم:
در میان بهت و حیرت یک ملت، در اثر گرمای آتش و انبساط تیرهای آهنی، جوش های اتصال دهنده تیرآهن ها می شکند و سقف فرو می ریزد و ضربه هر سقف، سقف پایینی را فرو می پاشد و طی چند ثانیه تمام ساختمان ۱۵ طبقه #پلاسکو بر سر عزیزترین فرزندان این سرزمین ویران می شود.
ثانیه های بهت و حیرت که می گذرد گروهی به دنبال یافتن راهی برای شناسایی موقعیت آتش نشانان گرفتار در زیر آوار می گردند. سگ ها و دستگاه های زنده یاب، مایوسانه و بی اثر به کار گرفته می شوند و من در حیرتم که در دنیای اینترنت اشیا و GPS چگونه ممکن است ندانیم آتش نشان ها دقیقا کجا هستند!!!
لباس های آتش نشان ها به ساده ترین تجهیزات موقعیت یابی که قیمتی چند هزار تومانی دارند، مجهز نیستند و درحالیکه چنین خطرهایی همواره با آتش نشان ها همراه است، عذرهای بدتر از تقصیر در این خصوص از مسوولین آتش نشانی می شنویم.
سوال: آیا دستگاه های خدمت رسان عمومی مثل آتش نشانی و هلال احمر و اورژانس و پلیس، به حداقل های ابزارهای تکنولوژیک مورد نیاز در دنیای امروز مجهز و مسلط هستند؟
شواهد فعلی چنین چیزی را نشان نمی دهد.
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#پلاسکو
برداشت چهارم:
مردم با شنیدن خبر به سمت محل وقوع حادثه حرکت می کنند. کمتر کسی به نتیجه حضورش فکر می کند. انبوه جمعیت عملیات امداد را مختل می کند. خیلی ها از این حضور و تبعات آن ناراحت هستند و گروهی هم به دنبال راهی برای کاهش حضور تماشاچی ها می گردند. شبکه خبر پوشش شبانه روزی عملیات امداد را به عهده می گیرد. پوشش خبری درست احتمالا نقش موثری در کاهش تمایل مردم برای حضور در منطقه دارد.
در میان جمعیت گروهی کسبه و کارکنان پلاسکو هستند که بهت زده به ویرانه ها نگاه می کنند و نگران آینده زندگیشان هستند.
تقریبا همه خرید کالاهای بازار شب عیدشان را انجام داده اند. هر مغازه ای صدها میلیون تومان خرید انجام داده که بخش عمده ای از آن با چک های مدت دار و وام پرداخت شده. کالاها از بین رفته اما بازپرداخت وام ها و چک ها سر جایش هست و اگر نتوانی پس بدهی گرفتار شکایت و ورشکستگی و دادگاه می شوی. هزینه های زندگی هم هست.
نزدیک به ۶۰۰ واحد صنفی از بین رفته اند که تنها ۱۵۰ واحد بیمه شده اند و درصدی از خسارتشان را دریافت می کنند. بیمه ضرورتی انکار ناپذیر است که اکثر مردم ما آن را نادیده گرفته اند و تنها در چنین روزهایی با حسرت نداشتن آن مواجه می شوند.
نمی دانم چند درصد از کارکنان پلاسکو بیمه بوده اند. کارگرانی که بیمه تامین اجتماعی بوده اند حالا می توانند بیمه بیکاری دریافت کنند. باقی کارکنان اما همین سطح از پوشش را هم نخواهند داشت.
نمی دانم حال و روز کسبه پلاسکو چگونه خواهد بود. زمانی که هنوز بیمه ای وجود نداشت، کسبه هوای هم را داشتند. اگر کسی زمین می خورد برایش گلریزان می گرفتند و تنهایش نمی گذاشتند. شرایطی فراهم می شد که بتواند دوباره به کار برگردد.
امیدوارم امروز هم کسبه پلاسکو و سایر افرادی که به دلایل دیگری زمین می خورند، پشتیبانی جامعه را داشته باشند.
سوال:
- چقدر با کارکردهای بیمه و انواع مختلف آن آشنا هستیم؟
- ریسک هایی مانند آتش سوزی و بیماری و تصادف و سرقت و ورشکستگی را چگونه پوشش داده ایم؟
- چه نهادهای اجتماعی دیگری برای کاهش آسیب های چنین مخاطراتی تشکیل داده ایم یا در آنها عضو هستیم؟
مرگ فقط مال همسایه نیست. شاید برای ما هم اتفاق بیافتد.
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت چهارم:
مردم با شنیدن خبر به سمت محل وقوع حادثه حرکت می کنند. کمتر کسی به نتیجه حضورش فکر می کند. انبوه جمعیت عملیات امداد را مختل می کند. خیلی ها از این حضور و تبعات آن ناراحت هستند و گروهی هم به دنبال راهی برای کاهش حضور تماشاچی ها می گردند. شبکه خبر پوشش شبانه روزی عملیات امداد را به عهده می گیرد. پوشش خبری درست احتمالا نقش موثری در کاهش تمایل مردم برای حضور در منطقه دارد.
در میان جمعیت گروهی کسبه و کارکنان پلاسکو هستند که بهت زده به ویرانه ها نگاه می کنند و نگران آینده زندگیشان هستند.
تقریبا همه خرید کالاهای بازار شب عیدشان را انجام داده اند. هر مغازه ای صدها میلیون تومان خرید انجام داده که بخش عمده ای از آن با چک های مدت دار و وام پرداخت شده. کالاها از بین رفته اما بازپرداخت وام ها و چک ها سر جایش هست و اگر نتوانی پس بدهی گرفتار شکایت و ورشکستگی و دادگاه می شوی. هزینه های زندگی هم هست.
نزدیک به ۶۰۰ واحد صنفی از بین رفته اند که تنها ۱۵۰ واحد بیمه شده اند و درصدی از خسارتشان را دریافت می کنند. بیمه ضرورتی انکار ناپذیر است که اکثر مردم ما آن را نادیده گرفته اند و تنها در چنین روزهایی با حسرت نداشتن آن مواجه می شوند.
نمی دانم چند درصد از کارکنان پلاسکو بیمه بوده اند. کارگرانی که بیمه تامین اجتماعی بوده اند حالا می توانند بیمه بیکاری دریافت کنند. باقی کارکنان اما همین سطح از پوشش را هم نخواهند داشت.
نمی دانم حال و روز کسبه پلاسکو چگونه خواهد بود. زمانی که هنوز بیمه ای وجود نداشت، کسبه هوای هم را داشتند. اگر کسی زمین می خورد برایش گلریزان می گرفتند و تنهایش نمی گذاشتند. شرایطی فراهم می شد که بتواند دوباره به کار برگردد.
امیدوارم امروز هم کسبه پلاسکو و سایر افرادی که به دلایل دیگری زمین می خورند، پشتیبانی جامعه را داشته باشند.
سوال:
- چقدر با کارکردهای بیمه و انواع مختلف آن آشنا هستیم؟
- ریسک هایی مانند آتش سوزی و بیماری و تصادف و سرقت و ورشکستگی را چگونه پوشش داده ایم؟
- چه نهادهای اجتماعی دیگری برای کاهش آسیب های چنین مخاطراتی تشکیل داده ایم یا در آنها عضو هستیم؟
مرگ فقط مال همسایه نیست. شاید برای ما هم اتفاق بیافتد.
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#پلاسکو
برداشت پنجم:
صبح پنجشنبه برای زیارت به قم رفته بودیم. در حرم بودیم که خبر را شنیدیم. خبر آنقدر شوکه کننده بود که نمی خواستم در موردش صحبت کنم. در مسیر بازگشت رادیو در مورد خبر و شرح ماجرا با تمام جزییات صحبت می کرد.
بچه ها همراهمان بودند و نمی خواستم خیلی تحت تاثیر خبر قرار گیرند. موج رادیو را عوض کردم. باز هم در مورد پلاسکو صحبت می کردند. این بار متنی احساسی از زبان فرزندان آتش نشان ها خوانده می شد که اثرگذاری بیشتری داشت. موج رادیو را عوض کردم. باز هم در مورد پلاسکو بود. و باز هم. رادیو را خاموش کردم. یک ساعت بعد بازهم همین اتفاق تکرار شد و هنوز موضوع تمام شبکه های رادیویی #پلاسکو بود.
به خانه که رسیدیم تجربه مشابهی با تلویزیون داشتیم.
این چند روز بچه ها خیلی در معرض این خبر بوده اند. دنیای بچه ها با دنیای ما متفاوت است. باید مراقب اطلاعاتی که به بچه ها می دهیم باشیم. احساس نا امنی، ترس و استرس، آسیب های بزرگی می تواند برایشان ایجاد کند که تا سالها ادامه خواهد داشت.
اطلاعات نقش بزرگ و پایداری در شکل گیری مدل ذهنی کودکان دارند. اگر اطلاعات نشان دهند که کودک در دنیای ناامنی زندگی می کند، ترس و استرس وجود کودک را فرا می گیرد و بعد از مدتی به اضطراب و وسواس و در بعضی موارد هم به روان گسیختگی (پارانویا) تبدیل می شود.
سوال: چقدر به جریان های اطلاعاتی که کودکانمان در معرض آنها قرار می گیرند توجه داریم؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت پنجم:
صبح پنجشنبه برای زیارت به قم رفته بودیم. در حرم بودیم که خبر را شنیدیم. خبر آنقدر شوکه کننده بود که نمی خواستم در موردش صحبت کنم. در مسیر بازگشت رادیو در مورد خبر و شرح ماجرا با تمام جزییات صحبت می کرد.
بچه ها همراهمان بودند و نمی خواستم خیلی تحت تاثیر خبر قرار گیرند. موج رادیو را عوض کردم. باز هم در مورد پلاسکو صحبت می کردند. این بار متنی احساسی از زبان فرزندان آتش نشان ها خوانده می شد که اثرگذاری بیشتری داشت. موج رادیو را عوض کردم. باز هم در مورد پلاسکو بود. و باز هم. رادیو را خاموش کردم. یک ساعت بعد بازهم همین اتفاق تکرار شد و هنوز موضوع تمام شبکه های رادیویی #پلاسکو بود.
به خانه که رسیدیم تجربه مشابهی با تلویزیون داشتیم.
این چند روز بچه ها خیلی در معرض این خبر بوده اند. دنیای بچه ها با دنیای ما متفاوت است. باید مراقب اطلاعاتی که به بچه ها می دهیم باشیم. احساس نا امنی، ترس و استرس، آسیب های بزرگی می تواند برایشان ایجاد کند که تا سالها ادامه خواهد داشت.
اطلاعات نقش بزرگ و پایداری در شکل گیری مدل ذهنی کودکان دارند. اگر اطلاعات نشان دهند که کودک در دنیای ناامنی زندگی می کند، ترس و استرس وجود کودک را فرا می گیرد و بعد از مدتی به اضطراب و وسواس و در بعضی موارد هم به روان گسیختگی (پارانویا) تبدیل می شود.
سوال: چقدر به جریان های اطلاعاتی که کودکانمان در معرض آنها قرار می گیرند توجه داریم؟
این نوشته ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#پلاسکو
برداشت ششم:
در میان تحلیل ها یکی میگوید که حادثه پلاسکو در ادامه آتش سوزی هایی مثل حادثه جمهوری است و باید نگران حوادث آینده بود؛ دیگری می گوید که باید به ساختارها توجه کنیم و به جای اینکه صرفا بر یافتن مقصر تمرکز کنیم، به دنبال اصلاح ساختارهای اشتباه و جلوگیری از حوادث آینده باشیم؛ در مورد سیستم های اعلام و اطفاء حریق و وضعیت ساختمان های تهران و نگرانی در مورد حوادث آینده صحبت می شود...
آتش نشانی و شورای شهر و شهرداری و بیمه ایران و تامین اجتماعی و اتاق اصناف و ارتش و تیم فنی مپنا بویلر و رسانه ها و خیلی های دیگر به نقش خود توجه دارند و در مورد نیازهایی که وجود دارد و کاری که خودشان می توانند انجام دهند صحبت و عمل می کنند و ...
توجه به وضع موجود خارج از چارچوب حادثه، توجه به روندها و تغییرات در طی زمان، توجه و تلاش برای اصلاح ساختارها، دیدن نقش خود در مساله و عمل با هماهنگی دیگر عوامل مرتبط؛ رگه هایی از تفکر سیستمی در گفته ها و رفتارها دیده می شود که نویدبخش است و البته نیاز به تمرین و بهبود و فراگیر شدن دارد.
هنوز نیاز به توجه بیشتر به آسیب های بی صدا داریم. حوادثی مثل پلاسکو احساساتمان را بر می انگیزد و توجه ها را جلب می کند اما آسیب های مشابهی که خارج از فضای رسانه ای در همین روزها برای یک تاجر ورشکسته یا خانواده ای که نان آور خود را از دست داده یا کودکی که مادرش به سرطان مبتلا شده به وجود می آید، توجه جامعه را به خود جلب نمی کند و ساختارهایی که بتواند این آسیب ها را کم کند نساخته ایم.
هنوز نیاز به توجه بیشتر به تغییرات تدریجی و نهفته داریم. بحران هایی مانند بحران آب و تغییرات آب و هوایی و ورشکستگی صندوق های بازنشستگی و فروپاشی بانک ها، هنوز نتوانسته اند توجه جامعه را جلب کنند و فرصت های اصلاح و بازگشت در حال از دست رفتن است.
تقویت مهارت های فکری و استفاده از تفکر سیستمی برای شناخت و بهبود وضعیت و حل مشکلات جامعه یک نیاز و الزام ملی است...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
برداشت ششم:
در میان تحلیل ها یکی میگوید که حادثه پلاسکو در ادامه آتش سوزی هایی مثل حادثه جمهوری است و باید نگران حوادث آینده بود؛ دیگری می گوید که باید به ساختارها توجه کنیم و به جای اینکه صرفا بر یافتن مقصر تمرکز کنیم، به دنبال اصلاح ساختارهای اشتباه و جلوگیری از حوادث آینده باشیم؛ در مورد سیستم های اعلام و اطفاء حریق و وضعیت ساختمان های تهران و نگرانی در مورد حوادث آینده صحبت می شود...
آتش نشانی و شورای شهر و شهرداری و بیمه ایران و تامین اجتماعی و اتاق اصناف و ارتش و تیم فنی مپنا بویلر و رسانه ها و خیلی های دیگر به نقش خود توجه دارند و در مورد نیازهایی که وجود دارد و کاری که خودشان می توانند انجام دهند صحبت و عمل می کنند و ...
توجه به وضع موجود خارج از چارچوب حادثه، توجه به روندها و تغییرات در طی زمان، توجه و تلاش برای اصلاح ساختارها، دیدن نقش خود در مساله و عمل با هماهنگی دیگر عوامل مرتبط؛ رگه هایی از تفکر سیستمی در گفته ها و رفتارها دیده می شود که نویدبخش است و البته نیاز به تمرین و بهبود و فراگیر شدن دارد.
هنوز نیاز به توجه بیشتر به آسیب های بی صدا داریم. حوادثی مثل پلاسکو احساساتمان را بر می انگیزد و توجه ها را جلب می کند اما آسیب های مشابهی که خارج از فضای رسانه ای در همین روزها برای یک تاجر ورشکسته یا خانواده ای که نان آور خود را از دست داده یا کودکی که مادرش به سرطان مبتلا شده به وجود می آید، توجه جامعه را به خود جلب نمی کند و ساختارهایی که بتواند این آسیب ها را کم کند نساخته ایم.
هنوز نیاز به توجه بیشتر به تغییرات تدریجی و نهفته داریم. بحران هایی مانند بحران آب و تغییرات آب و هوایی و ورشکستگی صندوق های بازنشستگی و فروپاشی بانک ها، هنوز نتوانسته اند توجه جامعه را جلب کنند و فرصت های اصلاح و بازگشت در حال از دست رفتن است.
تقویت مهارت های فکری و استفاده از تفکر سیستمی برای شناخت و بهبود وضعیت و حل مشکلات جامعه یک نیاز و الزام ملی است...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
تنهایی #رویا
شهر #ستاره
مردم شهر ستاره، همیشه بیدارند
صبح تا شب #ستاره می کارند
شب تا سحر ستاره ها را می شمارند
وقتی برای دیدن #رویا ندارند
شهر پر از ستاره است اما
مردم آن غریب و تنهایند
خانه ها گرم و مردمان اما
تا قیامت اسیر سرمایند
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
شهر #ستاره
مردم شهر ستاره، همیشه بیدارند
صبح تا شب #ستاره می کارند
شب تا سحر ستاره ها را می شمارند
وقتی برای دیدن #رویا ندارند
شهر پر از ستاره است اما
مردم آن غریب و تنهایند
خانه ها گرم و مردمان اما
تا قیامت اسیر سرمایند
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
تنهایی #رویا
حراج #کودکی
در زمستان زیر نور سرد ماه
کودکی تنها کنار چهارراه
نور خورشید و محبت می فروخت
کودکی اش را به زحمت می فروخت
هیچکس او را در آن سرما ندید
شاخه مهری ز دامانش نچید
وقت رفتن بود اما پای رفتن او نداشت
مادر بیمار او دارو نداشت
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
حراج #کودکی
در زمستان زیر نور سرد ماه
کودکی تنها کنار چهارراه
نور خورشید و محبت می فروخت
کودکی اش را به زحمت می فروخت
هیچکس او را در آن سرما ندید
شاخه مهری ز دامانش نچید
وقت رفتن بود اما پای رفتن او نداشت
مادر بیمار او دارو نداشت
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
#مسیر_زندگی
امروز پس از چندین سال به مدرسه دوران تحصیلم بازگشتم؛ مرکز شهید بهشتی نیشابور.
در این بازگشت فرصتی فراهم شد تا با دانشآموزان پایه دهم در سه زنگ متوالی گپوگفتهای چالشی و جذابی شکل گیرد. گفتگوهایی با موضوع «طراحی مسیر زندگی» و حول این سؤال که «مأموریت من چیست؟»
دو نکته در این بازدید و گفتگوها برایم جالب بود.
یک. تغییر جدی در ساختار رشتههای تحصیلی. رشته غالب در زمان ما، ۱۵ سال پیش، ریاضی بود؛ ۵۵ نفر از ۶۰ نفر ریاضی بودند و تنها ۵ نفر تجربی میخواندند. امروز این نسبت کاملاً برعکس شده است؛ ۸۰ نفر تجربی و فقط ۱۰ نفر ریاضی. این تغییر نسبتها و پیامدهایی که در بخش عرضه و تقاضای بازار کار میسازد، کمی نگرانکننده است.
دو. دانشآموزان از مطرحشدن مباحث مسیر زندگی راضی بودند، در کنار این ابراز رضایت یکی از آنها نکتهای را گفت که کمی دردناک بود: «آقا ما اینجا شدیم مثل روبات؛ روباتی که باید فقط درس بخونه. این چیزایی هم که شما میگین شاید فقط یه جرقه باشه. حالا اینکه بگیره یا نگیره رو ما نمیدونیم. فقط میدونیم که الان بعد از زنگِ شما، ما باز باید بریم همون درسامونو بخونیم و به فکر تستا و آزمونامون باشیم.»
این کنکور و آزمون و تست با ما چه کرده است؟!
@systemsthinking
#مسیر_زندگی
امروز پس از چندین سال به مدرسه دوران تحصیلم بازگشتم؛ مرکز شهید بهشتی نیشابور.
در این بازگشت فرصتی فراهم شد تا با دانشآموزان پایه دهم در سه زنگ متوالی گپوگفتهای چالشی و جذابی شکل گیرد. گفتگوهایی با موضوع «طراحی مسیر زندگی» و حول این سؤال که «مأموریت من چیست؟»
دو نکته در این بازدید و گفتگوها برایم جالب بود.
یک. تغییر جدی در ساختار رشتههای تحصیلی. رشته غالب در زمان ما، ۱۵ سال پیش، ریاضی بود؛ ۵۵ نفر از ۶۰ نفر ریاضی بودند و تنها ۵ نفر تجربی میخواندند. امروز این نسبت کاملاً برعکس شده است؛ ۸۰ نفر تجربی و فقط ۱۰ نفر ریاضی. این تغییر نسبتها و پیامدهایی که در بخش عرضه و تقاضای بازار کار میسازد، کمی نگرانکننده است.
دو. دانشآموزان از مطرحشدن مباحث مسیر زندگی راضی بودند، در کنار این ابراز رضایت یکی از آنها نکتهای را گفت که کمی دردناک بود: «آقا ما اینجا شدیم مثل روبات؛ روباتی که باید فقط درس بخونه. این چیزایی هم که شما میگین شاید فقط یه جرقه باشه. حالا اینکه بگیره یا نگیره رو ما نمیدونیم. فقط میدونیم که الان بعد از زنگِ شما، ما باز باید بریم همون درسامونو بخونیم و به فکر تستا و آزمونامون باشیم.»
این کنکور و آزمون و تست با ما چه کرده است؟!
@systemsthinking
در جمع دانشآموزان پایه دهم مرکز شهید بهشتی نیشابور
۹ بهمن ۹۵
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
#مسیر_زندگی
@systemsthinking
۹ بهمن ۹۵
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
#مسیر_زندگی
@systemsthinking
#سازمان_یادگیرنده
آفت جلسات #بازنگری
(After action review)
امروز در ادامه جلسات پیاده سازی تفکر سیستمی در یکی از کارخانجات اصفهان، به بررسی نتایج جلسات بازنگری پرداختیم.
در یکی از جلسات بازنگری در خصوص یکی از خرابی های تجهیزات ساخته شده که هزینه بزرگ مالی و اعتباری برای سازمان ایجاد کرده، این یادگیری ها عنوان شده بود:
۱- مشخصات مواد اولیه در سیستم انبارداری به درستی ثبت نشده بود و درنتیجه مواد اولیه مغایر تحویل شده بود.
۲- شرایط نگهداری مواد اولیه مطابق استاندارد نبوده است و باعث کاهش کیفیت مواد اولیه شده.
۳- به هنگام تحویل مواد اولیه به خط تولید بازرسی و مطابقت با نقشه انجام نشده.
و البته فهرست آموزه ها ادامه داشت.
بعد از روایت این جلسه بازنگری که بر اساس نگرش سیستمی انجام شده بود و همه از این روش جدید تحلیل مشکلات خوشحال بودند، چند سوال پرسیدم:
۱- چند نفر از کسانی که در جلسه هستند از این آموزه ها اطلاع دارند؟
تنها سه نفر از ۱۵ نفر اطلاع داشتند. یعنی یادگیری های جلسه بازنگری در سازمان منتشر نشده بود.
۲- با گذشت ۴۵ روز از جلسه بازنگری، ساختارهایی که باعث بروز مشکل شده بودند چه تغییری کرده اند؟
هیچ ساختاری تغییر نکرده بود و همچنان همان فرآیندها و رویه های غلط ادامه داشتند.
۳- آیا ممکن است حادثه قبلی تکرار شود؟
همه موافق بودند که محتمل است و شاید در همین مدت هم اتفاق افتاده باشد. دوست دیگری هم تجربه حادثه دیگری را عنوان کرد که ۴ سال پیش به دلایل مشابهی اتفاق افتاده بود و در تحلیل حادثه به همین نتایج رسیده بودند. پس باز هم می تواند تکرار شود.
۴- چرا برای بهبود ساختارها و جلوگیری از حوادث مشابه کاری نکرده اید؟
این سوال آخر خیلی کلیدی است و عجیب است که در عین اینکه درس آموخته هایی از گذشته داریم، اقدامی برای بهبود انجام نمی شود.
این مصیبتی است که #درماندگی_آموخته_شده در ترکیب با الگوی _تنزل_اهداف برای سازمان ها به وجود می آورد. کاری نمی کنیم چون فکر می کنیم کاری نمی شود کرد و چون به شرایط موجود عادت کرده ایم و دیگر کسی این شرایط را عجیب و نگران کننده نمی بیند.
در پایان جلسه قرار شد تا قبل از جلسه بعدی، گروه های کاری تشکیل شوند و:
۱- پیشنهادهای اجرایی برای اصلاح ساختارهای فعلی ارایه کنند.
۲- در جاهایی که ساختارهای درستی وجود دارند اما اجرا نمی شوند، دلایل اجرایی نشدن آنها را پیدا کنند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
آفت جلسات #بازنگری
(After action review)
امروز در ادامه جلسات پیاده سازی تفکر سیستمی در یکی از کارخانجات اصفهان، به بررسی نتایج جلسات بازنگری پرداختیم.
در یکی از جلسات بازنگری در خصوص یکی از خرابی های تجهیزات ساخته شده که هزینه بزرگ مالی و اعتباری برای سازمان ایجاد کرده، این یادگیری ها عنوان شده بود:
۱- مشخصات مواد اولیه در سیستم انبارداری به درستی ثبت نشده بود و درنتیجه مواد اولیه مغایر تحویل شده بود.
۲- شرایط نگهداری مواد اولیه مطابق استاندارد نبوده است و باعث کاهش کیفیت مواد اولیه شده.
۳- به هنگام تحویل مواد اولیه به خط تولید بازرسی و مطابقت با نقشه انجام نشده.
و البته فهرست آموزه ها ادامه داشت.
بعد از روایت این جلسه بازنگری که بر اساس نگرش سیستمی انجام شده بود و همه از این روش جدید تحلیل مشکلات خوشحال بودند، چند سوال پرسیدم:
۱- چند نفر از کسانی که در جلسه هستند از این آموزه ها اطلاع دارند؟
تنها سه نفر از ۱۵ نفر اطلاع داشتند. یعنی یادگیری های جلسه بازنگری در سازمان منتشر نشده بود.
۲- با گذشت ۴۵ روز از جلسه بازنگری، ساختارهایی که باعث بروز مشکل شده بودند چه تغییری کرده اند؟
هیچ ساختاری تغییر نکرده بود و همچنان همان فرآیندها و رویه های غلط ادامه داشتند.
۳- آیا ممکن است حادثه قبلی تکرار شود؟
همه موافق بودند که محتمل است و شاید در همین مدت هم اتفاق افتاده باشد. دوست دیگری هم تجربه حادثه دیگری را عنوان کرد که ۴ سال پیش به دلایل مشابهی اتفاق افتاده بود و در تحلیل حادثه به همین نتایج رسیده بودند. پس باز هم می تواند تکرار شود.
۴- چرا برای بهبود ساختارها و جلوگیری از حوادث مشابه کاری نکرده اید؟
این سوال آخر خیلی کلیدی است و عجیب است که در عین اینکه درس آموخته هایی از گذشته داریم، اقدامی برای بهبود انجام نمی شود.
این مصیبتی است که #درماندگی_آموخته_شده در ترکیب با الگوی _تنزل_اهداف برای سازمان ها به وجود می آورد. کاری نمی کنیم چون فکر می کنیم کاری نمی شود کرد و چون به شرایط موجود عادت کرده ایم و دیگر کسی این شرایط را عجیب و نگران کننده نمی بیند.
در پایان جلسه قرار شد تا قبل از جلسه بعدی، گروه های کاری تشکیل شوند و:
۱- پیشنهادهای اجرایی برای اصلاح ساختارهای فعلی ارایه کنند.
۲- در جاهایی که ساختارهای درستی وجود دارند اما اجرا نمی شوند، دلایل اجرایی نشدن آنها را پیدا کنند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#الگوهای_تفکرسیستمی
#تشدید_رقابت
مدتی است دو فروشگاه "کوروش" و "جانبو" برای جذب مشتری بیشتر، مجبور به کاهش قیمتها و تبلیغات فراوان شدهاند.
@systemsthinking
#تشدید_رقابت
مدتی است دو فروشگاه "کوروش" و "جانبو" برای جذب مشتری بیشتر، مجبور به کاهش قیمتها و تبلیغات فراوان شدهاند.
@systemsthinking
#طراحی_مسیر_زندگی
#مدیریت_مالی
کسانی که فردایشان را به دیروز فروخته اند، امروز باید تحمل کنند و سکوت اختیار کنند.
اگر امروز منبع درآمد خود را از دست بدهید، تا چند ماه یا چند روز امکان پرداخت حداقل هزینه ها را دارید؟
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#مدیریت_مالی
کسانی که فردایشان را به دیروز فروخته اند، امروز باید تحمل کنند و سکوت اختیار کنند.
اگر امروز منبع درآمد خود را از دست بدهید، تا چند ماه یا چند روز امکان پرداخت حداقل هزینه ها را دارید؟
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
پسر دومم مهدی امسال کلاس ششم است.
دیشب می گفت:
معلم هایمان می گویند: «خدا به ما یک دهان داده و دو گوش. یعنی بیشتر گوش بدهیم و کمتر صحبت کنیم».
بعد معلم هایمان تا آخر کلاس خودشان حرف می زنند و گوشی برای شنیدن حرف های ما ندارند!
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
پسر دومم مهدی امسال کلاس ششم است.
دیشب می گفت:
معلم هایمان می گویند: «خدا به ما یک دهان داده و دو گوش. یعنی بیشتر گوش بدهیم و کمتر صحبت کنیم».
بعد معلم هایمان تا آخر کلاس خودشان حرف می زنند و گوشی برای شنیدن حرف های ما ندارند!
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
به دفتر مدرسه رسیدم.
این بار یک مدرسه دولتی.
مادر یکی از دانش آموزان مدرسه برای گرفتن کارنامه فرزندش آمده بود.
مدیر مدرسه اخمی کرد و با لحنی آمرانه گفت: خانم ما که نمیتونیم هر وقت شما اومدید مدرسه بهتون سرویس بدیم.
کارنامه می خواهید ساعت ۸ تا ۱۲ باید بیایید.
فردا ۸ تا ۱۲ بیایید کارنامه بگیرید.
به ساعت نگاه کردم.
ساعت هنوز چند دقیقه ای مانده بود به ۱۲...
مدیر مدرسه به من رو کرد و پرسید شما کاری دارید؟
گفتم سوالی داشتم که پاسخش را گرفتم...
در حال دور شدن از مدرسه به این فکر می کردم که مدرسه ای که چنین مدیری اداره اش می کند، چه چیزی می تواند به دانش آموزانش یاد دهد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
به دفتر مدرسه رسیدم.
این بار یک مدرسه دولتی.
مادر یکی از دانش آموزان مدرسه برای گرفتن کارنامه فرزندش آمده بود.
مدیر مدرسه اخمی کرد و با لحنی آمرانه گفت: خانم ما که نمیتونیم هر وقت شما اومدید مدرسه بهتون سرویس بدیم.
کارنامه می خواهید ساعت ۸ تا ۱۲ باید بیایید.
فردا ۸ تا ۱۲ بیایید کارنامه بگیرید.
به ساعت نگاه کردم.
ساعت هنوز چند دقیقه ای مانده بود به ۱۲...
مدیر مدرسه به من رو کرد و پرسید شما کاری دارید؟
گفتم سوالی داشتم که پاسخش را گرفتم...
در حال دور شدن از مدرسه به این فکر می کردم که مدرسه ای که چنین مدیری اداره اش می کند، چه چیزی می تواند به دانش آموزانش یاد دهد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
#ظرفیت_سازی
#گزارش بازدید از مدرسه #صبح_رویش: جایی همین نزدیکی
صفحه اول
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#ظرفیت_سازی
#گزارش بازدید از مدرسه #صبح_رویش: جایی همین نزدیکی
صفحه اول
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
#ظرفیت_سازی
#گزارش بازدید از مدرسه #صبح_رویش: جایی همین نزدیکی
صفحه دوم
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#ظرفیت_سازی
#گزارش بازدید از مدرسه #صبح_رویش: جایی همین نزدیکی
صفحه دوم
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
Forwarded from Luminous Thoughts
If a child can't learn in the way we teach, we must teach in a way the child can learn.
اگر کودک با روشی که آموزش میدهیم نمیآموزد، باید به شیوهایی آموزش دهیم تا بیاموزد.
📖 #Lavaas
اگر کودک با روشی که آموزش میدهیم نمیآموزد، باید به شیوهایی آموزش دهیم تا بیاموزد.
📖 #Lavaas
Forwarded from تفکر، یادگیری، مشاهده(تیم)
#خانواده
#متغیر_نرخ_و_حالت
#روندها
#تفکر_کمی
🔸فرزند يكي از بستگانم مشكلي با مادرش داشت كه آن را با من در ميان نهاد. قدري با پسر و مادرش گفتگو كردم. پسر گفت:«مادرم از دست من ناراحت شده . امروز هر چقدر از او عذر خواهي مي كنم من را نمي بخشد .»
پرسيدم: «كي عذر خواهي كردي؟ چند بار؟»
-از غروب تا حالا. شايد ده بار .
از مادر پرسيدم:« مي توانيد مقدار ناراحتي تان را همين الان بگوييد؟» ظرف توپ ها را نشان دادم و گفتم: «بگوييد چند توپ قرمز؟»
- 20 تا .
توي ظرف توپ ها 20 عدد توپ قرمز انداختم.
-فكر مي كنيد چند تا از توپ هاي قرمز مربوط به پسرتان است؟
-10 تا .
پسر پريد وسط كه:« خب من كه بيشتر از ده بار عذر خواهي كردم ».
او را آرام كردم و از مادر پرسيدم: «از كي توپ هاي قرمز پسرتان شروع شد؟»
-از ظهر كه از مدرسه آمد و كيفش را يك گوشه پرت كرد.
-چند توپ قرمز مي شود؟
- 3 تا.
- نيم ساعت بعد برادر كوچكش را اذيت كرد . كه مي شود 5 توپ.
-صداي تلوزيون را زياد كرده بود. هر چقدر مي گفتم گوش نمي كرد؟
- از كي تا كي؟
- يادم نيست ولي خيلي بود ؟
- صداي تلوزيون يا زماني كه حرفتان را گوش نكرد؟
-هردو. خيلي توپ مي شود........10 تا قرمز را كم گفتم.
-توپ سفيد هم داشتيد.
- آمد خانه سلام داد.
-دست و رويش را شست
-بعد؟
-یادم نمی آید.
-چند توپ سفيد مي شود؟
-4 تا.
4 توپ سفيد توي ظرف انداختم. از مادر پرسيدم:« فكر مي كنيد خودتان از قبل در ظرف چند تا سفيد و قرمز داشتيد كه مربوط به پسرتان نبود. آنها را هم اضافه كنيد .» مادر فكري كرد و چند توپ به ظرف اضافه كرد. به پسر گفتم چشم بسته يك توپ بردارد. برداشت. قرمز آمد. گفتم :« تو قرمز هاي اين ظرف را يكدفعه پر نكرده اي كه بخواهي يكدفعه خالي شان كني. حالا برو پرش كن . اما خودت نه. هركاري كردي مادرت توپ در ظرف مي اندازد. تعداد قرمز يا سفيد با خودش.»
مادر پرسيد:« اگر كار خوبي كرد قرمز بردارم يا سفيد بياندازم ؟»
گفتم :«دست خودتان است.»
بعد به پسر گفتم:« اگر دست انداختي اتفاقي توپ سفيدي ميان اين همه قرمز ها آمد بيرون تعجب نكن. مادرها گذشتشان خيلي زياد است.»
اشك گوشه چشم مادر پسر جمع شد. پرسيدم:« فكر مي كنيد چقدر طول بكشد پسرتان بتواند توپ هاي قرمز را از ظرف ذهن شما بيرون بياورد؟».
مادر با بغض گفت:« خيلي زود خيلي ....»
⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳
کانال تفکر و یادگیری
@THINKINGandLEARNING
#متغیر_نرخ_و_حالت
#روندها
#تفکر_کمی
🔸فرزند يكي از بستگانم مشكلي با مادرش داشت كه آن را با من در ميان نهاد. قدري با پسر و مادرش گفتگو كردم. پسر گفت:«مادرم از دست من ناراحت شده . امروز هر چقدر از او عذر خواهي مي كنم من را نمي بخشد .»
پرسيدم: «كي عذر خواهي كردي؟ چند بار؟»
-از غروب تا حالا. شايد ده بار .
از مادر پرسيدم:« مي توانيد مقدار ناراحتي تان را همين الان بگوييد؟» ظرف توپ ها را نشان دادم و گفتم: «بگوييد چند توپ قرمز؟»
- 20 تا .
توي ظرف توپ ها 20 عدد توپ قرمز انداختم.
-فكر مي كنيد چند تا از توپ هاي قرمز مربوط به پسرتان است؟
-10 تا .
پسر پريد وسط كه:« خب من كه بيشتر از ده بار عذر خواهي كردم ».
او را آرام كردم و از مادر پرسيدم: «از كي توپ هاي قرمز پسرتان شروع شد؟»
-از ظهر كه از مدرسه آمد و كيفش را يك گوشه پرت كرد.
-چند توپ قرمز مي شود؟
- 3 تا.
- نيم ساعت بعد برادر كوچكش را اذيت كرد . كه مي شود 5 توپ.
-صداي تلوزيون را زياد كرده بود. هر چقدر مي گفتم گوش نمي كرد؟
- از كي تا كي؟
- يادم نيست ولي خيلي بود ؟
- صداي تلوزيون يا زماني كه حرفتان را گوش نكرد؟
-هردو. خيلي توپ مي شود........10 تا قرمز را كم گفتم.
-توپ سفيد هم داشتيد.
- آمد خانه سلام داد.
-دست و رويش را شست
-بعد؟
-یادم نمی آید.
-چند توپ سفيد مي شود؟
-4 تا.
4 توپ سفيد توي ظرف انداختم. از مادر پرسيدم:« فكر مي كنيد خودتان از قبل در ظرف چند تا سفيد و قرمز داشتيد كه مربوط به پسرتان نبود. آنها را هم اضافه كنيد .» مادر فكري كرد و چند توپ به ظرف اضافه كرد. به پسر گفتم چشم بسته يك توپ بردارد. برداشت. قرمز آمد. گفتم :« تو قرمز هاي اين ظرف را يكدفعه پر نكرده اي كه بخواهي يكدفعه خالي شان كني. حالا برو پرش كن . اما خودت نه. هركاري كردي مادرت توپ در ظرف مي اندازد. تعداد قرمز يا سفيد با خودش.»
مادر پرسيد:« اگر كار خوبي كرد قرمز بردارم يا سفيد بياندازم ؟»
گفتم :«دست خودتان است.»
بعد به پسر گفتم:« اگر دست انداختي اتفاقي توپ سفيدي ميان اين همه قرمز ها آمد بيرون تعجب نكن. مادرها گذشتشان خيلي زياد است.»
اشك گوشه چشم مادر پسر جمع شد. پرسيدم:« فكر مي كنيد چقدر طول بكشد پسرتان بتواند توپ هاي قرمز را از ظرف ذهن شما بيرون بياورد؟».
مادر با بغض گفت:« خيلي زود خيلي ....»
⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳
کانال تفکر و یادگیری
@THINKINGandLEARNING