نیکمردی که کارگاه تولید لوازمالتحریر دارد، به دلیل پذیرفتن چکهای بیمحل، درگیر بدهی شده است. عمده بدهیها را از محل حراج اجناس و قرض گرفتن از خانواده پرداخت کرده است. اکنون ۳۰۰ میلیون تومان از بدهی باقی مانده است. آیا دوست یا دوستانی هستند که بتوانند کل یا بخشهایی از این مبلغ را به او وام دهند؟ از آنجا که کارگاه برپاست، ایشان وام را سه ماه بعد، بازپس خواهد داد و حاضر است برای تضمین سفته دهد.
اگر امکان دادن قرضالحسنه دارید، با من تماس بگیرید.
اگر امکان دادن قرضالحسنه دارید، با من تماس بگیرید.
Forwarded from اندیشکده رستا
🔷 یادداشت و مقالات
📚 "استارلینک: نسخه جدید بازی موش و گربه" 📚
🔹 یاسر خوشنویس؛ مدیر کارگروه حکمرانی
✍🏻 یک بازی موش و گربه جدید آغاز شد:
فیلتر در برابر فیلترشکن؛ فیلترگر در برابر فیلترگریز.
نسلهای پیاپیِ ابزارهای فیلترینگ و نسلهای پیاپیِ ابزارهای فیلترشکن به کار گرفته شدند. آخرین نسخه این بازیِ تکراری استارلینک است.
✍🏻 جرمانگاریِ استفاده از استارلینک کار سادهای است؛ همچنانکه استفاده از ماهواره و تلگرام و مانند آنها جرم انگاشته شد.
اما هنگامی که ۷۰ یا ۸۰ درصد از مردم یک جامعه مجرم انگاشته شوند و هنگامی که حکام و وزرای کشور خود در شبکههای اجتماعی فیلترشده صفحه رسمی دارند و پست میگذارند، جرمانگاری چنین کاری به کلی مضحک خواهد بود.
✍🏻 استارلینک پایان بازی موش و گربه نخواهد بود؛ اما مانند همیشه، پیامی که باید منتقل شود، منتقل میشود.
📌 برای دسترسی به متن کامل مقاله به سایت اندیشکده رستا مراجعه نمایید.
💫 این تصویر در تیم گرافیک اندیشکده و توسط هوش مصنوعی طراحی شده است.
✅ ✨ برای مطالعه کلیک کنید ✨
#اندیشکده_رستا
#کارگروه_حکمرانی
#یادداشت_و_مقالات
#استارلینک
🌐Rasta-tt.ir
📚 "استارلینک: نسخه جدید بازی موش و گربه" 📚
🔹 یاسر خوشنویس؛ مدیر کارگروه حکمرانی
✍🏻 یک بازی موش و گربه جدید آغاز شد:
فیلتر در برابر فیلترشکن؛ فیلترگر در برابر فیلترگریز.
نسلهای پیاپیِ ابزارهای فیلترینگ و نسلهای پیاپیِ ابزارهای فیلترشکن به کار گرفته شدند. آخرین نسخه این بازیِ تکراری استارلینک است.
✍🏻 جرمانگاریِ استفاده از استارلینک کار سادهای است؛ همچنانکه استفاده از ماهواره و تلگرام و مانند آنها جرم انگاشته شد.
اما هنگامی که ۷۰ یا ۸۰ درصد از مردم یک جامعه مجرم انگاشته شوند و هنگامی که حکام و وزرای کشور خود در شبکههای اجتماعی فیلترشده صفحه رسمی دارند و پست میگذارند، جرمانگاری چنین کاری به کلی مضحک خواهد بود.
✍🏻 استارلینک پایان بازی موش و گربه نخواهد بود؛ اما مانند همیشه، پیامی که باید منتقل شود، منتقل میشود.
📌 برای دسترسی به متن کامل مقاله به سایت اندیشکده رستا مراجعه نمایید.
💫 این تصویر در تیم گرافیک اندیشکده و توسط هوش مصنوعی طراحی شده است.
✅ ✨ برای مطالعه کلیک کنید ✨
#اندیشکده_رستا
#کارگروه_حکمرانی
#یادداشت_و_مقالات
#استارلینک
🌐Rasta-tt.ir
و میپندارد که دانشی بینهایت دارد و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در علم و میگوید در قرآن، خطا و تناقض هست.
و میپندارد که مهندسی بینقص است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در خلق و میگوید جهان بد خلق شده و اگر به دست من بود، بهتر میساختم.
و میپندارد زیباترینِ دختران است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در جمال و مدام سلفی میگیرد و شهرآشوبی میکند و عشاقش را به هلاکت میکشاند.
و میپندارد که سخاوتمند و روزیرسان است و زیاد میبخشد و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در رازقیت و میگوید خدا به فلانی کم داده بود، من جبران کردم.
و میپندارد فرهمند است و راه انجام کارها را بهتر از همه میداند و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حکمت و میگوید امور جهان بد پیش میرود، اگر به دست من بهتر پیش میراندم.
و میپندارد مهربانترین است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در رحمت و میگوید آیات خلد ظالمین در نار استعاریاند و از رحمت خدا بعید است که کسانی را در آتش جاودانه کند.
و میپندارد بهترین حاکم است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حکم و میگوید سرنوشت آدمیان عادلانه نیست و اگر به دست من بود، بهتر حکم میراندم.
و میپندارد قدرقدرت است و هر چه بخواهد، میشود و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در قدرت و میگوید آنکه را بخواهم بالا میبرم و آنکه را بخواهم پست میکنم.
و میپندارد هر کاری میکند، عالی نیست و پرفکشنیست است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در علو و میگوید این جهان عالی نیست و میتوانست بهتر از این باشد.
و میپندارد زندگی و مرگ آدمیان به دست اوست و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حیات و موت و میگوید فلانی زود مرد و هنوز باید زنده میماند و بهمانی پیر و فرتوت یا بیمار لاعلاج است و بهتر است بمیرد.
و همگی هوی و هوسشان را اله خود قرار دادهاند و همگی سرنگون خواهند شد. اگر خدا به واسطه اعمالشان بر آنها رحم کند، همینجا بینیشان به خاک مالیده میشوند و موحد خواهند شد و اگر خدا بر آنها غضب کند، خالد در آتش خواهند بود.
و همه اینها برای خداوند آسان است.
انه علی کل شیئ قدیر.
و میپندارد که مهندسی بینقص است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در خلق و میگوید جهان بد خلق شده و اگر به دست من بود، بهتر میساختم.
و میپندارد زیباترینِ دختران است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در جمال و مدام سلفی میگیرد و شهرآشوبی میکند و عشاقش را به هلاکت میکشاند.
و میپندارد که سخاوتمند و روزیرسان است و زیاد میبخشد و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در رازقیت و میگوید خدا به فلانی کم داده بود، من جبران کردم.
و میپندارد فرهمند است و راه انجام کارها را بهتر از همه میداند و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حکمت و میگوید امور جهان بد پیش میرود، اگر به دست من بهتر پیش میراندم.
و میپندارد مهربانترین است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در رحمت و میگوید آیات خلد ظالمین در نار استعاریاند و از رحمت خدا بعید است که کسانی را در آتش جاودانه کند.
و میپندارد بهترین حاکم است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حکم و میگوید سرنوشت آدمیان عادلانه نیست و اگر به دست من بود، بهتر حکم میراندم.
و میپندارد قدرقدرت است و هر چه بخواهد، میشود و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در قدرت و میگوید آنکه را بخواهم بالا میبرم و آنکه را بخواهم پست میکنم.
و میپندارد هر کاری میکند، عالی نیست و پرفکشنیست است و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در علو و میگوید این جهان عالی نیست و میتوانست بهتر از این باشد.
و میپندارد زندگی و مرگ آدمیان به دست اوست و یا منکر خداست یا خود را شریک خدا میداند در حیات و موت و میگوید فلانی زود مرد و هنوز باید زنده میماند و بهمانی پیر و فرتوت یا بیمار لاعلاج است و بهتر است بمیرد.
و همگی هوی و هوسشان را اله خود قرار دادهاند و همگی سرنگون خواهند شد. اگر خدا به واسطه اعمالشان بر آنها رحم کند، همینجا بینیشان به خاک مالیده میشوند و موحد خواهند شد و اگر خدا بر آنها غضب کند، خالد در آتش خواهند بود.
و همه اینها برای خداوند آسان است.
انه علی کل شیئ قدیر.
از اول مهر که ایمان آوردم، روزگارم عجیبوغریب شده. هر روز، چیزهای جدیدی مییابم و میبینم.
از جمله چند روز پیش، سید روشنبینی مرا دید و در میان کلامش گفت: مادرت هنوز در اعماق قلبش با تو صاف نیست. بیشتر و بهتر محبت کن تا دلش را به دست آوری. گفتم چشم و چندان برایم عجیب نبود که همه فرزندان نوعا به پدرومادرشان بدهی دارند.
و بعد گفت شهابنامی هست که نزدش کار میکردی و از تو ناراضی است. از حقالناس بترس که خدا از حق خودش میگذرد، اما از حقالناس نمیگذرد.
ماتم برد که بیمقدمه، نام شهاب جوانمردی را برده بود. راست میگفت. من با شهاب و تیمش مشکل داشتم و میپندارم که حق با من بود، اما هرچه بود، پشت درهای بسته در برجی در جردن رخ داد. تابستان ۱۴۰۰، خطا کردم و ماجرا را از سر آزردگی و خشم به فضای عمومی آوردم. اگرچه ماه پیش در دیرکتِ اینستاگرام از دکتر جوانمردی عذرخواهی کردم و او ظاهرا بخشید، اما این کافی نیست که خبطی که در جمع انجام شده، عذرخواهیاش هم باید در جمع باشد.
پس، ای شهاب جوانمردی! نزد همگان میگویم که من خطا کردم و موجب تخفیف شانت نزد اهالی اکوسیستم هایتک شدم. عذرخواهم. لطفا مرا ببخش که از سرگردانی روز قیامت میترسم و اگر امروز به پایت بیفتم و عذر بخواهم، بهتر است تا آن روز. هر چه بگویی و بتوانم، انجام خواهم داد تا از من درگذری.
پاینده و برقرار باشی.
از جمله چند روز پیش، سید روشنبینی مرا دید و در میان کلامش گفت: مادرت هنوز در اعماق قلبش با تو صاف نیست. بیشتر و بهتر محبت کن تا دلش را به دست آوری. گفتم چشم و چندان برایم عجیب نبود که همه فرزندان نوعا به پدرومادرشان بدهی دارند.
و بعد گفت شهابنامی هست که نزدش کار میکردی و از تو ناراضی است. از حقالناس بترس که خدا از حق خودش میگذرد، اما از حقالناس نمیگذرد.
ماتم برد که بیمقدمه، نام شهاب جوانمردی را برده بود. راست میگفت. من با شهاب و تیمش مشکل داشتم و میپندارم که حق با من بود، اما هرچه بود، پشت درهای بسته در برجی در جردن رخ داد. تابستان ۱۴۰۰، خطا کردم و ماجرا را از سر آزردگی و خشم به فضای عمومی آوردم. اگرچه ماه پیش در دیرکتِ اینستاگرام از دکتر جوانمردی عذرخواهی کردم و او ظاهرا بخشید، اما این کافی نیست که خبطی که در جمع انجام شده، عذرخواهیاش هم باید در جمع باشد.
پس، ای شهاب جوانمردی! نزد همگان میگویم که من خطا کردم و موجب تخفیف شانت نزد اهالی اکوسیستم هایتک شدم. عذرخواهم. لطفا مرا ببخش که از سرگردانی روز قیامت میترسم و اگر امروز به پایت بیفتم و عذر بخواهم، بهتر است تا آن روز. هر چه بگویی و بتوانم، انجام خواهم داد تا از من درگذری.
پاینده و برقرار باشی.
Forwarded from روزنامه دنیای اقتصاد
زندگی در دنیای دیجیتال، چگونه؟
معرفی کتاب «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی»
📚 تا همین دو دهه پیش گردآوری، تحلیل و ذخیرهسازی دادهها کاری زمانبر و پرهزینه بود. برای همین، برای پاسخ دادن به پرسشهایمان، تا جایی که امکان داشت، دادههای کمی گردآوری میکردیم.
📚 امروزه، بسیاری از موانع موجود پیش پای گردآوری، تحلیل و ذخیرۀ مقادیر عظیم داده بهشدت کاهش یافته است.
📚 ما میتوانیم دادههایی بیشتر، اگرچه آشفتهتر، گرد آوریم، بهجای آنکه به مقادیری محدود از دادهها بسنده کنیم. درنتیجه، میتوانیم با در دست داشتن حجمی بیسابقه از جزئیات به جهان بنگریم.
📚 «زاندر کلوس» و «نارت ویلارد» دو نویسنده هلندی سال 2014 کتابی با عنوان «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» را نوشتند.
📚 این کتاب زمانی نوشته شد که تلفنهای همراه هوشمند به تازگی روانه بازار شده بود و افراد سطح بالایی از اطلاعات دیجیتال را در فضای مجازی با دیگران به اشتراک میگذاشتند.
📚 گسترش ردپای دیجیتال به دنبال خود بحثهای حکمرانی و حقوقی را در کنار چالشهای اجتماعی به همراه داشته و همین موضوع سبب شده است «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» همچنان اثری زنده و قابل کاربرد باشد.
📚 خوانندگان این اثر میتوانند کسانی باشند که به مسائل مرتبط با هوش مصنوعی علاقهمندند و یا کسانی که بحثهای مربوط به سیاستگذاری فضای مجازی را دنبال میکنند.
📚 «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» در 224 صفحه با ترجمه «یاسر خوشنویس» توسط نشر «کرگدن» با قیمت 280 هزار تومان منتشر شده است. معرفی این کتاب را در پست بعدی با صدای «یاسرخوشنویس» مترجم این اثر میشنوید...
#معرفی_کتاب
✅ کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
معرفی کتاب «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی»
📚 تا همین دو دهه پیش گردآوری، تحلیل و ذخیرهسازی دادهها کاری زمانبر و پرهزینه بود. برای همین، برای پاسخ دادن به پرسشهایمان، تا جایی که امکان داشت، دادههای کمی گردآوری میکردیم.
📚 امروزه، بسیاری از موانع موجود پیش پای گردآوری، تحلیل و ذخیرۀ مقادیر عظیم داده بهشدت کاهش یافته است.
📚 ما میتوانیم دادههایی بیشتر، اگرچه آشفتهتر، گرد آوریم، بهجای آنکه به مقادیری محدود از دادهها بسنده کنیم. درنتیجه، میتوانیم با در دست داشتن حجمی بیسابقه از جزئیات به جهان بنگریم.
📚 «زاندر کلوس» و «نارت ویلارد» دو نویسنده هلندی سال 2014 کتابی با عنوان «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» را نوشتند.
📚 این کتاب زمانی نوشته شد که تلفنهای همراه هوشمند به تازگی روانه بازار شده بود و افراد سطح بالایی از اطلاعات دیجیتال را در فضای مجازی با دیگران به اشتراک میگذاشتند.
📚 گسترش ردپای دیجیتال به دنبال خود بحثهای حکمرانی و حقوقی را در کنار چالشهای اجتماعی به همراه داشته و همین موضوع سبب شده است «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» همچنان اثری زنده و قابل کاربرد باشد.
📚 خوانندگان این اثر میتوانند کسانی باشند که به مسائل مرتبط با هوش مصنوعی علاقهمندند و یا کسانی که بحثهای مربوط به سیاستگذاری فضای مجازی را دنبال میکنند.
📚 «ما کلان داده ایم، آینده جامعه اطلاعاتی» در 224 صفحه با ترجمه «یاسر خوشنویس» توسط نشر «کرگدن» با قیمت 280 هزار تومان منتشر شده است. معرفی این کتاب را در پست بعدی با صدای «یاسرخوشنویس» مترجم این اثر میشنوید...
#معرفی_کتاب
@den_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چنین آمده که "گفتار پاک به سویش بالا میرود و عمل صالح بالایش میبرد". از استادم پرسیدم: عمل صالح چیست؟ گفت هر آنچه صلح برقرار کند.
پس، صلح برقرار کنید میان خودتان و خودتان؛ و میان خودتان و خدایتان؛ و میان خودتان و دیگران.
و میان دیگران و خودشان؛ و میان دیگران و خدایشان؛ و میان دیگران و دیگران.
و هر که در آتش جنگ میدمد، به موشک و جنگندهاش مینازد و از صلح گریزان است، هر که باشد، صالح نیست و چنین نیست که در هر جنگی، حتما یکی حق است و دیگری باطل؛ چه بسا هر دو باطل و ظالم باشند و عمده جنگهایی که میبینید، مشغول بودن ظالمان با ظالمان است.
پس، سازش بخواهید و سازش برقرار کنید، باشد که رستگار شوید.
پس، صلح برقرار کنید میان خودتان و خودتان؛ و میان خودتان و خدایتان؛ و میان خودتان و دیگران.
و میان دیگران و خودشان؛ و میان دیگران و خدایشان؛ و میان دیگران و دیگران.
و هر که در آتش جنگ میدمد، به موشک و جنگندهاش مینازد و از صلح گریزان است، هر که باشد، صالح نیست و چنین نیست که در هر جنگی، حتما یکی حق است و دیگری باطل؛ چه بسا هر دو باطل و ظالم باشند و عمده جنگهایی که میبینید، مشغول بودن ظالمان با ظالمان است.
پس، سازش بخواهید و سازش برقرار کنید، باشد که رستگار شوید.
هرچه در قرآن کاویدم، عبارتی که بگوید عموم زنان مسلم (به جز زنان پیامبر) باید موهای خود را بپوشانند، نیافتهام و تا آنجا که متون تاریخی را دیدهام، عموم زنان مسلمان در زمان پیامبر ملزم به پوشاندن بدن به جز وجه و کفین نبودهاند و هیچ موردی را از حد یا تعزیر برای نپوشاندن موها، در عصر پیامبر یا در حکومت حضرت علی ندیدهام.
حد وجه و کفین بعدا ساخته شده و آزار دادن مسلمانان برای محجبه شدن بدعت منافقان جمهوری اسلامی است. اینها مصداق بارز این آیهاند: الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا. و بسیاری از مردم حق دارند که میگویند اگر اسلام چیزی است که این فقهای اسمی میگویند، از اسلام رویگردانیم. من هم از اسلام جمهوری اسلامی تبری میجویم و البته اسلامی که در قرآن و سنت است، چیز دیگری است.
و هر کس که مدعی ظلمستیزی است و خواهان کمک به فلسطین و لبنان است و فریاد وامظلوما سر میدهد و از موشکپرانی دورویان خشنود است، اما به عمل یا به زبان یا دست به دل، پشت آهو دریایی و امثال او درنمیآید، دروغگو و ریاکار است و حنایش پیش مردم رنگی ندارد. الفتنه اشد من القتل.
زنده باد آهو دریایی؛ و هر چه بتوانم در پشتیبانی از او و هر دختر دیگری که به نام اسلام و حجاب بر او ستم میشود، انجام خواهم داد.
حد وجه و کفین بعدا ساخته شده و آزار دادن مسلمانان برای محجبه شدن بدعت منافقان جمهوری اسلامی است. اینها مصداق بارز این آیهاند: الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا. و بسیاری از مردم حق دارند که میگویند اگر اسلام چیزی است که این فقهای اسمی میگویند، از اسلام رویگردانیم. من هم از اسلام جمهوری اسلامی تبری میجویم و البته اسلامی که در قرآن و سنت است، چیز دیگری است.
و هر کس که مدعی ظلمستیزی است و خواهان کمک به فلسطین و لبنان است و فریاد وامظلوما سر میدهد و از موشکپرانی دورویان خشنود است، اما به عمل یا به زبان یا دست به دل، پشت آهو دریایی و امثال او درنمیآید، دروغگو و ریاکار است و حنایش پیش مردم رنگی ندارد. الفتنه اشد من القتل.
زنده باد آهو دریایی؛ و هر چه بتوانم در پشتیبانی از او و هر دختر دیگری که به نام اسلام و حجاب بر او ستم میشود، انجام خواهم داد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و گفتهاند که ماجرای آهو دریایی آن گونه نبوده و چنین و چنان بوده. در این مواقع، بسیاری از مواجببگیرانِ جهاد تبیین دست به کار میشوند و الحق توانمندند در فتنهانگیزی. و گیرم که راست بگویند. پس جمله آخر پست قبلی را چنین تغییر میدهم و بقیه کلام همان است که بود:
زنده باد دختر گمنامِ مظلوم در ویدئوی بالا؛ و هر چه بتوانم در پشتیبانی از او و هر دختر دیگری که به نام اسلام و حجاب بر او ستم میشود، انجام خواهم داد.
و رحمت خدا بر مهسا امینی و امثال او که بیگناه کشته شدند و چه بسا بای ذنب قتلت درباره آنها نیز باشد که زنده به گور کردن دختران اشکال گوناگون دارد.
زنده باد دختر گمنامِ مظلوم در ویدئوی بالا؛ و هر چه بتوانم در پشتیبانی از او و هر دختر دیگری که به نام اسلام و حجاب بر او ستم میشود، انجام خواهم داد.
و رحمت خدا بر مهسا امینی و امثال او که بیگناه کشته شدند و چه بسا بای ذنب قتلت درباره آنها نیز باشد که زنده به گور کردن دختران اشکال گوناگون دارد.
دو کار خیر پیش روی شماست:
تامین هزینههای درمان خانمی که به دلیل نیاز به پروتز پا، خانهنشین شده.
کمک به تامین هزینههای یک خانم شاغل سرپرست خانوار
فاستبقوا الخیرات
اگر نیتی اختصاصی برای یکی از دو مورد دارید، اشاره بفرمایید.
لطفا خیرات را به این شماره کارت واریز کنید:
6219861080174054
به نام یاسر خوشنویس. تجمیع میکنم و برایشان میفرستم.
تامین هزینههای درمان خانمی که به دلیل نیاز به پروتز پا، خانهنشین شده.
کمک به تامین هزینههای یک خانم شاغل سرپرست خانوار
فاستبقوا الخیرات
اگر نیتی اختصاصی برای یکی از دو مورد دارید، اشاره بفرمایید.
لطفا خیرات را به این شماره کارت واریز کنید:
6219861080174054
به نام یاسر خوشنویس. تجمیع میکنم و برایشان میفرستم.
گاه میپرسند چه بر سرت گذشت که چنین شد و گاه میگویند داستانش را بنویس. رمانی نیمهکاره دارم به نام "هوا" که ماجرایی است که از سر گذراندهام. پیرنگ خطیاش چنین است و البته هوا به این شکل جریان پیدا نمیکند:
بهمن ۱۳۶۱: متولد شدم
مهر ۱۳۷۲: شروع تحصیل در مدرسه علامه حلی
پاییز ۱۳۷۲: شروع حفظ کردن قرآن
زمستان ۱۳۷۴: شرکت در کلاسهای مفاهیم قرآن
۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲: مطالعه مفصل ادبیات فارسی، زبان عربی، تاریخ، علوم قرآن و حدیث
۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳: تحصیل در کارشناسی مهندسی مکانیک
۱۳۸۲: شروع مطالعه نظاممند فلسفه
۱۳۸۳: آغاز دورهای شدید از افسردگی، خصوصا پس از ناکامی در مهاجرت برای ادامه تحصیل در مهندسی
۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷: تحصیل در کارشناسی ارشد فلسفه علم
پاییز ۱۳۸۴ تا بهار ۱۳۸۶: تدریس قرآن در راهنمایی علامه حلی
بهار ۱۳۸۶: تثبیت تدریجی الحاد
پاییز ۱۳۸۶: تولد تدریجی مختال فخور
پاییز ۱۳۸۷ تا بهار ۱۳۸۸: تحصیل نیمهکاره دکترای فلسفه
تحلیلی
۱۳۸۳ تا ۱۳۸۸: فاصله گرفتن تدریجی از جمهوری منافقان مسلمان
بهار ۱۳۸۸: انتشار اولین کتاب
آبان ۱۳۸۸ تا مرداد ۱۳۸۹: آشنایی با همسر سابقم تا ازدواج
۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶: تکاپو برای مهاجرت از ایران برای ادامه تحصیل
۱۳۹۳: تغییر حوزه مطالعاتی از فلسفه تحلیلی به فلسفه تاریخیانگار آلمانی-فرانسوی به مطالعات علم و فناوری و نهایتا، به تاریخ اجتماعی فناوری در ایران
زمستان ۱۳۹۵: آغاز تحصیل دوباره در دکترای فلسفه علم و فناوری در ایران
زمستان ۱۳۹۶: استعفا از معاونت علمی؛ آخرین سمت: مدیر تدوین سیاستها در مرکز فناوریهای همگرا
بهار ۱۳۹۷: سه هفته در بن به عنوان دانشجوی دکترای شرقشناسی؛ موضوع تحقیق: تلگراف در ایران دوره قاجار؛ رها شدن همیشگی از وسوسه مهاجرت: تنها در وطنم عزت نفس دارم و تنها با مردم خودم همداستانم
خرداد ۱۳۹۷ تا خرداد ۱۳۹۹: زتدگی در خانهباغی در دماوند
تابستان ۱۳۹۷: شروع یادگیری سنتور؛ تبدیل تدریجی از فیلسوف-مهندسِ اصلموضوعزده به هنرمند بداههپرداز
زمستان ۱۳۹۷ تا تابستان ۱۳۹۸: نوشتن بهترین کتابم تا کنون و آخرین
تالیفم: نبرد سیمها
پاییز ۱۳۹۸: آغاز دوره قبض و برزخی ۵ ساله
خرداد ۱۳۹۹: بازگشت به تهران و خریدن آپارتمانی که در عمل، شر شد
پاییز ۱۳۹۹: شروع دستیاری و نتورکری مدیرعامل فناپ
فروردین ۱۴۰۰: نابودی رابطه با همسر سابقم پس از ۷ سال کشمکش تدریجی
خرداد ۱۴۰۰: استعفا از فناپ پس از دو ماه کشمکش
تیر ۱۴۰۰: اسلام آوردن دوباره پس از ۱۴ سال
مهر و آبان ۱۴۰۰: یک رابطه عاشقانه کوتاه؛ دلیل جدایی: فاصله سنی زیاد
آبان ۱۴۰۰: ثبت رسمی طلاق از همسر سابقم
اسفند ۱۴۰۰: بازگشت به دماوند و شروع تراپی در کوچهباغهای احمدآباد
خرداد تا آبان ۱۴۰۱: افسردگی شدید تا سرحد تصمیم به خودکشی
بهمن ۱۴۰۱: جابهجایی به آبعلی
اسفند ۱۴۰۱: آغاز دوباره کار کردنِ منظم
خرداد ۱۴۰۲: چپ کردن در جاده بهشهر به گرگان؛ به چشم دیدن مرگ
تابستان تا زمستان ۱۴۰۲: سرگشتگی و تنهایی محض؛ تنها همدم: سنتور
اسفند ۱۴۰۲: شروع جلسات تراپی جدید با پنجمین تراپیست
فروردین ۱۴۰۳: رهایی از غم طرد عاطفی پس از سه سال زجر کشیدن
اردیبهشت ۱۴۰۳: کشتن سوپراگوی پرفکشنیست پس از ۶ سال جنگ و کشمکش درونی
اردیبهشت تا مرداد ۱۴۰۳: تلاش و گفتگوی پیاپی برای یافتن معشوقی جدید
مرداد ۱۴۰۳: نامزدی
شهریور ۱۴۰۳: ویرانی دوباره و شدیدتر روابط شخصی با نامزد و برادر؛ استیصال
مهر ۱۴۰۳: غلبه بر مختال فخور و موحد شدن
مهر ۱۴۰۳: مردن قبل از مردن و زندگی در شانی آخر
اکنون چون کودکی ذوقمرگم؛ کم میخورم و کم میخوابم و از لحظات بیداریام، لذتی سرشار میبرم.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که جان کند
برای من شده، برای شما هم میشود، اگر بخواهید.
بهمن ۱۳۶۱: متولد شدم
مهر ۱۳۷۲: شروع تحصیل در مدرسه علامه حلی
پاییز ۱۳۷۲: شروع حفظ کردن قرآن
زمستان ۱۳۷۴: شرکت در کلاسهای مفاهیم قرآن
۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲: مطالعه مفصل ادبیات فارسی، زبان عربی، تاریخ، علوم قرآن و حدیث
۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳: تحصیل در کارشناسی مهندسی مکانیک
۱۳۸۲: شروع مطالعه نظاممند فلسفه
۱۳۸۳: آغاز دورهای شدید از افسردگی، خصوصا پس از ناکامی در مهاجرت برای ادامه تحصیل در مهندسی
۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷: تحصیل در کارشناسی ارشد فلسفه علم
پاییز ۱۳۸۴ تا بهار ۱۳۸۶: تدریس قرآن در راهنمایی علامه حلی
بهار ۱۳۸۶: تثبیت تدریجی الحاد
پاییز ۱۳۸۶: تولد تدریجی مختال فخور
پاییز ۱۳۸۷ تا بهار ۱۳۸۸: تحصیل نیمهکاره دکترای فلسفه
تحلیلی
۱۳۸۳ تا ۱۳۸۸: فاصله گرفتن تدریجی از جمهوری منافقان مسلمان
بهار ۱۳۸۸: انتشار اولین کتاب
آبان ۱۳۸۸ تا مرداد ۱۳۸۹: آشنایی با همسر سابقم تا ازدواج
۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶: تکاپو برای مهاجرت از ایران برای ادامه تحصیل
۱۳۹۳: تغییر حوزه مطالعاتی از فلسفه تحلیلی به فلسفه تاریخیانگار آلمانی-فرانسوی به مطالعات علم و فناوری و نهایتا، به تاریخ اجتماعی فناوری در ایران
زمستان ۱۳۹۵: آغاز تحصیل دوباره در دکترای فلسفه علم و فناوری در ایران
زمستان ۱۳۹۶: استعفا از معاونت علمی؛ آخرین سمت: مدیر تدوین سیاستها در مرکز فناوریهای همگرا
بهار ۱۳۹۷: سه هفته در بن به عنوان دانشجوی دکترای شرقشناسی؛ موضوع تحقیق: تلگراف در ایران دوره قاجار؛ رها شدن همیشگی از وسوسه مهاجرت: تنها در وطنم عزت نفس دارم و تنها با مردم خودم همداستانم
خرداد ۱۳۹۷ تا خرداد ۱۳۹۹: زتدگی در خانهباغی در دماوند
تابستان ۱۳۹۷: شروع یادگیری سنتور؛ تبدیل تدریجی از فیلسوف-مهندسِ اصلموضوعزده به هنرمند بداههپرداز
زمستان ۱۳۹۷ تا تابستان ۱۳۹۸: نوشتن بهترین کتابم تا کنون و آخرین
تالیفم: نبرد سیمها
پاییز ۱۳۹۸: آغاز دوره قبض و برزخی ۵ ساله
خرداد ۱۳۹۹: بازگشت به تهران و خریدن آپارتمانی که در عمل، شر شد
پاییز ۱۳۹۹: شروع دستیاری و نتورکری مدیرعامل فناپ
فروردین ۱۴۰۰: نابودی رابطه با همسر سابقم پس از ۷ سال کشمکش تدریجی
خرداد ۱۴۰۰: استعفا از فناپ پس از دو ماه کشمکش
تیر ۱۴۰۰: اسلام آوردن دوباره پس از ۱۴ سال
مهر و آبان ۱۴۰۰: یک رابطه عاشقانه کوتاه؛ دلیل جدایی: فاصله سنی زیاد
آبان ۱۴۰۰: ثبت رسمی طلاق از همسر سابقم
اسفند ۱۴۰۰: بازگشت به دماوند و شروع تراپی در کوچهباغهای احمدآباد
خرداد تا آبان ۱۴۰۱: افسردگی شدید تا سرحد تصمیم به خودکشی
بهمن ۱۴۰۱: جابهجایی به آبعلی
اسفند ۱۴۰۱: آغاز دوباره کار کردنِ منظم
خرداد ۱۴۰۲: چپ کردن در جاده بهشهر به گرگان؛ به چشم دیدن مرگ
تابستان تا زمستان ۱۴۰۲: سرگشتگی و تنهایی محض؛ تنها همدم: سنتور
اسفند ۱۴۰۲: شروع جلسات تراپی جدید با پنجمین تراپیست
فروردین ۱۴۰۳: رهایی از غم طرد عاطفی پس از سه سال زجر کشیدن
اردیبهشت ۱۴۰۳: کشتن سوپراگوی پرفکشنیست پس از ۶ سال جنگ و کشمکش درونی
اردیبهشت تا مرداد ۱۴۰۳: تلاش و گفتگوی پیاپی برای یافتن معشوقی جدید
مرداد ۱۴۰۳: نامزدی
شهریور ۱۴۰۳: ویرانی دوباره و شدیدتر روابط شخصی با نامزد و برادر؛ استیصال
مهر ۱۴۰۳: غلبه بر مختال فخور و موحد شدن
مهر ۱۴۰۳: مردن قبل از مردن و زندگی در شانی آخر
اکنون چون کودکی ذوقمرگم؛ کم میخورم و کم میخوابم و از لحظات بیداریام، لذتی سرشار میبرم.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که جان کند
برای من شده، برای شما هم میشود، اگر بخواهید.
چهار سوگیری شناختی نفس بسیاری از ایرانیان را بریده. بسیاری از ما دست کم درگیر یکی از اینها هستیم و شگفتانگیز و گاه تناقضآمیز اینکه برخی از ما همزمان درگیر دو یا سه مورد از سوگیریهای فهرست زیریم:
۱. هرچه قدیمی (مثلا، اسلامی یا باستانی) است، عالی و بینقص است و باید بیتغییر حفظ شود.
۲. هرچه قدیمی است، پست و منسوخ و خرافه است و باید دور ریخته شود.
۳. هرچه مدرن است، عالی و بینقص است و باید بینقادی پذیرفته شود.
۴. هرچه مدرن است، شر و شیطانی است و باید از آن پرهیز کرد.
هر چهار مورد ناشی از علاقه مغز ما به راهحلها و دستورالعملهای ساده و بیقیدوبند است و ناشی از درک نکردن پویایی اندیشه، معرفت و فناوری. حال آنکه داستانهایی که قیدوبند و مدالیته ندارند، نوعا نادرستاند؛ همیشه "ولی"، "اما"، "اگر"، "به جز"، "در فلان و بهمان حالت"، "به این شرط که" و غیره و ذلک وجود دارد.
تو خود حدیث مفصل بخوان.
۱. هرچه قدیمی (مثلا، اسلامی یا باستانی) است، عالی و بینقص است و باید بیتغییر حفظ شود.
۲. هرچه قدیمی است، پست و منسوخ و خرافه است و باید دور ریخته شود.
۳. هرچه مدرن است، عالی و بینقص است و باید بینقادی پذیرفته شود.
۴. هرچه مدرن است، شر و شیطانی است و باید از آن پرهیز کرد.
هر چهار مورد ناشی از علاقه مغز ما به راهحلها و دستورالعملهای ساده و بیقیدوبند است و ناشی از درک نکردن پویایی اندیشه، معرفت و فناوری. حال آنکه داستانهایی که قیدوبند و مدالیته ندارند، نوعا نادرستاند؛ همیشه "ولی"، "اما"، "اگر"، "به جز"، "در فلان و بهمان حالت"، "به این شرط که" و غیره و ذلک وجود دارد.
تو خود حدیث مفصل بخوان.
همکاریام با موسسه نوید به پایان رسید. خیر پیش راه دوستانم در این موسسه.
از این پس، در کنار همکاری با اندیشکده رستا و ترجمه و تالیف به شیوه سابق، کوچ خواهم بود. شیوه کوچینگم آمیزهای ایدیوسینکرتیک از تفکر راهبردی، سوشال لیدرشیپ، رویکرد اکت و عرفان ایرانی خواهد بود.
حقالزحمه مالتیپلپرایسد است: هفتصد تومان برای تیمممبرها و سینیورها، یک میلیون برای مدیران میانی و لیدها و بیشتر برای مدیران ارشد بسته به توافق برای هر ساعت. هر کس توان پرداخت ندارد، تخفیف خواهد گرفت تا حداکثر، صددرصد. به شیوه استادان کهن، هدیه هم به جای پول قبول میکنم از هرچه که تمایل دارید و در دسترستان است.
در کوچینگ، خودآموز بودهام، تجربه کردهام و کتاب هم ترجمه کردهام. شیوهام ترکیبی و بدیع است، در حال نگارش متنی در این زمینهام و ایدههای اصلی آن را به متخصصان پیشرو کوچینگ عرضه کردهام، پسندیدهاند.
اگر تمایل به بهرهگیری از این شیوه دارید، پیام بدهید یا زنگ بزنید.
09128159512
از این پس، در کنار همکاری با اندیشکده رستا و ترجمه و تالیف به شیوه سابق، کوچ خواهم بود. شیوه کوچینگم آمیزهای ایدیوسینکرتیک از تفکر راهبردی، سوشال لیدرشیپ، رویکرد اکت و عرفان ایرانی خواهد بود.
حقالزحمه مالتیپلپرایسد است: هفتصد تومان برای تیمممبرها و سینیورها، یک میلیون برای مدیران میانی و لیدها و بیشتر برای مدیران ارشد بسته به توافق برای هر ساعت. هر کس توان پرداخت ندارد، تخفیف خواهد گرفت تا حداکثر، صددرصد. به شیوه استادان کهن، هدیه هم به جای پول قبول میکنم از هرچه که تمایل دارید و در دسترستان است.
در کوچینگ، خودآموز بودهام، تجربه کردهام و کتاب هم ترجمه کردهام. شیوهام ترکیبی و بدیع است، در حال نگارش متنی در این زمینهام و ایدههای اصلی آن را به متخصصان پیشرو کوچینگ عرضه کردهام، پسندیدهاند.
اگر تمایل به بهرهگیری از این شیوه دارید، پیام بدهید یا زنگ بزنید.
09128159512
من باب مقدمه بگویم که انتشار فیدبک فنیِ انتقادی در محیطی عمومی هرگز مصداق غیبت نیست و هنگامی که فرد مظلوم واقع شده باشد، کاملا مشروع است.
حالا ماجرا چیست؟
در موسسهای کار میکردم و در مقام مدیر امور راهبردی، یک برنامه ترنزیشن سازمانی تنظیم کردم. چند هفته بعد، مدیرعامل با خوشنودی خبر داد که قاف از شرکت ایلیا محصولی فوقالعاده دارد در قالب کوچینگ سازمانی و خودش کوچ مدیرعامل خواهد شد و کاف کوچ دو مدیر ارشد سازمان خواهد شد تا به ترتزیشن کمک کنند.
گفتم باشد و چارهای هم نبود که وقوف پس از وقوع بود. کوچینگ مدیرعامل و دو مدیر ارشد ۸ ماه ادامه داشت، کلا بیحاصل. میدانید چرا؟ چون نه قاف و نه کاف پیش من نیامدند که بپرسند برنامه ترنزیشن چیست و هیچ هدفگذاریای برای سرویس کوچینگ انجام نشد. در نتیجه، هیچ شاخص عملکردیای وجود نداشت که تغییرات آن را بشود سنجید و کارآمدی سرویس کوچینگ را ارزیابی کرد.
پس از ۸ ماه، سرویس کوچینگ را برای من هم خریدند. ۶ ماه بعدی، قاف نمیآمد و کاف کوچ من و دو مدیر ارشد مذکور بود. اولین بار که کاف را دیدم، گفتم درباره امور موسسه صحبت کنیم یا درباره حالات شخصیام. گفت این دو مرتبطاند؛ از خودت بگو و اگر حال خودت بهتر شود، به سازمان هم کمک میشود. گفتم باشد و کاف اسما کوچ سازمانیام بود و عملا تراپیستم. بسیار باسواد و تیز است و تراپیستی عالی در مکتب اکت. به بهبود حالم کمک زیادی کرد و بارها تشکر کردهام، اما این سرویس ربطی به سازمان و ترنزیشنش نداشت. نتیجه آنکه پس از ۱۴ ماه، سرویس گرانقیمت کوچینگ سازمانی ایلیا با همه دبدبه و کبکبهاش عملا کمکی به موسسه نکرد و راحت بگویم مفت نمیارزید.
در مقام مدیر راهبردی، جلسات مداومی با مدیرعامل داشتم. روزی گفتم ما مشتری بسیار بدی هستیم، چون شاخصه عملکردی برای سرویسی که خریدیم، ست نکردیم و حالا هم نمیتوانیم به قاف ثابت کنیم سرویس بیاثرش را گران فروخته و البته مشاوران و کوچها در قالب کردن سرویسهای قلابیشان استادند. مدیرعامل تایید کرد.
کماکان کاف میآید و میرود و موسسه شارژ میشود. صد سال دیگر هم برود و بیاید، کمکی به موسسه نخواهد شد. سخنوری و شیکپوشی نان و آب نمیشود.
نتیجه چیست؟ اولا، گول ظاهر شیک و گرافیک زیبا و سخنوری را نخورید و اگر سرویسی میخرید، حتما برایش هدفگذاری شاخصمحور داشته باشید و در قرارداد هم بیاورید تا بتوانید خر مشاور را بگیرید و بگویید این همه آمدی و رفتی چه شد؟
ثانیا، از شرکتهای دوست سرویس نخرید تا در رودربایستی نمانید و در باتلاق فرونروید. ثالثا، اصلا و اصلا سراغ سرویس کوچینگ سازمانی ایلیا نروید که گنجشک رنگ میکنند، جای قناری میفروشند.
قاف و کاف و نیز، دوست عزیزم، مدیرعامل ایلیا! من خودم دوره تفکر راهبردی و حل مسئله برگزار میکنم و تجربه کوچینگ دارم. دست کم، من یک نفر را نمیتوانید رنگ کنید. روزی که مدیرعامل به واسطه دوستیهای پیشین و از روی اعتماد سرویستان را میخرید، به من نگفت و گرنه چنان قراردادی با ایلیا میبستم که محصول قلابیتان رسوا میشد و اکنون یا سرویس افکتیو گرفته بودیم یا یک پرونده حقوقی عالی داشتیم در باب عدم انجام تعهدات.
وای بر کمفروشان. راسته کوچک است مدیرعامل ایلیا. موقعیت را دریاب و قاف و کاف را زیر سوال ببر تا بیش از این، بیآبرویی برای ایلیا نسازند به جای پول و دستاورد.
حالا ماجرا چیست؟
در موسسهای کار میکردم و در مقام مدیر امور راهبردی، یک برنامه ترنزیشن سازمانی تنظیم کردم. چند هفته بعد، مدیرعامل با خوشنودی خبر داد که قاف از شرکت ایلیا محصولی فوقالعاده دارد در قالب کوچینگ سازمانی و خودش کوچ مدیرعامل خواهد شد و کاف کوچ دو مدیر ارشد سازمان خواهد شد تا به ترتزیشن کمک کنند.
گفتم باشد و چارهای هم نبود که وقوف پس از وقوع بود. کوچینگ مدیرعامل و دو مدیر ارشد ۸ ماه ادامه داشت، کلا بیحاصل. میدانید چرا؟ چون نه قاف و نه کاف پیش من نیامدند که بپرسند برنامه ترنزیشن چیست و هیچ هدفگذاریای برای سرویس کوچینگ انجام نشد. در نتیجه، هیچ شاخص عملکردیای وجود نداشت که تغییرات آن را بشود سنجید و کارآمدی سرویس کوچینگ را ارزیابی کرد.
پس از ۸ ماه، سرویس کوچینگ را برای من هم خریدند. ۶ ماه بعدی، قاف نمیآمد و کاف کوچ من و دو مدیر ارشد مذکور بود. اولین بار که کاف را دیدم، گفتم درباره امور موسسه صحبت کنیم یا درباره حالات شخصیام. گفت این دو مرتبطاند؛ از خودت بگو و اگر حال خودت بهتر شود، به سازمان هم کمک میشود. گفتم باشد و کاف اسما کوچ سازمانیام بود و عملا تراپیستم. بسیار باسواد و تیز است و تراپیستی عالی در مکتب اکت. به بهبود حالم کمک زیادی کرد و بارها تشکر کردهام، اما این سرویس ربطی به سازمان و ترنزیشنش نداشت. نتیجه آنکه پس از ۱۴ ماه، سرویس گرانقیمت کوچینگ سازمانی ایلیا با همه دبدبه و کبکبهاش عملا کمکی به موسسه نکرد و راحت بگویم مفت نمیارزید.
در مقام مدیر راهبردی، جلسات مداومی با مدیرعامل داشتم. روزی گفتم ما مشتری بسیار بدی هستیم، چون شاخصه عملکردی برای سرویسی که خریدیم، ست نکردیم و حالا هم نمیتوانیم به قاف ثابت کنیم سرویس بیاثرش را گران فروخته و البته مشاوران و کوچها در قالب کردن سرویسهای قلابیشان استادند. مدیرعامل تایید کرد.
کماکان کاف میآید و میرود و موسسه شارژ میشود. صد سال دیگر هم برود و بیاید، کمکی به موسسه نخواهد شد. سخنوری و شیکپوشی نان و آب نمیشود.
نتیجه چیست؟ اولا، گول ظاهر شیک و گرافیک زیبا و سخنوری را نخورید و اگر سرویسی میخرید، حتما برایش هدفگذاری شاخصمحور داشته باشید و در قرارداد هم بیاورید تا بتوانید خر مشاور را بگیرید و بگویید این همه آمدی و رفتی چه شد؟
ثانیا، از شرکتهای دوست سرویس نخرید تا در رودربایستی نمانید و در باتلاق فرونروید. ثالثا، اصلا و اصلا سراغ سرویس کوچینگ سازمانی ایلیا نروید که گنجشک رنگ میکنند، جای قناری میفروشند.
قاف و کاف و نیز، دوست عزیزم، مدیرعامل ایلیا! من خودم دوره تفکر راهبردی و حل مسئله برگزار میکنم و تجربه کوچینگ دارم. دست کم، من یک نفر را نمیتوانید رنگ کنید. روزی که مدیرعامل به واسطه دوستیهای پیشین و از روی اعتماد سرویستان را میخرید، به من نگفت و گرنه چنان قراردادی با ایلیا میبستم که محصول قلابیتان رسوا میشد و اکنون یا سرویس افکتیو گرفته بودیم یا یک پرونده حقوقی عالی داشتیم در باب عدم انجام تعهدات.
وای بر کمفروشان. راسته کوچک است مدیرعامل ایلیا. موقعیت را دریاب و قاف و کاف را زیر سوال ببر تا بیش از این، بیآبرویی برای ایلیا نسازند به جای پول و دستاورد.
شکر خدا، در این لحظه تحت ولایت هیچ ربی من دون الله و در قرارداد با هیچ فرد حقیقیای نیستم که از اندیشکده رستا هم خارج شدم.
تا کنون، حدود سی بار پوزیشن شغلیام را عوض کردهام و البته هیچ وقت به خاطر پرفورمنس پایین، اخراج نشدهام. همیشه دلیل این بوده: کارفرما/مدیرم یا حکمت و فره کافی نداشته یا پول نداشته یا هیچکدام را نداشته. در مواردی، علاوه بر این، اموال حرام در کار بوده یا جور حکومت جور.
عهد کردهام که از این پس، یا به کل فریلنسر باشم؛ یا بیزینسلاین منیجر باشم ذیل مدیری فردادتر از خودم یا مدیرعامل یا رییس هیئت مدیره. اگر قصد کار واقعی دارید و اموالتان هم پاک است، برای چنین پوزیشنهایی با من تماس بگیرید.
و نیز قصد دارم کتابهای ننوشتهام را بنویسم که حدود ده جلد خواهد بود؛ و سبک خاص کوچینگ مورد نظرم را توسعه دهم؛ و نیز قرآن را به پارسیای شیرین ترجمه کنم، به نحوی که از خطاهای متعدد مترجمان قبلی به دور باشد؛ و نیز قصد تجدید فراش دارم؛ و نیز میخواهم یک (بلکه چند) کسبکار اجتماعی راه بیندازم و در حال تنظیم پیچدکم. در پستهای بعدی، درباره هر یک توضیح بیشتری خواهم داد.
دعا کنید که توفیق یابم.
تا کنون، حدود سی بار پوزیشن شغلیام را عوض کردهام و البته هیچ وقت به خاطر پرفورمنس پایین، اخراج نشدهام. همیشه دلیل این بوده: کارفرما/مدیرم یا حکمت و فره کافی نداشته یا پول نداشته یا هیچکدام را نداشته. در مواردی، علاوه بر این، اموال حرام در کار بوده یا جور حکومت جور.
عهد کردهام که از این پس، یا به کل فریلنسر باشم؛ یا بیزینسلاین منیجر باشم ذیل مدیری فردادتر از خودم یا مدیرعامل یا رییس هیئت مدیره. اگر قصد کار واقعی دارید و اموالتان هم پاک است، برای چنین پوزیشنهایی با من تماس بگیرید.
و نیز قصد دارم کتابهای ننوشتهام را بنویسم که حدود ده جلد خواهد بود؛ و سبک خاص کوچینگ مورد نظرم را توسعه دهم؛ و نیز قرآن را به پارسیای شیرین ترجمه کنم، به نحوی که از خطاهای متعدد مترجمان قبلی به دور باشد؛ و نیز قصد تجدید فراش دارم؛ و نیز میخواهم یک (بلکه چند) کسبکار اجتماعی راه بیندازم و در حال تنظیم پیچدکم. در پستهای بعدی، درباره هر یک توضیح بیشتری خواهم داد.
دعا کنید که توفیق یابم.
در شبی خفته، مردم باز برای بار سیام
صاحبم گفت وای این دیگر چیست
مردمان را چشیدهام صد بار
هر یکی را نهایتا، مرگی است
و اگر عبور از زهدان را اعتباری دگر دانم
آدمیزاد را مرگی و مرگی است
گفتمش هیچ شگفتی نیست در کار
که مرا هر روز هست مردنها
و فقط از سر خلاصه کردن بود
که سه هزار مرگ را شمردم سی
استقبال از شاهکار بیژن الهی، "چه خبر؟ مرگ عالَمی تنها"
با صدای محسن نامجو بشنوید
اول آذر ۱۴۰۳
صاحبم گفت وای این دیگر چیست
مردمان را چشیدهام صد بار
هر یکی را نهایتا، مرگی است
و اگر عبور از زهدان را اعتباری دگر دانم
آدمیزاد را مرگی و مرگی است
گفتمش هیچ شگفتی نیست در کار
که مرا هر روز هست مردنها
و فقط از سر خلاصه کردن بود
که سه هزار مرگ را شمردم سی
استقبال از شاهکار بیژن الهی، "چه خبر؟ مرگ عالَمی تنها"
با صدای محسن نامجو بشنوید
اول آذر ۱۴۰۳
کار خیری پیش روی شماست. فاستبقوا الخیرات.
کودکی چهارساله مبتلا به اوتیسم باید در بیمارستان بستری شود، اما هزینههای درمان فراهم نیست. لطفا خیرات خود را به حساب عمهام سرکار خانم فائزه خوشنویس واریز فرمایید که در کار خیر، به او و اجدادش اقتدا میکنم.
6104 3386 4463 1653
آنچه را که میگویم، به عینه دیدهام: اگر در کارتان، گرهی هست، در عین حال که تدبیر معمول میکنید، گره از کار دیگران باز کنید و بخواهید برایتان دعا کنند و خودتان هم دعا کنید. کار بندگان خدا را راه بیندازید تا خدا کارتان را راه بیندازد، به غیر حساب.
کودکی چهارساله مبتلا به اوتیسم باید در بیمارستان بستری شود، اما هزینههای درمان فراهم نیست. لطفا خیرات خود را به حساب عمهام سرکار خانم فائزه خوشنویس واریز فرمایید که در کار خیر، به او و اجدادش اقتدا میکنم.
6104 3386 4463 1653
آنچه را که میگویم، به عینه دیدهام: اگر در کارتان، گرهی هست، در عین حال که تدبیر معمول میکنید، گره از کار دیگران باز کنید و بخواهید برایتان دعا کنند و خودتان هم دعا کنید. کار بندگان خدا را راه بیندازید تا خدا کارتان را راه بیندازد، به غیر حساب.
برای بار چندم، دوستی مرا توصیه کرد با این مضمون که هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند؛ اینقدر ننویس.
به او و سایر ناصحان گفتهام و اینجا هم میگویم که حقیقت این است که مهر بر دهانم هست.
از آنچه تجربه میکنم، یک درصدش را نشر میدهم؛ پنج درصدش را به دوستانی که تماس میگیرند یا میبینمشان میگویم؛ پانزده درصدش را برای دوستان خاص گفتهام که به ده نفر نمیرسند؛ هفتاد درصد دیگر را به هیچ بنیبشری که خودش به طریق دیگری در جریان کلیت ماجرا نباشد، نگفتهام و نمیگویم که اگر هم بگویم، میگویند دیوانه شده؛ و پانزده درصد آخر از تجربیاتم هنوز پراکنده و نامنسجماند و حتی نمیتوانم برای خودم، صورتبندیشان کنم، چه رسد که بخواهم به کسی بگویم. و طرفه آنکه مدام تجربیات جدیدی دارم و در مسیری پویا هستم. و چنین نیست که همهاش خوشی و آرامش بوده باشد، بلکه بیشتر مهیب و چه بسا مهلک است.
خلاصه اینکه از ظن خود یار هیچ کسی نشوید و دیگران را به راحتی قضاوت نکنید. به قول استادم، خاموش باش نه در زبان که در سر؛ چراکه تنها مدبر و مسئول اعمال خویشی. دیگران را به کلی رها کن، مگر اینکه مستقیما با تو کاری داشته باشند و خطابت قرار دهند.
به او و سایر ناصحان گفتهام و اینجا هم میگویم که حقیقت این است که مهر بر دهانم هست.
از آنچه تجربه میکنم، یک درصدش را نشر میدهم؛ پنج درصدش را به دوستانی که تماس میگیرند یا میبینمشان میگویم؛ پانزده درصدش را برای دوستان خاص گفتهام که به ده نفر نمیرسند؛ هفتاد درصد دیگر را به هیچ بنیبشری که خودش به طریق دیگری در جریان کلیت ماجرا نباشد، نگفتهام و نمیگویم که اگر هم بگویم، میگویند دیوانه شده؛ و پانزده درصد آخر از تجربیاتم هنوز پراکنده و نامنسجماند و حتی نمیتوانم برای خودم، صورتبندیشان کنم، چه رسد که بخواهم به کسی بگویم. و طرفه آنکه مدام تجربیات جدیدی دارم و در مسیری پویا هستم. و چنین نیست که همهاش خوشی و آرامش بوده باشد، بلکه بیشتر مهیب و چه بسا مهلک است.
خلاصه اینکه از ظن خود یار هیچ کسی نشوید و دیگران را به راحتی قضاوت نکنید. به قول استادم، خاموش باش نه در زبان که در سر؛ چراکه تنها مدبر و مسئول اعمال خویشی. دیگران را به کلی رها کن، مگر اینکه مستقیما با تو کاری داشته باشند و خطابت قرار دهند.