۷۶-تسخیر
<unknown>
🔹خودمان برای خودمان تصمیم میگیریم
🔸شکلهای جایگزین و آلترناتیو سازماندهی زندگی اقتصادی، برای فراروی از ساختارهای سرمایهدارانه اهمیتی اساسی دارند. یکی از این شکلها که ازقضا پیوندی هم با خود این ساختارها دارد اما عملا ابزارهایی برای فرارفتن از آنها در اختیار ما میگذارد، #تعاونیهای_کارگری هستند.
🔸در جلسه اخیر مؤسسه #رخداد_تازه پس از نمایش فیلم #تسخیر اثر #نائومی_کلاین و آوی لوییس، کوتاه، درباره مسأله تعاونیهای کارگری و اهمیتشان حرف زدم. در بخش پرسشوپاسخ بحثها سمتوسوی جدلی جذابتری به خود گرفت.
@interventions
🔸شکلهای جایگزین و آلترناتیو سازماندهی زندگی اقتصادی، برای فراروی از ساختارهای سرمایهدارانه اهمیتی اساسی دارند. یکی از این شکلها که ازقضا پیوندی هم با خود این ساختارها دارد اما عملا ابزارهایی برای فرارفتن از آنها در اختیار ما میگذارد، #تعاونیهای_کارگری هستند.
🔸در جلسه اخیر مؤسسه #رخداد_تازه پس از نمایش فیلم #تسخیر اثر #نائومی_کلاین و آوی لوییس، کوتاه، درباره مسأله تعاونیهای کارگری و اهمیتشان حرف زدم. در بخش پرسشوپاسخ بحثها سمتوسوی جدلی جذابتری به خود گرفت.
@interventions
Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦️من دانشگاهی نیستم♦️
▪️صدای خرد شدن استخوان ِ طبقات مستضعف در سالها و ماههای اخیر به وضوح شنیده میشود. بخش عمدهای از این فاجعه، در سکوت اتفاق میافتد. بیصدا. بیپژواک. بخش کوچکی از واکنش به این فشار کمرشکن نیز بروز بیرونی مییابد: از اعتراضات اجتماعی تودهوار گرفته تا ابراز خشم و نارضایتیهای در گوشی و در تاکسی و مترو و خیابان. از عدم مشارکت در انتخاباتها تا طنزهای تلخ شبکههای مجازی.
▪️تردیدی نیست که بخش عمدهای از این وضعیت، محصول ناکارآمدی نهادهای رسمی و فساد رخنه کرده و نهادینه شده در ساختارهای حکمرانی است. بحثی در این نیست. این بخش از مسأله بر چشمهای بینا و گوشهای شنوا آشکار شده است.
▪️اما مسأله تنها به نهادهای رسمی و حاکمیتی ختم نمیشود. بخشهایی از خود جامعه نیز در حال فشار آوردن بر اقشار مستعضف است. در اینجاست که غالباً جامعه تیغ به روی جامعه میکشد. این تیغ کشیدن دو شکل دارد: نخست، اشکال خرد و کوچک و غیرسیستماتیک ِ طرد کردن مستضعفین توسط "افراد" دیگری از جامعه که از دسترسیها و امکانات مادی و سیاسی و منزلتی بهرهمندی بیشتری دارند: چیزی که در جامعه تحت عناوینی مثل #ژنهای_خوب، آقازادهها، بخشی از سرمایهداران سنتی و جدید از آن یاد میشود. جامعه تا حدی به این بخش هم حساس و آگاه شدهاست.
▪️دومین نوع از این ظلم ِ جامعه به جامعه اما به صورت نهادی و سیستماتیک اتفاق میافتد: بخشهایی از جامعه که با به دست آوردن سرمایههایی، حول محور منافع مشترک، تشکل یافتهاند. این تشکلیابی و آن انباشت سرمایههای مادی و منزلتی، این توانایی را به آنها بخشیده که بتوانند با له کردن طبقات ضعیفتر، سهم بیشتری از سرمایههای ملی به چنگ بیاورند.
▪️پایاننامهی دکتری دکتر یاسر باقری در دانشگاه علامه طباطبایی، به خوبی بخشی از این ظلم جامعه به جامعه را در شکل دوم آشکار کردهاست: گروههای متشکلی نظیر اساتید دانشگاه، پزشکان، بخشی از افراد دارای سابقهی انقلابی و جنگ از جمله اقشاری هستند که با کنار هم آمدن، منافع خود را به قیمت له شدن هر چه بیشتر اقشار ضعیف جامعه پی میگیرند. آنها هم صدا دارند و هم تریبون. هم صدایشان شنیده میشود و هم روابطی دارند که بتوانند خواستههایشان را پیگیری کنند و به کرسی بنشانند. هم از ارزش نمادین میدانی که در آن فعالیت میکنند، خواه علم و نهاد دانشگاه، خواه حوزه، خواه جنگ و انقلاب برای دنبال کردن منافع شخصی و گروهیشان استفاده میکنند. این بخشی از ظلم خردهکنندهی استخوان طبقات محروم و مستضعف است که کمتر دیده میشود. کمتر نقد میشود. شدت ِ واکنش به آن گاه از شدت ِ واکنش رسمی به نقد ناکارآییهایی دستگاههای رسمی و ساختار حکمرانی هم شدیدتر است. چون جنس ِ این فشار، بر خلاف نوع رسمی، فشاری اجتماعی است. این همان ظلمی است که من از آن به عنوان #نخبگان_علیه_جامعه نام بردهام.
▪️کمتر دورهای در چهار دههی اخیر بودهاست که شدت فشار اقتصادی کمرشکن بر طبقات مستعضف، بیش از امروز باشد. کرونا هم بر شدت این طرد و فشار افزودهاست. تحریمهای بینالمللی هم آن را تشدید کردهاست. در چنین شرایطی، جمعی از "دانشگاهیان" بیانیهای برای افزایش میزان حقوقهای میلیونی خود خطاب به مقامات کشور پیشنهاد دادهاند. در این بیانیه کوتاه، با ارجاع به ارزش علم و دانایی، از ضرورت افزایش حقوق دانشگاهیان و اساتید و افزایش سهم آن از بودجه کشور سخن گفته شدهاست و حقوق این افراد با دانشگاههای خارج از کشور مقایسه میشود. جالب آن است که تا این لحظه و فقط در کمتر از چهار روز، بیش از هزار نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای کشور این بیانیه را امضا کردهاند. خود این بیانیه، جملات و روح حاکم بر آن، مصداقی کامل از گزارهی پیگیری منافع درونگروهی نخبگان به قیمت له شدن هر چه بیشتر اقشار بیصدا و بیتریبون است. مصداقی از جامعهای که نخبگانش حتی در شرایطی اینقدر سخت و مهلک، به دنبال افزایش رفاه ِ نسبی خویشاند.
▪️به اسامی امضاکنندگان نگاه میکنم. از صمیم قلب میگویم: اگر لازمهی دانشگاهی بودن، چنین بیرحمی و خودخواهی افسارگسیختهای است، من در برابر کولبر ِ سرمازده، کارتنخواب رها شده، بازنشستهی ماهی سه میلیون بگیر، کارگر ِ اخراجی و حداقل مزدبگیر، دستفروش دستگیرشده، کارگر ساختمانی دور میدان مانده، مهاجر افغانستانی تحقیر شده، بلوچ و سیستانی ِ بیصدا، معلم ِ ماهی سه میلیون بگیر از دانشگاهی بودن خود شرمسارم. من را با این جماعت جمع نبندید. ما با پول شما تحصیل کردیم. با رنج شما، دکتر و مهندس شدیم. با زبری دستهای شما، کلمات دهنپر کن یاد گرفتیم و نامه نوشتن رسمی یاد گرفتیم. ما ریال به ریال بدهکار شماییم. ما به شما مدیونیم. قرار بود ما صدای رنج ِ شما باشیم. ... نه، من دانشگاهی نیستم.
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
#نخبگان_علیه_جامعه
▪️صدای خرد شدن استخوان ِ طبقات مستضعف در سالها و ماههای اخیر به وضوح شنیده میشود. بخش عمدهای از این فاجعه، در سکوت اتفاق میافتد. بیصدا. بیپژواک. بخش کوچکی از واکنش به این فشار کمرشکن نیز بروز بیرونی مییابد: از اعتراضات اجتماعی تودهوار گرفته تا ابراز خشم و نارضایتیهای در گوشی و در تاکسی و مترو و خیابان. از عدم مشارکت در انتخاباتها تا طنزهای تلخ شبکههای مجازی.
▪️تردیدی نیست که بخش عمدهای از این وضعیت، محصول ناکارآمدی نهادهای رسمی و فساد رخنه کرده و نهادینه شده در ساختارهای حکمرانی است. بحثی در این نیست. این بخش از مسأله بر چشمهای بینا و گوشهای شنوا آشکار شده است.
▪️اما مسأله تنها به نهادهای رسمی و حاکمیتی ختم نمیشود. بخشهایی از خود جامعه نیز در حال فشار آوردن بر اقشار مستعضف است. در اینجاست که غالباً جامعه تیغ به روی جامعه میکشد. این تیغ کشیدن دو شکل دارد: نخست، اشکال خرد و کوچک و غیرسیستماتیک ِ طرد کردن مستضعفین توسط "افراد" دیگری از جامعه که از دسترسیها و امکانات مادی و سیاسی و منزلتی بهرهمندی بیشتری دارند: چیزی که در جامعه تحت عناوینی مثل #ژنهای_خوب، آقازادهها، بخشی از سرمایهداران سنتی و جدید از آن یاد میشود. جامعه تا حدی به این بخش هم حساس و آگاه شدهاست.
▪️دومین نوع از این ظلم ِ جامعه به جامعه اما به صورت نهادی و سیستماتیک اتفاق میافتد: بخشهایی از جامعه که با به دست آوردن سرمایههایی، حول محور منافع مشترک، تشکل یافتهاند. این تشکلیابی و آن انباشت سرمایههای مادی و منزلتی، این توانایی را به آنها بخشیده که بتوانند با له کردن طبقات ضعیفتر، سهم بیشتری از سرمایههای ملی به چنگ بیاورند.
▪️پایاننامهی دکتری دکتر یاسر باقری در دانشگاه علامه طباطبایی، به خوبی بخشی از این ظلم جامعه به جامعه را در شکل دوم آشکار کردهاست: گروههای متشکلی نظیر اساتید دانشگاه، پزشکان، بخشی از افراد دارای سابقهی انقلابی و جنگ از جمله اقشاری هستند که با کنار هم آمدن، منافع خود را به قیمت له شدن هر چه بیشتر اقشار ضعیف جامعه پی میگیرند. آنها هم صدا دارند و هم تریبون. هم صدایشان شنیده میشود و هم روابطی دارند که بتوانند خواستههایشان را پیگیری کنند و به کرسی بنشانند. هم از ارزش نمادین میدانی که در آن فعالیت میکنند، خواه علم و نهاد دانشگاه، خواه حوزه، خواه جنگ و انقلاب برای دنبال کردن منافع شخصی و گروهیشان استفاده میکنند. این بخشی از ظلم خردهکنندهی استخوان طبقات محروم و مستضعف است که کمتر دیده میشود. کمتر نقد میشود. شدت ِ واکنش به آن گاه از شدت ِ واکنش رسمی به نقد ناکارآییهایی دستگاههای رسمی و ساختار حکمرانی هم شدیدتر است. چون جنس ِ این فشار، بر خلاف نوع رسمی، فشاری اجتماعی است. این همان ظلمی است که من از آن به عنوان #نخبگان_علیه_جامعه نام بردهام.
▪️کمتر دورهای در چهار دههی اخیر بودهاست که شدت فشار اقتصادی کمرشکن بر طبقات مستعضف، بیش از امروز باشد. کرونا هم بر شدت این طرد و فشار افزودهاست. تحریمهای بینالمللی هم آن را تشدید کردهاست. در چنین شرایطی، جمعی از "دانشگاهیان" بیانیهای برای افزایش میزان حقوقهای میلیونی خود خطاب به مقامات کشور پیشنهاد دادهاند. در این بیانیه کوتاه، با ارجاع به ارزش علم و دانایی، از ضرورت افزایش حقوق دانشگاهیان و اساتید و افزایش سهم آن از بودجه کشور سخن گفته شدهاست و حقوق این افراد با دانشگاههای خارج از کشور مقایسه میشود. جالب آن است که تا این لحظه و فقط در کمتر از چهار روز، بیش از هزار نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای کشور این بیانیه را امضا کردهاند. خود این بیانیه، جملات و روح حاکم بر آن، مصداقی کامل از گزارهی پیگیری منافع درونگروهی نخبگان به قیمت له شدن هر چه بیشتر اقشار بیصدا و بیتریبون است. مصداقی از جامعهای که نخبگانش حتی در شرایطی اینقدر سخت و مهلک، به دنبال افزایش رفاه ِ نسبی خویشاند.
▪️به اسامی امضاکنندگان نگاه میکنم. از صمیم قلب میگویم: اگر لازمهی دانشگاهی بودن، چنین بیرحمی و خودخواهی افسارگسیختهای است، من در برابر کولبر ِ سرمازده، کارتنخواب رها شده، بازنشستهی ماهی سه میلیون بگیر، کارگر ِ اخراجی و حداقل مزدبگیر، دستفروش دستگیرشده، کارگر ساختمانی دور میدان مانده، مهاجر افغانستانی تحقیر شده، بلوچ و سیستانی ِ بیصدا، معلم ِ ماهی سه میلیون بگیر از دانشگاهی بودن خود شرمسارم. من را با این جماعت جمع نبندید. ما با پول شما تحصیل کردیم. با رنج شما، دکتر و مهندس شدیم. با زبری دستهای شما، کلمات دهنپر کن یاد گرفتیم و نامه نوشتن رسمی یاد گرفتیم. ما ریال به ریال بدهکار شماییم. ما به شما مدیونیم. قرار بود ما صدای رنج ِ شما باشیم. ... نه، من دانشگاهی نیستم.
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
#نخبگان_علیه_جامعه
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار اجرای قانون و درخواست رسیدگی به وضعیت معیشتی اعضای هیأت علمی وزارت عتف و مؤسسات تحقیقاتی وابسته
متاسفانه قدرت خرید اعضای هیات علمی با افزایش نرخ تورم طی 15 سال گذشته همواره کاهش قابل ملاحظهای داشته و در حال حاضر حقوق و دستمزد این قشر به هیچ عنوان متناسب با مسئولیت و شان و منزلت اجتماعی ایشان نیست...
Forwarded from بَلْوا
▪️«آیلان» باشیم یا «آنلاین»؟▪️
این روزها آنقدر صبح تا شب «آیلان» هستم و تلاش میکنم بخشی از عقبماندگیها و آسیبهایی که بهواسطۀ تعطیلیهای اخیر برای بچهها ایجاد شده را جبران کنم که وقت نمیکنم چیز خاصی را در فضای مجازی دنبال کنم. میدانم وضع اکثر معلمین نیز کموبیش به همین شکل است. دیشب یکی از همکارانم داباسمشی را برایم فرستاد که یکی از شاخهای همیشه «آنلاین» فضای مجازی تصویر دلقکبازیاش را روی صدای معلم ریاضیای گذاشته بود که بهدلیل آشنایی ناکافی با فضای مجازی، واژۀ «آنلاین» را اشتباهاً «آیلان» تلفظ میکند و از بچهها میخواهد اگر «آیلان» هستند با فرستادن پیامی روی گروه (قاعدتاً در یکی از پیامرسانها) به او اطلاع دهند تا تدریس را شروع کند. کمی که جویا شدم فهمیدم این ماجرا اصطلاحاً در فضای مجازی دسترشته شده است و صغیر و کبیر میخندند که وای! چه معلم بیسوادی که نمیتواند واژۀ فخیمۀ «آنلاین» را درست تلفظ کند.
اگر آن معلم آشنایی کافی با فناوریهای آموزشی ندارد، همچون بسیاری از ما معلمین که چنین آشنایی و آمادگیای را نداریم، همۀ اتهام و خاکبرسریاش برای وزارتخانهای است که در طول همۀ سالهای گذشته و «قطعاً» همۀ سالهای آینده، هیچ بهایی به فناوریهای آموزشی نداده و نخواهد داد. دورههای ضمن خدمت در همۀ نظامهای آموزشی دنیا بناست دقیقاً چنین کارکردی داشته باشند اما در ایران این دورهها بیشتر چیزهایی هستند که باید از سر باز شوند و اغلب با غیرجذابترین و ایدئولوژیکترین فرم و محتوای ممکن برگزار میشوند. کدام یک از شمایی که با صدای این معلم قهقهه میزنید، به چنین مسئلهای اهمیت میدهید؟ ماجرا یک خندیدن و شاد شدنِ ساده نیست و نمیتوان به این تقلیلش داد. نمیتوان گفت معلمان هم عجب قشر بیجنبهای هستند که نمیشود با آنها شوخی کرد. ماجرا اصلاً شوخی نیست. جدیتی که پشت این خندههاست شاید پشت هیچ عصبانیت و اخم دیگری نباشد. شما خواسته یا ناخواسته، انتخاب میکنید به جای اینکه انگشت اتهامتان را بهسوی سیستمی بگیرید که در آموزش معلمان بهشکل آگاهانه و هدفمند کوتاهی میکند و روزبهروز بیشتر و بیشتر همهچیزش را به بنگاههای خصوصی برونسپاری میکند، انگشت اتهام را سمت معلمی میگیرید که تلاش میکند «آیلان» باشد و برای بچههایش کاری بکند. این یک انتخابِ تماماً سیاسی است. اگر به او و تلاش صادقانهاش برای انجام وظیفهاش میخندید، متحد همانهایی هستید که به ریش مردمِ فرودست میخندند. متحد همۀ آن سپهسالاران و وزرایی که همیشه به مردمِ فرودست خندیدهاند. شما که اینقدر آگاهی دارید و واژۀ «آنلاین» را هم درست تلفظ میکنید، نمیدانید زبانِ ما گرهگاه نابرابریهاییست که تجربه کردهایم؟ شما همانهایی هستید که به لهجۀ غیرتهرانیها میخندید. من اما ترجیح میدهم کنار همین معلم بایستم. شما تا میتوانید «آنلاین» باشید!
🔻🔻🔻
@BalvaaBlog
این روزها آنقدر صبح تا شب «آیلان» هستم و تلاش میکنم بخشی از عقبماندگیها و آسیبهایی که بهواسطۀ تعطیلیهای اخیر برای بچهها ایجاد شده را جبران کنم که وقت نمیکنم چیز خاصی را در فضای مجازی دنبال کنم. میدانم وضع اکثر معلمین نیز کموبیش به همین شکل است. دیشب یکی از همکارانم داباسمشی را برایم فرستاد که یکی از شاخهای همیشه «آنلاین» فضای مجازی تصویر دلقکبازیاش را روی صدای معلم ریاضیای گذاشته بود که بهدلیل آشنایی ناکافی با فضای مجازی، واژۀ «آنلاین» را اشتباهاً «آیلان» تلفظ میکند و از بچهها میخواهد اگر «آیلان» هستند با فرستادن پیامی روی گروه (قاعدتاً در یکی از پیامرسانها) به او اطلاع دهند تا تدریس را شروع کند. کمی که جویا شدم فهمیدم این ماجرا اصطلاحاً در فضای مجازی دسترشته شده است و صغیر و کبیر میخندند که وای! چه معلم بیسوادی که نمیتواند واژۀ فخیمۀ «آنلاین» را درست تلفظ کند.
اگر آن معلم آشنایی کافی با فناوریهای آموزشی ندارد، همچون بسیاری از ما معلمین که چنین آشنایی و آمادگیای را نداریم، همۀ اتهام و خاکبرسریاش برای وزارتخانهای است که در طول همۀ سالهای گذشته و «قطعاً» همۀ سالهای آینده، هیچ بهایی به فناوریهای آموزشی نداده و نخواهد داد. دورههای ضمن خدمت در همۀ نظامهای آموزشی دنیا بناست دقیقاً چنین کارکردی داشته باشند اما در ایران این دورهها بیشتر چیزهایی هستند که باید از سر باز شوند و اغلب با غیرجذابترین و ایدئولوژیکترین فرم و محتوای ممکن برگزار میشوند. کدام یک از شمایی که با صدای این معلم قهقهه میزنید، به چنین مسئلهای اهمیت میدهید؟ ماجرا یک خندیدن و شاد شدنِ ساده نیست و نمیتوان به این تقلیلش داد. نمیتوان گفت معلمان هم عجب قشر بیجنبهای هستند که نمیشود با آنها شوخی کرد. ماجرا اصلاً شوخی نیست. جدیتی که پشت این خندههاست شاید پشت هیچ عصبانیت و اخم دیگری نباشد. شما خواسته یا ناخواسته، انتخاب میکنید به جای اینکه انگشت اتهامتان را بهسوی سیستمی بگیرید که در آموزش معلمان بهشکل آگاهانه و هدفمند کوتاهی میکند و روزبهروز بیشتر و بیشتر همهچیزش را به بنگاههای خصوصی برونسپاری میکند، انگشت اتهام را سمت معلمی میگیرید که تلاش میکند «آیلان» باشد و برای بچههایش کاری بکند. این یک انتخابِ تماماً سیاسی است. اگر به او و تلاش صادقانهاش برای انجام وظیفهاش میخندید، متحد همانهایی هستید که به ریش مردمِ فرودست میخندند. متحد همۀ آن سپهسالاران و وزرایی که همیشه به مردمِ فرودست خندیدهاند. شما که اینقدر آگاهی دارید و واژۀ «آنلاین» را هم درست تلفظ میکنید، نمیدانید زبانِ ما گرهگاه نابرابریهاییست که تجربه کردهایم؟ شما همانهایی هستید که به لهجۀ غیرتهرانیها میخندید. من اما ترجیح میدهم کنار همین معلم بایستم. شما تا میتوانید «آنلاین» باشید!
🔻🔻🔻
@BalvaaBlog
Forwarded from اتحادیه انجمنهای علمی علوم اجتماعی (علیرضا)
برنامه نقد معرفی و کتاب
با همراهی روزبه آقاجری
🔹جلسه اول
🔹معرفی و نقد کتابهای:
📔اگر فرزند دختر دارید
📔پیکار با تبعیض جنسی
🔸پنج شنبه ۲۲ اسفندماه
ساعت ۲۱
لینک عضویت در گروه:
https://news.1rj.ru/str/joinchat/Ae5URU2Ru-KVX8On1INAZg
🔻🔻🔻🔻
@socialunion
با همراهی روزبه آقاجری
🔹جلسه اول
🔹معرفی و نقد کتابهای:
📔اگر فرزند دختر دارید
📔پیکار با تبعیض جنسی
🔸پنج شنبه ۲۲ اسفندماه
ساعت ۲۱
لینک عضویت در گروه:
https://news.1rj.ru/str/joinchat/Ae5URU2Ru-KVX8On1INAZg
🔻🔻🔻🔻
@socialunion
تبعیض جنسی در کتابهای درسی.pdf
336.8 KB
متأثر از کتاب درخشان «پیکار با تبعیض جنسی» نوشته آندره میشل با ترجمه #محمدجعفر_پوینده بود که نزدیک به هجده سال پیش (اسفند ۱۳۸۰) مقالهای را برای مجله #چیستا درباره تحلیل کتابهای فارسی اول تا پنجم دبستان از منظر استفادهشان از کلیشههای جنسیتی نوشتم. حضور #پرویز_شهریاری و #کبوتر_ارشدی در آن سالها در این مجله بود که شوقوذوق چنین نوشتنی را در ما بر میانگیخت. به هر حال فکر میکنم حالا هنوز هم خواندنی باشد.
@interventions
@interventions
Audio
🏴 فریبرز رییسدانا، فعال سیاسی و اقتصاددان، امروز صبح بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت.
🔴 او در یکی از سخنرانیهایش در سال ۱۳۹۰ در پاسخ به سوال «بدیل شما چیست؟» از بدیلش برای جهان میگوید.
⚫️ رئیسدانا تا واپسین روزهای زندگیاش دست از تلاش، امیدبخشی و مبارزه بر نداشت. میدان این را از او خواهد آموخت و در فقدانش سوگوار است.
@meidaandotcom
🔴 او در یکی از سخنرانیهایش در سال ۱۳۹۰ در پاسخ به سوال «بدیل شما چیست؟» از بدیلش برای جهان میگوید.
⚫️ رئیسدانا تا واپسین روزهای زندگیاش دست از تلاش، امیدبخشی و مبارزه بر نداشت. میدان این را از او خواهد آموخت و در فقدانش سوگوار است.
@meidaandotcom
Audio
خاطرهی آن کس که در گفتارش وفاداری به سوسیالیسم را نه به معنایِ بدل کردنِ جامعه به الگویِ قالبیِ از پیش تعیینشده، که بازگردندانِ قدرتِ مردم به خودشان میدانست و آرمانش را در بازیابیِ ارادهی مردم برای به دستِ گرفتنِ سرنوشتشان پی میجُست، زنده و الهامبخش باد.
فریبرز رئیس دانا 26 اسفندماه بدرود حیات گفت.
@problematica
♦️ متن صوتی برگرفته از دقایق پایانی پرسشوپاسخها در نشست دستمزد و جامعه (۱۳۹۴) است. نشستی که به همت انجمن علمی وقت جامعهشناسی بر پا شد.
فریبرز رئیس دانا 26 اسفندماه بدرود حیات گفت.
@problematica
♦️ متن صوتی برگرفته از دقایق پایانی پرسشوپاسخها در نشست دستمزد و جامعه (۱۳۹۴) است. نشستی که به همت انجمن علمی وقت جامعهشناسی بر پا شد.
Forwarded from پروبلماتیکا/problematicaa
میراث زنده یک مبارز سوسیالیست
(گزارشی درباره جنبهای از حیات فکری فریبرز رئیسدانا)
✍🏼روزبه آقاجری
فریبرز رییسدانا، اقتصاددان مارکسیست و آموزگار سوسیالیسم، برای جوانهایی که در دهه هفتاد و هشتاد شمسی خود را چپ سوسیالیست خواندند، اهمیتی فوقالعاده داشت و این اهمیت را برای دو نسل پس از آنها نیز حفظ کرد. سخنرانیهای پرشور و تأملبرانگیز او درباره سوسیالیسم در مقام آلترناتیوی واقعی و مجادلاتاش با لیبرالها و نئولیبرالهای ایرانی، او را به همراهی بیبدیل و پشتوانهای قدرتمند بدل کرده بود. انرژی بیپایاناش برای همراهی با جوانان و کارگران و زنان آنقدر همدلانه و فروتنانه بود که هرگز از یاد کسانی نمیرود که حتا یک بار او را دیده باشند. از منش آموزنده و بیبدیل او هر چه گفته شود کم است و این سیاهه چنان بلندبالا و پربار است که ذرهای از آن را نمیتوان بازگو کرد.
در اینجا میخواهم از فریبرز رییسدانایی حرف بزنم که بیش از سه دهه با همان قدرتی که مبارزه سیاسی و فعالیتهای عملی را پیش میبرد، درگیر فعالیتهای پیگیر نظری بود و نتیجه آن آثار برجستهای است که از خود به میراث نهاده است. نمیخواهم کارها و آثار او را فهرست کنم بلکه میخواهم بر آثار مهمی از او دست بگذارم که نشان از مداخلهای سوسیالیستی در زمانه داشتهاند. میخواهم آن گرهگاههای نظری را برجسته کنم که فریبرز رییسدانا در مقام سوسیالیستی پیگیر کوشید با مداخله در آنها نشان دهد راهی و جهانی دیگر ممکن است.
برای خواندن متن کامل به آدرس زیر بروید:
http://problematicaa.com/fariborz-raeesdana/
آدرس عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
(گزارشی درباره جنبهای از حیات فکری فریبرز رئیسدانا)
✍🏼روزبه آقاجری
فریبرز رییسدانا، اقتصاددان مارکسیست و آموزگار سوسیالیسم، برای جوانهایی که در دهه هفتاد و هشتاد شمسی خود را چپ سوسیالیست خواندند، اهمیتی فوقالعاده داشت و این اهمیت را برای دو نسل پس از آنها نیز حفظ کرد. سخنرانیهای پرشور و تأملبرانگیز او درباره سوسیالیسم در مقام آلترناتیوی واقعی و مجادلاتاش با لیبرالها و نئولیبرالهای ایرانی، او را به همراهی بیبدیل و پشتوانهای قدرتمند بدل کرده بود. انرژی بیپایاناش برای همراهی با جوانان و کارگران و زنان آنقدر همدلانه و فروتنانه بود که هرگز از یاد کسانی نمیرود که حتا یک بار او را دیده باشند. از منش آموزنده و بیبدیل او هر چه گفته شود کم است و این سیاهه چنان بلندبالا و پربار است که ذرهای از آن را نمیتوان بازگو کرد.
در اینجا میخواهم از فریبرز رییسدانایی حرف بزنم که بیش از سه دهه با همان قدرتی که مبارزه سیاسی و فعالیتهای عملی را پیش میبرد، درگیر فعالیتهای پیگیر نظری بود و نتیجه آن آثار برجستهای است که از خود به میراث نهاده است. نمیخواهم کارها و آثار او را فهرست کنم بلکه میخواهم بر آثار مهمی از او دست بگذارم که نشان از مداخلهای سوسیالیستی در زمانه داشتهاند. میخواهم آن گرهگاههای نظری را برجسته کنم که فریبرز رییسدانا در مقام سوسیالیستی پیگیر کوشید با مداخله در آنها نشان دهد راهی و جهانی دیگر ممکن است.
برای خواندن متن کامل به آدرس زیر بروید:
http://problematicaa.com/fariborz-raeesdana/
آدرس عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
او به مردم باور داشت
این یادداشت کوتاه را برای #ایرنا نوشتم اما به دلایلی، تمایلشان را به انتشار آن از دست دادند. به هر حال اینجا میگذارماش و امیدوارم خوانده شود. در واقع پاسخی کوتاه به دو اتهامی است که علیه #فریبرز_رییسدانا مطرح شده است.
@interventions
https://bit.ly/2Jdoh2K
این یادداشت کوتاه را برای #ایرنا نوشتم اما به دلایلی، تمایلشان را به انتشار آن از دست دادند. به هر حال اینجا میگذارماش و امیدوارم خوانده شود. در واقع پاسخی کوتاه به دو اتهامی است که علیه #فریبرز_رییسدانا مطرح شده است.
@interventions
https://bit.ly/2Jdoh2K
Telegraph
در دفاع از میراث سیاسی فریبرز رییسدانا
روزبه آقاجری
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
🔹قدرت کارگران و سهجانبهگرایی
🔸این یادداشت در آغاز زمستان سال ۹۴، کمی بیش از چهار سال پیش، در #پروبلماتیکا منتشر شد. در این یادداشت میخواستم نشان دهم که قدرت واقعی #کارگران، آیا در اتاقی قرار دارد که سرنوشت #حداقل_دستمزد سال بعدشان در آن رقم میخورد یا در جایی دیگر است؟
از آن زمان تا امروز عملا هیچ چیزی در میدانی که میخواستم توصیفاش کنم تغییر نکرده به همین دلیل میتوانم این یادداشت را بدون هیچ تغییری اینجا بازنشر کنم.
@interventions
http://problematicaa.com/minimumwagelaborpower/
🔸این یادداشت در آغاز زمستان سال ۹۴، کمی بیش از چهار سال پیش، در #پروبلماتیکا منتشر شد. در این یادداشت میخواستم نشان دهم که قدرت واقعی #کارگران، آیا در اتاقی قرار دارد که سرنوشت #حداقل_دستمزد سال بعدشان در آن رقم میخورد یا در جایی دیگر است؟
از آن زمان تا امروز عملا هیچ چیزی در میدانی که میخواستم توصیفاش کنم تغییر نکرده به همین دلیل میتوانم این یادداشت را بدون هیچ تغییری اینجا بازنشر کنم.
@interventions
http://problematicaa.com/minimumwagelaborpower/
Problematicaa
قدرت واقعی و مسئلهی حداقل دستمزد - پروبلماتیکا
زمستان که از راه میرسد، بازار حدسوگمان دربارهی حداقل دستمزد کارگران داغ میشود. هم کارگران و هم فعالانِ کارگری دست به تولید متنهایی دراینباره میزنند اما نتیجهی نهایی در جایی دیگر رقم میخورد: پشت درهای بستهی نشستِ نمایندگانِ کارفرمایان، دولت […]
بحثی بسیار شنیدنی میان #الکس_کالینیکوس و #مایک_دیویس درباره فاجعه و سرمایهداری و سرمایهداری فاجعه.
@interventions
https://youtu.be/bFqcnrCjkvE
@interventions
https://youtu.be/bFqcnrCjkvE
YouTube
Marxism in an age of catastrophe with Mike Davis & Alex Callinicos
🎥We’re live! Join Mike Davis & Alex Callinicos discussing Marxism in an age of catastrophe ❓Got a question for our panel? Type it into the comments section b...
Forwarded from مطالعات فرهنگی ایرانی
شکلی دیگر از پدیده کارتنخوابی
ویدئویی از زندگی معتادان در سوراخهای دستکند و قناتهای جنوب شهر تهران تکاندهنده بود. این یادداشتی اختصاصی برای کانال مطالعات فرهنگی ایرانی است، برای توجهدادن به برخی سویههای این پدیده.
@culturalstudies_usc
https://bit.ly/3eMWg0i
ویدئویی از زندگی معتادان در سوراخهای دستکند و قناتهای جنوب شهر تهران تکاندهنده بود. این یادداشتی اختصاصی برای کانال مطالعات فرهنگی ایرانی است، برای توجهدادن به برخی سویههای این پدیده.
@culturalstudies_usc
https://bit.ly/3eMWg0i
Telegraph
قناتخوابی و پرسش از سازوکارها
آخرین سرپناه آنها در شهر سوراخهایی دستکند یا قناتهای قدیمی است. این عبارتی است که با دیدن ویدئوی گزارشی همشهری از زندگی سوراخخوابها و قناتخوابها به ذهن میآید. و راستی هم که همین است!
چگونه یک لیبرال واقعاًموجود را بشناسیم؟
این متن شامل گزارههایی با زبانی جدلی است که شکلی شیوعیافته از لیبرالیسم را نشانه رفته است. در سال ۹۲ نوشته شد اما حالوهوای توییتهای برخی چهرههای اصولگرا در دفاع از نظام بازار به یادم آورد که تا چه اندازه برخی گزارههایش برای امروز هم صادق اند. البته در آن زمان از سلطنتطلبان لیبرال و فرشگردیها و رویکردهای چپ لیبرال خبری نبود.
@interventions
https://bit.ly/3bwFEYN
این متن شامل گزارههایی با زبانی جدلی است که شکلی شیوعیافته از لیبرالیسم را نشانه رفته است. در سال ۹۲ نوشته شد اما حالوهوای توییتهای برخی چهرههای اصولگرا در دفاع از نظام بازار به یادم آورد که تا چه اندازه برخی گزارههایش برای امروز هم صادق اند. البته در آن زمان از سلطنتطلبان لیبرال و فرشگردیها و رویکردهای چپ لیبرال خبری نبود.
@interventions
https://bit.ly/3bwFEYN
Telegraph
گزارههایی پراکنده دربارهی یک لیبرال واقعاًموجود
دربارهی #کرونا و نظام بازار سرمایهداری
در گفتوگو با نشریه «آرمانشهر» نشریهی ارگان انجمن اسلامی آرمان دانشجویان علم و صنعت به پرسشهایی دربارهی بیماری کووید ـ ۱۹ و پیامدهای اقتصادیاجتماعی آن برای سرمایهداری و مخالفاناش پاسخ دادهام. آیا آنچه این بیماری بر سر اقتصاد جهانی آورده است، میتواند چشماندازی دیگر پیش روی ما بگشاید؟ اساساً چه پیامدهایی به بار میآورد؟ آیا این امکان وجود دارد که پس از آن، با چشمی بازتر به جهانمان نگاه کنیم؟
ممنون از بچههای کاردرست #آرمان_شهر.
@interventions
https://vrgl.ir/bhiMo
در گفتوگو با نشریه «آرمانشهر» نشریهی ارگان انجمن اسلامی آرمان دانشجویان علم و صنعت به پرسشهایی دربارهی بیماری کووید ـ ۱۹ و پیامدهای اقتصادیاجتماعی آن برای سرمایهداری و مخالفاناش پاسخ دادهام. آیا آنچه این بیماری بر سر اقتصاد جهانی آورده است، میتواند چشماندازی دیگر پیش روی ما بگشاید؟ اساساً چه پیامدهایی به بار میآورد؟ آیا این امکان وجود دارد که پس از آن، با چشمی بازتر به جهانمان نگاه کنیم؟
ممنون از بچههای کاردرست #آرمان_شهر.
@interventions
https://vrgl.ir/bhiMo
ویرگول
پاندمی و آشکارگیهایش؛ مصاحبه با روزبه آقاجری
در مصاحبهی با روزبه آقاجری، جامعهشناس و روزنامهنگار، از چشمانداز رهایی و تاثیر پاندمی کرونا بر مبارزات ضدسرمایهداری پرسیدیم
Forwarded from پروبلماتیکا/problematicaa
در تکاپوی تشکلیابی
درباره فعالیتهای کارگران، طبقه متوسط و مطالباتشان
مصاحبه مجله دانشجویی «مدارا» با روزبه آقاجری
از متن:
در چند سال اخیر، جنبش کارگری در کشور جانی دوباره گرفته است اما نتوانسته حول یک هدف مشترک با هم به توافق برسد و همکاری لازم را داشته باشد. دلایل این ضعف را چه میبینید؟
ازقضا فکر کنم در اعتراضات اخیر کارگری هم «هدفی مشترک» وجود دارد و هم «توافق»ی هر چند ضمنی: بهبود شرایط زندگیشان و مقابله با از یک سو پیامدهای اقتصادی سیاستهای نادرست دولتی و از سوی دیگر هجوم سیاستهای اقتصادی نولیبرالی دولت و کارفرمایان خصوصی. چنین هدف در هر اعتراض کارگری مستتر است اما آن «توافق»، ضمنی است و هنوز به نیرویی واقعی بدل نشده است. عواملی در این واقعینشدن دخیلاند که به ترتیب اهمیت و اثرگذاری به این شکل میشود از آنها نام برد: سرکوب، نهادهای غیرمستقل کارگری، دگرگونیهای ساختاری تشکل/جمعزدا و شکافهای درونی.
عامل اول، مسأله سرکوب و پیامدهای آن است که اهمیتی خاص دارند. در فضایی که هر نوع گپوگفت و همپیوندی تبدیل به مسألهای امنیتی میشود، در فضایی که سندیکاهای کارگری مستقل نه تنها به رسمیت شناخته نمیشوند بلکه با سرکوبی سیستماتیک مواجه هستند، امکان پدیدآوردن هیچ همپیوندیای وجود ندارد. مفهوم سرکوب را البته باید کمی بیشتر باز کرد. در معنای سرراست آن، دستگیری و بازداشت فعالان کارگری به ذهن میآید اما این صرفاً بخشی از قضیه است. اخراج از کار ـ برای نمونه مانند کارگران اخراجی سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران یا کارگران هفتتپه ـ یا محرومیتهای دیگر در محیط کار بخشی از روندی است که کارگران معترض با آن مواجه میشوند. پس مسأله سرکوب فرایندی پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. در اینجا با عاملی اساسی مواجهایم که سهم آن در فروپاشی هر تلاشی برای احقاق حقوق کارگران بهشدت زیاد است و بدون لحاظکردن آن، نمیتوان بهدرستی عوامل دیگر را فهمید.
عامل دوم، وجود نهادهای غیرمستقل در فضای کارگری است که بیش از آنکه مدافع منافع و پیگیر خواستهای کارگران باشند، به ابزاری در دست کارفرمایان خصوصی و دولتی تبدیل شدهاند. شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر به دلیل ماهیت دوگانه و تناقضآمیزشان ـ هم از نظر قانونی و هم از لحاظ عملکردی ـ اگر نگوییم وابسته، میتوانیم بگوییم عمیقاً ناکارآمدند. این باعث شده است که یا با بیتفاوتی کارگران مواجه شوند یا صرفاً به خاطر امتیازاتشان (استراحتگاهها و مانند آن) مورد توجه قرار گیرند. درست است که شاید از نظر نهادی و سازمانی جدا از هم باشند اما هر دو آنها، اساسا به مثابه بازوهای کنترلی و نظارتی در فضای کار عمل میکنند. به همین دلیل است که در «اعتراضات کارگری» خبری از این نهادها نیست. در اینجا هم باید موضوعی مهم را در نظر گرفت و آن هم دقت به ماهیت این نهادهاست. هنوز مطالعه دقیقی درباره این نهادها صورت نگرفته است که بتوانیم نوع عملکرد و پیامدهای کارکرد آنها را بهدقت واکاوی کنیم اما بررسیهای اولیه و نوع واکنش آنها به مطالبات کارگران و تشکلهای مستقل کارگری توصیفات بالا را تأیید میکند. این نهادها عملاً همراهی نظاممندی در تحقق عامل اول دارند.
متن کامل را در آدرس زیر بخوانید:
http://problematicaa.com/on-organizing/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
درباره فعالیتهای کارگران، طبقه متوسط و مطالباتشان
مصاحبه مجله دانشجویی «مدارا» با روزبه آقاجری
از متن:
در چند سال اخیر، جنبش کارگری در کشور جانی دوباره گرفته است اما نتوانسته حول یک هدف مشترک با هم به توافق برسد و همکاری لازم را داشته باشد. دلایل این ضعف را چه میبینید؟
ازقضا فکر کنم در اعتراضات اخیر کارگری هم «هدفی مشترک» وجود دارد و هم «توافق»ی هر چند ضمنی: بهبود شرایط زندگیشان و مقابله با از یک سو پیامدهای اقتصادی سیاستهای نادرست دولتی و از سوی دیگر هجوم سیاستهای اقتصادی نولیبرالی دولت و کارفرمایان خصوصی. چنین هدف در هر اعتراض کارگری مستتر است اما آن «توافق»، ضمنی است و هنوز به نیرویی واقعی بدل نشده است. عواملی در این واقعینشدن دخیلاند که به ترتیب اهمیت و اثرگذاری به این شکل میشود از آنها نام برد: سرکوب، نهادهای غیرمستقل کارگری، دگرگونیهای ساختاری تشکل/جمعزدا و شکافهای درونی.
عامل اول، مسأله سرکوب و پیامدهای آن است که اهمیتی خاص دارند. در فضایی که هر نوع گپوگفت و همپیوندی تبدیل به مسألهای امنیتی میشود، در فضایی که سندیکاهای کارگری مستقل نه تنها به رسمیت شناخته نمیشوند بلکه با سرکوبی سیستماتیک مواجه هستند، امکان پدیدآوردن هیچ همپیوندیای وجود ندارد. مفهوم سرکوب را البته باید کمی بیشتر باز کرد. در معنای سرراست آن، دستگیری و بازداشت فعالان کارگری به ذهن میآید اما این صرفاً بخشی از قضیه است. اخراج از کار ـ برای نمونه مانند کارگران اخراجی سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران یا کارگران هفتتپه ـ یا محرومیتهای دیگر در محیط کار بخشی از روندی است که کارگران معترض با آن مواجه میشوند. پس مسأله سرکوب فرایندی پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. در اینجا با عاملی اساسی مواجهایم که سهم آن در فروپاشی هر تلاشی برای احقاق حقوق کارگران بهشدت زیاد است و بدون لحاظکردن آن، نمیتوان بهدرستی عوامل دیگر را فهمید.
عامل دوم، وجود نهادهای غیرمستقل در فضای کارگری است که بیش از آنکه مدافع منافع و پیگیر خواستهای کارگران باشند، به ابزاری در دست کارفرمایان خصوصی و دولتی تبدیل شدهاند. شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر به دلیل ماهیت دوگانه و تناقضآمیزشان ـ هم از نظر قانونی و هم از لحاظ عملکردی ـ اگر نگوییم وابسته، میتوانیم بگوییم عمیقاً ناکارآمدند. این باعث شده است که یا با بیتفاوتی کارگران مواجه شوند یا صرفاً به خاطر امتیازاتشان (استراحتگاهها و مانند آن) مورد توجه قرار گیرند. درست است که شاید از نظر نهادی و سازمانی جدا از هم باشند اما هر دو آنها، اساسا به مثابه بازوهای کنترلی و نظارتی در فضای کار عمل میکنند. به همین دلیل است که در «اعتراضات کارگری» خبری از این نهادها نیست. در اینجا هم باید موضوعی مهم را در نظر گرفت و آن هم دقت به ماهیت این نهادهاست. هنوز مطالعه دقیقی درباره این نهادها صورت نگرفته است که بتوانیم نوع عملکرد و پیامدهای کارکرد آنها را بهدقت واکاوی کنیم اما بررسیهای اولیه و نوع واکنش آنها به مطالبات کارگران و تشکلهای مستقل کارگری توصیفات بالا را تأیید میکند. این نهادها عملاً همراهی نظاممندی در تحقق عامل اول دارند.
متن کامل را در آدرس زیر بخوانید:
http://problematicaa.com/on-organizing/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
Problematicaa
در تکاپوی تشکلیابی (درباره فعالیتهای کارگران، طبقه متوسط و مطالباتشان) - پروبلماتیکا
ورودیه: این پرسشپاسخ نخستبار در اردیبهشت ۹۸ در مجله دانشجویی «مدارا» متعلق به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس بوشهر منتشر شد. بازنشر آن در پروبلماتیکا تأکیدی بر مباحثی است که در آن طرح شده است. پرسش ۱: […]
دربارهی #مردم
این یادداشت قرار بود در مجله #مروارید منتشر شود که گویا ـ چه مطایبهآمیز ـ «جا نبوده» و منتشر نشده است. به هر حال در اینجا منتشرش میکنم چرا که گمان میکنم از این نظر اهمیت دارد که با سه موضع عمومیتیافته در فضای فکری امروز مرزبندی میکند. همانطور که در ورودیهی یادداشت هم اشاره کردهام، رویکردم به مفهوم مردم منطبق است بر رویکرد #یرواند_آبراهامیان.
@interventions
https://bit.ly/2zerFsu
این یادداشت قرار بود در مجله #مروارید منتشر شود که گویا ـ چه مطایبهآمیز ـ «جا نبوده» و منتشر نشده است. به هر حال در اینجا منتشرش میکنم چرا که گمان میکنم از این نظر اهمیت دارد که با سه موضع عمومیتیافته در فضای فکری امروز مرزبندی میکند. همانطور که در ورودیهی یادداشت هم اشاره کردهام، رویکردم به مفهوم مردم منطبق است بر رویکرد #یرواند_آبراهامیان.
@interventions
https://bit.ly/2zerFsu
Telegraph
در عتاب و خطاب مردمان
روزبه آقاجری
شعر و شاعری به روایت افلاطون و اَلن بدیو
بدیو یک افلاطونی پیگیر و جدی است اما در اینجا، با ظرافتی، مواجهه افلاطون با شعر را میکاود و از آن فرا میرود. با متنی جذاب و پرفرازونشیب روبهروییم که نه تنها میخواهد شاعران را به مدینه فاضله بر گرداند بلکه شعر و شاعری را در پیوند با حقیقت قرار دهد.
در زمانی درگیر ترجمهی این بخش از کتاب نااستتیک (نازیباییشناسی) اَلن بدیو شدم که نظریهی رخداد و رویّههای حقیقت اوْ شوری در میان جوانانی برانگیخته بود که ما بودیم. سال ۸۸ بود و توفان رویدادها زمینه و زمانهمان را در مینوردید. دورانی بود که مجموعهمقالات آلن بدیو را که حلقهی رخداد منتشر کرده بود، با ولع تمام در کافه هنر خیابان انقلاب میخواندم و غرق در او بودم. و ترجمهی این مقالهْ حاصل تقارن این کاوش نظری در نظریه رخداد بدیویی و علاقهی دیرپایم به شعر بود. بعد از ده سال بار دیگر نشستم و بازنگریاش کردم تا در این شکل نهایی منتشر شود.
زبان پیچیده و روند استدلالی چندلایه و اصطلاحات خاص او مانعی در روانخوانی چنین متنی است. پس باید منتظر متنی باشید سخت جگرآور.
چند وقت پیش یکی از دوستان از انتشار ترجمهای فارسی از کتاب بدیو خبر داد (گویا نشر نگاه منتشرش کرده). راستش انطباق ندادهام که از تفاوتها و احیانا ایرادات خودم یا آن متن خبری داشته باشم. به هر حال پیشنهاد میکنم آن کتاب و این مقاله را حتماً بخوانید.
از دوستان عزیز، مهسا اسدالهنژاد و سمیرا رشیدپور، واقعاً سپاسگزارم که متن ترجمه را با دقت خواندند و کمک کردند متنی شستهورفتهتر به دست شما برسد.
@interventions
http://problematicaa.com/poetry/
بدیو یک افلاطونی پیگیر و جدی است اما در اینجا، با ظرافتی، مواجهه افلاطون با شعر را میکاود و از آن فرا میرود. با متنی جذاب و پرفرازونشیب روبهروییم که نه تنها میخواهد شاعران را به مدینه فاضله بر گرداند بلکه شعر و شاعری را در پیوند با حقیقت قرار دهد.
در زمانی درگیر ترجمهی این بخش از کتاب نااستتیک (نازیباییشناسی) اَلن بدیو شدم که نظریهی رخداد و رویّههای حقیقت اوْ شوری در میان جوانانی برانگیخته بود که ما بودیم. سال ۸۸ بود و توفان رویدادها زمینه و زمانهمان را در مینوردید. دورانی بود که مجموعهمقالات آلن بدیو را که حلقهی رخداد منتشر کرده بود، با ولع تمام در کافه هنر خیابان انقلاب میخواندم و غرق در او بودم. و ترجمهی این مقالهْ حاصل تقارن این کاوش نظری در نظریه رخداد بدیویی و علاقهی دیرپایم به شعر بود. بعد از ده سال بار دیگر نشستم و بازنگریاش کردم تا در این شکل نهایی منتشر شود.
زبان پیچیده و روند استدلالی چندلایه و اصطلاحات خاص او مانعی در روانخوانی چنین متنی است. پس باید منتظر متنی باشید سخت جگرآور.
چند وقت پیش یکی از دوستان از انتشار ترجمهای فارسی از کتاب بدیو خبر داد (گویا نشر نگاه منتشرش کرده). راستش انطباق ندادهام که از تفاوتها و احیانا ایرادات خودم یا آن متن خبری داشته باشم. به هر حال پیشنهاد میکنم آن کتاب و این مقاله را حتماً بخوانید.
از دوستان عزیز، مهسا اسدالهنژاد و سمیرا رشیدپور، واقعاً سپاسگزارم که متن ترجمه را با دقت خواندند و کمک کردند متنی شستهورفتهتر به دست شما برسد.
@interventions
http://problematicaa.com/poetry/
اسفار کلمه و رویا
خیلی پیشتر از اینکه خودم را چیز دیگری بنامم، مفتخر بودم به نام نامی شاعر. 😁 از اواخر دورهی راهنمایی در اوزان و قوالب قدیم و حالوهوایی مثنویوار و سپس با رویکردی اجتماعیسیاسی نظم میبافتم تا آنکه کمی پیشتر آمدم و چه لذتی بردم از قالب چارپاره. چارپاره امکان شخصیترشدن زبان و احساسات را برایم فراهم کرد.
خیلی زود پای شعر نیمایی به میان آمد و درگیری زبانی و فکریام با سنتی آغاز شد که میتوانیم شعر مدرن ایران بنامیماش. این شعر مدرن، خود، به مسیرهای گوناگونی رفته که اگر پای تقسیمبندی به میان آید، شاید بتوان رگهای پررنگی از برخی از این مسیرها در شعرهایم دیده شود اما دست کم خودم، در این اولین مجموعهشعرم، خودم را تماماً متعلق به این یا آن مسیر مشخص نمیدانم.
به هر روی، خیلی دیر به فکر انتشار چنین مجموعهشعری افتادم. یکی از دلایل اصلیاش طوفانی بود که در پایان دبیرستان در آن فرو رفتم: مشخصاً جامعهشناسی انتقادی و بهویژه سنت مارکسی آن. هر چند عمیقاً به وادی دیگری کشیده شده بودم اما شعر و شاعری همراهم پیش آمد و نه من او را رها کردم و نه اوْ من را.
مجموعه «اسفار کلمه و رویا» دربردارندهی شعرهایم از آخر دههی هفتاد تا پاییز ۹۸ است. کتاب کمحجمی از کار در آمده چرا که بسیاری شعرها حذف یا دور ریخته شدند. متأسفانه چند شعر سانسور شدند تا این کتاب مجوز بگیرد. به دلایلی شخصی و غیر شخصی، باید این کتاب را، چه با سانسور چه بیسانسور، منتشر میکردم، به همین دلیل به سانسور تن دادم تا منتشر شود. به هر حال شعرهای سانسورشده را در همینجا منتشر خواهم کرد.
آنچه در پایین آمده، مصاحبهای است درباره همین مجموعهشعر که در ایبنا منتشر شد. حالا که کتاب اسفار کلمه و رویا را انتشارات #سیب_سرخ احتمالاً تا پایان این هفته به بازار میفرستد، بد نیست این مصاحبه را اینجا بگذارم.
پینوشت: آدم شوخطبعی در کامنتهای این مصاحبه نکتهای بامزه گفته که تأکید میکنم، از دستش ندهید. 😁
@Interventions
https://bit.ly/3e8yjiQ
خیلی پیشتر از اینکه خودم را چیز دیگری بنامم، مفتخر بودم به نام نامی شاعر. 😁 از اواخر دورهی راهنمایی در اوزان و قوالب قدیم و حالوهوایی مثنویوار و سپس با رویکردی اجتماعیسیاسی نظم میبافتم تا آنکه کمی پیشتر آمدم و چه لذتی بردم از قالب چارپاره. چارپاره امکان شخصیترشدن زبان و احساسات را برایم فراهم کرد.
خیلی زود پای شعر نیمایی به میان آمد و درگیری زبانی و فکریام با سنتی آغاز شد که میتوانیم شعر مدرن ایران بنامیماش. این شعر مدرن، خود، به مسیرهای گوناگونی رفته که اگر پای تقسیمبندی به میان آید، شاید بتوان رگهای پررنگی از برخی از این مسیرها در شعرهایم دیده شود اما دست کم خودم، در این اولین مجموعهشعرم، خودم را تماماً متعلق به این یا آن مسیر مشخص نمیدانم.
به هر روی، خیلی دیر به فکر انتشار چنین مجموعهشعری افتادم. یکی از دلایل اصلیاش طوفانی بود که در پایان دبیرستان در آن فرو رفتم: مشخصاً جامعهشناسی انتقادی و بهویژه سنت مارکسی آن. هر چند عمیقاً به وادی دیگری کشیده شده بودم اما شعر و شاعری همراهم پیش آمد و نه من او را رها کردم و نه اوْ من را.
مجموعه «اسفار کلمه و رویا» دربردارندهی شعرهایم از آخر دههی هفتاد تا پاییز ۹۸ است. کتاب کمحجمی از کار در آمده چرا که بسیاری شعرها حذف یا دور ریخته شدند. متأسفانه چند شعر سانسور شدند تا این کتاب مجوز بگیرد. به دلایلی شخصی و غیر شخصی، باید این کتاب را، چه با سانسور چه بیسانسور، منتشر میکردم، به همین دلیل به سانسور تن دادم تا منتشر شود. به هر حال شعرهای سانسورشده را در همینجا منتشر خواهم کرد.
آنچه در پایین آمده، مصاحبهای است درباره همین مجموعهشعر که در ایبنا منتشر شد. حالا که کتاب اسفار کلمه و رویا را انتشارات #سیب_سرخ احتمالاً تا پایان این هفته به بازار میفرستد، بد نیست این مصاحبه را اینجا بگذارم.
پینوشت: آدم شوخطبعی در کامنتهای این مصاحبه نکتهای بامزه گفته که تأکید میکنم، از دستش ندهید. 😁
@Interventions
https://bit.ly/3e8yjiQ
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
اولین مجموعه شعر آقاجری منتشر میشود | ایبنا
اولین مجموعه شعر روزبه آقاجری، با عنوان «اسفار کلمه و رویا» منتشر میشود.
داستان فوردیسم چینی
مستند کارخانهی امریکایی (American factory) مستندی واقعاً آموزنده، عمیق و چندسویه است. توصیف و بهتصویرکشیدن چالشهایی که پیش روی کارگران و کارفرمایان وجود دارد، ما را با جهانی آشنا میکند که گاه صرفاً خبری یا ویدئویی از آن پخش میشود. چنین مستندهایی ما را با چندلایگی پدیدارها رودررو میکنند.
کارخانهی تولید شیشهی شرکت جنرال موتورز تعطیل میشود و پس از چندی، میلیاردری چینی در آن سرمایهگذاری میکند و دوباره راهاش میاندازد با نام کارخانهی فویائو. این مستند ابعاد پیچیدهای از فعالیت فوردیستی مدیران و کارفرمایان و تلاش کارگران برای داشتن اتحادیه، اختلاف نظر جدی میان کارگران چینی و امریکایی بر سر این موضوع را به نمایش میگذارد بدون اینکه به دام ایدئولوژی چینی عقبمانده ـ غربی پیشرفته بیفتد.
میشود گفت که در این مستند ایالات متحدهی پایان سدهی نوزدهم و آغاز سدهی بیستم، ایالات متحده پایان سدهی بیستم و آغاز سدهی بیستم و یکم را غافلگیر میکند. آن اولی اکنون در قامت سرمایهداری چینی به سرزمین اصلی بازگشته است.
@interventions
مستند کارخانهی امریکایی (American factory) مستندی واقعاً آموزنده، عمیق و چندسویه است. توصیف و بهتصویرکشیدن چالشهایی که پیش روی کارگران و کارفرمایان وجود دارد، ما را با جهانی آشنا میکند که گاه صرفاً خبری یا ویدئویی از آن پخش میشود. چنین مستندهایی ما را با چندلایگی پدیدارها رودررو میکنند.
کارخانهی تولید شیشهی شرکت جنرال موتورز تعطیل میشود و پس از چندی، میلیاردری چینی در آن سرمایهگذاری میکند و دوباره راهاش میاندازد با نام کارخانهی فویائو. این مستند ابعاد پیچیدهای از فعالیت فوردیستی مدیران و کارفرمایان و تلاش کارگران برای داشتن اتحادیه، اختلاف نظر جدی میان کارگران چینی و امریکایی بر سر این موضوع را به نمایش میگذارد بدون اینکه به دام ایدئولوژی چینی عقبمانده ـ غربی پیشرفته بیفتد.
میشود گفت که در این مستند ایالات متحدهی پایان سدهی نوزدهم و آغاز سدهی بیستم، ایالات متحده پایان سدهی بیستم و آغاز سدهی بیستم و یکم را غافلگیر میکند. آن اولی اکنون در قامت سرمایهداری چینی به سرزمین اصلی بازگشته است.
@interventions
یادداشتهای بازخوانی تاریخ و آگاهی طبقاتی
لوکاچ عجب نقد درخشانی به کار خودش یعنی تاریخ و آگاهی طبقاتی وارد میکنه: «نکتهای که بیش از هر چیز جلب توجه میکند این است که تاریخ و آگاهی طبقاتی برخلاف مقاصد ذهنی نویسندهاش، بهطور عینی گرایشی را در تاریخ مارکسیسم نمایندگی میکند که هم از نظر خاستگاههای فلسفی و هم به لحاظ تأثیرات سیاسیاش، تنوعی بسیار گسترده دارد اما خواسته یا ناخواسته ریشهی هستیشناسی مارکسیسم را میزند. منظورم گرایشی است که مارکسیسم را صرفاً نظریه و فلسفهای اجتماعی میداند و نظرگاه آن را در مورد طبیعت نادیده میگیرد یا رد میکند».
این دقیقاً مسألهای است که امروز هم با آن مواجهایم.
مقدمهی ۱۹۶۷ لوکاچ بر کتاب خودش یک خودانتقادی دقیق و نمونهوار است.
@interventions
لوکاچ عجب نقد درخشانی به کار خودش یعنی تاریخ و آگاهی طبقاتی وارد میکنه: «نکتهای که بیش از هر چیز جلب توجه میکند این است که تاریخ و آگاهی طبقاتی برخلاف مقاصد ذهنی نویسندهاش، بهطور عینی گرایشی را در تاریخ مارکسیسم نمایندگی میکند که هم از نظر خاستگاههای فلسفی و هم به لحاظ تأثیرات سیاسیاش، تنوعی بسیار گسترده دارد اما خواسته یا ناخواسته ریشهی هستیشناسی مارکسیسم را میزند. منظورم گرایشی است که مارکسیسم را صرفاً نظریه و فلسفهای اجتماعی میداند و نظرگاه آن را در مورد طبیعت نادیده میگیرد یا رد میکند».
این دقیقاً مسألهای است که امروز هم با آن مواجهایم.
مقدمهی ۱۹۶۷ لوکاچ بر کتاب خودش یک خودانتقادی دقیق و نمونهوار است.
@interventions