بریده بریده 📚📖 – Telegram
بریده بریده 📚📖
214 subscribers
93 photos
14 videos
4 files
84 links
دست بر‌ گلویم گرفته‌ام و با کتاب‌ها بریده بریده حرف می‌زنم ...

انتقادات و پیشنهادات:
https://news.1rj.ru/str/HarfinoBot?start=e9267dabdb8f2a0

جهان نخواست مرا، بخت شاعری فرمود :)
Download Telegram
ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است

#صائب_تبریزی
1
در چشم پاک‌بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه شاه و گدا یکی است

#صائب_تبریزی
1
پیش مرغ شکسته‌پر صائب
قفس و باغ و آشیانه یکی است
 
#صائب_تبریزی
1
تو یک بار از مادر متولّد شدی و این بار باید از خودت بیرون بیایی؛ از نَفس، از غریزه ها، از عادت ها متولّد شوی؛ که عیسی می گفت:" لا یَلِجُ فِی الْمَلَکُوتِ مَنْ لایُولَدُ مَرَّتینِ"؛ کسی که دو بار متولّد نشود، به ملکوت خدا راهی ندارد.

#نامه_های_بلوغ
#عین_صاد
1
هر کس که مرا دید چو من سوخته دل شد
داغی که نسوزد جگری بر جگرم نیست

#صائب_تبریزی
1
اتکا به نفس به مکانی بستگی دارد که آدم در آن باشد: در طبقه اول به همان صورتی حرف نمی‌زنی که در طبقه‌ی پنجم،

#مادام_بوواری
ز صبح صادق پیری چه فیض خواهم برد؟
مرا که بهره به جز غفلت از جوانی نیست

#صائب_تبریزی
1
اِما جواب داد: _ بله، امّا اشتباه کردم. آدم وقتی هزار کار واجب دوروبرش دارد نباید خودش را به خوشی‌های دست‌نیافتنی عادت بدهد...
_ بله! می‌فهمم...
_نه، چون زن نیستید.

#مادام_بوواری
اِما چشمان زیبایش را که اشکی در آن‌ها حلقه‌ زده بود به طرف سقف بلند کرد و گفت:
_ اگر بدانید چه رویاهایی در سرم پرورانده بودم!

#مادام_بوواری
1
...
از انتظار دیده یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد

از توبه شکسته زمین‌گیر خجلتم
این شیشه شکسته به راه کسی مباد
...
#صائب_تبریزی
2
خرسند به فرمان قضا باش که این تیغ
غیر از سر تسلیم سپر هیچ ندارد

#صائب_تبریزی
1
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت

گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت

وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت

گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت

گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت

خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت

#خاقانی
1👍1
خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد
همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد
...
هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد
که در گشایش دلها عجب دمی دارد!

لب پیاله نمی‌آید از نشاط بهم
زمین میکده خوش خاک بی‌غمی دارد
...
تو محو عالم فکر خودی، نمی‌دانی
که فکر صائب ما نیز عالمی دارد

#صائب_تبریزی
1
لئون گفت: _ اغلب برایتان نامه می‌نوشتم و بعد پاره‌شان می‌کردم.
اِما چیزی نگفت. لئون ادامه داد:
_گاهی مجسم می‌کردم که تصادفی شما را می‌بینم. سر نبش خیابان‌ها خیال می‌کردم شما را دیده‌ام؛ دنبال کالسکه‌هایی که از درشان شال یا توری‌ای مثل مال شما بیرون بود می‌دویدم...

#مادام_بوواری
بار غم از دلم می گلرنگ بر نداشت
این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت

از بس فشرد گریه بیدادگر مرا
ناخن ز کاوش دل من رنگ برنداشت

اوقات خود ز مشق پریشان سیاه کرد
چشمی که نسخه زان خط شبرنگ برنداشت
...
شد کهربا به خون جگر لعل آبدار
از می خزان چهره ما رنگ برنداشت

یارب شود چو دست سبو خشک زیر سر
دستی که در شکستن من سنگ برنداشت
...
برداشتیم بار غم خلق سالها
از راه ما اگر چه کسی سنگ برنداشت

بسم الله امید بود زخم تیغ عشق
بی حاصل آن که زخم چنین جنگ برنداشت

هر چند همچو سایه فتادم به پای خلق
از خاک ره مرا کسی از ننگ برنداشت

صائب ز بزم عقده گشایان کناره کرد
ناز نسیم، غنچه دلتنگ برنداشت

#صائب_تبریزی
[غزل‌های فارسی صائب ۶۹۹۵ تاست.
ما درحال خواندن یک گزیده‌ی ۱۸۰ تایی از آن هستیم که در نرم‌افزار طاقچه و گنجور در دسترس است.]
از این گذشته، حرف و کلام دستگاه نَوَردی است که همیشه احساس‌ها را کِش می‌آورد.

#مادام_بوواری
2
اولین بار بود که برای زنی دسته‌گل می‌خرید؛ و با استشمام آن سینه‌اش پر از غرور شد، انگار که حرکت ستایش‌آمیز گل دادنش به کس دیگری به خودش برمی‌گشت.

#مادام_بوواری
سایه‌ای بر دلِ ریشم فِکَن ای گنجِ روان
که من این خانه به سودایِ تو ویران کردم

#حافظ
3
از زبان لاتین شاهد می‌آورد از بس عصبانی بود. از چینی و گروئلندی هم می‌آورد اگر این زبان‌ها را می‌دانست؛ چون دچار یکی از بحران‌هایی بود که جان آدمی یکپارچه همه آنچه را که درون دارد بی‌هیچ تمایزی بیرون می‌ریزد، همچون اقیانوس که هنگام توفان از خزه‌های کناره تا شن‌های قعرش را زیر و رو می‌کند.

#مادام_بوواری