پارینه/پالئوگرام
سمورآبی گرگجثهای به نام Siamogale melilutra که شش میلیون و دویستهزار سال پیش در مردابهای چین صدف و خرچنگ شکار میکرد. اثر: Mauricio Antón
سمورآبی گرگجثهای با سری بزرگ و آروارههایی قوی زمانی در مردابهای کمعمق و گرمسیری چین باستان میزیست. سموری آبی که مثل خویشاوندان امروزیاش، از صدفها و خرچنگها و ماهیها تغذیه میکرد.
این گوشتخوار شش میلیون و دویستهزار ساله، شاید بزرگترین گونه سمور آبی باشد که روی زمین زیسته است. این جانور پنجاه کیلوگرمی، دو برابر سمورآبی غولآسای آمریکای جنوبی (Pteronura brasiliensis) دارد که امروزه در رودخانههای حوزه آمازون زندگی میکند. سمورآبی اوراسیایی عصر حاضر (Lutra lutra) حتی کوچکتر است و یک چهارم خویشاوند باستانی خود طول دارد.
این گوشتخوار شش میلیون و دویستهزار ساله، شاید بزرگترین گونه سمور آبی باشد که روی زمین زیسته است. این جانور پنجاه کیلوگرمی، دو برابر سمورآبی غولآسای آمریکای جنوبی (Pteronura brasiliensis) دارد که امروزه در رودخانههای حوزه آمازون زندگی میکند. سمورآبی اوراسیایی عصر حاضر (Lutra lutra) حتی کوچکتر است و یک چهارم خویشاوند باستانی خود طول دارد.
Audio
این صدا با مدلسازی جریان هوا درون مجرای کاکل پاراسورولوفِس بازسازی شده است. با گوشدادن این صدا سه جانور غولآسای ده متری را تصور کنید که از چپ و راست شما رد میشوند و از یکدیگر سبقت میگیرند.
دایناسورها در برف
انیمیشن کوتاهی که میبینید اثر هولیو لاثردا، پالیوآرتیست برزیلی است که در آن دایناسوری را به نام تروئودون (Troodon) در برفهای قطبی شمال آلاسکا به تصویر کشیده است.
تروئودون از ۷۷ میلیون و پانصد هزار سال پیش تا ۷۴ میلیون و پانصد هزار سال پیش در نیمه غربی آمریکای شمالی میزیست.
چشمان بزرگ تروئودون نشان میدهد این دایناسور با فعالیت در دورههای تاریکی سازگاری داشته است. شمالیترین گستره سنگوارههای این دایناسور در محدودهای قرار دارد که در پایان دوره کرتاسه درون مدار قطبی بوده و شبهای طولانی و زمستانهای سرد و پربرفی را تجربه میکرده است.
شواهد مستقیمی، از جمله بافتشناسی استخوانهای دایناسورهای قطبی، نشان میدهد این دایناسورها طی زمستان در قطب میماندند و به عرضهای جغرافیایی پایینتر مهاجرت نمیکردند. ماندن در قطب البته با سختی و فشار همراه بوده و باعث میشده رشد این جانوران خونگرم طی زمستان، کند یا متوقف شود. در گذشته وجود این خطوط توقف رشد (LAGs: lines of arrested growth) موجب این تصور میشد که دایناسورها خونسرد بودهاند، اما چنین خطوطی هم در برخی جانوران خونگرم امروزی دیده میشود (خرسهای قطبی، زوج سمان قطبی و غیرقطبی)، هم اینکه چنین الگویی در خویشاوندان غیرقطبی همین دایناسورها دیده نمیشود.
https://www.instagram.com/p/BNnea4shihg/
انیمیشن کوتاهی که میبینید اثر هولیو لاثردا، پالیوآرتیست برزیلی است که در آن دایناسوری را به نام تروئودون (Troodon) در برفهای قطبی شمال آلاسکا به تصویر کشیده است.
تروئودون از ۷۷ میلیون و پانصد هزار سال پیش تا ۷۴ میلیون و پانصد هزار سال پیش در نیمه غربی آمریکای شمالی میزیست.
چشمان بزرگ تروئودون نشان میدهد این دایناسور با فعالیت در دورههای تاریکی سازگاری داشته است. شمالیترین گستره سنگوارههای این دایناسور در محدودهای قرار دارد که در پایان دوره کرتاسه درون مدار قطبی بوده و شبهای طولانی و زمستانهای سرد و پربرفی را تجربه میکرده است.
شواهد مستقیمی، از جمله بافتشناسی استخوانهای دایناسورهای قطبی، نشان میدهد این دایناسورها طی زمستان در قطب میماندند و به عرضهای جغرافیایی پایینتر مهاجرت نمیکردند. ماندن در قطب البته با سختی و فشار همراه بوده و باعث میشده رشد این جانوران خونگرم طی زمستان، کند یا متوقف شود. در گذشته وجود این خطوط توقف رشد (LAGs: lines of arrested growth) موجب این تصور میشد که دایناسورها خونسرد بودهاند، اما چنین خطوطی هم در برخی جانوران خونگرم امروزی دیده میشود (خرسهای قطبی، زوج سمان قطبی و غیرقطبی)، هم اینکه چنین الگویی در خویشاوندان غیرقطبی همین دایناسورها دیده نمیشود.
https://www.instagram.com/p/BNnea4shihg/
Instagram
Julio Lacerda
Trying out my hand at #animation 😄 #art #paleoartist #dinosaur #bird #troodon #Alaska #snow #winter
پارینه/پالئوگرام
新年快乐 امشب سال نو چینی آغاز میشود؛ سال خروس! اما این مینیاتور خروسی معمولی* نیست؛ بلکه دایناسور پردار خروسجثهای از ژوراسیک پسین یا کرتاسه آغازین چین است. * البته که خروس معمولی هم نوعی دایناسور است
میگویند تصور چینیها از اژدها ریشه در کشف استخوانهای دایناسورها در چین باستان دارد. شاید به جز استخوان دایناسورها، سنگوارههای دایناسورهای پردار چینی نیز منشا الهامات فراوانی برای چینیها و اقوام دیگری باشد که بهمیانجی جاده ابریشم، با چین و مغولستان مرتبط بودند.
عطار نیشابوری در منطقالطیر در وصف سیمرغ چنین میگوید:
ابتدای کار، سیمرغ، ای عجب!
جلوهگر بگذشت بر چین نیمشب
در میان چین فتاد از وی پَری
لاجرم پرشور شد هر کشوری
هر کسی نقشی از آن پر برگرفت
هر که دید آن نقش، کاری درگرفت
آن پر اکنون در نگارستان چینْسْت
«اطلبو العلم و لو بالصین» ازینْسْت
گر نگشتی نقش پرّ او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
این همه آثار صنع از فرّ اوست
جمله اِنمودار نقش پرّ اوست
چون نه سر پیداست وصفش را، نه بن
نیست لایق بیش از این، گفتن سخن
این ابیات عرفانی گرچه برای معرفی موجودی به نام سیمرغ و نقش نمادین او در خلقت جهان اسطورهای مورد نظر عطار بیان شدهاند، اما به طرز عجیبی قرینه حقیقتی علمی نیز هستند. این حقیقت علمی، کشف سنگوارههای فراوانی از دایناسورهای پردار ژوراسیک پسین و کرتاسه آغازین چین و پیدایش و تکامل نخستین پرندگان حقیقی است. موضوعی که بیشک، عطار نیشابوری هیچ تصوری درباره آن نداشته، اما چهبسا کشف سنگوارههای فراوان این موجودات پردار سنگی در چین طی سدههای باستان و میانه و رسیدن قصه این پرهای سنگی از دهان بازرگانان و سفیران فرهنگی به گوش ایرانیانی مثل عطار، اسطوره سیمرغ را شکل و صیقل دادهباشد.
قدمت ارتباط اسطوره سیمرغ و سرزمین چین حتی شاید چند سده قدیمیتر از دوره عطار باشد. نام سیمرغ در زبان پارسی میانه به دو صورت /سِئنموروْ/ (sēnmurw) و /سِئنموروغ/ (sēnmuruγ) و در اوستایی به صورت /مرغو ساینو/ (mərəγō Saēnō) ثبت شده است. واژه سِئن پارسی میانه و ساینو اوستایی، همریشه با واژه سنسکریت श्येन (زیهنا: به معنی عقاب) است. این واژه در فارسی نو به صورت «شاهین» درآمده و هنوز هم کاربرد دارد. اما این موضوع چه ربطی به کشور چین دارد؟ نام کشور چین (در ایران و اغلب کشورهای دیگر) از ریشه پارسی میانه /چین/ (chīn) گرفته شده است. اما نام چین در پارسی میانه صورت دیگری نیز دارد و آن /سین/ است. واژهای که در ترکیبهای /سین دِیه/ (پارسی میانه: ده چینی) و /سیندخت/ (فارسی نو: دختر چینی) دیده میشود. دو واژه /سِئن/ (شاهین) و /سین/ (چین) در پارسی میانه یکی نیستند، اما شاید شباهت میان آنها موجب شده باشد اسطوره سیمرغ که نامی هندوایرانی دارد، رنگ و بویی چینی بپذیرد و داستان پرهای سنگی چین (که امروز میدانیم حقیقتی علمی در پس آنها نهفته بوده) این ارتباط را تنگتر و سیمرغ را وامدار سنگوارههای دایناسورهای پردار کرده باشد.
همه این قصهها در نخستین روز سال نو چینی ما را به این فکر وامیدارد که اسطورهها و قصههای دوره باستان، حتی اگر در تاروپود هزاران ساله فرهنگهای مختلف بافته شده باشند، چهاندازه میتوانند شبیه یافتههای علمی امروز باشد و دانستن همه اینها، چهقدر طعم دانایی را خوشآیندتر میکند.
عطار نیشابوری در منطقالطیر در وصف سیمرغ چنین میگوید:
ابتدای کار، سیمرغ، ای عجب!
جلوهگر بگذشت بر چین نیمشب
در میان چین فتاد از وی پَری
لاجرم پرشور شد هر کشوری
هر کسی نقشی از آن پر برگرفت
هر که دید آن نقش، کاری درگرفت
آن پر اکنون در نگارستان چینْسْت
«اطلبو العلم و لو بالصین» ازینْسْت
گر نگشتی نقش پرّ او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
این همه آثار صنع از فرّ اوست
جمله اِنمودار نقش پرّ اوست
چون نه سر پیداست وصفش را، نه بن
نیست لایق بیش از این، گفتن سخن
این ابیات عرفانی گرچه برای معرفی موجودی به نام سیمرغ و نقش نمادین او در خلقت جهان اسطورهای مورد نظر عطار بیان شدهاند، اما به طرز عجیبی قرینه حقیقتی علمی نیز هستند. این حقیقت علمی، کشف سنگوارههای فراوانی از دایناسورهای پردار ژوراسیک پسین و کرتاسه آغازین چین و پیدایش و تکامل نخستین پرندگان حقیقی است. موضوعی که بیشک، عطار نیشابوری هیچ تصوری درباره آن نداشته، اما چهبسا کشف سنگوارههای فراوان این موجودات پردار سنگی در چین طی سدههای باستان و میانه و رسیدن قصه این پرهای سنگی از دهان بازرگانان و سفیران فرهنگی به گوش ایرانیانی مثل عطار، اسطوره سیمرغ را شکل و صیقل دادهباشد.
قدمت ارتباط اسطوره سیمرغ و سرزمین چین حتی شاید چند سده قدیمیتر از دوره عطار باشد. نام سیمرغ در زبان پارسی میانه به دو صورت /سِئنموروْ/ (sēnmurw) و /سِئنموروغ/ (sēnmuruγ) و در اوستایی به صورت /مرغو ساینو/ (mərəγō Saēnō) ثبت شده است. واژه سِئن پارسی میانه و ساینو اوستایی، همریشه با واژه سنسکریت श्येन (زیهنا: به معنی عقاب) است. این واژه در فارسی نو به صورت «شاهین» درآمده و هنوز هم کاربرد دارد. اما این موضوع چه ربطی به کشور چین دارد؟ نام کشور چین (در ایران و اغلب کشورهای دیگر) از ریشه پارسی میانه /چین/ (chīn) گرفته شده است. اما نام چین در پارسی میانه صورت دیگری نیز دارد و آن /سین/ است. واژهای که در ترکیبهای /سین دِیه/ (پارسی میانه: ده چینی) و /سیندخت/ (فارسی نو: دختر چینی) دیده میشود. دو واژه /سِئن/ (شاهین) و /سین/ (چین) در پارسی میانه یکی نیستند، اما شاید شباهت میان آنها موجب شده باشد اسطوره سیمرغ که نامی هندوایرانی دارد، رنگ و بویی چینی بپذیرد و داستان پرهای سنگی چین (که امروز میدانیم حقیقتی علمی در پس آنها نهفته بوده) این ارتباط را تنگتر و سیمرغ را وامدار سنگوارههای دایناسورهای پردار کرده باشد.
همه این قصهها در نخستین روز سال نو چینی ما را به این فکر وامیدارد که اسطورهها و قصههای دوره باستان، حتی اگر در تاروپود هزاران ساله فرهنگهای مختلف بافته شده باشند، چهاندازه میتوانند شبیه یافتههای علمی امروز باشد و دانستن همه اینها، چهقدر طعم دانایی را خوشآیندتر میکند.
پارینه/پالئوگرام
دایناسورها در برف انیمیشن کوتاهی که میبینید اثر هولیو لاثردا، پالیوآرتیست برزیلی است که در آن دایناسوری را به نام تروئودون (Troodon) در برفهای قطبی شمال آلاسکا به تصویر کشیده است. تروئودون از ۷۷ میلیون و پانصد هزار سال پیش تا ۷۴ میلیون و پانصد هزار سال…
Instagram
#art #painting #drawing #nature #troodon #dinosaur #paleoart #bird #animal #snow #winter #paleontology #fossils #alaska