پارینه/پالئوگرام – Telegram
پارینه/پالئوگرام
5.23K subscribers
405 photos
218 videos
102 files
628 links
دیرینه‌شناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینه‌نوشته‌های عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرین‌پال zarinp.al/erfankhosravi
حامی‌باش hamibash.com/Pal
Download Telegram
Forwarded from Science & Society (H. Fattahi)
Forwarded from رازیک
⁣⁣🔖سرمقاله شماره 210 «دانستنیها» را بخوانید.

📌آقای دشتبان! چه نام بامسمایی دارید!‌
عرفان خسروی | دبير علمی «دانستنیها»

این خاطره را بارها تعریف کردم که وقتی دبیرستانی بودم، با گنجینه‌ی ارزشمندی از کتاب‌های دیرینه‌شناسی و مجلات تخصصی علمی در حوزه‌ی دیرینه‌شناسی آشنا شدم. این گنجینه‌ی ارزشمند مخزن کتابخانه‌ی اداره‌ی مرکزی هشتم شرکت نفت یا همان اداره‌ی اکتشاف بود که آن وقت در کوچه یغما، در خیابان جمهوری قرار داشت و به خاطر شغل پدرم این فرصت طلایی را داشتم که در آن سرک بکشم و دنبال مقاله‌های علمی در حوزه‌ی مورد علاقه‌ام، یعنی دیرینه‌شناسی بگردم. اولین آشنایی من با آقای دشتبان زمانی بود که متوجه شدم هر مقاله‌ای که به نظرم جالب می‌آید، قبلا کسی دیگر هم آن را خوانده است و کاغذی را در صفحه‌ی اول آن قرار داده و امضاء کرده: هوشنگ دشتبان.

آن زمان هیچ تصوری از آقای دشتبان نداشتم، ولی خیلی دلم می‌خواست تنها کسی را ببینم که همه‌ی این مقاله‌ها را قبل از من خوانده بود. یک بار از پدرم پرسیدم: «آقای دشتبان را می‌شناسی؟» پدرم خندید و گفت: «دشتبان پسر خوبی است، باید باهاش آشنا بشی.».با این توصیف مرموز، کنجکاوی‌ام بیشتر شد تا این‌که بالاخره یک روز پدرم مرا به آقای دشتبان معرفی کرد. آقای دشتبان تنها چند سالی از پدرم جوان‌تر بود، ولی همان‌قدر که فکر می‌کردم اهل مطالعه، به‌خصوص مطالعه‌ی تخصصی در زمینه‌ی دیرینه‌شناسی بود. قامت ورزیده و دست‌های فوق‌العاده عضلانی و قدرتمند آقای دشتبان نشان‌دهنده‌ی سال‌ها زحمت و جست‌وجو در کوه‌های بلند و بیابان‌های گرم بود. آقای دشتبان بیشتر از هر کس دیگری که می‌شناختم، درباره‌ی دیرینه‌شناسی ایران می‌دانست و البته، چیزهایی پیدا کرده بود که هنوز هم بسیاریشان گزارش‌ نشده‌اند. از همه جالب‌تر سنگواره‌ی استخوان‌های دایناسورها و تروسورهایی است که تاکنون کسی جز آقای دشتبان مشابه آن‌ها را در ایران پیدا نکرده و امیدوارم هرچه زودتر فرصت توصیف علمی آن‌ها فراهم شود تا بتوانیم روزی درباره‌ی این یافته‌های فوق‌العاده مهم بیشتر صحبت کنیم. اگر دوست دارید بدانید این استخوان‌ها دقیقا مربوط به کدام دایناسورها و تروسورها هستند، می‌توانید نگاهی به شماره‌ی ۷۵ دانستنیها بکنید و در صفحه‌ی ۴۷، راهنمای سفر به ایران عصر دایناسورها را بخوانید (goo.gl/pJUVwD) که در آن به یکی از یافته‌های مهم آقای دشتبان اشاره کرده‌ام.

سال‌ها از نخستین دیدار من با آقای دشتبان می‌گذرد و شخصیت این مرد دانشمند هر روز برای من جذاب‌تر شده و نکات علمی، فنی، اخلاقی و حرفه‌ای فراوانی از ایشان آموخته‌ام. وقتی که برای انتخاب موضوع رساله‌ی دکتری‌ام با آقای دشتبان مشورت کردم، نه تنها از راهنمایی و مشورت ایشان بهره‌مند شدم، بلکه با هم سفرهای اکتشافی رفتیم و از همه مهم‌تر، بخشی از مجموعه‌ی‌ ارزشمند خود را برای تکمیل رساله‌ام به امانت، در اختیار من قرار دادند و نیز به استاد راهنمای دکتری‌ام، جناب آقای دکتر ساری (که همچون پدرم از قدیم با آقای دشتبان رفاقت دارند) اطمینان دادند که از پس این سنگواره‌ها برخواهم آمد. خوشحالم که طی این سال‌های طولانی، هرجا که قدم گذاشتم، چه در جست‌وجوی منابع کتابخانه‌ها، چه در دشت‌ها و کوه‌ها و صخره‌ها، کسی بوده که چندین قدم از من جلوتر باشد و راه را به من نشان دهد. چنین کسانی نه تنها قهرمان‌ها و الگوهای علمی ایران هستند، بلکه وجودشان جزء سرمایه‌های علمی ماست؛ امیدوارم با خواندن بخش پیشتازان این شماره و گزارش جذاب اشکان خسروپور از ملاقاتش با آقای دشتبان، افراد بیشتری متوجه برکت وجود چنین افرادی شوند.

#سرمقاله
@Danestanihamag
Forwarded from رازیک
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣🔖با هوشنگ دشتبان آشنا شويد؛ او با 30 سال سفر به مناطق مختلف كشور، بزرگترين كلكسيون سنگواره‌‌های ايران را در اختيار دارد.

📌در شماره 210 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
پارینه/پالئوگرام
🦀 در جستجوی فسیل پَشَره! دیشب مهمان دانشمندان کوچولو در موزه علوم ایران بودیم. بچه‌هایی که با علاقه و توجه به قصه‌های علمی من درباره حیوانات و سنگواره‌ها، به‌ویژه دایناسورها گوش می‌دادند و من بیشتر بر سر ذوق می‌آمدم. گرچه گفته بودیم این برنامه برای چهار تا…
روز پایانی

فردا پنجشنبه، ۲۵ مرداد، آخرین روز از رویداد تابستانی آب، باد، آتش، خاک و عنصر پنجم است. از ساعت شش عصر در موزه علوم منتظر شما خواهیم بود.
راستی! فردا قرار است خودم هم درباره سنگواره‌ها و دیرینه‌شناس‌ها برای دوستانی که به موزه می‌آیند، پرده‌خوانی و نقالی علمی داشته باشم.
سنگواره‌ها در کنار بازی‌های علمی دیگر منتظر شما هستند تا از زیر شن‌ها پیداشان کنید!

https://www.instagram.com/p/BmgMHdehXr9/
پارینه/پالئوگرام
تصویر سه‌بعدی از شقایق دریایی راشد از هرمز آمد، با چند صخره که توی آب دریا خیسانده و صخره‌ها پر از جانوران ریزند. گفت بیا شقایق را ببین! گفتم صبر کن عکس سه‌بعدی‌اش را بگیرم! از هر چشمی تصویری برداشتم و گذاشتم کنار هم. شد این. راهنمایی: چشم‌هایتان را چپ،…
زولبیاهای ذره‌بینی

طفل خردسالی بودم و تنها رسانه فوق‌برنامه خانه ما پروژکتور اسلاید بابا بود.

خانه بابابزرگ البته به‌مثابه جعبه اسباب‌بازی بزرگی بود، خیال‌انگیزتر از شگفت‌آباد پروفسور پارناسوس؛ خصوصا به خاطر آپارات بابابزرگ که مخصوص نمایش فیلم‌های عروسی و تولد بچه‌ها و نوه‌ها بود و گاهی هم فیلم جذاب و هیجان‌انگیز دیزنی‌لند. پروژکتور اسلاید بابا اما گرچه پیش دم‌ودستگاه آپارات و اسلایدهای بابابزرگ بساط مختصری بود، درعوض محتوایی مفصل داشت که شبیه‌اش جای دیگر پیدا نمی‌شد.

اسلایدهای بابا یا از بناهای تاریخی و موزه‌ها و باغ‌های وحش روسیه بود، یا از کاخ‌ها و معبدهای قدیمی ترکیه که قرن‌هاست مسجد شده‌اند. گاهی هم اسلایدهایی از آتشفشان‌ها و گِل‌فشان‌ها و تخت‌های دیو و دودکش‌های جن که در بیابان‌های دوردست و رازآلود از زمین می‌رویند. همین تصویرهای عجیب آن‌قدر فکر مرا مشغول کرده بودند که یک بار از بابابزرگ پرسیدم: «یعنی ممکن است وسط حیاط شما هم آتشفشان کوچکی دهان باز کند»؟ بابابزرگ هم گفت: «نه! زیر حیاط آب‌انبار است بابا». آن زمان همه سؤال‌های جدی‌ام را یا از بابابزرگ می‌پرسیدم، یا از بابا.

فقط یک شب شد که بابا اسلایدهای عجیبی نشان ما داد از سنگ‌هایی صیقلی و گرد که بعضی حجره‌دار بودند، برخی شبیه حلزون و بعضی مرا به یاد زولبیا می‌انداختند. گفتم: «بابا این‌ها زولبیاست»؟ بابا گفت: «نه! این‌ها فُرامینیفر هستند». هضم کلمه‌ای مثل فُرامینیفر برای طفلکی چهارساله همان‌قدر بعید بود که هضم سؤال من برای بابای چهل ساله، ولی هر دو آن چیزی را که باید فهمیدیم.

سال‌ها گذشت تا من فهمیدم فُرامینیفرها گروهی از یوکاریوت‌های تک‌یاخته آمیب‌مانند اند که صدف‌های روزن‌دار دارند و مورد توجه زمین‌شناس‌ها هم هستند.

چند روز پیش دکتر آرش شریفی مقداری از ماسه‌های دریای مکران آورده بود. او از فُرامینیفرهای آن‌ها تعریف می‌کرد و من از میکروسکوپ‌بازی‌های خانگی‌مان با فرزانه که عاشق دنیای ذره‌بینی است. آرش هم گفت: «می‌خواهی ماسه‌ها را ببر، حال کن»! من دیگر درنگ نکردم. هرچه بود زدم زیر بغلم و آمدم.

امشب وقت خوشی دست داد که چشم بر چشمی جادو بساییم و آن زیر، این‌ها را شکار کنیم. یکی حلزون واقعی است، سه تا فُرامینیفر و یکی هم شاید دندان یا فلس کوسه باشد. هرکدام کوچک‌تر از نوک سوزنی.

Sand pebbles' people

#stereogram #stereographic #3D
#snail #foraminifera #stereopair #sharktooth
The first pair for parallel ∥ view (or through stereoscope); the second pair for cross-eyed 🔀 view

https://www.instagram.com/p/BmrMjy1Ba-K/
پارینه/پالئوگرام
🎉🎊 این سنگواره چیست؟ مسابقه علمی با جایزه 🏆 این سنگواره بسیار نادر و ارزشمند را به تازگی از دوست دانشمندم، دکتر آرش شریفی هدیه گرفته‌ام. سن این سنگواره احتمالا به اوایل دوره ائوسن، یعنی حدود ۵۵ میلیون سال پیش بازمی‌گردد و در زاگرس پیدا شده است. نمونه‌های…
جواب مسابقه 🏆 زیر پای زبرا 🦓

در دانشکده‌‌های پزشکی آمریکا مشهور است که دانشجویان سال‌دوغی مدام بیماری‌های معمولی را اشتباه تشخیص می‌دهند و می‌روند سراغ دورترین احتمال. استادان باتجربه هم مدام به ایشان یادآوری می‌کنند که اگر صدای سم اسب شنیدی، احتمال اول این است که خود اسب باشد، نه زبرای راه‌راه آفریقایی. به همین دلیل تشخیص‌های عجیب‌وغریب دانشجویان سال‌دوغی را «زبرا» می‌نامند. یکی از تفاوت‌های پزشکی با علوم محض همین‌جاست که در علم، نخستین نقطه احتمالی برای شروع بررسی و کندوکاو، زیرِ سم‌های «زبرا»ست، یعنی جایی است که در نگاه اول دورتر می‌نماید و به اندیشه، دیرتر می‌آید.
*

حدود پنج هفته پیش تصویر سنگواره‌ای را به اشتراک گذاشتم و در توضیح نوشتم این سنگواره در زاگرس پیدا شده و سن آن به ائوسن آغازین (۵۵ میلیون سال پیش) بازمی‌گردد. کافی بود حدس بزنید این سنگواره چه موجودی است.
از پاسخ‌های طنزآمیز و بامزه ظریفان (لوله خرطومی، لوله جاروبرقی…) که بگذریم، خیلی از دوستان تصور کرده بودند این سنگواره همان کلیماکتیک‌نایتِس (Climactichnites) است؛ یعنی سنگواره‌ای آثاری از حرکت نوعی جانور لیسه‌مانند. در نگاه اول پاسخ معقولی می‌نماید. اگر برگه دوم و سوم را ورق بزنید، به ترتیب سنگواره مورد سوال من و تصویری از کلیماکتیک‌نایتِس را خواهید دید. واقعا شبیه‌اند! اما زنهار که این پاسخ ِ سنتی و قریب‌به‌ذهن، کاملا اشتباه است!

سن سنگواره من به اوایل ائوسن بازمی‌گردد، یعنی ۵۵ میلیون سال. سن کلیماکتیک‌نایتِس تقریباً نُه برابر است. برگه سوم نمونه‌ای از کلیماکتیک‌نایتِس است از Blackberry Hill در ویسکانسین به سن ۵۱۰ میلیون سال، یعنی دوره کامبرین. کلیماکتیک‌نایتِس شبیه رد چرخ ماشین است و هیچ ابتدا یا انتهایی ندارد؛ اما در برگه چهارم و پنجم و ششم می‌بینید که ته سنگواره من گرد می‌شود و هم می‌آید. به علاوه خطوط عرضی سنگواره من گاهی دوشاخه می‌شود. جز این تفاوت‌ها، سنگواره من در عمق آب تشکیل شده و در آهک به‌جامانده، ولی کلیماکتیک‌نایتِس در ماسه‌های ساحلی تشکیل شده و در ماسه‌سنگ به‌جامانده. البته چیزی درباره جنس و محیط رسوبی سنگواره نگفته بودم، ولی اگر رسوبات ائوسن زاگرس را جستجو می‌کردید، به پاسخ درست نزدیک می‌شدید.

این سنگواره متعلق به سازند پابده است که به خاطر ماهی‌های سنگی‌اش شهرت دارد و نیز سنگواره گیاهانی که آب رودخانه آن‌ها را برده و در قعر دریا آرام گرفتند. برگه هفتم، نمونه‌ای مشابه سنگواره من است که در همین سازند پیدا شده و تصویرش را از اطلس رنگی فسیل‌های ایران (فرشاد قانع، نشر پازینه، ۱۳۹۳) برداشتم. برگه هشتم نمونه خارجی همین سنگواره و برگه نهم پاسخ نهایی مسابقه است: میوه گیاهی شبیه اقاقیا از خانواده باقلا (Fabaceac). ایمان مجیب در پایان‌نامه کارشناسی ارشدش (بایواستراتیگرافی و پالئواکولوژی سازند پابده در منطقه ی باباحیدر ﴿شهرکرد﴾، بر اساس ماکروفسیل‌های جانوری ﴿ماهی ها﴾ و گیاهی) به این سنگواره‌ها هم پرداخته.

خب! فقط دو نفر پاسخ درست دادند: حسین آقای کوهکن و پوریا خان واعظ‌نیا که همیشه از هردو هدیه‌های ارزشمند گرفتم و حالا نوبت من است که جایزه ناقابلی تقدیمشان کنم. مبارک است!

https://www.instagram.com/p/Bm2bR7MBEEy
👍1
پارینه/پالئوگرام
جواب مسابقه 🏆 زیر پای زبرا 🦓 در دانشکده‌‌های پزشکی آمریکا مشهور است که دانشجویان سال‌دوغی مدام بیماری‌های معمولی را اشتباه تشخیص می‌دهند و می‌روند سراغ دورترین احتمال. استادان باتجربه هم مدام به ایشان یادآوری می‌کنند که اگر صدای سم اسب شنیدی، احتمال اول این…
کلیماکتیک‌نایتِس و محفل اشتباهات
Climactichnites

ماسه‌سنگ‌های مونت‌سایمِن، ویسکانسین، ایالات متحده
#کامبرین، ۵۱۰ میلیون سال پیش
این نمونه در #موزه_تاریخ_طبیعی وین به نمایش گذاشته شده و اطلاعات زیر آن درباره سن و صاحب سنگواره اشتباه است. قدمت ماسه‌سنگ‌های مونت‌سایمِن به دوره کامبرین باز می‌گردد، نه اردوویسین. محیط رسوبی این ماسه‌سنگ‌ها نیز ساحلی بوده‌، نه قعر دریا، ردپای تریلوبیت‌ها هم این شکلی نیست.

این عکس را خودم گرفتم و بعد از جلب‌شدن توجهم به شرح نادرست پای آن، به دوستان مشغول در موزه تاریخ طبیعی توضیح دادم که اطلاعات زیر برخی نمونه‌ها اشتباه است. پذیرفتند؛ امیدوارم تا حالا درست شده باشد.

چنین اشتباهاتی در موزه‌های تاریخ طبیعی بسیار رایج است، زیرا این اطلاعات بدون گذراندن فرایند داوری علمی (peer-review) زیر نمونه‌ها قرار می‌گیرند و دانشمندان و مروجان علم اگر بدون سازوکار داوری علمی مشغول نشر اطلاعات شوند، هیچ مزیت و دقتی نسبت به بقیه افراد نخواهند داشت.

همین قبیل اشتباهات را در موزه تاریخ طبیعی پاریس هم دیدم. در آن‌جا شرح دو تا از نمونه‌های دایناسور‌ که در قفسه‌های شیشه‌ای حاشیه سرسرا قرار داشت، جابجا شده بود و چون هر دو نمونه ناقص و جزئی بودند، کسی توجه نکرده بود. منتها وقتی به دوستان موزه پاریس درباره این اشتباه تذکر دادم، اول تأکید کردند که انگلیسی بلد نیستند و بعد هم به زبان فرانسه گفتند این موزه حتی اشتباهاتش هم ارزش تاریخی-اجتماعی دارد و به این ترتیب به من نشان دادند که فرانسه جدا مهد این نوع روی‌کردهای اصیل اجتماعی نسبت به علم است. حبذا نسبی‌گرایی که فرانسوی‌ها دارند و به جای فلسفه علم، اسمش را گذاشته‌اند مطالعات علم و فناوری.

راستی حتما شما هم دقت کرده‌اید این اصطلاح مطالعات علم و فناوری ذاتا نه دشمن، بلکه انکار فلسفه علم است؛ ولی در فضای ایرانی (از انجمن حکمت و فلسفه بگیرید تا فجازی) فلسفیدن درباره علم زیر عنوان مطالعات علم و فناوری شناخته می‌شود. بُگذریم! این سنگواره را عرض می‌کردم که کلیماکتیک‌نایتِس نام دارد و ردی است از حرکت نوعی جانور لیسه‌مانند در سواحل دوره کامبرین؛ که یعنی احتمالا یکی از نخستین جانورانی که «پای» از پایاب دریا بیرون نهاد.

https://www.instagram.com/p/Bm22xISh2av
پارینه/پالئوگرام
دزدی کلاغ سیّاس از گربه مسکین ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، پارک لاله موسیقی: «به من چه؟» از توفیق فرخ https://www.instagram.com/p/BXzirK_BqBD/
هوگین، رفیق پردار من

هوگین زاغی بود نوک سرخ (Pyrrhocorax pyrrhocorax)، که چند سالی با او همخانه بودم. وقتی جوجه کوچکی بود، شکارچی بی‌رحمی او را از پدر و مادرش دزدید و فروخت. آن یکی که خرید نتوانست نگهش دارد و سپردش به آقای پارسا. آقای پارسا هم سپردش به من و هوگین رفیق من شد.

اینجا سال ۸۸ یا ۸۹ است، هوگین هنوز یک ساله نشده ولی طوری به من وابسته بود که فرزندی به والدش. خانه هوگین توی حیاط بود ولی قلمرو مورد علاقه او داخل دیوارهای خانه، روی شانه‌های من. تفریح او همین بود که با گوش و هوش من وربرود و همانطور که خویشاوندان خیلی دورش در آفریقا بر دوش پستانداران بزرگ‌جثه می‌نشینند و کامرانی می‌کنند، او هم خودش را به آب و آتش می‌زد تا در حیاط را باز کنم، به داخل خانه بیاید و مشغول همین کارها شود.

بعد از چند سال که به زبان آمد و فهمید جفتی به جز سر و کله من می‌خواهد، سپردمش به آقای پارسا، برد و در کوه‌های تفرش، سرزمین مادری‌اش، رهایش کرد تا آدمی کمتر ببیند و به عادت همنوعانش خو بگیرد.

https://www.instagram.com/p/Bm50PKehr4d/

ده دقیقه از زندگی من و هوگین را در IGTV ببینید:

https://www.instagram.com/tv/Bm5jNnYBQ6Z
فرسته موقت: برای بچه‌هایی که در فراگیری زیست‌شناسی نیازمند کمک هستند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@AmirBio
لطفاً به من در انتشار این پیام کمک کنید. عزت زیاد. #رضاامیر
Forwarded from دیرینه‌نگار
Forwarded from دیرینه‌نگار
روزگاری تصور بر این بود که در انقراض دسته‌جمعی پایان دوره‌ی کرتاسه در ۶۶ میلیون سال قبل همه‌ی دایناسورها به‌طور کلی منقرض شده‌اند و تبار آنها در همان برهه منقطع شده است. اما چند دهه‌ قبل نشانه‌های نادرستی چنین نگاهی آشکار شد و امروزه تقریباً همه‌ی دیرینه‌شناسان می‌دانند که درصدی از دایناسورهای پرنده از آن انقراض جان سالم به‌در بردند، تکامل بیشتری یافتند، متنوع شدند و امروزه «همه‌ی» آنها را با نام کلی پرندگان می‌شناسیم.

تا اینجا مطلب کاملاً روشن است.

ولی بی‌شک دچار حیرت خواهیم شد وقتی ببینیم نویسنده‌ای که کتابی به فارسی درباره‌ی تکامل نوشته است و این کتاب به چاپ نهم هم رسیده است، همچنان می‌پندارد در انقراض بزرگِ K-Pg «در ۶۵ میلیون سال پیش ... دایناسورها ... به‌طور ناگهانی رو به انقراض گذاشتند ... و نابود شدند.»

(تکامل/دکتر هنگامۀ علی‌بیک/ص ۲۰۸/ انتشارات مروارید/ ۱۳۹۳)

اگر از درجِ رقم قدیمی ۶۵ بجای عددِ کنونی ۶۶ چشم‌پوشی کنیم، نویسنده حتی نمی‌داند تحقیقات جدید (https://goo.gl/iuNfAy) نشان داده‌اند دایناسورها طی چند ده میلیون سال مانده به آن انقراض بزرگ نیز رو به افول نهاده بودند و انقراض صرفاً ضربه‌ی پایانی بود بر استیلای ۱۶۰ میلیون ساله‌ی آنها بر زیست‌گاه‌های خشکی، و نه به‌طور ناگهانی که قدیم‌ترها گمان می‌رفت.

ولی واقعاً شاید چنین دقت‌های به‌حقی نوعی زیاده‌روی باشد در قیاس با تصویری که از دایناسورها در کتاب‌های درسی‌مان ارائه شده است و حیرت کنیم که مولفان کتاب زمین‌شناسی پیش‌دانشگاهی با تصوری که از فیلم‌های هالیوودی داشته‌اند دایناسورها را «خزندگان درشت‌جثه‌ی مزوزوئیک» معرفی کرده‌اند!

(کتاب علوم زمین/ دوره‌ی پیش‌دانشگاهی/ ص ۱۰۲)
@dirinenegar
پارینه/پالئوگرام
آیا در ایران دایناسور وجود داشته؟ دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟ سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳ ۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه https://news.1rj.ru/str/paleogram/264
آتش‌سوزی عظیم در موزه ملی برزیل و حسرتی بزرگ برای ما ایرانی‌ها

موزه ناسیونال قدیمی‌ترین و مهم‌ترین موزه تاریخی و علمی برزیل است که بیش از بیست میلیون قطعه جانورشناختی، دیرینه‌شناختی، انسان‌شناختی و تاریخی را در بر می‌گیرد؛ همه آن‌ها طی یک ساعت و اندی از دست رفتند و از دسترس علم خارج شدند.

این موزه بزرگ‌ترین موزه تاریخ طبیعی در آمریکای لاتین بود و نمونه‌ها و مصنوعاتی بسیار ارزشمند داشت، به عنوان مثال جمجمه لوثیا (Luzia)، قدیمی‌ترین فسیل انسان در آمریکا، و نمونه‌های تایپ تروسورهایی مثل کوپه‌داکتیلوس (Caupedactylus)، براسیلیوداکتیلوس (Brasileodactylus)، آنانگوئه‌را (Anhanguera)، توپوشوارا (Tupuxuara)، تاپه‌هارا (Tapejara)، سیراداکتیلوس (Cearadactylus)، امبری‌داکتیلوس (Aymberedactylus) و دایناسورهایی مثل سانتاناراپتور (Santanaraptor)، اوشالایا (Oxalaia)، گندواناتایتن (Gondwanatitan) و همچنین نخستین دندان دایناسوری که از ایران کشف شده بود.

این خسارت قابل مقایسه با تخریب موزه تاریخ برلین طی بمباران این شهر در جنگ جهانی دوم است.

این ساختمان ۲۰۰ ساله (که محل اقامت امپراتور بوده)، چندین دهه بود که منتظر تعمیرات و اصلاحاتی بود که هرگز رخ ندادند. دریغ بزرگ برای ما ایرانی‌ها این‌جاست که نخستین و ارزشمندترین نمونه دایناسوری که در سال ۱۳۸۱/۲۰۰۲ طی نخستین پی‌جویی دایناسورها در منطقه آب‌بید کرمان کشف شده بود، با اجازه دکتر منوچهر قرشی، رئیس وقت پژوهشکده علوم زمین، به رسم امانتی بی‌بازگشت تقدیم موزه ملی برزیل شد و هرگز به ایران بازنگشت.

https://www.instagram.com/p/BnQOUukB00t/
پارینه/پالئوگرام
آتش‌سوزی عظیم در موزه ملی برزیل و حسرتی بزرگ برای ما ایرانی‌ها موزه ناسیونال قدیمی‌ترین و مهم‌ترین موزه تاریخی و علمی برزیل است که بیش از بیست میلیون قطعه جانورشناختی، دیرینه‌شناختی، انسان‌شناختی و تاریخی را در بر می‌گیرد؛ همه آن‌ها طی یک ساعت و اندی از دست…
یادداشت دکتر همایون خیری
زیست‌شناس و روزنامه‌نگار علم درباره موزه ملی برزیل

موزه ملی برزیل در ریو دو ژانیرو که گرفتار آتش‌سوزی شده و میگن تقریبن همه چیز در اون از بین رفته قصر پدروی دوم (Pedro II)، آخرین امپراتور برزیل، بود. پدرو برده‌داری رو در برزیل لغو کرد و یکی از مهمترین حامیان علم و هنر در جهان بود. کلی خوندنی درباره‌ش در اینترنت می‌تونید پیدا کنید. قصر قبلی و موزه فعلی جای بسیار بزرگیه و پر از قفسه‌های چوبی قدیمی که مجموعه‌های موزه رو در اونجا به نمایش گذاشتن. خود موزه نه تنها قدیمی‌ترین نهاد علمی برزیله بلکه یکی از بزرگ‌ترین موزه‌های تاریخ طبیعی آمریکای لاتین هم محسوب میشه. من ده روز در این موزه اقامت داشتم، تقریبن بطور شبانه‌روزی. دلیل اقامتم ساخت یک فیلم مستند درباره این موزه برای یونسکو بود. موزه متعلق به دانشگاه ریودوژانیروست. روابط عمومی دانشگاه ازم دعوت کرد همراه با ارائه درخواست‌شون برای کمک مالی برای ترمیم موزه براشون یک مستند ۳۰ دقیقه‌ای بسازم. درخواست‌شون به یونسکو قبول شد و کمک مالی گرفتن ولی اونقدر وضع بنای موزه خراب بود که بیش از این‌ها به پول نیاز داشتند. دو تا قسمت دیدنی موزه یکی بخش مصرشناسی و یکی هم نمونه‌های گیاهی و جانوری مربوط به آمازون بود. کلی دلم برای جایی که ازش فیلم ساخته بودم سوخت.

https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=10156937394120934&id=521860933
پارینه/پالئوگرام
آتش‌سوزی عظیم در موزه ملی برزیل و حسرتی بزرگ برای ما ایرانی‌ها موزه ناسیونال قدیمی‌ترین و مهم‌ترین موزه تاریخی و علمی برزیل است که بیش از بیست میلیون قطعه جانورشناختی، دیرینه‌شناختی، انسان‌شناختی و تاریخی را در بر می‌گیرد؛ همه آن‌ها طی یک ساعت و اندی از دست…
طی یکی دو روز اخیر متوجه شدم خبر ابعاد تازه‌ای پیدا کرده و حتی در شبکه‌های اجتماعی دوستان از من درباره دایناسور کاملی می‌پرسیدند که در کرمان پیدا شده و در موزه ملی برزیل نابود شده است! هر بار هم که اصل ماجرا و قضیه دندان را دوباره تعریف می‌کردم در پاسخ من عکس یکی از دایناسورهای برزیلی به نام اوشالایا را نشان می‌دادند و می‌گفتند این همان دایناسوری است که در کرمان پیدا شده! وقتی که منشا تمام خبرها را بررسی کردم متوجه شدم یکی دو روز بعد از انتشار یادداشت من، یک باستان‌شناس نوشته من را بدون ذکر ماخذ منتشر کرده و بسیاری از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها نیز ماجرا را از قول همین دوست باستان‌شناس نقل کرده‌اند. ابعاد این قضیه طی همین یکی دو روز کاملا مصداق یک کلاغ چهل کلاغ را پیدا کرد و دندان دایناسور به اسکلت دایناسور کامل دگردیسی یافت!

https://www.mehrnews.com/news/4397537
پارینه/پالئوگرام
طی یکی دو روز اخیر متوجه شدم خبر ابعاد تازه‌ای پیدا کرده و حتی در شبکه‌های اجتماعی دوستان از من درباره دایناسور کاملی می‌پرسیدند که در کرمان پیدا شده و در موزه ملی برزیل نابود شده است! هر بار هم که اصل ماجرا و قضیه دندان را دوباره تعریف می‌کردم در پاسخ من…
خبرهای بد را چه کسی باد می‌کند؟

https://www.instagram.com/p/BnfoU-FhVs7/

شاید شما هم شنیده باشید، دایناسور‌ کاملی که در کرمان کشف شده بود در موزه ملی برزیل سوخته است. من هم دیروز باخبر شدم! پیش از آن خیال می‌کردم فقط همان دندانی که من و همکارانم، سال ۸۱ پیدا کرده بودیم، در ریو سوخته است؛ تا اینکه دیدم عکس یکی از دایناسورهای مشهور کشف شده در برزیل را به عنوان «دایناسور‌ ایرانی که در برزیل سوخت» منتشر کرده‌اند و این خبر به سرعت دست به دست می‌شود.

در مصاحبه‌ای که دیروز با خبرگزاری مهر داشتم، به این موضوع اشاره کردم و گفتم تا جایی که من می‌دانم دایناسور‌ کاملی در کار نبوده و آنچه در کرمان پیدا شد و به برزیل رفت، تنها یک دندان بوده (اینجا: mehrnews.com/news/4397537). در همان ساعات آغازین آتش‌سوزی موزه ملی برزیل، من خبر آن را همراه با تحشیه‌ای درباره ماجرای دندان آن دایناسور‌ کرمانی منتشر کردم و بازتاب آن به سرعت و دقت در رسانه‌هایی مثل شرق، جام جم، هفت صبح و برنامه علمی ذوزنقه در رادیو گفتگو منتشر شد.

اما یکی دو روز بعد، شخص باستان‌شناسی که در رشته خود قطعا تخصص و سررشته‌ای دارد (اما نه در دیرینه‌شناسی) این خبر را بدون ذکر مأخذ آن، دوباره منتشر کرد. بازنشر خبر بدون ذکر منبعش، درست مثل قطع‌کردن سر آن است و نتیجه‌اش، شاخ و برگ‌هایی است که بر تنه چنین خبری خواهد رُست. مخصوصا اگر برای اغلب مردم معلوم نباشد لنگه‌کفشی که بوی دایناسور می‌دهد، متعلق به پای لنگان «دیرینه‌شناسی» است، نه رشته معزز و گرامی «باستان‌شناسی». اینطوری شد که جمله‌های خودم، با مقداری شاخ و برگ و به نقل از یک باستان‌شناس نه چندان امانت‌دار، باز به دست خودم رسید.

در این چند روز خبرنگاران برخی روزنامه‌ها مثل شهروند و آرمان امروز گرچه خبر اصلی را از قول همان شخص باستان‌شناس ذکر کرده بودند، اما به عنوان مطلع سراغ بنده هم آمدند و گفته‌های من را نیز بی‌کم‌وکاست منتشر کردند. خبرگزاری مهر هم البته کل ماجرا را یک بار دیگر و با نقد گفته‌های آن باستان‌شناس و تحولات پس از آن منتشر کرد. اما برخی رسانه‌های زرد و روزنامه‌های معلوم‌الحال نیز مثل همشهری به همان خبر دروغ پرداختند و به آن اعتباری دوچندان بخشیدند.

طنز قصه اینجاست که یک سال پیش همین همشهری با من درباره دندان دایناسور‌ی که در کرمان یافته‌بودیم، مصاحبه کرد؛ ولی این روزها انتشار دروغ شاخدار بی‌سر را ترجیح می‌دهد به نقل قولی که از زبان یکی از دبیران سابق و معترض #مجلات_همشهری باشد.

این رفتار شرم‌آور و خیانت‌بار #همشهری دلیل دیگری است برای پیوستن به کارزار #همشهری_نخریم و تحریم رسانه‌ای دروغ‌گو.
پارینه/پالئوگرام
خبرهای بد را چه کسی باد می‌کند؟ https://www.instagram.com/p/BnfoU-FhVs7/ شاید شما هم شنیده باشید، دایناسور‌ کاملی که در کرمان کشف شده بود در موزه ملی برزیل سوخته است. من هم دیروز باخبر شدم! پیش از آن خیال می‌کردم فقط همان دندانی که من و همکارانم، سال ۸۱…
آقای اخبار! ما باستان‌شناس نیستیم

تمام حرص و جوش من و همکاران دیرینه‌شناسم بر سر این است که رسانه‌ها بفهمند دیرینه‌شناسی با باستان‌شناسی تفاوت دارد. برای تشریح این تفاوت گرچه هفده-هژده سال فعالیت مستمر رسانه‌ای کافی به نظر می‌رسد، اما هنوز هم بُلَهایی مثل دبیران خبر رسانه ملی هستند که برای تفاوت‌های جزئی را نمی‌فهمند. برای توجیه ایشان، توضیح مکرر می‌دهم:

باستان‌شناس با آثار به جا مانده از زندگی انسان سر و کار دارد/ دیرینه‌شناس با آثار به جا مانده از زندگی سایر جانداران.

باستان‌شناس با آثار باستانی سر و کار دارد/ دیرینه‌شناس با سنگواره.

باستان‌شناس درباره گذشته و فرهنگ و تاریخ انسان‌ها سوال دارد/ دیرینه‌شناس درباره گذشته و فرگشت و تاریخ طبیعی سوال دارد.

باستان‌شناس درباره چیزهایی پژوهش می‌کند که اغلب چندصدسال تا چندهزارسال قدمت دارند/ دیرینه‌شناس درباره چیزهایی پژوهش می‌کند که اغلب بیش از چندهزارسال و حتی میلیون‌ها و میلیاردها سال قدمت دارند.

باستان‌شناس درباره انسان و جانوران اهلی‌شده کنار انسان صحبت می‌کند/ دیرینه‌شناس درباره دایناسورها و سایر موجوداتی که توسط انسان اهلی نشدند.

باستان‌شناس یافته‌های خود را اغلب به کمک ایزوتوپ کربن چهارده سن‌یابی می‌کند/ دیرینه‌شناس یافته‌های خود را اغلب به کمک اطلاعات رسوب‌شناسی یا ایزوتوپ‌های عناصری مثل آرگون و رادیم.

آقای دبیر خبر صدا و سیما! همه این یک کلاغ، چهل‌کلاغی که خیال‌کرده‌ای با لحن طعنه‌آمیز خود مچ آن را در شبکه‌های اجتماعی گرفته‌ای، تقصیر نادان‌هایی مثل تو بوده که تفاوت باستان‌شناسی و دیرینه‌شناسی را نفهمیده‌اند. من باستان‌شناس نیستم!

البته من درک می‌کنم که صدا و سیمای شیرین‌پسند ما از هرچیزی مغز آن را برداشته و پوست را بهر خران بگذاشته. منتها گاهی همین پوست دورانداختنی است که زیر پای آدم می‌رود.

https://www.instagram.com/p/BnfuYfwBadp