Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
83 files
649 links
Download Telegram
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه

امروز برای تدریس درس «تفکر و سبک زندگی» به مدرسه روستای مجاور رفتم.
ساعت اول برای دانش‌آموزان پایه هفتم قرار بود از «اصالت» بگویم و ساعت دوم با دانش‌آموزان پایه هشتم قرار بود «گفتگو» را تمرین کنیم.

با هفتمی‌ها از صفحه‌ی ۱۰۵ کتابشان داستان «بز یا سگ» را خواندیم: مردی روستایی که بزی خریده بود و به روستا می‌برد و سه شیاد به او می‌گویند که او فریفته شده و به جای بز 🐐، یک سگ را 🐶 با خود حمل می‌کند. مرد روستایی هم در نهایت حرفشان را باور می‌کند؛ بز را رها می‌کند و آنها بز را می‌ربایند...

بعد به این فکر کردیم که چه جاهایی ممکن است ما هم با چنین موقعیتی مواجه شویم: اگر باور داریم که کارمان درست است و دیگران به ما بگویند کارمان غلط است، چه کاری باید انجام دهیم...

بعد از آن هم در مورد مثال‌های مرتبط با تصمیم‌های مهمی در زندگی‌مان گفتگو کردیم:
درس خواندن، ازدواج، کار کردن، محل زندگی و ...

کلاس هفتم را با بازی «مخزن عمر» و گفتگو در مورد استفاده از عمرمان به پایان بردیم...
@ahakelan
کلاس هشتم را با صحبت در مورد «گفتگو در سکوت» شروع کردیم و با یک بازی ادامه دادیم: اسامی سه گروه که روی پیشانی افراد چسبانده شده بود و بدون دانستن اینکه چه اسمی روی پیشانی‌شان چسبانده شده، باید هم‌گروهی‌هایشان را پیدا می‌کردند.

بعد به ترتیب قد ایستادن بدون کلام و دست زدن به یکدیگر را تمرین کردیم. تمرین بعدی هم‌گروه شدن بدون کلام، با افرادی بود که حس مشابه خودمان داشتند و بعد همه احساسشان را نقاشی کردند و به هم نشان دادند.

کلاس را با گفتگو در مورد احساسات و اهمیت و اثرات آن به پایان بردیم.

ممنون از همه‌ی بچه‌های روستا و ممنون از مدیر مدرسه برای ایجاد فرصت همراهی و یادگیری با بچه‌ها...
@ahakelan
Forwarded from آکادمی سواد مالی نشا (Maryam Masoumi)
#تفکر_سیستمی
#یازدهم_ریاضی
#جلسه_دوم


جلسه اول کلاس صرف معرفی بچه ها و انجام فعالیت شد و چون کلاسها 45 دقیقه ای هستند فرصت نشد خودم و روند کلاس را معرفی کنم، به همین دلیل جلسه دوم را به این موارد اختصاص دادم و مقداری هم با دغدغه های بچه ها آشنا شدم.

من مهندس صنایع هستم و کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی دارم، دردانشگاه علم وصنعت تحصیل کرده ام و...

در ادامه در موردتغییرمسیرزندگی خود و روندچندساله ای که طی کرده ام تا بالاخره به تدریس اقتصاد وتفکرسیستمی رسیده ام را توضیح دادم.

یکی از بچه ها بعد از صحبتهای من گفت: ای کاش ما در این کلاس استعدادهای خود را می شناختیم من اصلا نمی دانم به چه چیزی علاقه دارم و استعدادم در چه هست و رشته ریاضی را با حذف گزینه انتخاب کردم. من نمی دانم در دانشگاه در چه رشته ای می خواهم تحصیل کنم.
گفتم: الان فکر می کنی توانمندیهایت چه هستند؟
پاسخ داد: من توانمندی ندارم.

به همکلاسیهایش نگاه کردم و گفتم: بچه ها توانمندیهای دوستتان چیست؟ یکی از بچه ها گفت: تو خیلی خوب نقاشی می کشی.
نفر دوم گفت: خوب صحبت می کنی. بچه ها یکی یکی نقاط مثبت او را برایش گفتند. یکی از بچه ها گفت: تو باید وکیل بشوی برای وکالت خیلی خوبی.
دانش آموز جواب داد: من نمی توانم ناحق را حق جلوه بدهم.

بچه ها همچنان بحث را ادامه دادند.

یکی دیگر از بچه ها گفت: خانم من همیشه ترس ازشکست دارم. نفر بعد: آره ما قدرت ریسک کردن نداریم .
دیگری گفت: من دیگر نمی توانم به پدر ومادرم بگویم به من پول بدهندکه بروم یک کلاس وببینم استعدادم هست یا نه ، نگران هستم که اگرپول آنها را هدر بدهم و دوست نداشته باشم چه؟
دانش آموز دیگری می گفت: مادر من در سن 18 سالگی ازدواج کرده و ادامه تحصیل نداده است وبعد از آن هم فرصتی بدست نیاورده است که ادامه تحصیل دهد، این آرزو همیشه با او بوده است والان مرتب به من می گوید تو باید درس بخوانی که سرنوشتت مانند من نباشد.
یکی از بچه ها گفت: آره ما وسیله ای هستیم برای رساندن والدین به آرزوهایشان.
نفر دیگر: من برای اینکه ببینم استعدادهایم درچه هستند خیلی دوست دارم از حالا کارهای مختلف را امتحان کنم ولی مادرم می گوید این دوسالی که به کنکور مانده این کارها را کنار بگذار و فقط به درس فکر کن وقت برای کارهای دیگر بسیار است.

دانش آموزی می گفت: ما فقط مدرک را برای پرستیژ می گیریم و موقع کار می رویم شغل دیگری را انتخاب می کنیم.

یکی دیگر می گفت: من ورزش دوست دارم ولی وقتی فکر می کنم نمی دانم با ورزش چه کار می توانم انجام دهم و وقتی می بینم رشته ورزشی خواندن نتیجه ای ندارد ترجیح می دهم همین رشته ریاضی را ادامه دهم. من وقتی به پدرو مادرم می گویم بوکس دوست دارم می گویند تو دخترهستی و بوکس به درد تو نمی خورد.

درادامه بچه ها از من دعوت کردند در کنارشان بنشینم و با هم همچنان تا انتهای ساعت کلاس در مورد دغدغه هایشان صحبت کردیم.

بیان نگرانیها و مسائل بچه ها می تواند در طراحی کلاس و مبحث وابستگی به مسیر برای من بسیار کمک کننده باشد.

مریم معصومی
مهر97

@systemsthinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
به نام خدا

#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم

قسمت اول

حل مسأله های دنیای واقعی با چیزهایی که در مدرسه یادمی گیریم، دغدغه جدی من است. پس از اینکه با بچه ها در این باره چشم انداز متشترکی پیدا کردیم، از آنها خواستم در طول یک هفته کل کتاب درسی شان را ورق بزنند و از مطالب کتاب، دو مسأله ای که بقدری ناراحت شان می کند که حاضرند برای حل شدن آن چیزهای جدید یادبگیرند و آن را حل کنند، انتخاب کنند و به کلاس بیاورند.

برای حل مسأله ها در مدرسه به بستری نیاز داریم که بچه ها در آن بتوانند یادبگیرند و روی مسأله های واقعی خود کار کنند.

برای طراحی این بستر با جمعی از دوستانم در طول تابستان جلسات متعددی برگزار کردیم. در طراحی اولیه به چهار پروژه فعالیت محور فکر کردیم که تقریبا مسأله های زیادی را پوشش می داد و قرار شد یک به یک آنها را در طول سال تحصیلی اجرا کنم.

پروژه «خودآگاهی» شامل تمام مسأله هایی که با یادگیری مهارت های عاطفی و اجتماعی، مهارت های فکری، مهارت های انتخاب و تصمیم گیری، طراحی مسیر زندگی، هویت و اصالت، حل می شود.
پروژه «اداره مدرسه» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های حق ومسئولیت، قانون و قانون گذاری، اداره کشور و قوای سه گانه، تعاون، همکاری و همدلی، کارگروهی، گفت و گو، حل تعارض و طراحی چشم انداز مشترک، حل می شود.
پروژه «تولید و مصرف» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های منابع طبیعی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، مواد اولیه، تولید و مصرف، صنعت، خدمات، محیط زیست، بهره وری و صرفه جویی، حل می شود.
پروژه «انسان، زمین، زمان» شامل تمام مسأله هایی است که با یادگیری سرفصل های تاریخ و جغرافیا از نگاه یک انسان که از سه هزار سال پیش تا الان روی زمین زندگی کرده است، حل می شود.

با وجود تمام این فکرها یک جای کار ایراد داشت، در ساختار مدرسه باید یک تشکیلات قانونی وجود می داشت که بچه ها در آن مسأله های شان را حل کنند. روزهای گذشته این موضوع به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده و برای پیدا کردن راه حل، دوباره با دوستان و همکاران زیادی مشورت کردم و در یکی از گفت و گو ها ایده «شورای دانش آموزی» مطرح شد.

به سایت وزارت آموزش و پرورش رفتم و مصوبات و آیین نامه ها و چارچوب های شورای دانش آموزی را کامل مطالعه کردم. شورای دانش آموزی همان بستری بود که دنبالش بودم. در شورای دانش آموزی بچه ها می توانند کمیسیون های مختلفی تشکیل دهند و در آن کمیسیون ها به صورت رسمی و قانونی مسأله ها را حل کنند.

پروژه «اداره مدرسه» را به پروژه «طراحی و راه اندازی شورای دانش آموزی» تغییر دادم. آنچه می خوانید گزارش کلاس مطالعات اجتماعی هفتم و هشتم از شروع این پروژه است.

وارد کلاس شدم و روی میز هر یک از بچه ها دو برگ استیکی نوت چسباندم و گفتم روی این دو برگه دو مسأله ای که شما را ناراحت می کند و می خواهید امسال برای حل آن چیزهای جدیدی یاد بگیرید، بنویسید.
سپس پنج میز در وسط کلاس قرار دادم و به سه نفر از بچه ها گفتم مسأله های شان را روی میزها قرار دهند. سپس به مابقی بچه ها گفتم گروه گروه بیایند و مساله های شان را روی میزها قرار دهند. اگر مسأله ای که نوشتند مشابه دارد، آن را روی میز مشابه قرار دهند و اگر ندارد روی میز جدید بگذارند و اگر لازم است میز اضافه کنند.
وقتی همه مسأله ها را روی میز گذاشتند، از همه خواستم از جای شان بلند شوند و همه مسأله ها را بخوانند و اگر لازم است جای مسأله ای تغییر کند، این کار را انجام دهند.
سپس یک استیکی نوت دیرگ روی هر میز چسباندم و گفتم برای هر گروه مسأله یک عنوان انتخاب کنید.
وقتی عنوان ها نوشته شد و بچه ها مطمئن شدند جای مسأله ها درست است، سر جای خود نشستند و وارد مرحله گفت و گو شدیم.
از بچه ها پرسیدم برای اینکه این مسأله ها را حل کنیم به چه تشکیلات قانونی در مدرسه نیاز داریم؟
• تشکیلاتی که در آن با هم مشورت کنیم.
• تشکیلاتی که در آن بتوانیم با هم همکاری کنیم.
• تشکیلاتی که در آن افرادی که هم دغدغه ما هستند، ما را پیدا کنند.
• تشکیلاتی که در آن کسانی که می خواهند حامی ما شوند، بتوانند کمک مان کنند.
سپس از آنها پرسیدم این تشکیلات در مدرسه کجاست و پس از چند پاسخ به شورای دانش آموزی رسیدند.

ادامه دارد ...
@SocialSystemsThinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم

قسمت دوم

روی تخته ساختار کلی شورای دانش آموزی ای که در آن بتوانیم مسأله ها را حل کنیم رسم کردم و به بچه ها گفتم شورای امسال با شوراهای قبلی فرق می کند. در شوراهای قبلی کادر مدرسه همه کارها را انجام می دادند و شما رای می دادید و بعد هم تقریبا کار مهمی انجام نمی شد، بچه ها با تکان دادن سرهای شان حرفم را تأیید کردند و من ادامه دادم شورای امسال را از ابتدا تا انتها خودتان طراحی و برگزار می کنید و عوامل مدرسه اگر شما کاری از آنها بخواهید انجام می دهند زیرا شورا برای شما است.بچه ها حسابی شگفت زده شده بودند و پرسیدند باید چه کار کنیم؟

به آنها گفتم ابتدا باید انتخابات را برگزار کنیم، برای برگزاری انتخابات باید چه کارهایی انجام دهیم؟
1. شورای دانش آموزی و اهداف آن را اطلاع رسانی کنیم.
2. افرادی که مایل هستند در شورا باشند را ثبت نام کنیم.
3. آنها را تأیید صلاحیت کنیم.
4. به آنها مهلت تبلیغات دهیم.
5. انتخابات را برگزار کنیم.

سپس به آنها گفتم حالا گروه بندی شوید و برای هر کدام از این مرحله ها جدولی که پای تخته می کشم را پر کنید. حواس تان باشد این گروه بندی فقط برای پر کردن جدول است و برای انجام کارها بعد از اینکه ساختار کارمان مشخص شد تصمیم گیری می کنیم.
جدول را کشیدم و بچه ها کار را شروع کردند.
با شور و اشتیاق فراوان با هم گفت و گو می کردند و نظرات شان را مطرح می کردند و آنها را ثبت می کردند.
تمام آنچه که می خواستم با سرفصل های حق و مسئولیت، قانون و قانون گذاری، همدلی و گفت و گو، اختلاف نظر و حل تعارض به بچه ها بگویم در کلاس داشت محقق می شد و بچه ها از آن لذت می بردند.
در پیام بعدی درباره نحوه عملکردشان در پر کردن جدول می نویسم.

بهاره میرزاپور
19مهر1397
@SocialSystemsThinking
#تفکر_سیستمی_در_مدرسه
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷

کلاس تلفیقی «تفکر و پژوهش» و «کار و فناوری» برای دانش‌آموزان پنجم و ششم دبستان روستا

امسال دومین سالی‌ست که با خانم مهندس فربد و آقای دکتر جهان‌زاد میهمان دبستان شهید محمدی آهکلان هستیم.

کلاس‌های مدرسه مختلط و «دو پایه» است. یعنی مثلا دانش‌آموزان پسر و دختری که کلاس پنجم و ششم هستند، با هم در یک کلاس هستند. ابتدای کلاس، دانش‌آموزان کلاس ششم که سال قبل کلاس پنجمی بودند، فعالیت‌های سال قبل و نتایجش را برای کلاس پنجمی‌ها توضیح دادند.

فعالیت بعدی که طبق طرح دانش‌آموزان قرار است در مدرسه انجام شود، ساخت سرویس بهداشتی‌ست. برای فهم مساله گفتگویی در کلاس انجام شد و میزان استفاده دانش‌آموزان از سرویس بهداشتی و دلایل استفاده نکردن از سرویس بهداشتی را بررسی کردیم:

- استفاده نمی‌کنیم چون کثیف است؛ ترسناک است؛
- استفاده می‌کنم چون مجبورم
- کثیف است چون قابل تمیز شدن نیست
- ترسناک است چون سقفش کوتاه است
- جایش خوب نیست چون فضای بازی را گرفته
- صبر می‌کنیم تا مدرسه تعطیل شود و بعد برای استفاده از سرویس بهداشتی تا خانه‌مان می‌دویم...

گفتگوی بچه‌ها به چاه دستشویی کشیده شد و در مورد روش ساخت چاه و ابعاد و کارکرد چاه فاضلاب بحث‌های خوبی شکل گرفت:
- فضولات انسانی یک بخش مایع و یک بخش جامد دارد
- بخش مایع جذب زمین می‌شود.
- بخش جامد، توسط باکتری‌ها به گاز متان و گازهای دیگر تبدیل می‌شود.
- گاز متان قابل استفاده برای گرمایش و پخت و پز است.
- اگر گاز مجرایی برای خروج نداشته باشد، امکان انفجار و ریزش چاه وجود دارد.
- اگر بخش مایع جذب زمین نشود، چاه خیلی زود پر می‌شود.
- بخش مایع که به زمین می‌رود، آب‌های زیرزمینی را آلوده می‌کند.
- چاه توالت و حمام باید یکی باشد یا متفاوت باشد؟
- به جای ساخت چاه‌های سنتی، می‌توانیم از مخازن سپتیک پلی‌اتیلنی استفاده کنیم (ساختار و مزایای این مخازن را در کلاس با جزییات بررسی کردیم).
- بخش جامد گاهی خوب تجزیه نمی‌شود و چاه پر می‌شود (مخصوصا اگر برای از بین بردن سوسک، مواد نفتی در چاه ریخته شود که فعالیت باکتری‌ها را مختل می‌کند).
- کسانی که چاه را تخلیه می‌کنند، فضولات را کجا می‌برند؟!

بدترین قسمت ماجرا آنجا بود که یکی از دانش‌آموزان گفت:
- آقا ما دیده‌ایم کجا می‌برند. می‌برند دم رودخانه آنجا خالی می‌کنند و مخزنشان را هم همانجا با آب رودخانه می‌شویند!!! 😳😳😳

گفتگو در مورد سرویس بهداشتی و روش ترسیم نقشه و تعداد سرویس‌های لازم و جانمایی سرویس‌های دخترها و پسرها و جای روشویی‌ها و نکات دیگری که برای دانش‌آموزان مهم بود ادامه پیدا کرد و به پیشنهادهای اولیه‌ای برای طراحی سرویس‌های بهداشتی رسیدیم.

تلاش برای حل مساله‌های واقعی، سرشار از فرصت‌های یادگیری است. هم تمرین ریاضی کردیم؛ هم چیزهایی از علوم یاد گرفتیم؛ هم با روش نقشه‌کشی ساختمان آشنا شدیم؛ هم در مورد محیط زیست و آلودگی آب و خاک گفتگو کردیم.
علاوه بر این، در طول مدت کلاس، تمام بچه‌ها با تمام وجود در بحث شرکت می‌کردند، چون موضوع کلاس به آنها مربوط بود...

@ahakelan
Forwarded from آکادمی سواد مالی نشا (Maryam Masoumi)
#تفکر_سیستمی
#دهم_انسانی
#جلسه_سوم
#دشمن_جایی_آن_بیرون_نیست

درس این جلسه کلاس مفهوم سیستم و عوامل بیرونی که تحت کنترل ما نیستند بود. به همین منظور یک بازی طراحی و از آن برای آموزش کلاس استفاده کردم. بازی در دو مرحله انجام شد.
در مرحله اول بچه‌ها در گروههایی قرار گرفتند، شرایط و هدف برای هر گروه بیان شد. در حین بازی بچه‌ها با چالش‌هایی مواجه شدند که باید با همفکری هم به حل آنها می‌پرداختند.

در مرحله دوم بازی، محیط تغییر پیدا کرد و دوباره بازی به همان شیوه انجام شد.
پس از بازی دانش‌آموزان شروع به گفتگو و آن را با دنیای واقعی مقایسه‌ کردند. صحبت از عواملی شد که تحت کنترل ما نیستند ولی ما همیشه آنها را عامل انجام نادرست کارها می‌دانیم.

سپس دانش‌آموزان در مورد سختیهایی که در انتخاب رشته خود با آنها مواجه بودند صحبت کردند.
یکی از بچه‌ها می‌گفت: مادربزرگ من وقتی فهمید رشته انسانی را انتخاب کرده‌ام به من گفت نمره هایت پایین هستند که این‌ رشته را انتخاب کرده‌ای؟ دیگری می‌گفت افراد فامیل ما فکر می‌کنند من رشته ریاضی هستم هیچ کس نمی‌داند من رشته انسانی آمده‌ام. موقع کنکور هم می‌خواهم در رشته ریاضی شرکت کنم .
دانش‌آموزی می‌گفت: من پدر و مادر و برادرم رشته تجربی بوده‌اند و اصلا برایشان قابل قبول نبود که من رشته انسانی بیایم و برای انتخاب این رشته خیلی سختی کشیدم.

آنها همچنین به دوستانی اشاره کردند که دوست داشته‌اند در رشته انسانی ادامه تحصیل بدهند ولی پدر و مادر بالاجبار آنها را در رشته تجربی ثبت‌نام کرده‌اند.

آنها همچنین می‌گفتند: والدین تصور می‌کنند ما بچه هستیم و نمی‌توانیم درست تصمیم بگیریم.
عده ای هم بودند که دید مسئولانه‌ای داشتند و می‌گفتند ما اگر بخواهیم می‌توانیم به خواسته خود برسیم، مانباید بگذاریم عمرمان تلف شود.
عمر مانند پول است ولی بسیاری از ما توجه نمی‌کنیم.

پس از صحبت بچه‌ها برای آنها از روستایی گفتم که بسیار زیباست ولی رسیدن به آن شرایطی دارد سپس شرایط را برای آنها گفتم و از آنها پرسیدم آیا شرایط را قبول می‌کنید و به روستا می‌روید یا دست از خواسته خود که دیدن روستاست می‌کشید؟

مریم معصومی
مهر۹۷

@systemsthinking
‏ریشه تمام بحران‌هایی که کشور با آنها روبروست، «ناتوانی در #یادگیری⁩» است.

@systemsthinking
‏هر بار که با مساله‌های قبلی مواجه می‌شویم، مسوولین همان اشتباهات قبلی را مرتکب می‌شوند و زمینه بحران‌های بزرگ‌تری در آینده را به وجود می‌آورند.

‏«⁧#توسعه_ظرفیت_یادگیری⁩» مهمترین اولویت کشور است.

پی‌نوشت:
نکته جالب اینجاست که همان اشتباهات گذشته را تکرار می‌کنند، اما انتظار نتایج متفاوت دارند!

https://twitter.com/esmaeilzadehasl/status/1052290942173032450?s=12
Forwarded from SocialSystemsThinking
#شناخت_احساسات_خود
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر

قسمت اول

در ادامه مبحث شناخت احساسات خود در هفته گذشته، در هفته جاری با دانش آموزان تمرین های دیگری انجام دادیم.
این کلاس ها 40 دقیقه ای هستند.
در کلاس اول قبل از ورود، عنوان حس های مختلف را به تعداد دانش آموزان، روی کاغذهای جداگانه نوشته بودم و وقتی وارد کلاس شدم از هر دانش آموز خواستم یک کاغذ بردارد و به صورتی که در آن نوشته شده است به همه سلام کند.
در کلاس دوم از بچه ها خواستم دور یک دایره بایستند و 30 ثانیه دست های خود را مشت کنند و سپس به آرامی رها کنند و درباره این تمرین گفت و گو کردیم.
در کلاس سوم برای 4 حس خوشحالی، غم، غرور و چندش با بچه ها صندلی بازی کردیم.
در کلاس چهارم تمرین جلسه قبل را ادامه دادیم؛ اجرای حس و نمایش آن و بیان موقعیت هایی که وقتی در آن قرار می گیریم دچار این حس می شویم.

آنچه می خوانید مروری بر یادگیری های من از اتفاقات کلاس چهارم است.

وقتی وارد کلاس شدم از گروه «خوشحالی» خواستم برای ارائه بیایند.
پس از پایان ارائه، به یکی از اعضای گروه گفتم: چه چیزی تو را 1 عدد خوشحال می کند؟
- وقتی دوستم را می بینم.
بعد به او گفتم حالا 1 عدد خوشحالی را نشان بده و یک لبخند زد.
دوباره از او پرسیدم: اگر بخواهی به بالاترین مقدار خوشحالی یک عدد اختصاص بدهی چه عددی را اختصاص می دهی؟
- عدد 1000
سپس پرسیدم چه چیزی تو را 1000 تا خوشحال می کند؟
- اینکه مامانم و بابام از من راضی باشند
بعد به او گفتم: حالا هزار تا خوشحالی را نشان بده و این بار کمی بیشتر از دفعه قبلی لبخند زد.
به او گفتم خوشحالی 1 با خوشحالی 1000 راچقدر شبیه هم نشان دادی؟ پاسخ داد همین طور است و تفاوت این دو حالت در صورت من خیلی مشخص نیست.

بعد از بچه ها پرسیدم آیا لازم است ابراز احساسات مان در شرایط مختلف متفاوت باشد؟

- لازم است زیرا ممکن است مثلا یک نفر به ما یک هدیه بدهد و ما از آن 10 عدد خوشحال شویم و 100 عدد خوشحالی نشان بدهیم و آن فرد فکر کند که ما را 100 عدد خوشحال کرده است و از این به بعد برای ما همان کار را تکرار کند، این در حالی است که ما از هدیه او فقط 10 تا خوشحال می شویم.

- خانم این اتفاق برای من افتاد. یک نفر برایم یک روسری خرید و من خیلی ابراز خوشحالی کردم. تازه روسری ای که گرفته بود خیلی هم زشت بود و من اصلا آن را دوست نداشتم ولی خیلی تشکر و قدردانی کردم و او دفعه بعدی هم یک روسری دیگر هدیه گرفت.

بحث مان از اهمیت #ابراز_احساسات به سمت #ابراز_وجود و #جرأت_ورزی رفت. از بچه ها پرسیدم در این جور مواقع چه کاری می توانیم انجام دهیم؟

- کاری نمی توانیم انجام دهیم زیرا اگر یک نفر چیزی برای ما بخرد و ما به او بگوییم که این را دوست نداریم، بد می شود.

- من فکر می کنم به افرادی که برای مان مهم هستند باید بتوانیم بگوییم، زیرا اگر نگوییم مدام آن کار را تکرار می کنند و تصورشان هم این است که دارند ما را خوشحال می کنند در حالی که ما ناراحت و ناراحت تر می شویم.

بعد یکی از بچه ها گفت: من کوچک بودم و یک نفر از نزدیکان برای تولدم یک هدیه آورد که خراب بود. پای تلفن از او تشکر کردم و بعد گفتم البته هدیه ام خراب بود و درست کار نمی کرد. مامانم که کنارم نشسته بود من را سرزنش کرد و گفت کار بدی کردی، آدم که از هدیه ایراد نمی گیرد، یک نفر دیگر هم پیش مامانم نشسته بود و حرف مامانم را تأیید کرد. من هم یادگرفتم که از این به بعد اگر یک هدیه گرفتم و خراب بود به کسی نگویم که خراب است.

از او برای اینکه کلاس را امین دانسته و خاطره شخصی اش را با ما به اشتراک گذاشته است تشکر کردم و گفتم بچه ها چه کسانی مشابه این اتفاق برای شان افتاده و احساس ناراحتی زیادی را تجربه کرده اند و همراه با آنها دست خودم را هم بالا بردم و پس از چند لحظه به آنها گفتم بیایید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. ما حدود 3000 سال حکومت پادشاهی داشتیم، حکومت پادشاهی چه ویژگی هایی دارد؟

- همه باید به حرف پادشاه گوش دهند و هر کس از فرمان پادشاه سرپیچی کند مجازات می شود.
- اگر در مقابل پادشاه حرفی بزنی که پادشاه ناراحت شود مجازات می شوی.
- چون نمی توانی حرفت را رو در روی پادشاه بزنی پنهان کاری می کنی.
- برای اینکه پادشاه به خواسته ات گوش کند باید چاپلوسی کنی.

بعد رو به آنها گفتم البته پادشاهی انواع دارد، اما در بیشتر پادشاهی ها این ویژگی هایی که شما گفتید هست. حالا به این فکر کنید که پدر و مادر ما و پدربزرگ و مادربزرگ ما و اجداد ما همه و همه در فرهنگی بزرگ شدند که ناخودآگاه پنهان کردن احساسات را یادگرفته اند و اگر به ما هم اینطور یادداده اند تقصیری نداشته اند اما این دلیل نمی شود که ما هم این طور باشیم و با فرزندان این طور رفتار کنیم.
ادامه دارد ..
@SocialSystemsThinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
#شناخت_احساسات_خود
#ابراز_احساسات
#ابراز_وجود
#جرأت_ورزی
#ارتباط_بدون_خشونت
#احترام
#گام_های_تفکر

قسمت دوم

بعد یکی از بچه ها گفت خانم اصلا نمی شود، دو حالت دارد:
حالت اول اگر کسی کاری می کند که ما از آن کار ناراحت می شویم و بخواهیم درباره آن ابراز ناراحتی کنیم، می گوید به من بی احترامی کردی دختره پررو؟ بعد هم یکی می زند در گوش مان و می گوید ساکت باش، چه کسی به تو حق اظهارنظر داد و یا مؤدبانه تر می گوید به شما ربطی ندارد و خیلی محترمانه شخصیت ما را با خاک یکسان می کند.
حالت دوم ما به کسی که او را ناراحت کردیم اجازه دهیم که درباره کاری که او را ناراحت کرده صحبت کند و حرف او را بپذیریم از سر و کول مان بالا می رود و پررو می شود. برای همین در هیچ حالتی اصلا نمی شود ناراحتی را ابراز کرد و یا اجازه داد که کسی ناراحتی اش را ابراز کند و بعضی از بچه های کلاس با سر حرف های او را تأیید کردند.

به بچه ها گفتم این همان روحیه است که نسل به نسل در ما نهادینه شده و لازم است کم کم آن را تغییر دهیم تا هر روزی که می گذرد زندگی بهتری را تجربه کنیم.

بعد رو به آنها گفتم شروع کلاس مان را به خاطر بیاورید، من یک جمله گفتم: «من از ناهماهنگی هایی که در انجام پروژه شورای دانش آموزی وجود داشت و برخی مسئولیت ها نیمه کاره رها شد، ناراحت شدم».

آیا به کسی بی احترامی کردم؟ ممکن بود بگویم: «شما واقعا دانش آموزان بی مسئولیتی هستید که وظیفه خود را رها کردید» چه تفاوتی بین این دو حالت وجود دارد؟

- خوب در این صورت شخصیت ما را زیر سؤال برده بودید و ما بسیار ناراحت می شدیم اما در حالت اول نه تنها ناراحت نشدیم، به فکر هم فرو رفتیم.

- پس لازم است راهش را یادبگیریم.

- خانم این خیلی سخت است، واقعا همان دو حالتی که من گفتم بهتر است، هر وقت کسی ناراحت مان کرد بریزیم درون خودمان و چیزی نگوییم و هر کسی را هم ناراحت کردیم به روی خودمان نیاوریم.

- نه این راه اصلا خوب نیست، زیرا همیشه در وجودمان با خودمان دعوا داریم.

رو به همه گفتم بچه ها این یک مهارت است و باید کم کم آن را تمرین کنیم و کلاس را ادامه دادیم.

در ادامه خوشحالی ها یکی از بچه ها ناخودآگاه گفت: من از «ماکان بند» خیلی خوشم می آید و دیگری گفت: «ماکان بند» افتضاح است. با لبخند رو به او گفتم می توانم بگویم «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست. دست هایش را به علامت تسلیم بالا گرفت و بعد گفت بله و رو به دوستش کرد و با لبخند و #احترام گفت: «ماکان بند» جز خوانندگان مورد علاقه من نیست و کلاس را ادامه دادیم.

آخرهای کلاس بود که یک باره همه بچه ها با هم سروصدا کردند و به حرف هم گوش نمی دادند و من ناخودآگاه با لحن جدی تری گفتم: "بچه ها شما واقعا خیلی شیطنت می کنی" آمدم حرف دال کلمه «می کنید» را بگویم حرفم را پس گرفتم و گفتم: "عذرخواهی می کنم، بچه ها میزان سروصدای کلاس زیاد شده و به نظر من در این سروصدا میزان توجه پایین می آید، ممکن است به حرف های هم با توجه بیشتری گوش دهید، متشکرم".

یک لحظه همه کلاس ساکت شد و همه با تعجب نگاه می کردند، یکی از آنها سکوت را شکست و گفت خانم شما چطور می توانید انقدر به اعصاب تان مسلط باشید و این طور صحبت کنید؟ با لبخند به او گفتم: با تمرین.

کلاس به پایان رسید و از بچه ها خواستم یک دفتر بردارند و هر نامی که دوست دارند برای آن انتخاب کنند و تمرین بعدی را در آن انجام دهند. تمرین بعدی #گام_های_تفکر است.

کلاس های دیگر هم روی موضوع شناخت احساسات خود و با تم هایی چون «مقابله با نگرانی و استرس»، «مقابله با خشم» و «مقابله با حسادت» پیش رفت.

پایان
بهاره میرزاپور
27 مهر 1397

@SocialSystemsThinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
#بستر_حل_مسأله_های_واقعی_درمدرسه
#شورای_دانش_آموزی
#هفتم_و_هشتم

به نام خدا

پس از مشخص شدن مراحل راه اندازی شورای دانش آموزی، از بچه ها خواستم گروه بندی شوند و به کارهایی که بایست در هر مرحله انجام شود فکر کنند. برای این کار از روش how you make toast استفاده کردم.

بعد از اینکه گروه ها مرحله ها را نوشتند، از آنها خواستم به سراغ جدول بروند و برای هر کار روی قانون های مورد نیاز، وظایف تیم اجرایی، زمان و مکان، ابزار مورد نیاز و هماهنگی های لازم فکر کنند.

از آنجا که پروژه شورای دانش آموزی بخش های زیادی از کتاب درسی هر دو پایه را به خود اختصاص می دهد، از دانش آموزان در هر 4 کلاس خواستم روی تمام مراحل راه اندازی شورای دانش آموزی فکر کنند و به این صورت در هر کلاس یک جدول انجام کار با جزئیات کامل اماده شد.

آماده شدن این جدول ها یادگیری های ارزشمندی برای دانش آموزان داشت.
به این فکر می کردند که چقدر هیجان انگیز است که قرار است خودشان یک کار اجرایی را از 0 تا 100 برنامه ریزی و اجرا کنند.
به این فکر کردند که راه اندازی یک شورا انقدر بررسی و برنامه ریزی و هماهنگی نیاز دارد، راه اندازی یک مدرسه چقدر سخت است.
یکی از بچه ها در ابتدای کار می گفت خانم به نظر من واقعا نمی شود و این کار خیلی کار پیچیده ای است، ما نمی توانیم هماهنگی این همه مصاحبه و تأیید صلاحیت را انجام دهیم و در خلال کار با قسمت قسمت شدن کارها کم کم به این نتیجه رسید که شدنی است.
در یکی از کلاس ها بین دو نفر از بچه ها پیرامون اینکه سؤال های تأیید صلاحیت نامزدهای انتخاباتی در کدام مرحله باید نوشته شود بحث جدی صورت گرفت. در بحث آنها ورود نکردم تا خودشان راه را پیدا کنند. این اتفاق برای آنها از دو جهت جالب بود. اول اینکه وقتی می خواهیم کاری انجام دهیم طبیعی است که اختلاف نظر پیش بیاید و می توانیم از این اختلاف نظر برای آشنایی با دیدگاه های یکدیگر و یادگیری حل تعارض های میان فردی استفاده کنیم و نگذاریم اختلاف نظر به دعوا و قهر تبدیل شود و دوم اینکه ابتدای کار، هر کدام شان به دنبال ثابت کردن حرف خودش بود و بعد از اینکه با هم گفت و گو کردند و دیدند که هدف مشترکی دارند به این نتیجه رسیدند که مهم نیست که حرف چه کسی به کرسی بنشیند مهم است که حرفی انتخاب شود که با آن بهترین کار انجام شود.
من هم در شروع و پایان هر کلاس کلی تجربه و دیدگاه جدید پیدا کرده بودم و آن را با خودم به کلاس بعدی منتقل می کردم. در یکی از کلاس های هشتم ایده طراحی لیست رأی دهی را مطرح کردم. اینکه هر فردی که رأی داد، بعد از رأی دادن مقابل اسمش را امضاء کند تا هر نفرفقط یک بار رأی بدهد. بعد از بیان این مطلب، بچه ها گفتند خانم شما به چه نکته ای توجه کرده اید!! به آنها گفتم راستش ساعت پیش هفتمی ها این را بیان کردند.
در تمامی این روند من چارچوب و قوانین و ضوابط از قبل نوشته شده ای نداشتم. فقط ظرفیت سازی کردم و تمام این ها توسط فکر و مشورت جمعی بچه ها ایجاد شد که برای خودم ارزش و اعتبار بالایی داشت.

پس از این مرحله در جلسه بعدی از دانش آموزان اولین کلاس خواستم با روش how you make toastمراحل انجام کار را روی برد نصب کنند. تمپلیت اولیه آماده شد. وارد هر کلاس که می شدم جدول های بقیه کلاس ها را به گروه های مختلف می دادم و بعد به آنها می گفتم به سراغ مراحل نصب شده در راهرو بروند و اگر تغییری لازم است اعمال کنند.

وقتی همه مراحل با تمام جزئیاتش مشخص شد، روی زمان بندی هم به تصمیم مشترک رسیدیم و آن را با مدرسه هماهنگ کردیم وارد فاز اجرایی شدیم.

در فاز اجرایی تصمیم گرفتیم هر مرحله از کار را یکی از کلاس ها انجام دهد.
به این منظور از اعضای هر کلاس خواستم یک جدول زمانبندی آماده کنند و در آن عنوان کار، تاریخ شروع و تاریخ تحویل، افراد اجرا کننده و وضعیت کار را مشخص کنند و بر اساس آن کار را پیش ببرند.

در حال حاضر بچه ها اطلاع رسانی را انجام داده اند و در حال ثبت نام کاندیداها هستند.
به امید خدا قرار است هر گروه یک گزارش از کارشان ارائه دهند.

پایان
بهاره میرزاپور
28 مهر 1397
@SocialSystemsThinking
‏آیا قوه قضاییه با نوع مواجهه‌ای که با افراد معتمد مردم در کمک به زلزله کرمانشاه دارد، آگاهانه به دنبال از بین بردن نهاد «خیرین معتمد مردمی» است، یا هدفش چیز دیگری است و اشتباها دارد این نهاد مهم اجتماعی را تخریب می‌کند؟

#تفکر_کل_نگر
#تفکر_حلقه_بسته
@systemsthinking

https://twitter.com/esmaeilzadehasl/status/1054109086835339264?s=12
Forwarded from آکادمی سواد مالی نشا (Maryam Masoumi)
#تفکر_سیستمی
#پیوستگی
#کلاس_یازدهم
#جلسه_چهارم

در این جلسه در کلاس در مورد روابط بین اجزا در سیستمها صحبت کردم. برای ملموس‌شدن مفهوم از بازی پیوستگی کمک‌ گرفتم.
بازی به اینگونه اجرا می‌شود که بچه‌ها در یک حلقه می‌ایستند سپس هر نفر در ذهن خود طبق قاعده‌ای دو نفر را در نظر می‌گیرد و باید فاصله خود را نسبت به آن دو نفر در نظر گرفته شده به اندازه مساوی تنظیم کند. هدف بازی رسیدن به تعادل است.
بچه‌ها در حین بازی مدام به یکدیگر می‌گفتند سر جای خودت بایست. چقدر حرکت می‌کنی و… تا اینکه بالاخره به تعادل رسیدند.

پس از بازی در مورد آن و دنیای واقعی با بچه‌ها صحبت کردم. نظرات و یادگیریهای بچه‌ها متفاوت بود.
در اینجا برخی از صحبتهای کلاس یازدهم ریاضی را می‌نویسم.

- هدف این بازی نشان‌دادن وابستگی بین اعضا بود و اینکه ما به یکدیگر وابسته هستیم.
- در بازی حواسم نبود چه کسانی من را انتخاب کرده‌اند.
- من از اینکه می‌دیدم با حرکت من چه نفراتی مدام حرکت می‌کنند تقریبا متوجه شدم چه کسانی دنباله‌رو من هستند.

- طبق این بازی اگر بخواهیم اینگونه فکر کنیم که هر حرکت اعضا روی دیگران اثر می‌گذارد خیلی باید حواسمان به رفتارمان باشد، ولی خیلی از رهبران و افراد تاثیر‌گذاری را می‌بینیم که اصلا به اثراتی که تصمیم‌های آنها بر افراد دیگر می‌گذارند توجهی ندارند و ابتدا خود و منافع خود را در نظر می‌گیرند.

- طبق این بازی خیلی ترسناک است هر رفتار ما بر روی همه اثر دارد و ما باید خیلی مسئولانه رفتار کنیم ولی این غیر ممکن است، خیلی از افراد این دید را ندارند.
- خیلی از معلمها فکر نمی‌کنند که یک حرف بی‌موقع و توهین آنها می‌تواند سرنوشت بچه را تغییر دهد.

- خانم شما با این طرز تفکر آشنا هستید و می‌دانید هر رفتار شما بر بچه‌‌ها اثر می‌گذارد ولی خیلی از معلمها نمی‌دانند.

- شما فکرمی‌کنید چند نفر از ما در آینده این دیدگاه را خواهیم ‌داشت و در تصمیم‌هایی که می‌گیریم به اثرات رفتارمان فکر می‌کنیم.

- از جمعیت 25 نفری ما اگر 4 نفر هم بتوانیم این تفکر را پیدا کنیم برای خانم یک موفقیت است.

در اینجا من حرف او را تایید کردم و گفتم هدف ما اینست که بتوانیم این روش فکر کردن را در جامعه توسعه دهیم. اینکه هرکس مسئولیت رفتار خود را برعهده بگیرد و بداند هر حرکت او بر دیگر اعضای جامعه اثر‌ خواهد گذاشت.

@systemsthinking
Forwarded from آکادمی سواد مالی نشا (Maryam Masoumi)
#تفکر_سیستمی
#کلاس_دهم
#جلسه_پنجم

برای برگزاری این جلسه از قبل تعدادی سوال طرح کردم، پس از گروه‌بندی بچه‌ها سوالات را بین آنها براساس قرعه‌کشی پخش ‌کردم و از آنها خواستم در مورد هر سوال فکر و علت را بیان کنند و راهکارهای خود را بنویسند. هدف از طرح سوالات سنجش نحوه تفکر بچه‌ها بود.

بعضی از سوالات را اینجا به اشتراک می گذارم:

- اعتصاب کارگران یک شرکت
- دانش‌آموزی که در کلاس هنگام تدریس صحبت می‌کند.
- افزایش تقاضا برای شرکت در رشته تجربی
و...
بچه‌ها در گروهها به بحث در مورد هر مساله پرداختند، سپس مساله را برای جمع بیان و علل مساله و راهکارهای آن را بیان کردند.
واکنش هرگروه هنگام مواجهه با مساله خود دیدنی بود.
هریک از گروهها پس از بحث در مورد مسئله گروه خود باید برای دیگران مساله خود را بیان می‌کرد.
نظر گروهی که مساله‌اشان اعتصاب کارگران در شرکت بود را اینجا به اشتراک می‌گذارم.

نظر گروه این بود که با آنها گفتگو می‌کنیم و علت مشکل را می‌پرسیم و با آنها همدردی می‌کنیم.
شاید علت اعتصاب آنها بیکاری و بی‌پولی باشد ممکن است آنها خانواده داشته باشند و نگران تامین مخارج آنها باشند.
- یکی از بچه‌ها گفت تولید را زیاد کنیم.
دانش‌آموز دیگری به او پاسخ داد در کتاب درس اقتصاد در مورد عرضه و این چیزها نوشته شده است ولی کتاب درمورد دنیای ایده‌آل نوشته شده ‌است و به درد واقعیت نمی‌خورد و نمی‌توانیم از نظرات کتاب برای این مورد استفاده کنیم.
-پدرم تعریف می‌کرد یکی از شرکتها کارگر خود را اخراج کرد و کارگر بخاطر مخارج خانواده خود و اینکه نمی توانست درآمد داشته باشد خودکشی کرد.

-ممکن است این کارگرها بخاطر اختلاف طبقاتی اعتراض کرده باشند مثلا وقتی می‌بینند مدیر خود با ماشین لوکس سرکار می‌آید و خانه مدرن دارد ولی حقوق اینها را نمی‌دهد ناراحت هستند.

- مشکل دیگری هم که وجود دارد این است که مصرف‌گرایی در کشور ما زیاد است و بسیاری از افراد با هر سطحی از درآمد می‌خواهند موبایل برند و... داشته ‌باشند من اگر مدیرعامل این شرکت باشم حقوق اینها را به هر روشی که شده جور و پرداخت می‌کنم ولی به آنها آموزش هم می‌دهم که پول خود را درست خرج کنند.

بحث و صحبت بچه‌ها درمورد موضوع به اندازه‌ای بالا گرفته ‌بود که متوجه زنگ نشدیم و با تذکر معلم درس بعدی مواجه شدیم.

مریم معصومی
آبان ۹۷
@systemsthinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
#طراحی_مسیر_زندگی
#اصالت
#خود_آگاهی

به نام خدا

قسمت اول

در ادامه مبحث خودشناسی درس تفکر، پس از مباحث شناخت احساسات می توانستیم وارد مباحث مرتبط با توسعه فردی شویم اما با مطالعه کاربرگ های دانش آموزان، بهتر دیدم کمی تغییر جهت دهیم و مبحث خودآگاهی و اصالت و طراحی مسیر زندگی را شروع کنیم.

مباحث مرتبط با اصالت را با تجربه های یادگیری کارگاه های آقای دکتر سیدبابک علوی طراحی کرده ام و به طور خاص فعالیت اجرا شده در کلاس اول فعالیتی است که ایشان طراحی کرده اند.
مباحث مرتبط با طراحی مسیر زندگی نیز حاصل تجربه های یادگیری کارگاه های آقای دکتر محمدعلی اسماعیل زاده است و فعالیت های کلاس سوم را با آموخته های حاصل از کارگاه های ایشان طراحی کردم.

آنچه می خوانید مرور کوتاهی بر فعالیت های انجام شده در سه کلاس پیرامون این مباحث است.
طول این جلسات 40 دقیقه ای است و این گزارش برای سه جلسه 40 دقیقه ای است.


کلاس اول

برای کلاس اول مبحث خودآگاهی و اصالت را انتخاب کردم. در این کلاس بچه ها پروژه شورا را تمام کرده بودند. ابتدا از آنها پرسیدم از ابتدای پروژه شورا تا انتهای آن چه کارهایی انجام دادیم؟
• درباره مسأله هایی که ما را ناراحت می کرد فکر کردیم
• فکر کردیم برای حل مسأله ها در مدرسه شورا راه بیندازیم
• به مراحل کار فکر کردیم
• به قوانین فکر کردیم
• یک گروه انتخاب کردیم
• تقسیم کار کردیم
• اطلاع رسانی و ثبت نام را انجام دادیم

به آنها گفتم از هر کدام از شما می خواهم یک داستان بنویسد و در داستانش این موارد را توصیف کند:
1. در این پروژه من چه کارهایی انجام دادم و چرا این کارها را انجام دادم؟
2. در جریان این پروژه من چه انتخاب هایی کردم و چرا این انتخاب ها را کردم؟
3. از این انتخاب ها چه حسی داشتم و چرا این حس ها را داشتم؟
4. یادگیری کلی من از این پروژه چه بود؟
5. اگر بخواهم آن را دوباره انجام دهم به چه نکاتی توجه بیشتری می کنم؟
6. با انجام این پروژه چه چیزی درباره خودم متوجه شدم؟
و سپس به آنها تأکید کردم که لازم است داستان را طوری بنویسند که مشخص باشد داستان زندگی آنهاست و خودشان مؤلف آن هستند.
بچه ها داستان ها را نوشتند و هر کسی که دوست داشت آن را در کلاس خواند.

پاسخ به این سؤال که «چه چیزی درباره خودم متوجه شدم» برای خود بچه ها جالب بود:
• من فهمیدم به دیگران اجازه کار کردن نمی دهم و همه کارها را خودم انجام می دهم و بعد خسته می شوم و می گویم هیچ کس کار نمی کند.
• من فهمیدم بر اساس چیزهایی که در ذهنم می گذرد قضاوت می کنم و تصمیم می گیرم در حالیکه واقعیت چیز دیگری است.
• من فهمیدم یک کم اضطراب و نگرانی دارم که باعث می شود بعضی وقت ها کارها را درست انجام ندهم.
• من فهمیدم زود جا می زنم و خودم را کنار می کشم و برای همین معمولا حرفم را نمی زنم و نظرم را نمی گویم.
• من فهمیدم وقتی می خواهم یک کار را شروع کنم ابتدای کار فکر می کنم که شوخی است و آن را جدی نمی گیرم و بعد که متوجه می شوم جدی است مجبور می شوم با سرعت دو برابر کار کنم.
• من فهمیدم به اندازه کافی مسئولیت پذیر نیستم و به راحتی از زیر بار کاری که باید انجام دهم شانه خالی می کنم.
• من اعتماد به نفسم زیاد شد، اصلا فکر نمی کردم بتوانم این کارها را انجام دهم.


کلاس دوم

در کلاس دوم مبحث اصالت و طراحی مسیر زندگی را انتخاب کردم. وقتی وارد کلاس شدم از بچه ها پرسیدم: شما در 13 سالگی چه چیزهایی در زندگی دارید؟ و برای مواردی که می گفتند یک عنوان روی تخته می نوشتم.
1. ویژگی های جسمی
2. ویژگی های ظاهری
3. ویژگی های اخلاقی
4. ویژگی های رفتاری
5. ویژگی های عاطفی
6. استعدادها
7. چیزهایی که بلد هستم
8. عادت ها
9. خانواده و دوستان
10. روابط اجتماعی
11. عقاید مذهبی
12. علاقه ها
13. ارزش ها
14. نیازها
15. هدف ها
16. مادیات
17. آرزوها
18. نگاه کلی به زندگی

سپس از آنها خواستم یک جدول بکشند و در آن بنویسند که از هر کدام از اینها چه چیزهایی دارند.

در جلسه بعد از آنها خواستم جدول شان را مقابل شان بگذارند و ویژگی هایی را که نوشتند بخوانند، اگر از اینکه آن را دارند خوشحال هستند :) این علامت و اگر از اینکه آن را دارند خوشحال نیستند :( این علامت را بگذراند.
این مرحله برای بچه ها خیلی جالب بود چون متوجه شدند یک چیزهایی در زندگی دارند که آن را دوست ندارند.
سپس از آنها خواستم مقابل جدول قبلی دو ستون دیگر رسم کنند. در ستون اول بنویسند چه چیزهایی در 13 سالگی ندارند و از اینکه آنها را ندارند ناراحت هستند و چه چیزهایی در 13 سالگی ندارند و از اینکه آنها را ندارند خوشحال هستند.

ادامه دارد ...
@SocialSystemsThinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
#طراحی_مسیر_زندگی
#اصالت
#خود_آگاهی

قسمت دوم

برای جلسه سوم از آنها خواستم یک جعبه درست کنند و در آن برای چیزهایی که در 13 سالگی در زندگی دارند و از داشتن آن خوشحال هستند یک نماد قرار دهند.
در جلسه سوم هر دانش آموزای که جعبه و نمادهایش را با خود آورده بود در صورت تمایل آن را به دانش آموزان نشان داد.

پس از آن از دانش آموزان خواستم به این فکر کنند که دوست دارند 20 سال دیگر یعنی در سن 33 سالگی چه چیزهایی در زندگی داشته باشند.
از آنجا که این کلاس هم پروژه شورای دانش آموزی را تمام کردند، تمرین داستان نویسی کلاس قبلی را به این کلاس هم دادم.


کلاس سوم

در کلاس سوم مبحث خودآگاهی و طراحی مسیر زندگی را انتخاب کردم. ابتدا یک داستان برای بچه ها تعریف کردم و سپس از آنها خواستم به جای شخص اول داستان خودشان را قرار دهند و تصوری که از خودشان دارند را بنویسند. بچه ها این کار را انجام دادند و هر کدام که تمایل داشت، نوشته اش را در کلاس خواند.

سپس به آنها گفتم به چرایی انتخاب هایی که کرده اند و مواردی که در مراحل مختلف زندگی نوشته اند فکر کنند و و با توجه به پاسخ این سوال داستان را دوباره بنویسند.

برای جلسه دوم به آنها جدول خودآگاهی را دادم. جدول خودآگاهی جدولی است که در آن به ویژگی های مثبت خود از نگاه خودشان و دیگران فکرمی کنند.

در جلسه دوم بعضی از بچه ها جدول خودآگاهی خود را خواندند و سپس بخشی از تمرین داشته ها را با آنها انجام دادم و از آنها خواستم برای جلسه بعد به چیزهایی که دوست دارند در 20 سال آینده داشته باشند فکر کنند.

در جلسه سوم با استفاده از مفاهیم متغیر نرخ و حالت رفتار داشته های مان را در طول زمان بررسی کردیم. فهمیدن نکات زیر برای بچه ها جالب توجه بود:
• من واقعا دوست دارم موسیقی بخوانم و همین الان می توانم آهنگ درست کنم اما همه اعضای خانواده ما پزشک هستند و من باید پزشک شوم، مطمئنم اگر پزشک شوم پزشک خوبی می شوم اما از زندگی ام خوشحال نخواهم بود.
• اگر الان یک کم عصبانی می شوم، باید همین الان علت های آن را بشناسم و یادبگیرم عصبانیتم را کنترل کنم و گرنه وقتی بزرگ شوم عصبانیت یکی از داشته های من می شود که نمی توانم آن را کنترل کنم و سر هر چیز بزرگ و کوچکی اعصابم بهم می ریزد.


پایان
بهاره میرزاپور
12 آبان 1397

@SocialSystemsThinking
Forwarded from SocialSystemsThinking
به نام خدا

#حق_و_مسئولیت
#قانون_و_قانون_گذاری
#قوای_سه_گانه
#پروژه_شورا
#ساختار


پروژه شورای دانش آموزی دربرگیرنده درس یک تا پنج مطالعات اجتماعی هفتم و درس یک تا شش مطالعات اجتماعی هشتم است.
برای بچه ها خیلی جالب بود که به جای روخوانی از کتاب، این مفاهیم را در موقعیت واقعی و برای حل مسأله واقعی یادگرفته اند.

برای این درس ها، طرح درس هم آماده کرده بودم که اگر پروژه مطلوب دانش آموزان نبود از آنها استفاده کنم.
در پیام های بعدی طرح درس ها و فایل های مرتبط با آنها را به اشتراک می گذارم.
برای اینکه بچه ها متوجه ارتباط کتاب درسی با پروژه شورای دانش آموزی شوند، پس از اتمام پروژه شورا، از آنها خواستم این درس ها را پیش مطالعه کنند و به کلاس بیایند.

کلاس هفتم
در کلاس هفتم ابتدا با دانش آموزان فعالیت پیوستگی را انجام دادیم و سپس درباره فعالیت با بچه ها صحبت کردیم و ابعاد مختلف حقوق و مسئولیت را بررسی کردیم.
به آنها سه تمرین دادم:
یک: از کلاس امروز چه چیزی یادگرفتم؟
دو: در این هفته چند بار مسئولیتم را گردن دیگران انداختنم؟
سه: حقوق و مسئولیت های من در خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک دختر چیست؟

برای سرفصل قانون و قانون گذاری هم دو فعالیت دیگر انجام دادم و به بچه ها یک تمرین دادم:
گروه بندی شوید و برای راه اندازی شورای دانش آموزی اساسنامه حقوقی تنظیم کنید.

به آنها توضیح دادم که این کار برای این است که سال آینده برای راه اندازی شورا از مصوبات و تلاش های امسال تان استفاده کنید.
یکی از آنها گفت من یک سوال دارم، سال قبلی ها این کارها را انجام نداده بودند؟ پاسخ دادم نه، بعد دوباره پرسید سال بعدی ها هم قرار نیست انجام دهند؟ گفتم وقتی شما انجام دادید آنها دوباره کار شما را تکرار نمی کنند و از نتایج شما بهره مند می شوند، یک لبخند رضایت زد و پرسید: پس آنها چه کار می کنند؟ گفتم به امید خدا با هم مسأله واقعی دیگری پیدا می کنیم و این مفاهیم را با حل کردن آن مسأله یاد می گیریم.

کلاس هشتم
در کلاس هشتم پس از تطبیق کارهای انجام شده در پروژه شورا با سرفصل های کتاب درسی، با بچه ها درباره طراحی ساختار شورای دانش آموزی و شورای نظارت و حل اختلاف صحبت کردیم.
ابتدا از آنها درباره معنای ساختار پرسیدم و بعد از شنیدن عبارت های بچه ها، برای اینکه همگی ذهنیت مشترکی از ساختار بدست بیاورند یک فعالیت ساده انجام دادم.

نزد یکی از دانش آموزان رفتم و یک کیسه پارچه ای از او گرفتم و اجازه گرفتم از وسایل روی میزش استفاده کنم. از روی میزش یک ماژیک برداشتم و گفتم فرض کنید این مغز است و آن را داخل کیسه انداختم، یک مداد برداشتم و گفتم فرض کنید این قلب است و آن را هم در داخل کیسه انداختم و به همین ترتیب اعضای دیگر بدن را داخل کیسه انداختم و گفتم خوب، این بدن انسان تقدیم شما. مات و مبهوت من را نگاه کرد و گفت متشکرم.
گفتم مگر نگفتید ساختار از یک اجزایی تشکیل شده است، اجزای بدن انسان تقدیم شما، اگر فرض کنیم که مغز و قلب و کبد و کلیه واقعی در این کیسه بود، آیا یک بدن انسان واقعی بود؟
گفتند نه نبود، چون هر کدام از اینها باید در یک جای مشخص و در ارتباط با اعضای دیگر قرار بگیرد تا به بدن انسان تبدیل شود.
دیگری گفت پس ساختار یعنی اجزاء و ارتباط آنها با هم.

بعد از آنها پرسیدم در بدن انسان مغز مهم تر است یا ناخن؟ پاسخ های متنوعی دادند و در نهایت یکی از بچه ها گفت همه مهم هستند زیرا اگر یکی از آنها نباشد ما دچار مشکل می شویم اما مهم تر بودن به معنای برتر بودن نیست، بلکه به معنای این است که مسئولیت های بیشتری دارد و باید حواسش را بیشتر جمع کند و کارش را درست تر انجام دهد زیرا مثلا اگر مغز درست کار نکند کل بدن دچار مشکل می شود اما اگر دست مان ناخن نداشته باشد فقط در انجام کارهایی که با دستمان انجام می دهیم مشکل پیدا می کنیم.

بعد از آنها خواستم به چند ساختار اشاره کنند و اهمیت روابط اجزاء را در آن بررسی کنند.
به ساختار خانواده، ساختمان، ساختمان مدرسه، نظام آموزشی و نظام حکومت اشاره کردند و به این فکر کردند که هر قدر ساختار بزرگ تر باشد طراحی آن پیچیده تر می شود.

به آنها گفتم چیزهایی که از کلاس امروز یادگرفته اید را در دفترشان یادداشت کنید و سپس از آنها خواستم گروه بندی شوند و تا هفته آینده ساختار پیشنهادی شورای دانش آموزی و شورای نظارت و حل اختلاف را طراحی کنند.
برای اینکار دو فایل آموزشی به آنها معرفی کردم.

در کلاس هر زمان لازم است، یک بازی شاد و مفرح با بچه ها انجام می دهیم و این برای آنها خیلی لذت بخش است.

پایان
بهاره میرزاپور
13 آبان 1397
@SocialSystemsThinking