48-49.pdf
6.6 MB
نسخه کامل قلمرو رفاه شماره ۴۸-۴۹
@interventions
@interventions
این یادداشتی کوتاه است که در آغاز پرونده #کارل_پولانی در مجله قلمرو رفاه آمده و نگاهی دارد به نسبت اکنون ما با پولانی.
@interventions
yon.ir/LaMqP
@interventions
yon.ir/LaMqP
Telegraph
پولانی چه میگوید و چه اهمیتی برای دوران ما دارد؟
کموبیش میتوان گفت که دوران ما شباهتی خاص با دورانی دارد که کارل پولانی اقتصاددان سیاسی مجارستانی دربارهاش مینوشت: دوران تکاپوها برای غلبه بازار. درواقع نه خود بازار بلکه «منطق بازار» و به زیر سیطره آن آوردن هر آنچه غیربازاری است. پولانی هم در واکنش…
یادداشتی کوتاه درباره اهمیت و جایگاه تعاونیها در ایران
این یادداشت در پرونده #تعاونی_های_کارگری در مجله قلمرو رفاه منتشر شده.
@interventions
yon.ir/87Fgs
این یادداشت در پرونده #تعاونی_های_کارگری در مجله قلمرو رفاه منتشر شده.
@interventions
yon.ir/87Fgs
Telegraph
خودیاری مشارکتی
یکی از سه بخش اصلی در اقتصاد ایران بخش تعاون است اما تنها ۵ درصد از کل اقتصاد را در دست دارد. این سهم ناچیز باعث شده است که از یک سو اقتصاد ایران از مزایای یکتای تعاونیها محروم شود و از سوی دیگر سرنوشت اقتصادی همه ما به دست بخشهایی بیفتد که در یکی سودافزایی…
دعوا بر سر استخوانهای پوسیده دانشگاه
پس از انتشار ویدئوی ایرنا که در آن #عباس_عبدی، #سهیلا_صادقی فسایی را به #تقلب و فساد علمی متهم کرد. سهیلا صادقی هر چند به بیادبی و فحاشی مشهور بود (خودم شاهدش بودم) اما تا به حال به تقلب و دزدی متهم نشده بود. بعد از این، صادقی اسناد تبرئه خود را منتشر کرد یک متن حکمیت که امضای صدیقسروستانی و جمشیدیها را پای خود دارد و دیگری سند اینکه از بانک جهانی مجری طرح هم بوده (چه جالب! بانک جهانی/ سهیلا صادقی) و روزنامه «صبح نو» از مطبوعات نزدیک به قالیباف (دفاعیهای برای او تدارک دید.
روزنامه صبح نو «اصل ماجرا»ی این حرفها را واکنشی به سخنان انتقادی سهیلا صادقی «درباره سیاستزدگی و باندبازی در وزارت علوم و دانشگاه تهران» در دیدار رمضان گذشته اساتید با رهبری میداند و مینویسد که همحزبیهای عبدی او را عَلَم کردهاند تا صادقی و «دیگر منتقدان به مدیریت باندی در دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی و گروه جامعهشناسی که طالب شفافیت در روندهای اداری جذب و انتقال هیات علمی و پروژههای دولتی هستند را ساکت سازند».
ادعاهای صبح نو و سهیلا صادقی میتوانند درست یا غلط باشند اما نه اهمیتی دارند و نه چیز تازهای هستند. اما دقت در کلیدواژههایی مانند «مدیریت باندی» و «ساکتسازی منتقدان» که حالا امثال سهیلا صادقی از آن حرف میزنند، بسیار مهم است و برای فهم دقیقترشان باید به کمی عقبتر برگردیم یعنی همان زمانی که در دوره آن رییسجمهور دُردانه، احمدینژاد کبیر، دانشگاه را زیر مشتولگد لتوپار میکردند و بسیاری از دانشگاهیان سوت و هورا میکشیدند. البته این را هم بگویم که البته میتوان آغاز شکلگیری این رویهها و سازوکارها را به دههها قبل از احمدینژاد نسبت داد که درست هم هست اما برای مورد خاص ما تا احمدینژاد کفایت میکند.
اخراج استادان و دانشجویان، ستارهدارکردن گسترده دانشجویان، تعیین دلبخواهانه اعضای هیئت علمی و اخراج بیقاعده آنان، پذیرش بیربط و قاعده دانشجویان دکتری که تبعاتش هنوز هم گریبانگیر برخی دانشگاهها و پژوهشکدههاست، تنها برخی از مصداقهای «مدیریت باندی» و «ساکتسازی منتقدان» است که در دوران طلایی رییسجمهور محبوب رواج تام داشت. حالا بماند خردهکاریهایی مثل همین که سهیلا صادقی گویا به آن اعتراض دارد یعنی حذف دروس و کمکردن ساعات تدریس یا وادارکردن به تدریس واحدهای غیرتخصصی. نمیدانم سهیلا صادقی درباره همین سازوکارها و رویهها در دوران احمدینژاد و آنگاه که علیه مخالفان فکریاش عمل میکردند، چه نظری داشت یا دارد اما اگر موافق نبود یا نباشد هم چیزی در ضدیت با این رویهها از او ندیدهام.
پس مسأله ادعای عبدی، دفاعیه سهیلا صادقی یا دعوت مضحک نویسنده صبح نو به شفافیت نیست بلکه توجه به و سپس دگرگونی سازوکارها و رویههای جاافتادهای است که میشود نشان داد همراهی ـ خودآگاه یا ناخودآگاه ـ شمار قابل توجهی از دانشگاهیان را با خود دارند تا آنجا که علیه مخالفانشان استفاده شوند.
به هر روی، برای دانشگاهی که این روزها دارد گامبهگام اعتبار، استقلال و آزادمنشیاش را از دست میدهد، این بازیها ـ چه جناحی باشند چه نباشند ـ علیالسویه است. تقریباً چیزی برای دفاعکردن نمانده و این دعواها بیشتر به دعوا بر سر استخوانهای پوسیده شبیه اند. و اگر خیلی دلتان میخواهد مقصری پیدا کنید باید بگویم که همه در ایجاد وضع کنونی دخیل اند: هم همحزبیهای عباس عبدی، هم سهیلا صادقی و همپالکیهایش.
@interventions
پس از انتشار ویدئوی ایرنا که در آن #عباس_عبدی، #سهیلا_صادقی فسایی را به #تقلب و فساد علمی متهم کرد. سهیلا صادقی هر چند به بیادبی و فحاشی مشهور بود (خودم شاهدش بودم) اما تا به حال به تقلب و دزدی متهم نشده بود. بعد از این، صادقی اسناد تبرئه خود را منتشر کرد یک متن حکمیت که امضای صدیقسروستانی و جمشیدیها را پای خود دارد و دیگری سند اینکه از بانک جهانی مجری طرح هم بوده (چه جالب! بانک جهانی/ سهیلا صادقی) و روزنامه «صبح نو» از مطبوعات نزدیک به قالیباف (دفاعیهای برای او تدارک دید.
روزنامه صبح نو «اصل ماجرا»ی این حرفها را واکنشی به سخنان انتقادی سهیلا صادقی «درباره سیاستزدگی و باندبازی در وزارت علوم و دانشگاه تهران» در دیدار رمضان گذشته اساتید با رهبری میداند و مینویسد که همحزبیهای عبدی او را عَلَم کردهاند تا صادقی و «دیگر منتقدان به مدیریت باندی در دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی و گروه جامعهشناسی که طالب شفافیت در روندهای اداری جذب و انتقال هیات علمی و پروژههای دولتی هستند را ساکت سازند».
ادعاهای صبح نو و سهیلا صادقی میتوانند درست یا غلط باشند اما نه اهمیتی دارند و نه چیز تازهای هستند. اما دقت در کلیدواژههایی مانند «مدیریت باندی» و «ساکتسازی منتقدان» که حالا امثال سهیلا صادقی از آن حرف میزنند، بسیار مهم است و برای فهم دقیقترشان باید به کمی عقبتر برگردیم یعنی همان زمانی که در دوره آن رییسجمهور دُردانه، احمدینژاد کبیر، دانشگاه را زیر مشتولگد لتوپار میکردند و بسیاری از دانشگاهیان سوت و هورا میکشیدند. البته این را هم بگویم که البته میتوان آغاز شکلگیری این رویهها و سازوکارها را به دههها قبل از احمدینژاد نسبت داد که درست هم هست اما برای مورد خاص ما تا احمدینژاد کفایت میکند.
اخراج استادان و دانشجویان، ستارهدارکردن گسترده دانشجویان، تعیین دلبخواهانه اعضای هیئت علمی و اخراج بیقاعده آنان، پذیرش بیربط و قاعده دانشجویان دکتری که تبعاتش هنوز هم گریبانگیر برخی دانشگاهها و پژوهشکدههاست، تنها برخی از مصداقهای «مدیریت باندی» و «ساکتسازی منتقدان» است که در دوران طلایی رییسجمهور محبوب رواج تام داشت. حالا بماند خردهکاریهایی مثل همین که سهیلا صادقی گویا به آن اعتراض دارد یعنی حذف دروس و کمکردن ساعات تدریس یا وادارکردن به تدریس واحدهای غیرتخصصی. نمیدانم سهیلا صادقی درباره همین سازوکارها و رویهها در دوران احمدینژاد و آنگاه که علیه مخالفان فکریاش عمل میکردند، چه نظری داشت یا دارد اما اگر موافق نبود یا نباشد هم چیزی در ضدیت با این رویهها از او ندیدهام.
پس مسأله ادعای عبدی، دفاعیه سهیلا صادقی یا دعوت مضحک نویسنده صبح نو به شفافیت نیست بلکه توجه به و سپس دگرگونی سازوکارها و رویههای جاافتادهای است که میشود نشان داد همراهی ـ خودآگاه یا ناخودآگاه ـ شمار قابل توجهی از دانشگاهیان را با خود دارند تا آنجا که علیه مخالفانشان استفاده شوند.
به هر روی، برای دانشگاهی که این روزها دارد گامبهگام اعتبار، استقلال و آزادمنشیاش را از دست میدهد، این بازیها ـ چه جناحی باشند چه نباشند ـ علیالسویه است. تقریباً چیزی برای دفاعکردن نمانده و این دعواها بیشتر به دعوا بر سر استخوانهای پوسیده شبیه اند. و اگر خیلی دلتان میخواهد مقصری پیدا کنید باید بگویم که همه در ایجاد وضع کنونی دخیل اند: هم همحزبیهای عباس عبدی، هم سهیلا صادقی و همپالکیهایش.
@interventions
نقدی بر نامه جمعی از اصحاب علوم اجتماعی ایران
این نوشته هم که در بهار سال ۱۳۹۶ منتشر شد و نقدی بود به نامه «حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی»، میتواند مکملی بر آنچه در بالا گفتم باشد.
... نامهای با عنوان «حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی» منتشر شده و از دانشجویان و استادان علوم انسانی خواسته اند که این نامه را امضا کنند. امضاکنندگان و چهبسا نویسندگان اولیهی این نامه از استادان شناختهشدهی علوم اجتماعی مانند حمیدرضا جلاییپور، محمدرضا جوادییگانه، مقصود فراستخواه، سیدمحمدامین قانعیراد و محمد فاضلی هستند. برخورد با این اسامی انتظاراتی به وجود میآورد که تا حدی محتوای این نامه را فهمیدنی میکند اما دقت بیشتر در محتوای این نامه نشان میدهد که معضلات نهفته در این نامه فراتر از لایههای اولیه است. از این لحاظ برخورد انتقادی با این نامه با توجه به اینکه تا اکنون همراهی ناانتقادی بسیاری از دانشجویان و استادان علوم اجتماعی را هم جلب کرده است، اهمیت مییابد ...
@interventions
http://problematicaa.com/consideration-about-election/
این نوشته هم که در بهار سال ۱۳۹۶ منتشر شد و نقدی بود به نامه «حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی»، میتواند مکملی بر آنچه در بالا گفتم باشد.
... نامهای با عنوان «حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی» منتشر شده و از دانشجویان و استادان علوم انسانی خواسته اند که این نامه را امضا کنند. امضاکنندگان و چهبسا نویسندگان اولیهی این نامه از استادان شناختهشدهی علوم اجتماعی مانند حمیدرضا جلاییپور، محمدرضا جوادییگانه، مقصود فراستخواه، سیدمحمدامین قانعیراد و محمد فاضلی هستند. برخورد با این اسامی انتظاراتی به وجود میآورد که تا حدی محتوای این نامه را فهمیدنی میکند اما دقت بیشتر در محتوای این نامه نشان میدهد که معضلات نهفته در این نامه فراتر از لایههای اولیه است. از این لحاظ برخورد انتقادی با این نامه با توجه به اینکه تا اکنون همراهی ناانتقادی بسیاری از دانشجویان و استادان علوم اجتماعی را هم جلب کرده است، اهمیت مییابد ...
@interventions
http://problematicaa.com/consideration-about-election/
Problematicaa
علیه سازگاری ناانتقادی، دولتگرایی و ترس - پروبلماتیکا
نقدی بر نامهی حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی نامهای با عنوان «حمایت جمعی از جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی ایران از حسن روحانی» منتشر شده و از دانشجویان و استادان علوم انسانی خواسته […]
آموزش و پرورش؛ شهر بیدفاع
شگفتزده میشوید اگر کتاب جامعهشناسی دهم (سال اولیهای دبیرستانی علوم انسانی) را که قرار است پایههای #جامعهشناسی را به دانشآموزان دبیرستانی بیاموزاند، ببینید. مسأله صرفاً این نیست که عمیقاً ایدئولوژیک و سادهانگارانه است بلکه میخواهد به زور زیر لوای لفظ عام جامعهشناسی، نسخه سرهمبندیشدهای از جامعهشناسی فرهنگی بومیسازیشده را به خورد دانشآموزان دهد و اینطور نشان دهد که «خب، جامعهشناسی همین است و لاغیر!»
میشود حدس زد که پس از سرخوردگیشان از برانداختن جامعهشناسی در دانشگاه و جایگزینیاش با نسخهای پیشپاافتاده از مطالعات فرهنگیای بومیسازیشده، خواستهاند که درخت را از ریشه بخشکانند و سراغ شهر بیدفاع آموزشوپرورش رفتهاند تا نه زحمت درگیری با دانشجویانی دارای نگاه انتقادی جامعهشناختی را به خود داده باشند و نه اسمشان بد در برود.
موفق شدهاند؟ هنوز معلوم نیست. اما یک چیز مشخص است: این کار پیامدی مهم دارد و آن، فقیرشدن فهم دانشآموزان از علم جامعهشناسی و بیمیلشدن آنها به آن و حتا همان نسخه سرهمبندیشده است.
جامعهشناسی که سالها کوشید تا هم بر تناقضهای درونی و هم سرکوب فرهنگگرایانه بیرونی غلبه کند و خود را پیش ببرد، حالا یا با بیمیلی شدید به خودش یا با دانشجویانی روبهرو میشود میشود که دانشی مغشوش، سادهلوحانه و عمیقاً ایدئولوژیک از آن دارند.
تنها امید چیست؟ در سطحی منفعلانه و جبری، باید به آن دانش ضمنی دانشآموزان دل ببندیم که معمولاً پیشاپیش مطالب آمده در #کتابهای_درسی را به نظام سیاسیفرهنگی متصل میدانند و میدانند که در این کتابها چیزی جز آنچه آنها میخواهند درس داده نمیشود. اما در سطحی فاعلانه باید کاری کرد تا دانشآموز دبیرستانی دستش در برابر این داستانسراییها خالی نماند.
@interventions
شگفتزده میشوید اگر کتاب جامعهشناسی دهم (سال اولیهای دبیرستانی علوم انسانی) را که قرار است پایههای #جامعهشناسی را به دانشآموزان دبیرستانی بیاموزاند، ببینید. مسأله صرفاً این نیست که عمیقاً ایدئولوژیک و سادهانگارانه است بلکه میخواهد به زور زیر لوای لفظ عام جامعهشناسی، نسخه سرهمبندیشدهای از جامعهشناسی فرهنگی بومیسازیشده را به خورد دانشآموزان دهد و اینطور نشان دهد که «خب، جامعهشناسی همین است و لاغیر!»
میشود حدس زد که پس از سرخوردگیشان از برانداختن جامعهشناسی در دانشگاه و جایگزینیاش با نسخهای پیشپاافتاده از مطالعات فرهنگیای بومیسازیشده، خواستهاند که درخت را از ریشه بخشکانند و سراغ شهر بیدفاع آموزشوپرورش رفتهاند تا نه زحمت درگیری با دانشجویانی دارای نگاه انتقادی جامعهشناختی را به خود داده باشند و نه اسمشان بد در برود.
موفق شدهاند؟ هنوز معلوم نیست. اما یک چیز مشخص است: این کار پیامدی مهم دارد و آن، فقیرشدن فهم دانشآموزان از علم جامعهشناسی و بیمیلشدن آنها به آن و حتا همان نسخه سرهمبندیشده است.
جامعهشناسی که سالها کوشید تا هم بر تناقضهای درونی و هم سرکوب فرهنگگرایانه بیرونی غلبه کند و خود را پیش ببرد، حالا یا با بیمیلی شدید به خودش یا با دانشجویانی روبهرو میشود میشود که دانشی مغشوش، سادهلوحانه و عمیقاً ایدئولوژیک از آن دارند.
تنها امید چیست؟ در سطحی منفعلانه و جبری، باید به آن دانش ضمنی دانشآموزان دل ببندیم که معمولاً پیشاپیش مطالب آمده در #کتابهای_درسی را به نظام سیاسیفرهنگی متصل میدانند و میدانند که در این کتابها چیزی جز آنچه آنها میخواهند درس داده نمیشود. اما در سطحی فاعلانه باید کاری کرد تا دانشآموز دبیرستانی دستش در برابر این داستانسراییها خالی نماند.
@interventions
تقریباً ده سال از این یادداشت میگذرد؛ یادداشتی درباره نقد. بیشتر یکجور خودتأملی بود تا دست کم برخی ابعاد قضیه برای خودم روشن شود. البته این را بگویم که چنین شکلی از گزینگویگی مشخصا خطر این را در خود دارد که به چیزی عمیقاً سادهلوحانه بدل شود. امیدوارم این متن به چنین سرنوشتی دچار نشده باشد.
@interventions
yon.ir/atxkz
@interventions
yon.ir/atxkz
Telegraph
دیالکتیک نقد
1. نقد شکلی از نفی است. حتا اگر آن را به معنای سنجش به کار ببریم، باز هم هرگونه سنجش و تعیینِ حدومرز با نفی همراه است. مرزکشیدن، آنچه را از خود بیرون میگذارد، نفی کرده است. پس طبیعی است که هر شکلی از نقد، با وضعِ موجودِ موضوعِ خود در تضاد قرار گیرد و آن…
مُداخِلات
یادداشتی کوتاه درباره اهمیت و جایگاه تعاونیها در ایران این یادداشت در پرونده #تعاونی_های_کارگری در مجله قلمرو رفاه منتشر شده. @interventions yon.ir/87Fgs
🤝امروز شش جولای روز جهانی تعاونیها بود 🤝
خودشیفتهوارانه باید بگویم که خوشحالم کتاب «بازخوانی انگلس» (منتشره در نشر چشمه) دارد آرامآرام تأثیرش را نشان میدهد و حالا نوشتههای بیشتری را درباره فردریش انگلس میبینیم. نمونه آخریاش که بسیار خواندنی و جذاب است، نوشتهای است از ژیلبر بادیا با عنوان «انگلس و مارکس: روایت یک دوستی» با ترجمه حمیدرضا سعیدیان. حتماً کامل بخوانیدش اما دو تکه مهماش را پایین میآورم.
تکه اول:
[«آزادی انتقاد انگلس تمامعیار و، چند بار، مؤثر بود. دربارهی نگارش سرمایه، راجع به معرفی آن، در خصوص مشکلاتی که برای خواننده ایجاد میکند: «خوب است که از لحاظ تاریخی کمی بیشتر وارد جزئیات آن چیزی شوی که از لحاظ دیالکتیکی برقرار کردهای» یا برخی پاراگرافها تکراری هستند، «با سرعتی مهیب» و «اسناد و مدارک بسیارکمی جمعآوری شدهاند». مطالعهی برخی از فصول «به طرز وحشتناکی خستهکننده» است.
نمونهی دیگر. مارکس، در1866، مجذوب کتاب پی یر ترمو (Pierre Trémaux)، محقق فرانسوی، میشود، که سعی دارد خصوصیات مردمان را با ماهیت خاکی که روی آن زندگی میکنند، توضیح دهد. مارکس به انگلس مینویسد، «در مقایسه با داروین، این یک پیشرفت بسیار مهم است». انگلس او را دلسرد میکند. نویسنده «از زمینشناسی هیچچیز نمیفهمد»، او قادر نیست «منابع را از لحاظ تاریخی مورد انتقاد قرار دهد». خلاصه آنکه «این کتاب پشیزی ارزش ندارد». مارکس اصرار میکند، و از «ایدهی اساسی ترمو» دفاع میکند. انگلس دلایل روشن و متعددی در خصوص نادانی و بیکفایتی نویسنده ارائه میدهد. مارکس تسلیم میشود و دیگر حرفی از این کتاب نمیزند.]
تکه دوم:
[مایل هستیم این نوشته را با خلاصهی نامهای که انگلس، در یازدهم مارس 1895 (چند ماه قبل از مرگ خود)، به ورنر سومبارت نوشت، به پایان برسانیم. این نامه، به نظر ما، میتواند برخی از انتقادات نادقیق یا کینهتوزانه نسبت به انگلس و مارکس را تصحیح کند: «به عقیدهی مارکس، تاریخ، تا اینجا، با توجه به اثرات کلی آن، ناخودآگاه (bewusstlos) به پیش میرود، یعنی اینکه این اثرات و نتایج بعدی آن محصول یک ارادهی عامدانه نیستند. بازیگران تاریخ، یا چیزی جز آنچه که به دست آمده است، میخواستهاند؛ یا آنکه نتایج حاصلشده، نتایجی غیر قابل پیشبینی و یا کاملاً متفاوت بوده است». و نیز، «مجموعهی تفکر مارکس یک دکترین نیست، بلکه یک روش است. اندیشهی مارکس ارائهکنندهی جزمیات آمادهشده و کامل نیست، بلکه مأخذ و مرجعی برای تحقیقات بعدی و روشی برای این تحقیقات است.»]
و این جملات آخری را باید سرلوحه کار نظری و عملی قرار داد.
@intervention
yon.ir/PvdR4
تکه اول:
[«آزادی انتقاد انگلس تمامعیار و، چند بار، مؤثر بود. دربارهی نگارش سرمایه، راجع به معرفی آن، در خصوص مشکلاتی که برای خواننده ایجاد میکند: «خوب است که از لحاظ تاریخی کمی بیشتر وارد جزئیات آن چیزی شوی که از لحاظ دیالکتیکی برقرار کردهای» یا برخی پاراگرافها تکراری هستند، «با سرعتی مهیب» و «اسناد و مدارک بسیارکمی جمعآوری شدهاند». مطالعهی برخی از فصول «به طرز وحشتناکی خستهکننده» است.
نمونهی دیگر. مارکس، در1866، مجذوب کتاب پی یر ترمو (Pierre Trémaux)، محقق فرانسوی، میشود، که سعی دارد خصوصیات مردمان را با ماهیت خاکی که روی آن زندگی میکنند، توضیح دهد. مارکس به انگلس مینویسد، «در مقایسه با داروین، این یک پیشرفت بسیار مهم است». انگلس او را دلسرد میکند. نویسنده «از زمینشناسی هیچچیز نمیفهمد»، او قادر نیست «منابع را از لحاظ تاریخی مورد انتقاد قرار دهد». خلاصه آنکه «این کتاب پشیزی ارزش ندارد». مارکس اصرار میکند، و از «ایدهی اساسی ترمو» دفاع میکند. انگلس دلایل روشن و متعددی در خصوص نادانی و بیکفایتی نویسنده ارائه میدهد. مارکس تسلیم میشود و دیگر حرفی از این کتاب نمیزند.]
تکه دوم:
[مایل هستیم این نوشته را با خلاصهی نامهای که انگلس، در یازدهم مارس 1895 (چند ماه قبل از مرگ خود)، به ورنر سومبارت نوشت، به پایان برسانیم. این نامه، به نظر ما، میتواند برخی از انتقادات نادقیق یا کینهتوزانه نسبت به انگلس و مارکس را تصحیح کند: «به عقیدهی مارکس، تاریخ، تا اینجا، با توجه به اثرات کلی آن، ناخودآگاه (bewusstlos) به پیش میرود، یعنی اینکه این اثرات و نتایج بعدی آن محصول یک ارادهی عامدانه نیستند. بازیگران تاریخ، یا چیزی جز آنچه که به دست آمده است، میخواستهاند؛ یا آنکه نتایج حاصلشده، نتایجی غیر قابل پیشبینی و یا کاملاً متفاوت بوده است». و نیز، «مجموعهی تفکر مارکس یک دکترین نیست، بلکه یک روش است. اندیشهی مارکس ارائهکنندهی جزمیات آمادهشده و کامل نیست، بلکه مأخذ و مرجعی برای تحقیقات بعدی و روشی برای این تحقیقات است.»]
و این جملات آخری را باید سرلوحه کار نظری و عملی قرار داد.
@intervention
yon.ir/PvdR4
🤝 درباره تعاونیها 🤝
دیروز روز جهانی تعاونیها بود. این، بازنشر برخی مطالب درباره تعاونیهای کارگری است.
دیروز روز جهانی تعاونیها بود. این، بازنشر برخی مطالب درباره تعاونیهای کارگری است.
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
یادداشتی کوتاه درباره اهمیت و جایگاه تعاونیها در ایران
این یادداشت در پرونده #تعاونی_های_کارگری در مجله قلمرو رفاه منتشر شده.
@interventions
yon.ir/87Fgs
این یادداشت در پرونده #تعاونی_های_کارگری در مجله قلمرو رفاه منتشر شده.
@interventions
yon.ir/87Fgs
Telegraph
خودیاری مشارکتی
یکی از سه بخش اصلی در اقتصاد ایران بخش تعاون است اما تنها ۵ درصد از کل اقتصاد را در دست دارد. این سهم ناچیز باعث شده است که از یک سو اقتصاد ایران از مزایای یکتای تعاونیها محروم شود و از سوی دیگر سرنوشت اقتصادی همه ما به دست بخشهایی بیفتد که در یکی سودافزایی…
Forwarded from Film Kollektive | فیلم کلکتیو
RichardWolffCoop.pdf
698.1 KB
🔺تعاونی های کارگری و تحول سوسیالیستی | گفت و گویی با ریچارد ولف | ترجمه امیررضا گلابی
📌"...حمله به ساختار عمودی و تلاش برای تحقق یک ساختار برابریخواهانهتر از خیلی وقت پیش شروع شده. حتی خود انقلاب آمریکا با اعلامیه استقلال آغاز شد، «حقیقت برابری در مقابل قانون در این است که همه انسانها برابر خلق شدهاند». این واقعاً حرف شگفتآوری است که آن موقع زده شده، چه رسد به الان. میگوید ما نابرابر نیستیم. اینطور نیست که یک عده از ما ارباب به دنیا آمده باشیم و یک عده هم برده. این مبارزهای است طولانی از همان دوران تا به امروز، مبارزهای کند و خیلی جاها هم با عقبگرد. به عقیده من جنبش «جان سیاهان مهم است» و «من نیز» تلاشهاییاند جهت رفع بیعدالتی و حرکت به سوی برابری یا به قول تو به سوی سلسلهمراتبی کمتر عمودی. تاکید میکنم این قصه سر دراز دارد"
@thesis11site
@filmkollektive
📌"...حمله به ساختار عمودی و تلاش برای تحقق یک ساختار برابریخواهانهتر از خیلی وقت پیش شروع شده. حتی خود انقلاب آمریکا با اعلامیه استقلال آغاز شد، «حقیقت برابری در مقابل قانون در این است که همه انسانها برابر خلق شدهاند». این واقعاً حرف شگفتآوری است که آن موقع زده شده، چه رسد به الان. میگوید ما نابرابر نیستیم. اینطور نیست که یک عده از ما ارباب به دنیا آمده باشیم و یک عده هم برده. این مبارزهای است طولانی از همان دوران تا به امروز، مبارزهای کند و خیلی جاها هم با عقبگرد. به عقیده من جنبش «جان سیاهان مهم است» و «من نیز» تلاشهاییاند جهت رفع بیعدالتی و حرکت به سوی برابری یا به قول تو به سوی سلسلهمراتبی کمتر عمودی. تاکید میکنم این قصه سر دراز دارد"
@thesis11site
@filmkollektive
Forwarded from Film Kollektive | فیلم کلکتیو
اکران ۱۱۳| موندراگون، یک تعاونی در باسک
چهارشنبه ۱۹ تیر ۹۸ | ساعت ۶
میدان فاطمی، خ جویبار، کوچهی نوربخش، پلاک ۲۱، موسسه آموزشی بهاران
@filmkollektive
@baharanschool1
چهارشنبه ۱۹ تیر ۹۸ | ساعت ۶
میدان فاطمی، خ جویبار، کوچهی نوربخش، پلاک ۲۱، موسسه آموزشی بهاران
@filmkollektive
@baharanschool1
بدون شک باید دیدنی باشد. جدا از اینکه #فیلم_کالکتیو مستندهای جذابی نشان میدهد، مستندی درباره #تعاونی موندراگون که یکی از موفقترین #تعاونیهای_کارگری در جهان است، بهشدت دیدنی خواهد بود. از دست ندهید!
@interventions
@interventions
این یادداشت درواقع بازخوانی تاریخی مسأله #حجاب در دوران پهلوی اول و پس از آن است. مسألهای که تا امروز، شکلهای گوناگون مداخله را از سر گذرانده است.
@interventions
http://problematicaa.com/kashf-e-hejab/
@interventions
http://problematicaa.com/kashf-e-hejab/
بحث درباره مسئولیت اجتماعی دانشگاه
نعمتالله فاضلی و داوود مهدویزادگان
مناظره «#مسئولیت_اجتماعی_دانشگاه» میان #نعمتالله_فاضلی و #داوود_مهدویزادگان در ۱۸ تیر ۹۸ برگزار شد. گویا پیش از آن، فاضلی در جایی درباره #مسئولیت_اجتماعی دانشگاه سخن گفته بود و مهدویزادگان بر آن نقدهایی داشت. این مناظره برگزار شد تا مهدویزادگان نقدهایش را مطرح کند و فاضلی جواب دهد. در اینجا خلاصهای از نظرات اولی و نقد دومی میآورم.
نظرات نعمتالله فاضلی
پرسش برای فاضلی این است که «نهاد #دانشگاه بهشکلی ساختاری خود را پاسخگوی چه چیزی میداند؟ خود را در برابر چه چیزی مسئول دانسته و میداند؟».
او چهار برهه را از هم متمایز میکند:
برهه اول، زمانی است که دانشگاه خود را در برابر #قدرت_سیاسی مسئول میداند. فاضلی نمونههای چنین دانشگاهی را دارالحکمه، دارالعلم و بعدها دارالفنون میداند. این نهادهای تا آنجایی خود را مسئول میدانستند که پاسخگوی نیازهای قدرت سیاسی حاکم باشند.
برهه دوم، زمانی است که دانشگاه خود را در تعامل با #بوروکراسی اداری تعریف میکند که از آن میتوان به عنوان دانشگاه بوروکراتیک یاد کرد.
برهه سوم که پس از انقلاب ۵۷ شکل میگیرد، زمانی است که دانشگاه با مسأله #تعهد روبهرو میشود. «دانشگاه متعهد» نامی است که به ایدهای دانشگاه پساانقلاب از خود در ذهن دارد، میتواند اطلاق شود. درواقع دانشگاه پاسخگوی گفتمان رسمی حکومت وقت و همه دالهای همراه با آن مثل آرمانهای انقلاب، تعهد به اسلام و ساختن و پرورش نیروی متعهد است.
برهه چهارم، زمانی است که دانشگاه خود را پاسخگوی نیازهای #بازار تعریف میداند که شامل دوره کنونیای که ما در آن هستیم میشود و در آن، از #دانشگاه_کارآفرین حرف زده میشود و فرایندهای #پولیسازی در دانشگاه جریان دارد.
فاضلی میگوید البته که میتوان همزمانیهایی را نیز در این برهههای متمایز مشاهده کرد. برای نمونه کشاکش دانشگاه متعهد و دانشگاه بورکراتیک با دانشگاه بازار. اما نکته این است که هیچیک از این مسئولیتها از منطق وجودی دانشگاه که یاددهی ـ یادگیری است، بر نیامدهاند. دانشگاه جایی برای «پرورش فرد کارآمد اجتماعی» است. دانشگاه باید کمک کند که انسان معاصر بتواند در معاصریت خود شخصیت پیدا کند، فرد بشود، کارآمد بشود. این چیزی نیست جز خودتحققبخشی و پرورش استعدادها، توانمندشدن در سطحی عالی (نه مدرکگرایانه). مهمترین جنبه این توانمندشدن، آموختن تفکر انتقادی چه به معنای کانتی (سنجشگرانه) و چه به معنای فوکویی (رهاییبخش) است. اینکه تسلیم گفتمانهای روز نشود. دانشگاه قرار نیست آدمهای همگن، بنده و برده پرورش دهد.
برای فاضلی، دانشگاه محل تولید پول نیست اما جای تولید سرمایه است، سرمایههای نمادین. کار دانشگاه را میشود چنین خلاصه کرد: آموختن برای آموزاندن (learning to learn)، آموختن برای انجامدادن (learning to do) و آموختن برای زندگی با یکدیگر (learning to live together).
مسئولیت دانشگاهی تا به حال وارونه و بدون درک منطق دانشگاه فهمیده شده است.
نقدهای مهدویزادگان
مهدویزادگان با آشفتگی تمام و ابهامی فرساینده در کاربرد مفاهیم، نکاتی را در نقد فاضلی میگوید. او میگوید که از ایده «دو دانشگاه» دفاع میکند؛ یکی دانشگاهی متعهد، مسئولیتپذیر در برابر «مردم» و کارآمد و دیگری دانشگاهی زینتی و گوشبهفرمان حکومت باطل. برای مهدویزادگان دانشگاه متعهد اساساً پس از انقلاب شکل گرفته و پیش از آن وجود نداشته است، هر چند قائل است که کشاکشی بر سر این دو دانشگاه همواره وجود دارد. مهدویزادگان به آنچه فاضلی نقش دانشگاه در شکلدهی به فرد کارآمد اجتماعی دارد، اشاره میکند و میگوید که صحبت از فرد/شهروند در اینجا یکراست به فردگرایی راه میبرد و دانشگاه فردگرا طبیعتاً مسئولیتی در برابر بیرون از خود ندارد و صرفاً به خود معطوف است. در حالی که دانشگاه متعهد اساساً خادم مردم است و به آنها پاسخگو و دربرابر آنها مسئول است.
@interventions
نعمتالله فاضلی و داوود مهدویزادگان
مناظره «#مسئولیت_اجتماعی_دانشگاه» میان #نعمتالله_فاضلی و #داوود_مهدویزادگان در ۱۸ تیر ۹۸ برگزار شد. گویا پیش از آن، فاضلی در جایی درباره #مسئولیت_اجتماعی دانشگاه سخن گفته بود و مهدویزادگان بر آن نقدهایی داشت. این مناظره برگزار شد تا مهدویزادگان نقدهایش را مطرح کند و فاضلی جواب دهد. در اینجا خلاصهای از نظرات اولی و نقد دومی میآورم.
نظرات نعمتالله فاضلی
پرسش برای فاضلی این است که «نهاد #دانشگاه بهشکلی ساختاری خود را پاسخگوی چه چیزی میداند؟ خود را در برابر چه چیزی مسئول دانسته و میداند؟».
او چهار برهه را از هم متمایز میکند:
برهه اول، زمانی است که دانشگاه خود را در برابر #قدرت_سیاسی مسئول میداند. فاضلی نمونههای چنین دانشگاهی را دارالحکمه، دارالعلم و بعدها دارالفنون میداند. این نهادهای تا آنجایی خود را مسئول میدانستند که پاسخگوی نیازهای قدرت سیاسی حاکم باشند.
برهه دوم، زمانی است که دانشگاه خود را در تعامل با #بوروکراسی اداری تعریف میکند که از آن میتوان به عنوان دانشگاه بوروکراتیک یاد کرد.
برهه سوم که پس از انقلاب ۵۷ شکل میگیرد، زمانی است که دانشگاه با مسأله #تعهد روبهرو میشود. «دانشگاه متعهد» نامی است که به ایدهای دانشگاه پساانقلاب از خود در ذهن دارد، میتواند اطلاق شود. درواقع دانشگاه پاسخگوی گفتمان رسمی حکومت وقت و همه دالهای همراه با آن مثل آرمانهای انقلاب، تعهد به اسلام و ساختن و پرورش نیروی متعهد است.
برهه چهارم، زمانی است که دانشگاه خود را پاسخگوی نیازهای #بازار تعریف میداند که شامل دوره کنونیای که ما در آن هستیم میشود و در آن، از #دانشگاه_کارآفرین حرف زده میشود و فرایندهای #پولیسازی در دانشگاه جریان دارد.
فاضلی میگوید البته که میتوان همزمانیهایی را نیز در این برهههای متمایز مشاهده کرد. برای نمونه کشاکش دانشگاه متعهد و دانشگاه بورکراتیک با دانشگاه بازار. اما نکته این است که هیچیک از این مسئولیتها از منطق وجودی دانشگاه که یاددهی ـ یادگیری است، بر نیامدهاند. دانشگاه جایی برای «پرورش فرد کارآمد اجتماعی» است. دانشگاه باید کمک کند که انسان معاصر بتواند در معاصریت خود شخصیت پیدا کند، فرد بشود، کارآمد بشود. این چیزی نیست جز خودتحققبخشی و پرورش استعدادها، توانمندشدن در سطحی عالی (نه مدرکگرایانه). مهمترین جنبه این توانمندشدن، آموختن تفکر انتقادی چه به معنای کانتی (سنجشگرانه) و چه به معنای فوکویی (رهاییبخش) است. اینکه تسلیم گفتمانهای روز نشود. دانشگاه قرار نیست آدمهای همگن، بنده و برده پرورش دهد.
برای فاضلی، دانشگاه محل تولید پول نیست اما جای تولید سرمایه است، سرمایههای نمادین. کار دانشگاه را میشود چنین خلاصه کرد: آموختن برای آموزاندن (learning to learn)، آموختن برای انجامدادن (learning to do) و آموختن برای زندگی با یکدیگر (learning to live together).
مسئولیت دانشگاهی تا به حال وارونه و بدون درک منطق دانشگاه فهمیده شده است.
نقدهای مهدویزادگان
مهدویزادگان با آشفتگی تمام و ابهامی فرساینده در کاربرد مفاهیم، نکاتی را در نقد فاضلی میگوید. او میگوید که از ایده «دو دانشگاه» دفاع میکند؛ یکی دانشگاهی متعهد، مسئولیتپذیر در برابر «مردم» و کارآمد و دیگری دانشگاهی زینتی و گوشبهفرمان حکومت باطل. برای مهدویزادگان دانشگاه متعهد اساساً پس از انقلاب شکل گرفته و پیش از آن وجود نداشته است، هر چند قائل است که کشاکشی بر سر این دو دانشگاه همواره وجود دارد. مهدویزادگان به آنچه فاضلی نقش دانشگاه در شکلدهی به فرد کارآمد اجتماعی دارد، اشاره میکند و میگوید که صحبت از فرد/شهروند در اینجا یکراست به فردگرایی راه میبرد و دانشگاه فردگرا طبیعتاً مسئولیتی در برابر بیرون از خود ندارد و صرفاً به خود معطوف است. در حالی که دانشگاه متعهد اساساً خادم مردم است و به آنها پاسخگو و دربرابر آنها مسئول است.
@interventions
درباره معنویتگراییهای جدید
سالها قبل نوشته و در سال ۹۳ در #پروبلماتیکا منتشر شد. بحثهای زیادی بر سر موضوع آن در گرفته است و چند وقتی نقل محافل متفکران اجتماعی اسلامی و نهادها و اندیشکدههایشان بود اما چند وقتی است به حاشیه رفته. درباره خود این نوشته باید بگویم که هنوز میتوانم در سطحی آنچه را در آن آمده است، تأیید کنم. به هر حال فکر میکنم میتواند به همان شکل قبلی منتشر شود.
در این نوشته سعی کردهام در چارچوب فهم رابطه #شریعت و #طریقت و شکلهایی که در برخورد با #سرمایهداری متأخر و #منطق_فرهنگیاش پیدا میکنند، مسأله را طرح کنم.
@interventions
yon.ir/QQT7r
سالها قبل نوشته و در سال ۹۳ در #پروبلماتیکا منتشر شد. بحثهای زیادی بر سر موضوع آن در گرفته است و چند وقتی نقل محافل متفکران اجتماعی اسلامی و نهادها و اندیشکدههایشان بود اما چند وقتی است به حاشیه رفته. درباره خود این نوشته باید بگویم که هنوز میتوانم در سطحی آنچه را در آن آمده است، تأیید کنم. به هر حال فکر میکنم میتواند به همان شکل قبلی منتشر شود.
در این نوشته سعی کردهام در چارچوب فهم رابطه #شریعت و #طریقت و شکلهایی که در برخورد با #سرمایهداری متأخر و #منطق_فرهنگیاش پیدا میکنند، مسأله را طرح کنم.
@interventions
yon.ir/QQT7r
Problematicaa
نگاهی به معنویتگراییِ زمانهی نو - پروبلماتیکا
[۱] «در گذشته، احترامی که مردم برایِ مذهب قائل بودند، به این معنی بود که عملِ اخلاقی از طریقِ اکثریتی که پیروِ این یا آن مذهب بودند، استمرار خواهد یافت. اما دیگر چنین نیست. ازاینرو باید در پیِ یافتنِ راههایی […]
Forwarded from ندارضویزاده|نيمنگاهجامعهشناختی (ندا رضویزاده)
📊 ایران؛ جامعهی مداراگر
مرکز پژوهشی #PEW در گزارشی با عنوان «نگاهی نزدیک به افزایش محدودیتهای مذهبی در جهان» که سه روز پیش (15 جولای 2019) منتشر کرده یافتههای مفصلی را درباره محدودیتهای مذهبی در کشورهای جهان در اختیار قرارداده است.
به نظرم خلاصه مفید و مختصر #یافتهها درباره ایران این را میگوید که بهرغم آن که ساختار حاکمیتی #قیدهای_مذهبی در سطح بالا دارد، بافت اجتماعی ایرانی نسبت به تفاوتهای مذهبی بسیار مداراگر است. خصوصا وقتی دادههای این گزارش دربارهی جامعه ایران را با کشورهای اسلامی مشابه در منطقه و خارج از منطقه مقایسه کنیم، #خصومت_مذهبی در بستر اجتماعی در ایران بسیار کمتر از دیگر کشورهای اسلامی است. این یافته بسیار مهم است و ارزش تحلیلی و کاربردی بالایی دارد.
به نظر من وضعیت ویژهی ایران در این #دادهها نشان میدهد که بهرغم تحمیلهای ساختاری، رفتار کنشگران به طور کامل از سوی این قیدهای ساختاری تعیّن نیافته است و #تجارب تاریخی و فرهنگی ایرانیان چه در گذشته دور و چه در دوران معاصر، به علاوهی سطح #توسعه_انسانی به طور کلی، و سطح #تحصیلات و جریانهای فرهنگی و روشنفکری آن به طور خاص، در این مداراگری تاثیر داشته است. اینها فرضیاتی است که مطالعات #تطبیقی و #تاریخی روشمند میتواند شواهد دقیقتری برای درستی یا نادرستی شان فراهم کند.
🔹 ملاحظات #روششناختی پژوهش
در این بررسی 198 کشور که 99.5% جمعیت جهان را تشکیل می دهند به حساب آورده شده اند.
به لحاظ متدلوژیک، این پژوهش یک مطالعه اسنادی بوده، و مبتنی بر نظرسنجی نبوده است. بیست منبع اصلی در این پژوهش بررسی شده و دادههای اسناد و منابع مختلف با هم مقابله شده است (از جمله قانون اساسی کشورها، اسناد و گزارشهای سازمان ملل، گزارشهای دیده بان حقوق بشر، عفو بینالملل و ...).
همچنین ملاحظات فراوانی در نظر گرفته شده تا پژوهش به یافتههای دقیق و معتبری برسد (از جمله استفاده از کدگذاری دو سو کور، چک سازگاری بین کدگذاران، و پایش دقیق رعایت پروتکلهای کدگذاری).
https://pewrsr.ch/2XTqgTu
🔹گزارش یافتهها (۲۰۱۹) در ۶ صفحه، همراه با نمودار:
A Closer Look at How Religious Restrictions Have Risen Around the World (2019, JULY 15). Retrieved from https://www.pewforum.org/2019/07/15/a-closer-look-at-how-religious-restrictions-have-risen-around-the-world/
🔹جزییات دادههای شاخصها به تفکیک کشور (۲۰۱۹):
Appendix E: Country category scores by region (2019) Retrieved from https://www.pewforum.org/wp-content/uploads/sites/7/2019/07/6-PF_19.07.15_Restrictions2019appendixE.pdf
🔹 بخش روش شناسی پژوهش (۲۰۱۹):
https://www.pewforum.org/2019/07/15/methodology-26/
🔸پستهای پیشینم در همینباره:
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۵ مرکز پژوهشی پیو در کانال نیمنگاه جامعهشناختی
https://news.1rj.ru/str/nedarazavichannel/97
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۷ مرکز پژوهشی پیو در کانال نیمنگاه جامعهشناختی
https://news.1rj.ru/str/nedarazavichannel/481
#یافته_پژوهشی
#داده
#یافته
------------------------------------------
☘ @NedaRazaviChannel
------------------------------------------
مرکز پژوهشی #PEW در گزارشی با عنوان «نگاهی نزدیک به افزایش محدودیتهای مذهبی در جهان» که سه روز پیش (15 جولای 2019) منتشر کرده یافتههای مفصلی را درباره محدودیتهای مذهبی در کشورهای جهان در اختیار قرارداده است.
به نظرم خلاصه مفید و مختصر #یافتهها درباره ایران این را میگوید که بهرغم آن که ساختار حاکمیتی #قیدهای_مذهبی در سطح بالا دارد، بافت اجتماعی ایرانی نسبت به تفاوتهای مذهبی بسیار مداراگر است. خصوصا وقتی دادههای این گزارش دربارهی جامعه ایران را با کشورهای اسلامی مشابه در منطقه و خارج از منطقه مقایسه کنیم، #خصومت_مذهبی در بستر اجتماعی در ایران بسیار کمتر از دیگر کشورهای اسلامی است. این یافته بسیار مهم است و ارزش تحلیلی و کاربردی بالایی دارد.
به نظر من وضعیت ویژهی ایران در این #دادهها نشان میدهد که بهرغم تحمیلهای ساختاری، رفتار کنشگران به طور کامل از سوی این قیدهای ساختاری تعیّن نیافته است و #تجارب تاریخی و فرهنگی ایرانیان چه در گذشته دور و چه در دوران معاصر، به علاوهی سطح #توسعه_انسانی به طور کلی، و سطح #تحصیلات و جریانهای فرهنگی و روشنفکری آن به طور خاص، در این مداراگری تاثیر داشته است. اینها فرضیاتی است که مطالعات #تطبیقی و #تاریخی روشمند میتواند شواهد دقیقتری برای درستی یا نادرستی شان فراهم کند.
🔹 ملاحظات #روششناختی پژوهش
در این بررسی 198 کشور که 99.5% جمعیت جهان را تشکیل می دهند به حساب آورده شده اند.
به لحاظ متدلوژیک، این پژوهش یک مطالعه اسنادی بوده، و مبتنی بر نظرسنجی نبوده است. بیست منبع اصلی در این پژوهش بررسی شده و دادههای اسناد و منابع مختلف با هم مقابله شده است (از جمله قانون اساسی کشورها، اسناد و گزارشهای سازمان ملل، گزارشهای دیده بان حقوق بشر، عفو بینالملل و ...).
همچنین ملاحظات فراوانی در نظر گرفته شده تا پژوهش به یافتههای دقیق و معتبری برسد (از جمله استفاده از کدگذاری دو سو کور، چک سازگاری بین کدگذاران، و پایش دقیق رعایت پروتکلهای کدگذاری).
https://pewrsr.ch/2XTqgTu
🔹گزارش یافتهها (۲۰۱۹) در ۶ صفحه، همراه با نمودار:
A Closer Look at How Religious Restrictions Have Risen Around the World (2019, JULY 15). Retrieved from https://www.pewforum.org/2019/07/15/a-closer-look-at-how-religious-restrictions-have-risen-around-the-world/
🔹جزییات دادههای شاخصها به تفکیک کشور (۲۰۱۹):
Appendix E: Country category scores by region (2019) Retrieved from https://www.pewforum.org/wp-content/uploads/sites/7/2019/07/6-PF_19.07.15_Restrictions2019appendixE.pdf
🔹 بخش روش شناسی پژوهش (۲۰۱۹):
https://www.pewforum.org/2019/07/15/methodology-26/
🔸پستهای پیشینم در همینباره:
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۵ مرکز پژوهشی پیو در کانال نیمنگاه جامعهشناختی
https://news.1rj.ru/str/nedarazavichannel/97
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۷ مرکز پژوهشی پیو در کانال نیمنگاه جامعهشناختی
https://news.1rj.ru/str/nedarazavichannel/481
#یافته_پژوهشی
#داده
#یافته
------------------------------------------
☘ @NedaRazaviChannel
------------------------------------------
Forwarded from ندارضویزاده|نيمنگاهجامعهشناختی (ندا رضویزاده)
🔹🔹🔹نقشهی مقایسه میزان خصومت اجتماعی مذهبی در ایران با سایر کشورهای جهان
مأخذ:
A Closer Look at How Religious Restrictions Have Risen Around the World (2019, JULY 15). PEW
https://www.pewforum.org/wp-content/uploads/sites/7/2019/07/PF_07.15.19_religiousrestrictions-3-04.png?resize=1024,739
🔹🔹🔹نقشهی مقایسه میزان خصومت اجتماعی مذهبی در ایران با سایر کشورهای جهان
مأخذ:
A Closer Look at How Religious Restrictions Have Risen Around the World (2019, JULY 15). PEW
https://www.pewforum.org/wp-content/uploads/sites/7/2019/07/PF_07.15.19_religiousrestrictions-3-04.png?resize=1024,739