The Catcher in the Rye – Telegram
The Catcher in the Rye
31.5K subscribers
8.63K photos
397 videos
34 files
2.32K links
تبلیغات ندارم.

کانال‌های آرشیو:
@caulfild2
@caulv
Download Telegram
The Catcher in the Rye
© The Ones That Shouldn't: The Gifts, 1991. by Lisa Yuskavage
این اثر از لیزا یوسکاویج آغاز دوره‌ی جدیدی از کارهاشه.

سال ۱۹۹۰، زمانی که به‌مدت یک سال هیچ نقاشی‌ای نکشیده بود، یه شب با همسرش "Matvey Levenstein" که اون هم نقاشه به خونه برمی‌گردن، شروع به گوش‌دادنِ پیام‌های ضبط‌شده روی تلفن می‌کنن. دوستی قدیمی به یک مهمونی دعوت‌شون کرده، پیام بعدی رو پخش می‌کنن که همون فرد می‌گه لیزا اما دعوت نیست: «همه درباره‌ش بحث کردن. لیزا زیادیه.»
یوسکاویج می‌گه اولش فکر کردیم که این خیلی احمقانه‌ست اما بعدش برامون جالب شد که یعنی چی «زیادیه»؟
این نقطه‌ایه که باعث شد دوره‌ی جدیدی برای هنرمند آغاز بشه. یوسکاویج معتقده تا قبل از این کار، آثارش (مخصوصا شخصیت زنانش) خیلی باحیا و بزدلانه کشیده شده بودن.
همسرش پیشنهاد می‌ده که شخصیت‌ها رو با نقاشی‌هاش تغییر بده؛ که نقاشی‌هایی بکشه که باعث بشه اون رو به مهمونی دعوت نکنن.
یوسکاویج بلافاصله به کارگاه‌ش می‌ره و شروع به کشیدن این نقاشی می‌کنه: «آنهایی که نباید: هدایا». زنی رو نشون می‌ده که دستانش رو بستن، سینه‌هاش آشکارن و گُل‌های یخ‌زده داخل دهانش کردن.
این دو کار هم در این مجموعه قرار دارن: «بهشت» و «پخمه»


© The Ones That Shouldn't: Heaven - Smacked Ass, 1991. by Lisa Yuskavage
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این فیلم کوتاه رو امروز دیدم. گفتم زیرنویسش کنم.


© The Wait (2018), dir. Jason McColgan
ماهی‌گیرها


© Fishermen off the Calabrian coast, 1944-53. by Gotthard Schuh
عیسای دوازده ساله در حال بحث با معلم‌های معبد


© Christ among the Doctors, 1620-30. by Giovanni Antonio Galli
اعتصاب


© Strike, 1910. by Stanisław Lentz
کارمندان در حال برگشتن به خانه


© NYC, 1966. by Arthur Tress
این دو، راهزن‌هایی‌ان که به همراه عیسی در سمت چپ و راستش به صلیب کشیده‌شدن.
طبق روایت لوقا، یکی از اونها شخصیت خوبی داره و یکی بد (دزد بی‌شرف و دزد توبه‌کار)؛

«دو مرد دیگر را نیز که مجرم بودند،‏ می‌بردند تا با او اعدام کنند.‏ وقتی به مکانی که "جمجمه" نامیده می‌شد رسیدند،‏ او را در آنجا به تیر میخکوب کردند.‏ آن دو مجرم نیز در کنار او بر تیر آویخته شدند؛‏ یکی در طرف راست عیسی و دیگری در طرف چپ او.‏..
یکی از مجرمانی که بر تیر آویخته شده بود با لحنی اهانت‌آمیز به عیسی گفت:‏ "مگر تو مسیح نیستی؟‏ پس خودت و ما را نیز نجات بده!‏" دیگری آن مرد را سرزنش کرد و گفت:‏ "آیا اصلاً از خدا نمی‌ترسی؟‏ بر تو و او،‏ یک حکم شده است!‏ حال آن‌که حکم ما حق‌مان است؛‏ زیرا ما سزای اعمال خود را می‌بینیم،‏ اما این مرد هیچ خطایی نکرده است."» [لوقا ۲۳: ۳۲-۴۱]
اتاق کودک


© Nursery, 1976. by Leonor Fini
فلوت‌زنِ یک‌چشم


© Portrait of a Flautist with One Eye, 1566. by anonymous
شیطان با آن رود به پایین فرو رفت و همراه آن برون آمد...

«شیطانِ رانده‌شده از آنجا، سرشار از ترس و اضطراب، به‌مدت هفت شب پی در پی، همره سایه‌ها به گردیدن پرداخته بود...
...در آنجا [گذرگاهی برای ورود به بهشت] مکانی وجود داشت که دیگر نیست (گناه، و نه مرور زمان، موجب این تغییر گشت.): جایی که رود دجله، از پایین بهشت به درون گودالی به زیر زمین فرو می‌شتافت، تا بخشی از آب‌هایش، به شکل آبشاری در کنار درخت حیات بیرون زند.
شیطان با آن رود به پایین فرو رفت و همراه آن برون آمد، در حالی که در بخاری رو به بالا خارج می‌شد.» [بهشت گمشده، جان میلتون، دفتر نهم]


© In with the River sunk, and with it rose, Satan..., 1866. by Gustave Doré
© Looking at Snow. by Shinsui Itō (1898-1972)
توسط دوربین تله‌ای توی جنگل گرفته شده. ساعت ۶ صبحِ ۱۲ سال پیش.
دیدمش یادِ گوزنِ داستان اوبر قدیس افتادم.
هوبرت/اوبر که یک شکارچی بود، روزی برای شکار به جنگل می‌ره. گوزنی رو می‌بینه که می‌خواد شکار کنه. بعد متوجه می‌شه بین شاخ‌های گوزن یک صلیبه. در اینجا ایمان میاره و مسیحی می‌شه. بعدش به‌عنوان قدیس حامی شکارچیان شناخته می‌شه.


© The Vision of Saint Hubert, 1890. by Franz von Stuck
© The Vision of Saint Hubert, 1617-20. by Peter Paul Rubens
نیکیتا خروشچف در مقابل بنای یادبودِ لینکلن

برت گلین (عکاس) در مصاحبه‌ای می‌گه که این عکسش عکسِ محبوب‌شه:
«من دیر رسیدم و نتونستم برم جلوی خروشچف؛ جایی که بقیه بودن. بنابراین دوان‌دوان اومدم و به پشتِ سرش رسیدم. و بالا رو نگاه کردم و همون‌جا بود. دو عکس ازش گرفتم. و سپس صحنه از هم پاشید. اگه به‌موقع می‌رسیدم، یک عکس خیلی معمولی از خروشچف و هنری کابوت لاج می‌گرفتم که به این مجسمه‌ی لینکلن نگاه می‌کردن. مهم‌ترین چیزی که عکاسی مثل من می‌تونه داشته‌باشه، شانس‌ه.»


© Washington D.C., USA. 1959. by Burt Glinn
در جدال با خاموشی
احمد شاملو
«هنگامِ آن است که تمامتِ نفرتم را به نعره‌ای بی‌پایان تُف کنم.»


در جدال با خاموشی
احمد شاملو
۲۰ تیرِ ۱۳۶۳